تفسير نور
(سوره ى انعام )

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۳ -


48- وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ ءَامَنَ وَ اءَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
ترجمه :
و ما پيامبران را جز به عنوان بشارت دهنده و بيم دهنده نمى فرستيم ، پس كسانى كه ايمان آورند و (كار خود را) اصلاح كنند، پس بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نمى شوند.
49- وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ
و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، عذاب الهى به خاطر فسق و گناهشان ، دامنگير آنان مى شود.
نكته ها :
O سؤ ال : با اينكه در آيات متعددى نسبت به اولياى الهى آمده است كه ترسى بر آنان نيست ، لا خوف عليهم پس چرا از ويژگى هاى اولياى الهى ، بيم از خدا مطرح شده است ، انّا نخاف من ربّنا...؟
پاسخ : اوّلاً گاهى بيمار، از عمل جراحى و مداوا مى ترسد، ولى پزشك به او اطمينان مى دهد كه جاى نگرانى و ترس نيست . جاى نگرانى نبودن ، منافاتى با دلهره ى خود بيمار ندارد.
ثانياً: معناى لاخوف عليهم آن است كه ترس بر آنان حاكم نمى شود. (حرف عَلى به معناى استعلا و غلبه است ) نه اينكه اصلاً ترسى ندارند و يحزنون يعنى اندوه دائم ندارند (فعل مضارع رمز تداوم است ) نه اينكه براى لحظه اى هم نگران نيستند.
پيام ها :
1- محدوده ى كار انبيا را تنها خدا تعيين مى كند. و ما نرسل ...الاّ مبشّرين ...
2- مسئوليّت انبيا، بشارت و هشدار است ، نه اجبار مردم . الاّ مبشرين و منذرين
3- شيوه ى كلّى كار انبيا، يكسان بوده است . مبشّرين و منذرين
4- ارشاد و تربيت ، بر دو پايه ى بيم و اميد و كيفر و پاداش استوار است . مبشّرين و منذرين
5- ايمان و عمل صالح ، جداى از هم نيستند و عمل منهاى ايمان هم كارساز نيست . آمن و اصلح
6- كارهاى مؤ من ، هميشه بايد در جهت اصلاح باشد. آمن و اصلح
7- صالح بودن كافى نيست ، مصلح بودن لازم است . اءصلح
8- ايمان وعمل ، انسان را از بيمارى هاى روحى چون ترس و اندوه بيمه مى كند. آمن و اصلح فلاخوف عليهم ولاهم يحزنون (بهداشت روان ، در سايه ى ايمان و عمل صالح است )
9- دستاورد جامعه ى نبوى ، نظامى متعادل و آرام و با امنيّت است . فمن آمن و اصلح فلاخوف ...
10- انسان فطرتاً خواهان آرامش و امنيّت است . فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون
11- مداومت بر فسق ، زمينه ساز عذاب الهى است . يمسّهم العذاب بما كانوا يفسقون
50- قُل لاَّ اءَقُولُ لَكُمْ عِنْدِى خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ اءَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ اءَقُولُ لَكُمْ إِنِّى مَلَكٌ إِنْ اءَتَّبِعُ إِلا مَا يُوحَىَّ إِلَىَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الاَْعْمَى وَ الْبَصِيرُ اءَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ
ترجمه :
(اى پيامبر! به مردم ) بگو: من ادّعا نمى كنم كه گنجينه هاى خداوند نزد من است و من غيب هم نمى دانم و ادّعا نمى كنم كه من فرشته ام ، من جز آنچه را به من وحى مى شود پيروى نمى كنم . بگو: آيا نابينا و بينا برابرند؟ آيا نمى انديشيد؟
نكته ها :
O گويا مردم بى ايمان خيال مى كردند كسى مى تواند پيامبر باشد كه خزائن الهى در اختيارش باشد، يا انتظار داشتند تمام كارهاى خود را از مسير علم غيب حل كند، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين آيه ماءمور مى شود با صراحت جلوى توقّعات نابجا و پندارهاى غلط آنان را بگيرد و محدوده ى وظائف خود را بيان كند و بگويد: معجزات من نيز در چهارچوب وحى الهى است ، نه تمايلات شما و بدانيد كه هر كجا به من وحى شد معجزه ارائه خواهم داد، نه هر كجا و هرچه شما هوس كنيد.
O در اين آيه ، غيب دانستن پيامبر به صورت مستقل نفى شده ، ولى گاهى آگاهى هايى از غيب به پيامبر عطا شده است . خداوند بارها درباره ى تاريخ حضرت يوسف و مريم و نوح و... به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرموده است : ذلك من انباءالغيب نوحيه اليك اين قصه ها، اطلاعات غيبى است كه به تو مى دهيم . در آخر سوره ى جنّ هم فرموده است : خداوند علم غيب دارد و آن را جز به اولياى خويش عطا نمى كند. پس علم غيب مخصوص خداست و اگر بخواهد گوشه اى از آن را در اختيار اولياى خود قرار مى دهد.
O برخورد همه ى انبيا با مردم يكسان بوده است . همين سخنان را حضرت نوح هم به مردم خود مى گفت .(119)
پيام ها :
1- صداقت انبيا، تا آنجاست كه اگر فاقد قدرتى باشند، به مردم اعلام مى كنند. قل لا اءقول
2- از كارهاى انبيا، مبارزه با خرافه گرايى و شخصيّت سازى كاذب است . لااقول ... لا اعلم
3- از پيامبران ، توقعات بيجا نداشته باشيد. لا اقول لكم عندى خزائن اللّه
4- زندگى ، اهداف و شيوه ى كار رهبر بايد صريح و روشن براى مردم بيان شود. قل لا اقول ...
5- نگذاريد مردم ، شمارا بيش از آنچه هستيد بپندارند. (شخصيّت ها اگر القاب كاذب را از خود نفى كنند، جلوى غلوها و انحرافات گرفته مى شود). لا اقول لكم عندى خزائن اللّه ...
6- انبيا، با پول و تهديد و تطميع كار نمى كردند، تا ديگران از روى ترس و طمع ، دور آنان جمع نشوند و خيال نكنند كه اگر با پيامبر باشند، از علم غيب يا خزانه ى الهى مشكلاتشان حل خواهد شد. قل لا اقول ...
7- پيامبر براى زندگى شخصى يا اداره ى حكومت ، همچون ديگران از مسير عادّى اقدام مى كند و از علم غيب و خزانه ى الهى استفاده شخصى نمى كند، گرچه براى اثبات نبوّت لازم است استفاده كند. لا اعلم الغيب
8- گرچه پيامبر خزائن الهى و علم غيب ندارد، ولى چون به او وحى مى شود بايد از او پيروى كرد. يوحى الىّ
9- كار پيامبر، نه بر اساس خيال و سليقه است ، نه بر اساس تمايلات اجتماعى يا محيط زدگى ، بلكه تنها براساس پيروى از وحى است . ان اتّبع الاّ مايوحى الى
10- رفتار و گفتار پيامبران ، براى ما حجّت است ، چون بر مبناى وحى است . ان اتّبع الا ما يوحى الى
11- پيروى از انبيا، بصيرت واعراض از آنان ، نابينايى است . قل هل يستوى الاعمى و البصير
12- فكر صحيح ، انسان را به پيروى از انبيا وامى دارد و بهانه ها و توقعات را كنار مى گذارد. اءفلا تتفكّرون
51- وَاءَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ اءَن يُحْشَرُوَّاْ إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِىُّ وَلاَ شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
ترجمه :
و به وسيله ى آن (قرآن ) كسانى را كه از محشور شدن نزد پروردگارشان بيم دارند هشدار ده (زيرا) غير از خداوند، براى آنان ياور و شفيعى نيست ، شايد كه پروا نمايند.
نكته ها :
O در قرآن بارها خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است كه هشدار تو تنها در دل خداترسان اثر مى كند، مثل : انّما تنذر من اتّبع الذّكر و خَشِى الرّحمن (120) و انّما تنذر الّذين يخشون ربّهم بالغيب (121)
پيام ها :
1- آمادگى افراد، شرط تاءثير گذارى هدايت انبيا است . الّذين يخافون
2- عقيده به معاد، كليد تقوى است . يخافون ان يحشروا ... لعلّهم يتّقون
52- وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَالْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِن شَىْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِن شَىْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّلِمِينَ
ترجمه :
و كسانى را كه بامداد و شامگاه پروردگارشان را مى خوانند، در حالى كه رضاى او را مى طلبند، از خود مران . چيزى از حساب آنان بر عهده ى تو نيست ، و از حساب تو نيز چيزى بر عهده آنان نيست كه طردشان كنى و در نتيجه از ستمگران شوى .
نكته ها :
O در شاءن نزول اين آيه آمده است جمعى از كفّار پولدار، چون ديدند فقيرانى مانند عمار و بلال و خباب و ... دور پيامبر را گرفته اند، پيشنهاد كردند كه آن حضرت ، اينان را طرد كند تا آنان گرد او جمع آيند. به نقل تفسير المنار خليفه ى دوّم گفت : به عنوان آزمايش ، طرح را بپذيريم ، آيه ى فوق نازل شد. مشابه اين مطلب در سوره ى كهف ، آيه 28 نيز آمده است .
O در تفسير قُرطبى آمده است : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پس از نزول اين آيه ، از مجلس فقرا بر نمى خاست تا آنكه اوّل فقيران برخيزند.
O منظور از خواندن خدا در صبح و شب ، ممكن است نمازهاى روزانه باشد.(122)
پيام ها :
1- حفظ نيروهاى مخلص و فقير و مجاهد، مهم تر از جذب سرمايه داران كافر است . لا تطرد
2- هدف ، وسيله را توجيه نمى كند. براى جذب سران كفر، نبايد به مسلمانان موجود اهانت كرد. لا تطرد
3- اسلام ، مكتب مبارزه با تبعيض ، نژاد پرستى ، امتياز طلبى و باج خواهى است . (با توجّه به شاءن نزول )
4- اغلب طرفداران انبيا، پابرهنگان بوده اند. (با توجّه به شاءن نزول )
5- بهانه گيران ، اگر از رهبر و مكتب نتوانند عيب بگيرند، از پيروان و وضع اقتصادى آنان عيب جويى مى كنند. (با توجّه به شاءن نزول )
6- هيچ امتيازى با ايمان برابرى نمى كند. يريدون وجهه
7- ميزان ، حال فعلى اشخاص است . اگر مؤ منان فقير، خلاف قبلى داشته باشند، حسابشان با خداست . ما عليك من حسابهم من شى ء
8- حساب همه با خداست ، حتّى رسول اكرم نيز مسئول انتخاب وعمل ديگران نيست ، ما عليك من حسابهم من شى ء و خود نيز حساب و كتاب دارد. و ما من حسابك عليهم من شى ء
9- طرد پابرهنگان و محرومان مخلص ، ظلم است . فتكون من الظالمين
53- وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعضٍ لِّيَقُولُوَّاْ اءَهََّؤُلاََّءِ مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَآ اءَلَيْسَ اللّهُ بِاءَعْلَمَ بِالشَّكِرِينَ
ترجمه :
و اين گونه بعضى از مردم را به وسيله ى بعضى ديگر آزمايش كرديم ، تا (از روى استهزا) بگويند: آيا اينانند آنها كه خداوند، از ميان ما بر آنها منّت نهاده است ؟ آيا خداوند به حال شاكران داناتر نيست ؟
نكته ها :
O بارها قرآن ، بلند پروازى و پر توقّعى سرمايه داران را مطرح و محكوم كرده است . آنان توقّع داشتند وحى و قرآن بر آنان نازل شود، از جمله : اءءُلقى الذّكر عليه من بيننا(123) آيا در ميان ما وحى بر او نازل شد؟! لولا نُزّل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم (124) چرا وحى بر مرد بزرگى از آن دو قريه نازل نشد؟!
O مؤ من واقعى ، شاكر نعمت ايمان است . شخصى نزد امام كاظم عليه السلام از فقر خود شكايت كرد. حضرت فرمود: غنى ترين افراد به نظر تو كيست ؟ گفت : هارون الرشيد. پرسيد: آيا حاضرى ايمان خود را بدهى و ثروت او را بگيرى ؟ گفت : نه . فرمود: پس تو غنى ترى ، چون چيزى دارى كه حاضر به مبادله با ثروت او نيستى .(125)
پيام ها :
1- تفاوت هاى اجتماعى ، گاهى وسيله ى آزمايش و شكوفا شدن خصلت ها و رشد آنهاست . اغنيا، با فقرا آزمايش مى شوند. فَتنّا بعضهم ببعض
2- اغنيا، فقرا را تحقير مى كنند و خود را ارزشمند مى پندارند. اءهولاء...من بيننا
3- فقراى با ايمان ، برگزيدگان خدايند. مَنَّ اللّه عليهم
4- پاسخ توهين هاى كافران ، با نوازش و مهر الهى به مؤ منان داده مى شود. اءهؤ لاء... اءعلم بالشاكرين
5- منّت الهى بر فقيران ، نتيجه ى شكر آنان است . مَنَّ اللّه ... بالشّاكرين
6- خداوند طبق حكمتش عمل مى كند، نه توقّع مردم . اءليس اللّه باءعلم بالشّاكرين
7- انبيا، نمونه بارز شاكرين هستند. بالشّاكرين (فقرايى هم كه هدايت انبيا را پذيرفته اند، شاكر نعمت هدايت هستند.) اعلم بالشّاكرين
54- وَإِذَا جَآءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بَِايَتِنَا فَقُلْ سَلَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوَّءاً بِجَهَلَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَاءَصْلَحَ فَاءَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه :
و هرگاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، پس بگو: سلام بر شما! پروردگارتان بر خودش رحمت را مقرّر كرده است كه هر كس از شما از روى نادانى كار بدى انجام دهد و پس از آن توبه كند و خود را اصلاح نمايد، پس قطعا خداوند، آمرزنده و مهربان است .
55- وَكَذَلِكَ نُفَصِّلُ الاَْيَتِ وَلِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ
و ما بدين گونه آيات را (براى مردم ) به روشنى بيان مى كنيم ، (تا حقّ آشكار) و راه و رسم گناهكاران روشن شود.
نكته ها :
O در شاءن نزول آيه آمده است ، جمعى گنهكار، خدمت پيامبر آمده و گفتند: ما خلاف هاى زيادى كرده ايم . حضرت ساكت شد. اين آيه نازل شد.
O در اين سوره ، خداوند دوبار جمله : كتب على نفسه الرحمة گفته است ، يكى براى دلگرم كردن مؤ منان در همين دنيا (همين آيه )، يكى هم در آيه 12 كه براى معاد است . كتب على نفسه الرّحمة ليجمعنّكم
O جهالت ، گاهى در برابر علم است و گاهى در برابر عقل ، و در آيه 54 در برابر عقل است .
يعنى از روى جهل وبى خردى به گناه كشيده شده اند، نه آنكه نمى دانستند.
پيام ها :
1- ايمان زائر پيامبر خدا، از شرايط دريافت لطف الهى است . و اذا جاءك الّذين يؤ منون بآياتنا فقل ...
2- زيارت پيامبر، راه دريافت لطف خداست . جاءك ... فقل سلام عليكم كتب
3- رابطه ى رهبر و مردم ، بر پايه ى انس و محبّت است . اذا جاءك ... فقل سلام عليكم
4- بهترين عبارت تحيّت ، سلام عليكم است . فقل سلام عليكم
5- تحقير شدن مؤ منان را جبران كنيد. (در آيه ى 53 متكبّران با لحن تحقيرآميزى مى گفتند: اَهؤ لاء... ولى در آيه 54 خداوند آن تحقير را جبران مى كند و به پيامبرش دستور سلام كردن به مؤ منان را صادر مى كند.) فقل سلام عليكم
6- سلام ، شعار اسلام است . بزرگ نيز به كوچك ، سلام مى كند. فقل سلام عليكم
7- مربّى ومبلّغ ، بايد با برخوردى محبّت آميز با مردم ، به آنان شخصيّت دهد. سلام عليكم
8- اگر گناه از روى لجاجت و استكبار نباشد، قابل بخشش است . (جهالت ، عذرى قابل قبول براى بخشش و گذشت از خطاكاران است .) من عمل منكم سوءً بجهالة
9- خداوند، رحمت را بر خويش واجب كرده ، ولى شرط دريافت آن ، عذرخواهى و توبه است . كتب ... ثمّ تاب
10- توبه ، تنها يك لفظ نيست ، تصميم و اصلاح هم مى خواهد. تاب و اءصلح
11- توبه ى مؤ من حتما پذيرفته مى شود، عمل منكم آغاز توبه ، بعد از گناه است . من بعده
12- عفو الهى همراه با رحمت است . غفور رحيم (گناهكار نبايد ماءيوس شود)
13- روشنگرى نسبت به سيماى مجرمان و راه خطاكاران و اهل توطئه ، از اهداف مكتب است . لتستبين سبيل المجرمين
56- قُلْ إِنِّى نُهِيتُ اءَنْ اءَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قُل لاَّ اءَتَّبِعُ اءَهْوَآءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَمَآ اءَنَاْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ
ترجمه :
بگو: من از پرستش آنها كه به جاى خدا مى خوانيد نهى شده ام . بگو: من از هوسهاى شما پيروى نمى كنم ، كه در اين صورت گمراه شده و از هدايت يافتگان نخواهم بود.
پيام ها :
1- در پاسخ به تمايلات نابجاى مشركين مبنى بر پذيرش بت ها و روش آنان ، بايد با صراحت جواب نفى داد. نُهيتُ، لا اءتّبع ، ضللت (آرى شرك ، در هيچ قالبى مجاز نيست )
2- برخورد و موضع گيرى هاى پيامبر صلى الله عليه و آله ، از وحى سرچشمه مى گيرد. قل ، قل
3- برائت از شرك ، جزو اسلام است . نُهيتُ اءن اءعبد الّذين تدعون من دون اللّه
4- ريشه ى شرك ، هواپرستى است . لا اءتّبع اءهوائكم
5- مبلّغ ، نبايد در پى ارضاى هوسهاى مردم باشد. لا اءتّبع اءهوائكم
6- هواپرستى ، زمينه ى هدايت را در انسان از بين مى برد. لااءتّبع اهوائكم ... ما اءنا من المهتدين
57- قُلْ إِنِّى عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّى وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِى مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفصِلِينَ
ترجمه :
بگو: همانا من از طرف پروردگارم بر دليل آشكارى هستم ، ولى شما آن را دروغ پنداشتيد. آنچه را شما (از عذاب الهى ) با شتاب مى طلبيد به دست من نيست فرمان جز به دست خدا نيست كه حقّ را بيان مى كند و او بهترين (داور و) جدا كننده ى حقّ از باطل است .
نكته ها :
O بيّنة ازكلمه ى بينونة (جدايى )، به دليلى گفته مى شود كه به طور كامل و روشن ، حق و باطل را از هم جدا مى كند. دلائل و معجزات پيامبران ، نه ثقيل بود نه مبهم ، همه مى فهميدند و اگر لجاجت نمى كردند، از جان و دل مى پذيرفتند، به همين خاطر پيامبران خود را داراى بيّنه معرّفى مى كردند.
O كفّار مى گفتند: اگر راست مى گويى ، چرا قهر خدا بر ما نازل نمى شود؟ تستعجلون به نظير آيه اى كه مى گفتند: اگر اين مطلب راست است ، خدايا بر ما سنگ بباران ، فامطر علينا حجارةً من السماء(126) استعجال و عذاب خواهى در اقوام ديگر هم بوده و به حضرت هود و صالح و نوح هم مى گفتند: اگر راست مى گويى عذاب موعود را سريعاً براى ما بياور. فَاتِنا بما تَعدُنا(127)
پيام ها :
1- دعوت انبيا بر اساس بينه است ، نه خيال و تقليد كوركورانه على بيّنة
2- اعطاى بيّنه به پيامبر، پرتوى از ربوبيّت خداوند است . بيّنة من ربّى
3- انبيا بايد بيّنه ى الهى داشته باشند، نه آنكه طبق تقاضاى روزمرّه ى مردم كار كنند. بيّنة من ربّى (قرآن ، بيّنه و دليل روشن وگواه حقانيّت پيامبر صلى الله عليه و آله است )
4- پيامبر اسلام بر قرآن كه بيّنه ى اوست ، احاطه ى كامل دارند. (على بيّنة به معناى استعلا و احاطه بر مفاهيم قرآن است )
5- كافران ، بيّنه ى پيامبر را تكذيب مى كنند، ولى انتظار دارند او از هواهاى نفسانى آنان پيروى كند. لا اتّبع اهوائكم كذّبتم به
6- با بهانه جويان ، صريح حرف بزنيد. ما عندى
7- پيامبر، تنها فرستاده اى همراه با منطق و بيّنه است و نظام هستى به دست خداست . (با تقاضاى نزول سريع قهر الهى از پيامبر، قلع و قمع خود يا نابودى هستى را نخواهيد). ما تستعجلون به
8- آيه ، هم تهديد كافران است ، هم دلدارى پيامبر. و هو خيرالفاصلين
58- قُل لَوْ اءَنَّ عِندِى مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِىَ الاَْمْرُ بَيْنِى وَبَينَكُمْ وَ اللّهُ اءَعْلَمُ بِالظَّلِمِينَ
ترجمه :
بگو: اگر آنچه كه درباره آن شتاب مى كنيد نزد من بود (و به درخواست شما عذاب نازل مى كردم ،) قطعا كار ميان من و شما پايان گرفته بود، ولى خداوند به حال ستمگران آگاه تر است (و به موقع مجازات مى كند).
پيام ها :
1- عجله ى مردم ، حكمت خدا را تغيير نمى دهد. تستعجلون ... واللّه اعلم
2- كيفرها به دست خداوند است ، امّا اگر او به درخواست كفّار در عذاب خود عجله كند، هيچ كس باقى نمى ماند. لقضى الامر چنانكه در آيه 11 سوره ى يونس آمده است : ولو يُعجّل اللّه للنّاس الشّر استعجالهم بالخير لقضى اليهم اءجلهم
3- خدا طبق حكمت وسنّت خود، به ظالمان مهلت مى دهد. قل لو ان عندى ماتستعجلون به لقضى ... واللّه اعلم بالظالمين
4- تاءخير در قهر و عذاب الهى سبب نشود كه كافران خيال كنند كفرشان از ياد رفته است . واللّه اعلم بالظالمين
5- اعراض از ايمان و عجله در عذاب ، ظلم است . بالظالمين
59- وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَاَّ إِلا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلا يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِى ظُلُمَتِ الاَْرْضِ وَ لاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلا فِى كِتَبٍ مُبِينٍ
ترجمه :
و گنجينه هاى غيب ، تنها نزد خداست و جز او كسى آن را نمى داند و آنچه را در خشكى ودرياست مى داند، وهيچ برگى از درخت نمى افتد جز آنكه او مى داند و هيچ دانه اى در تاريكى هاى زمين وهيچ تر وخشكى نيست ، مگر آنكه (علم آن ) در كتاب مبين ثبت است .
نكته ها :
O مفاتح ، يا جمع مِفتَح به معناى گنجينه و خزانه است ، يا جمع مِفتاح به معناى كليد است ، ولى معناى اوّل مناسب تر است .(128)
O كلمه ى تر و خشك ، كنايه از همه ى چيزهايى است كه مقابل همند، مثل مرگ و حيات ، سلامتى و مرض ، فقر و غنا، نيك و بد، مجرّد و مادّى . اين مطلب در آيه ى و كلّ شى ء اءحصيناه فى امامٍ مُبين (129) نيز بيان شده است .
O شايد مراد از سقوط برگ ها، حركات نزولى و مراد از دانه هاى در حال رشد زير زمين ، حركات صعودى باشد.(130)
پيام ها :
1- دليل آنكه عذاب عجولانه اى كه كفّار تقاضا مى كنند فرا نمى رسد، علم خداوند به اسرار هستى است . ما تستعجلون ... و عنده مفاتح الغيب
2- احكام الهى بر اساس آگاهى او بر غيب و شهود است . اِنِ الحُكم الاّ للّه و عنده مفاتح الغيب
3- دامنه ى علم غيب ، گسترده تر از علوم عادّى است . (زيرا قرآن درباره آن تعبير انحصارى دارد.) لا يعلمها الاّ هو
4- بر خلاف كسانى كه مى گويند خداوند تنها به كليّات علم دارد، خداوند به همه چيز دانا و از همه ى جزئيّات هستى آگاه است . پس بايد مواظب اعمال خود باشيم . لا تسقط من ورقة ...
5- جز خداوند، هيچكس از پيش خود علم غيب ندارد. و عنده مفاتح الغيب لايعلمها الاّ هو
6- در جهان ، مركزيّتى براى اطلاعات وجود دارد. فى كتاب مبين
7- نظام هستى ، طبق برنامه ى پيش بينى شده اى طراحى شده است . كتاب مبين
60- وَهُوَ الَّذِى يَتَوَفَّكُم بِالَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى اءجَلٌ مُسَمّىً ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
ترجمه :
و او كسى است كه (روح ) شمارا در شب (به هنگام خواب ) مى گيرد و آنچه را در روز انجام مى دهيد مى داند، سپس شما را از خواب برمى انگيزد تا مدّت معيّن (عمر شما) سپرى شود. عاقبت بازگشت شما به سوى اوست پس شما را به آنچه انجام مى دهيد خبر مى دهد.
نكته ها :
O جَرَحتم از جارحة به معناى عضو است ، عضوى كه با آن كار و كسب مى شود و سپس به خودِ كار و عمل گفته شده است .
O با اينكه خداوند به هنگام خواب روح انسان را مى گيرد، ولى مى فرمايد: ما شما را مى گيريم ، پس معلوم مى شود روح انسان تمام حقيقت اوست .
پيام ها :
1- خواب ، يك مرگ موقتى است و هربيدارى نوعى رستاخيز. يتوفاكم ، يبعثكم
2- قانون طبيعى آن است كه شب براى خواب و روز براى كار باشد. يتوفّاكم بالليل ، جرحتم بالنّهار
3- هر روز عمر، يك فرصت و بعثت جديد است . يبعثكم
4- زندگى ما، تاريخ و برنامه و مدّت معيّن دارد. اءجل مسمّى
5- خود را براى پاسخگويى قيامت آماده كنيم . اليه مرجعكم
6- خداوند با اينكه كار بد ما را مى داند ولى باز هم به ما مهلت داده و روح گرفته را به بدن برمى گرداند. يعلم ما جرحتم بالنّهار ثمّ يبعثكم
7- قيامت ، روز روشن شدن حقيقت اعمال است . ينبّئكم بما كنتم تعملون
61- وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَآءَ اءَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَيُفَرِّطُونَ
ترجمه :
وتنها اوست كه قهر واقتدارش مافوق بندگان است و نگهبانانى بر شما مى فرستد، تا آنكه چون مرگ يكى از شما فرا رسد، فرستادگان ما (فرشتگان ) جان او را بازگيرند و در كار خود، هيچ كوتاهى نكنند.
نكته ها :
O گرفتن روح در شب وبرگرداندن آن در روز يكى از نمونه هاى قاهربودن خدا برانسان است .
O مساءله ى قبض روح ، در قرآن هم به خداوند نسبت داده شده اللّه يتوفّى الانفس ، هم به ملك الموت و هم به فرشتگان . اين اختلاف تعبير شايد به خاطر آن باشد كه جان افراد عادى را فرشتگان مى گيرند و جان افراد برجسته را ملك الموت كه فرشته برترى است و جان اولياى خدا را ذات مقدّس او مى گيرد.
و شايد به اين دليل باشد كه ابتدا فرشتگان ، روح مردم را مى گيرند و سپس تحويل ملك الموت مى دهند و آنگاه ملك الموت (عزرائيل ) روح هاى گرفته شده را به خداوند تحويل مى دهد و به همين دليل گرفتن روح مردم هم كار فرشتگان و هم كار ملك الموت و هم كار خداوند به شمار مى رود.
O ممكن است مراد از فرشتگان محافظ، آنان باشند كه مراقب و نگهدار انسان از حوادثند،(131) له معقّبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امراللّه (132) و ممكن است مراد از حفظه ، فرشتگانى باشند كه ماءمور ثبت و ضبط اعمال انسانند. رسلنا لديهم يكتبون (133)
O ايمان به مراقبت فرشتگان از انسان ، عامل شكر از خداست ، همان گونه كه ايمان به ثبت اعمال توسّط فرشتگان عامل حيا و تقواست .
پيام ها :
1- خداوند، قدرت و سلطه ى كامل دارد و اگر ما را آزاد گذاشته ، به خاطر مهلتى است كه از روى لطف اوست . و هو القاهر...
2- تسلّط خدا بر بندگان چنان است كه كسى را تاب مقاومت نيست . و هو القاهر فوق عباده
3- در دستگاه آفرينش ، انواع مراقبت ها وجود دارد. حفظة
4- فرستادن فرشتگان محافظ، دائمى است . يُرسل (فعل مضارع نشانه ى دوام و استمرار است )
5- هر دسته از فرشتگان ، ماءموريّت خاصّى دارند. حفظة توفّته
6- براى قبض روح يك نفر چند فرشته حاضر مى شوند. اذا جاء احدكم الموت توفّته رسلنا
7- فرشتگان در انجام ماءموريّت ، سهل انگارى ندارند و معصومند. لايفرّطون چنانكه در آيه ديگر آمده است : لا يَعصون اللّه ما اءمرهم (134)
62- ثُمَّ رُدُّوَّاْ إِلَى اللّهِ مَوْلَهُمُ الْحَقِّ اءَلاَ لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ اءَسْرَعُ الْحَسِبِينَ
ترجمه :
سپس مردم به سوى خداوند، مولاى حقّشان بازگردانده مى شوند، آگاه باشيد كه دادرسى و داورى تنها از آنِ خداوند است و او سريع ترين حسابرسان است .
نكته ها :
O در روايات آمده است كه خداوند، حساب بندگانش را به اندازه ى دوشيدن شير يك گوسفند و در زمانى بسيار كوتاه ، انجام مى دهد.(135)
O از امام على عليه السلام سؤ ال شد: كيف يُحاسِبُ اللّه الخلقَ على كثرتهم ؟ فقال : كما يَرزقُهم على كثرتهم . فقيل : كيف يُحاسِبهم و لايرونه ؟ فقال : كما يَرزقهم و لايرونه (136) چگونه خداوند با وجود مخلوقين زياد به حساب آنان رسيدگى مى كند؟ حضرت فرمودند: همان گونه كه آنان را روزى مى دهد. سؤ ال شد: چگونه حسابرسى مى كند در حالى كه او را نمى بينند؟ فرمودند: همان گونه كه روزى شان مى دهد، ولى او را نمى بينند.
O سؤ ال : با اين همه آيات وروايات بر حسابرسى سريع الهى ، پس طولانى بودن روز قيامت براى چيست ؟
پاسخ : بلندى روز قيامت ، نوعى عقوبت است ، نه به خاطر فشار كار و ناتوانى از محاسبه ى سريع .(137) (بشر كه مخلوق الهى است ، در دنياى امروز به وسيله ى كامپيوتر، در كمتر از يك دقيقه بزرگ ترين محاسبات را انجام داده و مثلا انبارها و كالاهاى آن و امور مالى مربوط به آن را بررسى و محاسبه مى نمايد).
پيام ها :
1- بازگشت همه به سوى خداست و او يگانه قاضى قيامت است . ردّوا الى اللّه ... له الحكم
2- مولاى حقيقى كسى است كه آفريدن ، نظارت كردن ، خواب و بيدارى ، مرگ و بعثت ، داورى و حسابرسى به دست او باشد، الى اللّه مولاهم الحقّ
3- همه ى مولاها يا باطلند، يا مجازى ، مولاى حقيقى تنها خداوند است . اللّه مولاهم الحقّ و ولايت انبيا و اوليا، پرتوى از ولايت الهى است .
4- سرعت حسابرسى خداوند، از هر نوع و هر وسيله ى حسابرسى سريعتر است . و هو اءسرع الحاسبين
5- سرعت حسابرسى و رسيدگى به امور، يك ارزش و روش الهى است . و هو اءسرع الحاسبين
63- قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِن ظُلُمَتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً لَئِنْ اءَنْجَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّكِرِينَ
ترجمه :
بگو: چه كسى شمارا از تاريكى هاى خشكى و دريا (به هنگام درماندگى ) نجات مى دهد؟ وقتى كه او را آشكارا و پنهان مى خوانيد (و مى گوييد:) اگر خداوند از اين ظلمت ما را رهايى دهد، از شكرگزاران خواهيم بود.
64- قُلِ اللّهُ يُنَجِّيكُم مِنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ اءَنتُمْ تُشْرِكُونَ
بگو: خداوند شما را از اين ظلمت ها و از هر ناگوارى ديگر نجات مى دهد، باز شما (به جاى سپاس )، شرك مى ورزيد.
نكته ها :
O كلمه ى تَضرُّع به معناى دعاى آشكار و كلمه ى خُفية به معناى دعاى پنهان است .
O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: بهترين دعا، دعاى با صداى آهسته و خُفيه است و از جمعى كه با صداى بلند دعا مى خواندند، انتقاد كرد و فرمود: خداوند شنوا و نزديك است .(138)
O در آيه 12 سوره ى يونس نيز آمده است : انسان هنگام خطر، به ياد خدا مى افتد و او را مى خواند، امّا فلمّا كشفنا عنه ضرّه مَرّ كاءن لم يَدْعُنا الى ضُرٍّ مَسَّه همين كه مشكلش حل شد، سرش را پايين انداخته و مى رود، گويا ما را اصلاً صدا نزده است .
O شدايد براى انسان ، چهار حالت به وجود مى آورد: احساس نياز، تضرّع ، اخلاص و التزام به شكرگزارى . آرى ، شدايد و سختى ها و قطع شدن اسباب مادّى ، روح خداجويى را شكوفا مى كند و انسان در مشكلات ، دست خدا را مى بيند.
پيام ها :
1- يكى از شيوه هاى تبليغ و موعظه ، سؤ ال از وجدان مردم است . مَن يُنَجّيكم
2- يادآورى و توجّه دادن انسان به خلوص او در دعا به هنگام شدايد، از بهترين روشهاى خداشناسى است . تدعونه تضرّعا و خفية
3- انسان در سختى ها و شدايد، دست از كفر و شرك برداشته و موحّد مى شود. تدعونه تضرّعا و خفية
4- براى هر كس ، مشكل خودش ، بزرگ ترين مشكل است . اءنجانا مِن هذه
5- انسان به تعهّدات خود در برابر خدا بى وفاست . ثمّ اءنتم تشركون
6- بدترين نوع ناسپاسى ، شرك است . لنكوننّ من الشاكرين ... ثمّ انتم تشركون
7- راحتّى و احساس رهايى وبى نيازى ، زمينه ى غفلت از خدا و شرك به اوست . قل اللّه ينجّيكم منها و من كلّ كرب ثمّ انتم تُشركون
65- قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى اءَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِكُمْ اءَ وْ مِنْ تَحْتِ اءَرْجُلِكُمْ اءَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَاءْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الاَْيَتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ
ترجمه :
بگو: او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پايتان عذابى بر شما بفرستد يا شما را به صورت گروه هاى گوناگون با هم درگير كند، و طعم تلخ جنگ و خونريزى را توسط يكديگر به شما بچشاند. بنگر كه چگونه آيات را گونه گون بازگو مى كنيم ، باشد كه بفهمند.
66- وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُل لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ
و قوم تو اين قرآن را تكذيب كردند، با آنكه سخن حقّى است ، بگو: من وكيل و عهده دار ايمان آوردن شما نيستم .
نكته ها :
O لَبْس به معناى آميختن ، و شِيَع جمع شيعه ، به معناى گروه است .
O در آيه ى قبل ، قدرت نجات بخش الهى مطرح شد، اينجا قدرت قهر و عذاب او.
O امام باقر عليه السلام فرمودند: مراد از عذاب آسمانى ، دود و صيحه و مراد از عذاب زمينى ، فرورفتن در آن و مراد از يَلبِسَكم شِيَعا، تفرقه در دين و بدگويى و كشتن يكديگر است .(139) شايد آن حضرت در مقام بيان بعضى از نمونه ها بوده اند نه تمام مصاديق ، زيرا مثلا عذاب فوق شامل فشار طاغوت ها كه حاكم بر مردمند و عذاب تحت شامل قهرى بدنبال نافرمانى مردم از رهبر حقّ كه از مردم و در مردم و هم سطح آنان است نيز مى شود.
O تعابير گوناگونى در قرآن خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، اين مضمون را بيان مى كند كه پيامبر مسئولِ ابلاغ دين خداست ، نه اجبار مردم به ايمان آوردن . از جمله : ما جعلناك عليهم حفيظا(140)، لستَ عليهم بمصيطر(141)، ما اءنت عليهم بجبّار(142)، ما على الرّسول الاّ البَلاغ (143)، اءفانتَ تكره النّاس (144)، لااكراه فى الدّين (145)، اِن اءنت الاّ نذير(146) و قل لستُ عليكم بوكيل .
پيام ها :
1- يكى از وظايف پيامبر، يادآورى قدرت بى مانند خداوند است . قل هو القادر
2- شرك ، زمينه ساز دريافت انواع عذاب هاست . ثم انتم تشركون قل هو القادر...
3- خداوند، هم نجات بخش است ، هم عذابگر، آنكه آگاهانه سراغ غير خدا مى رود، بايد منتظر عذاب باشد. قل هوالقادر على اءن يبعث ...
4- تفرقه و تشتّت ، از عذاب هاى الهى و در كنار عذاب آسمانى و زمينى مطرح شده است . يلبسكم شيعاً
5- گاهى مردم ، به وسيله ى مردم و با دست يكديگر عذاب و تنبيه مى شوند. يذيق بعضكم باءس بعض
6- مبلّغان دينى بايد از روشهاى گوناگون براى ارشاد مردم بهره گيرند. اُنظر كيف نصرّف الا يات
7- اگر مفهومى را در قالب هاى متنوّع ارائه داديم ، به تاءثيرات بيشترى اميدوار باشيم نُصرّف الا يات لعلّهم يفقهون
8- چون راه شما حقّ است ، از تكذيب مردم نگران نباشيد. و هو الحقّ
9- تو مسئول وظيفه هستى ، ضامن نتيجه نيستى . لستَ عليكم بوكيل
67- لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرُّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ
ترجمه :
براى هر خبرى (كه خداوند يا پيامبرش به شما مى دهد) وقتى مقرّر است (كه در آن واقع مى شود) و به زودى خواهيد دانست .
نكته ها :
O در آيه ى قبل گفته شد: خداوند قدرت دارد از هرسو برشما عذاب نازل كند، اين آيه مى فرمايد: اگر عذابى بر كفّار لجوج نازل نشد، عجله نكنيد، زيرا براى تحقّق هر خبرى زمانى معيّن است .
پيام ها :
1- تحقّق همه ى خبرها و برنامه هاى الهى ، قطعى و بر اساس حكمت و زمان بندى معيّن است . (هيچ حادثه اى بدون برنامه و هدف وتصادفى نيست ) لكلّ نباءٍ مستقرّ
2- گرچه مجبور به ايمان آوردن نيستيد، ولى فكر عاقبت و فرجام كار خودتان باشيد. و سوف تعلمون
3- زود قضاوت نكنيد و مهلت دادن هاى الهى را نشانه ى غفلت خدا از خودتان نپنداريد. سوف تعلمون
68- وَإِذَا رَاءَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِى ءَايَتِنَا فَاءَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِى حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطنُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّلِمِينَ
ترجمه :
و هرگاه كسانى را ديدى كه در آيات ما (به قصد تخطئه ،) كندوكاو مى كنند، از آنان روى بگردان تا (مسير سخن را عوض كرده ) وارد مطلب ديگرى شوند واگر شيطان تو را به فراموشى انداخت ، پس از توجّه ، (ديگر)با اين قوم ستمگر منشين .
نكته ها :
O خوض به معناى كندوكاو وگفتگو به قصد تمسخر و تحقير است ، نه براى فهم و درك حقيقت .(147)
O بعد الذّكرى ممكن است به معناى تذكّر دادن ديگرى ، يا به معناى متذكّر شدن خود انسان باشد.
O سؤ ال : پيامبران الهى معصوم هستند، پس چگونه در آيه سخن از نفوذ شيطان در پيامبر مطرح شده است ؟ ينسينّك الشيطان
پاسخ : تاءثير شيطان در به فراموشى كشاندن ، مساءله اى فرضى است ، مثل آيه ى لئن اَشركتَ ليحبطنّ عملك (148) يا آيه ولو تقوّل علينا بعض الاَقاويل (149) يعنى اگر مشرك شوى ، يا اگر به ما نسبتى ناروا بدهى ، نه اينكه چنين شده است .
و ممكن است مراد اصلى آيه ، پيروان پيامبرند، نه خود ايشان ، همان گونه كه در فارسى ضرب المثلى است كه به در مى گوييم كه ديوار بشنود.
O مشابه اين مطلب ، در سوره ى نساء آيه 140 نيز آمده است : اذا سمعتم آيات اللّه يكفر بها و يستهزاء بها فلا تقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره ... اگر شنيديد كه به آيات الهى كفر مى ورزند يا مسخره مى كنند با آنان منشينيد تا سخن را عوض ‍ كنند.
O در روايات متعدّدى از پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه معصومين عليهم السلام از همنشينى با اهل گناه ، يا شركت در جلسه اى كه گناه مى شود و انسان قدرت جلوگيرى از آن را ندارد نهى شده است ، حتّى اگر آنان از بستگان انسان باشند. حضرت على عليه السلام به فرزندش وصيّت كرد: خداوند بر گوش واجب كرده كه راضى به شنيدن گناه و غيبت نشود.(150)
O رسول خدا صلى الله عليه و آله با استناد به اين آيه فرمودند: كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، در مجلسى كه در آن امامى سبّ مى شود و يا از مسلمانى عيب جويى مى گردد نمى نشيند.(151)
O حضرت على عليه السلام مجالسة الاشرار تورث سوء الظنّ بالاخيار همنشينى با بدان ، سبب سوء ظنّ به نيكان مى شود.(152)
پيام ها :
1- غيرت و تعصّب دينى خود نسبت به مقدّسات را به دشمنان نشان دهيد. اذا راءيت الّذين يخوضون فى آياتنا فاءعرض عنهم
2- اعراض از بدى ها ومبارزه ى منفى با زشتكاران ، يكى از شيوه هاى نهى از منكر است . فاءعرض عنهم
3- توجّه و گوش دادن به سخنان باطل (و ديدن و خواندن كتب و برنامه هاى گمراه كننده ) نكوهيده است .(153) يخوضون فى آياتنا فاءعرض عنهم البتّه در مواردى كه براى آگاهى و ردّ و پاسخ دادن توسط اهل فن باشد، منعى ندارد.
4- به جاى هضم شدن در جامعه ، يا گروه و مجلس ناپسند، وضع آن را تغيير دهيد. حتّى يخوضوا فى حديث غيره
5- اعلام برائت ومحكوم كردن لفظى كافى نيست ، بايد به شكلى برخورد كرد. فاعرض ... فلاتقعد
6- مجالست با ظالمان نارواست ، پس پرهيز كنيم . فلا تقعد
7- شرط تكليف ، توجّه و آگاهى است . اِمّا ينسينّك الشّيطان (فراموشى ، عذر پذيرفته اى است )
8- سخن گفتن به ناحقّ درباره ى آيات قرآن ، (از طريق استهزا، تفسير به راءى ، بدعت و تحريف ) ظلم است . الظالمين
69- وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِن شَىْءٍ وَلَكِن ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
ترجمه :
كسانى كه پروا پيشه كردند، به گناه ستمكاران بازخواست نخواهند شد، ولى بايد آنان را پند دهند تا شايد پرهيزكار شوند.
نكته ها :
O آيه ى تحريم همنشينى با ياوه گويان و مسخره كنندگان كه نازل شد، عدّه اى گفتند: پس به مسجدالحرام هم نبايد برويم و طواف نيز نكنيم ، چون دامنه ى استهزاشان تا آنجا هم كشيده شده است . اين آيه نازل شد كه حساب مسلمانانِ با تقوى كه به مقدار توان تذكّر مى دهند جداست ، آنها مسجدالحرام را ترك نكنند.(154)
O شركت در جلسه ى اهل گناه به قصد نهى از منكر وارشاد، مانعى ندارد، البتّه براى آنان كه با تقوا و نفوذ ناپذيرند، وگرنه بسيارى براى نجات غريق مى روند و خود غرق مى شوند.
 

شد غلامى كه آب جو آرد
 
آب جو آمد غلام ببرد
 
پيام ها :
1- رعايت اهمّ و مهمّ در مسائل ، از اصول عقلى و اسلامى است . شنيدن موقّتى ياوه ها به قصد پاسخگويى يا نجات منحرفان ، جايز است . و ما على الّذين يتّقون من حسابهم من شى ء
2- تقوا وسيله ى حفاظت و بيمه ى انسان در مقابل گناه است . (مثل لباس ضد حريق ، براى ماءموران آتش نشانى ) و ما على الّذين يتّقون
3- از همنشينى با ياوه سرايان پرهيز كنيم وسخنانشان را استماع نكنيم ، ولى اگر به ناچار چيزى به گوش ما، رسيد مانعى ندارد. ما على الّذين يتّقون ... من شى ء

 

next page

fehrest page

back page