تفسير مجمع البيان جلد ۱۰

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۳ -


/ سوره انفال / آيه هاى 66 - 55

55 . اِنَّ شَرَ الدَّوآبِ عِنْدَ اللَّهِ الَّذينَ كَفَرُوا فَهُمْ لايُوْمِنُونَ.

56 . اَلَّذينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَ هُمْ فى كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لا يَتَّقُونَ.

57 . فَاِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِى الْحَرْبِ فَشَرِّدْبِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ.

58 . وَاِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ اِلَيْهِمْ عَلى سَوآءٍ اِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخآئِنينَ.

59 . وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَبَقُوا اِنَّهُمْ لا يُعْجِزُونَ.

60 . وَاَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَاخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لاتَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَما تُنْفِقُوا مِنْ شَىْ ءٍ فى سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ اِلَيْكُمْ وَاَنْتُم لا تُظْلَمُونَ.

61 . وَاِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ.

62 . وَاِنْ يُريدُوا اَنْ يَخْدَعُوكَ فَاِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذى اَيَّدَكَ بِنَصْرِه وَبِالْمُؤْمِنين.

63 . وَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لوْ اَنْفَقْتَ ما فِى الْاَرْضِ جَميعاً مآ اَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلكِنَّ اللَّهَ اَلَّفَ بَيْنَهُمْ اِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ.

64 . يآ اَيُّهَا النَّبِىُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ.

65 . يآ اَيُّهَا النَّبِىُّ حَرِّضْ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِاَئَتَيْنِ وَاِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا اَلْفًا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ.

66 . اَلْانَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ اَنَّ فيكُمْ ضَعْفًا فَاِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَاِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ اَلْفٌ يَغْلِبُوا اَلْفَيْنِ بِاِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ.

ترجمه

55 - بيقين بدترين جنبندگان [و جانداران ] در پيشگاه خدا كسانى هستند كه كفر ورزيده اند پس اينان [به خاطر حق ستيزى و بيدادشان ]ايمان نخواهند آورد.

56 - همان كسانى كه با پاره اى از آنان [بارها عهد و] پيمان بستى، امّا در هر بار پيمان خويشتن را مى شكنند و [از خدا و حسابرسى او] پروا نمى دارند.

57 - پس اگر در ميدان كارزار بر آنان دست يافتى، [و بر آنان پيروز شدى ] با [كيفر سخت ]آنان، كسانى را كه پشت سرشان قرار دارند [با شهامت و شجاعت ]تار و مار ساز، باشد كه [همه حق ستيزان به خود آيند و درس ]عبرت گيرند.

58 - و اگر از گروهى [كه با آنان پيمان همزيستى بسته اى ]بيم [پيمان شكنى و ]خيانتى دارى، [تو نيز آزادمنشانه پيمانشان را ]به سوى آنان در افكن تا يكسان گرديد [و هر دو طرف بدانيد كه پيمانى در كار نيست ]؛ چرا كه خدا خيانتكاران را دوست نمى دارد.

59 - و كسانى كه كفر ورزيده اند [هرگز] نپندارند كه [برخواست خدا و فرمان او در كيفر كفرگرايان و خيانتكاران ] پيشى جسته اند؛ چرا كه آنان نمى توانند [خداى توانا را ]درمانده سازند.

60 - و هرچه در توان داريد از نيرو [ها] و مركبهاى آماده، براى [پيكار] با آنان فراهم سازيد، تا بدين وسيله [و با اين آمادگى رزمى ]دشمن خدا و دشمن خويشتن و دشمنان ديگرى جز اينان را كه شما آنها را نمى شناسيد، امّا خدا آنان را مى شناسد، بترسانيد [و از نقشه هاى تجاوزكارانه بر ضد خويش منصرفشان سازيد]. و هر چه در راه خدا هزينه نماييد، پاداش آن به طور كامل به شما داده مى شود و بر شما بيداد نخواهد رفت.

61 - و اگر آنان به صلح [و همزيستى ] گراييدند، تو [هم ] به آن بگراى و بر خدا اعتماد نما، بيقين او همان شنواى داناست.

62 - و اگر بخواهند تو را [با پيشنهاد آشتى و همزيستى ]بفريبند، خدا [و يارى او ]براى تو بسنده است؛ اوست كه تو را با يارى خود و به [يارى ] مردم با ايمان نيرومند [و پرتوان ]ساخت.

63 - و ميان قلب هاى آنان [پيوند و] هماهنگى پديد آورد، [به گونه اى كه ] اگر تو آنچه در [روى ]زمين است، همه را هزينه مى نمودى نمى توانستى ميان قلب هاى آنان [پيوند و] هماهنگى پديد آورى، امّا خدا ميان آنان [مهر و ]هماهنگى پديد آورد؛ چرا كه او پيروزمند و فرزانه است.

64 - هان اى پيامبر! خدا و آن ايمان آوردگانى كه از تو پيروى مى كنند تو را بسنده اند.

65 - هان اى پيامبر! مردم با ايمان را به جهاد [با تجاوزكاران ] بر انگيز. اگر از ميان شما، بيست تن [مجاهد و] شكيبا باشند، بر دويست تن [از تجاوزكاران سياهكار ]پيروز مى گردند، و اگر از شما صد تن [مجاهد و پايدار] باشند، بر هزار تن از آنان كه كفر ورزيده اند [به يارى خدا ]چيره خواهند شد. [اين موفقيت و سرفرازى ]به خاطر آن است كه آنان گروهى هستند كه نمى فهمند.

66 - اينك [كه گران بودن بار اين مسئوليت بر شما روشن شد] خدا از [بار مسئوليت شما ]كاست، و دانست كه در شما [ضعف و ]ناتوانى است. بنابراين اگر از ميان شما يكصد تن [مجاهدِ راه حق و] شكيبا باشند، بر دويست تن از [تجاوزكاران و شرك گرايانِ خشونت كيش ]چيره مى گردند، و اگر از شما، يكهزار تن [رزمنده پر شهامت و شكيبا ]باشند، به خواست خدا بر دو هزار تن از [بيدادگران و آتش افروزان ]چيره خواهند شد. و [بدانيد كه ]خدا با شكيبايان است.

نگرشى بر واژه ها

ثقف: به مفهوم پيروز شدن و غافلگير ساختن.

تشريد: پراكنده ساختن توام با اضطراب و ترس.

خيانة: عهد شكنى.

نبذ: خبر دادن به ناآگاه.

سواء: به مفهوم عدالت و نيز برابر و مساوى آمده است.

سبق: پيشى جستن.

اعجاز: انجام كارى كه ديگران از انجامش درمانده شوند.

اعداد: آماده ساختن.

استطاعت: توانايى.

رباط: بستن.

ارهاب: ترساندن.

جنوح: تمايل نشان دادن و روى آوردن.

خدع و خديعه: نيرنگ زدن و فريب دادن.

تأييد: يارى كردن.

تأليف: پيوند و هماهنگى ايجاد كردن.

اتباع: پيروى كردن.

تحريض: تشويق نمودن.

صبر: شكيبايى ورزيدن واز شكوه و ناله خود دارى كردن.

تخفيف: كاستن از بار مسئوليت.

ضعف: ناتوانى.

تفسير نكوهش از عهد شكنان در ادامه سخن از كفرگرايان به نكوهش سخت آنان پرداخته ومى فرمايد:

اِنَّ شَرَ الدَّوآبِ عِنْدَ اللَّهِ الَّذينَ كَفَرُوا فَهُمْ لايُوْمِنُونَ.

بدترين جنبندگان و جاندارانى كه بر روى كره زمين درگشت و گذارند، كسانى هستند كه بر كفر و حق ناپذيرى و بيداد خود پافشارى ورزيده و ايمان نمى آورند. اينان در حكم و علم خدا و در پيشگاه او بدترين جنبندگانند.

اين آيه مباركه، در حقيقت از آينده و غيب خبر مى دهد و روشن مى سازد كه كفرگرايان تاهنگامه مرگ ايمان نخواهند آورد، و همين گونه هم شد.

آن گاه به بيان خصلت هاى نكوهيده آنان پرداخته و مى فرمايد:

اَلَّذينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ

همان كفرگرايان و شرك گرايانى كه با آنان پيمان دوستى و همزيستى بستى و آنان امضا كردند.

«مجاهد» مى گويد: منظور از اين كفر گرايان، يهود «بنى قريظه» است كه با پيامبر گرامى پيمان همزيستى بستند و تعهّد نمودند كه هم با او وجامعه نو بنياد اسلامى براساس صفا و همزيستى زندگى كنند و هم با دشمنان آنان همكارى ننمايند، امّا در جنگ خندق با فرستادن سلاح و امكانات، سپاه تجاوزكار شرك را يارى رساندند. آنان پس از اين عهدشكنى يك بار ديگر با پيامبر خدا پيمان همزيستى امضا كردند، اما باز هم پيمان خود را شكستند و خداى عادل نيز آنان را به كيفر كردار زشت و ظالمانه شان رسانيد.

ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَ هُمْ فى كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لا يَتَّقُونَ.

آنگاه پيمان خود را شكستند، و هرچه با آنان پيمان همزيستى به امضا برسانى بازهم پيمان شكنى مى كنند و از عهد شكنى و يا عذاب خدا نمى هراسند.

دين آزادگى و جوانمردى اينك آفريدگار هستى فرمان نهايى خود را در مورد اين پيمان شكنان به پيامبرش وحى مى كند و مى فرمايد:

فَاِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِى الْحَرْبِ فَشَرِّدْبِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ

پس هرگاه در ميدان كارزار بر آنان دست يافتى، به گونه اى بر آنان بتاز و كيفرشان كن كه كسانى كه پس از آنها مى آيند از رفتار و كردار و ثمره شوم عملكرد آنان نفرت پيداكنند و عبرت گيرند و ديگر دست به عهد شكنى نزنند و از ترس گرفتار آمدن به سرنوشت سياه آنان در شهرها و روستاها پراكنده و به زندگى انسانى و مسالمت آميز و آرام و قانون گرايانه بپردازند و هر روز هوس شرارت و تجاوز نكنند..

آنچه آمد ديدگاه گروهى از جمله «ابن عباس»، «سعيد بن جبير»... در تفسير آيه است؛ امّا به باور «زجاج» منظور اين است كه آنان را به گونه اى كيفر كن كه كسانى كه از پى آنان به آهنگ تجاوز و قانون شكنى مى آيند و كمين كرده اند پراكنده شوند.

پاره اى نيز واژه «شرّد» را به معناى «شنواندن» گرفته اند؛ چرا كه در اشعار عرب به اين مفهوم آمده است.

لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ

باشد كه آنان به خود آيند و درس عبرت گيرند و از اين كارهاى زشت و ظالمانه دست كشند.

و در همين مورد در فرمان آزادمنشانه و درس آموزى مى افزايد:

وَاِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ اِلَيْهِمْ عَلى سَوآءٍ

و اگر گروهى از كسانى كه با آنان پيمان همزيستى بسته اى، روشن و آشكار به جنگ با شما برنخاسته اند، امّا علايم نشان مى دهد كه گويى در راه عهد شكنى هستند و هر لحظه بيم آن مى رود كه خيانت ورزند، و از خيانت و پيمان شكنى آنان در امان نيستى، در اين صورت پيمان خود را ناديده گير و به آن گروه اعلان كن كه تونيز با آنها پيمانى ندارى، تا هردو در نداشتن عهد و پيمان يكسان گرديد. و پيش از اعلان ناديده گرفتن پيمان خود با آنان به دليل خيانت شان، مباد به آنان يورش بريد كه به شما نسبت عهد شكنى و خيانت دهند.

پاره اى مى گويند: منظور از «عَلى سَوآءٍ» اين است كه اگر در ميان تو و آن گروه پيمانى بدون ضمانت مالى امضا شده است، به آنان اعلان كن كه به دليل خيانت شما پيمان به پايان رسيده است. و اگر پيمان همراه با ضمانت مالى بسته اى، نخست حقوق مالى آنان را بپرداز و آنگاه پايان پيمان خويش با آنان را به دليل رفتار خائنانه آنان اعلان كن؛ در اين صورت است كه كار تو بر اساس عدل و برابرى و جوانمردى است.

اِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخآئِنينَ

چرا كه خدا خيانتكاران را دوست نمى دارد. از اين رو پيش از اعلان پايان يافتن عهد و پيمان به دليل خيانت آنان، هرگز بر ضد آنان به پيكار مپرداز كه اين خيانت است.

«واقدى» مى گويد: اين آيه در مورد يهود «بنى قينقاع» فرود آمد؛ چرا كه آنان در نهان با شكستن عهد خود با مردم مسلمان به نقشه هاى تخريبى پرداختند و با فرود آيه و اعلان پايان يافتن پيمان، پيامبر گرامى به همراه ياران به سوى آنان حركت كرد و آنان را به محاصره درآورد.

نويد پيروزى بر عهدشكنان و تجاوز كاران در آيات پيش، آفريدگار هستى به پيكار با پيمان شكنان و كفرگرايان فرمان داد، اينك ضمن نويد پيروزى و سرفرازى به پيامبر و توحيد گرايان، به آنان دستور مى دهد كه تا سرحدّ توان به افزايش آمادگى رزمى و امكانات دفاعى خويش همت گمارند.

وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَبَقُوا اِنَّهُمْ لا يُعْجِزُونَ.

آغاز آيه شريفه به دو صورت فعل حاضر و غايب قرائت شده است كه درصورت مخاطب بودن، روى سخن با پيامبر گرامى است و مى فرمايد: هان اى پيامبر! هرگز مپندار كه دشمنان كفرگراى تو بر فرمان و خواست خدايت پيشى جسته و آن را زير پانهاده و بر آن چيره گشته اند، هرگز، آنان از كيفر عادلانه تو نجات نخواهند يافت، و همان گونه كه آفريدگارت وعده فرموده است، تو را پيروزى ارزانى داشته و بر آنان چيره خواهد ساخت.

«زجاج» مى گويد: منظور اين است كه: اى پيامبر! گمان مبر آن شرك گرايانى كه از جنگ «بدر» جان سالم به در بردند، خود را به زندگى رسانده اند، هرگز! كيفر خدا گريبان آنان را نيز خواهد گرفت.

و به باور برخى اين آيه شريفه با اين بيان، هم قلب پيامبر را در مورد كشته شدگان سپاه شرك شاد كرد، و هم با وعده كيفر فراريان ونويد پيروزى پيامبر بر آنان، قلب مبارك او را در اين مورد شادمان ساخت.

امّا اگر آيه شريفه را با فعل غايب قرائت كنيم و «لا يحسبنّ»بخوانيم منظور اين است كه: شرك گرايان وكافران مپندارند كه برخواست خدا و فرمان او در مورد كيفر كفرگرايان و ظالمان پيشى جسته اند، نه، اينان به هركجا بروند از قلمرو قدرت خدا خارج نمى گردد و خدا در سراى آخرت آنان را برانگيخته واز آنان حساب خواهد كشيد.

به باور «جبايى» منظور اين است كه آنان تو را ناتوان و وامانده نخواهند ساخت.

اوج آمادگى دفاعى پس از ترسيم نكات ارزشمندى در مورد جهاد در راه خدا، اينك قرآن شريف روشنگرى مى كند كه مردم مسلمان پيش از رويارويى با تجاوز و تهاجم از سوى شرك گرايان و ظالمان بايد به آمادگى دفاعى خويش بيفزايند و تا سرحدّ توان سلاح و نيروى آموزش ديده و كار آمد فراهم آورند.

در اين مورد مى فرمايد:

وَاَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ

و هر چه در توان داريد براى رويارويى با دشمن تجاوزكار از نيرو و مركب هاى آماده فراهم سازيد.

از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود: منظور از «نيرو» در آيه شريفه «تير» و نيروى «تيرانداز» است. پاره اى آورده اند كه منظور از «نيرو» اتحاد و يكپارچگى، اعتماد به خدا و تلاش و كوشش در راه پاداش است. و پاره اى نيز «نيرو» را به معناى «دژ» تسخير ناپذير معنى كرده اند.

وَمِنْ رِباطِ الْخَيْلِ

و اسب ها و مركب هاى رهوار و ورزيده را برگزينيد و براى پيكار و دفاع آماده ساخته و در جايى ببنديد و هنگام ضرورت از آنها براى ميدان هاى رزم بهره گيريد.

از پيامبر گرامى است كه:

ارتبطوا الخيل فانّ ظهورها لكم عزٌّ و اجوافها كنز(131)

اسب هاى ورزيده را فراهم آوريد، كه پشت آنها براى سوارى گرفتن در ميدان هاى كارزار براى شما مايه عزّت و شكوه است و شكم هايشان گنجينه ارزشمند.

«حسن» و «عكرمه»، واژه «قوة» را در آيه شريفه به اسب نر، و «رباط» را به ماده معنى كرده اند.

تُرْهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَاخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ

شما با آمادگى دفاعى و فراهم آوردن نيرو و مركب و ساز و برگ رزمى، هم شرك گرايان تجاوز كار «مكّه» را به وحشت خواهيد افكند و آنان از تجاوز به شما منصرف خواهند شد، وهم كفرگرايان عرب و ديگر بدانديشان و بدخواهان را.

اينان چه كسانى هستند؟ در مورد واژه «من دونهم» كه به ديگران ترجمه شده است، ميان مفسران بحث است كه منظور از اينان كيانند؟

1 - به باور «مجاهد» منظور يهود «بنى قريظه» مى باشند.

2 - امّا به باور «سُدى» منظور ساسانيان ايرانند.

3 - واز ديدگاه برخى منظور نفاقگرايان مى باشند؛ چرا كه مردم مسلمان به دشمنى و بدانديشى آنان و عمق كينه و بدخواهى شان آگاه نبودند و قرآن توجّه مى دهد تا هشيار باشند.

لاتَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ

شما مردم با ايمان اين دشمنان را نمى شناسيد؛ چرا كه برخى از آنان نماز مى خوانند و روزه مى گيرند و به يگانگى خدا و رسالت محمدصلى الله عليه وآله وسلم نيز گواهى مى دهند و بامردم به ظاهر همراه و همگام و درميان آنانند، امّا خداى دانا وفرزانه آنان را مى شناسد؛ چرا كه او از رازهاى نهفته در ژرفاى سينه ها آگاه است.

به باور برخى منظور از «دشمنان ديگر» در آيه شريفه «جنيان» مى باشند.

«طبرى» ضمن تأييد اين ديدگاه مى افزايد: در آيه شريفه دو واژه «عدو اللّه» و «عدوكم» همه دشمنان آشكار و نهان را شامل مى گردد؛ از اين رو منظور از «دشمنان ديگر» آنهايى هستند كه به چشم عادى ديده نمى شوند.

وَما تُنْفِقُوا مِنْ شَىْ ءٍ فى سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ اِلَيْكُمْ وَاَنْتُم لا تُظْلَمُونَ

و هر آنچه در راه جهاد و يافرمانبردارى از خدا هزينه كنيد پاداش آن را در سراى آخرت دريافت خواهيد داشت و چيزى از پاداش شما كاسته نمى شود.

دين صلح و بهروزى اينك در اين آيه شريفه قرآن روشن مى سازد كه هدف از آمادگى هاى رزمى رسيدن به صلح و بهروزى و تأمين حقوق و امنيت و آزادى انسان هاست و نه جنگ طلبى و آتش افروزى، به همين دليل به پيامبر گرامى مى فرمايد:

وَاِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ

واگر آنان به دست كشيدن از جنگ و تجاوز و گزينش راه صلح و بهروزى گرايشى نشان دادند، تو هم دعوتشان را به صلح و آشتى بپذير و به آن گرايش كن و كار خود را به خدا واگذار و به او توكّل نما.

اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ.

چرا كه خدا شنوا و داناست و چيزى از او نهان نمى ماند.

آيا حكم اين آيه شريفه نسخ شده است؟ پاره اى برآنند كه آيه مورد بحث، به وسيله آيه شريفه: «فاقتلوا المشركين حيث وجد تموهم»(132) و نيز آيه: «قاتلوا الّذين لا يؤمنون باللّه...»(133) نسخ شده است، امّا به باور بسيارى آيه نسخ نشده است؛ چرا كه آيه نخست نشانگر چگونگى رويارويى با شرك گرايان اهل كتاب است و آيه دوّم در مورد برخورد با بت پرستان. و اين ديدگاه درست است؛ چرا كه آيه نخست، در سال نهم هجرت و به هنگام فرود سوره «برائت» فرود آمد، و پيامبر پس از آن با مسيحيان نجران به نوعى قرار داد صلح و همزيستى به امضا رساند. با اين بيان حكم آيه مورد بحث نسخ نشده است.

نگرانى به دل راه نده! در ادامه سخن با پيامبر گرامى در مورد گرايش به صلح و همزيستى مى فرمايد:

وَاِنْ يُريدُوا اَنْ يَخْدَعُوكَ فَاِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ

و اگر شرك گرايان با پيشنهاد صلح و آشتى، در نقشه نيرنگ و فريبكارى هستند و بر آنند تا با آتش بس و تأخير پيكار، براى تهيه سلاح و سازماندهى نيروها و امكانات گوناگون خويش فرصت يابند و آن گاه شما را غافلگير سازند، از اين شگرد آنان نيز نگرانى به دل راه مده و ضمن هوشيارى و آينده نگرى به خدا توكل كن كه خدا تو را بسنده است و او شما حقگرايان را يارى خواهد كرد.

هُوَ الَّذى اَيَّدَكَ بِنَصْرِه وَبِالْمُؤْمِنين وَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ

چرا كه فراز و نشيب هاى زندگى تو نشانگر اين حقيقت است كه خداى يكتا به وسيله يارى خود و كمك مردم با ايمان تو را تأييد نمود و ميان دو گروه بزرگ مدينه، «اوس» و «خزرج» دوستى و هماهنگى و همدلى پديد آورد. گفتنى است كه اين دو گروه پيش از هجرت پيامبر به «مدينه»، هماره با هم در حال پيكار و دشمنى بودند و از آن پس به بركت قرآن و وجود پيامبر برادر و همدل شدند.

لوْ اَنْفَقْتَ ما فِى الْاَرْضِ جَميعاً مآ اَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ

اين ايجاد پيوند و برادرى از سوى خدا بود، و گرنه تو اى پيامبر اگر ثروت روى زمين را در دست مى داشتى و در اين راه هزينه مى كردى، نمى توانستى كينه هاى عصر جاهليت را از دل هاى آنان زدوده و مهر و صفا را جايگزين آن سازى.

وَلكِنَّ اللَّهَ اَلَّفَ بَيْنَهُمْ اِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ.

امّا خدا از راه بهترين تدبيرها و به بركت اسلام و قرآن در ميان آنان هماهنگى و همدلى و مهر به وجود آورد؛ چرا كه او شكست ناپذير و كارهايش بر اساس حكمت و فرزانگى است.

آرى، يكى از معجزه ها و كارهاى شگرف پيامبر گرامى اين است كه او به فرمان خدا در ميان مردمى به دعوت و رساندن پيام خدا پرداخت كه سرا پا غرق در خشونت و كينه توزى و تعصّب نژادى و خانوادگى و فاميلى بودند؛ به گونه اى كه اگر به كسى يك سيلى نواخته مى شد، كافى بود كه به خاطر آن جنگ ها پديدآيد و سيلى از خون ها روان گردد، امّا در پرتو قرآن و پيامبر، آفريدگار هستى اين لجام گسيختگى ها و دشمنى ها را زدود و به جاى آن بذر مهر و صفا افشاند و گل ها و گل بوته هاى برادرى و برابرى و همزيستى و محبت را شكوفا ساخت و آنان به صورتى دگرگون شدند كه به جاى تعصبات نژادى و گروهى و قومى، ديگر حق و عدالت را معيار قرار دادند و در راه آن پدر در برابر فرزند و زن در برابر شوهر و برادر در برابر برادر مى ايستاد تا او را به حق و عدالت فراخواند. آرى، اين از كارهاى شگرف و شگفت آورى است كه خداى توانا انجام داد و در آيه نيز آن را به خود نسبت داده است.

اصل معجزه آساى تشويق در آيات پيش، آفريدگار هستى پيامبر خودر ا به صلح و آشتى سفارش فرمود و روشنگرى كرد كه در اين راه بايد دلير و با شهامت باشد و از اين راه نگرانى به دل راه ندهد كه مبادا دشمن در انديشه تجديد سازمان و فراهم آوردن سلاح باشد، آن گاه با اين نگرانى ها از صلح و همزيستى روى برتابد. اينك در اين آيات او را به جهاد قهرمانانه با جنگ طلبان و آتش افروزان و تجاوزكاران تشويق مى كند و مى فرمايد:

يآ اَيُّهَا النَّبِىُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ

هان اى پيامبر! خداى يكتا و اين ايمان آوردگانى كه از تو پيروى مى كنند، براى رويارويى با آتش افروزان تو را بسنده اند.

به باور «حسن» منظور اين است كه يارى خدا و يارى مردم با ايمان كه از تو پيروى مى نمايند، براى حمايت تو و دفاع از راه و رسم عادلانه و انسانى ات كافى است.

«كلبى» بر آن است كه اين آيه شريفه در منطقه «بيداء» و پيش از آغاز پيكار «بدر» بر قلب پاك پيامبر فرود آمد.

در ادامه سخن با پيامبر گرامى در مورد جهاد با تجاوز كاران و جنگ افروزان، اينك مى فرمايد:

يآ اَيُّهَا النَّبِىُّ حَرِّضْ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ

هان اى پيامبر، مردم با ايمان را با بيان پاداش جهاد و نويد وعده خدا و رسيدن به سرفرازى و پيروزى و... به پيكار عادلانه تشويق كن.

اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِاَئَتَيْنِ

اگر از ميان شما بيست نفر براى جهاد شكيبايى دلاورانه و پايدارى قهرمانانه پيشه سازند، دويست نفر از نيروهاى دشمن آتش افروز و خودكامه را شكست مى دهند.

وَاِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا اَلْفًا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ.

و اگر صد نفر شكيبا باشند، بر هزار تن از آنان چيره خواهند شد. اين پيروزى از اين جهت نصيب شما مى گردد كه شما به فرمان خدا و مقررات او گوش مى سپاريد و مى فهميد و ضمن باور وعده ها و نويدهاى خدا، به جهاد و تلاش براى آزادى و عدالت و تحقق حقوق بشر و زندگى در خور شأن انسان همت مى گماريد، و اينهاست كه شما را به شكيبايى دلاورانه بر مى انگيزد، امّا كفرگرايان نه فرمان خدا را در مى يابند و نه وعده ها ونويدهاى جانبخش او را باور دارند؛ و به همين دليل انگيزه اى براى شكيبايى و پايدارى سترگ و دگرگون ساز ندارند.

گفتنى است كه آيه مباركه براى مردم باايمان روشنگرى مى كند كه اگر به راستى ايمان دارند بايد اين گونه باشند، و بايد همّت و شكيبايى و شجاعت از خودنشان دهند كه يك تن در برابر ده تن آنان بايستد و منتظر برابرى نيرو و امكانات براى دفع تجاوز و ساختن دنيايى آزاد و فضايى باز و بشردوستانه نباشند.

از آنجايى كه ايستادن يك تن در برابر ده تن دشوار بود، با پيشرفت اسلام و فزونى مسلمانان و تغيير مصلحت، حكم نيز دگر گون گرديد؛ از اين رو پيام آمد كه:

اَلْانَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ اَنَّ فيكُمْ ضَعْفًا

هم اكنون خداى فرزانه مقررات خود را برايتان تخفيف داد و دانست كه در ميان شما افراد ضعيف و ناتوانى هستند و تصميم و بينش برخى از شما سست و ضعيف است.

ياد آورى مى گردد كه منظور از ضعف و ناتوانى در آيه شريفه ضعف جسمى نيست، بلكه منظور ضعف ايمان و يقين و بينش و باور برخى از آنان است؛ چرا كه در آغاز اسلام همه كسانى كه ايمان آورده بودند، از نظر نيرو و توان جسمى توانمند نبودند، بلكه پاره اى نيرومند و پرتوان و پاره اى ضعيف و ناتوان بودند، امّا همه آنان از نظر بينش و ايمان نيرومند بودند. پس از گسترش قلمرو اسلام و گرايش روز افزون مردم به آن، به تدريج كسانى به جامعه اسلامى وارد شدند كه از نظر معنوى و فكرى ساخته نشده و سست و ناتوان بودند، و اين آيه شريفه آنگاه فرود آمد.

فَاِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَاِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ اَلْفٌ يَغْلِبُوا اَلْفَيْنِ بِاِذْنِ اللَّهِ

پس اگر صد نفر از شما شكيبايى و پايدارى ورزند و به راستى شكيبا باشند، بر دويست تن از كفرگرايان چيره خواهند شد، و اگر هزار تن از شما شكيبا باشند، به يارى خدا و خواست او بر دو هزار تن از آنان پيروز مى گردند.

واژه «باذن الله» را پاره اى به معناى علم خدا گرفته اند و پاره اى به فرمان خدا تفسيركرده اند. با اين بيان فرمان خدا اين است كه يك تن از مسلمانان بايد در برابر دو تن پايدارى ورزد و خدا نويد مى دهد كه اگر چنين كنند، پيروزى و سرفرازى براى آنان خواهد بود.

چرا؟

اكنون جاى طرح اين پرسش است كه چرا قرآن در اين مورد ميان افراد ضعيف و پرتوان فرق نمى گذارد و همه را در ايستادگى در برابر دشمن به طور يكسان موظف مى سازد؟

به نظر مى رسد كه به دودليل همه را يكسان مى نگرد:

1 - نخست بدان دليل همه را يكسان مى نگرد و مقرر نمى دارد كه افراد پرتوان هركدام در برابر ده تن از دشمنان پايدارى ورزند و ناتوانان هركدام در برابر دو تن، كه آنان در ميدان كارزار همه باهم بودند و جداسازى آنان دشوار بود.

2 - ديگر اين كه اگر نيروى اسلام را به دو گروه پرتوان و شجاع و ناتوان و سست تقسيم مى كردند، و اين موضوع به صراحت گفته مى شد، عناصر ناتوان و سست، از نظر ايمان و روحيّه سست تر مى شدند و بر ضعف و ناتوانى شان افزوده مى شد.

وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ.

و خدا و يارى او هماره، با شكيبايان است.

به باور برخى، اين آيه مدّتها پس از آيه پيش فرود آمد، امّا در قرآن شريف در پى يكديگر قرار گرفتند. با اين بيان اين آيه ناسخ آيه پيش از خود مى باشد؛ و مى دانيم كه شرط ناسخ اين است كه از پى آيه پيش كه نسخ مى گردد فرود آيد، نه اين كه از نظر نظم در قرآن شريف ميان آن دو فاصله باشد.

و «حسن» بر آن است كه آيه نخست به منظور سختگيرى بر مردم با ايمان در پيكار «بدر» فرود آمد و آنگاه آفريدگار فرزانه نسبت به بندگانش تخفيف داد و تكليف آنان را سبك ساخت.