تربيت برتر

رضا فرهاديان

- ۲ -


روشهاى ارتباط با كودكان و نوجوانان
ارتباط با كودكان و نوجوانان
قال موسى (ع ): يا رب اى الاعمال افضل عندك ؟ قال : حّب الاطفال فانى فطرتهم على توحيدى .
((حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: پروردگارا چه اعمالى نزد تو بالاتر است ؟ خطاب رسيد: دوست داشتن كودكان ، زيرا من آنان را بر فطرت يگانه ام آفريدم .(68)
چگونه مى توان با كودكان ارتباط سالم و صحيح برقرار كرد؟ آيا مى توان در بر قرارى ارتباط با كودكان از مهارت بيشترى برخوردار شد؟
يكى از مهمترين و پيچيده ترين ارتباطها، ارتباط با كودكان است كه نياز به مهارت ، ظرافت ، صبر و بردبارى بيشترى دارد.
اولين نياز روانى كودك ، مهر و محبت و دوست داشتن اوست . شما ممكن است كودك خود را دوست داشته باشيد؛ ولى مهم چگونگى اظهار اين محبت است . هر كودكى براى داشتن احساس امنيت ، بايد مورد محبت قرار گيرد. ابراز محبت ، موجب دلگرمى و علاقه مندى كودك به شما و زندگى خواهد شد. ارتباط ميان شما و او، بستگى كامل به نحوه ابراز محبت (69) شما دارد. توجه به خواسته هاى او برخورد مؤ دبانه و احترام با رفتارهاى كلامى و غير كلامى ، همه اظهار محبت است .
احساس امنيت در كودك سبب مى گردد زمينه پيوند شما با او توسعه يابد و در اين رابطه رفتار صحيح را نيز بياموزد.
راه مناسب آغاز دوستى با كودكان ، كاهش انتقادها و توقعات و به حداقل رسانيدن صحبتهاى منفى در مورد كارهاى آنهاست . با نق زدن و خرده گيرى هاى پياپى از رفتار و كارهاى كودكان نمى توان آنان را اصلاح كرد. والدين و مربيان بايد صبر و حوصله داشته باشند، براى اين كار وقت بگذارند و برنامه ريزى داشته باشند. پيش از شروع روشهاى جديد تربيتى به آثار سوء روشهاى قبلى توجه داشته باشند، زيرا آنها تا مدتى بازتاب نامناسب خود را دارند و مدتى طول مى كشد تا كودك با روشهاى تربيتى جديد آشنا و بازتاب آثار قبلى بر طرف شود.
براى ايجاد ارتباط سالم با كودكان و به كارگيرى روشها و شيوه هاى مؤ ثر در برخورد با آنان ، مهمترين مساءله تدارك زمان و فرصتهاى برنامه ريزى شده است . شما به عنوان والدين و مربى و معلم ضرورى است كه وقت كافى صرف كنيد، (70) تا بتوانيد رابطه اى مثبت ميان خود و كودكان به وجود آوريد. در زندگى ماشينى امروز معمولا اين بعد مهم تربيتى ، يعنى وقت گذارى براى ايجاد روابط صحيح و سالم در محيط خانه و يا مدرسه به مخاطره افتاده است . گذاشتن وقت برنامه ريزى شده براى ايجاد ارتباط مثبت با كودكان ، از صرف چندين ساعت مجادله ، بحث و مشاجره جلوگيرى مى كند.
در مرحله اول براى برقرارى ارتباط با كودكان ، ما نيازمند شناخت آنان هستيم .
انا معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس على قدر عقولهم .
((ما پيامبران الهى موظّفيم كه با انسان به اندازه سطح فكر و توانايى عقلى آنان سخن بگوييم )).(71)
قدم اول : شناخت (72) سطح درك و ميزان فهم كودكان
در ارتباط با كودكان ، اغلب توجهى به مراحل رشد ذهنى ، سطح درك و ميزان فهم آنان نمى شود؛ يعنى مى انگاريم كه كودك هم درست مانند ما مى فهمد و آنچه را احساس و درك مى كنيم او هم همان طور احساس و درك مى كند؛ در حالى كه اين طور نيست . توجه دقيق به مراحل رشد، سطح تواناييهاى عقلى ، ميزان اطلاعات و خزينه كلمات و معانى آنها، از وظايف اوليه شناخت و كار اوليا و مربيان در ارتباط با كودكان است .
ما عموما توجه به سطح تواناييهاى عقلى و ظرفيت ذهنى كودكان نداريم . اين كه آيا كودك در مرحله حسى حركتى و درك و عقلى در چه مرحله اى است .
قدم دوم : شناخت سطح درك اخلاقى كودكان
اين كه بايد دانست كودكى كه ما با وى مى خواهيم ارتباط برقرار كنيم از جهت عاطفى و اخلاقى در چه سطحى قرار دارد آيا در مرحله اى است كه كارهاى ارزشى و اخلاقى را براساس پيامدها و نتيجه هاى ملموس آنى و ظاهرى آن ارزيابى مى كند، يا اين كه مى تواند نيت و هدف و ارزشى را كه در پس هر عمل و كارى نهفته است ببيند و درك كند؟ آيا به مرحله اى رسيده است كه ارزش هر كارى را قطع نظر از جو اقتدار والدين و مربيان و بدور از تاييد و يا تصديق ديگران ، خود آزادانه و آگاهانه ، خود درك و احساس ‍ نمايد يا نه ؟ البته درك و رشد اخلاقى جداى از مراحل رشد عقلى و ذهنى كودك نيست .
بايد توجه داشته باشيم ، كودكى كه با وى در ارتباط هستيم در مرحله اى از رشد اخلاقى و عاطفى به سر مى برد، تا متناسب با همان مرحله با وى سخن بگوييم ، نه اينكه او را با سخنانى كه حتى معناى تحت اللفظى آن را نمى داند، زير رگبار پند و اندرزهاى اخلاقى قرار دهيم و تصور ما اين باشد كه او همه مسائل را فهميده و از فردا همه را مو به مو اجرا خواهد كرد.
قدم سوم : شناخت موقعيت فعلى و آمادگى روانى كودك
هنگامى كه مى خواهيم با كودك ارتباط برقرار كنيم ، بايد بدانيم او در چه حالى است و در چه موقعيتى از جهت روحى و روانى قرار دارد؟ آيا در وضعيت هيجانى است ، در حال خشم و غضب است ، در غم و اندوه به سر مى برد و يا در حالت سرور و شادى و سرشار از خوشحالى است ؟ شناخت موقعيت فعلى كودك كمك بزرگى در نحوه برقرارى ارتباط با وى مى كند. اگر توجهى به اين حالتها نداشته باشيم و يا به آن دقت نكنيم در برخورد اوليه و ارتباط با كودكان در اوج هيجانات و احساسات شديد خود به سر مى برد و با سرعت از كنار ما مى گذرد، گوش به حرف كسى نمى دهد و به هيچ وجه حرفهاى ما را نمى پذيرد؛ در اين حالت ما به سادگى نمى توانيم با وى ارتباط برقرار كنيم .
وقتى كودك با انبوهى از شكايتها و گله ها از طرف مدرسه و يا همسالان ، به خانه باز مى گردد و با حالت عصبانى و احساسات شديد و هيجانى در مقابل پدر و مادر و يا ساير اعضاى خانواده قرار مى گيرد، برخورد در چنين موقعيت كار ساده اى نيست ، مهارت مى خواهد. اگر به اين حالته توجهى نشود و موقعيت روحى و عاطفى كودك ناديده گرفته شود، بهترين پيامها و رساترين گفته ها با مقاومت و بيزارى كودك رو به رو مى گردد. كافى است در بين پيامهايى كه براى ايجاد ارتباط رد و بدل مى شود يك پيام اشتباهى داده شود، در اين صورت تمام نظام فكرى و روانى كودك به هم مى ريزد، موجب عكس العملهاى شديد و نامتعادل او مى گردد و در نتيجه ، موفقيت ارتباط را متزلزل مى سازد.
بايد در اين حالت ، وضع كودك را كاملا درك كنيم ، خود را به جاى او بگذاريم و فضاى فكرى خود را در حد او تنزّل دهيم (73)
تا بتوانيم احساسات او را درك كنيم . در اين موقعيت ، زمان امر و نهى ؛ زمان ارزيابى ، قضاوت ، انتقاد، راهنمايى و هدايت نمى باشد و زمان درخواست و اظهار انتظارات و توقعات از وى نيست ، بخصوص اگر خيلى عصبانى شده باشد. در اين حالت ، او به چشمش مى بيند و نه گوشش مى شنود. هر گونه ارتباط كلامى از طرف پدر يا مادر، با عكس العمل تندى از طرف كودك رد خواهد شد. گاهى اوقات ، سكوت گوياتر از كلام است (74) . بنابراين سومين قدم در جهت ارتباط با كودك ، درك موقعيت عاطفى و روانى فعلى كودك است .
عود اذنك حسن الاستماع
((گوشَت را به خوب شنيدن عادت بده .(75) ))
قدم چهارم : گوش دادن كامل به سخنان و اظهار نظرهاى كودك .
والدين و يا مربى بايد بطور جدى و با رويى گشاده ، به سخنان و اظهار نظرها و احساسات كودك ، موجب تخليه احساسات ، آرامش روانى و كاهش فشار روحى وى مى شود. ما بايد هميشه شنونده خوبى براى كودكان باشيم . بايد آنان را متقاعد سازيم كه به گوش كردن اهميت مى دهيم (76) .
اجازه دهيم كه باورها و احساسات خود را صادقانه بيان كند و از عدم پذيرش از سوى ما ترسى نداشته باشد. اگر بخواهيم مستمع خوبى باشيم ، گاهى لازم است كه سكوت كنيم و مدتى بعد پاسخ دهيم (77) .
قال رسول الله (ص ):((رحم الله من اعان ولده على برّه قلت : كيف يعينه على برّه ؟ قال : يقبل ميسوره و يتجاوز عن معسوره .
خدا رحمت كند كسى را كه فرزندش را در اعمال نيكش يارى دهد، سؤ ال شد چگونه در نيكى اش يارى دهد؟ فرمودند: آنچه در توان اوست بپذيرد و از سختگيرها درگذرد.(78) ))
قدم پنجم : پذيرفتن كودك آن چنان كه هست نه آن چنان كه بايد باشد.
بايد احساسات كودك را بپذيريم و هرگز با صراحت و تندى خواسته هاى او را رد نكنيم . گوش دادن و پذيرش كودك ، زمينه ايجاد ارتباط عاطفى را با وى فراهم خواهد كرد. پذيرش كودك را مشروط به چگونگى رفتارش ‍ نكنيم .
پذيرش احساسات كودك ، چه منفى و چه مثبت (79) به منزله تاءئيد احساسات وى نيست ، بلكه زمينه اى به وجود مى آورد، براى آرام كردن و هدايت احساسات منفى وى در جهت مثبت .
در مقابل احساسات هيجان آميز كودك بايد خاموش بود؛ چرا كه هر سخنى ممكن است او را به عصبانيت بيشتر بكشاند. از طرفى بايد بگذاريم بطور طبيعى كودك پيامدهاى رفتار خويش را تجربه كند تا ياد بگيرد كه در زندگى چگونه با آنها كنار بيايد و طعم بعضى از ناكاميها و شكستها را بچشد تا براى زندگى ، ساخته شده و مقاوم بار آيد. در اين زمينه بايد به كودك فرصت داد. متاءسفانه بعضى از والدين تا كودك كوچكترين ناراحتى پيدا مى كند و چيزى را از دست مى دهد و يا مانعى براى او حاصل مى شود، سعى دارند كه در اولين فرصت آن را تهيه كنند و يا آن مانع را برطرف سازند و حتى نمى گذارند در يك لحظه هم ، طعم ناكامى را بچشد. اين گونه كودكان افرادى حساس ، زود رنج و كم ظرفيتى مى شوند كه در فرداى زندگى چندان مقاومتى از خود نشان نمى دهند، زود شكست مى خورند، در برخورد با مشكلات ، تاب و تحمل دشواريها را ندارند و در زندگى همواره احساس ‍ ناتوانى و ياءس و نااميدى مى كنند.
بعضى اوقات بايد سكوت كرد تا او همانند كسى كه جلو آينه ايستاده است خودش را خوب ببينند. آن گاه وقتى آرامش يافت ، رفتار خود را ارزيابى خواهد كرد. بايد احساسات كودكان را جدى بگيريم و آنها را انكار نكنيم ، طرز رفتار و تلقى آنان را زير ضربات انتقاد و داد و فريادهاى خود نگيريم ؛ چرا كه كودكان وسيله تشفّى خاطر ما نيستند. اگر در اين موقعيت بخواهيم آنها را موعظه و نصيحت كنيم ، از كارهاى آنها عيب و ايراد بگيريم و يا عيب آنها را گوشزد كنيم ، از ما مى رنجد و موضع دفاعى به خود مى گيرند. چون اين حالت ، خوشايند آنان نبوده و در اين موقعيت ديگر گوششان به حرفهاى ما به هيچ وجه بدهكار نيست . كودكان در برخورد با مسائل ، مشكلات و حوادثى كه برايشان پيش مى آيد بى تجربه و بسيار حساسند و رنجهاى ناگفته دارند و مى خواهند با بيان احساسات و تخليه آن ، هر چه زودتر حالت ناخوشايند را از خود دور كنند. پذيرفتن و درك احساسات و هم احساس شدن با آنان به عنوان بهترين راه حل در برقرارى ارتباط با كودكان ضرورت دارد. اين روش به سرعت فشار روحى و احساسات ناخوشايندى را كه گريبانگيرشان شده ، كاهش داده و آنان را يك فشار روحى نجات مى بخشد. پس از تخليه احساسات به حالت طبيعى و متعال اوليه باز مى گردند.
المؤ من مرآة المؤ من پيامبر اكرم (ص )
((انسان مؤ من آينه انسان مؤ من است .(80) ))
قدم ششم : احساس همدردى و همدلى
احساس همدردى و همدلى با شروع كلماتى اطمينان بخش آغاز مى شود. در اين موقعيت ، بايد خيلى با احتياط و حساب شده سخن گفت . احساس ‍ همدردى بايد با بيان و توصيف واقعى احساسات كودك ، بدون ارزيابى و قضاوت صورت گيرد. سخنان ما بايد همچون آينه ، بدون دخل و تصرف ، انعكاسى واقعى از رفتار و احساسات كودك باشد. بطورى كه او خودش را عينا در انعكاس گفتار ما، آن چنان كه هست ، ببيند و حس بكند. اين سبب مى شود كه با بازگو كردن احساسات وى ، كاملا از نظر روحى و عاطفى ، امنيت يابد و آرامشى نسبى براى وى فراهم شود، در اين صورت با كمى سكوت به تفكر واداشته مى شود و سبب مى گردد كه كودك ، خودش را بدون اين كه احساس كند تحت فشار قرار دارد، خوب ببيند و بينديشد و همانند كسى كه در مقابل آينه ايستاده است نقاط منفى و مثبت خود را بطور واقعى مشاهده كند كه از نظر عاطفى درست احساس كند و نگرانى نداشته باشد.
پس از لحظه اى خاموشى ، پدر و مادر يا مربى زمينه لازم را در جهت ارتباطى مثبت و سازنده براى راهنمايى و هدايت كودك پيدا خواهند كرد و با ظرافتى خاص ، با كلمات و واژه هائى حساب شده به گفتگو مى پردازند.
بايد فضايى محبت آميز و خالى از ترس به وجود آورد تا كودكان قادر باشند احساسات خود را اظهار كنند، زيرا راهيابى به ذهنى كودكان ، راهيابى به دل آنان است .
بيشتر باورهايى را كه كودكان درباره خود دارند، همان عقيده اى است كه احساس مى كنند بزرگترها نسبت به آنها دارند.
اكرموا اولاد كم ، ولايرهقه و لايحزق به
((كودكانتان را گرامى داريد و برايشان ارزش قايل شويد. آنان را تحت فشار قرار ندهيد و به طغيان و دار نسازيد.(81) ))
روش آزاد منشانه ، زمينه اى براى جهت دهى به احساسات كودك
مسؤ وليت رفتار كودك را به عهده خودش بگذاريم ، به او مجال دهيم كه در كارهاى خود تصميم بگيرد. فرصت تشخيص بدهيم كه بفهمد كدام راه مناسبتر است . بگذاريم عملا با واقعيات و نتايج رفتار خود رو به رو شود و با مشكلات دست و پنجه نرم كند. بطور طبيعى و منطقى در عمل ، عواقب نامناسب كارها را با سوء رفتار خويش ربط دهد و نتيجه گيرى منطقى كند. تذكرات مكرر، تشويق و تنبيه هاى آنى و فراوان ، فرصت تفكر، تامل و قدرت تصميم گيرى را از كودك مى گيرد و سبب مى شود وى به صورت شرطى عمل كند، با فكر و سنجيده عمل نكند و در نتيجه ، خود را مسؤ ول رفتار و كارهاى خويش احساس نكند؛ به عبارت ديگر، دخالت بيجا نكردن و فرصت دادن به كودك سبب مى شود كه او در عمل به درستى و يا نادرستى رفتار خويش پى ببرد و در نتيجه خود را مسؤ ول رفتار خويش تلقى نمايد.
كنترل مداوم و تسلط بيش از حد و محافظت بيش از اندازه و دلسوزى افراطى والدين و مربيان ، همه تخلف از اصل آزاد منشانه و احترام متقابل به شخصيت كودك و نوجوان محسوب مى شود. وقتى ما براى كودكان كارهايى را انجام مى دهيم كه خود قادر به انجام آنها هستند در واقع احساس ‍ مسؤ وليت و احترام به شخصيتشان را از آنان سلب مى كنيم . همه ، حكايت از اين دارد كه آنان توانايى لازم را ندارند! چنين برخوردى روحيه آنان را متزلزل مى كند و سبب مى شود كه نسبت به تواناييهاى خود به شك بيفتند. بايد در مورد رعايت قوانين و مقررات ، مُصرّ بود و در عين حال كودك و يا نوجوان را از حقوقش محروم نساخت . روشهاى آزادمنشانه و باز، به كودكان و نوجوانان حق انتخاب و گزينش مى دهد و زمينه را براى خلاقيت و شكوفايى استعدادهاى نهفته آنان فراهم مى سازد. با كودكان پرخاشگر و عصبانى نبايد با تندى و عصبانيت مقابله به مثل كرد، بلكه بايد مجال دهيم كه آنان به تاءثير رفتار و ارزش كارهاى خود پى ببرند. در مورد رفتار آنان زود قضاوت و ارزشيابى نكنيم ؛ در موقعيتهاى مختلف و در كارها و همكاريها، آنان بايد احساس كنند كه وجودشان مفيد است و بفهمند به كمك ها و كارهاى آنان اطمينان خاطر داريم تا در اين ارزنده سازى احساس لياقت و ارزش كنند. اگر مى خواهيم كودكان و نوجوانان احساس ارزشمندى و عزتمندى نمايند، بايد آنان را با تمام ضعفها و كاستيهايشان پذيرفت . تذكر مكرر كمبودها و ضعفها تاءثير معكوس دارد و آنان را دلسرد مى كند؛ چون عزت نفس را از آنان مى گيرد. اگر به خود شما هر روز اشتباهاتتان را تذكر دهند و يا عيبهايتان را به رختان بكشند آيا احساس ارزشمندى و لياقت مى كنيد؟ عزت نفس شما صدمه مى بيند و به زودى از كار دلسرد مى شويد.
همه كودكان زمينه پيشرفت دارند، ولى اين كه چرا بعضى از آنها پيشرفت نمى كنند، به لحاظ تذكرها، سرزنشها و مقايسه هاى اطرافيان در محيط مدرسه و خانه است ؛ زيرا آنان در اين موقعيتها در خويش ، احساس خوبى پيدا نمى كنند و كم كم باورشان مى آيد كه نمى توانند خطاهاى خود را جبران كنند و توانايى پيشرفت را ندارند. تصور كنيد زمانى كه به جاى سرزنش و تذكرهاى مكرر اشتباهات شما، مرتب از جنبه هاى مثبت و خود كارها رفتار شما تعريف و تمجيد كنند، در اين صورت احساس مى كنيد كه براى شما ارزش قايلند و مورد قبول واقع شده ايد. اين خود، زمينه پيشرفت و تلاش بعدى شما را فراهم خواهد ساخت و سعى در افزايش زمينه هاى مثبت كارهاى خود خواهيد داشت . اكثر كودكان موفق نيز در چنين موقعيتى قرار گرفته اند و البته اين حالت طبيعى است ؛ ولى در موارد معدودى موفقيت در كار، به عنوان عكس العمل فردى است كه در محيط، مورد تحقير واقع شده است .
متاسفانه بسيارى از رفتارهاى اوليا و مربيان ، ((تنبيه محورى )) و در قالب عيب يابى و مچ گيرى است ، به عبارت ديگر، بدگمانى به كودكان و پيش بينى خطر اشتباه ، كودكان را در برابر خطاها آسيب پذير مى كند. اشتباهات را مى توان به عنوان عاملى در جهت تقويت تجربه و كمك به يادگيرى در نظر گرفت ؛ زيرا با اين ديدگاه ، اشتباهات آنها شكست محسوب نمى شود. در چنين مواقعى كودك را بايد دلگرم كرد و نبايد مرتبا وى را براى رسيدن به حد كامل و توقعات بالا، چه از نظر درسى و چه اخلاقى ، تحت فشار قرار داد. كودكان و نوجوانان را بايد در حد تواناييهايشان پذيرفت : ((يقبل ميسوره )) . سعى نكنيم دايم تذكر داده ، اشكالاتشان را ذكر كنيم و با سرزنش بخواهيم خودشان را تغيير دهند؛ بلكه بايد توجه به عزت نفس و احساس ارزشمندى آنان نموده و هر گونه كمكى را به ديگران مى كنند تمجيد كنيم ، تا ميل به مفيد بودن در آنان بيشتر زنده شود.
اگر مى خواهيم كامل و بى عيب باشند، بايد بدانيم كه ترس مستمر آنان از اشتباه موجب مى گردد كه از عمل كردن ، حتى در حد توان هم باز ايستند، در مقابل ، چنانكه حُسن اعتماد داشته باشيم ، خودشان را باور مى كنند و از احساس حقارت خارج شده و با روحيه آزاد منشانه رفتار خواهند كرد.
قال رسول الله (ص ): لاتحقرن اءحدا من المسلمين فان صغير هم عندالله كبير.
((مبادا فردى از مسلمنان را كوچك بشماريد و تحقير كنيد كه كوچك آنان ، نزد خدا بزرگ است .(82) ))
جهت دهى مثبت به احساسات و گرايشهاى كودك
براى نفوذ در كودك ، بايد قادر باشيد، به روشى با او ارتباط برقرار كنيد كه احساسات ، مقصودها و نيّات شما را به سادگى بفهمد. زمانى مناسب را براى گفتگوى دوستانه انتخاب كنيد، در وسط دعوا و مشاجره ، اصرار به سخن گفتن نداشته باشيد. پيامهاى شما ملامت آميز و خالى از برچسب زدن باشد. از فشار، كنايه و استهزا اجتناب كنيد.(83) نشان دهيد كه به كودك حُسن ظن و اعتماد داريد. او را دلگرم كنيد و بدانيد كه اشتباه و تقصير در كودكان امرى است اجتناب ناپذير. با كم اهميت جلوه دادن اشتباهات كودك و خوشرويى و كمك به وى مى توان كودك را دلگرم نماييد. مى توان يادآور شد كه اشتباهات در راه موفقيت ، شكست محسوب نمى شود. با بيانى غير مستقيم احساسات كودك را جهت دهيد و براى برقرارى ارتباطى قوى بايد كار را با نشان دادن احترام به او و با قدر و ارزش دادن به وى شروع كرده و بر روى احساسات خوب او تكيه كنيد.
براى اين كه به كودكان كمك كنيم كه احساساتشان را در جهت مثبت گرايش ‍ دهند، بايد كارى كنيم تا عزت نفس خود را باز يابند و به ((احساس ‍ ارزشمندى )) برسند. بايد رفتار نحوه برقرار كردن ارتباط با آنان را تغيير دهيم و به جاى زوم كردن روى خطاها و اشتباهات ، بر آنچه انجام داده اند و يا مى توانند انجام دهند تاءكيد كنيم و همواره بر روى نقاط قوت و محاسن كارهاى آنان تكيه كنيم . اين امر سبب مى گردد كه آنها به خود دلگرم شوند، به تواناييهاى خود اعتماد پيدا كنند، در نتيجه ، احساس ارزشمندى نمايند، به راههاى مثبت گرايش يابند و به رفتار خوب روى بياورند. همين ايجاد اعتماد به نفس و تقويت جهات مثبت ، خود يكى از موثرترين عوامل براى جهت دهى مثبت به احساسات كودك به حساب مى آيد.
قال على عليه السلام : فان كثرة الذكر لحسن افعالهم تهز الشجاع و تحرض الناكل ان شاءالله تعالى
((ياد آورى زياد نقاط مثبت و خوب رفتار و كارهاى افراد، موجب تحرك اشخاص شجاع و برانگيختن افراد دلسرد و مسامحه كار به رفتار مثبت خواهد شد ان شاء الله تعالى (84) )).
قدم هفتم : ارزنده سازى و برانگيختن عزت نفس
مهمترين اصلى كه در اين مرحله ، پدر و مادر و يا مربى بايد مد نظر قرار دهند ايجاد محبت و احترام به شخصيت كودك و حفظ كرامت انسانى اوست . بايد از ديدگاه انسانى همان ارزشى را كه براى انسان بزرگسال قايل هستيم براى كودك نيز قايل باشيم ؛ چرا كه تربيتى كه مبتنى براقتدار يك جانبه باشد محكوم به شكست است . ارتباط و اقتدار يك جانبه به جاى اين كه به درك و فهم كودك كمك كند و به رعايت مقررات انضباطى از طرف كودك بينجامد و او را به همكارى بكشاند، وى را بى رغبت خواهد كرد؛ زيرا كودك طبيعتا جذب حرفها و رفتارى مى شود كه خود در آن نقشى و سهمى داشته باشد و شخصيتش به نحوى در آن دخالت داده شود. كودك وقتى احساس ارزشمندى نكند به وجد نمى آيد و در ارتباط متقابل ، به درك ضرورت رعايت مقررات نمى رسد. بايد احساس كند كه شما او را همتاى خودتان به حساب مى آوريد تا در يك احساس متقابل ، در موقعيتى آزاد و آگاهانه به راهنماييها و گفته هاى شما فكر كند و به آن معتقد شود. علت تبعيت كودكان از همسالان خود همين احساس برابرى (85) از طرف مقابل است كه منجر به ايجاد ارتباطى متعادل و مبادله هم عرض مى شود. بنابراين در اين موقعيت نبايد كلام و يا سخنى گفته شود كه به نحوى او را ناديده انگارد، يا به شخصيتش لطمه اى وارد سازد.
انسانها در هر سنى كه باشند مشكلات موجود در روابطشان ، اختلالها و ناهنجاريهاى رفتاريشان معمولا نتيجه فقدان احترام متقابل و بى ارزش شدن شخصيت شان است .
در اين مرحله بايد احساسات و اطلاعاتى كه جنبه راهنمايى و ارشادى دارد بطور واقعى براى تقويت شخصيت كودك ، بدون سرزنش (86) و انتقاد، با بيانى ملايم ، آرام و دلنشين در فضايى حاكى از احترام و محبت القا شود؛ چرا كه اگر اين كلمات و واژه ها به شخصيت و منش كودك كوچكترين ضربه اى وارد كند، فورا موضع دفاعى به خود گرفته و از زير بار كارى كه انجام داده است شانه خالى خواهد كرد و هرگز حرفهاى شما را، ولو اين كه به حق هم باشد، قبول نخواهد كرد.
كار برد اين روش مستلزم ايجاد قابل ملاحظه اى در رفتار و كردار خود ماست . اين امر براى ما بزرگترها هم پيش مى آيد، هنگامى كه كسى به طرز رفتار و گفتار ما انتقاد وارد كرده ، طعنه مى زند و يا رفتار ما را بى ارزش جلوه مى دهد، موضع دفاعى به خود مى گيريم و ديگر به بقيه سخنان او گوش ‍ نمى دهيم ، به صورتى كه گويا ارزش رفتار ما همان ارزش شخصيّت خود ماست و چون احساس حقارت مى كنيم موضع انفعالى به خود گرفته و حرف درست را گوش نمى دهيم . زيرا احساسات ما لكه دار شده و شخصيّت ما جريحه دار گرديده است . در ارزنده سازى بايد بدون ذكر اشتباهات به نقاط مثبت و قوت كودكان اشاره كرد. بايد به آنان تاءكيد كرد كه شخصيتشان براى ما ارزشمند و دوست داشتنى است ولى رفتار و عمل آنان نامناسب بوده است و با صراحت علت آن را ذكر كنيم ، بعد به آنان فرصت دهيم بينديشند.
كودك در اين حالت چون به شخصيّتش لطمه اى وارد نيامده است ، وجدانا متاءثر شده و از رفتار نامناسب خود احساس ناخرسندى و ناخوشايندى مى كند. ما با تكيه برجنبه هاى مثبت و بها دادن به شخصيتش و ارزش گذارى براى او، اعتماد به نفس وى را تقويت كرده و در عين حال كار و عمل ناشايست او را رد كرده ايم . اين رفتار سبب مى شود كه كودك در عين احساس ارزشمندى ، از كرده خود ناراحت و پشيمان شود و در مورد رفتارش احساس ناخوشايندى كند. كودك انسانى است كه خود را دوست دارد و نمى خواهد لحظه اى احساس ناخوشايندى را تحمل كند و با شدت سعى دارد كه از چنين موقعيت بگريزد و اين احساس ناراحت كننده را به فراموشى بسپارد. بنابراين ، در اين فضاى آكنده از محبت و احترام متقابل كه براى او ايجاد شده بطور طبيعى ميل به گريز از بديها و احساس ‍ ناخوشاينديها و روى آوردن به خوبيها و احساس خوشاينديها دارد و اين گرايش فطرى انسان است ؛ چرا كه در مى يابد، احساس خوشايندى و ارزشمندى تنها در سايه رعايت مقررات اخلاقى حاصل مى شود، نه در تخلف از آن . با اظهار محبت و احترام از طرف والدين و يا مربى ، كودك ديگر در محذوريت اخلاقى قرار مى گيرد و در مقابل ، حاضر نيست دست به عمل خطايى بزند كه از اين مقام و احساسى كه برايش ايجاد شده فروافتد و بى ارزشى شود، لذا اگر رفتار نامناسب ديگرى هم از او سر زند غير عمدى خواهد بود.
پس از توفيق در ارتباط با كودك و پذيرفتن احساساتش ، ما هم به نوبه خود صادقانه احساساتمان را نسبت به عملش با وى در ميان مى گذاريم .
ما نياز بيشترى به شناخت كودكان داريم ، بايد حساسيت و موقعيت آنان را درك كنيم كه به چه مسائلى حساس و از چه كلماتى آزرده خاطر مى شوند. هر كلمه يا واژه اى كه شخصيّت آنان را تحقير كند موجب آزردگى روح آنان خواهد شد. بايد حرمت و كرامت انسانى آنان حفظ شود، هرگز چيزى را به زبان جارى نكنيم كه عزت نفسشان را خدشه دار كند. بايد با محبت و در عين حال با صراحت (87) احساسات خود را با آنان در ميان بگذاريم و سعى كنيم قباحت و زشتى عملى را كه مرتكب شده اند به آنان منتقل كنيم و آنان هم همانند ما قباحت و زشتى عمل را حس كنند. مهم در اين مرحله ، ظرفيت در بحوه انتقال اين احساس به كودك است . هنگامى كه او كار خطايى مرتكب مى شود و ما عصبانى مى شويم ، اين عصبانيت و ناراحتى را بايد او درك كند و براى درك آن كافى است كه با صراحت احساسات خودمان را صادقانه درباره خطاى وى بيان كنيم . مثلا اظهار كنيم : من ناراحتم ، من عصبانيم ، من آزرده خاطر هستم ، من خيلى رنجيده ام ، هيچ توقع نداشتم ، نمى توانم اين كار ببينيم .
بايد كلماتى انتخاب شود كه به شخصيّت او لطمه نزند. پس از مدت كوتاهى آثار حرفها و اظهار ناراحتى ما در چهره اش مشاهده مى شود. اين لحظات برايش ناخوشايند و رنجش آور خواهد بود و كودك اين لحظات را دوست ندارد و مى خواهد هر چه زودتر از اين حالت خارج شود. در اين موقع ما به كمك وى مى شتابيم و ادامه مى دهيم كه ، من تو را دوست دارم ؛ يعنى ، با اظهار محبت و ارزنده سازى شخصيّت وى ، روى نقاط قوتش تكيه مى كنيم و بيان مى داريم كه ؛ نمى توانم اين كارها و اعمال را از شما ببينم .
در اين جا قاطعيت بسيار كار ساز است ، ما در عين تجليل از شخصيّت كودك ، رفتار و عمل او را نكوهش مى كنيم و او را در موقعيتى مناسب به انديشه وامى داريم ؛ چون اين رفتار در فضايى محبت آميز و تواءم با احترام صورت مى گيرد. او احساس مى كند با ارزشى كه نزد ما پيدا كرده نمى بايست اين رفتار را انجام مى داد و نبايد اين اتفاق مى افتاد، لذا صادقانه سعى در برطرف كردن و رعايت قوانين اخلاقى مى كند، زيرا كودك به خاطر عزت نفسش دوست دارد و مى خواهد نزد ديگران عزيز و ارزشمند باشد. در اين صورت كودك احساس مى كند خودش نزد ما عزيز است ؛ ولى عمل و رفتارش نه . گفتار و كلمات خوب (88) ، مانند اين كه او را دوست داريم ، به او آرامش خاطر مى بخشد و اطمينان مى دهد كه با كمال امنيت و اعتقاد به نفس در رفع مشكل بكوشد و اين تجربه تلخ ، ديگر تكرار و دچار چنين موقعيتى نشود. البته اين امر، همان طور كه گفته شد، در جوّى حاكى از حُسن ظن ، صميميت و احترام متقابل با تكيه برتواناييهاى كودك ، اعتماد به وى و ارزنده سازى شخصيّت كودك حاصل مى شود.
اگر چنين فضايى را براى كودكان فراهم آورده و آنان را به حساب بياوريم آنها هم نيز در مورد خود و ديگران ، به قضاوت و ارزيابى صحيحى مى رسند؛ زيرا تغيير رفتار انسان تنها در ارتباط سالم و احترام متقابل امكان پذير است .
قال على عليه السلام : ((من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصيه ))، ((من هانت عليه نفسه فلا تامن شره .))
((كسى كه شخصيتش در نظرش ارزشمند گرديد، عزت نفس خويش را با خطا و معصيت خوار نمى گرداند.(89) كسى كه شخصيتش در نظرش خوار و بيمقدار شد از شَرَش ايمن مباش . (90) ))
ضربه به شخصيت و عزت نفس ، علت اصلى بروز اختلالات روانى ، در كودكان
اصل صيانت نفس و حفظ شخصيّت ، امرى ذاتى است كه انسان با آن زندگى مى كند و اصولا انگيزه همه تلاشها، فعاليتها و رضايتهاى آدمى همان صيانت نفس و حفظ شخصيت خويشتن است . همه ما در زندگى بطور مستمر مى كوشيم و تلاش مى كنيم كه تا به حدى از قدر و ارزش دست يابيم و آن را حفظ كنيم . ما در تلاشهاى روزمره مان ، در جستجوهايمان ، باورها، آن احساسها و رفتارهايى را بر مى گزينيم كه احساس مى كنيم ما را به درجه اى از اهميت و ارزش مى رساند. اگر انسانى تلاش مى كند كه از جهت بنيه اقتصادى تمكن بيشتر پيدا كند و يا به مقام بالاترى دست يابد، براى ارضاى همين اصل ذاتى است . زمانى كه انسان به سبب عقايد خويش ، ايثار و جهاد مى كند، عزت نفسش سيراب مى شود. حتى در آن جائى كه تعالى نفس خويش را در ايثار جان براى قرب به خدا لازم مى بيند. قرآن به اين اصل پايدار تكيه كرده و نتيجه و نهايت همه تلاش ها و كوششهاى آدمى را، صيانت و حفظ عزت نفس و شخصيّت او مى داند:
و من جاهد فانما يجاهد لنفسه انّ الله لغنى عن العالمين . (91)
((هر كس جهاد و تلاش كند براى خويشتن جهاد كرده ، زيرا خداوند از همه بى نياز است (92) .))
از طرفى على عليه السلام مى فرمايند: ((من هانت عليه نفسه فلا ترج خيره ؛ كسى كه شخصيتش در نظر خود او خوار و بيمقدار شد، به خيرش اميدوار مباش .))
بنابراين كسى كه شخصيتش را گرامى داشتند عزت نفس پيدا كرد، رفتار نامناسب و نابهنجارى از وى سر نمى زند و كسى كه شخصيتش تحقير شد و احساس ذلت و خوارى كرد از ارتكاب هيچ رفتار ناشايسته اى رويگردان نيست .
با اين بينش منشاء تمام سوء رفتارها و ناهنجاريهاى رفتارى در كودكان ، عدم برخورد صحيح و انسانى است و هر زمان كه احساس كرامت نفس و عزت نفس انسان جريحه دار شود و به هر طريقى شخصيّت وى صدمه ببيند و تحقير شود، بطور طبيعى و فطرى عكس العمل نشان مى دهد، مگر كسانى كه در اثر افراط در گناه و غور در فساد، عزت در فساد، عزت نفس انسانى خود را دفن كرده (93) و از رحمت الهى دور گشته اند و به ((اسفل السافلين )) سقوط كرده اند (94) .
هيهات مناالذله امام حسين عليه السلام
((خوارى و ذلت از ما بدور باد.))
ما آن صدمه اى كه از قدرتهاى بزرگ خورديم ، بايد بگوييم كه بالاترين صدمه ، صدمه شخصيّت بوده ، آنها كوشش كردند كه شخصيّت ما را از ما بگيرند و از همان كودكستان شروع كنند به اين كه اطفال ما را، زمينه تبديلشان را به موجود وابسته فراهم كنند تا برود به مرتبه بالاتر آيت الله خمينى قدس سره