زبان خوراكيها جلد اول

دكتر غياث الدين جزايرى

- ۷ -


من ((گزنه )) هستم !
من گزنه هستم ، به من گزما و گزنگ هم مى گويند، در كتب قديم به اسامى انجره - بنات النار - هرتيكه - قريض - شعر العجوز از من ياد شده است .
سى نوع دارم ولى در ايران سه نوع آن بيشتر ديده نمى شود. قسمت مورد استفاده من - برگ تازه - برگ خشك - ريشه - شيره و بذر من است .
من داراى تانن - شوره تركيبات آهن - تركيبات آهكى - يك ماده ى لعابى و يك ماده مومى و از همه مهمتر يك ترشح مولد سوزش و قرمزى پوست هستم .
من امروز به عنوان يك قهرمان مى خواهم اسرارى از طب سنتى ايران را فاش كنم ، و راه معالجه غانقاريا (گانگرن - مردگى اعضاء در اثر عفونت هاى مزمن ) و همچنين يكى از طرق معالجه سرطان را آنگونه كه نزد پزشكان قديم ايران معمولى بوده است بازگو نمايم . بيست و پنج سال شخصى از اهالى دهات بين امامزاده داود و سپهسالار مبتلا به ورم پا و عفونت ران شده ، و او را با زحمت به تهران مى آورند و در يكى از بيمارستان هاى معروف دولتى بسترى مى كنند. پزشكان درجه يك تهران پس از معاينه متوجه مى شوند كه انساج ران او در اثر عفونت سياه شده ، و قابل درمان نيست و تنها راه نجات بيمار از مرگ قطع پاى او از بيخ ران است . بيمار به بريدن پاى خود راضى نمى شود و به اطرافيان خود مى گويد، مرا به ده ببريد تا بين كسانم بميرم . او را به امامزاده داود مى برند و در آنجا يكى از اطبا سنتى كه جهت زيارت آمده بود، به آنها دستور مى دهد كه مقدارى گزنه كه در آنجا زياد است كوبيده و با نمك روى پاى او ضماد نمايند. اين دستور عملى مى شود و بيمار پس از چندى بطور معجزه آسا معالجه مى گردد. اين شخص كه اهالى محل او را نظر كرده مى دانند، هنوز هم زنده ميباشد و با پاهاى سالم خود گاهگاهى به تهران و همه ساله جهت زيارت به امامزاده داود مى رود و معتقد است كه امامزاده داود در پيكر يك طبيب سنتى ظاهر شده و اين دستور را به او داده است .
اين دستور در كتب قديم جهت معالجه زخم هاى چركى و عفونى - زخم هاى سرطانى و زخم هاى خورده اى و عفونت رحم داده شده ، و بهترين درمان غانقاريا شناخته شده است ، من ادرار را زياد مى كنم ، قند خون را پايين مى آورم . شير را زياد مى كنم ، برگ هاى تازه من مانند اسفناج در تغذيه مصرف مى شود. برگ و ساقه هاى خشك من در زمستان علوفه خوبى براى چهارپايان و دواب است . از ساقه هاى نوع دو پايه من كه فرنگى ها به آن گزنه ى بزرگ مى گويند، در صنعت گونى بافى و بافتن طناب استفاده مى شود. من بهترين درمان مرض قندم ، من سينه را باز مى كنم . ليزابه و خلط را از بين مى برم . حيض را باز مى نمايم ، شهوت را زياد مى كنم . تنگ نفس را تسكين مى دهم و خوردن برگ پخته من با ماءالشعير (جوشانده جو) جهت امراض سينه و تنگ نفس تجويز شده است . گذاشتن برگ كوبيده من در سوراخ بينى ، خون دماغ را بند مى آورد. ضماد برگ من جهت باز شدن دمل و قطع زگيل مخصوصا با عسل تجويز شده است اين ضماد را جهت باز شدن پيچيدگى عصب توصيه كرده اند. ضماد برگ من جهت درمان گزيدن سگ هار قبل از رسيدن طبيب نافع است . پخته برگ من با روغن زيتون جهت ورم بناگوش مفيد مى باشد. ضماد خاكستر من نيز جهت معالجه زخم هاى چركى توصيه شده است . ضماد برگ من همراه با مرهم هاى سربى جهت درمان زخم هاى سرطانى و به تنهايى جهت تحليل ورمهاى ديگر سودمند مى باشد. مضمضه جوشانده ى من جهت تقويت لثه و غرغره آن جهت ورم لوزه زبان كوچك نافع است .
پاشيدن كوبيده تخم و برگ خشك شده من جهت درمان زخمهاى سرطانى و خوره نافع است .
يك نوع ديگر كه در غرب ايران ، اطراف كرند و نواكوه به عمل مى آيد، درمان شكم روش است .
دم كرده و جوشانده ى برگ من 30 تا 60 در هزار - و جوشانده ى ريشه من 30 تا 40 در هزار براى تصفيه خون و زياد شدن ادرار و باز شدن عادت ماهانه بانوان و زياد شدن شير و غيره به كار مى رود.
شيره ريشه مرا به مقدار 60 تا 150 گرم در روز قبل از غذا مى توان با مقدارى آب خورد.
بذر من در همه احوال قوى تر از برگ و ريشه من بوده ، و مقدار خوراك آن 15 گرم است و خاصيت مسهلى دارد.
اگر ريشه ى مرا در الكل شصت درجه خيس كنيد، و آن را پانزده روز در آفتاب بگذاريد و بعد صاف كنيد مايعى بدست مى آيد كه چنانچه سه قاشق آنرا با آب مخلوط كرده ، به سر بماليد از ريزش مو جلوگيرى مى نمايد. در صنعت از برگ من كلروفيل مى گيرند. هر چند در حال حاضر به علت كشف پنى سيلين و ساير داروهاى ميكربكش ، عفونت انساج به صورت غانقاريا يا كمتر ديده مى شود، معذلك خاصيت من براى درمان اين مرض باز هم قابل توجه است و در معالجه مرض قند نيز نبايد منافع مرا فراموش كرد. اثر ضد سرطانى من چنانچه مورد آزمايش قرار گيرد، روزنه ى اميدى را باز خواهد نمود.

اسم من ((خرما)) است ! من در هر مرحله ، از شكوفه تا رسيدن ، داراى خواص گوناگون هستم .
شكوفه ى من مقوى جسم و روح است .
گل من پس از شكفتن التهاب خون را تسكين مى دهد
و خودم براى امراض عفونى مفيد بوده ، قوه بينايى ، شنوايى ، درد مفاصل و سياتيك را درمان مى نمايم .
در من هزاران خاصيت وجود دارد كه يكى از آن ها، دشمنى و مبارزه با سرطان است !
اسم من خرما است . در فارسى به درخت من ((خرما بن )) و درخت خرما گويند و اعراب به خرما ((تمر)) و به درخت آن نخل گويند و اين همان درختى است كه حضرت عيسى در زير سايه آن از مادر متولد شدند و خداوند به حضرت مريم امر فرمودند تا از ميوه من بخورد - درخت من معمولا در جايى ميوه مى دهد كه سرش در آتش و پايش در آب باشد. چه آفتاب سوزان و آب فراوان براى من ضرورت دارد. در ايران در بم - بلوچستان - اهواز - آبادان - جهرم - قصرشيرين و خرمشهر به عمل مى آيم . اقسام زياد دارم كه فرق آنها در كوچكى و بزرگى و شكل ميوه است و بهترين محصول من مضافتى كرمان و بلوچستان است . درخت من نر و ماده دارد.
درخت نر ميوه نمى دهد، فقط شكوفه مى نمايد و يكى از عجايب ايران يك درخت خرماى نر در بلوچستان مى باشد كه 45 متر قامت دارد. شكوفه درخت من معمولا در محفظه اى است به شكل ماهى كه سر و ته آن باريك و ميان آن پهن و ضخيم است . به غلاف اين محفظه در فارسى نارونه و در عربى كفرى گويند و چون اين غلاف بشكفد، در وسط آن ماده اى شبيه پشمك سفيد رنگ ظاهر مى شود كه به آن اعراب طلع گويند و داراى دانه است كوچكتر از گندم كه خرماكاران آنها را برداشته در وسط شكوفه ى ماده مى گذارند تا ميوه آن شيرين و شاداب شود، و در غير اين صورت ، ميوه آن نرك شده و قبل از رسيدن گنديده و از بين مى رود. طبق مطالعات نويسنده ى زبان خوراكيها، با اين ميوه هاى سبز نرك مى توان مربا و ترشى درست كرد. و از منافع آن بهره مند شد. ميوه من از موقع شكوفه كردن تا رسيدن هفت مرحله دارد كه هر يك داراى اسامى مختلف و گوناگون است و اكنون اجازه فرمائيد كه آنها يكى پس از ديگرى خود را به شما معرفى نمايند.

كفرى

من پوست شكوفه خرماى نر هستم . فارسى من غنچه خرما است و اهالى شيراز به من ((نارونه )) گويند. من وقتى كهنه شوم ، رنگم سرخ مى شود و خواص خود را از دست مى دهم - من مقوى جسم و روح هستم و قلب و دماغ را جلا مى دهم و از دوستان كبد مى باشم . كوبيده ى من قابض اسهال است ، ماليدن آن به دندان باعث تقويت لثه مى شود و از پيوره و چرك و خون جلوگيرى مى كند، مقدار خوراك من ده گرم است كه به صورت جوشانده و گرد مى توان از من استفاده كرد و چون نيم كيلو كوبيده مرا در يك ليتر آب بجوشانيد تا نصف شود بعد هموزن آن شكر افزوده ، به قوام آورند معجونى بدست مى آيد كه جهت تقويت معده و ثقل سرد و مسموميت غذايى نافع است و عرق من كه مانند گلاب گرفته مى شود، با عطر خوبى كه دارد قابض و مقوى شكم بوده و اسهال و پيچش معده را تسكين مى دهد و روغن من ، كه پس از رسيدن با مواد وسط آن نيم كوب كرده با مساوى آن روغن زيتون مخلوط نموده ، سه چهار روز، روزى چند بار آنرا به هم زده و يكنواخت سازند داروى خوبى براى زخم معده و سر درد است و ماليدن آن مقوى مو بوده و از ريزش آن جلوگيرى مى كند.

طلع

من مغز شكوفه ى درخت خرما هستم كه پس از شكفتن كفرى از آن خارج مى شوم . به شكل پشمك بوده و دانه هايى كوچكتر از گندم دارم . به اين دانه ها در فارسى غوره خرما و به گرد آن كش و عده اى پنير خرما گويند و عربى آن ((دقيق النخل )) است . من مقوى معده و جمع كننده ى آن هستم . حرارت و التهاب خون را تسكين مى دهم و از فشار آن مى كاهم و خوردن من به قدر سه گرم و نيم تشنگى را برطرف مى سازد و براى جلوگيرى از خونريزى مخصوصا خونريزى ريوى نافع است . من دير هضم مى باشم ، و زياده روى در خوردن من باعث قولنج و ايجاد سنگ كليه است . گرد سفيد من كه به آن كش يا پنير گويند، محرك شهوت مردان و زنان است . در خوزستان گلاب مرا جهت تقويت غرايز جسمانى مى نوشند.

بلخ

من ميوه سبز نرسيده ى خرما هستم . رنگ من سبز و مزه ام گس است . من به شرطى شيرين مى شوم و پا به مراحل بعدى مى گذارم كه مرا تلقيح كرده باشند. يعنى از دانه هاى شكوفه ى نر گرفته و در وسط شكوفه ى ماده گذاشته باشند و الا نرك بوده و قبل از رسيدن گنديده و از بين ميروم . شما مى توانيد با اين نرك ها ترشى و مربا بسازيد و از منافع آن و طعم لذيذى كه پيدا مى كند استفاده كنيد. من داراى عطر مخصوص و ويتامين هاى ((ث )) و ((اى )) هستم و مقدار زيادى تانن دارم . از دوستان كبد بوده ، از خونريزى لثه و معده جلوگيرى مى كنم . قى و اسهال را درمان مى نمايم و خونريزى رحم را قطع مى كنم . ضماد من ضد جراحات ، خوشبو كننده ى عرق بدن بوده و از عرق كردن زياد جلوگيرى مى نمايد. جويدن من مقوى لثه بوده و نوشيدن جوشانده ى من براى درمان جذام توصيه شده است . من براى ريه و سينه خوب نيستم و توليد خلط مى نمايم . من يكى از تركيبات مواد خوشبوكننده هستم و چون مرا با آبغوره بجوشانند تا غليظ شوم و آنرا در چشم سرمه نمايند، جهت معالجه تراخم و آبريزش چشم و سرخى پلك آن مفيد مى باشم .

اخلال و بسر

در مرحله سوم به ما ((اخلال )) و در مرحله چهارم ((بسر)) گويند و فارسى ما خرما خرك است . مقوى معده و بالا برنده ى حرارت بدن هستيم . از شكم روش و خونريزى آن جلوگيرى مى كنيم و براى بواسير تجويز شده ايم .
جويدن ما لثه را محكم مى كند و از امراض عفونى لثه و دندان جلوگيرى مى نمايد. دير هضم و مولد باد و خلط هستيم - مخصوصا اگر ميوه درخت خرما در اثر فصل سرما در اين مراحل مانده باشد. از شكم روش جلوگيرى كرده و توليد يبوست مى كند.

خرماى سنگ شكن

من مرحله پنجم ميوه خرما هستم . فارسى من ((خرماى سنگ شكن )) است . اهالى شيراز به من ((قسبك )) و اعراب به من ((قسب )) گويند. من خرماى خشك نرسيده هستم كه هنوز كاملا نرم و شيرين نشده ام و رنگم زرد تيره است . مسكن عطش و قطع كننده اسهال بوده و قدرت غذايى زيادى ندارم و بقيه ى خواص خرما در من جمع است و كمى دير هضم مى باشم .

خرماى رسيده

مرحله ششم ميوه درخت خرما خرماى تازه است كه اعراب به آن رطب گويند و چون در روى درخت يا در آفتاب خشك شوم ، به آن خرماى خشك و اعراب به آن ((تمر)) گويند، نسبت رطب به تمر نسبت انگور به كشمش است . ما كثيرالغذا و خونساز هستيم ، براى اشخاص ضعيف المزاج - لاغر - فالج و لقوه اى مفيد مى باشم . سرشار از ويتامين هاى آ - ب و اى هستيم و كمى هم ويتامين ث داريم . ما داراى مواد فندق ، مواد سفيده اى ، و چند تركيب دارويى هستيم كه يكى از آنها شبيه كورتن است - كورتن ترشح غده فوق كليه است ، يكى از داروهاى قيمتى است كه اخيراكشف شده ، و درمان كليه ى التهابات و امراض عفونى است و از ريزش مو جلوگيرى مى نمايد. يكى از داروهاى خوش ظاهر و بد باطن است و براى مبتلايان به مرض قند خوب نيست ، ولى كورتنى كه در من جمع است ، يك هورمون گياهى مفيد و طبيعى بوده هيچگونه ضررى ندارد، التهابات را تسكين مى دهم و از ريزش مو جلوگيرى مى كنم - براى امراض عفونى سود بخش ‍ بوده ، و به علت داشتن منيزيم ترمز سرطان مى باشم ، من اشخاص لاغر را چاق ميكنم و درد كمر را تسكين مى دهم . قوه بينايى و شنوايى را تقويت مى كنم - درمان درد مفاصل و سياتيك مى باشم . موافق سينه و ريه هستم . جوشانده من در شير سينه را نرم مى كند. من مقوى غرايز جنسى هستم و شهوت را زياد مى كنم ، مخصوصا اگر مرا در شير خيس كرده و ميل نمايند. در شهرهايى كه درخت من ميوه ثقل و امراض سوداوى است و ممكن است باعث گرفتگى كبد و طحال شده ، فشار خون را بالا برد و در دهان توليد جوش و درد دندان نمايد و سبب پوسيدگى و كرم خوردن دندان شود، خوردن من با ماست و جويدن تلخون از عوارض خرما مى كاهد. من داراى فلزات معدنى مثل فسفر - كلسيم - آهن - يد و منيزيم هستم . كسانى كه خرما زياد مى خورند، سرطان نمى گيرند و فرزند پسر بيش از دختر دارند. جوشانده ى من براى زكام و گلو درد و امراض عفونى ريه مفيد است . اهالى بلوچستان كه خرما زياد مى خورند هرگز امراض بزرگ نمى گيرند.

هسته ى خرما

من هسته ى خرما هستم ، جوشانده ى من جهت سنگ كليه و مثانه مفيد است . آرد من اسهال مزمن را درمان مى كند و از شكم روش جلوگيرى مى نمايد، مخصوصا تنقيه حريره ى آن ، پاشيدن اين آرد روى زخمهاى چركى ، سبب خشك كردن آنها است . جوشانده ى آرد من بطور شستشو و زخمهاى چركى را درمان مى كند و شستن چشم با آن از ريزش اشك و فشار چشم جلوگيرى مى نمايد.

اسم من ((گز)) است ! از ويتامين هاى مختلفى سرشارم .
شفابخش بوده و داراى فلزات گياهى مى باشم .
خوردن من ، نرمى استخوان را معالجه مى كند و ميكربهاى ناخوشى زا را از بين مى برد!
من و گز علفى دو برادر جزو گروه ((انگبين ))هاى غذايى هستيم ، و انگبين هاى ديگر مثل شير خشت - بيد خشت - ترنجبين - شكرگز - شكر تيغال و و و....همه جزو دسته ى ((انگبين ))هاى دارويى هستند.
ما دو برادر هر دو ايرانى و از انگبين هاى مخصوص ايران بوده ، و در جاهاى ديگر تاكنون به عمل نيامده ايم . در اصفهان با من شيرينى مخصوصى به نام ((گز)) مى سازند و با برادرم شيرينى ديگرى به نام باسلق ساخته مى شود. تهيه گز و باسلق با شكر خالص نوعى تقلب است .
در زبان فارسى به من گز انگبين و گز خوانسار مى گويند. در عبرى و عربى (من ) مى گويند و در تورات و قرآن مجيد از ما به نام (من والسلوى ) ياد شده است . ما همان مائده ى آسمانى هستيم كه خداوند براى قوم يهود فرستاد و آنها از آن در مدت چهل سال سرگردانى تغذيه كردند تا به سر حد كنعان رسيدند و دسته اى از آن ها قدر ما را ندانستند. از حضرت موسى (ع ) سير - پياز و عدس خواستند. عده اى در شرح اين مائده نوشته اند كه صمغى بود كه طعم شهد داشت . در جاى ديگر نوشته اند عسلى بود كه بر روى درختان مى نشست و بعضى گفته اند كه ترنجبين بود. در زبان فرنگى به ما ((مان )) مى گويند و انواع و اقسام زيادى داريم كه سى نوع آنها شهرت دارند و معلوم نيست آنچه به نام مائده بر يهوديان فرستاده مى شد كدام نوع ما بوده است .
به نظر ((زبان خوراكيها)) با توجه به خط سير قوم بنى اسرائيل ، مائده آنها نوعى شكرك و انگبين است كه در روى نوعى زبان گنجشك توليد مى شود و خواص آن شبيه انگبين هاى ايرانى است و به همين جهت است كه آنرا در اروپا انگبين ((اروپايى ايران )) مى نامند. من در اينجا خود و برادرم گز علفى را كه از بهترين نوع انگبين غذايى هستيم ، به شما معرفى مى كنم و چگونگى پيدايش خود را شرح مى دهم تا شما در زندگانى موجود كوچكى كه پشه گز نام دارد، سير و سياحت نماييد و از اسرار ما انگبين ها مطلع شويد. انگبين ها چنانچه در عسل گفته شد، شهدى هستند كه حشراتى پس ‍ از مكيدن نيكنوش از شيره ى پرورده گياهان آن هارا مى سازند. اسرار ساختمان انگبين ها هنوز بر دانشمندان كشف نشده ، و با پيشرفت علم هنوز در پرده ى ابهام باقى مانده است . همينقدر مى دانند كه اين حشرات پس از مكيدن شيره پرورده ى گياه آنرا به كيسه اى كه در بدن خود دارند مى برند و در آن جا تبديل به شربتى شيرين مى نمايند كه اين شربت پس از خارج شدن از بدن آنها منعقد شده و به صورت عسل يا انگبين در مى آيد. ساختن مواد قندى بوسيله اين موجودات مخالف با اصول شناخته شده ى زيست شناسى است ، زيرا مواد قندى در طبيعت به عهده ى گياهان قرار دارد كه سبزينه اى آنها در اثر تابش نور آفتاب ، گاز كربن هوا را گرفته و تبديل به قند مى نمايند.
ساختن مواد قندى بوسيله حشرات مغاير اصول طبيعت بوده ، چگونگى آن معلوم نيست ، اين گياه كه به عربى به آن طرفا - طرفة المن واتل گويند، درختچه اى است زيبا كه در بيشتر نقاط ايران و چند كشور ديگر مى رويد، ولى چون در آن نواحى پشه گز وجود ندارد، تنها در خوانسار توليد گزانگبين مى كند - در ايران البرز مخصوصا مرو آباد و عباس آباد، نزديك پل جاجرود - در جنوب ايران شيراز، سواحل خليج فارس ، آبادان ، بوشهر - در مغرب ايران دره بازوفت و همچنين در كرمان و بلوچستان به عمل مى آيد، ولى همانطور كه گفتم در اين نواحى پشه گز وجود ندارد تا بتواند از شيره ى اين گياهان نوشيده و مرا بسازند، ولى با مطالعاتى كه بوسيله نويسنده ى زبان خوراكيها به عمل آمده ، بارور كردن اين گياهان بسيار ساده بوده و مى توان با يك طرح وسيع محصول بسيارى بدست آورد و رقم بزرگى بر صادرات كشور افزود. پشه گزها نحل هاى كوچكى هستند كه در برگهاى و ساقه هاى گون گز خانه مى سازند و از شيره ى پرورده ى اين گياه قشنگ تغذيه مى كنند و از نيكنوش آن كه شفاى مردم در آن است شهدى مى سازند تا آيتى براى انديشمندان باشد. اين نحل هاى كوچك زندگانى شيرين و اسرارآميز مخصوص به خود دارند و كندوى آنها ساقه و برگهاى گون گز مى باشد. از اين كه من اين پشه ها را نحل مى خوانم تعجب نكنيد. همانطور كه پرندگان انواع و اقسام كوچك و بزرگ ، از شتر مرغ تا مينج دارند، زنبورهاى عسل نيز انواع و اقسام كوچك و بزرگ دارند و ما براى شناسايى بيشتر آنها را در سه دسته به شما معرفى مى كنيم .
1 - دسته اول همان زنبورهاى عسل هستند كه چندين نژاد به رنگ هاى گوناگون دارند و انگبين آنها عسل ناميده مى شود. به اين دسته از حشرات در عربى نحل و در فارسى زنبور عسل - منج و منگ مى گويند.
2 - دسته دوم نحل هاى كوچكى هستند به اندازه پشه ، كه ما با اجازه خوانندگان آنها را منجك مى ناميم . مهمترين اينها، پشه گز و پشه ون مى باشد كه اولى مرا كه گز انگبين نام دارم مى سازد و ديگرى برادر خارجى مرا كه ((ون انگبين )) است توليد مى كند. حشره ى سازنده شكر تيغار را هر چند جزو قاب بالان است مى توان منجك ناميد.
3 - دسته سوم منج ها موجودات بسيار ريزى هستند كه با چشم غيرمسلح ديده نمى شود و چون براى اولين باز نويسنده كتاب زبان خوراكيها آنها را پيدا كرده و در زندگانى اسرارآميز آنها تفحص نموده ، آن ها را ((ميكرو منج )) ناميده است . چون نيش اين دسته به حد كافى بلند نيست و نمى تواند شخصا گياه را بمكد. در شكافهاى مصنوعى كه بدست انسان ايجاد مى شود، و از شكافهايى كه حشرات ديگر بر درخت وارد مى آورند، استفاده كرده و شيره درخت را كه از آن شكافها بيرون مى آيد، ميدان فعاليت خود كرده و تبديل به انگبين مى نمايد. مانند بيد خشت كه به روى نوعى بيد به عمل مى آيد. پس براى بدست آوردن انگبين دو عامل ضرورت دارد، يكى منج مناسب و ديگرى درخت مخصوص آن ، همانگونه كه براى ساختن پيله ابريشم نوغان و درخت توت هر دو لازم است . حال براى اينكه زبان خوراكيها تنوع بيشترى داشته باشد و خوانندگان بتوانند به اسرار طبيعت آشنا شوند، چگونگى زندگانى و پيدايش پشه گز را شرح مى دهيم تا صاحبان تفكريى به عظمت دستگاه آفرينش برده و اين جهان را سرسرى تصور ننمايند.
پشه گز حشره كوچكى است از دسته نازك بالان و جزو دسته ى منجك ها و با اينكه سالها است در ايران زندگى مى كند، معذلك مردم ايران جز اهالى خوانسار آنرا نمى شناسند و آنها نيز اين موجود را خلق الساعه تصور كرده ، و نمى دانند از كجا مى آيد و به كجا مى رود. همينقدر مى دانند كه در اوايل پاييز ناگهان ميليون ها پشه گز در فضاى خوانسار ظاهر مى شود و پس از ساختن گز انگبين از بين مى رود. حال چگونگى پيدايش اين موجودات را شرح مى دهيم . در اوايل شهريور ناگهان خيل پشه گزها را در فضاى گز زارها مى بينيد كه از برگ و ساقه هاى گون گز تغذيه مى كنند و در اين موقع ماده ها سنگين شده به سوى پايين آمده ، در روى گون گز نشسته و تخم خود را كه در حدود 75 عدد است در ساقه فرو برده ، مخفى مى سازند و خود از بين مى روند. اگر زمستان سخت و برفى باشد، تخم آنها بيشتر دوام آورده و بهتر مانده و سال آينده محصول بيشترى گز انگبين بدست مى آيد. در بهار كه درختان بيدار شدند و برگ نو آوردند، تخم پشه گزها بوسيله شيره ى گياهى بالا رفته و به صورت لكه هاى سفيدريزى روى برگ ظاهر مى شوند و كم كم برگ گون گز پيچيده شده و كندوى مناسبى براى خانواده ى آنها درست مى شود و به تدريج رنگ لكه ها سياه شد، و حشرات نمايان گرديده و مرا كه گز انگبين نام دارم مى سازند. در اوايل شهريور شهد من به صورت اولين فرآورده از دمبرگ سرازير مى شود. به اين محصول گرده مى گويند. كم كم رشد منجك ها از كندوى برگى خود به سوى ساقه پيش مى آيند و در هوا پرواز مى كنند. اين پشه گزها داراى دو شاخك ، چهاربال و شش پا هستند. شكم آنها بندبند بوده ، و در هر بند مقدارى انگبين ذخيره شده كه مقدارى از آنرا به صورت گرده در برگ ، و بقيه را در چند نوبت به صورت كمان روى ساقه ها مى نشانند و چون اين كمان ها شبيه ستاره است ، به اين محصول ستاره مى گويند. شكرك آن ها بلورين و شيرين است . همانطور كه قبلا اشاره شد اين نحل هاى كوچك نيكنوش گون گز را مكيده و آنرا به شكم بند بند خود مى فرستند. و در آنجا در اثر يك سلسله اعمال نامعلوم تبديل مى نمايند.
من داراى چندين نوع قند و الكل هستم ، و مقدارى صمغ و لعاب و مواد معدنى و عوامل زنده در بردارم و از اين حيث و از نظر خواص شبيه ساير انگبين ها مى باشم . براى بدست آوردن من بايد پرده اى از پوست بز پهن كنند. زيرا به علت داشتن صمغ و لعاب چسبنده بوده و به پارچه مى چسبم . اين پرده پوستى را زير درخت گون گز پهن مى كنند و يك غربال روى آن مى گذراند و بعد با يك چوب دستى به برگها و ساقه ها مى زنند تا تمام محصول آنها از غربال گذشته روى پرده ريخته شود.
از شهد من يك نوع شيرينى به نام گز مى سازند كه طرز ساختن آن به شرح زير است
طرز ساختن گز

هم وزن من آب را در پاتيل جوش بياوريد. بعد آتش را كم كنيد و مرا به تدريج در آن ريخته به هم بزنيد تا حل شوم ، بعد اين شربت را با پارچه يا صافى صاف كنيد تا علفها و تفاله هايى كه با من مخلوط است گرفته شده ، شربتى صاف بدست آوريد. بعد اين شربت را مى گذاريد تا لرد آن ته نشين شود، بعد چند دانه سفيده اى تخم مرغ را زده و به آن اضافه كنيد و بعد با يك جاروب تميز قنادى آنرا بزنيد تا جرم آنرا بگيرد و مجددا صاف كنيد. بعد برابر نصف آب گز شكر اضافه كنيد و حرارت دهيد تا به حدى غليظ شود كه اگر يك قطره از آنرا بين انگشت شست و انگشت مجاور آن گذاشته از هم باز كنيد پنج شش نخ توليد كند. بعد بجوشانيد تا به ده نخ برسد، بعد خلال بادام يا پسته و كمى هل در آن ريخته ، به هم بزنيد تا به خوردش رود، بعد در روى يك سينى كه كمى آرد روى آن باشد ريخته و بعد برداشته با دست يا ماشين به صورت گز لقمه اى يا گرد در آوريد و پس از سرد و خشك شدن ، آنرا باز ميان آرد ريخته و بسته بندى نماييد.
ساختن گز و باسلق با شكر خالص نوعى تقلب محسوب مى شود و همانطور كه گفتيم ، گز را بايد گز انگبين و باسلق را با گز علفى ساخت . معمولا گز را نصف و ثلث مى گويند و آن موقعى است كه ميزان من كه گز انگبين هستم ، در آن نصف يا ثلث باشد. گز خوب بايد 35 درصد گز انگبين ، 35 درصد شكر و سى درصد مغز پسته يا بادام داشته باشد. گز خوب بايد ترد و شكننده بوده ، در دهان به راحتى باز شود و دهان را خنك نمايد. گز با اينكه در ساختن آن مقدارى شكر به كار مى رود خنك بوده و گرمى ندارد.
من مانند ساير انگبين ها شفابخش و مفيد بوده و داراى فلزات گياهى و ويتامين هاى گوناگون هستم كه شرح مفصلى آنها را در انگبين هاى دارويى خواهيد خواند. با اين فرق كه آنها به مقدار كم ملين و به مقدار زياد مسهل مى باشند و من با اينكه به مزاج لينت مى دهم ، خاصيت مسهلى ندارم و هر قدر مرا زياد بخوريد ناراحت نخواهيد شد - خوردن من نرمى استخوان را معالجه مى كند و ميكرب هاى ناخوشى زا را از بين مى برد. براى تهيه گز نمى توان از گز علفى كه آنرا نيز به نام گز انگبين مى فروشند استفاده كرد.

گز علفىاسم من گز علفى است و از انگبين هاى غذايى هستم . انگبين من از نوعى بلوط بدست مى آيد. در ايران نام اين درخت بلوط گز مى باشد. در لرستان به آن ((مازو)) در كردستان به آن ((پرو)) مى گويند. در سواحل بحر خزر نيز به مقدار زياد به عمل مى آيم . از اين درخت غير از ميوه دو محصول ارزنده ى ديگر بدست مى آيد يكى من هستم كه علاوه بر مصرف دارويى نوعى شيرينى با من مى سازند كه به نام باسلق است و آنهايى كه اين شيرينى را با شكر درست مى كنند، گناه بزرگى مرتكب مى گردند. دومين محصول بلوط گز نوعى ((مازو)) است كه به آن ((برارمازو)) يعنى برادر مازو، و قلقات و كلكا و گاهى ((برارمازى )) مى گويند.
شكرك من روى برگ بلوط گز در اثر نوعى ميكرومنج توليد مى شود و من قطره قطره از آن مى چكم و براى جمع آورى من كافى است ظرفى زير درخت بگذارند تا روى زمين ريخته نشوم . منافع طبى من همانند گز انگبين است ، با اين فرق كه من صمغ و لعاب بيشتر داشته ، براى نرم كردن سينه مفيدتر مى باشم . بقيه ى منافع ما را در شير خشت مطالعه فرماييد.

اسم من ((فندق )) است ! بهترين تقويت كننده مغز هستم
سوخته مرا اگر طبق دستور بكار بريد، بهترين علاج طاسى سر هستم .
روغن من مقوى معده است و اگر آنرا به محل گزيدگى بمالند، زهر را از بين ميبرد.
اسم من فندق است ، معرب من ((بندق )) و اعراب مرا ((جلوز)) نامند. يك نوع ديگر من به فندق هندى معروف است و در جنوب ايران ، مخصوصا بلوچستان زياد است .
فندق هندى تلخ است و تنها مصرف دارويى دارد. خاصيت غذايى من بيشتر از آجيلها است . داراى آهك - فسفر - گوگرد - و پتاسيم بوده ، سرشار از ويتامين هاى آ - د - اف هستم . پنجاه تا شصت درصد مواد روغنى دارم . مقوى معده و دماغ و نيروى شهوانى هستم - بو داده من گواراتر است . چنانچه مرا هنگام گرسنگى ميل نماييد مقوى روده ها هستم . قند من براى مبتلايان به مرض قند نه تنها مضر نيست بلكه مفيد است . روغن من در عطرسازى و تغذيه مصرف مى شود. من بهترين مقوى مغز بوده و جوهر دماغ را زياد مى كنم ، و براى نيروى تفكر و تعقل غذاى خوبى هستم . خوردن من با انجير بعد از طعام ، پادزهر سموم است و جهت گزيدن عقرب نافع است . 5/7 گرم من با عسل جهت سرفه كهنه مفيد بوده و اخلاط سينه و ريه را خارج مى كند. بو داده من با كمى فلفل جهت نزله تجويز شده است . ضماد سوخته من با پوست و پيه خوك جهت طاسى سودمند است ، و باعث روييدن موى صورت جوانان و اشخاص كوسه مى گردد. اگر به بچه هاى زاغ و سرخ مو علاقه نداريد و نوزاد شما با اين شرايط به دنيا آمد كافى است فندق را با روغن زيتون ساييده و بر محل تلاقى استخوان جلو سر با استخوان عقب سر نوزاد بماليد و اين عمل را مداومت دهيد تا رنگ موى نوزاد برگردد و سياه چشم و سياه موى گردد و اين كه گفته اند نگاه داشتن من با خود مانع گزيدن عقرب است به هيچ وجه صحيح نيست . فقط ماليدن روغن من جهت درمان گزيدن عقرب و رطيل نافع است .
فندق هندى

من فندق تلخ هستم ، كه در جنوب ايران مخصوصا بلوچستان زياد به عمل مى آيم . مقوى معده و دستگاه گوارش و اعصاب بوده ، پادزهر سموم مى باشم . خوردن يك مثقال من جهت گزيدن مار و عقرب و رطيل نافع است ، و براى درمان تب راجعه و اسهال تجويز شده ام .
اگر ميوه مرا با آب بمالند تا كف كند، جهت سر درد و درد شقيقه نافع بوده ، و براى لغوه و فلج مفيد است ، بخور ميوه من جهت جنون و استسقاى دماغ اطفال (ام الصبيان ) تجويز شده است . ضماد مغز من با سركه جهت خنازير سودبخش است . خوردن جوشانده ى دو مثقال ريشه درخت من ، جهت ذات الجنب و سرفه و تنگى نفس سودمند مى باشد. حمول مغز من جهت اخراج جنين و بند آمدن قاعدگى زنان نافع است ، و يك مثقال آن جهت درد رحم مفيد مى باشد، مقدار خوراك من از نيم مثقال تا دو مثقال است ، و چون در هر مثقال آن يك گرم ((محموده )) مخلوط كنند، در معالجه اسهال اثر فورى دارد.

من ((شير خشت )) هستم ! برادرانم بيد خشت - ترنجبين - ون انگبين - شكر گز - و شكر تيغال و بيست انگبين ديگر مى باشند. ما جزو انگبين هاى دوايى هستيم و با انگبين هاى غذايى گز انگبين و گز علفى برادر ناتنى مى باشيم و فرق ما بيشتر در خاصيت مسهلى ما است زيرا به مقدار زياد خاصيت اسهالى داريم ولى اسهال ما بدون اذيت و اضطراب است و پس از آنكه معده را پاك كرديم ، توليد يبوست نمى نماييم و بهترين مسهل براى اطفال و پيران سالخورده مى باشيم ، در گذشته ما قلم مهمى از صادرات ايران را تشكيل مى داديم ولى اكنون كمى از مصرف ما كم شده و كشورهاى ديگر بازار ما را گرفته اند!
((منج )) من از دسته سوم يعنى ((ميكرومنج ))ها است ، در اثر خراش ‍ وارده بر روى پوست برخى گياهان ميكرومنج من وارد عمل شده و مرا مى سازد - در خراسان و هرات مرا از گياهى به نام ((كاروان كش )) مى گيرند و نوع عالى من است . به اين گياه ((كشيرو)) نيز مى گويند، ولى در شهرهاى ديگر ايران ، نوع ديگر من از گياه ((كپ شير)) به عمل مى آيد. اين گياه در كرج - ارنگه - آذربايجان - اروميه - صائين قلعه - زنجان - رودبار و بلوچستان مى رويد، ولى در همه جا شير خشت نمى دهد و علت آن عدم وجود ((ميكرومنج )) در آن نواحى است ، محصول من در سال هاى خشك بيشتر از سال هاى بارانى است . حال اجازه بفرماييد ساير برادران خود را معرفى كنم و بعد خواص مشترك خود را براى شما شرح دهيم .
بيد خشت

انگبين من از گياهى از خانواده ى بيد بدست مى آيد. اين بيد در مازندران به نام نك در رامسر و تنكابن فوكا و در گيلان ويدار نام دارد.
اين بيد در جوستان طالقان ، نزديك تبريز و در جنوب ايران كوه هاى اطراف شيراز مى رويد، پزشكان قديم ايران انگبين مرا خنك ترين و بهترين نوع انگبين مى دانستند.
ترنجبين
اسم من در اصل ترانگبين بوده ولى اعراب آنرا ترنجبين كردند. در اروپا به نام مان ايران معروف مى باشم ، مرا از خارشتر مى گيرند. همان بته اى كه در شب چهارشنبه سورى به شهرها مى آورند و آتش مى زنند و شما از روى آن مى پريد. در اكثر نقاط ايران مى رويم ولى در همه جا ترنجبين نمى دهم چون منجك من در همه جا نيست . من علاوه بر خواص طبى و درمانى براى شيرين كردن داروها به مراتب بهتر از قند مى باشم .
شكر تيغال
گياه من تيغى است از خانواده خارخاسك ، به نام تيغال و تيهال ، و منجك آن از دسته ى قاب بالان است ، به نام خز و كك . طرز ساختمان من با ساير انگبين ها فرق دارد، زيرا خز و كك مرا براى تغذيه خود نمى سازد، بلكه براى حفظ نوزاد خود نيكنوش گياهان را گرفته ، و آنرا به صورت انگبين در آورده ، و مانند پيه دور تخمها و نوزاد خود مى بندد و پس از چندى كه نوزاد بالغ شد، پيله را سوراخ كرده از آن خارج مى شود. تركيبات اين پيله عبارتند از سلولز - نشاسته و قندى به نام تره هالز - در آن يك ماده ى ضد حساسيت نيز وجود دارد. و به همين جهت است كه بعضى از بيمارانى كه مبتلا به تنگ نفس مى باشند، از جوشانده ى من بهره مند مى گردند. من مانند ساير انگبين ها ملين بوده و دستگاه گوارش را منظم مى نمايم . به گياه من اعراب ((رعى الايل )) و ((شوك الجمال )) - ((شوك الجمل )) - ((شكر تيار)) هم ميگويند. جهت سرفه و سوزش مرى توصيه شده ام - صدا را زياد مى كنم و خشكى گلو را برطرف كرده ، نرم مى نمايم . زياده روى در خوردن من توليد قى مى نمايد و مقدار خوراك من تا هجده گرم مى باشد. صاحب كتاب اختيارات مرا اشتباها ((سكرالعشر)) دانسته است و من غير از آن مى باشم !
خواص مشترك انگبينها
حال كه مختصرى از خواص چند تن از ما خانواده را دانستيد، اجازه بفرماييد خواص مشترك خودمان را كه مخصوص تمام انگبين هاى غذايى و دوايى مى باشند شرح دهم .
از نظر كلى ما انگبين ها همان شراب رنگارنگ هستيم كه در سوره ى نحل به آن اشاره شده است . زيرا چهل تا پنجاه درصد از تركيب ما يك ماده ى شيرين است كه در شيمى به آن مانيت مى گويند. اين ماده گرچه به ظاهر نوعى قند است ، ولى از نظر علمى نوعى الكل شناخته شده است . الكلى كه در اصل مايع نيست و مستى نمى آورد، مايعى است مفيد كه چون وارد دهان شود، آنرا خنك مى كند و عطش را برطرف مى سازد.
نيكنوشى است كه شفا را در بردارد و هر دارويى با آن همراه شود اثرش ‍ چندين برابر مى شود.
ما مثل ساير الكل ها خاصيت ضدعفونى كننده داريم و ميكربها را از بين مى بريم و با اين حال هيچگونه ضرر و حساسيت نداريم . ما به مقدار كم ملين و به مقدار زياد مسهل هستيم ، و اسهال ما با ساير مسهل ها فرق دارد. پس از آنكه معده را پاك كرديم ، ايجاد يبوست نمى نماييم . ضمنا صفرا و اخلاط سوخته را دفع مى نماييم . مقوى كبد، معده و روده ها هستيم . حرارت و التهابات درونى راتسكين مى دهيم و غم و غصه را برطرف مى سازيم . سينه و گلو را نرم كرده ، سرفه را تسكين مى دهيم . اگر مبتلا به نزله و سرفه نيستيد، بهتر است ما را همراه با گلاب يا هل ميل نماييد. چه در اين صورت مفيدتر مى باشيم . مبتلايان به حصبه و ساير امراض عفونى روده اى كه احتياج به تبريد دارند، و هندوانه به علت داشتن نفخ براى روده ى آن ها خوب نيست ، مى توانند آب هندوانه را گرفته و همراه با ما نوش نمايند، و ما همگى مخلوط با آب جوشانده ى جو (ماءالشعير) مسهل خوبى براى مبتلايان به تب هاى حاد هستيم ، اطفال و سالخوردگان مسهلى مناسب تر از ما ندارند. ضماد ما ضدعفونى كننده پوست بوده ، رنگ چهره را باز مى نمايد. اگر شير نجوشيده را با ما مخلوط و شيرين كنيد و آنرا به صورت بماليد جهت طراوات گونه بسيار مؤ ثر مى باشند. اگر دم كرده ى زيره را با ما شيرين كرده و بنوشيد قرقر شكم را از بين مى بريم . اگر شير تازه دوشيده را با ما شيرين كرده ميل نماييد، شهوت را تقويت مى كنيم ، و بدن را گرم مى نماييم . در تب هاى حاد، آبله مرغان و انواع حصبه و اسهال خونى و بواسير و پيدا شدن خون در ادرار، از خوردن ترنجبين خوددارى كرده ، و به جاى آن شير خشت يا بيد خشت ميل نماييد زيرا در بين ما تنها ترنجبين است ، كه توليد صفرا مى كند. ما همه داراى ويتامين هاى مختلف ، مخصوصا ويتامين ((د)) هستيم و املاح زياد مخصوصا كلسيم داريم و به همين جهت است كه براى معالجه و پيشگيرى نرمى استخوان اثرى نيكو و مؤ ثر داريم . اين شيرين كردن داروها حتما از ما استفاده كنيد، زيرا به علت داشتن اشعه راديواكتيو، اثر داروها را چند برابر مى نماييم . شيرينى ما نه تنها براى دندان مضر نيست ، بلكه از كرم خوردن و پوسيدگى آن جلوگيرى مى نمايد. در فصل زمستان صبحانه يك ليوان شير كه با ترنجبين شيرين شده باشد اضافه كنيد، از عوارض آن روى كبد جلوگيرى كرده ايد.

اسم من ((نعناع )) است ! ضد تشنج ، محرك و نيروبخش هستم .
سكسكه و تنگ نفس را شفا مى دهم .
اگر به دستورى كه داده ايم عمل كنيد، از سردرد راحت خواهيد شد.
ترشحات معده را كم مى كنم و عفونت ها را از بين ميبرم .
هنگامى كه سبزى فروش هاى دوره گرد آهنگ گل پونه ، نعنا پونه را مى خوانند همه مى دانند كه نزديك بهار شده و نوروز باستانى به زودى خواهد رسيد. در بين سبزى ها، من يادآور طراوت بهار مى باشم ، به همين جهت موقع را مغتنم شمرده و از طرف كليه خوراكيها كه خود را در زبان خوراكيها معرفى كرده و مى كنند، اين جشن بزرگ را به شما تبريك مى گويم .
اسم من نعنا است ، به من نعناع و نعنع هم مى گويند. فارسى من سبزى هزارپا است ، زيرا ريشه من پاهاى زياد دارد و با سرعت در زمين جلو مى رود و شاخه هاى نو از خود خارج مى كند و يكى از راههاى تكثير من اين است كه اين شاخه هاى نو را وجين كرده ، و در جاهاى ديگر مى كارند. در شيراز به من ((رافويه )) مى گويند. بيش از سه هزار نوع دارم و تاكنون نام هشتاد گياه از خانواده ما در كتاب هاى داروسازى وارد شده و استفاده از آنها در درمان بيماريها تجويز شده است . پونه ها و سوسنبرها برادران تنى من هستند كه انواع و اقسام زياد دارند. ملايم ترين انواع ما نعناى بومى ايران است كه در شمال و مركز ايران مى رويد و آنرا در رديف سبزى هاى خوردنى مى فروشند، و نعناى اهوازى قسم ديگرى از آن است . يك نوع بومى من نيز در جنوب ، مخصوصا بلوچستان بطور وحشى مى رويد، و با اين كه عطر زيادى دارد هنوز مورد توجه صنعتگران واقع نشده و از اسانس فراوان آن بهره بردارى نشده است . قسمت مورد استفاده ما خانواده برگ و شاخه هاى گلدار ما است كه از آنها عرق نعنا و اسانس نعنا مى گيرند. عرق و اسانس نعنا باد شكن ، ضد تشنج ، محرك و نيروبخش مى باشد - ترشحات زيادى معده را كم مى كند و مسكن درد و زخم معده و سوزش آن است . دم كرده من جهت تقويت معده و روده توصيه شده و در ايران معمولا برگهاى مرا خشك كرده و براى خوشبو كردن ماست و دوغ به كار مى برند و نيز آنرا سرخ كرده به نام نعنا داغ جهت خوشبو كردن آش ها و سوپ ها مصرف مى كنند. برگ هاى ما پس از خشك شدن به صورت پودر در مى آيند و به همين جهت است كه قبل از خشك كردن ، بايستى آنها را شست و تميز نمود. چه در غير اينصورت پس از خشك شدن ، شستن آن مقدور نيست . خانواده ما به علت داشتن عطر و خواص بسيار، داراى اهميت بوده - ضد عفونى كننده ، ضد سم و ضد حشرات مى باشيم . در خوزستان با بسته هاى خرما چند شاخه نعنا همراه مى كنند تا از كرم گذاشتن آنها جلوگيرى كنند. در طب سنتى ايران زخمهايى كه در اثر كثافات و چرك كرم مى گذاشتند با جوشانده ى نعنا شسته و ضد عفونى مى كردند. براى جلوگيرى از شپش و ساير حشرات نيز از اين گياه استفاده مى شد. جوشانده دم كرده برگ ما ضد كلسترول بوده و خون غليظ را طبيعى مى نمايد و اين خاصيت در نوع بومى ايران زيادتر است و روى اين اصل به اشخاصى كه خون غليظ دارند، و چربى خونشان زياد است توصيه مى شود به جاى چاى از دم كرده نعنا خشك استفاده نمايند. ماليدن برگ ما مخصوصا با آرد جو مسكن سر درد مى باشد، چكاندن آب ما با عسل در گوش ، درد آنرا ساكت مى كند. جويدن ساقه و برگ ما، درد دندان را از بين مى برد و چون مرا با پر سياوشان بجوشانند و آنرا بنوشند، جهت درد قلب و خفقان و تقويت معده و قوه ماسكه (نگاهدارند غذا در معده ) و تقويت هاضمه و تسكين درد معده نافع است . نفخ معده و آروغ را تسكين مى دهيم و خوردن چند شاخه ى ما با رب انار ترش ، مسكن سكسكه و مانع قى است . ثقل سرد و اسهال شديد كه در اثر مسموميت غذايى ايجاد شده باشد با خوردن ما برطرف مى شود. براى تسكين سكسكه و تنگ نفس بهتر است مرا همراه با مستكى بجوند. ما ضد يرقان ، مقوى قوه باء مى باشيم . چنانچه يكى دو شاخه ما را در شير بماليد مانع بريدن و لخته شدن آن مى شويم . خوردن ما همراه با سركه و ساير ترشى ها مانع ضرر آن ها روى اعصاب است . براى تقويت اعصاب ، خوردن نان و پنير و نعنا سودمند مى باشد. دوغ و سكنجبين را هميشه با برگ و سرشاخه هاى ما معطر كنيد تا نوشابه اى مفيد و معطر داشته باشيد. وقتى شير در پستان جمع شد و منعقد گرديد، بهترين راه درمان آن استفاده از ضماد ما همراه با آرد جو مى باشد. ضماد ما جهت درمان بواسير و ورم بيضه و درد آن نافع است حول ما قبل از جماع مانع باردار شدن است و اين يكى از دستورهاى مفيدى است كه از هزار سال قبل در ايران جهت تنظيم خانواده و كنترل مواليد مرسوم بوده است . زياده روى در خوردن ما مولد باد بوده و توليد خارش در گلو مى نمايد. حالا اجازه بفرماييد چند تن از برادران و افراد سرشناس خانواده ما خود را به شما معرفى كنند.