زبان خوراكيها جلد اول

دكتر غياث الدين جزايرى

- ۲ -


خوراكيهاى فراموش شده
مواد خوراكيها كه ما براى خود انتخاب كرده ايم در ظاهر نيرو بخش و مقوى هستند اما از نظر ويتامين ها و املاح معدنى و عوامل غذايى نسبت به گياهان پرورش نيافته و بيابانى بسيار فقير و ناتوان مى باشند. از سيصد و پنجاه هزار نوع گياه خوراكى فقط ششصد نوع آن كشت مى شود و در حقيقت پايه و اساس تغذيه ى انسان پانصد مرتبه ضعيف تر شده و سير نزولى داشته است . اقوام نيم وحشى با اين كه بهداشت صحيحى ندارند به مراتب سالم تر از اشخاص متمدن و شهرنشين مى باشند زيرا غذاى آنها بيشتر از گياهان وحشى بود بيمار پس از بهبودى با جسم و روح سالم قدم به عرصه ى زندگانى مى گذاشت زيرا با خوردن اين داروهاى طبيعى كمبود خود را جبران مى كرد و انبارهاى بدن را از ذخاير غذايى پر مى نمود و مدت زيادى تامين داشت .
در سرزمين پهناور ايران بيش از صد هزار گياه خوراكى كه هر يك داراى عناصر متفاوت و بسيارند مى رويد و هر يكى سرشار از عوامل و تركيبات غذايى است كه سابقا بسيارى از اين ها در مداواى بيماران بكار مى رفت و بهترين وسيله براى جبران گرسنگيهاى نامرئى بود مثلا بيمارى قند را با ميوه ها و سبزيهايى معالجه مى كردند كه غذاى لوزالمعده بوده و آنرا تشويق به ترشح انسولين مى نمودند ولى امروز با رژيم غلطى كه به اين دسته از مبتلايان مى دهند آنها را از خوردن غذاهاى اصلى واداشته و منحصرا به آنها گوشت مى دهند و در نتيجه خون آنها ترش شده و سبب پيدايش استن در ادرار آنها شده و بيمارى آنها سخت و بى درمان گرديده و سرانجام به مرگ بيمار خاتمه پيدا مى كند؛ حال آنكه ما مى دانيم كه بيمارى قند خودبخود كشنده نيست و چنانچه به شخص مبتلا رژيم صحيحى داده شود هرگز به عوارض خطرناك و كشنده ى اين مرض دچار نخواهد شد.
معرفى خوراكيها
حال اجازه فرماييد كه تعدادى از خوراكيها با شما صحبت كرده ، خود را به زبانى ساده معرفى كنند تا شما غذاهاى خود را بشناسيد و بدانيد كه غذاهاى شما دواهاى امراض شما نيز مى باشند و شما دارويى بهتر از غذا نداريد. شما در اين مقدمه دانستيد كه بيماريهاى شما عوارض گرسنگيهاى پنهانى هستند و اين ضربات شلاق گرسنگيهاى نامرئى است كه انسان را مى آزارد و رنجور مى كند و اين تازيانه ى كمبود و گرسنگى است كه بر سلولهاى بدن ما ضربه مى زند و جاى آن ها درد مى گيرد. اگر اين آلام را با قرص هاى مسكن و آرامبخش پنهان كنيم مثل ما مثل صاحب خانه است كه دزد به خانه ى او وارد شده و او چشمان خود را مى بندد تا دزد را نبيند. اگر ما به جاى خوردن اين داروهاى خوش ظاهر و بدباطن علت درد را جويا شويم و با اين دشمنانى كه به خانه وارد شده اند بجنگيم و با نيروى تدبير دزدان را فرارى دهيم بزرگترين خدمت را نسبت به خود انجام داده ايم .
غذاهايى كه در اين كتاب خود را شما معرفى مى كنند همه سرشار از عوامل مفيد غذايى هستند و براى اين كه به ماهيت اين عوامل پى ببريد در جزء آخر اين كتاب اين عوامل با شما صحبت خواهند كرد و چگونگى كار خود را بيان خواهند داشت و در جلدهاى بعدى اين كتاب تعداد ديگرى از خوراكيها با شما به گفتگو مى آيند و خود را معرفى مى كنند و در ضمن ، بسيارى از اسرار طبيعت را براى شما آشكار مى سازند.
گرسنگى مواد سفيده اى
هوايى كه استنشاق مى كنيم مخلوط با گازى است به نام ازت كه ظاهرا فايده اى جز رقيق كردن اكسيژن هوا ندارد و از راه تنفس به هيچوجه وارد تركيب بدن ما نمى شود ولى همين گاز يكى از عوامل غذايى لازم براى بدن انسان و حيوان است كه به صورت مواد سفيده اى شبيه سفيد تخم مرغ در آمده و جزو مصالح ساختمان بدن مى باشد. هم اكنون بسيارى از ساكنان روى زمين مبتلا به گرسنگى نامرئى مواد سفيده اى هستند و اين رايج ترين مظهر نقصان مواد غذايى است . فرق ماشين بدن ما با ماشين هاى ساخت بشر اين است كه اين ماشين بايستى تعميرات داخلى خود را شخصا و بطور خودكار انجام دهد. كار اين ماشين تنها سوختن نيست بلكه سوخت و ساز را عهده دار است يعنى هر جاى بدن خراب و فرسوده شود بايستى در آن قسمت نوسازى به عمل آيد.
مواد سفيده اى نشانه ى حيات بوده و شاخص جماد و حيوان مى باشند و چنانچه در سنگهاى آسمانى آثارى از تركيبات مواد سفيده اى پيدا شود دليل وجود زندگانى در كره اى است كه اين سنگ از آن جدا شده است . اكنون اجازه بفرماييد عنان سخن را به دست مواد سفيده اى بدهيم تا خود را با زبان خويش به شما معرفى كنند و عوارض كمبود خود را كه گرسنگى مواد سفيده اى است بيان دارند.
ما مواد سفيده اى هستيم
به ما مواد سفيده اى گويند چون مقدار زيادى از تركيبات سفيده ى تخم مرغ را تشكيل مى دهيم به ما مواد ازته نيز مى گويند چون شبه فلز ازت كه در هوا به صورت آلبومين نيز يكى ديگر از القاب ما است و چون كليه ها خراب شوند و نتوانند ادرار را صاف نمايند مقدارى آلبومين رد شده و با پيشاب خارج مى شود و چون در اين مرض مواد سفيده اى به جاى اين كه جذب عضلات بدن شوند خارج مى شوند شخص مبتلا به گرسنگى مواد سفيده اى شده و در عضلات او به جاى مواد ازته آب جمع شده بيمار پف كرده و ورم مى آورد.
قرارداد پاياپاى
بين حيوانات كه اشرف آنها انسان است ، با گياهان در روز ازل يك قرار داد تهاترى بسته شده است كه به موجب آن اسنان و حيوان غذاى اصلى گياهان را كه گاز كربن است تهيه كرده و با تنفس تحويل هوا مى دهند و گياهان با كمك نور و حرارت آفتاب اين گاز را از هوا گرفته تبديل به مواد غذايى مى كنند و شما اين مواد غذايى را خورده در ياخته هاى بدن خود مى سوزانيد و از نيروى آن بهره مند شده گاز آنرا مجددا تحويل هوا مى دهيد تا غذاى اصلى گياهان شود و تا زمانى كه رد و بدل و اين سير و گردش كربن بين حيوان و گياه وجود دارد زندگانى پا برجا است كه انسان و حيوان پس از مرگ فرارسيده است و به همين جهت است كه انسان و حيوان پس از مرگ به غذا احتياج ندارند و درخت نيز پس از خشك شدن گاز كربن از هوا نمى گيرد.
انسان و حيوان چه در زمين و چه در كرات ديگر آسمانى جايى زندگانى مى كنند كه گياه در آنجا باشد و گياه جايى سبز مى شود كه حيوان در آنجا زندگانى كند، پس وجود حيوان و گياه لازم و ملزوم يكديگرند و از اين رو است كه ما با قدرت تمام مى گوييم كه انسان و حيوان گياه خوار آفريده شده و تنها با گياه بايد به زندگانى خود ادامه دهند و اگر مى بينيد كه تعدادى از اين حيوانات درنده شده و تنها با گوشت حيوانات علفخوار زندگانى مى كنند اين يك امر غيرعادى و جزو مظالم طبيعت است كه جنگ غالب و مغلوب را بر پا كرده و انسان را نيز در اين جور و ستم شريك درندگان قرار داده است ولى در هر حال انسان تنها با گياه مى تواند به زندگانى عادى خود كه تواءم با سلامتى باشد ادامه دهد.
انسان امروز با استفاده ى مستقيم از گياهان و غيرمستقيم با خوراكهاى گوشتى و حيوانى تغذيه مى كند و كمتر درصدد استفاده از گوشت حيوانات درنده و گوشتخوار مى افتد.
اين مواد غذايى و گوشتى داراى مواد سفيده اى گوناگون هستند كه انواع آنها با هم از نظر ساختمانى فرق مى كنند. ما مواد سفيده اى مصالح ساختمانى بدن شما بوده و انواع و اقسام داريم كه هر نوع ما در يك جا بكار مخصوصى مى آيد و تمام انواع ما در يك خوراك جمع نيست و اين كه عده اى معتقدند كه تنها مواد حيوانى هستند كه داراى تمام انواع ما مى باشند و خوراكيهايى مثل شير، تخم مرغ و گوشت جامع جميع اقسام ما هستند صحيح نيست ، گروهى از اقسام ما براى رشد و نمو و دسته اى براى ساختمان و بدل ما يتحلل بكار مى روند و براى ساختمان ترميم و تعمير قسمت هاى مختلف بدن نوعى مخصوص از اين مصالح بكار مى رود. به عبارت ديگر مصالح ساختمان چشم با ابرو فرق داشته و مصالح ساختمان پوست با رگ ها متفاوت است همانطور كه براى ساختمان منزل در داخل ديوار يك نوع آجر مصرف دارد و براى طاق زدن نوعى ديگر و براى فرش حياط و اتاقها انواعى ديگر. انواع حيوانى ما از نظر كميت زيادتر و از نظر كيفيت پست تر مى باشند انواع و اقسام حيوانى ما جزو پروتئين هاى ناقص به شمار مى روند زيرا هميشه از چند نوع ترشى سفيده اى (اسيدهاى آمينه ) محروم مى باشند و به همين جهت است كه انسان هميشه به مواد سفيده اى گياهى احتياج دارد و تنها با خوردن غذاهاى حيوانى رفع نياز انسان نخواهد شد. براى ادامه زندگانى نيم مصنوعى كنونى انسان هميشه بايد مواد گياهى و حيوانى را با هم مصرف كند، عده اى متخصصين عقيده دارند كه انسان نيم مصنوعى كنونى بايستى نصف احتياجات سفيده اى خود را از گياهان و نصف ديگر آنرا از مواد حيوانى بگيرد.
پروتئين هايى كه منشا حيوانى دارند هميشه از گرانبهاترين مواد غذايى هستند و به همين جهت است كه بينوايان كمتر به آنها دسترسى داشته و غالبا مبتلا به گرسنگى آنها هستند و برعكس اغنيا كه شكم خود را گورستان حيوانات كرده و منحصرا با گوشت تغذيه مى كنند دچار كمبود دسته اى ديگر از مواد سفيده اى مى شوند كه بيشتر در گياهان وجود دارند و براى اطلاع اين دسته بايد بگوييم كه تنها مواد گياهى هستند كه مى توانند به تنهايى رفع گرسنگى مواد ازته را كرده و سلامتى را حفظ نمايند ولى اكتفا كردن به مواد گوشتى براى انسان كافى نيست . در دنياى امروز گرسنگى ما مواد سفيده اى چه در بينوايان و چه در ثروتمندان عموميت دارد و عواقب اين گرسنگى بسيار شوم و وخيم است . كودكان فقير را بايد نخستين قربانى اين گرسنگى دانست و به همين جهت رشد آنها را نازپروردگان طبقات مرفه كمتر است عقب ماندگى آنها در وزن ، در قد و در رشد ديده مى شود زيرا گرسنگى ما موماد سفيده اى شما را هميشه پست و عقب مانده نگاه مى دارد، در ايران بلندى قد، ساختمان بدن و مقاومت جسمانى شاهسون ها و عشايرى كه شغلشان گله دارى بوده و مواد كامل حيوانى و گياهى در اختيار دارند به مراتب بيشتر از ساكنان كوير و نواحى خشك است . شاهسون ها كه غذايشان از نظر سفيده اى حيوانى و انسانى كامل است و گوشت و لبنيات و حبوبات زياد مى خورند هرگز دچار كمبود مواد سفيده اى نمى شوند. در بند پى و كلاردشت از نواحى مازندران مردمان بلند قدى ديده مى شوند كه داراى اندام كشيده و سينه هاى فراخ مى باشند و در صورتى كه شهرنشينان و دهاتيهاى نزديك بابل كه منحصرا با برنج تغذيه مى كنند داراى قدى متوسط و هيكلى گوشت آلود و شكم بزرگ ميباشند و اخيرا كه وضع مالى ساكنان اين نواحى بهتر شده و تغذيه ى بهترى پيدا كرده اند روزبروز اين نقايض برطرف مى شود، اگر مردم مازندران را با گيلانى و كسانى كه در اطراف دريا زندگانى مى كنند و با صيد ماهى و خوردن مواد گياهى زندگانى مى كنند مقايسه كنيد همين نتيجه را خواهيد ديد. اگر مردم امروز خوزستان را با نسل سى چهل سال قبل مقايسه كنيد و باز همين نتيجه به دست شما خواهيد رسيد زيرا در گذشته مردم اين است كه امروز زرخيز است در كنار كرخه و كارون دچار كم آبى بوده و زراعت كافى نداشتند و حتى از صيد ماهى محروم بودند ولى امروز هم بهترين ميوه ها و سبزيها را در اختيار دارند و هم به قدر كافى گوشت و لبنيات مى خورند و هم از ماهيهاى صيد شده استفاده مى كنند و به همين جهت است كه كمبود مواد سفيده اى است . كوتوله ها و سياه پوستانى كه در نقاط استوايى زندگانى مى كنند و سرخ پوستان هند و چين كه تغذيه آن ها منحصر به مواد گياهى و غلات است آنها نيز دچار همين گرسنگى مى باشند زيرا آب و هوا در مناطق استوايى براى گله دارى نيز مساعد نيست و در آن جا مواد غذايى حيوانى كمياب است و اگر خوب دقت كنيم تنها مردم بلند قد نواحى گرمسيرى همان شبانان و گله چرانان مى باشند و همچنين مى بينيم كه اعراب بدوى كه در صحارى خشك زندگانى مى كنند و از علف هاى بيابانى ميخورند قدى بلند و اندامى كشيده دارند. اهالى بربر ساكن افريقا و سودانى ها كه در مراتع آفريقا و جنگل زندگى مى كنند و از بركت روخانه ى نيل بهره مند شده غذاى حيوانى و نباتى بيشترى دارند از همين دسته مى باشند. زيان كمبود ما مواد سفيده اى منحصر به كوتاهى قد و خپلگى نيست بلكه عواقب وخيم ترى دارد كه بدترين آنها كاهش مقاومت بدن در برابر بيماريها است فراوانى بيماريهاى سل و جذام در بين افراد فقير و بينوا بهترين شاهد اين ادعا مى باشد. نود و پنج درصد جذاميان ايران ساكنان دهات كوهستانى مى باشند كه غذاى آنها غالبا نان خشك خالى يا گاهى شير و لبنيات بوده و از خوردن سبزيها و حبوبات محروم مى باشند. امروزه ثابت شده است كه بيمارى جذام با اين كه ميكربى سر سخت دارد سرايت مستقيم ندارد بلكه به كسانى سرايت مى كند كه غذاى كافى و كامل ندارند و به همين جهت نخستين شكار اين بيمارى پليد شبان هايى هستند كه غذاى آنها منحصر به شير و به ندرت مواد گوشتى بوده و از خوردن مواد سفيده اى گياهى محروم مى بûV.سل با اين كه از خانواده ى ميكرب جذام است غالبا اشخاص شهرنشين و دهاتى هستند كه دسترسى كامل به مواد سفيده اى حيوانى و گوشت و لبنيات ندارند.
اغنيا و ثروتمندانى كه زندگانى مرفهى دارند ممكن است در داخل معده و روده هاى آنها تعدادى كرم و انگل وجود داشته باشد ولى همانطور كه گربه و سگ خانگى كه غذاى كافى به آنها مى دهند هرگز درصدد اذيت و آزار اهالى خانه نبوده و دزدى نمى كنند اين كرم ها نيز در بدن اغنيا اهلى شده و از غذاهاى اضافى تغذيه كرده خون آنها را نمى مكند در صورتى كه همين كرم ها در بدن بينوايان وحشى و خونخوار بوده اندام بدن ميزبان آنها ضعيف و رنگ چهره ى آنها را زرد مى كنند.
بيماريهاى ديگرى كه از كمبود مواد سفيده اىحاصل مى شود
ورم گرسنگى ، پف كردن سر و صورت و دست و پا و ماهيچه اى و ستونى شدن ساق پا و بدريختى و زشتى از عوارض گرسنگى مواد سفيده اى است ، اشخاص لاغرى كه يك مرتبه شروع به چاق شدن مى نمايند ابتدا صورتشان پف كرده و بعد پاهايشان كلفت و ستونى مى شود، علت اين بيمارى جمع شدن آب به جاى مواد سفيده اى مى باشد.
انواع حيوانى ما در گوشت ، شير و تخم مرغ ديده مى شود و انواع نباتى ما در غلات ، حبوبات و دانه هاى روغنى و مقدار كمى در سبزيها موجود است . در كنجد در حدود 24 نوع ما ديده شده و ماش نيز داراى اقسام مختلف ما مى باشد، قدرت موجود در آجيل ها قبل از مواد روغنى آنها مربوط به ما مواد سفيده اى مى باشد، لوبياى روغنى كه كشت آن به تازگى در ايران معروف شده و به آن شلغوزه مى گويند نيز منبع مهمى از مواد سفيده اى است .
بقيه ى عوامل غذايى در آخر كتاب خود را بشما معرفى خواهند كرد. و اكنون اجازه فرماييد خوراكيها يكى پس از ديگرى خود را معرفى كنند.

اسم من ((كنگر)) است
در من املاح بسيارى موجود است
ترشحات غدد را زياد مى كنم
خودم براى كليه و مثانه مضرم ، اما ريشه ام براى آنها مفيد است
هضم غذا را آسان مى كنم و جراحات روده را التيام مى دهم براى آن ها كه بمرض پيسى گرفتارند مرا توصيه كنيد...
كنگر چو برآورد سر از خاك زمين گفت
خرما نتوان خورد ازين خار كه كشتيم
اسم من كنگر است . به عربى به من عكوب - سلبين و خربع گويند و در كتب قديم حرشف - كندل - جندل - كعيب - كعوب و عقوب ذكر كرده اند، زادگاه اوليه من صحارى خشك ايران و آسيا و آفريقا مى باشد. با اينكه شما ايرانيان در دنيا به وطن پرستى معروف مى باشيد، معذلك جاى بسى تعجب است كه در كتابهاى جديد مرتبا از ((آرتيشو)) كه يك گياه خارجى بوده و اكثر مردم آنرا نمى شناسند، و طرز پختن و خوردن آنرا نمى دانند، تعريف مى كنيد و هيچگونه اسمى از من و منافع سرشار من كه يك گياه ايرانى بوده ، و از قديم به صورت خورش و مخلوط با ماست و كشك مصرف داشته ام نمى بريد.
غذاشناسان اروپايى مرا نمى شناسند و چون مخصوص بيابانهاى خشك و لم يزرع بوده و تاكنون اهلى نشده ، و از كودهاى شيميايى بهره مند نشده ام ، در اروپا بعمل نمى آيم و در بازار آنجا وارد نشده ام و با اين وصف جاى تعجب است كه بعضى ها نوع بزرگ مرا كنگر فرنگى مى خوانند و عده اى هم آرتيشو را كنگر فرنگى مى دانند و اين هم صحيح نيست . زيرا خواص ما با هم فرق بسيار دارد. من انواع و اقسام دارم و خواص ما تقريبا يكسان است . به انواع ماشكاعى - طوبه و كافيلو و كنگر خر مى گويند.
البته خر به معنى بزرگ است . من داراى ويتامين هاى ((آ)) ((ب )) و ((ئى )) هستم و املاح زيادى همراه دارم و نيز داراى هورمونهاى گياهى بوده ، و ترشحات غدد را تقويت مى نمايم و از اين رو در معالجات هورمونى مى توانم خدمات شايان و برجسته اى بنمايم . شهرت من در تقويت غرايز جنسى است ، ولى تنها يك مقوى ساده نيستم بلكه محرك شهوت بوده ، و آن را لذت بخش مى نمايم ...
دومين استفاده اى كه در معالجات هورمونى مى توان از من كرد، معالجه برص است . اين بيمارى نتيجه بر هم خوردن تعادل ترشحات غدد داخلى بوده ، و در طب جديد تاكنون راه معالجه ى قطعى پيدا نشده است . در حاليكه در گذشته ، پزشكانى بودند كه اين بيمارى را معالجه كرده و اسرار آنرا براى خانواده ى خود حفظ نموده و به ديگران نياموخته اند و چون اين اسرار بر زبان خوراكيها پوشيده نيست بر خوانندگان آن نيز بتدريج فاش ‍ خواهد شد. يكى از طرق معالجه پيسى در گذشته اين بود كه آب مرا گرفته ، با يك سوم آن موم و روغن مخلوط كرده و روى لكه هاى برص ‍ مى گذاشتند.
من بادشكن و پيشاب آور بوده ، و از شكم روش جلوگيرى مى كنم . به درمان مرض قند كمك مى نمايم ، هضم غذا را آسان مى كنم - كليه و مثانه را گرم مى نمايم زخم ريه و جراحات روده را التيام مى دهم . ضماد من جهت معالجه ((گرى )) مفيد بوده ، و از ريزش مو جلوگيرى مى نمايد. ضماد من جهت خوشبو كردن عرق بدن توصيه شده است . براى معالجه اورام سخت و خارش هاى پوستى مى توانيد از مرهمى كه جهت معالجه پيسى دستور دادم استفاده كنيد و اثر فورى آنرا ببينيد. ضماد ريشه من جهت سوختگى آتشس و پيچيدگى عصب نافع است . صمغ بوته ى من كه پيشينيان به آن كنگرزد مى گفتند، ايجاد قى مى كند و همراه آن صفرا و بلغم را خارج مى نمايد. ضماد آن اورام را فرو مى نشاند. مقدار خوراك آن از سه گرم تا هفت گرم است .
حال براى اين كه تصور نشود، زبان خوراكيها تعصب ملى داشته و فقط از خوراكيهايى بحث مى كند كه ايرانى الاصل باشند، عنان سخن را بدست آرتيشو مى دهم تا او هم خود را بشما معرفى كند.

آرتيشو

اسم من در زبان فرنگى ((آرتيشو)) مى باشد و در كتب قديم گياه شناسى بمن انگنار - انگيناز - و قناريه مى گفتند. بعضى ها هم بمن كنگر فرنگى و كنگر بستانى مى گويند. ميوه ى من صنوبرى و شبيه ميوه ى درخت كاج است . با اين فرق كه رنگ من سبز بوده ، و تك برگ هايى كه روى آن است تيغى شبيه سوزن قرار دارد.
براى پختن من ميوه ى مرا در ديگ طورى قرار دهيد كه ساقه آن بطرف پايين و برگهاى آن به سمت بالا باشد بعد كمى آب ريخته و روى آتش ملايم بگذاريد تا پخته شود، بعد به آن كمى نمك زده ، ميل نماييد. مقدار زيادى از املاح و مواد مؤ ثر و مفيد من در آن آب حل مى شود. باين جهت بهتر است آب مرا هم ميل فرماييد.
پخته من به آسانى هضم مى شود، و بهر معده اى حتى اگر ضعيف باشد سازگار است ، ولى من براى كليه و مثانه خوب نيستم ، و آنها را تحريك مى كنم اگر كليه ى شما خوب كار نمى كند، و يا مبتلا به سنگ كليه و مثانه هستيد بايد از خوردن من پرهيز نماييد.
زادگاه اوليه من نواحى بحرالروم است ، ولى امروزه در اكثر كشورها بمنظور استفاده ى غذايى و دارويى كاشته مى شوم . در ايران نيز چند سالى است مرا كاشته اند، و گاهگاهى در سبزى فروشيهاى لوكس پيدا مى شوم . قسمت مورد استفاده غذايى من انتهاى برگ هاى روى ميوه و طبق آن است ، در زبان فارسى به اين نوع طبق نهنج گويند - اين نهنج گوشتدار بوده ، و قسمتى از گوشت آن در برگها پيش رفته است . براى خوردن آن بايد ابتدا برگها را تك تك كنده ، و با كمك دندان گوشت آنها را به دندان بكشيد، و بعد گوشت نهنج را ميل نماييد. اگر ميوه من تازه باشد، تمام نهنج گوشتدار و قابل خوردن است .
ميوه من سرشار از ويتامين هاى ((آ)) و ((ب )) مى باشد و املاح معدنى مثل گوگرد و منگنز و فسفر زياد دارد. من اشتها را باز مى كنم ، خون را پاك مى نمايم ، و چربى و اوره ى خون را پايين مى آورم ، و براى مبتلايان به مرض ‍ قند مفيد مى باشم .
براى معالجه اسهال ، معمولا مرا خام مى خورند و براى اين كار معمولا از ميوه هاى تازه و جوان بايد استفاده نمود. اگر به خوردن خام من راغب نيستيد، مى توانيد آب مرا گرفته و نوش نماييد. به مادران بچه شيرده توصيه كنيد كه از خوردن من صرفنظر نمايند. زيرا من شير را در پستان خشك مى كنم .
براى مبتلايان به رماتيسم و نقرس و يرقان و سنگ كليه و مثانه مفيد مى باشم جوشانده ى ريشه من ، به تنهايى يا همراه با پوست بيد تب بر بوده ، تب و لرز را معالجه مى كند.
جوشاندن برگ من ، يعنى همان برگهايى كه روى نهنج صنوبرى قرار گرفته و سر آن سوزن دارد، يكى از دوستان كبد است .
ميوه ى پخته ى مرا بلافاصله پس از پختن ميل نماييد، و آنها را براى روزها بعد نگاهدارى نكنيد. زيرا ميكروبهايى در روى آن رشد مى نمايند كه باعث دل درد و مسموميت مى شوند.

من ((بو مادران )) هستم

اسم من بومادران مى باشد. به من علف هزار برگ - زهرة القنديل هم گفته اند. در كتابهاى گياه شناسى قديم ايران ، اسم يك نوع من برنجاسب و نوعى ديگرم قيصوم ذكر شده است ، بطور خودرو در ايران و نقاط مختلف اروپا، در كنار جاده ها و دشت مى رويم ، سر شاخه هاى گلدار من داراى يك اسانس معطر فرار و چند تركيب دارويى است مقدارى اينولين - مواد چربى و مومى و كمى تانن هم دارم ، مرا در اروپا به عنوان تب بر و نيروبخش ‍ و ضد تشنج استعمال مى نمايند، مصرف من براى ادرار زياد مى كنم - تب شكن هستم جوهر مرا به صورت ماليدنى مى توانيد بر روى محل دردناك اورام و روماتيسم استعمال كنيد، و با وازلين و روغن هاى ديگر مخلوط كرده ، و بعنوان پماد يا كرم مسكن بكار بريد. جوشانده ى سر شاخه هاى گلدار من عادت ماهانه زنان را باز مى كند و زايمان را آسان مى سازد و سنگهاى كليه و مثانه را ميريزاند. ضماد من جهت درد سينه و انواع سردرد و سرسام بكار برده شده است . اين ضماد اورام را مى خواباند و اگر روى شقيقه بگذاريد، دماغ را باز مى كند. پاشيدن سوخته من روى زخم مفيد است - استنشاق آب جوشانده ى من جهت درمان زكام و نزله و آنفولانزا توصيه شده است ، اين جوشانده ضد تنگى نفس - معالجه تب و لرز - پاد زهر سموم و مسكن دردهاى مفاصل و عرق النساء مى باشد، بخورد و دود من حشرات را فرار مى دهد. اگر ضماد مرا روى محل نيش ‍ عقرب بگذاريد، فورا درد آنرا ساكت مى كنم . سوخته مرا براى جلوگيرى از خونريزى بكار مى برند، اگر ضماد مرا گرم گرم روى محل گرى بگذاريد به روييدن مو كمك مى كنم سابقا براى زود درآمدن ريش ، سر شاخه هاى مرا با روغن ترمس (باقلاى مصرى ) مخلوط كرده ، روى صورت جوانان و مردان كوسه مى گذاشتند و عقيده داشتند كه اثرش قطعى است . براى تسكين اعصاب دم كرده پنج درصد مرا بكار بريد.

اسم من ((ريواس )) است

مسرت بخش هستم
اگر اشتهاى صاف مى خواهيد به سراغ من بياييد.
مواظب باشيد در خوردن من زياده روى نكنيد.
در ريشه ام خواص بسيارى نهفته است
اگر از ريشه ام ضماد فراهم آوريد براى محكم شدن استخوان مفيد است
اسم من ريواس است - اعراب مرا معرب كرده ، ريباس و ريباج مى گويند در فارسى به ساقه ى زيرزمينى من كه عده اى به غلط آنرا ريشه مى دانند، ريوند و اعراب به آن راوند گويند - زادگاه اوليه من ايران ، چين و تبت است . در ايران در كوه هاى نيشابور - دره توچال - شهرستانك - حصار بند كرج - اطراف اروميه - كوه هاى رزوند - كوه هاى اطراف اراك - قلعه رستم - اشتران كوه - گنجنامه كردستان - چكاب - تراران تفرش - كوه هاى اطراف تبريز مخصوصا بين تبريز و خوى - كوه تخت بلقيس - دشت ارژن فارس - راجرد قم و بالاخره بلوچستان بطور خودرو به عمل مى آيم - در حاليكه ايرانيان بهترين نوع طبى مرا ريوند چينى مى دانند - هيئت تحريريه ى دائرة المعارف ((درولت )) فرانسه نوع ايرانى را مرغوبتر دانسته و آنرا سفيد و سلطنتى مى خوانند (درولت چاپ 1955 صفحه 1260) ساقه ى زيرزمينى من مدتها در زير زمين باقى مانده و رشد مى نمايند و همين كه به آب مى رسند، يك شاخه با برگ بيرون مى دهند - برگ هاى نمونه طبى من بلندتر بوده ، و شبيه دست مى باشند و اردشير را ((راوند دست )) از آن جهت گفته اند كه دستهايى بلند داشت . طبيعت برگ هاى من سرد است و داراى ويتامين هاى ((آ)) و ((ب )) و به مقدار زياد ويتامين ((ث )) است ، و از خواص آن يكى آن است كه لوزالمعده را وادار به ترشح انسولين نموده و قند خون را كم مى نمايد. برگ من داراى چندين نوع ترشى است و چون آنرا با كمى قند بجوشانند، طعم مطبوعى پيدا كرده ، و از سردى آن كاسته مى شود و به همين جهت است كه شربت من در بين ايرانيان دوستان فراوان دارد. من مسرت بخش - قابض - مقوى معده و روده ها هستم - پاك كننده جگر - اشتهاآور - برنده ى صفرا و مانع قى مى باشم - براى تنگ نفس و بواسير مفيد مى باشم - در امراض وبايى شكل و اسهال توصيه و تجويز شده ام - مداومت در خوردن من باعث پاكى خون مى شود و دمل را درمان مى نمايد. عصاره ى من جهت تقويت نيروى باصره و از بين بردن لكه هاى سفيد چشم تجويز شده است . ضماد من با آرد جو جهت باد سرخ - مورمور شدن بدن و آبله مفيد است - شهوت را كم مى كنم و مبتلايان به درد سينه و سرفه بايد از خوردن من پرهيز نمايند - اعصاب را ضعيف مى نمايم و زياده روى در خوردن من سبب قولنج و سنگ كليه و مثانه مى شود. مقدار خوراك برگ خالص من صد گرم مى باشد - قسمت هاى قرمز رنگ برگ من كه شبيه كف دست و پاى غاز مى باشد، بادشكن ، ملين و مسهل است و به علت داشتن ((اسيد اگزاليك )) براى مبتلايان به درد كليه و سنگ خوب نيست چون ساقه هاى من قند خون را كم مى كنند و توليد ضعف مى نمايند براى كسانى كه عقرب آنها را زده باشد خطرناك مى باشد چه قبل از گزيدن عقرب بخورند و چه بعد از آن !
ساقه هاى زيرزمينى نوع طبى من كه به ريوند معروف است ، مسهل قوى است و معده را ضد عفونى مى كند و پادزهر سموم مخصوصا سم عقرب است . اين عمل آن درست معكوس عمل ساقه هاى من مى باشد. در خوردن ريوند نبايد زياده روى كرد، زيرا در پاره اى از معده هاى ضعيف پس ‍ از عمل مسهلى ايجاد يبوست مى نمايد - آنهايى كه مبتلا به يبوست مزمن هستند و آنهايى كه غذا را ترشح مى كنند، بايد از آن پرهيز نمايند - اين ريشه به صورت گرد كوبيده ، در داروخانه ها تحت نام پودر ريوند در گذشته وجود داشت - اين گرد، ادرار و عادت ماهانه خانمها را باز مى كند. قوه ى جاذبه ى كبد را زياد مى كند و گرفتگى جگر و صفرا را باز مى نمايد و از گرفتگى طحال و امعاء جلوگيرى مى نمايد. بادشكن بوده ، درد كليه و مثانه و رحم را تسكين مى دهد. جهت خفقان ، سردرد و معده و كبد و يرقان تجويز شده و درمان اسهال است و مخصوصا براى اسهال خونى مفيد است . تخامه و دل درد را از بين مى برد. براى بواسير و نواسير مفيد بوده ، و تب ربع را معالجه مى كند و چون گرد ريشه مرا با لعاب بهدانه ساييده و حب نمايند و زير زبان نگاهداشته و آب آنرا فرو برند، براى سرفه كهنه و زيادى صفرا و درد شقيقه و سرگيجه و جنون نافع است . تنگ نفس و زخم هاى دهان را معالجه مى كند. اگر آنرا با عليله و صبر زرد مخلوط كرده و حب درست كنند و بخورند دماغ را باز مى كند و انواع سر درد را تسكين مى دهد. سرگيجه و ترس را از بين مى برد، وزوز كردن گوش و صدا كردن آنرا خاموش مى كند - ريشه نوع طبى من با سكنجبين ادرار را زياد مى نمايد و مخصوصا به كسانى كه ادرارشان بند آمده ، و با داروهاى ديگر باز نشده است هفت گرم ريشه مرا با ده گجرم تخم خربزه و ده گرم خارخاسك جوشانده بدهيد و اثر آنرا ببيند. جوشانده ى من با پرسياوشان جهت معالجه سياتيك و ضعف و درد مفاصل مفيد است . اگر تكه اى از ريشه مرا در دهن گذاشته و بمكيد و آب آنرا فروبريد، جهت جلوگيرى از خونريزى معده مفيد است . اگر جوشانده ى آنرا در بينى بريزيد نزله و زكام را برطرف مى كند. ضماد آن با سركه جهت كك و مك و جوشهاى عصبى و از بين بردن آثار ضربه نافع است . ضماد آن با آرد جو و پنيرك و مازو جهت محكم كردن استخوان شكسته و درد دررفتگى سودمند مى باشد. براى اطفال و اشخاص ضعيف البنيه زيان دارد. مقدار خوراك ريشه طبى من از پنج گرم تا هفت گرم است .

من ((انبه )) هستم به فارسى به من ((انبه )) مى گويند و اعراب آنرا معرب كرده ((انبج )) خوانده اند در كتب قديمى ((موانبه )) و نغزك نيز ذكر شده است .
زادگاه اوليه من هندوستان و نواحى استوايى است و اكنون در بلوچستان است . غرغره ى اين عصاره ، مخلوط با كمى آب جهت دردگلو و اورام لوزتين بكار مى رود. پوست من داراى 15 تا 18 درصد تانن است ، و يك قاشق چاى خورى كوبيده آن دو مرتبه در روز براى معالجه اسهال كافى است ، برگ هاى مرا در هندوستان به يك دسته از پستانداران كه سم آنها دو شقه است مى دهند و از ادرار آن ها رنگ زردى مى گيرند كه در رنگرزى و نقاشى بكار مى رود، صمغ درخت من كمى در آب حل مى شود و از انواع صمغ عربى است .
درخت من از بزرگتر از درخت گردو است . ميوه من ابتدا گس و بعد ترش ‍ مى شود، و در اثر زياد ماندن در روى درخت ، كم كم شيرين مى گردد.
ميوه من بوى خوشى نظير عنبر دارد، مقوى جسم و روح و اعضاى دستگاه گوارش است . كليه و مثانه را باز و تقويت مى كند - دهان را خوشبو كرده ، و رنگ چهره را باز مى كند. براى خفقان سرفه - سياه سرفه - تنگ نفس و انواع سردرد و معالجه اسهال و دردهاى قولنجى زياد تجويز مى شود. مسكن عطش بوده ، اشخاص لاغر را فربه مى نمايد. پيشاب آور و ملين است . زياده روى در خوردن من براى صاحبان مزاج گرم خوب نيست ، و خوردن من در شكم خالى ناراحت كننده مى باشد مخصوصا نبايد ترشى مرا در موقع گرسنگى خورد، بلكه بهتر است ، آنرا در نيمه دوم غذا، يعنى موقعى كه التهاب گرسنگى خوابيد همراه با خوراك تناول نمود. مربا و ترشى من ، براى تقويت معده اثرى نيكو دارد.

اسم من ((سيب زمينى )) است
من از آمريكاى جنوبى آمده ام
مسكن دردهاى معدى هستم
مقوى قلب بوده ، لثه ها را محكم كرده و از خونريزى آن جلوگيرى مى كنم
تنورى ن ويتامين بيشترى دارد
از سرخ كردن من بپرهيزيد... و اگر زخم معده داريد از نوع اسلامبولى من استفاده كنيد....
به من در فارسى سيب زمينى مى گويند و چون در زمان ناصرالدين شاه ، ميرزا ملكم خان مرا به ايران آورد، مدتى به ((آلوملكم )) معروف بودم . اعراب به من بطاطا - بطاطس و بطاطه مى گويند و عده اى هم از آنها مرا ((تفاح الارض )) مى خوانند. زادگاه اوليه من آمريكاى جنوبى است و براى اولين بار ملاحان اسپانيايى مرا در كشور پرو پيدا كرده و در سال 1550 يعنى چهارصد و بيست سال قبل به اروپا آوردند، و از آن تاريخ كشت من در جهان شروع شد و اكنون در بيشتر كشورها به عمل مى آيم ، قسمت قابل استفاده من در تغذيه و درمان ، غده زيرزمينى است كه به نام سيب مشهور شده است .
گل و برگ من به علت داشتن سم سولانين چندان مصرفى ندارد. معذلك جوشانده سى در هزار آنها، خواب آور و آرامبخش است . براى رماتيسم - ضعف اعصاب و درد مفاصل تجويز مى شود. اگر اين شربت را با عسل شيرين كنيد، براى رفع عفونت هاى ريوى و معدى مفيد شناخته شده است . سم سولانين من با سم ساير خانواده ى ما فرق دارد. اين سم قى آور بوده . مردمك ديده را باز مى كند. توليد سرگيجه ، قولنج و اسهال مى نمايد. رنگ چهره را برافروخته و ايجاد تشنج مى كند، و درمان آن پس از شستشوى معده ، خوردن شير و تخم مرغ است . اين سم در تمام قسمت هاى بوته من وجود دارد و تنها در غده ى زيرزمينى من مقدار آن كم است ، ولى پس از جوانه زدن زياد مى شود و علامت آن سوزاندن بيخ گلو است . گرچه خوردن من در اين حالت براى تسكين دردهاى عصبى و معدى و خارش اگزما مفيد است ، ولى بايد از خوردن آن اجتناب كرد. من ملين هستم و به علت داشتن بيست ميلى گرم ويتامين ث درصد گرم ، ضد رقيق شدن و فساد خون بوده ، لثه ها را محكم و از خونريزى جلوگيرى مى كنم . اگر مرا پوست كنده در آب جوش بيندازيد، و بپزيد فقط چهل درصد از ويتامين ((ث )) خود را از دست داده ، و شصت درصد را حفظ مى كنم ، ولى اگر مرا در آب سرد انداخته و بعد بجوشانيد پنجاه درصد از ويتامين ((ث )) من از بين مى رود، و اگر پوست كنده بپزيد 65 درصد از ويتامين من نابود مى شود. تنورى و كباب شده من ويتامين بيشترى دارد.
علاوه بر ويتامين ((ث )) من داراى ويتامينهاى ((ب )) و املاح پتاسيم و فسفر آهن - منيزى و آهك هستم . به علت داشتن پنج گرم املاح پتاسيم در يك كيلوگرم ، مقوى قلب بوده و با داشتن مواد نشاسته اى ، براى مبتلايان به مرض قند زيان ندارم و اين دسته از بيماران مى توانند بجاى نان تنورى مرا ميل نمايند. ولى اگر مرا در آب انداخته بپزند، مقدارى از املاح من در آب حل شده ، و براى مبتلايان مفيد نيست ، مگر آنكه آب جوشانده مرا همراه با من نوش نمايند. به بيماران قلبى توصيه كنيد كه براى جبران كمبود پتاسيم ، يك رژيم غذايى با من بگيرند و براى اين كار، ابتدا چند روز شير زياد ميل نمايند و بعد سه روز متوالى هر روز يك كيلو تنورى يا پخته ى مرا بدون نمك زدن بتدريج در شش نوبت ميل نمايند و بجز من غذاى ديگرى نخورند. در روز سوم مقدار ادرار خيلى زياد مى شود و بايستى رژيم را قطع كنند. مقدار نشاسته در انواع من فرق مى كند. در انواع درشت من كه به سيب زمينى آردى معروف است ، زيادتر و در نوع اسلامبولى و فشندى كمتر است . من داراى دو تا سه درصد مواد ازته و نيم درصد چربى هستم .
بدترين غذايى كه در ايران با من درست مى كنند، سرخ كرده من است كه غالبا آنرا برشته مى نمايند، اگر مى خواهيد مرا همراه با روغن بخوريد، آب پز آنرا گرم گرم پوشت كنده با كره مخلوط و نرم نماييد و اگر مى خواهيد با روغن بپزيد بهتر آن است كه روغن مايع گياهى را جوشانده و خلال هاى مرا در آن بريزيد و بهم بزنيد و پس از آنكه كف آن تمام شد و من بخوبى پخته شدم ، آنها را با كفگير گرفته در آبكشى كه روى ديگ روغن قرار گرفته بريزيد و بگذاريد روغن اضافى آن خارج مى شود، براى تهيه چيپس معمولا خلال مرا در آب انداخته و نشاسته ى آنرا مى گيرند و بعد بطريق فوق در روغن مى پزند و بعد نمك زده و بسته بندى مى كنند. از خوردن آن موقعى كه زياد مانده است خوددارى كنيد و اطفال را از خوردن آن منع نماييد.
اگر آب پز مرا گرم گرم پوست كنده و له كنيد و روى مواضع دردناك و متورم بگذاريد، درد آنها را تسكين خواهد داد. من به علت داشتن املاح فسفر شهوت را زياد مى كنم و قواى عقلانى را تقويت مى نمايم . يكى ديگر از خواص من زياد شدن ادرار است . كليه و مثانه را به اين وسيله زهكشى مى كنم . مهمترين خاصيت درمانى من كه شايان توجه و تحسين است ، معالجه زخم معده مى باشد. من به علت داشتن دياستازو آنزيمى مخصوص ، زخم هاى معدى را التيام و فضولات خارجى معدى را كه غالبا سبب زخم هستند همراه خود دفع مى نمايم . حتى اگر اين فضولات تكه هايى فلزى را از قبيل ميخ - سنجاق و ذرات لعابى باشد.
براى معالجه زخم معده ، آب نوع اسلامبولى مرا خام گرفته و ميل نماييد. براى جبران كمبود ويتامين ((ث )) رنده كرده خام مرا همراه با سالاد ميل كنيد و در موقع تهيه سالاد اوليويه ، خام مرا رنده كرده اضافه نماييد.
پخته و آب پز مرا زياد نگاه نداريد. زيرا يك نوع قارچ سمى مى تواند روى آن رشد نمايد.
در صنعت با من الكل و عسل مصنوعى و نشاسته درست مى كنند.
اگر هنگام شب مرا با روغن گردو به سالاد اضافه كنيد براى از بين بردن كرمهاى معدى و روده اى مفيد مى باشم . ضماد خام من مرهمى گرانبها و عالى است . اگر آنرا روى يك پارچه تميز گذاشته ، روى پلك چشم هاى ورم كرده بگذاريد ورم آنرا فرو مى نشانم . ترك دست و پا را كه در اثر سرمازدگى پيدا مى شوم ، معالجه مى كنم و درد و سوزش و سوختگى را برطرف مى سازم . رنده كرده خام من مخلوط با روغن زيتون بثورات چركى جلدى را درمان مى كند و گذاشتن اين مرهم روى دكمه اى بواسير و نواسير مفيد است .
اگر خام مرا در شير رنده كنيد، بهترين شير زيبايى جهت نرم و لطيف كردن پوست هاى دست و صورت شما مى باشم و به اين شير بهتر است كمى گلاب اضافه نماييد. اگر آبگوشت يا آش شما در اثر غفلت كمى شور شد مى توانيد تكه هاى مرا در آن بريزيد تا نمك اضافى را به خود جذب نمايم .
اگر در سماور و كترى شما املاح آهكى رسوب كرده و قشر سختى به وجود آورده است ، مى توانيد پوست مرا در آن ريخته بجوشانيد تا آنها را كنده و تميز نمايم .
اگر غذاى شما در اثر مسامحه سوخت و ديگ شما ته گرفت ، مى توانيد چند دانه از نوع آردى مرا در آن انداخته ، در كمى آب بپزيد و بعد آنرا به ته ديگ ماليده و ذرات سوخته را به كمك آن پاك نماييد.
من در شهرهاى صنعتى اروپا و آمريكا يك وعده غذاى كارگران را تاءمين مى كنم و آلمان ها پيشرفت خود را در علم و صنعت از نيروى من مى دانند. در ايران مرا در آبگوشت ، طاس كباب و اسلامبولى و خورش قيمه و اكثر خوراكى هاى فرنگى اضافه مى نمايند، تنورى و آب پز مرا همراه با گلپر زياد مى خورند اگر مى خواهيد فرزندان شما در درس پيشرفت نمايند، مرا به خوراك آنها اضافه كنيد و پوره مرا به اطفال شيرخوار كه مى خواهند غذا خور شوند بدهيد، براى باز شدن آبسه ى دندان ، تنورى يا پخته مرا گرم گرم له كرده كنار آن بگذاريد.

من ((5 انگشت )) يا ((فلفل بيابانى )) هستم
در اطراف تهران و كرج به من ((فلفل بيابانى )) و در اطراف شير از ((دل آشوب )) در نيكشهر و ايرانشهر ((بنگاله )) و گونك نامند. من در نواحى البرز - خراسان - خرمشهر - شهبازان - كازرون - اطراف خليج فارس - بندرعباس - صالح آباد و قم مى رويم .
اعراب به من ((فنجكشت و اثلق )) و فرنگى ها ((گاتيليه )) مى گويند. زادگاه اوليه من ايران و آسياى مركزى است . ولى امروزه در جنوب اروپا و در سواحل درياى مديترانه كاشته مى شوم .
درختچه اى هستم زيبا، به ارتفاع 5/1 تا دو متر مرا به علت گلهاى زيبايى كه دارم ، به عنوان يك درخت زينتى مى كارند - برگهاى من پنجه اى و پنج تايى است - گلهاى من به رنگ آبى و شبيه سنبله اى است دراز. ميوه من آبدار و ميان آن سخت و بادوام است . اگر برگ مرا بدست بماليد، بوى خوشى از آن استشمام مى شود. ميوه من قابض بوده و به هضم غذا كمك مى كند. دماغ و كيسه صفرا و معده را باز مى نمايد و براى سردرد مفيد است . براى معالجه جنون ، بواسير و گرفتگى طحال و ورم رحم تجويز شده است . براى يائسگى پيشرس مرا تجويز كرده اند. براى پيچيدگى اعصاب و ترك تهيگاه (شقاق ) و جلوگيرى از تاءثير زهر مار و حشرات ديگر، بكار مى روم و چنانچه برگ تازه مرا كوبيده ، بدون آب مانند شامى در روغن سرخ كنند و بعد با عسل آنرا به زنى ، كه مبتلا به ((پرسوت )) است بخورانند، درمان خواهد شد (پرسوت يك بيمارى رحمى است كه بعد از زايمان همراه با تب ديده مى شود و علامت آن زردى و ضعف و كم اشتهايى است ) اگر با خوردن يكى دو دانه از اين شامى حال آنها رو به بهبودى رفت ، معالجه را ادامه دهيد.
ضماد ميوه وبرگ من جهت دردسر و بواسير نافع است . خوردن برگ من شير را زياد و شهوت را كم مى كند. ادرار و خون عادت ماهانه را نيز كم مى نمايد. حمول و بخور برگ و ميوه من ، همراه با مقدار مساوى پونه جهت باز شدن ادرار و قاعدگى و نشستن در آب جوشانده آنها، جهت ورم رحم و مقعد و مرهم آن با روغن و برگ موجهت ورم بيضه مفيد است . ضماد گرم برگ من ، براى ورم بيضه و بيضه ى آب آورده مفيد است .
ميوه من لطيف تر از برگ من است و من براى كليه ضرر دارم و بهتر است هميشه مرا همراه با صمغ عربى مصرف نمايند تا زيانم از بين رود و براى كبد مفيد باشم .
مقدار خوراك ميوه من تا يك مثقال است ، هفت عدد از برگ من مسهلى قوى است . من سابقا جزو تركيب يكى از آبهاى ضد سوزاك بودم و مرا از آن جهت اضافه كرده بودند كه جلوى تحريك را بگيرم تا زخم التيام پذيرد و چون اثر من بعد از بهبودى هم ادامه داشت ، آنرا حذف كردند و بجاى آن انيسون اضافه نمودند.
راهبان و پارسايان در بهار مرا زير خود فرش ميكنند تا شهوت بر آنها غلبه نكند تكيه كردن بر چوب درخت من مانع آميزش و شهوت است و گذاشتن من زير فرش خواب مانع احتلام است .