اخلاق - ۱

محمود اكبرى

- ۴ -


4. آداب شنيدن

((گفتن و شنيدن))، دو خط ارتباطى با مردم است . به تعبير ديگر، دو نعمت بزرگ الهى ، قدرت گويايى و شنوايى است كه سهم مهمى در ايجاد ارتباطهاى انسانى دارد و براى داشتن روابطى سالم و سودمند، نيازمند آنيم كه شيوه صحيح استفاده از((زبان))و((گوش))را مورد توجه قرار دهيم .

اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود:عود اذنك حسن الاستماع .(299) اذا جلست الى عالم فكن على اءن تسمع اءحرص منك على اءن تقول ، و تعلم حسن الاستماع كما تعلم حسن القول ، و لا تقطع على اءحد حديثه .(300)

در معاشرت ، نحوه استفاده از قدرت شنوايى و به تعبير ديگر خوب شنيدن و درست گوش دادن ، نقش مهمى دارد. بى اعتنايى به حرفهاى گوينده ، نشان بى ادبى است . برعكس ، حسن توجه و ابراز علاقه ، علامت ادب و تربيت اجتماعى و اعتنا نكردن به موقعيت انسانى گوينده به شمار مى آيد.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به حرفهاى ديگران گوش مى داد، حتى به سخن آنان كه بيمار دل بودند و روى اغراض شوم ، حرفهايى مى زدند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، دو گوش شنوا براى آنان بود؛ تا حدى كه آنان به ستوه آمدند و از روى طنز مى گفتند:((او گوش است .))خداوند دستور مى دهد كه به آنان بگو:((قل اذن خير لكم ...(301)))

آنان از روى آزار، لقب((گوش))به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى دادند، تا او را خوش باور، ساده لوح و سطحى قلمداد كنند. ولى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، اين شيوه را براى جلوگيرى از فتنه انگيزى آنان اتخاذ كرده بود. شايد اينگونه سكوت كردن و گوش دادن ، بهترين شيوه خنثى كردن توطئه ها و جوسازيها باشد.

آيه فوق ، ضمن اينكه اخلاق خوش پيامبر اسلام را ستايش مى كند، اعتماد او را تنها به حرفهاى مؤ منان بيان مى دارد.

حسن سلوك و رفتار، ايجاب مى كند كه انسان ، حالت پذيرش و قبول از خودش نشان دهد. اگر كسى خبر، داستان يا مطلبى را باز مى گويد، بايد چنان با علاقه گوش فرا داد كه تصور شود شنونده نمى داند و اولين بار است كه مى شنود، نه اينكه با بى اعتنايى ، نشان دهد كه آن را شنيده و خوانده و از آن مطلع است ! استاد هم اگر درس را توضيح مى دهد، يا پاسخ سوالى را مى گويد، بايد شاگرد اين((شوق شنيدن))را ابراز نمايد، تا او با علاقه پاسخ دهد؛((مستمع ، صاحب سخن را بر سر ذوق آورد))

اينك به چند نمونه از اين آداب اشاره مى شود كه در روايات با عنوان((حسن الاستماع))(خوب گوش دادن ) ياد شده است .

1. به سخنان گوينده بايد با تحمل و صبورى گوش داد، تا كلامش به پايان برسد. بريدن حرف ديگران شيوه اى ناپسند و دليل بى ادبى است . در سيره اخلاقى حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده است : هنگامى كه كسى سخن مى گفت : به او گوش مى داد، تا سخنش به پايان برسد.(302) درباره حضرت رضا (عليه السلام ) نيز، از ابراهيم بن عباس روايت است :و ما راءيت قطع على اءحد كلامه حتى يفرغ منه .(303)

2. شنونده نبايد خود را داناتر از گوينده فرض كند و به گفته هاى او گوش ‍ ندهد، يا بى اعتنايى كند، و پندارد هر چيز را مى فهمد و نيازى به شنيدن و گوش دادن ندارد.

3. هر كس به موعظه و پند و راهنمايى ديگرى مى پردازد، دوست دارد شاهد حسن توجه و گوش دادن او باشد و علايم پذيرش و تاءثير و قبول را در او ببيند. اين شيوه ، جامعه را به سمت برخوردارى از راهنماييهاى دلسوزانه و انتقادهاى سالم پيش مى برد.

از علل بى اثر بودن بسيارى از هشدارها، تذكرها، انتقادها و نهى از منكرها، آن است كه شنونده اين مواعظ و ارشادها، بنا را بر بى توجهى گذاشته يا خود را به ندانستن و نشنيدن مى زند، يا چندان اهميتى براى آنها قائل نيست . نتيجه قهرى چنين برخوردى نيز روشن است : دلسردى هشداردهنده از تذكر و ياءس از تاءثير گذارى انتقاد سالم ! زيان اين نيز به جامعه برمى گردد كه از نعمت ارشادهاى دلسوزانه و امر به معروف و نهى از منكر محروم مى ماند و مردم بدون توجه به هشدارها و موعظه ها، گرفتار غفلت ، غرور، يا سنگدلى مى شوند.(304)

4. خيليها دلهاى آكنده از غم و خاطرات تلخ و نابسامانيهايى دارند كه آنان را در فشار روحى قرار مى دهد. در پى دو گوش شنوايند كه درد دل كنند و با بازگويى دردمنديهايشان سبك شوند. آنكه عاطفه نشان مى دهد و به شكوه ها و غمنامه هاى يك دردمند گوش مى سپارد و خود را علاقه مند به شنيدن نشان مى دهد، با او نوعى همدردى كرده است . اين روحيه خوب و بزرگ ، ستودنى است . اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرموده است :من السؤ دد الصبر لاستماع شكوى الملهوف .(305)روحيه گرم و مردم دوستى ، زندگيها را گرمتر و بار سنگين غمهاى گرفتاران را سبكتر مى سازد.

در خاتمه بايد به يك نكته توجه نمود كه از آداب اجتماعى گوش دادن ، رعايت اذن است . اگر كسانى با هم سخن مى گويند و مايل نيستند ديگرى سخنانشان را بشنود، نبايد گوش دهد. يا بايد از محل سخن گفتن آنان بيرون رفت ، يا خود را به كارى ديگر مشغول ساخت كه حرفهايشان به گوش ‍ نرسد. حداقل آنكه بى توجه بود، نه حساس براى گوش دادن و پى بردن به محتواى سخن آنان . در اين باره ، فرقى نمى كند كه سخن گفتنشان حضورى باشد، يا تلفنى .

امام صادق فرمود:... و المستمع من قوم و هم له كارهون ، يصب فى اذنيه الانك و هو الاءسرب (306)پس((استراق سمع))، از آداب ناپسند اجتماعى است كه گاهى مفاسد و پيامدهاى تلخى به دنبال دارد.

5. آداب انتقاد

صلاح و اصلاح فرد و جامعه در سايه انتقاد سالم و سازنده است . انتقاد سازنده داراى آداب و شرايطى است :

1. انتقاد با نيت خيرخواهى و به قصد اصلاح و ارشاد انجام شود. نقد نبايد برخاسته از حسد و غرض ورزى باشد.

2. لحن انتقاد كننده مشفقانه باشد.

3. انتقاد در خلوت و بدون آبروريزى انجام شود. اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود:((نصحك بين الملا تقريع .))(307) و از امام حسن عسكرى (عليه السلام ) نقل است كه فرمود:من وعظ اءخاه سرا فقد زانه و من وعظه علانيه فقد شانه .(308)

4. فقط از رفتار و كار خطا انتقاد شود.

5. انتقاد بدون توهين و تحريك عصبى انجام شود.

6. انتقادگر، فرصتى براى جبران به انتقادشونده بدهد.

7. انتقاد همراه با ذكر كارها و اوصاف مثبت انتقاد شونده باشد.

8. انتقادگر در حين انتقاد بر احساسات خود تسلط داشته باشد.

9. روش انتقادگر عيب پوشى و رازدارى باشد نه افشاگرى .

6. آداب امر به معروف و نهى از منكر

از ميان فرايض اسلامى ، تنها فريضه اى كه مشروط به احتمال تاءثير است امر به معروف و نهى از منكر است ؛ يعنى احتمال مؤ ثر واقع شدن آن يكى از شرايط وجوبش به شمار مى آيد.

همه شرايط و مراتب و آدابى كه براى اجراى اين فريضه در نظر گرفته اند چيزى نيست جز كوشش براى مؤ ثرتر شدن آن . بايد آمر به معروف و ناهى از منكر طبيب وار و مشفقانه درد بيمار خود را بشناسد و داروى مناسب آن را تجويز كند و در اين راه آدابى را به كار بندد كه او را موفق سازد. مقصود از آداب امورى است كه رعايت آنها در حصول غرض و نتيجه مؤ ثر است . برخى از اين آداب عبارتند از:

1. پرهيز از تجسس ؛ زيرا امر به معروف و نهى از منكر ناظر به امور اجتماعى مسلمانان است و تنها در اين حوزه كاربرد دارد.

2. ادب در گفتار و رفتار عامل جذب است . نوع گفتار و عمل شخص بايد چنان باشد كه دل طرف را تسخير كند(309) در پى آن امر و نهيها اثر خود را مى بخشد.

3. هرگز با توهين و تحقير و اهانت نمى توان كسى را به كار نيك جذب كرد يا او را از كار زشت باز داشت ، بلكه اين گونه برخورد گاهى عامل لجاجت مى شود و اثر معكوس دارد. بايد با شخصيت دادن به طرف ، او را جذب كرد. فقها فرموده اند براى جلوگيرى از معصيت اهانت جايز نيست .(310)

4. بايد با مجرمان به گونه اى برخورد كرد كه به ما اعتماد پيدا كنند و حرفهاى ما را از روى خيرخواهى بدانند، همانند آينه كه بى غرض و صادقانه عيوب انسان را نشان مى دهد و همه به صداقت آن ايمان دارند.

5. امر به معروف در بسيارى از موارد بايد خصوصى و همراه با حفظ شخصيت و موقعيت افراد انجام گيرد به گونه اى كه عمل شخص نقد شود، نه خود شخص .

6. براى اينكه خلافكاران گستاخ نشوند و حريمها شكسته نشود، گاهى بايد خود را به تغافل زد. بعضا بايد اگر از گناه و فساد كسى باخبر شديم ، آن را به رخ او نكشيم و چنان وانمود كنيم كه خبر نداريم تا قبح كارهاى بد از ميان نرود.

7. دعوت عملى مؤ ثرتر از دعوت زبانى است . اگر كسى خودش به گفته هايش مقيد نباشد نمى تواند بر ديگران تاءثير بگذارد. اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود:لعن الله الآمرين بالمعروف التاركين له و الناهين عن المنكر العاملين به .(311)

نيز امام صادق (عليه السلام ) فرمود:كونوا دعاه الناس بغير السنتكم .(312)

سعديا گر چه سخندان و مصالح گويى   به عمل كار برآيد به سخندانى نيست

اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود:اءيها الناس و الله ما اءحثكم على طاعه الا و اءسبقكم اليها، و لا اءنهاكم عن معصيه الا و اءتناهى قبلكم عنها.(313)

سعدى مى گويد:((دو صد گفته چون نيم كردار نيست .))

عالمى را كه گفت باشد و بس   هر چه گويد نگيرد اندر كس
عالم آن كس بود كه بد نكند   نه بگويد به خلق و خود نكند

7. آداب تبليغ

آداب تبليغ بسيار است و در اين زمينه كتابهاى سودمندى منتشر شده است .(314) در اينجا به نقل حديث شريفى از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) اكتفا مى كنيم :

پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) هنگامى كه معاذ بن جبل را به يمن اعزام نمود مجموعه اى از آداب تبليغ را طى حديثى به او گوشزد نمود در اينجا گزيده اى از متن و ترجمه حديث را مى آوريم :

يا معاذ، علمهم كتاب الله و اءحسن اءدبهم على الاخلاق الصالحه و اءنفذ فيهم امر الله ، و لا تحاش فى اءمره و لا ماله اءحدا؛ فانها ليست بولايتك و لا مالك ، و اءد اليهم الامانه فى كل قليل و كثير، و عليك بالرفق و العفو فى غير ترك للحق . و اءمت اءمر الجاهليه الا ما سنه الاسلام .

و اءظهر اءمر الاسلام كله صغيره و كبيره ، وليكن اءكثر همك الصلاة ؛ فانها راءس ‍ الاسلام بعد الاقرار بالدين ، و ذكر الناس بالله و اليوم الاخر و اتبع الموعظه ؛ فانه اءقوى لهم على العمل لما يحب الله ؛ ثم بث فيهم المعلمين ، و اعبد الله الذى اليه ترجع ، و لا تخف فى الله لومة لائم .

و اءوصيك بتقوى الله و صدق الحديث و الوفاء بالعهد و اءداء الامانه و ترك الخيانه و لين الكلام و بذل السلام و حفظ الجار و رحمته اليتيم و حسن العمل و كظم الغيظ و خفض الجناح .(315)

اى معاذ! قرآن را بدانها بياموز، آنان را به اخلاق خوب پرورش ده ، و امر خدا را در ميان آنان اجرا كن ، در فرمان خدا و مال خدا از هيچ كس در هراس ‍ مباش ؛ زيرا اختيار با او نيست ، و مال از آن تو نيست ، امانت آنان را كم يا بيش بدانها بپرداز. بر تو باد نرمش و گذشت در غير مورد ترك حق ، شعارهاى دوران جاهليت را از ميان ببر مگر آنچه را اسلام زنده داشته است .

امر اسلام را از خرد و كلان پديدار كن و بيشتر همتت به نماز باشد كه بعد از اقرار به دين سرلوحه مسلمانى است . مردم را به ياد خدا و روز پاداش بيفكن و اندرزگويى را دنبال كن كه آنان را بر كردارى كه خداوند دوست مى دارد نيرو بخشد، سپس همه جا آموزگاران را در ميانشان بگمار و خدايى را كه بدو باز مى گردى بپرست و در راه خدا از سرزنش هيچ ملامتگرى باك مدار.

من تو را به پرهيزگارى و راستى گفتار و وفاى به پيمان و اداى امانت و ترك خيانت و نرم گويى و پيشدستى در سلام و نگهداشت احترام همسايه و نيكوكارى و فرو خوردن خشم و تواضع سفارش مى كنم .

8. آداب نامه نگارى

1. مستحب است نامه با((بسم الله))آغاز شود. امام صادق (عليه السلام ) فرمود:لا تدع (بسم الله الرحمن الرحيم ) و ان كان بعده شعر.(316)

2. از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه شايسته نيست در متن نامه كه با بسم الله آغاز شده است نام و عنوان ديگرى را بنويسند بلكه بايد عنوان را در پشت نامه (كه امروز نزد ما به صورت پاكت است ) بنگارند:لا تكتب بسم الله الرحمن الرحيم لفلان ، و لا باءس ان تكتب على ظهر الكتاب : لفلان (317)

بزرگان ما از جمله مرحوم آيه الله بروجردى رحمه الله در نامه هاى خود عنوان مخاطب را بعد از((بسم الله))نمى نوشتند و تنها به نوشته پشت پاكت اكتفا مى كردند.

3. نامه را خوش خط بنويسيد تا مخاطب بتواند نامه را به درستى بخواند.

4. لازم است نويسنده نامه در نوشته خود دقت كند و پس از نوشتن حداقل يك بار آن را بخواند. اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود:((عقول الفضلاء فى اءطراف اءقلامها.))(318)

5. امام صادق (عليه السلام ) فرمود:رد جواب الكتاب واجب كوجوب رد السلام .(319)

6. مرازم بن حكيم گويد: امام صادق (عليه السلام ) دستور داد براى كارى نامه اى بنويسم . نامه نوشته شد و به عرض آن حضرت رسيد ولى در آن((ان شاء الله))نبود. نامه را به حضرت رساندم ، حضرت نگاهى به نامه انداخت و فرمود:كيف رجوتم اءن يتم هذا و ليس فيه استثناء، انظروا كل موضع لا يكون فيه استثناء فاستثنوا فيه .(320)

7. نامه كوتاه و گويا باشد.

8. نامه با تاريخ باشد. حضرت امام خمينى رحمه الله در نامه اى از نجف اشرف به فرزند خويش مرقوم فرموده اند:

مرقوم بى تاريخ شما رسيد. من نمى دانم چرا به اين زودى از آخوندهاى بى بند و بار شدى ! پس از اين ، اول ، فوق نامه را تاريخ بگذار، بعد شروع كن .(321)

9. نامه و نبشته را بايد در پاكت گذاشت . حضرت امام خمينى رحمه الله در نامه اى از نجف اشرف خطاب به فرزند خويش مرقوم فرموده اند:((كاغذ جوف را به آقاى ...، پس از آنكه در پاكت گذاشتيد! بدهيد.))(322)

9. آداب دوستى

دوستى و رفاقت پاسخ به يك نياز فطرى و طبيعى جوان است كه او را از تنهايى و بى پناهى خويش مى رهاند و در پرتو محبتها و دوستيها، شخصيت او به نقطه كمال يا سقوط مى رسد. بدين جهت ، در اسلام از جايگاه ويژه اى برخوردار است و براى خود آدابى دارد كه در اينجا به گوشه اى از آنها اشاره مى شود:

1. خالص كردن قصد و تحكيم پايه هاى رفاقت . كسى كه خواهان رفاقت با ديگران است بايد در آغاز قصد خود را از انگيزه هاى زودگذر و بهره هاى دنيوى خالص گرداند؛ زيرا هر گاه انگيزه رفاقت پوچ و واهى و محدود و متناهى باشد، با زوال آن ، انگيزه رفاقت نيز به پايان مى رسد و به فراق مى انجامد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در حديثى به اين نكته اشاره فرموده است :

سبعه يظلهم الله يوم القيامه : فمنهم اثنان تحابا فى الله فعاشا على ذلك و ماتا عليه .(323)

2. سنخيت . انسان نبايد جز با حق طلبان و آخرت گرايان رفاقت كند، تا هم سنخيت برقرار شود و هم اميد به حصول فوايد دينى آن پيدا شود.

جانا! بهشت ، صحبت ياران همدم است   ديدار يار نامتناسب ، جهنم است

از همنشينى و رفاقت با كسانى كه همت آنها كسب دنياست و از ياد حق غافل هستند بايد پرهيز نمود، چنانكه خداوند مى فرمايد:فاءعرض عن من تولى عن ذكرنا و لم يرد الا الحيوه الدنيا.(324)

3. يكسان بودن ظاهر و باطن با دوست . انسان بايد همان گونه كه ظاهرا با دوست خود به صفا و محبت رفتار مى كند، باطنا نيز به او محبت داشته باشد تا ظاهر و باطن موافق باشد.

4. ترك تكلف . يعنى نبايد با دوست خود متكلفانه رفتار كند. در خبر است كه :اءنا و اتقياء اءمتى بُرَآء من التكلف .(325)

و اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) مى فرمايد:شر الاصدقاء من اءحوجك الى مداراه و اءلجاءك الى اعتذار اءو تكلفت له .(326)

و امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:اثقل اخوانى على من يتكلف لى فى الصحبه و اتحفظ منه و اخفهم على من اكون معه كما اكون وحدى .(327 )

5. چشم پوشى از لغزش دوست . اگر احيانا لغزشى از دوست خود ديد بايد آن را ناديده بگيرد و عذرى موجه براى آن پيدا كند و بداند كه لغزش ، لازمه زندگى بشرى است و به طور كلى نمى توان از آن بر حذر بود.

6. آشكار كردن خوبيها و پوشاندن بديهاى دوست .

7. تحمل و مدارا با دوست . انسان بايد بار((يار))خود را بكشد و اگر از او عمل ناراحت كننده اى سر زد خويشتن دارى كند، و البته قصد او از اين خويشتن دارى اصلاح او باشد نه جلب منفعت و يا دفع ضرر. على (عليه السلام ) فرمود:من لم يحتمل زلل الصديق مات وحيدا.(328)

8. تذكر عيوب دوست . نشانه محبت آن است كه عيب دوست را مانند عيب خويش ناپسند بدانيم و از آن چشم پوشى نكنيم . البته بايد اين تذكر مخفيانه باشد وگرنه فضيحت است نه نصيحت .

9. پذيرفتن تذكرات و نصايح دوست . هر كس كه از قبول نصيحت و تذكرات دوست خويش خوددارى كند، نشانه آن است كه در دوستى صداقت ندارد.

10. ايثار در حق دوست .

11. انصاف درباره دوست .

12. وفاى به وعد. از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده اند:لا تمار اخاك و لا تمازحه و لا تعده موعدا فتخلفه .(329 )

13. رعايت حقوق دوستان . انسان نبايد به واسطه اعتماد بر روابط دوستانه در انجام دادن وظايف و رعايت حقوق دوست خود كوتاهى كند.

يكى از نكات دقيق در عالم رفاقت در تمام دوره ها و همه فراز و نشيبهاى زندگى اين است كه انسان وقتى با كسى رفيق مى شود و باب صميميت مى گشايد، گاه اين رفاقت وى را از اداى حقوق دوست غافل مى كند و موجب مى شود كه حقوق رفيقش را درست ادا نكند؛ مثلا از جمله حقوق دوست مومن آن است كه در محضر ديگران به او احترام گذارد و اگر به چيزى احتياج دارد، احتياج وى را زودتر برآورده سازد ولى گاهى صميميت و يگانگى به حدى مى رسد كه آدمى نه تنها حقوق دوست خود را فراموش ‍ مى كند بلكه كمتر هم به او احترام مى گذارد. مثلا از آنجا كه رفاقت و صميميت عميق بين خود و دوستش احساس مى كند در عالم دوستى با ضمير خطاب((تو))او را صدا مى زند و بر اثر عادت گاهى در انظار عمومى نيز به همان شكل رفتار مى كند. بايد توجه داشت كه اين شكل رفتار و برخورد به تدريج باعث كم رنگى رفاقت مى شود. على (عليه السلام ) فرمود:لا تضيعن حق اخيك اتكالا على ما بينك و بينه ؛ فانه ليس لك باخ من اءضعت حقه .(330)

14. رعايت اعتدال در گفتار با دوستان . انسان بايد همواره از افراط و تفريط در انبساط و انقباض بپرهيزد؛ يعنى نه آن قدر شوخى و مزاح كند كه موجب طغيان نفس و سوء استفاده ناصالحان گردد و نه آن قدر عبوس باشد كه موجب كسالت نفس و فرار دوستان صالح شود.

15. قطع رابطه با دوستى كه منحرف شده و اميدى به اصلاح او نيست .

16. ياد خير از دوستى كه از انسان جدا شده و قطع رابطه كرده است .

17. محافظت بر دوستى و پايدارى بر تداوم آن . پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايند:ان الله تعالى يحب المداومه على الاخاء القديم فداموا عليه .(331)

على (عليه السلام ) مى فرمايد:اءعجز الناس من عجز عن اكتساب الاخوان و اءعجز منه من ضيع من ظفر به منهم .(332)

18. يارى دوست به هنگام درماندگى و مشكل . پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:من كان فى حاجه اءخيه كان الله فى حاجته .(333)

دوست مشمار آن كه در نعمت زند   لاف يارى و برادر خواندگى
دوست ، آن باشد كه گيرد دست دوست   در پريشان حالى و درماندگى (334)

امام صادق (عليه السلام ) فرمود:... و اذا علمت اءن له حاجه تبادره الى قضائها و لا تلجئه اءن يساءلكها ولكن تبادره مبادره ...(335)

19. در عالم دوستى بايد ضوابط شرعى را حفظ نمود. گويند: مرحوم آيه الله حاج آقا حسين قمى قدس سره علاوه بر مقام علمى و تقوايى در معاشرت و اخلاق اجتماعى نيز بسيار مقيد و به رفاقت صحيح ، فوق العاده پايبند بود و هرگز حاضر نبود براى دوستى ضوابط شرعى را زير پا بگذارد و مى گفت : من ، تا درِ جهنم با رفيق هستم ولى براى او داخل جهنم نمى شوم .

20. در عالم دوستى بايد محبت و اطمينان و اعتماد متعادل باشد. على (عليه السلام ) فرمود:ابذل لصديقك كل الموده ، و لا تبذل له كل الطماءنينه ، و اءعطه كل المواساه ، و لا تفض اليه بكل الاسرار.اگر دوست تو مى خواهد با انواع رفتارهاى نابجا رابطه دوستى را قطع كند تو به حفظ دوستى همت گمار. اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود:و لا تكونن على الاساءة اءقوى منك على الاحسان .(336)

10. آداب شوخى

گر چه((مزاح و شوخى))در جاى خود مطلوب و پسنديده است ، اما شرايط و آداب و بايدها و نبايدهايى دارد تا در سايه آن ، ارزش و احترام انسانها محفوظ بماند. اگر اين حدود و شرايط، رعايت نشود، شوخى پيامدهاى نامطلوبى دارد. در اينجا به گوشه اى از اين آداب اشاره مى شود:

الف : شوخى بايد به حق و منطقى باشد. شوخى به معناى بى ادبى ، حرف لغو و بيهوده ، سخن بيجا و نيش دار نيست بلكه شوخى و مزاحى كه باعث آبروريزى يا فاش شدن اسرار ديگران شود، گناه است . پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:((انى لاءمزح و لا اقول الا حقا.))(337)

در محضر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) گروهى نشسته بودند. مردى از اصحاب برخاست تا بيرون رود، ولى فراموش كرد كفشهاى خود را ببرد. چون به در رسيد متوجه شد و بازگشت تا كفشهاى خود را بردارد، ولى يكى از اصحاب كفشهاى او را مخفى كرد. مرد بازگشت و گفت : كفشهاى من كجاست ؟ گفتند: ما كفشهاى تو را نديديم . حضرت متوجه آنان شد و فرمود: چرا مومنى را مى ترسانيد؟ عرض كردند: شوخى مى كنيم . حضرت دو يا سه بار سخن خود را تكرار فرمود:((فكيف بروعه المؤ من .))(338)

يكى از ياران اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) از ايشان پرسيد: شخصى با گروهى نشسته است . بين آنان سخنانى گفته مى شود و آنان با هم مزاح و شوخى مى كنند و مى خندند آيا اشكالى دارد؟ امام فرمود:

لا باءس ما لم يكن ؛ فظننت اءنه عنى الفحش ، ثم قال : ان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) كان ياءتيه الاعرابى فيهدى اليه الهديه ، ثم يقول مكانه : اءعطنا ثمن هديتنا، فيضحك رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) و كان اذا اغتم يقول : ما فعل الاعرابى ليته اءتانا.(339)

بنابراين ، بسيارى از شوخيهاى مرسوم بين مردم كه با توهين و مسخره كردن يكديگر همراه است يا شوخيهايى به نام قوم و مردم يك شهر همچون عرب ، ترك ، فارس نارواست .

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:ان الرجل ليتكلم بالكلمه فى المجلس ، ليضحكهم بها، فيهوى فى جهنم ما بين السماء و الارض ؛ ويل للذى يحدث فيكذب ليضحك القوم ، ويل له ، ويل له ، ويل له .(340)

ب . شرايط زمان و مكان و روحيات شخص . بايد شرايط روحى ، سنى و موقعيت زمانى طرف رعايت شود. گاهى شخص مقابل ، از نظر روحى آمادگى شوخى را ندارد؛ مانند شوخى با شخص بيمار يا در حال خواب و مطالعه . در اين موارد نبايد با او شوخى كرد. اگر اين نكته رعايت نشود، شوخى نقش صحيح خود را از دست خواهد داد و به جاى نشاط، جنگ و نزاع ايجاد مى شود. بسيارى از كينه ها و برخوردها ابتدا از يك شوخى بى جا سرچشمه گرفته و كم كم به جاهاى خطرناكى رسيده است .

ز شوخى بپرهيز اى با خرد   كه شوخى تو را آبرو مى برد

ج . رعايت اعتدال در شوخى . يكى از نكاتى كه در شوخيها بايد رعايت شود، رعايت اعتدال است همچون نمك غذا كه اگر زياد باشد، از شورى آن نمى توان آن طعام را خورد و اگر به اندازه باشد، غذا قابل استفاده است .

اندازه نگهدار كه اندازه نكوست   هم لايق دشمن است و هم لايق دوست

اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود:((الكامل من غلب جده هزله .))(341)

برخى از زيانهاى شوخى زياد عبارتند از:

1. از بين رفتن شخصيت و اعتبار انسان :

يكى از نيازهاى انسان در جامعه ، نياز به اعتبار اجتماعى است . شوخى زياد اين اعتبار و ارزش را از بين مى برد. على (عليه السلام ) فرمود:كثره المزاح تذهب بماء الوجه ، و كثره الضحك تمحوالايمان .(342)نيز فرمود:((من كثر مزاحه استحمق))(343)

در عصر امام سجاد (عليه السلام ) مرد ياوه گويى بود كه مردم را با حركات خنده آور خود مى خنداند، و مردم او را به عنوان يك((دلقك))مى شناختند.

روزى از كنار امام سجاد (عليه السلام ) رد شد و گفت :((اين مرد مرا خسته كرده است ، هر كارى مى كنم نمى خندد)). و براى اينكه بتواند حضرت را بخنداند، عباى آن حضرت را از دوشش برداشت و فرار كرد. حضرت به او اعتنايى نكرد. ديگران او را دنبال كردند و عبا را از او گرفتند و به حضور امام (عليه السلام ) آوردند. امام (عليه السلام ) فرمود:((او چه كسى بود؟))گفتند:((مردى دلقك و ياوه سراست كه مردم مدينه را با كارهاى خود مى خنداند.))امام (عليه السلام ) فرمود:((به او بگوييد: ان لله يوما يخسر فيه المبطلون .))(344)

2. جرات و جسارت پيدا كردن مردم :

اثر سوء ديگر مزاح زياد كه نتيجه امر قبلى است ، اين است كه مردم بر انسان جرى مى شوند، از اين رو امام صادق (عليه السلام ) فرمود:((لا تمازح فيجتراء عليك .))(345)

3. عداوت و دشمنى :

شوخى زياد و بى مورد، موجب كينه و عداوت مى شود. اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود:المزاح يورث الضغائن (346)؛ دع المزاح ؛ فانه لقاح الضغينه (347) لكل شى ء بذر و بذر العداوه المزاح .(348)

د. تناسب سنى ، جنسى و رعايت جهات شرعى . مثلا مرد نامحرم نبايد با زن نامحرم شوخى كند.((ابو بصير مى گويد: در كوفه ، به يكى از بانوان ، درس قرآن مى آموختم . روزى با او شوخى كردم . پس از آن خدمت امام باقر (عليه السلام ) رسيدم ، آن حضرت فرمود:((اين چه سخنى بود كه به آن زن گفتى ؟)). من از شدت شرم صورتم را با دستم پوشاندم . امام (عليه السلام ) فرمود:((لا تعودن اليها.))(349)

11. آداب شادى

شادى شرايط و آدابى دارد كه ذيلا به برخى از آنها اشاره مى كنيم :

الف ) مجالس شادى نبايد همراه با گناه باشد. امام صادق (عليه السلام ) فرمود:لا تسخطوا الله برضا احد من خلقه و لا تتقربوا الى الناس بتباعد من الله .(350)

نيز فرمود:لا ينبغى للمومن اءن يجلس مجلسا يعصى الله فيه و لا يقدر على تغييره .(351)

ب ) با آزار ديگران همراه نباشد. متاسفانه امروزه بسيارى از شاديها همراه با اذيت و آزار ديگران همراه است .

پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:من آذى مومنا فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله .(352)؛من آذى المسلمين فى طريقهم وجبت عليه اللعنه .(353)

ج ) لهو نباشد. در آيين اسلام سرگرميهاى لهو آور و زيانبار و غفلت زا ممنوع است ، همچون غنا و قمار و مشروبات الكلى و... كه انسان را در هاله اى از بى خبرى و غفلت فرو مى برند و او را به آلودگيهاى گوناگون مى كشانند.

د) يكى از آداب شادى تعادل و ميانه روى است ؛ يعنى آدمى نه بايد مجسمه غم باشد و نه آن چنان بى درد كه فقط به فكر شادى خود باشد و به غم ديگران كارى نداشته باشد.

ه‍) در برابر افراد محزون و مصيبت زده نبايد شادى كرد. امام حسن عسكرى (عليه السلام ) فرمود:ليس من الادب اظهار الفرح عند المحزون .(354 )

12. آداب ورود

يكى از آداب معاشرت در اسلام اذن ورود گرفتن است قرآن مى فرمايد:

يا ايها الذين امنوا لا تدخلوا بيوتا غير بيوتكم حتى تستاءنسوا و تسلموا على اءهلها ذلكم خير لكم لعلكم تذكرون .(355)

جالب اينكه در اينجا جمله((تستاءنسوا))به كار رفته است نه((تستاءذنوا))؛ زيرا جمله دوم فقط اجازه گرفتن را بيان مى كند در حالى كه جمله اول كه از ماده((انس))گرفته شده اجازه تواءم با محبت و لطف و آشنايى و صداقت را مى رساند و نشان مى دهد كه حتى اجازه گرفتن بايد كاملا مؤ دبانه و دوستانه باشد. بنابراين ، بسيارى از آداب مربوط به اين بحث در آن خلاصه شده است . مفهومش اين است كه فرياد نكشيد، در را محكم نكوبيد، با عبارات خشك و زننده اجازه نگيريد و به هنگامى كه اجازه داده شد بدون سلام وارد نشويد، سلامى كه نشانه صلح و صفا و پيام آور محبت و دوستى است .

قابل توجه اينكه اين حكم را كه جنبه انسانى و عاطفى آن روشن است با جمله (ذلكم خير لكم ) همراه مى كند. و دليل آن است كه اين گونه احكام به سود انسان است و ريشه در اعماق عواطف و عقل و شعور انسانى دارد.

((ابو سعيد))از ياران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) اجازه ورود به منزل پيامبر گرفت ، در حالى كه روبروى در خانه پيامبر ايستاده بود. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:((به هنگام اجازه گرفتن روبروى در نايست .))

خود آن حضرت نيز هنگام ورود به خانه ديگران طرف راست يا چپ قرار مى گرفت و مى فرمود:((السلام عليكم))، و به اين وسيله اجازه ورود مى گرفت .(356)

13. آداب مجلس

1. نبايد مسائلى كه در مجلس خصوصى مطرح شده بدون اجازه براى ديگران بازگو كرد.

امام صادق (عليه السلام ) فرمود:المجالس بالامانه ، و ليس لاءحد اءن يحدث بحديث يكتمه صاحبه الا باذنه ...(357)

2. مناسب است انسان هر جاى مجلس جا هست بنشيند و بالانشين مجلس نباشد. امام صادق (عليه السلام ) فرمود:كان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) اذا دخل منزلا قعد فى اءدنى المجلس اليه حين يدخل .(358)

3. مناسب است در تابستان كه هوا گرم است با فاصله بنشيند. از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است :ينبغى للجلساء فى الصيف اءن يكون بين كل اثنين مقدار عظم الذراع ؛ لئلا يشق بعضهم على بعض فى الحر.(359)

4. در مجلسى كه در آن گناه و غيبت مى شود، و نيز در مجالسى كه آيات قرآن و ارزشهاى دينى مسخره مى شود نبايد نشست . قرآن مى فرمايد:و اذا راءيت الذين يخوضون فى اياتنا فاءعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره ...(360)

5. در مجالس درس ، سخنرانى و مداحى بايد سكوت را رعايت نمود. گاه برخى از افراد در اين گونه مجالس خواسته يا ناخواسته با دوستان خود صحبت مى كنند كه خلاف ادب و نوعى توهين به گوينده و مجلس ‍ است .

6. لازم است در مجالس رعايت حال ديگران بشود. اگر انسان مى خواهد سخنرانى يا مداحى كند و يا حتى خاطره و يا نكته اى تعريف كند بايد مراعات حال ديگران را بكند.

7. گاهى در بعضى از مجالس مشغول سخنانى مى شوند كه براى برخى از افراد مجلس خوشايند نيست مانند لطيفه و خاطراتى كه از ضعف مردم يك شهر و يا قومى حكايت مى كند مانند ترك ، فارس ، عرب ، رشت ، قزوين و چه بسا موجب كينه و كدورت شود. گاهى افرادى هستند كه نبايد چنين سخنانى را بشنوند، مانند مسائل مربوط به خانواده در برابر كودكان و نوجوانان و كسانى كه همسر ندارند و يا مسائل اطلاعاتى و سرى كه بايد از طرح آن در برابر ديگران خوددارى كرد.

8. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: چون در مجلسى نشستيد قبل از برخاستن از آنجا بگوييد:سبحانك اللهم و بحمدك ، اءشهد اءن لا اله الا اءنت اءستغفرك و اءتوب اليك .(361)

9. يكى از آداب مجلس كه در قرآن به آن سفارش شده جا دادن به ديگران است . مجالس و محافل ، داراى ظرفيت محدودى هستند به طورى كه اگر همه افراد بخواهند كاملا راحت بنشينند جا براى ديگران تنگ مى شود و در نتيجه همه نمى توانند در جاى مناسب بنشينند. از اين نظر، قرآن مى فرمايد:يا اءيها الذين امنوا اذا قيل لكم تفسحوا فى المجالس فافسحوا يفسح الله لكم و اذا قيل انشزوا فانشزوا...(362)

10. امام موسى كاظم (عليه السلام ) فرمود:

لا تجلسوا عند كل عالم الا عالم يدعوكم من الخمس الى الخمس : من الشك الى اليقين ، و من الكبر الى التواضع ، و من الرياء الى الاخلاص ، و من العداوة الى النصيحة ، و من الرغبة الى الزهد.(363)

بسا افرادى كه در جلسات مذهبى شركت مى كنند بعد از پايان جلسه عمل خود را با غيبت و تهمت و... نابود مى سازند در حالى كه نگه داشتن عمل بسيار مهم است .

نجوا يا سخن در گوشى :

يكى از آداب مجالس عمومى كه ديگران هم نشسته اند و ما را مى بينند اين است كه از سخن گفتن در گوشى و به اصطلاح ، پچ پچ كردن بپرهيزيم . در جمعى كه افراد مختلف حضور دارند، اگر دو نفر با هم به طور خصوصى و در گوشى يا با زبان محلى و زبان قومى صحبت كنند، طبعا اين كار سبب رنجش ديگران مى شود و برايشان سوال انگيز است كه چرا مى خواهند مطالبى را از آنان پنهان دارند و چرا آنان را نامحرم و بيگانه مى دانند.

البته در بعضى موارد ممكن است اين كار ضرورت پيدا كند. مانند آن كه بايد مساءله اى خصوصى را به كسى بگويد و نخواهد ديگران بفهمند. در اين صورت اگر بتواند بايد آن را در جايى كه ديگران نباشند به او بگويد. اما گاهى وقت تنگ است و بايد زودتر مطلب را به او گفت ، هر چند كه در بين جمع باشد. در اين صورت ، سخن گفتن در گوشى ، اشكالى ندارد.

عادتهاى ناروا يا كوچكهاى بزرگ :

1. آروغ زدن . اگر انسان نزد شخصى باشد بايد ادب را رعايت كند و آروغ نزند. البته علت آروغ زدن پرخورى است و بايد از آن پرهيز كرد. ابو جحيفه گويد: خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيدم در حالى كه آروغ مى زدم ، حضرت فرمود:اخفض جشاءك ؛ فان اءكثر الناس شبعا فى الدنيا اءطولهم جوعا يوم القيامة .(364)

2. خلط سينه بيرون انداختن .

3. پاك كردن گوش و بينى در حضور ديگران .

4. ژوليده بودن لباس ، باز بودن دگمه لباس ، شانه نكردن موهاى سر و صورت .

5. مسواك نكردن و بوى بد دهان و زردى دندان .

موارد ديگرى نيز وجود دارد كه در فصل هاى ديگر مطرح شده است ، همچون پرخورى ، پرگويى ، پرخوابى ، تكيه كلام ها، زياده روى در شوخى .

ملاحظات اجتماعى :

لازمه زندگى اجتماعى ملاحظه و گذشت است . در اينجا به چند مورد از ملاحظات و چشم پوشيهاى اجتماعى اشاره مى شود:

1. در جاهايى كه به نوعى نوبت و صف وجود دارد گاه شرايط ايجاب مى كند انسان از حق مسلم خود براى رعايت حال ديگران چشم پوشى كند. مثلا فرد بيمار و ناتوانى در صف است كه نمى تواند بايستد و براى ما چنين گذشتى امكان دارد. چقدر شايسته است كه براى رعايت حال او از حق خود بگذريم .

2. گاهى برخى از نانواييها بسيار شلوغ است بجاست كسى كه در صف ايستاده تعداد كمترى نان بخرد تا افراد ديگر نيز بتوانند سريعتر نان بخرند.

3. گاه افرادى در وسايل نقليه عمومى روى صندلى نشسته اند و صندلى خالى براى مسافران ديگر وجود ندارد و عده اى سر پا ايستاده اند. چقدر زيبا و مناسب است برخى ايثار كنند و جاى خود را به افراد سالخورده و زنان و بيماران بدهند.

4. فردى كه بيمارى واگير دارد - سرماخوردگى - لازم است رعايت حال ديگران كند و جلو دهان و بينى خود را با دستمال بگيرد. مبادا ديگران به اين بيمارى مبتلا شوند.

5. در حال استراحت ديگران از هر نوع مزاحمت براى آنها بايد خوددارى كرد مانند زنگ زدن ، تلفن ، روشن كردن چراغ .

6. كسى كه پا و جورابش بو مى دهد، براى رعايت حال ديگران لازم است جوراب و پاى خود را بشويد. خصوصا در فضاهاى بسته . گاهى يك نفر كه پا يا جورابش بو مى دهد در اتومبيل پايش را از كفش خارج مى كند و مسافران از بوى پاى او اذيت مى شوند.

7. هنگام برگزارى نماز جماعت ، از خواندن نماز فرادى بپرهيزيم و مثلا اگر قرائت امام جماعت را صحيح نمى دانيم ، يا در جاى ديگر يا در غير وقت جماعت ، نماز بخوانيم .

14. آداب برخورد با بزرگترها

لزوم احترام به بزرگترها در بسيارى از روايات آمده است و شايد در اين زمينه براى كسى ترديدى نباشد، اما آنچه مهم است ، كيفيت احترام است كه در روايات بدان اشاره شده است و ما به گوشه اى از آنها اشاره مى كنيم .

1. سلام كردن به آنان .

2. برخاستن در برابر آنان خصوصا در مجالس و مهمانيها.

3. تعظيم نمودن آنان .

4. پيش از آنان سخن نگفتن .

عن الصادق (عليه السلام ): جاء رجلان الى النبى (صلى الله عليه و آله و سلم )، فتكلم الشاب قبل الشيخ . فقال النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ): الكبير! الكبير!.(365)

5. جلوتر از آنان حركت نكردن ،عن الصادق (عليه السلام ): ما مشى الحسين (عليه السلام ) بين يدى الحسن (عليه السلام ) و لا بدره بمنطق اذا اجتمعا؛ تعظيما له .(366)

6. اذيت نكردن آنان ، چه به نيش زبان و قلم ، چه به شكلهاى ديگر.

7. جا دادن به آنان در مجالس و مهمانيها و وسايل نقليه و...

8. با ادب نام آنان را بردن .

9. گوش دادن به حرف منطقى آنان .

10. در جايى كه خصومت و نزاعى با آنان پيش بيايد، مناسب است به احترام سن آنان گذشت نمود و مقابله نكرد.

11. در صورتى كه بزرگترها به كوچكترها توهين كنند، مناسب است به خاطر تقدم در اسلام ، حرمت آنان را نگه داشت .

12. در ديد و بازديدها مناسب است ، ابتدا به ديدن آنان برويم .

آثار احترام به بزرگترها.

احترام به بزرگترها در دنيا و آخرت آثار و پيامدهايى به همراه دارد:

الف ) بازتاب اعمال : قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ):ما اءكرم شاب شيخا الا قضى الله له عند سنه من يكرمه .(367)على (عليه السلام ) فرمود:وقروا كباركم يوقركم صغاركم .(368)

ب ) آسوده بودن از عذاب الهى : پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:من عرف فضل شيخ كبير فوقره لسنه آمنه الله من فزع يوم القيامة .(369)

ج ) دوستى با پيامبر: از جمله وصيتهاى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به جابر اين بود:وقر الكبير تكن من رفقايى يوم القيامة .(370 )

15. آداب و حقوق والدين

1. فرمانبردارى . اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود:... فحق الوالد على الولد اءن يطيعه فى كل شى ء، الا فى معصية الله سبحانه .(371)

2. توهين نكردن .فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما.(372)

3. ايستادن در برابر آنان . امير مؤ منان على (عليه السلام ) فرمود:قم عن مجلسك لاءبيك و معلمك و ان كنت اءميرا.(373)

4. با خشم و تندى برخورد نكردن . امام صادق (عليه السلام ) در تفسير آيه :و اخفض لهما جناح الذل من الرحمةفرمود:لا تملاء عينيك من النظر اليهما الا برحمة و رقة و لا ترفع صوتك فوق اءصواتهما، و لا يديك فوق اءيديهما، و لا تتقدم قدامهما.(374)نيز امام صادق (عليه السلام ) فرمود:من نظر الى اءبويه نظر ماقت و هما ظالمان له لم يقبل الله له صلاة .(375)

5. رعايت ادب در صدا زدن پدر. شخصى خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از حق پدر و فرزند سؤ ال كرد، حضرت فرمود:لا يسميه باسمه ، و لا يمشى بين يديه ، و لا يجلس قبله ، و لا يستسب له .(376)

نكته هايى درباره احترام به والدين :

1. احترام به والدين بى حد و مرز نيست و در جايى كه اطاعت و احترام پدر و مادر در مسير شرك و كفر و بر خلاف دستورهاى دين باشد، نبايد از آنان اطاعت كرد.(377)

2. احترام و احسان به پدر و مادر به زمان حيات آنان محدود نمى شود. مالك بن ربيعه گويد: خدمت پيامبر بودم ، مردى از انصار آمد و پرسيد:

يا رسول الله هل بقى على من بر اءبوى شى ء بعد موتهما اءبرهما به ؟ قال : نعم خصال اءربع : الصلاة عليهما و الاستغفار لهما، و انفاذ عهدهما، و اكرام صديقهما و صلة الرحم التى لا رحم لك الا من قبلهما، فهو الذى بقى عليك من برهما بعد موتهما.(378)

3. پدر و مادرها چند قسمند: يا هر دو كافرند؛ يا هر دو مسلمان لاابالى اند؛ يا هر دو مسلمان متعهدند. لزوم احترام به والدين شامل والدين غير مسلمان نيز مى شود.

4. احترام به خاله ، مثل احترام به مادر است ، چنانكه در حديث آمده است :

مردى خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده و گفت : در زمان جاهليت داراى دخترى شدم . او را بزرگ كردم تا به حد بلوغ رسيد، لباس و زيورش را بر تنش كردم و او را به كنار چاهى آوردم و در ميان آن چاه انداختم . و آخرين سخنى كه از او شنيدم اين بود:((يا ابتاه .))اكنون پشيمانم ، بفرماييد كه اين گناه را چگونه جبران كنم ؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: آيا مادرت زنده است ؟ عرض كردم نه ، فرمود: خاله دارى ؟ عرض كردم آرى ، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:فابررها؛ فانها بمنزلة الام يكفر عنك ما صنعت .(379)

5. برادر بزرگتر همانند پدر است . از امام رضا (عليه السلام ) روايت كرده اند:((الاخ الاكبر بمنزلة الاب .(380)))

16. آداب ميزبان

يكى از سنتهاى اسلامى و انسانى كه در اسلام بر آن بسيار تاءكيد شده است ميهمان دوستى است . پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:من كان يومن بالله و اليوم الاخر فليكرم ضيفه .(381)براى هر يك از ميزبان و ميهمان آدابى است . در اينجا به برخى از آداب ميهمان دارى اشاره كنيم :

1. ميهمان نوازى يك محاسبه معنوى است ، قبل از آنكه محاسبه مادى باشد. در ميان خانواده هايى كه فقط محاسبه مادى دارند، اين سنت بسيار كمرنگ است به طورى كه گاهى تعجب مى كنند از اينكه شخصى بهترين امكانات خود را در اختيار ميهمان قرار دهد و خود نيز با كمال اشتياق خدمت كند. از ديدگاه اسلام ميهمان ، هديه اى آسمانى است . رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:

اذا اءراد الله بقوم خيرا اهدى اليهم هدية ، قالوا و ما تلك الهدية ؟ قال : الضيف ، ينزل برزقه و يرتحل بذنوب اهل البيت .(382)

رزق ما آيد به پاى ميهمان از خوان غيب   ميزبان ماست هر كس ‍ مى شود ميهمان ما

2. نبايد ميهمانى ، مخصوص ثروتمندان باشد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:و يكره اجابة من يشهد وليمته الاغنياء دون الفقراء.(383)

3. دورى از اسراف و تبذير و رعايت سادگى در پذيرايى . اسلام ، راهى عادلانه ميان ميهمان و ميزبان قرار داده و آن اينكه ميزبان از آنچه كه دارد مضايقه نكند و ميهمان نيز بيش از آن انتظار نداشته باشد. از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است كه فرمودند:لا نتكلف للضيف ما ليس عندنا و نقدم اليه ما حضرنا.(384)

4. شخصى حضرت على (عليه السلام ) را به ميهمانى دعوت كرد. حضرت فرمود: با سه شرط مى پذيرم : از بيرون خانه چيزى تهيه نكنى . آنچه را كه در خانه دارى از ما دريغ نداشته باشى ؛ بر خانواده خود سخت نگيرى . آن شخص اين شرايط را پذيرفت و حضرت دعوتش را اجابت كرد.(385)

5. به ميهمان نبايد زحمت داد. امام رضا (عليه السلام ) شبى ميهمان داشتند. در ميان صحبت ، چراغ نقصى پيدا كرد. ميهمان دستش را پيش ‍ آورد تا چراغ را درست كند. امام نگذاشت و خود اين كار را انجام داد و فرمود:((انا قوم لا نستخدم اءضيافنا(386))).

6. پرهيز از تظاهر و خودنمايى .

7. از ميهمان سوال نكردن كه آيا غذا خورده اى ؟ امام صادق (عليه السلام ) فرمود:لا تقل لاءخيك اذا دخل عليك اءكلت اليوم شيئا؟ و لكن قرب اليه ما عندك فان الجواد كل الجواد من بذل ما عنده .(387)

8. نبايد ميزبان غذا آوردن را بيش از اندازه تاءخير اندازد.

9. طعام به مقدار لازم باشد به اندازه اى كه ميهمان سير شود؛ زيرا طعام كم نشان خست و زيادى بيش از حد نيز اسراف و تضييع نعمت است .

10. اسباب رفتن ميهمان را فراهم نكند، مثلا با بستن ساك يا جفت كردن كفش . امامان معصوم عليهم السلام از شدت علاقه به ميهمان و ميهمان نوازى هيچ گاه ميهمان را هنگام رفتن يارى نمى دادند، تا نشان تمايل آنان به باقى ماندن ميهمان در خانه باشد. نقل شده است ميهمانانى بر امام صادق (عليه السلام ) وارد شدند و امام از ايشان پذيرايى كردند. وقتى قصد رفتن كردند. امام زاد و توشه راه و هدايايى به ايشان عطا كردند و به خدمتكاران خود فرمودند از آنان كناره بگيريد و كمكشان نكنيد، آنگاه فرمود:انا اءهل بيت لا نعين اءضيافنا على الرحلة من عندنا.(388)

11. ميزبان نبايد غذا را تحقير كند؛ زيرا نعمت خدا هر چه باشد عزيز است . هستند افرادى كه در برابر ميهمان غذاهاى مناسب را هم تحقير مى كنند و مى گويند: اينكه چيزى نيست ، قابلى ندارد، لايق شما نيست و... اين تعارف ها هم دروغ است ، هم تحقير نعمت خداوند.

12. ميزبان بايد حال خانواده خود را نيز رعايت بكند و نبايد به حدى ميهمان دعوت كند كه خانواده او از آمدن ميهمان خسته شوند.

13. اسباب اذيت و رنجش ميهمان را فراهم نكند هر چند با شوخى كردن ، و نيز نبايد ناراحتيهاى خانوادگى را به ميهمان منتقل نمود.

14. ميزبان به حدى از ميهمان پذيرايى نكند كه براى او سخت باشد؛ مثلا با اصرار او را وادار كند كه او بيشتر غذا بخورد و يا چيزى را كه دوست ندارد به اصرار به او بدهد.

15. ميهمان عزيز است و لازم است با گشاده رويى پذيرايى شود؛ چه ثروتمند باشد چه فقير، چه فاميل باشد چه غريبه ؛ زيرا تا او ميهمان است ، محترم است .

سلمان رحمة الله عليه گويد: خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيدم در حالى كه حضرت بر بالشى تكيه داده بود. پيامبر آن را به عنوان احترام به من داد و فرمود:يا سلمان ! ما من مسلم يدخل على اخيه المسلم فيلقى له و سادة اكراما له الا غفر الله له .(389)

16. ميزبان اطعام و پذيرايى را قرض حساب نكند و توقع عكس العمل از ميهمان نداشته باشد، بلكه براى خشنودى خدا ميهمان دارى كند.

17. شايسته است ميزبان با ميهمان كنار سفره غذا بخورد و پيش از آن كه ميهمان كنار رود دست از غذا نكشد.

امام صادق (عليه السلام ) فرمود:كان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) اذا اءكل مع القوم طعاما كان اءول من يضع يده و آخر من يرفعها؛ لياءكل القوم .(390)

18. به استقبال ميهمان رفتن .

19. بدرقه ميهمان تا در منزل . پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:من حق الضيف اءن تمشى معه فتخرجه من حريمك الى الباب .(391 )