درس دهم -
دورهى پنجم: دورهى تجديد حيات و تحوّلات شگرف در اصول فقه (1)
(از وحيد بهبهانى [م 1206] تا شيخ انصارى [م 1281])
مهمترين مباحث اين درس:
1. بررسى اجمالى دورهى پنجم
2. علل پيدايش دوره و دلايل فروپاشى نهضت اخباريان
3. بررسى شخصيتهاى اصلى دورهى پنجم و آرا و انديشههاى اصولى آنها
نگاه اجمالى به كل دوره
دورهى پنجم از ادوار اصول فقه از آن زمان آغاز مىشود كه علاّمهى محقّق آقا
محمّد باقر وحيد بهبهانى با درايت و فطانت اجتماعى، و عظمت و قوّت علمى به مبارزه و
چالش جدّى با اخباريان مىپردازد و پس از بحثها و مذاكرات بسيار با سران
اخبارىگرى؛ چون محدث بحرانى و نيز تأليف كتابها و رسالههاى تحقيقى در نقد مبانى
اخباريان و تثبيت و تقويت بنيادهاى اصوليان، و خلاصه پس از رنجهاى بىشمار موفّق
مىشود ريشهى اخبارى گرى را بخشكاند و روح اجتهاد را در جسم نيمه جان و مدهوش
حوزههاى اصولى بدمد.
با ضعيف شدن اخباريان و بر چيده شدن بساط آنها از حوزههاى علميه از يك سو، و
تحقيقات علمى ارزنده و گرانسنگ محقّق بهبهانى در باب اجتهاد و مباحث اصول فقه از
سوى ديگر، و سرانجام تربيت شاگردان فاضل و گرانمايه در مكتب اصولى وحيد بهبهانى از
سوى سوّم، زمينهى بروز و ظهور دوبارهى مباحث اصول فقه در حوزههاى شيعه پديد آمد
و به تكامل شگرف و تحوّلات اساسى در اصول منتهى شد. از آنجا كه مركز مبارزهى علمى
محقّق بهبهانى با اخباريان در كربلا بود و شاگردان فاضل و اصولى بسيارى در آنجا
تربيت شدند، اين تحوّل و تكامل دوباره در اصول فقه، ابتدا در حوزه كربلا خود را
نشان داد. پس از مرحوم وحيد بهبهانى شاگردان او پراكنده شده و در حوزههاى مختلف
ساكن شدند و به اين ترتيب تفكّر باز توليد شدهى اصول فقه در حوزههاى ديگر نيز
رواج يافت. نجف كه بلا فاصله اين تحوّل را پذيرفت با حضور عالمى چون شيخ جعفر كاشف
الغطاء تقويت شد. در كاظمين نيز تفكّر اصولى با ورود محقّق بزرگ سيّد محسن اعرجى،
شاگرد ديگر وحيد رواج يافت. و نهايتا در ايران هم انديشهى اصولى با تلاشها و
زحمات عالمانى چون ميرزاى قمى شاگرد مبرز وحيد بهبهانى و آقا محمّد على فرزند و
شاگرد ديگر محقّق بهبهانى شيوع دوباره پيدا كرد و تقويت شد.
اشاره به اين نكته ضرورى است كه در پيدايش اين دوره برخى از محقّقان دوره پيشين؛
مانند محقّق بزرگ آقا حسين خوانسارى، آقا جمال خوانسارى و سيّد صدرالدّين قمى صاحب
شرح وافيه كه استاد محقّق بهبهانى نيز بود، سهم مهمّى داشتند؛ زيرا اينان اوّلاً،
از فراموشى كامل روند اجتهاد و مباحث اصول فقه جلوگيرى كردند و ثانيا، با زمينه
سازىهاى لازم، شرايط را براى محقّق بهبهانى فراهم كردند تا وى بتواند چنين
مبارزهى عظيمى را آغاز كند و در آن پيروز شود.
در هر حال اين دوره به كمال و رشد بى سابقه اصول فقه انجاميد، كتابهاى اصولى بسيار
قوى و بى مانندى نگاشته شد و متناسب با آن، فقه شيعه گسترش شگرفى يافت. اين دوره را
كه از اواخر قرن دوازدهم آغاز شد، مىتوان تا زمان شيخ انصارى كه به دو واسطه به
وحيد بهبهانى متّصل مىشود؛ يعنى اواخر قرن سيزدهم، دانست. در ادامهى اين درس و
درس بعد با تفصيل به علل پيدايش اين دوره، محقّقان آن و انديشههاى اصولى رايج در
اين دوره مىپردازيم.
علل پيدايش دوره و تحليل آن
بى شك در بررسى علل پيدايش اين دوره، تحقيق از علل فروپاشى و شكست مكتب اخبارى
گرى ضرورى است. تبيين و تحليل عوامل متلاشى شدن تفكّر اخباريان نشان خواهد داد كه
چگونه و به چه دليل دوره پنجم از ادوار اصول فقه پديدار گشت.
پارهاى از علل شكست اخباريان را مىتوان به شرح زير بيان كرد:
1ـ افراطهاى بيش از حدّ اخباريان:
اخباريان پس از نفوذ در حوزههاى علوم دينى و بسط تفكّرشان در ميان محققان، طلاب و
مردم عادى، حملات خويش را به مجتهدان و روشهاى اجتهادى بيش از پيش كردند تا حدّى
كه تبديل به غرض ورزىهاى شخصى و كينهتوزىهاى جاهطلبانه شد و تا آنجا پيش رفتند
كه بسيارى از علماى متمايل به اخبارىگرى را نيز دلزده كردند؛ كلام محدّث بحرانى در
نقد شيوه بحث مولى امين استرآبادى و عدّهاى ديگر از اخباريان از اين ناراحتى خبرى
مىدهد.(1)
1. الحدائق الناضرة، ج 1، ص 170.
بايد پذيرفت كه هر افراطى، تفريطى را نيز به همراه دارد و بالعكس. همان طور كه
شايد افراط اصوليان در استفاده از روشهاى عقلى غير قطعى و طرق ظنّى سبب ايجاد
نحلهى اخبارىگرى شد، همان گونه نيز افراط اخباريان در استفادههاى سست و بى پايه
و اساس از ظواهر روايات و جمود بر آن و حملات مغرضانه و گاه مضحك به روش اجتهادى و
مجتهدان، موجب شكست آنان و باز شكوفايى روش مجتهدان در كشف احكام شرعى شد.
2 ـ توجّه مجتهدان به ضرورت باز سازى همه جانبهى مبانى اجتهاد براى جلوگيرى از
انحراف بيشتر: اين احساس ضرورت آنجا بيشتر شد كه محقّقان اصولى پس از مشاهدهى
جوامع حديثى جديد كه به دست اخباريان تأليف شد، متوجّه شدند كه تنقيح هر چه بيشتر
مبانى اجتهاد ضرورت دارد. اينان با الهام از روايات كلى و قاعده مانندى كه به
پارهاى از مباحث كلى مطرح در اصول فقه مربوط مىشد؛ نظير اخبار مربوط به استصحاب
يا روايات مربوط به خبر واحد ثقه و روايات برائت، احتياط شرعى و ... ، به ضرورت
بازنگرى و ژرف كاوى دوباره در اين گونه مباحث اصولى و خارج كردن آنها از يك بحث
عقلى صرف پى بردند و همين امر انگيزهى محقّقان را براى زنده كردن بحثهاى اصولى
بيشتر كرد و زمينهى تضعيف اخبارىگرى را فراهم ساخت.
شايد بتوان در كنار عامل روايات، ورود قوىتر و عميقتر پارهاى از مبانى فلسفى به
اصول فقه را بر شمرد. اين كار كه به دست محقّق خوانسارى انجام پذيرفت با واسطه به
محقّق بهبهانى و ديدگاههاى اصولى او منتقل شد. و به اين ترتيب جلوى پارهاى از
مغالطات اخباريان در نقد مبانى عقلى و فلسفى موجود در اصول گرفته شد.(1)
3ـ تلاشها و مبارزات مرحوم وحيد بهبهانى در نقد اخباريان:
تلاشهاى مرحوم بهبهانى را در چند راستا مىتوان برشمرد:
الف ـ تأسيس حوزهى كربلا: محقّق بهبهانى پس از افراطهاى بيش از حدّ اخباريان، با
اين كه در ابتدا به سران مكتب اخبارى گرى؛ نظير مولى محمّد استرآبادى، مولى امين
استرآبادى و فيض كاشانى به احترام مىنگريست و به پارهاى از كتابهاى آنان حاشيه
نوشته بود،(2) احساس خطر بسيار كرد و از بهبهان به نجف اشرف و از آنجا به كربلا
مشرّف شد.
محقّق بهبهانى وضع اسفبار حوزه كربلا را كه در دست اخباريان بود در كتاب «الاجتهاد
و الاخبار» توصيف مىكند. در جايى از اين كتاب مىگويد:
«از جمله عجايبى كه من مبتلا به آن هستم و آن را از صالحان شهر و علمايى كه مدعى
آشنايى با فقه و حديث هستند مشاهده مىكنم؛ آنهايى كه برخىشان ادّعاى رسيدن به
بالاترين حدّ از اجتهاد را دارند، اين است كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم تا
موجب عبرت و تنبيه گردد»،(3) سپس ايشان مواردى از نزاع خويش با اخباريان را متذكّر
مىشود و مىگويد:
«بدان كه اخباريان حجّيّت غير از كتاب و سنّت را رأسا منكرند... . اگر به آنها
ايراد شود كه بديهى دين و اجماع كاشف از قول معصوم چرا حجّت نباشد؟ مىگويند كدام
حديث دلالت بر حجّيّت آن دارد؟!...»(1) محقّق بهبهانى در جاهاى مختلفى برجمود و
تصلّب غير معقول اخباريان نسبت به روايات مىتازد و آن را سخت مىكوبد. وى در جايى
مىگويد:
1. به عامل رواج فلسفه در المعالم الجديدة، ص 108، اشاره شده است.
2. مانند حاشيهى او بر منهج المقال (رجال كبير) تأليف ميرزا محمّد استرآبادى استاد
مولى امين استرآبادى، و تعليقهاش بر رجال ميرزا محمّد اخبارى.
3. الرسائل الاصولية، تحقيق و نشر مؤسّسهى علاّمه بهبهانى، رسالة الاجتهاد و
الاخبار، ص 57.
«من فكر مىكنم كه برخى از اينان مثلاً اگر در حديثى ديدند كه مريضى را بايد با
آب سرد يا نظير آن مداوا كرد، حكم مىكنند كه هر مريضى را بايد با آن مداوا
نمود».(2) محقّق بهبهانى برفكر خشك و عوامانهى اخباريان افراطى خرده مىگيرد و در
جاهاى متعدّدى آن را تشبيه به تفكّر پيرزنان مىكند.(3)
در هر حال، محقّق بهبهانى در شرايطى كه تفكّر اخبارى مجالى به تفكّر اجتهادى
نمىداد، وارد حوزهى كربلا شد.
وى در كربلا دست به تأسيس حوزهاى جديد زد و به تعليم مبانى اصول فقه و اجتهاد
پرداخت. مدّت زمانى نگذشت كه شاگردان بسيارى پيدا كرد. در آن زمان، حوزهى كربلا در
دست اخباريان بود و شيخ يوسف بحرانى، محدّث و فقيه ارجمند شيعه رئيس آنان به شمار
مىرفت. درس محدّث بحرانى بسيار شلوغ بود، امّا با تأسيس حوزهى جديد و شيوهى نوين
اجتهاد از سوى محقّق بهبهانى، شمار زيادى از اين شاگردان به درس وحيد رفتند. افزون
بر اين، بين خود محقّق بهبهانى و محدّث بحرانى نيز بحثهاى علمى و مناظرات جدّى
صورت گرفت و اين امر زمينه را براى قضاوت آزاد و بدون تعصّب و غوغا سالارى فراهم
ساخت.
1. همان، ص 57.
2. همان، ص 61.
3. نك: همان، صص 27 - 26.
ب ـ تربيت شاگردان مبرّز: محقّق بهبهانى پس از سالها تلاش علمى و تعليم مباحث
اصولى و فقه اجتهادى توانست شاگردان متبحّر و زبردستى؛ چون كاشفالغطا، سيّد على
طباطبايى، ميرزاى قمى و ديگران تربيت كند كه اينان بعد از مرحوم وحيد پرچمدار حركت
و مبارزهى علمى استاد در حوزههاى مختلف شدند و مباحث اجتهادى را به شيوهاى نوتر
و عالمانهتر به جامعهى علمى عرضه كردند.
ج) تأليف كتابهاى گرانسنگ اصولى: يكى از كارهايى كه محقّق بهبهانى در رواج دوباره
روش اجتهادى انجام داد، تأليف كتابهاى قوى و عميقى بود كه مشحون از بحثهاى دقيق و
كاوشهاى بسيار عالى در اصول فقه بود؛ به عنوان نمونه مىتوان به رسالهى اجتهاد و
اخبار، بحث اصول عمليه و «الفوائد الحائريّة» او اشاره كرد.
د) ايجاد ارتباط بين حوزهى كربلا و حوزهى نجف: با تأسيس حوزهى كربلا، بين حوزهى
تازه تأسيس كربلا و حوزهى سابقه دار نجف كه در آن زمان ديگر رمقى نداشت، روابط
علمى برقرار شد و همين امر سبب زنده شدن و جان گرفتن دوبارهى حوزهى نجف شد.
شاگردان وحيد بهبهانى در گسترش اين ارتباط تلاش بسيارى كردند.(1)
اين گونه بود كه روش اخباريان مورد نقد و تهاجم جدّى قرار گرفت و آرام آرام رو به
ضعف نهاد و پس از مدّتى با رحلت محقّق و محدّث بحرانى به كلّى به حاشيه رانده شد و
از اذهان محو گشت. به اين ترتيب، روش اصوليان دوباره احيا گشت و نياز به اجتهاد در
كشف احكام شرعى مورد توجّه قرار گرفت و سرانجام به كمال و تحوّل چشمگيرى در اصول
فقه منتهى شد.
1. به پارهاى از عوامل فوق، در المعالم الجديدة، ص 108، اشاره شده
است.
شخصيتهاى اصلى دوره (1)
1. آقا محمّد باقر وحيد بهبهانى (1118 ـ 1205 ه)
علاّمه آقا محمّد باقر بن محمّد اكمل، مشهور به وحيد بهبهانى در سال 1118 در
اصفهان متولّد شد. پدر وى محمّد اكمل از علماى آن زمان بود كه نسبش به شيخ مفيد
مىرسيد. و مادر وى دختر عالم بزرگ آقا نورالدّين بن مولى محمّد صالح مازندرانى
است. از اين رو وى از جهت مادر با مولى صالح مازندرانى و علاّمه محمّدتقى مجلسى
نسبت پيدا مىكند.
آقا محمّد باقر تحصيلش را در ابتدا نزد پدرش آغاز مىكند و پس از مدّتى عازم نجف
اشرف مىشود و نزد استادان بزرگ آنجا تحصيل مىكند. آنگاه با رسيدن به حدّ بالاى
اجتهاد به شهر بهبهان مىرود و حدود سى سال در آنجا اقامت مىكند و در نهايت به
كربلا هجرت كرده و تا آخر عمر در آنجا مىماند. وى به سال 1205 هجرى در كربلا در
گذشت و در حرم شريف حسينى مدفون گشت.(1)
صاحبان ترجمه، همگى از محقّق وحيد بهبهانى به بزرگى و عظمت ياد كردهاند:
سيّد محمّد مهدى بحرالعلوم از او به «شيخ عالم، عامل، علاّمه و استاد قوى پنجهى
فاضل، محقّق نحرير ،فقيه بىمانند و...»(2) تعبير مىكند.
1. آغا بزرگ طهرانى، الكرام البررة، قسم اوّل از جزء دوّم، صص 172
ـ 171.
2. اعيان الشيعة، ج 9، ص 182.
محدّث نورى او را «استاد اكبر و مروّج دين در ابتداى قرن سيزدهم...»(1)
مىخواند. عمر رضا كحّاله در معجم المؤلّفين از او به «فقيه، اصولى و متكلّم» ياد
مىكند.(2) و زركلى در الأعلام او را« فاضل امامى»(3) معرّفى مىنمايد.
آقامحمّد باقر بهبهانى نزد استادان بزرگى درس خواند(4) كه نام تعدادى از آنها به
شرح زير است:
ـ محمّد اكمل بن محمّد صالح كه پدر او بود و محقّق بهبهانى مبادى علوم عربى و علوم
عقلى و نقلى را نزد او خواند.
ـ سيّد محمّد طباطبايى بروجردى، كه محقّق بهبهانى نزد او فلسفه خواند.
ـ سيّد صدرالدّين رضوى قمى، شارح الوافية فاضل تونى، اين فرد استاد محقّق بهبهانى
در فقه و اصول بود.
از معاصران محقّق بهبهانى مىتوان به: شيخ يوسف بحرانى، آقا محمّد باقر هزار جريبى
مازندرانى (م 1205)، آقا سيّد حسين قزوينى (م 1218)، شيخ عبدالنبى قزوينى (م 1208)،
مير عبدالباقى خاتون آبادى اصفهانى اشاره كرد.(5)
وحيد بهبهانى شاگردان بسيارى تربيت كرده است،(6) تعدادى از مهمترين آنها عبارتند
از:
ـ سيّد محمّد مهدى بحرالعلوم، معروف به علاّمه بحرالعلوم.
ـ مولى مهدى نراقى (م 1209) مولّف جامع السعادات در اخلاق.
ـ شيخ ابوعلى حائرى، صاحب منتهى المقال در علم رجال.
ـ سيّد على طباطبايى، صاحب رياض.
ـ شيخ جعفر كاشف الغطاء.
ـ ميرزا ابوالقاسم گيلانى (قمى)، صاحب قوانين الاصول.
ـ سيّد محسن اعرجى كاظمى.
ـ ميرزا محمّد هادى شهرستانى (م 1216).
ـ سيّد ميرزا يوسف تبريزى (م 1242).
ـ مولى احمد نراقى، مولّف مستند الشيعة در فقه.
ـ سيّد جواد عاملى، صاحب مفتاح الكرامة.
ـ شيخ اسد اللّه تسترى دزفولى كاظمى، مصنّف مقابس الانوار.
ـ شيخ محمّد تقى اصفهانى، صاحب هداية المسترشدين.
1. محدّث نورى، خاتمهى مستدرك الوسائل، ج 2، ص 47.
2. عمر رضاكحّاله، معجم المؤلّفين، ج 3، 154.
3. زركلى، الاعلام، ج 6، ص 49.
4. نك: الكرام البررة ؛ و نيز على دوانى، وحيد بهبهانى، صص 152 ـ 149.
5. دوانى، صص 168 ـ 153.
6. همان: صص 252 ـ 169.
تأليفات محقّق بهبهانى بسيار و در رشتههاى مختلف است كه به برخى از آنها اشاره
مىكنيم:
ـ تعليقه بر منهج المقال (رجال كبير) ميرزا محمّد استرآبادى.
ـ حاشيه بر تهذيب الاحكام شيخ طوسى.
حاشيه بر الوافى فيض كاشانى.
ـ امامت، بحثى مبسوط در كلام.
ـ رسالهاى در جبر و اختيار.
ـ اثبات تحسين و تقبيح عقلى در كلام.
ـ رسائل متعدّد فقهى؛ نظير رسالهاى در صلات و طهارت، رسالهاى در كرّ و مقدار آن،
رسالهاى در نكاح، رسالهاى در معاملات و...
ـ حاشيه بر مسالك الافهام شهيد ثانى در فقه.
ـ حاشيه بر الذخيرة سبزوارى در فقه.
- شرح «مفاتيح فيض كاشانى» در هشت مجلّد. شيخ ابو على آن را كتاب بسيار نيكويى
توصيف مىكند و مىگويد در حدّ كتاب مدارك بلكه بالاتر از آن است.(1)
- حواشى بر معالمالدّين.
- الاجتهاد و الاخبار.
- رسائل متعدّد اصولى؛ نظير رسالهاى در حجيّت اجماع، رسالهاى در حجيّت استصحاب،
رسالهاى در ادلّهى اربعة، رسالهاى در حجيّت ظواهر كتاب، رسالهاى در ردّ شبهات
اخباريان و... .
- الفوائد الحائريّة در اصول فقه.
- حاشيه بر حاشيهى ميرزاجان بر مختصر عضدى.
- حاشيه بر حاشيهى ميرزاجان برمختصر حاجبى.
1. روضات الجنّات، ج 2، ص 97 ؛ الكرام البررة، صص 174 - 173 ؛
دوانى، صص 148 - 146.
بررسى آثار اصولى محقّق بهبهانى و بيان پارهاى از انديشههاى اصولى وى
الف: آثار اصولى
1. حواشى بر معالمالدّين: هم اينك چندين حاشيه از مرحوم وحيد بر معالمالدّين
موجود است. محقّق ارجمند محمّد حسين كرهرودى نقل كرده است كه محقّق بهبهانى بيست
بار معالم را تدريس كرده و هر بار حاشيهاى جديد بر آن نگاشته است. وى نوزده حاشيه
او را در شهر بروجرد ديده است.(1)
2. حاشيه بر حاشيهى ميرزاجان بر مختصر عضدى.(2)
3. حاشيه بر حاشيه ميرزاجان برمختصر الاصول حاجبى.(3)
4. حاشيه بر قوانين الاصول،(4) تأليف ميرزاى قمى. ميرزاى قمى از شاگردان وحيد
بهبهانى است و كتابى مفصّل و عميق به نام قوانين الاصول دارد كه در ادامه به آن
اشاره خواهيم كرد.
5. حاشيه بر ديباچهى كتاب مفاتيح الاسلام فيض كاشانى كه در اثبات مبانى اخباريان
است. محقّق بهبهانى حاشيهاى نقدى براين مقدّمات مىنگارد.
6. رسائل متعدد اصولى:
- رسالهاى در بطلان قياس.
- رسالهاى در اجتهاد و اخبار.
- رسالهاى در اجتماع امرونهى.
- رسالهاى در اخبار آحاد.
- رسالهاى در اصالة البرائة.
1. الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 6، ص 205.
2. روضات الجنّات، ج 2، ص 97.
3. مقدّمهى الفوائد الحائرية، ص 23.
4. وحيد بهبهانى، ص 148.
- رسالهاى در استصحاب.
- رسالهاى در جمع بين اخبار.
- رسالهاى در اجماع(1).
- رسالهاى در آيهى «نفر».
- رسالهاى در اثبات حسن و قبح عقلى.
- رسالهاى در اجماع ضرورى و نظرى و حجّيّت شهرت.
- رسالهاى در حجّيّت ادلّهى اربعة.
- رسالهاى در حجّيّت شهرت.
- رسالهاى در حجّيّت ظن.
- رسالهاى در حجّيّت مفهوم اولويّت.
- رسالهاى در حقيقت شرعيه.
- رسالهاى در حجّيّت ظواهر كتاب.
- رسالهاى در حكم شرعى و تحديد آن.
- رسالهاى در خطاب مشافهى.
- رسالهاى در صحيح و اعم.
- رسالهاى در عدم توقيفيّت موضوعات.
- رسالهاى در باب توقيفيّت احكام شرعى.
- رسالهاى در نسخ.
- رسالهاى در وجوب نفسى و غيرى در طهارت.
- رسالهاى در عدم واسط بين مجتهد و مقلّد.
- رسالهاى در ردّ شبهات اخباريان.
1. هشت رسالهى پيش گفته اخيرا با تحقيق مؤسّسهى علاّمه بهبهانى
در قم انتشار يافته است.
7. الفوائد الأصوليّة، كه شامل بخشى از مباحث اصولى در ضمن چندين فايده است.
8. الفوائد الحائرية العتيقة، كه شامل 36 فايده و يك خاتمه در مسايل مختلف اصول
است.
9. الفوائد الحائرية الجديدة، كه شامل 35 فايدهى ديگر در مباحث اصولى است كه غالبا
با مباحث كتاب قبلى تفاوت دارد. هر دو بخش الفوائد الحائريّة اخيرا با تحقيق و نشر
مجمع فكر اسلامى در قم چاپ شده است.(1)
1. فهرست كامل تأليفهاى محقّق بهبهانى را در مقدّمهى الرسائل
الاصولية، صص 64 - 59 ؛ مقدّمهى الفوائد الحائريّة، صص 26 - 20 ؛ وحيد بهبهانى، صص
148 - 146 بيابيد.
حجم كار اصولى محقّق بهبهانى و طرح مسايل مختلف اصول به صورت رسالههاى مستقل
نشان از جدّيت اين عالم ارجمند در مبارزهى علمى با اخباريان و رواج انديشهى
اجتهاد دارد. همان طور كه از نام بسيارى از اين رسالهها و نيز مطالعهى اجمالى
رسالههاى ديگر او به دست مىآيد، بخش اصلى و مهمّ بحثهاى اصولى وى در مقابله با
اخباريان و نقد و ابطال مبانى آنان مىباشد. محقّق بهبهانى در بخش ديگر كارهاى
اصولىاش به تبيين، تشريح و اثبات هر چه دقيقتر و مستدلتر مبانى اصوليان
مىپردازد و به خوبى از عهدهى اين كار بر مىآيد. از اين رو، مطالعهى دقيق
رسالههاى اصولى اين محقّق گرانقدر بسيار مفيد و قابل استفاده براى محقّقان اصولى
است. و دقيقا به همين دليل است كه ديدگاهها و مباحث اصولى طرح شده از سوى اين
محقّق بزرگ تا سالها بعد و حتى هم اينك مورد توجّه اصوليان قرار گرفته است.
ب: انديشههاى اصولى محقّق بهبهانى
محقّق بهبهانى چند كار اساسى در اصول انجام داده است:
اوّلاً، اصول فقه را از حالت خشك خود بيرون ساخته، به يك معنا عصرى كرده است.
بحثهاى اصولى ايشان ناظر به شبهات و مسايلى كه در آن روزها در ارتباط با اصول فقه
مطرح مىشد، بود. از اين رو، وى در نقد شبهات اخباريان تلاش كاملى انجام داده است.
ثانيا، پارهاى از مباحث اصولى را تنقيح و تبيين بيشتر كرده و از زاويهاى جديد به
آنها نگريسته است؛ نظير بحث اجتهاد و تقليد، استصحاب و... .
ثالثا، محقّق بهبهانى چندين بحث جديد وارد اصول فقه كرده و تعريف پارهاى از
اصطلاحات اصولى را تغيير داده است. در اين جا به چند ديدگاه اصولى محقّق بهبهانى
اشاره مىكنيم:
1. يكى از ابتكارات محقّق بهبهانى اين است كه وى براى نخستين بار ادلّه را در اصول
به دو قسم «ادلّهى اجتهادى» و «ادلّهى فقاهتى» تقسيم كرد(1)، كه دوّمى در طول
اوّلى است؛ يعنى هر گاه فقيه در استنباط حكم شرعى به ادلّهى جتهادى دسترسى نداشت،
نوبت به ادلّهى فقاهتى مىرسد و مىتواند با استفاده از آنها موقف عملى خود را در
ارتباط با آن واقعه مشخّص كند.
1. شيخ انصارى، فرائد الاصول، ج 2. ص 10.
تفصيل بحثهاى مربوط به اين تقسيم و تفاوتهاى آن بعدها توسط شاگردان وحيد
و بيش از همه توسط شيخ انصارى، شاگرد با واسطهى او انجام پذيرفته است.
2. محقّق بهبهانى در ادلّهى فقاهتى يا اصول عمليه كه موضوعش شك در حكم شرعى است،
بحثهاى مفصّلى دارد كه تا پيش از او سابقه نداشته است. وى شك مكلّف را از جهت
متعلّق به دو قسم تقسيم مىكند: شك در تكليف و شك در مكلّف به.(1) و از هر يك از
اينها در دو زمينهى عقل و شرع بحث مىكند. از ديدگاه وى در شك در تكليف، چه در
موضوعات و چه در احكام، هم عقل حكم به برائت مىكند و هم شرع، مستند عقل در اين حكم
«قبيح بودن عقاب بلابيان» است و دلايل شرعى برائت نيز آيات و روايات بسيارى است كه
بر آن دلالت دارند.(2) امّا مرحوم بهبهانى در شك در مكلَّف به، معتقد به احتياط
عقلى و شرعى است. مستند حكم عقل به احتياط، قاعدهى «اشتغال يقينى اقتضاى فراغ
يقينى دارد» مىباشد و دلايل شرعى احتياط نيز رواياتى است كه به توقّف در شبهات حكم
مىكنند.(3)
1. الفوائد الحائريّة، صص 468 - 467، فائده 28.
2. الفوائد الحائريّة، صص 241 - 240 و الرسائل الاصوليّة، صص 358 - 350.
3. همان، صص 472 - 468.
نگاه به اصول عمليهى عقلى و شرعى از اين زاويه و با اين نظم مشخّص نخستين بار
از سوى محقّق بهبهانى صورت گرفته است. البتّه فاضل تونى نيز به بحث برائت عقلى و
شرعى پرداخته بود، اما انصافا وى چنين تقسيم و تفصيلى در اين بحث نداده بود.
محقّقان دورههاى پيشتر نيز چنين بحثى در اصول عمليه نداشتند. آنان غالبا به بحث
«حظر و اباحة» و حكم عقل نسبت به انتفاع از اَعيان غير معلوم الحكم مىپرداختند، كه
در درسهاى گذشته به آن اشاره كرديم. امّا آن بحث متفاوت از
اين بحث جديد محقّق بهبهانى بود، همچنين تبيين آنان از«برائت اصليه» با آن چه محقّق
بهبهانى طرح كرده است تفاوت بسيارى داشت. نكته ديگرى كه شايسته است اضافه شود اين
كه، به احتمال قوى محقّق بهبهانى اوّلين فردى باشد كه به قاعدهى «قُبح عِقاب
بلابيان» در اثبات برائت عقلى تمسّك كرده است. پيش از اين ظاهرا از قاعدههاى
«تكليف بمالا يطاق» و «استصحاب حال عقل» در اثبات برائت عقلى استفاده مىكردند.(1)
3. محقّق بهبهانى در بحث علم اجمالى به اطراف علم اجمالى توجّه كرده و اطراف آن را
به محصور و غير محصور تقسيم كرده است. آنگاه معتقد شد كه علم اجمالى در صورتى كه
داراى اطراف محصوره باشد منجّز است، امّا علم اجمالى در اطراف غير محصوره منجّز
نيست.(2)
4. از ديدگاه محقّق بهبهانى مفاهيم شرط، حصر، غايت و عدد حجّتاند؛ زيرا هم در لغت
و هم در عرف مفهوم آنها مورد پذيرش است. امّا مفهوم وصف و لقب حجّت نيستند.(3)
5. محقّق بهبهانى در بحث استصحاب تقسيم جديدى دارد، وى مىگويد استصحاب يا «استصحاب
متعلّق حكم شرعى» است و يا «استصحاب نفس حكم شرعى» است، اين تفطّن تا پيش از مرحوم
وحيد نبوده است.(4)
1. سيّد كاظم حائرى، مباحث الاصول (تقريرات درس شهيد صدر)، جزء
سوّم از قسم دوم، صص 68 - 65.
2. الفوائد الحائرية، 247 ـ 246.
3. همان: صص 185 ـ 183.
4. الرسائل الاصولية، ص 423.
6ـ در بحث اجتهاد و تقليد، مرحوم بهبهانى تلاش مىكند تا لزوم اجتهاد و لزوم
تقليد از مجتهد را در صورت عدم اجتهاد ثابت كند. وى در اين بحث مفصّل ناظر به شبهات
اخباريان در اين باب است و لذا بسيار دقيق و با توجّه به جزئيات به اين بحث
مىپردازد. البتّه به يك معنا نيز بحثهاى او در مورد اجتهاد تكميل مباحثى است كه
فاضل تونى سابق بر او مطرح كرده بود.(1)
2. علاّمه بحر العلوم (1155 ـ 1212 ه)
علاّمهى آفاق سيّد محمّد مهدى مشهور به بحرالعلوم فرزند عالم ارجمند آقا سيّد
مرتضى بروجردى طباطبايى در شوّال 1155 هجرى در نجف اشرف متولّد شد. خاندان
بحرالعلوم همه از بزرگان و سادات جليل القدر بودند.
علاّمه بحرالعلوم جامع فنون بود. همهى استادان، معاصران و شاگردان وى، از او تمجيد
و تعريف بسيار كردند. مرحوم وحيد بهبهانى در اجازهنامهاى كه برايش نگاشت از او به
«فرزند بسيار عزيز، داراى فطانت بالا، محقّق و مدقّق، عالم زكى و فاضل هوشمند، سيّد
سند و...»(2) نام مىبرد. محدّث بحرانى، استاد ديگرش نيز او را صاحب فضل و تقوا و
پارسايى معرّفى مىكند.
1. به رسالهى اجتهاد و تقليد در مجموعهى «الرسائل الاصولية»
مراجعه كنيد.
2. دوانى، همان، ص 173.
3. منتهى المقال، ج 6، صص 360 - 359.
شيخ ابوعلى، معاصر و همدرس او در درس محقّق بهبهانى، در مدح و توصيف او كلمات
بسيار زيبا و بلندى دارد.(3)
ميرزا محمّد اخبارى او را «فقيه، مدقّق، موثّق، با ورع و نادرهى عصر» مىشمارد كه
رياست اماميه در آخر عمرش به وى رسيد و علماى طايفه در فقاهت و عدالتش اتفاق
دارند.(1)
صاحب مقابس الانوار نيز مىگويد: علاّمه بحرالعلوم فقيه، متكلّم، فيلسوف، عارف و
مفسّر بود.(2)
مهمترين استادان بحرالعلوم عبارتند از:(3)
ـ محقّق بهبهانى.
ـ محدث بحرانى.
ـ مير عبدالباقى اصفهانى خاتون آبادى، معاصر محقّق بهبهانى و از نوادگان علاّمه
مجلسى است. وى از مشايخ بحرالعلوم بود.
ـ آقا سيّد حسين قزوينى، از فقهاى بزرگ و معاصر محقّق بهبهانى كه از مشايخ روايت
بحرالعلوم بود.
پارهاى از مهمترين شاگردان بحرالعلوم عبارتند از:(4)
1. ميرزا محمّد اخبارى به نقل از روضات الجنّات، ج 7، ص 205.
2. مقابس الانوار، ص 18.
3. روضات الجنات، صص 205 ـ 204؛ مقابس الانوار، ص 18.
4. همان: صص 207 ـ 206؛ همان، ص 18.
ـ سيّد محمّد جواد عاملى، صاحب مفتاح الكرامة در فقه.
ـ شيخ احمد نراقى، صاحب مستند الشيعة.
ـ شيخ محمّد ابراهيم كلباسى اصفهانى، صاحب اشارات الاصول.
ـ شيخ محمّد تقى اصفهانى، صاحب حاشيهى بزرگ بر معالمالدّين.
ـ سيّد محمّد مجاهد، صاحب مفاتيح الاصول و مناهل الاصول.
تأليفات علاّمهى بحرالعلوم بسيار است(1)، تعدادى از آنها به شرح زيرند:
ـ «الدرّة النجفيّة» در فقه كه به صورت منظوم است و تا «نماز طواف» در آن به نظم در
آمده است.
ـ المصابيح در فقه كه مشتمل بر عبادات و معاملات است.
ـ الفوائد الرجالية، معروف به رجال بحرالعلوم، كه هم اينك در چهار جلد از سوى
منشورات مكتبة الصادق در تهران چاپ شده است.
ـ رسالهاى در مناظرهى سيّد با يهوديان.
ـ شرح پارهاى از احاديث كتاب تهذيب شيخ طوسى.
ـ «الدرّة البهيّة» كه پارهاى از مسايل اصول فقه را در آن به نظم در آورده است.
ـ الفوائد الاصولية كه شامل 45 فايده است.
ـ شرح باب حقيقت و مجاز كتاب وافيه فاضل تونى.
ـ ديوان شعر در مدح و رثاى اهل بيت عليهمالسلام .
آثار اصولى سيّد بحر العلوم
علاّمهى بحرالعلوم رسالههاى اصولى مختلفى نگاشته است. وى كوشيده است تا همچون
استاد خويش، محقّق بهبهانى، از مسايل اصولى شرح و تبيين دقيقترى ارايه كند و شبهات
اخباريان را پاسخ گويد. به برخى از كتابهاى اصولى او اشاره مىكنيم:
1. نك: مقدّمهى رجال بحرالعلوم، به قلم سيّد محمّد صادق
بحرالعلوم، ج 1، صص 95 ـ 92.
1. الدرّة البهيّة: اين كتاب منظومهاى است در اصول فقه كه به اختصار غالب مباحث
اصولى را به نظم در آورده است. فهرست مطالب آن به شرح زير است:
اصول و منابع اجتهاد، وضع و علائم آن، حقيقت و مجاز، اشتراك، حقيقت شرعيه، مشتق،
اوامر و نواهى، عام و خاص، مطلق و مقيّد، مجمل و مبيّن، اجماع، اخبار، قياس، اصل و
استصحاب، اجتهاد و تقليد، تعادل و تراجيح. اين كتاب بسيار مختصر است و همراه با
«الدرّة النجفية» كه منظومهاى ناتمام در فقه است در سال 1304 به صورت طبع سنگى چاپ
شده است.
2. فوائد بحرالعلوم: اين كتاب بعد از فوت علاّمهى بحرالعلوم توسط پسرش جمع آورى
شده است و داراى 45 فايده است كه پارهاى از آنها مربوط به مسايل اصولى است. اين
كتاب به صورت چاپ سنگى در 150 صفحه موجود است.
3. شرح باب حقيقت و مجاز از كتاب وافيهى فاضل تونى كه در دسترس نيست.(1)
4 و 5. افزون بر كتابهاى فوق دو رسالهى ديگر، يكى در حجّيّت استصحاب و ديگرى در
اجماع به او نسبت داده شده است.(2)
1. نام اين سه كتاب در مقدّمهى تحقيقى كه محمّد صادق بحرالعلوم بر
رجال بحرالعلوم نوشته، آورده شده است.
2. زنوزى در رياض الجنّة اين دو كتاب را به بحرالعلوم نسبت داده است، به نقل از على
دوانى، همان، ص 185.
پارهاى از ديدگاههاى اصولى علاّمهى بحرالعلوم
1ـ از ديدگاه علاّمهى بحرالعلوم مفاهيم شرط، غايت، تعليل، عدد و حصر چون متبادر
براى عرف است، ازاين رو حجت مىباشد. وى همچنين متمايل است كه مفهوم وصف را حجّت
بداند. علاّمه ديدگاهش در باب مفاهيم را در سه بيت زير به
زيبايى بيان مىكند:
... و المفهوم ان تبادرا
فحجّة و صار ذا منحصرا
فى الشرط و الغاية والتعليل
و العدّ و الحصر و عن قليل
حجّيّة الوصف و ليس يبعد
لكنه مرجّح يؤيّد(1)
2ـ از ديدگاه سيّد بحرالعلوم قياس، گرچه به «قياس اولويت» باشد حجّت نيست. از
ديد او تنها در صورتى قياس حجّت است كه «منصوص العلّة» يا به «تنقيح مناط قطعى»
باشد، يا به «فهم فحواى خطاب لفظى» باز گردد. وى مطالب فوق را در دو بيت زير بيان
مىكند:
و لا تقس و لو بأولوّية
إلاّ اذا نصّ على العلّية
أو نقح المناط قطعا أو فهم
فحوى من الخطاب لفظا فافهم(2)
3ـ علاّمه تحصيل احكام را از طريق اجتهاد واجب كفايى شمرده و قول به تجزّى در
اجتهاد را قبول ندارد. وى اين گونه مىگويد:
و أخذ الأحكام بالاجتهاد فرض كفائي على العباد
و لا أرى وجها لبحث التجزئة و عندنا الصواب قول التخطئة(3)
3. شيخ جعفر كاشف الغطاء (1156 ـ 1228 ه)
شيخ جعفر بن خضر نجفى معروف به شيخ جعفر كبير كه به مناسبت نام يكى از تأليفاتش؛
يعنى «كشف الغطاء»، كاشف الغطا خوانده مىشود در سال 1156 هجرى در نجف اشرف متولّد
شد.
1. الدّرة البهيّة [ضميمه شده به الدّرة النجفية]، چاپ سنگى، بدون
شماره صفحه. 2. همان. 3. همان.
وى تحصيلاتش را نزد استادانى چون شيخ محمّد مهدى فتونى عاملى، سيّد صادق فخام،
شيخ محمدتقى دورقى، كه همه از فقهاى نجف بودند، و در كربلا نزد محقّق بهبهانى به
پايان برد. و شاگردان بزرگى؛ نظير حجّةالاسلام شفتى صاحب مطالع الانوار، حاج محمّد
ابراهيم كلباسى مؤلف اشارات الاصول، شيخ محمّد حسن صاحب جواهر، شيخ محمّد تقى
اصفهانى، سيّد صدرالدّين موسوى عاملى و... داشت.(1)
شيخ جعفر، عالمى قوى پنجه و جامع، امّا بسيار متواضع، شكسته نفس و مهربان بود. وى
شجاعت بالايى داشت و نسبت به امر به معروف و نهى از منكر اهتمام تمام داشت. او پس
از علاّمه بحرالعلوم به مقام مرجعيت و رياست عامّه اماميّه رسيد.(2)
محقّق كاظمى در مقابس از او به «اجل اكمل،... تقى، نقى، رضى، مرضى، زكى، ذكى، صفى
و...»(3) ياد مىكند.
پارهاى از مؤلّفات(4) شيخ جعفر كبير عبارتند از:
ـ كشف الغطا، كتابى است در فقه كه در مقدّمهى آن اصول عقايد و اصول فقه مورد بحث
قرار گرفته است. اين كتاب در ميان دانشمندان شيعه بسيار مشهور و با اهميّت است.
1. روضات الجنّات، ج 2، ص 201.
2. همان، ص 200.
3. مقابس الانوار، ص 19.
4. نك: روضات، ص 202؛ مقابس الانوار، همان.
ـ كشف الغطا، اين كتاب در ردّ ميرزا محمّد اخبارى نوشته شده و غير از كتاب اوّل
است.
ـ الحق المبين، كتابى است در بيان فرقهاى اصوليان با اخباريان و نقد ديدگاههاى
اخبارى.
ـ غاية المأمول در اصول.
ـ مناسك حج.
ـ منهج الرشاد، در ردّ فرقهى وهابيّت.
كتابهاى اصولى شيخ جعفر
شيخ جعفر كبير كتابهاى اصولى مفصّل ندارد، امّا آن چه در اصول نوشته مورد توجّه
محقّقان قرار گرفته است.
1ـ مهمترين كتاب اصولى وى، همان مقدّمهاى است كه در آغاز كشف الغطاء پس از مباحث
اعتقادى آمده است. از شيخ انصارى نقل شده كه هر كسى قواعد اصوليى را كه مرحوم كاشف
الغطاء در اوّل كشف الغطاء طرح كرده به درستى بفهمد، بى شك مجتهد است.(1) اين نقل
نشان مىدهد كه مباحث اصولى مذكور در اوج قوّت و استحكام علمى قرار دارد.
فهرست مباحثى كه در اين مقدّمه طرح شده به شرح زير است:
ـ لغت و بحث وضع، اوامر، اجزاء، مقدّمهى واجب، ضدّ، عام و خاص، مطلق، مفاهيم،
ظواهر قرآن، خبر، اجماع، اصالة الاباحة، اصل البرائة، اصل الصّحة، الادلة الظنيّة و
باب تعادل و تراجيح، الاجتهاد، السنن، رجحان احتياط.
2ـ كتاب الحق المبين، كه در مورد تفاوتهاى اخباريان با اصوليان است. و در بخشى از
اين كتاب مبانى اخباريان نقد مىشود. پارهاى از مباحث كتاب به شرح زير است:
عقل، كتاب، اخبار نبوى، اخبار و اجماع، قياس، اجتهاد و تقليد.
3ـ غاية المأمول كه در دسترس نيست.
1. ادوار اجتهاد، ص 296.
ديدگاههاى اصولى مرحوم كاشف الغطا
1ـ علاّمهى كاشف الغطاء در بحث مفاهيم به نكات جديدى اشاره مىكند. وى از
مفهومِ جملات تازهاى بحث مىكند كه ديگران معمولاً به آن اشاره نمىكنند؛ مثلاً به
مفهوم اولويت، مفهوم علّت، مفهوم تلازم، مفهوم اقتضا، مفهوم ترتيب ذكر در قرآن و...
اشاره مىكند. محقّق كاشف الغطاء معيار حجّيّت مفاهيم را به طور كلّى حصول فهم
معتبر نزد صاحبان نظر و انديشه مىشمارد. وى تنها مفهوم لقب را حجت نمىداند، امّا
در باقى معتقد است كه عرف معتبر به طور مطلق يا با تقييدهايى آنها را حجّت
مىداند.(1)
2ـ از ديد مرحوم كاشف الغطا اصل اباحه و اصل طهارت به اصل برائت باز مىگردند. و
حجّيّت اين اصل نيز مقطوع است. ايشان بحث برائت را به برائت شرعى و عقلى تفصيل
نمىدهد و ادلّهى روايى برائت را ذكر نمىكند.(2) روشن است كه تا اين زمان هنوز
چنين ديدگاه عميقى نسبت به اصول عمليه پديد نيامده بود.
3ـ از ديدگاه كاشف الغطاء، اخبار تدوين شده در جوامع روايى مثل كتب اربعة تواتر
لفظى و معنوى ندارند؛ زيرا تعداد ناقلان خبر كمتر از حدّ تواتر است. و نيز غالب اين
روايات محفوف به قراين قطعى نيستند و قطعا دروغ و جعل نيز در آنها راه يافته است،
از اين رو علم آور بودن اخبار مذكور مورد ترديد است و كلام اخباريان قابل قبول
نيست.(3)
1. كشف الغطاء، چاپ سنگى، ص 31؛ و كشف الغطاء، چاپ جديد، ج 1، صص
187 ـ 185.
2. همان ص 35؛ و همان، ص 199.
3. همان، ص 40؛ و همان، صص 221 ـ 218.
4. سيّد على طباطبايى (1161 ـ 1231 ه)
علاّمه سيّد على بن محمّد بن على طباطبايى در سال 1161 هجرى در كاظمين متولّد
شد. وى خواهرزاده و داماد محقّق بهبهانى است. داراى هوشى سرشار و استعدادى عجيب بود
و با وجود كمى سن از شاگردان مبرّز محقّق بهبهانى به شمار مىرفت.(1) محقّق
طباطبايى بسيار زود به درجات بالاى اجتهاد و فقاهت دست يافت. محقّق كاظمى در مقابس
الانوار از او به «استاد وحيد، سيّد محققان، مدرك مدقّقان، علاّمهى نحرير،...
تبيين كنندهى مشكلات و مبهمات دين از طريق دلايل آشكار، نادرهى دوران و...»(2)
ياد مىكند.
سيّد على، انسانى موثّق، فقيه، داراى حُسن خلق و تواضع بسيار بود. استادان و مشايخ
او كسانى؛ چون محقّق بهبهانى، محمّد على بهبهانى (فرزند وحيد بهبهانى) و شيخ يوسف
بحرانى بودهاند.(3)
مهمترين شاگردان علاّمه طباطبايى(4) عبارتند از:
ـ ابوعلى محمّد بن اسماعيل مازندرانى حايرى صاحب منتهى المقال.
ـ شيخ اسداللّه دزفولى كاظمى، مولّف مقابس الانوار.
ـ سيّد محمّد باقر شفتى، معروف به حجّت الاسلام شفتى.
ـ شيخ محمّد ابراهيم كلباسى، صاحب اشارات الاصول.
ـ سيّد جواد عاملى، مولّف مفتاح الكرامة.
ـ سيّد محمّد مجاهد، فرزند سيّد على طباطبايى.
ـ شريف العلماء مازندرانى.
1. منتهى المقال، ج 5، صص 65 ـ 63.
2. مقابس الانوار، ص 19.
3. منتهى المقال، ص 65 ؛ روضات الجنات، ج 4، ص 402.
4. روضات الجنّات، صص 404 ـ 403.
تأليفات علاّمه طباطبايى بسيار است،(1) برخى از آنها به شرح زيرند:
- شرح بر مفاتيح الشرائع، كه وى تنها كتاب صلات آن را شرح كرده است.
- شرح بر مختصر النافع علاّمه، با عنوان «رياض المسائل في بيان احكام الشرع
بالدلائل»، كه كتابى است بسيار عالى و صاحب جواهر در كتابش گفته است: «اگر
مىخواستم در فقه كتابى بنويسم به سبك رياض المسائل مير سيّد على طباطبايى
مىنوشتم».(2)
شيخ انصارى رحمهالله نيز در وصاياى خويش به طلاب گفته است: كتاب رياض المسائل سيّد
على طباطبايى را مورد بحث و بررسى قرار دهيد؛ زيرا شما را در نيل به اجتهاد كمك
فراوان خواهد كرد.(3)
- رسالهاى در اصول عقايد.
- حواشى متفرّقه بر «الحدائق الناضرة» محدّث بحرانى.
- حواشى متفرّقه بر «مدارك الاحكام».
- رسالهاى در اجماع و استصحاب.
- رسالهاى در حجّيّت مفهوم موافقت.
- رسالهاى در باب اختصاص خطاب شفاهى به حاضران در مجلس خطاب.
- رسالهاى در باب مكلّف بودن كفّار به فروع.
- رسالهاى در حجّيّت شهرت.
- حاشيه بر معالمالدّين، كه آن را در ابتداى جوانى نگاشته است .
- شرح «مبادىء الوصول إلى علم الاصول» علاّمهى حلّى، كه به صورت پراكنده و نا
تمام است.
1. منتهى المقال، ج 5، صص 65 ـ 64 ؛ مقدّمهى رياض المسائل، به قلم
محمّد هادى يوسفى غروى، ج 1، صص 114 - 113.
2. به نقل از جنّاتى در ادوار اجتهاد، ص 300.
3. همان.
آثار اصولى و برخى از ديدگاههاى اصولى سيّد على طباطبايى
علاّمه سيّد على طباطبايى، صاحب رياض المسالك رسالههاى متعدّدى در اصول فقه
نگاشت، امّا كتاب كاملى در اصول فقه ندارد. هفت رساله آخرى كه در شمارش تأليفات وى
نام برديم، همه در اصول فقه است، امّا هيچ يك از آنها دورهى كاملى در اصول فقه
نمىباشد. صاحب رياض نيز در اصول تابع استاد خود، محقّق بهبهانى بود و همچون او در
تنقيح مباحث اصولى و نقد مبانى اخباريان اهتمام مىورزيد. پارهاى از ديدگاههاى
اصولى وى را در زير مىآوريم:
1 - از ديدگاه صاحب رياض هر گاه علم اجمالى ما داراى اطراف غير محصور باشد، در اين
صورت اجتناب از اطراف و احتياط واجب نيست. وى بر اين مطلب ادّعاى اجماع مىكند.(1)
2 - از ديدگاه صاحب رياض، استصحاب در عدميات اجماعا معتبر است و سيرهى
1. رياض المسائل، چاپ سنگى، ج 2، ص 297، به نقل از رسائل شيخ، ج 2،
ص 257.
علما نيز بر تمسّك به اصول عدمى؛ مانند اصل عدم قرينه، اصل عدم نقل، اصل عدم
اشتراك و... قرار گرفته است.(1)
3 - از نظر صاحب رياض قاعدهى فراغ و تجاوز در افعال طهارات ثلاث جارى نمىشود؛
زيرا شاك در بعضى از افعال وضو؛ مثلاً قبل از اتمام وضو بايد آن فعل را بياورد ولو
در فعل ديگرى وارد شده باشد. همين نكته در افعال غُسل و تيمّم جارى است و صاحب رياض
آن را از مسلّمات شمرده است.(2)
1. به نقل از شريف العلماء، نك: ضوابط الاصول، ص 351.
2. رياض، ج 1، ص 227، به نقل از رسائل، ج 3، ص 336.
چكيدهى درس
1. دورهى پنجم با ظهور وحيد بهبهانى (م 1206) و تلاشهاى پىگير او در نقد و
ردّ اخباريان آغاز شد و تا زمان شيخ انصارى (م 1281) ادامه يافت. در طول اين دوره
بساط اخباريان به كلّى برچيده شد و مبانى اصولى هر چه بيشتر تقويت گشت.
2. محقّق بهبهانى كه از چهرههاى شاخص دانشمندان اسلامى است با تمام قوا به مبارزه
با اخباريان برخاست. وى براى رسيدن به هدف خويش به سه اقدام اساسى دست زد:
1) حوزهى اجتهادى در كربلا تأسيس كرد.
2) شاگردان زبده و ماهر بسيارى تربيت كرد.
3) كتابها و رسالههاى اصولى گرانسنگ و پر ارزشى تأليف كرد.
3. مهمترين شاگردان وحيد كه سهم بسيارى در اعتلاى اصول فقه و شكست نهضت
اخباريان داشتند، عبارتند از: محقّق كاشف الغطاء، علاّمهى بحرالعلوم، محقّق سيّد
على طباطبايى، ميرزاى قمى، شيخ محمّد تقى اصفهانى، صاحب فصول، شريف العلماء،
علاّمهى مجاهد سيّد محمّد طباطبايى و... .
4. دغدغههاى مهم اصولى اين دوره بيشتر ناظر به اختلافهاى ميان اصوليان و اخباريان
بود؛ مانند بحثهاى اجتهاد و تقليد، حجّيّت ظنون و بحث خبر
واحد، دلايل عقلى و اصول عمليه (برائت، اشتغال و استصحاب).
5. يكى از مباحث مهمّ اين دوره اصول عمليه است كه محقّقان دوره افزون بر دلايل عقلى
براى اثبات آنها از دلايل شرعى و تعبّدى نيز سود مىجستند كه زمينهساز تفكيك اصول
عمليهى عقلى از اصول شرعى در دورهى بعد شد. همچنين مطالعهى آثار اصولى اين دوره
از التفات اجمالى محقّقان دوره به تفاوت ميان ادلّه و اصول حكايت مىكند.
پرسشهايى براى انديشهورزى:
1. آيا عوامل ديگرى غير از آن چه در درس به آن اشاره شد، در بر چيده شدن بساط
اخباريان مؤثّر بوده است، اگر چنين است برخى از آنها را نام ببريد؟
2. در مورد علل پيدايش دورهى پنجم و نقش اخباريان در ايجاد آن تأمّل كنيد و در
مورد آن با دوستان خود به گفتگو بپردازيد.
3. عملكرد محقّق بهبهانى و شاگردان دستهى اوّل او را در برخورد با اخباريان و
تحوّل دوبارهى علم اصول چگونه ارزيابى مىكنيد؟
تحقيق و پژوهش
افزون بر شخصيتهايى كه در اين درس و درس بعد ترجمهى آنها آمده است، محقّقان
ديگرى نيز در اين دوره حضور داشتند كه در پيشرفت اصول فقه مؤثّر بودهاند؛ مانند
محقّق شيخ اسداللّه شوشترى صاحب كشف القناع، مولى احمد نراقى، محقّق كلباسى صاحب
اشارات الاصول، سيّد عبداللّه شبّر، صاحب جواهر و... در مورد اين محقّقان و تأثير
آنها در تكامل اصول تحقيق كنيد.