شخصيت زن از ديدگاه قرآن

هادى دوست محمدى

- ۱ -


فهرست مطالب 
اهداء كتاب
مقدمه
پيشگفتار
هويت زن
مظلوميت زن در تاريخ
آيا زن از آن مرد است ؟
زن و مرد مكمل وجود يكديگرند
زن و مرد، از جان يكديگرند
وحدت در دوگانگى وجودى
زن و مرد تافته يك بافته اند
زوج آرامش بخش
آيا زن وجودى ناقص است ؟
نتيجه بررسيهاى تاريخ زن
آيا زن عنصر گناه و شيطان كوچك است ؟!
زن مسئولگناهان
از ديدگاه قرآن
آفرينش زيباى زن و مرد
غرور و خود خواهى مرد؟
شخصيت مستقل زن
زن مربوط به خود نيست
زن و مرد جهت استقلال تفاوتى ندارد
حمايت قرآن از استقلال زن
زن و مرد، در وابستگى و استقلال وجودى ، متساويند
حمايت قرآن
استقلال اقتصادى زن در قوانين اسلامى و قوانين ديگر
استقلال مالى زن يا استثمار؟
استقلال اقتصادى زن در قرآن
استقلال زن در سياست ، عبارت و...
استقلال در قرآن و اروپا
استقلال در سياست
تكامل و ارتباط با خدا
تساوى و تفاوت هر دو زيبا هستند
افراط و تفريط در داورى ها
معيار، نظام آفرينش است
نظام آفرينش هدفدار است ز
آفرينش انسان
زيبائى و تكامل به تفاوتها بستگى دارد
زن و مرد مساويند
زن و مرد يكسان نيستند
تفاوتهاى زيبا و متناسب
تفاوت جسمى
تفاوتهاى زن و مرد در ابعاد مختلف
تفاوتهاى روانى
مرد، پناهگاه است و زن آرامش بخش
دليرى و دلبرى
احساسات متفاوت
قيم و سرپرست زن
چه كسى سرپرست و ناظم باشد؟
ترجيح خرد و عقل بر احساسات
ترجيع تفكر و انديشه
بنيه و نيروى جمسى
تعهد در برابر افراد خانواده
پيوند مهر و وداد
مهر زن و مرد از آيت هاى الهى است
ترغيب به ازدواج
ارزشها و ضد ارزشهاى زن
ارزشهاى زن ، در فرهنگ قرآن
سمبل و الگوى زن با شخصيت
مريم (ع ) سمبل زن در قرآن
از ارزشهاى زن در قرآن
شايسته كيست ؟
زنان شايسته
شايستگى در قرآن
زنان صالحه
پاكى و شايستگى
صفات شايستگان
ناشايستگان
اهداء كتاب 
به آنان
- به آنان كه نخست از شيره جانشان ، خلوص ، صفا، پاكى و عشق و محبت به كامم چشانند .
- به آنان كه درس لطيف ترين عواطف انسانى را در پرتو ايمان و تقوا،به من آموختند.
- به آنان كه اولين معلم روح و جان و فروزان ترين نور، فرا راه من بودند.
- به آنان كه وسيله نجاتم از ظلمت كده و چراغ هدايتم به سوى نور و كمال بودند :
- به آنان كه براى رشد و تعالى من ، خود شمع گونه مى سوختند و قطرات مذاب قلبشان ، هنگام نيايش و دعايشان ، از ديدگان پر مهرشان فرو مى چكيد.
- به آنان كه خويشتن را همواره مرهون فضائل و كمالات روحى و اخلاق آنان دانسته از دعاهايشان بهره مند مى گردم .
- به آنان كه هرگز فراموششان نخواهم كرد
- به پدرم :مرحوم حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمد على دوست محمد رضوان الله تعالى عليه .
- به مادرم :رحمة الله عليها.
مقدمه 
حقوق و جايگاه زن موضوعى است كه دشمنان اسلام تبليغات كاذب فراوان در اطراف آن بپا كرده اند، مصونيت زن را با محدوديت وى اشتباه گرفتند و رفتار برخى از مسلمين را با قوانين ، اسلام يكى دانستند و سيماى مهربان اسلام و دست نوازش قرآن و بازوى حمايت مسلمانان راستين را در دفاع از نواميس مسلمين نديدند و تلاش كردند اين قشر وسيع و مؤ ثر جامعه بشرى را به مكتب حيات بخش اسلام بدبين سازند، رسانه هاى گروهى و ابزارهاى تبليغاتى غرب . بلند گوى وسوسه هاى شيطان شدند و خواستند همچون شيطان كه به اغواى آدم و حوا چشم اميد داشت ، زنان پاك و دختران معصوم دنياى شرق را به خوردن ميوه ممنوعه وا دارند و لباس نجابت و كرامت را از پيكر آنان در آورند و آنان را از آسمان ارزشهاى ملكوتى و صحنه خدمات علمى و اجتماعى به لجن زار خود نمائى و خودفروشى و ابتذال و هرزگى بكشانند. سوء استفاده از صفاى فطرى و صداقت اوليه قشر مظلوم زن شيوه تاريخى شيطان است ، و تقويت آگاهى و ايمان بانوان بهترين راه مقابله با اين نيرنگهاى شيطانى است .
معاونت فرهنگى سازمان تبليغات اسلامى با انتشار اين دفتر ضمن تشكر از نويسنده محترم اميد دارد، گامى كوچك در راستاى معرفى شخصيت زن از ديدگاه قرآن بردارد و خدمتى نا چيز به آستان مقدس اسلام آزادى بخش ،ارائه نمايد.
والله من وراء القصد
پيشگفتار 
انقلاب اسلامى ايران ، همچنان كه در ابعاد مختلف در جبهه هاى گوناگون ، چهره كريه استعمار را برملا ساخت و شگردهاى شيطانى استعمارگران را افشاء نمود، بويژه در بعد استعمار فرهنگى ،با آگاهى بخشى مداوم و روحيه دادن به مردم ، توانست افكار بسيارى از مردم جهان را از قيد و بندهاى استعمارگران آزاد سازد و آنان را به حقايق جهان را از قيد و بندهاى استعمارگران آزاد سازد و آنان را به حقايق جهان آشناتر نمايد، و در اين ميان ، تهمتهاى ناجوانمردانه مزدوران استعمار را به اسلام ، رد كند.
گردانندگان فرهنگهاى استعمارى ، بر اثر وحشتى كه از اسلام آزادى بخش و روشنگر داشتند، مى كوشيدند تا مانع آگاهى مردم از اسلام واقعى گردند، و علاوه بر اينكه خواسته هاى خود و اسلام مورد پسند خود را ترويج مى كردند، صدها تهمت و افتراء نيز به اسلام مى بستند تا جهانيان را از آن دور و متنفر سازند. از آن جمله در ماسك دفاع از آزادى زن ، جنايتكارانه ترين ستم را بر زن معاصر روا داشتند و او را به بردگى و اسارتى زشت تر از بردگى و اسارت قرون وسطائى كشاندند، با فريب دادن زن و جدا كردن وى از آئين الهى و بى خبر نگه داشتن او از اسلام ، از وى وسيله اى براى سود جوئى سودا گران و عياشان فراهم آورند!
از جنايتهائى كه مرتكب شدند اين بود كه گفتند: اسلام ، به زن ارج ننهاده و شخصيت انسانى براى او قائل نشده است . بر اثر اين تهمت ، بسيارى از جهانيان كلا از اسلام جدا ماندند و برخى از دانشمندان نيز بر اثر بى اطلاعى ، با كم اطلاعى از فرهنگ اسلام و بينش اسلامى ، نتوانستند نظر اسلام را در مورد زن ، به دست آورند و در نتيجه آنان نيز گر چه بى غرض ‍ بودند به اشتباه افتاده به فهم و درك نظر اسلام ، موفق نگشتند.
در اين ميان ، حركت و جوشش زن مسلمان در ايران و نقش اساسى او در پيروزى انقلاب اسلامى ، جهانيان را متوجه اين حقيقت ساخت كه زن مسلمان كيست ؟ و چگونه است ؟
مردم گيتى ديدند كه زنان مسلمان ايرانى ، آن تعدادى كه در خيابانها و ... به شكل عروسكهاى نمايشى غرب مى لولند، نمى باشند بلكه آنان كسانى هستند كه هنگام احساس خطر براى اسلام و با علم به جواز حركت و قيام و فرياد و با آگاهى از رضايت مقام رهبرى اسلامى ، مانند جويبارهائى از هر كوچه و كوى و برزن ، از ميان خانه ها و منازل ، جارى مى گردند و سيلى خروشان و رعد آسا را تشكيل مى دهند و عذابى اليم بر جان ستمكاران فريبكار مى گردند.
جهانيان ديدند كه زن مسلمان ، با حفظ آئين عفاف و حجاب و با ظرافت از گل لطيف ترش و با نيروى الهى ايمانش ،مشتى پولادين و غرشى چون رعد در مقابل تبهكاران مى گردد و آتش مرگ آور براى خيمه شب بازى هاى استعمار مى شود.
آرى يكى از ابعاد مثبت انقلاب اسلامى ايران اين بود كه توطئه استعمار فرهنگى را نيز خنثى كرد و برملا ساخت و اين تهمت را هم مرتفع نمود.
بيچاره زنان غرب زده ، استعمار زده ، فريب خورده و بى خبر از روح و حيات اسلامى ، آنان كه حتى واژه زيباى آزادى را ادراك نكرده اند و شياطين استعمارى براى حفظ منافع خود نگذاشتند كه آنان اين مفاهيم را درك كنند و در نتيجه ، زن معاصر، اسير و برده مد و مدپرستى گشت و وسيله اى براى خوشگذرانيهاى مردان آلوده و منحرف !.
زن غربى ،بيچاره ترين زن ، در عصر ما است زيرا با احترامى دروغين و كاذب و فريب دادن او به نام آزادى و روشنفكرى از او كالائى ساخته اند و او هر لحظه با خودنمائى در انظار، خويشتن را عرضه مى كند و متاءسفانه بسيارى از آنان هم (نمى دانند كه نمى دانند) و اين بى خبرى يا راضى شدن به ذلت ، از سوى زن غربى ، بلايى مهلك براى وى گشته و مهلك تر و دردناكتر اين كه : كسى كه درك نكرد و ندانست يا به همين حالت راضى شد و تن در دارد، هرگز بيدار نخواهد گشت و براى آزاد شدن تصميم نخواهد گرفت مانند بردگان كه تنها به سير شدن شكمشان راضى بودن و براى اربابانشان خوش ‍ خدمتى مى كردند و هرگز به آزاد شدن خويش نمى انديشيدند.
بانوان جهان !
با احترام به همه زنان جهان و با يارى خداى متعال بر آن هستيم كه شخصيت زن را مخصوصا از ديدگاه قرآن ، كتاب آسمانى اسلام ، مورد بررسى و تحقيق قرار دهيم و بانوان جهان را به حقيقت آشناتر سازيم ، و از اين طريق ، اين قشر عظيم و مؤ ثر و اين ركن اساسى جامعه را به ارزش ‍ واقعى خود آگاه تر نمائيم . گر چه حق اين مطلب در نگارشهاى مختصر و محدود ادا نمائيم .
قرآن ، همچنانكه همه حقايق را بيان كرده است ، از مقام والاى زن نيز دفاع نموده و حقيقت وجودى و شخصيت او را معرفى كرده است .
زيرا قرآن ، تنها يك مجموعه قوانين ، و يك سلسله مقررات خشك و بى روح و بدون تفسير نيست . در قرآن قانون هست و تاريخ هم هست ، موعظه و اخلاق دارد، قواعد كلى جامعه شناسى و سبب پيروزى ها و شكست ها را نشان مى دهد، و داراى تفسير هم مى باشد.
همانگونه كه در بسيارى از موارد، به صورت ابلاغ و بيان قانون ، دستورالعمل ها امر و نهى ها را معين مى كند. در جاى ديگر وجود و هستى را تفسير مى نمايد، راز آفرينش و خلقت انسان ، زمين آسمان ، گياه و حيوان را اعلام مى دارد و علل موت ها، حيات ها، مرگها، زندگيها، عزت ها، ذلت ها، ترقى ها و انحطاطها را بيان مى كند.
قرآن يك كتاب فلسفى نيست ولى در مورد جهان ، انسان و اجتماع كه سه موضوع اساسى فلسفه است ، به گونه اى روشن و قاطع نظر مى دهد و با روش مخصوص خود، به كسانى كه آشنائى كامل با قرآن دارند جهان بينى خاص را مى بخشد و با نيروى خلل ناپذيرى كه از منابع كمال مطلق و مبداء علم الهى سرچشمه گرفته است ، افق فكرى پيروانش را روشنتر نموده بينشى عميق و نافذ در ادراك حقايق جهان ، به آنان مى بخشد و پيروان واقعى قرآن ، از اين طريق مانند ماديون در گرداب هاى هولناك زندگى ، اسير خيالبافيها و كجرويها نمى گردند.
قرآن ، برخلاف همه آراء فلسفى و مذهبى و عادتهاى پيش از نزول قرآن و سنتهاى همزمان با نزول قرآن و بر خلاف برخى از آراء و عادت زمانهاى اخير، حقيقت وجودى زن را همانند مرد دانسته و مانند ديگران سرشت وى را جدا از مرد و طفيلى معرفى نكرده است .
و من آياته خلق الكم من انفسكم ازواجا
(از نشانه هاى او است كه براى شما از نفسس و جان خودتان ، جفت آفريد ...)
و در جاى ديگر مى فرمايد:
ولله جعل لكم من انفسكم ازواجا(1)
(و لله است كه براى شما از جنس و جان خودتان جفت قرار داده .)
و در جاى ديگر سرشت و خمير مايه زن و مرد را يكى معرفى كرده و مى فرمايد:
و الله خلقكم من تراب ثم من نطفة ثم جعلكم ازواجا (2)
(و خدا است كه شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه ، آنگاه شما را جفت جفت قرار داد)
ناگفته پيدا است كه مايه اصلى زن و مرد را از يكديگر جدا نكرده و هيچكدام را بر ديگرى ترجيع نداده است .
و بالاخره ، در اين كتاب ، شخصيت زن از ديدگاه قرآن ، مورد تحليل قرار مى گيرد و جهانيان را به حقايق قرآنى پيرامون زن ، آشنا مى سازيم .
در اينجا لازم مى دانم از برادران انديشمند و خدوم در معاونت فرهنگى سازمان تبليغات اسلامى ، كه با علاقمندى در نشر معارف الهى اسلام مى كوشند و در پاسدارى از فرهنگ اصيل انقلاب اسلامى ، سعى بليغ و وافر دارند و در طبع و نشر اين اثر، همكارى كردند، تشكر و قدردانى نمايد.
اللهم وفقهم وايانا لماتحب و ترضى
حوزه مقدسه علميه قم ، هادى دوست محمدى
هويت زن 
زن بر اثر دارا نبودن روح انسانى ، لايق محشور شدن ، در روز قيامت ، نيست و وى مظهر تام شيطان مى باشد !
اين گفته ها يكى از مواد قطعنامه اى است كه پس از كنفرانسها و تشكيل مجامع علمى ماكون در رم تصويب و تاءييد شده است .(3)
داورى و قضاوت ، در مورد هويت زن در ادوار مختلف تاريخ ، به گونه اى است كه اگر بخواهيم تك تك آنها را به نگارش و تحرير در آوريم ، خود كتابى پر حجم و مبسوط خواهد شد ولى به طور اجمالى به برخى از آنها اشاره مى كنيم تا هم به مظلوميت زن در تاريخ ، بيشتر پى ببريم و هم با مقايسه آن آراء و نظريات ، با نظر اسلام ، به ارزش و اهميت بينش اسلامى در قرآن نيز آشناتر گرديم :
مظلوميت زن در تاريخ  
در ادوار پيش از تمدن ، ته تنها زن را از جنس مرد و انسان نمى دانستند، بلكه با وى همچون يك حيوان بهره ده ، برخورد مى كردند فيلسوف معروف فرانسوى دكتر گوستاولوبون مى نويسد:
زن را يك مخلوق پست و فرومايه خيال مى كردند كه فائده وجوديش تنها در خدمت خانه و تكثير نسل بوده است .(4)
فيلسوف شرق ، عارف بزرگ اسلامى مرحوم استاد علامه طباطبائى قدس ‍ سره مى نويسد: (5)
در قبائل دور از تمدن مانند وحشيان افريقا و استراليا و جزائر مسكونى اقيانوسيه و اهالى بومى آمريكاى قديم و غيره ، زندگى زنان نسبت به مردان ، مانند زندگى چار پايان و ساير جانوران اهلى نسبت به انسان بوجود است .
چنانكه انسان از روى غريزه استخدام به خود حق مى دهد كه در چار پايان و ساير حيوانات اهلى به هر نحو و براى هر كارى بخواهد تصرف كند، از پشم و كرك و گوشت و پوست و خون و استخوان و شير و ساير منافع آنها استفاده نمايد، و آنها را براى نگهبانى و باربرى و كشاورزى و شكار و اغراض بى شمار ديگر به كار گيرد، و اين جانوران بى زبان از مزاياى زندگى و آرمانهاى حياتى در خوراك و مسكن و استراحت و جفتگيرى جز آنچه را انسان راضى باشد، بهره اى ندارند و البته انسان هم جز به چيزهائى كه براى زندگيش سودمند است و منافاتى با اغراض وى در تسخير آنها ندارد راضى نخواهد شد.
و گاهى كار به گزاف كريها و زور گوئيهاى عجيبى مى كشد كه اگر آن حيوان استخدام شده ناظر كارهاى خودش بود برايش بسى مايه شگفتى مى شد، مثلا بى گناهى ، بدون كوچكترين جرمى مورد ظلم و ستم واقع مى شود و هر جه فرياد مى كند كسى به فريادش نمى رسد، و ستمكارى بدون هيچ مانعى مشغول تعدى به ديگران مى گردد، و از طرفى يك حيوان ، بدون هيچ استحقاقى در راحت ترين و لذيذترين وضع زندگى خويش به سر مى برد مانند حيوان نرى كه براى جفتگيرى آماده شده و از طرفى ديگر، حيوان باركش اسب آسياب بايد بدون هيچ گناهى دائما رنج ببرد.
حيوان بيچاره از حقوق حياتى بهره اى ندارد جز آنچه را انسان از حقوق خودش بشمارد، و در اين صورت اگر كسى به آن تعدى كند از اينكه به ملك مالكش تعدى نموده مورد مواءخذه قرار مى گيرد نه از نظر اينكه به حيوان بى گناه تعدى كرده است و همه اينها روى اين اصل است كه انسان ، وجود حيوانات را تبعى و طفيلى و فرع وجود خويش مى داند.

آيا زن از آن مرد است ؟  
استاد با طرح اين مقدمه علمى و برهانى مى افزايد:
حيات زنان هم در ميان قبائل وحشى نسبت به حيات مردان يك زندگى تبعى به شمار مى رفت و اعتقادشان اين بود كه زن براى مرد خلق شده است ، و به طور اجمال زن در وجود و زندگى تابع مرد بود و هيچگونه استقلالى از خود نداشت مادامى كه از ازدواج نكرده بود پدر، و بعد از ازدواج شوهر، ولى مطلق او بود.
مرد مى توانست زنش را به هر كس بخواهد بفروشد يا ببخشد! يا او را براى فرزندان آوردن و خدمت كردن ، قرض بدهد! و مى توانست رهايش كرده به حال خود بگذارد، بميرد يا زنده بماند،! و مى توانست او را مانند گوسفندى بكشد و گوشتش را بخورد بخصوص در هنگام قطعى و ميهمانى !. اموال و حقوق زن هم در خريد و فروش و داد و ستد متعلق به مرد بود.
بر زن لازم بود كه هر امرى را پدر يا شوهرش مى كند اطاعت نمايد و در هيچ كارى استقلال نداشته باشد، و تمام امور خانه دارى و بچه دارى و كليه احتياجات زندگى مرد را متحمل شود، بايد از كارها سخت ترين آنها را مانند باربرى و گلكارى و غيره انجام بدهد، و از صناعات و حرفه ها پست ترين آنها را پيشه نمايد، و كار به جائى رسيده بود كه زن مى بايست پس از وضع حمل ، بلافاصله پى وظائف خدمتكارى مى رفت و مرد چند روز بجاى او مانند بيمارى بر بستر مى خوابيد و خود را مداوا مى كرد!.
اينها كليات حقوق و وظائف زن بود و علاوه بر اينها هر طايفه اى از اين طوايف وحشى ، به حسب اختلاف مناطق و محيطهاى زندگى ، آداب و رسوم مخصوصى نيز داشتند كه مى توان آنها را از كتابهائى كه در اين موضوع نوشته شده به دست آورد

مطالب بالا نمونه اندكى از آراء و نظريات ملل غير متمدن ، در مورد زن بود لازم است نمونه اى از آراء ملل متمدن را نيز بياوريم تا در تحليل نظر اسلام به عظمت و اهميت و آن بيشتر پى ببريم و بانوان جهان ، به حقايقى آشناتر گردند و ضمنا از فريبكارى ها و نيرنگهاى استعارى نيز آگاه شوند!.
زن و مرد مكمل وجود يكديگرند 
موقعيت زن در ميان ملل به اصطلاح متمدن نيز بهتر از موقعيتش در ميان ملل غير متمدن و وحشى نبود. زن مانند حيوانى اهلى در اختيار مردها بود، او را از جنس انسانى نمى توانستند و گاهى وى را پستتر از بهائم و حيوانات تلقى مى كردند زيرا معتقد بودند كه در وجود او نوعى شر و شيطنت نهفته است و وى باعث همه كژى ها و بدبختيها است ! در كشورهائى مانند رم و ايران كه متمدن ترين كشورهاى آن روز بودند، دختران و زنان را مانند حيوانات ، از ايالت ديگر و از شهرى به شهر ديگر برده مى فروختند!.
يونانيها، زن را موجودى پاك ناشدنى و زاده شيطان مى دانستند و وى را از هرگونه كارى جز كلفت شدن و ارضاء غريزه جنسى مرد، منع مى كردند!.
آتنى ها، زن را چون سفيهان و ديوانگان محجور)) مى شناختند و اجازه نمى دادند در اشيائى كه بيش از بيست من جو ارزش داشته باشد، دست بزنند.
در هند، حتى حق زندگى و حيات براى او قائل نبودند، و زندگى وى را هم از طفيل مرد مى دانستند كه آثار همه اين كج انديشيها و ستمها، هنوز هم در جهان وجود دارد و به نوعى ديگر به زن ، ظلمهاى گوناگونى روا مى دارند كه در آينده به خواست خداى متعال بحث خواهيم كرد.
در اين مختصر، در صدد آن نيستيم كه آراء و عقايد انسانها را در طول تاريخ ، در مورد زن ، بياوريم كه طبعا از هدف باز بمانيم ، در اين باره به تاريخ تمدن ها و كتاب هائى كه در اين باره نگاشته شده است مراجعه فرمائيد.(6)
در اينجا خاطر خوانندگان گرامى را به اين حقيقت معطوف مى داريم كه قرآن مجيد در مورد هويت و شخصيت وجودى زن ، چه نظرى داده و چگونه از مقام و شخصيت زن دفاع كرده است ؟ آن هم در جهانى كه در نظر مردم وجود زن ، همواره با عار و ننگ بوده است و هرگاه دخترى متولد مى شده ، افراد خانواده ، از شدت تاءثر و ناراحتى در ميان مردم ، سربلند نمى كرده اند كه قرآن به اين حقيقت نيز اشاره فرموده مى گويد:
و اذا بشر احدهم بالا نثى ظل وجهه مسودا وهو كظيم بتوارى من القوم من سوء مابشر به ايمسكه على هون ام يدسه فى التراب الاساء مايحكمون (7)
(هنگامى كه خبر تولد دخترى را به يكى از آنان مى دادند، از بس اين خبر را شوم و ناپسند مى دانست ، در حالى كه از شدت ناراحتى ، خشم خود را فرو مى برد، رويش سياه مى گشت و از جمع اقوام خويش متوارى و پنهان مى شد، آنگاه به فكر فرو مى رفت كه آيا او را همچنان با خوارى نگاه دارد يا زنده زنده در زير خاك پنهانش سازند؟ و هشدار كه چه داورى ناروا و زشتى مى كردند؟!)
زن و مرد، از جان يكديگرند  
از ديدگاه قرآن ، زن و مرد از (نفس واحد) هستند و هر دو از يك ريشه و جنس آفريده شده اند و هر كدام لازمه مكمل و جفت ديگرى است يا به عبارت ديگر هر كدام بخشى ، جزئى و قطعه اى از آن (نفس واحد) هستند كه هر كدام نباشند گويا آن نفس مصداق نيافته است .
يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا كثيرا و نساء (8)
(اى انسان ها در برابر پروردگارتان ، تقوا پيشه خود سازيد خدايتان كه همه شما را از يك جنس (نفس واحده اى ) آفريد و جفت او را هم از همان جنس ‍ خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان بسيارى را به وجود آورد.)
خلقكم من نفس واحدة ثم جعل منها زوجها(9)
(خداى متعال شما را از يك جنس آفريد و سپس از همان جنس و نفس ‍ واحده ، جفت براى او مقرر كرد.)
ما خلقكم و لا بعثكم الا كنفس واحدة ان الله سميع بصير (10)
(آفرينش و برانگيختگى شما نيست ، مگر همچون يك جنس (يك جان ) و در حقيقت خداى متعال شنوا و بينا است .
و الله جعل لكم من انفسكم ازواجا(11)
(و خداى متعال ، براى شما از جنس و جان خودتان جفت مقرر داشت .)
جالب توجه است كه خطاب آيات كريمه قرآن ، عموما به انسان ها است و نه تنها به مرد يا به زن .
يا ايها الناس
(اى انسانها همه شما از يك جنس هستيد.)
خلقكم من نفس واحدة
(همه شما انسانها را از نفس واحده آفريد.)
بنابراين بر خلاف آراء و افكار پشينيان و طرفداران مكتبهاى مختلف جهان ، قرآن مجيد تصريح دارد كه زن و مرد از جان يكديگرند و از يك جنس ‍ آفريده شده اند، و هرگاه واژه انسان را به كار مى برد، مراد از آن ، نوع انسانى است كه عبارت از مرد و زن مى باشد و نه تنها يكى از اين دو.
وحدت در دوگانگى وجودى  
قرآن مجيد، به يك امر حقيقى و طبيعى تصريح نموده ، زن و مرد را به يك (جفت ) معرفى مى نمايد به گونه اى كه در تمام طبيعت و جانداران ، اين حقيقت مشاهده مى شود بدون اينكه كسى در ميان آنها، جدائى تصور نمايد، مثلا آنجا كه مى فرمايد:
و من كل شى ء خلقنا زوجين لعلكم تذكرون (12)
(و ما از هر چيز (جفت ) زوج آفريديم تا شايد شما متذكر گرديد.)
و نه خلق الزوجين الد كروالانثى (13)
(و به راستى او است كه زوج نر و ماده را آفريد)
سبحان الذى خلق الازواج كلها مماتنبت الارض (14)
(منزه است خدائى كه از همه آنچه كه از زمين مى رويد، جفتها آفريد.)
و من كل الثمرات جعل فيها زوجين اثنين (15)
(و از همه ميوه ها، آنها را جفت جفت و دوتا دوتا قرار داد.)
و آيات ديگرى كه اين حقيقت را بيان مى دارند هم چنانكه در جهان طبيعت در ميان جفتها و زوجها تصوير جدائى نمى رود، زن و مرد نيز از يك نفس ، يك جان و در وجود، يكى هستند كه گويا وحدت در دوگانگى وجودى دارند و نفس انسانى در دو چهره و دو شكل مرد و زن ، متظاهر مى گردد و به عبارت ديگر: گويا آفرينش و قدرت نقش آفرين ، مرد و زن را در يك مركز و خلوتگاه واحد، به دو جزء تقسيم كرده است تا در سير تكاملى و انجذابى دائمى ، از آن مركز به سوى تكميل كردن و ادامه ناموس حيات و وصول به آن خلوتگاه ، همواره در حركت باشند و از اشتياق اين وصل و براى اتحاد و يگانگى ، به سوى يكديگر جذب گردند و بياميزند.
ايحسب الانسان ان يترك سدى ، الم يك نطفة من منى يمنى ، ثم كان علقة فخلق فسوى فجعل منه الزوجين الد كروالانثى (16)
(آيا انسان چنين مى پندارد كه همچنان بدون كيفر و پاداش به حال خود رها مى شود؟ آيا او در آغاز قطره اى از من نبود؟ سپس خون بسته اى شد و بعد از آن ، ( به اين زيبائى ) آفريده و آراسته گرديد؟ آنگاه از او، زوج نر و ماده قرار داد)
و الله خلقكم من تراب ، ثم من نطفة ثم جعلكم ازواجا (17)
(و خدا شما را از خاك و سپس از نطفه آفريد و پس از آن شما را جفت جفت قرار داد.)
اين انسان ، آغازش چنان بود و سپس به شكل مذكر (مرد) و مؤ نث (زن ) در آمده است كه با اين احتساب ، انسان مساوى است با مرد و زن ، وحدت در دوگانگى وجودى ، و اصولا صحبت از جدائى اين دو متصور نيست .
و خلقناكم ازواجا(18)
( و شما را جفتها آفريديم .)
زن و مرد تافته يك بافته اند  
زن از خود مرد و براى مرد است ، مانند نسبت جزء و كل ، يا همچون نسبت نخ و پارچه بافته شده و نمى توان در اين نظام و حيات ، زن را جدا از مرد دانست تا به كهتر و مهترشان انديشيد نخ و پارچه را نمى توان از هم جدا تلقى نمود... گر چه قامت زن پنج ششم قامت مرد و زنش شش هفتم و زن مرد باشد! اين دليل بر جدائى و برترى يكى بر ديگرى نيست بلكه دو جزء متمم و مكمل يكديگرند، مانند موقعيت شب و روز در تشكيل دادن روزگار و يا همچون سيمهاى مثبت و منفى در ايجاد جرقه و برق كه بديهى است هرگاه جزء نباشد، كل نيز نخواهد بود و در اين صورت جزء دارى ارزشى مانند ارزش كل خواهد بود.
به همين جهت ، زن نسبت به مرد، جزء متمم و مكمل است و هيچگونه ارزش براى زن يا براى مرد وجود ندارد، مگر آنكه اين دو قطب متعهد و متضمن امور هم باشند و هرگز حساب معينى درباره اين دو وجود ندارد كه گفته شود اين از آن سنگين تر، بلندتر، داناتر و كاملتر است ، مانند عمل ايجاد تفاضل ميان اضلاع زاويه يا اضلاع مستطيل ، كدام ضلع در نظر مهندسى سودمندتر يا كاملتر است ؟ بى ترديد براى هر كدام ضلع درنظر مهندس سودمندتر با كاملتر است ؟ بى ترديد براى هر كدام از اضلاع و خطوط ، ارزش كامل ساختن و مكمل بودن هست ، و ناديده گرفتن هر كدام از اضلاع يا خطوط، از بين بردن شكل هندسى و نابود كردن آن است .
زن و مرد نيز مكمل يكديگر هستند، يعنى هر كدام قسمتى بخشى از ديگرى است ، خواه اين قسمت متمم ، ظريف تر باشد، يا خشن تر، كوتاه تر باشد يا بلندتر، داناتر باشد يا كم درك تر، همانطور كه يك مربع مستطيل از ضلع بلند، همراه با ضلع كوتاه ساخته مى شود.
قرآن مجيد، با كمال صراحت و شيوائى مى فرمايد:
هن لباس لكم و انتم لباس لهن
(آنان زنان لباس ، پوشش ، زينت و مايه عفاف و پاكى شما و شما مايه عفاف و پاكى و لباس و پوشش آنان هستند.)
ملاحظه مى فرمائيد كه : قرآن مجيد چگونه با اين تشبيه زيبا، شيوا و رسا،ارتباط و همبستگى وجود زن و مرد را بيان داشته است ؟ همچنانكه در تصور قطعه اى از پارچه يا لباس ، نمى توان هيچكدام از نخ ‌ها، تارها و پودرها را جداى از هم تصور كرد، زن و مرد نيز در تشكيل يك واحد انسانى چنين هستند، و نفس واحده را معنى مى كنند و تجسم مى بخشند.
زوج آرامش بخش 
زن و مرد، دو بخش از جسمى واحدند و هر كدام ، معاون و يار ديگرى است ، اگر هر كدام را جدا از ديگرى بينگاريم ، گويا وجود ناقصى را فرض ‍ كرده ايم كه بدون آن ديگر، كامل نخواهد بود.
همچنانكه زن ، روحا اتكاء به مرد دارد و در هر شرايطى ، خويش را نيازمند به مرد مى داند و همه جهان را به او بدهند اين نياز مرتفع نمى شود، مرد نيز در برابر زن چنين است ، همواره به او و محبت او نياز دارد، هر گاه مرد احتياج به مادر دارد و لذت مادر داشتن برايش مطرح است ، زن ، آغوش پر مهر و جايگاه رشد براى جسم و جان او است و آنجا كه نياز به مربى ، دلسوز و نوازشگر دارد، دامان زن ، والاترين مدرسه و پرورشگاه روح و پيكر او است ، هنگامى كه به دوست ، رفيق ، همدم و همدرد نيازمند است ، زن ، يار او مايه شوق و اشتياق او، محرم راز او، همدل و همدم او و همنشين وفادار او است . و آنجا كه مرد به شور و عشق و نشاط، نياز دارد، زن گل شكوفاى زندگى او، مايه سرخوشى و سرور و نشاط او و آرام بخش جان و دل او است .
آيا زن وجودى ناقص است ؟  
بر خلاف گفته هاى بالا، نگاهى كوتاه به تاريخ جهان و انديشه در آراء و عقايد جهانيان در مورد زن ، حقايق بسيار تلخى را به دست مى آوريم و داورى هاى ناعادلانه اى را در رابطه با زن ، مشاهده مى كنيم :
با توجه به اينكه در سلسله مقالات ، شخصيت زن را از ديدگاه قرآن مورد بررسى قرار داده ايم ، نگارش كليه آراء و نظريات در مورد زن ، ما را از مقصد باز مى دارد، به همين جهت ، فقط به برخى از آنها اشاره كرده سپس نظريه قرآن را، در اين بعد خاص ارائه مى دهيم .
در يونان
يونانيان ، عموما زن را يك مخلوق بسيار پست و فرومايه خيال مى كردند كه فائده وجوديش فقط خدمت خانه و تكثير نسل بوده است ، و اگر از يك زن بچه ناقص الخلقه اى به وجود مى آمد، او را به قتل مى رساندند.
(مسيوتروپ لنگ ) مى نويسد: در اسپارت اگر از يك زن بدبختى چنين اميدى نبود كه از وى سرباز قوى پنجه اى به وجود بيايد، آن زن را اعدام مى نمودند ... زمان اوج تمدن يونان هم غير از زنان نوازنده و سازنده ، از هيچ زنى احترام نمى كردند و به همين جهت غير از زنان طبقه مزبور در هيچ طبقه هم ، رسم آموزش و پرورش تعليم و تربيت جارى نبوده است .(19)
در رم
در نظر روميان ، زن مظهر تام شيطان و انواع ارواح موذيه بود كه با حيله و نيرنگ خويش ، هميشه دامى در راه صيد دلها و عقلها و انحراف مغزها، در دست دارد به همين جهت از آزردن او كوتاهى نمى كردند و حتى از خنديدن و سخن گفتنش جلوگيرى مى كردند، زنان رومى به عنوان اشخاص نبودند بلكه اشياء به شمار مى آمدند(20)
در هند و ايران
در هند و ايران باستان نيز زن وضع رقت بارى داشت تا آنجا كه از وحوش و بهائم كمتر به شمار مى آمد، در اين دو كشور هم نژاد، مانند ساير نقاط جهان در آن زمان ، زن همچون اسير و برده بود... و زنان اهدائى و پيش كشى معمولا از گرجستان و كلشيد و لارستان تهيه مى شدند! و تجارت عمده آنان زنان زيبا روى كلشيدى و گرجى بود، تنها از يك ناحيه كلشيد، سالانه متجاوز از دوازده هزار زن صادر مى گرديد، زيرا خريد و فروش زن در آنجا قانونى بود...(21)
خسرو پروين ، بيست و سومين پادشاه ساسانى ، در كاخ مخصوص فقط سه هزار زن داشته كه اينان علاوه بر دختران زيبا رو و مطربها و آوازخوانها و رقاصه هاى مخصوص بودند.(22)
در تمدن چين
در كتابهاى مذهبى چينى ها، زنها آبهاى درد آلودى ناميده شده اند كه نيكبختى و ثروت را مى شويند.
مرد هر وقت مى خواست ، مى توانست او را مانند كنيزى بفروشد، زن پس از آنكه بيوه مى شد در حكم مالى بود متعلق به خانواده شوهر و به هيچ وجه امكان نداشت بتواند. دوباره شوهر كند و با تمام اين حقارتها در حكم برده اى بود كه حق حيات از خود نداشت و شوهر مى توانست او را زنده در گور كند و تا سال 1937 در چين 2 ميليون دختر كنيز وجود داشت .
از همه عجيبتر و فجيعتر اينكه تا چندى قبل براى كفش دختران چينى در آن كشور قالبهاى فلزى مخصوصى ساخته بودند و اجازه نمى دادند كه پاى دختران از حد معينى بيشتر رشد كند، به همين جهت پاى زن چينى نمى توانست به حد رشد طبيعى برسد،بلكه بايستى كوچك و فشرده بماند...
و بالاخره زن در نظر مردان چينى ، شرى ضرورى ، وسوسه اى طبيعى ، مصيبتى مطلوب ، خطرى خانگى ، جذبه اى مهلك و آسيبى رنگارنگ بود.(23)
آنروزها كشورهاى به اصطلاح پيشرفته غربى امروز، به قدرى در توحش به سر مى بردند كه حتى قابليت نقل آداب و رسومشان نيز نبوده است گر چه امروز نيز در بعد اخلاق انسانى بهتر از آن روزها نيستند.
نتيجه بررسيهاى تاريخ زن  
از آنجا كه نقل تحليلى و تحقيقى تاريخ مظلوميت زن در مقالات معدود ممكن نيست مى توان نتيجه و خلاصه را چنين ترسم كرد:
1- زن را موجودى هم افق با حيوان يا انسان ضعيف و پستى مى شمردند كه اگر حركتى در زندگى به دست بياورد و از قيد تبعيت آزاد شود، از فساد و شرش نمى توان ايمن بود...
2- زن از پيكره اجتماع خارج دانسته و تنها وزنى كه براى او قائل بودند، اين بود كه او از شرايط مورد نياز اجتماع مى دانستند مانند مسكنى كه بصورت سر پوشى از آن استفاده مى شود.
يا او را مانند اسير دستگير شده اى مى شمردند كه از مستملكات دسته پيروز و غالب به شمار مى رود و بايد از كارش استفاده برد و از مكرش بر حذر بود.
3- زن را از عموم حقوق كه ممكن بود از آنها منتفع شود، محروم مى داشتند مگر به گونه اى كه نفع آن به مردانى كه بر او قيوميت داشتند، برسد و به سود آنان تمام شود.
4- اساس رفتارشان با زن ، رابطه غالبيت قوى و مغلوبيت ضعيف و به عبارت ديگر غريزه استخدام بود، اين در ميان مردم غير متمدن ، و اما ملل متمدن علاوه بر اينها زن را انسان ضعيف الخلقه اى مى دانستند كه نمى تواند در زندگى مستقل باشد، و از شرش نمى توان در امان بود و در بعضى از طوائف اين روشها نظريات با هم مخلوط شده بود.
(24)
كوتاه سخن اينكه اصولا براى زن ارزش انسانى قائل نبودند تا چه رسد كه وى را قابل تكريم و احترام بدانند و به او محبت كنند يا از او محبت بجويند.زن و مرد مكمل وجود يكديگرند.
عليرغم همه اين اهانتها و ستمها قرآن مجيد، علاوه بر اينكه تصريح كرده است كه زن و مرد از جان هم و از يك جنس آفريده شده ، مكمل وجود يكديگرند و هر يك بدون ديگرى وجودى ناقص است (25) با شيواترين و لطيفترين بيان ، علقه ، و ارتباط روحى اين زوج را تبيين كرده آنان را زوج آرامش بخش معرفى مى كند:
و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا ايها (26)
(و از نشانه هاى او خدا اين است كه براى شما از جنس و جان خودتان جفت آفريد تا در بر او آرامش يافته با هم انس بگيريد.)
و جعل بينكم مودة ورحمة ان فى ذالك لايات لقوم يتفكرون (27)
(و در ميان شما دوستى ، مودت ، راءفت و مهربانى بر قرار كرد، در حقيقت در اين امر، براى مردم انديشمند، نشانه ها، دلايل و براهين علم و حكمت حق آشكار است .)
و در جاى ديگر به هر دو جهت تصريح مى فرمايد:
هو الذى خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها... (28)
(او است خدائى كه شما را از يك جنس و نفس و واحده اى آفريد و از همان جنس ، براى او جفت مقرر كرد تا با وى انس بگيرد و آرامش دل بجويد.)
همچنانكه در بخشهاى قبل خاطر نشان ساختيم ، زن و مرد اجزاء وجودى يك پيكرده و وجود هستند، اگر مرد را چشم اين وجود بدانيم ، زن نيز چشم ديگر است و اگر زن را به منزله يك دست براى دست گير در واحد بدن انسان ، به حساب نياوريم ، به خاطر سرباز زدن از نظام الهى و سر پيچى از حركت در مسير رشد و كمال ، مسئول و مورد مؤ اخذه قرار خواهيم گرفت .
آيا زن عنصر گناه و شيطان كوچك است ؟! 
زن مورد لعن ابدى خدا قرار گرفته است ، زيرا گناه از زن آغاز شد و به وسيله زن است كه ما مى ميريم !!
گفته هاى بالا گوشه اى از بينش اعتقادى يهوديان درباره زن مى باشد كه وى را موجودى پست و سبب همه بدبختيها تلقى مى كنند، و بر اين عقيده اند كه اولين كسى كه ميوه ممنوعه را خورد و مرتكب گناه شد، زن بود و سبب اخراج حضرت آدم (ع ) بوده است .
زن مسئولگناهان
در مسيحيت نيز مانند يهوديان ، زن را مسئول گناهكارى دانسته اند در سفر پيدايش جمله 11 و 12 چنين مى خوانيم : زنى را كه تو، به من دادى تا همراه من باشد، از ميوه آن درخت به من داد و من آنرا خوردم .
بنابراين باعث سقوط آدم ، حوا گرديد و در حقيقت او مسئول گناههاى بشر است و خدا ناگزير شد تا تنها پسرش را به نام عيسى مسيح بفرستد تا به دار آويخته شود و با خون خودش گناهان بشر را كه زن مسئول آن است ، بشويد!!
هندوها، علاوه بر اينكه حتى حق حيات براى زن قائل نبوده و نيستند، معتقدند كه اين فقط روح گناهكار است كه به صورت زن متولد مى شود.(29)
از ديدگاه بودائيان نيز، طبق گفته مورخ معروف وسترمارك (MAR WESTER) همه زنها دامهاى اغوا كننده و فريبنده شيطان هستند كه براى مردها گسترده و نيروى فريبندگى در نهاد زنها با خطرناكترين شكل مجسم شده است به طورى كه مردها را شيفته و فريفته خود مى سازند و همين فريبندگى زنها است كه فكر عالمى را كور مى كند.
به هر حال اين نظريه سخيف و نا آگاهانه در ميان اقوام و ملل و به اصطلاح صاحبان اديان ، شايع گشت كه شيطان يا مار حوا را فريفت و سپس حوا آدم را به گناه وادار ساخت !
ترتولين مقدس به زنها مى گويد: آيا مى دانيد كه هر يك از شما حوائى هستيد؟ مجازات خدا بر جنس شما تا اين زمان ادامه دارد، در اين صورت شرارت با الضروره بايد باقى باشد، شما زنها دروازه هاى شيطان هستند، شما كسانى هستيد كه از آن درخت ممنوع ميوه چيديد، شما هستيد كه قانون الهى را شكسته ايد، شما كسانى هستيد كه آدم را فريفته اند آنهم هنگامى كه شيطان هنوز حمله نكرده بود، شما هستيد كه با آن سهولت ، صورت خدا را در نهاد بشر، ضايع و فاسد كرده ايد! بدبختى و مرگ ، مربوط به شما است و حتى مرگ پسر خدا مربوط به شما است .(30)
با اين بينش ، بزگترين ستم ها را نسبت به زن ، (يكى از دو ركن اساسى جامعه بشرى ) روا داشته اند و اساسى ساير اهانتها و ستمها را پى ريزى كرده اند و از اين طريق ، ضرب المثلها و آداب و رسوم غلطى را در ميان جوامع مرسوم نموده اند تا آنجا كه در بسيارى از نقاط جهان ، خود زن به اين تهمتها تن در داده و اينگونه به استضعاف كشيده شده است .
از ديدگاه قرآن  
قرآن مجيد، قاطعانه و صريح ، زن را از اين تهمت تبرئه نموده از مقام او دفاع مى كند و خط بطلان بر روى اين افسانه ها كشيده است قرآن در استان آدم و حوا مى فرمايد:
فقلنا يا ادم ان هذا عدولك و لزوجت (31)
(پس گفتيم اى آدم در حقيقت اين شيطان دشمن تو و همسرت مى باشد.)
در اينجا شيطان را، هم دشمن آدم و هم دشمن حوا معرفى كرده است و در جاى ديگر مى فرمايد:
... ان الشيطان لكما عدومبين (32)
(به راستى كه اين شيطان دشمن هر دوى شما است .)
در اين آيه نيز دشمنى شيطان با هر دو اعلام شده است .
در مورد فريب دادن شيطان ، قرآن مى فرمايد:
فرسوس لهما الشيطان (33)
(پس شيطان آن دو (آدم و حوا) را وسوسه كرد.)
فد لا هما بغرور فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سواتهما وطفقا بخصفان عليما من ورق الجنة و ناداهما ربهما الم انهكما عن تلكما الشجرة و اقل لكما ان الشيطان لكما عدومبين (34)
(آنگاه شيطان آن دو را به فريب و غفلت راهنمائى كرد، پس هنگامى كه از آن درخت چشيدند، پنهانى هاى آنان آشكار گرديد و بر آن شدند كه از برگ درختان بهشت استفاده كرده خود را بپوشانند و خدا آنان را مخاطب قرار داده فرمود آيا من شما دو نفر را از اين درخت نهى نكردم و نگفتم كه بى شك اين شيطان سخت دشمن شما است ؟!
دقت مى كنيد كه در تمام خطابها، هر نفر مخاطب هستند و هرگز يكى از آنان را وسيله شيطان و عنصر گناه و فريب ، معرفى نمى كند و در فريب شيطان نيز قبلا مى فرمايد:
... مانها كما ربكما عن هذه الشجرة الا ان تكونا ملكين اوتكونا من الخالدين و قاسمهما انى لكما لمن الناصحين (35)
(و شيطان به دورغ گفت خدا شما دو نفر را از خوردن اين درخت نهى نكرد مگر براى اينكه مبادا شما دو فرشته گرديد يا اينكه مبادا در بهشت جاودانه بمانيد و براى آن دو، سوگند ياد كرد كه پس براى هر دوى شما از نصيحت كنندگان و خير خواهان هستم .)
و اتفاقا در جاى ديگر صراحت دارد كه شيطان به طور مستقيم خود آدم را وسوسه كرد و فريب داد.
فوسوس اليه الشيطان قال يا آدم هل ادلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى فاكلا منها فبدت لهما سواتهما و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة و عصى آدم ربه فغوى (36)
(پس شيطان او (آدم ) را وسوسه كرد گفت آيا تو را به درخت جاودانگى و ملك ابديت راهنمائى بكنم ؟ سپس آدم و حوا از آن درخت خوردند، در نتيجه آنچه كه آشكار شدنش براى آنان زشت بود.نمايان شد و بر آن شدند كه از برگهاى درختان بهشتى استفاده كرده خود را بپوشانند و آدم ، پروردگارش را نافرمانى كرد و به بيراهه رفت )
و در مورد ديگر قرآن مجيد تصريح مى كند كه شيطان باعث لغزش آن دوشد و فريبشان داد آنجا كه مى فرمايد:
وقلنا يا آدم اسكن انت وزوجك الجنة و كلامنها رغدا حيث شتما ولا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين فازلهما الشيطان عنها فاخرجهما مما كانافيه .. (37)
(و گفتيم اى آدم تو و همسرت در بهشت مسكن گيريد و آزادانه و بدون زحمت از نعمتهاى آن برخوردار شويد ولى به اين درخت نزديك نشويد كه از جمله ستمكاران خواهيد گشت ، پس شيطان ، آدم و حوا را از راه صحيح لغزاند و سبب اخراج آن دو از بهشت و محروميتشان از نعمتهاى بهشتى گرديد.)
آفرينش زيباى زن و مرد  
بدون ترديد، ارزش وجودى زن ، از ارزش وجودى مرد، جدا نيست و هيچكدام ذاتا عامل بدبختى يا عنصر گناه نيستند بلكه هر كدام در همين شرايط وجودى كه هستند، هيچگونه نقص در آنها نيست و به زيباترين نحو و شايسته ترين شكل آفريده شده اند كه اگر به جز اين بودند نقص داشتند آفريننده اين نظام خود فرموده است كه :
اعطى كلشى ء خلقه ثم هدى (38)
(خداى متعال آنچه كه لازمه وجودى آفرينش هر چيزى بود به آن عطا كرده و آنگاه راه و كمال و حركت را نيز به وى نشان داده است .)

جهان چون خد و خال و چشم و ابروست
كه هر چيزى به جاى خويش نيكو است

همانطور كه در كشور تن ، زيبائى هر كدام از اعضاء به همان كيفيتى است كه هستند زيبائى ديدگان در ظرافت آنها و زيبائى بازوان به قوى بودن و ستبر بودن آنها است ، در واحد انسانى زن و مرد نيز زيبائى مرد به كيفيت خاص ‍ خودش ، به نيرومند بودن و خشونت مردانگى او و زيبائى و جلوه زن ، به ظرافت و نازكى او است كه از شير حمله خوش بود و از غزال رم جمال شير به يال و كوپال ، و جلوه غزال ، به حالت آميخته با آرامى و لطافت و چشمهاى زيبا و معصومانه و رميدن از خشونتش مى باشد هرگز حق ندارى كه به حمله او يا به رميدن اين اعتراض كنى كه همين زيبا است غير اين نازيبا.
نقاش ازل همه جهان را به زيباترين وجه نقاشى كرده و نظام احسن را ارائه نموده است و در خصوص انسان فرموده است :
لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم (39)
(به تحقيق انسان را در زيباترين و بهترين قوام و مراتب وجود آفريده ايم )
و صوركم فاحسن صوركم (40)
(و خداى متعال شما را به تصوير كنيد پس صورت شما را زيباترين و بهترين صورت قرار داد.)
آرى همان خدائى كه همه جهان نو جهانيان را به حق آفريد و همگان را زيبا آفريد:
خلق السوات و الارض بالحق
زن و مرد نيز در اين نظام احسن به حق آفريده شده و به زيباترين وجه آفريده شده اند، منتهى همچنانكه تنه ها و شاخه هاى درختان ، تنومند و خشن هستند و بايد هم چنين باشند، شقايقها زيبا، ظريف و لطيف مى باشند، در زندگى انسانى نيز مثل مرد و زن ، به آن گونه است .
غرور و خود خواهى مرد؟  
ناظم نظام احسن ، زيبا تنظيم كرده است و اگر خوب بنگرى چيزى جز زيبائى نخواهى يافت و اين غرور و خودخواهى است كه بگوئيم چرا شقايقها به اين اندازه خوشرنگ و زيبا هستند؟ چرا توجه مرا جلب مى كنند؟ جرا ارغوان ، گلسرخ و يا سمن ، در ميان گياهان به اين اندازه جلوه دارند، چرا اينقدر خوشبو هستند كه بايد من بروم و يك دامن بچينم ؟ اين گناه گل است كه زيبا است يا گناه تو است كه نمى گذارى زيبا، زيبا بماند؟ و با تجاوزگرى آن را پژمرده ، افسرده و نابودش مى كنى ؟ تو خود را در ياب و زيبائى را تحقير نكن ، تو خود بدان كه چگونه و كى بايد از گل بهره برد؟ كه اگر چنين كردى هرگز گلهاى معصوم را گنهكار فرض نخواهى كرد. تو حداقل مثل بابا باش و از ديده و دلت فريادبكش (41) نه از آنكه ديده ات مى بيند و دلت ياد مى كند، اگر ديده و دل را انسانى ساختى ، راحتى و حتى نياز به فرياد هم ندارى .
اين از انانيت و خود خواهى انسان است كه بنفشه و لاله را گنهكار بداند و آنها را مقصر بشمارد كه چرا بنفشه معطر است و نشاط آور و چرا لاله خوشرنگ ، زيبا، پرمعنى و با نجوى است ؟
تو اگر مبتلا به بيمارى زكام هستى و بوى خوش گل به مشامت نمى سازد، خود را معالجه كن و به رائحه گل بد مگو كه اگر خود را معالجه كنى و با ديده و مشام سالم به گل بنگرى و بو كنى و تقواى دل و ديده داشته باشى ، آنگاه هر چه را مى بينى خوبى و زيبائى مى بينى و در مقابل ناظمش كرنش و تواضع مى كنى و تبارك الله احسن الخالقين مى گوئى !
آرى زن عنصر گناه و شيطان كوچك نيست و اين توئى كه گناه آلود مى نگرى و شيطان گونه از وجود او سوء استفاده مى كنى !

 

next page fehrest page