ميزان الحكمه جلد ۱۳

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۹ -


ـ امـام سـجاد(ع ) هرگاه آيه ((و ان تعدوانعمة اللّه لا تحصوها)) را مى خواند مى فرمود :منزه است خـدايـى كـه بـه هيچ كس توان شناخت نعمت هايش را نداد مگر همين اندازه كه بدانند از شناخت نـعـمـت هـاى اونـاتـوانـند, همچنان كه به هيچ كس قدرت برشناخت خويش را نداد, مگر همين اندازه كه بدانند از ادراك او ناتوانند پس خداوندعزوجل آگاهى عارفان را از اين نكته كه ازشناخت (و بـه جـا آوردن ) شكر او قاصرند,مورد قدردانى قرار داد و همان آگاهيشان ازتقصير را به منزله سـپاسگزارى ايشان قرارداد همچنان كه علم عالمان را از اين نكته كه او را در نمى يابند, دانست و هـمـان را (بـه مـنـزله ) ايمان قرار داد, زيرا مى دانست كه اندازه توان بندگان همين است و از آن فـراتـرنـتوانند رفت هيچ يك از خلقش , به نهايت عبادتش دست نيابند,چگونه به نهايت عبادت كسى دست يابند كه او را نهايت و چگونگى نيست ؟
خداوندبسى برترازاين حرف هاست .

ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در سفارش به كميل ـ :اى كميل , تو هيچ گاه از نعمت و عافيت خداى عزوجل بى بهره نيستى پس در هيچ حال از ستايش و تمجيد و تسبيح و تقديس وشكر و ياد او دست برندار.
ـ در نـعـمـتى كه براى تو پديد آورده ,يا گناهى كه از تو فروپوشانده , يا بلايى كه ازتو دور ساخته , چشم بر هم زدنى از لطف اوبى بهره نبوده اى .

ـ ستايش خداوند را در حالى كه ازرحمتش نوميد و از نعمتش خالى نه (ايم ).
ـ در بيان قدرت خداوند ـ : منزهى تو, چه بزرگ است مقام و منزلت تو! و چه بسيار است نعمت هاى تو در دنيا و چه كوچك است اين نعمت ها در برابرنعمت هاى آخرت .

ـ اگـر دربـاره قـدرت عظيم ونعمت هاى بزرگ و بى شمار خداوند مى انديشيدند,بى گمان به راه (راست ) بر مى گشتند و ازعذاب سوزان مى ترسيدند, اما دل ها بيمار وديدگان معيوبند!.

نعمت هاى آشكار و نهان .

قرآن :.
((آيـا نـدانـسـتـه ايـد كـه خدا آن چه را در آسمان ها و آن چه را در زمين است مسخر شما ساخته و نـعـمت هاى آشكار ونهان خود را بر شما تمام كرده است ؟
و برخى از مردم درباره خدا بى (آن كه ) دانش و رهنمود و كتابى روشن (داشته باشند) به مجادله بر مى خيزند)).
ـ در مـجـمع البيان آمده است : از ابن عباس نقل شده است كه گفت از پيامبر(ص )درباره جمله ((ظاهرة و باطنة )) پرسيدم , فرمود :اى پسر عباس , نعمت هاى آشكار, اسلام است وآفرينش نيكو و هـمـاهـنـگـى كـه بـراى تو قرار داده و روزى سرشارى كه به تو بخشيده است ونعمت هاى نهان , پوشاندن اعمال بد تو و رسوانساختن تو به وسيله آن هاست اى پسر عباس ,خداى متعال مى فرمايد : سـه چـيـز اسـت كه من براى مؤمن قرار دادم در حالى كه او را در آن هااختيارى نيست اول دعاى مـؤمـنـان بـراى او بعد ازتمام شدن دوران عملش (پس از مرگ ) دوم ,اختيار يك سوم مالش را به دسـت او دادم تـا بـه وسـيله آن گناهان او را پاك كنم و سوم :كردارهاى زشت او را پوشاندم و به وسيله آن هارسوايش نساختم در صورتى كه اگر اعمال زشت او را آشكار مى كردم خانواده اش او را دورمى انداختند چه رسد به ديگران .

حضرت باقر(ع ) نيز فرمود : نعمت آشكارعبارت است از وجود پيامبر(ص ) و شناخت خداى عزوجل و توحيد او كه آن حضرت آورده است و نعمت پنهان و باطنى ولايت مااهل بيت است و دل دادن به محبت ما (بايددانست كه ) ميان اين گفته ها منافاتى نيست , چراكه همه اين ها نعمت هاى خداست و مى توان همه آن ها را مصداق آيه شريفه دانست .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) ـ نـيز در همين باره ـ :(اى پسر عباس ) نعمت ظاهرى , آفرينش هماهنگ و مـوزون تـوسـت و نـعـمـت بـاطـنـى ,پوشاندن معايب و زشتى هاى توست كه اگرآن ها را آشكار مى ساخت , خانواده ات هم از تومتنفر و گريزان مى شدند چه رسد به ديگران .

ـ بـاز در همين باره به ابن عباس فرمود :نعمت آشكار همان اسلام است و آفرينش نيكوو هماهنگ تو و روزى فراوانى كه به تو عطاكرده است و نعمت نهانى , اى پسر عباس ,پوشاندن عيب هاى توست .

ـ امام كاظم (ع ) ـ نيز در همين باره ـ :نعمت آشكار وجود امام آشكار است و نعمت نهان , وجود امام غايب است .

ـ امـام عـلـى (ع ) ـ دربـاره پـيـامبر(ص ) ـ : اوامين و مورد اطمينان توست و گواه تو در روزجزا ونعمتى است كه به عنوان پيامبر برانگيخته اى و رحمتى است كه به حق او را فرستاده اى .

ـ نـيـز دربـاره پـيامبر(ص ) ـ : چه بزرگ است لطف و منت خدا به ما از اين كه نعمت وجود چنين پـيـغـمبرى را عطايمان كرده است كه پيشرو ماست و ما از او پيروى مى كنيم و رهبرى است كه پا جاى پاى او مى گذاريم !.
ـ آدمى را ملك قناعت و نعمت خوى نيك بس است .

ـ امكان گناه نيافتن , خود نعمتى است .

ـ نـعـمـت خداى متعال در زمان گشايش وخوشى فضل واحسان است و در سختى هاپاكسازى و تطهير (از گناهان ).

نخستين و بزرگترين نعمت ها.

ـ پـيامبر خدا(ص ) ـ به على (ع ) ـ : بگوببينم نخستين نعمتى كه خداى عزوجل تو رابه آن آزمود و بـه وسيله آن تو را نواخت ,چيست ؟
عرض كرد : اين كه خداوند, جل ثناؤه , مرا از هيچ آفريد فرمود : درست گفتى .

ـ امام صادق (ع ) : خداوند به هيچ بنده اى نعمتى بزرگتر و ارزنده تر از اين نداده است كه در دل او با خداى عزوجل غيراو نباشد.
ـ امام على (ع ) : يكى از نعمت هاگشايش مالى است و برتر از گشايش مالى ,تندرستى است و برتر از تندرستى پرهيزگارى دل است .

ـ امام باقر(ع ) : هيچ نعمتى چون عافيت نيست و هيچ عافيتى چون مساعدت توفيق نمى باشد.
ـ امام على (ع ) : خداوند سبحان بر اين امت منت نهاد و رشته الفتى را كه در سايه آن زندگى كنند و در پناه آن محفوظ مانند,ميانشان ايجاد كرد و اين نعمتى است كه هيچ يك از مخلوقات نمى تواند قيمتى براى آن معين كند, زيرا از هر بهايى سنگين تر و ازهر مهمى مهم تر است .

ترغيب به يادآورى نعمت هاى خدا.

قرآن :.
((اى مـردم , نـعـمت خدا بر خود را ياد كنيد آيا غير ازخدا آفريدگارى است كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد؟
خدايى جز او نيست پس چگونه (از حق ) انحراف مى يابيد؟
)).
((و نعمت خدا بر خود و آن چه را از كتاب و حكمت برشما نازل كرده است , به ياد آوريد)).
((و ياد آوريد نعمت خدا را بر خود, آن گاه كه بايكديگر دشمن بوديد و او ميان دل هاى شما الفت انداخت و به لطف او برادران هم شديد)).
((آيـا تـعجب كرديد كه بر مردى از خودتان , پندى ازجانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را هشداردهد؟
و به خاطر آوريد زمانى را كه خداوند شما را پس ازقوم نوح , جانشينان (آنان ) قرار داد و در خلقت , بر قوت شما افزود پس نعمت هاى خدا را به ياد آوريد باشد كه رستگار شويد)).
((و به ياد آوريد هنگامى را كه شما را پس از قوم عاد,جانشينان (آنان ) گردانيد و در زمين به شما جـاى (مـناسب ) داد در دشت هاى آن (براى خود) كاخ ‌هايى اختيار مى كرديد و از كوه ها خانه هايى (زمستانى )مى تراشيديد پس نعمت هاى خدا را به ياد آوريد و درزمين سر به فساد برمداريد)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : پس , فرستادگان خودرا در ميان آنان برانگيخت و پيامبرانش راپياپى به سوى ايـشـان فـرستاد تا از آنان بخواهند عهد و پيمان الهى را كه در فطرت ايشان است ادا كنند و نعمت فراموش شده فطرت او را به يادشان آورند.
ـ پيامبر خدا(ص ) ـ درباره آيه ((و ايام خدا را به آنان يادآورى كن )) ـ : يعنى نعمت ها و الطاف او را.
ـ نيز درباره همين آيه ـ : ايام اللّه ,نعمت هاى اوست و بلاى او همان كيفرهاى خداوند سبحان .

ـ امام صادق (ع ) ـ نيز درباره همين آيه ـ : يعنى الطاف و نعمت هاى خداوند.

كسانى كه خداوند به آنان نعمت داده است .

قرآن :.
((سـتـايـش خـدايـى را كه پروردگار جهانيان بخشنده و مهربان و خداوند روز جزاست تنها تو را مى پرستيم وتنها از تو يارى مى جوييم ما را به راه راست هدايت فرماراه آنان كه نعمتشان داده اى , نه كسانى كه بر آنان غضب شده است و نه (راه ) گمراهان )).
((آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند بر ايشان نعمت ارزانى داشت از فرزندان آدم بودند و از كـسـانى كه همراه نوح (بركشتى ) سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه (آنان را) هدايت نموديم وبرگزيديم (و) هرگاه آيات خداى رحمان برايشان خوانده مى شد سجده كنان و گريان به خاك مى افتادند)).
((و كـسـانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند, در زمره كسانى خواهند بود كه خدا به ايشان نعمت ارزانى داشته است (يعنى ) با پيامبران و راستان و گواهان ودرستكاران و آنان چه نيكو همدمانند)) .

((و كـسانى كه به خدا و پيامبران وى ايمان آورده اند,آنان همان صديقانند و پيش پروردگارشان گواه خواهندبود وايشان راست اجرونورشان وكسانى كه كفرورزيده و آيات ما را تكذيب كرده اند آنان همدمان آتشند)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : مـردى از انصار خدمت پيامبر(ص ) آمد و عرض كرد : اى رسول خدا,من تحمل دورى شما را ندارم هرگاه به منزلم مى روم به ياد شما مى افتم و خانه ام راترك مى كنم و مى آيم تا شـمـا را بـبـيـنم چون شما را دوست دارم اما به اين فكر هستم كه چون روز قيامت شود و شما به بـهـشـت روى و بـه عـاليترين درجه بهشت برده شوى , من چگونه به شما دسترسى پيدا كنم , اى پيامبرخدا؟
در اين هنگام آيه ((و هركه از خدا وپيامبر اطاعت كند )) نازل شد پيامبر(ص )آن مرد را صدا زد و به عنوان خبر خوش ,آيه را براى او خواند.
ـ ابـوبصير در حضور امام صادق (ع )آهى بلند كشيد حضرت فرمود : اى ابومحمد, اين آه بلند براى چـه بود؟
عرض كرد : فدايت شوم يابن رسول اللّه , سنم زيادشده و استخوان هايم سست گرديده و اجلم نزديك گشته است و نمى دانم در آخرت چه وضعى خواهم داشت .

امـام صـادق (ع ) فـرمـود : اى ابـو مـحمد,كسى چون تو چنين سخنى مى گويد؟
عرض كرد : چرا نـگويم ؟
حضرت سخنى گفت وسپس فرمود : اى ابو محمد, خداوند دركتاب مبين خود تو را ياد كـرده اسـت , آن جـاكـه مى فرمايد : ((آنان با كسانى هستند كه خداوند به ايشان نعمت داده است (يـعـنى ) باپيامبران )) در اين آيه (مقصود از)پيامبران , رسول خداست و ما صديقان وگواهانيم و شـمـا همان درستكاران پس , اى ابو محمد, خودتان را اهل صلاح ودرستكارى بدانيد, همچنان كه خداوند شمارا (با اين وصف ) نام برده است .

غفلت از نعمت ها.

ـ امام على (ع ) : كسى كه در نعمت باشد,قدر گرفتارى را نمى داند.
ـ امام حسن (ع ) : نعمت ها تا هستندناشناخته اند و همين كه رفتند (قدرشان )شناخته مى شوند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : دو نعمت است كه بسيارى از مردم در آن ها آزموده مى شوند(يا به سبب آن ها به گمراهى و فسادمى افتند) : فراغت و تندرستى .

ـ دو چيز است كه بسيارى از مردم در آن ها آزموده مى شوند (يا به واسطه آن ها به گمراهى و فساد مى افتند) :تندرستى و فراغت .

ـ تندرستى و فراغت دو نعمتى هستندكه ناسپاسى مى شوند (و كسى قدر آن ها رانمى داند).
ـ دو نعمت است كه كفران مى شوند :امنيت و سلامت .

ـ امام صادق (ع ) : بسا كسى كه نعمتى به او ارزانى شده است و خودش نمى داند.
ـ امام على (ع ) : قدر نعمت ها در قياس با ضد آن ها شناخته مى شود.

خوش همسايگى با نعمت ها.

ـ پيامبر خدا(ص ) : همسايه خوبى براى نعمت ها باشيد, آن ها را آزرده و فرارى نكنيد, زيرا به ندرت پيش مى آيد كه نعمتى از مردمى بگريزد و دوباره به ميان آنان برگردد.
ـ امـام عـلى (ع ) : براى نعمت ها, پيش ازآن كه از شما جدا شوند, همدمى نيكو باشيد,زيرا نعمت ها مى روند و به نحوه رفتارى كه همدمش با آن كرده است گواهى مى دهند.
ـ امـام صادق (ع ) : حق همسايگى نعمت ها را نيكو به جا آوريد و مواظب باشيد كه از شما به ديگرى مـنـتـقـل نـشودبدانيد كه اگر نعمت از جوار كسى رخت بربندد كمتر پيش مى آيد كه دوباره به سوى او باز گردد.
ـ امام رضا(ع ) : با نعمت ها خوش همسايگى كنيد, زيرا كه نعمت ها رمنده اند واگر از مردمى برمند ديگر به سوى آنان بازنمى گردند.
ـ امـام هـادى (ع ) : بـراى نـعـمـت هـا هـمسايه خوبى باشيد و باسپاسگزارى و قدردانى ازآن ها, بر نـعـمت هاى خويش بيفزاييد وبدانيد كه نفس آن چه را به او داده مى شود به راحتى مى پذيرد و در برابر آن چه از آن بازداشته مى شود, به شدت مقاومت مى كند.
ـ امام على (ع ) : مواظب باشيد كه نعمت ها نرمند, زيرا هر گريخته اى بازنمى گردد.

عوامل پايندگى نعمت ها.

قرآن :.
((و اگـر مـردم آبـادى هـا ايمان آورده بودند وپرهيزگارى مى كردند, هر آينه بركاتى از آسمان و زمين بر ايشان مى گشوديم , ولى تكذيب كردند پس به كيفردستاوردشان آنان را فرو گرفتيم )).
((و اگـر آنـان بـه تـورات و انـجـيـل و آن چه از جانب پروردگارشان به سويشان نازل شده است عمل مى كردند, قطعا از فراز سرشان (بركات آسمانى ) و از زيرپاهايشان (بركات زمينى ) برخوردار مى شدند از ميان آنان گروهى راه راست را مى پيمايند و بسيارى از ايشان بدرفتار مى كنند)).
((اين (كيفر) بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه به قومى ارزانى داشته باشد تغيير نمى دهد, مگر آن كه آنان آن چه را در دل دارند تغيير دهند و خدا شنواى داناست )).
ـ امـام عـلـى (ع ) : هركه پرهيزگارى پيش گيرد, سختى هايى كه به او نزديك شده اند ازوى دور گـردنـد و بـاران كرامتى كه بند آمده است بر او فرو ريزد و رحمت گريخته از اوبه سوى وى باز گـردد و چـشـمـه خـشكيده نعمت ها برايش جوشان شود و باران بركت كه نم نم بر او مى بارد به قطراتى درشت وفراوان تبديل شود.
ـ در وصف اسلام ـ : در آن مرتع هاى بهارى نعمت هاست و چراغ هاى زداينده ظلمتها در خوبى ها جز با كليدهاى آن گشوده نشود و تاريكى ها جز با چراغ هاى آن كنار نرود.
ـ كـامـيـابـترين مردم در كار نعمت هاكسى است كه نعمت هاى موجودش را باشكرگزارى پايدار سازد و نعمت هاى ازدست رفته را با شكيبايى بازگرداند.
ـ هرگاه طليعه نعمت ها به شمارسيد, دنباله آن ها را, با ناسپاسى , از خودنرمانيد.
ـ امام رضا(ع ) : به كار بستن عدالت و نيكوكارى , باعث پايندگى نعمت است .

ـ امـام صـادق (ع ) : نعمت ها نپايند مگربعد از سه كار : شناخت جايگاه شايسته خداوند در نعمت ها, گزاردن شكر آن ها ورنج و زحمت كشيدن در آن ها.
ـ امـام كاظم (ع ) : كسى كه صرفه جو وقانع باشد, نعمت برايش مى ماند و كسى كه ريخت و پاش و اسراف كند نعمت از اوزوال مى آيد.
ـ امام على (ع ) : هر كه دستش را به احسان بگشايد, نعمت خود را از زائل شدن نگه دارد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : خداوند بندگانى داردكه نعمت ها را در اختيار آنان نهاده است , تا زمانى كه اين نـعـمـت هـا را بـه مـردم بـذل و بـخـشـش كـنـنـد,آن هـا را در ميانشان نگه مى دارد و هرگاه دريغ ‌ورزندنعمت هارا از آنان به ديگران منتقل مى كند.
ـ امـام على (ع ) : نعمت هاى خداوند به بنده , باعث جلب نيازهاى مردم به سوى اوست پس هركه به خـاطـر خـدا وظـيـفه اى را كه نسبت به اين نعمت ها دارد به جاى آورد, آن ها را درمعرض دوام و پـايندگى قرار داده است و هركه به وظيفه خود در اين زمينه عمل نكند آن نعمت هارا در معرض زوال و نابودى نهاده است .

ـ هـركـه از نـعـمت هاى خدا بيشتربهره مندباشد, نيازهاى مردم به او زياد شود پس , هركس براى رضـاى خـدا وظـيفه خود را در قبال نعمت هابه جا آورد, آن ها را در معرض دوام و پايندگى قرار دهـد و هـركه به وظيفه خود در اين باره عمل نكند, آن نعمت ها را در معرض زوال و نابودى نهاده است .

ـ اى مـردم , خـدا را در هر نعمتى حقى است , هر كه آن حق را بگزارد, خداوند بر نعمت او بيفزايد و هـركـه از اداى آن حـق فـروگـذارى كند, نعمت را در خطر زوال قرار داده و به فرارسيدن كيفر شتاب بخشيده است پس , بايد كه خداوند شما را از نعمت ها نگران ببيند همان گونه كه از گناهان ترسانتان مى بيند.
ـ كـسـى كـه خـداوند سبحان در جان اوپرشكوه و جلال است و جايگاه بلند و با عظمتى در دل او دارد, شـايـسـتـه اسـت كـه هـر چـيزى جزخدا ـ به خاطر بزرگى او ـ در نظرش كوچك باشدو سزاوارترين شخص براى اين حالت كسى است كه خداوند نعمت بزرگى به او داده ومشمول لطف و احسان وى قرار گرفته باشد,زيرا نعمت بزرگ و بسيار خداوند به كسى داده نشد, مگر اين كه بر بزرگى حق خدا بر او نيز (به همان نسبت ) افزوده گشت .

ـ امـام صـادق (ع ) : هر كه نعمت خدا به اوزياد شود, بار زحمت و هزينه مردم بر دوش اوسنگين تر شـود, بنابراين , با به دوش كشيدن بارزحمت و هزينه مردم نعمت (خود) را پايدارسازيد و آن را در مـعـرض زوال قـرار نـدهـيد, زيرابه ندرت پيش مى آيد كه نعمتى از كسى زوال آيد و دوباره به او برگردد.
ـ امام على (ع ) : بسا سخنى كه نعمتى رااز كف ربوده و گرفتارى و عذاب پيش آورده است .

ـ در فـرمان استاندارى مصر به مالك اشتر, مى فرمايد : زنهار كه خونى را به ناحق بريزى , زيرا هيچ چيز به اندازه خونريزى نارواخشم و انتقام الهى را نزديك نمى كند و بدفرجام نيست و نعمت را زائل نمى كند, و رشته زندگى راقطع نمى كند.
ـ نيز در همان فرمان ـ : براى تغيير دادن نعمت خدا و شتاب بخشيدن به خشم و عذاب اوهيچ چيز مـؤثـرتر از پافشارى در ستمگرى نيست , زيرا خداوند دعاى ستمديدگان رامى شنود و همواره در كمين ستمكاران است .

ـ خـداونـد به هيچ بنده اى نعمتى نداد كه او درحق آن نعمت ستم روا دارد, مگر اين كه سزاوارآن گردد كه خداوند نعمت را از او زوال آورد.
ـ به خدا سوگند, هرگز قومى در زندگى مرفه و پرنعمتى نبوده اند و آن نعمت و رفاه از آنان زائل نـشده است مگر به سبب گناهانى كه مرتكب شده اند, چرا كه خداوندبه بندگانش ستم نمى كند اگـر مـردم بـه هـنـگـامـى كه بلاها و سختى ها بر آنان فرودمى آيد و نعمت ها از كفشان مى رود, بـانيت هاى راست و درست و دل هاى مشتاق به پروردگارشان پناه برند, هر گريخته اى رابه آنان باز گرداند و هر تباهى و فسادى رابرايشان اصلاح گرداند.
ـ بـراى طـاعـت (از خـدا) نشانه هايى آشكار و وجود دارد هركس كه از آن هابيرون شود از راه حق بـيرون رود و به سرگردانى گرفتار آيد و خداوند نعمت خويش را تغيير دهد و عذاب و خشم خود رابر او فرو آورد.
ـ هرگاه خداوند سبحان بخواهد نعمتى را از بنده اى زوال آورد اولين چيزى كه از اوتغيير مى كند خرد اوست و سخت ترين چيزبرايش اين است كه خرد خويش را از دست دهد.

كمك گرفتن از نعمت هاى خدا در راه معاصى او.

ـ پـيامبر خدا(ص ) : خداوند تبارك وتعالى مى فرمايد : اى پسر آدم , با من به انصاف رفتار نمى كنى ! مـن بـا نـعمت ها به تواظهار محبت مى كنم و تو با گناهان با من دشمنى مى كنى خوبى من بر تو فرود مى آيدو بدى تو به سوى من فراز مى آيد.
ـ در عدة الداعى آمده است : در زبورداود(ع ) آمده است :خداى متعال مى فرمايد : اى پسر آدم , تو از من چيزى مى خواهى و من آن را به تو نمى دهم چون مى دانم چه چيز به سود توست اما تو بااصرار از مـن مـى خـواهـى و مـن خـواسـتـه ات رابه تو مى دهم و آن گاه از آن در راه نافرمانى من كمك مى گيرى .

ـ امـام صـادق (ع ) : اگـر مـى خـواهـى عملت ختم به خير شود و وقتى مى ميرى با بهترين اعمال بميرى , حق و حرمت خداى را پاس دار و نعمت هاى او را در راه معاصيش به كارمبر.
ـ امام على (ع ) : كمترين وظيفه شما درقبال خداوند اين است كه از نعمت هاى او درراه معصيتش كمك نگيريد.
ـ بـه كـميل ـ : هان ! در اين جا (اشاره به سينه خود فرمود) دانش فراوانى است اى كاش براى آن ها فراگيرندگانى مى يافتم ! البته تيزهوشانى يافته ام , اما اينان امانتدار و مورداعتماد نيستند, دين را وسـيـلـه دنـيـا مـى كـنـنـد, بانعمت هاى خدا بر بندگان او برترى مى جويند و با حجت هاى او بر دوستانش .

كسى كه نعمت را فقط در خورد وخوراك مى بيند.

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : هـر كه نعمت خداى عزوجل را جز در خوراك يا نوشيدنى ياپوشاك نبيند, بى گمان عملش كوتاه وعذابش نزديك باشد.
ـ هـركـه نـعمت خدا بر خود را جز درخوراك يا نوشيدنى نبيند, عملش كم شود وعذابش نزديك گردد.
ـ هـركـه نـعمت هاى ارزانى شده خداوندبه خود را فقط در خوراك و نوشيدنى ببيند,علمش كوتاه شود و عذابش نزديك گردد.

نعمت هاى پياپى و مهلت دهى خداوند.

قرآن :.
((البته نبايد كسانى كه كافر شده اند تصور كنند كه اگر به ايشان مهلت مى دهيم براى آنان خوب است ما فقطبه ايشان مهلت مى دهيم تا بر گناه خود بيفزايند و (آن گاه ) عذابى خفت آور خواهند داشت )).
ـ امـام عـلـى (ع ) : اى فـرزنـد آدم , هـرگـاه ديدى كه گناه مى كنى و با اين حال پروردگارپاك نعمت هايش را پياپى به تو ارزانى مى دارد, از او برحذر باش .

ـ بسا كسى كه نعمت براى او (مايه )بلا و گرفتارى است .

ـ بـسـا كسى كه به سبب احسان (خداوند)به او كم كم به عذاب نزديك شده است و بساكسى كه به سـبـب پـرده پوشى خداوند بر او,مغرور گشته است و بسا كسى كه به سبب ستايش مردمان از او فريب خورده است وخداوند هيچ كس را به چيزى مانند مهلت دادن به او نيازموده است .

ـ امـام صـادق (ع ) : بـسـا افرادى كه به سبب نعمتى كه خدا به آن ها داده است دچارغرور و غفلت شده اند و بسا كسانى كه بر اثرپرده پوشى خدا كم كم به عذاب خدا نزديك گشته اند و بسا كسانى كه به مدح و ثناى مردم فريفته شده اند.
ـ امـام عـلى (ع ) : اى مردم , همان گونه كه خداوند شما را از سختى و عذاب ترسان مى بيند بايد از نعمت نيز هراسان ببيند, زيراهر كه در نعمت به رويش گشوده شود و آن را مهلت خداوندى نداند از پيشامدى ترسناك خود را ايمن پنداشته است وهركس به تنگدستى گرفتار آيد و آن راآزمايشى (الهى ) نداند, پاداشى را كه درانتظار اوست از دست داده است .

ـ اى بسا كسى كه به او نعمت داده شده و به سبب اين احسان تدريجا به عذاب نزديك مى شود و اى بـسا كسى كه به نظرمردم بلا زده و گرفتار است اما در واقع (بااين بلا و گرفتارى ) به او احسان شده است .

ـ بـسـا نـعمت داده اى كه به تدريج به خشم خدا نزديكتر مى شود و بسا بلا زده اى كه با آن بلا به او خوبى شده است .

ـ امـام صـادق (ع ) : شـب و روز ازيورش هاى خدا برحذر باشيد زيد شحام مى گويد : عرض كردم : يورش هاى خداچيست ؟
فرمود : كيفر دادن بر گناهان .

ـ امـام حسين (ع ) : استدراج و مهلت دهى خداوند سبحان به بنده اش اين است كه به او نعمت هاى فراوان دهد و توفيق شكرگزارى را از وى بگيرد.
ـ شـخـصى به امام صادق (ع ) عرض كرد : از خداوند مسالت كردم كه به من مال وفرزند و خانه اى روزى كـنـد و روزيـم فـرمود واينك مى ترسم كه اين ها از باب استدراج و مهلت دهى باشد حضرت فرمود : به خدا سوگند كه اگربا حمد و سپاس همراه باشد, چنين نخواهد بود.
ـ امـام صـادق (ع ) ـ درباره آيه ((سنستدرجهم من حيث لايعلمون )) ـ : استدراج اين است كه بنده گناه كند و با اين حال خداوندباز به او نعمت دهد تا آن نعمت او را از استغفاراز آن گناه باز دارد.
ـ در پاسخ به سؤال از معناى استدراج ـ :معنايش اين است كه بنده گناه كند و خداوند به اومهلت دهـد و با وجود گناه باز به او نعمت دهد تااين نعمت او را از طلب آمرزش براى آن گناه باز دارد چنين شخصى بى آن كه بفهمد تدريجا به خشم و عذاب خدا نزديك شده است .

ـ امـام عـلى (ع ) ـ در وصف دنياطلبان ـ :دنيا آنان را به كوره راه مى برد و ديدگانشان رااز ديدن نـشـانه هاى هدايت فرو پوشانيده است ازاين رو, در حيرتكده دنيا سرگشته اند و درنعمت هاى آن غرقه و دنيا را خداوندگار خويش گرفته اند.
ـ از سرمستى هاى نعمت بترسيد و ازسختى هاى خشم و انتقام (خدا) حذر كنيد.
ـ در سـخـن از پيشامدهاى ناگوار ـ :در آن زمان نه از شراب , كه از نعمت وخوشگذرانى سرمست مى شويد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : از ناز پروردگى بپرهيزيد, زيراكه بندگان خدا نازپرورده نيستند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : از خـداونـد سـبـحـان مـسالت مى كنيم كه ما و شما را از كسانى قرار دهد كه هـيـچ نـعمتى آنان را سرمست نمى كند و هيچ هدفى ازطاعت پروردگار بازشان نمى دارد و پس ازمرگ , گرفتار پشيمانى و اندوه نمى شوند.

بازگو كردن نعمت هاى خدا.

قرآن :.
((و از نعمت پروردگار خويش (با مردم ) سخن گوى )).
ـ پيامبر خدا(ص ) : خداوند دوست داردكه اثر نعمت خود را در بنده اش ببيند.
ـ ابـوالاحـوص از پـدرش نـقـل مى كند : باجامه اى پست و ارزان قيمت خدمت رسول خدارسيدم حـضـرت فـرمـود : آيـا مـال و ثروتى دارى ؟
عرض كرد : آرى فرمود : چه مالى دارى ؟
عرض كرد : خـداوند شتر و گوسفند و گاو و برده به من داده است فرمود : پس اگر خداوند به توثروتى داده است , بايد نشانه نعمت و كرامتى كه ارزانيت داشته است در تو ديده شود.
ـ همو از پدرش نقل مى كند : با سر ووضع نامطلوبى خدمت رسول خدا رسيدم پيامبر(ص ) فرمود : آيـا مـال و ثروتى دارى ؟
گفت : آرى , خداوند همه چيز به من داده است فرمود : اگر ثروتى دارى بايد (آثار آن ) دروجود تو به چشم خورد.
ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در نـامه اى به حارث همدانى ـ : از هر نعمتى كه خداوند به تو داده است درست اسـتـفاده كن و هيچ يك ازنعمت هايى را كه خدا نزد تو دارد تباه مگردان ولازم است نشانه نعمتى كه خداوند عطايت فرموده در وجود تو مشاهده شود.
ـ ربيع بن زياد از برادر خود عاصم بن زياد به امير المؤمنين (ع ) شكايت كرد كه پشمينه پوشيده و از پوشيدن لباس هاى نرم ولطيف خوددارى مى كند و از دنيا دورى گزيده وبا اين كار همسر خود را نـاراحـت و فرزندانش رااندوهگين كرده است حضرت فرمود : عاصم بن زياد را نزد من آوريد او را خـدمـت حـضـرت آوردنـد چون امام او را ديد چهره درهم كشيد وفرمود : تو از همسرت خجالت نـكشيدى ؟
به فرزندانت رحم نكردى ؟
آيا خيال مى كنى كه خداوند چيزهاى خوب و پاكيزه را بر تو حـلال كـرده و بـا ايـن حـال دوسـت ندارد تو از آن هااستفاده كنى ؟
تو در نزد خدا كوچكتر از آنى كـه بـخـواهـد بـا تـو چـنـيـن كـند! مگر نه اين كه خداوندمى فرمايد : ((و زمين را براى استفاده مـردمان قرار داد كه در آن ميوه و نخل ها با خوشه هاى غلافدار است )) و مگر نه اين كه مى فرمايد : ((دودريـا را (بـه گـونـه اى ) روان كرد كه با هم برخوردكنند ميان آن دو حد فاصلى است كه به هـم تـجـاوز نـمـى كـنـنـد ـ تـا آيه ـ از هر دو دريا مرواريدو مرجان بر آيد)) پس , به خدا سوگند كـه بـهره بردارى عملى از نعمت هاى خدا نزد اومحبوبتر از به زبان آوردن آن هاست خداى عزوجل فـرمـوده است : ((و نعمت پروردگارت را بازگو كن )) عاصم عرض كرد : اى اميرالمؤمنين , پس چـرا خـود شـمـا بـه خوراك گلوآزارو به جامه درشت اكتفا كرده اى ؟
حضرت فرمود : واى بر تو! خـداوند عزوجل بر پيشوايان عدالت , واجب ساخته است كه خود را با مردم فقير برابر دارند تا فقر و نـادارى , فـقـيـر را آزرده وبرآشفته نگرداند پس عاصم بن زياد پشمينه رادور انداخت و جامه نرم پوشيد.
ـ امـام صـادق (ع ) ـ بـه عبيد بن زياد ـ :آشكار كردن نعمت , در نزد خداوند محبوبتر ازمخفى نگه داشـتن آن است پس , زنهار جز درزيباترين هيات قوم خود بيرون ميا بريد بن معاويه مى گويد : از آن پس عبيد, تا زمانى كه ازدنيا رفت , جز در زيباترين هيات قوم خود ديده نشد.
ـ امام على (ع ) : خداوند زيباست وزيبايى را دوست مى دارد و دوست دارد اثر نعمت را دربنده خود ببيند.
ـ امـام صـادق (ع ) : هـرگاه خداوند به بنده خود نعمتى عطا كند و آن نعمت در وجود او به چشم خورد, حبيب خدا و بازگو كننده نعمت اوناميده مى شود و هرگاه خداوند به بنده اى نعمتى دهد وآن نعمت در وجود او نمايان نباشد, دشمن خدا و تكذيب كننده نعمت او خوانده مى شود.
ـ من خوش ندارم كه مرد نعمتى از خداداشته باشد و آن را اظهار نكند.
ـ خـداونـد زيـبـايـى و خود آرايى را دوست دارد و از بينوايى و بينوانمايى نفرت دارد, زيراخداوند عـزوجـل هـرگـاه بـه بنده اى نعمتى عطا كنددوست دارد اثر آن را در او ببيند عرض شد : ازچه طريق ؟
فرمود : جامه تميز بپوشد, بوى خوش به كار برد, خانه اش را گچكارى كند, جلودر منزلش را بروبد و حتى روشن كردن چراغ پيش از غروب آفتاب فقر را مى برد و روزى رازياد مى كند.
ـ درباره آيه ((و اما نعمت پروردگارت رابازگو كن )) ـ : (يعنى ) آن كسى كه با برترى بخشيدن تو و عـطـا كـردن بـه تـو و احسان نمودن در حق تو, به تو نعمت داده است حضرت سپس فرمود : او (پيامبر(ص )) دين خدا و آن چه راكه بدو عطا فرمود و نعمت هايى را كه به وى ارزانى داشت (براى مردم ) بازگو كرد.
ـ در مجمع البيان آمده است : معناى آن (و اما نعمت پروردگارت را بازگو كن ) اين است كه نعمت خـدا را يـاد كـن و آن را آشـكـار سـاز وبـراى مردم بازگو نما در حديث آمده است :((كسى كه از مـردم تـشكر نكند از خدا تشكر نكرده است و كسى كه از كم تشكر نكند از زياد هم تشكر نمى كند و بـازگـو كـردن نـعمت خدا خودتشكر است وبازگونكردن آن ناسپاسى است ))حضرت صادق (ع ) فـرمـود : مـعـناى آيه اين است كه آن چه را خداوند به تو عطا فرموده وبرتريى كه به تو بخشيده و آن چـه را كه به توروزى كرده و احسانى كه به تو نموده و هدايتى را كه ارزانيت داشته است (براى مردم ) بازگوكن .

ـ امـام حـسين (ع ) نيز درباره همين آيه , :خداوند به پيامبر(ص ) دستور داد تا نعمت هايى را كه در دينش به او عطا فرمود, بازگو كند.
ـ امام على (ع ) ـ در بخشى از نامه خود به معاويه ـ : اين كه مى خواهم بگويم نه براى خبردادن به تو كـه بـه قصد بازگو كردن نعمت خداست : نمى بينى كه گروهى از مهاجران وانصار در راه خداى مـتـعال شهيد شدند و هريك از آنان هم براى خود فضيلت و مقامى دارد, اماچون شهيد ما خاندان (حضرت حمزه ) به شهادت رسيد او را ((سيد الشهدا)) لقب دادند.

تماميت و كمال نعمت .

ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه شب و روز خودرا سپرى كند و از سه چيز برخوردار باشد نعمت دنيا بر او تـمام شده است : كسى كه بام و شامش را در تندرستى و آسايش خاطر گذراند وخوراك روز خود را داشـتـه بـاشـد و اگر چهارمين نعمت را هم داشته باشد, نعمت دنيا و آخرت راكامل دارد و آن (چهارمين ) نعمت ايمان است .

ـ امام على (ع ) : از كمال نعمت , فراوانى خرد است .

ـ امـام صـادق (ع ) : نعمت دنيا, امنيت وتندرستى است و كمال نعمت آخرت , وارد شدن به بهشت است و بنده اى كه به بهشت نرود هرگزنعمت بر او تمام نشده است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : اى فرزند آدم , آيامى دانى تماميت نعمت در چيست ؟
تماميت نعمت در رستن از آتش و رفتن به بهشت است .

ـ تماميت نعمت , رفتن به بهشت ورستن از آتش است .

ـ امام على (ع ) : هر نعمتى جز بهشت ,حقير است و هر بلايى جز آتش عافيت است .

ـ پيامبر خدا(ص ) به مردى كه دعا مى كردو از خداوند تماميت نعمت را مى طلبيد, فرمود :تماميت نـعـمـت چيست ؟
عرض كرد : دعايى كه بدان خدا را بخوانم و اميد خير از آن داشته باشم حضرت فرمود : تماميت نعمت , رفتن به بهشت و رستن از آتش است .

ـ امام على (ع ) : با فروتنى , نعمت تمام وكامل مى شود.
ـ بـا شكيبايى بر طاعت خدا و محافظت بر كتاب خدا كه پاسدارى آن را از شما خواسته است , كامل شدن نعمت هاى خدا را براى خودبجوييد.
ـ با شكيبايى بر طاعت خدا و دورى ازمعصيت او, نعمت هايش را برخويش كامل وتمام سازيد.
ـ خـدا را سپاس و ستايش مى گويم چون طالب تماميت نعمت اويم و خواهان تسليم دربرابر عزت او و جوياى مصون ماندن از معصيت او.

كفران نعمت ها.

قرآن :.
((و چـون انـسـان را آسـيـبـى رسد ما را, به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده , مى خواند و هرگاه گرفتاريش رابرطرف كنيم چنان مى رود كه گويى ما را براى گرفتاريى كه به او رسيده نخوانده است اين گونه براى اسرافكاران آن چه انجام مى دادند زينت داده شده است )).
ـ امام صادق (ع ) : در ميان بنى اسرائيل ,گروهى بودند كه چندان به آنان خوراك و طعام روزى شد كـه بـا آن در شـهرهاى خود تنديس هاساختند و از آن ها طلب يارى مى كردند پس خداوند بر آنان تـنـگ گـرفت , به طورى كه ناچاربه آن تنديس ها روى آوردند و به سراغشان مى رفتند و آن ها را مى خوردند و اين است سخن خداوند كه مى فرمايد : ((خداوند آباديى را مثل زد كه امن و امان بود امـا نـعـمت هاى خدا راناسپاسى كردند و خدا هم به سبب اعمالى كه مى كردند, طعم گرسنگى و ترس به (مردم ) آن چشاند)).
ـ امـام بـاقـر(ع ) ـ دربـاره آيـه ((و گـفتند :پروردگارا, ميان سفرهاى ما فاصله زياد قرار ده و بر خـويشتن ستم كردند )) ـ : اينان قومى بودندكه آبادى هاى به هم پيوسته داشتند به طورى ازاين آبـادى آن آبـادى را مى ديدند, نهرهاى روان و اموال فراوان داشتند, اما نعمت هاى خدا راناسپاسى كـردنـد و اخـلاق و رفـتـارشان عوض شدپس , خداوند عزوجل سيلاب (سد) عرم را به سوى آنان فـرستاد و آبادى هايشان را زير آب فرو برد و خانه هايشان را ويران كرد و اموال ودارايى هايشان را از بـين برد و باغ هاى آنان را به دو باغ كه ميوه هايى تلخ و شوره گز و نوعى ازكنار تنك داشت تبديل كرد آن گاه خداى متعال فرمود : ((اين را به سزاى آن كه كفران وناسپاسى كردند به آنان داديم و مگر ما جزناسپاسى را به مجازات مى رسانيم ؟
)).
ـ احمدبن محمد بن ابى نصر : مطلبى رابه عرض امام رضا(ع ) رساندم حضرت فرمود :شكيبا باش , زيـرا امـيـدوارم كـه خداوند, ان شااللّه , برايت كارسازى كند سپس فرمود : به خداسوگند, آن چه خـداونـد از اين دنيا براى مؤمن به آخرت اندازد, برايش بهتر از چيزى است كه درهمين دنيا به او دهـد حـضـرت سـپس دنيا را تحقيرنمود و فرمود : دنيا چه ارزشى دارد؟
آن گاه فرمود : شخص برخوردار از نعمت در معرض خطر است , زيرا خداوند در آن نعمت حقوقى رابر او واجب گردانيده اسـت به خدا قسم , گاهى اوقات خداوند عزوجل به من نعمت هايى مى دهد و من پيوسته نسبت به آن هـا بـيـمـنـاك و نـگـران هستم ـ و دستش را تكان داد ـ تااين كه از حقوقى كه خداوند در اين نعمت هابه گردن من دارد بيرون آيم .

من عرض كردم : فدايت شوم , شما باچنين مقام و منزلتى كه داريد, اين چنين مى ترسيد؟
فرمود : آرى , پروردگارم را دربرابر نعمتى كه به من ارزانى داشته است مى ستايم .

ـ امام على (ع ) : در هر كجا كه خواهى به مردم نظرى بيفكن , آيا جز درويشى مى بينى كه از فقر رنج مـى بـرد, يـا تـوانـگرى كه بر اثر ناسپاسى نعمت هاى خدا را از خودزائل مى كند, يا بخيلى كه براى افزودن برمالش از پرداختن حق خدا بخل مى ورزد؟
.
نفس .

نفس .

قرآن :.
((سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد سپس پليدكارى و پرهيزگاريش را به آن الهام كرد)).
ـ امام على (ع ) : همانا نفس گوهرى گران بهاست , هر كه آن را نگه داشت بلندمرتبه اش گردانيد و هركه از آن نگهدارى نكرد پست و خوارش ساخت .

ـ در روى زمين چيزى نزد خداوندسبحان گراميتر از نفسى كه مطيع فرمان اوباشد, وجود ندارد.
ـ امـام صـادق (ع ) ـ درباره آيه ((و نفس و ماسواها)) ـ : يعنى آن را آفريد و بدان شكل داد و ((جمله ((فـالـهـمها فجورها وتقواها)) يعنى خوبى و بدى را به نفس شناساند و الهام كرد آن گاه نفس را (ميان گزينش هريك از اين دو) مخير نمود و اوصاحب اختيار شد.