ميزان الحكمه جلد ۷

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۹ -


ـ امـام صـادق (ع ): خداى تبارك و تعالى فرموده است : اى بندگان راستين من ! در دنيا به عبادت من متنعم شويد, زيرا كه در آخرت به وسيله آن متنعم مى گرديد.
ـ پيامبر خدا(ص ): برترين مردم كسى است كه عاشق عبادت شود, پس , دست در گردن آن آويزد و از صـمـيم دل دوستش بدارد و با پيكر خود با آن در آميزد و خويشتن را وقف آن گرداند, و او را باكى نباشد كه دنيايش به سختى گذرد يا به آسانى .

ـ بهترين كار و سرگرمى عبادت است .

ـ امـام عـلـى (ع ): پـس بترسيد از خدايى كه با پند خويش به شما سود رسانده و با رسالتش (كه از طريق پيامبران به شما ابلاغ كرده ) شما را اندرز داده و با نعمتهايش بر شما منت نهاده است .

عبادت او رام سازيد و حق طاعتش را به جاى آوريد.
ـ عبادت , رستگارى است .

ـ برترى بزرگان (به ) نيكويى عبادت است .

ـ هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد, نيكويى عبادت را در دل او افكند.
ـ استمرار عبادت , دليل دستيابى به سعادت است .

ـ در خلوت عبادت خدا, گنجهاى سود است .

ـ هيچ تقرب جوينده اى , به چيزى چون عبادت خدا, به او نزديك نشد.

حكمت عبادت .

ـ امام رضا(ع ) در توضيح علت عبادت , مى فرمايد: تا اين كه مردم ياد خدا را فراموش نكنندو آداب او را وانگذارند و از اوامر و نواهى او غافل نشوند, زيرا درستى و قوام آنان در اين است .

خود را وقف عبادت كردن .

ـ پيامبر خدا (ص ) : پروردگارتان مى فرمايد: اى فرزند آدم ! خود را براى عبادت من فارغ گردان تا دلت را پر از بى نيازى كنم و دستانت راآكنده از روزى سازم .

را از گرفتارى مى آكنم .

ـ امام صادق (ع ): در تورات نوشته شده است : اى فرزند آدم ! خود را براى عبادت من فارغ گردان تا دلـت را از ترس (از خودم ) بياكنم , اگر خود را براى عبادت من فارغ نسازى , دلت را ازاشتغال به دنـيـا انـبـاشـتـه مـى كنم و آن گاه در نياز را به رويت نبندم و تو را به آن چه در طلب آن هستى واگذارم .

ـ در تـورات نـوشـتـه شده است : اى پسر آدم ! خودت را وقف عبادت من كن تا دلت را ازبى نيازى آكـنـده سـازم و تـو را به خواسته ات وانگذارم , و بر من است كه در نيازمندى را به روى تو ببندم و دلت را از ترس بياكنم .

دنيا پر كنم , سپس در نياز را به رويت نبندم و تو را به خواسته ات واگذارم .

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): خود را براى طاعت خدا و عبادت او فارغ سازيد, پيش از آن كه گرفتارى و بلايى به شما رسد كه از عبادت بازتان دارد.

تفسير عبادت .

ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به اين پرسش كه عبادت چيست , فرمود: داشتن حسن نيت در طاعت از چهره هايى كه از طريق آنها خداوند اطاعت مى شود (مقصود امام معصوم است ).
ـ در حـديـث معراج آمده است : اى احمد! آيا مى دانى كه بنده چه وقت مرا بندگى مى كند؟
عرض كرد: نه , اى پروردگار.
هـرگاه هفت خصلت در او فراهم آيد: پارسايى و ورعى كه مانع او از حرامها شود و سكوتى كه او را از سـخنان بيهوده باز دارد و ترسى كه هر روز برگريه او بيفزايد و شرمى كه در خلوت وتنهايى از مـن داشـتـه باشد و خوردن به اندازه ضرورت و دنيا را ناخوش دارد چون من آن راناخوش دارم و نيكان را دوست بدارد چون من آنان را دوست مى دارم .

ـ امام رضا(ع ): سر آغاز عبادت خداى تعالى , شناخت اوست و ريشه شناخت خدا يگانه دانستن او.

حقيقت بندگى .

ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به پرسش ازحقيقت بندگى , فرمود: حقيقت بندگى سه چيز است : اين كـه بـنـده در آن چـه خداوند به او عطافرموده است براى خود مالكيتى قائل نباشد, زيرا بندگان مالك چيزى نيستند, مال را متعلق به خدا مى دانند و آن را هرجا كه خداى تعالى فرمان داده است به مصرف مى رسانند.
خـود تـدبـيـر و چـاره انـديـشى نمى كند و تمام اشتغالش به چيزهايى است كه خداى تعالى او را به انجام آنها فرمان داده يا از آنها باز داشته است اين نخستين درجه پرهيزگاران است .

ـ امـام عـلـى (ع ): بـندگى در پنج چيز است : اندرون از طعام تهى داشتن , قرآن خواندن , شب را به عبادت گذراندن و زارى كردن (به درگاه خداوند) هنگام صبح و گريستن از ترس خد.

نقش عبادت در تكامل .

قرآن .

((و چون پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمين جانشينى مى آفرينم , گفتند: آيا در زمين كـسـى را مـى آفـريـنى كه در آن فساد و تباهى كند و خونها را بريزد و حال آن كه ما به ستايش تو تسبيح مى گوييم و تو را تقديس مى كنيم ؟
گفت : من چيزى را مى دانم كه شما نمى دانيد)).
((من جن و انس را نيافريدم , مگر براى اين كه مرا بندگى كنند)).
ـ مـصباح الشريعه : امام صادق (ع )فرمود: عبوديت گوهرى است كه باطن آن ربوبيت است , پس , آن چه در عبوديت نيست شود درربوبيت يافت گردد و آن چه در ربوبيت مخفى بماند در عبوديت به دست آيد.
ـ روايت شده كه خداى تعالى در يكى از كتابهاى خود مى فرمايد: اى فرزند آدم ! من زنده اى هستم كه هرگز نمى ميرم , از فرمانهاى من اطاعت كن تا تو را زنده اى قرار دهم كه هرگز نميرى .

اى فرزند آدم ! من به هر چه بگويم : هست شو, هست مى شود.
را چنان قرار دهم كه به هر چه بگويى : هست شو,هست شود.
ـ امام على (ع ): هركه شرايط بندگى رابه جاى آورد, سزاوار آزادى شود.

نقش شناخت در عبادت .

ـ امام رضا(ع ): آغاز بندگى خدا, شناخت اوست .

ـ امـام عـلـى (ع ): شـنـاخـت خـدايـى را كـه مـى پـرسـتـيد در جانهاى خود جاى دهيد تا خم و راست شدنهايتان براى عبادت كسى كه مى شناسيدش , شما را سود دهد.
ـ در عبادتى كه با شناخت توام نباشد, خيرى نهفته نيست .

ـ عبادتى كه همراه با آگاهى نباشد, ارزشى ندارد.
ـ امام سجاد(ع ): هيچ عبادتى جز با شناخت ارزش ندارد.

نقش يقين در عبادت .

ـ پيامبر خدا(ص ): هيچ عبادتى جز با يقين ارزش ندارد.
ـ امام على (ع ) چون صداى عبادت شبانه و تلاوت قرآن مردى از حروريه (خوارج نهروان ) را شنيد, فرمود: خوابى كه بايقين همراه باشد, بهتر از نمازى است كه با شك توام باشد.

آداب عبادت .

قرآن .

((هيچ عملى نمى كنيد جز اين كه وقتى دست به آن مى زنيد, ما بر شما گواه و ناظريم )).
ـ پيامبر خدا(ص ): خدا را چنان عبادت كن كه گويى او را مى بينى , زيرا اگر تو او را نمى بينى اوتو را مى بيند.
ـ خـدا را بـنـدگـى كن و هيچ چيزى را شريك او مگردان و براى خدا چنان كاركن كه گويى او رامى بينى .

ـ احسان اين است كه خدا را چنان عبادت كنى كه گويى او را مى بينى , زيرا اگر تو او رانمى بينى او كه تو را مى بيند.
ـ امـام صـادق (ع ) ـ درباره داستان يوسف و زليخا ـ : چون زليخا آهنگ يوسف كرد و يوسف آهنگ زليخا, زليخا گفت : اندكى درنگ كن .

هنگام يوسف به ياد خدا افتاد و دانست كه خداوند او را مى بيند, لذا از زليخا گريخت .

ـ در خـبـرى ديگر, امام باقر(ع )فرمود: يوسف به زليخا گفت : چه كردى ؟
زليخا گفت : روى بت پارچه اى انداختم , زيرا خجالت مى كشم كه ما را ببيند.
از پروردگارم شرم نكنم ؟
.
ـ امام صادق (ع ) درباره آيه ((هيچ عملى نمى كنيد جز اين كه وقتى دست به آن مى زنيد ما برشما گواه و ناظريم )), فرمود: رسول خدا(ص ) هرگاه اين آيه را مى خواند بشدت مى گريست .

انواع عبادت .

ـ امام على (ع ): انديشيدن در ملكوت آسمانها و زمين , عبادت مخلصان است .

ـ انديشيدن در نعمتهاى خداوند, نيكو عبادتى است .

ـ در حديث معراج آمده است : اى احمد! عبادت ده قسمت است كه نه قسمت آن طلب روزى حلال مى باشد, پس , اگر خوراك و نوشيدنيت پاك و حلال باشد در پناه و حمايت من هستى .

ـ پيامبر خدا(ص ): عبادت ده بخش است كه نه بخش آن طلب روزى حلال مى باشد.
ـ عبادت هفتاد جز است و برترين جز آن طلب روزى حلال است .

ـ امام على (ع ): به نرمى سخن گفتن وسلام كردن به مردم عبادت است .

ـ پيامبر خدا(ص ): نگاه مهرآميز فرزندبه پدر و مادر عبادت است .

ـ امام صادق (ع ): برتر هر عبادت عبادتى است و دوست داشتن ما خاندان برترين عبادت مى باشد.
ـ پـيـامبر خدا(ص ): نگريستن به دانشمند عبادت است , نگريستن به پيشواى دادگر عبادت است , نـگاه دلسوزانه و مهرآميز به پدر و مادر عبادت است و نگريستن به برادرى كه براى خداى عزوجل دوستش دارى عبادت است .

ـ خوش گمانى به خداوند, از عبادت خداى تعالى است .

ـ جبرئيل (ع ): اى محمد! اگر قرار بود مادر روى زمين عبادت كنيم , سه كار مى كرديم : آب دادن به مسلمانان , كمك كردن به مردان عيالوار و پوشاندن گناهان (عيب پوشى ).
ـ مسيح (ع ) به مردى فرمود: چه كار مى كنى ؟
عرض كرد: عبادت پيشه كرده ام .

چه كسى مخارج تو را تامين مى كند؟
عرض كرد: برادرم .

انواع عابدان .

ـ امـام عـلـى (ع ): گـروهـى بـه هـواى پـاداش خـدا را عبادت كردند, و اين عبادت سوداگران اسـت ,دسـتـه اى از روى تـرس خـدا را عـبـادت كـردند, و اين عبادت بردگان است , و گروهى براى سپاسگزارى خدا را عبادت كردند, و اين عبادت آزادگان است .

ـ امـام صـادق (ع ): عـبـادت كـنـنـدگـان سـه دسـتـه انـد: گـروهى خداى عزوجل را از ترس عـبـادت مـى كنند, كه اين عبادت بردگان است , گروهى خداى تبارك و تعالى را به طمع ثواب عـبادت مى كنند, كه اين عبادت مزدوران است , و گروهى خداى عزوجل را از سر عشق و محبت به اوعبادت مى كنند كه اين عبادت آزادگان است و اين برترين عبادت است .

ـ مردم در عبادت خداى عزوجل بر سه گروهند: يك گروه او را به هواى پاداشش عبادت مى كند كـه ايـن عبادت آزمندان است و آن طمع باشد, گروهى ديگر او را از ترس دوزخ عبادت مى كنند كه اين عبادت بردگان است و آن ترس باشد, اما من خداى عزوجل را به خاطر عشق ومحبت به او عـبـادت مـى كنم و اين عبادت كريمان است و آن مايه امن و امان باشد, به دليل اين سخن خداى عزوجل كه : ((و آنان از ترس و هراس آن روز در امانند)) و به دليل اين سخن اوعزوجل كه : ((بگو اگر خدا را دوست داريد)) بنابراين , هركه خدا را دوست بدارد خداى عزوجل نيز او را دوست دارد وهر كه خداوند عزوجل دوستش بدارد از وحشت روز قيامت در امان است .

ـ امـام سـجاد(ع ): من خوش ندارم كه خدارا عبادت كنم و از اين كار غرضى جز پاداش او نداشته بـاشـم , زيـرا در ايـن صـورت مـانند برده طمعكار هستم كه اگر به چيزى چشم داشته باشد كار مى كند و گرنه كار نمى كند, همچنين خوش ندارم كه خدا را جز به سبب ترس از كيفر او عبادت نكنم , چه در اين حال همچون بنده نابكارى خواهم بود كه اگر نترسد كار نمى كند.
زيرا او به سبب الطاف و نعمتهايش به من سزاوار عبادت است .

ـ امام رضا(ع ): اگر خداوند مردم را به بهشت و دوزخى هم وعده و وعيد نمى داد, باز لازم بودكه از او اطـاعـت كـنـنـد و نـافـرمـانـيـش نكنند, زيرا به آنان تفضل و نيكى فرموده و نعمتهايش را دراختيارشان گذاشته است , بى آن كه (به سبب انجام عملى ) استحقاق آن را داشته باشند.

عبادت غير خد.

ـ امام على (ع ): بندگان سه گونه اند: بنده زرخريد, بنده شهوت و بنده طمع .

ـ امـام صـادق (ع ): عـبـادت بـه سـجود وركوع نيست بلكه فرمانبرى از رجال است , هركه فرمان آفريده اى را كه مخالف فرمان آفريدگار است اطاعت كند بيگمان او را عبادت كرده است .

ـ امـام بـاقـر(ع ): هـركـه به گوينده اى گوش سپارد, او را بندگى كرده است , اگر آن گوينده ازخداى عزوجل بگويد شنونده خدا را عبادت كرده و اگر از طرف شيطان بگويد شيطان راعبادت كرده باشد.
ـ امام على (ع ): هركه بندگى دنيا كند و آن را بر آخرت برگزيند, فرجامش ناگوار باشد.
ـ پيامبر خدا(ص ): از رحمت خدا به دور است , از رحمت خدا به دور است كسى كه بندگى دينار و درهم كند.
ـ امام صادق (ع ): هركه از مردى در معصيت خدا فرمان برد, هر آينه او را بندگى كرده است .

ـ امـام على (ع ): هركه حق كسى را بگزارد كه حق او را به جا نمى آورد, هر آينه او را بندگى كرده است ((5)) .

ـ امـام صـادق (ع ) در پـاسـخ بـه سـؤال ابـوبصير از آيه ((يهود علما و راهبان خود را, به جاى خدا, خـداوندگاران خود گرفتند)), فرمود:به خدا سوگند علما و راهبان يهود آنان را به عبادت خود فرا نخواندند.
خـود دعـوت مـى كـردند قطعا دعوتشان را نمى پذيرفتند, بلكه حرامى را براى آنان حلال كردند وحلالى را حرام و بدين ترتيب , ناخودآگاه علما و راهبان خود را عبادت و بندگى كردند.
ـ امـام عـلـى (ع ): در احـوال مـؤمنانى كه پيش از شما بوده اند بينديشيد كه در گاه آزمايش و بلا چـگـونه بودند فرعونيان آنان را به بندگى گرفتند و بدترين شكنجه ها را به آنها چشاندند و انواع تلخيها را جرعه جرعه در كامشان ريختند.

برترين عبادت .

ـ امام صادق (ع ): برترين عبادت ,شناخت خدا و فروتنى براى اوست .

ـ برترين عبادت , انديشيدن مداوم درباره خدا و قدرت اوست .

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): برترين عبادت گفتن جمله ((لا اله الا اللّه و لاحول و لاقوة الا باللّه )) است وبهترين دعا استغفار.
از گناهت آمرزش بخواه )).
ـ امام جواد(ع ): برترين عبادت , اخلاص است .

ـ امام على (ع ): برترين عبادت ,پاكدامنى است .

ـ برترين عبادت , چيره آمدن برعادت است .

ـ برترين عبادت , دل بركندن ازدنياست .

ـ برترين عبادت , انديشيدن است .

ـ پيامبر خدا(ص ): برترين عبادت , فقه (فهم دين ) است .

ـ امام كاظم (ع ): خداوند به چيزى برتراز خرد, عبادت نشده است .

ـ امـام صـادق (ع ): به خدا سوگند كه خداوند به چيزى برتر از گزاردن حق مؤمن , عبادت نشده است .

ـ امام باقر(ع ): خداوند به چيزى برتراز عفت بطن و فرج , عبادت نشده است .

ـ امام صادق (ع ): خداوند به چيزى برتراز خاموشى و رفتن به خانه او (حج ), عبادت نشده است .

ـ در حديث معراج آمده است : اى احمد! هيچ عبادتى نزد من محبوبتر از خاموشى و روزه نيست .

ـ امـام بـاقر(ع ) در پاسخ به پرسش از برترين عبادت , فرمود: نزد خداى عزوجل چيزى محبوبتر از اين نيست كه از آن چه نزد اوست خواسته و طلبيده شود.
ـ امام على (ع ): چشم بستن از حرامهاى خداوند سبحان , برترين عبادت است .

ـ پيامبر خدا(ص ): بزرگترين ثواب را آن عبادتى دارد كه پنهانى تر انجام گيرد.
ـ امام على (ع ): برترين عبادت , خالص گردانيدن عمل (براى خدا) است .

ـ پـيـامبر خدا(ص ): عابدترين مردم , كسى است كه نسبت به همه مسلمانان يكرنگ تر و پاك دل تر باشد.
ـ امام على (ع ): عبادتى چون فروتنى نيست .

عابدترين مردم .

ـ امـام سـجـاد(ع ): خـدا مى فرمايد: فرزند آدم ! به آنچه برتو فرض كرده ام عمل كن , تا ازعابدترين مردمان باشى .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): هـركـس آنـچـه را كـه خداوند بر او واجب ساخته است به جاى آورد, در شمارعابدترين مردمان است .

ـ امام صادق (ع ): عابدترين مردم ,كسى است كه واجبات را به پا دارد.
ـ پيامبر خدا(ص ): به فرايض خدا عمل كن , تا از پرهيزگارترين مردمان باشى .

ـ امام على (ع ): هيچ عبادتى , چون گزاردن واجبات نيست .

ـ امـام رضـا(ع ): عـبـادت بـه فـراوانى روزه و نماز نيست بلكه عبادت به بسيار انديشيدن در كار خداست .

ـ امام على (ع ): بدان , كه برترين بندگان خدا نزد او, پيشواى دادگرى است كه خود رهيافته باشد و ديگران را به راه راست رهنمون شود.

بندگان بد.

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): بـد بـنـده اى است , آن بنده اى كه دو چهره دارد: با چهره اى رو مى كند و بـاچـهـره اى پـشت مى كند, اگر به برادر مسلمانش نعمتى داده شود, بر او حسد مى ورزد و اگر گرفتارشود, تنهايش مى گذارد.
ـ بد بنده اى است , آن بنده اى كه آغازش نطفه اى است و فرجامش مردارى و در اين ميان نمى داند با او چه مى شود.
ـ بـد بنده اى است , آن بنده اى كه براى عبادت آفريده شده , اما دنيا او را از آخرت غافل كرده است , به خواهشهاى زودگذر دنيوى دست يافته و در عاقبت بدبخت شده است .

ـ بد بنده اى است , آن بنده كه تكبر و غرور ورزد و خداى بزرگ بلند مرتبه را از ياد برد.
ـ بد بنده اى است , آن بنده كه سركشى و طغيان نمايد و خداى جبار برين را فراموش كند.
ـ بد بنده اى است , آن بنده كه او را هوسى گمراه كننده باشد و نفسى خواركننده .

ـ بد بنده اى است آن بنده كه او را طمعى باشد كه به ننگ و پستيش كشاند.

عبادت ناپذيرفتنى .

ـ پيامبر خدا(ص ): عبادت توام با حرامخوارى , چون ساختمانى است بر روى شن و به قولى :بر روى آب .

ـ خـدا را فرشته اى است كه هر شب بر فراز بيت المقدس بانگ مى زند: هركس مال حرامى بخورد, خداوند از او نه مستحبى مى پذيرد و نه واجبى .

ـ امام باقر(ع ): هرگاه مرد مالى از حرام به دست آورد, نه حجى از او پذيرفته مى شود نه عمره اى و نه صله رحمى , حتى در نطفه اش اثر سؤ مى گذارد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): اگـر بـنـده مـال حـرامى به دست آورد و از آن صدقه بدهد, اجرى به او داده نـمـى شـود و اگـر از آن انفاق كند, خداوند براى او در آن بركت قرار نمى دهد و بعد از خود باقى نگذارد مگر اين كه سوق دهنده [رهتوشه ] او به سوى آتش باشد.
ـ درهـمـى كـه بـنـده بـه طـلـبـكاران بر مى گرداند, براى او بهتر از هزار سال عبادت و بهتر از آزادكردن هزار بنده و بهتر از گزاردن هزار حج و عمره است .

ـ هر كه مال حرامى را كسب كند, خداوند از او نه صدقه و زكاتى مى پذيرد و نه آزاد كردن بنده اى و نـه حجى و نه عمره اى و خداوندعزوجل به اندازه ثواب اين كارها براى او گناه بنويسدو آنچه از آن مال پس از مرگ او باقى ماند, رهتوشه اش به سوى دوزخ باشد.
مـال حـرامـى را بـه دسـت آورد و از تـرس خـداى عـزوجـل آن را رهـا كـنـد, مشمول محبت و رحمت خداوند عزوجل گردد و دستور داده شود كه او را به بهشت برند.
ـ امـام باقر(ع ): هركه از چهار راه مالى به دست آورد, چهار چيز از او پذيرفته نشود: كسى كه از راه دزديـدن غـنـايـم يـا ربـا يا خيانت (در امانت ) يا سرقت مالى به دست آورد نه زكاتى از اوپذيرفته مى شود, نه صدقه اى , نه حجى و نه عمره اى .

نشاط در عبادت .

ـ امام على (ع ) در نامه خود به حارث همدانى مى فرمايد: نفس خود را براى عبادت كردن بفريب و بـا آن مـدارا كن و به زور به عبادت وادارش مساز و از اوقات فراغت وسرخوشى آن (براى عبادات مـسـتـحبى ) بهره برگير, مگر فرايضى كه برتو واجب گشته است كه در اين موارد بايد آنها را به موقع انجام دهى و بر آنها مواظبت نمايى .

ـ پيامبر خدا(ص ): آفت عبادت سستى است .

ـ امام سجاد(ع ) ـ در دعا ـ : خدايا! از شهادت دادن , عادلانه ترين آن را و از عبادت بانشاطترينش را از تو مسالت دارم .

ـ پيامبر خدا(ص ): از عبادت به اندازه اى كه توان داريد, برگيريد, زيرا خداوند خسته نمى شودمگر آن گاه كه شما خسته شويد.
ـ امام صادق (ع ): عبادت را به نفسهاى خود تحميل نكنيد.

برنيامدن از عهده عبادت خد.

ـ امـام على (ع ) در توصيف فرشتگان مى فرمايد: آنان با همه مقام و منزلتى كه نزد تو دارند و بااين كـه هـمه دلخواهشان منحصر درتوست و با وجود كثرت طاعتشان از تو و اندك بودن غفلتشان از امـر تـو, اگـر حقيقت آنچه از تو را كه برآنان پوشيده است مشاهده كنند, بى گمان اعمال خود را نـاچـيـز شـمـارنـد و خويشتن را سرزنش كنند و پى برند كه تو را چنان كه شايسته عبادت توست عبادت نكرده اند و آن سان كه سزاوار فرمانبرى ازتوست فرمان نبرده اند.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): خـداى عـزوجل فرموده است : آنها كه براى ثواب من عمل مى كنند, نبايد به اعمالى كه انجام مى دهند تكيه كنند, زيرا اگر همه عمر در عبادت من بكوشند و خود را به رنج وزحـمـت انـدازنـد, بـاز حـق آن را ادا نـكـنـنـد و بـه كـنـه عبادت من كه در طلب كرامت من مى گزارندنرسند.
ـ امام كاظم (ع ): همواره بكوش و زنهار خود را در عبادت و طاعت خداى عزوجل بى تقصيرمدانى , زيرا خداوند آن گونه كه شايسته پرستش است , پرستش نمى شود.
ـ بسيار بگو: خدايا! مرا از عاريه داران قرار مده و از حد تقصير بيرونم مبر.
عـرض كـردم : مـعناى عاريه داران را مى دانم كه مردى دين را به طور عاريه مى گيرد و سپس از آن خارج مى شود.
بـراى خـدا انـجـام مـى دهـى خـود را در آن مـقـصـر بـدان , زيرا همه مردم دركارهايى كه براى خدامى كنند, مقصر هستند مگر كسى كه خداى عزوجل نگهش دارد.
ـ امام باقر(ع ) به جابر فرمود: اى جابر! خداوند تو را از كاستى و تقصير بيرون نبرد ((6)) .

ـ امـام عـلى (ع ) درباره آفرينش فرشتگان مى فرمايد: آنان با همه منزلتى كه نزد تو دارند وطاعتى كـه مـى كـنـنـد و جـايـگـاهـى كـه نزدت دارند و كمتر از كار تو غافل و بى خبرند, اگر آن چه را از(عظمت ) تو بر آنها پوشيده است مشاهده كنند, هرآينه اعمال خود را ناچيز شمارند وخويشتن را سرزنش نمايند و دريابند كه تو را چنان كه حق توست بندگى نكرده اند.
آفريدگار و اى معبود!.
ـ امـام على (ع ) ـ در مناجات ـ : الهى ! اگرتو تنها به كسانى رحم كنى كه در طاعت تو مى كوشند, پـس تقصيركاران به سوى چه كسى بگريزند و اگر تنها از كسانى مى پذيرفتى كه سختكوشند پس كوتاهى كنندگان به چه كسى پناه برند؟
.

پاداش اخلاص در عبادت .

ـ امـام حـسـين (ع ): هركه خدا را چنان كه حق عبادت اوست عبادت كند, خداوند برتر از آرزوها و بيشتر از حد كفايتش به او عطا فرمايد.
ـ پيامبر خدا(ص ): هرگاه ـ بنده ـ بگويد:تنها تو را بندگى مى كنيم .

مـى كـنـد, شـمـا را گـواه مـى گـيـرم كـه بـه او بـراى عبادتش چنان پاداشى دهم كه هركس برخلاف عبادت او رفته بر وى رشك برد.
ـ امام باقر(ع ): بنده , خدا را چنان كه سزاوار است عبادت نكند مگر آن گاه كه از همه خلايق ببرد و بـه او روى آورد, در ايـن هـنـگـام اسـت كـه خـداونـد مـى فـرمـايـد: ايـن ـ:)ع (رقـابـ م امـا ــ بنده خالص من است ,پس باكرم خوداورامى پذيرد.

آفت لذت بردن از عبادت .

ـ امام على (ع ): چگونه لذت عبادت را بچشد, كسى كه از هوى و هوس باز نمى ايستد؟
.
ـ مـسـيح (ع ): حقيقتى را به شما بگويم : همان گونه كه شخص بيمار به خوراك خوب وخوشمزه مـى نـگـرد اما به سبب درد شديدى كه دارد از آن لذتى نمى برد, دنيادار نيز با وجودمالدوستى از عبادت لذت نمى برد و طعم شيرين آن را نمى چشد.
ـ حـقـيـقـتـى را بـه شـمـا بـگـويم : كسى كه علفهاى هرز زراعت خود را وجين نكند, آن علفها زيـادمـى شـود تـا جايى كه تمام مزرعه را فرا مى گيرد و زراعت را از بين مى برد, همچنين كسى كـه دوسـتـى دنـيا را از دلش بيرون نكند, دنيادوستى دلش را فرا گيرد تا جايى كه طعم آخرت دوستى را نچشد.
ـ در خـبرهاى داود(ع ) آمده است :دوستان مرا چه , به غم دنيا خوردن ؟
غم دنياشيرينى مناجات را از دلهايشان مى برد.
و غم دنيا را به خود راه ندهند.

رها كردن عبادت .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): چـه زشـت است نيازمندى پس از توانگرى و چه زشت است گناه با وجود درويشى و ضعف و زشت تر از اينهاكار كسى است كه عبادت خدا پيشه كند و سپس آن را رها سازد .

ـ امام كاظم (ع ): چه زشت است نيازمندى بعد از توانگرى و چه زشت است گناه به دنبال عبادت و زشت تر از اينها كار كسى است كه عبادت خدا را پيشه كند و سپس از عبادتش دست شويد.

همه مردم بندگان خدايند.

ـ پيامبر خدا(ص ): مبادا كسى از شمابگويد: بنده من , كنيزمن .

غلام من , كلفت من , خدمتكار من و نوكر من .

عبادت (متفرقه ).

ـ پيامبر خدا(ص ): آرامش , زيور عبادت است .

ـ امام حسن (ع ): هركه جوياى عبادت است , خود را براى آن پاك گرداند.
ـ امام باقر(ع ): همانا سخت ترين عبادت , پارسايى است .

ـ امام على (ع ): بسا عبادت پيشه اى , كه دين ندارد.
ـ عبادت خالص , اين است كه آدمى جز به پروردگارش اميد نبندد و جز از گناه خويش نترسد.

عبرت گرفتن .

درس گرفتن از عبرته.

قرآن .

((پس , عبرت گيريد اى اهل بصيرت )).
ـ امام على (ع ): اى بندگان خدا! از عبرتهاى سودمند درس گيريد و ازنشانه هاى درخشان عبرت آموزيد و از هشدارهاى رسا متنبه شويد و از گناهان باز ايستيد.
ـ از كسانى مباش كه بدون كار به آخرت چشم اميد دوخته است .

خود از آنها درس نمى گيرد, در اندرز دادن به ديگران مى كوشد, ليكن خود پند نمى آموزد.
ـ پيامبر خدا(ص ): عبرت گيريد كه در ميان پيشينيان شما درسهاى عبرت است .

ـ امام على (ع ): خداى رحمت كند بنده اى را كه بينديشد و عبرت گيرد, پس پشت كردن آن چه را كه پشت كرده (و گذشته ) و حضور آن چه را كه رسيده است , ببيند.
ـ مـايـه هـاى عـبـرت بـر شـمـا آشـكـار گـشـتـه و بـا عـوامـل بازدارنده نهى شده ايد و پس از فرستادگان آسمان (فرشتگان ) كسى جز بشر پيام خدا را ابلاغ نمى كند.
ـ مؤمن به دنيا با ديده عبرت مى نگرد و از روى ناچارى , از آن خوراك بر مى گيرد.
ـ بـرتـريـن خـرد, آمـوختن درس عبرت است و برترين دورانديشى , احتياط كردن و تدارك ديدن پشتيبان است و بزرگترين بيخردى , فريب خوردن و غفلت است .

ـ با بصيرت است , كه عبرت آموختن حاصل مى شود.
ـ دستاورد خرد, پند گرفتن واحتياط است و دستاورد نادانى , غفلت و فريب خوردگى .

ـ هركه نادان باشد, پند گرفتنش اندك است .

ـ هركه از دگرگونيها و پيشامدهاى زمانه درس نگيرد, سرزنش در او كارگر نباشد.
ـ شـمـا را بـه تـقوا داشتن از خدا سفارش مى كنم با تقواى الهى بيماريها را درمان كنيد و با آن به پـيـشـواز مـرگ رويـد و از كـسـانـى كـه آن را فرو گذاشتند, عبرت گيريد و مبادا مايه عبرت كسانى شويد كه ره تقوا در پيش مى گيرند.

هشداردهندگى عبرت .

ـ امـام عـلى (ع ): عبرت گرفتن هشدار دهنده اى صادق است , كسى كه بينديشد,عبرت گيرد و كـسـى كه عبرت گيرد (از گناهان و عوامل مهلك ), كناره گيرى كند و كسى كه كناره گيرى كند سالم ماند.
ـ عبرت گرفتن , به راه راست مى كشاند.
ـ فايده عبرت آموختن , رهيابى و رستگارى است .

ـ هركه عبرت گيرد, بينش يابد و هركه بينش يابد فهيم گردد و هركه فهيم شود, دانا گردد.
ـ گردنم در گرو سخنى است كه مى گويم و درستى آن را ضمانت مى كنم .

سر آنان آمده است بنگرد, پرهيزگارى او را از فروافتادن در شبهات باز دارد.

عوامل عبرت آموز.

قرآن .

((خدا به عذاب آخرت و دنيا گرفتارش ساخت .

در اين عبرتى است براى كسى كه مى ترسد)).
((در داستانهايشان براى خردمندان عبرتى است .

تفصيل هر چيزى است و براى آنها كه ايمان آورند هدايت است و رحمت )).
((خدا شب و روز را مى گرداند, همانا در اين امر عبرتى است براى اهل بصيرت )).
ـ امام على (ع ): روزگار, عبرتها را به تو نشان مى دهد.
ـ براستى كه در اقوام و ملل پيشين براى شما درس عبرتى است .

عمالقه ؟
كجايند فرعونان و فرعون زادگان ؟
كجايند مردمان شهرهاى رس , همانان كه پيامبران را كشتند و سنتهاى فرستادگان الهى را از بين بردند و شيوه هاى ستمگران را زنده ساختند؟
.
ـ هرگاه امور مشتبه شوند, فرجام آنها با آغازشان سنجيده مى شود.
ـ امام على (ع ) پس از تلاوت اين آيه : ((شما را فخرفروشى به يكديگر مشغول داشت , تا آن جا كه به ديدن گورها رفتيد)), فرمود: آيا به گورهاى پدرانشان مى نازند؟
آنان مايه عبرت باشند سزاوارتر اسـت تـا وسـيـلـه فـخـر و نازش اگر آثار آنان ناپديد گشته و خبرهايشان از بين رفته , ديدگان عـبـرت آموز به آنان مى نگرد و گوشهاى خردها سخنان آنان را مى شنود, آنان باابزارهايى جز ابزار گفتار سخن مى گويند.
ـ جز اين نيست كه دنيا رنج و نيستى است و عبرتها و دگرگونيها از جمله عبرتهايش اين است كه شخصى را مى بينى كه (تا ديروز) به او رشك برده مى شد, اما امروز قابل دلسوزى است و ميان اين دو حالت چيزى نيست مگر نعمتى كه زوال يافته يا بينوايى و مشقتى كه نازل شده است .

ناگهان مرگش فرا مى رسد و او را در مى ربايد.
ـ وانگهى دنيا سراى نيستى و رنج و دگرگونيها و عبرتهاست .

كه شخصى را مى بينى كه (تا ديروز) قابل ترحم بود و(امروز) بر او رشك برده مى شود و ديگرى را مـى بـيـنى كه (تا ديروز) بر او رشك برده مى شد و(امروز) قابل ترحم است و اين نيست مگر بدان سبب كه نعمتى از چنگش بيرون رفته وبينوايى و مسكنتى بدو رسيده است .

به آرزوى خودنزديك مى شود,امافرارسيدن مرگ مانع رسيدن او به آرزويش مى گردد.
ـ مـدت (عـمـر) هـر چند دراز باشد, كوتاه است و آن كه رفته براى آن كه هنوز هست , مايه عبرت است ومرده براى زنده وسيله پند.
ـ روايت شده است كه اميرالمؤمنين (ع )از مداين مى گذشت .

حضرت اين شعر را بر خواند:.
بادها بر بقاياى خانه هايشان وزيد.
اميرالمؤمنين (ع ) فرمود: چرا نمى گويى : ((بعد از خود چه باغها و چشمه ها بر جاى گذاشتند.
چه كشتزارها و خانه هاى نيكو.
نعمتها را به مردمى ديگر واگذاشتيم .

نبودند؟
)).
ـ امـام عـلـى (ع ): رفـتـگـان براى ماندگان مايه عبرتند و اولى براى آخرى سبب باز ايستادن (از دنياخواهى و معصيت خدا).
ـ كسى كه از گذشته عبرت گرفت , از آن چه هست عبرت گرفته است .

ـ گذشته دنيا, براى خبر دادن از آينده آن كافى است .

ـ براى عبرت گرفتن خردمندان , همان شناخت آنها كافى است .

ـ در پيشامدها و دگرگونيهاى دنيا, درس عبرت است .

ـ در دگرگونيهاى قضا (ى الهى ) براى صاحبدلان و خردمندان عبرت است .

ـ در پى آيندى روزها, درس عبرتى است براى مردمان .

ـ اگـر از عـمـر گذشته خود كه تلف كرده اى عبرت گيرى , بى گمان باقيمانده عمرت را پاس دارى .

ـ در نـامـه اى به معاويه مى فرمايد: اگراز آن چه گذشته است عبرت مى گرفتى , آن چه را مانده است پاس مى داشتى .

ـ در نـامـه خـود بـه حـارث هـمـدانـى : آن چه را در گذشته حق بوده است تصديق و باور كن و ازگـذشـتـه دنـيا براى باقيمانده آن عبرت گير, زيرا پيشامدهاى دنيا مانند يكديگرند و پايان آن به آغازش پيوسته است و همه آن زوال پذير و از دست رفتنى است .

ـ از دگرگونيها (ى زمانه ) عبرت آموزيد و از هشدارها بهره گيريد.
ـ از نـابـودى نـسـلهاى پيش از خود كه ديده ايد عبرت گيريد: بندهاى بدنشان از هم گسيخت وچشمها و گوشهايشان نابود شد و شكوه و شوكتشان از ميان رفت و شادى و نعمتشان , به سر آمد.
ـ از رفتار خدا با ابليس پند گيريد,آن گاه كه عمل طولانى مدت و كوشش توانفرسايش را بر باد داد.
ـ از عذاب خدا و يورشها و بلاها و كيفرهاى او كه بر سر ملتهاى گردنكش پيش از شما آمده است , درس گيريد.
ـ از سـرگـذشـت فـرزنـدان اسـماعيل وپسران اسحاق و پسران اسرائيل (ع ) پند گيريد, زيرا كه سرگذشتها سخت همسانند و داستانها(ى گذشتگان ) همانندى بس نزديكى دارند!.
ـ از ايـن كه جايگزين پيشينيان خود شده ايد و از نزديكترين برادران خود جدا شده ايد (ومى شويد) پند گيريد.
ـ پـيـش از شـهـادتـش چـنـيـن سـفـارش فـرمـود: مـن تا ديروز يار و همدم شما بودم و امروز مايه عبرت شمايم و فردا از شما جدا مى شوم .

ـ در توصيف اسلام مى فرمايد: خداوند اسلام را نشانه اى قرار داد براى كسى كه جوياى نشان است و مايه بينش براى كسى كه مصمم (به پيمودن راه راست و انجام كارهاى نيك ) است و عبرت , براى كسى كه پندپذير است .

عبرتهابسياراست وعبرت گرفتن اندك .

ـ امام على (ع ): وه , كه چه بسياراست عبرتها و چه اندك است عبرت گرفتن !.
ـ وه , كه چه بسيار است عبرتها و چه اندكند عبرت گيران !.
ـ امام سجاد(ع ): بينوا آدمى ! هر روز سه مصيبت به او مى رسد و حتى از يكى از آنها پندنمى گيرد كـه اگـر پـند مى گرفت , سختيها و كار دنيا بر او آسان مى شد: مصيبت نخست روزى است كه از عمر او كم مى شود.
اندوهگين مى شودحال آن كه درهم جايگزين دارد اما عمر از دست رفته جبران نمى شود.
مـصـيبت دوم اين است كه روزيش را به طور كامل دريافت مى كند كه اگر از راه حلال باشدبايد حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد كيفر مى بيند.
مصيبت سوم از اينها بزرگتر است .

نمى رساند مگر اين كه يك منزل به آخرت نزديك شده است , اما نمى داند به سوى بهشت يا به سوى آتش .

ثمره عبرت گرفتن .

ـ امام على (ع ): عبرت گرفتن , مصونيت (از گناه و خطا) مى آورد.
ـ مـصـبـاح الـشـريـعـة : حـضـرت صـادق (ع ) فـرمود: عبرت گيرنده از دنيا, زندگيش در آن هـمانندزندگى كسى است كه دنيا را در خواب مى بيند و آن را لمس نمى كند, او, به سبب زشت ديـدن رفـتار فريب خوردگان دنيا, محبت آن چه را كه حسابرسى و كيفر دارد (مال حلال و حرام دنيا)از دل و جان خود مى زدايد.
ـ امام على (ع ): عبرت گير, تا (از گناه و لغزش ) باز ايستى .

ـ هركه تامل كند عبرت گيرد, هر كه عبرت گيرد حذر كند.
ـ عبرت گرفتن مداوم به ديده ورى مى انجامد و باز ايستادن (از گناه و خطا) به بار مى آورد.
ـ رحمت خدا بر آن انسانى باد كه بينديشد پس عبرت گيرد و عبرت گيرد پس بينا شود.
ـ در هر عبرت گرفتنى , بينا شدنى است .

ـ هر كه با خرد خود عبرت گيرد روشن بين شود.
ـ هركه زياد عبرت گيرد, كمتر بلغزد.
ـ عبرت گير تا قانع و سازگار شوى .

ـ هر كه از دگرگونيها (ى زمانه ) عبرت گيرد, به سازگارى روزگار اعتماد نكند.
ـ هر كه خردمند باشد, از ديروز خود عبرت گيرد و هشيار و آماده شود.
ـ هركه كارها را بسنجد, بر مصداقهاى آنها آگاه شود.
ـ هركه از دگرگونيهاى دنيا عبرت گيرد, طمعهاى او كاهش پذيرد.
ـ كـسـى كه عبرت نگيرد, فكر ندارد و كسى كه باز نايستد (و عبرتها در او كارگر نيفتد), درواقع عبرت نگرفته است .

ـ كسى كه حكمت بر او آشكار شود, عبرت را بشناسد و هركه عبرت را بشناسد گويا باگذشتگان بوده است .

ـ كـسـى كه به كيفرهايى كه بر سرپيشينيان آمده است با ديده عبرت بنگرد, پرهيزگارى او را از فرو افتادن در شبهات باز دارد.
خودپسندى .

خودپسندى .