آشنايى با قرآن يا دائرة المعارف قرآنى

ميرزا باقر حسينى زفره اى اصفهانى

- ۵ -


فصل پنجم : ولايت در قرآن

پيش از آغاز سخن، يادآور مى شويم كه از ديدگاه شيعه، امام على(عليه السلام) و ديگر امامان معصوم(عليهم السلام) نور واحدند و آنچه بر اول آنان رواست بر آخر آنان يعنى امام زمان (عج) نيز چنين است.

در اين باره امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «انَّ الله عَلَّمَ نَبِيَّهُ التّنزيلَ وَ التَأويلَ فَعَّلَمَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) عَلِيّاً وَ عَلَّمنا»(40) يعنى به درستيكه خداوند علم تنزيل و تأويل را به پيامبرش آموخت و رسول خد(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز به على (عليه السلام) آموخت و على (عليه السلام) هم به ما آموخت.

به هر حال بايد دانست كه رابطه اهل بيت(عليهم السلام) با قرآن رابطه نزديك و تنگاتنگ و ناگسستنى است كه حقيقت آن در فهم نيايد و در وصف نگنجد و دستيابى بر آن از توان ما بيرون و از حوزه علم و درك ما به دور است. چرا كه رسيدن به اين مهم، موقوف بر آگاهى و معرفت به مقام و مرتبت و منزلت قرآن از سويى و احاطه بر عظمت و شخصيت اهل بيت(عليهم السلام)از سوى ديگر است كه اين از دسترسى هر كسى جز معصوم، خارج است.

بارى سخن، در رابطه با قرآن و عترت است، آن هم به گونه اى كه انفكاك و جدايى آنها از يكديگر غير ممكن است چنانچه در اين باره پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در آن حديث شريف معروف ثقلين مى فرمايد: «اِنّى تارِكٌ فيكُمْ خَليفَتَيْنِ (اَلْثَقَلَيْنِ) كِتابُ اللهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ ما بَيْنَ السَّماءِ وَ الاَرْضِ وَ عِتْرَتى اَهْلُ بَيْتى وَ اَنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوضِ»(41)

يعنى من دو جانشين و دو چيز گرانبها در ميان شما به رسم امانت و يادگار خواهم گذاشت: يكى كتاب خدا (قرآن) كه ريسمانى است از آسمان تا به زمين كشيده شده است و ديگر خاندانم (اهل بيتم) و اين دو هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد تا آنكه بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند و در جاى ديگر مى فرمايد: «عَلىٌ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلى لَنْ يَفْتَرِقاً حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوضِ»(42)

يعنى على (عليه السلام) با قرآن و قرآن با على(عليه السلام) است و اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا وقتى كه بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند.

اين همراهى و عدم افتراق، بدان معنى است كه هدايت جستن از يكى بدون ديگرى ناممكن بوده و جايگاه اين دو (يعنى قرآن و عترت) در ايفاى نقش هدايت يكى است.

ارتباط تنگاتنگ على (عليه السلام) با قرآن

امام على (عليه السلام) بر فراز منبر خطاب به مردم مى فرمود: «سَلُونى فَوَاللهِ لاتَسْئَلُونى عَنْ شَيْئ اِلاّ اَخْبَرْتُكُمْ سَلُونى عَنْ كِتابِ اللهِ فَوَاللهِ ما مِنْ آيَة اِلاّ وَ اَنَا اَعَلَمُ بِلَيْل نُزِلَتْ اَمْ بِنَهار اَمْ فى سَهْل اَمْ فى جَبَل»(43)

يعنى هر چه مى خواهيد از من سئوال كنيد تا من جواب دهم. از كتاب خدا يعنى قرآن سئوال كنيد، به خدا قسم هيچ آيه اى از قرآن نيست مگر آنكه من از حقيقت آن آگاهم و مى دانم كه در چه وقتى و در كجا نازل شده، نزول آن شب بوده يا روز در كوه بوده يا بيابان.

امام باقر (عليه السلام) فرمود: هيچ كس جز على(عليه السلام) و امامان بعد از او قرآن را آنگونه كه خداوند نازل فرموده جمع نكرده و حفظ ننموده است.(44)

مرحوم شهرستانى صاحب كتاب الملل و النحل مى نويسد: صحابه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)همگى اتفاق نظر داشتند بر اينكه علم قرآن مختص اهل بيت(عليهم السلام)است. بعد گواه بر اين مطلب را فرمايش على(عليه السلام) نقل مى كند كه از آن حضرت پرسيدند آيا شما اهل بيت(عليهم السلام)به جز علم قرآن كه مختص شماست امتياز ديگرى بر ما داريد؟

حضرت فرمود: نه

آنگاه شهرستانى مى افزايد: «اين كه صحابه قرآن را استثناء كردند و نا آگاهى خود را از آن اعتراف كردند دليل بر اين است كه صحابه بر اين نكته اجتماع و اتفاق نظر داشته اند كه قرآن و علم آن و تنزيل و تأويل آن، ويژه اهل بيت(عليهم السلام)است.

جايگاه على (عليه السلام) در قرآن

قرآن در جاى جاى خود، نداى حقانيّت على (عليه السلام) را سر داده و فضل او را اعلام داشته و در آيه آيه اش به صراحت يا كنايت اوصاف او را بازگو مى كند.

مثلا، گاهى او را نَبَاء عَظيم، صراط المستقيم، سابق بالخيرات، مَن عنده علم الكتاب، مؤمن بالله، مجاهد فى سبيل الله، حبلُ الله، عُروَةُ الوُثْقى، آورنده راستى، تصديق گر حق، نور نازل به همراه پيامبر، شاهد و اذن واعيه مى نامد.

و گاه از او و فرزندانش با عنوانهايى چون: «صادقين، مطهرون، فائزون، متوسمين، راسخون فى العلم، سابقون، مقربون، متقون، خاشعون، مصطفون، ابرار، اولوالامر، اهل الذكر، وارثان كتاب، آيات، نذر، خير البريه و اولوالالباب» ياد مى كند.(45)

على (عليه السلام) از نگاه ابن عباس

ابن عباس مى گويد: خداوند آيه اى را نازل نفرمود كه در آن خطاب «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» باشد ولى على(عليه السلام) امير و شريف آن نباشد يعنى هر آيه اى كه مورد خطاب آن مؤمنين است على (عليه السلام) در رأس آن است.

و نيز مى گويد: كسى از اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نيست مگر اينكه در قرآن مورد عتاب و سرزنش الهى قرار گرفته جز على(عليه السلام) كه در هر جايى اشاره به آن حضرت شده جز به نيكى ياد نفرموده است.

و باز در جاى ديگرى مى گويد: آنچه در قرآن درباره على(عليه السلام) نازل شده است درباره هيچ كس نازل نشده است.(46)

و باز ابن عباس گفته است كه: سيصد آيه در شأن و منزلت على(عليه السلام)نازل شده است.

و مجاهد مى گويد: هفتاد آيه درباره على (عليه السلام) نازل شده كه هيچكس در آن شركت ندارد.(47)

على (عليه السلام) يا راه راست

حماد بن عيسى از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: مراد از اهدنا الصراط المستقيم (در سوره حمد) على(عليه السلام) و شناختن آن حضرت است.(48)

اهل ولايت زيانكار نخواهند بود

محمد بن على از امام صادق (عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود: خداوند در سوره والعصر مى فرمايد: بندگان شايسته خود را از ديگر مخلوقاتش جدا ساخته (و آنها را بر سايرين برترى داده) آنجا كه مى فرمايد: «اِنَّ الاِْنْسانَ لَفى خُسْر * اِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا» الى آخر. يعنى مردم در حقيقت همگى اهل ضرر و زيانند مگر افراد با ايمان بعد مى فرمايد: مراد از ايمان در اين آيه ايمان به ولايت اميرالمؤمنين على(عليه السلام)است و منظور از عمل شايسته در اينجا اداى واجبات است و مقصود از وصيّت و سفارش به حقّ سفارش و تأكيد در ولايت على (عليه السلام) است و منظور از وصيّت و سفارش به صبر سفارش و وصيّت كردن آنها به فرزندان و بستگانشان به استقامت و پايدارى در امر ولايت اهل بيت(عليهم السلام)است، بنابراين تفسير سوره والعصر چنين است:

قسم به عصر و روزگار (به هر معنايى كه عصر دارد) بر اينكه انسانها تمامى در خسران و زيانكارى هستند جز عده خاصى كه داراى ايمان به ولايت على(عليه السلام)هستند و به واجبات دينى خود عمل مى كنند و (مردم و بستگان خود را) به حقّ يعنى به ولايت توصيه مى كنند و بر استقامت و پايدارى در امر ولايت سفارش مى كنند.(49)

بارى سخن درباره ولايت اهل بيت(عليهم السلام) بسيار است تا جايى كه ابن عباس مى گويد 300 آيه در باره على(عليه السلام) نازل شده و اهل بيت(عليهم السلام) نيز از اين جايگاه برخوردارند كه توجه خوانندگان محترم را به گوشه هايى از آن جلب مى كنيم:

1ـ فقط خط اهل بيت(عليهم السلام) صحيح است

ابى بصير از امام باقر (عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود: مراد از صراط مستقيم در اين آيه شريفه كه مى فرمايد: «وَ اَنَّ هذا صِراطى مُسْتَقيماً فَاتَبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ» يعنى فقط اين راه راست مرا پيروى كنيد و هيچگاه در خط ديگران قرار نگيريد، همانا خط راست راه اهل بيت(عليهم السلام) و خط ديگران غير خط اهل بيت(عليهم السلام)است.(50) يعنى همه بايد در خط على (عليه السلام) و ائمه طاهرين(عليهم السلام)باشند.

2ـ كسانيكه خمس نمى دهند ولايت اهل بيت(عليهم السلام) را ندارند

ابى بصير از امام صادق (عليه السلام) در مورد تفسير آيات آخر سوره «وَالَّيْلِ اِذا يَغْشى» روايت مى كند كه فرمود: مراد از آيه «فَاَمّا مَنْ اَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» يعنى كسى كه خمس مى دهد و از ولايت طاغوتها به دور است و ولايت اهل بيت(عليهم السلام) را تصديق مى كند ما هم آسانى در امور را براى او ميسر مى كنيم تا جايى كه به هر كار خيرى كه بخواهد موفق شود.

«وَ اَمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى» يعنى و اما كسى كه بخل بورزد (خمس ندهد) و در امور خود، خود رأى بوده كارى با اهل بيت(عليهم السلام)نداشته باشد و ولايت آنها را تكذيب نمايد. ما هم سختى در زندگى را براى او مقرر مى كنيم تا جاييكه به هر شرى به آسانى دچار شود.(51)

3ـ مفسر و قرآن شناس واقعى اهل بيت(عليهم السلام) هستند

حافظ قندوزى در كتاب ينابيع المودة ص139 از امام صادق(عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود منظور از راسخون در علم كه در سوره آل عمران آيه 7 به آن اشاره گرديده ما هستيم.

آنجا كه مى فرمايد: از عمق معنى قرآن كسى جز خدا و كسانى كه در درياى علم فرو رفته اند با خبر نيست (بنابراين معنى سخت و دشوار قرآن را از اهلش كه اهل بيت(عليهم السلام)هستند بپرسيد)

4ـ راستگويان واقعى فقط اهل بيت(عليهم السلام) هستند

علامه بحرانى در كتاب غاية المرام ص 248 در تفسير آيه 119 سوره توبه كه مى فرمايد: اى كسانيكه ايمان آورده ايد پرهيزكارى را پيشه خود ساخته و با راستگويان باشيد از ابن عمر روايت كرده كه مراد از صادقين حضرت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)و اهل بيت او(عليهم السلام)هستند.

5ـ ائمه(عليهم السلام) همچون روز روشن و دشمنانشان همچون شب تاريك هستند

ابى بصير مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) معنى «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» را پرسيدم فرمود: منظور از شمس در اين آيه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) است كه خداوند به سبب او دين مردم را روشن و واضح كرد.

گفتم: معنى «وَ الْقَمَرِ اِذا تَلاها» چيست؟ يعنى قسم به ماه آنگاه كه از پى خورشيد در آيد؟ فرمود: منظور از ماه در اين آيه على(عليه السلام) است.

پرسيدم: پس معنى آيه «وَ النَّهارِ اِذا جَلاّها» چيست؟ يعنى قسم به روز روشن، فرمود: منظور از روز روشن ائمه طاهرين(عليهم السلام) هستند كه (حقايق دين اسلام را براى مردم بيان مى كنند و) به سئوالات دينى مردم پاسخ مى دهند.

گفتم: معنى «وَ الْلَيْلِ اِذا يَغْشاها» چيست؟ يعنى قسم به شبهاى تاريك آنگاه كه تاريكى آن همه جا را فرا بگيرد.

فرمود: مقصود از شب تاريك همانا پيشوايان باطل هستند كه با استبداد و خود كامگى بر اوضاع مسلط شدند و بدون شايستگى در جايگاه رسول الله قرار گرفتند و اين گونه حقيقت دين را در زير پوشش ظلم و جور خود قرار دادند.(52)

6ـ اهل بيت(عليهم السلام) ريسمان محكم الهى هستند

حافظ حسكانى در كتاب شواهد التنزيل جلد1 ص131 در تفسير آيه 103 آل عمران كه مى فرمايد: به ريسمان محكم الهى چنگ بزنيد و از هم جدا نشويد.

از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: منظور از ريسمان محكم الهى در اين آيه ما اهل بيت هستيم.

7ـ اولوالامر فقط اهل بيت(عليهم السلام) هستند

در كتاب ينابيع المودة ص 114 در تفسير آيه 59 سوره نساء كه مى فرمايد: اى كسانيكه ايمان آورده ايد از خدا و رسول و اولوالامر اطاعت كنيد.

از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: مراد از اولوالامر در اين آيه فقط ائمه طاهرين از اهل بيت(عليهم السلام) هستند.

8ـ اهل ذكر فقط اهل بيت(عليهم السلام) هستند

محمد بن جرير طبرى در تفسير جامع البيان فى تفسير القرآن ج14 ص108 در تفسير آيه 43 سوره نحل كه مى فرمايد: «فَاسْئَلُوا اَهْلَ الذِّكْرِ اِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» يعنى مسائلى را كه نمى دانيد از اهل ذكر (اهل قرآن) سئوال كنيد جابر از امام باقر (عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود: اهل ذكر (اهل قرآن) ما اهل بيت هستيم. و منظور از اهل ذكر يعنى اهل قرآن تنها خواندن آن نيست بلكه منظور از آن آشنايى با تفسير و تأويل و نكات دقيق و باريك آن است كه اين امر در استعداد و توان احدى جز اهل بيت(عليهم السلام)نيست.

9ـ ايمان و عمل صالح با ولايت اهل بيت(عليهم السلام) پذيرفته است

حافظ قندوزى در كتاب ينابيع المودة ص 110 به نقل از صاحب مناقب در تفسير آيه 82 سوره طه كه مى فرمايد: بدرستيكه من مى آمرزم كسى را كه از گناهان خود توبه كرده ايمان بياورد و عمل شايسته انجام دهد سپس هدايت شود. از على(عليه السلام)روايت كرده كه فرمود: به خدا قسم اگر كسى توبه كند و ايمان آورده عمل شايسته انجام دهد لكن به ولايت و دوستى ما هدايت نشود و منزلت و موقعيت ما را درك نكند اين ايمان و عمل شايسته و توبه او كوچك ترين اثر و نتيجه اى براى او نخواهد داشت. بنابراين «ثُمَّ اهْتَدى» فقط در شأن شيعيان على(عليه السلام)است و بس.

10ـ بهترين حسنه محبت اهل بيت(عليهم السلام) و بدترين گناه بغض و عداوت ايشان است

علامه بحرانى در كتاب غاية المرام ص 329 در تفسير آيه 89 الى 90 سوره نمل كه مى فرمايد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَع يَوْمَئِذ آمِنُونَ * وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهِهِمْ فِى النّارِ هَلْ تُجْزَوُنَ اِلاّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون» يعنى كسانى كه در قيامت نيكو كار وارد محشر مى شوند پاداش بهتر از آن يابند و علاوه بر آن از هول و هراس قيامت در امان باشند. و كسانى كه بدكار و زشت كردار درآيند در آن روز به رو در آتش جهنّم افتند و اين كيفر و عقوبت جز سزاى اعمال آنان نخواهد بود.

از ابراهيم بن محمد شافعى در كتاب فرائد السبطين از ابى عبدالله جدلى روايت كرده كه مى گويد: وارد شدم بر على (عليه السلام) فرمود: اى ابا عبدالله مى خواهى تو را از آن حسنه و ثوابى كه موجب بهشت و سيئه و گناهى كه موجب جهنّم مى شود و هيچ عملى از او پذيرفته نخواهد شد آگاه كنم؟

گفتم: آرى بفرماييد، فرمود: آن حسنه محبت ما اهل بيت و آن سيئه و گناه نيز بغض و عداوت ما مى باشد.

بنابراين بهترين پاداش و اجر براى دوستان اهل بيت(عليهم السلام) در قيامت در امان بودن از عذاب الهى خواهد بود.

11ـ فقط اهل بيت(عليهم السلام) بهترين رفيق هستند

حافظ حسكانى در كتاب شواهدالتنزيل در تفسير آيه 69 سوره نساء كه مى فرمايد: آنان كه از خدا و رسول اطاعت كنند سرانجام خداوند آنها را با كسانى كه به آنان لطف وعنايت كامل فرموده يعنى با پيامبران و صديقان و شهيدان ونيكوكاران محشور خواهد كرد. و اينان (در بهشت) چه نيكو رفيقانى هستند.

ابن عباس مى گويد: منظور از اطاعت خدا در اين آيه، عمل به واجبات و اطاعت از پيامبر و عمل به سنت اوست و منظور از صديقين على بن ابى طالب(عليه السلام)است كه اول نفرى بود كه نبوّت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) را تصديق كرد و منظور از شهدا در آيه على(عليه السلام) و جعفر طيّار و حمزه سيدالشهداء و امام حسن و امام حسين(عليهم السلام)هستند كه مجموعاً سيد شهيدان محسوب مى شوند و منظور از صالحين در آيه، سلمان و ابوذر و صهيب و خباب و عمّار هستند، و منظور از رفقا در آيه ائمه طاهرين(عليهم السلام) هستند كه در بهشت آنان بهترين رفيقند.(53)

12ـ عترت طاهره يا معادل قرآن

مرحوم صاحب وسائل در جلد18 ص19 حديث 9 به نقل از شيعه و سنى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت مى كند كه فرمود: من در ميان شما دو گوهر گرانبها به رسم امانت مى سپارم كه اگر به آن دو چنگ زديد هرگز گمراه نخواهيد شد و آن دو يكى كتاب خدا يعنى قرآن و ديگرى عترت و اهل بيت من هستند. و آنها هيچگاه از هم جدا نمى شوند تا وقتى كه بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند.

13ـ على (عليه السلام) هم سنگ قرآن

در كتاب احقاق الحق مرحوم قاضى نور الله شوشترى جلد5 ص 625 از طرق برادران اهل سنت از رسول خد(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت مى كند كه فرمود: على (عليه السلام) با حق و قرآن و حق و قرآن با على (عليه السلام) است و هيچگاه اين دو از هم جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند.

14ـ امام مبين على (عليه السلام) است

در تفسير البرهان جلد4 ص7 از ابن عباس روايت شده كه فرمود: وقتيكه آيه 14 سوره يس «وَ كُلَّ شَيْئ اَحْصَيْناهُ فى اِمام مُبين» نازل شد دو نفر از جاى برخاسته و گفتند: يا رسول الله آيا منظور از امام مبين تورات است؟ فرمود: نه گفتند قرآن است؟ فرمود: نه.

در اين هنگام على (عليه السلام) از در وارد شد، پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) با اشاره به آن حضرت، فرمود: امام مبين اين شخص است كه خداوند علم هر چيزى را به او مرحمت فرموده.

بنابراين خوشبخت و سعادتمند كسى است كه او را دوست داشته باشد چه در زندگانى و يا پس از مرگش و نيز بدبخت و سيه روز كسى است كه او را دوست نداشته باشد چه در زندگانى و يا پس از مرگ او. و باز در همين صفحه از تفسير برهان آمده است كه عمار ياسر مى گويد روزى در يكى از جنگها با اميرالمؤمنين(عليه السلام)از بيابانى كه پر از مورچه بود عبور مى كرديم. من عرض كردم يا اميرالمؤمنين آيا كسى هست از مردم كه عدد اين مورچه ها را بداند؟

حضرت فرمود: بلى يا عمار من مى شناسم كسى را كه عدد اين مورچه ها را بداند و نر و ماده آنها را هم بشناسد و بداند چند عدد نر و چند عدد ماده هستند. عرض كردم يا اميرالمؤمنين آن شخص كه چنين آگاهى بر تعداد اين حيوانات دارد كيست؟ فرمود: اى عمار آيا نخوانده اى اين آيه را در سوره يس كه مى فرمايد: «وَ كُلَّ شَيْئ اَحْصَيْناهُ فى اِمام مُبين» عرض كردم بلى خوانده ام. فرمود: امام مبين من هستم.

15ـ على (عليه السلام) عالم به كتاب هستى

در تفسير برهان جلد2 ص303 از طريق شيعه و سنى روايت شده كه مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» كه در سوره رعد آيه 43 آمده است على (عليه السلام) است يعنى اميرالمؤمنين على (عليه السلام) هست كه از كتاب هستى آگاه است و در روايت ديگرى در تفسير همين آيه از امام باقر(عليه السلام)سئوال شد كه مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» چيست؟

فرمود: خداوند در اين آيه ما را قصد كرده كه على(عليه السلام) اولين و بهترين ما است بعد از رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم).

16ـ على (عليه السلام) يا عصاره خلقت

در كتاب زهر الربيع جلد2 ص11 از على (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: علم گذشته و آينده در قرآن است و تمام علوم قرآن در سوره حمد خلاصه شده و خود حمد هم در بسم الله آن خلاصه گرديده و بسم الله نيز در باى آن خلاصه شده كه من نيز نقطه باى بسم الله هستم.

در اين باره شاعر چه زيبا سروده:

تويى آن نقطه بالاى فاء فوق ايديهم كه هنگام تنزل تحت بسم الله را بايى(54)