تفسير كاشف (جلد سوم)
سوره هاى مائده تا انفال

علامه محمد جواد مغنيه
مترجم : موسي دانش

- ۱۲ -


ضمير ((كفارته )) به ((ما، در جمله ((بما عقدتم الاءيمان )) بر مى گردد. كاف در ((كذلك )) به معناى مثل و صف است براى مفعول مطلق محذوف و بدين معنا مى باشد: يبين الله لكم تبيانا مثل ذلك . ((ذلك )) مجرور به اضافه .

تفسير :

لا يؤ اخذكم الله باللغو فى اءيمانكم ؛ سوگند لغو آن است كه بدون قصد بر زبان آورده شود؛ چنان كه مى گويى : ((لا والله ؛ نه به خدا))، در پاسخ به كسى كه مى پرسد: آيا فلانى را ديدى ؟ يا مى گويى : ((بلى و الله )) در پاسخ به سخن كسى كه به شما مى گويد: آيا چنين و چنان نمى خواهى ؟ چنين سوگندى در صورت مخالفت با واقع ، نه مجازات دارد و نه كفاره ؛ زيرا خداوند مى گويد: لا يؤ اخذكم الله باللغو فى اءيمانكم . لازمه اين عدم مجازات آن است كه سوگند خورنده ، دروغگو محسوب نمى شود و اگر خلاف گفته او ثابت شد، كسى حق ندارد به وى بگويد: تو سوگند دروغ به خدا ياد كردى ؛ به بيانى ديگر بر چنين سوگندى آثار قسم بار نمى شود؛ چرا كه تنها در ظاهر به قسم شباهت دارد. اما با اين وجود، بهتر است ترك شود، مگر اين كه شخص غافل باشد و توجه نداشته باشد.
ولكن يؤ اخذكم بما عقدتم الاءيمان . سوگندى كه شرعا وفاى بدان واجب است و در صورتى كه سوگند خورنده خلاف آن را انجام دهد مجازات مى شود، سوگندى است كه شخص عاقل و بالغ از روى قصد، اراده و اختيار آن را ياد كند.
مسلمانان وحدت نظر دارند بر اين كه اگر سوگند به خدا و يا يكى از نام هاى او، نظير رازق و خالق باشد، اين سوگند كامل است و منعقد مى شود. شيعه اماميه و ابو حنيفه مى گويند: اگر سوگند به قرآن ، پيامبر، كعبه و امثال آن باشد منعقد نمى شود؛ زيرا در حديث آمده است : ((اگر فردى از شما بخواهد سوگند ياد كند، بايد به خدا سوگند ياد كند و يا از آن خوددارى كند)). شافعى ، مالك و ابن حنبل مى گويند: سوگند به قرآن منعقد مى شود. و تنها ابن حنبل مى گويد: سوگند به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز منعقد مى شود.
فكفارته اطعام عشرة مساكين من اءوسط ما تطعمون اءهليكم اءو كسوتهم اءو تحرير رقبة . هرگاه كسى سوگند بخورد و خلاف آن را انجام دهد؛ بدين معنا كه بر ترك چيزى سوگند بخورد و آن را انجام دهد و يا بر انجام دادن چيزى سوگند ياد كند و آن را ترك كند، چنين شخصى بايد كفاره بدهد و ميان سه چيز مخير است :
1. ده مسكين را اطعام كند و هر كدام را يك بار. البته ، تفاوت نمى كند كه همگى را در يك جا گرد آورد و يا هر كدام را جدا غذا دهد. اين يك وعده غذا هم بايد از همان غذايى باشد كه غالبا كفاره دهنده و خانواده اش آن را مى خورد. همچنين جايز است كه به جاى يك وعده غذا، يك مد خوراكى به مسكين داده شود. مراد از مسكين ، فقيرى است كه دادن زكات به او حلال است . مد اندكى بيش از هشتصد گرم است .
2. ده مسكين را بپوشاند و در اين باره ، آنچه در عرف پوشش گفته مى شود كافى است ؛ چرا كه واژه كسوه (لباس ) در شريعت به طور مطلق آمده است . بنابراين ، به معنايى كه معروف است حمل مى شود و تفاوتى نمى كند كه لباس جديد باشد و يا قديمى ، مشروط به اين كه لباس كهنه و پاره نباشد.
3. برده اى را آزاد سازد كه البته در عصر حاضر برده اى وجود ندارد.
فمن لم يجد فصيام ثلاثة اءيام . اگر شخص از انجام دادن كارهاى سه گانه فوق ناتوان باشد بايد سه روز روزه بگيرد و اگر از روزه گرفتن هم ناتوان باشد بايد از خداوند آمرزش بطلبد و به بخشايش او اميدوار باشد.
ذلك كفارة اءيمانكم اذا حلفتم . ((ذلك )) اشاره به طعام ، پوشش ، بدره آزاد كردن ، و روزه گرفتن در صورت ناتوانى از انجام دادن كارهاى سه گانه است . بديهى است كه كفاره ، چنان كه پيش تر گفته شد، در صورتى واجب است كه انسان سوگند بخورد و خلاف آن را انجام دهد.
و احفظوا اءيمانكم . بيهوده سوگند مخوريد؛ چرا كه سوگند خوردن به خداوند، حرمت و عظمت دارد. خدا مى گويد: و لاتجعلوا الله عرضة لاءيمانكم .(59) در حديث آمده است : ((پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، موسى ، دستور داد كه به دروغ به خدا سوگند نخورند و من به شما دستور مى دهم كه نه به دروغ به خدا سوگند بخوريد و نه به راستى )).
كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تشكرون . رازى مى گويد: ((معناى آيه آشكار است )). البته كه همين طور است ؛ لكن خداوند مى خواهد ما را از نعمت شناخت به احكام خود آگاه سازد تا احكام از روى شناخت از انسان صادر شود.

شراب و قمار

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (90)إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ (91)وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاَغُ الْمُبِينُ (92)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شراب و قمار و بت ها و گروبندى با تيرها پليدى و كار شيطان است ، از آن اجتناب كنيد تا رستگار شويد. (90) شيطان مى خواهد با شراب و قمار، ميان شما كينه و دشمنى افكند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد، آيا بس مى كنيد؟ (91) خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد و پروا كنيد. اگر روى گردان شويد بدانيد كه وظيفه پيامبر ما رسانيدن پيام روشن خداوند است . (92)

واژگان :

الميسر: قمار
الانصاب : بتها
الاءزلام : تكه هايى از چوب به شكل تير، كه مردم دوران جاهليت با آنها به صورت قرعه قسمت مى كردند.
الرجس : چيز پليد و آلوده .

اعراب :

((من عمل الشيطان )) متعلق است به محذوف و صفت براى ((رجس )). ((فى الخمر و الميسر)) متعلق به ((يوقع )). ((فهل اءنتم منتهون )) امر است با صيغه استفهام و آن به مراتب رساتر است از امر با صيغه افعل (امر حاضر.)

تفسير :

يا اءيها الذين آمنوا انما الخمر والميسر والاءنصاب والاءزلام رجس من عمل الشيطان . در هنگام تفسير آيه 219 از سوره بقره ، ج 1 درباره شراب و قمار به تفصيل سخن گفتيم . همچنين درباره انصاب و ازلام در تفسير آيه 3 از همين سوره (مائده ): و ما ذبح على النصب و ان تستقسموا بالازلام مطالبى بيان شد. خداى سبحان نوشيدن شراب ، قمار بازى ، پرستش بت ها و قسمت كردن يا قرعه با تيرها را به شيطان نسبت داده است ؛ زيرا وى آنها را محبوب جلوه مى دهد و بدن بوسيله ديگران را مى فريبد. فاجتنبوه لعلكم تفلحون . ضمير ((اجتنبوه )) به ((رجس )) بر مى گردد. اين كلمه امر است و صيغه امر دلالت بر وجوب مى كند، به ويژه اگر در مقام بيان سبب باشد و در اين جا سبب اجتناب از شراب و قمار را بيان كرده است و آن اين كه انسان رستگار مى شود.
ارگ بر حرمت شراب ، جز براى آن با پرستش بت ها دليل ديگرى وجود نداشت ، همين دليل كافى بود، چه رسد به اين كه ما دلايل ديگرى نيز براى اثبات موضوع داريم كه عبارتند از: آيه 219 از سوره بقره ، آيه 32 از سوره اعراف ، احاديث متواتر و اجماع مسلمانان از دوران پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) تا امروز و تا روز قيامت .
انما يريد الشيطان اءن يوقع بينكم العدواة والبغضاء فى الخمر والميسر و يصدكم عن ذكر الله و عن الصلاة . خداوند در ابتدا بر حرمت شراب و قمار تاكيد مى كند و آنها را همانند پرستش بت ها مى داند و آن دو را يك نوع پليدى از سوى دشمن انسان (شيطان ) قرار مى دهد و نيز بيان مى دارد كه دورى از شراب و قمار راهى است به سوى رستگارى . پس از بيان اين مطالب به دو مفسده اى كه در اين دو چيز وجود دارد اشاره مى كند:
1. مفسده اجتماعى و آن عبارت است از: قطع پيوندها و ايجاد دشمنى و كينه ميان مردم .
2. مفسده دينى و آن اين كه انسان را از ياد خدا باز مى دارد. آن گاه خداوند با بيانى رسا از شرابخوارى و قماربازى نهى مى كند. (فهل اءنتم منتهون .) اسلام شيفته آن است كه انسان به آفريدگار و جامعه خود نزديك گردد و نيز در پيشگاه خداوند و مردم ، محبوب و محترم باشد.
و اءطيعوا الله و اءطيعوا الرسول . در ترك شراب و قمار و ديگر محرمات از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد. (واحذروا.) هرگاه فرمان خدا و پيامبرش را مخالفت كنيد، از مجازات او بترسيد. امام على (عليه السلام ) فرمود: ((پند دهنده ترين مردم براى خود فرمانبردارترين آنان از پروردگار خويش است )). فان توليتم فاعلموا اءنما على رسولنا البلاغ المبين . پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسالت خود را كاملا انجام داد، حجت را بر مردم تمام كرد و از عهده تبليغ احكام الهى به خوبى بيرون آمد. بنابراين ، هر كس با دستورش مخالفت كند، تنها خودش مسئول خواهد بود.

تقوا و ايمان

لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (93)
بر آنان كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند در آنچه خورده اند گناهى نيست ، هرگاه پرهيزگارى كنند و ايمان بياورند و به كارهاى شايسته پردازند، باز هم پرهيزگارى كنند و ايمان بياورند، باز هم پرهيزگارى كنند و نيكى ، كه خدا نيكوكاران را دوست دارد. (93)

تفسير :

مفسران اتفاق نظر دارند بر اين كه وقتى حكم تحريم شراب نازل شد، برخى از صحابه به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفتند: وضعيت كسانى كه شراب مى خوردند و اكنون از دنيا رفته اند چيست ؟ لذا، اين آيه نازل شد و از مجموع آن چنين برداشت مى شود كه هر كس پيش از بيان حكم شراب ، آن را نوشيده باشد اشكالى ندارد. البته مشروط به اين كه با ايمان و پرهيزگار مى بود. از اين جاست كه علما اجماع دارند بر اين كه هر چيزى مطلق است تا زمانى كه نهى درباره آن وارد شود.
هر چند علما در اين كه مقصود از آيه ، معناى مذكور است وحدت نظر دارند؛ لكن در اين موضوع اختلاف كرده اند كه چرا واژه تقوا سه بار تكرار شده است : يك بار با ايمان و عمل صالح ، بار دوم تنها با ايمان و بار سوم با احسان ؟ رازى در اى باره پنج قول را بيان كرده است . صاحب مجمع البيان گفته است : مراد از تقواى اول ، پرهيز كردن از نوشيدن شراب پس از اعلام حرمت آن است . مراد از تقواى دوم ادامه اين حالت است و مراد از تقواى سوم ، پرهيز كردن از تمامى گناهان و نيز نيكى نمودن (به ديگران ) مى باشد. يكى از مفسران جديد گفته است : به هيچ يك از اين تفاسير نمى توان اطمينان كرد و خداوند هم در اين باره بابى را به رويم نگشوده است .
نظريه مولف : هدف از تكرار واژه تقوا آن است كه خداوند مى خواهد بيان كند، پرهيزگار واقعى كسى است كه در تمام حالات و مراحل از خدا بپرهيزد: خواه جوان باشد خواه ميان سال ، خواه پير؛ و نيز در سختى باشد و يا در آسايش . اگر كسى در چنين حالت بميرد، در امن و امان خواهد بود.

شكار كردن در حرم و در حال احرام ممنوع

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللّهُ بِشَيْءٍ مِّنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللّهُ مَن يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ (94)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنكُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاء مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَو عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِّيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللّهُ عَمَّا سَلَف وَمَنْ عَادَ فَيَنتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ (95)أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَّكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِيَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (96)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا شما را به صيدى كه به دست مى گيريد يا به نيزه شكار مى كنيد مى آزمايد تا بداند چه كسى در نهان از او مى ترسد. و هر كه از اين پس از حد تجاوز كند او راست عذابى دردآور. (94) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگاه كه در احرام باشيد شكار را مكشيد. هر كه صيد را به عمد بكشد جزاى او قربانى كردن حيوانى است همانند آنچه كشته است به شرط آن كه دو عادل بدان گواهى دهند و قربانى را به كعبه رساند، يا به كفاره درويشان را اطعام دهد، يا برابر آن روزه بگيرد، تا عقوبت كار خود بچشد. از آن چه در گذشته كرده ايد خدا عفو كرده است ؛ ولى هر كه بدان باز گردد، خدا از او انتقام مى گيرد، كه خدا پيروزمند و انتقام گيرنده است . (95) شكار دريايى و خوردن آن به جهت بهره مند شدنتان از آن بر شما و مسافران حلال شده است . و شكار صحرايى تا هنگامى كه در احرام هستيد بر شما حرام شده . از خداوندى كه به نزد او گرد آورده مى شويد بترسيد. (96)

واژگان :

الابتلاء: آزمايش
الغيب : آنچه حواس پنجگانه آن را درك نكند.
حرم : جمع حرام و براى مرد و زن به كار مى رود، چنان كه مى گويى : ((رجل حرام )) و ((امراءة حرام ))؛ يعنى مرد و زنى كه در احرام هستند.
النعم : شتر، گاو و گوسفند.
العدل ، به فتح عين : چيزى كه از لحاظ قيمت ، با چيزى ديگر كه از جنس آن نيست ، مساوى باشد. و به كسر عين ، چيزى كه همانند چيزى است كه از جنس آن باشد.
الوبال : سنگين و ناپسند و از اين قبيل است : ((طعام وبيل ؛ خوراك سنگين )) و ((ماء وبيل ؛ آب سنگين )).
البحر: آب زياد، خواه دريا باشد، يا نهر، يا گودال ، يا چاه و يا حوض .
السيارة : گروه مسافران .

اعراب :

((ليعلم )) منصوب است به اءن مقدره بعد از لام . مصدر ريخته شده مجرور است به لام و متعلق به ((يبلوكم )). ((بالغيب )) در موضع حال از فاعل ((يخافه )) و بدين معناست : در حال پنهان بودن از مردم از خدا مى ترسد. جمله ((و انتم حرم )) حال از واو لاتقتلوا. ((فجزاء)) مبتدا و خبرش محذوف است ؛ يعنى ((فعليه جزاء)) بوده است . ((مثل ))، صفت براى ((جزاء)). ((هديا)) حال از ضمير: به ))، ((بالغ )) صفت براى ((هدى ))، ((كفارة )) عطف بر ((جزاء)). ((طعام )) بدل از ((كفارة )) و ((صياما)) تميز براى ((عدل ذلك )) است . مصدر ريخته شده از ((اءن يذوق )) مجرور به لام و متعلق به ((صيام )). ((متاعا)) مفعول لاجله براى ((اءحل لكم )).

تفسير :

يا اءيها الذين آمنوا ليبلونكم الله بشى ء من الصيد تناله اءيديكم ورماحكم . مراد از ((شى ء من الصيد)) تنها شكار در خشكى است . جمله تناله اءيديكم و رماحكم ؛ كنايه از شكار كردن بدون مشقت مى باشد و معنايش اين است : خداوند شكار صحرا را در حرم و در حال احرام حرام كرده ، در حالى كه دسترسى بدين شكار بسيار آسان است . چنان كه شكار ماهى را در روز شنبه بر بنى اسرائيل حرام كرد؛ چرا كه ماهى ها در محل ديد آنان بودند. ليعلم الله من يخافه بالغيب . خداوند با تحريم شكار در حال احرام ، شما را آزمايش كرد تا بدين وسيله كسى را كه در خلوت از او مى ترسد و فرمان مى برد از كسى كه به فرمانبرى از او تظاهر مى كند و در انظار مردم از او مى ترسد؛ لكن در خلوت او را نافرمانى مى كند جدا سازد.
فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اءليم ؛ كسى كه پس از اين بيان و اقامه دليل ، فرمان خدا را در مورد شكار مخالفت كند، مستحق مجازات او خواهد بود.

معناى آزمايش خداوند

سوال : بر خداوند چيزى در زمين و آسمان پوشيده نيست . بنابراين . سخن خدا: ((ليبلونكم الله )) و نيز سخن خدا: ((ليعلم الله من يخافه )) را چگونه توجيه مى كنيد؟
پاسخ : خداوند به قصد دانستن چيزى كه نمى داند بنده اش را آزمايش نمى كند؛ زيرا او وضعيت وى را از خودش بهتر مى داند، بلكه آزمايش او به چند سبب است :
1. بنده ، آنچه را در دل دارد به عمل تبديل كند؛ زيرا حكمت خدا بر اين قرار گرفته است كه مردم را نه بر حسب آنچه درباره آنها مى داند مورد بازپرسى قرار دهد و نه بر حسب نيروها و تمايلهاى درونى آنها، بلكه آنان را تنها به سبب اعمالشان بازپرسى مى كند، چرا كه تمايل هاى نفسانى ، مادام كه در درون انسان پنهان است و اثرى كه با چشم ديده و يا با گوش شنيده شود ندارد، اقتضاى حساب و مجازات را ندارد. امام على (عليه السلام ) فرمود: خداوند مى گويد: ((بدانيد كه اموال و اولاد شما فتنه است )) معناى اين جمله آن است كه ، خداوند آنان را با اموال و اولاد آزمايش مى كند تا كسى كه از روزى او خشنود است ، از كسى كه ناخشنود است آشكار گردد؛ هر چند او خود به آنان از خودشان داناتر است ؛ لكن مى خواهد اعمال آنان كه موجب پاداش و يا مجازات مى شود به منصه ظهور برسد.
2. ناپاك از پاك جدا و حقيقت وى در برابر مردم آشكار شود تا با وى رفتارى را در پيش گيرند كه استحقاق آن را دارد: ((تا مومنان را پاكيزه گرداند و كافران را نابود سازد)).(60) اين موضوع در زندگى انسان فراوان اتفاق مى افتد. به عنوان مثال : شما مى دانيد كه آقاى الف اهل دانش و معرفت است ؛ لكن در ميان گروهى قرار گرفته كه وى را نمى شناسند. شما مى خواهيد كارى كنيد كه اين گروه از مقام علمى او آگاه شوند. از اين رو، در ميان جمع از او سوالاتى مى كنيد تا او سخن بگويد و شناخته شود يا اين كه شما مى دانيد كه آقاى الف مردى نادان است و آن گروه خيال مى كنند كه او حكيم و دانشمند است . لذا عينا همان نقش را بازى مى كنيد تا نادانى و بى مقدارى وى بر آنان آشكار شود.
3. بسيارى از مردم ، حقيقت خود را نمى دانند و مى گويند: اگر شرايط به ما اجازه مى داد، چنين و چنان بوديم . لذا خداوند توان لازم را به آنان مى دهد تا حجت بر آنها تمام شود و آنها به حقيقت و واقعيت پى ببرند: ((بعضى از آنها با خدا پيمان بستند كه اگر از فضل خود مالى نصيبمان كند، زكات مى دهيم و در زمره صالحان در مى آييم . چون خدا از فضل خود مالى نصيبشان كرد، بخل ورزيدند و به اعراض بازگشتند)).(61)
بنى اسرائيل از موسى خواستند كه يك روز را براى استراحت و عبادت آنان قرار دهد. خداوند هم روز شنبه را براى اين منظور قرار داد و از آنها پيمان گرفت كه در اين روز كارى انجام ندهند، همان گونه كه خودشان درخواست كرده اند. لكن در اين روز، ماهيها را به سوى آنان سوق داد و همين كه روز شنبه سپرى شد، ماهى ها از انظارشان ناپديد گرديدند. از اين رو، بنى اسرائيل براى صيد ماهى ها در اين روز دست به حيله زدند و پيمان را شكستند.
جمله ((ليبلونكم الله )) و جمله ليعلم الله من يخافه و جمله و ليعلم الله الذين آمنوا و آياتى از اين قبيل ، بر وجه اول ، يعنى آشكار شدن كارهايى كه موجب پاداش و يا مجازات مى شود، حمل مى شود.
يا اءيها الذين آمنوا لا تقتلوا الصيد و اءنتم حرم . فقها وحدت نظر دارند بر اين كه شكار كردن در داخل حرم نه براى مُحِل جايز است و نه براى محرم ؛ اما شكار در خارج از حرم تنها براى محل جايز است نه مُحرِم . اگر محرم شكار كند، اين شكار حكم ميته را دارد و خوردن او بر تمام مردم حرام است .
در كتاب فقه السنه تاءليف سيد سابق آمده است : حد حريم مكه از سمت شمال مكانى است به نام ((تنعيم )) كه با مكه شش ‍ كيلومتر فاصله دارد و از سمت جنوب ، محلى است به نام ((ارضاه )) كه با مكه دوازده كيلومتر فاصله دارد و از سمت شرق ((جعرانه )) است كه با مكه پانزده كيلومتر فاصله دارد.
و من قتله منكم متعمدا فجزاء مثل ما قتل من النعم يحكم به ذوا عدل منكم هديا بالغ الكعبة اءو كفارة طعام مساكين اءو عدل ذلك صياما. هرگاه شخص محرم و يا مُحِل ، صيد صحرايى را در حرم بكشد و براى اين مقتول ، همانندى از حيوانات سه گانه اهلى ، يعنى شتر، گاو و گوسفند وجود داشته باشد، قاتل مخير است كه شبيه حيوان مقتول را ذبح كند و گوشت آن را صدقه دهد و يا با قيمت آن طعام بخرد و به مساكين دهد و به هر مسكين دو مُد، يعنى تقريبا 1600 گرم بدهد. برخى گفته اند: به هر مسكين يك مد طعام دهد. و يا اين كه قاتل در عوض هر دو مد طعام ، يا - بنابر قولى - يك مد طعام ، يك روز روزه بگيرد. معناى سخن خداوند: يحكم به ذوا عدل آن است كه دو نفر عادل شهادت بدهند كه اين حيوان اهلى برابر با حيوان وحشى كشته شده است . معناى هديا بالغ الكعبة آن است كه حيوان مماثل در كنار كعبه ذبح و گوشت آن در ميان مساكين توزيع شود. و اگر از حيوانات سه گانه (شتر، گاو، گوسفند) همانندى براى حيوان كشته شده پيدا نشد حيوان اهلى ديگر را، كه همانند حيوان مقتول باشد، قيمت گذارى كند و با قيمت آن طعام بخرد و صدقه بدهد و يا به ترتيبى كه گفته شد روزه بگيرد.
ليذوق وبال اءمره . از آن جا كه شكار كردن در حرم و يا در حال احرام ، هتك حرمت هاى خداوند است ، شكار كننده با كفاره هاى ذكر شد مجازات مى شود. جمله (وبال اءمره ) بدين معناست : او به سبب كار زشت خود مجازات مى شود. عفى الله عما سلف ؛ خداوند كسى را كه پيش از صدور حكم تحريم شكار كرده باشد، مى بخشد. (و من عاد؛) كسى كه (حكم تحريم را بشكند و) دوباره شكار كند (فينتقم الله منه ؛) خدا از او انتقام مى گيرد؛ چرا كه بر گناه پافشارى كرده است .
اءحل لكم صيد البحر و طعامه متاعا لكم وللسيارة ضمير ((طعامه )) به ((بحر)) بر مى گردد، زيرا در دريا غير از شكار، خوردنى هاى ديگرى نيز وجود دارد و نيز ممكن است اين ضمير به ((صيد)) بر گردد و معنايش اين باشد: خداى سبحان شكار دريا و نيز خوردن آن را حلال كرده است .
مراد از ((السيارة )) مسافرانى است كه مُحرِم نباشند. و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرما. شكار دريا به طور مطلق حلال است ، اما شكار صحرا در غير حرم و در غير حالت احرام حلال است . امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((در حالى كه محرم و يا در حرم هستى ، هيچ نوع شكار صحرايى برايت حلال نيست و مبادا كيس را، خواه محل باشد و خواه محرم ، به سوى شكار راهنمايى كنى تا آن را شكار كند و مبادا به سوى آن اشاره كنى تا به سبب اين عمل تو كسى آن را حلال بشمارد. و اگر كسى عمدا چنين كند بايد فديه بدهد)). واتقوا الله الذى اليه تحشرون . در اطاعت خدا و به دست آوردن خشنودى خدا سعى و تلاش كنيد تا در روز قيامت به شما پاداش نيكو عطا نمايد.

بيت الحرام

جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلاَئِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَأَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (97)اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (98)مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ وَاللّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ (99)
خدا كعبه ، بيت الحرام را با ماه حرام و قربانى بى قلاده و قربانى با قلاده قوام كار مردم گردانيد، تا بدانيد كه خدا هر چه را كه در آسمان ها و زمين است مى داند و او بر هر چيزى آگاه است . (97) بدانيد كه عقوبت خدا سخت است و هم او آمرزنده و مهربان است . (98) بر پيامبر جز رسانيدن پيام وظيفه اى نيست . و آنچه را آشكار مى سازيد يا پنهان مى داريد خدا مى داند. (99)

واژگان :

القيام : قيام و قوام يك معنا دارد و فعل آن ((قام )) است و مراد از ((قيام )) در اى جا انجام دادن عبادت و اعمال حج است . مراد از هدى ، حيوانى است كه در حرم ذبح مى شود. ((قلائد)) يعنى قربانى هاى داراى قلاده ؛ چرا كه آنان به گردن قربانى قلاده مى بستند تا شناخته شود.

اعراب :

((البيت الحرام ، بدل از ((الكعبه )) و ((قياما)) مفعول دوم براى ((جعل )). ((ذلك )) مبتدا و مصدر ريخته شده از ((لتعلموا)) متعلق به محذوف و خبر است و نيز ممكن است ((ذلك )) مفعول براى فعل محذوف و بدين معنا باشد: فعلنا ذلك من اءجل اعلامكم .

تفسير :

جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما للناس والشهر الحرام و الهدى والقلائد. ((قياما للناس ))؛ يعنى جايگاه عبادت و اعمال حج . ((الشهر الحرام )) جنس است كه همه ماه هاى چهارگانه حرام را در بر مى گيرد، اين چهار ماه عبارتند از: رجب ، ذوالقعده ، ذوالحجه و محرم . خداوند جنگ و كشتار را در اين ماه ها و نيز در حرم خود حرام كرده است ، مگر اين كه براى دفاع از جان يا مال باشد. خدا مى فرمايد: ((در مسجد الحارم با آنها مجنگيد مگر آن كه با شما بجنگند)).(62) و نيز مى فرمايد: ((اين ماه حرام در مقابل آن ماه حرام ، و شكستن ماه هاى حرام را قصاص است . پس هر كس بر شما تعدى كند، به همان اندازه تعدى اش بر او تعدى كنيد...)).
((الهدى ))، يعنى حيوانى (شتر، گاو و گوسفندى ) كه به سوى كعبه آورده مى شود. قلاده قربانى ، همان علامتى است كه به گردن آن مى گذارند تا شناخته شود كه مخصوص كعبه است و كسى متعرض آن نگردد. بنابراين ، عطف ((قلائد)) بر ((هدى )) از باب عطف خاص بر عام است . اين كه واژه ((هدى )) تواءم با بيت الحرام و اشهر الحرام آمده ، بدان سبب است ؟ باى قربانى و كسى كه آن را مى آورد در امان باشد؛ زيرا وى عازم حرم شريف است . حتى خداوند تمام پرندگان و حيوانات را مادام كه در حرم باشند امان داده است ، جز حداءة ،(63) كلاغ ، موش ، عقرب و سگ گيرنده ... و به نظر ما هر حيوانى كه آزار دهنده باشد.