شرح غررالحكم و دررالكلم ، جلد دوم

جمال الدين محمد خوانسارى‏

- ۱۱ -


حرف الف بلفظ «أمر» در خطاب با جمع

از آنچه وارد شده از حكمتهاى اعلى حضرت امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام در حرف الف بلفظ «أمر» در خطاب با جمع فرموده است آن حضرت عليه السلام:

2478 اطلبوا العلم ترشدوا. طلب كنيد علم را تا راه راست و درست يابيد.

2479 اعملوا بالعلم تسعدوا. عمل كنيد بعلم تا نيك شويد.

2480 اخلصوا اذا عملتم. خالص گردانيد هر گاه عمل كنيد يعنى خالص گردانيد از براى خداى عزّ و جلّ.

2481 اعملوا اذا علمتم. عمل كنيد هر گاه دانستيد زيرا كه علم بى عمل ثمره ندارد بلكه ضرر كند چنانكه مكرّر مذكور شد.

2482 اسمحوا اذا سئلتم. بخشش كنيد هرگاه سؤال كرده شويد.

2483 اتّقوا اللّه جهة ما خلقكم له. به پرهيزيد از خدا در جهة آنچه آفريده است شما را از براى آن يعنى عبادت و بندگى پس به پرهيزيد از عصيان و فرمان نبردن در آن.

2484 اطيعوا اللّه حسب ما امركم به رسله. فرمان بريد خدا را چنانكه امر كرده‏اند شما را بآن پيغمبران او.

2485 الزموا الحقّ تلزمكم النّجاة. لازم باشيد حقّ را و جدا مشويد از آن تا لازم باشد شما را رستگارى و جدا نشود از شما.

2486 اكتسبوا العلم يكسبكم الحياة. كسب كنيد علم را تا كسب كند از براى شما زندگى يعنى زندگى معنوى را در دنيا و آخرت.

2487 استنزلوا الرّزق بالصّدقة. فرود آوريد روزى را بصدقه دادن.

2488 الزموا الجماعة و اجتنبوا الفرقة. لازم باشيد جماعت را يعنى جماعت مؤمنين را و كناره كنيد از جدائى از ايشان، زيرا كه هرگاه با هم متّفق باشند يارى يكديگر كنند و از ظلم و تعدّى ديگران محفوظ مانند بخلاف اين كه هرگاه پراكنده باشند و با هم متّفق نباشند.

2489 املكوا انفسكم بدوام جهادها. مالك شويد نفسهاى خود را باين كه هميشه در جنگ باشيد با آنها يعنى از براى اين كه آنها را بفرمان خود در آوريد و مانع شويد آنها را از خواهشها و هوس آنها.

2490 اعتصموا بالذّمم فى اوتادها. دست در زنيد بعهدها و پيمانها در ميخهاى آنها يعنى در جمعى كه عهد و پيمان‏ آنها محكم است مانند ريسمانى كه او را بميخى بسته باشند و محكم كرده باشند، و مراد اين است كه اگر عهد و پيمانى بگيريد از دشمنى يا غير آن بايد كه از كسى باشد كه اعتمادى بر عهد و پيمان او باشد تا دست بآن عهد و پيمان توان زد و اعتماد بر آن توان كرد امّا كسى كه چنين نباشد بر عهد و پيمان او اعتماد مكنيد هر وقت خواهد همه را بر هم زند، و ممكن است كه مراد اين باشد كه عهد و پيمان با جمعى كنيد كه اهليّت آن داشته باشند و عهد و پيمان با ايشان محكم باشد و باعث فيروزى نجات شما گردد نه جمعى كه عهد و پيمان با ايشان سست است و هر كه دست زند بآن بيفتد و هلاك گردد كه ائمّه جور و ضلال باشند.

2491 استعدّوا للموت فقد اطلّكم. مهيّا شويد از براى مرگ يعنى تهيّه اسباب آن را بگيريد پس بتحقيق كه مشرف شده است بر شما، اين بنا بر اين است كه «أطلّكم» بطاى بى نقطه باشد، و ممكن است كه بظاى نقطه‏دار باشد يعنى نزديك شده است بشما و سايه انداخته است بر شما، و حاصل هر دو يكى است.

2492 اسمعوا دعوة الموت آذانكم قبل ان يدعى بكم. بشنوانيد خواندن مرگ را بگوشهاى خود پيش از اين كه خوانده شويد شما يعنى پيش از اين كه مرگ شما را بخواند بشنوانيد گوشهاى خود را خواندن مرگ و دعوت كردن آن هر كس را، تا تهيّه اسباب آن بكنيد و ساز و برگ آن سفر خطير بگيريد.

2493 استمعوا من ربّانيّكم و احضروه قلوبكم و اسمعوا ان هتف بكم. گوش بيندازيد از كسى كه از جانب پروردگار شما باشد و حاضر گردانيد از براى او دلهاى خود را و بشنويد اگر آواز كند شما را، ظاهر اين است كه مراد به «كسى كه از جانب پروردگار شما باشد» پيغمبر و امام باشد، و ممكن است كه شامل هر عالم بحقّى باشد، و مراد به «گوش انداختن از او» گوش انداختن بپند و نصيحت اوست، و «بشنويد اگر آواز كند شما را» يعنى هر گاه آواز كند شما را از براى كارى، اطاعت كنيد و فرمان بريد.

2494 اسمعوا النّصيحة ممّن اهداها اليكم و اعقلوها على انفسكم. بشنويد نصيحت و پند را از كسى كه بهديّه آورد آن را بسوى شما، و ببنديد آن را بر نفسهاى خود، يعنى حفظ كنيد آنرا و در خاطر نگاهداريد تا هر وقت در كار باشد بكار بريد، و در بعضى نسخه‏ها بجاى «اسمعوا»: «اقبلوا» است يعنى قبول كنيد نصيحت را.

2495 اتّعظوا ممّن كان قبلكم قبل ان يتّعظ بكم من بعدكم. پند بگيريد از جمعى كه بودند پيش از شما پيش از اين كه پند بگيرند از شما جمعى كه بعد از شما باشند، يعنى پند بگيريد از آن جمعى كه پيش از شما بودند و بسبب عصيان و نافرمانى حق تعالى ببلاها گرفتار شدند پس ترك عصيان و نافرمانى كنيد و چنين نكنيد كه شما هم عصيان و نافرمانى كنيد تا بلائى بر شما نازل شود و جمعى كه بعد از شما باشند از شما پند و عبرت گيرند.

2496 ارفضوا هذه الدّنيا ذميمة فقد رفضت من كان اشعف بها منكم. ترك كنيد اين دنيا را در حالى كه نكوهيده است يا ترك كنيد و واگذاريد آنرا نكوهيده چنانكه هست پس بتحقيق كه ترك كرد دنيا جمعى را كه دوست تر بودند بدنيا از شما، يعنى پس هرگاه بايشان وفا نكرده باشد بشما كجا وفا كند و «أشعف» بعين بى‏نقطه و نقطه‏دار هر دو مى‏توان خواند، و حاصل هر دو يكى است يعنى «دوست‏تر» چنانكه ترجمه شده.

2497 اسهروا عيونكم و ضمّروا بطونكم و خذوا من أجسادكم تجودوا بها على انفسكم. بيدار داريد چشمهاى خود را و لاغر گردانيد شكمهاى خود را و يا بپشت بچسبانيد آنها را و بگيريد از بدنهاى خود و ببخشيد آنها را بنفسهاى خود، مراد از «بيدار داشتن چشمها» يا بيدار داشتن آنهاست در شبها از براى طاعت و عبادت، يا كنايه است از آگاه بودن و غافل نشدن از احوال خود، و مراد به «گرفتن از بدنها و بخشيدن آنها بنفسها» اين است كه بتعب قناعت و زحمت طاعت و عبادت بدنها را لاغر كنيد و هر چه آنها از اين راه لاغر شوند نفسها قوى و محكم گردند پس گويا آنچه از بدنها گرفته مى‏شود بنفسها بخشيده مى‏شود.

2498 اشغلوا انفسكم بالطّاعة و ألسنتكم بالذّكر و قلوبكم بالرّضا فيما احببتم و كرهتم. مشغول سازيد نفسهاى خود را بفرمانبردارى، و زبانهاى خود را بذكر خدا، و دلهاى خود را بخشنودى بتقدير خدا در آنچه دوست داريد آن را و ناخوش داريد آن را.

2499 الزموا الارض و اصبروا على البلاء و لا تحرّكوا بايديكم و هوى ألسنتكم. لازم باشيد زمين را و جدا مشويد از آن و صبر كنيد بر بلا، و حركت مكنيد بدستهاى خود و آرزوى زبان خود، «لازم باشيد زمين را» يعنى افتادگى كنيد و خود را بلند مگيريد يا بيفتيد بر زمين و بطپيد بر آن و هر چند لگدكوب مردم شويد بمعارضه و منازعه كسى بر مخيزيد، يا لازم شويد همين زمينى را كه داريد يعنى كوفه را و از اينجا حركت مكنيد، و «حركت مكنيد بدستهاى خود» يعنى دستهاى خود را حركت مدهيد از براى جنگ و نزاع با كسى، و حركت مكنيد بگفتن آنچه زبان شما آرزو دارد كه بگويد كه: فلان خواهم كرد و فلان خواهم كرد از انواع تهديدات و يا تندى و درشتى با مردم، و ممكن است كه «هوى ألسنتكم» بمعنى آرزوى زبان نباشد بلكه بمعنى افتادن زبان باشد و مراد اين باشد كه حركت مكنيد باين كه زبان شما بلغزد و بيفتد و هر چه خواهد بگويد از تندى و درشتى با مردم، و پوشيده نيست كه بايد كه اين نصيحت در وقتى باشد كه آن حضرت صلوات اللّه و سلامه عليه مى‏دانسته كه مصلحت مخاطبان در آن بوده باشد و چاره ايشان را بغير از افتادگى نبوده باشد نه اين كه هميشه مردم بايد كه عمل بآن كنند بلكه دور نيست كه اين اخبارى باشد از نزديك شدن رحلت آن حضرت و مراد اين باشد كه بعد از من چنين سلوك كنيد كه ديگر شما را ناصرى و معاونى نباشد.

2500 اخرجوا الدّنيا من قلوبكم قبل ان تخرج منها اجسادكم ففيها اختبرتم و لغيرها خلقتم. بيرون كنيد دنيا را از دلهاى خود پيش از اين كه بيرون رود از دنيا بدنهاى شما، پس در آن آزمايش كرده شده‏ايد و از براى غير آن آفريده شده‏ايد، يعنى شما را از براى دنيا و كسب آن نيافريده‏اند بلكه از براى كسب آخرت آفريده شده‏ايد و دنيا از براى اين است كه آزمايش كرده شويد كه در آن كه سعى از براى آخرت ميكند و كه نمى‏كند تا هر يك بر وفق آن جزا داده شود.

2501 انتهزوا فرص الخير فانّها تمرّ مرّ السّحاب. غنيمت دانيد فرصتهاى خير را پس بدرستى كه آنها مى‏گذرد مانند گذشتن‏ ابر يعنى هرگاه فرصت كار خيرى از براى شما بشود غنيمت دانيد آن را و آن كار را بكنيد و تأخير مكنيد، زيرا كه فرصت زود بگذرد مانند گذشتن ابر.

2502 اكذبوا آمالكم و اغتنموا آجالكم بأحسن أعمالكم و بادروا مبادرة اولى النّهى و الالباب. دروغگو دانيد اميدهاى خود را و غنيمت دانيد زمانهاى زندگى خود را ببهترين عملهاى خود، يعنى از براى كردن بهترين عملهاى خود، و بشتابيد يعنى بكردن آن بهترين اعمال، شتاب كردن صاحبان خرد و عقلها يعنى مانند شتاب كردن ايشان در كارهاى خير.

2503 استحيوا من الفرار فانّه عار فى الاعقاب و نار يوم الحساب. شرم كنيد از گريختن يعنى در جهاد پس بدرستى كه آن ننگ و عار است در اعقاب، يعنى از براى اولادى كه بعد از اين كس باشند، و آتش است در روز حساب، يعنى سبب آتشى گردد.

2504 اذكروا عند المعاصى ذهاب الّلذّات و بقاء التّبعات. ياد كنيد نزد گناهان رفتن لذّتها را و باقى ماندن و زر و بالهاى آنها را.

غرض اين است كه ياد كنيد اين معنى را تا آن مانع شود از كردن گناهان.

2505 اهجروا الّشهوات فانّها تقودكم الى ركوب الذّنوب و التّهجّم على السيّئات. دورى كنيد از خواهشها و هواها پس بدرستى كه آنها مى‏كشد شما را بسوى سوارى گناهان و داخل شدن بر بديها.

2506 اتّقوا اللّه الّذى ان قلتم سمع و ان اضمرتم علم. بترسيد از خدائى كه اگر بگوئيد مى‏شنود و اگر بخاطر بگذرانيد ميداند.

2507 احترسوا من سورة الغضب و أعدّوا له ما تجاهدونه به من الكظم و الحلم. نگاهداريد خود را از حدّت و تندى خشم، و آماده كنيد از براى خشم چيزى را كه جنگ كنيد با آن بآن چيز از فرو خوردن و بردبارى.

2508 اتّقوا ظنون المؤمنين فانّ اللّه سبحانه أجرى الحّق على ألسنتهم. بترسيد از گمانهاى مؤمنين پس بدرستى كه خدا-  كه پاك است او-  روان كرده است حق را بر زبانهاى ايشان، مراد اين است كه كار بد مكنيد اگر همه پنهان داريد آن را، زيرا كه هر چند پنهان كنيد آن را مؤمنان گمان مى‏برند و بفراست مى‏يابند و باعث رسوائى شما گردد.

2509 استجيبوا لانبياء اللّه و سلّموا لأمرهم و اعملوا بطاعتهم تدخلوا فى شفاعتهم. اجابت كنيد مر پيغمبران خدا را، و اطاعت كنيد فرمان ايشان را، و عمل كنيد بفرمانبردارى ايشان تا اين كه داخل شويد در شفاعت ايشان.

2510 اتّقوا دعوة المظلوم فانّه يسأل اللّه حقّه و اللّه سبحانه أكرم من ان يسئل حقّا الّا أجاب. بترسيد از نفرين مظلوم پس بدرستى كه او مى‏خواهد حقّ خود را و خدا-  كه پاك است او-  گرامى‏تر است از اين كه خواسته شود حقّى را مگر اين كه اجابت كند.

2511 اجعلوا كلّ رجائكم للّه سبحانه و لا ترجوا أحدا سواه فانّه ما رجا أحد غير اللّه تعالى إلّا خاب. بگردانيد تمام اميد خود را از براى خدا-  كه پاك است او-  و اميد مداريد كسى را غير از او پس بدرستى كه اميد نداشت هيچ كسى غير خدا را-  كه بلند است مرتبه او مگر اين كه نوميد شد.

2512 أفيضوا فى ذكر اللّه فانّه أحسن الذّكر. روان شويد ببسيارى در ياد خدا پس بدرستى كه آن بهترين ذكر است.

2513 اقمعوا نواجم الفخر و اقدعوا لوامع الكبر. بكوبيد يا مغلوب و خوار گردانيد ستاره‏هاى فخر و نازش بخود را يا طلوع كننده‏ها و ظاهر شونده‏هاى فخر، را يعنى هر فخرى را كه سرزند از شما و ظاهر شود يا أصلها و بيخهاى فخر را، و باز داريد درخشنده‏هاى تكبّر و سركشى را يعنى نگذاريد كه تكبّر و سركشى در شما ظاهر و درخشنده گردد و در بعضى نسخه‏ها «طرالع» بدل «لوامع» واقع شده و بنا بر اين معنى اين است كه طلوع كننده‏ها و ظاهر شونده‏هاى تكبّر را، اطلاق ستاره بر فخر و نازش باعتبار اين است كه طلوع و ظهورى دارد مانند ستاره يا باعتبار بلندى و ارتفاعى كه صاحب آن از براى خود قرار مى‏دهد، و در بعضى نسخه‏ها و «اقرعوا» براء است نه بدال چنانكه ترجمه شده يعنى بكوبيد.

2514 ارغبوا فيما وعد اللّه المتّقين فانّ أصدق الوعد ميعاده. رغبت كنيد در آنچه وعده كرده است خدا پرهيزگاران را پس بدرستى كه راست‏ترين وعده وعده اوست، و مراد به «رغبت كردن در آن» اين است كه خواهش‏ آن كنند باين نحو كه پرهيزگار شوند تا آن وعده‏ها از براى ايشان نيز باشد.

2515 استحقّوا من اللّه ما أعدّلكم بالتّنجز لصدق ميعاده و الحذر من هول معاده. سزاوار شويد از جانب خدا آنچه را آماده كرده است از براى شما بطلب فيروزى كردن مر راست شدن وعده او را و حذر كردن از هول روز بازگشت او يعنى روز بازگشت بسوى او يا روز بازگشتى كه او قرار داده، مراد اين است كه حق تعالى بهشت را آماده كرده از براى كسى كه طلب فيروزى كند باين كه خود را مصداق وعده او كند و وعده خدا در باره او راست شود و بعمل آيد باين كه اطاعت و فرمانبردارى او كند، يا اين كه دعا كند و سؤال كند از خدا كه آنچه وعده كرده از براى نيكو كاران در باره او بعمل آيد و حذر كند از روز بازگشت او باين كه اجتناب كند از امورى كه در آن روز ضرر كند پس شما سزاوار شويد آنچه را آماده كرده باين كه خود را از اهل آن طلب و حذر كنيد تا آن از براى شما هم آماده باشد.

و از آنچه تقرير كرديم ظاهر مى‏شود كه «بالتّنجّز» تا آخر ممكن است كه متعلّق به «أعدّ» باشد يعنى مهيّا كرده است بسبب تنجّز و حذر، و مى‏تواند كه متعلّق به «استحقّوا» باشد يعنى سزاوار شويد باين تنجّز و حذر يعنى بسبب تحصيل آنها، و در بعضى نسخه‏ها «ايعاده» بدل «ميعاده» واقع شده و بنا بر اين معنى اين است كه: از هول ترسانيدن او وعده او بعذاب بر نافرمانيها.

2516 اتّعظوا بالعبر و اعتبروا بالغير و انفعوا بالنّذر. پند بگيريد بعبرتها، و عبرت بگيريد بتغيّرات و گردشها يا مصيبت‏ها، و سودمند شويد بترسانيدنها و بيمها كه خدا از معاصى فرموده يعنى اجتناب كنيد از آنها تا سودمند شويد.

2517 امتاحوا من صفو عين قدر وّقت من الكدر. آب برداريد از صاف چشمه كه صاف گردانيده شده از تيرگى، مراد اين است كه علوم را بياموزيد از ائمّه عليهم السّلام كه سهو و خطائى در علوم ايشان نرود و بمنزله چشمه‏اند كه صاف باشد و آميخته بتيرگى نباشد.

2518 اسعوا فى فكاك رقابكم قبل ان تغلق رهائنها. سعى كنيد در رهانيدن گردنهاى خود پيش از اين كه بسته شود گروهاى آنها، يعنى پيش از اين كه آنچه از نفوس شما در گرو أعمال خود است بسته شود يعنى نگاهداشته شود از براى اين كه انتقام از او كشيده شود و ديگر رها نشود باعتبار اين كه وقت عمل گذشته باشد، پس آن تشبيه شده بگروى كه مرتهن تصرّف در آن كند و آن را از براى خود در جائى ببندد تا محفوظ ماند.

2519 احسنوا جوار نعم الدّين و الدّنيا بالشكر لمن دلّ عليها. نيكو كنيد همسايگى نعمتهاى دين و دنيا را بشكر كردن مر كسى را كه راه نموده باشد به آنها، يعنى شكر راه نماينده بر نعمت نيكو همسايگى كردن است با آن نعمت، و هرگاه شكر او در كار باشد پس شكر صاحب نعمت بطريق أولى در كار باشد.

2520 استتمّوا نعم اللّه عليكم بالصّبر على طاعته و المحافظة على ما استحفظكم من كتابه. تمام گردانيد نعمتهاى خدا را بر خود بصبر كردن بر فرمانبردارى او و نگاهدارى‏ كردن آنچه طلب نگاهدارى آن كرده از شما از كتاب خود، يعنى قرآن مجيد، و مراد به «نگهدارى آن» عمل باحكام آن است و تعظيم و توقير آن و حفظ آن از آنچه لايق آن نباشد و بى آدابى باشد نسبت بآن.

2521 اتّقوا اللّه حقّ تقاته، و اسعوا فى مرضاته، و احذروا ما حذّركم من اليم عذابه. بترسيد از خدا بر آن نحو كه حقّ ترسيدن از اوست، و سعى كنيد در خشنودى خدا، و حذر كنيد از آنچه حذر فرموده شما را از آن از عذاب دردناك خود، «حقّ ترسيدن از خدا» ترسى است كه باعث اطاعت او و مانع از نافرمانى او شود، و «سعى كنيد در خشنودى خدا» يعنى در آنچه سبب اين شود كه خدا از شما راضى و خشنود گردد.

2522 اتّقوا شرار النّساء و كونوا من خيارهنّ على حذر. بپرهيزيد از زنان بد و باشيد از خوبان ايشان بر حذر، يعنى از زنان بد بپرهيزيد و دورى كنيد و از خوبان ايشان نيز بترسيد و حذر كنيد و با خبر باشيد مبادا شما را بمصيبتى دنيوى يا أخروى گرفتار كنند.

2523 اتّقوا البغى فانّه يجلب النّقم و يسلب النّعم و يوجب الغير. بپرهيزيد از بغى پس بدرستى كه آن مى‏كشد خشمها را يعنى خشمهاى حق تعالى را، و مى‏ربايد نعمتها را، و واجب مى‏سازد مصيبتها را يا تغيّرات دولتها را، و «بغى» بمعنى ستم است و سربلندى و سركشى كردن و عدول كردن از حقّ و دروغ گفتن و هر يك در اينجا محتمل است و اوّل ظاهرترست.

2524 اتّقوا معاصى الخلوات فانّ الّشاهد هو الحاكم. بپرهيزيد از گناهان خلوتها و پنهانيها پس بدرستى كه گواه در آنها خود حاكم است‏

پوشيده نماند كه در همه معاصى خواه در خلوت باشد و خواه در غير آن حاكم خود كه حق تعالى باشد گواه است بر آن پس مراد اين است كه از گناهان خلوتى هم بپرهيزيد و گمان مكنيد كه چون كسى بر آنها مطّلع نمى‏شود با كى نيست از آنها پس حاكم خود بر آنها گواه است و بس است از براى گواهى، يا آنكه گويم كه: چون گواه در آنها همين حق تعالى است و ديگرى بر آنها گواه نيست و با آن اعتبار بى‏باكى شده در آنها و حذر از آنها نشده و اعتنائى باطّلاع حق تعالى نشده پس حق تعالى اهتمام بعذاب آنها زياد كند پس از آنها بيشتر بايد ترسيد.

2525 ابعدوا عن الظّلم فانّه أعظم الجرائم و أكبر المآثم. دورى كنيد از ستم پس بدرستى كه او عظيم‏ترين معاصى و بزگترين گناهان است.

2526 احيوا المعروف باماتته فانّ المنّة تهدم الصّنيعة. زنده كنيد احسان را بميراندن آن، پس بدرستى كه منّت گذاشتن خراب ميكند احسان را، مراد به «ميراندن آن» اين است كه منّت نگذارد باين كه در وقت دادن سهل شمارد آن را و عظيم وا ننمايد، و بعد از آن نيز ديگر ياد آن نكند.

2527 اغلبوا الجزع بالصّبر فانّ الجزع، يحبط الاجر و يعظّم الفجيعة. غلبه كنيد بر جزع و زارى بصبر و شكيبائى پس بدرستى كه جزع باطل ميكند اجر را و عظيم مى‏گرداند مصيبت را، و قبل از اين مكرّر اين مضمون مذكور و شرح شد.

2528 التووا فى أطراف الرّماح فانّه أمور للاسنّة. پيچيده شويد در كنارهاى نيزه‏ها پس بدرستى كه اين روان كننده‏ترست مر نيزه‏ها را، يا بپيچيد در أطراف نيزه‏ها زيرا كه آن كارگرتر است مر سنانها را يعنى بنين نيزه را در زير بغل بگيريد و زراع را بر آن بپيچيد و سنين را بكار بريد زيرا كه اين نحو نيزه بكار بردن كارگرتر است جهت آنكه در اين حال نيزه بسه قوّت‏ بكار برده مى‏شود اوّل زير بغل دوّم ذراع سوّم كفّ بخلاف آنكه بوضع متعارف كه آن باين مثابه نيست، و احتمال دارد كه مراد پيچيدن چيزى باشد در أطراف نيزه مثل زه و پى و مانند آن كه در اين وقت محفوظتر است از آفت و احتمال مى‏رود كه «التواء» بمعنى اختيار و برگزيدن باشد يعنى برگزينيد در اطراف رماح يعنى أطراف نيكو بدست آوريد كه عبارت از فولاد خوب كه آبگيرى نيكو شده باشد يا آنكه بمعنى پيچيدگى سنين و بنين نيزه باشد يعنى طرفين نيزه مانند مارپيچ باشد، و احتمال مى‏رود كه پيچيدن در اطراف كنايه از پيچيدن خود باشد يعنى در وقت كار فرمودن نيز در يك طرف ميل كند كه سنانها زود از شما در گذرد و «أمور» بمعنى تجاوز كننده باشد و در بعضى از نسخ بدل «فى» [على‏] واقع شده چنانچه در كتاب كافى است و ممكن است كه فقره شريفه كنايه از مشق كردن نيزه باشد يعنى مداومت و ممارست نمائيد در أطراف رماح كه آن در وقت حاجت كارگرتر خواهد بود نسبت بكسى كه ممارست و مهارت نداشته باشد زيرا كه بى‏وقوف نيزه را بمدّعى كار نمى‏تواند فرمود، و احتمال مى‏رود كه معنى اين باشد كه در وقت كار فرمودن نيزه بايد كه آن را حركت داد تا بيشتر كارگر شود جهت آنكه اگر در وقت كار فرمودن نيزه حركت داده شود كار دشمن را زودتر بانجام مى‏رساند و مهلت زيستن نمى‏دهد و اللّه أعلم و رسوله و أخ رسوله.

2529 اقبلوا على من اقبلت عليه الدّنيا فانّه اجدر بالغنى. رو بياوريد بر كسى كه رو آورده باشد بر او دنيا پس بدرستى كه او سزاوارتر است بتوانگرى يعنى كسى را كه دنيا رو باو آورده باشد غالب اين است كه توانگر گردد پس اگر بكسى خواهيد كه رو آوريد بچنين كسى رو آوريد نه بكسى كه اقبال و ادبار دنيا نسبت باو معلوم نباشد يا كسى كه دنيا از او رو گردانيده باشد.

2530 اتّقوا الحرص فانّ صاحبه رهين ذلّ و عناء. بپرهيزيد از حرص پس بدرستى كه صاحب آن در گرو خوارى و رنج است‏

يعنى با آنهاست و از آنها جدا نشود مانند چيزى كه نزد كسى گرو باشد.

2531 اطلبوا العلم تعرفوا به، و اعملوا به تكونوا من أهله. طلب كنيد علم را تا شناخته شويد بآن و عمل كنيد بعلم تا بوده باشيد از اهل آن تا شناخته شويد بآن يعنى همچو طلب كنيد كه مردم شما را باين وصف بشناسند يعنى اهتمام تمام بآن داشته باشيد و ممكن است كه غرض از «شناختن مردم ايشان را باين وصف» اين باشد كه اعزاز و احترام ايشان نمايند و سلوك ناهموارى با ايشان نكنند و «عمل كنيد بعلم تا بوده باشيد از اهل آن» يعنى تا عمل بعلم نكنيد از اهل علم نباشيد و فضيلت و مزيّتى كه در باره اهل علم وارد شده نخواهيد داشت، و ممكن است مراد اين باشد كه همين كه طلب علم مى‏كنيد مردم شما را باين وصف مى‏شناسند و داخل اهل علم مى‏دانند امّا تا عمل بآن نكنيد در واقع از اهل آن نگرديد.

2532 افعلوا الخير ما استطعتم فخير من الخير فاعله. بكنيد نيكوئى را بقدر استطاعت و توانائى خود پس بهتر است از نيگوئى كننده آن.

2533 اجتنبوا الّشرّ فانّ شرّا من الشّرّ فاعله. دورى بجوئيد از بدى پس بدرستى كه بدترى از بدى كننده آن است.

2534 اعملوا فى غير رياء و لاسمعة فانّه من يعمل لغير اللَّه يكله اللّه سبحانه الى من عمل له. عمل كنيد در غير ريائى و نه سمعه پس بدرستى كه هر كه عمل كند از براى غير خدا حواله ميكند او را خدا كه پاك است او بسوى كسى كه عمل كرده است از براى او، مراد به «ريا» اين است كه كسى كارى بكند از براى اين كه ديگرى ببيند و به «سمعه» اين كه كارى بكند از براى اين كه ديگرى بشنود و در عبادات هر دو بد است و قصد هر يك باعث بطلان عبادت است بلكه بايد كه اطّلاع ديگرى غير حق تعالى بر آن بهيچ وجه منظور نباشد.

2535 اغتنموا الشّكر فادنى نفعه الزّيادة. غنيمت دانيد شكر را پس پست‏ترين نفع آن افزونى است يعنى افزونى نعمت كه از منافع دنيوى است و ظاهر است كه منافع ديگر آن كه ثوابهاى اخرويست نسبت بآن ندارد.

2536 استديموا الذّكر فانّه ينير القلب و هو أفضل العبادة. هميشه داريد ذكر خدا را پس بدرستى كه آن روشن ميكند دل را و آن افضل عبادتهاست.

2537 اطلبوا الخير فى اخفاف الابل طاردة و واردة. طلب كنيد خير را در پاهاى شتر در حالى كه بار افكننده و فرود آينده است يعنى شتر در وقتى كه بار بياورد و فرود آيد بر اين كس محلّ خير و نفع است پس نگاهداريد شتر را از براى طلب آن خير، و ممكن است كه «طاردة» بمعنى بار افكننده و دور كننده آن نباشد بلكه بمعنى رونده باشد يعنى طلب كنيد خير را در پاهاى شتر در حالى كه مى‏رود از نزد شما و در حالى كه وارد مى‏شود بر شما، و بر هر تقدير آنچه در احاديث ديگر وارد شده از مذمّت شتر و اين كه اقبال آن ادبار است و ادبار آن ادبار ممكن است كه بر شترى محمول شود كه از براى نتاج كسى نگاهدارد نه از براى بار آوردن تا منافاتى با اين نداشته باشد، و ممكن است كه مراد در اين مقام اين باشد كه طلب خير از حق تعالى بكنيد در وقتى كه شتر فرود آيد و بار بيفكند يعنى بدعا كه خير پيش شما آورد يا بقدرى تصدّق از آنچه شتر آورده است و همچنين اگر «طارده» بمعنى رونده باشد بدعا در وقت رفتن نيز، و بنا بر اين منافاتى ندارد با اين كه‏ نگاه داشتن شتر نفعى نداشته باشد چنانكه ظاهر آن احاديث است.

2538 أجملوا فى الطّلب فكم من حريص خائب و مجمل لم يخب. نيكوئى كنيد در طلب يعنى بوجه نيكو طلب معيشت كنيد و حريص مباشيد در آن پس بسا حريصى كه نوميد باشد، و بسا نيكو طلب كننده كه نوميد نشده باشد.

2539 احترسوا من سورة الاطراء و المدح فانّ لهما ريحا خبيثة فى القلب. نگاهداريد خود را از سورت مبالغه در ثنا و مدح پس بدرستى كه از براى آنها باديست گنده در دل، «سورت» بمعنى حدّت و تندى و اثر و علامت و ارتفاع و بلندى آمده و هر يك در اينجا مناسب است و بنا بر اوّل مراد به «تندى اطراء و مدح» زيادتى آنهاست و اغراق و گزاف در آنها، يا حدّت و تندى كه در نفس ممدوح بسبب آنها حاصل شود، و بنا بر دوّم مراد به «أثر و علامت آنها» عجب و فخريست كه در نفس بسبب آنها پديد آيد، و بنا بر سوّم ترفّع و سربلنديست كه بسبب آنها در نفس بهم رسد و مراد اين است كه خود را از سورت آنها نگاهداريد و مگذاريد كه كسى مبالغه در ثناى شما يا مدح شما كند زيرا كه آنها اثرى گنده در دل كند كه آن احداث عجيب و فخرى در آن باشد.

2540 اعملوا و العمل ينفع و الدّعاء يسمع و التّوبة ترفع. عمل كنيد و عمل نفع مى‏دهد، و دعا شنيده مى‏شود، و توبه بلند كرده مى‏شود، يعنى عمل نيك كنيد كه عمل نيك نفع مى‏دهد (تا آخر) يا اين كه عمل كنيد در حالى كه عمل نفع مى‏دهد و دعا شنيده مى‏شود و توبه بلند كرده مى‏شود، يعنى پيش از وقت مرگ و ظاهر شدن احوال آن نشأه كه آن وقت ديگر عمل سودى ندهد و دعا شنوده‏ نشود و توبه بلند كرده نشود، و بر هر تقدير «بلند شدن توبه» كنايه از قبول شدن آن است گويا هر چه قبول شود بلند شود تا بحق تعالى برسد تا آن را قبول كند يا بلند شود بجانب آسمان.

2541 اصدقوا فى اقوالكم، و اخلصوا فى اعمالكم، و تزكّوا بالورع. راست گوئيد در گفتارهاى خود، و اخلاص كنيد در كردارهاى خود، و پاكيزه شويد بپرهيزگارى.

2542 الزموا الصّبر فانّه دعامة الايمان و ملاك الامور. لازم شويد صبر را و جدا نشويد از آن پس بدرستى كه صبر ستون ايمان است و اصل كارهاست.

2543 احسنوا تلاوة القرآن فانّه انفع القصص، و استشفوا به فانّه شفاء الصّدور. نيكو كنيد خواندن قرآن را پس بدرستى كه آن سودمندترين أمرى است يا سودمندترين حديث و گفتگوئى است، و در بعضى نسخه‏ها: «أحسن» بدل «أنفع» واقع شده و بنا بر اين بمعنى سودمندتر نخواهد بود بلكه بمعنى بهتر خواهد بود، و طلب شفا كنيد از آن پس بدرستى كه آن شفاى سينه‏هاست، مراد به: «نيكو كردن خواندن قرآن» اين است كه درست خوانده شود و با تأمّل و تدبّر باشد و مواظبت بر آن نموده شود.

2544 اتّبعوا النّور الّذى لا يطفا و الوجه الّذى لا يبلى، و استسلموا و سلّموا لامره فانّكم لن تضلوا مع التّسليم. پيروى كنيد آن نورى را كه خاموش نمى‏شود، و آن روئى را كه كهنه نمى‏شود،

و اطاعت كنيد و قبول كنيد مر فرمان او را پس بدرستى كه شما گمراه نمى‏شويد با قبول فرمان او، مراد به: «آن نور» و «آن رو» قرآن است بقرينه فقره سابق، و ممكن است كه: مراد خداى عزّ و جلّ باشد و بر هر تقدير اطلاق «نور» و «رو» بر او بر سبيل مجاز است.

2545 استصبحوا من شعلة واعظ متّعظ، و اقبلوا نصيحة ناصح متيقّظ، وقفوا عند ما افادكم من التّعليم. چراغ بر فروزيد از شعله پند دهنده كه خود پند گرفته باشد، و قبول كنيد نصيحت نصيحت كننده بيدارى را، و بايستيد نزد آنچه عطا كند شما را از آموزاندن يعنى عمل كنيد به آن چه بياموزد بشما و از آن تجاوز مكنيد.

2546 اقتدوا بهدى نبيّكم فانّه اصدق الهدى، و استنّوا بسنّته فانّها اهدى السّنن. پيروى كنيد راهنمائى پيغمبر خود را پس بدرستى كه آن راست‏ترين راهنمائى است، و سيرت و طريقه خود كنيد سيرت او را پس بدرستى كه آن راه نماينده‏ترين سيرتهاست.

2547 اتّقوا اللّه تقيّة من سمع فخشع، و اقترف فاعترف، و علم فوجل، و حاذر فبادر، و عمل فاحسن. بترسيد از خدا ترسيدن كسى كه شنيده باشد پس فروتنى كرده باشد، و كسب كرده باشد پس اعتراف كرده باشد، و دانسته باشد پس بيم داشته باشد، و حذر كرده باشد پس شتاب كرده باشد، و عمل كرده باشد پس نيكو كرده باشد، يعنى شنيده باشد اوامر و نواهى او را پس فروتنى كرده باشد باطاعت و انقياد آنها، و كسب گناه‏ كرده باشد پس اعتراف كرده باشد بآن و خود را گناهكار داند، و دانسته باشد أحكام او را پس بيم داشته باشد از مخالفت آنها يا از اين كه آيا از عهده آنها بر آمده باشد يا نه، و حذر كرده باشد و كناره گرفته باشد از آنچه نهى كرده باشد از آن پس شتاب كرده باشد در اين حذر و تأخير نكرده باشد در آن.

2548 اتّقوا اللّه تقيّة من دعى فاجاب، و تاب فاناب، و حذّر فحذر، و عبر فاعتبر، و خاف فامن. بترسيد از خدا ترسيدن كسى كه خوانده شده پس اجابت كرده، و توبه كرده پس انابت كرده، و ترسانيده شده پس حذر كرده، و عبور كرده پس عبرت گرفته، و ترسيده پس ايمن شده يعنى حق تعالى او را خوانده از براى أوامر و نواهى پس اجابت كرده بتسليم و انقياد آنها، و توبه كرده يعنى برگشته از گناه پس انابت كرده يعنى رو آورده بدرگاه حق تعالى، و ترسانيده شده يعنى از معاصى پس حذر كرده و كناره جسته از آنها، و عبور كرده يعنى گذشته بر چيزها پس عبرت و پند گرفته از هر چيزى به آن چه از آن توان پند گرفت، و ممكن است كه: «عبّر» بضمّ عين و تشديد باء خوانده شود و بنا بر اين معنى اين است كه: عبرت فرموده شده باشد يعنى پند داده شده باشد پس پند گرفته باشد و در بعضى نسخه‏ها «عيّر» بضمّ عين و تشديد ياى دو نقطه در زير واقع شده، و بنا بر اين معنى اين است كه: سرزنش كرده شده باشد پس عبرت گرفته باشد و ترك كرده باشد آنچه را سبب سرزنش نشود، و «ترسيده پس ايمن شده» يعنى ترسيده از خدا و عصيان او پس ترك معاصى كرده و ايمن شده.

2549 اقنعوا بالقليل من دنياكم لسلامة دينكم فانّ المؤمن البلغة اليسيرة من الدّنيا تقنعه. قناعت كنيد باندكى از دنياى خود از براى سلامتى دين خود پس بدرستى كه مؤمن اندك بلغه از دنيا قانع مى‏سازد او را، «بلغه» بضمّ قاف و سكون لام و فتح‏ غين چيزى است كه اكتفاء بآن توان نمود از وجه معاش.

2550 اقيلوا ذوى المروءات عثراتهم فما يعثر منهم عاثر الّا و يد اللّه ترفعه. در گذريد صاحبان مروّت را يعنى مردى يا آدميّت را از لغزشهاى ايشان پس بدرستى كه نمى‏لغزد از ايشان لغزنده مگر اين كه دست خدا بلند مى‏گرداند او را يعنى برميخيزاند او را از آنچه لغزيده بر آن و افتاده در آن يعنى رهائى دهد او را اگر در بلائى افتاده و عفو كند از او اگر در گناهى افتاده بسبب مروّتى كه دارد و هرگاه حق تعالى با ايشان چنين سلوك كند پس شما نيز خوب است كه چنين كنيد و از لغزشهاى ايشان بگذريد.

2551 اهربوا من الدّنيا و اصرفوا قلوبكم عنها فانّها سجن المؤمن، حظّه منها قليل و عقله بها عليل و ناظره فيها كليل. بگريزيد از دنيا و بگردانيد دلهاى خود را از آن، پس بدرستى كه آن زندان مؤمن است، بهره او از آن اندكى است، و عقل او بآن يعنى در امور آن بيمار است، و نظر كننده او كه همان عقل و شعور او باشد در آن يعنى در باره امور آن كند است، مراد اين است كه مؤمن نسبت بدنيا چنين است پس اگر خواهيد كه مؤمن باشيد بايد كه بگريزيد از دنيا و بگردانيد دلهاى خود را از آن يعنى رغبت بآن نداشته باشيد بلكه مكروه شما باشد.

2552 اعقلوا الخبر اذا سمعتموه عقل دراية لا عقل رواية فانّ رواة العلم كثير و رعاته قليل. دريابيد خبر را يعنى حديث را هر گاه بشنويد آن را دريافتن دانستن و فهميدن‏ نه دانستن روايت و نقل كردن، پس بدرستى كه روايت كنندگان علم بسيارند و رعايت كنندگان آن اندك يعنى رعايت كنندگان آن بفهميدن آن و اطّلاع بر مقاصد آن و پى بردن بمطالب آن و بنا بر اين دليل سابق تواند شد، و ممكن است كه مراد به «رعايت كنندگان آن» ظاهر آن باشد يعنى رعايت كنندگان آن بعمل كردن بآن و بنا بر اين بايد كه سابق آن را تأويل كرد و دريافت فهميدن را حمل كرد بر دريافتى كه سبب عمل بآن شود بنا بر ادّعاى اين كه كسى كه عمل بآن نكند گويا كه نفهميده آن را.

2553 الجئوا الى التّقوى فانّه جنّة منيعة، من لجأ اليها حصّنته و من اعتصم بها عصمته. پناه بريد بپرهيزگارى پس بدرستى كه آن نگاهدارنده‏ايست منيع، هر كه پناه برد بسوى آن نگاهدارد او را، و هر كه دست زند باو نگهدارى كند او را، «منيع» يعنى منع كننده و باز دارنده كسى را كه خواهد كه كسى را يا چيزى را از آنجا بيرون آورد يا از او بگيرد.

2554 اعتصموا بتقوى اللّه فانّ لها حبلا وثيقا عروته و معقلا منيعا ذروته. پناه بريد بترس از خدا پس بدرستى كه از براى آن است ريسمانى محكم محلّ دست گرفتن آن و محلّ پناه آوردنى منيع بلندى آن، تشبيه شده پرهيزگارى بچيزى كه ريسمانى باو بسته باشند كه هر گاه كسى خواهد بآن چيز پناه برد دست زند بآن ريسمان، و محلّ دست زدن آن ريسمان محكم باشد، باز تشبيه شده بكوهى و مانند آن كه محلّ پناه آوردنى داشته باشد بلند كه آن منيع باشد يعنى منع كند كسى را كه خواهد كسى را از آنجا بيرون برد.