معاد استدلالي

مرکز تحقيقات اسلامي

- ۴ -


فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذينَ اُرْسِلَ اِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلينَ))(183)
بطور حتم از كسانى كه پيغمبر به سوى آنها فرستاده شده ، پرسش مى كنيم و بطور حتم از فرستادگان نيز خواهيم پرسيد.
ب ـ پرسش از حالتها و عملها
((وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ))(184)
و از آنچه مى كرده ايد بازخواست مى شويد.
در آيه ديگرى مى خوانيم :
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهَُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ))(185)
هر كس كه هموزن ذره اى نيكى كرده باشد، (پاداش ) آن را ببيند و هر كس كه هموزن ذره اى بدى كرده باشد، (سزاى ) آن را ببيند.
((وَ اِنْ تُبْدُوا ما فى اَنْفُسِكُمْ اَوْ تُخْفُوه يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللهُ))(186)
و اگر آنچه در نهاد شماست عيان كنيد يا نهان كنيد خدا شما را براى آن ، به حساب مى كشد.
حضرت لقمان به فرزند خود مى گويد:
((يا بُنَىَّ اِنَّها اِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فى صَخْرَةٍ اَوْ فىِ السَّمواتِ اَوْ فىِ الاَْرْضِ يَاءْتِ بِهَا اللهُ اِنَّ اللهَ لَطيفٌ خَبيرٌ))(187)
پـسـرم ! اگـر بـه انـدازه سـنـگـيـنـى دانـه خـردلى (كـار نـيـك يـا بـد) بـاشـد، و در دل سنگى يا در (گوشه اى از) آسمانها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را(در قيامت براى حساب ) مى آورد، خداوند دقيق و آگاه است .
هـارون از ابـن زيـاد نـقـل كـرد كـه گـفـت : از امام جعفر صادق (ع ) شنيدم (درباره اين آيه : ((قُلْ فـَللّهِِ الْحـُجَّةُ الْبـالِغـَةُ))(188) بـگـو بـراى خـداونـد دليل رسا (و قاطع ) است ) فرمود:
بـه درسـتـى كـه خداوند در قيامت به بنده اش مى گويد: بنده ام ! آيا عالم و آگاه بودى ؟ پس اگـر گـفـت : آرى ، بـه او مـى گـويـد: آيـا بـه آنـچـه مـى دانـسـتـى عـمـل كـردى ؟ و اگـر گـفـت : جـاهـل و نـاآگـاه بـودم ، بـه او مـى گـويـد: چـرا ياد نگرفتى تا عـمـل كـنـى ؟ پـس خـداونـد بـا او بـه خـصومت (و درشتى ) برخورد مى كند. اين است حجّت رساى خداوند بر خلقش )).(189)
معاوية بن عمار مى گويد: از امام جعفر صادق (ع ) شنيدم ، فرمود:
((هـمـانـا مردى از شما در محله مى باشد كه خداوند او را در برابر همسايگانش حجت قرار مى دهد (و بـه او احتجاج مى كند)، پس به آنها مى گويد: آيا فلانى در ميان شما نبود؟ آيا سخنانش را نمى شنيديد؟ آيا گريه هاى دل شب او را (از ترس خدا) نمى شنيديد؟ پس (اين مرد) حجت خدا بر آنهاست ))(190)
عبدالاَْعلَى مى گويد از امام صادق شنيدم كه مى فرمود:
((روز قـيـامـت ، زن زيـبـايـى كـه بـه خاطر زيبايى اش گمراه شده آورده مى شود. او مى گويد خـدايـا مـرا زيبا آفريدى كه به اين لغزشها افتادم . پس حضرت مريم (ع ) را مى آورند، از او سؤ ال مى كنند: تو زيباترى يا مريم ؟ ما او را زيبايى داديم ولى او منحرف نشد و مرد زيبايى را كه به خاطر زيبايى اش گمراه شده مى آورند، او مى گويد: خدايا مرا زيبا آفريدى كه به دام زنـان گـرفـتـار شـدم . پس يوسف (ع ) آورده مى شود، در آن هنگام گويند: تو زيباترى يا يـوسـف ؟ او را زيـبايى داديم و منحرف نشد؛ و صاحب بلا را كه به خاطر آن به انحراف كشيده شـده مى آورند، او مى گويد: خدايا، بلايت را بر من شديد كردى كه منحرف شدم ، پس حضرت ايـّوب (ع ) را مـى آورنـد و گـفـتـه مى شود: ابتلاى تو شديدتر بود يا ابتلاى ايوب ؟ بلا و گرفتارى او را گرفت امّا منحرف نشد.(191) ))
انواع مردم از لحاظ حساب
روز جزا، مردم چهار گروه مى باشند:
1 ـ گـروهـى بـى حـسـاب بـه بـهـشـت مـى رونـد كـه آنـهـا عـبـارتـنـد از: اهل صبر، اهل بخشش ، اهل محبّت در راه خدا.
ابـوحـمـزه ثـمـالى از امـام بـاقـر (ع ) و ايـشـان از پـدرانـش ـ تـا بـرسـد بـه پـيامبر (ص ) ـ نقل مى كند كه فرمود:
((... روز قـيـامـت مـنـادى صدا مى زند، كجايند اهل صبر؟ گروهى از مردم به پا مى خيزند كه با اسـتـقبال دسته اى از فرشتگان روبه رو مى شوند. فرشتگان به آنان مى گويند: صبر شما در چه بود؟ پاسخ ‌مى دهند: در اطاعت خدا و دورى از نافرمانى اش صبركرديم . پس نداكننده اى از طـرف خـداونـد مـى گـويد: بندگان من راست مى گويند، راهشان را باز كنيد تا بدون حساب داخـل بـهـشـت شـونـد. سـپـس نـداكـنـنـده ديـگـرى صـدا مـى زنـد، اهـل فـضـل و بـرتـرى كـجـايـنـد؟ گـروهـى از مـردم كـه بـا اسـتـقبال دسته اى از فرشتگان رو به رو مى شوند، به پا مى خيزند. فرشتگان به آنان مى گويند: فضلى كه داراى آن هستيد، چيست ؟ پاسخ مى دهند: با ما در دنيا به نادانى برخورد مى شـد، مـا تـحـمّل كرديم ، به ما بدى مى شد پس مى بخشيديم . ندا كننده اى از طرف خداوند مى گـويـد: بـنـدگـان مـن راسـت مـى گـويـنـد، راهـشـان را بـاز كـنـيـد، بـدون حـسـاب داخـل بـهـشت شوند. سپس نداكننده ديگرى از طرف خداوند صدا مى زند، كجايند همسايگان خدا در خـانـه خـود؟ گـروهـى از مردم ... به پا مى خيزند. فرشتگان به آنان مى گويند: كار شما در دنـيـا چه بود كه با آن ، همسايه خدا در خانه اش شده ايد؟ پاسخ مى دهند: ما براى خدا همديگر را دوسـت مـى داشـتـيـم و بـه يـكـديـگـر بـخـشـش مـى كـرديـم و گـرفـتـاريـهـا را تحمّل مى كرديم پس ندا كننده ، از طرف خدا صدا مى زند: بندگان من راست مى گويند، راهشان را باز كنيد تا به همسايگى خدا در بهشت بدون حساب روند ...))(192)
2 ـ دسته اى بى حساب وارد جهنّم شوند. قرآن مى فرمايد:
((اوُلئِكَ الَّذيـنَ كـَفـَروُا بـِايـاتِ رَبِّهـِمْ وَ لِقـائِهِ فـَحـَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً))(193)
آنان هستند كه به نشانه هاى پروردگارشان و به ديدارش ، كافر شدند در نتيجه كارهايشان بى ارزش گشت . پس روز قيامت براى آنها وزنى به پا نمى كنيم (اعمالشان را نمى سنجيم و حساب نمى كنيم ).
امام رضا(ع ) از پدرانش از رسول خدا (ص ) روايت مى كند:
((هـمانا خداوند همه انسانها را حساب مى كند جز كسى را كه به خدا شرك ورزيده است ؛ زيرا او حساب نمى شود و امر مى شود كه به آتش بيفتد.))(194)
3 ـ عده اى از گناهكاران مؤ من را در روز قيامت در موقف حساب نگه مى دارند و خداوند حساب آنها را به عهده مى گيرد، بگونه اى كه از حسابشان كسى را آگاه نمى كند، گناهانشان را معرفى مى كـنـد تا اينكه به آنها اقرار مى كنند، خداوند به نويسندگان اعمالش مى فرمايد: گناهانش را به نيكى تبديل كنيد و آن را براى مردم ظاهر كنيد، پس آن گاه مردم مى گويند: براى اين بنده يك گناه هم وجود ندارد. سپس خداوند او را به بهشت امر مى كند ... .(195)
4 ـ حضرت على (ع ) فرمود:
بـنـده را نـزد خـداونـد نـگـه مـى دارنـد، خداوندمى فرمايد: نعمتهاى من براو عملش بسنجيد، پس عـمـل او در بـين نعمتها گم مى شود و قابل مقايسه نمى ماند و ملائكه اين مطلب را اعلام مى كنند. خـداوند مى فرمايد: نعمتهايم رابه او ببخشيد و بين خوبيها و بديهايش مقايسه كنيد، پس اگر آنـهـا مـسـاوى بـودنـد، خـداونـد شـر را بـا خـيـر بـرطـرف مـى كـنـد و اورابـه بـهـشـت داخـل مـى كـنـد واگـر خـيـرش بـيـشـتـر از شـرّش بـود، خـداونـد هـم بـا فـضـلش بـا او عـمـل نـمـوده و بـيـش از آنـچـه دارد بـه او مـى دهـد؛ و اگـر شـرّش بـيـشـتـر از خير بود و در عين حـال آن شـخـص از اهـل تـقـوا بـوده و بـه خـداى بـلنـدمـرتـبـه شـرك نـورزيـده بود، پس او از اهـل آمـرزش مـى بـاشـد، خـداونـد اگـر بـخـواهـد او را بـه رحـمـتـش مـى آمـرزد و با فضلش ‍ مى پوشد.))(196)
انواع حساب و حسابگر
حساب آسان
((فَاَمّا مَنْ اُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسيراً))(197)
پس هر كس كه كتابش را به دست راستش دهند، به حساب او آسان رسيدگى مى شود.
پيامبر(ص ) در حديثى فرمود:
((سـه چـيـز اگـر در كـسـى بـاشـد، خـداونـد حـسـاب او را آسـان مـى كـنـد و بـه رحـمـت خـودش داخـل بـهشت مى كند ... عطا كنى به كسى كه تو را محروم كرده و پيوند برقرار كنى با كسى كه از تو جدا شده و درگذرى از كسى كه بر تو ستم كرده است .))(198)
امام صادق (ع ) فرمود:
((اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الْحِسابَ يَوْمَ الْقِيامَةِ))(199)
بدرستى كه صله رحم ، حساب قيامت را آسان مى كند.
حساب سخت
قرآن در وصف مردان خدا مى فرمايد:
((يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ))(200)
از سختى حساب بيم دارند.
امام باقر (ع ) فرمود:
((اِنَّمـا يـُداقُّ اللهُ الْعـِبـادَ فـِى الْحـِسـابِ يـَوْمَ الْقـِيـمـَةِ عـَلى قـَدْرِ مـا آتـيـهـُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِى الدُّنْيا))(201)
همانا خداوند در حساب بندگان در روز قيامت ، بر اساس درجه عقلى كه در دنيا به آنها داده است ، دقت مى كند.
بنابراين ، هر كسى كه در دنيا خردى افزون دارد، در قيامت در حساب او دقت بيشترى خواهد شد.
امـام صـادق (ع ) بـه يـكـى از يـارانـش كـه درگـرفتن طلب خود از مردم بسيار سخت گير بود، فـرمـود: ((آيـا اگـر تـو حـقـت را (از مـردم ) تـا آخـريـن پـول آن بـگـيـرى بـدى نـكـردى ؟ آيـا گـفـتـار خداوند را نديدى كه فرمود: ((وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحـِسـابِ)) آيـا آنان از ستم خدا مى ترسند؟ نه به خدا، نمى ترسند جز از حسابرسى دقيق و كـامـل ، پـس خـداونـد دقـت كـامـل در حـسـاب را ((سـوء الحـسـاب ))، حـسـاب بـد نـامـيـده اسـت ....))(202)
سـخـتـى حـسـاب در قيامت ، همان دقت در حساب است نه ظلم در آن ، زيرا ((وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ اَحَداً)) و پروردگار تو به هيچ كس ظلم نمى كند.
حسابگران
1 ـ خدا:
قرآن كريم مى فرمايد:
((وَكَفى بِنا حاسِبينَ))(203)
كافى است كه ما حسابگر باشيم .
((وَ اللهُ سَريعُ الْحِسابِ))(204)
و حسابرسى خدا سريع است .
از على (ع ) پرسيدند: خدا چگونه اين همه افراد را حسابرسى مى كند؟ امام فرمود: همان گونه كه مردم را روزى مى دهد، حسابشان را رسيدگى مى كند.
2 ـ امامان (ع ):
از امـام صـادق (ع ) روايـت شـده كـه هـنـگـام قـيـامـت ، خـداونـد مـا را وكـيـل در حـسـاب شـيعيانمان مى كند، پس آنچه را كه از حق اللّه باشد ما از او مى خواهيم كه به خـاطـر مـا آنـرا ببخشد. سپس آنها را مى بخشد و آنچه را كه براى ماست (از حقوق امامان ) پس آن نيز بخشيده مى شود. سپس اين آيه را قرائت فرمود:
((اِنَّ اِلَيْنا اِيابَهُمَْ ثُمَّ اِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ))(205)
همانا بازگشت آنان به سوى ماست و نيز حسابرسى آنان به عهده ماست .
3 ـ خود انسانها:
((كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً))(206)
امروز شخص تو حسابگر خويش باشى ، بس است .
امام صادق (ع ) فرمود:
((انـسـان آن چـنـان اعـمـال خـويـش را بـه يـاد مـى آورد كـه گـويـى هـم اكـنـون انـجـام داده اسـت .))(207)
1) اوليـن سـؤ الى كه در قيامت از انسان مى پرسند درباره نماز است ، هر گاه نماز پذيرفته شـود، سـايـر اعـمـال نـيـز پـذيـرفته مى شود؛ و چون نماز پذيرفته نشود كارهاى ديگر نيز پذيرفته نشده ، و بى اثر خواهد ماند.(208)
2) ولايت اهل بيت عصمت عليهم السلام :
قرآن كريم مى فرمايد:
((ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ))(209)
آن گاه در آن روز از نعمت بازخواست مى شود.
در بـعـضـى از روايـات مـراد از ايـن نـعـمـت بـيـان شـده اسـت : ((جميل )) از امام صادق (ع ) نقل مى كند كه به آن حضرت گفتم معناى آيه ((لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعـيـمِ)) چـيـسـت ؟ فـرمـود ايـن امـت از نـعـمـت رسـول خـدا و سـپـس از نـعـمـت اهل بيت (ع ) بازخواست مى شود.(210)
3) انـسـان در قـيـامـت از جـاى خـود بـرنـمـى خـيـزد مـگـر آنـكـه از عـمـر، جـوانـى ، مال ، ولايت و دوستى خاندان رسول عليهم السّلام از او مى پرسند.(211)
4) از نسبتهاى ناروا و دروغهايى كه در مكتب و دين پديد مى آورند. قرآن مجيد مى فرمايد:
((وَ لَيُسْئَلُنَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَمّا كانُوا يَفْتَروُنَ))(212)
و بـطـور حـتـم از آنـچـه افترا مى زدند (چيزى را كه در دين نيست به خدا نسبت مى دادند) در روز قيامت ، سؤ ال مى شوند.
5) از ظـلمـى كـه افـراد انـسـان بـر حـيـوانـهـا روا داشـتـه انـد، سـؤ ال مى شود.
پيامبر (ص ) شترى را زير بار، معطل و بسته ديد، فرمود: صاحب حيوان براى حساب قيامت خود را آماده كند.(213)
6) از حقوق مردم ، بدهكار را در قيامت حاضر مى كنند و كارهاى نيك او را به طلبكار مى دهند، تا راضى شود چنانچه عمل نيكى نداشت تا به جاى بدهى بپردازد، گناهان طلبكار را بر گناهان او مى افزايند، و بدينوسيله خداوند قصاص مى كند.(214)
حضرت على (ع ) فرمود:
((چـون روز قـيامت شود، خداوند گويد: امروز با عدالت در ميان شما حكم كنم ، و بر هيچ كس ظلم نـشـود؛ امـروز حـق ضعيف را از توانگر بگيرم ، امروز به سود مظلوم از ظالم داد خواهى كنم . از طـريـق گـرفـتـن كـارهـاى نـيـك ظـالم و گـذاشـتـن آن در نـامـه عـمـل مـظـلوم و يا از راه برداشتن گناهان مظلوم و افزودن آن به گناهان ظالم ؛ تنها آن دسته از ظالمانى نجات مى يابند كه مظلوم از حق خود در مورد آنان چشم پوشد.))(215)
7) رضـايـت بـه گـنـاه يـا كـار نيك ديگران . اگر ديگران گناه كنند و كسى به انجام آن گناه رضـايت دهد، او هم مورد عقاب و مؤ اخذه الهى قرار خواهد گرفت . در اين مورد شواهدى از آيات و روايات وجود دارد كه در ذيل مى آوريم :
الف ـ حضرت اميرمؤ منان على (ع ) مى فرمايد:
((اَلرّاضى بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدّاخِلِ فيهِ مَعَهُمْ، وَ عَلى كُلِّ داخِلٍ فى باطِلٍ إِثْمانِ: إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضا بِهِ))(216)
راضـى بـه كـار گـروهـى مـانـنـد (كـسـى اسـت كـه ) داخـل در آن كـار بـا آنـان اسـت ، و بـر هـر داخـل شـونـده در بـاطـل دو گـنـاه اسـت . گـنـاه انـجـام آن ، و گـنـاه رضـايت (قلبى ) به آن كار باطل .
ب ـ خداوند به يهوديان زمان رسول خدا (ص ) خطاب كرده ، فرمود:
((فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ))(217)
چرا شما پيامبران پيشين (همچون يحيى و زكريا (ع )) را كشتيد؟
در حـالى كـه مـى دانـيـم فـاصـله زمـانـى مـيـان قـاتـلان آن پـيـامـبـران بـا يـهـوديـان زمـان رسـول خـدا(ص ) زيـاد بـوده اسـت . پـس از قـرنـهـا، نـسـلهـاى آنـان مـورد سـؤ ال قـرار مـى گـيـرنـد، زيـرا نـسـبـت بـه رفـتـار پـدران خـود راضـى بـودنـد؛ خـداونـد آن نسل را نيز مورد سرزنش قرار مى دهد، تا آنجا كه پيامبر كشى را به آنان نيز نسبت مى دهد كه چرا پيامبران را كشتيد؟! و در قيامت نيز بايد پاسخ رضايت به اين كار را بدهند.
ج ـ يـك نفر شتر حضرت صالح پيامبر(ع )(218) را از بين برد، ولى خداوند در قرآن كشتن آن را به همه مخالفان آن حضرت نسبت داده است . ((فَعَقَروُها))(219) آن (شتر) را پى كردند؛ اين بدان علت است كه همه مخالفان و كافران از كار آن يك نفر راضى بودند؛ از اين رو، به فرموده حضرت على (ع ) همگى مورد قهر خداوند قرار گرفته اند.(220)
د ـ يـكـى از يـاران حـضـرت عـلى (ع ) پـس از پـيـروزى در جـنـگ جمل ، به آن حضرت گفت : دوست داشتم برادرم فلان كس با ما بود تا ببيند كه چگونه خداوند ما را بر دشمنانش ‍ يارى كرد! امام فرمود: آيا برادرت دوست داشت كه با ما باشد؟ گفت : آرى ، امام فرمود: پس او با ماست ، و جزو صفوف لشكر ما بشمار مى آيد. كسانى كه در صُلب مردان و رحم زنان هستند مانند آن است كه در سپاهيان ما به همراهى ما حاضر بوده اند.(221)
البته مراد آن حضرت كسانى است كه بعداً مى آيند و به آنچه او و يارانش انجام داده اند راضى خواهند بود.
هـ ـ از منابع روايى و نيز از ادعيه ماءثوره ، و در راءس آنها زيارت عاشورا چنين برمى آيد كه بـر هـر مـسلمان شيعه پيرو مكتب اهل بيت عصمت و طهارت (ع ) در هر عصر و زمانى كه بيايد واجب اسـت نـسـبـت بـه مـظـالمـى كـه تـوسـط بـنـى امـيـه و بـنـى عـبـاس بـه ائمـه اهـل بـيـت (ع ) و فـرزنـدان و نـوادگـان آن بـزرگـواران اعـمـال شـده ، بـويـژه آن ظلمها و تعديات زايد الوصفى كه يزيد و اعوان و انصارش نسبت به حـضـرت امـام حسين (ع ) و اهل بيت و يارانش روا داشته اند بيزارى جسته و اعلان برائت كند، و از شيوه رفتارى و روش عملى امام حسين (ع ) راضى و خشنود باشد.(222)
شفاعت
حقيقت شفاعت
مساءله شفاعت در قيامت را قرآن در بيش از بيست آيه مطرح كرده و احاديث فراوانى توسط شيعه و سـنـى نـقـل شـده كـه مـرحـوم عـلاّمـه مـجـلسـى (حـدود 25 صـفـحـه ) هـشـتـاد و شش ‍ روايت را در بـحـارالانـوار ذكـر كـرده اسـت .(223) ايـن مـسـاءله مـورد اتـفاق علماى اسلام از شيعه و اهل تسنن است و از اصول قطعى اسلام مى باشد.
حـقـيـقـت شـفـاعـت اوليـاى الهى براى گنهكاران ، اين است كه مقربان درگاه خداوند از آن جهت كه موقعيتى در پيشگاه با عظمت او دارند، مى توانند بر طبق شرايطى براى گنهكاران وساطت كنند و از خداوند متعال بخواهند تا از گناه آنان چشم پوشى كند.
شفاعت ، در واقع از آن خداست ، ولى اگر عده اى تحت شرايطى ـ كه مهمترين آنها اذن خداوند است ـ در مـورد افـرادى كـه از نـظـر اعـتـقـاد مـورد رضـايـت خـداونـد بـاشـند، شفاعت كنند، شفاعت آنها پذيرفته مى شود.
قرآن از يكسو مى فرمايد:
((قُلْ للّهِِ الشَّفاعَةُ جَميعاً))(224)
بگو تمامى شفاعت از آن خداست .
از سـوى ديـگـر بـطـور آشـكـار، شـفـاعـت غـيـر خـدا را در مـحـكـمـه الهـى بـه عـنـوان يـك اصل قطعى مى پذيرد، به شرط اينكه به اذن خدا باشد به نمونه هايى از آيات توجه كنيد:
((مَنْ ذَاالَّذى يَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِهِ))(225)
كيست كه بدون اذن خداوند نزد او شفاعت كند؟
((يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ اِلاّ مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِىَلَهُ قَوْلاً))(226)
در روز قـيـامـت ، شفاعت مفيد واقع نمى شود مگر شفاعت كسى كه خداى رحمان به او اذن دهد و به گفتار او راضى گردد.
((وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ اِلاّ لِمَنْ اَذِنَ لَهُ))(227)
شفاعت كسى نزد او سود نمى بخشد مگر شفاعت آن كس كه خدا به او اذن دهد.
بـنـابـرايـن شـفـاعـت ، حـق مـطـلق خداوند است ، ولى از آن جهت كه رحمت الهى از طريق يك سلسله اسباب به بندگان مى رسد، خداوند متعال ، اولياى خود را سبب مؤ ثر در اين امر قرار داده است . عـلاوه بـر ايـن ، خـدا بـا دادن مـقـام شـفـاعـت بـراى اوليـاى خـود، خـواسـتـه اسـت از آنـان تجليل شايسته اى بنمايد و ارزش وجودى آنان را براى ديگر بندگان معرفى كند و شايد به همين جهت است كه قرآن از مقام شفاعت پيامبر (ص ) به مقام محمود تعبير مى كند و مى فرمايد:
((وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَّكَ عَسى اَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً))(228)
بـراى گـزاردن نـمـاز نـافله در بخشى از شب برخيز تا خدا تو را براى مقام بس پسنديده اى برانگيزد.
مـرحـوم طـبرسى در مجمع البيان مى فرمايد: مفسران اسلامى اتفاق نظر دارند كه مقصود از مقام محمود همان شفاعت است ... .(229)
شـفـيـع كـه مـى خـواهد آمرزش الهى را، براى بندگانى كه شايستگى شفاعت دارند، جلب كند و آنـان را از پـيـامـد كـارهـايـشـان نـجـات دهـد، بـه چـيـزى متوسل مى گردد كه در كسى كه نزد او شفاعت مى كند، مؤ ثر افتد.
از ايـن رو ، شـفـيـع چـنـيـن مـى گـويد: بار خدايا! من از تو تقاضا نمى كنم كه از مقام خدايى و آقـايـى خـود نـسـبـت بـه بـنـده ات صـرف نـظـر كـرده يـا حـكـم و قـانـون مـجـازات خـود را بـاطـل كـنـى ، بـلكه مى خواهم از اين بنده درگذرى ، زيرا بزرگ و مهربان و كريمى ، نه از مـجـازات او سـودى مـى بـرى و نـه گـذشـت از گـنـاه او بـه تو زيانى مى رساند يا اينكه مى گويد: بنده اى است كوچك ، نادان ، بيچاره و پريشان ، گذشت و چشم پوشى تو را مى طلبد؛ و يـا مـى گـويـد: خـدايـا! اگر من نزد تو مقام و منزلتى دارم از تو تقاضا مى كنم كه از بنده گنهكارت درگذرى ، و اين خواسته مرا رد نكنى .
از ايـن بـيـانـات ، روشـن مـى شـود كـه كـار شـفـيـع ايـن اسـت كـه يـك رشـتـه عـوامـل مـؤ ثـر در رفع مجازات را بر عوامل ايجاب كننده آن (مخالفت با فرمان الهى ) حكومت مى دهد.(230)
شبهات شفاعت و پاسخ آنها
1 ـ چرا خود خداوند گناهكاران را مورد بخشش قرار نمى دهد تا نيازى به شفاعت ديگران نباشد؟
پاسخ :
الف ـ شـايـد دليـل آن ايـجـاد تـواضـع در مـردم ، در بـرابـر بـنـدگان صالح باشد تا روح تكبرشان از بين برود، همان گونه كه به شيطان فرمان رسيد در برابر آدم سجده كند، ولى او تـكـبـر كـرد. قـرآن دربـاره گـروهـى مـى فـرمـايـد: و چـون بـه آنـان گفته شود بياييد تا رسـول خـدا(ص ) براى شما آمرزش طلبد، سرهاى خود را بپيچند و بنگرى كه تكبر كنان روى بگردانند.(231)
ب ـ مقام شفاعت به سبب بندگى ، پاداشى است كه به اولياى خدا ارزانى مى شود.
ج ـ انسان چون بداند كه اولياى خدا، مانند انبيا، امامان ، علما، شهدا، صالحان و قرآن كريم ، در قـيـامت صاحب شفاعت هستند، مى كوشد كه خود را به آنان نزديك كرده ، از پرتو رهنمودهاى آنان بهره گيرد كه اين خود از آثار شفاعت خواهد بود.
2 ـ آيا برخوردارى از مقام شفاعت مزد گرفتن بدون كار نيست ؟
پـاسـخ : بـايـد گـفـت پذيرش شفاعت ، نشانگر كرامت و احساس شفاعت پذير است ، و نيز نشان مـرتـبـه بـلند شفيع است ، و براى شفاعت شونده لطف و احسان است . لازم نيست كه همه چيز جنبه مزد داشته باشد. آرى مقامى كه در اثر شفاعت پديد آمده در گرو سعى و تلاش عملى شفاعت شده نـبـوده اسـت ؛ ولى هـر آنچه كه خداوند به بنده مى دهد لازم نيست در اثر سعى باشد، بلكه از روى فضل و احسان خداست . چه اين كه خداوند مى فرمايد:
((كـُلُّ نـَفـْسٍ بـِمـا كـَسـَبـَتْ رَهـيـنَةٌَ اِلاّ اَصْحابَ الَْيمينَِ فى جَنّاتٍ يَتَسائَلُونََ عَنِ الُْمجْرِمينَ ... ))(232)
(آرى ) هـر كـس در گـرو اعـمـال خـويـش اسـت ، مـگر ((اصحاب يمين )) (كه نامه اعمالشان را به نـشـانـه ايـمـان و تـقـوايـشـان بـه دسـت راسـتـشـان مـى دهـنـد)! آنـهـا در بـاغهاى بهشتند، و سؤ ال مى كنند از مجرمان ... .
پس همه در گرو اعمال خويشند جز ياران دست راست ، كه در بهشتهايى قرار داشته و راجع به گناهكاران و سرنوشت شومشان پرس و جو مى كنند؛ و اين كه شفاعت شافعان آنان را سود نداده است ،(233) در حالى كه اصحاب يمين را سود داده است .
3 ـ آيا وعده شفاعت ، گناهكاران را نسبت به گناه كردن گستاخ نمى كند؟
پـاسـخ : در صورتى وعده شفاعت موجب گستاخى افراد مى شود كه داراى دو شرط باشد: يكى ايـنـكـه گـنـاهكار به اسم معيّن گردد و به او وعده شفاعت بطور قطعى داده شود يا گناهى كه شـفـاعت ، كيفر آن را برطرف مى كند مشخص شود، دوّم ، شفاعت بتواند در رفع جزاى كار بد با تـمـام انـواعـش ، مـؤ ثـر واقـع شـود و جـزاى كـار بـد را از اصـل بـركـنـد. امـّا اگـر هـر دو شـرط نـامـعـلوم بـاشـد و مـشـخـص نـشـود كـه شـفـاعـت شـامـل چـه كـسى و در مورد چه گناهى است يا معلوم نگردد كه شفاعت چه نوع كيفرى را برطرف مـى كـنـد و در چـه حـالى شامل انسان مى شود، با چنين ابهامى ، شفاعت تنها اميدوارى مى آورد كه انـسان با مشاهده گناهانش از رحمت خدا ماءيوس نگردد و هرگز انسان را در گناه كردن ، گستاخ نمى كند.
اضـافـه بـر آن ، بـاز بـودن راه تـوبه و شفاعت و مانند آن ، اگر درست فهميده شود نه تنها مـايـه گـسـتـاخـى نمى گردد ، بلكه موجب پشيمانى و بازگشت خواهد بود، زيرا روزنه اميد را فـرا روى گـنـهـكـاران مـى نـهـد؛ و اين راهها براى انسانهاى متنبه شده و عذرخواه باز است ، نه براى انسانهاى گستاخ و معاند.
بـلكـه مـى توان گفت بسته بودن راه شفاعت و توبه ، گنهكاران را گستاخ ‌مى كند، زيراآنان روزنه اميدى براى بازگشت نمى بينند؛ و مى گويند آب كه از سرگذشت چه يك نى ، چه صد نى !
4 ـ آيـا لطـف خـدا و اوليـاى او مـحـدود اسـت كـه گـروهـى مشمول شفاعت نشوند؟
پاسخ : بهره گيرى از الطاف خدا، تنها به لطف پروردگار مربوط نيست ،بلكه بستگى به اسـتـعـداد و آمـادگـى مـا نيز دارد. به عنوان مثال ، نور خورشيد كمبودى ندارد ولى خاك به علت تيرگى نمى تواند مانند آيينه آن را منعكس نمايد. اين ناتوانى خاك ، مربوط به نور نيست .
قرآن كريم درباره لجاجت كفار، و سرسختى آنان در برابر پيامبر (ص ) مى فرمايد:
((اِنَّ الَّذينَ كَفَروُا سَواءٌ عَلَيْهِمْ ءَاَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ))(234)
كـسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى كند كه آنان را (از عذاب الهى ) بترسانى يا نترسانى ، ايمان نخواهند آورد.
خداوند به رسول خود مى فرمايد:
((اِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى ))(235)
تو از هدايت مرده دلان ناتوانى .
بـه خـاطـر ايـنـكـه آنـان ظرفيت و استعداد خود را از دست داده اند نه اينكه در تبليغ تو نقصى وجود دارد و در جاى ديگر مى فرمايد:
((لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيّاً))(236)
تا بترساند كسى را كه زنده است (زنده دل است ) .
علل محروميت از شفاعت
بـررسـيـهـا نـشـان مـى دهـد كـه چـيـزهـايى در محروميت انسان از شفاعت نقش دارند؛ برخى از آنها عبارتند از:
1 ـ خـاضـع نـبـودن در بـرابـر خـدا، تـرك انـفـاق در راه خـدا، فـرو رفـتـن در بـاطـل و تـكـذيـب قـيـامـت . هـمـه ايـن مـوارد در قـرآن كـريـم و در گـفـتـگـوى اهل بهشت با اهل جهنم چنين آمده است :
((كـُلُّ نـَفـْسٍ بـِمـا كـَسـَبـَتْ رَهـيـنـَةٌَ اِلاّ اَصـْحابَ الَْيمينَِ فى جَنّاتٍ يَتَسائَلُونََ عَنِ الُْمجْرِمينََ ما سـَلَكـَكـُمْ فـى سـَقـَرََ قـالُوا لَمْ نـَكُ مـِنَ الْمـُصـَلّيـنََ وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينََ وَ كُنّا نَخُوضُ مَعَ الْخـائِضـيـنََ وَ كـُنـّا نـُكـَذِّبُ بـِيـَوْمِ الدّيـنَِ حـَتـّى اَتـيـنـَا الْيـَقـيـنَُ فـَمـا تـَنـْفـَعـُهـُمْ شـَفـاعـَةُ الشّافِعينَ))(237)
(آرى ) هر كس در گرو اعمال خويش است ، مگر ((اصحاب يمين )) (كه نامه اعمالشان را به
نـشـانـه ايـمان و تقوايشان به دست راستشان مى دهند)! آنها در باغهاى بهشتند، و از مجرمان مى پـرسـنـد: چـه چـيـز شـما را به دوزخ وارد ساخت ؟! مى گويند: ((ما از نماز گزاران نبوديم ، و اطـعام مستمند نمى كرديم ، و پيوسته با اهل باطل ، همنشين و همصدا بوديم ، و همواره روز جزا را انـكـار مـى كـرديـم تـا زمـانـى كـه مـرگ مـا فـرا رسـيـد! از اين رو، شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد.
2 ـ شرك به خدا
قرآن كريم مى فرمايد:
((اِنَّ اللهَ لا يَغْفِرُ اَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشآءُ ... ))(238)
خـداونـد (هـرگـز) شـرك را نـمـى بخشد! و پايين تر از آن را براى هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مى بخشد.
و ايـن حـقيقت از نظر قرآن حتمى است كه شفاعت شامل مشركان و كافران نمى شود، و ايمان شرط لازم براى شامل شدن شفاعت است ؛ امّا تمام شرايط در بر گيرندگى شفاعت بجز مقدارى كه در روايات آمده است به صورت قطعى مشخص نشده است .
رسول خدا (ص ) فرمود:
((شَفاعَتى نائِلَةٌ اِنْ شاءَ اللهُ مَنْ ماتَ وَ لا يُشْرِكْ بِاللهِ شَيْئاً))(239)
شفاعت من به خواست خدا به كسانى مى رسد كه مشرك از دنيا نروند.
3 ـ سبك شمردن نماز
حضرت امام جعفر صادق (ع ) خطاب به يكى از فرزندانش فرمود:
((پسرم كسى كه نماز را سبك بشمارد مشمول شفاعت ما نيست .))(240)
4 ـ تكذيب شفاعت پيامبران
حضرت على (ع ) فرمود:
((كسى كه شفاعت پيامبران را تكذيب كند از شفاعت محروم ماند.))(241)
5 ـ اذيّت كننده خاندان پيامبر(ص )
رسول گرامى اسلام (ص ) فرمود:
((سـوگـنـد بـه خـدا كـسـى كـه فـرزنـدان (اهـل بـيـت ) مـرا اذيـت كـرده بـاشـد، شـفـاعـت نـمـى شود.))(242)
6 ـ سلطان ستمگر و خيانت كننده در دين
رسول خدا(ص ) فرمود:
((دو كـس به شفاعتم نمى رسند، سلطان ستمگر و غاصب ، و خيانتگر در دين ، كه به سبب بدعت از دين خارج شده است .))(243)
دورنمايى از بهشت
بهشت و برخوردارى از نعمتها
بـهـشـت سـرزمـيـن بـسـيـار گـسترده و عظيمى است كه پهناى آن همچون وسعت آسمانها و زمين است .(244) داراى درخـتـان خـوشـرنگ ، خوشبو و پر برگ (245) كه سايه دائمى (246) آنـهـا كـشـيـده و گـسترده (247) است . جويبارها و آبشارها از درون باغها جـريان دارند.(248) نهرهايى از آب زلال و خالص ، با طعم مطبوع هميشگى ، نهرهايى از شـراب طـهـور كـه مـايـه لذّت نـوشـنـدگـان اسـت و نـهـرهـايـى از عسل مصفّا،(249) انواع ميوه هاى فراوان ،(250) از هر نوع كه بخواهند انتخاب مـى كـنـنـد.(251) گـوشـت پـرنـده از هـر نـوع مـايـل بـاشـنـد.(252) هـمـسـرانـى زيـبـا از حـورالعـيـن كـه هـمـچـون مـرواريـد در صـدفـنـد؛(253) هـمـه آنـها دوشيزه اند و كسى با آنها تماس نگرفته است ، تنها به هـمـسـرشـان عـشـق مى ورزند، خوش زبان و هم سنّ و سالند.(254) زنانِ بهشتىِ از جنس اهـل دنـيـا، از حـورالعـيـن زيباترند(255) و نيكوترين اخلاق و زيباترين رخسار را دارا هستند.(256) خدمتكارانى از پسران زيباروى بهشتى كه هميشه نوجوانند و پيوسته به خـدمـت ، گـرداگـرد آنـان مى گردند؛(257) و هر گاه به آنان نگاه شود گمان مى رود مـرواريـد پـراكنده اند.(258) كوزه ها و ظرفهايى مناسب بلورين (پر از غذا و بهترين نـوشـيـدنـيـهـا) و جـامـهـاى طـلايى و نقره اى از شراب ناب بهشتى (259) كه نه از آن سـردرد مـى گـيـرنـد و نـه مـسـت مـى شـونـد.(260) بـا لبـاسـهـاى حـريـر بـهـشـتـى (261) بر فرشهايى با آسترهايى از ديبا و ابريشم بر تختهايى تكيه زده اند كه با بهترين و زيباترين پارچه هاى سبز رنگ پوشانده شده است (262) و نه آفتاب را در آنـجـا مـى بـيـنـنـد و نـه سـرمـا را.(263) خـلاصـه آنـكـه بـهـشـت پـر از نـعـمـت است (264) و نيكوترين قرارگاه و استراحتگاه است (265) و هر چه دلها مى خواهد و چشمها از آن لذّت مى برد در بهشت موجود است (266) و هر چه تقاضا كنند، آماده و فراهم اسـت و از هـمـه بـالاتـر، خـشـنـودى و آمـرزش پـروردگـارشـان شامل حال آنهاست :(267)
((وَعـَدَ اللهُ الْمـُؤْمـِنـينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فى جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ))(268)
خداوند به مردان و زنان با ايمان ، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير آن جارى است ؛ جـاودانـه در آن خواهند ماند و مسكنهاى پاكيزه اى در بهشتهاى عَدْن (نصيب آنها ساخته ) و رضا (و خشنودى ) خدا (از همه اينها) برتر است و رستگارى بزرگ همين است .