آزادى

عباس يزدانى

- ۵ -


وقـتـى مـى گـوييم كه زن دوستى , يكى از ويژگى هاى انبياست ,بعضى مى گويند چطور ممكن اسـت كه انبيا به زنان شوهردار نظرداشته باشند؟ اين بدفهمى ناشى از اين است كه هرگاه از اين مقوله خاص , صحبت به ميان مى آيد, مصاديق نامشروع آن به ذهن تبادرپيدا مى كند, ولى مفاهيم ديـگر چنين سرنوشتى پيدا نكرده اند.
براى مثال از آزادى بيان , آزادى قلم , آزادى سياسى و نظائر آن مـعـنـاى بد ومصاديق نامشروع آنها به ذهن نمى آيد.
ولى به محض آنكه بگوييم آزادى جنسى , روابط نامشروع از آن مى فهمند.
احتمالا در فرهنگهاى ديگر نيز وضع از همين قرار است .
و بايد به دنـبـال منشاء روانى اين پديده بود.
بايد پرسيد چرا وقتى شما مى گوييد من موز و پرتقال راخيلى دوسـت دارم , كسى نمى گويد شما مى خواهيد از ديوار باغ مردم بالابرويدوبدون رضايت آنها موز و پـرتـقـال بـخوريد.
ولى اگر بگوييد من زنان را دوست دارم , به شهوترانى و روابط نامشروع متهم مى شويد.

باز هم در فضيلت و قداست عمل زناشويى

در روايـت اسـت كه رسول اكرم (ص ) به خانه ام سلمه وارد شد.
بوى خوشى استشمام كرد.
فرمود گـويـا زيـنب عطرفروش اينجا بوده است .
ام سلمه گفت آرى يا رسول اللّه او اينجاست .
زينب بعد ازعـرض ادب , گـفت : يا رسول اللّه همسرم توجهى به من ندارد.
رسول اكرم فرمود: براى او بيشتر آرايـش كـن .
زيـنـب گـفـت : هيچ عطرخوشبويى نيست مگر آنكه خود را به آن خوشبو مى كنم , مـعـذلـك شـوهرم ازمن روى گردان است .
رسول اكرم فرمود:اگرمى دانست وقتى به سمت تو مى آيد چقدر پاداش براى او ثبت مى شود از تو روى نمى گرداند.
سپس فرمود: وقـتـى مرد به سمت همسرش مى آيد دو فرشته او را احاطه مى كنندو به منزله كسى است كه در راه خـدا شـمشير كشيده است .
وقتى باهمسرش آميزش مى كند گناهانش آمرزيده مى شود و آن گاه كه غسل مى كند هيچ گناهى در نامه عمل او باقى نمى ماند ((76)).
در حديث ديگرى از قول رسول خدا (ص ) مى خوانيم : وقـتـى مـرد مـسـلـمان با همسرش آميزش مى كند, هفتاد هزار فرشته بالهايشان را براى او فرش مـى كـنـنـد و رخمت خدا بر آنها نازل مى شود.
وآن هنگام كه غسل مى كند در ازاى هر قطره آب , خداوند يك خانه براى او در بهشت بنا مى كند ((77)).
رسـول اكـرم در روز جـمـعـه اى به يكى از اصحاب خود فرمود آياامروز روزه گرفته اى ؟ آن مرد گـفـت نـه يـارسـول اللّه .
رسـول اكـرم فـرمـودندآيا صدقه داده اى ؟ مرد گفت : نه يا رسول اللّه .
پـيامبراكرم فرمودند:برخيز و برو با همسرت آميزش كن كه عمل زناشويى براى تو پاداش صدقه را دارد ((78)).
مـا كـه آمـيزش جنسى را كارى منفى تلقى مى كنيم و اگر اينگونه سخنان را از كسى بشنويم , از شـرم رنـگ به رنگ مى شويم , در صددانكار اينگونه اخبار بر مى آييم .
آخر چطور ممكن است عمل زنـاشـويـى در رديـف روزه گـرفتن و صدقه دادن محسوب شود و پيامبر اكرم آن رايكى از آداب عـبـادى روز مقدس جمعه ((79)) به حساب آورد.
امااينگونه بيانات در فرمايشات پيشوايان ما آن قدر زياد است كه جاى هيچگونه ترديدى باقى نمى ماند.

كثرت عمل زناشويى

يـكى از نكات جالب توجه , توصيه اسلام به چند همسرى وكثرت عمل زناشويى است .
مرحوم شيخ حـر عـامـلـى در كـتاب نفيس وسائل الشيعه , احاديث متعددى در باب استحباب كثرت همسران وكـثـرت عـمل زناشويى گرد آورده است .
عنوان اين فصل چنين است :استحباب همسران زياد و كثرت عمل زناشويى و پرهيز از افراط در اين كار.
در احـاديـث زيـادى مـى خـوانـيـم كـه زيـادى همسران و كثرت عمل زناشويى سنت انبياء بوده است ((80)).
قـابـل تـوجه اينكه از زياده روى در خوردن و خوابيدن و مال اندوزى نهى كرده اند.
اما در موضوع زناشويى به چند همسرى وكثرت عمل زناشويى ترغيب مى كردند.
آن بـزرگواران از فالوده و غذاهاى لذيذ فاصله مى گرفتند ((81)) ومى فرمودند مى خواهيم زهد بـورزيـم .
ولى در زن گرفتن و عمل زناشويى زهد به خرج نمى دادند.
رسول اكرم حتى در جنگها كه جدى ترين صحنه زندگى است , زنان خود را به نوبت همراه مى برد.
در حـديـث ديگرى آمده است كه اسراف در هر چيزى ممكن است به استثناى زن گرفتن .
هر چه بيشتر زن بگيريد مطلوب است ((82)).
اگـر مـردان به طور طبيعى تك همسرى باشند, و يا عمل زناشويى آن طور كه بعضى مى پندارند كارى منفى باشد, نبايد تا اين حد برچند همسرى و زياد آميزش كردن پافشارى شده باشد.
فلسفه اين كارچيست ؟ در حـديثى از امام باقر عليه السلام سؤال مى شود چرا گاهى ديده مى شود كه مرد مسلمان خيلى زيـاد عمل زناشويى انجام مى دهد؟امام در پاسخ فرمودند: مى خواهد با اين كار, عفت خود را حفظ كند وبه اين و آن تمايل جنسى پيدا نكند ((83)).
امـام صادق (ع ) فرمودند مردى نزد پدرم آمد.
پدرم به او فرمودآيا همسر دارى ؟ آن مرد گفت نه .
پدرم فرمود: اگر دنيا را به من ببخشند باز حاضر نيستم يك شب بدون همسر باشم .
بعد فرمود دو ركعت نماز مرد متاءهل بر يك شبانه روز نماز و روزه شخص مجرد ترجيح دارد.
سپس هفت دينار به او داد و فرمود اين پول را خرج ازدواج خودكن ((84)).
در واقـع پـيـشوايان دين با توصيه به چند همسرى و كثرت عمل زناشويى در صدد بودند تا غريزه جنسى را مهار كنند و زمينه گناه را ازبين ببرند.
به تعبير طنزآميز, آنها مى خواهند فرد مسلمان بـا خـشـاب خالى از خانه خارج شود و زمينه هرگونه تيراندازى از بين برود, مگرنه آنكه نگاه , تير شيطان است ((85)).
فـلـسـفه تاءكيد زياد اسلام بر پاسدارى از عفت و حجاب و پرهيز ازچشمچرانى ((86)) و خلوت با نـامـحـرم نـيـز هـمين است .
اگر در قرآن آمده است كه زنان در برابر بچه هايى كه روابط جنسى رامـى فـهـمند ((87)) , پوشش داشته باشند و در برابر نامحرمان با ناز وعشوه سخن نگويند و يا در مـعابر عمومى , كنار راه را انتخاب كنند و باكفش و لباسى ظاهر نشوند كه چشمها را به سوى آنها برگرداند, همه وهمه به جهت سركشى غريزه جنسى و بى قرارى مردان در برابرتشعشعات جنس مؤنث است .
نيز اگر تاءكيد شده است كه زن در بهترين لباس و آرايش , صبح وشب , خود را به شوهرش عرضه كند ((88)) , براى مهار غريزه جنسى است .
يـا اگـر در تـعـبـيـرى كـنـايـى فـرمـودنـد مـردان بـلافاصله در جايى كه زن ازآنجا برخاسته , ننشينند ((89)) , خواسته اند تحريك پذيرى و حساسيت فوق العاده مردان را ترسيم نمايند.
فـلـسفه ممنوعيت بيرون رفتن زن از خانه بدون اجازه شوهر نيزهمين است .
يعنى قانونگزار دين خواسته است هر وقتى كه مردتمايل به زن داشته باشد, زنش در دسترس او باشد ((90)).
طـولانـى تـريـن زمانى كه از آميزش جنسى نهى شده است زمانى است كه انسان در حال اعتكاف اسـت كـه بـيـش از سـه روز طول نمى كشد و در مسجد بايد انجام شود نه خانه .
اصل اعتكاف نيز امرى مستحب و اختيارى است .
مورد ديگر عمل حج است كه آن نيز سه روز يا كمتر از سه روز وقت مى برد.
براى ما باورنكردنى است اگر بشنويم پيشوايان ما توصيه كرده باشند كه حتى الامكان بدون همسر بـه سـر نـبـريـد, بـلكه هر شب مراسم آميزش داشته باشيد.
اما اگر به خاطر آوريم كه شريعت ما عـمل زناشويى را نوعى عبادت مى داند و به آثار مخرب محروميت جنسى كاملا واقف است , چنين توصيه اى كاملا حكيمانه تلقى خواهدشد ((91)).
چـنـانـكـه گفتيم رسول اكرم و امامان ما به دليل قوت ايمانشان دراين زمينه از ديگران موفق تر بودند.
حتى در بعضى موارد در يك شب چند مرتبه موفق به آميزش مى شدند ((92)).

معناى كثرت و قلت در متون دينى

لازم بـه تذكر است كه كثرت و قلت از مفاهيم نسبى اند و با مقايسه با ذهنيت عموم مردم بايد معنا شوند.
تـوضيح اينكه در جهان هستى همه چيز, حد و اندازه خاصى دارد كه اگر از آن حد بگذرد, نتيجه نـمـى دهـد يـا نـتـيـجـه معكوس مى دهد.
آب مايه حيات و ارزشمندترين عنصر جهان ماست .
اما اگـربـيش از اندازه مصرف شود, زيانبار است .
مثلا اگر سيل آسا به مزارع سرازير شود جز تخريب , نتيجه اى نخواهد داشت .
ازدواج و عمل زناشويى نيز از اين قاعده مستثنى نيست .
اگر به كثرت آن توصيه شده است , نسبت بـه حـدى اسـت كه عموم مردم , آن را حد متعارف مى شناسند.
در واقع پيشوايان دين مى خواهند تـصورعموم مردم را تخطئه كنند.
عموم مردم چنين مى انديشند كه عمل زناشويى , كارى منفى و شهوترانى است و خوب است كمتر انجام گيرد.
اسلام اين تلقى را تخطئه مى كند و مى گويد عمل زناشويى اگرچه تواءم با لذت است اما عملى مقدس است .
بلكه فوق عبادت است .
و خداوند در ازاى آن , پـاداش زيادى براى طرفين منظورمى كند.
ديگر اينكه عمل زناشويى تاءثير مستقيم بر عفت و پاكدامنى دارد, پس خوب است مرد و زن زياد آميزش كنند تا كاملا اشباع باشندو غريزه جنسى به طور طبيعى مهار شود.
پـس نـبايد به استناد اين توصيه ها, همه زندگى را تحت الشعاع ارضاى غريزه جنسى قرار داد و از آن سوى بام سرنگون شد.

گناه عزوبت

بـى صبرى انسان در برابر غريزه جنسى به حدى است كه در گفتارپيشوايان دين , تجرد و عزوبت مساوى با ارتكاب گناه دانسته شده است .
رسول اكرم به مردى كه همسر نداشت , فرمودند ازدواج كن والا از گناه كارانى ((93)).
بـه مرد مجرد ديگرى نيز فرمود ازدواج كن كه با اين وضعيت ازگناه كارانى , از برادران شيطانى .
سپس در همان مجلس دخترى را به عقد او درآورد.
در جاى ديگر فرمود خوار و فرومايه كسى است كه در تجردمى ميرد ((94)).
لازم بـه يادآورى است كه به دليل اطلاق روايات زيادى كه درنكوهش تجرد وارد شده است , فقها مـى گويند كراهت عزوبت منحصر به جوانان نيست بلكه پيرمردان و پيرزنان نيز در صورت امكان نبايد مجرد زندگى كنند.
در حديثى ديگر فرمود هر كس توان مالى داشته باشد و زن نگيرداز من نيست ((95)).
نسبت به كسانى كه دختران خود را به اميد پيدا شدن دامادهاى صد در صد مطلوب نگه مى دارند, هشدارهاى زيادى در بيانات پيشوايان دين پيدا مى كنيم .
يكى از علاقمندان امام جواد (ع ) در نامه اى از آن حضرت درمورد دخترانش كسب تكليف مى كند و مى گويد دامادهايى كه مثل خودم باشند پيدا نمى كنم .
امام (ع ) در پاسخ مى فرمايند: خـداى تـو را رحـمـت كند.
در اينباره انديشه مكن كه پيامبر اكرم فرمود هرگاه مردى كه دين و اخـلاق او را مـى پـسـنـديـد به خواستگارى آمد, او را قبول كنيد.
اگر او را رد كنيد, فتنه و فساد بزرگى بروز خواهدكرد ((96)).
روايت شده كه زنى به محضر امام صادق (ع ) آمد و عرض كرد:من زنى متبتله هستم .
(متبتله يعنى وارسته از كامجويى هاى دنيوى ) امام صادق به او فرمود: منظورت چيست ؟ آن زن گفت : من هرگز ازدواج نمى كنم .
امام فرمود: چرا ازدواج نمى كنى ؟ زن در پاسخ گفت : مى خواهم با اين كار به مقام عالى نايل شوم .
امام به او فرمود: از اين تصميم دست بردار.
اگر ترك ازدواج ارزش معنوى بود, حضرت زهرا به اين كـار سـزاوارتـر بـود.
زيـرا هـيـچ بانويى درنيل به ارزشهاى معنوى از حضرت زهرا پيشى نگرفته است ((97)).

سادگى ازدواج

آن قـدر عـزوبـت مـورد نـفـرت است كه پيامبر اكرم با كمترين شرائطزن و مرد را به عقد هم در مى آورد:
1. مـردى هـمـراه زنى به محضر پيامبر (ص ) آمد و گفت : من تصميم دارم با اين زن ازدواج كنم .
پـيـامـبر (ص ) از مقدار مهريه پرسيد,مرد گفت : چيزى ندارم .
پيامبر (ص ) در دست او انگشترى ديد,فرمود: ((همين انگشتر را مهر او قرار بده )) ((98)).
به اين ترتيب ازدواج آنها با كمال سادگى انجام شد.
2. زنى نزد رسول اكرم آمد و گفت مرا شوهر بده .
پيامبر اكرم فرمود: چه كسى حاضر به ازدواج با اين زن است ؟ مردى گفت : من .
پيامبر اكرم : چه چيزى به عنوان مهريه به او مى بخشى ؟ مرد: چيزى ندارم .
پيامبر اكرم : آيا چيزى از قرآن بلدى ؟ مرد: آرى .
پيامبر اكرم : اين زن را در ازاى تعليم همان مقدار قرآن كه بلدى به عقد تو درآوردم ((99)).
3. ام حـكـيـم همسر عكرمه بود.
عكرمه در يكى از جنگهاى صدراسلام به شهادت رسيد.
يزيد پسر ابـوسـفـيـان از او خـواسـتـگارى كرد.
ام حكيم به او جواب رد داد.
تا اينكه در عصر خلافت ابوبكر, جـنـگ ديگرى پيش آمد و ام حكيم براى كمك به مجروحان به منطقه جبهه آمد.
در جبهه يكى از رزمندگان به نام خالد بن سعيد از اوخواستگارى كرد.
او گفت صبر كن جنگ به پايان برسد بعد با هم ازدواج مى كنيم .
خالد گفت : به قلبم افتاده كه در اين جنگ شهيدمى شوم .
ام حكيم گفت : اكنون كه چنين است , مانعى ندارد.
خـالـد كـنـار پـلـى كـه در منطقه جبهه قرار داشت با ام حكيم ازدواج كرد و در همانجا جمعى از مسلمانان را به وليمه عروسى دعوت نمود.
آن پل به پل ام حكيم معروف شد.
هنوز مهمانى خالد به پايان نرسيده بود كه لشگر دشمن حمله كرد, خالد كه رزمنده اى شجاع بود به قلب دشمن زد و جمعى راكشت و سرانجام به شهادت رسيد ((100)).
ايـن سرگذشتها نشان مى دهد ازدواج مى تواند بسيار سهل و آسان و به طور سر پايى انجام شود و نـيـازى به تشريفات كمرشكن امروزى نيست .
بنابر اين اگر زن و مردى در يك برخورد يكديگر را بـپـسـنـدند وبا كمترين تشريفات , پيمان ازدواج ببندند, نه تنها كار خلافى نكرده اند, كه شايسته تـحـسـيـن انـد.
و اگـر ارتباط زناشويى در اسلام تا اين حد آسان است , پس مى توان گفت اسلام طرفدار آزادى جنسى است .
همچنانكه طرفدار آزادى بيان و آزادى قلم است و اين آزادى هاهرگز به معناى هرج و مرج و آزادى فحشا نيست .

محكم كارى در ازدواج

منظور از آسان گرفتن ازدواج , بى گدار به آب زدن نيست .
چنانكه گفتيم مردان در برابر غريزه جـنسى فوق العاده بى قرارند, چه بسا به عجله تعهداتى را قبول كنند و بعد از مدتى زير پا بگذارند.
از ايـن روتـعهد و ضمانت قانونى لازم است به خصوص در ازدواج دختران كه بايد با نهايت احتياط صـورت پذيرد.
قرآن نيز به اين نكته اشاره داردآنجا كه مى فرمايد و اخذن منكم ميثاقا غليظا.
ولى چنانكه گفتيم احتياط و محكم كارى به سنگين گرفتن مهريه و پيرايه هاى امروزى نيست .
فـلـسـفـه اصـرار پـيـشـوايـان ديـن در مـوضـوع كـم گرفتن مهريه (500درهم نقره ) ((101)) نيزهموارشدن راه ازدواج وجلوگيرى ازعزوبت بوده است .
سؤالى كه در اينجا مطرح مى شود اين است كه اگر قرار باشدازدواج به اين سادگى باشد, مردان بـه راحـتـى زنـان را طـلاق مى دهند واين خود ضربه به بنياد خانواده است .
آيا بهتر نيست مهريه قدرى سنگين باشد كه مردان به راحتى هوس نكنند زن را طلاق بدهند.
درپاسخ بايد گفت : راه مـحـكـم كـارى هـمـان است كه در بيانات ديگر پيشوايان ما به آن تصريح شده است .
آنها براى تـحـكـيـم بـنـيـاد خـانـواده فـرموده اند,بكوشيد دو ويژگى تعهد به دين و خوش اخلاقى را در خواستگاراحراز كنيد.
بهترين محكم كارى همين است نه سنگين گرفتن مهريه .
اگـر مـردى تـعهدى به دين نداشته باشد و بخواهد زنش را طلاق دهد, آن قدر زن را تحت فشار قـرار مـى دهـد كه زن , همه مهريه راببخشد و جان خود را نجات دهد.
اگر سرى به دادگاههاى خانواده بزنيم و پرونده هاى طلاق را مورد مطالعه قرار دهيم , ثابت مى شود كه سنگينى مهريه اگر مـوجـب كـينه توزى نباشد, عامل تحكيم خانواده نيست .
متاءسفانه در سالهاى اخير كه مهريه سير صـعودى پيدا كرده وبه هزار سكه طلا رسيده است , نه تنها آمار طلاق كمتر نشده بلكه بيشتر هم شـده اسـت ((102)) خـود بالا بودن مهريه , در صدى از زنان راتشويق مى كند كه به اتكاى مهريه زيادشان , از طلاق نهراسند.
نكته ديگر اينكه رسول اكرم فرمودند: هر زنى قبل از مراسم زفاف , مهريه اش را به شوهرش ببخشد, در ازاى هر دينار, پاداش آزادكردن يك برده براى او ثبت مى شود.
شخصى پرسيد بعد از زفاف چطور؟ پيامبر فرمود: آن هم نيكوست و نشان دوستى و صميميت است ((103)).
اگـر قـرار بـود مهريه , پشتوانه ازدواج و اهرمى براى جلوگيرى ازطلاق باشد, نبايد بخشيدن آن مستحب باشد.

سن ازدواج

يكى از پيامدهاى شوم فاصله داشتن از فرهنگ اسلامى , تاءخيرسن ازدواج است .
عقده هاى روانى و انحرافات جنسى و رواج بزه كارى و جرائم , بخشى از عوارض اين پديده شوم است كه سوغات دنياى صنعتى است .
شواهد تاريخى گواه اين است كه امامان ما در سنين قبل از 20سالگى ازدواج مى كردند: امـام سـجـاد (ع ) در سال 38 هـ ق متولد شد.
ماجراى كربلا درآغاز سال 61 رخ داد.
در عين حال مورخين نوشته اند كه امام باقر دركربلا چهار ساله بود.
از اين مطلب مى فهميم كه امام سجاد (ع ) قبل از20 سالگى ازدواج كرده است .
امـام كـاظـم (ع ) درسال 128 هـ ق متولد شد و امام رضا (ع ) درسال 148 ديده به جهان گشود.
نتيجه مى گيريم كه امام كاظم قبل از20 سالگى ازدواج كرده است .
امـام جـواد (ع ) در سال 195 هـ ق متولد شد.
و امام هادى (ع ) درسال 212 ديده به جهان گشود.
نتيجه مى گيريم كه امام جواد در موقع ازدواج كمتر از 17 سال داشته اند.
امـام هادى (ع ) در 212 هـ ق به دنيا آمد.
فرزندش امام حسن عسكرى در سال 232 ديده به جهان گشود.
بنابر اين امام هادى بايدقبل از 20 سالگى ازدواج كرده باشند.
امـامـان (ع ) در مـورد فـرزنـدانـشـان نـيز همين شيوه را داشتند و نوعاقبل از 20 سالگى وسائل ازدواجشان را فراهم مى كردند ((104)).
لحن بيانات پيشوايان دين به گونه اى است كه گويا جامعه ازتاءخير ازدواج دختران بيشتر آسيب مى بيند.
در رهنمودهاى دينى تاءكيدهاى زيادى در اين باره به چشم مى خورد.
رسول اكرم در هشدارى فرمودند: جبرائيل از جانب خداوند دانا و مهربان اين پيغام را آورد كه : اى محمد دوشيزگان به منزله ميوه هاى رسيده درختند.
اگر چيده نشوند تابش خورشيد آنها را تباه ساخته و بادها آنها را كنده و پراكنده خواهد ساخت .
همچنين دوشيزگان وقتى به سن ازدواج مـى رسـند,دچار درد و التهابى مى شوند كه يگانه داروى آن شوهر كردن است .
درغير اين صورت نمى توان از فساد و تباهى آنها ايمن بود زيرا آنهابشرند.
سـپـس قبل از آنكه از منبر فرود آيد, دختر عموى خود را به عقدمقداد بن اسود درآورد با آنكه از جـهت موقعيت اجتماعى از مقدادبالاتر بود و فرمود اين كار را كردم تا ازدواج را از جايگاه بلندش , فرودآورم .
(انما زوجت ابنة عمى المقداد ليتضع النكاح ) يعنى مى خواهم بااين كار ابهت ازدواج را بشكنم تا شؤونات اجتماعى و موقعيت هاى مادى ملاك همتايى زن و مرد قرار نگيرد ((105)).
در حـديـث ديـگـرى آمده است كه سعادت مرد در اين است كه درشوهر دادن دخترش به قدرى شتاب كند كه دخترش در خانه شويش عادت ماهانه شود ((106)).

مخالفت با آزادى

مـصـلـحـت انديشى در برابر خداوند و سختگيرى در قبال آزادى هاى مشروع به شهادت تاريخ از ويـژگـيـهـاى خـلـيـفـه ثـانـى است .
اومردى خشن , درشتخو, ترسناك و زن ستيز بود.
ابن ابى الحديدمى گويد اكابر اصحاب از ملاقات با او پرهيز داشتند.
ابن عباس مى گفت فلان مساءله را تا عـمر زنده بود جراءت نكردم مطرح كنم و باخود مى گفتم شلاق عمر از شمشير حجاج ترسناكتر اسـت ((107)).
عـمـر خـيلى اصرار داشت كه زنان پيامبر در پرده باشند و بيرون نروند.
او زياد اين مـطـلـب را در مـيـان مى گذاشت .
به زنان پيامبر مى گفت اگراختيار با من بود چشمى شما را نمى ديد.
يك روز بر آنان گذشت وگفت آخر شما با ساير زنان فرق داريد همچنانكه شوهر شما با سايرمردان فرق دارد.
بهتر است به پرده در شويد زينب همسر رسول خداگفت پسر خطاب وحى در خـانـه مـا نـازل مى شود آنگاه تو نسبت به ماغيرت مى ورزى و تكليف معين مى كنى ؟ ((108)) حضرت على عليه السلام در توصيف عمر مى فرمايد: فـصـيـرهـا فـى حوزة خشناء يغلظ كلمها و يخشن مسها ويكثر العثارفيها والاعتذار منها فصاحبها كراكب الصعبة ان اشنق لها خرم وان اسلس لها تقحم ((109)).
ابوبكر خلافت را به كسى واگذاشت كه سرشتى تند و خويى سركش و طبيعتى خشن داشت .
او در سخن فراوان به لغزش دچار مى گشت و فراوان پوزش مى طلبيد.
كسى , با چنان خلق و خوى همچون كسى است كه بر شترى سركش و نافرمان سوار باشد.
پس اگر مهار شتر فراكشد بينى شتر از هم بشكافد و اگر زمام او فرو هلد او را بر زمين كوبد و هلاك سازد.
عمر كه به شهادت تاريخ سمبل خشونت و سختگيرى است ((110)) بارها در برابر پيامبر به اعتراض قـد برافراشت و ازسهل گيرى پيامبر در روابط زناشوئى برآشفت .
و همانطور كه پيامبرپيش بينى كـرده بـود او هرگز به اينگونه احكام كه مناسب با سماحت وسهولت شريعت اسلامى است , ايمان نياورد.

احكام آسان دين براى پيوند زن و مرد

1. روا نيست انسان با قسم خوردن يا عهد و پيمان راه ارضاءغريزه جنسى را حتى به طور مختصر بر خـود ببندند.
خداوند نيز به حداقل محدوديت در تشريع ازدواج اكتفا كرده است .
براى مثال عادت ماهانه را مانع ازدواج قرار نداده , اما آن را مانع طلاق قرار داده است .
با آنكه عادت ماهانه چون مانع آميزش زناشوئى است به ازدواج مربوط است نه به طلاق كه جدائى است و زن و مرد از آن به بعد با هم كارى ندارند.
در كـتـاب وسـائل الـشـيعه نيز ذيل عنوان فضيلت متعه اگرچه با نذرو سوگند, متعه را بر خود تـحريم كرده باشد ((111)) چند روايت نقل شده است .
در اين روايات امام (ع ) كسانى را كه با نذر و سـوگند,ازدواج موقت را بر خود تحريم كرده اند, مورد عتاب قرار داده ومى فرمايد در واقع با اين كار تصميم به گناه گرفته ايد.
2. عقد ازدواج مشروط به حضور شاهد نيست .
3. دولت اسلامى موظف است از بودجه بيت المال , هزينه ازدواج جوانان تهيدست را تاءمين نمايد.
4. اگـر چه ازدواج دختر رشيده بنابر احتياط مشروط به اجازه پدراست , اما فقهاء متفقند كه اگر پدر بى جهت از ازدواجى كه به مصلحت دختر است جلوگيرى كند, اجازه اش اعتبارى ندارد.
5. هر گونه حرج و فشارى در ارضاى غريزه جنسى مذموم شناخته شده است .
رسول اكرم به زنان تـوصـيـه مـى كـرد كه مبادا با طول دادن نماز, همسرانشان را از آميزش جنسى محروم كنند.
در حديثى ديگر فرمودند زنى كه شوهرش او را به بستر فرا بخواند و او بگويدصبر كن , الان مى آيم و آن قـدر طـول بـدهـد كـه شوهرش بخوابد, چنين زنى مادام كه شوهرش در خواب است مورد لعنت فرشتگان است ((112)).
باز فرمودند هنگامى كه شوهر تمايل به مقاربت دارد زن در هر وضعيتى كه باشد بايد خود را آماده نمايد ((113)).
(مگر آنكه مريض باشد يا عذر جدى ديگرى داشته باشد).
6. همچنين اگر كسى آب در اختيار نداشته باشد و بداند اگرآميزش كند ناچار است با تيمم نماز بخواند, به او اجازه داده شده است , آميزش كند و با تيمم نماز بخواند.
7. لازم نيست صيغه عقد را شخص ثالث اجرا كند.
خود زن ومرد مى توانند صيغه عقد را بخوانند.
و اگـر نمى توانند به عربى بخوانند, مى توانند به زبان خودشان بخوانند, حتى به طور تلفنى نيزعقد صـحـيح است .
كافيست زن بگويد خود را به همسرى تو درآوردم و مرد بگويد پذيرفتم .
(در ازدواج موقت بايد مهريه و مدت مشخص شود) 8. اگـر در ضـمـن عـقـد ازدواج , شرط حرامى ذكر شود, عقد باطل نمى شود و فقط شرط باطل است .
(درحالى كه در بيع , چنين شرطى معامله را باطل مى كند) 9. اگر مرد در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقدبفهمد زن باكره نيست , بنابر احتياط نمى تواند عقد را به هم بزند.
10. اگر در ازدواج دائم , مهريه ذكر نشود, عقد باطل نمى شود.
وبايد مهرالمثل پرداخت شود.
11. در ازدواج دائم و مـوقـت اگر كاميابى هاى زناشويى در حدآميزش كامل نباشد, بعد از جدايى لازم نيست زن عده نگه دارد وبلافاصله مى تواند به عقد مرد ديگرى درآيد.
12. مـراعـات عده براى زن يائسه لازم نيست .
بنابر اين مى توانددر فاصله اى كوتاه مثلا يك روز به عقد چند نفر در بيايد.
13. ازدواج بـا زن زنـاكـار كراهت دارد ولى حرام نيست .
و روابطنامشروع قبلى , عده ندارد.
حتى اگر زنى بطور نامشروع باردار باشدمى توان او را عقد كرد و در همان حال با او آميزش نمود.
14. اگر زنى بگويد شوهر ندارم , مى توان او را عقد كرد.
15. اگر زنى بگويد در عده نيست , مى توان او را عقد كرد.
16. اگر زنى براى ازدواج موقت اظهار آمادگى نمايد, مى توان بااو ازدواج كرد و لازم نيست از او سؤال شود كه همسر دارد يا ندارد,هنوز در عده همسر سابق است يا عده او سر آمده است ؟ 17. براى كسى كه ميل به زن ندارد نيز ازدواج مستحب است .
18. استحباب ازدواج با يك زن منتفى نمى شود.
بلكه ازدواج هاى بعدى نيز مستحب است ((114)).
19. اسـتحباب ازدواج با ازدواج دائم منتفى نمى شود.
بلكه باداشتن همسر دائم نيز, ازدواج موقت استحباب دارد.
20. ازدواج براى كسى كه در فشار غريزه جنسى بسر مى برد,واجب است .

موانع طلاق

به همان اندازه كه اسلام براى پيوند زن و مرد, كار را آسان گرفته است , براى گسسته شدن پيوند زناشويى مانع به وجود آورده است .
1. اعلان كرده است كه طلاق منفورترين چيز در پيشگاه خداست .
2. براى رفع اختلاف زن و شوهر, به حكميت توصيه كرده است .
3. عادت ماهانه و نفاس مانع طلاق اند.
4. اگر زن پاك باشد ولى در آن پاكى آميزش صورت گرفته باشد,باز طلاق صحيح نيست .
5. حضور دو شاهد عادل , ضرورى است .
6. طلاق اگر با اكراه و اجبار باشد, باطل است .
7. در فـاصله عده , مرد مى تواند از طلاق منصرف شود و بدون عقد جديد, روابط زناشويى را از سر گيرد.
8. در طـلاق رجعى , مرد حق ندارد بعد از طلاق , زن را به خانه پدر و مادر و كسانش بفرستد.
بلكه زن بايد تا پايان عده در همان خانه بماند تا زمينه آشتى فراهم باشد.
خود زن نيز حق ندارد خانه را ترك كند.
9. كسى حق ندارد در عده طلاق به زن پيشنهاد ازدواج بدهد.
10. براى جلوگيرى از طلاق هاى پى درپى , شرط محلل را قرارداده است .
ايـنگونه احكام و نظائر آن نشان دهنده سهل گيرى خداوند درارتباط زن و مرد و سختگيرى او در جدايى زن و مرد است .

اخلاق جنسى در غرب

از ديـدگـاه مـسـيـحيت زن ذاتا موجود پليدى بود و عمل مقاربت ولو با زن شرعى عمل كثيفى شـمـرده مـى شـد.
از ايـن رو افـراد مقدس وپاك و منزهى كه شايستگى داشتند به مقامات عالى روحانى برسندكسانى بودند كه در همه عمر زنى را لمس نكرده و با زنى نزديكى نكرده باشند.
پاپ از مـيـان افرادى انتخاب مى شود و اكنون هم چنين است كه تمام عمر را در تجرد بسر برد و اصلا نفس تجرد مقدس بود.
مى گفتند افرادى استعداد دارند به اين مقامات نائل شوند كه در تمام عمر با هيچ زنى تماس نداشته باشند.
اين افراد كم هستند و همينهاهستند كه بعدا كشيش و كاردينال مـى شـونـد و بـعـضـى بـه حـد پـاپ مى رسند.
ولى همه مردم نمى توانند مجرد باشند.
اگر ما به مـردم بـگـويـيم مجرد زندگى كنند, مرتكب زنا خواهند شد كه پليدتر است وبيشتر عمل جنسى انجام خواهند داد.
بنابر اين از باب دفع افسد به فاسد ازدواج را اجازه مى دادند.
متفكر شهيد استاد مطهرى مى نويسد: ((بـراى مـا مـسـلـمـانـان كـه عـلاقـه دو هـمـسـر به يكديگر را از نشانه هاى بارز وجود خداوند مـى دانـيم ((115))
و نكاح را سنت و تجرد را يك نوع شر حساب مى كنيم هنگامى كه مى خوانيم يا مـى شـنـويـم كه بعضى آيين ها علاقه جنسى را ذاتا پليد و آميزش جنسى را و لو با همسرشرعى و قـانـونـى , موجب تباهى و سقوط مى دانند, دچار تعجب مى شويم .
عجب تر اينكه مى گويند دنياى قديم عموما گرفتار اين توهم بوده است .
برتراندراسل فيلسوف اجتماعى معاصر مى گويدعوامل و عـقـائد مخالف جنسيت در اعصار خيلى قديم وجود داشته و به خصوص در هر جا كه مسيحيت و ديـن بـودا پـيروز شد اين عقيده نيز تفوق يافت .
در آن نقاط دنيا نيز كه دورتر از تاءثير مذهب بودا ومـسيح بوده است اديان و راهبانى بودند كه طرفدارى از تجردمى كردند مانند اسنيت ها در ميان يـهـوديـان و بـديـن طـريق يك نهضت عمومى رياضت در دنياى قديم ايجاد شد.
در يونان و روم مـتـمـدن نـيـزطـريقه كلبيون جاى طريقه اپيكور را گرفت .
نو افلاطونيان نيز به اندازه كلبيون رياضت طلب بودند.
از ايران اين عقيده به سمت باختر پخش شد كه جنس ماده عين تباهى است و بـه هـمراه آن اين اعتقاد به وجودآمد كه هر گونه رابطه جنسى ناپاك است و اين عقيده با جزئى اصـلاح اعتقاد كليساى مسيحيت محسوب گرديد.
اين عقيده قرنها وجدان انبوه عظيمى از افراد بـشـر را تحت نفوذ ترس آور و نفرت انگيز خودقرار داد و به عقيده روانكاوان اين عقيده اختلالات روانـى وبـيماريهاى روحى فراوانى را موجب شده است كه از اين جهت مانندندارد.
منشاء پيدايش اينگونه افكار و عقائد چيست ؟ چه چيز سبب مى شود كه بشر به علاقه و ميل طبيعى خود به چشم بـدبـيـنـى بـنـگرد ودر حقيقت جزئى از وجود خود را محكوم كند؟ علل گوناگونى مى تواند در گـرايـش بشر بدين گونه افكار و آراء دخيل باشد.
ظاهراعلت اين كه فكر پليدى علاقه و آميزش جـنـسـى در مـيـان مـسـيـحـيان تااين حد اوج گرفت تفسيرى بود كه از آغاز تشكيل كليسا از طـرف كـلـيـسا براى مجرد زيستن حضرت عيسى مسيح صورت گرفت .
گفته شد كه علت آنكه حـضـرت عـيـسـى تـا آخـر مجرد زيست , پليدى ذاتى اين عمل بود و به همين جهت روحانيون و مـقـدسـيـن مـسـيـحـى شـرطوصـول بـه مقامات روحانى را آلوده نشدن به زن در تمام مدت عـمـردانسته اند و پاپ از ميان چنين افرادى انتخاب مى شود.
به عقيده ارباب كليسا, تقوى ايجاب مى كند كه انسان از ازدواج خوددارى كند.
راسل مى گويد در رسالات قديسين به استثناى دو سه مورد درهمه موارد پدران كليسا از ازدواج به زشت ترين صورت ياد كرده اند.
هدف رياضت اين بود كـه مردان را متقى سازند.
بنابر اين ازدواج كه عمل پستى شمرده مى شد بايد منعدم مى شد با تير بكارت درخت زناشوئى را فرو اندازيد و اين عقيده راسخ سن ژروم درباره هدف تقدس است .
كليسا ازدواج را به نيت توليد نسل جايز مى شمارد.
امااين ضرورت پليدى ذاتى اين كار را از نظر كليسا از مـيان نمى برد.
علت ديگر جواز ازدواج از نظر آنها دفع افسد به فاسد است .
يعنى مى خواهند به اين وسـيله از آميزشهاى بى قيد و بند مردان و زنان جلوگيرى كنند.
راسل مى گويد نظريه سنت پل ايـن بـود كه توليد نسل هدف فرعى ازدواج بود.
هدف اصلى ازدواج جلوگيرى از فسق بوده است .
اين نقش اساسى زناشوئى است كه در حقيقت دفع افسد به فاسد شمرده شده است .
كليسا ازدواج را غـيـر قـابـل فـسـخ و طـلاق رامـمـنـوع مى شمارد.
گفته مى شود كليسا خواسته است بدين وسـيـله ازدواج را تقديس و از تحقير آن بكاهد.
ممكن است علت ممنوعيت طلاق و غير قابل فسخ بودن ازدواج از نظر كليسا اين باشد كه خواسته است براى كسانى كه از بهشت تجرد رانده شده اند جريمه و مجازاتى قائل شده باشد.
چنانكه مى دانيم عقائد تحقيرآميز راجع به خود زن در ميان ملل و اقـوام قـديـم مبنى بر اينكه زن انسان كامل نيست ,برزخى است بين انسان و حيوان , زن داراى نفس ناطقه نيست , زن به بهشت راه نخواهد يافت و امثال اينها زياد وجود داشته است .
اين عقائد و آراء تـا آنـجـا كـه از حدود ارزيابى زن تجاوز نكند اثر روانى غيراز احساس غرور در مرد و احساس حـقـارت در زن نـدارد.
امـا عقيده پليدى علاقه و آميزش جنسى مطلقا روح زن و مرد را متساويا آشـفـتـه مى سازد و كشمكش جانكاهى ميان غريزه طبيعى از يك طرف وعقيده مذهبى از طرف ديـگـر بـه وجـود مى آورد.
ناراحتى هاى روحى كه عواقب وخيمى بار مى آورد همواره از كشمكش مـيـان تـمايلات طبيعى و تلقينات مخالف اجتماعى پيدا مى شود.
از اين جهت است كه اين مساءله فوق العاده مورد توجه محافل روانشناسى و روانكاوى قرار گرفته است .
بـا تـوجـه بـه نـكـات فوق منطق عالى اسلام فوق العاده جلب توجه مى كند.
در اسلام كوچكترين اشـاره اى بـه پليدى علاقه جنسى و آثارناشى از آن نشده است .
اسلام مساعى خود را براى تنظيم اين علاقه به كار برده است .
از نظر اسلام روابط جنسى را فقط مصالح اجتماعى نسل حاضر يا نسل آيـنـده محدود مى كند.
و در اين زمينه تدابيرى اتخاذ كرده است كه منجر به احساس محروميت و نـاكـامـى و سـركوب شدن اين غريزه نشود.
متاءسفانه دانشمندانى امثال برتراندراسل كه ازعقائد مسيحيت و بودائى و غيره در اين زمينه انتقاد مى كنند درباره اسلام سكوت مى كنند.
به هر حال از نـظـر اسـلام عـلاقـه جـنـسـى نه تنها بامعنويت و روحانيت منافات ندارد بلكه جزء خوى و خلق انبياست .
در حديثى مى خوانيم من اخلاق الانبياء حب النساء طبق آثار و روايات فراوان , رسول اكرم و ائمه اطهار محبت وعلاقه خود را به زن در كمال صراحت اظـهـار مـى كـردنـد و بـرعـكـس روش كـسـانـى را كـه مـيـل به رهبانيت پيدا مى كنند سخت تقبيح مى كردند.
مـطالبى كه درباره پليدى علاقه جنسى و آثار ناشى از آن گفتيم مربوط به گذشته دنياى غرب بـود.
دنـيـاى غرب در زمان حاضر درزمينه اخلاق جنسى نسبت به گذشته به اصطلاح يك دور 180درجه اى زده است .
امروز همه سخن از تقديس و احترام علائق وروابط جنسى و لزوم آزادى و برداشتن هر قيد و بندى در اين زمينه است .
در گذشته آنچه گفته مى شد به نام دين بود و امروز نقطه مقابل آنها به نام علم و فلسفه پيشنهاد مى شود.
بدبختانه ما از ضرر افكارقديم غربيها با همه ضـعيف بودن وسائل ارتباطى ميان اقوام و ملل مصون نمانديم و كم و بيش در ميان ما رخنه كرد.
اما افكار جديدشان در اوضاع و احوال حاضر سيل آسا به سوى ما روان است .
))

چند همسرى يا تك همسرى

يكى از موضوعات مورد بحث اين است كه آيا انسان , طبيعتاموجودى تك همسرى است ياموجودى چـنـد هـمـسـرى و يا هيچكدام يعنى طبيعت انسان اقتضاى خاصى ندارد و بدون آنكه فشارى بر آن وارد شود خود را با هر دو وضعيت وفق مى دهد.
بعضى معتقدندطبيعت مردان چند همسرى و طـبيعت زنان تك همسرى است .
گواه اين مطلب اين است كه عموم مردان در طول تاريخ به يك زن اكـتفانمى كردند.
حتى در مناطقى كه چند همسرى از جهت قانون ممنوع است , مردانى كه از امكانات مادى برخوردارند با بيش از يك زن مرتبطند.
مورخ مشهور فرانسوى گوستاولابون قانون تـعـدد زوجات اسلام را يكى از مزاياى اين آيين مى شمارد و در مقايسه آن با روابطآزاد و نامشروع مردان با چند زن در اروپا مى نويسد: ((در غرب هم با وجود اينكه آب و هوا و وضع طبيعت هيچكدام چنين رسمى را ايجاب نمى كند با ايـن حـال تـك هـمـسـرى چـيزى است كه ما آن را فقط در كتابهاى قانون مى بينيم و الا گمان نـمـى كـنم بشود انكاركرد كه در معاشرت واقعى ما اثرى از اين رسم نيست .
راستى من متحيرم و نمى دانم كه تعدد زوجات مشروع و محدود شرق از تعددزوجات سالوسانه غرب چه چيز كم دارد؟ بلكه من مى گويم كه اولى ازهر حيث از دومى بهتر و شايسته تر است ((116)).
اسحق تيلر طى سخنانى در يكى از كليساهاى آلمان گفت : ((راسـت اسـت كه ظاهرا مسيحيان بيش از يك زن نمى گيرند ولى همه مى دانيم كه در نهان به طرز شرم آورى با چندين زن ارتباطنامشروع دارند)) ((117)).