درآمدى به تاريخ علم اصول

مهدى على‏پور

- ۱۲ -


درس يازدهم - دوره‏ى پنجم: دوره‏ى تجديد حيات و تحوّلات شگرف در اصول فقه (2)

مهم‏ترين مباحث اين درس:

1. ادامه‏ى بررسى شخصيّت‏هاى اصلى دوره‏ى پنجم و آرا و انديشه‏هاى اصولى آنها
2. نگاهى به مهم‏ترين انديشه‏هاى اصولى دوره
3. بررسى اجمالى اصول اهل سنّت در اين دوره
4. شمارش پاره‏اى از مزاياى مهم دوره پنجم

شخصيّت‏هاى اصلى دوره (2)

در درس گذشته برخى از شخصيت‏هاى دوره‏ى پنجم را مورد بررسى قرار داديم. در اين درس با عدّه‏اى ديگر از آنان آشنا شده، آثار و انديشه‏هاى اصوليشان را بررسى خواهيم كرد.

5. ميرزاى قمى (1150 ـ 1231 ه)

محقّق ارجمند و اصولى بزرگ ميرزا ابوالقاسم بن مولى محمّد حسن گيلانى، معروف به ميرزاى قمى و صاحب قوانين در سال 1150 هجرى در روستاى درّه باغ متولّد شد. وى در جوانى به تحصيل علوم دينى مشغول شد. مقدّمات را نزد پدرش فرا گرفت و سپس به خوانسار رفت و نزد علاّمه سيّد حسين خوانسارى، جدّ صاحب روضات الجنّات به شاگردى پرداخت و فقه و اصول را نزد او فرا گرفت. ميرزاى قمى از او اجازه‏ى اجتهاد و روايت دارد. بعدها ميرزاى قمى به نجف اشرف و كربلا مهاجرت و نزد محقّق بهبهانى تلمّذ كرد و به درجات بالايى از اجتهاد نايل آمد. ميرزاى قمى پس از طى مراحل كمال به ايران باز گشته و پس از مدّتى در قم ساكن و به تعليم و تأليف مشغول شد. وى در سال 1231 دار فانى را وداع گفت و در شهر قم به خاك سپرده شد.(1)
اساتيد و مشايخ ميرزاى قمى عبارتند از:(2)
ـ ملاّ محمّد حسن گيلانى شفتى.
ـ سيّد حسين خوانسارى.
ـ محقّق بهبهانى.
ـ شيخ محمّد مهدى فتونى.
ـ آقا محمّد باقر هزار جريبى.
برخى از شاگردان مهمّ ميرزاى قمى به شرح زيرند:(3)
ـ شيخ ميرزا ابوطالب بن ابى محسن قمى، داماد ميرزا.
ـ شيخ ابوالقاسم كاشانى.
ـ مولى احمد نراقى.
ـ مولى اسداللّه‏ بروجرودى كه از استادان شيخ انصارى است.
ـ شيخ اسدالله دزفولى كاظمى، صاحب مقابس الانوار.
ـ سيّد عبداللّه شبّر.
ـ سيّد محسن اعرجى كاظمى.
ـ حجت الاسلام شفتى.

ـ شيخ محمّد ابراهيم كلباسى.
ـ سيّد محمّد جواد عاملى.

1. روضات الجنّات، ج 5، صص 379 ـ 369.
2. همان، ص 370.

3. همان.

تأليفات و آثار ميرزاى قمى بسيار است(1) كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:
ـ غنائم الأيّام در فقه.
ـ مناهج الاحكام در فقه.
ـ جامع الشتات در فقه كه به صورت پرسش و پاسخ و در بردارنده‏ى تمام ابواب فقه است.
ـ رساله‏اى در اصول اعتقادى.
ـ رساله‏اى مبسوط در قضا و شهادات.
ـ رساله‏اى در ردّ صوفيه و غُلات.
ـ ديوان شعر.
ـ القوانين المحكمة در اصول فقه.
ـ شرح تهذيب الاصول علاّمه‏ى حّلى.
ـ و ... .

آثار اصولى ميرزاى قمى

مهم‏ترين كتاب اصولى ميرزاى قمى «القوانين المحكمة» نام دارد. اين كتاب از زمانى كه نگاشته شد تا مدّت‏ها كتاب درسى حوزه‏ها بود و حتى هنوز برخى از طلاّب آن را در س مى‏گيرند. اين كتاب در دو جلد رحلى به صورت چاپ سنگى موجود است و متأسّفانه هنوز چاپ تحقيق شده ندارد.

1. روضات، صص 373 ـ 371؛ مقدّمه‏ى غنائم الايّام، به قلم عباس تبريزيان، ج 1، صص 50 ـ 49.

بى شك كتاب قوانين الاصول از مهم‏ترين كتاب‏هاى اصول فقه شيعه است. با تأليف اين كتاب تحول عظيمى در اصول شيعه ايجاد شد؛ زيرا پس از مدّت‏ها كه كتاب اصولى كاملى نگاشته نشده بود و تحوّل چشمگيرى در شيوه‏ى ارايه مباحث اصولى ديده نمى‏شد، ميرزاى قمى به تأليف اين كتاب پرداخت كه داراى دو مزيّت بسيار مهمّ فوق بود.
تبويب ارايه شده در قوانين، ابداعى و تازه است و مباحث طرح شده در آن نيز بسيار عميق و قابل توجّه است. شايد بتوان گفت ميرزاى قمى قوى‏ترين شاگرد محقّق بهبهانى در اصول فقه بود تا جايى كه مرحوم وحيد بهبهانى بر كتاب اصولى او حاشيه نگاشته است و اين نشان از اهميّت ميرزاى قمى و مورد توجّه بودن كتاب او دارد.
ميرزاى قمى كتاب قوانين را در يك مقدّمه، هفت باب و يك خاتمه تنظيم كرده است.
در مقدّمه، تعريف و موضوع علم اصول و پاره‏اى از مباحث الفاظ (حقيقت و مجاز، معانى الفاظ، تعارض احوال، مشتق و...) را مطرح كرده است.
ـ باب اوّل، در امر و نهى؛
ـ باب دوّم، در مفهوم و منطوق؛
ـ باب سوّم، در عام و خاص؛
ـ باب چهارم، در مطلق و مقيّد؛
ـ باب پنجم، در مجمل و مبيّن؛
ـ باب ششم، در ادلّه‏ى شرعيه (كتاب، سنّت، اجماع، عقل مستقل و غير مستقل و اصول عمليه‏ى برائت، اشتغال، استصحاب، قاعده‏ى لاضرر، قياس و نسخ)؛
ـ باب هفتم، در اجتهاد و تقليد؛
ـ خاتمه، در تعارض ادلّه (باب تعادل و تراجيح).
كتاب قوانين، مفصّل و به لحاظ استدلالى قوى است و غالبا براى اثبات يك مسأله از دلايل متعدد و گوناگون سود مى‏برد. بر اين كتاب شروح و حواشى فراوانى نگاشته شده است. خود ميرزاى قمى بر اين كتاب حاشيه زده(1) و ميرزا محمّد اخبارى نيز آن را شرح كرده است كه ظاهرا شرحى انتقادى بر كتاب قوانين مى‏باشد.(2) مرحوم بهبهانى نيز بر كتاب قوانين حاشيه نگاشته است.
ميرزاى قمى افزون بر كتاب قوانين، شرحى بر تهذيب الوصول علاّمه و شرحى بر شرح مختصر حاجبى علاّمه و رساله‏اى در قاعده «تسامح در ادلّه‏ى سنن» تأليف كرده است كه متأسفانه هيچ يك از اين كتاب‏ها چاپ نشده‏اند.

1. الذريعة، ج 17، ص 203.
2. همان، ج 14، ص 24.

نگاهى به ديدگاه‏هاى اصولى ميرزاى قمى

ميرزاى قمى به حق يك اصولى قوى و از مبرّزترين شاگردان مرحوم بهبهانى در اصول فقه بوده است. ديدگاه‏هاى اصولى او بعدها مورد توجّه محقّقان قرار گرفت و بحث‏هاى مبسوطى در ارتباط با ديدگاه‏هاى وى انجام شد. اين نكته به خوبى در كتاب رسائل شيخ انصارى مشهود است و نشان از اهمّيّت و برجستگى آرا و انديشه‏هاى اصولى ميرزا دارد.
محقّق قمى ديدگاه‏هاى جديدى در اصول فقه دارد كه پاره‏اى از آنها تحوّل اساسى در اصول ايجاد كرده است. به پاره‏اى از اين ديدگاه‏ها اشاره مى‏كنيم:
1ـ ميرزاى قمى از كسانى است كه در اماميه به حجّيّت مطلق ظنون حكم كرده است. مهم‏ترين دليل براى انكار انحصار حجّيّت در ظنون به ظن خاصّى كه دليل قطعى شرعى بر حجّيّت آن وجود دارد، دليل انسداد باب علم بعد از غيبت كبرا است.(1) دلايل ديگرى نيز در اين باب وجود دارد. مرحوم شيخ انصارى بحث مفصلى در بررسى اين مسأله در كتاب رسائل دارد.(2)
2ـ ميرزاى قمى در بحث خطاب‏هاى مشافهى، همچون همه‏ى اهل سنّت و برخى از اماميه معتقد است كه اين خطاب‏ها مختصّ به مشافهان است و شامل كسانى كه متأخّر از زمان خطاب هستند نمى‏شود.
3ـ ميرزا موضوع اصول فقه را «ادلّه‏ى فقه» مى‏خواند و اين ادلّه را چهار تا بر مى‏شمارد: كتاب، سنّت، اجماع و عقل. از ديد ميرزاى قمى اگر مدرك استصحاب، اخبار و روايات باشد، در اين صورت استصحاب داخل در سنّت خواهد بود و اگر مدرك آن دليل عقلى ظنّى باشد، آنگاه داخل در عقل خواهد بود.(3)

1. ميرزاى قمى، القوانين المحكمة، ج 1، صص 452 ـ 439.
2. فرائد الاصول، ج 1، ص 367 به بعد.
3. همان، ص 9.

4ـ در بحث اجتهاد و تعريف آن ميرزاى قمى به تفصيل وارد مى‏شود و هر دو تعريف رايج از آن را ذكر مى‏كند، امّا هر دو را نا تمام مى‏داند. و خود مى‏گويد: «اجتهاد، استفراغ وُسع در تحصيل حكم شرعى فرعى از ادلّه‏ى معتبر توسط كسى است كه آشنا به ادلّه و احوال آن بوده و داراى قوه‏ى قدسى باشد كه به واسطه‏ى آن قادر بر ردّ فروع بر اصول گردد». ميرزاى قمى قيد «ظن» را از تعريف خارج مى‏سازد، چه آنچه از طريق اجتهاد حاصل مى‏شود، گاهى قطعى و گاهى ظنّى است و هر دو آنها نيز براى مجتهد و مقلّدان او حجّت است.(1)

6. مولى مهدى نراقى (1128 ـ 1209 ه)

عالم اخلاق علاّمه مولى مهدى نراقى در سال 1128 هجرى در قريه‏ى «نراق» كاشان متولّد شد و در سال 1209 هجرى در نجف اشرف وفات يافت. وى اوّلين فرد از علماى بزرگ بود كه پس از وحيد بهبهانى در گذشت.
وى عالمى بزرگ بود و در رشته‏هاى فلسفه، كلام، اخلاق، فقه، اصول، حساب و... تخصّص داشت.
مهم‏ترين استادان او محقّق بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى بودند. محقّق نراقى شاگردان بسيارى تربيت كرد كه مهم‏ترين آنها مولى احمد نراقى، فرزند او و صاحب مستند الشيعه در فقه مى‏باشد.(2)

1. همان، ج 2، صص 102 ـ 100.
2. روضات الجنّات، ج 7، صص 202 ـ 201.
3. نك: همان، ص 200؛ ريحانة الادب، ج 6، ص 165.

تأليفات محقّق نراقى بسيار است(3) كه برخى از آنها عبارتند از:
ـ لوامع الاحكام فى فقه شريعة الاسلام كه كتابى استدلالى و مبسوط است.
ـ تجريدالاصول.
ـ رساله‏اى در اجماع.
ـ اللمعات العرشية در حكمت اشراق.
ـ جامع الافكار در الاهيات.
ـ رساله‏اى در حساب.
ـ جامع السعادات در اخلاق كه در سه جلد چاپ شده است.
ـ الشهاب الثاقب در امامت كه در ردّ رساله فاضل بخارى نگاشته است.

آثار اصولى محقّق نراقى

فاضل نراقى چون معاصرانش، در زمانى مى‏زيسته كه اخباريان به شدّت اجتهاد را زير سؤال برده بودند. وى پس از تحقيقات علمى فراوان و استفاده از اساتيدى چون محقّق بهبهانى به تبيين مبانى اجتهادى و نقد ديدگاه‏هاى اخباريان پرداخت و چندين كتاب اصولى نگاشت. مهم‏ترين و كامل‏ترين كتاب اصولى فاضل نراقى «تجريد الاصول» نام دارد كه فرزند فاضلش آن را شرح كرده است. فهرست مباحث «تجريد الاصول» به شرح زير است:
احكام، اجتماع امر و نهى، صحيح و اعم، كتاب، سنّت، اجماع، استصحاب، برائت، احتياط، استحسان، قياس، تنقيح مناط، طرق‏استنباط، امرونهى، ضدّ، اجزاء، اقتضاى نهى بر فساد، عام و خاص، مجمل و مبيّن، مفاهيم، نسخ، اجتهاد و تقليد، تجرّى، ترجيح و تعديل.
از فهرست كتاب بر مى‏آيد كه ساختار آن چندان منظّم نبوده، بيشتر به مجموعه رسائل مختلف كه در كنار هم گرد آمده‏اند، شبيه است.
فاضل نراقى چند كتاب اصولى ديگر به نام‏هاى «أنيس المجتهدين»، «جامعة الاصول» و «رسالة فى الاجماع» تأليف كرده است.

پاره‏اى از انديشه‏هاى اصولى فاضل نراقى

1ـ محقّق نراقى در بحث مفاهيم، بر خلاف مشهور اصوليان معتقد به حجّيّت مفهوم وصف است. وى همچنين مفهوم غايت را از قوى‏ترين مفاهيم مى‏خواند، امّا مفهوم لقب را چون ديگران حجّت نمى‏داند.(1)
2ـ از ديدگاه فاضل نراقى، اجماع منقول به خبر واحد، همچون خبر واحد، حجّت است زيرا دلايل حجّيّت خبر واحد شامل اجماع منقول نيز مى‏شود.(2)

7. سيّد محسن اعرجى كاظمى (م 1242 ه)

علاّمه سيّد محسن بن سيّد حسن اعرجى كاظمى، مشهور به مقدّس كاظمى از بزرگان و مفاخر شيعه در اواسط قرن سيزدهم است. وى فقيه، اصولى، محقّق مدقّق و بسيار عابد و زاهد بود.
محقّق كاظمى نزد اساتيدى چون سيّد صدرالدّين قمى، محقّق بهبهانى و ميرزاى قمى درس خوانده است، و شاگردانى مانند حجة الاسلام سيّد محمدباقر شفتى و سيّد عبدالله شبّر و سيّد صدرالدّين عاملى داشته است.(3)

1. فاضل نراقى، تجريد الاصول، صص 219 ـ 213.
2. همان، ص 77.
3. روضات الجنّات، ج 6، ص 104؛ ريحانة الادب، ج 5، ص 236.

وى داراى تأليفات مختلفى است(1) كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:
ـ ارجوزةٌ في الفقه.
ـ حاشيه بر وافى ملاّ محسن فيض كاشانى.
ـ المحصول في شرح الوافية الأصول تأليف فاضل تونى.
ـ وسائل الشيعه في احكام الشريعة در فقه كه مهم‏ترين و مشهورترين كتاب اوست.
ـ عدّة الرجال.

آثار و انديشه‏هاى اصولى محقّق كاظمى

محقّق ارجمند سيّد محسن اعرجى كاظمى در اصول تحقيقات ارزشمندى دارد. وى راه استادان خويش را ادامه داده و در تبيين، دفاع و تكامل مبانى اصول فقه كوشيده است. مهم‏ترين كتاب اصولى او «المحصول» است كه شرحى ارزشمند و قوى بر كتاب الوافية فاضل تونى مى‏باشد.(2) وى كتاب‏هاى اصولى ديگرى به نام‏هاى «الوافى»، شرح ديگرى بر الوافية فاضل تونى، حاشيه بر الوافية، سلالة الاجتهاد، شرح مقدّمات الحدائق الناضرة و اصالة البرائة نوشته است.(3)
همچنين محقّق كاظمى در مقدّمه‏ى كتاب فقهى خود؛ يعنى «وسائل الشيعة» پاره‏اى از بحث‏هاى مهم اصولى و اختلاف‏هاى اصوليان با اخباريان را مطرح كرده است.(4)

1. همان، صص 105 ـ 104 ؛ و همان، ص 237.
2. روضات، همان.
3. ريحانة الادب، همان.
4. وسائل الشيعة فى احكام الشريعة، صص 70 - 1.

به چند ديدگاه اصولى محقّق كاظمى در اين جا اشاره مى‏كنيم:
1. محقّق كاظمى، در بحث وقوع تعبّد به ظن، اصل اوّلى را «اباحه‏ى عمل به ظن» مى‏داند؛ زيرا اصل در اشيا اباحة است.(1) اين نظر در واقع خلاف نظريه‏ى مشهور نزد اماميه است كه قبل از ورود دليل شرعى بر تعبّد، اصل اوّلى را عدم حجّيّت و حرمت عمل به ظن مى‏دانند.
2. اصوليان اماميّه اجماع را از آن جهت حجّت مى‏دانند كه كاشف قطعى از قول معصوم است؛ لذا محقّقان بحثى را در اصول طرح كرده‏اند كه مستند و دليل اين قطع در كشف قول امام چيست؟ راه‏هاى متفاوتى در توجيه آن ارايه شده است كه عبارتند از: طريق حسّ، قاعده‏ى لطف و طريق حدس. محقّق كاظمى كه‏اجماع منقول را قبول دارد، آن را از طريق حدسى كه مستند به حسّ يا مستلزم آن است توجيه مى‏كند.(2)
3. در شبهات محصوره، محقّق كاظمى قايل به وجوب اجتناب از همه اطراف است و ادّعاى اجماع براين قول كرده است.(3)
4. از ديد محقّق كاظمى حكم وضعى عين حكم تكليفى است.(4)

8. سيّد محمّد مجاهد (م 1242 ه)

1. نك: كاظمى، الوافى (مخطوط)، ص 29.
2. همان، ص 150 ؛ وسائل الشيعة في احكام الشريعة، ص 55.
3. الوافى، ص 210.
4. به نقل از رسائل شيخ انصارى، ج 3، ص 127.

علاّمه سيّد محمّد بن سيّد على طباطبايى، مشهور به «مجاهد» از علماى بزرگ اين دوره است. وى فرزند سيّد على صاحب رياض المسائل و داماد سيّد مهدى بحرالعلوم (علاّمه بحرالعلوم) است. وى فقيه، اصولى، اديب و رجالى بود. علاّمه‏ى مجاهد پس از تكميل و طى مراحل علمى نزد اساتيدى چون سيّد على طباطبايى (پدرش) و علاّمه بحرالعلوم از كربلا به ايران مراجعت كرد و در اصفهان ساكن شد، امّا پس از فوت پدر به كربلا باز گشت و به تعليم و تدريس مشغول شد تا اين كه دوباره به ايران مراجعت كرده و سرانجام در سال 1242 هجرى در قزوين بدرود حيات گفت. جنازه‏اش به كربلا منتقل و در آنجا دفن شد.(1) برخى از تأليفات علاّمه مجاهد به شرح زيرند:(2)
- استصحاب در اصول فقه.
- اصلاح العمل در عبادات.
- مناهل در فقه.
- الوسائل إلى النجاة در اصول فقه.
- المصابيح در فقه.

1. نك: ريحانة الادب، ج 3، ص 401.
2. نك: همان، صص 402 - 401.

آثار و انديشه‏هاى اصولى علاّمه مجاهد

علاّمه سيّد محمّد مجاهد همچون پدر و شايد قوى‏تر از او در اصول فقه ظاهر شد و آثار بسيار ارزشمندى تأليف كرد. آثار اصولى او عبارتند از:
1. مفاتيح الاصول، كه در 720 صفحه رحلى چاپ سنگى شده است. اين كتاب مبسوط‏ترين كتاب اصولى است كه تا آن زمان نگاشته شده بود. فهرست اجمالى مباحث كتاب به صورت زير است:
وضع، حجّيّت ظاهر، مشتق، صحيح و اعم، حقيقت و مجاز، تعارض احوال لغت، اوامر، نواهى، عموم و خصوص، مطلق و مقيد، مفاهيم، مجمل و مبيّن، نسخ، تأسّى به افعال، تقرير، احكام شرعى، خبر واحد، تسامح در ادلّه‏ى سنن، خبر متواتر، علم و ظن، اجماع، شهرت، اصالة البرائة، اجتهاد و تقليد، استصحاب، قياس، تعادل و تراجيح.
اين كتاب به لحاظ استدلالى بسيار قوى است. تحقيقات بسيار دقيق و پر مغزى در آن مشاهده مى‏شود كه به حق نشانگر دقّت‏ها و ژرف نگرى‏هاى اصولى علاّمه‏ى مجاهد است. متأسّفانه اين كتاب قيّم تاكنون تحقيق و چاپ جديد نشده است. تحقيقات اصولى سيّد مجاهد در اين كتاب به طور قطع مورد نياز محقّقان اصولى فعلى است.
2. الوسائل إلى النجاة، اين كتاب را علاّمه‏ى مجاهد در اوايل جوانى تأليف كرده است.
3. حاشيه بر معالم‏الدّين.
4. رساله‏اى در حجّيّت شهرت.
5. رساله‏اى در حجّيّت ظنون.
6. رساله‏اى در استصحاب.
متأسّفانه رساله‏هاى مذكور هنوز تحقيق و چاپ نشده‏اند.
در ادامه به چند ديدگاه اصولى محقّق طباطبايى اشاره مى‏كنيم:
1) علاّمه‏ى مجاهد، بر خلاف بسيارى از محقّقان آن دوره؛ نظير محقّق بهبهانى و علاّمه بحر العلوم، در مورد الفاظ عبادات و معاملاّت معتقد است كه آنها براى اعم از صحيح وضع شده‏اند.(1)

1. مفاتيح الاصول، صص 49 - 45.

2) محقّق طباطبايى همچون بسيارى ديگر از معاصرانش در نقد اخباريان مطالب بسيارى دارد؛ از جمله دلايلى كه وى به صورت مبسوط در اثبات حجيت ظن به آن مى‏پردازد، دليل انسداد است. امّا برخلاف ميرزاى قمى وى مطلق ظن را حجّت نمى‏داند.(1)
3) از ديدگاه محقّق مجاهد استصحاب يك دليل شرعى است؛ مانند كتاب و سنّت، نه صرفا يك دليل عقلى ظنّى. وى همچنين معتقد است كه اطلاق ادلّه‏ى حجّيّت استصحاب، دلالت دارد كه استصحاب در احكام مطلقا حجّت است.(2)

9. شريف العلما مازندرانى (م 1245 ه)

علاّمه شهير محمّد شريف بن ملاّحسنعلى آملى مازندرانى، ملقب به شريف الدّين و مشهور به شريف العلما از بزرگان و فقهاى جليل اين دوره است. وى در فقه و اصول بى مانند و مجلس درسش همواره شلوغ بوده است.
شريف العلما نزد اساتيدى چون سيّد على طباطبايى صاحب رياض و سيّد محمّد مجاهد صاحب مفاتيح الاصول درس خواند. وى شاگردان قوى و مؤثرى تربيت كرده است؛ مانند شيخ مرتضى انصارى، سعيد العلماى بار فروشى (بابلى)، ملاّآقا دربندى، سيّد ابراهيم قزوينى (صاحب ضوابط الاصول)، سيّد محمّد شفيع جابلقى، ملاّاسماعيل يزدى و... .(3)
شريف العلما با تمام تبحرى كه در علم اصول داشته، امّا تأليف چندانى از خود به جا نگذاشته است. تنها رساله‏اى كه از او باقى مانده، رساله‏اى است در «جواز امر آمر با علم به انتفاى شرط» كه بنا به گفته‏ى صاحب ريحانة الادب بسيار مبسوط است.(4) اين رساله چاپ نشده و نسخه‏ى خطى آن در يكى از كتابخانه‏هاى عراق موجود است.

1. همان، ص 453 و صص 465 - 459.
2. همان، صص 637 - 634 و صص 653 - 647.
3. ريحانة الأدب، ج 3، ص 219.
4. همان.

شريف العلما و تأثير وى در اصول فقه

اگر چه شريف العلما كتاب اصولىِ در دسترسى ندارد، امّا تأثير عظيم و حق بزرگ وى در تكامل و پيشرفت اصول از تربيت شاگردان مبرّزى؛ چون شيخ انصارى، سعيد العلما و سيّد ابراهيم قزوينى (صاحب ضوابط) مشهود است. اهمّيت اين محقّقان در اصول فقه و كتاب‏هاى ارزشمندشان در اين زمينه، از زبردستى و مهارت استادشان نيز حكايت مى‏كند.
همچنين مشهور است كه «ضوابط الاصول» تقرير درس شريف العلما است كه سيّد ابراهيم قزوينى آن را نگاشته است.(1) لذا خود شريف العلما نيز مى‏گفت: سيّد ابراهيم قزوينى هر چه دارد از من است.(2)

10. شيخ محمّد تقى بن عبد الرحيم اصفهانى (1185 - 1248 ه)

علاّمه‏ى بزرگ محمّد تقى بن عبد الرحيم، مشهور به صاحب حاشيه، در سال 1185 يا 1187 هجرى در روستاى «ايوان كيف» از توابع شهر دماوند متولّد شد. وى در عنفوان جوانى به عتبات عزيمت كرد و مشغول تحصيل شد. و پس از مدّتى به سطوح عالى علم و اجتهاد دست يافت. صاحب روضات او را «افضل دانشمندان عصرش در فقه و اصول و بصيرترين آنها در معقول و منقول» مى‏شمارد.(3) و شيخ آغا بزرگ تهرانى نيز او را «يكى از رؤساى طايفه‏ى اماميه در قرن سيزدهم» مى‏خواند كه «به درجه‏ى بالايى از علم و عمل» دست يافت.(4)

1. ريحانة الأدب، ج 3، ص 377. (به پاره‏اى از ديدگاه‏هاى شريف العلما در ضمن بيان ديدگاه‏هاى اصولى صاحب ضوابط اشاره مى‏كنيم)
2. ميرزا محمّد تنكابنى، قصص العلما، ص 113.
3. روضات الجنّات، ج 2، ص 123.
4. الكرام البررة، صص 216 - 215.

علاّمه اصفهانى نزد استادانى؛ چون محقّق بهبهانى، علاّمه‏ى بحرالعلوم، شيخ جعفر كاشف الغطا، سيّد على طباطبايى، سيّد محسن اعرجى كاظمى، شاگردى كرد. و خود نيز شاگردان بسيارى تربيت نمود؛ مانند ميرزا محمّد باقر خوانسارى (صاحب روضات الجنات)، ميرزا محمّد حسن مجدّد شيرازى، شيخ محمّد حسين اصفهانى (صاحب فصول كه برادرش بود)، مولى هادى سبزوارى (مولّف شرح منظومه در فلسفه) و... .(1)
محقّق اصفهانى در سال 1216 هجرى به ايران مراجعت كرد و در اصفهان مسكن گرفت و در آنجا مشغول تأليف و تدريس گشت تا اين كه سرانجام در سال 1248 هجرى در همان شهر در گذشت و در «تخت فولاد» به خاك سپرده شد.(2)
محقّق اصفهانى تأليفات ارزشمندى دارد(3) كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:
- احكام الصلاة، رساله‏اى فارسى در احكام نماز است. نسخه خطّى آن در كتابخانه آية اللّه‏ مرعشى نجفى در قم موجود است.
- تبصرة الفقهاء، كه كتابى استدلالى در فقه است و بخش طهارت، اوقات صلات و بخش زكات و قسمتى از بيع آن نوشته شده است.
- هداية المسترشدين در اصول فقه كه حاشيه بر معالم‏الدّين است.
- شرح اسماى حسنى.

1. مقدّمه‏ى هداية المسترشدين، به نقل از كتاب «المفصل فى تراجم الاعلام» اثر سيّداحمد حسينى، ج 1، صص 40 - 35.
2. ريحانة الأدب، ج 3، ص 404.
3. ريحانة الأدب، همان ؛ الكرام البررة، صص 217 - 216.

آثار اصولى محقّق اصفهانى

1. مهم‏ترين كتاب اصولى محقّق اصفهانى حاشيه و شرح او بر معالم الدّين است كه به «هداية المسترشدين» موسوم است. كتاب در سه جلد تنظيم شده و بسيار مفصّل است. بسيارى از محقّقان اين كتاب را مهم‏ترين شرح معالم دانسته و چون فصل بهار در ميان فصول شمردند.(1) به دليل شهرت اين كتاب، نويسنده آن به «صاحب الحاشيه يا صاحب الهداية» مشهور است.
كتاب «هداية المسترشدين» بارها به صورت چاپ سنگى منتشر شده است و اخيرا موسّسه‏ى نشر اسلامى در قم به تحقيق و نشر آن اقدام كرده است.
2. حجّية المظنّة، كه يك بار همراه با معالم‏الدّين و در حاشيه آن چاپ شده است.
3. مسألة الظنون، صاحب روضات آن را نام برده است(2) كه احتمالاً با رساله‏ى قبلى يكى باشد.

ديدگاه‏هاى اصولى محقّق اصفهانى

محقّق اصفهانى، اصولى بزرگ و قابل احترامى است. تدقيقات و نظريه‏هاى نابى كه وى در اصول فقه ارايه كرده است، نشان از اين عظمت علمى دارد. افزون بر اين، توجّه محقّقان بعدى؛ چوى شيخ انصارى، محقّق خراسانى و ديگران، به ديدگاه‏هاى اصولى او خود گواه روشنى بر اين ادّعا است.

1. مقدّمه‏ى هداية المسترشدين، ص 43، به نقل از صاحب مستدرك.
2. روضات الجنات، ص 124.

به چند ديدگاه او در اين جا اشاره مى‏كنيم:
1. در بحث حجّيّت ظنون هم قايلان به حجّيّت ظنّ مطلق و هم معتقدان به حجيّت ظنّ خاص، به تناسب از دليل انسداد استفاده مى‏كنند. محقّق اصفهانى نيز اين دليل را ـ البته با بيانى متفاوت و تقريرى جديد ـ براى اثبات حجّيّت ظنّ ناشى از خبر(1) ذكر مى‏كند، امّا از ديد او دليل انسداد تنها حجّيّت ظنونى را ثابت مى‏كند كه بر عدم حجّيّت آنها دليلى اقامه نشده باشد؛ لذا امثال قياس و استحسان كه دليل قطعى بر عدم حجّيّت آنها وجود دارد با دليل انسداد ثابت نمى‏شوند و تخصّصا از حوزه‏ى آن خارج مى‏باشند.(2)
2. صاحب هداية، در دوران بين اقلّ و اكثر، هرگاه شك در جزئيت خارجى از جهت فقدان نص باشد، همچون محقّق سبزوارى و شريف العلما قايل به وجوب احتياط است. در حالى كه نظر مشهور محقّقان اصولى خاصّه و عامّه اجراى اصالة البرائة در اين موارد است.(3)
3. از ديدگاه صاحب هداية المسترشدين حكم وضعى، حكم مستقل و مجعول بالذات است و منتزع از حكم تكليفى نيست، در حالى كه نظريه‏ى مشهور اين است كه خطاب وضعى به خطاب شرعى تكليفى باز مى‏گردد.(4) افزون بر محقّق اصفهانى، بزرگانى چون علاّمه، شهيد ثانى، وحيد بهبهانى، ميرزاى قمى و صاحب فصول نيز ديدگاه نامشهور را در مورد احكام وضعى پذيرفتند.(5)

1. هداية المسترشدين، ج 3، صص 373 ـ 374.
2. همان، صص 368 - 365.
3. همان، ص 562 - 563.
4. همان، ج 1، صص 59 - 58.
5 ـ نك: فرائد الاصول، ج 3، ص 125.

11. شيخ محمّد حسين اصفهانى (م 1261 ه)

محقّق ارجمند شيخ محمّد حسين بن عبدالرحيم، مشهور به صاحب فصول، در قريه‏ى «ايوان كيف» از توابع دماوند تهران متولّد شد. وى برادر كوچكتر صاحب هداية المسترشدين است و نزد صاحب هداية شاگردى كرده است. شيخ‏حسين باهوش و عميق بود، وى پس از مدّتى در فقه، اصول، معقول و منقول تبحّر يافت.(1)
صاحب فصول تأليفاتى داشته است كه مهم‏ترين آن «الفصول الغرويّة فى الاصول الفقهيّة» مى‏باشد. رساله‏ى عمليه‏اى نيز در عبادات به فارسى نگاشته است.(2)
صاحب فصول پس از رسيدن به درجات عالى علمى به كربلا مهاجرت كرد و در آنجا ساكن شد تا اين كه در سال 1254 يا 1261 هجرى در همانجا وفات يافت.(3)

آثار و انديشه‏هاى اصولى صاحب فصول

تنها كتابى كه از شيخ محمّد حسين در اصول فقه باقى مانده، كتاب «الفصول الغروية» است كه كتابى مبسوط است. اين كتاب به لحاظ علمى و استدلالى عميق و پيچيده است. صاحب «ريحانة‏الادب» در مورد آن مى‏گويد: «اين كتاب در تحقيقات انيقه و تدقيقات رشيقه، اجمع و اكمل كتب اصوليه بوده و محل استفاده‏ى اكابرو فحول و فهم مطالب و تفطّن بر نكات و دقايق آن مايه‏ى افتخار افاضل و بهترين معرّف مقامات علمى مؤلّف مى‏باشد».(4)
غالب محقّقان آن را هم‏سنگ قوانين ميرزاى قمى و هداية المسترشدين دانسته‏اند.

1. روضات الجنّات، ج 2، ص 126 ؛ ريحانة الأدب، ج 3، ص 380.
2. الكرام البررة، ص 391.
3. همان.
4. ريحانة الأدب، همان.

و شيخ انصارى در رسائلش از اين كتاب مطالب زيادى نقل مى‏كند.
بر اين كتاب حواشى مختلفى نگاشته شده است؛ نظير «حاشية الفصول» احمد شيرازى و «خلاصة الفصول» صدرالدّين صدر.(1)
مباحثى كه در فصول مطرح مى‏شود به شرح زير است:
ـ مقدّمات (تعريف و موضوع اصول فقه و پاره‏اى از مقدّمات لغوى؛ مانند وضع، استعمال، صحيح و اعم، استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد، مشتق).
ـ مقاله‏ى اوّل در بحث دلالت (اوامر، مقدّمه‏ى واجب، ضد، اجزاء، نواهى، اجتماع امر و نهى، اقتضاى نهى بر فساد، مفاهيم، عام و خاص، نسخ).
ـ مقاله‏ى دوّم در مورد ادلّه‏ى سمعيّة (اجماع، خبر، خبر واحد، تسامح در ادلّه‏ى سنن، فعل و تقرير)
ـ مقاله‏ى سوّم در موضوع ادلّه‏ى عقليه (حسن و قبح عقلى، اصالة برائت، استصحاب، قياس).
ـ خاتمه در مورد اجتهاد و تقليد و تعادل و تراجيح.
در ادامه به چند ديدگاه اصولى محقّق اصفهانى اشاره مى‏كنيم:
1ـ صاحب فصول بر خلاف ديدگاه جمهور علما كه موضوع علم اصول را «ادلّه‏ى اربعة» مى‏دانند، معتقد است كه «ذات الادلّه بماهي هي»؛ صرف نظر از حجّيّت و عدم حجّيّت آن، موضوع علم اصول است.(2)

1. مهدى مهريزى، كتابشناسى اصول فقه، ص 94.
2. الفصول الغرويّة، چاپ سنگى 4.

2ـ صاحب فصول در تفسير واژه‏ى «ظنّ» كه بسيارى ـ و از جمله خود وى ـ در تعريف اجتهاد آن را به كار برده‏اند، مى‏گويد:
مراد از ظنّ معتبر شرعى با توجّه به ديدگاه‏هاى مجتهدان در مورد حجّيّت ظنون متفاوت است؛ زيرا از ديد كسى كه تنها ظنون خاص را حجّت مى‏داند مراد از تحصيل ظنّ چنين ظنونى است، امّا از ديدگاه مجتهدى كه قايل به حجّيّت مطلق ظنّ‏است، مراد از تحصيل ظنّ در عمليات اجتهاد، ظنون به صورت مطلق است. خود صاحب فصول معناى نخست را از واژه‏ى ظن اراده مى‏كند؛ زيرا وى مطلق ظنّ را حجّت نمى‏داند.(1)
3ـ از نظرگاه صاحب فصول استصحاب احكام اديان پيشين حجّت نيست؛ زيرا در اين جا موضوع واحدى وجود ندارد، به جهت اين كه حكمى كه در دين بعدى ثابت مى‏شود، مثل و شبيه حكمى است كه در اديان سابق ثابت بود، امّا عين آن نيست. افزون بر اين كه دين جديد ناسخ همه‏ى اديان پيشين است، از اين رو استصحاب بقاى حكم شريعت پيشين جايز نيست.(2)

1. همان، ص 389.
2. همان، ص 315.

12. سيّد ابراهيم قزوينى (1266 ـ 1214 ه)

محقّق ارجمند سيّد ابراهيم بن محمّد باقر موسوى قزوينى، مشهور به صاحب ضوابط در سال 1214 هجرى در قزوين متولّد شد. وى در جوانى براى تـحصيل علوم دينى به عتبات رفت و نزد اساتيدى چون شريف العلما، شيخ موسى و شيخ على فرزندان كاشف الغطا، صاحب رياض و سيّد مجاهد تلمّذ كرد. و پس از مدّتى به مقامات علمى دست يافت. و در زمان استاد خويش شريف العلما تدريس را آغاز و شاگردان بسيارى تربيت كرد؛ مانند سيّد حسين كوه‏كمرى، شيخ زين‏العابدين مازندرانى، شيخ محمّد كريم لا هيجى، صاحب قصص العلما (ميرزاتنكابنى) و ... .(1)
صاحب ضوابط در سال 1266 هجرى در كربلا در گذشت.
سيّد ابراهيم قزوينى تأليفات مختلفى داشته است؛(2) مانند:
ـ القواعد الفقهيّه كه حاوى پانصد قاعده‏ى فقهى است.
دلائل الاحكام فى شرح شرائع الاسلام.
ـ رساله‏اى در صلاة الجمعة.
ـ ضوابط الاصول.

آثار اصولى صاحب ضوابط

1ـ مهم‏ترين اثر اصولى سيّد ابراهيم قزوينى كتاب ارزشمند «ضوابط الاصول» است كه از كتاب‏هاى بسيار مهمّ اين دوره به شمار مى‏رود. برخى از شاگردان وى بر اين كتاب شرح و حاشيه نگاشته‏اند.(3)
برخى از محقّقان گفته‏اند، اين كتاب «تقريرات درس شريف العلما» به قلم سيّد ابراهيم قزوينى است(4) كه در اين صورت كتاب مذكور نشانگر عظمت اصولى شريف العلما و قدرت فهم سيّد ابراهيم قزوينى در تأليف آن است. در هر حال فهرست مطالب اين كتاب به صورت زير است:

1. الكرام البررة، همان، 10؛ ريحانة الادب، ج 3، ص 376.
2. همان، ص 11؛ و همان، ص 377.
3. نك: الكرام البررة، ص 11.
4. ريحانة الأدب، ص 377.

ـ كليات (در تعريف اصول فقه، موضوع آن و مبادى لغوى؛ مانند وضع، حقيقت شرعيه، صحيح و اعم، و...)، امر، مقدّمه‏ى واجب، ضد، مفاهيم، اجتماع امر و نهى، نواهى، اقتضاى نهى بر فساد، عموم و خصوص، مطلق و مقيّد، مجمل و مبيّن، اجماع، سنّت (خبر متواتر و خبر واحد)، ملازمات عقليه، الاصول، استصحاب، اجتهاد و تقليد، تعادل و تراجيح.
2ـ نتايج الافكار كه خلاصه‏ى كتاب فوق است.
3ـ حجّية الظنّ، كه رساله‏اى در بحث اثبات حجّيّت ظنون خاص است.

ديدگاه‏هاى اصولى سيّد ابراهيم قزوينى

آنچه از ديدگاه‏هاى اصولى صاحب ضوابط گفته مى‏شود، نشانگر ديدگاه‏هاى اصولى استادش شريف العلما نيز هست، از اين رو اهمّيت دارد.
1ـ از ديدگاه شريف العلماء و صاحب ضوابط دليل انسداد، حجّيّت ظنّ را در نفس احكام فرعى ثابت مى‏كند، امّا از اين دليل نمى‏توان حجّيّت طريق ظنّى را كه مبرى ذمّه باشد ثابت كرد؛ زيرا اين ظنّ، ظنّ در مسأله اصولى است.(1) صاحب هداية المسترشدين و برادرش صاحب فصول عكس اين نظريه را قبول دارند.

1. ضوابط الاصول، ص 266.

2ـ صاحب ضوابط به تبع استادش در تعريف استصحاب مى‏گويد: «الاستصحاب هو ابقاء ما كان»(1) و شيخ انصارى رحمه‏الله اين تعريف را كوتاه‏ترين و در عين حال محكم‏ترين تعريف براى استصحاب مى‏شمارد.(2)
3ـ از ديدگاه شريف العلما و صاحب ضوابط اجراى استصحاب در وجوب باقى اجزاى مركّب در صورت تعذّر بعضى از اجزاى آن صحيح نيست؛ زيرا آن چه در سابق قبل از تعذّر بعضى از اَجزا ثابت بود، وجوب اجزاى باقى به تبع وجوب كل و مركب ـ و از باب مقدّمه ـ بود و اين وجوب اكنون قطعا مرتفع است، امّا آن چه بعد از تعذّر بعضى از اَجزا قرار است ثابت شود، وجوب نفسى استقلالى اجزاى باقى است و اين وجوب سابقا قطعا منتفى بوده است.(3)

1. همان، ص 346.
2. نك: رسائل شيخ انصارى، ج 3، ص 9.
3. ضوابط الاصول، ص 374.

مهم‏ترين آثار دوره

در اين دوره، اصول كه پس از نهضت محقّق بهبهانى و افول مبانى اخبارى گرى، حيات دوباره يافته بود به اوج شكوفايى خويش رسيد.
به يك معنا همه‏ى آثار پديد آمده در اين دوره‏ى مهم، ارزشمند و پيشرفته است. به حق فاصله و شكاف ميان اصول اين دوره كه پس از شكست اخباريان به وجود آمد با آن چه تا پيش از نهضت اخباريان وجود داشت، شگفت آور و تحسين برانگيز است. با اين كه شمارش آثار اصولى مهم اين دوره سخت به نظر مى‏رسد، در عين حال ما به چند اثر مهم‏تر اشاره مى‏كنيم:

1ـ الفوائد الحائرية و مجموعه رسائل اصولى مرحوم وحيد بهبهانى:

اين نگاشته‏هاى اصولى از اين جهت با اهميّت هستند كه به دليل دارا بودن از استحكام علمى بالا و نقدهاى عميق و گسترده، علّت اصلى فرو كش كردن ادّعاهاى اخباريان در نقد و ابطال مباحث اصول به شمار مى‏روند. از اين رو، رسائل مرحوم وحيد و بحث‏هاى اصولى او افق‏هاى جديدى را به روى محقّقان اصول فقه گشود كه از جمله‏ى آنها توجّه به بحث مهمّ ظنون و كيفيّت حجّيّت آن، بحث اصول عمليه و تفصيل و تدقيق‏هاى بيشتر در آن؛ به ويژه توجّه به جنبه‏هاى تعبّدى و روايى در اصول عمليه مى‏باشد.

2ـ «القوانين المحكمة» تأليف ميرزاى قمى:

كتاب مذكور به دليل دارا بودن ويژگى‏هاى چندى از آثار مهمّ اين دوره به شمار مى‏رود: اوّلاً، پس از مدت‏هاى طولانى كه در اثر هجوم اخباريان كتاب مستقلّى در اصول نگاشته نشده بود و بيشتر حاشيه نويسى و شرح نگارى رايج بود، اين كتاب نخستين اثر اصولى مستقل و مفصّل در اصول فقه بود. ثانيا، تبويب كتاب فوق ابداعى و تازه است، و شيوه‏ى ارايه‏ى مباحث نيز در آن به طور چشمگيرى متحوّل شده است. ثالثا، ارايه‏ى ديدگاه‏هاى نو از سوى ميرزاى قمى در بعضى مباحث اصولى؛ مانند اثبات حجّيّت مطلق ظنون در استنباط احكام شرعى و تأثير آن در اصول فقه، زمينه‏ى توجّه جدّى به اين كتاب را فراهم كرد و باعث پديد آمدن بحث‏هاى مبسوط و دامنه دارى در اين مباحث شد و به اين ترتيب، اين گونه مباحث در اصول فقه شيعه به سرعت رشد و تكامل يافت.

3ـ «مفاتيح الاصول» تأليف سيّد محمّد مجاهد:

اين كتاب كه در 720 صفحه رحلى با چاپ سنگى جامه‏ى طبع پوشيده شده است، مبسوط‏ترين كتاب اصوليى است كه تا آن زمان نگاشته شده بود. كتاب مذكور به لحاظ استدلالى بسيار قوى و داراى تحقيقات پر مغز و ژرفى مى‏باشد كه در اصول فقه شيعه و از جمله مكتب اصولى شيخ انصارى تأثير جدّى داشته است.(1)

1. توجّه شيخ انصارى و شاگردان او به ديدگاه‏هاى علاّمه مجاهد حاكى از اين تأثير پذيرى است.

4ـ «هداية المسترشدين» اثر شيخ محمّد تقى اصفهانى:

اين كتاب، اگر چه شرح معالم‏الدّين است و داراى تنظيم و چينش جديدى نيست، امّا مورد توجّه بسيار محقّقان بعدى؛ همچون شيخ انصارى، محقّق خراسانى و ديگران قرار گرفته است و اين نشان از تأثير كتاب مذكور و آراى موجود در آن در اصول دوره‏ى بعد دارد.

5 ـ «الفصول الغرويّه» نگاشته‏ى شيخ محمّد حسين عبدالرحيم اصفهانى:

كتاب فوق داراى تبويب جديدى است و بسيارى از نظريات مطرح شده در آن خاص نگارنده‏ى آن است و لذا مورد توجّه محقّقان اصولى دوره‏ى بعد قرار گرفت.
6ـ «ضوابط الاصول» نوشته‏ى سيّد ابراهيم قزوينى كه ظاهرا تقرير درس شريف العلما است. اين كتاب از آن جهت اهمّيت دارد كه حاوى آراى اصولى استاد شيخ انصارى است، استادى كه شيخ انصارى از او تأثير جدّى پذيرفته و براى انديشه‏هاى اصوليش ارزش خاصّى قايل است.
افزون بر كتاب‏هاى فوق، مى‏توان آثارى چون: «مقدّمه‏ى اصولى كشف الغطاء»،«الوافى و المحصول»تأليف سيّد محسن اعرجى، «تجريد الاصول» نراقى و... را نيز مهم و در خور توجّه دانست؛ زيرا در تكامل و تحوّل علم اصول نقش شايسته‏اى داشته‏اند.

افكار و انديشه‏هاى رايج اين دوره و پاره‏اى از ابتكارات دوره

1ـ يكى از مهم‏ترين مباحثى كه در اين دوره رونق بسيارى يافت، بحث اصول عمليه بود. در واقع مى‏توان گفت محقّقان اين دوره به اجمال به تفاوت دو دسته از ادلّه پى بردند و آنها را به ادلّه‏ى اجتهادى و ادلّه‏ى فقاهتى تقسيم كردند. اگر چه اين كار به صورت صريح در نوشته‏هاى آنان يافت نمى‏شود، امّا از مطالعه‏ى آثار اصولى آنها اين نكته قابل اصطياد است؛ لذا مى‏توان محقّق بهبهانى و شاگردان نخستين وى را مُبدع ابتدايى اين بحث بسيار مهمّ اصولى دانست، بحثى كه بعدها در مكتب شيخ انصارى پرورش يافت و به اوج خويش رسيّد كه در بررسى دوره‏ى بعد به آن خواهيم پرداخت.
2ـ بحث برائت عقلى در اين دوره همراه با ادلّه‏ى شرعى برائت مورد توجّه قرار گرفت. امّا آن چه شايسته‏ى توجّه است، برهان جديدى است كه محقّق بهبهانى براى نخستين بار در اثبات برائت عقلى به كار گرفت كه شاگردان وى نيز اين برهان را پذيرفته و آن را تبيين و شرح كردند. اين برهان كه هنوز هم از سوى طرفداران برائت عقلى به كار مى‏رود «قاعده‏ى قبح عقاب بلابيان» نام دارد.
3ـ يكى از بحث‏هاى مهمّى كه در اين دوره بيشتر مورد توجّه قرار گرفت، بحث مستقلاّت عقلى و غير مستقلات عقلى است و به ويژه بحث حُسن و قبح عقلى در اين دوره اهميّت يافته و به تفصيل مورد بررسى قرار گرفته است.
4ـ يكى از بحث‏هاى بسيار مهم كه در اين دوره مطرح است، بحث ظنون و كيفيّت حجيّت آن است كه باعث به وجود آمدن نزاع‏هاى دامنه‏دارى شده است. پاره‏اى از محقّقان تنها حجّيّت ظنّ خاصّ را مى‏پذيرند و در مقابل عدّه‏اى؛ چون ميرزاى قمى حجيّت مطلق ظن را ثابت مى‏كنند و دليل انسداد و دلايل ديگرى را در اثبات آن به كار مى‏گيرند. به اين ترتيب اين بحث از مهم‏ترين و رايج‏ترين بحث‏هاى اصولى اين دوره به شمار رفته، رساله‏هاى متعدّدى نيز به صورت مستقل در اين مورد نگاشته شده است.
5 ـ بحث‏هاى مربوط به مبادى احكام و مبادى لغوى و به تبع بحث‏هاى الفاظ اصول در اين دوره به تناسب بحث‏هاى ديگر رشد كرد و از رونق نيفتاد.
6ـ در كنار بحث‏هاى رايج، بحث‏هايى چون قياس، اجتهاد به رأى، نسخ و نظاير آنها اگرچه مطرح بود امّا اهميّتشان به اندازه‏ى بحث‏هاى پيشين نبود.
7ـ دو بحث «تسامح در ادلّه‏ى سنن» در بحث اخبار، بحث اشتغال، علم اجمالى و فروعات آن و «قاعده‏ى لاضرر» مورد توجّه محقّقان اين دوره قرار گرفت(1) و در اصول طرح شد كه تا به امروز نيز همچنان در اصول مطرحند.

1. غالب محقّقان اين دوره؛ مانند علاّمه‏ى مجاهد، ميرزاى قمى، صاحب هداية و صاحب فصول اين بحث‏ها را مطرح كرده‏اند.

تبويب رايج دوره

آن چه در اين دوره حايز اهميّت است، اين كه تبويب واحدى از ميان كتاب‏هاى اين دوره نمى‏توان سراغ داد؛ زيرا در ابتداى اين دوره، محقّقان اصولى بيشتر مباحث اصولى را به صورت رساله‏هاى مستقل مى‏نگاشتند، مثلاً الفوائد الحائرية مجموعه‏اى از فايده‏هاى اصولى مستقل است كه در كنار هم قرار داده شده است. نيز مجموعه‏ى تك رساله‏هاى اصولى ديگر محقّق بهبهانى كه تعداد آن بسيار است همين نكته را نشان مى‏دهد. رساله‏هاى اصولى علاّمه‏ى بحرالعلوم، محقّق كاشف الغطا، سيّد على طباطبايى و ديگران نيز به همين صورت است.
افزون بر مطلب فوق، تعدادى از كتاب‏هاى اين دوره نيز شروح كتاب‏هاى دوره‏ى قبل بودند؛ مانند هداية المسترشدين كه شرح معالم الدين، و المحصول و الوافى كه شرح الوافية فاضل تونى بود.
اما باقى كتاب‏ها كه يك دوره‏ى اصول مستقل در آنها مطرح شده بود، به لحاظ تبويب و چينش مباحث با يكديگر تفاوت هايى داشتند. بعضى از آنها؛ مانند تبويب «تجريد الاصول» فاضل نراقى، چندان ساختار منظّمى نداشته و بيشتر به مجموعه رسائل مختلف مى‏ماند كه در كنار هم گرد آمده‏اند. برخى ديگر هم، چون تبويب ميرزاى قمى در قوانين و تبويب سيّد محمّد مجاهد در مفاتيح و تبويب صاحب فصول و تبويب صاحب ضوابط، اگر چه به صورت كلّى شبيه هم هستند، امّا تفاوت‏هاى زيادى نيز با يكديگر دارند كه با مراجعه به اين تبويب‏ها، تمايزهاى آنها به آسانى روشن مى‏شود.

نگاهى اجمالى به اصول اهل سنّت

پيش‏تر گفتيم كه اصول اهل سنّت، به دليل طرح ديدگاه انسداد باب اجتهاد بسيار زود هنگام از رونق نخستين خويش باز ايستاد و اگر چه در دوره‏هاى بعد برخى از محققانشان همچون شهرستانى، سيوطى و... تلاش كردند تا اين ديدگاه را منسوخ كنند و باب اجتهاد را بگشايند، امّا چندان توفيقى در اين راه به دست نياوردند و نتوانستند اصول اهل سنّت را به همان تكامل و رونق نخستين خويش باز گردانند.
آنچه بى ترديد مى‏توان ادّعا كرد، اين است كه حتّى اگر به اصول عامه نگاه معتدل‏ترى داشته باشيم و معتقد نشويم كه اصول آنها به ركود كامل كشيده شده است،(1) اصول فقه شيعه از اين دوره به بعد قطعا قوى‏تر و متكامل‏تر از اصول عامّه بوده و به يك معنا اصلاً اصول عامّه قابل مقايسه با اصول شيعه نيست.
در عين حال برخى از محقّقان اهل سنّت در اين دوران كتاب‏هاى مختصرى در اصول نگاشته‏اند كه كتاب‏هاى در خور توجّه آن به عدد انگشتان دست نمى‏رسد. تعدادى از اين كتاب‏هاى مهم عبارتند از: «ارشاد الفحول إلى تحقيق الحق من علم الاصول» و «القول المفيد فى ادّلة الاجتهاد و التقليد» اثر محمّد بن على شوكانى (1173 ـ 1250 ه)(2)، «رسالة فى دلالة العام على بعض افراده» تأليف بليدى (1096 ـ 1176 ه)(3) و «اصول الفقه» نگاشته شيخ محمّد الخضرى (1213 ـ 1287 ه).(4)

1. خود محقّقان اهل سنّت معتقدند اصول فقه عامه از قرن ششم و هفتم به بعد، هيچ رشدى نكرده و صرفا شروحى بر حرف‏هاى گذشتگان است، نك: اصول فقه، شيخ محمّد الخضرى، ص 11؛ و نيز ابوزهرة، اصول الفقه، همان، صص 18 ـ 17.
2. دكتر شعبان اسماعيل، صص 581 ـ 578.
3. همان، 552.
4. همان: 594.

مزايا و ويژگى‏هاى مهمّ دوره

ويژگى‏ها و امتيازات اين دوره بسيار است كه پاره‏اى از آنها بسيار مهم و كلّى‏تر و برخى ديگر جزيى‏تر هستند. ما در اين جا تنها به چند ويژگى اساسى اشاره مى‏كنيم:

1. تكامل و رشد دوباره‏ى اصول فقه:

در اين دوره با تلاش محقّقان دوره؛ به ويژه محقّق بهبهانى و شاگردانش اصول فقه از ركود اجبارى خارج شد و دوران شكوفايى دوباره‏اش را آغاز كرد. اين بار رشد كمّى و كيفى اصول فقه آنچنان كلان بود كه ديگر كسى را ياراى مقابله و انكار آن نبود. در اين دوره پايه‏هاى «اصول» تثبيت شد و بسيارى از مباحث با نگرشى نو مطرح شد. به يك معنا اصول فقه امروز ميراث واقعى اصولى است كه در اين دوره پايه‏هاى آن بنيان نهاده و بعدها متكامل شده است.

2. به روز شدن و ضرورت نگارش تك رساله‏ها:

اصول فقه به اقتضاى زمانه از حالت بحث‏هاى خشك و رايج و گاه بى‏ثمر خارج شد و براى مقابله با جريان‏هاى موجود در آن دوره كه مهم‏ترين آن اخبارى گرى بود، جامه‏اى نو بر تن كرد و از زاويه‏هايى نوتر به مسايل اصولى نگريسته شد؛ لذا محقّقان اين دوره بيشتر به مباحثى مى‏پرداختند كه در آن وقت محلّ بحث و گفت‏وگو در حوزه‏هاى علمى بود؛ به ويژه مباحثى كه از سوى جريانهاى رايج آن دوره مورد نقد و ابطال قرار مى‏گرفت؛ نظير بحث اجتهاد، خبر واحد، اصول عمليه (استصحاب و برائت)، ظواهر و اجماع. از اين رو در آغاز اين دوره سوداى نگارش دوره‏هاى كامل اصول كمتر در اذهان محقّقان وجود داشت و لذا پرداختن دقيق و ژرف به يك مسأله‏ى اصولى و نگاشتن آن به صورت رساله‏اى مستقل بسيار رايج شد؛ مانند تك رساله‏ها يا فوائدى(1) كه محقّق بهبهانى و شاگردان ديگر او نگاشتند. چنين كارى قطعا به نفع علم است؛ زيرا سبب رشد و بالندگى علم در جهات سودمند و لازم آن مى‏شود.

1. به بخش «شخصيّت‏هاى دوره و آثار اصولى آنها» نگاه كنيد.

3. بحث تفصيلى از موارد اختلاف ميان تفكّر اصولى و انديشه اخبارى‏گرى:

از مزيت پيشين نيز اين مسأله قابل اصطياد است كه در اين دوره به حكم ضرورت مباحثى كه بين دو نحله‏ى اصولى و اخبارى اختلافى بود، به صورت مبسوط مورد بحث قرار گرفت. مباحثى نظير حجّيّت ظنون (حجيّت خبر واحد ظنّى، حجّيت ظواهر كتاب و بحث ظنّ مطلق و ظنّ خاص)، دليل عقلى و حجّيّت قطع، اجماع، اجراى اصل برائت در شبهات حكميه تحريميه و بحث بسيار اساسى اجتهاد (مراد از اجتهاد، شرايط اجتهاد و امكان اجتهاد مطلق و متجزّى) نمونه هايى از اين گونه مباحث هستند كه در اين دوره به شايستگى مورد تدقيق و تحقيق قرار گرفته‏اند.

4. طرح پاره‏اى از مباحث نو و ابداعى در علم اصول:

در اين دوره پاره‏اى از مباحث اصولى مطرح شد كه در دوره‏هاى پيشين يا سابقه نداشته يا بسيار كم رنگ بوده است؛ نظير بحث اصول عمليه، التفات اجمالى به تفاوت‏هاى دلايل اجتهادى و دلايل فقاهتى، بحث حجّيّت ظن مطلق در مقابل حجيّت ظن خاص، به كارگيرى «قاعده‏ى قبح عقاب بلابيان» در اثبات برائت عقلى، بحث اشتغال و علم اجمالى و فروعات آن، پاره‏اى از مباحث استصحاب و فروعات آن، بحث تسامح در ادلّه‏ى سنن، توجّه تفصيلى به قاعده‏ى لاضرر و... .

5. ورود پاره‏اى مسايل فلسفى در اصول:

اگر چه اصوليان همواره تلاش مى‏كردند اصول فقه را از مباحث كلامى، منطقى و فلسفى پيراسته سازند، امّا از طرف ديگر پاره‏اى از محقّقان اصولى همواره خود را در استفاده از قواعد فلسفى و كلامى براى اثبات گزاره‏هاى اصولى ناگزير مى‏ديدند،از اين رو در اين دوره نيز پاره‏اى مسايل فلسفى، افزون بر مسايل كلامى، منطقى و فلسفى پيشين، وارد اصول شد كه ريشه‏هاى آن به دوره‏ى قبل و محقّق خوانسارى باز مى‏گردد.(1) مباحثى مانند طلب و اراده، جبر و اختيار كه از پيش وجود داشتند و در اين دوره مسايلى مانند اعتبارى و انتزاعى،(2) عدم صدور واحد از كثير،(3) اصالت وجود و ماهيّت،(4) استحاله‏ى تأخّر اجزاى علّت از معلول،(5) حيثيّت تعليلى و تقييدى(6) و... مطرح شدند.

1. المعالم الجديدة، صص 108 ـ 106؛ فقه و فقها، ص 334.
2. در بحث حكم وضعى.
3. در بحث واجب تخييرى.
4. در تعلّق امر به طبيعت يا فرد در بحث اجتماع امر و نهى.
5. در شرط متأخّر.
6. در بحث اجتماع امر و نهى و مقدّمه واجب.

6. آغاز جدايى و عدم نظارت بر مباحث اصول اهل سنّت:

اصوليان اين دوره به دليل درگيرى بسيار با مباحث طرح شده از سوى اخباريان از يك سو، و به دليل اتهام اخباريان مبنى بر ريشه داشتن اجتهاد و بحث‏هاى اصولى در ميان عامّه و بدعت بودن آنها در ميان شيعه از سوى ديگر، لازم نمى‏ديدند كه در بحث‏هاى اصولى خويش به مباحث اصول عامّه ناظر باشند. به اين دو دليل بايد دليل سوّمى را نيز اضافه كرد و آن اين كه اهل سنّت در اين دوره‏ها اصول محكم و قابل توجّهى نداشتند كه بتوان به آن پرداخت. سستى و كم اهميّت بودن مباحث اصولى آنان كه غالبا نيز برگرفته‏ى تقليدوار از اصول پيشينيان بود، موجب مى‏شد تا محقّقان اصولى شيعه كه بسيار عميق به مباحث اصول مى‏نگريستند و در لايه‏هاى زيرين هر بحث كاوش مى‏كردند، نيازى به نظارت بر اصول اهل سنّت نبينند. و همين امر، زمينه‏ى جدايى كامل ميان اصول شيعه و اصول عامّه در دوره‏هاى بعد تا به امروز شد و آرام آرام مباحثى كه در اصول عامه مطرح و پيشتر در اصول فقه شيعه نيز وارد شده بود، به طور كامل به فراموشى سپرده شد كه اين نكته خود جاى تأمّل و دقّت بسيار دارد.

7. تأليف كتاب‏هاى اصولى مبسوط:

از اواسط اين دوره كتاب‏هاى اصولى بسيار مبسوط و مفصّلى نگاشته شد كه قطعا حجم تحقيقات انجام شده در آنها مساوى يا به بيان صحيح‏تر، بيشتر از همه‏ى تحقيقاتى بود كه در دوره‏هاى پيشين انجام شده بود. مطالعه‏ى كتاب‏هاى قوانين، مفاتيح الاصول، هداية المسترشدين و... صدق اين ادّعا را اثبات مى‏كند.

چكيده‏ى درس

1. ميرزاى قمى از مهم‏ترين شاگردان اصولى وحيد بهبهانى بود كه كتاب قوانين او از محكم‏ترين و مهم‏ترين كتاب‏هاى اصولى اين دوره است. وى داراى ديدگاه‏هاى جديدى در اصول فقه بود؛ از جمله وى به حجّيّت ظنّ مطلق اعتقاد داشت.
2. محقّقان اين دوره كتاب‏هاى اصولى بسيارى نگاشته‏اند:
فاضل نراقى «تجريد الاصول» را تأليف كرد. سيّد محسن اعرجى دو شرح «المحصول» و «الوافى» را بر «الوافية» فاضل تونى نوشت. علاّمه‏ى مجاهد كتاب بسيار مفصّل «مفاتيح الاصول» را تأليف كرد. شيخ محمّد تقى اصفهانى «هداية المسترشدين» را نگاشت. شيخ محمّد حسين اصفهانى «الفصول الغرويّة» را تأليف كرد. و سيّد ابراهيم قزوينى تقريرات درس شريف العلما را با عنوان «ضوابط الاصول» تنظيم كرد.
3. تبويب مباحث اصولى در اين دوره در كتاب‏هاى قوانين، فصول و مفاتيح قابل مشاهده است كه تنظيم جديدى در چينش مباحث اصولى ايجاد كرده‏اند.
4. اصول اهل سنّت در اين دوران رونق چندانى نداشت و تنها در حدّ تقرير مباحث پيشين و شرح آنها بود.
5. تكامل و رشد دوباره‏ى اصول فقه، به روز شدن مباحث آن، طرح پاره‏اى مباحث نو و ابداعى، عدم نظارت بر اصول عامّه و تأليف تك رساله‏هاى بسيار و كتاب‏هاى مبسوط اصولى از مهم‏ترين امتيازات اين دوره به شمار مى‏رود.

پرسش‏هايى براى انديشه‏ورزى:

1. در مورد عوامل و ريشه‏هاى نظريه‏ى ميرزاى قمى در مورد حجّيّت ظنّ مطلق تحقيق و تأمّل كرده و حاصل آن را در كلاس بيان كنيد.
2. نقش اخباريان را در ايجاد مباحث اصولى جديد و تفصيل پاره‏اى مباحث اصولى پيشين تحليل كنيد.
3. علّت‏هاى ركود طولانى اصول اهل سنّت را بر شماريد.

تحقيق و پژوهش

عدهّ‏اى يكى از عوامل پيشرفت اصول فقه را در اين دوره، به كارگيرى درست قواعد منطقى و استفاده از مبانى فلسفى شمرده‏اند كه ريشه در اصول ركود يافته دوره قبل دارد. در مورد صحّت اين استناد تحقيق كنيد.