شخصى براى ابوذر غفارى ، نامه اى نوشت و از او تقاضا كرد تا حديث و سخن زيبائى را
به او اهداء كند.
ابوذر در پاسخ نامه او نوشت : ((بدانكه علم و دانش ،
دامنه وسيع دارد و داراى شاخه هاى بسيار است ، ولى اگر بتوانى ((به
آنكه دوستش دارى بدى مكن .))
او به ابوذر گفت : ((آيا تاكنون كسى را ديده اى كه به
آن كس كه دوستش دارد، بدى كند؟!))
ابوذر جواب داد: ((آرى تو خودت را از همه كس ، بيشتر
دوست دارى ، و چون نافرمانى خدا كنى (مستحقّ عذاب براى خود شده اى و در نتيجه ) به
خود بدى كرده اى .
هر بد كه مى كنى تو مپندار زان بدى
|
ايزد فرو گذارد و گردون رها كند
|
فرض است ، فعلهاى بدت نزد روزگار
|
تا هر زمان كه خواسته باشد ادا كند
|
|