تفسير كاشف (جلد سوم)
سوره هاى مائده تا انفال

علامه محمد جواد مغنيه
مترجم : موسي دانش

- ۲۵ -


و كذلك جعلنا فى كل قرية اءكابر مجرميها. مراد از قريه هر جامعه اى است كه از انسان ها تشكيل شده باشد، خواه تعداد آنها زياد باشد خواه كم . معناى آيه اين است : اى محمد! همان گونه كه در جامعه تو سردمداران جنايتكارى وجود دارند كه توطئه مى كنند و با دين خدا دشمنى مى ورزند، در جوامع پيشين نيز چنين افرادى بودند و در آينده هم سردمدارانى خواهند آمد كه به ملت خود حيله مى ورزند و با حق و طرفدارانش دشمنى مى كنند.
سوال : ظاهر آيه نشان مى دهد كه خداوند سردمداران جنايتكار را به وجود آورده است تا در مورد طرفداران حق ، جنايت و توطئه كنند، با اين كه مى دانيم خدا از توطئه و جنايت نهى مى كند و كسى را كه مرتكب آن شود مجازات مى كند بنابراين ، آيه را چگونه توجيه مى كنيد؟
پاسخ : هدف از اين نسبت دادن به خداوند متعال ، اشاره بدين نكته است كه مشيت الهى حكم مى كند كه سنت هاى اجتماعى بر پايه تضاد ميان طرفداران حق و طرفداران باطل و نيز ميان صاحبان قدرت ستمگر و مردم ستم ديده استوار باشد و تنها راه فرار از اين تضاد كشمكش ، از ميان بردن جنايتكاران است و اين امر بايد به دست مبلغان صلح و عدالت تحقق يابد، هر چند باطل ، قوى و نيرومند باشد. خداوند نيز اين موضوع را در كتاب خود ثبت كرده است ، آن جا كه مى گويد: ((... و اين نيرنگ هاى بد جز نيرنگ بازان را در بر نگيرد. آيا جز سنتى كه بر گذشتگان رفته است منتظر چيز ديگرى هستند؟ در سنت خدا هيچ تبديلى نمى يابى و در سنت خدا هيچ تغييرى نمى يابى )).(107) اين تكرار تاكيد قاطعى است بر اين كه سرانجام ، پرهيزگاران بر جنايتكاران پيروز خواهند شد، هر چند زمان به درازا بكشد. با اين بيان ، تفسير آيه ليمكروا فيها و ما يمكرون الا باءنفسهم و ما يشعرون نيز روشن مى شود.
و اذا جاءتهم آية قالوا لن نؤ من حتى نؤ تى مثل ما اءوتى رسل الله . مفسران درباره معناى اين آيه دو نظريه دارند: اول : بزرگان جنايتكار عرب به محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) پيشنهاد كردند كه معجزاتى نظير معجزات موسى (عليه السلام ) همچون شكافتن دريا و معجزات عيسى (عليه السلام ) نظير زنده كردن مردگان را براى آنها بياورد. دوم : آنها به محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفتند: ما هرگز ايمان نمى آوريم ، مگر آن كه همچون پيامبران بر ما نيز وحى نازل شود. رازى مى گويد: ((اين نظريه ميان مفسران مشهور است )). ما هم نظريه اخير را بر اول ترجيح مى دهيم ؛ زيرا سياق آيه بر آن دلالت دارد؛ چون خدا در پاسخ سران جنايتكار مى گويد: الله اءعلم حيث يجعل رسالته . وانگهى ، درخواست آنان مبنى بر نزول وحى بر آنان با حسد ورزيدن ايشان به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) همخوانى دارد. خدا در آيه 54 از سوره نساء مى فرمايد: ((يا بر مردم به خاطر نعمتى كه خدا از فضل خويش به آنان ارزانى داشته حسد مى برند؟)). در مجمع البيان و ديگر تفاسير آمده است : وليد بن مغيره به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفت : ((اگر نبوت حق باشد، من از تو سزاوارترم ؛ زيرا هم سنم از تو بزرگ تر است و هم مالم از تو بيشتر.
معناى سخن خداوند: الله اعلم حيث يجعل رسالته روشن است و آن اين كه خداوند براى رسالت خود، از ميان آفريدگانش ‍ كسى را كه براى اين مقام صلاحيت داشته باشد بر مى گزيند، و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز بزرگوارترين و شريف ترين آنان است .
سيصيب الذين اءجرموا صغار عند الله ؛ زيرا آنان برترى جستند و بزرگى به خرج دادند، از اين رو، استحقاق كيفر حقارت و ذلت را يافتند. در برخى از روايات آمده است : متكبران (در روز قيامت ) به صورت مورچگان محشور مى شوند و مردم آنها را لگد مال مى كنند تا كيفرى باشد بر خود خواهى و بزرگ طلبى آنان در دنيا. و عذاب شديد بما كانوا يمكرون . بنابراين ، حقارت ، كيفر تكبر، و عذاب ، كيفر حيله و نيرنگ است ؛ به بيانى ديگر خداوند با صاحبان نيت هاى ناپاك و هدف هاى فاسد برعكس نيت ها و هدف هاى آنان رفتار مى كند.

سعه صدرى براى اسلام

فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ (125)وَهَـذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ (126)لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ (127)
هر كس را كه خدا خواهد هدايت كند، دلش را براى اسلام مى گشايد و هر كس را كه خواهد گمراه كند، قلبش را چنان فرو مى بندد كه گويى مى خواهد به آسمان فرا رود. بدين سان خدا بر آنهايى كه ايمان نمى آورند پليدى مى نهد. (125) اين است راه راست پروردگارت . آيات را براى مردمى كه پند مى گيرند به تفصيل بيان كرده ايم . (126) براى آنها در نزد پروردگارشان ، خانه آرامش است و به پاداش كارهايى كه مى كنند، خدا دوستشان دارد. (127)

واژگان :

الحرج : بسيار تنگ
دار السلام : خانه اى كه از تلخى ها و سختى ها سالم باشد و مراد از آن در اين جا بهشت است .
الولى : كسى كه اداره امور را در دست مى گيرد.

اعراب :

((صدره )) مفعول اول و ((ضيقا)) مفعول دوم براى ((يجعل )). ((حرجا)) صفت براى ((ضيق ))؛ زيرا اين واژه به معناى شديد الضيق است . ((مستقيما)) حال از ((صراط ربك )) و عامل آن ، هاى تنبيه در ((هذا)) و يا اشاره است ؛ زيرا اين دو به معناى فعل مى باشند. ((لهم دار السلام )) مبتدا و خبر، و همين طور است ((هو وليهم )). ((عند ربهم )) متعلق به محذوف و حال از ضمير ((لهم )).

تفسير :

فمن يرد الله اءن يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد اءن يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كاءنما يصعد فى السماء. رازى مى گويد: ((اصحاب ما (منظور اهل سنت اشاعره است ) در بيان اين كه گمراهى و هدايت از سوى خداست به اين آيه تمسك جسته اند)).
اما اصحاب ما (= شيعه ) مى گويند: اگر هدايت و گمراهى از سوى خدا باشد، تكليف ساقط خواهد شد و بازپرسى و كيفر از ميان خواهد رفت ؛ زيرا خداوند عادل تر از آن است كه چيزى را خودش انجام دهد و ديگرى را مورد بازپرسى قرار دهد، چگونه چنين كند؟ در حالى كه مى گويد: ولاتزر وازرة وزر اءخرى . اما آيه اى كه ما در مقام تفسير آن هستيم بر مدعاى رازى و اصحابش ‍ دلالت ندارد؛ زيرا اين آيه براى بيان منشاء هدايت و گمراهى و اين كه اين منشاء خداست يا ديگرى نيامده ، بلكه تنها براى بيان اين نكته آمده است كه مردم بر دو دسته اند:
دسته اول : كسانى كه سينه هايشان براى پذيرش حق گشوده است و بدان آرام مى گيرند؛ زيرا افرادى هستند آگاه ، به دور از اهداف و غرض هاى شخصى و آزاد از تقليدهاى كوركورانه و هوس ها، و همين ها مصداق اين سخن خدايند: ((كسانى كه به سخن گوش ‍ مى دهند و از بهترين آن پيروى مى كنند، ايشانند كسانى كه خدا هدايتشان كرده و اينان خردمندانند)).(108) جمله ((اولواالالباب )) (خردمندان ) نشان مى دهد كه خدا آنان را هدايت كرده ؛ زيرا آنها صاحبان خردند و خدا بنده اش را به سوى هدايت مى كشاند به سبب حكمتى كه در ذات خود اين بنده نهفته است .
همچنين ، اينان مقصود اين سخن خدا هستند: ((و چون سخن خدايت شنيديم بدان ايمان آورديم )).(109) و نيز مقصود اين آيه مى باشند: ((اى پروردگار ما! شنيديم كه ندا دهنده اى به ايمان فرا مى خواند كه به پروردگارتان ايمان بياوريد و ما ايمان آورديم )).(110) وقتى خداى سبحان نيكى را از اين دسته مشاهده كرد، به هدايت ايشان افزود و با توفيق و عنايت خود به آنان كمك كرد. خداى تعالى مى فرمايد: ((و خدا بر هدايت آنان كه هدايت يافته اند خواهد افزود)).(111) و نيز مى گويد: ((آنان كه هدايت يافته اند، خدا بر هدايتشان مى افزايد و پرهيزگارى شان ارزانى مى دارد)).(112) آرى ، چنين است كه وقتى استاد در شاگرد خود زيركى و فعاليت ببيند، او را تشويق مى كند و به او توجه بيشترى نشان مى دهد.
دسته دوم : افرادى كه سينه هايشان براى پذيرفتن حق گشوده نيست ؛ بدين سبب كه آنان نادان و افق دلهايشان تنگ است و يا بدين دليل كه حق با منافع و سودها و يا با آداب و سنت هايشان در تضاد است و همين ها مصداق آيات زير هستند: ((... پس واى بر سخت دلانى كه ياد خدا در دلهاشان راه ندارد!...)).(113) ((از سوى پروردگارشان برايشان هيچ اندرز تازه اى نيامد، جز آن كه آن را شنيدند و سرگرم بازيچه بودند)).(114) ((و اگر خدا خيرى در آنان مى يافت شنوايشان مى ساخت و اگر هم آنان را شنوا ساخته بود باز هم بر مى گشتند و روى گردان مى شدند)).(115)
بر اين اساس ، خداوند وقتى خيرى در بنده اش نيابد، از وى اعراض مى كند و او را به حال خود وا مى گذارد. چنان كه وقتى استاد از موفقيت شاگردش نااميد مى شود، او را ناديده مى گيرد. به تفسير آيه 88 از سوره نساء، بخش ((گمراهى از سوى خدا سلبى است نه ايجابى ))، ج 2 رجوع كند.
كاءنما يصعد فى السماء. مردم در گذشته براى امر غير ممكن ، رفتن به آسمان را مثل مى زدند؛ زيرا در آن زمان وسيله اى براى بالا رفتن به آسمان وجود نداشت و تشبيه در آيه با عصر نزول آن سازگار است . هدف از اين تشبيه آن است كه گروهى از مردم - گروه دوم كه بدان اشاره كرديم اگر به پيروى از حق مكلف شوند خودشان را چنان در تنگنا و سختى مى بينند، كه گويى به پرواز در آسمان ماءموريت يافته اند. كذلك يجعل الله الرجس على الذين لا يؤ منون . مراد از رجس در اين جا عذاب است ؛ زيرا همان كيفر كافران مى باشد. معناى آيه چنين است : كسانى كه از پيروى حق در دنيا در تنگى و سختى افتادند، در روز قيامت هم گرفتار عذابى خواهند شد كه به مراتب از پيروى حق شديدتر و سخت تر است : ((... و گفتند: در هواى گرم به جنگ نرويد، بگو: گرماى آتش ‍ جهنم بيشتر است )).(116)
و هذا صراط ربك مستقيما. ((هذا)) اشاره است به اسلامى كه سينه هاى كسانى كه سخن را مى شنوند و بهترين آن را پيروى كنند در برابر آن گشوده مى شود و آرام مى گيرد؛ چه ، اسلام همان راهى است كه هيچ گونه سختى و كژى در آن وجود ندارد.
قد فصلنا الآيات لقوم يذكرون ؛ يعنى دلايل و حجت هاى روشن و كافى بر درستى و راست بودن اسلام ، در قرآن و آيات آن اقامه كرديم و كسانى كه دلايل حق را مى شناسند و بدان عمل مى كنند از اينها سود مى برند. لهم دار السلام عند ربهم ؛ كسانى كه در اين خانه خدا اقامت گزينند، بدى به آنها نمى رسد و غمگين نمى شوند؛ زيرا خدا سرپرست آنان خواهد بود. و هو وليهم بما كانوا يعملون ؛ به سبب كارهاى نيك و طاعتى كه انجام مى دهند خداوند دوست و سرپرست آنها خواهد بود.

حشر همگانى در قيامت

وَيَوْمَ يِحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَليمٌ (128)وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ (129)يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَـذَا قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَى أَنفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَافِرِينَ (130)ذَلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ (131)وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ (132)
و روزى كه همگان را گرد آورد و گويد: اى گروه جنيان ! شما بسيارى از آدميان را پيرو خويش ساختيد. يارانشان از ميان آدميان گويند: اى پروردگار ما! ما از يكديگر بهره مند مى شديم و به پايان زمانى كه براى زيستن ما قرار داده بودى رسيديم . گويد: جايگاه شما آتش ‍ است ، جاودانه در آن جا خواهيد بود، مگر آنچه خدا بخواهد. هر آينه پروردگار تو حكيم و داناست . (128) و بدين سان ستمكاران را به كيفر كارهايى كه مى كردند بر يكديگر مسلط مى سازيم . (129) اى گروه جنيان و آدميان ! آيا بر شما پيامبرانى از خودتان فرستاده نشده تا آيات مرا برايتان بخوانند و شما را از ديدار چنين روزى بترسانند؟ گويند: ما به زيان خويش گواه مى دهيم . زندگى دنيا آنان را بفريفت و به زبان خود گواهى دادند كه از كافران بودند. (130) و اين بدان سبب است كه پروردگار تو، مردم هيچ قريه اى را كه بى خبر بودند از روى ستم هلاك نمى كرد. (131) براى هر يك برابر اعمالى كه انجام داده اند درجاتى است و پروردگار تو از آنچه مى كنند غافل نيست . (132)

واژگان :

المعشر: همانند قوم ، جمع و يا اسم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد.
استكثر من الشى ء: گرفت زياد از آن .
المثوى : مكان .
يقصون عليكم : بر شما مى خوانند.

اعراب :

((يوم )) مفعول است براى فعل محذوف ؛ يعنى ((اذكر يوم نحشرهم )). ((جميعا)) حال . ((خالدين )) حال از ضمير مخاطب در ((مثواكم )). ((الا ما شاء الله ))، ((ما)) در محل نصب به سبب اين كه استثنا از ((خالدين )) است . جمله ((يقصون )) در محل رفع و صفت براى ((رسل )). ((ذلك )) خبر مبتداى محذوف ؛ يعنى ((الاءمر ذلك )). ((اءن لم يكن ))، ((اءن )) مخففه از ثقيله و اسم آن ضمير شاءن محذوف است ؛ يعنى ((لاءنه لم يكن )). ((لكل درجات )) مبتدا و خبر و تقدير: درجات كائنة لكل واحد است . ((ما عملوا)) متعلق به محذوف و صفت براى ((درجات )). ((ربك )) مبتدا و ((غافل )) خبر و باء زايد است .

تفسير :

و يوم يحشرهم جميعا؛ يعنى انس و جن را گرد مى آورد و مى گوييم : يا معشر الجن قد استكثرتم من الانس بسيارى از آنان را فريفتيد و گمراه ساختيد. و قال اءولياؤ هم من الانس . ضمير ((اولياؤ هم )) به جن بر مى گردد: انسان هايى كه جنيان را دوست داشتند و از آنها پيروى كردند به خدا مى گويند: ربنا استمتع بعضنا ببعض . يعنى جنيان از آدميان بهره مند شدند و آدميان از جنيان . رازى اين بهره گيرى را چنين بيان داشته است :
((آدميان از جنيان پيروى مى كردند و جنيان به سان سركردگان آنها شدند و اين بهره مندى جنيان از آدميان بود. اما بهره گيرى آدميان از جنيان بدين ترتيب بود كه جنيان آدميان را به انواع شهوترانى ها، لذت جويى ها راهنمايى مى كردند و دسترسى به آنها را برايشان آسان مى ساختند.))
و بلغنا اءجلنا الذى اءجلت لنا. سخن همچنان نقل قول از آدميانى است كه از جنيان اطاعت كردند. معناى آيه اين است : بهره جستن برخى از ما از برخى ديگر تا وقتى معين و مدت مشخصى بود و اين وقت عبارت بود از: روزى كه ما از زندگى دنيا جدا شديم و اينك ما در پيشگاه تو، به گناهان خود اعتراف مى كنيم . پس آنچه را مى خواهى درباره ما حكم كن .
قال النار مثواكم خالدين فيها الا ما شاء الله . اين است حكمى كه حق را از باطل جدا مى كند و اين است كيفرى عادلانه . ان ربك حكيم عليم . قضاوت او درباره مردم بر پايه حكمت و آگاهى است .
و كذلك نولى بعض الظالمين بعضا بما كانوا يكسبون . از آن جا كه خداوند در آيه 127 فرمود: او مومنان را دوست دارد و تنها او سرپرست مومنان است لذا در اين جا نيز مى گويد: برخى از جنيان و آدميان كافر با برخى ديگر دوست مى باشند؛ زيرا آنان در كفر و ستم با يكديگر شريكند و و در روز قيامت نيز در عذاب و مجازات با يكديگر شريك خواهند بود.
يا معشر الجن والانس اءلم ياءتكم رسل منكم يقصون عليكم آياتى و ينذرونكم لقاء يومكم هذا. اين پرسش را خداوند در فرداى قيامت از پليدان و بدان جن و انس مى كند، البته ، اين پرسش از باب توبيخ و سرزنش است و نه پرسشى واقعى ؛ زيرا خدا مى داند و آنان هم مى دانند كه خدا برايشان پيامبرانى فرستاد تا مژده و بيم دهند: ((... و هيچ ملتى نيست مگر آن كه ميانشان بيم دهنده اى بوده است )).(117) قالوا شهدنا على اءنفسنا؛ زيرا در اين موقعيت ، مجالى براى انكار نيست . و البته در جايگاهى ديگر كه خدا به آنان مجال داد، آنها شرك خود را تكذيب كردند و ((گفتند: به خدا، پروردگار ما سوگند! كه ما مشرك نبوديم )). در اين باره در آيه 23 از همين سوره سخن گفته شد.
و غرتهم الحياة الدنيا. مقصود آن است كه آنان خودشان فريب خورده دنيا شدند نه اين كه دنيا آنها را فريب داد؛ زيرا دنيا چيزى از اندرزها و تحولات خود را پنهان نكرد. و شهدوا على اءنفسهم اءنهم كانوا كافرين . خداوند در ابتدا بيان كرده است كه آنان گفتند: ما عليه خود گواهى داديم . سپس دوباره مى گويد: آنان عليه خود گواهى دادند. هدف از اين تاكيد، نهى و جلوگيرى كردن از كفر و معصيت است ؛ زيرا هر كس بخواهد گناهى مرتكب شود اگر يقين پيدا كند مجبور به اعتراف خواهد شد، از اين گناه خوددارى خواهد كرد و اگر خردمند باشد آن را مرتكب نخواهد شد.
ذلك اءن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم و اءهلها غافلون . ((ذلك )) اشاره است به فرستادن پيامبران . معناى آيه اين است : خدا عادل است و بر هيچ كس ستم نمى كند و كسى را مورد مجازات قرار نمى دهد، مگر پس از آن كه پيامبرى بفرستد كه امر و نهى كند. اگر اين بنده امر و نهى را نپذيرفت ، پيامبر به وى خبر مى دهد در صورتى كه از گناه توبه و خوددارى نكند چه چيزى برايش اتفاق خواهد افتاد. اگر او همچنان بر گناه پافشارى كند، خداوند او را به آنچه استحقاق دارد مجازات مى كند. ولكل درجات مما عملوا. براى گناهكاران بر حسب اعمالشان از قبيل استهزاى ديگران ، غارت كردن (ثروت ها و) منابع غذايى ملت ها و انداختن بمب هاى هسته اى بر سر هزاران انسان ، درجاتى است و براى نيكوكاران نيز مطابق اعمالشان از سلام كردن گرفته تا شهادت در راه حق و تلاش براى منافع عمومى ، درجاتى خواهد بود. و ما ربك بغافل عما يعملون ؛ زيرا هر چيزى خواه كوچك باشد خواه بزرگ ، نيكو باشد يا زشت ، ثبت مى شود. خوب است بدين نكته كه قبلا بارها تكرار شده است ، اشاره شود كه ما به طور كلى به وجود جن ايمان داريم ؛ چون وحى آن را ثابت كرده است و عقل هم آن را نفى نمى كند. چنان كه در مورد فرشتگان نيز قضيه از همين قرار است ، اما جزئيات آن ، همچنان مربوط به جهان غيب است .

پروردگار بى نياز

وَرَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِكُم مَّا يَشَاء كَمَآ أَنشَأَكُم مِّن ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ (133)إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لآتٍ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ (134)قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدِّارِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (135)
پروردگار تو بى نياز و مهربان است . و همچنان كه شما را از نسل مردمان ديگر بيافريده است ، اگر بخواهد شما را مى برد و پس از شما هر چه را كه بخواهد جانشينتان مى كند. (133) هر چه به شما وعده داده اند خواهد آمد و شما را ره گريزى نيست . (134) بگو: اى قوم من ! هر چه از دستتان بر مى آيد بكنيد كه من نيز مى كنم ؛ به زودى خواهيد دانست كه پايان اين زندگى به سود كه خواهد بود، هر آينه ستمكاران رستگار نمى شوند. (135)

واژگان :

يذهبكم : هلاك مى سازد شما را.
الانشاء: آغاز كردن . ((اءنشاء الله الخلق ؛ آغاز كرد آفرينش را)).
مكانة الانسان : حالتى كه وى در آن بسر مى برد.

اعراب :

((كما انشاءكم )). كاف به معناى ((مثل )) و صفت براى مفعول مطلق محذوف يعنى : يستخلفكم استخلافا مثل اءنشاءكم . ((ان ما توعدون )). ((ما)) اسم ((ان )) و ((لات )) خبر آن .

تفسير :

و ربك الغنى ذو الرحمة . پس از آن كه خداوند بيان كرد، از مردم بر حسب كارهايشان باز پرسى مى كند و ((براى هر يك برابر اعمالى كه انجام داده اند درجاتى است ))، اينك اشاره مى كند كه او از جهانيان بى نياز مى باشد و فرمانبردارى كسى كه از او فرمان مى برد براى او سودى و نافرمانى كسى كه از فرمانش سر باز مى زند برايش زيانى نخواهد داش ، بلكه تمام جهان نياز به رحمت او دارد؛ زيرا او سبب نخست براى وجود اين جان است . (ان يشاء يذهبكم ؛) اگر بخواهد شما را مى برد چرا كه او بى نياز از شماست . و يستخلف من بعدكم ما يشاء و كسانى را جايگزينتان خواهد كرد كه بيشتر از شما از او فرمان مى برند؛ لكن او به سبب بخشش و بزرگوارى اى كه دارد به شما مهلت داده است . كما اءنشاءكم من ذرية قوم آخرين ؛ همان گونه كه به آسانى شما را از نسل گذشته آفريده بر او آسان خواهد بود كه نسل جديدى ، از شما و يا از ديگران بيافريند. هدف از اين آيه آن است كه خداوند كافران و كينه توزان را به هلاكت و نابودى تهديد مى كند، همان گونه كه قوم نوح ، عاد و ثمود را نابود كرد.
ان ما توعدون لات و ما اءنتم بمعجزين . خداوند پس از آن كه كافران را از عذاب دنيا بيم مى دهد، آن ها را از قيامت و عذاب آن نيز مى ترساند؛ قيامتى كه هيچ ترديدى در آن نيست و هيچ كس نمى تواند از آن فرار كند جز به سوى خداوند يگانه .
قل يا قوم اعملوا على مكانتكم انى عامل فسوف تعلمون من تكون له عاقبة الدار انه لا يفلح الظالمون . پس از آن كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) اعراب جاهلى را به اسلام فرا خواند و كسانى از ميان آنان دعوت او را پذيرفتند و افرادى هم دشمنى ورزيدند (و آن را نپذيرفتند) خدا به او دستور داد كه به اين دشمنان بگويد: شما بر همان وضعيتى كه داريد عمل كنيد و من هم بر وفق هدايت پروردگارم عمل مى كنم ؛ پس از مدتى متوجه خواهيد شد كه پايان نيكو از آن چه كسى خواهد بود؛ چنان كه به كسى كه اندرز را نمى پذيرد مى گويى : روشت را ادامه بده و به زودى به سرنوشت خود پى خواهى برد.
انه لا يفلح الظالمون . به سبب كفرى كه بر خود و ستمى كه بر ديگران روا مى دارند رستگار نخواهند شد و اگر شخص ‍ ستمكار رستگار شود، بايد وضعيت عادل بدتر از او و واژه هاى ارزش ها مترادف واژه هاى نفاق و ريا باشد.

تقسيم نعمتها ميان خدا و شريكان

وَجَعَلُواْ لِلّهِ مِمِّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُواْ هَـذَا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَـذَا لِشُرَكَآئِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَآئِهِمْ فَلاَ يَصِلُ إِلَى اللّهِ وَمَا كَانَ لِلّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَآئِهِمْ سَاء مَا يَحْكُمُونَ (136)وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلاَدِهِمْ شُرَكَآؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُواْ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ (137)وَقَالُواْ هَـذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ يَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لاَّ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاء عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ (138)وَقَالُواْ مَا فِي بُطُونِ هَـذِهِ الأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِّذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَإِن يَكُن مَّيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاء سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حِكِيمٌ عَلِيمٌ (139)قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أَوْلاَدَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاء عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ (140)
براى خدا از كشته ها و چهارپايان يكه آفريده است نصيبى معين كردند و به خيال خود گفتند كه اين از آن خداست و اين از آن بتان ماست . پس آنچه از آن بتانشان بود به خدا نمى رسيد، و آنچه از آن خدا بود به بتانشان مى رسيد. به گونه اى بد داورى مى كردند. (136) همچنين ، كاهنان ، كشتن فرزند را در نظر بسيارى از مشركان بياراستند تا هلاكشان كنند و درباره دينشان به شك و اشتباهشان افكنند. اگر خدا مى خواست چنين نمى كردند. پس با دروغى كه مى بافند رهايشان ساز. (137) از روى پندار گفتند: اينها، چهارپايان و كشتزاران ، ممنوع است . هيچ كس جز آن كه ما بخواهيم ، نبايد از آنها بخورد. و اينها چهارپايانى است كه سوار شدنشان حرام است و اينها چهارپايانى است كه نام خدا را بر آنها ياد نكنند. به خدا افترا مى بندند و به زودى به كيفر افترايى كه مى بسته اند جزايشان را خواهد داد. (138) و گفتند: آنچه در شكم اين چهارپايان است براى مردان ما حلال و براى زنانمان حرام است و اگر مردار باشد زن و مرد در آن شريكند. خدا به سبب اين گفتار مجازاتشان خواهد كرد. هر آينه او حكيم و داناست . (139) زيان كردند كسانى كه به سفاهت ، بى هيچ حجتى فرزندان خود را كشتند و به خدا دروغ بستند و آنچه را به ايشان روزى داده بود حرام كردند. اينان گمراه شده اند و راه هدايت را نيافته اند. (140)

واژگان :

ذراء: به گونه ابتكار و بدون سابقه آفريد.
يلبسوا: درهم مى آميزند.
حجر: ممنوع .

اعراب :

((ساء ما يحكمون ))، ((ساء)) فعل ماضى ، ((ما)) مصدريه و مصدر مؤ ول فاعل ، يعنى : ((قبح حكمهم ؛ قضاوتشان زشت است )). ((حجر)) صفت براى ((انعام و حرث )) و در آن مفرد و جمع و مذكر و مونث برابر است . ((افتراء)) مفعول لاءجله براى ((يذكرون )). ((ما فى بطون ))، ((ما)) در محل رفع ، مبتدا و ((خالصة )) خبر آن . لفظ خالصة به سبب معناى ((انعام )) مونث و لفظ ((محرم )) به سبب اين كه بر لفظ ((ما)) حمل شده ، مذكر آمده است . اسم ((يكن )) ضميرى مستتر است كه به ((ما فى بطون )) بر مى گردد. ((افتراء)) مفعول لاءجله براى ((حرموا)).

تفسير :

و جعلوا لله مما ذراء من الحرث والاءنعام نصيبا فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشركائنا فما كان لشركائهم فلا يصل الى الله و ما كان لله فهو يصل الى شركائهم ساء ما يحكمون . واو ((جعلوا)) به مشركان عرب بر مى گردد.
ذراء: آفريد.
حرث : كشت .
الانعام : چهارپايان .
النصيب : سهم .
شركاء: بتان .