تفسير مجمع البيان جلد ۳

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۴ -


سوره آل عمران / آيه هاى 37 - 33

33. اِنَ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحَاً وَ آلَ اِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ.

34. ذُرِيَّةَ بَعْضُها مِنْ بَعْض ٍ وَاللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ.

35. اِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ اِنّى نَذَرْتُ لَكَ ما فى بَطْنى مُحَرَّرَاً فَتَقَبَّلْ مِنّى اِنّكَ اَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ.

36. فَلَمّا وَضَعْتها قالَتْ رَبِّ اِنّى وَضَعْتُها اُنْثى وَاللَّهُ اَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْاُنْثى وَ اِنّى سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ اِنّى اُعيذُها بِكَ وَ ذُرِّيتَهَا مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم.

37. فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ اَنْبَتَها نَباتَاً حَسَنَاً وَ كَفَّلَها زَكَرِيّا كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِياَّالْمِحْرابِ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ اِنَ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ.

ترجمه

33. بيقين خداوند، آدم، نوح، خاندان ابراهيم، و خاندان عمران را [ برگزيده و ]بر مردم جهان برترى داده است.

34. فرزندانى كه بعضى از آنان، از برخى ديگرند؛ و خدا شنوا و داناست.

35. هنگامى را [ بياد آور ] كه زن عمران [ نيايشگرانه ]گفت: «پروردگارا! اين [ كودكى را ]كه در شكم خويش دارم، براى تو نذر كردم؛ كه آزاد [ از كار دنيا و فرازونشيبهاى زندگى، پرستشگر تو و در خدمت آيين تو ]باشد؛ پس، اين [نذر] را از من بپذير كه تو شنوا و دانايى.»

36. پس آنگاه كه آن [ كودك ]را بدنيا آورد [ و ديد دختر است ]، گفت: «پروردگارا! من آن را دختر آورده ام». و خدا به [ مقام والاى ]آنچه او بدنيا آورد، داناتر بود. و پسر [ مورد نظر او، هرگز ]بسان اين دختر [ شايسته كردار ]نيست. [ آنگاه افزود: ]«من نام مريم را براى او برگزيدم؛ و او و فرزندانش را از [ وسوسه و شرارت ]شيطان رانده شده، در پناه تو مى سپارم.»

37. پس، پروردگارش او را به نيكويى پذيرفت و وى را با شيوه اى شايسته پروراند؛ و زكريّا را به تدبير امور او انتخاب كرد. هرگاه زكريّا در محراب [ پرستش ]بر او وارد مى شد، نزدش [ نوعى ]روزى مى يافت؛ [ به او مى ]گفت: «اى مريم! اين [ نعمت خدا]، از كجا براى تو آمده است؟» [ در پاسخ مى ]گفت: «اين [ خوان نعمت ]از نزد خداست. بيقين خدا به هر كه بخواهد، [ به گونه اى ]بيشمار روزى مى بخشد.

نگرشى بر واژه ها

«اصطفاء»: برگزيدن. اين واژه، همانند «اجتباء» و «اختبار» از باب افتعال است و از «صفوة» برگرفته شده است.

«آل»: خاندان.

«محرّراً»: اين واژه را برخى از واژه شناسان از «حريّت» گرفته و به معناى «آزادشده» دانسته اند؛ و بعضى نيز آن را از «تحرير» به معناى «كتابت» گرفته و به «خالص و پاك كردن كتاب و نوشته از تباهى» معنا كرده اند.

«تقبّل»: به «پذيرفتن چيزى مثل هديه، با خشنودى خاطر» معنا شده است.

«وضع»: در اصل به معناى «فرود و پستى» است. و «وضع حمل زن»، به مفهوم «بدنياآوردن كودك» است.

«محراب»: شريف ترين مكان در مجلس و مسجد؛ و اينك به مكان امام مسجد گفته مى شود. گروهى آن را از واژه «حرب» گرفته و به «پيكارگاه» معنا كرده اند؛ چرا كه انسان در محراب با شيطان مى جنگد.

«كفّل»: واژه «كفالت» در اصل به معناى «ضميمه كردن چيزى به چيز ديگر» است؛ و به همين تناسب، به كسى كه سرپرستى ديگرى را بعهده گيرد، «كفيل» يا «كافل» مى گويند. اين مادّه هرگاه بصورت «كَفَلَ» و بدون تشديد بكار رود، به معناى «بعهده گرفتن تدبير امور كسى» است؛ و چون با تشديد بكار رود، به مفهوم «گماردن سرپرست براى ديگرى» است.

تفسير

گزينش الگوها و نمونه ها

در اين دو آيه، سخن از گزينش است، گزينش بندگان شايسته به مقام والاى رسالت و نبوّت يا بعنوان سرمشق و الگوى پاكى و قداست و عفّت و پرواپيشگى.

«انّ اللّه اصطفى آدم و نوحاً و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين»

براستى كه خدا آدم و نوح و خاندان ابراهيم و عمران را بر جهانيان روزگاران خودشان برترى داد

چرا كه پيام آوران خويش را ازميانِ آنان برگزيد و وحى و رسالت را در آن خاندانهاى شريف و بزرگ قرار داد.

در تفسير «گزينش»، ديدگاههاى ديگرى نيز ارائه شده است:

1. برخى مى گويند: منظور از گزينش در آيه شريفه اين است كه «دين» آنان را برگزيد. و واژه «دين» در اينجا در تقدير است؛ درست بسان واژه «اهل» در «واسئل القريه».

2. امّا برخى ديگر برآنند كه منظور از گزينش، ارزانى داشتن فضيلت و برترى به خود آن شايستگان است، چرا كه پروردگار با فروفرستادن وحى و سپردن هدايت و تدبير امور مردم به آنان، درحقيقت به آنها برترى بخشيد.

3. و پاره اى نيز گفته اند: منظور از گزينش آدم، همان داستان آفرينش او، دستوردادن به فرشتگان براى سجده دربرابر او، و قراردادن وى به پيشوايى آدميان و فرشتگان است. اين انتخاب در مورد نوح، با رسالت و نبوّت او، طول عمرش، پذيرفته شدن دعاهاى او و غرق تجاوزكاران و نجات او و شايستگان همراهش مشخّص است؛ و درمورد ابراهيم با ارزانى داشتن مقام والاى دوستى خدا به او، سرد گردانيدن آتش بر آن حضرت، و نابودساختن دجّال سياهكار عصر او «نمرود».

درباره خاندان ابراهيم و عمران نيز نظرهايى ارائه شده است:

1. برخى از مفسّران مى گويند: منظور از خاندان ابراهيم و عمران خود آن دو بزرگوار هستند؛ همانگونه كه در آيه ديگرى، اين واژه درمورد خود آنان بكار رفته است.

2. امّا بعضى برآنند كه مقصود، فرزندان ابراهيم است؛ فرزندان شايسته و وارسته اى چون اسماعيل، اسحاق، يعقوب، و نوادگان آن حضرت: داود، سليمان، يونس، زكريّا، يحيى، عيسى، و برترين همه آنان پيامبر گرامى اسلام حضرت محمّد(ص) كه از نسل سرفراز آن حضرت و از فرزندان اسماعيل است.

3. و برخى نيز بر اين باورند كه واژه «خاندان»، درمورد ايمان آوردگان به راه و رسم توحيدگرايانه او، يعنى پيروان اسلام در همه عصرها و نسلها بكار رفته است.

درمورد خاندان عمران(ع) نيز ديدگاهها متفاوت است:

1. پاره اى از مفسّران، آنان را نيز از خاندان ابراهيم(ع) برشمرده اند؛ همانگونه كه قرآن مى فرمايد: «ذريةَ بعضها من بعض ٍ» (فرزندان و نسل و تبارى كه برخى از برخى ديگرند). و چنانكه مى دانيم، موسى و هارون دو پسر عمران بودند و ريشه و تبار او نيز به يعقوب و در نهايت به ابراهيم مى رسيد.

2. و برخى مى گويند: منظور از خاندان عمران، دو شخصيت برجسته آن، يعنى عيسى و مريم، است.

3. و پاره اى نيز معتقدند كه خاندان ابراهيم، همان خاندان محمّد(ص) است. و برگزيدگان خدا بايد از همه ضدّارزشها و ناهنجاريها پاك و پاكيزه باشند؛ چرا كه آفريدگار هستى تنها كسانى را بعنوان اسوه و پيشواى انسانها برمى گزيند كه از ويژگى عصمت و طهارت و آراستگى همه جانبه به ارزشهاى والاى آسمانى برخوردار باشند. با اين بيان، انتخاب در اين خاندانها، به پيامبران و امامان نور از اين تيره و تبار شكوه و عظمت برمى گردد.

دو نوع گزينش

بباور برخى از مفسّران، گزينش بر دو گونه است:

1. گاه آفريدگار هستى بعضى از بندگان شايسته و وارسته خود را براى خود خالص مى سازد و آنها را به خود اختصاص مى دهد و آنان براستى بندگان خالص خدايند.

2. و گاه آنها را بعنوان سرمشق و الگو و پيشواى انسانهاى ديگر برمى گزيند؛ كه اين نعمتى فراتر از مرحله نخست است.

يك پرسش

چگونه آفريدگار هستى انسانهاى برگزيده را پيش از گرايش و عملكرد شايسته و بايسته، بر انسانهاى ديگر برترى مى بخشد و آنان را سمبل و الگوى عصرها و نسلها قرار مى دهد؟ اين پرسش، به انتخاب در حالت دوّم مربوط است.

پاسخ

در پاسخ به اين پرسش بايد خاطرنشان ساخت كه پروردگار يكتا مى داند رشد و صلاح مردم، جز در پرتو ارائه الگوها و نمونه ها ميسّر نمى شود. بر اين اساس، پيش از ظهور و تجلّى شخصيت علمى و عملى آنان، با آگاهى از درستى رفتار و كردارشان، آنها را بعنوان برگزيدگان خود معرّفى مى كند و دانش و بينش ژرف و ايمان و عملكرد شايسته و بايسته و پاكى و طهارت آنان را به همان صورت كه تضمين كرده است، براى مردم وصف مى كند تا بندگانش به سوى اين برگزيدگان جلب و جذب شوند و در ميدانهاى زندگى، پيروى از آنان را پيشه سازند.

يادآور مى شود كه اين آيه شريفه، نشانگر برترى پيامبران بر فرشتگان نيز است؛ چرا كه مى فرمايد: «على العالمين» (آنان را بر جهانيان برگزيد)، و اين، همه موجودات و پديده ها - از جمله فرشتگان - را نيز شامل مى شود.

«ذرّيّةً بعضها من بعض ٍ»

فرزندانى كه بعضى از نسل برخى ديگرند.

درمورد اين جمله از آيه شريفه، پاره اى گفته اند: منظور اين است كه بعضى از آنان در همكارى و هميارى در كارهاى شايسته و پيكار با ستم و بيداد، از برخى ديگرند. و پاره اى نيز برآنند كه آنان از نسل يكديگرند و در اين ميان، ابتدا فرزندان آدم قرار دارند، آنگاه نسل نوح و پس از آنها نسل ابراهيم.

از ششمين امام نور نقل كرده اند كه در تفسير اين جمله از آيه شريفه فرمود: «اين بندگان برگزيده خدا، برخى از نسل برخى ديگرند».

«واللّه سميعٌ عليمٌ»

و خدا شنوا و داناست

در تفسير اين جمله از آيه شريفه، دو نظر ارائه شده است:

1. منظور اين است كه آفريدگار هستى به آنچه نسل اين برگزيدگان مى گويند، شنوا، و به آنچه در دل دارند، داناست؛ و به دليل پايدارى و راستى عقيده و عمل آنان، آنها را برترى بخشيده است.

2. مقصود اين است كه خداوند به سخنان دختر عمران در نذر خالصانه اش، شنوا و از آنچه در دل مى انديشيد، آگاه است.

نظم و پيوند آيات

دو آيه اى كه تفسير آنها گذشت، از دو جهت با آيات پيشين پيوند دارند:

1. در آيات پيش، از كشمكش يهود و نصارا درباره ابراهيم و عيسى سخن بميان آمد؛ و در آيه بعد سفارش شده است كه «هر كه فرمانبردار پيامبر گرامى اسلام است، بايد ديدگاه و داورى او را درمورد آن دو پيامبر ما بپذيرد».

2. از آيات پيشين چنين برمى آيد كه شرك گرايان از فرمانبردارى پيامبر اسلام و ايمان به او و تعاليم آسمانى اش سرباز زدند؛ و خدا در اين آيات مى فرمايد: «همانگونه كه پيشتر پيامبران را به رسالت برگزيديم، اينك برترين آنان را به سوى شما فرستاديم؛ و كسى را نسزد كه به پيامبران پيشين ايمان آورد امّا به سالار آنان ايمان نياورد».

در اين آيه مباركه، سخن از «مريم» - آن بانوى پاك و باعظمت - است كه مى فرمايد:

«اذ قالت امرأت عمران ربّ انّى نذرت ما فى بطنى محرّراً»

بياد آور هنگامى را كه زن عمران نيايشگرانه گفت: «پروردگارا! اين كودكى را كه در شكم خويش دارم، براى تو نذر كرده ام تا آزاد از كارهاى دنيا، پرستشگر و در خدمت راه و رسم تو باشد

با بيان «ابن عبّاس»، اين عمران كه در آيه شريفه از او نام برده شده، غير از آن عمران، پدر موسى، است؛ و ميان اين دو، يكهزاروهشتصد سال فاصله است. همسر عمران نيز مادر مريم و نامش «حنه» است. اين بانوى باايمان و باشخصيت، خواهرى داشت به نام «اشياع»، كه همسر زكريّا بود.

با اين توضيح، دو پيامبر بزرگ خدا، حضرت عيسى و يحيى، پسرخاله يكديگرند.

در مفهوم واژه «محرّراً» نظرهايى ارائه شده است:

1. پاره اى آن را «خدمتگزار معبد» معنا كرده اند.

2. و برخى آن را به معناى «آزادشده و خالص براى پرستش و بندگى خدا» گرفته اند.

3. پاره اى ديگر مى گويند: «محرّراً»، يعنى كسى كه آزاد و خالص براى فرمانبردارى خداست و از پى كارى ديگر نمى رود.

4. و پاره اى نيز برآنند كه درميانِ بنى اسرائيل، به كودكى كه براى خدمت به معبد گماشته مى شد، «محرّر» مى گفتند؛ و او هماره در نيايش و خدمت به معبد بود تا بزرگ شود و به دوران بلوغ فكرى برسد، آنگاه خود آزاد بود كه تصميم بگيرد آيا تا پايان عمر در خدمت معبد بماند، يا از پى راه خويش گام سپارد.

مادر مريم

مادر پرفضيلت «مريم»، پيش از نذر و ارزانى شدن مادر عيسى به او، فرزند نداشت؛ و از اين موضوع رنج مى برد. روزى بر سايه درختى نشسته بود كه مرغى را درحال دانه افشاندن بر دهان جوجه هايش نگريست. اين منظره به گونه اى عاطفه مادرى او را به جنبش درآورد كه با همه وجود به بارگاه خدا رو كرد و خواسته اش را از درگاه او خواست. و پس از چندى، به لطف حق، «مريم» به او ارزانى شد.

از ششمين امام نور نقل كرده اند كه آفريدگار هستى به عمران پيام داد كه «هان اى بنده شايسته كردارم! به دعاى همسرت، فرزندى مبارك به شما عطا خواهم كرد؛ فرزندى كه نابينايان و كران و مبتلايان به بيمارى پيسى را به اذن ما شفا مى بخشد و مردگان را زنده مى سازد و بعنوان پيامبر ما، بر بنى اسرائيل برانگيخته مى شود». عمران، مژده خدا را با همسرش درميان نهاد؛ و او با قلبى پراميد، بعد از آنكه باردار شد، رو به بارگاه پروردگار، اينچنين نذر كرد: «ربّ انّى نذرت ما فى بطنى محرّراً فتقبّل منّى انّك انت السّميع العليم.» (بارخدايا! آنچه در شكم خود دارم، نذر كرده ام تا آزاد از كارهاى دنيوى، پرستشگر و خدمتگزار دين و پرستشگاه تو باشد؛ پس، از من پذيرا باش كه تو خود به سخنان شنوا و از نيت من آگاهى).

در ادامه همان داستان درس آموز است كه مى فرمايد:

«فلمّا وضعتها قالت ربّ انّى وضعتها اُنثى»

پس آنگاه كه كودك را بدنيا آورد و ديد او دختر است، گفت «پروردگارا! من آن را دختر آورده ام»...

در اين باره روايت كرده اند كه «عمران» پيش از ولادت كودكش - مريم - جهان را بدورد گفت و بعد از آنكه همسرش - آن بانوى توحيد گرا - كودك خويش را بدنيا آورد، برخلاف ميل قبلى اش ديد كه فرزندش پسر نيست؛ از اين رو، با شرمندگى گفت: «پروردگارا! من دختر زاده ام. اينك با نذرى كه كرده ام، چه كنم؟»

در تفسير جمله «ربّ انّى وضعتها انثى» دو ديدگاه مطرح است:

1. بعضى را اعتقاد بر آن است كه اين مادر باايمان، در شرمسارى و نگرانى از اين موضوع كه با دختربودن نوزاد نمى تواند به نذر خود عمل كند، اينگونه گفت.

2. و برخى ديگر بر اين عقيده اند كه او بدينوسيله مى خواست مهر و لطف پروردگار را متوجّه مريم سازد و او را دعا كند و به خدا بسپارد؛ همان خدايى كه مى گويد: زن در فراز و نشيبهاى زندگى، بيشتر نيازمند يارى است.

«واللّه اعلم بما وضعت»

درحاليكه خدا از آنچه بدنيا آورد، داناتر بود؛ چرا كه او كودك را پديد آورده و به او صورت بخشيده بود.

«و ليس الذّكر كالانثى»

و پسر بسان دختر نيست، چرا كه در فرهنگ بنى اسرائيل، كارهايى ويژه مردان بود كه زن را براى آن كارها زيبنده نمى ديدند؛ از آن جمله است خدمت به معبد، كه زنان را به سبب عادات ماهانه، مناسب اين كار نمى دانستند.

«و انّى سمّيتها مريم»

و من نام اين كودك نورسيده را مريم نهاده ام

واژه «مريم» در فرهنگ عبرانى، به معناى «بانوى عابده و خدمتگزار دين و آيين خداست. و راستى كه مريم، بهترين و برترين بانوى عصر و نسل خويش بود.

از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود: درميان بانوان گيتى، چهار تن كاملترين هايند و زنان را بسنده اند.

پرسيدند: اينان كيانند؟

فرمود:

1. مريم، دختر عمران؛

2. آسيه، دختر مزاحم؛

3. خديجه، بزرگ بانوى جهان عرب؛

4. و بانوى عصرها و نسلها، فاطمه، دخت فرزانه پيامبر.

«و انّى اعيذها بك و ذرّيّتها من الشيطان الرّجيم»

و او و فرزندانش را از وسوسه و شرارت شيطان رانده شده، در پناه تو مى سپارم.

اين جمله از آيه شريفه، بيانگر درايت، هوش و ايمان مادر مريم است. او از آفتهايى كه ممكن است فرزندش را در مسير زندگى تهديد كند، نگران بود؛ از اين رو، وى را به برترين و بالاترين قدرتها مى سپارد. و به بركت دعاى اين مادر بافضيلت و نگران، خداوند او و فرزندش عيسى را براى هميشه از وسوسه شيطان حفظ مى كند.

در ادامه همان داستان تاريخساز و درس آموز است كه مى فرمايد:

«فتقبّلها ربّها بقبولٍ حسنٍ»

پس، پروردگارش او را به نيكو وجهى پذيرفت.

اين آيه شريفه، نشانگر اين واقعيت است كه خداى پرمهر نذر مادر مريم را پذيرفت؛ و بااينكه نوزادش دختر بود، برخلاف پندار بنى اسرائيل، اجازه داد كه خدمتگزار بيت المقدّس و پرستشگر خدا در آنجا باشد. و اين در شرايطى بود كه تا آن روز، هيچ بانويى به اين افتخار نايل نيامده بود.

پاره اى از مفسّران گفته اند: معناى «فتقبّلها ربّها» اين است كه «خدا تربيت و تدبير امور او را بعهده گرفت». و منظور از پذيرفته شدن او اين بود كه به لطف پروردگار، از عادتهاى زنانه پاك داشته شد. و مقصود از «پذيرش نيكو»، به بيان «ابن عبّاس» آن است كه خدا او را به راه سعادت و سعادتمندان عصرها و نسلها راه نمود.

«و انبتها نباتاً حسناً»

و او را شايسته و نيكو پروراند.

در تفسير اين جمله، دو نظر آمده است:

1. آفريدگار هستى، او را بر اساس اعتدال و توازن آفريد؛ آنچنانكه هر روز به اندازه يك سالِ كودكان و نوجوانان ديگر رشد مى كرد.

2. خدا روزى مادّى و معنوى او را ازجانب خود مى فرستاد؛ و همچنان بود تا به اوج كمال و جمال پركشيد.

در اين باره از «ابن عبّاس» آورده اند كه: هنگامى كه مريم به مرز هفت سالگى رسيد، روزها را به روزه دارى سپرى مى كرد و شبها را به نيايش و راز و نياز با خدا؛ پس، مهر و لطف حق چنان بر او باريدن گرفت كه در دوران جوانى، در يكتاپرستى و عبادت و دانش و بينش و پروا و ايمان، گوى سبقت را از همگان برد.

«و كفّلها زكريّا»

و خدا زكريّا را تدبيرگر كارها و سرپرست او قرار داد.

بدينسان او جزو خاندان پيامبر عصر خود - حضرت زكريّا شد؛ و خدا آن پيامبر فرزانه را به تدبير امور او گماشت.

در اين مورد روايت كرده اند كه: مادر بافضيلت مريم، او را بعد از ولادت، در پارچه اى سپيد و تميز پيچيد و به بيت المقدّس آورد و به علماى يهود گفت: «اين كودك، نذر بيت المقدّس است. او را تحويل بگيريد».

دانشوران و پارسايان يهود، درباره سرنوشت آن كودك و تربيت او به گفتگو نشستند؛ و بدان دليل كه او از خاندانى ريشه دار و فرزند يكى از پيشوايان بزرگ آنان بود، هر كدام بر آن شدند كه افتخار سرپرستى كودك را نصيب خود كنند.

در اين ميان، زكريّا گفت: از آنجا كه من همسرِ خاله اين كودك هستم و خاله اش در خانه من است، به سرپرستى او زيبنده ترم.

امّا پاسخ دادند: اگر اين را ملاك قرار دهيم، مادرش براى تدبير و تربيت او شايسته تر است. پس، مقرّر شد كه قرعه بيفكنند.

از اين رو، همگى كنار نهر پرآب آمدند. 25 چهره شناخته شده، قلمهاى خويش را به سبك خاصّى به نيّت قرعه به آب افكندند. همه قلمها در آب فرو رفت جز قلم زكريّا، كه روى آب ماند. و بدينسان، خدا سرپرستى اين كودك ملكوتى را به يك آموزگار آسمانى سپرد.

اين پيامبر بزرگ بعد از آنكه به سرپرستى او گمارده شد، خانه اى براى او ساخت و دايه اى برايش مقرّر كرد و خاله اش - مادر يحيى - را به خدمت او گماشت. كودك دوران خردسالى را پشت سر گذارد و به سن جوانى رسيد. در اين هنگام، زكريّا محرابى ويژه در مسجد برايش ساخت و برنامه اى تنظيم كرد كه جز خودش، كسى به پرستشگاه «مريم» نمى رفت؛ و خود نيز تنها براى دادن آب و غذا، درب آنجا را مى گشود.

«كلّما دخل عليها زكريّاالمحراب وجد عندها رزقاً»

هرگاه زكريّا در آن محراب و پرستشگاه، بر او وارد مى شد، نوعى خوراك و روزى وصف ناپذيرى نزدش مى يافت.

بعنوان مثال، ميوه هاى پرطراوت و تازه را در غير فصل آن، در آنجا نظاره مى كرد؛ در فصل زمستان، ميوه هاى تابستان و در موسم تابستان، ميوه هاى زمستان را نزد مريم مى يافت.

«قال يا مريم انّى لك هذا قالت هو من عنداللّه»

زكريّا بهت زده مى پرسيد: «اى مريم! اين رزق و روزى از كجا به تو رسيده است؟» و او پاسخ مى داد كه اينها همه از سوى خداست، از بهشت پرطراوت و زيباى او.

و اين كرامتى شگرف براى مريم بود. و اين واقعيت، گرچه فراتر از قوانين طبيعى و مادّى بنظر مى رسد، امّا، شدنى است؛ چرا كه اگر خدا بخواهد، چنين كرامت و نشانه اى را براى پيامبران و شايستگان بارگاهش تجلّى مى بخشد.

گروه «معتزله» كه اين كرامت را درمورد بندگان برگزيده خدا، بسان مريم پاك را نمى پذيرند، به توجيه آن مى پردازند و با دو بيان زير، به پندار خود، موضوع را حلّ مى كنند:

1. اين كرامت براى مريم، در حقيقت مقدّمه و سرآغازى براى رسالت عيسى بود.

2. اين رزق و روزى پرشكوه و غيبى، به دعاى زكريّاى پيامبر و معجزه بود.

«انّ اللّه يرزق من يشاء بغير حسابٍ»

راستى كه خداوند به هر كه بخواهد، روزى بيشمار مى دهد.