اءعجوبه اهل البيت
شرحى جامع از زندگى امام جواد عليه السلام

سيد ابوالفضل طباطبايى اشكذرى ، مهدى اسماعيلى

- ۳ -


بخش دوم : فضايل و مناقب امام جواد عليه السلام
فصل اول : نصوص و ادله ى امامت
پيش درآمدى بر بحث امامت امام جواد عليه السلام
امامت و جانشينى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، همانگونه كه قرآن كريم معرفى فرموده است ، مقام و منصبى الهى مى باشد، و كسانى كه از نيروى عصمت بهره مند باشند شايستگى احراز اين مقام رفيع را خواهند داشت انما و ليكم الله ورسوله و الذين ءامنو الذين يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة و هم ركعون (74). ((ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند، همان كسانى كه نماز بر پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند)).
از اين رو پيروان مكتب غنى تشيع ، به پيروى از نصوص فراوان قرآن و راهنمايى شخص نبى اكرم صلى الله عليه و آله و صلم معتقداند، كه خليفه و جانشين پس از آن حضرت ، بايستى از جانب وى و خداوند متعال تعيين شود.
زيرا از جمله وظايف مهم امامان معصوم ، و رهبران دينى جامعه ى انسانى ، دستگيرى ، هدايت و نشان دادن خط سير كمال ، به موجودى رنجور و مطيع هوى و هوس به نام انسان مى باشد.
بسيار واضح و روشن است كه ايفاى نقش مثبت و موفق در چنين مسئوليت سنگينى ، مستلزم بهره مندى از منبع پر فيض و جاودانه ى وحى الهى ، و دارا بودن اوصاف بلند معنوى مى باشد، بدين جهت خداوند در آيات متعددى به بررسى ويژگى هاى رهبران دينى مى پردازد.
و جعلنا منهم اءئمة يهدون باءمرنا لما صبروا و كانوا باءيتنا يوقنون (75)
((و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مى كردند)).
در آيه ى شريفه ى فوق به ويژگى ها و اختصاصات و مراتب عقلى و روحى امام و رهبر دينى اشاره شده است .
مرتبه ى اول : تبليغ و ارشاد و راهنمايى مردم بر اساس حكم و دستور خداوند است ، و سپس صبر و پايدارى در جهت رسيدن به هدف . و صبر به معناى كنترل هواها و خواهش هاى درونى انسان است و مبلغ كسى است كه سختى ها و دشوارى هاى راه را شناخته و آنها را مانع حركت و پيشرفت خويش نداند.
مرتبه ى دوم : اعتقاد و يقين كامل به وعده هاى الهى ، و داشتن ضميرى آرام است .
امام و رهبر دينى مردم از جهت عقيده و ايمان به خدا و اطاعت از دستورات او از ديگران بايد برتر باشد. و او كسى است كه در هيچ لحظه اى از حيات و زندگى شك و شبهه اى در مخلوق بودن عالم و همه ى موجودات نداشته و ندارد.
چنين شخصى را خداوند شايسته آن مى داند كه هادى و رهبر مردم باشد و او جز فرد صاحب مقام عصمت نمى تواند باشد ، زيرا قرآن وظيفه ى مردم در برابر رهبران دينى را اين گونه بيان مى كند وما ءاتئكم الرّسول فخذوه وما نهئكم عنه فانتهوا واتّقوالله إ نّ الله شديد العقاب (76) ((و آنچه را فرستاده (او) به شما نشان داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت ، باز ايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سخت كيفر است )).
با سير و تتبع در تاريخ زندگى افتخارآميز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خصوصا دوران 23 ساله رسالت وى ، به صحنه هاى پرشورى بر مى خوريم كه آن حضرت به مناسبتها و بهانه هاى گوناگون ، امر امامت و رهبرى پس از خويش را به روشنى بيان فرموده است ؛ او كه با الهام از تعاليم وحى و دستورات حضرت سبحان ، به روشنى مى ديد كه فرداى پس از وى آبستن چه حوادثى است ، احساس اين مسئوليت در وجود او زنده مى شد كه امامت اسلام را از آن آگاه ، و صراط مستقيم هدايت را فرا روى آنان قرار دهد، تا به ضلالت و گمراهى نروند.
چونانكه در واپسين روزهاى عمر پر بركتش جهت زيارت كعبه ى معبود و مقصود عازم حج گشته ، و در بازگشت از اين سفر معنوى ، در سرزمينى به نام غدير خم ماءمور شد تا بعثت را به كمال ، و امت را به هدايت و طريق مستقيم امامت رهنمون گرداند، از اين روى در ميان هزاران زائر بيت الله الحرام كه از سرزمين هاى دور و نزديك ، به دستور وى در آن اجتماع نموده بودند، پس از حمد و ستايش الهى آخرين بركات معنوى خويش را بر زبان جارى كرده و فرمودكاءنى قد دعيت فاءجبت ، انى قد تركت فيكم الثقلين اءحدهما اءكبر من الاخر: كتاب الله و عترتى ، فانظروا كيف تخلفونى فيهما، فانهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض ، ثم قال : ان الله عزوجل مولاى و اءنا مولى كل مؤ من ، ثم اخذ بيد على رضى الله عنه فقال : من كنت مولاه فهذا وليه ، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه (77)
((پيمانه ى عمر من پر شده ، و به زودى از ميان شما خواهم رفت ، كتاب خدا و عترتم را كه دو چيز ارزشمند هستند، به عنوان دو يادگار در ميان شما مى گذارم ؛ اين دو هيچگاه از يكديگر جدا نخواهند شد تا روزى كه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند؛ سپس فرمود: خداوند مولاى من ، و من مولاى همه ى مومنين هستم ))
و سپس دست حضرت على عليه السلام را گرفت و فرمود:
((هر كس كه من مولاى اويم ، پس على ولى و مولاى او خواهد بود، و خداوندا! دوست بدار هر كسى را، كه على عليه السلام محبوب اوست ، و دشمن بدار هر كسى را، كه عداوت و دشمنى على در دل اواست )).
شايسته است خواننده ى محترم به نكته ى مهم اين حديث كه با تعابير گوناگون در كتابهاى اهل سنت و تشيع كه نقل شده است توجه كند، و آن مطلب با اهميت ، هم سنگ شدن عترت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با قرآن است ، كتابى كه خداوند متعال آن را تبينا لكل شى ءيعنى جامع همه ى علوم ، و لاياءتيه البطل من م بين يديه و لا من خلفه ى يعنى آنچه در او هست ، حق است و باطل از ساحت قدسش به دور - عترتى عدل و هم سنگ چنين كتابى است ، بايد از نظر دانش و علم ممتاز - و از نظر خصايص روحى ، عملى و انسانى سرآمد باشد و اين سخن و حقيقت چيزى جز همان مقام عصمت كه لازمه ى امامت پس از پيامبر مى باشد، نخواهد بود.
از اين روى علاوه بر دلالت آيات قرآن ، در كلمات نورانى صاحب شريعت و پيامبر نور و رحمت با الهام از ارشادات الهى ، مشخصات و نام هاى فرد فرد از امامان معصوم عليهم السلام ، به روشنى بيان شده است ، مانند حديثى كه جابر بن سمره از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم روايت مى كند كه آن حضرت فرمود: يكون اثنا عشد اءميرا، فقال كلمة لم اءسمعها فقال ابى انه قال : كلهم من قريش (78) يعنى پس از من دوازده نفر اميد و رهبر مردم خواهند شد، سپس سخنى را فرمود كه نشنيدم ، اما پدرم گفت : پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چنين فرمود: همه ى اين دوازده نفر از قريش هستند.
اين حديث به عنوان نمونه از ميان ده ها حديث در كتاب هاى معتبر اهل سنت گزينش شده و به محضر خوانندگان محترم عرضه داشتيم ؛ اما تطبيق اين كلام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر جانشينان وى ، نيازمند توضيح و شرح بيشترى مى باشد كه با توجه به احاديثى كه در صفحات پس ‍ از اين مى آيد، روشن و واضح خواهد شد.
لوح فاطمه
امام باقر عليه السلام در لحظات پايانى عمر با بركتش ، فرزند بزرگوارش ‍ امام صادق عليه السلام را به نزد خويش فرا خواند تا وصيت هاى امامت را به وى منتقل نمايد، زيد بن على - برادر امام باقر - گفت : چه مى شود چنان چه من نيز مانند امام حسين عليه السلام كه پس از برادرش امام حسن به امامت رسيد، به امامت به رسم ، و به عنوان امام پس از تو معرفى گردم !
امام باقر عليه السلام فرمود: منصب و مقام امامت با رسوم و آنچه كه تو با آن مقايسه مى كنى ، قابل مقايسه نيست ؛ اين منصب بايستى از سوى خدا تعيين و فرد مورد نظر منصوب گردد و بس ؛ سپس به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: آنچه در صحيفه ى مادرم ديده اى نقل كن تا همه بشنوند.
جابر مى گويد: آن زمان كه خداوند متعال اولين فرزند را به مادرت فاطمه ى زهرا عليها السلام عطا فرمود، به محضرشان رفتم تا ولادت فرزندش امام حسن عليه السلام را به وى تبريك بگويم كه ناگهان لوحى زمردين با نورى خيره كننده - نورى كه هر چشمى را آزاد مى داد - در دستهاى مادرتان مشاهده كردم .
پرسيدم : اى سيده ى بانوان عالم ! اين چه كتابى است و از كجا آمده است ؟
فرمود: لوحى است كه خداوند به پدرم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هديه فرمود و در آن نام هاى اءئمه از فرزندانم نوشته شده است .
(و در حديثى ديگر به نقل از امام صادق عليه السلام فرمود: كتابى است كه خداوند به پدرم هديه فرموده است ، و در آن نام شوهرم على عليه السلام و دو فرزندم امام حسن و امام حسين عليهما السلام و هم چنين نام هاى جانشينان آنان از فرزندانم نوشته شده است ).
گفتم : آيا مى توانم آن را ببينم ؟
فرمود: فقط پيامبر و وصى او و اهل بيت او اجازه نگاه كردن به آن را دارند، اما به تو اجازه مى دهم تا از بيرون صحيفه ، به درون آن بنگرى .
جابر مى گويد: وقتى كه از بيرون به درون آن نظر افكندم ، نام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و سپس على عليه السلام و ديگر امامان عليهم السلام تا امام جواد و سپس تا حضرت مهدى عليه السلام نوشته شده بود، امام جواد عليه السلام در آن لوح با نام و كنيه ى ابو جعفر محمد بن على ، و مادرش با نام خيزران معرفى شده بود(79).
شيخ صدوق با سندى طولانى از امام باقر و او از جابر بن عبدالله انصارى روايت مى كند كه جابر گفت : روزى به محضر حضرت فاطمه ى زهرا عليها السلام شرفياب شدم ، در مقابل وى لوحى را مشاهده كردم كه از شدت نورانيت آن چشم انسان بسته مى شد، و دوازده نام مبارك زينت بخش آن بود، سه نام در پشت آن ، سه نام در روى آن ، سه نام در پايان و سه نام در يك جانب آن .
به سرورم حضرت فاطمه ى زهرا عليها السلام عرض كردم : نام چه كسانى است ؟
فرمود: نام هاى اوصيا و جانشينان پيامبر اكرم هستند، كه در صدر آنان ، پسر عمويم على بن ابى طالب قرار دارد، و يازده تن از فرزندانم به دنبال او خواهند آمد، و آخرين آنان قائم آل محمد مى باشد، كه درود و سلام خداوند بر همه ى آنان باد.
جابر مى گويد: همچنان كه به آن لوح مى نگريستم ، سه نام محمد، و چهار نام على در آن نظر مرا بيشتر به خود جلب كرد(80).
در گونه اى ديگر از نقل لوح فاطمه عليها السلام كه به صورت مفصل تر به وسيله ى ابو بصير از امام صادق ، و او از امام باقر عليهما السلام و او از جابر بن عبدالله انصارى روايت كرده است ، هريك از امامان معصوم عليهم السلام را با ويژگى هاى مخصوص به خودش معرفى كرده ، و وقتى كه به معرفى امام جواد عليه السلام مى رسد مى فرمايد: چشمان امام رضا عليه السلام را به نور ديده اش محمد روشن مى سازم ، كه جانشين وى ، و وارث علوم و دانش وى خواهد بود، و سپس در آن لوح آمده است : او معدن علم و دانش من ، و محل نگاهدارى اسرار من ، و حجت و دليل من بر بندگانم مى باشد؛ هر كسى به ولايت او ايمان و اعتقاد پيدا كند ، بهشت برين را جايگاهش قرار مى دهم ، و شفاعت او را براى هفتاد تن از اعضاى خانواده اش كه همگى مستحق آتش جهنم باشند مى پذيرم (81).
سخن حضرت خضر نبى عليه السلام
امام جواد عليه السلام مى فرمايد: روزى اميرمؤ منين ، على بن ابى طالب عليه السلام در حالى كه فرزندش امام حسن و سلمان فارسى وى را همراهى مى كردند، وارد مسجدالحرام شده و در گوشه اى نشست ، در اين ميان شخص ناشناسى با قيافه و لباسى زيبا به طرف وى آمد و سلام كرد، امام جواب سلام او را داد.
آن مرد در كنار على عليه السلام نشست و به آن حضرت گفت : سه مطلب را از شما مى پرسم ، چنان چه پاسخ پرسش هاى مرا فرموديد، برترى جايگاه خويش را بر همگان ثابت نموده ، و من نيز شايستگى شما براى مقام رهبرى و امامت اين مردم اعتراف مى نمايم .
امير المومنين عليه السلام فرمود: هر آنچه دلت مى خواهد بپرس !
آن مرد گفت :
1- هنگامى كه انسان خواب است ، روح او به كجا ميرود؟
2- چرا بعضى وقتها حالت فراموشى به انسان دست مى دهد، و گاهى فراموش شده ها به ذهن و ياد انسان باز مى گردد؟
3- چرا فرزندان انسان معمولا شبيه عمو يا دايى انسان هستند؟
على ابن ابى طالب عليه السلام به فرزندش امام حسن مجتبى فرمود: فرزندم ، تو پاسخ پرسش ها را بگو.
امام مجتبى عليه السلام فرمود: و اما پاسخ پرسش اول كه وقت خواب روح انسان به كجا ميرود و حال و وضع او چگونه است ؟
پس بدان كه روح با باد مرتبط است ، و باد با هوا، هنگام بيدار شدن بدن اگر خداوند سبحان اجازه ى مراجعت روح به بدن را بدهد، روح باد را جذب كرده و باد هوا را، و سپس روح به بدن برگشته و انسان از خواب بيدار مى شود، وگرنه تا روز قيامت اين روح به بدن مراجعت نخواهد كرد.
و اما پرسش دوم كه علت فراموشى و به خاطر آوردن فراموش شده ها چيست ؟
بدان كه قلب انسان در حقه و ظرفى كوچك قرار دارد و روى اين ظرف را رو پوشى پوشانده است ، وقتى انسان بر پيامبر و آل او عليهم السلام درود بفرستد و بگويد: الهم صلى على محمد و آل محمد، نورى وارد ظرف شده و قلب را روشن و منور مى كند و در نتيجه مطالب فراموش شده به ذهن انسان مراجعت مى كند، و اگر صلوات نفرستد و يا ناقص آن را بر زبان جارى كند، روپوش روى ظرف كوچك قلب باقى مانده و تاريكى و ظلمت او را فرا مى گيرد و حتى آنچه را مى دانسته فراموش مى كند.
و اما پرسش سوم كه چرا فرزند شباهت بيشترى به عمو يا دايى خويش پيدا مى كند؟
علت اين امر به كيفيت و حالتهاى آميزش جنسى مربوط مى شود، چنان چه آميزش در حالتى كه بدن و قلب و عروق ، سكون و آرامش طبيعى دارد، و از هر گونه دغدغه ، اضطراب ، و دل مشغولى خالى است انجام شود، نطفه در ميان رحم قرار مى گيرد كه در اين حال فرزند شباهت بسيارى به پدر و مادر پيدا خواهد كرد.
و چنان چه قلب انسان از آرامش و سكون طبيعى بهره مند نباشد، و اضطراب و نگرانى بر وى حاكم شود، فرزند شباهت زيادى به عمو و يا دايى پيدا خواهد كرد.
مرد ناشناس پس از شنيدن پاسخ ‌هاى زيبا و محكم امام مجتبى عليه السلام ، با صداى رسا فرياد برآورد: اءشهد اءن لا الا الله ، و اءشهد اءن محمدا رسول الله ، و اءشهد اءنك وصية ، و القائم بحجته بعده - و اشار بيده الى اءميرالمؤ منين و اين جملات را پى در پى تكرار كرد، و سپس به ولايت و امامت فرد فرد ائمه پس از على نيز گواهى داده تا به امام نهم حضرت جواد الائمه عليه السلام رسيد و گفت :
و اءشهد على محمد بن على اءنه القائم باءمر على بن موسى ((گواهى مى دهم كه حضرت جواد جانشين و امام پس از امام رضا عليه السلام مى باشد)).
و در ادامه به امامت حضرت هادى و عسگرى و مهدى عليهم السلام گواهى داده و در پايان گفت : والسلام عليك يا اءمير المؤ منين و رحمة الله و بركاته و از جاى برخاسته و از محضر ااءمير المؤ منين بيرون رفت . امير المؤ منين به فرزندش امام مجتبى فرمود: به دنبال او برو و ببين كجا مى رود؟
امام مجتبى او را تعقيب نمود، پس از لحظاتى به نزد پدر بازگشته و گفت : وقتى كه پاى از مسجد بيرون نهاد، ديگر او را نديدم : آيا به آسمانها رفت و يا زمين او را در خود فرو برد؟!
امام على عليه السلام فرمود: فرزندم ! آيا او را شناختى ؟
عرض كرد: خدا و رسول او و اميرالمؤ منين بهتر مى دانند.
فرمود: او حضرت خضر پيامبر عليه السلام بود(82).
سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
جابر بن عبدالله انصارى مى گويد: پس از نازل شدن آيه ى : اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم (83) بر پيامبر عظيم الشاءن اسلام ، از آن حضرت پرسيدم : خدا و رسول او را مى شناسيم ، اما اولوالامر در اين آيه ى شريفه كه خداوند اطاعت آن ها را همچون اطاعت خود و رسولش واجب دانسته است چه كسانى هستند؟
فرمود: اولوالامر جانشينان من و كسانى هستند كه پس از من رهبر و مقتداى امت خواهند بود، سپس فرمود: پس از من على بن ابى طالب ، و پس از او حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على كه در تورات به باقر مشهور و شناخته شده است ، مى باشند؛ و تو اى جابر! با او ملاقات خواهى نمود، سلام مرا به آن برسان ، و پس از باقر، جعفر بن محمد الصادق ، و موسى بن جعفر، و على بن موسى ، و محمد بن على ، و على بن محمد، و حسن بن على ، و آخرين امام از سلسله اولوالامر كسى كه نام و كنيه ى او با نام و كنيه ى من يكى است ، مى باشد، و او حجت خدا بر روى زمين است ، و او كسى است كه خداوند به وسيله ى او شرق و غرب عالم را فتح خواهد نمود، او در ميان مردم مخفى و پنهان خواهد شد، و مردم در زمان غيبتش ‍ در امامت او شك خواهند نمود، مگر كسانى كه خداوند متعال به آن ها عنايت ويژه داشته ، و نورانيت قلب و ايمان آنها را محكم كرده باشد(84).
امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش ، از رسول اكرم عليهم السلام روايت مى كند: در شبى كه فرداى آن روز پيامبر اكرم رحلت فرمود، على عليه السلام را به نزد خويش فرا خواند، و به او فرمود: اى على ! كاغذ و دواتى برايم بياور.
پس از حاضر شدن كاغذ و دوات ، پيامبر اكرم وصيت هاى خود را املاء فرمود و على عليه السلام آنها را مى نوشت ، زمانى كه به مسئله ى امامت رسيد همه را بيان نمود، تا به امام جواد عليه السلام رسيد فرمود: هر گاه امامت امام رضا عليه السلام به پايان رسيد، آن را به فرزندش محمد كه پرهيزكار و مورد اعتماد است ، تسليم مى كند، و او نيز پس از پايان يافتن عمرش ، آن را به فرزندش على (امام هادى ) تسليم مى كند(85).
چند سخن از چند امام
در فرهنگ گران سنگ مكتب تشيع ، مسئوليت تداوم رسالت پس از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم بر عهده ى جانشينان وى گزارده شده است ، بنابراين پس از اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جانشينان خود را به صورت كلى و فردى معرفى كرد، وظيفه ى ديگرى نيز بر عهده ى هر يك از امامان معصوم قرار مى گيرد كه جانشين و امام پس از خود را كه از جانب پيامبر تعيين شده ، به مردم خويش معرفى كنند، تا مردم به گمراهى نيفتند.
عيسى بن عبدالله از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه به او گفتم : چنان چه زنده باشم ، و خداى ناكرده براى شما حادثه اى پيش آيد، به چه كسى اقتدا كنم ؟
امام عليه السلام به فرزندش موسى اشاره كرد. گفتم : چنان چه براى موسى حادثه اى رخ داد چه بايد كرد؟ فرمود: به فرزنش رجوع كنيد.
گفتم : چنان جه براى فرزند او نيز حادثه اى رخ دهد، و يك برادر بزرگتر، و يك فرزند كوچكتر از او برجاى مانده باشد، به كدام يك بايستى اقتدا كرد؟
فرمود: به فرزندش و سپس به فرزندش ، تا به آخرين جانشين پيامبر برسد(86).
محمد بن سنان راوى حديث نقل مى كند: پيش از آن كه امام كاظم عليه السلام به بغداد منتقل شود، به قصد زيارت وى به ديدار آن حضرت شتافتم ؛ وقتى كه به زيارت وى نائل شدم فرمود: حادثه اى پيش خواهد آمد كه موجب سرگردانى و گمراهى گروهى مى شود، پس كوشش كن تا از امواج مرگبار اين فاجعه به سلامت خارج شوى .
گفتم : چه اتفاق غم انگيزى ؟
فرمود: كسانى كه امامت فرزندم رضا را نپذيرند، همانند كسانى خواهند بود كه در برابر امامت و جانشينى جدم على بن ابى طالب قرار گرفته ، و پرچم مخالفت با وى را به دوش گرفتند، ظلم و ستم به فرزندم -رضا- همانا ظلم به على بن ابى طالب است .
محمد بن سنان مى گويد: از اين سخن بوى شهادت را استشمام نموده و احساس كردم اجل حضرت كاظم عليه السلام نزديك است .
عرض كردم : قسم به خداوند يكتا، تا آخرين لحظات عمر و تا روزى كه زندگى در اين جهان مقدر باشد، دست از پيروى فرزندت نخواهم كشيد، و اين افتخار را به ارزانى از دست نخواهم داد.
امام كاظم عليه السلام فرمود: تو زنده مى مانى و امام پس از او را نيز درك خواهى نمود.
گفتم : امام پس از او كيست ؟ فرمود: محمد فرزند على .
گفتم : تسليم امر آن دو بزرگوار، و مطيع فرمانشان خواهم بود.
فرمود: نام تو را در رديف نام شيعيان صادق و راستگو، در كتاب جدم اميرالمؤ منين عليه السلام ديده ام ، و شيعه بودن تو در نزد من ، از جهيدن برق آسمان در شب تاريك و ظلمانى روشن تر است .
اى محمد بن سنان ! آتش جهنم بدن افرادى مثل تو را نمى سوزاند، و اين بدنها بر آتش جهنم حرام است (87).
محمد بن اسماعيل بن بزيع از امام رضا عليه السلام پرسيد: آيا امامت پس از شما، به عمو و دايى نيز منتقل مى شود؟ فرمود: خير.
او مى گويد: گفتم : به برادر چطور؟ فرمود: خير.
گفتم : امامت پس از شما به چه كسى منتقل خواهد شد؟
فرمود: به فرزندم . اين سخن در حالى گفته مى شد كه امام رضا عليه السلام هنوز فرزندى نداشت (88)
عبدالرحمن بن ابى نجران ، و صفوان بن يحيى دو تن از ياران حضرت رضا عليه السلام و ناقل حديث از وى مى باشند؛ آن دو مى گويند: حسين بن قياما، كه از سردمداران گروه واقفه (89) است ، از ما تقاضا كرده تا براى او از امام رضا عليه السلام اجازه ى ملاقات بگيريم ؟
پس از كسب اجازه ملاقات ، وقتى كه به محضر امام رسيد، پرسيد:
آيا شما امام هستيد؟
فرمود: آرى ، گفت : خدا را گواه و شاهد مى گيرم كه تو امام نيستى !
امام رضا عليه السلام لحظاتى سر مبارك را پايين انداخته و به فكر فرو رفت ، سپس سر را بلند كرد و فرمود: از كجا مى دانى كه من امام نيستم ؟