شرح غررالحكم و دررالكلم ، جلد دوم

جمال الدين محمد خوانسارى‏

- ۱۲ -


2555 استعيذوا باللّه من سكرة الغنى فانّ له سكرة بعيدة الافاقة. پناه بريد بخدا از مستى توانگرى پس بدرستى كه از براى آن مستى است كه دور است بهوش آمدن از آن يعنى هر گاه توانگر باشيد پناه بريد بخدا از مستى آن توانگرى يا اين كه پناه بريد بخدا از اين كه چنين توانگرى از براى شما رو دهد.

2556 استعيذوا باللّه من لواقح الكبر كما تستعيذون به من طوارق الدّهر، و استعدّوا لمجاهدته حسب الطّاقة. پناه ببريد بخدا از لواقح تكبّر يعنى صفاتى كه آبستن بتكبّر باشند و تكبّر از آنها زايد چنانكه پناه مى‏بريد باو از مصيبتهاى روزگار، و مهيّا باشند از براى جنگ كردن با آن باندازه طاقت يعنى جنگ كردن با تكبّر و دفع نمودن آن از خود.

2557 ائتمروا بالمعروف و أمروا به، و تناهوا عن المنكر و انهوا عنه. فرمانبردارى كنيد بمعروف و امر كنيد بآن، و باز ايستيد از منكر و نهى كنيد از آن، يعنى هرگاه شما را امر كنند بمعروف فرمان بريد و بجا آوريد آن را و شما خود نيز امر كنيد ديگران را بآن، و هرگاه شما را نهى كنند از منكر، باز ايستيد از آن و هرگاه شما نيز نهى كنيد از آن، و مراد به «معروف» چيزى چند است كه حق تعالى نيكو دانسته و واجب كرده، و به «منكر» چيزى چند كه بد دانسته و حرام كرده، و ممكن است كه «معروف» شامل مستحبّات نيز باشد و «منكر» شامل مكروهات نيز باشد نهايت أمر بفرمانبردارى در آنها و امر مردم به آنها نيز بر سبيل استحباب خواهد بود و همچنين باز ايستادن از مكروهات و نهى مردم از آنها.

2558 اعرضوا عن كلّ عمل بكم غنى عنه، و اشغلوا انفسكم من امر الاخرة بما لا بدّلكم منه. اعراض كنيد از هر عملى كه بوده باشد شما را بى‏نيازى از آن، و مشغول سازيد نفسهاى خود را از امر آخرت به آن چه ناچار است شما را از آن، يعنى واگذاريد هر كارى را كه ضرور نباشد از براى شما و از آن مستغنى توانيد شد مثل اكثر أشغال دنيوى، و مشغول سازيد خود را به آن چه ضرور باشد شما را از امور آخرت.

2559 اقمعوا هذه النّفوس فانّها طلعة ان تطيعوها تزغ بكم الى شرّ غاية. بكوبيد اين نفسها را پس بدرستى كه آنها نگهبانند اگر اطاعت كنيد آنها را بر ميكنند شما را بسوى بدتر عاقبتى، يعنى نفس آدمى نگهبان اين كس است و هميشه در ملاحظه احوال اين كس است هر گاه ببيند كه شما طاعت او مى‏كنيد غنيمت داند اين را و بر ميكند شما را از جاى خود و مى‏برد بجانب هوا و هوس خود و مى‏رساند ببدترين عاقبتى.

2560 اغلبوا اهوائكم و هاربوها فانّها ان تقيّدكم توردكم من الهلكة ابعد غاية. غلبه كنيد بر خواهشهاى خود و جنگ كنيد با آنها، پس بدرستى كه آنها اگر ببند كشند شما را وارد مى‏سازند شما را از هلاكت بدورتر پايانى يعنى اگر خواهشها مسلّط شوند بر شما و شما را دربند خود در آرند چنين كنند با شما، پس جنگ كنيد با آنها و دفع كنيد آنها را از خود تا از ضرر آنها ايمن گرديد.

2561 انظروا الى الدّنيا نظر الزّاهدين فيها الصّارفين عنها، فانّها و اللّه عمّا قليل تزيل الثّاوى السّاكن و تفجع المترف الآمن. نگاه كنيد بسوى دنيا نگاه كردن جمعى كه بى‏رغبتند در آن و برگردانده‏اند خود را از آن، پس بدرستى كه آن قسم بخدا پس از اندك وقتى زايل كند اقامت كننده ساكن را، و دردناك گرداند مترف أيمن را، يعنى بعد از اندك وقتى زايل و فانى گرداند كسى را كه اقامت كرده باشد در آن و ساكن باشد در آن، و دردناك گرداند «مترف» را يعنى كسى را كه هميشه در تنعّم باشد و منع كرده نشود از آن، و «ايمن» يعنى ايمن از نزول بلا و مصيبت باو، باعتبار اين كه هرگز نرسيده باشد باو و مراد اين است كه نهايت مرتبه دنيا اين است كه كسى در آن چنين باشد و چنين كسى نيز بعد از اندك وقتى دردناك گردد بموت و عقبات بعد از آن پس كسى را كه اندك عقلى باشد رغبت بآن نكند.

2562 اتّقوا غرور الدّنيا فانّها تسترجع ابدا ما خدعت به من المحاسن و تزعج المطمئنّ اليها و القاطن. بپرهيزيد از فريب دنيا پس بدرستى كه آن پس مى‏گيرد آنچه را فريب دهد بآن از نيكوئيها، و بر ميكند از جاى خود كسى را كه آرام گرفته باشد بسوى آن و ساكن شده باشد در آن، «پس گرفتن دنيا آنچه را فريب دهد بآن» ظاهر است چه نعمتهاى دنيا بمرگ البتّه خود زايل شود اگر از راه ديگر نشود پس گوئيا دنيا آنها را كه داده پس گيرد.

2563 اتّقوا خداع الآمال فكم من مؤمّل يوم لم يدركه، و بانى بناء لم يسكنه، و جامع مال لم يأكله، و لعلّه من باطل جمعه و من حقّ منعه، اصابه حراما و احتمل به اثاما. بپرهيزيد از فريب امّيدها پس بسا كسى كه اميدوار شده باشد روزى را كه در نيافته باشد آن را، و بنا كننده بنائى كه ساكن نشده باشد در آن، و جمع كننده مالى كه نخورده باشد آن را، و گويا از راه باطلى جمع كرده آن را و از حقّى كه نداده آن را، رسيده بآن مال بعنوان حرامى و برداشته بسبب آن آنچه را جزاى گناه باشد و عقاب آن.

2564 اعرفوا الحقّ لمن عرفه لكم صغيرا كان او كبيرا، وضيعا كان او رفيعا. بشناسيد حقّ را از براى كسى كه بشناسد آن را از براى شما، كوچك بوده باشد يا بزرگ، پست مرتبه بوده باشد يا بلند مرتبه، مراد اين است كه: هر كه حقّ شما را شناسد شما هم حقّ او را شناسيد خواه كوچك باشد و خواه بزرگ، خواه پست مرتبه و خواه بلند مرتبه.

2565 احترسوا من سورة الجمد و الحقد و الغضب و الحسد، و اعدّوا لكلّ شي‏ء من ذلك عدّة تجاهدونه بها من الفكر فى العاقبة و منع الرّذيلة و طلب الفضيلة و صلاح الآخرة و لزوم الحلم. نگاهداريد خود را از حدّت و تندى بخيلى و كينه و خشم و رشك، و آماده كنيد از براى هر چيزى از اينها آماده كرده شده كه جنگ كنيد با آن چيز بآن آماده كرده شده از فكر در عاقبت و منع كردن پستى مرتبه و طلب نمودن افزونى‏ مرتبه، و سازگار آخرت، و جدا نشدن از بردبارى، بخيلى كه ترجمه شده بنا بر اين است كه: «الجمد» بجيم مكسور خوانده شود نهايت در نسخه‏ها كه بنظر رسيده «الحمد» بحاى بى نقطه مفتوح واقع شده بمعنى ستايش و بنا بر اين مراد اين است كه پناه ببريد از حدّت و تندى كه حاصل شود شما را بسبب ثنا و ستايش مردم شما را باعتبار عجبى كه حاصل شود از آن، نهايت گمان فقير اين است كه با جيم است چنانكه ترجمه شده نه حا، چنانكه در نسخه‏ها واقع شده و باقى كلام ظاهرست و محتاج بشرح نيست.

2566 اعجبوا لهذا الانسان ينظر بشحم و يتكلّم بلحم و يسمع بعظم و يتنفّس من خرم. تعجّب كنيد از اين آدمى كه نگاه ميكند بپاره پيه و سخن مى‏گويد بپارچه گوشتى، و مى‏شنود باستخوانى، و نفس مى‏كشد از رخنه، مراد اين است كه: تعجّب كنيد از اينها و استنباط كنيد از اينها كمال قدرت حق تعالى را.

2567 اضربوا بعض الرّأى ببعض يتولّد منه الصّواب. بزنيد بعضى رأى را ببعضى مى‏زايد از آن آنچه راست و درست باشد يعنى هرگاه در باب كارى با يكديگر مشورت كنيد رأى هر يك را با رأى ديگرى بسنجيد تا از آن ظاهر مى‏شود [يا شود] آنچه رأى درست باشد باين نحو كه رجحان رأى يكى ظاهر مى‏شود يا ظاهر مى‏شود رجحان رأى مركّب از چند رأى باين نحو كه از رأى هر يك جزوى در آن باشد.

2568 اجملوا فى الخطاب تسمعوا جميل الجواب. نيكوئى كنيد در خطاب تا بشنويد جواب نيكو، يعنى هرگاه از كسى چيزى‏ سؤال كنيد خطاب با او را نيكو كنيد يعنى از روى ادب با او سخن گوئيد تا جواب نيكو از او بشنويد.

2569 امخضوا الرّأى مخض السّقّاء ينتج سديد الآراء. بجنبانيد انديشه را مانند جنبانيدن سقّا تا بزايد نيكوى رأيها را يعنى هرگاه در كارى فكر و انديشه كنيد رأى را حركت دهيد مانند حركت دادن سقّا خيك آب را يعنى بهر طرف حركت دهيد آن را تا ملاحظه همه اطراف و جوانب آنرا بكنيد تا بعد از آن رأى درست از براى شما ظاهر شود، و ممكن است كه مراد موافق فقره اوّل اين باشد كه هرگاه در كارى با يكديگر مشورت كنيد بجنبانيد رأيها را مانند جنبانيدن سقّا خيك آب را يعنى رأيها را بر يكديگر زنيد تا از ميان آنها رأى درستى ظاهر شود.

2570 اتّهموا عقولكم فانّه من الثّقة بها يكون الخطاء. متّهم داريد عقلهاى خود را پس بدرستى كه از اعتماد بر آنها ميباشد خطا، يعنى متّهم داريد آنها را باين كه خطا و غلط ميكنند تا در كارها اعتماد بر محض عقل خود مكنيد و مشورت كنيد با جمعى از دوستان عاقل پس بدرستى كه اكثر خطاها از اين مى‏شود كه اين كس اعتماد بر عقل خود كند و بمجرّد رأى او بى‏مشورتى بديگرى كارها كند پس بعضى صواب آيد و بعضى خطا.

2571 اعملوا و أنتم فى آونة البقاء و الصّحف منشورة و التّوبة مبسوطة و المدبر يدعى و المسى‏ء يرجى قبل ان يخمد العمل و ينقطع المهل و تنقضى المدّة و يسدّ باب التّوبة. عمل كنيد و حال آنكه شما در اوقات بقاى درد نيائيد، و نامه‏هاى اعمال گشوده است، و توبه گسترده است، و كسى كه رو گردانيده باشد خوانده مى‏شود، و گنهكار تأخير كرده مى‏شود پيش از اين كه خاموش شود عمل، و بريده شود مهلت، و بسر آيد مدّت، و بسته شود در توبه يعنى طاعت و عبادت كنيد در حالى كه در اوقات بقاى در دنيائيد پيش از رسيدن وقت مرگ و ظاهر شدن آثار و علامات آن و در وقتى كه هنوز نامه اعمال شما گشوده است يعنى ملكين نامه أعمال را هنوز در نور ديده ننموده‏اند و هر چه بكنيد نوشته مى‏شود در آن، و توبه از براى شما گسترده است، و هر كه توبه كند قبول شود و رهائى يابد، و اين هر دو پيش از اين است كه مرگ در رسد و آدمى مشاهده بعضى أحوال و اوضاع آن نشأه كند و آن وقت كه شد ديگر نامه پيچيده شود باعتبار اين كه عمل بعد از آن سودى ندارد و نوشته نمى‏شود، و همچنين توبه ديگر مقبول نيست «و كسى كه رو گردانيده باشد خوانده مى‏شود» يعنى رو گردانيده باشد از درگاه خدا خوانده مى‏شود و دعوت مى‏شود باين كه رو بياورد بسوى او، يا اين كه اگر رو بياورد خوانده مى‏شود يعنى حقّ تعالى او را بجانب خود مى‏خواند و گناه او را عفو ميكند، و «گناهكار تأخير كرده مى‏شود» يعنى تأخير كرده مى‏شود در حكم بعذاب و عقاب او باعتبار اين كه هنوز وقت توبه باقى است، و ممكن است كه توبه كند و گناه خود را رفع نمايد و اينها نيز پيش از وقتى است كه مذكور شد و بعد از آن تأكيد مضمون سابق فرموده‏اند و فرموده‏اند كه: «پيش از اين كه خاموش شود عمل» يعنى ديگر عمل نتوان كرد، يا اين كه اگر توان كرد اعتبارى نداشته باشد و آن در وقتى است كه اشاره بآن شد كه حيات باقى باشد امّا مشاهده بعضى أحوال‏ و أوضاع آن عالم بشود «و بريده شود مهلت» يعنى ديگر مهلت عمل نباشد و «بسر آيد مدّت» و «بسته شود در توبه» و اينها همه پيش از وقت مذكور است، يارى كند خداى عزّ و جلّ، و همه مؤمنين را در آن وقت.

2572 اتّقوا باطل الأمل فربّ مستقبل يوم ليس بمستدبره و مغبوط فى أوّل ليلة قامت بواكيه فى آخره. بپرهيزيد از امّيد باطل پس بسا رو آورنده بروزى كه نباشد پشت گرداننده آنرا، و بسا كسى كه مردم آرزوى مثل حال او كنند در اوّل شبى كه برخيزند گريه كننده‏هائى بر او در آخر آن شب، «رو آورنده بروزى كه نباشد پشت گرداننده بآن» كسى است كه نماند بعد از آن روز تا پشت گرداند بآن، و مراد اين است كه: اعتبار حيات بر اين نحو است و با وجود اين امّيد باطل داشتن مثل اكثر امّيدهاى دنيوى از كمال بى‏عقلى است.

2573 استعدّوا ليوم تشخص فيه الابصار و تتدلّه لهوله العقول و تتبلد البصائر. آماده شويد از براى روزى كه گشوده مى‏شود در آن چشمها و نتوان بر هم زد، و مدهوش مى‏شود بسبب هول آن عقلها، و كند مى‏شود در آن بينائيها، مراد روز قيامت است يا روز مرگ، و ممكن است كه: «تشخص فيه الابصار» باين معنى باشد كه بلند مى‏شود در آن چشمها يعنى همواره آدمى در آن متوجّه عالم بالا است كه شايد از آن عالم أمرى كه باعث آرام و اميدوارى او باشد باو برسد.

2574 اعملوا ليوم تذخر له الذّخائر و تبلى فيه الّسرائر. عمل كنيد از براى روزى كه ذخيره مى‏شود از براى آن روز ذخيره‏ها و خبر داده مى‏شود در آن روز نهانيها يعنى حق تعالى در آن روز از أسرار و نهانيهاى مردم خبر دهد.

2575 اذكروا هادم اللّذّات و منغّص الشّهوات و داعى الشّتات. ياد كنيد خراب كننده لذّتها و تيره كننده خواهشها و خواننده بسوى پراكندن را يعنى مرگ را يا حق تعالى را كه باعتبار ميرانيدن موصوف بصفات مذكوره گردد.

2576 اذكروا مفرّق الجماعات و مباعد الامنيّات و مدنى المنيّات و المؤذن بالبين و الشّتات. ياد كنيد پراكنده كننده جماعتها، و دور كننده آرزوها، و نزديك كننده مرگ‏ها، و اعلام كننده بدورى و پراكندگى را مراد، حق تعالى است كه جماعتها را پراكنده سازد گاهى بمرگ و گاهى باسباب ديگر، و آرزوها را از مردم دور كند بمرگ يا بغير آن، و همچنين مرگ‏ها را نزديك كند بمردم و اعلام كند ايشان را بدورى و پراكندگى از يكديگر بسبب موت.

2577 ارفضوا هذه الدّنيا التّاركة لكم و ان لم تحبّوا تركها و المبلية اجسادكم على محبّتكم لتجديدها. ترك كنيد اين دنيا را كه ترك كننده است مر شما را و هر چند دوست نداريد ترك آن را، و كهنه كننده است بدنهاى شما را بعوض دوستى شما نو كردن آن را، يعنى با وجود اين كه شما هميشه دوست مى‏داشتيد كه آن را زينت دهيد و نو و تازه گردانيد، آن بجزاى اين بدنهاى شما را كهنه گرداند و بپوشاند.

از آنچه وارد شده از حكمتهاى حضرت امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب-  عليه السّلام -  يعنى بر او باد درود در حرف الف بلفظ «احذروا» يعنى حذر كنيد و اين هم داخل است در الف امر: زيرا كه: «احذروا» يك فردى است از امر، نهايت چون بخصوص اين لفظ كلام بسيارى نقل شده آن را عليحده جمع نموده و در بعضى نسخه‏ها بلفظ «احذر» واقع شده و اين بهتر است زيرا كه: بعضى فقرات در نسخه‏ها بلفظ «احذر» واقع شده، پس اولى «احذر» است كه شامل «احذروا» هم باشد، فرموده است آن حضرتعليه السّلام :

2578 احذروا اللّسان فانّه سهم يخطى. حذر كنيد يعنى كناره جوئيد از زبان پس بدرستى كه آن تيرى است كه خطا ميكند.

2579 احذروا الشّره فانّه خلق مردى. حذر كنيد از غلبه حرص پس بدرستى كه آن خوئى است هلاك كننده، يا اندازه، يعنى اندازنده در مهالك و فتنه‏ها.

2580 احذروا التّفريط فانّه يوجب الملامة. حذر كنيد از تقصير پس بدرستى كه آن واجب سازد ملامت را، يعنى سبب ملامت و سرزنش گردد، و مراد تقصير در طاعات و عبادات و غير آنهاست از امورى كه كردن آنها ضرور باشد هر چند از امور دنيويّه باشد.

2581 احذروا العجلة فانّها تثمر النّدامة. حذر كنيد از شتاب كردن پس بدرستى كه آن ميوه دهد پشيمانى را.

2582 احذروا الجبن فانّه عار و منقصة. حذر كنيد از ترس پس بدرستى كه آن ننگ است و منقصت يعنى سبب نقص و كمى مرتبه اين كس، يا نقصان و زيان او.

2583 احذروا البخل فانّه لؤم و مسبّة. حذر كنيد از بخيلى پس بدرستى كه آن پستى مرتبه است و جاى دشنام دادن، يعنى باعث اين مى‏شود كه مردم صاحب آن را دشنام دهند.

2584 احذروا الغفلة فانّها من فساد الحسّ. حذر كنيد از غافلى و بى خبرى پس بدرستى كه آن از فساد دريافت است، چه ظاهر است كه كسى را كه دريافت صحيحى باشد هميشه از خود با خبر باشد و از امورى كه باعث صلاح حال او باشد غافل نشود و در پى تحصيل آنها باشد.

2585 احذروا الحسد فانّه يزرى بالنّفس. حذر كنيد از حسد پس بدرستى كه آن عيبناك مى‏گرداند نفس را.

2586 احذروا الامل المغلوب و النّعيم المسلوب. حذر كنيد از اميد غلبه كرده شده و از نعمت ربوده شده، يعنى از اميد أمور دنيويّه كه البتّه غلبه كرده شود و از اين كس زائل گردد، و همچنين از نعمتهاى دنيا كه آخر ربوده شود از اين كس يعنى از سعى در تحصيل آنها و اهتمام در آن.

2587 احذروا الزّائل الّشهىّ و الفانى المحبوب. حذر كنيد از زايل شونده دلكش و فانى شونده دوست داشته شده، يعنى از سعى‏ در تحصيل آنچه خواهش آن داشته باشيد و دوست داريد آن را از امور دنيويّه كه زايل و فانى گردد بلكه بايد كه سعى و اهتمام از براى چيزى باشد كه پاينده و باقى باشد و آن نعمتهاى اخروى است.

2588 احذروا الغضب فانّه نار محرقة. حذر كنيد از خشم پس بدرستى كه آن آتشى است سوزاننده، زيرا كه سبب كارى چند شود كه صاحب خود را بآتش فرستند.

2589 احذروا الامانىّ فانّها منايا محققّة. حذر كنيد از آرزوها پس بدرستى كه آنها مرگ‏هايند تحقيق كرده شده، يعنى بتحقيق مرگ‏هايند، باعتبار اين كه آدمى را در هلاكتهاى اخروى و دنيوى اندازند و هميشه در رنج و تعب دارند.

2590 احذر كلّ عمل اذا سئل عنه صاحبه استحيى منه و أنكره. حذر كن از هر كارى كه هرگاه سؤال كرده شود از آن صاحب آن شرم كند از آن و انكار كند آن را، يعنى اين معنى نشان بدى آن كار است پس بايد كه از آن حذر كرد و در بعضى نسخه‏ها بجاى «صاحبه»: «عامله» است يعنى كننده آن.

2591 احذر كلّ امر اذا ظهر ازرى بفاعله و حقّره. حذر كن از هر كارى كه هر گاه آشكارا شود عيبناك گرداند كننده آن را و كوچك گرداند او را.

2592 احذر الّشرير عند اقبال الدّولة لئلّا يزيلها عنك و عند ادبارها لئلّا يعين عليك. حذر كن از شرير نزد رو آوردن دولت از براى اين كه مبادا زايل كند آن‏ دولت را از تو و نزد پشت گردانيدن آن از براى اين كه مبادا كه يارى كند بر تو، مراد اين است كه آدم شرير بد ذات را پيش خود راه مده نه در ابتداى دولت زيرا كه از او ايمن نتوان بود مبادا كارى كند كه آن دولت را از تو زايل كند و نه در وقتى كه دولت رو از تو گرداند زيرا كه هرگاه بد ذات باشد و مطّلع بر احوال تو شود ممكن است كه آن وقت حرفى چند گويد كه باعث زيان و خسران تو باشد چنانكه مشاهده مى‏شود كه بعضى از ملازمان ارباب دولت بعد از عزل ايشان شروع ميكنند در ابواب و تقرير ايشان.

2593 احذر الاحمق فانّ مداراته تعنّيك و موافقته ترديك و مخالفته تؤذيك و مصاحبته وبال عليك. حذر كن از احمق يعنى كم عقل از براى اين كه مدارا كردن با او بتعب و رنج مى‏اندازد ترا، و موافقت كردن با او هلاك مى‏گرداند ترا، و مخالفت كردن با او آزار مى‏دهد ترا، و هم صحبتى با او وبالى است بر تو، مراد به «مدارا» اين است كه با او سازگارى كند نه موافقت كند و نه مخالفت كند، و ظاهر است كه اين معنى بر اين كس بسيار دشوار است و ديدن امور ناشايست و سازگارى كردن رنج و تعب تمام دارد، و آنچه در ترجمه نوشته شده كه «بتعب و رنج مى‏اندازد ترا» بنا بر اين است كه «تعنّيك» بنون با تشديد و ياى دو نقطه زير خوانده شود، و ممكن است كه هر دو بياى دو نقطه زير خوانده شود [«يعنى «تعييك»] و بنا بر اين معنى اين است كه: عاجز مى‏گرداند ترا، «و موافقت كردن با او هلاك مى‏گرداند ترا» زيرا كه او كارى چند كند كه سبب هلاك دنيوى و اخروى گردد، «و مخالفت با او آزار مى‏دهد ترا» يا باعتبار اين كه بسبب مخالفت بيم آن هست كه آزار او باين كس برسد، و يا باعتبار اين كه مخالفت با رفيق بر مردمى كه علوّ مرتبه داشته باشند دشوار است و آزاريست از براى ايشان، و «هم صحبتى با او وبال است بر تو» يا بنا بر آنست كه مذكور شد از مفاسد مدارا و موافقت و مخالفت، پس بمنزله نتيجه كلام سابق است، و يا مراد اين است كه اصل هم صحبتى با احمق قطع نظر از مفاسد مزبوره وبال است يعنى سخت و گران است.

2594 احذر من كلّ عمل يعمل فى السّرّ و يستحيى منه فى العلانية. حذر كن از هر كارى كه كرده شود در نهانى و شرم داشته شود از آن در آشكارا، زيرا كه اين معنى علامت بدى آن است.

2595 احذر كلّ امر يفسد الآجلة و يصلح الدّانية. حذر كن از هر كارى كه فاسد گرداند آخرت را و بصلاح آورد دنيا را، مراد از وصف دوّم ذكر محذورى ديگر از براى آن نيست بلكه مراد اين است كه هر چند دنيا را بصلاح آورد چون آخرت را فاسد كند بايد از آن حذر كرد.

2596 احذر كلّ عمل يرضاه عامله لنفسه و يكرهه لعامّة المسلمين. حذر كن از هر كارى كه راضى باشد كننده آن بآن از براى نفس خود و ناخوش دارد آن را از براى عامّه مسلمانان زيرا كه اين معنى نشان بدى آن كار است چنانكه ظاهر است.

2597 احذر كلّ قول و فعل يؤدّى الى فساد الآخرة و الدّين. حذر كن از هر گفتار و كردارى كه مى‏كشاند بفساد آخرت و دين.

2598 احذر مصاحبة كلّ من يقبل رأيه و ينكر عمله فانّ الّصاحب معتبر بصاحبه. حذر كن از مصاحبت كسى كه قبول مى‏شود رأى و انديشه او و ناخوش داشته مى‏شود كردار او، زيرا كه مصاحب بوزن در آيد بمصاحب او، يعنى مردم مصاحب هر شخصى را هم وزن او و مثل او دانند پس هرگاه كسى با چنين شخصى كه مردم كردار او را بد دانند مصاحبت كند كردار او را نيز بد دانند، و مخفى نيست كه وصف اوّل وصفى نيست كه سبب بدى باشد بلكه بدى او باعتبار وصف دوّم است، و مراد اين است كه هر چند كسى از اهل رأى و تدبير باشد و مردم رأى و انديشه او را قبول كنند باز با او مصاحبت مكن كه متّهم گردى.

2599 احذر مجالسة قرين الّسوء فانّه يهلك مقارنه و يردى مصاحبه. حذر كن از همنشينى هم نشين بد، پس بدرستى كه او هلاك مى‏گرداند هم نشين خود را و هلاك مى‏گرداند مصاحب خود را، يا مى‏اندازد او را، يعنى در مهالك دنيوى و اخروى، يا پست مرتبه مى‏گرداند او را، و در بعضى نسخه‏ها بجاى «مصاحبه»: «صاحبه» است و هر دو بيك معنى است.

2600 احذر منازل الغفلة و الجفاء و قلّة الاعوان على طاعة اللّه. حذر كن از جايگاههاى غفلت و جفا و كمى يارى كنندگان بر طاعت خدا، «جفا» خلاف نيكوئى و احسان است، و مراد اين است كه اقامت و سكنى مكن در جاهائى كه اهل آنها غافل و بيخبر باشند از احكام شرع و محاسن و نيكوئيها، يا از اصلاح حال خود، و از اهل نيكوئى و احسان نباشند و يارى كنندگان بر طاعت خدا در آنها كم باشد.

2601 احذر مصاحبة الفسّاق و الفجّار و المجاهرين بمعاصى اللّه. حذر كن از مصاحبت فاسقان و فاجران و جمعى كه آشكارا كنند معاصى خدا را، «فاسق» چنانكه قبل از اين مذكور شد كسى است كه مرتكب كبيره شده باشد يا اصرار بر صغيره نمايد، و توبه نكرده باشد، و «فاجر» نيز بمعنى فاسق است و تأكيد است و گاهى خصوص زنا كننده را و گاهى خصوص دروغگو را گويند، و بنا بر اين دو احتمال ذكر خصوص او از براى زيادتى اهتمام بحذر از اوست چنانكه ذكر «مجاهرين بمعاصى خدا» نيز از براى اين معنى است، زيرا كه از مصاحبت فسّاق و فجّار مطلقا حذر بايد كرد خواه آشكارا كنند معاصى را و خواه پنهان، و ذكر خصوص آنها كه آشكارا ميكنند آنها را از براى زيادتى اهتمام است باحتراز از ايشان.

2602 احذر الّشره فكم اكلة منعت اكلات. حذر كن از غلبه حرص پس بسا خوردنى كه منع كند از چندين خوردن، و ممكن است كه «اكله» بفتح همزه خوانده نشود بلكه بضمّ آن خوانده شود و بنا بر اين معنى اين است كه بسا لقمه كه منع كند از چندين لقمه، و مصداق اين كلام معجز نظام در امراء و حكّام ظاهر است چه هر كدام از ايشان حريص باشد و زيادتى بر رعايا كند همين كه حال او بر ايستادگان پايه سرير گردون مصير ظاهر گردد معزول شود و مدّتها بزحمت و تعب مدارا كند و هر كه پرزيادتى نكند دولت او باقى باشد و هر چند كم گيرد باعتبار امتداد زمان دولت او اضعاف مضاعف آنچه آن حريص گرفته بگيرد.

2603 احذر الهزل و اللّعب و كثرة المزح و الضّحك و التّرهّات. حذر كن از هزل و بازى و بسيارى مزاح و خنده و سخنان باطل و بى‏فايده، «هزل» قول يا فعلى است كه بعنوان «جدّ» نباشد بلكه از راه لعب و بازى باشد پس ذكر بازى بعد از آن تأكيد است.

2604 احذر الّلئيم اذا اكرمته و الرّذل اذا قدّمته، و السّفلة اذا رفعته. حذر كن از لئيم هرگاه گرامى گردانى او را، و از رذل هرگاه پيش دارى او را، و از سفله هرگاه بلند گردانى او را، «لئيم» و «رذل» و «سفله» نزديك بيكديگرند و كسى را گويند كه پست مرتبه و دون و خسيس باشد پس غرض از كلام تأكيد است و مراد اين است كه مردم فرومايه پست مرتبه را نبايد عزيز و گرامى كرد و پيش داشت و بلند گردانيد، زيرا كه ايشان حوصله آن ندارند و هرگاه دست يابند ضرر و اذيّت ايشان بمردم بسيار خواهد رسيد پس هر كه چنين كسى را بلند كند بايد حذر كند از او و از عاقبت كار خود.

2605 احذر الكريم اذا اهنته، و الحليم اذا جرحته، و الشجاع اذا اوجعته. حذر كن از كريم هرگاه خوار كنى او را، و از بردبار هرگاه ريش سازى او را، و از دلير هرگاه دردناك گردانى او را، «حذر كردن از ايشان» باعتبار اين است كه ايشان را صبر بر اهانت و خفّت بسيار مشكل است پس بقدر مقدور سعى در تلافى و انتقام خواهند كرد پس بايد حذر از آن داشت و اين معنى در غير حليم ظاهر است، و در حليم باعتبار اين است كه حليم و بردبار اگر چه حلم دارد و از مردم بگذراند امّا وقتى كه از حدّ بگذرانند و او را زياد برنجانند او هم از جا برآيد و خشم او زياد باشد از غير حليم چنانكه مشهور است «نعوذ باللّه من غضب الحليم-  پناه مى‏بريم بخدا از خشم حليم» و هرگاه دستى نداشته باشد كه تواند انتقام كشيد شكوه بدرگاه حق تعالى برد كه منتقم حقيقى است و حذر از آن زياده بايد كرد.

2606 احذر مجالسة الجاهل كما تأمن من مصاحبة العاقل. حذر كن از همنشينى جاهل چنانكه ايمنى از مصاحبت عاقل، و بقرينه مقابله با «عاقل» دور نيست كه مراد به «جاهل» مقابل «عاقل» باشد نه مقابل «عالم».

2607 احذر فحش القول و الكذب فانّهما يزريان بالقائل. حذر كن از سخن دشنام و دروغ پس بدرستى كه آنها عيبناك گردانند گوينده را.

2608 احذر الدّنيا فانّها شبكة الشّيطان و مفسدة الايمان. حذر كن از دنيا پس بدرستى كه آن دام شيطان است و جايگاه فساد ايمان.

2609 احذر الكبر فانّه رأس الطّغيان و معصية الرّحمان. حذر كن از تكبّر پس بدرستى كه آن سر طغيان و سركشى است و نافرمانى پروردگار مهربان، چنانكه شيطان از راه تكبّر سجده حضرت آدم نكرد و خود را ملعون ازل و ابد گردانيد.

2610 احذر الحذر ايّها المستمع، و الجدّ الجدّ ايّها العاقل وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ. طلب كن حذر را اى شنونده طلب كن حذر را، و طلب كن كوشش را طلب كن‏ كوشش را اى عاقل، يا اى غافل چنانكه در بعضى نسخه‏ها واقع شده و خبر نمى‏دهد ترا مثل دانائى، مراد حذر از عصيان و نافرمانى حق تعالى است و كوشش در اطاعت و بندگى حق تعالى است، و تكرار هر يك از براى تأكيد است، و مراد به «دانائى» آن حضرت خود است صلوات اللّه و سلامه عليه يعنى ديگر مثل من دانائى خبر نمى‏دهد ترا پس بايد حرف مرا بشنوى و از آن تجاوز نكنى، و پوشيده نيست كه «الحذر الحذر»، و همچنين «الجدّ الجدّ» ممكن است كه بنصب خوانده شود و معنى چنان باشد كه ترجمه شده، و ممكن است كه برفع خوانده شود و بنا بر اين ترجمه اين است كه: «حذر مطلوب است حذر مطلوب است، كوشش بايد كوشش بايد».

2611 الحذر الحذر ايّها المغرور و اللّه لقد ستر حتّى كأنّه قد غفر. طلب كن حذر را طلب كن حذر را يا حذر بايد حذر بايد اى فريب خورده قسم بخدا كه بتحقيق پوشيده است تا اين كه گويا آمرزيده است يعنى گناهان را چنان پوشيده و رسوا نكرده كه گويا آمرزيده آنها را، و اين اشاره است بوجهى از براى فريب خوردن مردم و اين كه فريب خوردن ايشان از راه سلوكى است كه حق تعالى از روى مهربانى با ايشان ميكند، و ممكن است كه مراد مجرّد اين باشد كه حق تعالى باين مهربانى با تو سلوك كند پس تو نيز فريب دنيا مخور و حذر كن از نافرمانى و عصيان او.

2612 احذر ان يخدعك الغرور بالحائل اليسير او يستزلّك السّرور بالزّائل الحقير. حذر كن از اين كه فريب دهد ترا فريب خوردن باندك مانعى يا اين كه بلغزاند ترا شادمانى بزايل شونده كوچكى «حذر كن از اين كه فريب دهد ترا» يعنى از اين كه فريب خورى تو بدنيا كه اندك حايل و مانعى است ميانه تو و آخرت، و باندك فرصتى منقضى گردد و ترا رجوع بآخرت بايد كرد پس حذر كن از اين كه فريب خورى بآن و مشغول گردى بآن و مانع شود آن از عمل از براى آخرت، و مراد از «زايل شونده كوچك» نيز همان دنياست، و مراد اين است كه حذر كن از اين كه شادمانى بدنياى فانى كوچك مرتبه ترا بلغزاند و مشغول بخود سازد و از آخرت باز دارد.

2613 احذر الموت و احسن له الاستعداد تسعد بمنقلبك. حذر كن از مرگ و نيكو گردان از براى آن آماده شدن را تا نيكبخت شوى در جاى بازگشت خود، مراد از حذر كردن از مرگ حذر كردن از آنست بى اين كه آماده آن شده باشد و «نيكوگردان از براى آن آماده شدن را» اشاره به آنست و اگر نه از مرگ حذر نتوان كرد.

2614 احذر قلّة الزّاد و اكثر من الاستعداد لرحلتك. حذر كن از كمى توشه و بسيار گردان آماده شدن را از براى رفتن خود يعنى رفتن بسفر آخرت و در بعضى نسخه‏ها بجاى «لرحلتك» «تسعد برحلتك» است و بنا بر اين ترجمه اين است كه بسيار گردان تهيّه و استعداد را تا اين كه فيروزى يابى برفتن خود يعنى با فيروزى بروى.

2615 احذروا صولة الكريم اذا جاع و اشر الّلئيم اذا شبع. حذر كنيد از سطوت و سربلندى كريم هرگاه گرسنه شود، و از نشاط و فرحناكى لئيم هرگاه سير شود، مكرّر مذكور شد كه «كريم» صاحب جود را گويند و همچنين شخص بلند مرتبه را، و «لئيم» مقابل اوست بهر دو معنى و در اين مقام نيز هر يك احتمال دارد.

2616 احذروا سطوة الكريم اذا وضع و سورة اللّئيم اذا رفع. حذر كنيد از سطوت و سربلندى كريم هرگاه پست گردانيده شود، و از حدّت و تندى لئيم هرگاه بلند كرده شود.

2617 احذروا نفار النّعم فما كلّ شارد بمردود. حذر كنيد از گريختن نعمتها پس نيست هر گريخته برگردانيده شده يعنى كارى مكنيد كه باعث گريختن دولت و نعمتهاى شما شود مثل ظلم و ستم و تغيير وضع و ترك داد و دهش و امثال آن از كارهاى خير كه عادت بآن كرده باشيد زيرا كه چنين نيست كه هر چه بگريزد باز گردد گاه باشد كه دولت شما كه بگريزد ديگر بر نگردد چنانكه غالب آنست.

2618 احذروا ضياع الاعمار فيما لا يبقى لكم ففائتها لا يعود. حذر كنيد از ضايع شدن عمر در آنچه باقى نمى‏ماند از براى شما پس رفته عمرها بر نمى‏گردد، مراد به «آنچه باقى نمى‏ماند» همه أمور دنيويّه است كه هيچ يك از آنها باقى نماند، و «رفته عمرها بر نمى‏گردد» بيان وجه وجوب حذر است از ضايع شدن عمرها، زيرا كه هرگاه برنگردد پس آنچه ضايع شود از كيسه اين كس برود و تدارك آن ممكن نباشد.

2619 احذروا نارا حرّها شديد و قعرها بعيد و حليّها حديد. حذر كنيد از آتشى كه گرمى آن سخت است، و ته آن دور است، و زيورهاى آن آهن است، يعنى زنجيرها و مانند آنها كه ظاهر است كه وقتى كه گرم شود چه ميكند ببدن، نعوذ باللّه منه.

2620 احذروا نارا لجبها عتيد، و لهبها شديد، و عذابها ابدا جديد. حذر كنيد از آتشى كه فرياد آن يا اضطراب موج آن يا كشش آن يعنى كشش آن كسى را كه نزديك آن رود بجانب خود كه مهيّاست، و زبانه آن سخت است، و عذاب آن هميشه تازه است يعنى هر لحظه تازه مى‏شود چنانكه در قرآن مجيد فرموده كه هرگاه پوستهاى ايشان پخته شود تبديل مى‏كنيم ايشان را پوستهاى ديگر تا بچشند بآن وبال كار خود را.

2621 احذروا الذّنوب المورطة و العيوب المسخطة. حذر كنيد از گناهان كه در هلاكت مى‏اندازند و عيبها كه خشم مى‏آورند يعنى هلاكت اخروى و گاهى دنيوى نيز، و مراد به «عيبها» نيز گناهان است كه باعث خشم خداى عزّ و جلّ گردد.

2622 احذروا من اللّه كنه ما حذّر كم من نفسه، و اخشوهم خشية تحجزكم عمّا يسخطه. حذر كنيد از خدا بر حقيقت آنچه حذر فرموده شما را از خود، و بترسيد از او ترسيدنى كه منع كند شما را از آنچه بخشم آورد او را.

2623 احذروا عدوّا نفذ فى الصّدور خفيّا و نفث فى الآذان نجيّا. بترسيد از دشمنى كه گذر كرده در سينه‏ها پنهان و دميده نفسها را در گوشها رازگو يعنى شيطان.

2624 احذروا هوى هوى بالانفس هويّا و أبعدها عنه قرارة الفوز قصيّا. حذر كنيد از خواهشى كه فرو آورده است نفسها را از بلندى بپستى فرود آوردنى، و دور كرده است آنها را از قرارگاه فيروزى دورى دور، و ممكن است كه معنى اين باشد كه دور كرده است آنها را از فيروزى كه محلّ قرار و آرام است دورى دور، و مراد اين است كه خواهش و پيروى آن دور كرده است نفسها را از محلّ قرار فيروزى بسعادت و نيكبختى، يا از سعادت و نيكبختى كه محلّ قرار و آرام است دورى دور.

2625 احذروا عدوّ اللّه ابليس ان يعديكم بدائه او يستفزّكم بخيله و رجله فقد فوّق لكم سهم الوعيد و رماكم من مكان قريب. حذر كنيد از دشمن خدا شيطان اين كه از حدّ در گذراند يا اين كه برانگيزاند شما را بمكر خود، يا اين كه برانگيزاند شما را بسواران خود و پيادگان خود پس بتحقيق كه در كمان گذاشته است از براى شما فاق تير ترسانيدن را، و انداخته بشما از مكانى نزديك يعنى برانگيزاند شما را بسوى معاصى و گناهان بمعاونت سواران و پيادگان كه تابع اويند، بتحقيق كه در كمان گذاشته از براى شما فاق تير ترسانيدن را يعنى ترسانيدن شما را از خود و انداخته بشما از مكانى نزديك پس خورده تير او بشما و شما را از خود ترسانيده و تابع خود كرده پس حذر كنيد از او و از مكر او و ترك پيروى او كنيد.

2626 احذروا الشّحّ فانّه يكسب المقت و يشين المحاسن و يشيع العيوب. حذر كنيد از بخيلى پس بدرستى كه آن كسب ميكند دشمنى را، و عيبناك‏ مى‏گرداند صفات نيكو را، و فاش مى‏گرداند عيبها را، مراد دشمنى خداى عزّ و جلّ است يا دشمنى مردم يا هر دو.

2627 احذروا اهل النّفاق فانّهم الضّالّون المضلّون الزّالّون المزلّون قلوبهم دوية و صحافهم نقيّة. حذر كنيد از اهل نفاق يعنى جمعى كه باطن ايشان با ظاهر موافق نيست و مراد نفاق با حق تعالى است يا بخلق نيز پس بدرستى كه ايشان گمراهان گمراه كنندگان لغزيدگان لغزانندگانند، و دلهاى ايشان بيمارست يا كم عقل است، و صفحه‏هاى روهاى ايشان پاكيزه است.

2628 احذروا منافخ الكبر و غلبة الحميّة و تعصّب الجاهليّة. حذر كنيد از آلات دميدن كبر يعنى از آنچه سبب اين مى‏شود كه تكبّر در اين كس بهم رسد و از غلبه حميّت و تعصّب جاهليّت، «حميّت» بمعنى غيرت و ننگ داشتن است و مراد ننگ داشتن از چيزى چند است كه بحسب شرع ناخوشى نداشته باشد و ننگ از آن نبايد داشت و «تعصّب جاهليّت» يعنى تعصّب كشيدن از براى خويشان و دوستان با آنكه حق بجانب ايشان نباشد مانند تعصّب جاهليّت يعنى تعصّبى كه عربان در زمان جاهليّت پيش از اسلام داشتند، و ممكن است كه مراد به «جاهليّت» مطلق نادانان باشد چه غالب اين است كه در نادانان تعصّبى باشد.

2629 احذروا يوما تفحص فيه الاعمال، و تكثر فيه الزّلزال و تشيب فيه الاطفال. حذر كنيد از روزى كه پرسيده مى‏شود در آن كردارها، و بسيار مى‏شود در آن‏ لرزش زمين، و پير ميشوند در آن كودكان، مراد روز قيامت است و در قرآن مجيد نيز اشاره بزلزله آن شده آنجا كه فرموده: يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‏ءٌ عَظِيمٌ يعنى اى مردمان بترسيد از پروردگار خود بدرستى كه زلزله ساعت يعنى روز قيامت چيزيست عظيم بعضى از علما گفته‏اند كه: آن زلزله‏ايست كه خواهد شد پيش از طلوع آفتاب از مغرب، و آن از علامات قيامت است كه پيش از آن واقع خواهد شد، و «زلزال» بمعنى بلاها نيز آمده است، و ممكن است مراد در اين كلام آن باشد و پير شدن اطفال در آن روز نيز در قرآن مجيد ذكر شده يَوْماً يَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِيباً يعنى روزى كه مى‏گرداند كودكان را پير، و مفسّرين گفته‏اند كه: اين باعتبار شدّت أهوال آن روز است.

2630 احذروا سوء الاعمال، و غرور الآمال، و نفاد الامل، و هجوم الاجل. حذر كنيد از بدى كردارها و فريب دادن امّيدها، و از بريده شدن امّيد، و ناگاه رسيدن مرگ. مراد به «بريدن اميد» نيز رسيدن وقت مرگ است كه همه اميدها در آن بريده شود و مراد به «حذر كردن از آن» اين است كه حذر كنند از رسيدن آن بى اين كه تهيّه آن گرفته باشند و آماده آن شده باشند و توشه آن راه را گرفته باشند.