شرحى بر دعاى ندبه

مرحوم حجة الاسلام والمسلمين سيد محيى الدين العلوى طالقانى

- ۵ -


و طبق آيات قرآن خداوند متعال در جنگ ها و غزوات پيغمبر اكرم با كفار و مشكرين به وسيله فرشتگانش ، او و همراهانش را يارى نموده از جمله در آيات 123 و 124 و 125 سوره آل عمران است كه مى فرمايد: محققاً خدا شما را ((به وسيله ملائكه )) در غزوه بدْر يارى نمود.. هنگامى كه تو (اى پيغمبر) به مؤ منين گفتى : آيا بس نميشود كه پروردگارتان شما را به سه هزار ملائكه اى كه از آسمان فرود آيند يارى نمايد. آرى اگر صبر و پايدارى پيشه گيريد و تقوى طلب كنيد و دشمنان شما به شتاب بر شما بتازند پروردگارتان نيز شمارا به پنج هزار ملائكه علامت و نشاندار، يارى مى كند.(120)
در 6 بحار ص 467(121) از امام محمد باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود: ((فرشتگانى كه در جنگ بدْر پيغمبر را يارى كردند دوباره برنگشتند و بر نمى گردند و هستند تا صاحب امر ((حضرت ولي عصر)) را يارى نمايند و عده آنها پنج هزار نفر است )) و در همان مجلد بحار ص 447(122) روايتى از ابن عباس نقل شده گويد: ((فرشتگان جز در غزوه بدر جنگ نكردند و در غزوات ديگر نيروى نفراتى و امدادى بودند.))
البته وقتى كه حضرت ولى عصر عليه السلام قيام كند خداوند متعال هم او را به وسيله ملائكه اش يارى مى كند. در مجلد 13 بحار ص 179(123) از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: ((گويا مى بينم قائم آل محمد صلى اللّه عليه و آله در بيرون نجف كه بر اسبى تيره رنگ ، سياه و سفيدى كه جلوى پيشانيش تا پائيين گلو سفيد است سوار است و چون اسب به جولان درآيد و حركت كند در همه جا مشهود ميشود)) و اهل هر شهرى گمان كنند كه حضرت با آنها و در سرزمين آنان است ، و چون پرچم رسول خدا را برافرازد سيزده هزار و سيصد و سيزده فرشته به يارى او آيند واين فرشتگان همانهائى هستند كه با نوح پيغمبر در كشتى ، و با ابراهيم خليل موقعى كه در آتش افكنده شد، و با موسى وقتى كه از دريا عبود كرد، و با عيسى بن مريم هنگامى كه عروج كرد بودند، و چهار هزار فرشته كه براى يارى امام حسين عليه السلام آمده بودند ولى اجازه نيافتند و در اطراف قبر امام پريشان وغبار آلوده هستند (و انتظار ظهور ولى عصر را دارند
و وعدته ان تظهر دينه على الدين كله و لوكره المشركون
ترجمه : و وعده دادى او را كه دينش را برتمام اديان غلبه دهى هر چند مشركان كراهت داشته باشند
شرح : وعده غلبه اين دين بر اديان را خداوند در چند موضع قرآن صريحاً بيان فرموده : 1 و 2 - آيه 33 سوره توبه و آيه 9 سوره صف : هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لوكره المشركون او كسى است كه رسول خود را به هدايت و دين حق فرستاد تا بر غم مشركان بر همه اديان غالب سازد.
3-آيه 28 سوره فتح : هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله وكفى بالله شهيدا او كسى است كه رسول خود را به راهنمائى و دين حق فرستاد تا برهم هاديان پيروز و حاكم سازد و گواهى خدا كافى است .
در مجلد 9 بحار ص 439(124) نقل شده كه جبرئيل براى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله چنين پيامى آورد: و سيبلغ دينك ما يبلغ الليل و النهار به هر جا كه شب و روز پديد آيد دين تو هم بدان جا خواهد رسيد.
در تفسير مجمع البيان ذيل آيه فوق سوره توبه از مقداد بن اءسود روايت شده كه گفت شنيدم از رسول خدا كه فرمود: باقى نمى ماند خانه اى روى زمين نه ساخته شده از گل و لاى ((يعنى خانه شهرى )) و نه ساخته شده از پشم شتر ((يعنى خيمه عشايرى )) مگر اينكه خداوند كلمه اسلام ((و شهادتين )) را در آنجا يا به طور عزت و شوكت و يا به ذلت و خوار نمودن مردم وارد كند كه اگر به عزت و شوكت باشد، مردم آن ديار را در زمره گروه مسلمانان در آورده و بدين وسيله آنان عزيز و ارجمند گردند، و اگر خوار و ذليل شوند عاقبت هم با سلام گردن نهند و خود را بدان پايبند سازند.
در مجلد 13 بحار ص 184(125) از اوبصير نقل شده كه گويد امام جعفر صادق عليه السلام در تفسير آيه مباركه ((هو الذى ارسل رسوله)) فرمود: ((تاكنون تاءويل اين آيه محقق نشده و محقق نخواهد شد مگر وقتى كه حضرت قائم از پس پرده غيبت بيرون آيد و ظاهر شود، و چون ظاهر شود بخدا قسم هيچ منكر بخوا نخواهد بود مگر آنكه ظهور و خروج او را اكراه دارد و اگر كافر بخدا در زير سنگى پنهان شده باشد آن سنگ به صدا درآيد و مؤ منى را صدا زند: اى مؤ من بيا و كافرى در اينجا پنهان است )) البته اين امر كنايه از توسعه اسلام و دين حق است .
و در تفسير آيه مباركه ((هو الذى ارسل رسوله )) سوره صف از ابن عباس نقل شده (126) كه گويد: ((غلبه دين اسلام محقق نگردد مگر آنكه همه مردم از يهود و ترسا و ساير ملل به اسلام بگروند - تا آنكه گويد - و اين غلبه دين هنگام ظهور و قيام قائم محقق شود.(127)))
و ذلك بعد ان بواته مبوء صدق من اهله
((و اين وعده پيروزى پس از آن بود كه او را ((بعد از آنكه از مكه وطن خود ناگريز هجرت كرد)) باز او را با فتح و پيروزى به جايگاه ((مكه )) صدق اهل بيت (و مسكن و ماءوى خاندان وى ) بازگردانيدى .(128)))
البته وعده خداوند متعال به پيروزى كامل اين دين بر ساير اديان به موجب روايات سابق واخبار ديگر بظهور و قيام حضرت ولى عصر ((عحل الله تعالى فرجه الشريف )) محقق خواهد شد، و اين وعده نصرت بدين پيغمبر اسلام به وسيله گروه صادقين از اءهلش واقع خواهد شد، همان صادقينى كه در آيه 119 سوره توبه مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا ترسيد و باراستگويان باشيد. ومراد از ((معيت )) در اين آيه معيت در جسم و يا بودن در يك مكان نيست بلكه مقصود متابعت با صدقين است در عقايد و اخلاق واعمال آنان . وچون خطابات جمعى قرآن عام است و اختصاص به زمان خاص ((نزول وحى )) ندارد، و هر زمانى را شامل مى شود و مؤ منان موظ ف هستند كه از آنان پيروى كنند تا رستگار شوند. و معلوم است كه مراد از صادقين همه مؤ منين امت اسلام نخواهد بود وگرنه خطاب و فرمان خدا به مؤ منان لغو خواهد بود سپس لازم است كه بعضى از امت باشند، و ناچار آن بعض هم بايد معلوم باشد و نمى شود مجهول و مبهم باشد، و آن بعض معلوم هم كه بايد صادق على الاطلاق باشند بايد ازعيوب روحى و نقائص آن منزه باشند خلاصه آنكه بايد معصوم باشند.
و اگر مراد به صادقين ، صادق في الجمله باشد نه در تمام مراحل و مواقع ، لازمه اش اجتماع امر و نهى ومتناقضين است زيرا از يك طرف امر به متابعت از صادق شده و از طرفى همه نهى شده از ارتكاب حرام كه صادق فى الجمله آنرا انجام داده و با اين وصف اگر متابعت او درافعالش واجب باشد تناقض لازم آيد(129) واين بالبداهه باطل است . و از اين نظر به موجب روايات منقول خاصه و عامه يگانه مصداق كامل و عالى آن پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و على بن اءبى طالب و اهل بيت آنها عليهم السلام مى باشند.
مجلد 9 بحار ص 78(130) در تفسير يا ايها اذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين - توبه : 119 - يقول : كونوا مع على بن ابى طالب و آل محمد عليهم السلام - ((يعنى با على و فرزندانش عليهم السلام باشيد)) - و الدَّليلُّ على ذلك قول اللّه : من المومنين رجال صدقوا ما عاهدو الله عليه فمنهم من قضى نحنبه و هو حمزه : و منهم من ينتظر و هو على بن اءبى طالب ، يقول الله : و ما بدلوا تبديلا - احزاب : 21 - و در ص 77(131) قال صلى اللّه عليه و آله : معاشر الناس ان عليا صديق هذه الامة ((مردم ، على صديق اين امت است .))
و اءيضاً در روايات عامه تصريح شده كه مرا به صادقين پيغمبر اسلام و اهل بيت او عليهم السلام است ، چنانچه در مجلد دوم كفايهة المُوحدين ص 206 هم نقل شده . و حاصل مقام آنكه ظهور دين اسلام و غلبه آن بر ساير اديان به وسيله اءوصياء پيغمبر است .
و جعلت له و لهم اول بيت وضع للناس للذى ببكة مباركا و هدى للعالمين
ترجمه : براى او و براى آنان نخستين خانه اى را كه جهت عبادتگاه مردم نهاده شد و خانه كعبه است كه در آن بركت و هدايت جهانيان است قرار
شرح : چون ابتداى دعوت پيغمبر اسلام از مكه شروع شد، و در آخر الزَّمان هم از مكه شروع خواهد شد، پس ‍ اعلاى كلمه حق و دين به واسطه پيغمبر و وصى آخر الزَّمان او ((حضرت ولى عصر عجل اللّه تعالى )) در مكه خواهد شد و لذا ((و جعلت له و لهم )) گفته شده ولى دعوت سائر انبياء و پيغمبران و ديگران از سرزمين هاى ديگر بوده است .
مجلد 13 بحار ص 176(132) از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: ((مثل اينكه قائم آل محمد عليه السلام را مى بينم كه روز شنبه روز عاشورا بين ركن و مقام ايستاده ، و در برابر او جبرئيل صدا ميزند ((اين بيعت (بيعت ) با خداوند است )) و جهان را پر از عدل مى كند هم چنانكه ظلم و جور آن را فرا گرفته بود.))
و البته اول خانه اى كه جهت پرستشگاه مردم قرار گرفت تا عموم مردم موحد از آن منتفع شوند خانه بكَّة است (133) كه در شهر مكه واقع شده چنانكه مى فرمايد ان اول بيت وضع للناس للذى ببكة مباركا و هدى للعالمين - آل عمران آيه 96 - اول خانه ايكه جهت عبادگاه مردم نهاده شد خانه مكه است كه در آن بركت و راهنماى جهانيان است .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود: ((چون خدا خواست زمين را بيافريند به باد امر كرد كه آب را به موج آورد تا كفى بدست آيد و يك جا جمع شود و آن موضع كعبه بود، كه كوهى از كف شد آنگاه زمين را از زير آن پهن و گسترش داد، و اين است معنى قول خداوند كه مى فرمايد ((ان اول بيت )) و آن خانه مبارك و بابركتاست ، هم چنانكه مى فرمايد ((ليشهدوا منافع لهم )) - حج آيه 38- تا شاهد منافع خويشتن باشند-.(134)))
در تفسير اين آيه شريفه : ((ليشهدوا منافع لهم )) روايتى ازامام صادق عليه السلام است كه در موقع اعمال حج در جواب آن سائل كه گفت : چرا خودتان را به زحمت مى اندازيد؟(135) فرمود ميل دارم كه حاضر باشم و با حضور بطلبم منافعى را كه خداى عزوجل فرمود ((ليشهدوا)) - تا مردم منافع خود را به حضور بطلبند - و كسى در آن مكانها ((مكه و عرفات و شْعرالحرام و منى )) حاضر نمى شود مگر اينكه نفعى شامل حال او گردد، و شما (شيعيان ) مراجعت مى كنيد در حالى كه مورد مغفرت و آمرزش قرار گرفته ايد، و اءما غير شما (كه نفع آنها دنيائى فقط است ) اموال و كسانشان محفوض مى مانند.
مضمون اخبار و روايات است كسى كه به حج و عمره مشرف شود و اعمال آنها را انجام دهد و طواف كند مشمول خير كثير و نفع جزيل از طرف خدا خواهد شد، و بعلاوه رفع فقر و پريشانى از او مى شود. چنانكه در كتاب وسائل از حضرت صادق عليه السلام ورايت شده كه فرمود: حضرت على بن الحسين عليمها السلام فرمود: ((حج و عمره بجا آوريد كه موجب سلامتى بدن و زيادتى روزى شما گردد، و وسيله تاءمين مخارج خانواده هاى شما خواهد بود، و شخص حج كننده مورد آمرزش و آن سبب دخول بهشت او گردد، و معاصى گذشته او مورد مغفرت است (136) و اعمال ناشايست او از آن وقت به بعد به حساب آيد و در مدت مسافرت حج اموال و كسانش محفوض بمانند.))
و بالجمله انجام حج و عمره موجب فوائد دنيا و آخرت است .
فيه آيات بينات مقام ابراهيم
ترجمه : (در آن نشانه هاى روشنى است ، كه از جمله مقام ابراهيم است )
شرح : از آيات و نشانه هاى روشنى كه در آنجا است 1- چاه زمزم است ، كه چون حضرت اسماعيل و مادرش ‍ هاجر در آن وادى مسكن گزيدند نه آبى در آنجا بود و نه آبادانى چنانكه حضرت ابراهيم به پروردگارش عرض مى كند د ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ابراهيم : 37 - پروردگارا من بعضى از دودمان خود را بوادى و درَّه غير قابل كشت در جوار خانه مُحرَّم (حرمت يافته ) تو سكونت دادم . كه در اثر دعا و درخواست اين پدر و مادر، آب زمزم از زير زمين نمايان شد.
2- حجرالاءسود (سنگ ) هم از جمله آيات است كه از زمان قديم تاكنون باقيست و تاريخ بس شگفتى دارد، و برحسب بعضى اخبار تجسم فرشته و ملكى است كه بصورت سنگ درخشان درآمده .
3- از جمله آيات ديگر ((حجر اسماعيل )) است كه در سمت غربى خانه كعبه نيم دائره هلالى شكل قرار دارد و گويند مدفن حضرت اسماعيل و مادرش هاجر مى باشد.
4- و ديگر از آيات آن هلاك هر ظالم و ستمكارى است كه قصد خراب كردن آنرا داشته باشد مانند اصحاب فيل كه خداوندد متعال در سوره فيل داستان آن را اجمالاً بيان مى كند. و ديگر انصراف پرندگان موقع پرواز از بالاى آن و يا فرود آمدن بر بام و ديوار آن است .
5- و مهم تر از همه اينها، مقام حضرت ابراهيم عليه السلام و آن سنگى است كه جاى پايش در آن نقش است هنگامى كه پاى خود را موقع بناى كعبه بر آن مى نهاد، و اين جهت و سبب را مرحوم فيض در تفسير صافى از كتاب كافى و تفسير عياشى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند.
و مى توان گفت كه وجود اين ((مقام )) يك آيت نيست بلكه آيات چندى است 1- تاءثر سنگ از قدم آن حضرت بر آن سنگ . 2- و نفوذ قدم پا بر آن سنگ . 3- بقاى اثر آن قدم در اين مدت متمادى . 4- محفوظ ماندن آن سنگ با وجود دشمنان زياد در اين مدت چند هزار سال است . و با لجمله آيت بودن آن بقدر واضح است كه نيازى به بيان ندارد.
و من دخله كان آمنا
ترجمه : و هر كس داخل آن شود در امن و امان است )
شرح : هم چنانكه حضرت ابراهيم عليه السلام از خداى عز وجل درخواست كرد و گفت : ((رب اجعل هذا البلد آمنا)) - ابراهيم : 35- پروردگارا اين سرزمين را محل امن قرار ده ، خداوند هم دعاى او را اجابت كرد. و فرمود: ((و من ذخله كان امناً..)) آل عمران : 97- هر كس وارد آنجا شود در امان است و هيچ كس حق تعرض به او يا اذيثت او را ندارد. و در روايت است كه راوى گويد از امام ششم عليه السلام درباره اين كلام خدا كه مى فرمايد ((و من دخله كان امناً)) سئوال كردم : آيا مقصود خانه كعبه است يا تمام حرم ؟
حضرت فرمود: ((كسى كه به حرم پناه آورد و داخل آن شود از شر مردم در امان است ، و هم چنين حيوانات وحشى و پرنگان هم ماءمون مى باشند از راندن از آنجا واذيت و آزارشان تا آنكه از حرم خارج شوند.(137)))
و در روايات ديگر است (138) ((كه هر كس در خارج حرم جنايتى مرتكب شود، و به حرم پناهنده شود نبايد او را در آنجا گرفت ، ولى بايد او را از آمدن بيرون به بازار و خريد و معامله كردن منع كرد، و با او سخن نگويند، و خوردنى و آشاميدنى به او ندهند، و بر او تنگ گيرند تا او از حرم خارج شود. و اگر كسى در حرم مرتكب جنايتى شود جايز است حد خداوند را در همانجا جارى نمود.))
و قلت انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا
ترجمه :و درباره خاندان رسول فرمودى البته خدواند ميخواهد از شما اهل بيت رسول هر رجس و ناپاكى را ((از صفات ذميمه و اخلاق رذيله )) دور سازد و كاملاً شما را پاك و مبرا گرداند
شرح : بدانكه الف و لام اهل البيت براى عهد است يعنى اهل بيت نبوت ، و گفته شده : مراد از ((بيت )) مسجد رسول است ، و اهل او كسانى هستند كه در آنجا ساكن بودند و ايشان را بيرون نكردند و درهاى اطاقشان را رو به مسجد نبستند، و اتفاق تمام اُمت است كه مراد از آن اهل پيغمبرند. و رواياتى كه دلالت دارد كه اين آيه در شاءن اهل بيت پيغمبر صلى اللّه عليه و عليهم يعنى اصحاب كسا نازل شده از عامه و خاصه زياد است .
در كتاب كفاية الخصام ص 376 چهل و يك حديث از طريق عامه و سى و چهار حديث از طريق خاصه ذكر نموده كه اين آيه در شاءن پيغمبر وعلى و فاطمه و حسن و حسين و ائمه از اولاد او ((عليهم السلام )) نازل شده ، و ما در اينجا به ذكر يك حديث از عامه اكتفا مى كنيم در ص 378 مى نويسد: بيست و دوم حميدى ((يكى از علماى عامه )) گويد: شصت و چهارمين حديث متفق عليه از احاديث صحيخين بخارى و مسلم ، از مسند عائشه ، از مصعب بن شيبه ، از صفيه دختر شيبه ، از عائشه دختر ابى بكر روايت كرده كه گفت : روزى صبح رسول خدا از اطاق بيرون شد در حالى كه بر تن عبائى سياه رنگ از مو داشت ، در اين هنگام حسن بن على درآمد رسول خدا او را به زير عبا داخل كرد بعد از او حسين آمد او را هم داخل كرد، پس از او فاطمه آمد او را هم به زير عبا درآورد: سپس على آمد، او را نيز داخل كرد، آنگاه گفت : انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً
اينك يك حديث هم از طريق خاصه نقل مى كنيم در كتاب مذكور ص 382، حديث پنجم ابن بابويه به سند خود از على عليه السلام روايت كرده است كه به خدمت رسول خدا به خانه ام سلمه رفتم و آيه انما يريد الله - الايه بر آن حضرت نازل شده بود رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: يا على اين آيه در شاءن تو و دو فرزندم حسن و حسين وائمه از اولاد حسين نازل شده ، على عليه السلام گفت يا رسول الله امامان بعد از تو چندند فرمود: تو يا على ، و بعد از تو حسن و حسين ، و بعد از حسين على فرزندش ، و بعد از على ، پسرش محمد، و بعد از محمد پسر او جعفر، و بعد از جعفر پسرش موسى ، و بعد از موسى فرزندش رضا، و بعد از رضا پسرش محمد، و بعد از محمد پسرش على ، و بعد از على پسرش حسن ، و بعد از او حجت فرزند حسن ، و اين است نامهاى ايشان كه به ساق عرش نوشته شده است و من از خداى تعالى سئوال كردم از آنها فرمود يا محمد اينانند امامان بعد از تو كه همه مطهر و معصوم اند و دشمنان ايشان همه مطرودند.
تنبيه - بدانكه اراده الهيه دو قسم است ، اراده تكليفيه و اراده تكوينيه و از اين آيه اراده تكليفى مراد نيست ، زير اين قسم از اراده شامل تمام بندگانست كه مكلف مى باشند كه خود را از لوث معاصى و شك در دين واخلاق رذيله پاك نمايند، بلكه كفار هم در اين تكليف شركت دارند، پس اگر مراد از آن اين تكليف باشد اولا ذكر كلمه ((انما)) كه مفيد حصر است لغو خواهد بود. و ثانياً اين آيه در مقام مدح است پس اگر اراده به معنى تكليف باشد مناسب با مدح نخواهد بود. و ثالثاً برحسب روايات وارده ام سلمه زوجه پيغمبر، از او خواهش كرد كه او هم داخل كسا شود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله نپذيرفت ، و اگر مراد از اراده ، تكليف باشد استدعاى ام سلمه بى محل بوده و مضايقه پيغمبر هم وجهى نداشته است .
پس با اين قرائن قطعيه محقق است كه مراد از اراده همان اراده تكوينيه است كه اراده او فل اوست هم چنانكه در سوره يس : 82 فرمايد: انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون در تفسير مجمع البيان ذيل آيه 73 سوره هود: كه فرموده رحمة الله و بركاته عليكم اهل البيت مى نويسد: مراد به اهل البيت يعنى اهل بيت ابراهيم . واما ساره - همسر ابراهيم - از اهل بيت او است چون كه دختر عموى او بوده ، و آيه دلالتى ندارد كه همسر مرد از اهل بيت او است ، پس معنى آيه انما يريد الله يعنى محققاً خدا مى خواهد پليدى را از شما بخصوص دور كند، و آنطور كه خود مى داند پاك و پاكيزه تان نمايد.
پس اهل بيت در اين آيه مباركه شامل حال زنان پيغمبر نمى شود زيرا اولاً ظاهر آيه كه تعبير به ((عنكم )) ضمير جمع مخاطب مذكر است و صحيح نيست كه ضمير مردان را به زنان ارجاع داد و به زنان گفته شود ((عنكم .)) ثانياً - رواياتى در اين زمينه آمده است كه صريحاً بيان شده مراد از اهل بيت ، على و فاطمه و حسن و حسين ميباشند. ثالثاً - اهل بيت شخص به كسانى گفته مى شود كه اتصال نسبى به او داشته باشند، و اگر همسر را هم اهل بيت گويند اتصال موقتى و مجازى است و در حقيقت اهل او نيست زيرا زنى كه مدتى با زوج اول بوده و پس از طلاق با مرد ديگرى ازدواج كند ديگر او را اهل بيت زوج اول نمى گويند، ولى تا زمانى كه با او بوده او را هل بيت آن زوج خوانند. و مراد از كلمه ((تطهيرا)) براى تاءكيد است كه اين تطهيرى است بدون زوال .(139)
ثم جعلت اجر محمد صلواتك عليه و اله مودتهم فى كتابك فقلت :قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ، (140) و قلت : ما سالتكم من اجرفهو (141)لكم وقلت ما اسالكم عليه من اجر الا ^شاء يتخذ الى ربه سبيلا(142)
ترجمه : ((آنگاه تو اى پروردگار اجرا و مزد رسالت پيغمبرت را كه - درود و رحمت هاى پاينده تو بر او و آل او باد - محبت و دوستى آنان را در كتابت : (قرآن ) قرار دادى آنجا كه گفتى : بگو اى پيغمبر من از شما اجر رسالت جز دوستى و مودت نسبت به نزديكانم نمى طلبم و باز فرمودى بگو همان اجر و مزدى كه خواستم باز به نفع شما است - و محبت اهل بيتم موجب سعادت و رستگارى شما است -، و باز فرمودى : بگو من از شما اجر رساليت نمى خواهم جز اينكه راه خدا پيش گيريد.))
حاصل آنكه بگو كه من درخواست مزد رسالت خود از شما نمى كنم و اگر مودت اقربا و نزديكان خود را از شما مى خواهم آنهم به سود شما است كه از وجودشان استفاده كنيد، و تعظيم آنان را واجب دانيد، و آنان را آزار نكنيد و مراعات مودت و دوستى با آنان را از لوازم ايمان خود شماريد.
شرح : فخر رازى در تفسير خود در ذيل آيه تطهير گويد: ((در مصداق اين اهل بيت اختلاف است و بهتر اين است گفته شود مراد از اهل بيت فرزندان آن حضرت و همسرانش و حسن و حسين است و على هم از آنانست براى اينكه از اهل بيت او محسوب است )) در كتاب كفايه الخصام ص 395، هفده روايت از علماى عامه نقل كرده است كه اين آيه شريفه مخصوص اءهل بيت رسالت است ، در روايت چهارم از ثعلبى از ابن عباس نقل كرده كه چون آيه ((قل لا اسالكم عليه اجراً)) نازل شد، اصحاب عرض كردند: يا رسول الله اقر باى تو كه خداى تعالى مودتشان را برما واجب گردانيده كيانند؟ فرمود على و فاطمه و فرزندان ايشان . و اين مودت را كه نام بردم مزد من نيست بلكه براى آنستكه بوسيله اين مودت ، از آنان پيروى شود و موجبات سعادت دنيا و آخرت خود را فراهم سازند. و لذا فرمود: قل ما سالتكم من اجر فهو لكم سبا - 47 ((بگو اى پيغمبر آنچه اجر من است همه از آن شما)) و اين مودت اقرباى من براى انتفاع شماست ، بدانيد كه مزد رسالت من از طرف خدا عنايت ميشود. كما قال الله تعالى : فرقان - 57 قل ما اسالكم عليه من اجر الا من شاء ان يتخذ الى ربه سبيلاً بگو از شما اجرى نميخواهم مگر آنكه بوسيله مودت با اقرباى من راهى به قرب پروردگار پيدا كنيد و نيز در ((سوره ص )) خدوند مى فرمايد قل ما اسالكم عليه من اجر و ما انا من المتكلفين ((بگو من از شما مزد و پاداشى نميخواهم و بار خود بر دوش ديگران نمى نهم .))
در كتاب كفاية الخصام ص 30 بيست و يك حديث از علماى عامه نقل كرده كه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله امر فرمود به متابعت على بن ابى طالب و ائمه از آل محمد صلوات الله عليه و عليهم . از جمله ابراهيم بن محمد جوينى به سند خود از ابن عباس روايت نمود كه رسول خدا فرمود: هر كه بخواهد به زندگى من زنده و به موت من بميرد، و با من در بهشت عدن كه خداى تعالى به يد قدرت خود غرس كرده با من ساكن باشد بايد به على واولياى او تولى جويد و به امامان پس از من اقتدا كند كه ايشان عترت منند واز طينت من آفريده شده اند و خداى تعالى هم علم و فهم به ايشان كرامت فرموده ، واى بر آنهائى كه فضل ايشان را تكذيب و از امت من دريغ كنند، و واى بر كسانى كه قرابت ايشان را نسبت به من معتبر ندانند، و خدا شفاعت مرا نصيب ايشان نگرداند. البته روايات زيادى در اين باب آمده است ، و ما به جهت اختصار به ذكر همين حديث اكتفا كرديم .
فكانوا هم السبيل اليك و المسلك الى رضوانك
ترجمه : پس اهل بيت رسول طريق و رهبرى بسوى تواند، و راه بهشت رضوان و راه بهشت رضوان و راه رسيدن به رضا و خوشنودى تواند
شرح : مرحوم مجلسى در مجلد 7 بحار الانوار بابى باز نموده است به اينكه مردم هدايت نمى شوند مگر به متابعت از ايشان . رجوع به آن باب نمائيد.(143)
و در زيارت عاشورا مى گوئى : و اتقرب الى الله ثم اليكم بموالاتكم و موالاة وليكم و بالبراءة من اعدائكم اول به درگاه خداوند سپس به وسيله دوستى شما و دوستى اوليا و دوستان شما و بيزارى از دشمنان شما سوى خداوند يكتايم تقرب مى جويم .

محبة اولاد الرسول وسيلة  
  الى نيل رضوان و ملك موبد
فواهاً لمن ابدى مودة عترة  
  بصدق واخلاص و عزم موكد

دوستى فرزندان رسول وسيله ايست براى رسيد به رضوان و ملك هميشگى ، پس چقدر نيكو است كسى كه مودت عترت پيغمبر را از روى صداقت و اخلاص و عزم موكدى ابراز و آشكار سازد.
فلما انقضت ايامه اقام وليه على بن ابى طالب صلواتك عليهما و آلهما هاديا
((پس چون عمرش سپرش گشت به وصيت و جانشينى خود على بن ابى طالب را كه صلوات تو برآن دو و آل دو باد - براى هدايت مردم گماشت .))
بدانكه بر حسب روايات وارده از عامه و خاصه در سال دهم هجرت و نزول سوره ((اذا جاء نصرالله و الفتح )) جبرئيل نازل شد و گفت كه اجل تو نزديك شده بايد خليفه و جانشين خود را كه على بن ابى طالب ست و شايستگى آن را دارد به مردم مسلمان معرفى نمائى ، تا مسلمانان پس از تو متحير و سرگردان نشوند و گمراه نگردند، و آن حضرت به ملاحظه آنكه ميدانست عده اى از اصحاب به امير المومنين نظر مساعدى ندارند ابلاغ آن را به تاخير انداخت ، تا به حجه الواع در مسجد خيف در منى جبرئيل نازل شد و مجددا در انجام اين امر تاكيد نمود، پيغمبر فرصت مى جست تا در مراجعت از حج در بيابانى بين مكه و مدينه در موضعى معروف به غدير خم كه محل افتراق و جدا شدن بيشتر حجاج و همسفران حج كه از آن موضع متفرق مى شدند و به وطن خود مى رفتند رسيد، جبرئيل نازل شد و اين آيه را ابلاغ كرد يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس - توبه آيه 67 - ((اى رسول ما، آنچه از طرف پروردگارت به تو نازل شده به مردم ابلاغ كن واگر انجام ندهى پس رسالت او را نرساندى و خدا تو را از شر مردم حفظ مى كند.))
آنگاه پيغمبر پس از نزول آيه مباركه در انجام آن سه روز مكث كرد تا رسيد به جحفه ، و در محل غدير خم توقف كرد و پياده شد، و دستور داد كه مردم براى نماز اجتماع كنند، بانگ اذان بلند شد و مردم اجتماع كردند و با جمع كردن چند سنگ آنها را به صورت منبرى تشكيل دادند، و حضرت بالاى آن رفت و خطبه اى بيان كرد، بعد دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و بلند كرد، گويند تابه حدى كه سفيدى زير بغل پيغمبر و على ظاهر شد و تمام مردم على عليه السلام را ديدند، و فرمود:من كنت مولاه فهذا على و مولاه
تنبيه - البته استدلال به واقعه غدير خم بر خلافت و جانشينى بلافصل امير المومنين متوقف بر دو امر است يكى اثبات وقوع اين واقعه است ، و به موجب كتابهاى متعددى كه در اين باره تاليف شده واخبار و روايات متعددى كه نقل شده شخص منصف به وقوع آن يقين پيدا مى كند. و ديگر اثبات دلالت اين واقعه بر خلافت آن حضرت مى باشد. و در اينجا هر چند براى لفظ مولى معانى متععدهاى در لغت ذكر شده ولى به موجب قرائن كثيره و موقعيت زمانى و مكانى و شان نزول آيه ولفظ ((مولى )) كه در اين جمله ((من كنت مولاه فعلى مولاه )) ذكر شده به معنى اولى باشد به همان معنى اولى كه براى پيغمبر اكرم در سوره احزاب آيه 6 ذكر شده ، كه فرمود: ((النبى اولى بالمومنين من انفسهم ))
قرينه اول - قول پيغمبر صلى اللّه عليه و آله است كه اكثر مفسرين عامه هم آن را نقل كرده اند كه ابتدا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:الست اولى بكم من انفسكم (و همه بلى گفتند) بعد از آن فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه و حمل لفظ مولى در اين جمله بر غير معنى لفظ مولى در جمله قبلى بر حسب قواعد عربيه و استعمال اهل لسان لغو خواهد بود.
قرينه دوم - آنكه بر هيچ عاقلى مخفى نيست كه خصوصيات واقعه غدير خم از نظر موقعيت زمانى و مكانى و اينكه گويند عده نفرات جمعيت بيش از هفتاد هزار نفر بوده كه در سير و حركت متفرق بودند و پيغمبر دستور داد همه را جمع نمايند بخصوص وقت ظهر در شدت گرما و حرارت هوا بطورى كه فرمود: مردم رداى خود را بر سر افكنند و پارچه به پاهاى خود بپيچند، تا بتوانند تحمل توقف در آن مكان را از شدت گرما داشته باشند، و محل مرتفعى همانند منبر از سنگ و يا جهاز شتر تهيه كنند، و ديگر نزول آن قافله در مكانى كه هيچ وقت معهود نبوده ، و بلند كردن رسول خدا دست آن حضرت را به قسمى كه زير بغل مبارك آن هر دو نمايان شود و روى به جمعيت كند و بگويد ((الست اولى بكم من انفسكم )) و تصديق نمودن آنان ((بلى يا رسول الله )) بعد بگويد من كنت مولاه فعلى مولاه و دعا نمودن آن حضرت به قوله : اللهم وال من والاه و عاد من عاداه اين قرينه قطعيه و دليل واضحى است بر اينكه مقصود رسول خدا جز ثبت نمودن خلافت وامامت على بن ابى طالب عليه السلام چيز ديگرى نبوده .
قرينه سوم - صريح آيه مباركه ((يا ايها الرسول بلغ )) مى باشد كه بر حسب روايات وارده از بسيارى از علماى عامه در واقع غدير خم نازل شده و دستور موكدى با فشار و تهديد به پيغمبر اسلام صلى اللّه عليه و آله داده شده به اينكه پيغام تازه را به مردم ابلاغ نمايد كه اگر آن را تبليغ نكنى اداى رسالت ننمودى ، و امر به قدرى مهم است كه ممكن است خطراتى در اين ابلاغ متوجه او شود، خدا هم وعده نگهدارى و حفظ او را داده و با اين وضع معقول نيست كه مراد جمله ((من كنت مولاه )) اين باشد كه هر كس را كه من يار و دوست او هستم على هم يار و دوست اوست و بايد او را دوست بدارد.
اكنون از خوانندگان انصاف مى خواهيم كه قطع نظر از روايات واتفاق آراء آيا غير از بيان مام خلافت و ولايت امير المومنين عليه السلام چه امر مهمى بوده است كه خداوند متعال با تهديد امر به تبليغ آن نمايد.
قرينه چهارم - قصائى كه شاعران در آن روز گفته اند كه جمعى از علماى عامه آن را نقل كرده اند(144) و عمر در آن روز به عنوان خلافت به على عليه السلام تبريك گفت در كتبا كفايه الخصام ص 147 روايت بيست وهستم نقل مى كند از ابوالحسن فقيه ابن مغازلى شافهى به سند خود از هشربن حوشب از ابوهريره كه گفت هر كه روز هيجدهم ماه ذى الحجه را روزه بدارد در نامه عمل او ثواب شصت ماه روزه نوشته شده ، و آن روز غدير خم است كه در آن روز رسول خدا صلى اللّه عليه و آله دست على را گرفت و به مردم فرمود: ((الست اولى بالمومنين )) يعنى آيا من اولى به تصرف نيستم در امور مؤ منان ؟ عرض كردن ((بلى يا رسول الله )) آنگاه فرمود:من كنت مولاه فعلى مولاه يعنى هر كسى كه من مولاى اويم على مولاى اوست .
آنگاه عمر بن خطاب گفت : ((بخ بخ لك يا ابن ابى طالب (145) مبارك باد تو را اى پسر ابو طالب ، امروز تو مولاى من و مولاى هر مومن و مومنه شدى ، آنگاه آيه نازل شد: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا - مائده آيه 3 - يعنى ((امروز دين شما را برايتان كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نموده و از جهت دين ، دين اسلام را براى شما پسنديدم .))
اذ كان هوا المنذر و لكل قوم هاد
ترجمه : چون او منذر است و براى هر قومى هادى و راهنمائى است
شرح : شاءن پيغمبر صلى اللّه عليه و آله مانند ديگر پيغمبران تبشير و انداز است چنانكه در سوره احزاب آيه 45 فرمايد: يا ايها النبى انا ارسلناك شاهداً و مبشراً نذيراً وداعياً الى الله باذنه و سراجاً منيراً يعنى اى پيغمبر ما تو را شاهد ((بر تصديق و تكذيب و طاعت و معصيت امت )) و مژده دهنده ((به رحمت و نعمت هاى خداوند در دنيا و آخرت )) و بيم دهنده ((از عداب و عقوبت )) و دعوت كننده ((بندگان )) بسوى خدا با اجازه و اذن او، و چراغى نوربخش قرار داديم ((تا مردم را به نور ارشاد خود از ظلمت و تاريكى زندگى نجات دهى .))
بدانكه براى هر قومى راهنمائى است ، هم چنانكه قرآن مى فرمايد: انما انت منذر و لكل قوم هاد - رعد آيه 7- تو بيم دهنده اى و براى هر گروهى راهنمائى است . در مجلد 7 بحار صفحه 2(146) از امام پنجم عليه السلام روايت شده كه فرمود: ((منذر رسول خدا است ، على هادى است ، و در هر زمانى امام و پيشوائى از ما، مردم را به آنچه كه پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله آورده است هدايت مى كند))
مجلد 9 بحار از ابن عباس نقل شده كه گويد: موقعى كه اين آيه انما انت منذر نازل شد پيغمبر اكرم دست مباركش را به سينه خود نهاد و گفت ((انا المنذر)) من منذرم ، و با دستش بطرف على بن ابى طالب اشاره كرد و گفت : انت الهادى ، بك يهتدى المهتدون و تو هم هادى هستى كه به وسيله تو طالبين هدايت ، هدايت شوند.(147) و از ابن عباس نقل شده كه گويد قال رسول الله صلى الله عليه و آله : انا المنذر، و الهادى رجل من بنى هاشم (148)، و فى الحساب انما انت منذر وزنه : خاتم الانبياء الححج : محمد المصطفى ، عدد حروف كل واحد منهما الف و خمسمائة و ثلاث و ثلاثون . و باقى الاية و لكل قوم هاد وزنه على و ولده بعده و عدد كل واحد منهما مائتان و اثنان و اربعون
در كتاب كفاية الخصام ص 333 هفت حديث از علماى عامه در تفسير اين آيه مباركه كه رسول خدا منذر است و على هادى است نقل مى كندد، و ما در اينجا به ذكر يك حديث آن اكتفا مى كنيم . ابراهيم بن محمد جوينى از علماى عمامه در كتاب فرائد السمطين فى فضائل المرتضى و السبطين عليهم السلام به سند خود از امام ابوالحسن احمد واحدى آورده است كه گويد از جمله آياتى كه على عليه السلام تالى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله است آيه ((انما انت منذر)) است يعنى البته اى محمد تو بيم دهنده مردمى از عذاب الهى ، و على هدايت كننده است به ثواب لايتناهى .
در تفسير برهان ذيل اين آيه مباركه انما انت منذر و لكل قوم هاد از امام پنجم عليه السلام روايت شده كه فرمود: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله منذر است ، و على عليه السلام هادى است بخدا قسم كه اين صفت هدايت از ميان ما نمى رود و پيوسته با ما است تا روز قيامت .
فائده - البته وظيفه عمده پيغمبران تبلغ دستورات الهى به مردم زمان است چنانكه در چند موضع از قرآن آمده از جمله سوره نحل آيه 35فهل على الرسل الا البلاغ المبين آيا به عهده پيغمبران چيزى جز ابلاغ آشكار است . و در سوره رعد آيه 40 فانما عليك البلاغ و علينا الحساب وظيفه تو فقط تبليغ است ، و رسيدگى به حساب به عهده ما ميباشد.
و پيغمبران اولوالعزم به وسيله وحى والهام راه رستگارى و رسيدن به مقام قرب الهى و سعادت دنيا و آخرت را بيان مى كنند. و چون پيغمبر هم مانند ساير افراد بشر به مفاد آيه ((كل نفس ذادقة الموت (149))) شربت مرگ را خواهد چشيد، پس بايد بعد از او هدايت كننده اى باشد كه مردم را به احكام و دستورات پيغمبر راهنما، و حافظ و نگهبان آن دين و آئين باشد، كه اگر پس از او حافظ و راهنمائى نباشد، در اثر مرور زمان و تدليس دشمنان و تسلط طاغوتيان دستورات آن دين از ميان مى رود، و ما سابقاً در شرح جمله ((مستحفظا بعد مستحفظ)) ثابت كرديم كه تمام انبياء اوصيائى داشتند كه راهنماى مردم بودند، و چون دين پيغمبر اسلام كه خاتم پيغمبران است تا روز قيامت باقى است لذا او را نيز هاديان و راهنمايانى است در هر دوره و زمان تا روز قيامت .

 

next page

fehrest page

back page