ميزان الحكمه جلد ۱

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۵ -


((بـگـو : مـن از شما هيچ مزدى نمى طلبم مگر كسى كه مى خواهد به سوى پروردگارش راهى بيابد)).
ـ امـام مـهـدى عليه السلام ـ در دعاى ندبه ـ : آنها بودند راه رسيدن به تو و طريق دست يافتن به رضوان و خشنوديت .
ـ امام باقر عليه السلام دوست داشتن ما خاندان , رشته كار دين است .
ـ امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام خداوند عمل بنده اى را كه درباره ما خاندان شك و ترديد كند نمى پذيرد.
ـ پـيـامـبر خدا صلى اللّه عليه و آله سوگند به آن كه مرا بحق پيامبر كرد, اگر كسى با كار هفتاد پـيـامـبـر خـدا را ديـدار كند اما ولايت اولوالامر ما خاندان را به همراه نداشته باشد, خداوند از او نه توبه اى مى پذيرد و نه فديه اى (يا نه واجبى مى پذيرد و نه مستحبى ).
ـ پـايـبـنـد دوسـتى ما خاندان باشيد زيرا سوگند به آن كه جان محمد در دست اوست , كار هيچ بنده اى به حال او سودمند نيفتد مگربا معرفت و ولايت ما.
ـ امـام صـادق عـلـيـه السلام اگر بندگان , پيشواى ستمگر را كه از جانب خدانيست به زمامدارى گيرند, خداوند كارهاى شايسته اى راكه انجام مى دهند نخواهد پذيرفت .
ـ پـيـامـبر خدا صلى اللّه عليه و آله سوگند به خدا كه اگر كسى در ميان ركن و مقام پيوسته به نماز ايستد اما با كينه شما اهل بيت خدارا ملاقات كند به دوزخ درآيد.
ـ امام باقر صلى اللّه عليه و آله هر كه در راه عبادت خداى تعالى خود را به رنج و زحمت افكند, اما امامى از جانب خدا نداشته باشد, كوشش او پذيرفته نشود, گمراه و سرگشته است و خدا كارهاى او را زشت مى شمارد و به گوسفندى مى ماند كه چوپان و رمه خود را گم كرده باشد.

تفسير امامت به نور.

ـ امـام كـاظم عليه السلام امامت نور و روشنايى است , همان كه خداى عزوجل فرموده : ((به خدا و پيامبر او و نورى كه فرو فرستاديم ايمان آوريد)) فرمود: نور همان امام است .
ـ امام باقر عليه السلام , در تفسير اين آيه ((پس به خدا و پيامبرش و نورى كه فرو فرستاديم ايمان آوريـد)) فـرمود: به خدا قسم اين نور, همان امامان از خاندان محمد صلى اللّه عليه و آله هستند تا روز قيامت به خدا سوگند ايشان هستند همان نورى كه خداوند فروفرستاده است هم ايشانند به خـدا سـوگـنـد نـور خـدا در آسمانها و زمين به خدا قسم نور امام در دلهاى مؤمنان از خورشيد درخشان روز, تابان تر است .

برترى امامت بر نبوت .

قرآن .
((و (بياد آر) هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش به كلماتى آزمود و او آنها را به انجام رسانيد, خدا فرمود: من تو را پيشواى مردم گردانيدم )).
ـ امام صادق عليه السلام خداوند تبارك و تعالى ابراهيم را به بندگى گرفت پيش از آن كه اورا به پيامبرى برگزيند, و او را به نبوت رساند پيش از آن كه به رسالت گزيند و او را رسول خود ساخت پيش از آن كه به دوستى برگزيند و او را دوست و خليل خود گردانيد پيش از آن كه امامش قرار دهد و چون همه اين مقامات را در او گرد آورد فرمود: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم .

ناگزيرى از حجت (نياز به رهبر الهى ).

قرآن .
((جز اين نيست كه تو بيم دهنده هستى و هر قومى رارهبرى است )).
((بر ايشان سخن در سخن پيوستيم , باشد كه پند پذير گردند)).
ـ امام صادق عليه السلام چون ثابت كرديم ما را آفريدگار و صانعى است كه از ما و همه آفريدگان والاتـر است آن گاه ثابت شودكه در هر عصر و زمانى فرستادگان و پيامبران , با دلايل و براهينى كـه بـراى اثـبات حقانيت خود آورده اند, مبعوث شده اند تا زمين خدا از حجتى كه با خود دانش يا نشانه اى گواه بر درستى گفتار و روايى عدالتش دارد, خالى نباشد.
ـ زمـيـن هـيـچـگـاه خـالى از امام نيست , تا اگر مؤمنان چيزى (به دين ) افزودند آنها را (از اين كجراهه ) برگرداند و اگر چيزى كاستندآن را كامل كند.
ـ امـام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام خداوند زمين را بدون عالم نگذاشته است , و اگر اين نبود حق از باطل شناخته نمى شد.
ـ امام صادق عليه السلام زمين از همان گاه كه پديد آمده , از حجتى عالم كه هر حقى را مردم به دست فراموشى بسپارند زنده مى كند, تهى نبوده است , آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: ((مى خواهند با دهانهاى خود نور خدا را خاموش كنند )).
ـ زمـيـن هـيـچـگـاه بـدون عـالمى كه مردم به او نيازمندند و او از آنان بى نياز و حلال و حرام را مى شناسد , رها نمى شود.
ـ امـام بـاقـر عليه السلام وقتى يكى از شما مى خواهد چند فرسنگ راه بپيمايد براى خود به دنبال راهـنـما مى گردد, و تو به راههاى آسمان نا آشناترى تا به راههاى زمين , پس , براى خود به دنبال راهنما باش !.
ـ امـام رضـا عـليه السلام , در پاسخ به پرسش ازاولوالامر و فرمان به پيروى از آنها فرمود: به دلايل بسيارى , از جمله : چون براى مردمان حد و مرزى مشخص نهاده شده و موظفندكه از آن مرز فراتر نـرونـد زيـرا مـوجب تباهى ايشان مى شود, اين كار به سامان و انجام نرسد مگر فردى امين بر آنها گمارده شود.
و ديـگـر ايـن كـه : ما هيچ گروه و هيچ ملتى و آيينى را نمى يابيم كه مانده و زيسته باشند مگر با برخوردارى از سرپرست و پيشوا,زيرا در كار دين و دنياى خود از او ناگزيرند جز بدو پابرجا نيستند .
و ديـگـر ايـن كه : اگر برايشان پيشوا و سرپرستى درستكار و نگهبان و امانتدار گمارده نمى شد, آيين , كهنه و فرسوده شده , دين ازميان رفته و سنت دگرگون شده بود.
ـ از امـام بـاقر عليه السلام , درباره علت نياز مردم به پيامبر و امام پرسيده شد فرمود: چون دنيا به درسـتـى و پـاكـى او پـايدار است , به اين صورت كه خداوند عزوجل با وجود پيامبر يا امام در روى زمين عذاب را از خاك نشينان بر مى دارد.

حجت , امامى است شناخته شده .

ـ امام صادق عليه السلام حجت خداى عزوجل برخلقش بر پا نگردد مگر به وجود امامى كه شناخته شده باشد   ((14)) .
ـ امـام بـاقـر عـليه السلام حجت خدا بر خلقش تمام نشود مگر به وجود امامى زنده كه مردم او را بشناسند.
ـ از امـام صـادق عليه السلام پرسيده شد آيا زمين بدون عالم زنده و آشكار مى ماند؟
فرمود: در آن صورت خداوند عبادت نخواهدشد.
ـ امـام صـادق عـليه السلام هر كه بميرد و امام زنده و آشكارى نداشته باشد به مرگ جاهلى مرده است .

گاه حجت در بيم وگمنامى به سر مى برد.

ـ امـام عـلـى عـلـيـه السلام بار خدايا! آرى , زمين ازكسى كه حجتهاى خدا را بر پا دارد ـ آشكار و سرشناس يا بيمناك و گمنام ـ تهى نيست , تا حجتها و برهانهاى خداوند از بين نرود.
ـ بـار خـدايـا! تـو را لاجـرم در زمين خود حجتهايى بايد, حجتى از پى حجتى تا پيروان اولياى تو پـراكـنـده نـشوند چه آشكار ولى نافرمان روا, يا پنهان شده و بيمناك و در انتظار اگر به روزگار تـسـلـط بـاطل آنان در سكوت به سر مى برند و از ديده مردم پنهانند, ,هرگز پرتو دانش و تربيت ايشان پوشيده نمى ماند.
ـ بار خدايا! من خوب مى دانم كه علم بتمامى جمع نمى شود نمى ماند و مباحث آن تمام نمى شود, چه آن كه تو زمينت را از حجت بر بندگانت تهى نمى گذارى ـ خواه اين حجت آشكار و فرمان روا و خواه بيمناك و گمنام باشد كه فرمانش برده نمى شود ـ تا مباداحجت تو از ميان برود و دوستان تو پس از آنكه هدايتشان كردى گمراه شوند.
ـ امام صادق عليه السلام از همان زمان كه خداوند آدم را آفريد, زمين از حجت خالى نبوده , حجتى آشكار و شناخته شده يا پنهان و در پرده .
ـ امام باقر عليه السلام زمين , بدون امام ـ آشكار يا نهان ـ باقى نمى ماند.

اگر امام نباشد زمين در هم فرو رود.

ـ امام صادق عليه السلام اگر زمين بدون امام مى ماند, به يقين در هم فرو مى ريخت .
ـ امام باقر عليه السلام اگر براى لحظه اى وجود امام از زمين برداشته شود, زمين ساكنان خود را چنان درهم و پريشان كند كه درياساكنانش را.
ـ در وصـف ائمـه ـ : خـداونـد عزوجل ايشان را اركان زمين قرارداد تا زمين اهل خود را نلرزاند و ايشان را ستونهاى اسلام وپاسداران راه هدايت خود كرد.
ـ امام صادق عليه السلام زمين حتى يك روز بدون امامى از ما كه امت بدو پناه برد, باقى نمى ماند.
ـ در زمـيـن هميشه حجت هست , زيرا مردم را اصلاح نكند مگر حجت و زمين را به سامان نياورد مگر حجت .

فراخواندن هرامتى با امام وپيشواى آن .

قرآن .
((روزى كه هرگروه ازمردم را به پيشوايانشان بخوانيم )).
((آنـان پـيرو فرمان فرعون شدند حال آن كه فرمان فرعون به صواب راه نمى نمود در روز قيامت پيشاپيش قوم خود بيايد, همه را به آتش درآورد و وارد شدن به بدجايگاهى است )).
ـ امـام صـادق عليه السلام در روزقيامت از سوى خداى بزرگ ندا آيد كه هر كس در سراى دنيا به امـامـى اقـتـدا كـرده بـايد در پى او به همان جا رودكه او را مى برند در اين هنگام پيروى شدگان ازپيروان خود بيزارى مى جويند.
ـ پـيـامـبـر خـدا صـلـى اللّه عـلـيـه و آلـه , در بـاره ايـن آيـه ((روزى كـه ـادـتــقـا ى ـمـاـمـا هرگروه ازمردم رابه پيشوايانشان بخوانيم )) فرمود: هر گروه را به نام امام زمان خود و كتاب خدا و سنت پيامبرشان مى خوانند.
ـ امام صادق عليه السلام هيچ قومى نيست كه در دنيا به امامش اقتدا كرده باشد مگر آن كه در روز قيامت او آنان را نفرين مى كند وآنان او را , مگر شما و كسى كه چون شما باشد.
ـ امـام حـسين عليه السلام , درباره آيه ((روزى كه هر گروه از مردم را به پيشوايانشان بخوانيم )) فـرمود: يك امام به راه راست فراخوانده و پيروانش دعوت اورا لبيك گفته اند و امامى به گمراهى خـوانده و پيروانش به دعوت او پاسخ ‌داده اند آنان دربهشتند واينان دردوزخ و اين است سخن خدا عزوجل كه : ((گروهى در بهشت هستند و دسته اى در دوزخ )).
ـ امام سجاد عليه السلام پروردگارا! تو در هر زمان از دين خود به وسيله امامى پشتيبانى كردى كه او را نـشانه راه براى بندگانت وچراغ راهنما براى سرزمينهايت قرار دادى و اين پس از آن بود كه ريسمان او را به ريسمان خودت پيوند زدى و او را وسيله رسيدن به رضوان و خشنوديت قرار دادى .

شناخت امام .

ـ امـام صادق عليه السلام , درباره آيه ((و هر كه راحكمت داده شود )) فرمود: حكمت فرمانبرى از خدا و شناخت امام است .
ـ امـام بـاقـر عليه السلام , در تفسير آيه ((آيا كسى كه مرده بود و او را زنده گردانيديم و براى او نورى قرار داديم )), فرمود: ((مرده ))كسى است كه چيزى نمى داند و ((نور)) امام و پيشوايى است كه به او اقتدا مى شود.
ـ امـام حـسـيـن عـلـيـه السلام ـ هنگامى كه درباره شناخت خدا از او سؤال شد ـ : شناخت مردم هرزمان ازامامى است كه بايد از اوفرمان برند.
ـ امـام صادق عليه السلام ماييم آن گروهى كه خداوند فرمانبرى از ما را واجب كرده است شما به كسى اقتدا مى كنيد كه به يقين مردم درنشناختن او معذور نيستند.
ـ امـام عـلى عليه السلام مراقب باشيد از كسى اطاعت كنيد كه براى نشناختنش عذرتان پذيرفته نيست .

پيامد شناختن و نشناختن امام .

ـ امام باقر عليه السلام تنها كسى خداى عزوجل را مى شناسد و مى پرستد كه خدا را و امام خود از ما اهل بيت را بشناسد.
ـ امام صادق عليه السلام هر كه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه منكر ما شود كافر.
ـ امام باقر عليه السلام , در تفسير آيه ((به كسى ماند كه در تاريكيهاست و از آنها خارج نمى شود)), فرمود: كسى است كه امام را نشناسد.
ـ امـام صـادق عـلـيـه السلام امام راهنماى ميان خداوند عزوجل و آفريدگان اوست , هر كه او را بشناسد مؤمن است و هر كه منكرش شود كافر.

آن كه بى شناختن امام زمان خود بميرد.

ـ پـيـامـبر خدا صلى اللّه عليه و آله هر كه بميرد و امام خودرا نشناخته باشد به مرگ جاهلى مرده است .
ـ امـام صـادق عـليه السلام هر كه بدون شناخت امام زمان خود شبى را سپرى كند (و در آن شب بميرد) به مرگ جاهلى مرده است .
ـ پـيـامـبـر خـدا صلى اللّه عليه و آله هر كه بميرد و بيعت امام را به گردن نداشته باشد به مرگ جاهلى مرده است .
ـ هر كه بدون داشتن امام بميرد به مرگ جاهلى مرده است .
ابن ابى الحديد نقل مى كند كه عبداللّه بن عمر از بيعت با على عليه السلام سرباز زد و براى بيعت با عـبدالملك شبانه در خانه حجاج راكوبيد تا مبادا آن شب را بى امام به سر برد اين پندار او از اين رو بـود كـه از پـيامبر صلى اللّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود : هر كه بدون داشتن امام و پيشوايى بـميرد به مرگ جاهلى مرده است حجاج چنان او را حقير و خوار شمرد كه پايش را از بستر بيرون آوردو گقت : (براى بيعت ) دستت را به همين بزن !.

كسى كه امام را نمى شناسد و او را انكار هم نمى كند.

ـ امـام صـادق عـلـيـه الـسلام كسى كه ما را نشناسد ومنكر ما هم نباشد گمراه است تا آن كه به سـوى هـدايـتـى كـه خـدا بـر او واجـب كـرده , يـعـنى لزوم اطاعت از ما, برگردد و چنانچه در حال گمراهيش بميرد خدا با او آن كند كه خواهد.
ـ پـيـامـبـر خـدا صـلى اللّه عليه و آله هر كه او را نشناسد و با وى دشمنى كند مشرك است و اگر نـشـنـاسـدش اما با او دشمنى نورزد و بادشمن وى نيز دست دوستى ندهد جاهل است و مشرك نيست .

شرايط امامت و ويژگيهاى امام .

قرآن .
((از ميان آن قوم پيشوايانى پديد آورديم كه چون شكيبايى ورزيدند و به آيات و نشانه هاى ما يقين داشتند, به فرمان ما به هدايت مردم پرداختند)).
((آيا آن كه به سوى حق راه مى نمايد به پيروى سزاوارتر است يا آن كه به حق راه نمى نمايد و خود نيز نيازمند هدايت است ؟
شما را چه مى شود؟
چگونه داورى مى كنيد؟
)).
((خدا او را بر شما برگزيده و به دانش و توان او بيفزوده است )).
ـ امـام عـلـى عـليه السلام اين امر (امامت ) را به دوش نكشد مگر كسى كه اهل شكيبايى , بينايى و آگاهى از سر رشته امور باشد.
ـ امـام رضا عليه السلام ـ در بيان ويژگى امام فرمود : در امامت و پيشوايى توانمند و از سياست و كشوردارى آگاه است .
ـ امـام عـلـى عليه السلام امام و پيشوا بايد انديشه اى خرد ورز, زبانى گويا و دلى خروشان در راه برپايى حق داشته باشد.
ـ ـ در وصف امامان ـ : دين را درك كردند, دركى آگاهانه و پاى بندانه و نه آن كه از روى شنيدن و نقل كردن باشد, زيراراويان علم بسيارند و پاى بندان بدان اندك .
ـ هر كه خود را پيشواى مردم كند بايد پيش از آموزش ديگران به آموزش خويش بپردازد و پيش از آن كه (ديگران را) به گفتارادب كند بايد به رفتار خود تربيت نمايد.
ـ فـرمان خدا را بر پا ندارد جز كسى كه (در اجراى حكم خدا) باج نمى دهد, كوتاه نمى آيد و در پى منافع (شخصى ) نمى رود.
ـ امـام صـادق عـلـيه السلام امام كسى است كه احدى نمى تواند در دهان و شكم و فرج به او ايراد بگيرد و بگويد: او دروغگوست ,اموال مردم را مى خورد و مانند اين ايرادها.
ـ امام باقر عليه السلام ـ در توضيح نشانه امام ـ : حلال زادگى , تربيت و پرورش نيكو و نپرداختن به لهو و لعب .
ـ امـام على عليه السلام سزاوارترين مردم به فرمانروايى بر اين امت , چه در گذشته و چه در حال حـاضر, كسى است كه از همه به پيامبر نزديكتر, به كتاب خدا داناتر, در دين ژرف نگرتر, در اسلام پيشگامتر, در جهاد برتر و در به دوش كشيدن بار فرمانروايى بر امت توانمندتر باشد.
ـ سـه چـيـز است كه هر پيشوايى آنها را دارا باشد سزامند است كه پيشوا باشد و بار اين امانت را به دوش كـشـد: هـرگـاه در حكومت خود دادگرى كند, خود را از دسترس مردم دور نگه ندارد و (احكام ) كتاب خدا را درباره آشنا و بيگانه اجرا كند.
ـ امـام حـسـيـن عليه السلام ـ در نامه اش به كوفيان ـ : به جان خودم سوگند, امام و پيشوا كسى نيست مگر آن كه بر اساس كتاب خداحكومت كند, عدل و داد را بر پا دارد, پايبند دين حق باشد و در برابر (فرامين ) خداوند,نفسش را مهار كند.
ـ امـام رضـا عـلـيـه الـسـلام امـام را نـشـانـه هايى است : بايد از همه مردم داناتر, در داورى برتر, پرهيزگارتر, بردبارتر, دليرتر,بخشنده تر و خدا پرست تر باشد.
ـ امـام بـاقر عليه السلام امامت برازنده نيست مگر براى كسى كه سه خصلت داشته باشد: پارسايى كـه او را از كـارهاى حرام باز دارد,بردبارى كه با آن خشم خود را مهار كند و خوشرفتارى با كسى كه بروى حكومت مى كند, چندان كه برايش همچون پدرى مهربان باشد.
ـ امـام عـلـى عـليه السلام سزاوارترين مردم به اين كار (خلافت ) كسى است كه در آن تواناتر و به فـرمان خدا درباره آن داناتر باشد اگر فتنه جويى فتنه به پا كند از او بخواهد تا به حق بازگردد و اگر سرباز زد با او بجنگد.
ـ علم و دانش آنان را به حقيقت بينى كشانده و با روح يقين درآميخته اند و آنچه را نازپروردگان دشوار ديده اند (از زهد وپارسايى ) آسان پذيرفته اند اينان جانشينان خدا در روى زمين او هستند.
ـ امـامـى كه سزامند امامت است نشانه هايى دارد, نخست آن كه : معلوم شود او از همه گناهان ـ كـوچـك و بـزرگ ـ مصون است , درفتوا دچار لغزش نشود و پاسخ نادرست ندهد, گرفتار سهو و فراموشى نگردد و به چيزى از دنيا دل نبندد.
دوم آن كـه : آگاهترين فرد باشد به حلال و حرام خدا و احكام گوناگون او و اوامر و نواهى اش و هر آنچه مردم بدو نيازمندند(پس , مردم به او نيازمندند ـ خ ل ) و او از آنان بى نياز.
سوم : بايد شجاعترين فرد باشد, زيرا او سر دسته مؤمنانى است كه روى به سوى او دارند, اگر (در ميدان نبرد) از پيشروى بازماند مؤمنان نيز با عقب نشينى او عقب مى نشينند.
چـهـارم : بـايـد بـخـشنده ترين افراد باشدهر چند همه مردم زمين بخيل باشند, زيرا اگر بخل و آزمندى بر او چيره شود به اموال مسلمانان كه در دست اوست آزمند و حريص خواهد شد.
پـنـجـم : پـاك بودن از همه گناهان با اين ويژگى , او از پيروان خود كه از گناه مصون نيستند, متمايز مى شود, چه اگر او معصوم وپاكدامن نباشد اطمينانى نيست كه همچون ديگر مردمان در گرداب گناهان مهلك و شهوات و كامجويها نيفتد.
ـ مرزهاى بزرگ ولايت امامى كه اطاعتش واجب مى باشد اين است كه معلوم شود از خطا و لغزش و گـناه عمدى و از همه گناهان ,كوچك و بزرگ , مصون است , نه مى لغزد و نه اشتباه مى كند, به هـيـچ امر دين براندازى دل نمى بندد و هيچگاه عياشى و خوشگذرانى نمى كند, داناترين مردم به حـلال و حرام خدا و واجبات و مستحبات و احكام اوست , از همه جهانيان بى نياز است و ديگران به او نيازمندند و بخشنده ترين ودليرترين افراد است .
ـ در خطبه همام بعد از بيان صفات مؤمن : او پيشواى نيكوكاران پس از خويش است .
ـ امـام صـادق عـليه السلام از جمله چيزهايى كه سبب شايستگى براى امامت مى شود پاكدامنى و پاكى از گناهان و معاصى هلاكتبارى است كه موجب دوزخى شدن مى گردند و ديگر, آن علم كه تـمـام حلالها و حرامهايى را كه مردم بدانها نياز دارند روشن كند و دانستن خاص و عام و محكم و متشابه قرآن , نكته هاى قرآن شناسى و تاويل و تفسيرهاى دور از ذهن و ناسخ و منسوخ آن .

موانع امامت و رهبرى .

ـ امام على عليه السلام دانستيد كه نبايد كارنواميس , جانها, غنايم , احكام و پيشوايى مسلمانان را به دست بخيل سپرد تا بر اموال آنان آزمند و حريص گردد و نه به دست نادان كه با نادانى خود ايشان را گـمـراه كـنـد ونـه به دست بيرحم و ستمگر كه با بيرحمى خود آنان را از نيازهايشان محروم سـازد   ((15)) و نـه بـه دسـت بـيـعـدالت در تقسيم مالها تا به مردمى ببخشد و مردمى را محروم سـازد   ((16)) و نـه بـه دسـت كـسـى كه در داورى رشوه ستاند تا حقوق مردم را پايمال كند و در رسـانـدن حق به صاحبانش كوتاهى ورزد و نه به دست كسى كه فروگذار سنت است تا امت را به نابودى كشاند.
ـ پـيـامـبـر خـدا صـلـى اللّه عـلـيه و آله خداى تعالى به داود عليه السلام فرمود: بر هر دل داناى شهوتپرستى حرام است كه او را پيشواى پرهيزگاران قرار دهم .

آنچه خداوندبرپيشوايان حق واجب كرده .

ـ امـام عـلى عليه السلام خداوند مرا پيشواى خلق خود كرد از اين رو, بر من واجب كرد كه درباره خودم و خورد و خوراك و پوشاكم همانند مردمان تنگدست باشم تا نادار به نادارى من تاسى جويد و توانگر را توانگريش به طغيان و سركشى نكشاند.
ـ خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده خود را با مردم ناتوان همسان كنند تا تنگدستى , تنگدست را برآشفته نكند.
ـ پـيشوايان حق بايد در خوراك و پوشاك به ناتوانترين فرد رعيت خود تاسى جويند و با چيزى كه آنها قدرت تهيه اش را ندارند بر آنها جلوه نكنند, تا تهيدست بامشاهده آنان به وضعيت خود راضى و از خدا خشنود باشد و توانگر چون آنان را ببيند بر شكرگزارى و فروتنى خويش بيفزايد.
ـ بـراى خليفه استفاده كردن از مال خدا جايز نيست مگر دوكاسه : كاسه اى كه خود و خانواده اش بخورند و كاسه اى كه به ديگران بخوراند.
ـ بـدانـيـد كـه هر پيروى را پيشوايى است كه از او پيروى مى كند و از نور دانش او پرتو مى گيرد بدانيد كه پيشواى شما از دنيايش به دو جامه فرسوده و از خوراكش به دو گرده نان بسنده كرده است .
ـ بيقين چيزى بر امام واجب نيست جز وظيفه اى كه پروردگار بر عهده اش نهاده : كوتاهى نكردن در موعظه و اندرز, كوشش درخير خواهى , زنده كردن سنت , اجراى حدود الهى بر آنان كه سزاوار آنند و رساندن سهام (بيت المال ) به كسانى كه سهم مى برند.
ـ در نامه به اسود بن قطبه : اما بعد, چون والى را هوا و هوس گوناگون شود او را از عدالت بسى بازدارد, پس , بايد كار مردم درآنچه حق است نزد تو يكسان باشد.
ـ در نامه اش به محمد بن ابى بكر ـ : اگر مردم نيازى داشتند (والى بايد) در نشستن و نگاه كردن خود ميان آنها تفاوتى ننهد تاآشنا و بيگانه نزد او يكسان و برابر باشند.

حقوق متقابل امام و امت .

ـ امام على عليه السلام امام وظيفه دارد بر اساس كتاب خدا حكومت كند و امانت را ادا نمايد چون چـنـين كند مردم وظيفه دارند سخنش بشنوند, فرمانش ببرند و هرگاه آنان را فراخواند, اجابت كنند.
ـ امـا بـعـد, وظـيفه حكمران است كه اگر به زيادتى رسيد يا به نعمتى مخصوص گشت موجب تـغيير حال و دگرگونى رفتار او بررعيتش نشود و نعمتهايى كه خدا نصيبش كرده بر نزديكى او به بندگان خدا و مهربانى او به برادرانش بيفزايد.
بدانيد حق شماست بر من كه رازى را از شما نپوشانم مگر در جنگ و بدون رايزنى با شما كارى را نـكـنـم مگر در داورى و حق شما را از موقع آن به تاخير نيفكنم (حقوق و عطاياى شما را به موقع بـپـردازم ) و در رسـانـدن آن درنـگ نـكنم و همه شما را در حق برابر و يكسان دانم پس , هرگاه چنين كردم بر خداست كه به شما نعمت ارزانى دارد و بر شماست كه از من فرمان بريد.
ـ الـبـتـه خـداونـد بـراى مـن حـقـى بـر شـما قرار داد به سبب زمامدارى برشما و شما را نيز بر من حقى است همانندحقى كه من بر شمادارم .

پيشوايان شما نمايندگان شما هستند.

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله همانا امامان شمانمايندگانتان به نزد خدايند, پس , بنگريد كه در دين و نماز خود چه كسانى را به نمايندگى مى فرستيد.
ـ امـامـان شـمـا راهبران شما به سوى خداوندند, پس , بنگريد كه در دين و نماز خود به چه كسى اقتدا مى كنيد؟
.
هركه از پيشوايى جز پيشواى حق پيروى كند.
ـ امام صادق عليه السلام : هركس پيشواى غيرالهى را با پيشوايى كه امامتش از جانب خداست شريك گرداند به خدا شرك ورزيده است .
ـ امام باقر عليه السلام خداى تبارك و تعالى فرموده است : بيگمان هر رعيتى از رعاياى اسلام را كه حكومت هر پيشواى ستمگرغير خدايى را بپذيرد عذاب خواهم كرد.
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله خداوند عزوجل فرموده است هر رعيتى از رعاياى اسلام را كه از پيشوايى ستمگر كه از جانب خداى عزوجل نيست فرمان برد عذاب خواهم كرد, هر چند اين گروه در كارهايشان نيكوكار و پرهيزگار باشند.

پيشوايان دوزخ .

قرآن .
((و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به آتش (دوزخ ) فرامى خوانند)).
ـ امام باقر عليه السلام ـ در تفسير آيه ((هنگامى كه پيروى شدگان از پيروان بيزارى مى جويند )) ـ : اى جابر! سوگند به خدا كه آنان پيشوايان ستمگر و پيروان آنها هستند.
ـ مـحمد بن منصور مى گويد: از امام باقرعليه السلام درباره آيه ((و چون كار زشتى كنند گويند پدرانمان را نيز چنين يافته ايم )) پرسيدم , فرمود: اين درباره پيشوايان ستمگر است .
ـ امـام عـلـى عليه السلام بدترين كس نزد خداوند پيشواى ستمگرى است كه خود گمراه است و مـردم نـيـز بـه سـبب او گمراه مى شوند,زيرا سنت معمول را مى ميراند و بدعت متروك را زنده مـى كـنـد شـنيدم پيامبر خداصلى اللّه عليه و آله مى فرمود: در روز قيامت پيشواى ستمگر آورده مـى شـود بـى آن كـه پـشـتيبان و عذر خواهى داشته باشد پس , در آتش دوزخ افكنده مى شود و همچون سنگ آسيا در دوزخ به چرخش در مى آيد سپس در قعر آن به بند كشيده مى شود.
ـ امـام بـاقـر عـلـيه السلام پيشوايان ستمگر و پيروان آنها از دين خدا و از حق بدورند كارهايى كه مى كنند برباد رفته است , همچون خاكسترى كه باد در يك روز طوفانى از هم مى پراكند.

مدعى امامت .

ـ امـام بـاقـر عليه السلام , درباره آيه ((در روز قيامت آنهايى را كه به خدا دروغ بسته اند سيه روى مى بينى )), فرمود: كسى است كه بگويد من امام هستم و امام نباشد.
ـ امـام صادق عليه السلام سه كس خدا در روز قيامت با آنان سخن نگويد و پاكشان نسازد و عذابى دردناك دارند: هر كه به دروغ ادعاى امامت و پيشوايى از جانب خدا كند و هر كه امام از جانب خدا را انكار كند و هر كه بپندارد كه اين دو از اسلام بهره اى دارند.
ـ هر كه ادعاى امامت كند در حالى كه شايستگى آن را ندارد كافر است .

احاديث ساختگى براى تثبيت پيشوايى پيشوايان ستمگر.

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هر كه از فرمانرواپيروى كند از من پيروى كرده و هر كه از فرمان او سر پيچد مرا نافرمانى كرده است .
ـ در سـخـتـى و آسـايـش , در خـوشى و ناخوشى و در جايى هم كه به زيانت تمام مى شود بايد (از حاكم ) حرف شنوى داشته باشى و اطاعتش كنى .
ـ هـمـكـيـشـان خود را كافر مشماريد هر چند مرتكب گناهان كبيره شوند,پشت سرهرامامى نماز بگزاريد, بر هر مرده اى نمازبخوانيد, و همراه هر فرماندهى به جهاد برويد!.
ـ سه چيز از سنت است : نمازگزاردن پشت سر هر پيشوايى , تو نماز خودت را مى خوانى و گناه او بـه گـردن خـود اوسـت , جـهـادكردن در ركاب هر فرماندهى , تو جهادت را مى كنى و آسيب به گردن اوست , و نماز خواندن بر جنازه هر مرده اى از اهل توحيد هر چند خودش را كشته باشد.
ـ بر شما واجب است كه در ركاب فرمانده , نيكوكار يا تبهكار, جهاد كنيد اگر چه مرتكب گناهان كبيره شود, بر شما واجب است كه پشت سر هر مسلمانى , نيكوكار يا بدكردار, نماز بخوانيد هر چند گناهان بزرگ انجام دهد!.
ـ گـزاردن نـمـاز واجـب پـشـت سر هر مسلمانى , نيكوكار يا بدكار واجب است , هر چند مرتكب گناهان كبيره شود!.
ـ بـزودى پـس از مـن اوضـاع نـاخوشايندى پديد خواهد آمد كه براى شما نا آشناست گفتند: اى رسول خدا براى كسانى از ما كه آن اوضاع را درك كنند چه دستور مى فرماييد؟
فرمود: حقى را كه به گردن داريد ادا كنيد و آنچه را براى شماست از خدا بخواهيد.
ـ بزودى پس از من با اوضاع ناگوارى رو به رو خواهيد شد, در آن هنگام شكيبايى پيشه كنيد تا آن كه در كنار حوض مرا ديدار كنيد.
ـ وائل حضرمى : سلمة بن يزيد جعفى از پيامبر خداصلى اللّه عليه و آله پرسيد: اگر حكمرانانى بر ما حاكم شوند كه حقشان را ازما بخواهند و ما را از حقمان باز دارند چه دستور مى فرماييد؟
پيامبر از او روى برگردانيد او بار ديگر پرسيد, باز پيامبر از او روى گرداند, بار دوم و يا سوم همين سؤال را پرسيد, در اين هنگام اشعث بن قيس او را به طرف خود كشيد و گفت : ((فرمان آنها رابشنويد و اطاعت كنيد, زيرا هر كس بار گناه خودش را به دوش مى كشد))!!.
در خـبـر ديـگـرى آمـده اسـت : اشعث او را به طرف خود كشيد و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: ((فرمان آنها را بشنويد واطاعت كنيد )).
ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله پس از من پيشوايانى خواهند آمد كه به راه من نمى روند و به سـنت من پايبند نيستند از ميان آنان مردانى برخواهند خاست كه دلهايشان دلهاى شياطين است جـاى گـرفـتـه در كالبد آدمى گفت : پرسيدم اگر چنان زمانى را درك كردم چه كنم ؟
فرمود: فرمان حكمران رامى شنوى و اطاعت مى كنى اگر بر پشت تو تازيانه خورد و مال و ثروتت گرفته شود, (باز هم )بشنو و اطاعت كن !!.
ـ هـر كـه از فـرمانرواى خود, كار ناخوشايندى ديد بايد صبر كند, چه آن كه هر كس يك وجب از جماعت (اسلامى ) جدا و دورشود و در آن حال بميرد به مرگ جاهلى مرده باشد!!.
ـ بدترين پيشوايان شما آنانند كه شما ايشان را دشمن داريد و آنان شما را, شما آنان را نفرين كنيد و ايشان شما را گفته شد:اى پيامبرخدا! آيا با شمشير با آنان نستيزيم ؟
فرمود: تا زمانى كه در ميان شـمـا نماز مى گزارند, نه هرگاه از فرمانروايان خود عمل ورفتار ناپسندى ديديد كارش را زشت شماريد, اما دست از فرمانبرى نكشيد!!.
از اين قبيل احاديث ساختگى بسيار است , به منابع آنها مراجعه كنيد.

از كسى كه فرمانبر خداوند سبحان نيست نبايد فرمان برد.

قرآن .
((و گفتند: پروردگار ما! ما از مهتران و بزرگان خود فرمان برديم و آنها ما را گمراه كردند)).
ـ امـام عـلـى عـلـيـه الـسـلام هـان بـتـرسـيـد! بترسيد! ازفرمانبرى مهتران وبزرگانتان كه به شـرافت خانوادگى خود نازيدند   ((17)) و تبار خويش را برتر ديدند آنان پايه هاى عصبيت هستند و ستونهاى فتنه و شمشيرهاى تفاخرجاهلى .
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله از كسى كه فرمانبردار خدا نيست نبايد فرمان برد.
ـ امـام عـلى عليه السلام از سه كس بر دين خود بترسيد: مردى كه خداوند قرآن به او داده است و مـردى كـه خـداوند قدرت دراختيارش نهاده است و بگويد: هر كه مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كـرده است و هر كه مرا نافرمانى كند خدا را نافرمانى كرده اودروغ مى گويد هيچ آفريده را جز از آفريننده ترسى نيست .
ـ نسبت به دين خود از سه كس برحذر باشيد و مردى كه خداوند به او قدرت و حكومت داده است واو پـنـداشـتـه كـه اطـاعـت از اواطاعت از خداست و نافرمانى در برابر او نافرمانى خدا, او دروغ مى گويد, زيرا هيچ آفريده را در نافرمانى آفريدگار فرمانبرى نيست فقط بايد از خدا و پيامبر او و اولوالامر اطاعت كرد خداى بزرگ به اطاعت كردن از پيامبر فرمان داده چون او معصوم است .
ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله اى على ! چهار چيز كمرشكن است : پيشوايى كه خدا را نافرمانى مى كند ولى فرمانش مى برند.
ـ امام على عليه السلام پيامبر صلى اللّه عليه و آله سپاهى را گسيل داشت و مردى را فرمانده آنان كرد و به سپاهيان فرمود تادستورهاى او را بشنوند و اطاعت كنند او آتشى بيفروخت و به سپاهيان دسـتـور داد خـود را در آن بـيندازند گروهى از وارد شدن به آتش سرباز زده گفتند: ما از آتش گريزانيم و گروهى تصميم گرفتند وارد آتش شوند اين خبر به پيامبرصلى اللّه عليه و آله رسيد, فـرمود: اگر به درون آتش مى رفتند براى هميشه در آتش بودند آن گاه فرمود: در معصيت خدا نبايد از كسى اطاعت كرد بلكه در خوبيها بايد فرمان برد.
وجوب قيام در برابر فرمانروايان ستمگر.
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله سنگ آسياب اسلام بزودى به چرخش در خواهد آمد پس شما بر مـحـور قرآن بچرخيد نزديك است كه قدرت و قرآن با يكديگر به پيكار برخيزند واز هم جدا شوند بـزودى شـاهانى بر شما حاكم خواهند شد كه براى شما به گونه اى حكم مى كنند و براى خود به گونه اى ديگر اگر ازآنان فرمان بريد گمراهتان كنند و اگر نافرمانى كنيد شما را بكشند.
گفتند: اى پيامبر خدا! در چنان روزگارى چه كنيم ؟
فرمود: همچون ياران عيسى باشيد, كه آنها را بـا اره ها پاره پاره كردند و بر چوبه دار آويخته شدند مردن در راه اطاعت (خدا) بهتر از زندگى كردن در معصيت .
ـ سنگ آسياب اسلام به چرخش درآمده و قرآن و حكومت بزودى از هم جدا خواهند شد پس , شما بـر مـحـور قـرآن بـچـرخـيـد بزودى پيشوايانى بر شما حاكم خواهند شد كه اگر فرمانشان بريد گمراهتان كنند و اگر فرمان نبريد شما را بكشند گفتند:اى پيامبر خدا! پس چه كنيم ؟
فرمود: چونان ياران عيسى باشيد كه بر دار شدند و با اره پاره پاره گشتند مردن در راه طاعت (خدا)بهتر است از زندگى كردن در معصيت (او).
ـ بـزودى پـيـشـوايـانـى بـر شما حاكم شوند كه ارزاق شما را در اختيار مى گيرند, به شما دروغ مى گويند و رفتار بد و ناپسند دارند ازشما خشنود نمى شوند مگر آن كه كارهاى زشت آنان را نيكو شـمـاريد و دروغشان را تصديق كنيد, پس تا به حق راضى اند آن را به آنان بدهيد واگر از آن فراتر رفتند, هر كس دراين راه كشته شود شهيد است .
ـ امام على عليه السلام ـ چون غمگين و نفس زنان نزد ياران خود آمد گفت ـ : چه خواهيد كرد با روزگـارى كه بر شما سايه افكنده باشد؟
! در آن حدود الهى فرو گذاشته مى شود, اموال دست به دست مى شود, با دوستان خدا دشمنى مى شود و دشمنان خدا به دوستى گرفته مى شوند؟
! عرض كـرديـم : [ اى امـيـر مـؤمـنـان ] اگـر آن زمـان را درك كرديم ما چه كنيم ؟
فرمود: مانند ياران عيسى عليه السلام باشيد كه با اره پاره پاره و بر چوبه دار آويخته شدند مردن در راه طاعت خداى عزوجل بهتر است از ندگى كردن بامعصيت او.
ـ با آن كه در ميان شما عالمان و فقيهان , والا گهران , فرزانگان , قرآن دانان , شب زنده داران و آباد كـنـنـدگان مساجد با تلاوت قرآن هستند, آيا از اين كه بيخردان و بدكاران فرومايه شما بر سر به دسـت گـرفـتـن حـكـومـتتان با شما كشمكش و ستيزه مى كنند به خشم نمى آييد و اندوهناك نمى شويد؟
!.
آنچه كه ((خوددارى از قيام )) را روا مى دارد.
ـ امـام صـادق عـلـيـه السلام اى سدير! به خدا قسم اگر تعداد شيعيانم به اندازه اين بزغاله ها بود نشستن را روا نمى دانستم [سدير گويد:] ما فرود آمديم و نماز خوانديم و چون از نمازفارغ شديم به بزغاله ها نگاه كردم و آنها را شمردم هفده راس بود.
ـ امـام باقر عليه السلام اگر براى يارى امام به شمار اهل بدر, سيصد و سيزده تن گردآيند واجب است بر او كه قيام كند و اوضاع راتغيير دهد.
ـ امام صادق عليه السلام به مفضل بن قيس فرمود: شمار شيعيان ما در كوفه چقدر است ؟
گفت : عـرض كـردم پـنجاه هزار, پيوسته ازمن مى پرسيد تا آن كه فرمود: به خدا قسم دوست داشتم در كوفه بيست و پنج نفر باشند كه مقام و موقعيت ما را بشناسند و درباره ماجز حق نگويند.

شورش عليه حكمرانان ستمگر ازديدگاه معتزله .