نياش هايى از سويداى دل

سيد ابن طاووس قدس سره
بازگردان : سيد على رضوى

- ۹ -


3 - دعاى ديگر از حضرت سيد الشهدا عليه السلام معروف به دعاى جوان گرفتاركيفر گناه
گروهى (از محدثان ) به سند، از سالار شهيدان عليه السلام نقل مى كنند كه فرمود: شبى بس تاريك و كم فروغ ، همراه پدرم امير المؤ منين عليه السلام در طواف بودم . مسجد خلوت شده بود و زائران خفته و چشم ها آرام . در اين ميان ، ناله كننده اى پناه آوردهو با دلى دردمند و ترحم انگيز و با صدايى غمگين چنين سرداده بود:
- اى آن كه خواهش گرفتار تاريكى ها را مى شنود! اى زداينده ى سختى و گرفتارى و بيمارى !
- ميهمانان تو گرد سرايت خفته اند و بيدار و (به درگاهت ) دعا مى كنند؛ اما ديدگان تو - اى به پا دارند (ى هستى )! - به خواب رفته است .
- به بخشندگى ات ، از گناهانم درگذر؛ اى آن كه آفريدگان در اين حرم به او روى آورده اند.
- اگر بخشايش تو را پر گناهى شايستگى ندارد، پس كيست كه با نعمت ها بر گناه كاران بخشش كند؟
(302)
حضرت حسين بن على عليهما السلام فرمود: (پدرم ) به من فرمود: ابا عبدالله ! شنيدى خواننده اى را كه به خاطر گناهانش پروردگار را مى خواند؟ پاسخ دادم : آرى ، شنيدم . فرمود: جست و جو كن ؛ شايد او را بيابى . در سياهى تاريكى در پى او شد و در ميان خفتگان ، به جست و جو پرداختم . ميان ركن و مقام ، شبحى ايستاده ديدم . دقت كردم ؛ همان مرد بود كه (به نماز) ايستاده بود.
گفتم : سلام بر تو، اى بنده ى پناه آورده ى عذر خواه معترف ! براى خدا، پسر عم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را پاسخ گو: نمازش را به شتاب به سلام رساند و بى آن كه سخت گويد، اشاره كرد كه : پيش رو تا من در پى ات بيايم .
او را نزد امير المؤ منين عليه السلام آوردم و عرضه داشتم : اين هموست . بدو نگريست . ديد جوانى است خوب رو و پاكيزه لباس . فرمود: از كجايى مرد؟ گفت : از قبيله اى عرب . فرمود: داستان چيست ؟ چرا چنين به ناله مى گريستى ؟ فرمود: چگونه است داستان كسى كه نافرمانى كرده و به تنگنا افتاده است و مصيبت ها او را فرا گرفته و غم ها وى را در خود داشته است و دعايش پذيرفته نمى شود؟! فرمود: چرا چنين شده است ؟
پاسخ داد: من با ديگر عرب ها سرگرم بازى و شادى بودم و هماره (حتى ) در رجب و شعبان ، به نافرمانى ؛ بى آن كه خداى مهربان را بر خوشى بينا ببينم .
پدرى داشتم دل سوز و مهربان . او لغزشگاه هاى زندگى را به من تذكر مى داد و كيفر آتش را بيم مى داد و مى گفت : تا كى روشنايى و تاريكى و شب ها و روزها و ماه ها و سال ها و فرشتگان از تو به ناله باشند؟! هرگاه خيلى پندم مى داد، بر او مى آشفتم و دورش مى ساختم و بر وى يورش مى بردم و او را مى زدم !
يك روز خواستم پولى را كه در خانه بود بردارم و به راه كارهايم مصرف كنم . مرا با ز داشت . به شدت او را زدم دستش را پيچاندم ! آن گاه پول را برداشتم و رفتم . دستش را بر زانو گرفت تا برخيزد؛ از شدت درد نتوانست . به زبان شعر چنين سرود:
- رابطه ى خويشاوندى (پدرى ) از من به منازل رسيده است درست آن گونه كه آب جوينده اى ، باران جويد.
- او را پروراندم ؛ چندان كه نيرومند و بلند اندام شد و به هنگام ايستادن هم دوش حيوان حيوان نر.
- چنان بود كه در كودكى اش - وقتى گرسنه مى شد - گزيده ترين پاكيزه ترين غذاها را برايش مى آوردم .
- وقتى به آغاز جواين رسيد و زبانش چونان نيزه ى ردينى (303) (تيز و بران ) گشت ،
- دارايى ام را از من ستاند و دست را پيچش داد! خدايى كه بر او چيره است دستش را بپيچاناد! (304)
آن گاه سوگند ياد كرد كه به خانه ى خدا رود و مرا نفرين كند. چندين هفته روز گرفت و نماز گزارد و دعا كرد. سپس بر شترى چابك سوار شد و رو به راه نهاد. دشت ها و كوه ها را پيمود تا هنگام حج به مكه رسيد. از مركب خويش فرود آمد و به سوى خانه ى خدا ره سپار گرديد. سعى و طواف كرد و به پرده ى خانه آويخت و بسياز نياز كرد. آن گاه سرود:
- اى آن كه حاجيان از دور دست ترين جان ها و سوار كجاوه ها با تلاش به سوى او آمدند،
- من به سوى تو آمد؛ اى آن كه هر كه او را دعا گويان به يگانگى و بى نيازى بخواند، نوميد نمى شود.
- اين منازل (پسرم )، از نافرمانى (و ناخشنودى ) من باك ندارد. اى برترين توانا، داد مرا از فرزندم بستان .
- آن چنان (سخت بگير) كه نيمى از او را فلج سازى ؛ اى آن كه از پاكى و والايى ، او را پدرى و فرزندى نيست . (305)
(جوان ) افزود: سوگند (جوان ) افزود: سوگند به آن كه آسمان را بلندى داد و آب (در چشمه ساران ) بر جهاند، هنوز دعايش به پايان نرسيده بود كه اين چنين شدم كه مى بينيد (و نيم راست بدن خود را نماياند كه فلج بود).
سه سال بود كه از او در خواست مى كردم كه در همان جايى كه نفرينم كرد دعايم كند؛ نمى پذيرفت . تا آن كه با امسال پذيرفت . بر ماده شتر ده ماهه بار دارى سوار شديم به اميد بهبود به سرعت و شتاب به راه افتاديم .
وقتى به اراك و گذرگاه هاى بيابان درختان مسواك (306) رسيديم ، شب هنگام ، پرنده اى به ناگاه به پرواز در آمد؛ شترى كه او بر آن بود رميد و او را به پايين دره پرتاب كرد. ميان دو سنگ (307) تكه تكه شد. همان جا او را در خاك كردم .
از اين بالاتر اين كه همه مرا به نفرين شده ى پدر مى شناسند!
امير المؤ منين عليه السلام بدو فرمود: فريادرست آمد. مى خواهى دعايى بياموزمت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من آموخت ؟ اسم اعظم خداى بزرگ در آن است ؛ همان كه هر دعا كننده اى را بدان پاسخ مى دهد و خواسته ى هر خواننده اى را با آن روا مى دارد و هم بدان غم و اندوه را مى زدايد و بيمارى را بهبود و مى دهد و شكستگى را التيام مى بخشد و تنگ دست را ثروتمند مى سازد و وام وام دار را مى پرداز و چشم زخم را بى زيان مى سازد و گناهان را مى آمرزد و زشتى ها را پنهان مى دارد و هر بيم زده از (هر) شيطان سركش و زور گوى حق ناپذيرى را ايمنى مى بخشد.
اگر بنده ى فرمان پذيرى اين دعا را به كوهى بخواند، آن را از جا حركت مى دهد و اگر بر مرده اى ، خداوند زنده اش مى سازد و اگر روى آب بخواند - به شرط آن كه خود بينى نكند - بر آب راه خواهد رفت .
اى مرد! خدا را در نظر بگير (و بدان ) كه دل من بر تو مهر آورده است .
خداوند درستى نيت را مى داند. نبايد آن را در راه گناه به كارگيرى و جز به دين دار مطمئن نياموزى . اگر با نيت خالص خواندى ، خداوند خواهد پذيرفت و پيامبر را در خواب خواهى ديد كه بهشت و پذيرفته شدن دعا را به تو مژده مى دهد.
حضرت سيد الشهدا عليه السلام فرمود: من از بهره ى اين دعا بيش از شادى آن مرد از بهبود و سرنوشتش خوش حال شدم ؛ زيرا آن را پيش تر، از حضرتش نشنيده بودم و نمى شناختم . آن گاه (پدرم فرمود:) كاغذ و دواتى بياور و آن چه را مى خوانم بنويس . من چنان كردم . دعا اين بود:
اللهم انى اسالك باسمك بسم الله الرحمان الرحيم ، يا ذالجلال و الاكرام ، يا حى يا قيوم يا حى لا اله الا انت ، يا من لا يعم ما هو و لا اين هو و لا حيث هو و لا كيف هو الا هو، يا ذالملك و الملكوت يا ذا العزه و الجبروت يا ملك يا قدوس يا سلام يا مومن يا مهيمن يا عزيز يا جبار يا متكبر يا خالق يا بارى .
يا مصور يا مفيد، يا مدبر يا شديد يا مبدى يا معيد يا مبيد، يا ودود يا محمود يا معبود، يا بعيد (308) يا قريب يا مجيب يا رقيب يا حسيب يا بديع يا رفيع يا منيع يا سميع يا عليم يا حكيم يا كريم يا حليم يا قديم يا على يا عظيم يا حنان يا منان يا ديان يا مستعان .
يا جليل يا جميل يا وكيل يا كفيل يا مقيل يا منيل يا نبيل يا دليل ، يا هادى يا بادى يا اول يا آخر يا ظاهر يا باطن (يا قائم يا دائم يا عالم ) (309) يا حاكم ، يا قاضى يا عادل يا فاصل يا واصل يا طاهر يا مطهر يا قادر يا مقتدر يا كبير يا متكبر (يا واحد) (310).
يا احد يا صمد يا من لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد، و لم يكن له صاحبه و لا كان معه وزير و لا اتخذ معه مشيرا و لا احتاج الى ظهير و لا كان معه اله لا اله الا انت ، فتعاليت عما يقول الجاحدون علوا كبيرا، يا عالم يا شامخ يا باذخ يا فتاح ، (يا مرتاح ) (311) يا مفرج ، يا ناصر يا منتصر يا مهلك يا منتقم ، يا باعث يا وارث ، يا اوصلوات (يا آخر) (312) يا طالب يا غالب .
يا من لا يفوته هارب يا تواب يا اواب يا وهاب يا مسبب الاسباب يا مفتح الابواب يا من حيث ما دعى اجاب ، يا طهور يا شكور يا عفو يا غفور يا نور النور يا مدبر الامور، يا لطيف يا خبير يا متجبر يا بصير يا ظهير يا كبير يا وتر يا فرد يا صمد يا سند، يا كافى ، يا محسن يا مجمل يا معافى يا منعم ، يا متفضل يا متكرم يا متفرد.
يا من علا فقهر يا من ملك فقدر يا من بطن فخبر يا من عبد فشكر يا من عصى فغفر و ستر، يا من لاتحويه الفكر و لايدركه بصر و لا يخفى عليه اثر، يا رازق البشر و يا مقدر كل قدر، يا على المكان ، يا شديد الاركان ، يا مبدل الزمان ، يا قابل القربان ، يا ذاالمن و الاحسان ، يا ذالعز و السلطان ، يا رحيم يا رحمان .
يا عظيم الشان ، يا من هو كل يوم فى شان ، يا من لا يشغله شان عن شان ، يا سامع الاصوات ، يا مجيب الدعوات ، يا منجح الطلبات ، يا قاضى الحاجات ، يا منزل البركات ، يا راحم العبرات ، يا مقيل العثرات ، يا كاشف الكربات ، يا ولى الحسنات يا رفيع الدرجات ، يا معطى المسالات ، يا محيى الاموات ، يا جامع الشتات ، يا مطلعا على النيات .
يا راد ما قد فات ، يا من لا تشتبه عليه الاصوات ، يا من لا تضجره المسالات و لا تغشاه الظلمات ، يا نور الارض و السماوات ، يا سابغ النعم ، يا دافع النقم ، يا بارى النسم ، يا جامع الامم ، يا شافى السقم ، يا خالق النور و الظلم ، يا ذا الجود و الكرم ، يا من لايطا عرشه قدم .
يا اجود الاجودين ، يا اكرم الاكرمين ، يا اسمع السامعين ، يا ابصر الناظرين ، يا جار المستجيرين ، يا امان الخائفين ، يا ظهر اللاجين ، يا ولى المومنين ، يا غياث المستغيثين ، يا غايه الطالبين ، يا صاحب كل غريب ، يا مونس كل وحيد، يا ملجا كل طريد، يا ماوى كل شريد، يا حافظ كل ضاله .
يا راحم الشيخ الكبير، يا رازق الطفل الصغير، يا جابر العظم الكسير، يا فاك كل اسير، يا مغنى البائس الفقير، يا عصمه الخائف المستجير، يا من له التدبير و التقدير، يا من العسير عليه (سهل ) (313) يسير، يامن لايحتاج الى تفسير، يا من هو على كل شى ء قدير، يا من هو بكل شى ء خبير، يا من هو بكل شى ء بصير، يا من هو على كلى شى ء قدير.
يا مرسل الرياح ، يا فالق الاصباح ، يا باعث الارواح ، يا ذالجود و السماح يا من بيده كل مفتاح يا سامع كل صوت ، يا سباق كل فوت يا محيى كل نفس ‍ بعد الموت ، يا عدتى فى شدتى ، يا حافظى فى غربتى ، يا مونسى فى وحدتى ، يا وليى فى نعمتى ، يا كنفى حين تعيينى المذاهب و تسلمنى الاقارب و يخذلنى كل صاحب .
يا عماد من لا عماد له ، يا سند من لا سند له ، يا ذخر من لا ذخرله ، يا كهف من لا كهف له ، يا ركن ، من لا ركن له ، يا غياث من لا غياث له ، يا جار من لا جار له ، يا جارى اللصيق ، يا ركنى الوثيق ، يا الهى بالتحقيق ، يا رب البيت العتيق ، يا شفيق يا رفيق ، فكنى من حلق المضيق ، و اصرف عنى كل هم و غم و ضيق ، و اكفنى شر ما لا اطيق (و اعنى على ما اطيق ). (314)
يا راد يوسف على يعقوب ، يا كاشف ضر ايوب ، يا غافر ذنبد داود، اى رافع عيسى بن مريم من ايدى اليهود، يا مجيب نداء يونس فى الظلمات ، يا مصطفى موسى بالكلمات ، يا من غفر لادم خطيئته و رفع ادريس برحمته ، يا من نجى نوحا من الغرق ، يا من اهلك عادا الاولى و ثمود فما ابقى و قوم نوحا من الغرق ، يا من اهلك عادا الاولى و ثمود فما ابقى و قوم نوح من قبل انهم كانوا هم اظلم و اطغى و الموتفكه اهوى ، يا من دمر على قوم لوط و دمدم على قوم شعيب .
يا من اتخذ ابراهيم خليلا، يا من اتخذ موسى كليما و اتخذ محمدا صلى الله عليهم اجمعين حبيبا، يا موتى لقمان الحكمه و الواهب لسليمان ملكا لاينبغى لا حد من بعده ، يا من نصر ذا القرنين على الملوك الجبابره ، يا من اعطى الخضر الحياه و رد ليوشع بن نون الشمس بعد عزوبها، يا من ربط على قلب ام موسى و احصن فرج مريم بنت عمران . يامن حصن يحيى زكريا من الذنب و سكن عن موسى الغضب ، يا من بشر زكريا بيحيى ، يا من فدا اسماعيل من الذبح ، يا من قبل قربان هابيل و جعل اللعنه ، على قابيل يا هازم لاحزاب ، صل على محمد و آل محمد و على جميع المرسلين و ملائكتك المقربين و اهل طاعتك اجمعين ، و اسالك بكل مساله سالك بها احد ممن رضيت عنه فحتمت له على الاجابه .
يا الله يا الله يا الله ، يا رحمان يا رحيم يا رحمان يا رحيم يا رحمان يا رحيم ، يا ذالجلال و الاكرام (يا ذاالجلال و الاكرام يا ذالجلال والاكرام ) (315) به به به به به به به ، اسالك بكل اسم سميت به نفسك او انزلته فى شى ء من كتبك او استاثرت به فث علم الغيب عندك (و بمعاقد العز من عرشك و منتهى الرحمه من كتابك ) (316)، و بما لو ان ما فى الارض من شجره اقلام و البحر يمده من بعده سبعه ابحر ما نفدت كلمات الله ، ان الله عزيز حكيم .
و اسالك باسمائك الحسنى التى بينتها فى كتابك فقلت : و لله الاسماء الحسنى فاذعوه بها (317) و قلت : ادعونى استجب لكم (318)، و قل : و اذا سالك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان (319)، و قلت : يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله (320). و انا اسالك يا الهى و اطمع فى اجابتى يا مولاى كما وعدتنى و قد دعوتك كما امرتنى فافعل بى كذا و كذا.

آن گاه (به جاى كذا و كذا) خواسته ات را بر زبان مى آورى و هر چه دوست دارى از خداى متعال مى خواهى و جز با پاكيزگى ، آن را مخوان . سپس به جوان فرمود: شب كه شد، 10 بار آن را بخوان و فردا صبح خبر آن را بياور.(321)

سيد الشهدا عليه السلام افزود: جوان نوشته را گرفت و رفت . فردا صبح ، چيزى نگذشته بود كه سالم و بهبود يافته ، همراه با دعا نزد ما آمد. مى گفت : اين - به خدا سوگند - اسم اعظم است . به پروردگار كعبه سوگند، دعايم پذيرفته شد.
امير المؤ منين عليه السلام فرمود: بگو چه شد؟ گفت : آن گاه كه چشم ها به خواب رفت و تاريكى شب افزوده شد، دعا را به دست گرفتم و دستانم را به آسمان برداشتم و خدا را چندين بار را بدان سوگند دادم . بار دوم بود كه پاسخ شنيدم : بس است ؛ خدا را به اسم اعظم حق خواندى . در اين هنگام ، به خواب رفتم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم را در رويا ديدم . آن ح دست مبارك خود بر من كشيد و فرمود اسم اعظم خدا را نگاه دار كه در راه درست هستى . از خواب برخاستم . خوب شده بودم ؛ چنان كه مى بينيد. خدا پاداش خيرتان دهاد!

4 - دعايى ديگر از مولا حسين بن على عليه السلام  
اللهم انى اسالك توفيق اهل الهدى و اعمال اهل التقوى ، و مناصحه اهل التوبه و عزم اهل الصبر و حذر اهل الخشيه و طلب اهل العلم و رتبه اهل الورع ، و خوف (322) اهل الجزع ، حتى اخافك اللهم مخافه تحجزنى عن معاصيك و حتى اعمل بطاعتكك عملا استحق به كرامتك و حتى اناصحك فى التوبه خوفا لك و حتى اخلص لك فى النصيحه حبا لك ، و حتى اتوكل عليك فى الامور حسن ظن بك ، سبحان خالق النور، سبحان الله (323) العظيم و بحمده .
5 - دعاى ديگرى از سالار شهيدان عليه السلام در صبح و شام  
بسم الله الرحمان الرحيم ، بسم الله و بالله (و من الله ) (324) و الى الله و فى سبيل الله و على مله رسول الله ، (و) (325)، توكلت على الله و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .
اللهم انى اسلمت نفسى اليك و وجهت وجهى اليك و فوضت امرى اليك ، اياك اسال العافيه من كل سوء فى الدنيا و الاخره .
اللهم انك تكفينى من كل احد و لا يكفينى منك احد، فاكفنى من كل احد ما اخاف و احذر، و اجعل لى من امرى فرجا و مخرجا، انك (326) تعلم و لا اعلم و تقدر و لا اقدر و انت على كل شى ء قدير ، برحمتك يا ارحم الراحمين .

گزيده ى دعاهاى حضرت امام زين العابدين على بن الحسين عليهما السلام (نياى بزرگمولف از طريق دخت بزرگوار آن حضرت ، ام كلثوم )
1 - دعاى امام على بن الحسين عليه السلام به گاه داورى بردن نزد حجر الا سود دربرابر (عموى خود) محمد بن الحنفيه (327)
كتاب سعد بن عبدالله - حسن بن على بن عبدالله (بن المغيره ) - حسين بن سيف - محمد بن سليمان بصرى - ابراهيم بن الفضل - ابان بن تغلب :
امام صادق عليه السلام فرمود: دعايى كه حضرت سجاد عليه السلام به هنگام رفتن همراه محمد بن الحنفيه براى داورى به نزد حجرالاسود خواندند اين بود:
اللهم انى اسالك باسمك المكتوب فى سرادق المجد، و اسالك باسمك المكتوب فى سرادق البهاء، و اسالك باسمك المكتوب فى سرادق العظمه ، و اسالك باسمك المكتوب فى سرادق الجلال ، و اسالك باسمك المكتوب فى سرادق العزه ، و اسالك باسمك المكتوب فى سرادق القدره .
و اسالك باسمك المكتوب فى سرادق السرائر السابق الفائق الحسن النضير، رب الملائكه الثمانيه و رب العرش العظيم ، و بالعين التى لاتنام ، و بالاسم الا كبر الا كبر الا كبر، و بالاسم الاعظم الاعظم الاعظم ، المحيط بملكوت المساوات و الارض ، و بالاسم الذى اشرقت به الشمس و اضاء به القمر و سجرت به البحار و نصبت به الجبال .
و بالاسم الذى قام به العرش و الكرسى ، و باسمائك المقدسات المكنونات المخزونات فى علم الغيب عندك ، اسالك بذلك كله و ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تفعل بى كذا و كذا.

ابان بن تغلب گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: آبان ! مبادا اين دعا را جز در امر مهم آخرتى يا دنيايى بخوانيد! مردم نمى دانند اين چيست . اين از گنجينه ى دانش آل محمد عليهم السلام است .
2 - دعاى ديگرى از امام سجاد عليه السلام  
محمد بن حسن (احمد بن ) وليد - پدرش - محمد بن حسن صفار - احمد بن محمد بن عيسى - هارون بن مسلم - مسعده ابن صدقه :
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام خواستم دعايى به من بياموزند تا در خواسته هاى بزرگ خوانم . آن حضرت برگه هايى از مجموعه اى قديمى بيرون آوردند و فرمودند: از روى اين بنويس . اين دعاى جدم حضرت على بن الحسين عليهما السلام است براى گرفتارى هاى مهم . از روى آن نوشتم .
هرگز در اندوه و گرفتارى اى ، (اين دعا را) نخواندم ؛ جز آن خداوند گشايش ‍ داد و غم را زدود و خواسته ام را بر آورد. دعا اين بود:
الهلم هديتنى فلهوت ، و وعظتنى (328) فقسوت ، و ابليت الجميل (329) فعصيت ، ثم عرفت ما اصدرت اذ عرفتنيه فاستغفرت و اقلت (330)، فعدت فسترت .
فلك الحمد يا الهى تقحيت اوديه هلاكى و تخللت شعاب تلفى و تعرضت فيها لسطواتك ، و بحولها لعقوباتك ، و وسيلتى اليك التوحيد و ذريعتى انم لم اشرك بك شيئا و لم اتخذ معك الها، و قد فررت اليك من نفسى و اليك يفر المسى ء و انت مفزع المضيع حظ نفسه .
فلك الحمد يا الهى فكم من عدو انتضى على سيف عداوته ، و شحذ لى ظبه مديته و ارهف لى شبا حده و داف لى قوتل سمومه و سدد نحوى صوائب سهامه ، و لم تنم عن عين حراسته ، و اضمر ان يسومنى المكروه و يجرعنى ذعاف مرارته ، فنظرت يا الهى الى ضعفى عن احتمال الفوادح و عجزى عن الانتصار ممن قصدنى بمحاربته ، و وحدتى فى كثره عدد من ناوانى ، و ارصد لى البلاء فيما لم اعمل فيه فكرى . (331)
بافتداتنى بنصرتك و شددت ازرى بقوتك ثم فللت لى حده و صيرته من بعد جمع عديده وحده ، و اعليت كعبى عليه و جعلت ما سدده مردودا عليه و رددته ، لم يشف غليله و لم يبرد حراره غيظه ، قد عض على شواه (332) و ادبر موليا قد اخلفت سراياه .
و كم من باغ بغى بى (333) بمكائده و نصب لى اشراك مصائده ، و وكل بى تفقد رعايته ، و اضباء السبع لطريدته ، انتظارا لانتهاز الفرصه لفريسته (334)، و هو يظهر لى بشاشه الملق و يبطن على شده الحنق ، فلما رايت يا الهى تباركت و تعاليت دغل سريرته و قبح ما انطوى عليه اركسته لام راسه فى زبيته ، ورددته فى مهوى حفيرته ، فانقمع بعد استطالته ذليلا فى ربق حبائله التى كان يقدر لى ان يرانى فيها.
و قد كاد ان يحل ! لولا رحمتك ما حل بساحته و كم من حاسد قد شرق بى بغصته و شجا منى بغيظه ، و سلقنى بحد لسانه و وخزنى بقرف عبوبه و جعل عرضى عرضا لمراميه و قلدنى خلالا لم يزل فيه ، و وخزنى بكيده و قصدنى بمكيدته .
قناديتك يا الهى مستغيثا بك و اثقا بسرعه اجابتك ، عالما انه لن يضطهد من آوى الى ظل كنفك و لم يفزع من لجا الى معاقل انتصارك ، فحصنتنى من باسه بقدرتك ، و كم من سحائب مكروه قد جليتها عنى و سحائب نعم امطرتها على و جداول رحمه نشرتها و عافيته البستها و اعين احداث طمستها و غواشى كربات كشفتها.
(و كم من ظن حسن حققت و عدم املاق جبرت و صرعه انعشت و مسكنه حولت ، كل ذلك انعاما و تطولا منك ، و فى جميع ذلك انهماكا منى على معاصيك ، لم يمنعك اساء تى عن اتمام احسانك و لاحجزنى ذلك عن ارتكاب مساخطك ) (335)، لا تسال عما تفعل و لقد سئلت فاعطيت و لم تسال فابتدات و اشتميح فضلك فما اكديت ، ابيت الا احسانا و ابيت الا تقحم حرماتك و تعدى حدودك و الغفله عن وعيدك .
فلك الحمد من مقتدر لا يغلب و ذى اناه لايعجل . هذا مقام من اعترف لك (يسبوغ النعم و قابلها) (336) بالتقصير و شهد على نفسه بالتضييع . الهى اتقرب اليك بالمحمديه الرفيعه و اتوجه اليك بالعلويه البيضاء، فاعذنى من شر ما يكيدنى و من شر ما خلقت و من شر من يريد بى سوء، فان ذلك لايضيق عليك فى وجدك و لا يتكادك فى قدرتك و انت على كل شى ء قدير.
(فهب لى يا الهى من رحمتك و دوام توفيقك ما اتخذه سلما اعرج به الى مرضاتك و آمن به من عقابك يا ارحم الراحمين ). (337)
الهى ارحمنى بترك المعاصى ما ابقيتنى و ارحمنى بترك تكلف ما لايعنينى و ارزقنى حسن النظر فيما يرضيك عنى ، و الزم قلبى حفظ كتابك علمتنى ، و اجعلنى اتلوه على ما يرضيك ، به عنى ، و نور به بصرى و اوعه سمعى و اشرح به صدرى و فرج به قلبى و اطلق به لسانى و استعمل به بدنى و اجعل فى من الحول و القوه ما يسهل ذلك على فانه لا حول و لا قوه الا بك .
اللهم انت ريب و مولاى و سيدى و املى و الهى و غياثى و سندى ، و خالقى و ناصرى و ثقتى و رجائى ، لك محياى و مماتى و لك سمعى و بصرى و بيدك رزقى و اليك امرى فى الدنيا و الاخره ، و ملكتنى بقدرتك و قدرت على بسلطانك .
فلك القدره فى امرى ، و ناصيتى بيدك لايحول احد دون رضاك ، برافتك ارجو رحمتك و برحمتك ارجو رضوانك ، لاارجو ذلك بعملى عجزعنى عملى ، فكيف ارجو ما قد عجز عنى ؟ اشكو اليك فاقتى و ضعف قوتى و افراطى فى امرى ، و كل ذلك من عندى و ما انت اعلم به منى فاكفنى ذلك كله .
اللهم اجعلنى من رفقاء محمد حبيبك و ابراهيم خليلك ، و يوم الفزع الاكبر من الاكبر من الامنين فامنى و بتيسيرك فيسرلى (338) و باظلالك فظللنى و بمفازه من النار فنجنى و لاتمسنى السوء و لاتخزنى ، و من الدنيا فلسمنى و حجتى يوم القيامه فلقنى و بذكرك فذكرنى ، و لليسرى فيسرنى و للعسرى فجنبنى ، و للصلاه و الزكاه ما دمت حيا فالهمنى و لعبادتك فقونى و فى الفقه و مرضاتك فاستعملنى و من فضلك فارزقنى .
و يوم القيامه فبيض و جهى و حسابا بسيرا فحاسبنى و بقبيح عملى فلا تفضحنى و بهداك فاهدنى و بالقوال الثابت فى الحياه الدنيا و فى الاخره فثبتنى ، و ما احببت فحببه الى و ما كرهت فبغضه الى ، و ما اهمنى من امر الدنيا و الاخره فاكفنى ، و فى صلاتى و صيامى و دعائى و نسكى و شكرى و دنياى و آخرتى فبارك لى ، و المقام المحمود فابعثنى و سلطانا نصيرا باجعل لى ، و ظلمى و جهلى و اسرافى فى امرى فتجاوز عنى .
و من فتنه المحيى و الممات فخلصنى و من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن فنجنى ، و من اوليائك يوم القيامه فاجعلنى ، و ادم لى صلاح الذى آتيتنى و بالحلال عن الحرام فاغننى ، و بالطيب عن الخبيث فاكفنى . اقبل بوجهك الكريم الى و لاتصرفه عنى و الى صراطك امستقيم فاهدنى و لماتحب و ترضى فوفقنى .
اللهم انى اعوذ بك من الرياء و السمعه و الكبرياء و التعظم و الخيلاء و الفخر و البذخ و الاشر و البطر و الاعجاب بنفسى والجبريه رب فنجنى ، و اعوذ بك من العجز و البخل و الحرص و المنافسه (339) و الغش ، و اعوذ بك من الطمع و الطبع و الهلع و الجزع ، و الزيغ و القمع ، و اعوذ بك من البغى و الظلم و الاعتداء و الفساد و الفجور و الفسوق ، و اعوذ بك من الخيانه و العدوان و الطغيان .
رب و اعوذ بك من الفضيحه و القطيعه و السيئه و الفواحش و الذنوب ، و اعوذ بك من الاثم و الماثم و الحرام و المحرم و الخبيث و كل ما لا تحب ، رب اعوذ بك من شر الشيطان و بغيه و ظلمه و عدوانه و شر كه و زبانيته و جنده ، و اعوذ بك من شر ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها، و اعوذ بك من شر ما خلقت من دابه و هامه او جن او انس مما يتحرك و اعوذ بك من شر ما ذرا فى الارض و ما يخرج منعا، و اعوذ بك من شر كل كاهن و ساحر و راكن و نافث و راق ، و اعوذ بك من شر كل حاسد و باغ و طاغ و نافس و ظالم و متعد و جائز.
و اعوذ بك من العمى و الصمم و البكم ، و البرص و الجذام و الشك و الريب ، و اعوذ بك رب من الكسل و الفشل و العجز و التفريط و العجله و التضييع و التقصير و الابطاء، و اعوذ بك رب من شر ما خلقت فى السماوات و الارض و ما بينهما و ما تحت الثرى .
رب و اعوذ بك من الفقر و الفاقه و الحاجه و المسكنه و الضيقه و العائله ، و اعوذ بك من القله و الذله ، و اعوذ بك من الضيق و الشده و القيد و الحبس و الوثاق و السبحون و البلاء و كل مصيبه لا صبر لى عليها، آمين رب العالمين .
اللهم اعطنا كل الذى سالناك وزدنا من فضلك على قدر جلالك و عظمتك بحق لا اله الا انت العزيز الحكيم .

3 - دعاى ايمنى از دشمنان و مصونيت از خطرات به محافظت الاهى  
بسم الله الرحمان الرحيم ، بسم الله و بالله و لا قوه الا بالله ، و لا غالب الا الله غالب كل شى ء و به يغلب الغالبون و منه يطلب الراغبون و عليه يتوكل المتوكلون و به يعتصم المعتصمون و يثق الواثقون و يلتجى الملتجئون و هو حسبهم و نعم الوكيل .
احترزت بالله و احترست بالله و لجات الى الله و استجرت بالله و استعنت بالله و امتنعت بالله و استترت بالله و حفظت بالله و استحفظت بالله خير الحافظين و تكهفت بالله ، و حطت نفسى و اهلى و مالى و اخوانى و كل من يعنينى امره بالله الحافظ اللطيف و اكتلال بالله ، و صحبت حافظ الصاحين و حافظ الاصحاب الحافظين .
و فوضت امرى الى الله الذى ليس كمثله شى ء و هو السميع البصير، و اعتصمت بالله الذى من اعتصم به نجا من كل خوف ، و توكلت على الله العزيز الجبار، حسبى الله و نعم الوكيل ، و من يتوكل على الله فهو حسبه . ما شاء الله ، لا قوه الا بالله ، لا اله الا الله محمد رسول الله صلى الله عليه و آله الطاهرين و سلم تسليما.
الله لا اله الا هو الحى القيوم لا تاخذه سنه و لا نوم ...
(اين آيه تا آخر خوانده مى شود). سپس (اين آيات ):
و لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس لهم قلوب لايفقهون بها و لهم اعين لايبصرون بها و لهم آذان لايسمعون بها.
اولئك كالانعام بل هم اضل سبيلا و اولئك كالانعام بل هم اضل سبيلا و اولئك هم الغافلون . سواء عليهم ادعوتموهم ام انتم صامتون . ان الذين تدعون من دون الله عباد امثالكم فادعوهم فليستجيبوا لكم ان كنتم صادقين ، الهم ارجل يمشون بها ام لهم ايد يبطشون بها ام لهم اعين يبصرون بها ام لهم آذان يسمعون بها؟
ان وليى الله الذى الكتاب و هو يتولى الصالحين ، و ان تدعهم الى الهدى لا يسمعوا و تراهم ينظرون اليك و هم لايبصرون .
اولئك الذين طبع الله على قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئك هم الغافلون . انا جعلنا على قلوبهم اكنه ان يفقهوه و فى آذانهم و قرا، و ان تدعهم الى الهدى فلن يتهدوا اذا ابدا.
فاوجس فى نفسه خفيه موسى ، قلنا: لا تخف انك انت الا على ، و الق ما فيى يمينك تلقف ما صنعوا، انما صنعوا كيد ساحر و لا يقلح الساحر حيث اتى . افلم يسيروا فى الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها و آذان يسمعون بها؟ فانها لاتعمى الابصار ولكن تعمى القلوب التى فى الصدور.
بسم الله الرحمان الرحيم ، طسم ، تلك آيات الكتاب المبين .
لعلك باخع نفسك الا يكونوا مومنين ، ان نشا ننزل عليهم من السماء آيه فظلت اعناقهم لها خاضعين . قال : او لو جئتك بشى ء مبين ؟ قال : فات به ان كنت من الصادقين . فالقى عصاه فاذا هو ثعبان مبين ، و نزع يده فاذا هى بيضاء للناظرين . قال : كلا ان معى ربى سيهدين .
يا موسى لا تخف (انك من الامين ) (340) انى لايخاف لدى المرسلون .
(الله ) (341) لا اله الا هو رب العرش العظيم ، يا موسى اقبل و لاتخف انك من الامنين . قال : سنشد عضدك باخيك و نجعل لكما سلطانا فلايصلون اليكما باياتنا، انتما و من اتبعكما الغالبون . و لقد مننا على موسى و هارون و نجيناهما و قومهما من الكرب العظيم و نصرناهم فكانوا هم الغالبين و القيت عليك محبه منى و لتصنع على عينى اذ تمشى اختك فتقول : هل ادلكم على اهل بيت يكفلونه لكم و هم له ناصحون ؟
فرددنا الى امه كى تقر عينها و لا تحزن ، و قتلت نفسا فنجيناك من الغم و فتنانك فتونا. و قال الملك : ائتونى به استخلصه لنفسى فلما كلمه قال : انك اليوم لدنيا مكين امين . انى توكلت على الله ربى و ربكم . ما من دابه الا هو آخذ بناصيتها. ان ربى على صراط مستقيم .

4 - دعايى ديگر از امام زين العابدين سلام الله عليه  
ابو حمزه ى ثمالى رحمه الله گويد: يك بار، دست پسرم شكست . او را نزد يحيى ابن عبدالله شكسته بند بردم . وقتى ديد، گفت : شكستگى بدى است . آن گاه به اتاق خويش بالا رفت تا پارچه و دستمالى براى بستن بياورد. من در همان لحظه به ياد دعاى افتادم كه حضرت على بن الحسين زين العابدين عليهما السلام به من آموخته بودند. دست فرزندم را گرفتم و دعا را بر آن خواندم و جاى شكستگى را دست كشيدم . به فرمان خدا، بهبود يافت .
يحيى بن عبدالله آمد؛ چيزى نديد. گفت : دست ديگر را نشانم ده ؛ شكستگى نداشت . گفت : سبحان الله ! مگر من شكستگى بدى نديدم ؟! اين چيست ؟ واقعا از جادوى شما شيعه ها شگفت نيست !
گفتم : مادرت سوگوارت شود! اين جادو نيست . من دعايى را كه از مولايم حضرت على بن الحسين عليه السلام شنيده بودم به ياد آوردم و آن را خواندم .
گفت : به من هم بياموز. گفتم : حال كه چنين گفتى ؟! نه ! چشمت روشن مباد! تو شايسته ى آن نيستى .
حمران بن اعين گويد: من (با شنيدن اين واقعه ) به ابوحمزه گفتم : تو را به خدا سوگند مى دهم كه آن را به ما بياموزى . گفت : سبحان الله ! اين را نگفتم مگر براى آن كه به شما بياموزم . بنويسيد:
بسم الله الرحمان الرحيم ، يا حى قبل كل حى ، يا حى بعد كل حى ، يا حى مع كل حى ، يا حى حين لا حى ، يا حى يبقى و يفنى كل حى ، يا حى اله الا انت ، يا حى يا كريم ، يا محيى الموتى ، يا قائم على كل نفس بما كسبت .
انى اتوجه اليك و اتوسل اليك (و اتقرب اليك ) (342) بجودك و كرمك و رحمتك التى وسعت كل شى ء و اتوجه اليك و اتوسل اليك بحرمه هذا القرآن و بحرمه الاسلام و شهاده ان لا اله الا انت وحدك لا شريك لك و ان محمدا عبدك و رسولك .
و اتوجه اليك و اتوسل اليك و استشفع اليك و استشفع اليك بنبيك نبى الرحمه محمد صلى الله عليه و آله و سلم .
و با مير المومنين على بن ابى طالب و فاطمه الزهراء و الحسن و الحسين عبديك و امينيك و حجتيك على الخلق اجمعين .
و على بن الحسين زين العابدين و نور الزاهدين و وارث علم النبيين و المرسلين و امام الخاشعين و ولى المومنين و القائم فى خلقك اجمعين .
و باقر علم الاولين و الاخرين و الدليل على امر النبيين و المرسلين و المقتدى بابائه الصالحين . و كهف الخلق اجمعين .
و جعفر بن محمد الصادق من اولاد النبيين و المقتدى بابائه الصالحين و البار من عترته البرره المتقين و ولى دينك و حجتك على العالمين .
و موسى بن جعفر العبد الصالح من اهل بيت المرسلين و لسانك فى خلقك اجمعين و الناطق بامرك و حجتك على بريتك .
و على بن على عبدك و وليك و خليفتك المودى عنك فى خلقك عن آبائه الصادقين .
و بحق خلف الائمه الماضين و الامام الزكى الهادى المهدى و الحجه بعد آبائه على خلقك المودى عن نبيك و وارث علم الماضين من الوصيين المخصوص الداعى الى طاعتك و طاعه آبائه الصالحين .
يا محمد يا اباالقاسماه ! بابى انت و امى ! الى الله اتشفع بك و بالائمه من ولدك و بعلى امير المومنين و فاطمه و الحسن و الحسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و الحسن بن على و الخلف القائم المنتظر.
اللهم فصل عليهم و على من اتبعهم ، و صل على محمد و آل محمد صلاه المرسلين و الصديقين و الصالحين صلاه لايقدر على احصائها غيرك .
اللهم الحق اهل بيت نبيك و ذريتهم و شيعتهم بنبيك سيد المرسلين و الحقنا بهم مومنين مخبتين فائزين متقين صالحين خاشعين عابدين موفقين مسددين عاملين زاكين مزكين تائبين ساجدين راكعين شاكرين حامدين صابرين محتسبين منيبين مصيبين (343).
اللهم انى اتولى و ليهم و اتبرء اليك من عدوهم و اتقرب اليك بحبهم و موالا تهم و طاعتهم ، فارزقنى بهم خير الدنيا و الاخره و اصرف عنى بهم اهوال يوم القيامه .
اللهم انى اشهدك بانك انت الله لا اله الا انت و ان محمدا و عليا و زوجته و ولديه (344) عبيدك و اماوك و انت وليهم فى الدنيا و الاخره و هم اولياوك ، و الاولين بالمومنين و المومنات و المسلمين و السملمات من بريتك ، و اشهد انهم عبادك المومنون لايسبقونك بالقول و هم بامرك يعملون .
اللهم انى اتوسل اليك بهم و اتشفع بهم اليك ان تحيينى محياهم و تميتنى على طاعتهم و ملتهم ، و تمنعنى من طاعه عدوهم و تمنع عدوك و عدوهم منى و تعيننى بك و باوليائك عمن اغنيته عنى ، و تسهلنى لمن احوجتهم الى ، و ان اتجعلنى فى حفظك فى الدين و الدنيا و الاخره ، و تلبسنى العافيه حتى تهنئنى المعيشه ، و الحظنى بلحظه من لحظاتك الكريمه الرحيمه الشريفه تكشف بها عنى ما قد ابتليت به دبرنى بها الى احسن عادتك و اجملها عندى .
فقد ضعف (345) قوتى و قلت حليتى و نزل بى مالا طاقه لى به فردنى (346) الى احسن عاداتك ، فقد ايست مما عند خلقك ، فلم يبق الا رجاوك فى قلبى و قديما ما مننت على .
و قدرتك يا سيدى و ربى و خالقى و مولاى و رازقى على اذهاب ما انا فيه كقدرتك على حيث ابتليتنى به . الهى ذكر عوائدك يونسنى و رجاء انعامك يقربنى و لم اخل من نعمتك منذ خلقتنى .
فانت يا رب ثقتى و رجائى و الهى و سيدى و الذاب عنى و الراحم بى و المتكفل برزقى ، فاسالك يا رب محمد و آل محمد ان تجعل رشدى بما قضيت من الخير و حتمته قدرته ، و ان تجعل خلاصى مما انا فيه ، فانى الا اقدر على ذلك الا بك ، وحدك شريك لك و لا اعتمد فيه الا عليك .
فكن يا رب الا رباب و يا سيد السادات عند حسن ظنى بك ، و اعطنى مسالتى يا اسمع السامعين و يا ابصر الناظرين و يا احكم الحاكمين و يا اسراع الحاسبين و يا اقدر القادرين و يا اقهر القاهرين و يا اول الاولين و يا آخر الاخرين و يا حبيب محمد و على و جميع الانبياء و المرسلين و الاوصياء المنتجبين .
و يا حبيب محمد صلى الله عليه و آله و اوصيائه و انصاره و خلفائه و احبائه المومنين و حججك البالغين من اهل بيت الرحمه المطهرين الزاهدين اجمعين ، صل على محمد و على آل محمد و افعل بى ما انت اهله يا ارحم الراحمين .

مجموعه ى گران ارج دعاهاى حضرت سيد ساجدين امام چهارم عليه السلام (صحيفه ى سجادى ) حاوى دعاهايى است كه دانندگان را بسنده است .
گزيده ى دعاهاى حضرت باقرالعلوم امام محمد بن على بن الحسين عليهم السلام 
1 - روايت عيسى بن محمد  
وهب بن اسماعيل گويد: امام باقر عليه السلام به نقل از پدر و جدشان (حضرت سيد الشهدا عليه السلام ) چنين فرمودند:
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: هر بنده اى اين دعا را هر روز صبح زود بخواند، تا پايان روز در پناه خدا خواهد بود و هر غم و اندوه و نگرانى و بارى از او برداشته مى شود و براى وارد شدن نزد سلطان و نگاه داشته شدن از شيطان خوب است . در سختى ها آن را بخوان كه اگر زده اى آن را بخواند، غمش زدوده خواهد شد و اگر زندانى اى بخواند، آزادى خواهد يافت و خواسته ها بر آورده خواهد شد. مبادا (به نفرين ) بر كسى بخوانى كه از تير بران كارى تر است ! دعا اين است :
بسم الله الرحمان الرحيم ، اللهم يا صريخ المكروبين (و) (347) يا مجيب دعوه المضطرين يا كاشف الكرب العظيم يا ارحم الراحمين ، اكشف كربى و همى فانه لايكشف الكرب العظيم الا انت ، فقد تعرف حالى و حاجتى و فاقنى فاكفنى ما همنى و ما غمنى (348) من امر الدنيا و الاخره بجودك و كرمك .
اللهم بنورك اهتديت و بفضلك استغنيت و فى نعمتك اصبحت و امسيت ، ذنوبى بين يديك استغفرك و اتوب اليك . اللهم انى اسالك من حلمك لجهلى و من فضلك لفاقتى و من مغفرتك لخطاياى . اللهم انى اسالك الصبر عند البلاء و الشكر عند الرخاء.
اللهم اجعلنى اخشاك الى يوم القاك حتى كاننى اراك . اللهم اوزعنى ان اذكرك كى لا انساك ليلا و لا نهارا و لا صباحا و لا مساء، آمين رب العالمين .
اللهم انى عبدك ابن امتك ناصيتى بيدك ماض فى حكمك عدل فى قضاوك مجزل فى فضلك و عطاوك .
اللهم انى اسالك بكل اسم هو لك سميت نفسك او انزلته فى كتابك او علمته احدا من خلقك او استاثرت به فى علم الغيب عندك ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تجعل القرآن ربيع قلبى و نور بصرى و جلاء حزنى و ذهاب همى .
اللهم انى اسالك يا اكبر من كل كبير، يا من لاشريك له و لاوزير، يا خالق الشمس و القمر المنير، يا عصمه الخائفين و جار المستجيرين و يا مغيث المظلوم الحقير و يا رازق الطفل الصغير و يا مغنى البائس الفقير، يا جابر (349) العظم الكسير يا مطلق المكبل الاسير يا قاصم كل جبار عنيد، اجعل لى من امرى فرجا و مخرجا و يسرا، و ارزقنى من حيث احتسب و من حيث لا احتسب ، انك سميع الدعاء يا ذا الجلال و الاكرام .
اللهم انك عفو تحب فاعف عنى . اللهم انك محسن فاحسن الى . اللهم انك رحيم تحب الرحمه فارحمنى . الهلهم انك لطيف تحب اللطف فالطف بى .
يا مقيل عثرتى و يا راحم عبرتى و يا مجيب دعوتى ، اسالك الخير كله و اعوذ بك من الشر كله ما احاطه به علمك ، يا غياث من لا غياث له و يا ذخر من لا ذخر له و يا سند من لا سند له ، اغفر لى علمك فى و شهادتك على فانك تسميت لسعه رحمتك الرحمان الرحيم .
اللهم انى اسالك الثبات فى الامر و العزيمه على الرشد، و اسالك شكر نعمتك ، و اسالك حسن عبادتك ، و اسالك قلبا سليما و لسانا صادقا، و اسالك من خير ما اعلم و من خير ما لا اعلم ، انك تعلم و لا اعلم و انت اعلام الغيوب .
اللهم بك اصبحنا و بك امسينا، و بك نصبح و بك نمسى ، و بك نحيى و بك نموت ، و عليك نتوكل و اليك النشور، و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم ، و اشهد ان لا اله الا الله (الها واحدا) (350) احدا صمدا لم يتخذ صاحبه و لا ولدا و افرايت من اتخذ الهه هواه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوه ؟ فمن يهديه من بعد الله ؟ الافن تذكرون ؟!
اللهم اطمس على ابصار اعدائنا كلهم من الجن و الانس ، و اجعل على بصره غشاوه و اختم على قلبه و اخرج ذكرى من قلبه و اجعل بينى و بين عدوى حجابا و حصنا (حصينا) (351) منيعا لا يرومه سلطان و لا شيطان و لا انس و لا جن .
اللهم انى ادرا بك فى نحره و استعيذ بك من شره و استعين بك علقه ، فاكفينه كيف شئت و انى شئت .
اللهم لك الحمد و انت المستعان و بك المستغاث و اليك المشتكى و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .
اللهم اجعل صدر يومى هذا فلاحا و اوسطه صلاحا و آخره نجاحا.
اللهم اجعل لى فى صدر جميع بنى آدم و حواء و الجن و الانس و الشياطين و المرده رافه و رحمه ، خيرهم بين اعينهم و شرهم تحت اقدامهم ، و بالله استعين عليهم (من ) (352) ان يفرط على احد منهم او ان يطغى . عز جارك و جل ثناوك و لا اله غيرك وحدك لا شريك لك ، صل على محمد و آل محمد و ارزقنى الخير كله ما احاط به علمك ، يا حنان يا منان يا ذاالجلال و الاكرام .
و الحمدلله على آلائه و احمده على نعمائه و اشكره على بلائه و اومن بقضائه ، الذى لا هادى لمن اضل و لا خاذل لمن نصر، و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له ، و ان محمدا (353) عبده و رسوله المصطفى و امينه المرتضى انتجبه و حباه و اختاره و ارتضاه صلى الله عليه و آله و سلم .
اللهم انى اسالك ايمانا صادقا ليس بعده كفر، و رحمه انا بها شرف كرامتك فى الدنيا و الاخره ، تباركت ربنا و تعاليت ، ثم تورك ربى فهديت و عظم حلمك ربى فعفوت فلك الحمد. وجهك اكرم الوجوه و جاهك افضل الجاه و عطيتك ارفع العطايا و اهناها، تطاع دعاك و تكشف الضر و تشفى السقيم و تغفر الذنب العظيم ، لا يحصى نعماءك احد ربنا.
فلك الحمد حمدا ابدا لا يحصى عدده و لا يضمحل سرمده ، حمدا كما حمد(ك ) (354) الحامدون من عبادك الاولين و الاخرين .
اللهم انى اسالك النصيب الاوفر من الجنه ، و اسالك الهدى و التقى و العافيه و البشرى عند انقطاع الدنيا.
اللهم انى اسالك تقوى لاتنفد و فرجا لا ينقطع و توفيق الحمد و لباس ‍ التقوى و زينه الايمان و مرافقه نبيك محمد صلى الله عليه و آله فى اعلى جنه الخلد.
يا بادى لا بدى ء له و يا دائم لا نفاد له ، يا حى يا محيى الموتى ، يا قائم على كل نفس بما كسبت ، اسالك الهدى و التقى و العافيه و الغنى و التوفيق لما تحب و ترضى يا ارحم الراحمين .
اللهم انى اسالك برحمتك التى وسعت كل شى ء، و بعزتك التى قهرت (بها)(355) كل شى ء، و بعظمتك التى ذل لها كل شى ء، و بقوتك التى لا يقوم لها شى ء، و بسلطانك الذى علا كل شى ء، و بعلمك الذى احاط بكل شى ء.
و باسمك الذى يبيد (له ) (356) كل شى ء، و بوجهك الباقى بعد فناء كل شى ء، و بنور وجهك الذى اضاء (له ) (357) كل شى ء، ان تغفر لى كل ذنب و تمحو عنى كل خطيئه ، و ان توفقنى لما تحب ربنا و ترضى (358)، و ان تكفينى ما همنى و غمنى من الدنيا و الاخره و ان ترزقنى عمل الخير كله ما احاط به علمك ، آمين رب العالمين ، و صلى الله على سيدنا محمد رسوله و آله الطاهرين .