تفسير مجمع البيان جلد ۳

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۷ -


سوره بقره / آيه هاى 286 - 284

284. لِلَّهِ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الْاَرْض ِ وَ اِنْ تُبْدُوا ما فى اَنْفُسِكُمْ اَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَاللَّهُ عَلى كُلِ ّ شَىْ ءٍ قَديرٌ.

285. آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الَْمَصيرُ.

286. لايُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسَاً اِلّا وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَااكْتَسَبَتْ رَبَّنا لاتُؤاخِذْنا اِنْ نَسينا اَوْ اَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لاتَحْمِلْ عَلَيْنا اِصْرَاً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لاطاقَةَ لَنا بِهِ وَاعْفُ عَنّا وَاغْفِرْ لَنا وَارْحَمْنا اَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ.

ترجمه

284. آنچه در آسمانها و آنچه زمين است، تنها از آنِ خداست؛ و اگر آنچه را كه در درونتان داريد، خواه آشكار سازيد يا نهان داريد، خدا [ آن را مى داند و] شما را بدان حسابرسى خواهد كرد. پس او هر كه را بخواهد، مى آمرزد و هر كه را بخواهد، عذاب مى كند. و خدا بر هر چيزى تواناست.

285. پيامبر به آنچه ازجانب پروردگارش به سوى او فرو فرستاده شده است، ايمان دارد؛ و ايمان آوردگان، همگى به خدا، فرشتگان، كتابها[ ى آسمانى ] و فرستادگانش ايمان آورده اند [ و مى گويند: ]«ما ميان هيچيك از فرستادگانش فرق نمى گذاريم.» و گفتند: «[ خدايا! پيام تو را ]شنيديم و فرمان برديم. پروردگارا! آمرزش [ و بخشايش ]تو را [ مى جوييم ]و بازگشتِ [ ما تنها ]به سوى توست.»

286. خدا بر هيچكس جز درخور توانش تكليف نمى كند. [ هر كه ]آنچه [ از نيكى و شايستگى ]بدست آورد، تنها به سود اوست، و آنچه [ از بدى و بيداد] فراهم كند، تنها به زيان اوست. [ آرى؛ ايمان آوردگان راستين مى گويند:] «پروردگارا! اگر [ ما وظايف خويشتن را ]ازياد برديم يا [ در انجام دادن مسئوليتها ]دستخوش خطا شديم، بر ما [ سخت ]مگير. پروردگارا! و بار گرانى [ از وظايف ] بر دوش ما مگذار؛ همانگونه كه بر دوش آنان كه پيش از ما بودند، نهادى. پروردگارا! ما را به چيزى كه توان [ انجام دادن ]آن را نداريم، تكليف مفرما و از ما درگذر و ما را بيامرز و بر ما ببخشاى. تو سرپرست [ و سررشته دار ]مايى؛ پس ما را بر گروه كفرگرايان پيروز گردان.»

نگرشى بر واژه ها

«وسع»: آنچه در توان و قدرت كسى است و بسهولت مى تواند آن را انجام دهد.

«اخطأنا»: خطا و اشتباه كرديم.

«اصر»: بارگران.

تفسير

فرمانرواى آگاه آسمانها و زمين

آفريدگار هستى در اين آيه شريفه هشدار مى دهد كه «شما مردم! در روز رستاخيز فقط بخاطر گناهان آشكار حساب پس نمى دهيد؛ بلكه براى گناهانى كه جنبه قلبى و درونى دارد نيز بازخواست مى شويد»؛ چرا كه گناه ممكن است جنبه خارجى و بيرونى و يا جنبه درونى و قلبى داشته باشد. و از آنجا كه فرمانرواى گيتى از درون و برون آفريده هاى خويش آگاه است، چيزى بر او پوشيده نمى ماند.

«للّه ما فى السّماوات و ما فى الارض»

هر چه در آسمانها و زمين است، از آنِ خداست زيرا او بر آفرينش آنها توانا بوده؛ و كسى كه آنها را پديد آورده، درحقيقت مالك آنهاست و هرگونه تصرّفى كه بخواهد و شايسته بداند، مى تواند در آنها انجام دهد.

«و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به اللّه»

و اگر شما آنچه از انگيزه هاى فرمانبردارى و نافرمانى كه در درون خويش داريد، آشكار يا نهان كنيد، خدا از همه آنها آگاه است و شما را بدان اساس پاداش يا كيفر مى دهد

گروهى در تفسير اين جمله گفته اند كه: «چه شما گواهى خود را آشكار سازيد و چه پوشيده داريد، خدا آن را مى داند و پاداش يا كيفر آن را به شما خواهد داد»؛ و پاره اى ديگر برآنند كه اين جمله با همه مقرّراتى كه در سراسر اين سوره مباركه آمده است، ارتباط دارد؛ و خدا به كسانى كه بخواهند با اين مقرّرات ستيزه كنند، هشدار مى دهد. و عدّه اى نيز بر اين عقيده اند كه پيام اين آيه شريفه، با آيه مباركه «لايكلّف اللّه نفساً الّا وسعها...» نسخ شده است؛ امّا بباور ما، اين سخن درستى نيست، چرا كه نتيجه اين بيان آن است كه تكليف كردن انسانها به كارهايى خارج از توانشان، نخست وجود داشته و آنگاه با نزول اين آيه برداشته شده است درصورتيكه اين مطلب با خرد سالم ناسازگار است. بنابراين، منظور آيه شريفه، همان مقرّرات و هشدارها و بايدها و نبايدها و عقايد قلبى و امورى است كه بر ما پوشيده است. امّا آيه شريفه بر امورى چون وسوسه ها، تصوّرات ذهنى، و انديشه هايى كه نمى توان از ورود آنها به سازمان وجود خويش جلوگيرى كرد و تكليف درمورد آنها نشايد، ناظر نيست، زيرا جز اين را نه خرد مى پذيرد و نه دريافت دارنده وحى كه فرمود: «تجوز لهذه الامّه عن نسيانها و ماحدثت به انفسها.» (حكم بر امورى كه مردم فراموش سازند و يا بى اختيار در دل خطور كنند، از اين امّت برداشته شده است). براين باور آيه دوّم ممكن است روشنگر پيام آيه نخست باشد؛ بدينصورت كه خدا كسى را بر آنچه خارج از توان انسان در دل يا ذهن خطور مى كند، نه موظّف مى سازد و نه كيفر مى كند. به عبارت روشنتر، خداوند هيچكس را به سبب وسوسه يا گناهى كه تنها در تصوّر و يا در انديشه راه يابد، كيفر نمى كند، مگر اينكه فرد در درون تصميم بگيرد كه آن را مرتكب شود؛ و اين بدان جهت است كه آهنگ و تصميم بر كارى، از كارهاى قلب است. ناگفته پيداست كه كيفر اين آهنگِ بر گناه، به اندازه ارتكاب آن نيست؛ امّا پاداش تصميم بر انجام دادن كارهاى شايسته را آفريدگار هستى از سر مهر و بخشايش به همان اندازه انجام دادن كار شايسته قرار داده است. براى نمونه، در روايتى آمده است كه: «اِنّ المنتظر للصّلاة فى الصّلاة مادام ينتظرها.» (كسى كه در انتظار فرارسيدن هنگام نماز است تا نماز بخواند، در همه ساعات انتظار، همان پاداش نماز را دريافت مى دارد). و روشن است كه اين بخشايشى است ازسوى خدا به بندگان.

«فيغفر لمن يشاء و يعذّب من يشاء»

پس خدا هر كه را بخواهد و شايسته بداند، از سر بخشايش خود مى آمرزد؛ و هر كه را بخواهد و سزاوار عذاب بداند، كيفر مى كند.

«واللّه على كلّ شى ءٍ قديرٌ»

و خداوند بر هر كارى تواناست

برخى اين جمله از آيه شريفه را اينطور تفسير كرده اند كه «خدا بر آمرزش شايستگان و كيفر بيدادگران تواناست»؛ امّا بباور ما، اين جمله عموميت دارد و مفهوم آن، اين است كه «خدا بر هر كارى تواناست».

تناسب آيات

در تناسب اين آيه شريفه با آياتى كه پيشتر تفسير آنها گذشت و در آنها چگونگى تنظيم سند در روابط اقتصادى طرح شده بود، ديدگاهها متفاوت است:

1. برخى برآنند كه تناسب ميان آنها اين است كه آيات پيشين مقرراتى را در قلمرو تجارت و روابط اقتصادى بيان فرمود، و اينك با اين آيه و آياتى كه در پى خواهد آمد مى رود تا سوره مباركه را با يكتايى خدا، و اندرز و يادآورى پاداش او به شايستگان به پايان برد.

2. و برخى مى گويند: تناسب ميان آنها اين است كه: در آيه پيشين فرمود: خدا از آنچه انجام مى دهيد، آگاه است (واللّه بماتعملون عليمٌ)؛ و اكنون مى فرمايد: اين دانايى و آگاهى بدان دليل است كه او آفريدگار آسمانها و زمين است و چيزى بر او پوشيده نمى ماند.

3. و پاره اى نيز بر اين باورند كه: قرآن كريم در آيات گذشته به تنظيم سند در روابط تجارى فرمان داد؛ و اينك يادآور مى شود كه سود و زيان انجام اين دستور يا وانهادن آن به خود مردم باز مى گردد، نه به خدا؛ چرا كه آنچه در آسمانها و زمين است، از آنِ اوست.

بهترين ايمان آوردگان

قرآن شريف بعد از آنكه در آيات اين سوره مباركه، برنامه نماز، رابطه با خدا، پرداخت حقوق مالى، ارتباط صحيح و عادلانه با مردم، مقرّرات دينى و سرگذشت انسانساز پيامبران را ترسيم فرمود، سوره را با بيان شكوه و عظمت خدا و تصديق پيام آور او در آياتِ واپسينِ آن كه تفسير آنها ازپى خواهد آمد، بپايان مى برد.

آمن الرّسول بما انزل اليه من ربّه والمؤمنون كلٌّ آمن باللّه و ملائكته و كتبه و رسله لا نفرّق بين احدٍ من رسله و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانك ربّنا و اليك المصير»

محمّد آنچه را ازجانبِ پروردگارش در سراسر اين سوره و در جاى جاى اين كتاب فرود آمده است، باور دارد. و همه ايمان آوردگان نيز خدا را باور دارند و يقين دارند كه او يكتا و بى همتاست، و از هر عيب و نقصى پاك و منزّه است. همچنين به فرشتگان و كتابهاى آسمانى و پيام آوران خدا ايمان دارند و باور مى دارند كه فرشتگانش پاك و پاكيزه اند، و همه كتابهاى آسمانى و قرآن را او فرو فرستاده است، و تمامى پيامبران، سفيران برگزيده اويند.

ايمان آوردگان مى گويند: ما ميان پيامبران خدا فرقى نمى گذاريم، رسالت همه آنان را مى پذيريم و بسان برخى از اهل كتاب نيستيم كه بعضى از پيامبران را بپذيريم و بعضى را انكار كنيم.

و مى افزايند: ما پيام خدا را با تمامى وجود شنيديم و به دستوراتش گردن نهاديم و از فرمان پيامبرش هم پيروى مى كنيم.

پاره اى از مفسّران در تفسير اين جمله گفته اند كه: ايمان آوردگان برعكس ِ كفرگرايان كه مى گويند «سمعنا و عصينا» (شنيديم و نافرمانى كرديم)، با همه وجود نداى ايمان و عمل سر مى دهند كه: ما پيام خدا و پيامبر را همانند تمامى شايستگانى كه آن را مى شنوند و بدان عمل مى كنند، مى شنويم.

ايمان آوردگان همچنين مى گويند: «پروردگارا! ما را ببخش؛ و بازگشت ما تنها به سوى توست».

و بباور پاره اى منظور از جمله پايانى آيه، آن است كه «پروردگارا! آمرزش تو را خواهانيم و بازگشت ما به سوى توست».

برخى از مفسّران نيز بازگشت به پاداش خدا را معادلِ بازگشت به سوى او قرار داده و گفته اند: «و بازگشت ما به پاداش شكوهبار توست»؛ و اين، همانند سخن ابراهيم(ع) است كه فرمود: «انّى ذاهب الى ربّى سيهدين.»، «من به سوى پاداش پروردگارم بازمى گردم و او مرا راه خواهد نمود».

تناسب تكليف و توانايى

قرآن كريم در آيه پايانى سوره مباركه بقره، اين نكته را ترسيم مى كند كه «خدا مردم را تنها به كارهاى شايسته اى كه در توان و امكانِ آنان است، فرمان مى دهد و از آنچه فراتر از قدرت آنان نيست، هشدار مى دهد و هيچگاه آنان را به بيشتر از قدرت و تواناييشان مكلّف نمى سازد.

«لايكلّف اللّه نفساً الّا وسعها»

خداوند به هيچكس جز به اندازه توانايى و امكاناتش تكليف نمى كند.

و يا به بيان بعضى از مفسّران: «پروردگار، انسان را به آنچه كه انجام دادن آن براى او آسان است، مكلّف مى سازد و او را به كارى كه برايش سخت و رنج آور است، موظّف نمى سازد».

پيام اين آيه شريفه، ديدگاه سست جبرگرايان را مردود اعلان مى كند؛ زيرا آنان بر اين پندارند كه خدا آدمى را به كارهايى فرمان مى دهد كه توان انجام دادن آنها را ندارند.

گروهى از جبرگرايان در مفهوم اين جمله از آيه شريفه گفته اند كه «خداوند، انسان را فقط به كارهايى كه درخور شأن آنان و برايشان حلال و روا است، فرمان مى دهد»؛ و بدين ترتيب، واژه «وُسْع» را به معناى «روا و حلال» مى گيرند. امّا اين پندار بيهوده اى است؛ چرا كه اين سخن، بسان سخن كسى است كه به فرمانبردار خويش بگويد: «من تو را به كارهايى فرمان مى دهم كه فرمان داده ام». و پيداست كه اين شيوه سخن گفتن، نادرست و بيهوده گويى است.

«لها ما كسبت و عليها مااكتسبت»

هر كه كار شايسته اى انجام دهد و خداى را اطاعت كند، پاداش عملش از آنِ خودِ اوست و هر كس بدى كند و نافرمانى خدا را درپيش گيرد، گناهانش دامانِ خودِ او را خواهد گرفت

در اين آيه شريفه، از عملكرد شايسته و ناشايسته انسان، به «كسب» تعبير شده است. علت آن است كه هر پاداش و كيفرى كه انسان دريافت مى دارد، ثمره و نتيجه عمل اوست.

«ربّنا لاتؤاخذنا ان نسينا او اخطأنا»

پروردگارا! اگر وظايف خويش را ازياد برديم و يا در اداى مسئوليتها به خطا افتاديم، بر ما سخت مگير.

اين جمله از آيه شريفه را برخى دعا و براى آموزش شيوه نيايش دانسته اند؛ و بعضى برآنند كه در مقام ستايش بندگان شايسته كردار است.

در مفهوم جمله «ان نسينا او اخطأنا»، ديدگاهها متفاوت است:

1. برخى جمله را بدينصورت معنا كرده اند: «در آنچه وانهاديم و گناه كرديم، بر ما سخت مگير». به عبارت ديگر، واژه «نسيان» را به معناى «وانهادن» گرفته اند؛ همچنانكه در آيه اى ديگر هست: «... نَسُوااللَّهَ فَنَسِيَهُمْ...»(73) و يا: «اَتَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ اَنْفُسَكُمْ...»(74)؛ كه در هر دو آيه، اين واژه به معناى «وانهادن» بكار رفته است: در آيه نخست، «وانهادن فرمانبردارى خدا»، و در آيه دوّم، «وانهادن نيكى و نيكوكارى». همچنين واژه «اخطأنا» را به «گناه كرده ايم» معنا كرده اند. و از آنجا كه گناه دربرابر درستى و راستى است، از آن به «خطا» تعبير مى شود. از اين رو، مؤمنان نيايشگرانه از پروردگارشان تقاضا مى كنند كه آنان را ببخشايد و از گناهانشان، گرچه آگاهانه و آزادانه بدانها دست يازيده باشند، درگذرد. كوتاه سخن اينكه خداوند در اين جمله از آيه مباركه، به ايمان آوردگان دستور مى دهد كه از وظايف و مسئوليتهايى كه وانهاده، و درمورد گناهانى كه بدانها دست يازيده اند، آمرزش بخواهند.

2. و بباور برخى ديگر منظور اين است كه: «پروردگارا! اگر در زندگى خويش، به اعمالى روى آورده ايم كه با انجام دادن آنها، تو را فراموش ساخته و از فرمانبردارى ات غفلت ورزيده، و به گناه و اشتباه درافتاده ايم، ما را ببخش». يادآور مى شود كه هم پوزش خواهى از گناه و لغزش و هم دعا و نيايش براى آمرزش گناه پسنديده است.

3. پاره اى نيز بر اين عقيده اند كه پيام آيه شريفه اين است كه: «پروردگارا! اگر وظايف خود را فراموش كرده و براثر اشتباه و غفلت، كارى را كه انجام دادن آن بر ما لازم بوده، انجام نداده و يا دستخوش خطا شده و كارى را كه كناره گيرى از آن واجب بوده، ناخودآگاه انجام داده ايم، ما را ببخش». و اين طريق نيايش با پروردگار، از آنجا كه شتافتن به سوى او و بريدن از ديگران، و بردن نياز به بارگاه اوست، كارى بسيار پسنديده است؛ گرچه آفريدگار هستى بدون دعا و درخواست بندگان نيز آنان را به سبب اشتباه و فراموشى، كيفر نمى كند.

به هر حال، جمله پيش، همانند اين جمله است كه مى فرمايد: «ربّنا و لاتحمّلنا مالاطاقة لنا به.» (پروردگارا! بار گرانى از وظايف و مسئوليتها را بر دوش ما بندگان ناتوان مگذار). ناگفته پيداست كه آفريدگار عادل و فرزانه، بدون درخواست بندگان نيز چنين بار گرانى را بر دوش آنان نخواهد نهاد. و نيز همانند اين جمله و دعاست كه: «... رَبِ ّاحْكُمْ بِالْحَقِّ...»(75) (پروردگارا! براساس حق و عدالت داورى فرما).

4. و سرانجام برخى ازجمله «ابن عبّاس» معتقدند كه تفسير آيه شريفه اين است كه: «پروردگارا! اگر از روى نادانى و يا دانسته و آزادانه، مرتكب گناهى شديم، بر ما ببخشاى و ما را گرفتار كيفر گناهانمان مساز».

«ربّنا و لاتحمل علينا اصراً كما حملته على الّذين من قبلنا»

پروردگارا! همانطور كه بار گران وظايف و مسئوليتها را بر دوش جامعه هاى پيش ازما ننهادى، بر دوش ما نيز مگذار

در تفسير اين جمله از آيه شريفه نيز نظرهايى ارائه شده است:

1. برخى گفته اند: منظور اين است كه: «پروردگارا! ما را به كارى كه انجام دادن آن سخت و طاقت فرساست، مكلّف مساز؛ آنچنانكه فرزندان بهانه جو و عهدشكن اسرائيل را موظّف ساختى كه براى پذيرفته شدن توبه آنان، بايد دست به شمشير ببرند و به جان هم بيفتند، تا جامعه از پليدى وجود آلودگان پاك شود».

2. بعضى ديگر برآنند كه مقصود اين است كه: «بار خدايا! ما را به آنچه كه توان انجام دادن يا تحمّل كيفر ترك آن را نداريم، مكلّف مفرما».

3. و پاره اى نيز براين باورند كه اين جمله از آيه شريفه، نيايشى است انسانساز با آفريدگار هستى؛ گرچه بر نيايشگر روشن است كه خداى عادل و فرزانه، هيچگاه بندگان را به اين امور مكلّف نمى سازد.

«واعف عنّا واغفر لنا وارحمنا انت مولانا فانصرنا على القوم الكافرين»

بار خدايا! و از ما بندگان گناهكار خود درگذر؛ بر ما ببخشاى و باران مهر خود را بر ما بباران؛ و با ارزانى داشتن نعمتهاى خود بر ما در اين سرا، مهر و بخشايش خود را نصيبمان كن و ما را به بهشت درآور. تويى سرپرست و سررشته دارِ ما؛ پس ما را به گروه كافران و ناسپاسان پيروزى بخش.

پرتوى از روايات

1. از پيامبر گرامى آورده اند كه در شكوه و عظمت اين نيايش قرآنى فرمود:

«انّ اللّه سبحانه قال عند كلّ فصلٍ من هذاالدّعاء فعلت واستجبتُ و لهذا استحبّ الاَكثار من هذاالدّعاء.»(76)

خداى پرمهر بعد از هر بخش از اين دعا پاسخ مى دهد كه خواسته ات را پذيرفتم و انجام دادم اى بنده نيايشگرم. پس زيبنده است كه اين آيات و اين دعا بسيار تلاوت شود.

2. همچنين از آن حضرت است:

«من قرأالآيتين من آخر سورة البقرة فى ليلته كفتاه.»(77)

هر كه دو آيه پايانى سوره مباركه بقره را هر شب با جان و دل تلاوت كند، به اندازه اين است كه آن شب براى نيايش بيدار مانده است. چرا كه همان پاداش شب زنده دارى و عبادت را دارد.

3. و نيز روايت كرده اند كه آن حضرت در سير آسمانى معراج، هنگامى كه به «سدرةالمنتهى» رسيد، دوسوّم نمازهاى پنجگانه و آيات پايانى سوره مباركه بقره در آن مقام پرفراز به آن گرانمايه جهان هستى ارزانى شد و خداوند گناهان امّت او - جز گناه شرك گرايان و گناهان كبيره - را، مورد بخشايش قرار داد.

4. همچنين آورده اند كه فرمود:

«فى آخر سورةالبقره آيات انهّنّ قرآن و انّهنّ دعاء و انّهنّ ير ضين الرّحمن.»(78)

در آيات پايانى سوره بقره، آيات جانبخشى است كه هم قرآن است و هم دعا و نيايش با خدا؛ و هم خشنودى و مهر آفريدگار بخشاينده را جلب مى كند.

5. و نيز نقل كرده اند كه: روزى پيامبر خدا(ص) صدايى از آسمان شنيد. سر به سوى آسمان برداشت كه ديد درى از آسمان گشوده شد و فرشته اى فرود آمد و گفت:

«انّ اللّه يبّشرك بنورين لم يعظهما نبيّاً قبلك فاتحةالكتاب و خواتيم سورةالبقره لايقرأهما احدٌ الاّ اعطيته حاجته.»(79)

اى پيامبر خدا! مژده ات باد به دو نور روشنگر كه به هيچ پيامبرى پيش از تو ارزانى نشده است. پيامبرپرسيد: «كدامين دو نور روشنگر؟» فرمود: «سوره مباركه حمد و آيات پايانى سوره بقره». آنگاه افزود كه خدا مى فرمايد: «اين دو نور روشنگر را هر كه با اخلاص و ايمان تلاوت كند، خواسته اش را مى پذيرم و برمى آورم».

آرى؛ شكوه و معنويت اين سوره مباركه و اين آيات به گونه اى است كه به بيان يكى از ياران پيامبر، هر كه اين سوره را به قصد عمل كردن به آن مى آموخت، در جامعه نوبنياد اسلامى از موقعيت بهتر و بيشترى برخوردار بود.

پرتوى از سوره مباركه

در تفسير سوره مباركه بقره - كه دومين و طولانى ترين سوره قرآن است - در كران تا كران آيات آن، از كنار درخشنده ترين گوهرهاى ناب و انسانسازترين درسها و پيامها عبور كرديم و سراچه دل را برروى آنها گشوديم. و اينك بجاست كه درسها و پيامهاى زندگيساز فردى، فكرى، عقيدتى، انسانى، اخلاقى، حقوقى، اجتماعى، خانوادگى، اقتصادى و روحى و معنوى آن را در چند اصل كلّى و اساسى بيادگار نهيم.

در اين سوره مباركه، از تمامى حقايق و موضوعات سخن رفته بود؛ امّا محورهاى اساسى عبارت بودند از:

1. توحيد و توحيدگرايى؛

2. شناخت معاد و ايمان به جهان ديگر؛

3. شناخت اصل رسالت و ايمان به پيامبران و كتابهاى آسمانى و نقش تاريخساز آنها؛ همچنين بحثها و درسهايى در حقوق و اخلاق در خانواده و چگونگى تشكيل يا انحلال آن.

4. پيامهايى درمورد انفاق و روابط تجارى و اقتصادى و تحريم ربا و رباخوارگى و نفى و ازميان برداشتن فاصله هاى هولناك طبقاتى كه در آن، جامعه به دو طبقه بهره كش و بهره ور يا بهره ده و محروم از نعمتها و امكانات تقسيم شده است؛

5. طرح برنامه هاى انسانساز عبادى، همچون نماز، روزه، نيايش و راز و نياز با خدا و برنامه پرشكوه و پرمعنويت و آكنده از راز و رمز حجّ.

6. درسهايى درباب رعايت حقوق اساسى انسانها، همچون حقّ حيات، حقّ معيشت و زندگى، حق آزادى و انتخاب، حقّ تفكّر و انديشه، حق دفاع و جهاد،...

7. پيامهايى در ترسيم پاره اى از قوانين و مقرّرات كيفرى جهت حفظ حقوق محرومان؛

8. درسهايى درباره بهره مندى شايسته و بايسته از نعمتهاى زندگى و خوردنيهاى پاك و پاكيزه و تحريم خوردنيهاى پليد و حرام و زيانبار.

9. ترسيم فرازهايى از تاريخ درس آموز پيامبران و امّتها و جوامع گذشته و برخى از راز و رمز صعودها و سقوطها؛

10. و درسهاى بيشمارى كه بيانگر نظام اخلاقى و انسانى موردنظر اين كتاب انسانساز و جامعه پرداز است.