تفسير مجمع البيان جلد ۱۸

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۵ -


سوره مؤمنون آيه هاى 80 - 72

72. أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ.

73. وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ.

74. وَ إِنَّ الَّذِينَ لاَيُؤمِنُونَ بِالْاخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ.

75. وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِى طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ.

76. وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ.

77. حَتّى إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ.

78. وَهُوَ الَّذِى أَنْشَاَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْاَبْصَارَ وَالْاَفْئِدَةَ قَلِيلاً مَا تَشْكُرُونَ.

79. وَهُوَ الَّذِى ذَرَأَكُمْ فِى الْاَرْضِ وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ.

80. وَهُوَ الَّذِى يُحْيِى وَ يُمِيتُ وَ لَهُ اخْتِلاَفُ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ اَفَلاَ تَعْقِلُونَ.

ترجمه

72 - يا تو [اى پيامبر! در برابر رساندن پيام آسمانى ما] از آنان پاداشى مى خواهى؟! در حالى كه مزد [و پاداش ] پروردگارت بهتر [و پايدارتر] است؛ و اوست كه بهترين روزى بخشان است.

73 - و بيقين تو هستى كه آنان را به راه راست [و سعادتمندانه ] فرا مى خوانى.

74 - و آنان كه به جهان واپسين ايمان نمى آورند، از آن راه [درست و خداپسندانه ]سخت انحراف دارند [و به بيراهه مى روند].

75 - و آگر آنان را ببخشاييم، و گزندى را كه به آنان رسيده است برطرف سازيم، [باز هم ] در سركشى خويش خيرگى مى ورزند.

76 - و بى گمان آنان را [بمنظور بيدار شدن از خواب غفلت ] به عذاب گرفتار ساختيم؛ امّا آنان در برابر پروردگار خود نه سر فرود آوردند و نه به [توبه و ]زارى برخاستند.

77 - [آنان همچنان از حق روى برتافتند] تا هنگامى كه درى با عذابى سخت بر آنان گشوديم [و آنگاه به گونه اى گرفتار كيفر خيره سرى و بيداد خود شدند كه ]يكباره در آن [به سختى ] نوميد گرديدند.

78 - و اوست آن [خدايى ] كه براى شما [مردم ] گوش و چشم ها و دلها پديد آورد؛ [امّا بازهم ] شما اندك سپاس مى گزاريد.

79 - و اوست آن [خدايى ] كه شما را در زمين پديد آورد و به سوى اوست كه گرد آورده خواهيد شد.

80 - و اوست آن [خدايى ] كه زنده مى سازد و مى ميراند و آمد و شد شب و روز از آن اوست؛ پس آيا خرد [خويش را] به كار نمى گيريد!!

نگرشى بر واژه ها

«خراج»: دو واژه «خرج» و «خراج» از ريشه «خروج» به مفهوم مال و ثروتى هستند كه از زمين مزروعى كنار نهاده مى شود و در اينجا به مفهوم هزينه زندگى آمده است.

«ناكب»: اى واژه از ريشه «نكب» و «نكوب»، به مفهوم انحراف از راه درست آمده است.

«استكانة»: خضوع و خشوع و سر به فروتنى فرود آوردن.

«مبلس»: از ريشه «ابلاس» به مفهوم اندوهى است كه انسان را به نوميدى مى كشاند.

«ذرأكم»: شما را پديد آورد.

تفسير - چرا حق گريزى و بهانه جويى؟!

در آيات پيش، به شمارى از بهانه جويى هاى كفرگرايان و ظالمان براى فرار از حق و عدالت اشاره رفت؛ اينك مى فرمايد:

أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً

آيا تو اى پيامبر خدا! در برابر رساندن پيام آسمانى و فراخواندن مردم به قرآن و ايمان، از آنان مزد و پاداشى مى خواهى كه آنان اين تهمت ها را بر ضد تو مى سازند و مى پراكنند و از پذيرش دعوت افتخارآفرين تو سر بازمى زنند؟!

فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ

امّا آنان بايد بدانند كه مزد و پاداش پروردگارت بهتر و پرشكوهتر است.

به باور پاره اى، منظور از اين پاداش خدا، پاداش او در سراى آخرت مى باشد؛ امّا به باور پاره اى ديگر، منظور، پاداش خدا در اين جهان و جهان ديگر است كه پيامبر گرامى از آن بهره ور و سرفراز خواهد بود.

وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ.

و خدا بهترين روزى دهندگان و برترين بخشندگان است.

از اين جمله چنين دريافت مى شود كه غير از ذات پاك و بى همتاى او نيز ممكن است كسى به اذن خدا روزى دهد.

و مى فرمايد: وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ اِلى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ.

و تو هستى كه آنان را به راه راست و بى انحراف، يا شاهراه توحيد و پرستش خالصانه خدا و عمل به مقررات او فرامى خوانى.

امّا اين حق ناپذيران و غفلت زدگان بجاى پذيرش دعوت پرافتخار و برنامه زندگى ساز تو، با تو و پيام آفريدگارت به جنگ و پيكار برخاسته و بر كوردلى خود پاى مى فشارند.

و مى افزايد كه: وَ إِنَّ الَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ بِالْاخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ.

و آن كسانى كه به جهان واپسين و زندگى سراى ديگر ايمان نمى آورند و آن را باور نمى دارند، از آن راه خداپسندانه و درست و بى انحراف سخت دور افتاده و به بيراهه مى روند و از دين خدا بيگانه اند.

به باور پاره اى منظور اين است كه چنين كسانى در روز رستاخيز و سراى آخرت از راه بهشت پرطراوت و زيباى خدا سخت در بيراهه مى افتند و به چپ و راست مى روند و به دوزخ و شعله هاى سركش آتش در مى غلتند.

در چهارمين آيه مورد بحث، مى فرمايد:

وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِمْ مَن ضُرٍّ لَلَجُّوا فِى طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ.

و اگر در سراى آخرت نيز آنان را ببخشاييم و از گزند عذاب و زيان - كه ثمره شوم بدانديشى و بدكردارى آنان است - نجاتشان دهيم و به دنيا بازگردانيم، باز هم در سركشى و خيره سرى و حق ستيزى خود پاى مى فشارند.

آيه مورد بحث، بسان اين آيه است كه مى فرمايد:

«و لو ردّوا لعادوا لما نهوا عنه.(120)

و اگر هم بازگردانيده شوند، بى گمان دگرباره به آنچه از آن هشدار داده شده بودند، باز مى گردند.»

به باور پاره اى منظور، اين است كه: اگر آنان را در همين دنيا از گرسنگى و گرفتارى نجات بخشيم، همچنان در گمراهى و خيره سرى باقى خواهند ماند.

در پنجمين آيه مورد بحث، مى فرمايد:

وَ لَقَدْ أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ

و ما كفرگرايان را براى بيدار شدن از خواب غفلت و بدمستى، گرفتار قحطى و كاهش در رزق و روزى و جنگ و كشته شدن با شمشير نموديم؛ امّا آنان نه در برابر پروردگار خويش به فروتنى و خشوع روى آوردند و نه او را خالصانه عبادت كردند.

وَ مَا يَتَضَرَّعُونَ. و نه به راز و نياز و دعا و نيايش با او شور و شوقى از خود نشان دادند.

از ششمين امام نور حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه فرمود: واژه «استكانه» به مفهوم نيايش و دعا آمده و واژه «تضرع» به مفهوم بلند كردن دستها به بارگاه خدا به هنگامه راز و نياز با آن بى نياز و بخشاينده است.

در ششمين آيه مورد بحث، مى فرمايد:

حَتّى إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ

آنان بر اين روش ناپسند خود باقى ماندند تا سرانجام آنان را به كيفر بيدادشان به عذابى سخت گرفتار ساختيم.

به باور «مجاهد»، منظور، همان هنگامى است كه پيامبر گرامى بر آنان نفرين كرد و گفت: پروردگارا! بر اين مردم حق ستيز و بيدادپيشه سخت بگير و سالهايى همانند سالهايى كه براى قوم يوسف پيش آوردى، برايشان پيش آور!

و آنگاه بر اثر اين نفرين كار آنان از قحطى و گرسنگى به جايى كشيده شد كه لاشه گرگ خون آلود و خونخوار را مى دريدند و مى خوردند و براى برطرف ساختن گرسنگى خويش از هيچ كارى رويگردان نبودند.

امّا به باور «ابن عباس»، منظور از عذاب در آيه شريفه، كشته شدن سردمداران ستم و شرارت در پيكار دليرانه «بدر» به دست امير مؤمنان عليه السلام و ياران پيامبر گرامى است.

از ديدگاه «جبايى» منظور اين است كه در سراى آخرت خداوند درى از عذاب و آتش دوزخ را به روى آنان مى گشايد و سخت گرفتار مى گردند.

امّا از ديدگاه پاره اى ديگر، منظور، كيفر و خفّت آنان به هنگامه ورود پيامبر به مكّه در روز جاودانه فتح مكّه است.

و از پنجمين امام نور حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه فرمود: منظور از عذاب در اين آيه، كيفر سخت آنان به هنگامه رجعت مى باشد.

اِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ.

و كارشان به جايى رسيد كه يكباره از هر خيرى نوميد و دستخوش حيرت و سرگردانى شدند.

آيا در باره اين مواهب هشتگانه نمى انديشيد!

اينك زنجيره اى از نعمت ها را به تابلو مى برد و به منظور انگيزش انسانها به تفكّر و انديشه، روشنگرى مى كند كه مگر نه اين كه همه اين نعمت هاى گران و ارزنده را آفريدگار هستى به شما ارزانى داشته است و مگر نه اين است كه بخشنده همه اينها اوست!!

اگر چنين است پس شرك گرايى و بيداد و پرستش بت هاى رنگارنگ چرا!

در اين مورد نخست مى فرمايد:

وَهُوَ الَّذِى أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْاَبْصَارَ وَ الْاَفْئِدَةَ

و او آن خدايى است كه براى شما گوش و چشم و دل پديد آورد و اين حواسّ چندگانه و ابزارهاى حيرت انگيز و سرنوشت سازِ شناخت و شعور را در سازمان وجود شما قرار داد، نه جز او.

بدان دليل در آيه شريفه از ميان همه نعمت هاى گرانى كه به انسان ارزانى شده است، خداى فرزانه به اين سه نعمت اشاره مى كند كه نقش اينها در راهيابى و شناخت و هدايت انسان بسيار سرنوشت ساز است و او براى شناخت درستى هر دليل و برهان و هر گفتار و نوشتارى به اين ابزارهاى سه گانه بينايى، شنوايى و نيروى خرد و انديشه نيازمند است و بدون آنها درمانده و ناتوان خواهد بود.

قَلِيلاً مَا تَشْكُرُونَ.

امّا با همه اين نعمتهاى ارزنده و حياتى بازهم شما ناسپاسان و حق ناشناسان كمتر سپاس مى گزاريد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: شما در برابر آفريدگار و ارزانى دارنده اين نعمتها سپاس نمى گزاريد و از يكتاپرستى و توحيدگرايى و ايمان به يگانگى او سر باز مى زنيد.

در ادامه آيات، در اين مورد مى افزايد:

وَهُوَ الَّذِى ذَرَأَكُمْ فِى الْاَرْضِ

و اوست آن خدايى كه شما را در زمين پديدار ساخت و آفريد.

وَاِلَيْهِ تُحْشَرُونَ. و سرانجام در روز رستاخيز به سوى او گردآورده خواهيد شد تا در آنجا و آن روز پاداش و كيفر عملكرد خويش در زندگى دنيا را دريافت داريد.

و مى فرمايد: وَهُوَ الَّذِى يُحْيِى و اوست آن خدايى كه شما را در رحم مادرانتان حيات مى بخشد.

وَيُمِيتُ و پس از سپرى شدن دوران عمرى كه برايتان مقرّر فرموده است شما را مى ميراند.

وَ لَهُ اخْتِلاَفُ اللَّيلِ وَ النَّهَارِ

و آمد و شد شب و روز در پرتو تدبير حكيمانه اوست و آن گرداننده فرزانه است كه از ساعات آنها گاه مى كاهد و گاه بر آنها مى افزايد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: و رفت و آمد شب و روز تنها به دست تواناى اوست.

اَفَلاَ تَعْقِلُونَ. پس آيا خرد خويش را به كار نمى گيريد!

چرا نمى انديشيد تا دريابيد كه اين پديده هاى شگرف و شگفت انگيز را آفريدگارى سخت توانا و دانا و فرزانه پديد آورده است و چنين قدرتى جز ذات پاك و با عظمت و بى همتاى خدا نيست و تنها اوست كه در خور پرستش و بندگى است و نه جز او.

پرتوى از آيات

پس از اشاره به بهانه هاى گوناگون شرك گرايان و حق ستيزان و آفتهاى گوناگونى كه ممكن است در مسير زندگى، گريبانگير انسان گردد، آفريدگار هستى براى انگيزش انسان به تفكّر و خردورزى و خردمندى و بيدارى او از خواب غفلت و غرور و مستى هاى گوناگون، اينك در اين آيات چندگانه مورد بحث به دو نكته اساسى اشاره مى كند كه سخت در خور تعمّق و انديشه و ژرفنگرى است:

1 - راههاى گوناگون انگيزش انسان

نخستين نكته اى كه از آيات مورد بحث دريافت مى گردد اين است كه آفريدگار پرمهر و فرزانه هستى براى انگيزش انسان به تفكّر و خردورزى و انديشه و براى بيدارسازى او راههاى گوناگونى قرار داده است كه از آن جمله است:

ارزانى داشتن خرد و نعمت گران عقل به انسان؛

ارزانى داشتن نعمت فطرت؛ ارزانى داشتن نعمت وجدان؛

روى آوردن دنيا و نعمت هاى آن به انسان؛

و ديگر از راه گوشمالى و گرفتار ساختن به عذاب.

آرى اگر انسانها از مشعل فروزان خرد و نعمت گران فطرت، و نداى فناناپذير و آسمانى وجدان اخلاقى و رهنمود پيامبران و امامان راستين و روشنگرى كتابهاى آسمانى بهره نگرفته و از خواب غفلت بيدار نشدند و به توحيد و تقوا و احساس مسؤوليت روى نياوردند، گاه مى شود كه آفريدگار فرزانه، درهاى نعمتهاى مادّى و دنيوى را بر روى آنان مى گشايد و آنان را غرق در نعمت مى كند تا بدين وسيله حسّ سپاس آنان بيدار گردد و آنان را برانگيزد تا در برابر آفريدگار و ارزانى دارنده اين نعمتها سر تسليم فرود آورند و پيشانى بندگى بر زمين گزارند.

و اگر از اين راه نيز بيدار نشدند آنان را زير تازيانه كيفر مى گيرد و آنان را گرفتار بلاها و گرفتاريها و رنجها مى سازد تا در فشار آنها از خواب غفلت و مستى بيدار گردند و به سوى پروردگار خويش روى توبه و آمرزش خواهى بياورند.

و بدينسان درمى يابيم كه راههاى انگيزش انسان به سوى شايستگيها و طرق بيدارسازى انسان بسيار است كه از آن جمله: ارزانى داشتن نعمتها و يا روى آوردن رنجها و گرفتاريها به سوى اوست.

2 - مواهب چندگانه

در اين آيات، قرآن شريف به اين مواهب هشتگانه توجه مى دهد و از انسان مى خواهد كه در اين موارد درست بينديشد تا دريابد كه آفريدگار و پديدآورنده اين نعمتها و مواهب چندگانه كيست:

1 - موهبت شنوايى؛

2 - موهبت بينايى؛

3 - موهبت خرد و دستگاه تعقّل؛

4 - موهبت آفرينش انسان و پوشاندن جامه هستى بر اندام او؛

5 - اصل معاد و جهان پس از مرگ و موهبت پاداش به عملكردها؛

6 - موهبت زندگى؛

7 - موهبت مرگ؛

8 - و موضوع آمد و شد شب و روز.

جالب اين است كه قرآن ضمن به تابلو بردن اين مواهب و نعمتها روشنگرى مى كند كه: آيا خرد خويش را بكار نمى گيريد: افلا تعقلون(121)!!

و هشدار مى دهد كه با اين همه نعمت و اين همه دليل و رهنمود روشن، بازهم سپاسگذاران راستين بسيار اندك هستند و ناسپاسان و حق ناشناسان بسيار: و قليلاً ما تشكرون(122)!

سوره مؤمنون آيه هاى 90 - 81

81. بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ.

82. قَالُوا أَءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ.

83. لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ اِنْ هَذَا اِلاَّ اَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ.

84. قُلْ لِمَنِ الْاَرْضُ وَمَن فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.

85. سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ.

86. قُلْ مَن رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ.

87. سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ.

88. قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَىْ ءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلاَيُجَارُ عَلَيْهِ اِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.

89. سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنّى تُسْحَرُونَ.

90. بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ.

ترجمه

81 - [آرى! آنان خرد خويشتن را به كار نگرفتند و به راه حق بازنگشتند ]بلكه همانند آنچه را كه پيشينيان [در شرك گرايى و انكار روز رستاخيز مى ]گفتند، [همان را ]به زبان آوردند.

82-[آنان ] گفتند: آيا هنگامى كه مرديم و به خاك و استخوانهايى [پوسيده ]تبديل شديم، آيا ما براستى برانگيخته [و زنده ]خواهيم شد؟!

83 - ما و پدرانمان پيش از اين نيز به اين [حقيقت ] وعده داده شده ايم؛ [امّا به باور ما] اين [وعده و هشدار] جز افسانه هاى پيشينيان [چيز ديگرى ]نيست.

84 - [هان اى پيامبر! به آنان ] بگو: اگر [براستى شما چيزى ] مى دانيد، [بگوييد كه ]زمين و هركه در [كران تا كران ] آن است از آنِ كيست؟ [و كدامين قدرت فرزانه آن را پديد آورده است؟].

85 - به زودى خواهند گفت: از آن خداست! بگو: پس چرا پند نمى گيريد [و به خود نمى آييد]!!

86 - بگو: پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش پرشكوه كيست؟

87 - بزودى خواهند گفت: از آن خداوند است؛ [آرى خداى يكتا ]بگو: آيا [شمايان ] پروا [ى خدا] پيشه نمى سازيد!!

88 - بگو: اگر مى دانيد، [آن قدرت وصف ناپذير،] كيست كه فرمانروايى هر چيزى به دست [تواناى ] اوست؛ و او [هركه را بخواهد] پناه مى دهد و در برابر او [هيچ كس از سوى هيچ قدرتى ] پناه داده نخواهد شد!

89 - بزودى خواهند گفت: [همه و همه ] از آن خداست؛ بگو: پس از كجا افسون مى گرديد؟!

90 - [نه، آن گونه - كه شرك گرايان مى پندارند - نيست؛] بلكه ما حق را براى آنان آورديم؛ و بى گمان آنان [در بهانه جوييها و حق ستيزيها و شرك و بيداد خويش ]دروغگويند [و به نداى فطرت توحيدى و وجدان اخلاقى خود نيز گوش نمى سپارند].

تفسير - نداى فطرت و وجدان شرك گرايان

در آيات پيش، قرآن شريف راههاى بسيارى را براى بيدارى و راهيابى شرك گرايان و ناسپاسان گشود و از مواهب گوناگونى براى انگيزش آنان به تفكّر و تعقّل و انديشه سخن گفت؛ اينك در ادامه آيات گذشته مى فرمايد:

بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ

امّا نه! آنان يكتايى خدا را نپذيرفتند و ايمان نياوردند و منطق سست و پوسيده آنان در مورد انكار روز رستاخيز و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ نيز همان گفتار پوچ و بى اساس شرك گرايان و كافران پيشين بود.

در دومين آيه مورد بحث به گفتار آنان پرداخته و مى فرمايد:

قَالُوا أَءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ.

آنان انكارگرانه گفتند: براستى آيا ما هنگامى كه مرديم و به خاك و استخوانهايى پوسيده تبديل شديم، آيا براستى دگرباره زنده و برانگيخته خواهيم شد!

اين پرسش بى خردانه آنان نشانگر عمق جهالت و نادانى آنهاست؛ چرا كه اگر خوب فكر مى كردند و آفرينش خود را - كه از نيستى لباس هستى پوشيده اند - مورد مطالعه قرار مى دادند، درمى يافتند كه آفرينش نخستين آنان شگفت انگيزتر و عظيم تر و عجيب تر از آفرينش دگرباره آنان است؛ و آنگاه باور مى داشتند كه آفرينش ديگرى در كار است و همان قدرتى كه آنان را از نيستى به جهان هستى آورد، دگرباره آنان را در آستانه رستاخيز از دل زمين برمى انگيزد و اين كار براى او آسان است؛ آرى اگر درست فكر مى كردند به حق مى رسيدند و به يكتايى خدا ايمان مى آوردند و باور مى داشتند و اقرار مى نمودند كه آفريدگار آنان همان خداى يكتا و بى همتا و فرزانه است.

و نيز سخنان شرك آلود آنان را آورده است كه مى گفتند:

لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَ آبَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ

پيش از آمدن تو و پيش از اين دعوت و گفتارت نيز ما و پدرانمان به آنچه تو آورده اى و وعده مى دهى بسيار وعده داده شده ايم، امّا اين وعده ها را باور نداشته و بدانها ايمان نياورده ايم.

إِنْ هَذَا إِلاَّ اَسَاطِيرُ الْاَوَّلِينَ

امّا به نظر ما اينها جز افسانه هاى نسلهاى گذشته چيز ديگرى نيست؛ آرى! اينها را پيشينيان نوشته اند و از خود به يادگار نهاده اند و ما اينها را باور نمى داريم.

در چهارمين آيه مورد بحث در راه انگيزش آنان به تفكّر و خردورزى و در راه دريدن پرده هاى غفلت، تيرگى و دنباله روى از ذهن عليل آنان مى فرمايد:

قُلْ لِمَنِ الْاَرْضُ وَمَن فِيهَا اِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.

هان اى پيامبر! به اين شرك گرايان و حق ناپذيران بگو: اگر براستى شما چيزى مى دانيد، به من بگوييد كه اين زمين و اين گاهواره تمدن و زندگى و هر آن كس كه در كران تا كران آن زندگى مى كند از آن كيست؟ و چه كسى اين پديده شگرف و ميليونها پديده شگفت انگيزتر را كه در آن پراكنده اند، پديد آورده است؟!

و مى فرمايد: سَيَقُولُونَ لِلَّهِ آنان در پاسخ تو خواهند گفت: همه و همه از آن خداست و او زمين و پديده هاى گوناگون آن و انسانهاى رنگارنگ را آفريده است و امور و شؤون آن را تدبير مى كند؛ اين سخن بدان جهت بود كه شرك گرايان خالقيّت و آفريدگارى خداى يكتا را انكار نمى كردند.

قُلْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ.

اى پيامبر! وقتى كه اين گونه پاسخ دادند، شما بگو: پس چرا به خود نمى آييد و پند نمى گيريد!! چرا نمى انديشيد تا دريابيد كه آن آفريدگار توانايى كه مى تواند پديدآورد و بيافريند و هستى را از نيستى خلق كند، چرا بر آفرينشى ديگر توانايى نداشته باشد!

آرى! آن كه جهان را و زمين و زمان و انسان را آفريد، همو مى تواند دگرباره در آستانه رستاخيز مردگان را زنده سازد! چرا كه زنده كردن دگرباره مردگان دشوارتر از پديد آوردن هستى از نيستى نيست؛ و اين هر دو براى خداى توانا آسان است.

آنگاه براى تأكيد همين اصل و همين نكته مى افزايد:

قُلْ مَن رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمَ.

هان اى پيامبر! به آنان بگو: پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش پرشكوه كيست و چه كسى امور و شؤون آنها را تدبير مى كند و گرداننده آنهاست؟

اين پرسش نيز بدان دليل بود كه شرك گرايان با نداى فطرت و وجدان و به ظاهر اقرار داشتند كه آفريدگار تواناى آسمانها و فرمانرواى عرش خداست و بر اين باور بودند كه فرشتگان را نيز او آفريده است و آنان در آسمانها و عالم بالا هستند.

و مى افزايد: سَيَقُولُونَ لِلَّهِ آنان در پاسخ پرسش تو از پروردگار آسمانها و فرمانرواى عرش پرشكوه خواهند گفت: خدا، آرى! او پروردگار و گرداننده آنهاست و همه اينها پرتو و جلوه اى از قدرت و دانش بى كران اوست.

قُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ.

به آنان بگو: پس آيا پرواى او را پيشه نمى سازيد و از عذاب او نمى هراسيد كه يكتايى او را انكار نموده و در زندگى خود بجاى يكتاپرستى و توحيدگرايى، براى ذات پاك و بى همتاى او نظير و شريك مى تراشيد و رستاخيز را انكار مى كنيد!!

و باز هم به پيامبر برگزيده اش مى فرمايد:

قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَى ءٍ

فرمانروايى هر چيزى در كران تا كران هستى به دست تواناى چه كسى است؟

واژه «ملكوت» وصف مبالغه از واژه «ملك» و فرمانروايى است، درست بسان واژه «جبروت».

به باور «مجاهد» منظور از «ملكوت كل شى»، عبارت از خزانه ها و گنجينه هاى هر چيزى است.

با اين بيان منظور اين است كه: اى پيامبر از آنان بپرس كه فرمانروايى واقعى، در كران تا كران هستى يا مالكيت حقيقى پديده ها و يا خزانه دار راستين چيزها كيست؟

وَهُوَ يُجِيرُ وَلاَ يُجَارُ عَلَيْهِ

آرى! آن فرمانرواى واقعى كيست كه هركه را بخواهد پناه مى دهد و از آفتها و خطرها حفظ مى كند و هركه را نخواهد حفظ نمى كند و در برابر قدرت بى كران او هيچ كس از سوى هيچ قدرتى پناه داده نخواهد شد!

به باور پاره اى ممكن است منظور اين باشد كه: اگر كسى بخواهد در اين جهان براى بنده اى از بندگان خدا گرفتاريى پيش آورد و گزندى برساند، خدا مى تواند جلوگيرى كند و بنده اش را مصون و محفوظ دارد؛ امّا اگر خدا بخواهد كسى را گرفتار سازد، كسى نمى تواند جلوگيرى كند و او را از اين تصميم باز داشته و فرد مورد نظر را پناه دهد.

امّا به باور پاره اى ديگر ممكن است منظور اين باشد كه: اين خداست كه در سراى آخرت مى تواند هركه را بخواهد و شايسته بداند از گزند و عذاب حفظ كند امّا جز او، يا به اجازه او، هيچ كس ديگر نمى تواند كسى را از عذاب حفظ كند و نجات بخشد.

إِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.

اگر براستى اينها را مى دانيد و باور داريد كه همه اين كارها تنها به دست تواناى خداست، پس به دعوت او و پيامبرش پاسخ مثبت دهيد و به يكتايى او ايمان آوريد و باور كنيد كه رستاخيز و حسابرسى و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ در كار است؛ از اين رو مراقب گفتار و انديشه و عملكرد خود باشيد!

در نهمين آيه مورد بحث، به ترسيم پاسخ آنان پرداخته و مى فرمايد:

سَيَقُولُونَ لِلَّهِ آنان در برابر اين پرسش تو خواهند گفت: همه اينها از آن خداست و فرمانروايى هر چيزى به دست اوست.

قُلْ فَأَنّى تُسْحَرُونَ.

اى پيامبر! به آنان بگو: پس از كجا افسون مى شويد و با اينكه حق، روشن و آشكار، و از باطل جداست، پس چرا حق را باطل، و درست را نادرست مى پنداريد!

به باور پاره اى منظور اين است كه: پس چگونه از شناخت حق ناتوان و نابينا شده، و از آن سرباز مى زنيد و بازداشته مى شويد!

و به باور پاره اى ديگر، منظور اين است كه: با اينكه حق روشن و آشكار است، چگونه ممكن است با شما خدعه شود!

در آخرين آيه مورد بحث، روشنگرى مى كند كه:

بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِالْحَقِ

نه، اين بهانه جوييها و اين پندارهايى كه آنان بوسيله آنها خود را فريب مى دهند پذيرفته نيست؛ چرا كه ما حق را براى آنان آورديم و با روشن ساختن آن ناحقگويى آنان را آشكار كرديم.

وَ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ.

امّا آنان بر باطل گرايى و دروغ پردازى و بهانه جويى خويش پافشارى مى كنند چرا كه آنان بى گمان دروغگو و دروغپردازند.

نظم و پيوند آيات

در مورد نظم و پيوند نخستين آيه مورد بحث، دو نظر آمده است:

1 - به باور گروهى از مفسران، اين آيه شريفه به آخرين جمله آيه(123) پيش از خود پيوند مى خورد و منظور اين است كه: اگر آنان خرد خويشتن را به كار مى گرفتند حق را مى يافتند و به توحيد و تقوا گرايش پيدا مى كردند؛ امّا آنان خود را در بند دنباله رويهاى كوركورانه ساخته و از راه درست منحرف شده و همان بافته هاى پوچ پيشينيان را مى بافند.

2 - امّا به باور پاره اى ديگر، آيه مورد اشاره در حقيقت، پاسخ پرسشى است كه در آيه 68 آمده است و مى فرمايد: «أم جائهم ما لم يأت آبائهم الأوّلين

.يا براى آنان چيزى آمده است كه براى پدران و پيشينيان آنان نيامده؟»