آئين زندگى

مرحوم حاج شيخ جواد تهرانى

- ۳ -


كار و كوشش در اسلام

اسلام مردم را براى به دست آوردن احتياجات زندگى ، به كار و كوشش ‍ بسيار دستور داده و از بيكارى و تنبلى و سربار ديگران شدن ، به شدت منع نموده است .

قرآن كريم :

(1) ((به تحقيق شما را در زمين مسلط كرديم ، و براى شما در آن وسايل و مايه هاى زندگى قرار داديم (تا شما به كوشش خود از زمين و آنچه در آن است استفاده بريد و شكر گزاريد ولى ) شما اندك شكر مى كنيد.))(200)
(2) ((و (خداوند) از رحمت خود، براى شما شب و روز را قرار داد تا در شب بيارميد و (در روز) از فضل او بجوييد و تا شكر او گزاريد.))(201)
(3) ((پس چون نماز به پايان رسيد در زمين پراكنده شويد و از فضل و احسان خدا بجوييد.))(202)

روايات :

(1) از امام صادق عليه السلام : ((به راستى خداوند عزّوجلّ، زيادى خواب و زيادى فراغت را مبغوض مى دارد.))(203)
(2) از امام كاظم عليه السلام : ((از كسالت و دلتنگى دورى گزين كه اين دو، تو را از بهره دنيا و آخرت باز مى دارند.))(204)
(3) از امام صادق عليه السلام : ((در جستجوى معيشتهاتان كسالت مورزيد كه پدران ما براى طلب معيشت تلاش مى كردند.))(205)
(4) از امام صادق عليه السلام : ((از جستجوى معيشت خود، كسالت مورز كه سربار ديگرى خواهى شد.))(206)
(5) از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((كسى كه بار خود را بر دوش ديگرى اندازد، ملعون است .))(207)
(6) از امام صادق عليه السلام : ((بر شماست پرهيز از (معاصى ) خداوند عزّوجلّ و ملازمت كارى كه به وسيله آن (به شخص ) مى رسد آنچه نزد خداست (از ثواب يا روزى )، قسم به خداى ، كه امر نمى كنم شما را مگر به آنچه ما خود را امر مى كنيم ؛ پس بر شماست جديت و كوشش ، و چون نماز صبح را بجا آوريد به جستجوى روزى و طلب حلال برويد كه خداوند شما را به زودى روزى مى دهد و بر آن شما را كمك خواهد كرد.))(208)
(7) از امام صادق عليه السلام : ((جستجوى روزى را از راه حلال وامگذار و پاى شتر خود را ببند و بر خدا توكل كن (يعنى بدون كسب و تلاش از خدا روزى مخواه ).))(209)
(8) عبدالاعلى مى گويد:((در بعضى از راههاى مدينه روز تابستان بسيار گرمى به ابى عبدالله (امام صادق عليه السلام ) برخوردم ، گفتم : فدايت شوم ، حال تو در نزد خداى عزّوجلّ و قرابت تو از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم معلوم است ، با وجود اين در چنين روزى براى خود كوشش مى كنى ؟ فرمود: اى عبدالاعلى به جستجوى روزى خارج شدم تا از مثل تو، بى نيازى جويم .))(210)
(9) ابوعمرو شيبانى ، مى گويد:((ديدم اباعبدالله (امام صادق عليه السلام ) را بيل در دست و بر او جامه درشتى بود و در بستان خود كار مى كرد و عرق از پشتش مى ريخت ، گفتم : فدايت شوم بيل را به من ده تا شما را در كارتان كفايت كنم . فرمود: من دوست دارم كه مرد در جستجوى معيشت به حرارت آفتاب اذيت كشد.))(211)
(10) فضل بن ابى قرة مى گويد: ((بر ابى عبدالله (امام صادق عليه السلام ) در بستان او وارد شديم ، و گفتيم : فدايت شويم ، بگذار ما برايت كار كنيم يا غلامان كار كنند فرمود: نه ، واگذاريد مرا، ميل دارم كه خداوند عزّوجلّ مرا ببيند كه به دست خود كار مى كنم و به اذيت نفس خود، طلب حلال مى نمايم .))(212)
(11) على بن ابى حمزه گويد: ((ديدم اباالحسن (موسى بن جعفر عليه السلام ) را، در زمين خودكار مى كرد و عرق پاهاى او را فراگرفته بود، گفتم : فدايت شوم ، مردان كجايند؟ فرمود: اى على ! كسانى كه از من و پدرم بهتر بودند، با دست خود در زمينشان كار كردند. گفتم : آنان كه بودند؟ فرمود: پيغمبر و اميرالمومنين ، پدران من همه به دست خود كار مى كردند و اين از كار پيغمبران و اوصياء ايشان و نيكوكاران است .))(213)
(12) از امام صادق عليه السلام : ((اگر گمان كردى يا به تو خبر رسيد كه اين امر (مردن ، يا امر فرج ) در فردا خواهد بود، باز هم طلب روزى را البته وامگذار.))(214)
(13) از امام صادق عليه السلام : ((رنجبر كوشا در راه (كسب احتياجات ) عائله اش ، مانند مجاهد در راه خداست .))(215)
(14) از امام صادق عليه السلام : ((كشاورزان گنجهاى خداوندند در زمين او، و نزد خدا كارى ، محبوبتر از كشاورزى نيست .))(216)
(15) از امام صادق عليه السلام : ((كشاورزان گنجهاى خلقند، كشت مى كنند پاكيزه چيزى را كه خداوند (عزّوجلّ) آن را از خاك خارج كرده ، و ايشان در روز قيامت بهترين مردم و مقرب ترين آنانند از جهت منزلت و مقام ، و در آن روز آنها را به نام مبارك مى خوانند.))(217)
(16) از امام صادق عليه السلام : ((كشت بنماييد و درخت بنشانيد، قسم به خدا مردم كارى نكرده اند كه محبوبتر و پاكيزه تر از اينكار باشد.))(218)
(17) نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((هيچ مسلمانى نيست كه درختى بكارد و از آن انسانى يا چهارپايى يا پرنده اى بخورد؛ مگر آنكه صدقه براى او يا روز قيامت نوشته شود.))(219)
(18) از اميرالمؤ منان على عليه السلام : ((كسى كه آب و خاكى بيابد و با اين حال فقير بماند، خداوند او را (از رحمت خود) دور كند.))(220)
(19) از امام صادق عليه السلام : ((بزرگترين كيمياء زراعت است .))(221)
(20) از اميرالمؤ منان على عليه السلام : ((تجارت كنيد كه در تجارت براى شما بى نيازى است از آنچه مردم دارند، و خداوند عزّوجلّ پيشه ور امين را دوست مى دارد.))(222)
(21) از امام صادق عليه السلام : ((تجارت را وامگذاريد كه خوار مى شويد تجارت كنيد تا خداوند به شما بركت دهد.))(223)
(22) از امام صادق عليه السلام : ((از تجارت باز نايستيد و از فضل خداوند عزّوجلّ بجوييد و بخواهيد.))(224)
(23) از نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((نيكى ، ده بخش است و افضل آنها تجارت است ؛ به شرطى كه حق گرفته شود و حق داده شود.))(225)
(24) از امام صادق عليه السلام : ((به راستى تارك كسب و كار، دعايش ‍ مستجاب نشود؛ گروهى از ياران پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم چون آيه ((و من يتق الله يجعل له مخرجا الخ )) ، نازل شد، درهاى محل كسب و تجارت خود بسته و به عبارت روآوردند و گفتند: با اين آيه ما كفايت شديم ، و اين خبر به پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيد، پى ايشان فرستاد و فرمود: چه شما را بر اينكار وادار كرد؟ گفتند: اى رسول خدا! خداوند روزيهاى ما را تكفل فرمود؛ پس ما رو به عبادت آورديم (و دست از كار و جستجوى روزى كشيديم ). پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كسى كه چنين كند، دعايش مستجاب نشود، بر شما باد بر طلب روزى .))(226)
(25) از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((همانا چند دسته از امت من دعايشان مستجاب نگردد؛ كسى كه بر پدر و مادر خود نفرين كند؛.كسى كه بر بدهكار خود كه مالش را برده و از او سند و شاهدى نگرفته نفرين كند، و كسى كه بر زن خود، با آنكه خداوند عزّوجلّ رهايى و طلاقش را به دست او نهاده است ، نفرين كند، و كسى كه در خانه بنشيند و دعا كند كه خدايا به من روزى ده و خارج نشود و جستجوى روزى نكند؛ پس خداوند عزّوجلّ فرمايد: بنده من آيا براى تو راه طلب و تصرف در زمين را با اعضاى سالم قرار ندادم تا عذرى ميان من و تو باقى نماند (يا، تا معذور باشى ميان من و خودت ) در طلب نمودنت براى پيروى امر من و تا اين كه بار، بر تنگ گيرم بر تو، و چون طلب كردى نزد من معذور باشى ؛ و كسى كه خداوند به او مال بسيار روزى كند و او تمام آن را خرج كند و رو به دعا آورد و بگويد خدايا روزى ده مرا، خداوند عزّوجلّ به او فرمايد: آيا به تو روزى وسيع ندادم ؟ پس چرا در خرج ميانه روى نكردى ، همچنانكه تو را امر نمودم ؟ و چرا اسراف و زياده روى نمودى با آنكه تو را اسراف نهى كرده بودم ؟)) (227)

آگاهى

بايد دانست كه خدمتگزاران فرهنگ دين ، از محصلين و مبلغين و علماء واقعى (نه هر بيكاره سود جو و گرگان در لباس ميش )، در قرون اخيره اگر غالبا به كسب و تجارت و زراعت و صنعت اشتغالى نداشته اند نه تنها بيكار و طفيلى اجتماع نبوده و نيستند؛ بلكه سنگين ترين زحمات و خدمات معنوى و يا مقدمات آن را عهده دار و متحمل بوده اند كه با انجام آنها غالبا فرصت اشتغال به خدمت ديگرى ندارند؛ در حالى كه از زندگى مادى هم ، اگر نگوييم بيش از حد نازل ، مسلما بيش از حد متوسط را بهره ور نشده اند. آرى كسانى كه با خدا و انبياء و اوصياء دين و حفظ و پيشرفت آن (دانسته يا ندانسته ) در واقع ، مخالفت و دشمنى دارند به يقين با كاركنان فرهنگ دين هم پيوسته در مقام دشمنى و افتراء و خرده گيرى بوده و هستند و براى تشريح اين حقيقت مجالى جداگانه لازم است .

صنعت

كارخانجات و ساختن همه گونه وسائل و آلات و ادواتى كه به نفع بشر و مورد نياز زندگى مشروع آنان است (نه مانند صنعت شراب ) در اسلام مباح و حلال است .

روايات :

(1) از امام صادق عليه السلام : ((انواع و اقسام آلات و ادواتى كه بندگان خدا به آنها نياز دارند كه منافع ايشان از آنهاست و قوام زندگيشان به آنها، و كفايت احتياجاتشان در آنهاست ، حلال است ساختن آن و آموختن آن و كار كردن با آن و در آن از براى خود يا براى غير خود.)) (228)

دستورات كلى در معاملات

در اسلام دستورهاى كلى اكيد، به راستى و درستى در معاملات و به اجتناب از مكر و خدعه و تقلب و اِضرار و هر گونه معامله نامشروع داده شده است .

قرآن كريم :

(1) ((واى (تباهى ) بر كم فروشان ؛ آنانكه چون كيل و پيمانه گيرند (براى خودشان ) بر مردم ، تمام گيرند و چون پيمانه يا وزن براى مردم كنند، به آنان كم دهند. آيا باور نمى كنند كه آنان براى روزى بزرگ (روز قيامت و حساب ) برانگيخته مى شوند؟!))(229)

روايات :

(1) از اميرمؤ منان على عليه السلام : ((اى گروه تاجران ! فقه سپس تجارت ، فقه سپس تجارت ، فقه سپس تجارت (يعنى قبلا احكام شرعيه تجارت را بياموزيد، بعد به تجارت وارد شويد). سوگند به خدا، ربا در اين امت پنهان تر از نرم رفتن مورچه بر سنگ سخت صاف است ، ايمان خودتان را (يا سوگندهاى خودتان را) به صدق و راستى بياميزيد، تاجر فاجر است و فاجر در آتش است ؛ مگر تاجرى كه حق بگيرد و حق بدهد.))(230)
(2) از اميرالمؤ منان على عليه السلام : ((اى گروه تجار! از (مخالفت با) خدا بپرهيزيد (تا اين كه فرمود:) از قسم خوردن خوددارى كنيد، و از دورغ اجتناب كنيد، و از ستم دورى كنيد و به ستمديدگان انصاف دهيد، در نزديك ربا نرويد، و پيمانه و ميزان را تمام دهيد و اشياء مردم را كم نكنيد، و در زمين كوشش به فساد ننماييد.))(231)
(3) از امام صادق عليه السلام : ((بر تو باد راست زبانى در گفتارت ، و عيبى كه در كالاى تجارت تو است مپوشان ، و كسى كه واگذارنده امر است به تو، او را مغبون مكن ؛ همانا مغبون كردنش حلال نيست ، و براى مردمان راضى مشو مگر آنچه را كه راضى مى شود براى خودت ، و حق بده و حق بگير و جور مكن (تا اين كه مى گويد:) تاجر فاجر است مگر تاجرى كه حق بدهد و حق بگيرد.))(232)
(4) از امام كاظم عليه السلام : ((به راستى ، فروش متاع در زير سقف و تاريكى نوعى غش و پوشاندن عيب متاع است ، و غش جايز نيست .))(233)
(5)از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((كسى كه عيب متاع را بر مسلمانى بپوشاند و يا به مسلمانى ضرر برساند و با او خدعه كند، از ما نيست .))(234)
(6) از امام كاظم عليه السلام : ((كسى كه خيانت كند و عيب چيزى را بر مسلمانى بپوشد يا از راه ديگرى او را گول زند يا به او مكر و خدعه كند، ملعون است .))(235)
(7) از پيغمبر اكرم عليه السلام : ((كسى كه در خريد و فروش به مسلمانى خيانت كند و عيب چيزى را بر او بپوشد؛ از ما نيست و روز قيامت با يهود محشور شود؛ زيرا كه يهود خائن ترين مخلقوند نسبت به مسلمين .))(236)
(8) از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((كسى كه شب بگذراند و در دلش قصد تقلبى نسبت به برادر مسلمان خود داشته باشد؛ شب را در غضب خدا گذرانده است ، و در غضب خدا صبح كرده است و او در غضب خداست تا توبه كند و از آن قصد بر گردد و اگر بميرد با آن حال ، بر غير دين اسلام مرده است .))(237)
(9) از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((حيله ورزى و فريب و خيانت در (خور) آتش است .))(238)
(10) از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((كسى كه مسلمان است ، حيله ورزى نكند و فريب ندهد.))(239)

دورويى و دو زبانى

از بدترين خصال ، دورويى و دو زبانى است و شخص دورو و دو زبان در اسلام از بدترين مردم است .

روايات :

(1) از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((همانا بدترين مردم روز قيامت نزد خداوند، آدم دورو است .))(240)
(2) از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((بدترين مردم كسى است كه دورو و دو زبان باشد.))(241)
(3) از امام موسى بن جعفر عليه السلام : ((بد بنده اى است آنكه دورو و دو زبان باشد: ثناى برادرش را گويد هنگامى كه ببيند او را، و چون از او پنهان شود او را مى خورد (يعنى از او بدگويى مى كند)، اگر به برادرش نعمتى داده شود به او رشك ورزد، و چون ابتلايى پيدا نمايد ترك يارى او كند.))(242)
(4) از امام صادق عليه السلام : ((كسى كه مسلمانان را به دورويى و دو زبانى ملاقات كند، در روز قيامت براى او دو زبان از آتش آماده است .))(243)

خشم

اسلام مردم را از خشم نابجا (به غير منظور خدا) كه بسيار مذموم و خطرناك است ، بر حذر نموده و به بردبارى و فروبردن خشم بسيار تشويق و تحريص ‍ نموده است .

روايات :

(1) از نبى اكرم عليه السلام : ((خشم ، ايمان را فاسد مى كند چنانكه سركه عسل را.))(244)
(2) از امام صادق عليه السلام : ((خشم كليد هر بدى است .))(245)
(3) از امام صادق عليه السلام : ((كسى كه مالك خشمش نشود، مالك عقلش نشده است .)) (246)
(4) از اميرالمؤ منان على عليه السلام : ((خشم شر است ، اگر پيروى آن كنى (تو را) هلاك كند. خشم ، دشمن تو است ؛ پس او را مالك نفس خود مكن . خشم ، خردها را فاسد و آدمى را از راه صواب دور كند. از خشم دورى كن كه خشم آتش سوزان است . از خشم بپرهيز زيرا اوّل آن ديوانگى و آخر آن پشيمانى است . خشم بد قرينى است ؛ عيوب آدمى را ظاهر سازد و بدى را نزديك و خوبى را دور كند. كسى كه بر او خشم و شهوتش چيره شود پس او در رتبه چهارپايان است .))(247)

كظم غيظ

خداوند در وصف متّقين كه وعده بهشت وسيع را به آنان داده مى فرمايد:

قرآن كريم :

(1) ((آنانند كه چون هنگام وسعت و چه هنگام شدت و سختى ، به مردم انفاق مى كنند، و فروخورندگان خشم و درگذرندگان از مردمند و خداوند محسنين را دوست مى دارد.))(248)
(2) ((پس هر چه (نعمت ) داده شده ايد همانا متاع و بهره زندگى دنيا است و آنچه نزد خداست (از مثوبات اخروى ) بهتر و پاينده تر است براى آنان كه ايمان آورده اند و بر پروردگارشان توكل دارند، و آنان كه از گناهان بزرگ و كارهاى زشت دورى گزينند و هر گاه به خشم آيند درگذرند و چشم پوشى كنند.))(249)

روايات :

(1) از امام صادق عليه السلام : ((هيچ بنده اى نيست كه خشمى را فرو خورد مگر اين كه خداوند (عزّوجلّ) عزت او را در دنيا و آخرت زياد مى كند.)) (250)
(2) از نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((كسى كه خشمى را فرو خورد و بردبارى كند با اين كه بر انفاذ و اجراى آن خشم قادر باشد، خداوند اجر يك شهيد به او بدهد.))(251)
(3) از نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((كسى كه خشمى را فروخورد با اين كه بر انفاذ آن قادر باشد، خداوند از پى آن امن و ايمانى كه طعم (و لذت ) آن را بيابد پاداش بدهد.))(252)
(4) از امام صادق عليه السلام : ((كسى كه خشمى را فرو خورد، با آنكه اگر مى خواست آن را انفاذ كند مى توانست ، خداوند در روز قيامت قلب او را از رضا و خشنودى خود پر كند.))(253)
(5) از امام صادق عليه السلام : ((كسى كه خشمى را فروخورد با اين كه بر انفاذ آن توانا باشد، خداوند قلب او را تا روز قيامت از امن و ايمان پر كند.))(254)
(6) از نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((خردمندترين مردم ، شديدترين مردم است در مدارا و ملاطفت با مردم . و هوشيار و دورانديش ترين مردم ، كسى است كه بيشتر از همه خشم خود را فروخورد.))(255)
(7) از امام باقر عليه السلام : ((به راستى خداوند شخص با حيا و بردبار را دوست دارد.))(256)
(8) از نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((به درستى شخص به بردبارى با مردم ، رتبه روزه دار شب زنده دار را درك مى كند.))(257)
(9) از امام باقر عليه السلام : ((كسى كه خشمش را از مردم نگهدارد، خداوند عذاب روز قيامت را از او نگهدارد.))(258)
(10) از نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((از محبوبترين راهها به سوى خداوند عزّوجلّ (فرو بردن ) دو جرعه است : يكى جرعه خشمى كه رد كنى آن را به بردبارى ، ديگرى جرعه مصيبتى كه رد كنى آن را به شكيبايى .))(259)

خوش زبانى و بد زبانى

بد زبانى قبيح و موجب آزار و برانگيختن بغض مردم است و در مدارك اسلام از آن منع و به خوش زبانى امر شده است .

قرآن كريم :

(1) ((براى مردم خوش زبان و نيك گفتار باشيد.))(260)
(جمله فوق ضمن پيمانى است كه خداوند از بنى اسرائيل گرفته است .)
(2) ((گفتار خوب و عفو و آمرزش (لغزش فقير) بهتر است از صدقه اى كه از پى آن آزارى باشد و خداوند بى نياز و حليم است ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد صدقات خودتان را با منت و اذيت باطل نكنيد.))(261)
(3) قرآن و اوليا اشخاص بى رشد و كم خرد مى گويد:((اموال و دارايى خودتان را(مراد اموال سفيهان است كه در حكم اموال اولياء است )- كه خداوند متعال آنها را وسيله قيام و معيشت شما (مردم ) قرار داده است - به تصرف سفيهان ندهيد و روزى و پوشاك آنان را در آن اموال (و از عايدى آنها) بدهيد و (مثلا اگر تندى و اسائه اى براى اخذ آنها به شما نمودند) به گفتار نيكو (و وعده معروف ) به آنان (پاسخ ) بگوييد.))(262)
(4) ((اگر هنگام تقسيم ميراث ، خويشان (خويشانى كه ارث بر نيستند) و يتيمان و مستمندان حاضر شدند؛ چيزى از تركه روزى آنان كنيد، و با ايشان با گفتارى خوب سخن بگوييد (از قبيل عذر خواهى و دعاى خير براى آنان ).))(263)
(5) ((و بايد بترسند كسانى كه اگر فرزندان ناتوانى از خود باقى گذارند بر ايشان نگران و دلواپسند، پس بايد(در زندگى خود با فرزندان و يتيمان ديگران مدارا و مهربانى كنند و) از خدا بپرهيزند و گفتارى درست (از روى شفقت و مهربانى با آنان ) بگويند.))(264)
(6) ((بگو بر بندگان من (كه به يكديگر و درباره يكديگر) آنچه كه خوبتر است بگويند كه شيطان بين آنان فساد مى كند و شيطان براى انسان دشمنى واضح و آشكار است .))(265)

روايات :

(1) از امام باقر عليه السلام در تفسير ((قولوا للناس حسنا)) : ((بهترين چيزى را كه دوست مى داريد درباره شما گفته شود، درباره مردم بگوييد.))(266)
(2) از امام صادق عليه السلام : ((گروه شيعه ! زينت ما باشيد و نه عيب ما، و براى مردم خوبى بگوييد و زبانهايتان را نگهداريد و آن را از سخن زائد و گفتار زشت باز داريد.))(267)
(3) از امام صادق عليه السلام : ((از خدا بپرهيزيد و زبانهايتان را، جز از خير، باز داريد.))(268)
(4) از نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((كسى كه مردم به خاطر زشتگوئيش از همنشينى و معاشرت با او بدشان بيايد مسلما از بدترين بندگان خداست .))(269)
(5) از امام صادق عليه السلام : ((همانا زشتگويى و ناخوش گويى و زبان درازى از نفاق است . مبغوض ترين خلق خدا كسى است كه مردم از زبان او در حذر باشند.))(270)
(6) از نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((همانا خداوند زشتگوى بد زبان را دشمن مى دارد.))(271)
(7) از نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((كسى كه از زبان او مردم مى ترسند، اهل آتش است . بدترين مردم كسى است كه مردم او را، از ترس شر او و اذيت زشتگويى اش ، اكرام كنند. بدترين مردم نزد خداوند در روز قيامت كسانى هستند كه از ترس شرشان (در دنيا) اكرام و احترام شوند.))(272)

دشمنى و كينه جويى ، دورى و جدايى از يكديگر

از صفات رذيله آدمى ، دشمنى و كينه جويى نسبت به ديگرى است كه در اسلام منع و مذمت شده است و گاه همين صفت منشاء رذائل و اعمال مهلكه اى ديگر از قبيل غيبت و دروغ و بهتان و شماتت و مسخره و فحش و اذيت و آزار و ستم و حسد و بخل مى گردد و سرانجام دنيا و آخرت آدمى را فاسد مى نمايد.

قرآن كريم :

(1) ((و البته واندارد شما را كينه گروهى ، كه بازداشتند شما را از مسجدالحرام ، بر آنكه ستم كنيد.))(273)
(2) ((و البته واندارد شما را، كينه گروهى ، بر اين كه عدل و داد نكنيد، عدالت كنيد كه عدل به تقوى نزديكتر است .))(274)

روايات :

(1) از امام صادق عليه السلام : ((كسى كه بذر دشمنى بكارد، همان را درو كند.))(275)
(2) از امير المؤ منان على عليه السلام : ((رشك و دروغ و كينه را رها كن ، اينها سه چيزند كه دين را زشت كنند و انسان را هلاك نمايند.))(276)
(3) از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((از خويش خود نبُر (جدا مشو) گرچه او از تو بريده باشد.)) (277)
(4) از امام باقر عليه السلام : ((چون دو نفر از شيعيان ما نزاع كنند و از يكديگر مفارقت نمايند، پس بايد ستمديده به سوى رفيق خود برگردد، تا اين كه بگويد: اى برادر من ! منم ستم كننده ، تا آنكه دورى و ناپيوستگى ميان آن دو، بريده و تمام شود كه خداى متعال داور و دادگر است ، از ظلم براى مظلوم (انتقال ) مى گيرد.)) (278)
(5) از رسول اكرم صلى الله عليه و آله : ((آگاه باشيد كه به درستى ، دشمنى با يكديگر، تراشنده و از بيخ و بن كننده دين است .))(279)
(6) از امام باقر عليه السلام : ((اصحاب و برادران دينى خود را بزرگ داريد و احترامشان كنيد، هجوم مكنيد و به هم ضرر نرسانيد و رشك مورزيد و از بخل بپرهيزيد و بندگان خالص خدا باشيد.))(280)
(7) از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم : ((براى هيچ مسلمانى جايز و حلال نيست كه از برادر مسلمان خود تا سه روز قهر و دورى و ناپيوستگى كند، و پيشى گيرنده (براى آشتى )، به بهشت پيشى گرفته است .))(281)
(8) از امام صادق عليه السلام : ((مؤ من نسبت به برادر با ايمانش هديه خداى عزّوجلّ است ، پس اگر او را مسرور كند و به او پيوندد، هديه خداوند را پذيرفته است و اگر از او ببرد و دورى و جدايى كند؛ هديه خداوند را رد كرده است .))(282)
(9) از امام صادق عليه السلام : ((خداوند از هيچ مؤ منى عملى را نپذيرد، اگر او قصد بدى و سويى را بر برادر با ايمانش در دل داشته باشد.))(283)

آگاهى

الف ) در رواياتى نهى و منعى از ((شحناء))، ((مشارة ))، ((ملاحاة )) وارد شده است . مراد از شحناء؛ عداوت و كينه است . و مراد از مشارة ؛ مخاصمه است . و مراد از ملاحات ؛ منازعه .(284)
ب ) در رواياتى از دورى مؤ من ، بيش از سه روز نهى شده ؛ مانند اين كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايت است : ((لاهجرة فوق ثلاث )) يا ((لايحل لمسلم ان يهجر اخاه فوق ثلاثة )) .(285)
ظاهرا مراد از اين هجر، دورى گرفتن (جدايى ، بريدن ) مؤ منين از يكديگر پس از وقوع منازعه بين آنان مى باشد.
ج ) در رواياتى از حجب مسلمان مؤ من (يعنى خوددارى از ملاقات با او) منع شده است ؛ مانند روايت ابى حمزه از امام باقر عليه السلام : ((اى اباحمزه ! هر مسلمانى كه مسلمان ديگرى به منزلش بيايد براى زيارت او يا طلب حاجتى از او، و او در منزلش باشد و اذن ورود بخواهد، اذن ندهد و به سوى او نيز خارج نشود؛ پيوسته اين صاحب منزل در لعنت خدا خواهد بود تا اين كه يكديگر را ملاقات كنند.)) راوى مى گويد: ((گفتم فدايت شوم در لعنت خداست تا اين كه يكديگر را ملاقات كنند؟)) فرمود: ((بلى .))(286)
و در روايتى از حضرت رضا عليه السلام نقل شده است كه فرمود: ((ملعون است ، ملعون است ؛ كسى كه محتجب شود از برادرش (يعنى خود را از برادر ايمانيش كه اذن ملاقات مى خواهد بپوشد و پنهان كند و رو نشان ندهد).))(287)

حرض (آز)

يكى از صفات مذبوم ، صفت حرص و آز است كه آدمى را به خوارى مى كشاند و به گناه وامى دارد.

روايات :

(1) از على عليه السلام : ((آز كليد رنج و مركب تعب و باعث ورود در گناهان است . آز نشانه بدبختان است . آز آدمى را خوار و بدبخت مى گرداند.))(288)
(2) از امام باقر عليه السلام : ((مثل آزمند (حريص ) بر دنيا، چون كرم ابريشم است كه هر چه زيادتر (پيله را) بر خود بپيچد، بيرون آمدنش دورتر و مشكلتر گردد تا اين كه از اندوه بميرد.))(289)
(3) از امام صادق عليه السلام :((بى نيازترين بى نيازى براى كسى كه گرفتار آز نباشد.))(290)

طمع (چشم داشت به ديگران )

يكى ديگر از صفات مذموم ، صفت طمع است و آن توقع و چشم داشتن از ديگران است كه آدمى را پست و ذليل مى كند.

روايات :

(1) از امام باقر عليه السلام : ((بد بنده اى است ، بنده اى كه براى او طمعى باشد كه بكشاند او را.))(291)
(2) از على عليه السلام : ((بهترين امور، امرى است كه از طمع عارى باشد. صلاح ايمان ، ورع ، و فساد آن طمع است . خوارى مردان در مطلع است . از فريب طمع بپرهيز كه چراگاه آن وخيم است . كسى كه نفس ‍ خود را از پستى مطامع پاك نكرد، خود را ذليل و خوار كرده است و در آخرت خوارتر و رسواتر است .))(292)
(3) از امام باقر عليه السلام : ((پايدارى عزت را، به ميراندن طمع بجوى .))(293)

حياء (شرم ) و بى شرمى

شرم (حياء) در آدمى يكى از خصال پسنديده است ، و منظور، شرم از انجام دادن كار بد و از ترك طاعت پروردگار و ارتكاب معصيت است ؛ كه عقلا و شرعا (چنين شرمى ) نيكو و ممدوح است ؛ ولى شرم در انجام كار نيك و براى طاعت پروردگار و ترك كار بد و معصيت ، مذموم و احمقانه است . در مواضعى كه شرم و حياء ممدوح است ، بى شرمى البته بسيار مذموم و ممنوع مى باشد.

روايات :

(1) از امام صادق عليه السلام : ((حياء از ايمان و ايمان (يعنى شخص با ايمان در آخرت ) در بهشت است .))(294)
(2) از امام صادق عليه السلام : ((ايمانى نيست براى كسى كه هيچ حياء ندارد.))(295)
(3) از امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام : ((حياء و ايمان (ملازم يكديگر و مانند آنند كه ) به يك ريسمان بسته شده اند؛ پس هرگاه يكى از آن دو رفت ، ديگرى هم مى رود.))(296)
(4) از امام صادق عليه السلام : ((راءس مكارم (اخلاق ) حياء است .)) (297)
(5) از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((خداوند رحمت كند بنده اى را كه از پروردگارش حياء كند؛ حق حياء را، (كه در اين صورت ) حفظ مى كند، آنچه را سر شامل آنست (چشم و گوش و زبان ، يا افكار خود را) و شكم و آنچه را شكم در خود مى گيرد (از خوردنى و نوشيدنى ) و ياد مى كند قبر و پوسيدگى (جسد) را و متوجه است كه براى او (در آخرت ) معاد و بازگشتى هست .))(298)
(6) از امام كاظم عليه السلام : ((به تحقيق خداوند بهشت را حرام كرده است بر هر بد زبان زشتگوى كه شرمى كه از آنچه گويد و آنچه درباره او گفته شود باك ندارد.))(299)
(7) از اميرالمؤ منان عليه السلام : ((بى شرمى عنوان تمام بدى است .))(300)
(8) از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم : ((حياء عقل و حياء حماقت ؛ حياء عقل ، علم است و حياء حماقت ، جهل است .(مثلا حيايى كه شخص از كردار زشت و گفتار بد داشته باشد؛ آن حياء عقل و علم است ، و اما حيايى كه براى انجام كار خوب و يا براى سؤ ال از مطالب علمى و تعلم احكام دين داشته باشد، حياء حماقت و جهل است ).))(301)
(9) از امام زين العابدين عليه السلام : ((شخص با ايمان چيزى از امور نيك را از روى رياء انجام نمى دهد و نيز چيزى (از امور نيك ) را از حياء ترك نمى كند.))(302)
(10) از امام صادق عليه السلام : ((ترك علم مكن به جهت حياء از مردم .))(303)