درآمدى به تاريخ علم اصول

مهدى على‏پور

- ۱۱ -


درس دهم - دوره‏ى پنجم: دوره‏ى تجديد حيات و تحوّلات شگرف در اصول فقه (1)

(از وحيد بهبهانى [م 1206] تا شيخ انصارى [م 1281])

مهم‏ترين مباحث اين درس:

1. بررسى اجمالى دوره‏ى پنجم
2. علل پيدايش دوره و دلايل فروپاشى نهضت اخباريان
3. بررسى شخصيت‏هاى اصلى دوره‏ى پنجم و آرا و انديشه‏هاى اصولى آنها

نگاه اجمالى به كل دوره

دوره‏ى پنجم از ادوار اصول فقه از آن زمان آغاز مى‏شود كه علاّمه‏ى محقّق آقا محمّد باقر وحيد بهبهانى با درايت و فطانت اجتماعى، و عظمت و قوّت علمى به مبارزه و چالش جدّى با اخباريان مى‏پردازد و پس از بحث‏ها و مذاكرات بسيار با سران اخبارى‏گرى؛ چون محدث بحرانى و نيز تأليف كتاب‏ها و رساله‏هاى تحقيقى در نقد مبانى اخباريان و تثبيت و تقويت بنيادهاى اصوليان، و خلاصه پس از رنج‏هاى بى‏شمار موفّق مى‏شود ريشه‏ى اخبارى گرى را بخشكاند و روح اجتهاد را در جسم نيمه جان و مدهوش حوزه‏هاى اصولى بدمد.
با ضعيف شدن اخباريان و بر چيده شدن بساط آنها از حوزه‏هاى علميه از يك سو، و تحقيقات علمى ارزنده و گرانسنگ محقّق بهبهانى در باب اجتهاد و مباحث اصول فقه از سوى ديگر، و سرانجام تربيت شاگردان فاضل و گران‏مايه در مكتب اصولى وحيد بهبهانى از سوى سوّم، زمينه‏ى بروز و ظهور دوباره‏ى مباحث اصول فقه در حوزه‏هاى شيعه پديد آمد و به تكامل شگرف و تحوّلات اساسى در اصول منتهى شد. از آنجا كه مركز مبارزه‏ى علمى محقّق بهبهانى با اخباريان در كربلا بود و شاگردان فاضل و اصولى بسيارى در آنجا تربيت شدند، اين تحوّل و تكامل دوباره در اصول فقه، ابتدا در حوزه كربلا خود را نشان داد. پس از مرحوم وحيد بهبهانى شاگردان او پراكنده شده و در حوزه‏هاى مختلف ساكن شدند و به اين ترتيب تفكّر باز توليد شده‏ى اصول فقه در حوزه‏هاى ديگر نيز رواج يافت. نجف كه بلا فاصله اين تحوّل را پذيرفت با حضور عالمى چون شيخ جعفر كاشف الغطاء تقويت شد. در كاظمين نيز تفكّر اصولى با ورود محقّق بزرگ سيّد محسن اعرجى، شاگرد ديگر وحيد رواج يافت. و نهايتا در ايران هم انديشه‏ى اصولى با تلاش‏ها و زحمات عالمانى چون ميرزاى قمى شاگرد مبرز وحيد بهبهانى و آقا محمّد على فرزند و شاگرد ديگر محقّق بهبهانى شيوع دوباره پيدا كرد و تقويت شد.
اشاره به اين نكته ضرورى است كه در پيدايش اين دوره برخى از محقّقان دوره پيشين؛ مانند محقّق بزرگ آقا حسين خوانسارى، آقا جمال خوانسارى و سيّد صدرالدّين قمى صاحب شرح وافيه كه استاد محقّق بهبهانى نيز بود، سهم مهمّى داشتند؛ زيرا اينان اوّلاً، از فراموشى كامل روند اجتهاد و مباحث اصول فقه جلوگيرى كردند و ثانيا، با زمينه سازى‏هاى لازم، شرايط را براى محقّق بهبهانى فراهم كردند تا وى بتواند چنين مبارزه‏ى عظيمى را آغاز كند و در آن پيروز شود.
در هر حال اين دوره به كمال و رشد بى سابقه اصول فقه انجاميد، كتاب‏هاى اصولى بسيار قوى و بى مانندى نگاشته شد و متناسب با آن، فقه شيعه گسترش شگرفى يافت. اين دوره را كه از اواخر قرن دوازدهم آغاز شد، مى‏توان تا زمان شيخ انصارى كه به دو واسطه به وحيد بهبهانى متّصل مى‏شود؛ يعنى اواخر قرن سيزدهم، دانست. در ادامه‏ى اين درس و درس بعد با تفصيل به علل پيدايش اين دوره، محقّقان آن و انديشه‏هاى اصولى رايج در اين دوره مى‏پردازيم.

علل پيدايش دوره و تحليل آن

بى شك در بررسى علل پيدايش اين دوره، تحقيق از علل فروپاشى و شكست مكتب اخبارى گرى ضرورى است. تبيين و تحليل عوامل متلاشى شدن تفكّر اخباريان نشان خواهد داد كه چگونه و به چه دليل دوره پنجم از ادوار اصول فقه پديدار گشت.
پاره‏اى از علل شكست اخباريان را مى‏توان به شرح زير بيان كرد:
1ـ افراط‏هاى بيش از حدّ اخباريان:
اخباريان پس از نفوذ در حوزه‏هاى علوم دينى و بسط تفكّرشان در ميان محققان، طلاب و مردم عادى، حملات خويش را به مجتهدان و روش‏هاى اجتهادى بيش از پيش كردند تا حدّى كه تبديل به غرض ورزى‏هاى شخصى و كينه‏توزى‏هاى جاه‏طلبانه شد و تا آنجا پيش رفتند كه بسيارى از علماى متمايل به اخبارى‏گرى را نيز دلزده كردند؛ كلام محدّث بحرانى در نقد شيوه بحث مولى امين استرآبادى و عدّه‏اى ديگر از اخباريان از اين ناراحتى خبرى مى‏دهد.(1)

1. الحدائق الناضرة، ج 1، ص 170.

بايد پذيرفت كه هر افراطى، تفريطى را نيز به همراه دارد و بالعكس. همان طور كه شايد افراط اصوليان در استفاده از روش‏هاى عقلى غير قطعى و طرق ظنّى سبب ايجاد نحله‏ى اخبارى‏گرى شد، همان گونه نيز افراط اخباريان در استفاده‏هاى سست و بى پايه و اساس از ظواهر روايات و جمود بر آن و حملات مغرضانه و گاه مضحك به روش اجتهادى و مجتهدان، موجب شكست آنان و باز شكوفايى روش مجتهدان در كشف احكام شرعى شد.
2 ـ توجّه مجتهدان به ضرورت باز سازى همه جانبه‏ى مبانى اجتهاد براى جلوگيرى از انحراف بيشتر: اين احساس ضرورت آنجا بيشتر شد كه محقّقان اصولى پس از مشاهده‏ى جوامع حديثى جديد كه به دست اخباريان تأليف شد، متوجّه شدند كه تنقيح هر چه بيشتر مبانى اجتهاد ضرورت دارد. اينان با الهام از روايات كلى و قاعده مانندى كه به پاره‏اى از مباحث كلى مطرح در اصول فقه مربوط مى‏شد؛ نظير اخبار مربوط به استصحاب يا روايات مربوط به خبر واحد ثقه و روايات برائت، احتياط شرعى و ... ، به ضرورت بازنگرى و ژرف كاوى دوباره در اين گونه مباحث اصولى و خارج كردن آنها از يك بحث عقلى صرف پى بردند و همين امر انگيزه‏ى محقّقان را براى زنده كردن بحث‏هاى اصولى بيشتر كرد و زمينه‏ى تضعيف اخبارى‏گرى را فراهم ساخت.
شايد بتوان در كنار عامل روايات، ورود قوى‏تر و عميق‏تر پاره‏اى از مبانى فلسفى به اصول فقه را بر شمرد. اين كار كه به دست محقّق خوانسارى انجام پذيرفت با واسطه به محقّق بهبهانى و ديدگاه‏هاى اصولى او منتقل شد. و به اين ترتيب جلوى پاره‏اى از مغالطات اخباريان در نقد مبانى عقلى و فلسفى موجود در اصول گرفته شد.(1)
3ـ تلاش‏ها و مبارزات مرحوم وحيد بهبهانى در نقد اخباريان:
تلاش‏هاى مرحوم بهبهانى را در چند راستا مى‏توان برشمرد:
الف ـ تأسيس حوزه‏ى كربلا: محقّق بهبهانى پس از افراط‏هاى بيش از حدّ اخباريان، با اين كه در ابتدا به سران مكتب اخبارى گرى؛ نظير مولى محمّد استرآبادى، مولى امين استرآبادى و فيض كاشانى به احترام مى‏نگريست و به پاره‏اى از كتاب‏هاى آنان حاشيه نوشته بود،(2) احساس خطر بسيار كرد و از بهبهان به نجف اشرف و از آنجا به كربلا مشرّف شد.
محقّق بهبهانى وضع اسفبار حوزه كربلا را كه در دست اخباريان بود در كتاب «الاجتهاد و الاخبار» توصيف مى‏كند. در جايى از اين كتاب مى‏گويد:
«از جمله عجايبى كه من مبتلا به آن هستم و آن را از صالحان شهر و علمايى كه مدعى آشنايى با فقه و حديث هستند مشاهده مى‏كنم؛ آنهايى كه برخى‏شان ادّعاى رسيدن به بالاترين حدّ از اجتهاد را دارند، اين است كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم تا موجب عبرت و تنبيه گردد»،(3) سپس ايشان مواردى از نزاع خويش با اخباريان را متذكّر مى‏شود و مى‏گويد:
«بدان كه اخباريان حجّيّت غير از كتاب و سنّت را رأسا منكرند... . اگر به آنها ايراد شود كه بديهى دين و اجماع كاشف از قول معصوم چرا حجّت نباشد؟ مى‏گويند كدام حديث دلالت بر حجّيّت آن دارد؟!...»(1) محقّق بهبهانى در جاهاى مختلفى برجمود و تصلّب غير معقول اخباريان نسبت به روايات مى‏تازد و آن را سخت مى‏كوبد. وى در جايى مى‏گويد:

1. به عامل رواج فلسفه در المعالم الجديدة، ص 108، اشاره شده است.
2. مانند حاشيه‏ى او بر منهج المقال (رجال كبير) تأليف ميرزا محمّد استرآبادى استاد مولى امين استرآبادى، و تعليقه‏اش بر رجال ميرزا محمّد اخبارى.
3. الرسائل الاصولية، تحقيق و نشر مؤسّسه‏ى علاّمه بهبهانى، رسالة الاجتهاد و الاخبار، ص 57.

«من فكر مى‏كنم كه برخى از اينان مثلاً اگر در حديثى ديدند كه مريضى را بايد با آب سرد يا نظير آن مداوا كرد، حكم مى‏كنند كه هر مريضى را بايد با آن مداوا نمود».(2) محقّق بهبهانى برفكر خشك و عوامانه‏ى اخباريان افراطى خرده مى‏گيرد و در جاهاى متعدّدى آن را تشبيه به تفكّر پيرزنان مى‏كند.(3)
در هر حال، محقّق بهبهانى در شرايطى كه تفكّر اخبارى مجالى به تفكّر اجتهادى نمى‏داد، وارد حوزه‏ى كربلا شد.
وى در كربلا دست به تأسيس حوزه‏اى جديد زد و به تعليم مبانى اصول فقه و اجتهاد پرداخت. مدّت زمانى نگذشت كه شاگردان بسيارى پيدا كرد. در آن زمان، حوزه‏ى كربلا در دست اخباريان بود و شيخ يوسف بحرانى، محدّث و فقيه ارجمند شيعه رئيس آنان به شمار مى‏رفت. درس محدّث بحرانى بسيار شلوغ بود، امّا با تأسيس حوزه‏ى جديد و شيوه‏ى نوين اجتهاد از سوى محقّق بهبهانى، شمار زيادى از اين شاگردان به درس وحيد رفتند. افزون بر اين، بين خود محقّق بهبهانى و محدّث بحرانى نيز بحث‏هاى علمى و مناظرات جدّى صورت گرفت و اين امر زمينه را براى قضاوت آزاد و بدون تعصّب و غوغا سالارى فراهم ساخت.

1. همان، ص 57.
2. همان، ص 61.
3. نك: همان، صص 27 - 26.

ب ـ تربيت شاگردان مبرّز: محقّق بهبهانى پس از سال‏ها تلاش علمى و تعليم مباحث اصولى و فقه اجتهادى توانست شاگردان متبحّر و زبردستى؛ چون كاشف‏الغطا، سيّد على طباطبايى، ميرزاى قمى و ديگران تربيت كند كه اينان بعد از مرحوم وحيد پرچمدار حركت و مبارزه‏ى علمى استاد در حوزه‏هاى مختلف شدند و مباحث اجتهادى را به شيوه‏اى نوتر و عالمانه‏تر به جامعه‏ى علمى عرضه كردند.
ج) تأليف كتاب‏هاى گرانسنگ اصولى: يكى از كارهايى كه محقّق بهبهانى در رواج دوباره روش اجتهادى انجام داد، تأليف كتاب‏هاى قوى و عميقى بود كه مشحون از بحث‏هاى دقيق و كاوش‏هاى بسيار عالى در اصول فقه بود؛ به عنوان نمونه مى‏توان به رساله‏ى اجتهاد و اخبار، بحث اصول عمليه و «الفوائد الحائريّة» او اشاره كرد.
د) ايجاد ارتباط بين حوزه‏ى كربلا و حوزه‏ى نجف: با تأسيس حوزه‏ى كربلا، بين حوزه‏ى تازه تأسيس كربلا و حوزه‏ى سابقه دار نجف كه در آن زمان ديگر رمقى نداشت، روابط علمى برقرار شد و همين امر سبب زنده شدن و جان گرفتن دوباره‏ى حوزه‏ى نجف شد. شاگردان وحيد بهبهانى در گسترش اين ارتباط تلاش بسيارى كردند.(1)
اين گونه بود كه روش اخباريان مورد نقد و تهاجم جدّى قرار گرفت و آرام آرام رو به ضعف نهاد و پس از مدّتى با رحلت محقّق و محدّث بحرانى به كلّى به حاشيه رانده شد و از اذهان محو گشت. به اين ترتيب، روش اصوليان دوباره احيا گشت و نياز به اجتهاد در كشف احكام شرعى مورد توجّه قرار گرفت و سرانجام به كمال و تحوّل چشمگيرى در اصول فقه منتهى شد.

1. به پاره‏اى از عوامل فوق، در المعالم الجديدة، ص 108، اشاره شده است.

شخصيت‏هاى اصلى دوره (1)

1. آقا محمّد باقر وحيد بهبهانى (1118 ـ 1205 ه)

علاّمه آقا محمّد باقر بن محمّد اكمل، مشهور به وحيد بهبهانى در سال 1118 در اصفهان متولّد شد. پدر وى محمّد اكمل از علماى آن زمان بود كه نسبش به شيخ مفيد مى‏رسيد. و مادر وى دختر عالم بزرگ آقا نورالدّين بن مولى محمّد صالح مازندرانى است. از اين رو وى از جهت مادر با مولى صالح مازندرانى و علاّمه محمّدتقى مجلسى نسبت پيدا مى‏كند.
آقا محمّد باقر تحصيلش را در ابتدا نزد پدرش آغاز مى‏كند و پس از مدّتى عازم نجف اشرف مى‏شود و نزد استادان بزرگ آنجا تحصيل مى‏كند. آنگاه با رسيدن به حدّ بالاى اجتهاد به شهر بهبهان مى‏رود و حدود سى سال در آنجا اقامت مى‏كند و در نهايت به كربلا هجرت كرده و تا آخر عمر در آنجا مى‏ماند. وى به سال 1205 هجرى در كربلا در گذشت و در حرم شريف حسينى مدفون گشت.(1)
صاحبان ترجمه، همگى از محقّق وحيد بهبهانى به بزرگى و عظمت ياد كرده‏اند:
سيّد محمّد مهدى بحرالعلوم از او به «شيخ عالم، عامل، علاّمه و استاد قوى پنجه‏ى فاضل، محقّق نحرير ،فقيه بى‏مانند و...»(2) تعبير مى‏كند.

1. آغا بزرگ طهرانى، الكرام البررة، قسم اوّل از جزء دوّم، صص 172 ـ 171.
2. اعيان الشيعة، ج 9، ص 182.

محدّث نورى او را «استاد  اكبر و مروّج دين در ابتداى قرن سيزدهم...»(1) مى‏خواند. عمر رضا كحّاله در معجم المؤلّفين از او به «فقيه، اصولى و متكلّم» ياد مى‏كند.(2) و زركلى در الأعلام او را« فاضل امامى»(3) معرّفى مى‏نمايد.
آقامحمّد باقر بهبهانى نزد استادان بزرگى درس خواند(4) كه نام تعدادى از آنها به شرح زير است:
ـ محمّد اكمل بن محمّد صالح كه پدر او بود و محقّق بهبهانى مبادى علوم عربى و علوم عقلى و نقلى را نزد او خواند.
ـ سيّد محمّد طباطبايى بروجردى، كه محقّق بهبهانى نزد او فلسفه خواند.
ـ سيّد صدرالدّين رضوى قمى، شارح الوافية فاضل تونى، اين فرد استاد محقّق بهبهانى در فقه و اصول بود.
از معاصران محقّق بهبهانى مى‏توان به: شيخ يوسف بحرانى، آقا محمّد باقر هزار جريبى مازندرانى (م 1205)، آقا سيّد حسين قزوينى (م 1218)، شيخ عبدالنبى قزوينى (م 1208)، مير عبدالباقى خاتون آبادى اصفهانى اشاره كرد.(5)
وحيد بهبهانى شاگردان بسيارى تربيت كرده است،(6) تعدادى از مهم‏ترين آنها عبارتند از:

ـ سيّد محمّد مهدى بحرالعلوم، معروف به علاّمه بحرالعلوم.
ـ مولى مهدى نراقى (م 1209) مولّف جامع السعادات در اخلاق.
ـ شيخ ابوعلى حائرى، صاحب منتهى المقال در علم رجال.
ـ سيّد على طباطبايى، صاحب رياض.
ـ شيخ جعفر كاشف الغطاء.
ـ ميرزا ابوالقاسم گيلانى (قمى)، صاحب قوانين الاصول.
ـ سيّد محسن اعرجى كاظمى.
ـ ميرزا محمّد هادى شهرستانى (م 1216).
ـ سيّد ميرزا يوسف تبريزى (م 1242).
ـ مولى احمد نراقى، مولّف مستند الشيعة در فقه.
ـ سيّد جواد عاملى، صاحب مفتاح الكرامة.
ـ شيخ اسد اللّه‏ تسترى دزفولى كاظمى، مصنّف مقابس الانوار.
ـ شيخ محمّد تقى اصفهانى، صاحب هداية المسترشدين.

1. محدّث نورى، خاتمه‏ى مستدرك الوسائل، ج 2، ص 47.
2. عمر رضاكحّاله، معجم المؤلّفين، ج 3، 154.
3. زركلى، الاعلام، ج 6، ص 49.
4. نك: الكرام البررة ؛ و نيز على دوانى، وحيد بهبهانى، صص 152 ـ 149.
5. دوانى، صص 168 ـ 153.
6. همان: صص 252 ـ 169.

تأليفات محقّق بهبهانى بسيار و در رشته‏هاى مختلف است كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:
ـ تعليقه بر منهج المقال (رجال كبير) ميرزا محمّد استرآبادى.
ـ حاشيه بر تهذيب الاحكام شيخ طوسى.
حاشيه بر الوافى فيض كاشانى.
ـ امامت، بحثى مبسوط در كلام.
ـ رساله‏اى در جبر و اختيار.
ـ اثبات تحسين و تقبيح عقلى در كلام.
ـ رسائل متعدّد فقهى؛ نظير رساله‏اى در صلات و طهارت، رساله‏اى در كرّ و مقدار آن، رساله‏اى در نكاح، رساله‏اى در معاملات و...
ـ حاشيه بر مسالك الافهام شهيد ثانى در فقه.
ـ حاشيه بر الذخيرة سبزوارى در فقه.
- شرح «مفاتيح فيض كاشانى» در هشت مجلّد. شيخ ابو على آن را كتاب بسيار نيكويى توصيف مى‏كند و مى‏گويد در حدّ كتاب مدارك بلكه بالاتر از آن است.(1)
- حواشى بر معالم‏الدّين.
- الاجتهاد و الاخبار.
- رسائل متعدّد اصولى؛ نظير رساله‏اى در حجيّت اجماع، رساله‏اى در حجيّت استصحاب، رساله‏اى در ادلّه‏ى اربعة، رساله‏اى در حجيّت ظواهر كتاب، رساله‏اى در ردّ شبهات اخباريان و... .
- الفوائد الحائريّة در اصول فقه.
- حاشيه بر حاشيه‏ى ميرزاجان بر مختصر عضدى.
- حاشيه بر حاشيه‏ى ميرزاجان برمختصر حاجبى.

1. روضات الجنّات، ج 2، ص 97 ؛ الكرام البررة، صص 174 - 173 ؛ دوانى، صص 148 - 146.

بررسى آثار اصولى محقّق بهبهانى و بيان پاره‏اى از انديشه‏هاى اصولى وى

الف: آثار اصولى

1. حواشى بر معالم‏الدّين: هم اينك چندين حاشيه از مرحوم وحيد بر معالم‏الدّين
موجود است. محقّق ارجمند محمّد حسين كرهرودى نقل كرده است كه محقّق بهبهانى بيست بار معالم را تدريس كرده و هر بار حاشيه‏اى جديد بر آن نگاشته است. وى نوزده حاشيه او را در شهر بروجرد ديده است.(1)
2. حاشيه بر حاشيه‏ى ميرزاجان بر مختصر عضدى.(2)
3. حاشيه بر حاشيه ميرزاجان برمختصر الاصول حاجبى.(3)
4. حاشيه بر قوانين الاصول،(4) تأليف ميرزاى قمى. ميرزاى قمى از شاگردان وحيد بهبهانى است و كتابى مفصّل و عميق به نام قوانين الاصول دارد كه در ادامه به آن اشاره خواهيم كرد.
5. حاشيه بر ديباچه‏ى كتاب مفاتيح الاسلام فيض كاشانى كه در اثبات مبانى اخباريان است. محقّق بهبهانى حاشيه‏اى نقدى براين مقدّمات مى‏نگارد.
6. رسائل متعدد اصولى:
- رساله‏اى در بطلان قياس.
- رساله‏اى در اجتهاد و اخبار.
- رساله‏اى در اجتماع امرونهى.
- رساله‏اى در اخبار آحاد.
- رساله‏اى در اصالة البرائة.

1. الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 6، ص 205.
2. روضات الجنّات، ج 2، ص 97.
3. مقدّمه‏ى الفوائد الحائرية، ص 23.
4. وحيد بهبهانى، ص 148.

- رساله‏اى در استصحاب.
- رساله‏اى در جمع بين اخبار.
- رساله‏اى در اجماع(1).
- رساله‏اى در آيه‏ى «نفر».
- رساله‏اى در اثبات حسن و قبح عقلى.
- رساله‏اى در اجماع ضرورى و نظرى و حجّيّت شهرت.
- رساله‏اى در حجّيّت ادلّه‏ى اربعة.
- رساله‏اى در حجّيّت شهرت.
- رساله‏اى در حجّيّت ظن.
- رساله‏اى در حجّيّت مفهوم اولويّت.
- رساله‏اى در حقيقت شرعيه.
- رساله‏اى در حجّيّت ظواهر كتاب.
- رساله‏اى در حكم شرعى و تحديد آن.
- رساله‏اى در خطاب مشافهى.
- رساله‏اى در صحيح و اعم.
- رساله‏اى در عدم توقيفيّت موضوعات.
- رساله‏اى در باب توقيفيّت احكام شرعى.
- رساله‏اى در نسخ.
- رساله‏اى در وجوب نفسى و غيرى در طهارت.

- رساله‏اى در عدم واسط بين مجتهد و مقلّد.
- رساله‏اى در ردّ شبهات اخباريان.

1. هشت رساله‏ى پيش گفته اخيرا با تحقيق مؤسّسه‏ى علاّمه بهبهانى در قم انتشار يافته است.

7. الفوائد الأصوليّة، كه شامل بخشى از مباحث اصولى در ضمن چندين فايده است.
8. الفوائد الحائرية العتيقة، كه شامل 36 فايده و يك خاتمه در مسايل مختلف اصول است.
9. الفوائد الحائرية الجديدة، كه شامل 35 فايده‏ى ديگر در مباحث اصولى است كه غالبا با مباحث كتاب قبلى تفاوت دارد. هر دو بخش الفوائد الحائريّة اخيرا با تحقيق و نشر مجمع فكر اسلامى در قم چاپ شده است.(1)

1. فهرست كامل تأليف‏هاى محقّق بهبهانى را در مقدّمه‏ى الرسائل الاصولية، صص 64 - 59 ؛ مقدّمه‏ى الفوائد الحائريّة، صص 26 - 20 ؛ وحيد بهبهانى، صص 148 - 146 بيابيد.

حجم كار اصولى محقّق بهبهانى و طرح مسايل مختلف اصول به صورت رساله‏هاى مستقل نشان از جدّيت اين عالم ارجمند در مبارزه‏ى علمى با اخباريان و رواج انديشه‏ى اجتهاد دارد. همان طور كه از نام بسيارى از اين رساله‏ها و نيز مطالعه‏ى اجمالى رساله‏هاى ديگر او به دست مى‏آيد، بخش اصلى و مهمّ بحث‏هاى اصولى وى در مقابله با اخباريان و نقد و ابطال مبانى آنان مى‏باشد. محقّق بهبهانى در بخش ديگر كارهاى اصولى‏اش به تبيين، تشريح و اثبات هر چه دقيق‏تر و مستدل‏تر مبانى اصوليان مى‏پردازد و به خوبى از عهده‏ى اين كار بر مى‏آيد. از اين رو، مطالعه‏ى دقيق رساله‏هاى اصولى اين محقّق گرانقدر بسيار مفيد و قابل استفاده براى محقّقان اصولى است. و دقيقا به همين دليل است كه ديدگاه‏ها و مباحث اصولى طرح شده از سوى اين محقّق بزرگ تا سال‏ها بعد و حتى هم اينك مورد توجّه اصوليان قرار گرفته است.

ب: انديشه‏هاى اصولى محقّق بهبهانى

محقّق بهبهانى چند كار اساسى در اصول انجام داده است:
اوّلاً، اصول فقه را از حالت خشك خود بيرون ساخته، به يك معنا عصرى كرده است. بحث‏هاى اصولى ايشان ناظر به شبهات و مسايلى كه در آن روزها در ارتباط با اصول فقه مطرح مى‏شد، بود. از اين رو، وى در نقد شبهات اخباريان تلاش كاملى انجام داده است.
ثانيا، پاره‏اى از مباحث اصولى را تنقيح و تبيين بيشتر كرده و از زاويه‏اى جديد به آنها نگريسته است؛ نظير بحث اجتهاد و تقليد، استصحاب و... .
ثالثا، محقّق بهبهانى چندين بحث جديد وارد اصول فقه كرده و تعريف پاره‏اى از اصطلاحات اصولى را تغيير داده است. در اين جا به چند ديدگاه اصولى محقّق بهبهانى اشاره مى‏كنيم:
1. يكى از ابتكارات محقّق بهبهانى اين است كه وى براى نخستين بار ادلّه را در اصول به دو قسم «ادلّه‏ى اجتهادى» و «ادلّه‏ى فقاهتى» تقسيم كرد(1)، كه دوّمى در طول اوّلى است؛ يعنى هر گاه فقيه در استنباط حكم شرعى به ادلّه‏ى جتهادى دسترسى نداشت، نوبت به ادلّه‏ى فقاهتى مى‏رسد و مى‏تواند با استفاده از آنها موقف عملى خود را در ارتباط با آن واقعه مشخّص كند.

1. شيخ انصارى، فرائد الاصول، ج 2. ص 10.

تفصيل بحث‏هاى مربوط به اين تقسيم و تفاوت‏هاى آن بعدها توسط شاگردان وحيد و بيش از همه توسط شيخ انصارى، شاگرد با واسطه‏ى او انجام پذيرفته است.
2. محقّق بهبهانى در ادلّه‏ى فقاهتى يا اصول عمليه كه موضوعش شك در حكم شرعى است، بحث‏هاى مفصّلى دارد كه تا پيش از او سابقه نداشته است. وى شك مكلّف را از جهت متعلّق به دو قسم تقسيم مى‏كند: شك در تكليف و شك در مكلّف به.(1) و از هر يك از اينها در دو زمينه‏ى عقل و شرع بحث مى‏كند. از ديدگاه وى در شك در تكليف، چه در موضوعات و چه در احكام، هم عقل حكم به برائت مى‏كند و هم شرع، مستند عقل در اين حكم «قبيح بودن عقاب بلابيان» است و دلايل شرعى برائت نيز آيات و روايات بسيارى است كه بر آن دلالت دارند.(2) امّا مرحوم بهبهانى در شك در مكلَّف به، معتقد به احتياط عقلى و شرعى است. مستند حكم عقل به احتياط، قاعده‏ى «اشتغال يقينى اقتضاى فراغ يقينى دارد» مى‏باشد و دلايل شرعى احتياط نيز رواياتى است كه به توقّف در شبهات حكم مى‏كنند.(3)

1. الفوائد الحائريّة، صص 468 - 467، فائده 28.
2. الفوائد الحائريّة، صص 241 - 240 و الرسائل الاصوليّة، صص 358 - 350.
3. همان، صص 472 - 468.

نگاه به اصول عمليه‏ى عقلى و شرعى از اين زاويه و با اين نظم مشخّص نخستين بار از سوى محقّق بهبهانى صورت گرفته است. البتّه فاضل تونى نيز به بحث برائت عقلى و شرعى پرداخته بود، اما انصافا وى چنين تقسيم و تفصيلى در اين بحث نداده بود. محقّقان دوره‏هاى پيشتر نيز چنين بحثى در اصول عمليه نداشتند. آنان غالبا به بحث «حظر و اباحة» و حكم عقل نسبت به انتفاع از اَعيان غير معلوم الحكم مى‏پرداختند، كه در درس‏هاى گذشته به آن اشاره كرديم. امّا آن بحث متفاوت از اين بحث جديد محقّق بهبهانى بود، همچنين تبيين آنان از«برائت اصليه» با آن چه محقّق بهبهانى طرح كرده است تفاوت بسيارى داشت. نكته ديگرى كه شايسته است اضافه شود اين كه، به احتمال قوى محقّق بهبهانى اوّلين فردى باشد كه به قاعده‏ى «قُبح عِقاب بلابيان» در اثبات برائت عقلى تمسّك كرده است. پيش از اين ظاهرا از قاعده‏هاى «تكليف بمالا يطاق» و «استصحاب حال عقل» در اثبات برائت عقلى استفاده مى‏كردند.(1)
3. محقّق بهبهانى در بحث علم اجمالى به اطراف علم اجمالى توجّه كرده و اطراف آن را به محصور و غير محصور تقسيم كرده است. آنگاه معتقد شد كه علم اجمالى در صورتى كه داراى اطراف محصوره باشد منجّز است، امّا علم اجمالى در اطراف غير محصوره منجّز نيست.(2)
4. از ديدگاه محقّق بهبهانى مفاهيم شرط، حصر، غايت و عدد حجّت‏اند؛ زيرا هم در لغت و هم در عرف مفهوم آنها مورد پذيرش است. امّا مفهوم وصف و لقب حجّت نيستند.(3)
5. محقّق بهبهانى در بحث استصحاب تقسيم جديدى دارد، وى مى‏گويد استصحاب يا «استصحاب متعلّق حكم شرعى» است و يا «استصحاب نفس حكم شرعى» است، اين تفطّن تا پيش از مرحوم وحيد نبوده است.(4)

1. سيّد كاظم حائرى، مباحث الاصول (تقريرات درس شهيد صدر)، جزء سوّم از قسم دوم، صص 68 - 65.
2. الفوائد الحائرية، 247 ـ 246.
3. همان: صص 185 ـ 183.
4. الرسائل الاصولية، ص 423.

6ـ در بحث اجتهاد و تقليد، مرحوم بهبهانى تلاش مى‏كند تا لزوم اجتهاد و لزوم تقليد از مجتهد را در صورت عدم اجتهاد ثابت كند. وى در اين بحث مفصّل ناظر به شبهات اخباريان در اين باب است و لذا بسيار دقيق و با توجّه به جزئيات به اين بحث مى‏پردازد. البتّه به يك معنا نيز بحث‏هاى او در مورد اجتهاد تكميل مباحثى است كه فاضل تونى سابق بر او مطرح كرده بود.(1)

2. علاّمه بحر العلوم (1155 ـ 1212 ه)

علاّمه‏ى آفاق سيّد محمّد مهدى مشهور به بحرالعلوم فرزند عالم ارجمند آقا سيّد مرتضى بروجردى طباطبايى در شوّال 1155 هجرى در نجف اشرف متولّد شد. خاندان بحرالعلوم همه از بزرگان و سادات جليل القدر بودند.
علاّمه بحرالعلوم جامع فنون بود. همه‏ى استادان، معاصران و شاگردان وى، از او تمجيد و تعريف بسيار كردند. مرحوم وحيد بهبهانى در اجازه‏نامه‏اى كه برايش نگاشت از او به «فرزند بسيار عزيز، داراى فطانت بالا، محقّق و مدقّق، عالم زكى و فاضل هوشمند، سيّد سند و...»(2) نام مى‏برد. محدّث بحرانى، استاد ديگرش نيز او را صاحب فضل و تقوا و پارسايى معرّفى مى‏كند.

1. به رساله‏ى اجتهاد و تقليد در مجموعه‏ى «الرسائل الاصولية» مراجعه كنيد.
2. دوانى، همان، ص 173.
3. منتهى المقال، ج 6، صص 360 - 359.

شيخ ابوعلى، معاصر و همدرس او در درس محقّق بهبهانى، در مدح و توصيف او كلمات بسيار زيبا و بلندى دارد.(3)
ميرزا محمّد اخبارى او را «فقيه، مدقّق، موثّق، با ورع و نادره‏ى عصر» مى‏شمارد كه رياست اماميه در آخر عمرش به وى رسيد و علماى طايفه در فقاهت و عدالتش اتفاق دارند.(1)
صاحب مقابس الانوار نيز مى‏گويد: علاّمه بحرالعلوم فقيه، متكلّم، فيلسوف، عارف و مفسّر بود.(2)
مهم‏ترين استادان بحرالعلوم عبارتند از:(3)
ـ محقّق بهبهانى.
ـ محدث بحرانى.
ـ مير عبدالباقى اصفهانى خاتون آبادى، معاصر محقّق بهبهانى و از نوادگان علاّمه مجلسى است. وى از مشايخ بحرالعلوم بود.
ـ آقا سيّد حسين قزوينى، از فقهاى بزرگ و معاصر محقّق بهبهانى كه از مشايخ روايت بحرالعلوم بود.
پاره‏اى از مهم‏ترين شاگردان بحرالعلوم عبارتند از:(4)

1. ميرزا محمّد اخبارى به نقل از روضات الجنّات، ج 7، ص 205.
2. مقابس الانوار، ص 18.
3. روضات الجنات، صص 205 ـ 204؛ مقابس الانوار، ص 18.
4. همان: صص 207 ـ 206؛ همان، ص 18.

ـ سيّد محمّد جواد عاملى، صاحب مفتاح الكرامة در فقه.
ـ شيخ احمد نراقى، صاحب مستند الشيعة.
ـ شيخ محمّد ابراهيم كلباسى اصفهانى، صاحب اشارات الاصول.
ـ شيخ محمّد تقى اصفهانى، صاحب حاشيه‏ى بزرگ بر معالم‏الدّين.
ـ سيّد محمّد مجاهد، صاحب مفاتيح الاصول و مناهل الاصول.
تأليفات علاّمه‏ى بحرالعلوم بسيار است(1)، تعدادى از آنها به شرح زيرند:
ـ «الدرّة النجفيّة» در فقه كه به صورت منظوم است و تا «نماز طواف» در آن به نظم در آمده است.
ـ المصابيح در فقه كه مشتمل بر عبادات و معاملات است.
ـ الفوائد الرجالية، معروف به رجال بحرالعلوم، كه هم اينك در چهار جلد از سوى منشورات مكتبة الصادق در تهران چاپ شده است.
ـ رساله‏اى در مناظره‏ى سيّد با يهوديان.
ـ شرح پاره‏اى از احاديث كتاب تهذيب شيخ طوسى.
ـ «الدرّة البهيّة» كه پاره‏اى از مسايل اصول فقه را در آن به نظم در آورده است.
ـ الفوائد الاصولية كه شامل 45 فايده است.
ـ شرح باب حقيقت و مجاز كتاب وافيه فاضل تونى.
ـ ديوان شعر در مدح و رثاى اهل بيت عليهم‏السلام .

آثار اصولى سيّد بحر العلوم

علاّمه‏ى بحرالعلوم رساله‏هاى اصولى مختلفى نگاشته است. وى كوشيده است تا همچون استاد خويش، محقّق بهبهانى، از مسايل اصولى شرح و تبيين دقيق‏ترى ارايه كند و شبهات اخباريان را پاسخ گويد. به برخى از كتاب‏هاى اصولى او اشاره مى‏كنيم:

1. نك: مقدّمه‏ى رجال بحرالعلوم، به قلم سيّد محمّد صادق بحرالعلوم، ج 1، صص 95 ـ 92.

1. الدرّة البهيّة: اين كتاب منظومه‏اى است در اصول فقه كه به اختصار غالب مباحث اصولى را به نظم در آورده است. فهرست مطالب آن به شرح زير است:
اصول و منابع اجتهاد، وضع و علائم آن، حقيقت و مجاز، اشتراك، حقيقت شرعيه، مشتق، اوامر و نواهى، عام و خاص، مطلق و مقيّد، مجمل و مبيّن، اجماع، اخبار، قياس، اصل و استصحاب، اجتهاد و تقليد، تعادل و تراجيح. اين كتاب بسيار مختصر است و همراه با «الدرّة النجفية» كه منظومه‏اى ناتمام در فقه است در سال 1304 به صورت طبع سنگى چاپ شده است.
2. فوائد بحرالعلوم: اين كتاب بعد از فوت علاّمه‏ى بحرالعلوم توسط پسرش جمع آورى شده است و داراى 45 فايده است كه پاره‏اى از آنها مربوط به مسايل اصولى است. اين كتاب به صورت چاپ سنگى در 150 صفحه موجود است.
3. شرح باب حقيقت و مجاز از كتاب وافيه‏ى فاضل تونى كه در دسترس نيست.(1)
4 و 5. افزون بر كتاب‏هاى فوق دو رساله‏ى ديگر، يكى در حجّيّت استصحاب و ديگرى در اجماع به او نسبت داده شده است.(2)

1. نام اين سه كتاب در مقدّمه‏ى تحقيقى كه محمّد صادق بحرالعلوم بر رجال بحرالعلوم نوشته، آورده شده است.
2. زنوزى در رياض الجنّة اين دو كتاب را به بحرالعلوم نسبت داده است، به نقل از على دوانى، همان، ص 185.

پاره‏اى از ديدگاه‏هاى اصولى علاّمه‏ى بحرالعلوم

1ـ از ديدگاه علاّمه‏ى بحرالعلوم مفاهيم شرط، غايت، تعليل، عدد و حصر چون متبادر براى عرف است، ازاين رو حجت مى‏باشد. وى همچنين متمايل است كه مفهوم وصف را حجّت بداند. علاّمه ديدگاهش در باب مفاهيم را در سه بيت زير به زيبايى بيان مى‏كند:

... و المفهوم ان تبادرا                                         فحجّة و صار ذا منحصرا
فى الشرط و الغاية والتعليل                                    و العدّ و الحصر و عن قليل
حجّيّة الوصف و ليس يبعد                                           لكنه مرجّح يؤيّد(1)

2ـ از ديدگاه سيّد بحرالعلوم قياس، گرچه به «قياس اولويت» باشد حجّت نيست. از ديد او تنها در صورتى قياس حجّت است كه «منصوص العلّة» يا به «تنقيح مناط قطعى» باشد، يا به «فهم فحواى خطاب لفظى» باز گردد. وى مطالب فوق را در دو بيت زير بيان مى‏كند:

و لا تقس و لو بأولوّية                                                   إلاّ اذا نصّ على العلّية
أو نقح المناط قطعا أو فهم                              فحوى من الخطاب لفظا فافهم(2)

3ـ علاّمه تحصيل احكام را از طريق اجتهاد واجب كفايى شمرده و قول به تجزّى در اجتهاد را قبول ندارد. وى اين گونه مى‏گويد:
و أخذ الأحكام بالاجتهاد فرض كفائي على العباد
و لا أرى وجها لبحث التجزئة و عندنا الصواب قول التخطئة(3)
3. شيخ جعفر كاشف الغطاء (1156 ـ 1228 ه)
شيخ جعفر بن خضر نجفى معروف به شيخ جعفر كبير كه به مناسبت نام يكى از تأليفاتش؛ يعنى «كشف الغطاء»، كاشف الغطا خوانده مى‏شود در سال 1156 هجرى در نجف اشرف متولّد شد.

1. الدّرة البهيّة [ضميمه شده به الدّرة النجفية]، چاپ سنگى، بدون شماره صفحه. 2. همان. 3. همان.

وى تحصيلاتش را نزد استادانى چون شيخ محمّد مهدى فتونى عاملى، سيّد صادق فخام، شيخ محمدتقى دورقى، كه همه از فقهاى نجف بودند، و در كربلا نزد محقّق بهبهانى به پايان برد. و شاگردان بزرگى؛ نظير حجّة‏الاسلام شفتى صاحب مطالع الانوار، حاج محمّد ابراهيم كلباسى مؤلف اشارات الاصول، شيخ محمّد حسن صاحب جواهر، شيخ محمّد تقى اصفهانى، سيّد صدرالدّين موسوى عاملى و... داشت.(1)
شيخ جعفر، عالمى قوى پنجه و جامع، امّا بسيار متواضع، شكسته نفس و مهربان بود. وى شجاعت بالايى داشت و نسبت به امر به معروف و نهى از منكر اهتمام تمام داشت. او پس از علاّمه بحرالعلوم به مقام مرجعيت و رياست عامّه اماميّه رسيد.(2)
محقّق كاظمى در مقابس از او به «اجل اكمل،... تقى، نقى، رضى، مرضى، زكى، ذكى، صفى و...»(3) ياد مى‏كند.
پاره‏اى از مؤلّفات(4) شيخ جعفر كبير عبارتند از:
ـ كشف الغطا، كتابى است در فقه كه در مقدّمه‏ى آن اصول عقايد و اصول فقه مورد بحث قرار گرفته است. اين كتاب در ميان دانشمندان شيعه بسيار مشهور و با اهميّت است.

1. روضات الجنّات، ج 2، ص 201.
2. همان، ص 200.
3. مقابس الانوار، ص 19.
4. نك: روضات، ص 202؛ مقابس الانوار، همان.

ـ كشف الغطا، اين كتاب در ردّ ميرزا محمّد اخبارى نوشته شده و غير از كتاب اوّل است.
ـ الحق المبين، كتابى است در بيان فرق‏هاى اصوليان با اخباريان و نقد ديدگاه‏هاى اخبارى.
ـ غاية المأمول در اصول.

ـ مناسك حج.
ـ منهج الرشاد، در ردّ فرقه‏ى وهابيّت.

كتاب‏هاى اصولى شيخ جعفر

شيخ جعفر كبير كتاب‏هاى اصولى مفصّل ندارد، امّا آن چه در اصول نوشته مورد توجّه محقّقان قرار گرفته است.
1ـ مهم‏ترين كتاب اصولى وى، همان مقدّمه‏اى است كه در آغاز كشف الغطاء پس از مباحث اعتقادى آمده است. از شيخ انصارى نقل شده كه هر كسى قواعد اصوليى را كه مرحوم كاشف الغطاء در اوّل كشف الغطاء طرح كرده به درستى بفهمد، بى شك مجتهد است.(1) اين نقل نشان مى‏دهد كه مباحث اصولى مذكور در اوج قوّت و استحكام علمى قرار دارد.
فهرست مباحثى كه در اين مقدّمه طرح شده به شرح زير است:
ـ لغت و بحث وضع، اوامر، اجزاء، مقدّمه‏ى واجب، ضدّ، عام و خاص، مطلق، مفاهيم، ظواهر قرآن، خبر، اجماع، اصالة الاباحة، اصل البرائة، اصل الصّحة، الادلة الظنيّة و باب تعادل و تراجيح، الاجتهاد، السنن، رجحان احتياط.
2ـ كتاب الحق المبين، كه در مورد تفاوت‏هاى اخباريان با اصوليان است. و در بخشى از اين كتاب مبانى اخباريان نقد مى‏شود. پاره‏اى از مباحث كتاب به شرح زير است:
عقل، كتاب، اخبار نبوى، اخبار و اجماع، قياس، اجتهاد و تقليد.
3ـ غاية المأمول كه در دسترس نيست.

1. ادوار اجتهاد، ص 296.

ديدگاه‏هاى اصولى مرحوم كاشف الغطا

1ـ علاّمه‏ى كاشف الغطاء در بحث مفاهيم به نكات جديدى اشاره مى‏كند. وى از مفهومِ جملات تازه‏اى بحث مى‏كند كه ديگران معمولاً به آن اشاره نمى‏كنند؛ مثلاً به مفهوم اولويت، مفهوم علّت، مفهوم تلازم، مفهوم اقتضا، مفهوم ترتيب ذكر در قرآن و... اشاره مى‏كند. محقّق كاشف الغطاء معيار حجّيّت مفاهيم را به طور كلّى حصول فهم معتبر نزد صاحبان نظر و انديشه مى‏شمارد. وى تنها مفهوم لقب را حجت نمى‏داند، امّا در باقى معتقد است كه عرف معتبر به طور مطلق يا با تقييدهايى آنها را حجّت مى‏داند.(1)
2ـ از ديد مرحوم كاشف الغطا اصل اباحه و اصل طهارت به اصل برائت باز مى‏گردند. و حجّيّت اين اصل نيز مقطوع است. ايشان بحث برائت را به برائت شرعى و عقلى تفصيل نمى‏دهد و ادلّه‏ى روايى برائت را ذكر نمى‏كند.(2) روشن است كه تا اين زمان هنوز چنين ديدگاه عميقى نسبت به اصول عمليه پديد نيامده بود.
3ـ از ديدگاه كاشف الغطاء، اخبار تدوين شده در جوامع روايى مثل كتب اربعة تواتر لفظى و معنوى ندارند؛ زيرا تعداد ناقلان خبر كمتر از حدّ تواتر است. و نيز غالب اين روايات محفوف به قراين قطعى نيستند و قطعا دروغ و جعل نيز در آنها راه يافته است، از اين رو علم آور بودن اخبار مذكور مورد ترديد است و كلام اخباريان قابل قبول نيست.(3)

1. كشف الغطاء، چاپ سنگى، ص 31؛ و كشف الغطاء، چاپ جديد، ج 1، صص 187 ـ 185.
2. همان ص 35؛ و همان، ص 199.
3. همان، ص 40؛ و همان، صص 221 ـ 218.

4. سيّد على طباطبايى (1161 ـ 1231 ه)

علاّمه سيّد على بن محمّد بن على طباطبايى در سال 1161 هجرى در كاظمين متولّد شد. وى خواهرزاده و داماد محقّق بهبهانى است. داراى هوشى سرشار و استعدادى عجيب بود و با وجود كمى سن از شاگردان مبرّز محقّق بهبهانى به شمار مى‏رفت.(1) محقّق طباطبايى بسيار زود به درجات بالاى اجتهاد و فقاهت دست يافت. محقّق كاظمى در مقابس الانوار از او به «استاد وحيد، سيّد محققان، مدرك مدقّقان، علاّمه‏ى نحرير،... تبيين كننده‏ى مشكلات و مبهمات دين از طريق دلايل آشكار، نادره‏ى دوران و...»(2) ياد مى‏كند.
سيّد على، انسانى موثّق، فقيه، داراى حُسن خلق و تواضع بسيار بود. استادان و مشايخ او كسانى؛ چون محقّق بهبهانى، محمّد على بهبهانى (فرزند وحيد بهبهانى) و شيخ يوسف بحرانى بوده‏اند.(3)
مهم‏ترين شاگردان علاّمه طباطبايى(4) عبارتند از:
ـ ابوعلى محمّد بن اسماعيل مازندرانى حايرى صاحب منتهى المقال.
ـ شيخ اسداللّه‏ دزفولى كاظمى، مولّف مقابس الانوار.
ـ سيّد محمّد باقر شفتى، معروف به حجّت الاسلام شفتى.
ـ شيخ محمّد ابراهيم كلباسى، صاحب اشارات الاصول.
ـ سيّد جواد عاملى، مولّف مفتاح الكرامة.
ـ سيّد محمّد مجاهد، فرزند سيّد على طباطبايى.
ـ شريف العلماء مازندرانى.

1. منتهى المقال، ج 5، صص 65 ـ 63.
2. مقابس الانوار، ص 19.
3. منتهى المقال، ص 65 ؛ روضات الجنات، ج 4، ص 402.
4. روضات الجنّات، صص 404 ـ 403.

تأليفات علاّمه طباطبايى بسيار است،(1) برخى از آنها به شرح زيرند:
- شرح بر مفاتيح الشرائع، كه وى تنها كتاب صلات آن را شرح كرده است.
- شرح بر مختصر النافع علاّمه، با عنوان «رياض المسائل في بيان احكام الشرع بالدلائل»، كه كتابى است بسيار عالى و صاحب جواهر در كتابش گفته است: «اگر مى‏خواستم در فقه كتابى بنويسم به سبك رياض المسائل مير سيّد على طباطبايى مى‏نوشتم».(2)
شيخ انصارى رحمه‏الله نيز در وصاياى خويش به طلاب گفته است: كتاب رياض المسائل سيّد على طباطبايى را مورد بحث و بررسى قرار دهيد؛ زيرا شما را در نيل به اجتهاد كمك فراوان خواهد كرد.(3)
- رساله‏اى در اصول عقايد.
- حواشى متفرّقه بر «الحدائق الناضرة» محدّث بحرانى.
- حواشى متفرّقه بر «مدارك الاحكام».
- رساله‏اى در اجماع و استصحاب.
- رساله‏اى در حجّيّت مفهوم موافقت.
- رساله‏اى در باب اختصاص خطاب شفاهى به حاضران در مجلس خطاب.
- رساله‏اى در باب مكلّف بودن كفّار به فروع.
- رساله‏اى در حجّيّت شهرت.
- حاشيه بر معالم‏الدّين، كه آن را در ابتداى جوانى نگاشته است .
- شرح «مبادى‏ء الوصول إلى علم الاصول» علاّمه‏ى حلّى، كه به صورت پراكنده و نا تمام است.

1. منتهى المقال، ج 5، صص 65 ـ 64 ؛ مقدّمه‏ى رياض المسائل، به قلم محمّد هادى يوسفى غروى، ج 1، صص 114 - 113.
2. به نقل از جنّاتى در ادوار اجتهاد، ص 300.
3. همان.

آثار اصولى و برخى از ديدگاه‏هاى اصولى سيّد على طباطبايى

علاّمه سيّد على طباطبايى، صاحب رياض المسالك رساله‏هاى متعدّدى در اصول فقه نگاشت، امّا كتاب كاملى در اصول فقه ندارد. هفت رساله آخرى كه در شمارش تأليفات وى نام برديم، همه در اصول فقه است، امّا هيچ يك از آنها دوره‏ى كاملى در اصول فقه نمى‏باشد. صاحب رياض نيز در اصول تابع استاد خود، محقّق بهبهانى بود و همچون او در تنقيح مباحث اصولى و نقد مبانى اخباريان اهتمام مى‏ورزيد. پاره‏اى از ديدگاه‏هاى اصولى وى را در زير مى‏آوريم:
1 - از ديدگاه صاحب رياض هر گاه علم اجمالى ما داراى اطراف غير محصور باشد، در اين صورت اجتناب از اطراف و احتياط واجب نيست. وى بر اين مطلب ادّعاى اجماع مى‏كند.(1)
2 - از ديدگاه صاحب رياض، استصحاب در عدميات اجماعا معتبر است و سيره‏ى

1. رياض المسائل، چاپ سنگى، ج 2، ص 297، به نقل از رسائل شيخ، ج 2، ص 257.

علما نيز بر تمسّك به اصول عدمى؛ مانند اصل عدم قرينه، اصل عدم نقل، اصل عدم اشتراك و... قرار گرفته است.(1)
3 - از نظر صاحب رياض قاعده‏ى فراغ و تجاوز در افعال طهارات ثلاث جارى نمى‏شود؛ زيرا شاك در بعضى از افعال وضو؛ مثلاً قبل از اتمام وضو بايد آن فعل را بياورد ولو در فعل ديگرى وارد شده باشد. همين نكته در افعال غُسل و تيمّم جارى است و صاحب رياض آن را از مسلّمات شمرده است.(2)

1. به نقل از شريف العلماء، نك: ضوابط الاصول، ص 351.
2. رياض، ج 1، ص 227، به نقل از رسائل، ج 3، ص 336.

چكيده‏ى درس

1. دوره‏ى پنجم با ظهور وحيد بهبهانى (م 1206) و تلاش‏هاى پى‏گير او در نقد و ردّ اخباريان آغاز شد و تا زمان شيخ انصارى (م 1281) ادامه يافت. در طول اين دوره بساط اخباريان به كلّى برچيده شد و مبانى اصولى هر چه بيشتر تقويت گشت.
2. محقّق بهبهانى كه از چهره‏هاى شاخص دانشمندان اسلامى است با تمام قوا به مبارزه با اخباريان برخاست. وى براى رسيدن به هدف خويش به سه اقدام اساسى دست زد:

1) حوزه‏ى اجتهادى در كربلا تأسيس كرد.
2) شاگردان زبده و ماهر بسيارى تربيت كرد.
3) كتاب‏ها و رساله‏هاى اصولى گرانسنگ و پر ارزشى تأليف كرد.

3. مهم‏ترين شاگردان وحيد كه سهم بسيارى در اعتلاى اصول فقه و شكست نهضت اخباريان داشتند، عبارتند از: محقّق كاشف الغطاء، علاّمه‏ى بحرالعلوم، محقّق سيّد على طباطبايى، ميرزاى قمى، شيخ محمّد تقى اصفهانى، صاحب فصول، شريف العلماء، علاّمه‏ى مجاهد سيّد محمّد طباطبايى و... .
4. دغدغه‏هاى مهم اصولى اين دوره بيشتر ناظر به اختلاف‏هاى ميان اصوليان و اخباريان بود؛ مانند بحث‏هاى اجتهاد و تقليد، حجّيّت ظنون و بحث خبر واحد، دلايل عقلى و اصول عمليه (برائت، اشتغال و استصحاب).
5. يكى از مباحث مهمّ اين دوره اصول عمليه است كه محقّقان دوره افزون بر دلايل عقلى براى اثبات آنها از دلايل شرعى و تعبّدى نيز سود مى‏جستند كه زمينه‏ساز تفكيك اصول عمليه‏ى عقلى از اصول شرعى در دوره‏ى بعد شد. همچنين مطالعه‏ى آثار اصولى اين دوره از التفات اجمالى محقّقان دوره به تفاوت ميان ادلّه و اصول حكايت مى‏كند.

پرسش‏هايى براى انديشه‏ورزى:

1. آيا عوامل ديگرى غير از آن چه در درس به آن اشاره شد، در بر چيده شدن بساط اخباريان مؤثّر بوده است، اگر چنين است برخى از آنها را نام ببريد؟
2. در مورد علل پيدايش دوره‏ى پنجم و نقش اخباريان در ايجاد آن تأمّل كنيد و در مورد آن با دوستان خود به گفتگو بپردازيد.
3. عملكرد محقّق بهبهانى و شاگردان دسته‏ى اوّل او را در برخورد با اخباريان و تحوّل دوباره‏ى علم اصول چگونه ارزيابى مى‏كنيد؟

تحقيق و پژوهش

افزون بر شخصيت‏هايى كه در اين درس و درس بعد ترجمه‏ى آنها آمده است، محقّقان ديگرى نيز در اين دوره حضور داشتند كه در پيشرفت اصول فقه مؤثّر بوده‏اند؛ مانند محقّق شيخ اسداللّه‏ شوشترى صاحب كشف القناع، مولى احمد نراقى، محقّق كلباسى صاحب اشارات الاصول، سيّد عبداللّه شبّر، صاحب جواهر و... در مورد اين محقّقان و تأثير آنها در تكامل اصول تحقيق كنيد.