اسم من
((پنير)) است !
مقوى معده ام و به هضم غذا كمك مى كنم .
اگر مرا با مرزه و مغز گردو بخوريد، به چاق شدن خود كمك كرده ايد.
با پونه اگر خورده شوم پادزهر خوبى مى شوم ...
از قديم نان خورش شما ايرانيان بوده ام ، و بسيارى از
سالخوردگان روستا نشين ، زيادى عمر خود را از من مى دانند. من از بسته
شدن شير به وسيله پنير مايه بدست مى آيم و بيش از سيصد نوع دارم و اين
انواع بستگى به انواع پنير مايه دارد و بطور كلى انواع پنير مايه به دو
دسته حيوانى و نباتى تقسيم مى شوند، انواع حيوانى آن را از مخاط معده ى
حيوانات نوزاد كه شيرخوار بوده و علفخوار نشده اند مى گيرند و انواع
نباتى ، از شيرابه درخت انجير و چند درخت ديگر بدست مى آيد كه مهمترين
و سودمندترين آن ها گياهى است به نام پنير بند كه در بلوچستان ايران
بطور خودرو به عمل مى آيد و سى درصد مايه پنير خالص دارد. اين گياه
مفيد يكى از ثروت هاى خداداد ايران زمين مى باشد كه متاءسفانه تاكنون
مورد توجه و بهره بردارى قرار نگرفته و در بوته فراموشى گذاشته شده است
. اگر در نظر بگيريد كه در دنيا روزانه چه مقدار پنير مصرف مى شود، به
شما ثابت خواهد شد كه ايران مى تواند صادراتى هزار برابر كتيرا و
منافعى هم عرض صادرات مهم از اين محصول بدست آورد. با مطالعاتى كه شده
است ، در زمين هاى وسيع و مستعد بلوچستان و كرمان مى توان اين گياه را
كاشت و سالانه بيش از صدها هزار تن محصول بدست آورد.
پنيرى كه با پنير بند ساخته شود، ويتامين هاى بيشترى داشته و خوش بو و
خوش طعم تر از ساير انواع پنيرها است و من از شما ايرانيان كه از وجود
اين نعمت خداداد استفاده نمى نماييد، بسيار متعجب و گله مند مى باشم ،
وقتى مرا با پنير مايه حيوانى مى سازند، و براى تهيه آن حيوان كوچكى را
كه تازه به دنيا آمده است مى كشند پنيرى بدست مى آورند كه از نظر شرع
اسلام خوردن آن مكروه بوده ، و زود فاسد مى شود، در صورتى كه نوعى از
پنير مايه هاى نباتى بدست مى آيد، نواقص فوق را ندارد. يك نوع مرا از
ماست تهيه مى كنند و اين نوع نيز بسيار مرغوب و سودبخش است . چنانچه
مرا از شير حيوان سالم كه در صحرا چريده باشد درست كنند، بسيار مطبوع و
گوارا بوده و منافع سرشارى خواهم داشت .
به علت داشتن ويتامين هاى ((ث ))
و انواع ((ب )) و املاح
معدنى مخصوصا كلسيم ، نان خورش كاملى هستم كه تمام عوامل حياتى را در
برداشته ، و كمبود آنها را جبران مى نمايم ، من مقوى معده و روده ها
هستم و موجودات مفيدى كه در روده ها زندگانى كرده ، و به هضم غذا كمك
مى نمايند، از من تغذيه مى كنند. من خون سالم درست مى كنم ، من كمى دير
هضم هستم ، ولى پس از هضم زود جذب ياخته ها شده ، و آنها را وادار به
سازندگى مى كنم . با مغز گردو و مرزه ، چاق كننده بدن و باعث نرمى پوست
مى شوم ، و پادزهر املاح نقره و سرب مى باشم .
چون تازه مرا در آب جوشانده و آب آن را به زن بچه شيرده بدهند، شير او
را زياد مى كنم ، خوردن برشته من بعد از پختن و گرفتن آب آن اسهال را
بند مى آورد، كهنه و فاسد شده من ، سمى و خطرناك است و توليد سنگ مى
نمايد.
تازه من كه آب آن را هنوز نگرفته و در اصطلاح پنيرسازان دلمه ناميده مى
شود، خواب آور بوده و جهت تقويت اعصاب و التهاب معده و امراض سل و دق
زياد تجويز مى شوند و معالج خشكى پوست و علاج وسواس و امراض صفراوى و
فشار خون است .
اگر مى خواهيد من دير فاسد شده ، و مدتى در خانه شما بمانم . هميشه مرا
در ماست يا آب ماست بيندازيد.
نمك زده و كهنه من در صورتى كه فاسد نشده باشد، بلغم را از بين مى برد
و اشتها را تحريك مى نمايد، رطوبت معده را مى گيرد، ضماد آن را با عسل
جهت باز شدن دمل و با روغن زيتون جهت نرم شدن مفاصل زياد تجويز مى شود
و اگر آن را روى پينه هاى دست و پا بمالند، آنها را برطرف مى نمايد.
اگر مرا با آب ژلاتين يا آب پاچه هاى گوسفند مخلوط كرده ، كمى نوشادر
به آن اضافه كنيد، و علاوه بر منافعى كه جهت دستگاه گوارش دارد، پادزهر
گزيدن زنبور و كژدم است . چنانچه مرا با خرما ميل فرماييد كيفيت غذايى
آن را بالا مى برم ، به عقيده پزشكان قديم ايران ، خوردن من همراه با
يك سبزى يا يك ميوه مثل گردو نافع تر خواهد بود.
من يك برادر مادرى دارم كه اسمش ماست مى باشد مادر ما هر دو شير است و
پدرمان متفاوت مى باشد. البته ماست به موقع خود را به شما معرفى مى
كند، ولى من مى خواهم در اينجا سؤ الى از خوانندگان كنجكاو بنمايم .
اگر از شما بپرسند كه اولين ماست را در دنيا چه كسى درست كرد، و چه
مايه اى به او زد، چه جوابى خواهيد داد؟ شما مى توانيد اين سؤ ال را از
ديگران هم بكنيد و بپرسيد، اولين ماست در جهان چگونه درست شد؟
بدون شك جواب اين پرسش را نه شما مى دانيد و نه ماست بندان و نه
دانشمندان حتى غذاشناسان امروزى . حل معما، افتخارى بر افتخار ايران
عزيز خواهد افزود و ثابت خواهد كرد كه اولين ماست برخلاف تصور ديگران
در ايران بدست يك ايرانى درست شده و اينكه مى گويند اولين بار آنرا در
بلغارستان ساخته اند صحيح نيست !
اسم من
((گلابى )) است !
مرا شربت منجمد مى
نامند.
نيرو بخش معده هستم و از انقلاب دستگاه گوارش ، جلوگيرى مى كنم .
من مفرح قلب و كبد هستم و اگر مى خواهيد چهره يى بشاش داشته باشيد،
دوستم شويد....
من شاه ميوه ، گلابى هستم . اسم اصلى من امرود است و به ميوه ى
پيوندى و شاداب من شاه امرود مى گويند، و چون معطر و پر آب مى باشم ،
به گلابى معروف شده ام .
من انواع و اقسام كوچك - بزرگ - سبز - گلگون - مخروطى ته گرد دارم . يك
نوع من ترش و ميخوش و بقيه شيرين يا گس مى باشد. يك نوع جنگلى دارم كه
در كهكيلويه زياد است و تخم زياد دارد و ميوه آن قابل استفاده نيست .
فقط تخم آن را به نام انجوجك مى فروشند و براى اين كار، ميوه را زير
خاك مى كنند و پس از آن كه پوسيد تخم هاى آن را بيرون آورده ، پس از
شستن خام يا بو داده مى فروشند. در گيلان يك نوع گرد من به نام
((خج )) معروف است كه به
علت سفتى قابل خوردن نيست ، ولى با آن بهترين مربا را مى توان تهيه
كرد.
من در نقاط سردسير بهتر از گرمسير به عمل مى آيم ، و از قديم در
آذربايجان و همدان و خراسان مرا مى كاشتند و به امر شاه عباس كبير مرا
به اصفهان و شيراز بردند و اهالى اين شهرهاى بزرگ مدتى مرا به نام
عباسى مى خواندند. من داراى ويتامين هاى آ - ب - ث و فلزاتى مثل آهن -
كلسيم پتاسيم - منگنز و كمى هم كوبالت هستم . مقدار ويتامين ها و املاح
در پوست من دو برابر گوشتم مى باشد، عده اى گوشت پيوندى و شاداب مرا
شربت منجمد و دانه هاى چربى كه در آن مى باشد به عنوان ريگ گلابى نام
گذارى كرده اند. اين دانه هاى چوبى سلولز بوده و در معده و روده ها هضم
نشده ، عينا دفع مى شوند و روده ها را جارو كرده ، فضولات را همراه خود
مى برند و به همين علت است كه ميوه من اول در مزاج لينت مى دهد و آب آن
زودتر از معده مى گذرد و بعد كه نوبت ريگ هاى آن رسيد مزاج را قبض مى
كند. من نيروبخش معده ، تسكين دهنده ى عطش ، و انقلاب و دستگاه گوارش
هستم ، و از همه ميوه ها بهتر و زودتر رفع عطش و التهاب مى نمايم ، و
روى همين اصل است كه اروپائى ها مثلى دارند كه مى گويد يك گلابى را
بايد براى روز تشنگى نگاه داشت . هيچگاه بعد از خوردن من آب ، مخصوصا
آب سرد ننوشيد. زيرا هضم مرا مشكل كرده و توليد نفخ مى نمايد. من ترشح
بزاق را زياد مى كنم . و با اين وسيله هضم غذا را آسان مى نمايم و به
همين جهت به شما توصيه مى كنم كه هميشه مرا همراه با غذا ميل نماييد.
قبل از غذا يا بعد از آن فرقى نمى كند، ولى نبايد مرا در شكم خالى تنها
تناول كنيد. من براى مزاج هاى گرم مفيدم و براى پيران و صاحبان مزاج
سرد، چندان مطلوب نيستم ، مگر آنكه كاملا رسيده و شاداب باشم ، ولى
سالخوردگان مى توانند به راحتى از كمپوت و مرباى من استفاده نمايند.
اصولا ما ميوه هاى تر داراى اين خاصيت مى باشيم كه هر چه رسيده تر و
شيرين تر شويم ، زودتر هضم شده ، و توليد نفخ و برودت نمى نماييم ، ولى
اگر سفت و نارس باشيم ، توليد نفخ خواهيم كرد. مخصوصا اگر بعد از خوردن
ما آب سرد بنوشند. شما مردم شهرنشين اين روزها، ما ميوه هاى آب دار را
در سردخانه و يخچال جا داده ايد، و ما را در حالى كه حرارت بدنمان
نزديك صفر است ، وارد معده مى كنيد كه حرارت آن 37 درجه مى باشد و با
اين عمل با دست خود معده ى خود را خراب مى كنيد و بعد از ما گله مى
نماييد كه چرا توليد نفخ و برودت مى نماييم !
كسانى كه معده شان براى هضم من آماده نيست ، مى توانند از آب من
استفاده نمايند، مشروط بر اينكه ميوه ى مرا با پوست و مغز و هسته تحت
فشار قرار دهند و از تمام اعضاى بدن من استفاده نمايند.
من مفرح قلب و كبد هستم ، و به همين جهت رنگ رخساره را باز مى كنم و
گرفتگى هاى روحى غم و غصه را برطرف مى سازم . من با كمك ريگ هايى كه
همراه دارم ، معده و روده ها را دباغى و زهكشى مى كنم ، املاح پتاسيم و
تانن كه در ميوه ى من است ، سموم بدن مخصوصا اسيد اوريك را از بين مى
برد و پزشكان مرا براى مبتلايان به امراض نقرس و روماتيسم زياد توصيه
مى كنند. من پادزهر سموم مخصوصا زهر قارچ هاى سمى ميباشم ، و اين خاصيت
در ميوه هاى غير پيوندى و ((خج
)) زيادتر است و چون مرا با قارچ سمى بپزند، زهر آن را خنثى
خواهم كرد - هر وقت دچار مسموميت شديد، به سراغ من بياييد، شما را يارى
خواهم كرد.
قند من براى مبتلايان به مرض قند ضرر ندارد، بلكه مفيد است . نوع ميخوش
من مقوى معده و كبد بوده اشتها را زياد مى كند. مسكن التهاب و فشار خون
است . صفرا و تشنگى را بهتر برطرف مى كند، قى و اسهال را تسكين مى دهد،
ولى براى پيران خوب نيست ، مگر آنكه بعد از آن كمى عسل ميل نمايند.
نوع گس من قابض تر بوده ، خوردن گرد خشك آن اسهال را بند مى آورد و
ماليدن آن روى زخم جراحات آن را از بين مى برد و گوشت نو مى آورد.
دم كرده ى پنجاه گرم برگ درخت من مخلوط با پنجاه گرم برگ سيب ، سنگ
كليه و مثانه را خرد مى كند. دمكرده ى صد گرم برگ تازه و جوان من پيشاب
را زياد مى نمايد، و كليه و مثانه را شستشو داده و اسهال را درمان مى
كند. صمغ درخت من كمى ملين است و به هضم غذا كمك مى كند. سابقا از
سوخته چوب و برگ من يك نوع سرمه مى ساختند كه جانشين توتيا بود، و براى
جوش هاى پلك زياد توصيه و تجويز مى شد.
انجوجك كه تخم ميوه ى جنگلى من است ، كرم معده را مى كشد، موافق سينه و
حنجره و اعصاب متشنج است ، پيشاب را باز مى نمايد، و اگر آن را كوبيده
و شيره ى آن را بگيرند، براى بند آمدن خون عادت ماهيانه بانوان كه زياد
باشد مفيد است .
من ريحان هستم !
مرا ريحان مى نامند، به معنى گل و سبزه !
برابر اين لغت در فارسى اسپرم است كه به صورت اسپرغم - اسپرهم و اسفرم
نيز گفته شده است . اسم اصلى من شاه اسپرم است كه آن را شاه اسپرغم -
شاهپرهم - شاهسفرم نيز گفته اند.
بعد از اسلام مرا به عربستان بردند و كلمه ى شاه اسپرم را به سلطان
الريا حين ترجمه كردند و از آن جا به اروپا رفت و به زبان لاتين به آن
بازيليك ، يعنى سبزى سلطنتى لقب دادند. لقب آن از روى افسانه اى است كه
در فرهنگ عاميانه (فولكلور) فارسى وجود دارد و پيدايش مرا در زمان
سلطنت انوشيروان مى رساند و با اينكه اين داستان صورت افسانه دارد،
معذلك تكرار آن خالى از لطف نيست . اينك شرح داستان به همه صورت كه در
كتب قديم آمده است :
((گويند اسپرغم پيش از انوشيروان نبود. روزى
انوشيروان بار عام داده ، و به ديوان قضاوت نشسته بود. ناگاه مارى بزرگ
از زير تخت در آمده ، حاضران را از ديدن او ترس به هم رسيد. قصد او
كردند، شاه فرمود بگذاريد شايد شكايتى داشته باشد. به دنبال او برفتند
تا به كنار چاهى رسيدند. مار بر كنار چاه حلقه زد، آنگاه به درون رفت و
بر آمد، چون در آن چاه نگاه كردند، مارى ديدند مرده افتاده و عقربى نيش
بر او بند كرده ، نيزه اى از بالاى چاه بر پشت عقرب فرو بردند و چون يك
سال بگذشت ، هم در آن روز شاه نشسته بود و به شكايات مردم رسيدگى مى
كرد. همان مار به نزديك سرير آمد و از دهن خود قدرى تخم سياه بريخت و
برفت ، كسرى فرمود آن تخم را كاشتند. از آن شاه اسپرغم بر آمد و
انوشيروان كه پيوسته زكام داشت از بوييدن و خوردن آن زكامش برطرف شد.))
شكى نيست كه اين داستان به اين شكل صحت ندارد و بعيد نيست كه بذر مرا
يكى از شاكيان كه به حق خود رسيده بود، به عنوان هديه آورده باشد.
عده اى از لغت نويسان عربى مرا ضيمران نوشته اند. اين خود يك اشتباه
است . زيرا ضيمران گياه ديگرى از خانواده ى ماست كه در صحراى عربستان
مى رويد و بسيار خوش بو و نافع است . در خانواده ى ما بيش از 160 نوع
گياه خوشبو وجود دارد كه چند نوع آن بيشتر در ايران كاشته نمى شود. بذر
يك نوع آن تحت عنوان تخم شربتى زياد مصرف دارد.
بارى من مقوى معده ، بادشكن ، ضد عفونى كننده دهان و دستگاه گوارش ،
مدر و ضد تشنج مى باشم . به علت داشتن سبزينه و اسانس مخصوص كه خود
مخلوط از چند اسانس است ، بوى پياز و سير را از دهان مى برم و روى همين
اصل است كه يك پاى ثابت سينى نان و كباب شده ام و چون به كباب بازارى
پياز زياد مى زنند، و مقدارى هم با آن مى خورند، ناگزير نيز مقدارى از
سبزى من تناول مى نمايند تا بوى پياز برطرف شود. من دماغ را باز مى كنم
. عصاره ى من با شير براى درمان زكام و سينه درد و سرفه به كار مى رود.
مضمضمه جوشانده ى غليظ و جويدن خود من جهت رفع آفت دهان و بو كردن من
براى رفع سر درد مفيد است .
كسانى كه هنگام مسافرت در اتومبيل - هواپيما و كشتى حالشان بهم مى خورد
و دچار درد سر و دل بهم خوردگى مى شوند، مى توانند از من استفاده كنند،
و با بو كردن من و جويدن برگ هاى نازك من خود را تسكين بدهند، من ميكرب
هاى اسهال و وبا را مى كشم . بوى من پنبه و مگس را فرار مى دهد. چند
شاخه از من در باغچه منزل خود بكاريد و به اين ترتيب با اين حشرات
مزاحم مبارزه نماييد. خوردن بذر من مقاومت بدن را در برابر سموم زياد
مى كند. پزشكان قديم ايران كوبيدن بذر مرا براى ساختن تركيبات دارويى
منع كرده اند و اين از آن جهت است كه لعاب ما دانه هاى گياهى در موقع
كوبيدن از بين ميرود و بهتر است ، تخم مرا بطور مستقيم به كار بريد، من
داراى ويتامين ((كا))
بوده و براى خون دماغ و بواسير خونى سودبخش مى باشم ، سابقا تخم مرا با
شكر كوبيده ، جهت رفع بوى زير بغل استعمال مى كردند، به نظر من تنها
ساييدن آن كافى است و احتياج به شكر ندارد!
شاهسپرم
در تبريز و اخيرا در ايران نوعى از مرا كه بسيار خوشبوست كاشته
و عرق برگ آنرا براى رفع دل درد و تقويت معده تجويز مى نمايند.
اسم من شقاقل است و به فارسى به من
((زردك ريگى )) و همچنين
((زردك ريش بزى )) مى
گويند. ريشه من پر گره بوده و موقعى كه آنرا از خاك در مى آورند، جدار
آن چسبنده و پر رنگ است ، و عنوان زردك ريگى من به علت همين موضوع است
، من سيخك ندارم و مغز و ريشه من يكنواخت بوده ، سفيد رنگ و به كلفتى
انگشت و دراز بوده و طعمى شيرين دارم ، ساقه هاى من هم با زردك فرق
دارد، و داراى گره زياد بوده ، و بر روى هر گره برگى مى رويد و چون اين
برگها مانند ريش بز از هم فاصله دارند مرا در فارسى و فرنگى
((ريش بزى )) لقب داده
اند - ميوه بوته من آبدار و سياه رنگ و به اندازه يك نخود است .
ريشه من سنگين و دير هضم است ، ولى وقتى كه با شكر و عسل به صورت مربا
در بيايم ، هضم من آسان شده و به راحتى خورده مى شوم .
در بين حيوانات ، خرس به خوردن من علاقه زياد دارد و از اين جهت به من
((خرس گياه )) هم مى
گويند.