ميزان الحكمه جلد ۹

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۹ -


ـ هنگامى كه عثمان ابوذر را به ربذه تبعيد كرد امام على (ع ) براى خداحافظى با او بيرون رفت و به او فـرمود : اى اباذر! تو به خاطر خدا خشم گرفتى پس به همان كسى كه از بهر او به خشم آمدى اميدوار باش اين جماعت بر دنياى خويش از تو ترسيدند و تو بر دين خود از آنهاترسيدى از اين رو, تـو را از خانه ات كوچاندند و به رنج و سختيت در افكندند به خدا سوگند,اگر آسمانها و زمين بر روى بـنـده اى بـسـتـه بـاشـد امـا اين بنده تقواى خدا در پيش گيرد, خداوندبراى او برونشوى مى گشايد پس , با چيزى جز حق همدم مشو و از چيزى جز باطل مگريز.
نـقـل شده است كه وقتى معاويه ابوذر ـ رضوان اللّه عليه ـ را از شام بيرون كرد, عده اى از مردم تا ديـر الـمران با او همراهمى كردند و درآن جا ابوذر با آنان خداحافظى كرد و سفارشهايى نمود, از جـمـلـه فرمود: اى مردم ! در كنار نمازو روزه خود, براى خداى عزوجل نيز, هرگاه كه در زمين نافرمانى شود, به خشم آييد وپيشوايان خود را به بهاى خشمگين كردن خدا خشنود مسازيد و اگر كـارى انـجـام دادنـد كـه بـراى شـمـا آشـنـا نـيـسـت (وبـدعـت اسـت )از ايـشـان دورى ورزيد وازكـارشـان خـرده گيرى كنيد, هر چندشكنجه بينيد و محروم شويد و زجركش شويد, تا آن كه خداى عزوجل خشنود شود.

كسى كه از بد رفتارى نسبت به خود به خشم نيايد.

ـ امام كاظم (ع ) : كسى كه از بدى ديدن به خشم نيايد, از خوبى ديدن سپاسگزار نيست .

ـ كـسى كه هرگاه به او بدى شود, ناراحتى در خود نيابد, خوبى كردن به او نيز در نظرش ارزشى ندارد.
ابو حامد غزالى مى نويسد : اين نيرو ـ يعنى نيروى خشم ـ در مرحله اول و ابتدايى به سه گونه در مردم ظهور مى كند : تفريط و افراط و اعتدال .

تـفـريـط عبارت است از فقدان اين نيرو يا ضعف آن و اين خصلتى نكوهيده است و به چنين كسى مى گويند شخص بى حميت از همين رو گفته شده است : كسى كه موجبات خشم او فراهم آيد و بـا ايـن حـال خـشـمـگـيـن نـشـود, خـر اسـت ! بـنـابـرايـن , كـسـى كـه نـيـروى ــرـفــتــوبا غـيـرت وخـشـم رابـكـلى فاقدباشد,شخصى است بسيار ناقص خداوند صحابه را به داشتن خشم و خشونت توصيف كرده و فرموده است : ((با كافران سختگير و خشنند)) فرموده است : ((اى پيامبر! بـا كـافران ومنافقان جهاد كن و بر آنان سخت گير)) سختگيرى و خشونت از آثار نيروى غيرت و خشم است .

افراط آن است كه اين صفت بر وجود شخص چيره گردد, تا جايى كه از قلمرو حاكميت عقل و دين وفرمانبردارى آنها خارج شود.
خـشم پسنديده آن خشمى است كه منتظر اشاره عقل و دين باشد و هر جا كه غيرت اقتضاكند, بر انگيخته شود و هر جا بردبارى پسنديده باشد آرام گيرد و نيروى خشم خود را در حداعتدال نگه دارد.

خشم (متفرقه ).

ـ امام على (ع ) : هر كه بر كسى خشم گيرد كه نمى تواند به او زيانى برساند, اندوهش به درازاكشد و خود را شكنجه دهد.
ـ امام هادى (ع ) : خشم گرفتن بر كسى كه تحت اختيار تو مى باشد, پستى است .

ـ امام حسن (ع ) : انديشه , جز به هنگام خشم شناخته نشود.
ـ امـام على (ع ) : بدانيد اين دنيايى كه آرزومند آن شده ايد و بدان رغبت مى ورزيد و او شما راگاه به خشم مى آورد و گاه خشنود مى سازد, سراى (هميشگى ) شما نيست .

ـ در هنگام خشم جايى براى خشنوديت نيز باقى بگذار و هرگاه خشم گرفتى مگذار اوج بگيرد.
ـ امام صادق (ع ): خشم , نابود كننده دل شخص حكيم است .

ـ مـؤمـن هرگاه خشمگين شود, خشمش او را از جاده حق بيرون نمى برد و هرگاه خشنودشود, خـشـنـوديش (از كسى ) او را به باطل نمى كشاند و كسى است كه چون قدرت پيدا كند, بيشتراز آنچه حق اوست بر نمى دارد.

آمرزش خواهى از خدا.

آمرزش خواهى .

قرآن .

((و كسانى كه چون كار زشتى كنند يا به خود ستم ورزند, خدا را ياد مى كنند و براى گناهانشان آمرزش مى طلبند)).
((و هـر كـس كـه كـار بـدى كـند يا به خود ستم نمايد, سپس از خدا آمرزش بخواهد, خداوند را آمرزنده و مهربان مى يابد)).
ـ امام صادق (ع ) : يكى از جامعترين دعاها اين است كه بنده استغفار بگويد.
ـ امام على (ع ) : آمرزش خواهى , گناهان را پاك مى كند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : درهاى بلاها را با آمرزش خواهى ببنديد.
ـ امام على (ع ) : در شگفتم از كسى كه آمرزش خواهى را دارد و با اين حال نوميد مى شود.
ـ پيامبر خدا(ص ) : بهترين دعا, آمرزش خواهى است .

ـ بهترين عبادت , استغفار كردن است .

ـ امـام رضـا(ع ) : حـكايت استغفار (و ريختن گناهان به سبب آن ) حكايت برگ درخت است كه با تكان خوردن درخت , مى ريزد.
ـ امام على (ع ) : با آمرزش خواهى , خود را معطر كنيد تا بوى گناهان شما را رسوا نكند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : خوشا به حال كسى كه در نامه اعمالش , آمرزش خواهى بسيار يافت شود.
ـ آمرزش خواهى در نامه اعمال , مانند نور مى درخشد.
ـ خوشا به حال كسى كه روز قيامت در نامه اعمالش , زير هر گناهى جمله استغفر اللّه يافت شود.
ـ هر كس دوست دارد كه نامه اعمالش او را خوشحال كند, استغفار آن را زياد گرداند.
ـ زيـاد اسـتـغـفـار كنيد, زيرا خداوند عزوجل آمرزش خواهى را به شما ياد نداد, مگر براى اين كه مى خواهد شما را بيامرزد.
ـ خداى متعال , گنهكاران را مى آمرزد مگر كسى را كه خودش نخواهد آمرزيده شود عرض كردند : اى پيامبر خدا! چه كسى خواهان آن است كه آمرزيده نشود؟
فرمود : كسى كه آمرزش نمى طلبد.
ـ امام على (ع ) : بهترين توسل , استغفار است .

ـ حربه گنهكار, آمرزش خواهى است .

ـ هيچ واسطه اى , مؤثرتر از آمرزش خواهى نيست .

ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه غم و اندوهش بسيار شود, استغفار كند.
ـ ابـلـيـس گـفـت : بـه عـزتت سوگند كه تا بندگانت جان در بدن دارند, از گمراه كردنشان دست نمى كشم خداوند فرمود : به عزت و جلالم سوگند, تا زمانى كه از من آمرزش بطلبند, آنان رامى آمرزم .

ـ آيـا شـمـا را بـه دردتـان و داروى دردتـان راهـنـمايى نكنم ؟
بدانيد كه درد شما گناهان است ودارويتان آمرزش خواهى است .

ـ هر دردى , دارويى دارد و داروى گناهان , آمرزش خواهى است .

ـ امام على (ع ) : به هر كس (نعمت ) آمرزش خواهى داده شود از آمرزيده شدن محروم نشود.
ـ نـشايد كه خداوند در سپاسگزارى را به روى بنده اى بگشايد و در افزون شدن نعمت را به رويش بـبـنـدد و در دعـا را بـه روى بـنده اى باز كند و در اجابت را به رويش ببندد و در توبه را به روى بنده اى بگشايد و در آمرزيدن را به رويش ببندد.
ـ بر روى زمين دو عامل ايمن كننده از عذاب خدا وجود داشت كه يكى از آن دو از دست رفت پس آن ديـگـرى را بگيريد و بدان چنگ در زنيد اما آن ايمنى بخشى كه از دست رفت پيامبر خدا(ص ) بود و آن كه باقى است , آمرزش خواهى است خداى متعال مى فرمايد : (( (اى محمد) تا تو در ميان آنان هستى , خدا عذابشان نمى كند و تا زمانى كه آمرزش مى طلبند, خداعذابشان نكند)).
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : خداوند دو امان براى امتم بر من نازل فرمود : ((تا تو در ميان آنها هستى خدا عـذابـشان نمى كند و تا زمانى كه آمرزش مى طلبند, خدا آنان را به عذاب نمى رساند)) پس ,چون من رفتم , آمرزش خواهى تا روز قيامت را در ميان شما باقى گذاشتم .

ستايش آمرزش خواهان در سحرگاهان .

قرآن .

((شكيبايان و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق كنندگان و آمرزش خواهان در سحرگاهان )).
ـ امـام صـادق (ع ), دربـاره آيـه ((و آمـرزش خـواهـان در سـحـرگاهان )), فرمود : يعنى كسانى كه سحرگاه نماز مى گزارند.
ـ دربـاره آيـه ((و در سحرگاهان آمرزش مى طلبند)) : هنگام سحر در نماز وتر هفتاد باراستغفار مى كردند.
ـ كسى كه در هنگام سحر هفتاد مرتبه از خداوند استغفار كند, او از اهل اين آيه است .

ـ هر كس در نماز وتر خود در حالى كه ايستاده است هفتاد مرتبه بگويد : ((استغفر اللّه واتوب اليه )) و اين كار را تا يك سال ادامه دهد, خداوند نام او را در زمره آمرزش خواهان درسحرگاهان بنويسد و آمرزش خداى عزوجل بر او لازم گردد.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : خداى تعالى سه بانگ را دوست دارد : بانگ خروس و بانگ قارى قرآن وبانگ كسانى كه در سحرگاهان آمرزش مى طلبند.
ـ لقمان (ع ), در سفارش به فرزند خود, مى فرمايد : فرزندم ! مبادا خروس از تو زرنگتر باشد,هنگام سحر كه تو در خوابى او بر مى خيزد و آمرزش مى طلبد!.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : سه گروهند كه از گزند ابليس و سپاهيان او مصونند : كسانى كه به ياد خداهستند, كسانى كه از خوف خدا گريانند و آمرزش خواهان در سحرگاهان .

ـ روايـت شـده اسـت كه داود(ع ) از جبرئيل درباره بهترين اوقات سؤال كرد و جبرئيل پاسخ ‌داد : نمى دانم , ولى عرش در سحرگاهان مى لرزد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : بهترين زمانى كه در آن خداى عزوجل را بخوانيد سحر است و اين آيه راكه سـخـن يـعـقـوب (ع ) است , تلاوت كرد: ((بزودى از پروردگارم براى شما بخشايش مى طلبم )) وفرمود : دعا براى آنها را به وقت سحر واگذار كرد.
ـ در خبرى از امام صادق (ع ) آمده است دعا كردن براى آنان را به سحرگاه شب جمعه موكول كرد .

ـ امـام كـاظـم (ع ) هـرگـاه از ركـعـت آخـر نماز وتر سر بر مى داشت مى فرمود : اين كسى است كـه حـسـنـاتـش نـعمتى است از سوى تو و شكر گزاريش ناچيز است و گناهش بزرگ و چيزى جـزحـمـايـت و رحـمـت تـو نـدارد در كـتـاب خـود كـه بـر پـيـامـبـر مـرسـل خـويـش ـما ــ ـ نـازل كـردى فرمودى :((اندكى ازشب رامى خوابيدند و در سحرگاهان استغفار مى كردند)) خفتنم بـه درازا كـشـيـد و شـب زنـده داريم اندك است و اينك سحر است و من براى گناهم از درگاه تـوآمـرزش مـى طـلـبـم , آمـرزش خواهى كسى كه نه سود و زيانش در اختيار اوست و نه مرگ و نه زندگى و نه رستاخيزش حضرت سپس به سجده مى افتاد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : خـداى عزوجل هرگاه اراده مى كند كه به زمينيان عذابى رساند, مى فرمايد : اگـرنـبـودند كسانى كه به واسطه عظمت و شكوه من با يكديگر مهر مى ورزند و مسجدهاى مرا آبادمى سازند و در سحرگاهان آمرزش مى طلبند, هر آينه عذابم را فرو مى فرستادم .

نقش آمرزش خواهى در زدودن گناه .

ـ امام صادق (ع ) : هرگاه بنده گناهى مرتكب شود, از بامداد تا شب به او مهلت داده مى شوداگر آمرزش خواست , آن گناه برايش نوشته نمى شود.
ـ هـر كـس گـنـاهـى كـنـد, هفت ساعت از روز به او مهلت داده مى شود اگر در اين مدت سه بارگفت : ((استغفر اللّه الذى لا اله الا هو الحى القيوم )) آن گناه برايش نوشته نمى شود.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : بنده قصد مى كند كار خوبى انجام دهد, اگر آن كار را انجام نداد, خداوند به سبب نيت خوب او يك ثواب برايش مى نويسد و اگر آن را انجام داد, ده ثواب برايش رقم مى زند و بـنـده آهـنـگ كـار بـد مـى كـنـد اگـر آن را انـجـام نـداد, گـنـاهـى ـ وا ب وخـ ت يـن ب بسه ب بـرايـش نـوشـتـه نـمى شودواگرانجامش داد,هفت ساعت مهلت داده مى شود و فرشته مامور ثبت خوبيها به فرشته بديها كه فرشته دست چپ است مى گويد : شتاب مكن , شايد به دنبال آن كار بد كـارخـوبـى انـجـام دهـد كـه آن بـدى را پـاك گـرداند, زيرا خداى عزوجل مى فرمايد : ((همانا خوبيهابديها را از بين مى برند)) يا شايد آمرزش بخواهد پس اگر گويد : ((استغفر اللّه الذى لا اله الا هوعالم الغيب و الشهادة العزيز الحكيم الغفور الرحيم ذوالجلال و الاكرام و اتوب اليه )), گناهى بـراو نـوشته نمى شود ولى چنانچه هفت ساعت بگذرد و بعد از آن گناه ثوابى نكند و آمرزش هم نـخـواهـد, فـرشـتـه مامور خوبيها به فرشته مامور بديها و گناهان مى گويد : بنويس برضد اين شوربخت محروم .

آمرزش خواهى و افزايش روزى .

قرآن .

((و نـيـز از پـروردگـارتان آمرزش بخواهيد و به درگاهش توبه كنيد, تا شما را از رزقى نيكو, تا مدتى كه مقرر است ,برخوردار سازد و هر شايسته انعامى را از فضل خود عطا فرمايد)).
((و اى قوم من ! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و آن گاه به درگاه او توبه بريد, تا باران را پياپى بر شما فروريزدوبرنيرويتان بيفزايدوچون گنهكاران رخ ‌بر متابيد)).
ـ امام على (ع ) : آمرزش خواهى , روزى را مى افزايد.
ـ استغفار كن , تا روزى داده شوى .

ـ پـيامبر خدا(ص ) : هر كس زياد آمرزش بخواهد, خداوند از هر غمى براى او گشايشى قراردهد و از هر تنگنايى برونشوى .

ـ امـام عـلى (ع ) : خداوند سبحان , آمرزش خواهى را سبب فزونى روزى و رسيدن رحمت به خلق قـرار داده و فرموده است : ((از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد كه او بسى آمرزنده است ))پس , رحمت خدا بر كسى كه به توبه روى آورد و گناهش را جبران كند و پيش از مرگش كارى بكند.
ـ عـربـى بـاديـه نـشـيـن از سختى زندگى و تنگدستى و عيالوارى نزد اميرالمؤمنين (ع ) شكوه كـردحـضرت فرمود : بر تو باد به آمرزش خواهى ,زيرا خداى عزوجل مى فرمايد : ((از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد كه او بسى آمرزنده است )) تا آخر آيه .

آن مـرد بـعـد از مـدتـى نـزد امام (ع ) برگشت و عرض كرد : يا اميرالمؤمنين ! من از درگاه خدا بـسـيـارآمـرزش طـلـبيدم , اما گشايشى در كار خود نمى بينم ! حضرت فرمود : شايد راه درست اسـتـغـفـار كـردن رانمى دانى عرض كرد : به من ياد دهيد حضرت فرمود : نيت خويش را خالص گـردان و از پـروردگارت اطاعت كن و بگو : ((اللهم انى استغفرك من كل ذنب قوى عليه بدنى بعافيتك صل على خيرتك من خلقك محمد النبى و آله الطيبين الطاهرين , وفرج عنى )).
آن عـرب باديه نشين مى گويد : من بدين سان بارها استغفار كردم و خداوند اندوه و تنگدستى را ازمن بر طرف ساخت و روزيم را گشايش داد و رنج و محنت را زدود.

آمرزش خواهى مقربان .

ـ پيامبر خدا(ص ) : گاه قلبم را غبارى مى گيرد و من روزى صد بار از خدا آمرزش مى طلبم .

ـ گاه قلبم را غبارى مى گيرد و من روزى هفتاد مرتبه از درگاه خدا آمرزش مى طلبم .

ـ امـام صـادق (ع ) : پـيـامبر خدا(ص ) بدون آن كه گناهى كرده باشد, روزى هفتاد بار به درگاه خداوندتوبه مى كرد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) روزى هـفتاد بار به درگاه خداى عزوجل توبه مى كرد (راوى مى گويد :) عـرض كـردم : آيـا مـى گـفـت : ((استغفر اللّه و اتوب اليه ))؟
حضرت فرمود : نه , بلكه مى گفت : ((اتوب الى اللّه )).
ابوحامدغزالى ,در توضيح وجوب توبه براى همگان و در همه حال , مى نويسد : و اما بيان وجوب توبه بـه طـور مـسـتمر و در همه حال , اين است كه هيچ بشرى خالى از معصيت نيست , حال يا با اعضا وجـوارح خـود نافرمانى خدا مى كند, يا اگر در برخى حالات از معصيت با جوارح خالى باشد نيت گـنـاه دردل او راه پـيدا مى كند و اگر از آهنگ گناه هم خالى باشد از وسوسه هاى شيطان كه افـكـار گوناگون غافل كننده از ياد خدا در دل او مى افكند به دور نيست و اگر از اين هم به دور بـاشـد از غـفلت و قصوردرشناخت خدا و صفات و افعال او خالى نيست اينها همه نقص است و اين نقص علل و اسبابى دارد و رهاكردن اين علل و اسباب با پرداختن به علل و عوامل ضد آنها بازگشت از يك راه است به راهى مخالف آن و مراد از توبه هم بازگشت است به هر حال , خالى بودن آدمى از ايـن نـقـص قـابـل تصور نيست , منتهااندازه اين نقص در انسانها فرق مى كند, ولى اصل آن گريز ناپذير است به همين دليل پيامبر خدا(ص )فرموده است : ((گاه دلم را غبارى ((18)) مى گيرد تا جـايـى كـه شـبـانه روزى هفتاد مرتبه از خدا آمرزش مى طلبم ((19)) )) و نيز از همين رو خداوند آن حـضـرت را بـه ايـن آيـه گـرامـى داشـتـه اسـت : ((تـا خـدا گـنـاهـان قـبـل و بـعـد تـو را ببخشايد))وقتى پيامبر خدا چنين حالى داشته باشد ديگران چگونه حالى خواهند داشت ؟
.
مـى گـويـم ((20)) :دركـتـاب قـواعـدالعقايدمن ربع العبادات , توضيح داديم كه گناه پيامبران واوصـيـاى آنـان مـانـنـد گـنـاهـان ما نيست بلكه گناه آنان عبارت است از ترك دوام ذكر خدا و سرگرم شدن به امور مباح و در نتيجه , محروم شدن از زيادى اجر و پاداش در كافى به سندى نيكو ازعـلى بن رئاب روايت شده است كه گفت : از ابو عبد اللّه الصادق (ع ) درباره آيه ((و هر گرفتارى ومـصـيـبـتـى كه به شما مى رسد به سبب اعمال خودتان است و خدا از بسيارى گناهان گذشت مـى كـنـد))پرسيدم و عرض كردم آيا به نظر شما گرفتاريهايى كه به على (ع ) و بعدا به خانواده او رسـيـد, بـه سـبب اعمال خود آنهابوده در حالى كه آنان خاندانى پاك و معصومند؟
حضرت فرمود : پيامبرخدا(ص ) بدون آن كه گناهى كرده باشد شبانه روزى صد بار به درگاه خدا توبه مى كرد و آمـرزش مـى طـلـبـيـد هـمانا خداوند اولياى خود را گرفتار مصائب مى كند تا به سبب آن اجر و پاداششان دهد, بدون آن كه گناهى كرده باشند مقصود گناهى مانند گناهان ماست .

پرهيز از آمرزش خواهى با وجود ادامه دادن به گناه .

ـ امام على (ع ) : آمرزش خواهى با وجود ادامه دادن به گناه , خود گناهانى تازه اند.
ـ امـام صـادق (ع ) : كـسـى كـه از گناه استغفار كند و باز به آن ادامه دهد, مانند شخص مسخره كننده است .

ـ امـام رضـا(ع ) : كـسى كه از گناهى استغفار مى كند و باز آن را انجام مى دهد, مانند كسى است كه پروردگارش را ريشخند كند.
ـ هـر كـه بـه زبانش آمرزش بخواهد و در دلش (از گناه خود) پشيمان نباشد, خودش راريشخند كرده است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : بهترين استغفار نزد خدا, ترك گناه و پشيمانى (از آن ) است .

كسى كه آمرزش خواهى سودش نمى دهد.

قرآن .

((بـرايشان آمرزش بخواهى يا آمرزش نخواهى (فرقى نمى كند), اگر هفتاد بار هم بر ايشان آمرزش بـخـواهـى , خـدا هـرگـزآنان را نخواهد آمرزيد, زيرا به خدا و پيامبرش كفر ورزيدند و خدا مردم نافرمان را هدايت نمى كند)).
((تـفـاوتـى نـمـى كند كه برايشان آمرزش بخواهى يا آمرزش نخواهى , خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزيد همانا خدا مردم نافرمان راهدايت نمى كند)).

غفلت .

پرهيز از غفلت .

قرآن .

((تو از اين غافل بودى , پس ما پرده ات را از برابرت كنار زديم و امروز چشمانت تيز بين است )).
ـ امام على (ع ) : غفلت , زيانبارترين دشمنان است .

ـ غفلت , خصلت احمقان است .

ـ غفلت , گمراهى جانها و سر لوحه انواع شوميهاست .

ـ غفلت , گمراهى است .

ـ غفلت , فريب خوردگى مى آورد و به هلاكت نزديك مى گرداند.
ـ غفلت , باعث فرحناكى و سرمستى ((21)) مى شود.
ـ غفلت , موجب گم كردن (راه حق ) است .

ـ غفلت , ضد هوشيارى است .

ـ واى بـر كـسى كه غفلت بر او چيره آيد و در نتيجه , سفر (آخرت ) را فراموش كند و خود راآماده نسازد.
ـ يكى از نشانه هاى دولت (و اقبال ), كمى غفلت است .

ـ امام صادق (ع ) : اگر شيطان دشمن است , پس غفلت چرا؟
.
ـ امام على (ع ) : روى آوردن به غفلت , موجب فريب خوردن است .

ـ از منزلهاى غفلت و جفا و كمى ياوران بر طاعت خدا, دورى كن .

ـ در حديث معراج آمده است : اى احمد! انديشه ات را يكى گردان و زبانت را يك زبان سازو بدنت را زنـده بـدار و از من غافل مباش , هر كه از من غافل باشد, اهميتى ندهم كه در كدام وادى هلاك شود.
ـ امـام عـلـى (ع ) : اى دريغا بر هر غافلى كه عمرش بر ضد او حجت باشد و روزهايش او را به سوى بدبختى كشاند!.
ـ در وصـف پرهيزگاران : شب را در حذر به سر مى برد و روز را با شادى , حذر از غفلتى كه اورا از آن بر حذر داشته اند و شاد از فضل و رحمتى كه به او رسيده است .

ـ نـيـز در وصـف پـرهـيـزگـاران : اگـر در مـيـان غـافـلان بـاشد از شمار ياد كنندگان خدا, قـلـمدادمى شود و اگر در ميان ياد كنندگان خدا باشد, در زمره غافلان نوشته نمى شود (كه به زبان ذكرگويند و به دل از خدا غافل باشند).
ـ در وصف فرشتگان : آنان با همه مقام و منزلتى كه نزد تو دارند و با آن كه همه خواهشهايشان در تو متمركز است و با وجود طاعت بسيارشان از تو و كمى غفلتشان از كار تو,اگر كنه عظمت تو را كه بر آنان پوشيده است مشاهده مى كردند, بيگمان اعمال خود را كوچك و ناچيز مى شمردند.
ـ نـيز در همين زمينه : نادانى غفلتها بر تصميم آنها چيره نگردد و تيرهاى خدعه آلودشهوتها, در اراده ها و همتهاى آنان كارگر نمى افتد.

غفلت و بيدارى .

ـ امام على (ع ) : با بيدارى , به جنگ غفلت برويد.
ـ بيدارى , روشنايى است .

ـ بيدارى , بينش است .

ـ بيدارى در دين , نعمتى است كه روزى افراد مى شود.
ـ كسى كه از بيدارى يارى نطلبد, از نگهبانان نفعى نبرد.
ـ اى شنونده ! از مستى خود به هوش آى و از خواب غفلتت بيدار شو و از شتابت بكاه .

ـ خداوند را ـ كه نعمتهايش گرامى باد ـ در هر برهه اى از زمان و در فاصله هاى زمانى ميان بعثت پـيـامـبـران , هـمـواره بـنـدگـانـى بـوده اسـت كـه در انـديـشـه هايشان با آنان نجوا كرد و در درون خـردهـايـشـان بـا آنان سخن گفت و بدين سبب آنان چشمها و گوشها و دلهايشان از نور بيدارى تابناك گرديد.

تشويق به بيدار شدن از خواب غفلت .

ـ امـام عـلى (ع ) : آيا كسى هست كه پيش از آن كه عمرش به سر آيد, از خواب غفلت خويش بيدار شود؟
.
ـ آيا كسى هست كه پيش از فرا رسيدن مرگش , از خواب بيدار شود؟
.
ـ با وجود غفلت دلها, بيدارى چشمها سودى نمى بخشد.
ـ مستى غفلت و فريب , ديرتر از مستى شرابها زايل مى شود.
ـ هـان اى انـسان ! چه چيز تو را بر گناهت دلير كرد و چه چيز تو را به پروردگارت دلير ساخت و چـه چـيـز تـو را بـا نـابودى خودت مانوس و دمخور كرد؟
مگر درد تو دوايى ندارد؟
يا خواب تورا بيدارى نيست ؟
.
ـ مـن قـرآن را بـه شـمـا آمـوخـتـم و بـاب دلايـل و بـراهـين را به روى شما گشودم و آنچه را نمى شناختيد, به شما شناساندم و آنچه را كه از دهان به بيرون پرت مى كرديد, به مذاق شما گوارا ساختم اى كاش كه نابينا بينا مى گشت , يا خفته بيدار مى شد!.
ـ چـه شـده اسـت كـه شـمـا را هـمچون بدنهاى بى جان و جانهاى بى بدن و عابدان ناپرهيزگار وبازرگانان بى سود و بهره و بيداران خفته و حاضران غايب و چشمداران نابينا, مى بينم ؟
.

غافلى كه مورد غفلت نيست .

ـ پيامبر خدا(ص ) : در شگفتم از كسى كه او غافل است و از او غافل نيستند و در شگفتم ازكسى كه در پـى دنـيـاسـت , در صـورتـى كـه مرگ در پى اوست و در شگفتم از كسى كه دهانش را به خنده مى گشايد در حالى كه نمى داند آيا خدا از او خشنود است يا ناخشنود.
ـ سـلـمـان فـارسـى : از شـش چـيـز در شگفتم :سه چيز آن مرا مى خنداند و سه ديگر به گريه ام مـى اندازدآن سه چيز كه مرا به گريه مى اندازد, جدايى از دوستان , يعنى محمد(ص ) (و حزب او) است وهراس و وحشت قيامت و ايستادن در پيشگاه خداى عزوجل .

و اما آن سه چيزى كه مرا به خنده وا مى دارد, يكى كسى است كه در پى دنياست حال آن كه مرگ در پـى او مى باشد, ديگرى كسى كه در غفلت به سر مى برد حال آن كه از او غافل نيستند(خداوند ناظر و مراقب اعمال اوست ) و سومى كسى كه دهانش به خنده باز مى شود در صورتى كه نمى داند آيا خداوند از او خشنود است يا ناخشنود.
ـ امام على (ع ) : از غافل بودن خردمندان از نيكو طلب كردن (توشه و ذخيره آخرت ) و آماده شدن براى بازگشتگاه تعجب مى كنم .

ـ شـمـا را سفارش مى كنم كه به ياد مرگ باشيد و از آن كمتر غفلت ورزيد, چگونه از چيزى غفلت مى كنيد كه او از شما غافل نيست ؟
.
ـ آيـا مـردم دنـيـا را نـمـى بـينيد كه در طى شب و روز دستخوش احوال گونه گون مى شوند؟
يـكـى مـى مـيـرد و بـرايش مى گريند و ديگرى را تسليت مى گويند يكى بيمار و زمينگر است و ديـگـرى بـه عـيادتش مى رود يكى در حال جان كندن است و ديگرى در پى دنياست , حال آن كه مـرگ در پـى اوسـت يـكـى در غـفـلـت به سر مى برد, حال آن كه مورد غفلت نيست و آنچه باقى مانده است در پى آنچه رفته است مى رود!.
ـ اى مـردمـى كـه از كـار شـمـا غـافـل نـيستند و اى مردمى كه (خدا و اوامر او را) رها كرده ايد و(هـرچـه داريـد از جـان و مـال و فـرزند) از شما گرفته مى شود,چه شده است كه مى بينم از خدا رويگردان شده ايد و به غير او روى آورده ايد؟
.
ـ امـام سـجـاد(ع ) : واى بـر تو اى پسر آدم ! اى غافلى كه مورد غفلت نيستى , اى پسر آدم ! مرگ تو شتابانتر از هر چيز ديگرى به سوى تو مى آيد, سراسيمه سوى تو آمده است و تو را مى جويد.

بيدار باش به غافلان .

ـ امـام عـلـى (ع ) : هشدار! هشدار! اى شنونده ! بكوش ! بكوش ! اى بى خبر! هيچ كس مانند شخص آگاه ,تو را آگاه و خبردار نمى كند.
ـ هـلا! اى صـاحبان ديدگان بينا و گوشهاى شنوا و اى برخورداران از تندرستى و مال و متاع !آيا جـاى گـريـزى يا راه نجاتى يا پناهگاهى يا تكيه گاهى يا راه فرارى و يا طريق بازگشتى هست يا نيست ؟
پس , به كجا باز مى گرديد؟
يا كجا مى رويد؟
يا فريب چه چيز را مى خوريد؟
.
ـ باقيمانده ايام عمر خود را دريابيد و جانهاى خود را براى آنها شكيبا سازيد, زيرا اين چندروزه در مقابل روزهاى بسيارى كه در غفلت و رويگردانى از پند و اندرز گذرانيده ايد اندك است .

ـ آيـا شـمـا در جـاهـاى هـمـان كـسـانـى نـيـسـتـيد كه پيش از شما بودند و عمرشان درازتر و آثـارشـان پـاينده تر بود و سپس بى هيچ توشه اى كه آنها را به مقصد رساند و بى هيچ مركبى كه راه رادرنوردد كوچ كردند؟
آيا شنيده ايد كه دنيا خود را فداى آنان كند ؟
و آيا جز گرسنگى توشه اى به آنان داد ؟
آيا چنين دنيايى را بر مى گزينيد؟
.
ـ يـاد مرگها از دلهاى شما رخت بربسته است و آرزوهاى دروغين شما را فرا گرفته است و ازاين رو, دنيا بيش از آخرت بر شما تسلط يافته است .

ـ چـه شـده اسـت كـه بـا دسـت يـافـتـن بـه انـدكـى از دنـيـا شـاد مـى شـويـد و بـراى ازــاب ـ دسـت دادن نعمت فراوان آخرت اندوهگين نمى شويد؟
و اندك چيز دنيا كه از كفتان مى رود, شما را نگران مى سازد چندان كه آثار اين نگرانى در چهره هاى شما آشكار مى شود؟
.
ـ واى بر فرزند آدم كه چه غافل است و گم كرده راه و سرگشته !.
ـ بـعـد از تـلاوت آيـه ((فخر فروشى بر يكديگر شما را به خود مشغول ساخت چندان كه به زيارت گورها رفتيد)), فرمود : چه مقصد بسيار دورى ! و چه زيارت كنندگان غافلى ! و چه افتخاركردن زشت و وحشتناكى !.
ـ آن گوشى كه فرياد را نشنيده است , چگونه صداى آهسته را مى شنود؟
.
ـ اى دريغا بر هر غافلى كه عمرش بر ضد او حجت باشد و روزهاى عمرش , او را به سوى شوربختى كشاند.
ـ اى بـسا غافلى كه پارچه اى مى بافد تا آن را بپوشد, اما كفن او مى شود و خانه اى مى سازد تادر آن بنشيند, اما همان جا قبر او مى شود.
ـ از سـخـنـان نـجـوا آمـيـز خداى تعالى با موسى (ع ) : اگر فرو رفتن در خواب غفلت و پيمودن راه بـدبـخـتـى و پـيروى از شهوات نبود, چگونه عده اى مى توانستند لذت زندگى را بچشند! به خاطرنبودن اين امور در صديقان (و مؤمنان راستين ) است كه آنان بى تابى مى كنند.

غفلت زده ها.

ـ امام على (ع ) : با پيوسته به ياد خدا بودن است , كه پرده غفلت كنار مى رود.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : اى اباذر! آهنگ كار نيك كن , هر چند آن را به كار نبندى تا در زمره غافلان نوشته نشوى .

ـ امام على (ع ) : هر كه ايام را شناخت , از آماده شدن (براى آخرت ) غافل نگشت .

ـ بـراى دورى راه , از ترس ممتد مدد گيريد, زيرا بسا غافلى كه به غفلت خود اعتماد كرد ومهلت عـمـر خـود را بـهـانه قرار داد و از اين رو, آرزو را دراز گردانيد و كاخ برافراشت اما نزديك شدن اجلش , درازى آرزويش را كاست و سر رسيدن ناگهانى مرگش , اميد او را قطع كرد.
ـ امـام بـاقر(ع ) : هر مؤمنى كه به نمازهاى واجب اهميت دهد و آنها را به وقتش بخواند, ازغافلان نيست .

غافلترين مردم .

ـ پيامبر خدا(ص ) : غافلترين مردم , كسى است كه از دگرگونى احوال دنيا پند نگيرد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : كـسـى كـه از دگـرگـونـيـهـا و تـغـييرات دنيا عبرت نگيرد, اندرزها در او كارگرنمى افتد.
ـ شما به امر روشنى دعوت شده ايد پس از شنيدن آن عاجز نباشد, مگر كسى كه كر باشد و ازديدن آن درمـانده نباشد, مگر كسى كه كور باشد و كسى كه خداوند با بلاها و تجارب سودش نرساند, از هـيچ اندرزى بهره مند نشود ((22)) و نقصان و زيان از پيش رويش به او رسد, تا بدانجاكه زشت را زيبا و زيبا را زشت بپندارد.

عوامل غفلت آور.

ـ امـام سـجـاد(ع ) : واى بر تو اى پسر آدم ! بدان كه سنگينى پرخورى و رخوت و تنبلى برخاسته از انـباشتن معده و مستى سيرى و غفلت حاصل از قدرت , از چيزهايى هستند كه انسان را در زمينه عـمل كند و تنبل مى كنند و ذكر خدا را از ياد او مى برند و از نزديك بودن مرگ ,غافل مى سازند, تا جايى كه شخص گرفتار دوستى دنيا, گويى از مستى شراب ديوانه شده است .

ـ امام على (ع ) : از غفلت بپرهيزيد كه آن ناشى از تباهى حس و دريافت است .

ـ امـام بـاقر يا امام صادق (ع ) : تفاخر به بسيارى مال و فرزند همه مردم را به غفلت كشاند, تاجايى كه به ديدن گورها رفتند.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : هر كه باديه نشين شود, بى فرهنگ و خشن شود و هر كه در پى شكار باشد,به غفلت دچار گردد و هر كه ملازمت سلطان اختيار كند, به فتنه و فساد كشيده شود.

نشانه هاى شخص غافل .

ـ لـقـمـان (ع ), در انـدرز بـه فـرزنـدش , فـرمـود : پـسـرم ! هـر چيزى را نشانه اى است كه با آن شـنـاخـتـه مـى شود و به وجود آن گواهى مى دهد و غافل را سه نشانه است : سهو و سرگرمى و فراموشى .

ـ امام على (ع ), در وصف شخص غافل , مى فرمايد : او در اين چند صباحى كه خداوند مهلتش داده اسـت , بـا غـافـلان سـرگـرم اسـت و روز خود را باگنهكاران سپرى مى كند بى آن كه راه راستى رابـپـيمايد و پيشوايى راهنما داشته باشد تا آن كه خداوند كيفر گناهانشان را به آنان نشان داد و ازپـس پـرده هاى غفلت بيرونشان آورد,به آنچه بدان پشت كرده بودند(مرگ وآخرت )روى نهادندو به آنچه بدان روى آورده بودند (دنيا) پشت كردند و نه از آنچه طلبيدند و بدان رسيدند سودى بردند و نه از خواسته هاى خود كه به آنها دست يافتند, بهره اى يافتند.
ـ نـيز در وصف شخص غافل : گويى مقصود (و مخاطب اوامر و نواهى و وعد و وعيد الهى )چيزى جز دلهاست و گويى بهره مندى و سعادت آنها, در به دست آوردن دنيايشان است .

ـ شخص غافل را عمل نباشد (اعمال توام با غفلت و بى توجهى دل بى ارزش و مردود است ).
ـ امام حسن (ع ) : غفلت آن است كه مسجد (رفتن براى نماز) را ترك كنى و از شخص مفسدفرمان برى .

پيامدهاى غفلت .

ـ امام على (ع ) : هر كه غافل شود, نادان ماند.
ـ امام باقر(ع ) : از غفلت بپرهيز, زيرا كه در آن , قساوت دل است .

ـ امام على (ع ) : هر كه غفلتش به درازا كشد, هلاكتش شتاب گيرد.
ـ هر كه غفلت بر او چيره گردد, دلش بميرد.
ـ ادامه يافتن غفلت , ديده بصيرت را كور مى كند.
ـ زنهار از غفلت و فريب مهلت (عمر) را خوردن , زيرا كه غفلت كارها را تباه مى كند.
ـ هر كه نفس خود را حسابرسى كند, سود برد و هر كه از آن غفلت ورزد, زيان بيند.
ـ هر كه از حوادث روزگار غافل شود, دست تقدير مرگ او را (از خواب غفلت ) بيدار كند.

در غفلت همين بس كه .

ـ امام على (ع ) : در غفلت آدمى همين بس كه عمر خود را در راه چيزهايى كه او را نجات نمى دهد هدر كند.
ـ در غفلت انسان همين بس كه هم خود را صرف چيزهاى بيهوده كند.
ـ در غفلت همين بس كه (موجب ) گمراهى است .

ستايش تغافل و ناديده گرفتن .

ـ امام على (ع ) : خردمند, نصفش تحمل و بردبارى است و نصف ديگرش ناديده گيرى .

ـ چشمپوشى كن , تا مورد ستايش قرارگيرى .

ـ بهترين اخلاق شخص بزرگوار, بى خبر وانمودن كردن خود است از آنچه كه مى داند.
ـ بهترين خصلت بزرگوارى , اين است كه خود را ازآنچه مى دانى بى خبروانمود كنى .

ـ از بهترين رفتارهاى (حالات ) شخص بزرگوار, ناديده گرفتن چيزى (از خطاها و بديهاى مردم ) است كه مى داند.
ـ هر كس كه نسبت به بسيارى چيزها بى توجهى و چشمپوشى نكند, زندگيش ناگوار شود.
ـ از سـفـارشـهـاى امـام سـجـاد(ع ) : بـدان اى فـرزنـدم ,كـه درست شدن دنياسراسر دردو كلمه اسـت :درسـت شـدن وضع زندگى پيمانه پرى است كه دو سوم آن توجه و هوشيارى است و يك سـوم آن نـاديده انگاشتن , زيرا انسان وانمود به بى خبرى نمى كند, مگر از چيزى كه آن را مى داند ومتوجه آن شده است .

ـ امـام بـاقـر(ع ) : درسـتـى وضع زندگى و معاشرت مردم پيمانه پرى است كه دو سوم آن توجه وهوشيارى است و يك سومش ناديده گرفتن .

ـ امام صادق (ع ) : درستى وضع زندگى اجتماعى و معاشرت , پيمانه پرى است كه دو سوم آن توجه و هوشيارى است , و يك سومش چشمپوشى .

ـ امـام عـلـى (ع ) : بـردبـاريـى چون ناديده گرفتن نيست و خردى چون وانمود كردن به نادانى وبى اطلاعى نيست .

داروى غفلت .

ـ امـام عـلـى (ع ), در وصف پيامبر(ص ), مى فرمايد : پزشكى است كه با دانش پزشكى خودهمواره مـيان مردم مى گردد مرهمهايش را درست كرده و ابزار جراحيش را سرخ نموده است وآنها را بر هـر جـا كـه نـيـاز بـاشـد, مـى نـهـد : بـر دلـهـاى كـور و گوشهاى كر و زبانهاى گنگ در پى يافتن جايگاههاى غفلت و مراكز سرگردانى و حيرت برمى آيد, تا دارويش را بر آنها نهد.
ـ پـس , بـا تـصـميم و كوشش , درد سستى دل خويش را درمان كن و با بيدارى , خواب غفلت رااز ديده ات بزداى .

ـ يـاد خـدا اهـلـى دارد كـه آن را بـه جـاى دنيا برگرفته اند و از اين رو, هيچ سوداگرى و خريد وفـروشـى آنـان را از يـاد خـدا بـاز نـمـى دارد,روزهـاى زنـدگـى را با ياد خدا سپرى مى كنند و سخنان بازدارنده از حرامهاى خدا را در گوشهاى غافلان فرياد مى زنند.
ـ شـمـا را به تقواى الهى سفارش مى كنم با تقوا خواب خود را به بيدارى بدل كنيد و روز خودرا با آن به پايان رسانيد.

كينه و خيانت .

كينه .

قرآن .

((و در دلهاى ما نسبت به كسانى كه ايمان آوردند, كينه قرار مده )).
((و كينه اى را كه در سينه هايشان بود, بيرون كشيديم )).
ـ امام على (ع ) : كينه , بيمارى دلهاست .

ـ كينه , تخم بدى است .

ـ كينه , كارهاى نيك را از بين مى برد.
ـ بد كينه ترين دلها, دل شخص كينه توز است .

ـ عيسى (ع ) : اى بندگان بد! مردم را با گمان (بدى كه نسبت به آنها مى بريد) سرزنش مى كنيدو خـود را بـا يـقـيـن (كـه بـه بـدى خويش داريد)سرزنش نمى كنيد؟
اى بندگان دنيا! سرهايتان رامـى تـراشـيـد و پـيـراهـنـتـان را كـوتـاه مـى كنيد و سرهايتان را به زير مى افكنيد و كينه را از دلهايتان برنمى كنيد؟
.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : هرگاه امت من نسبت به يكديگر كينه نورزند, هرگز دشمنى در برابر آنهاقد علم نمى كند.
ـ امام على (ع ) : بدى را از سينه ديگران درو كن , تا آن را از سينه خودت بركنى .

ـ شـمـا بـر كـيـنـه ورزى بـه يـكـديـگـر, هـمـداسـتـان شـده ايـد و گـيـاهـان و سـبـزه هـا بر روى سـرگـيـنـگاهها ((23)) ( يا كينه هاى ديرينه ) شما روييده است و در دوستى و دلبستگى به آرزوها بايكديگر متفق شده ايد و در به دست آوردن مال و ثروت , با يكديگر دشمنى مى كنيد.
ـ امـام بـاقـر(ع ), دربـاره آيـه ((و كـيـنه اى را كه در سينه هاى آنان بود بر كشيديم )), مى فرمايد: يعنى دشمنى را از ميان آنان ريشه كن مى كند.
ـ امـام عـلـى (ع ), در وصف فرشتگان , مى فرمايد : كار زشت جدايى و از هم بريدن , آنان راپراكنده نساخته است و كينه ناشى از حسدورزى , بر آنان حكمفرما نشده است .

ـ مـن از آن مـردمى هستم كه سرزنش هيچ سرزنشگرى آنان را از راه خدا باز نمى داردسيمايشان سـيماى راستان است و گفتارشان گفتار نيكان نه گردنفرازى مى كنند, نه برترى مى جويند, نه كينه در دل مى پرورند و نه فساد مى انگيزند.

آنچه كه دل نبايد در آنها خيانت و ناراستى روا دارد.

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : سـه چيز است كه دل هيچ مرد مسلمانى در آنها خيانت و ناراستى ((24)) روانـمـى دارد : خـالـص گردانيدن عمل براى خدا و خيرخواهى و اندرز به زمامداران و همراهى باجامعه مسلمانان , زيرا دعوت و رسالت آنها, ايشان را از هر سو در ميان گرفته است .