آزادى

عباس يزدانى

- ۷ -


6. يـكى از موانع تسريع ازدواج , رسم جهيزيه است .
چنانكه مى دانيم از جنبه قانونى و شرعى , تهيه لـوازم زنـدگى مشترك به عهده مرد است .
ولى در اكثر شهرهاى ايران اين مهم به عهده خانواده دختراست .
البته اگر خانواده دختر تمكن مالى داشته باشند, چنين اقدامى شايسته تقدير است .
اما در زمـان مـا كه تهيه لوازم اوليه زندگى به علت بحران اقتصادى و رشد توقعات , بسيار سنگين و خـارج از اسـتـطاعت مالى اكثر خانواده هاست , بايد اين رسم را از رونق انداخت و به جوانان تفهيم شود كه توقع جهيزيه كامل از خانواده دختر بر خلاف قانون شرع است .
7. مـانـع بزرگ ديگرى كه ازدواج ها را به تاءخير انداخته , رشدروزافزون توقعات و بالا رفتن سطح زنـدگـى و تـغـيـيـر الـگـوى مـصـرف اسـت .
در گـذشـتـه هـاى نـه چـندان دور در هر خانه , خـانـواده هـاى مـتـعـددى بـا صميميت در كنار هم زندگى مى كردند.
هر اطاقى به يك خانواده اخـتـصـاص داشـت .
بسيارى مستاءجر بودند و خيلى اززوج هاى جوان با پدر و مادر خود زندگى مـى كـردند بدون اينكه احساس ناراحتى بكنند.
غذاى اكثر مردم معمولا غذايى بود كه با نان صرف مـى شـد مـثـل آبـگـوشـت , اشـكنه , كاله جوش و مانند اينها و به ندرت برنج خورده مى شد.
لباس وصله دار عيب شمرده نمى شد.
امـا امـروزه هـمـه بـه دنـبال ماشين , خانه ملكى و لوازم مستقل زندگى هستيم .
هيچكس لباس مـنـدرس يا وصله دار نمى پوشد.
همه توقع دارند روزى دو وعده غذاى گرم صرف كنند.
و آمار و ارقـام نشان مى دهد كه پر مصرف ترين كشور دنيا در مواد غذايى و سوخت يايكى از پر مصرف ترين كشورها هستيم .
بسيارى از نگرانى ها و جنگ اعصابها, معلول رشد توقعات ونگاه به بالا دست است .
8. مـا ضـمـن آنـكه ازدواج موقت را براى دختران و پسران جوان كه هنوز ازدواج نكرده اند توصيه نـمـى كـنـيم اما براى آشنايى پسر و دختر باروحيات يكديگر و با اطلاع و اجازه پدر دختر, اقدامى صـحـيـح مـى دانيم .
زيرا به ازدواج دائم منتهى خواهد شد.
وانگهى اين دوره كه به دوران نامزدى معروف است آن قدر شيرين و به ياد ماندنى است كه به وصف نمى آيد.
دختر و پسر مى توانند در اين دوره بـا روحـيـات هـم آشـنا شوند.
تضادها را به سازگارى و اختلاف سليقه ها را به يگانگى تبديل كنند.
مـمكن است بگوييد شايد در اين فاصله متوجه عيب وكمبودهاى يكديگر شوند و از هم جدا شوند.
در پاسخ مى گوييم اين خطرى است كه هر ازدواجى را تهديد مى كند.
با اين تفاوت كه اگراخلاق و روحيات يكديگر را نپسندند با سر آمدن مدت عقد به طورطبيعى كنار مى روند و نيازى به نزاع و طـلاق كـشـى نـيـسـت .
و چون عقدمشروط به عدم آميزش جنسى بوده , جاى هيچ نگرانى براى دخـترنيست .
اين وضعيت خيلى بهتر از آن است كه يكباره با عقد دائم باهم ازدواج كنند و پس از بچه دار شدن از هم جدا شوند.
و كودك بى گناهى ,قربانى ناسازگارى پدر و مادر شود.
امـروزه بـا آنـكـه ازدواج موقت منع قانونى ندارد معذلك دفترخانه ها از ثبت آن ابا مى ورزند.
بايد تمهيداتى اعمال شود تادفترخانه ها چنين ازدواجى را به رسميت بشناسند و از ثبت آن شانه خالى نـكـنند.
و قبل از دفترخانه ها بايد با كار گسترده فرهنگى كارى كنند كه خود مردم و به خصوص زنـان ايـن ازدواج را بـه رسـمـيـت بـشـنـاسـند.
براى اين اقدام صدا و سيما بايد برنامه ريزى هاى مـتـنـوعـى تـدارك بـبـيـنـد و در برنامه هايى مثل گفتگوى خانواده روى اين موضوع بحث هاى كـارشـنـاسى صورت گيرد.
و از زنان ما سؤال شود كه اگرجاى مسؤلان اجرايى كشور بودند چه تـصـمـيـمـى بـراى صـدهـا هزار زن بيوه و مطلقه كشور مى گرفتند.
آيا بايد در آتش محروميت جنسى بسوزند؟ آيا تاءهل , حق طبيعى آنها نيست ؟ آيا غريزه سركش جنسى قابل سركوب است ؟ چه چاره اى غير از چند همسرى مشكل آنها راكه مشكل همه آحاد ملت است , حل مى كند؟ بهتر نيست به جاى آنكه تابع احساسات زنانه باشيم , تسليم عقل و شرع باشيم ؟
9. كـسـانـى كـه بـا دانـشجويان و محيطهاى دانشگاهى تماس دارندواقفند كه تقريبا صد در صد دانشجويان دختر و پسر, طالب ارتباطسالم با يكديگرند.
حرف دل همه آنها اين است كه ما خواهان اين هستيم كه در دوران تحصيل با هم رفت و آمد سالمى داشته باشيم وبا روحيه هم آشنا شويم و بـعد از اتمام تحصيل بطور رسمى ازدواج كنيم و اگر احيانا يكديگر را مناسب با هم نيافتيم از هم كناره گيرى كنيم .
در بـرابـر اين خواست عمومى دو گونه مى توان موضعگيرى كرد.
يكى اينكه بگوييم شما سوء نيت داريـد.
مـى خـواهيد در اين دوران به عيش و كيف مشغول باشيد و بعد طرف مقابل را رها كرده و سـراغ كارتان برويد.
نه تنها به شما اجازه ارتباط نمى دهيم بلكه هر چه بتوانيم بين شما حائل ايجاد مى كنيم .
بـرخـورد ديگر كه منطقى تر مى نمايد اين است كه بگوييم آنچه شما طالب آن هستيد حق طبيعى شـماست و اسلام آن را به رسميت شناخته , بلكه بالاتر از آن را نيز اجازه داده است و ما به هر دختر وپـسـر دانـشجو كه قصد نامزدى داشته باشند, كمك مى كنيم .
حتى براى تسهيل در اين امر, در دانشگاههاى بزرگ دفترى حقوقى افتتاح مى كنيم تا نماينده رسمى سازمان ثبت اسناد, به آسانى , سندمحرميت براى دانشجويان صادر كند و اين ارتباط صورت قانونى پيداكند.
اين روش منطقى , جلو بسيارى از انحرافات اخلاقى و جرائم اجتماعى را مى گيرد.
و ثمرات آن از عـوارض احـتـمـالى آن به مراتب بيشتر است .
اگر براى جوان يك باغ انگور بخريم و كليدش را به اوبسپاريم , او هرگز از ديوار باغ ديگران براى دزدى بالا نخواهد رفت .
10. با توجه به اينكه بين سن بلوغ و فارغ شدن از تحصيل وخدمت سربازى و جذب بازار كار شدن , حدود پانزده سال فاصله مى شود, عملا بهترين بخش عمر در محروميت جنسى سپرى مى شود.
پيشنهاد ما اين است كه سنت نامزدى را در جامعه زنده كنيم و باتبليغات سالم آن را به يك سنت ملى تبديل كنيم .
پيشنهاد اين است كه بزرگترها, دختران و پسران نو جوان را به عقد هم درآورند و بـه آنـهااجازه دهند در حد محدود با هم معاشرت داشته باشند.
هر دو درخانه پدرى باشند و به تـحـصيل ادامه دهند.
رفت و آمد و روابطعاشقانه و معاشرت محدود, چند سالى ادامه پيدا كند تا تحصيل وخدمت تمام شود و بتوانند زندگى مستقل تشكيل دهند.
بعد از آنكه درسشان تمام شد و صـاحب كار و درآمد شدند, تشريفات رسمى وجشن عروسى بر پا كنند.
فايده چنين ازدواجى اين است كه تا حدزيادى جلو گناه و احساس محروميت جنسى را مى گيرد.

نقص نظام آموزشى

البته ريشه اين مشكل به نظام آموزشى كشور بر مى گردد.
در نظام آموزشى ما پس از دوازده سال تـحـصـيـل , جـوان , هيچ كارآيى ندارد.
نقص نظام آموزشى ما در اين است كه محصل مواد درسى بـسيارزيادى را در اين فاصله بايد بگذراند و پس از گذشت اين مدت طولانى چون در هيچ يك از مـواد درسـى بـطور متمركز كار نكرده است , در هيچ كدام صاحب نظر نيست .
نه تنها صاحب نظر نـيـست كه در حد آشنايى هم اطلاعات ندارد.
براى مثال سالهاى زيادى زبان خوانده مى شود ولى ديپلمه ما نه قادر به تكلم است و نه قادر به خواندن و نوشتن .
چـاره اسـاسى اين است كه دوران فراگيرى اطلاعات عمومى به همان دوران تحصيلات ابتدايى محدود شود و در شش سال بعد به طور متمركز, فقط يك ماده درسى تدريس شود ((138)).
اگر مـحـصلى شش سال به طور متمركز در يك زمينه كار علمى و عملى داشته باشد, بعد از گرفتن ديـپـلـم در حد كارشناس ارشد, تخصص خواهدداشت و به راحتى مى تواند جذب بازار كار شود و طبيعتا مى تواندازدواج بكند بدون آنكه سر بار پدرش باشد.
امـروزه بـر خـلاف زمـانـهاى گذشته به بركت رسانه هاى گروهى ,اطلاعات عمومى فراوانى به هـمـگـان الـقا مى شود و نيازى نيست كه به صورت مواد آموزشى تدريس شود بايد روى پرورش متخصص سرمايه گذارى نمود ((139)).
11. يكى از موانع ازدواج , آداب و تشريفات رو به ازدياد آن است .
ازدواجى كه پيامبر اكرم چنان سهل و آسان مى گرفت , و گاه به صورت سر پايى انجام مى شد, امروزه در اثر پيرايه هاى من درآوردى از عهده عموم مردم خارج است .
مـجـلـس بـلـه بـرون , جـشـن نامزدى , خريد بازار, جشن عقد, جشن عروسى , جهيزيه , پاتختى , سيسمونى , تهيه چند دست لباس يكبارمصرف براى مجلس عروسى و دهها آداب و تشريفات ديگر, ازدواج را براى جوانان رؤيايى دست نايافتنى كرده است .
بايد رسانه هاى جمعى با ابزار نقد و طنز به جـان ايـن رسومات پوچ بيافتند.
نه آنكه درصدا و سيما با آب و تاب فراوان از اين رسومات دست و پاگير به نام فرهنگ مردم تجليل شود.
12. دولـت بـا تـشـريح وضعيت جوانان و مشكل ازدواج , بايد ازعموم مردم كمك بگيرد.
براى اين منظور اعلان كند كه هر ايرانى روزى يك تومان به اين منظور اختصاص دهد.
اين مبلغ در 5 سال ازصد ميليارد تومان نيز تجاوز خواهد كرد.
اين پول هنگفت را مى توان به وام ازدواج اختصاص داد و بـه جـاى آنـكه به هر زوج جوان دويست هزار تومان (آن هم با هزار دنگ و فنگ ) وام بدهند, به هر زوج , دوميليون تومان وام دراز مدت بدهند.
براى وصول اين اعانه ملى مى توان آن را به بهاى آب و برق اضافه كرد, شبيه آنچه در مورد آبونمان صدا و سيما عمل مى شود.
اين طرح بسيار آسان و بسيار كارگشاست و اگر به عنوان يك ماليات دائمى از مردم گرفته شود شايد بتوان مبلغ دو ميليون تومان رابه طور رايگان در اختيار زوجهاى جوان قرار داد.
نـيـز دولـت بـايد شماره حسابى براى كمك به ازدواج جوانان اختصاص دهد و از افراد خير كمك بخواهد.
موفقيت اين طرح ها در گرو تبليغات رسانه هاى گروهى و تبيين معضلات ناشى از تاءخير ازدواج جوانان است .
13. ايـجـاد يـك وزارتخانه براى سامان بخشى به ازدواج بيش ازده ميليون نفر از جمعيت كشور, امـرى بايسته است .
اسم اين وزارتخانه مى تواند وزارت جوانان باشد ولى مهمترين مسؤليت آن بايد ازدواج و سپس اشتغال جوانان باشد, نه سرگرم كردن جوانان .
14. دولـت بـراى تـسـريـع ازدواج جـوانـان بـايـد از اهرم تشويق استفاده كند.
مثلا اعلام كند هر دانشجويى كه در دوران تحصيل ازدواج كند از پرداخت يكسال شهريه معاف است .
15. مى توان از سالن اجتماعات ساختمانهاى دولتى براى برگزارى مراسم جشن عروسى استفاده كـرد و بـه طـور رايـگـان آن را دراخـتـيـار زوج هـاى جـوان قرار داد.
اين طرح به مراتب بهتر از برگزارى مراسم عروسى در مساجد است كه از جهات زيادى مشكل دارد.
16. در قـوانـين فعلى كشور در مورد ازدواج دوم بايد تجديد نظرشود.
نبايد بر سر راه ازدواج دوم اين همه قيد و بند قرار دهيم .
اگرتصور مى كنيم با اين كار, حق زن اول را تاءمين مى كنيم بدون شـك اشـتباه مى كنيم .
اگر با ديد كلان به مشكلات جارى كشور در امرازدواج نظر كنيم و تحت تاءثير جو و احساسات نباشيم , هيچ شرطى اضافه بر آنچه قرآن و سنت شرط كرده است يعنى تمكن مالى براى اداره زن دوم , مطرح نخواهيم كرد.
در پـايـان اين بخش اين تذكر ضرورى است كه در جو ناسالم فعلى , ازدواج دوم مستلزم فروپاشى زنـدگـى اول و كـينه و عداوت دربين فرزندان و از بين رفتن حيثيت و شخصيت اجتماعى مرد اسـت .
ازايـن رو شـبـهـه حـرمت دارد.
نه تنها امور مباح و مستحب بلكه امرواجب نيز اگر چنين عـوارضـى در پـى داشته باشد, از وجوب مى افتد.
بلكه شايد حرمت پيدا كند.
همان بهتر كه صدها هـزار زن بدون شوهردر محروميت جنسى بسوزند و انحرافات و جرائم جنسى شيوع پيداكند ولى بنياد خانواده ها لطمه نبيند چنانكه گفتيم راه حل گذار از اين بحران , كار گسترده فرهنگى ازسوى رسانه هاى جمعى است .
آنها اگر بخواهند مى توانند اين مساءله را به نحو شايسته اى حل كنند.
نشريات كشور كه تعداد آنها از هزارتجاوز كرده است , بايد هر روز راجع به اين موضوع گزارش و خبر ومقاله ارائه دهند.
تـشـخـيص مشكلات و كاستى ها در روابط جنسى كار آسانى است اما اصلاح اين وضعيت , مستلزم تـغـيـيـر و تحول در باورها و سنت هاى ديرينه مردم است كه هر چند محال نيست اما به دشوارى مـعـجـزه اسـت .
بـار سـنگين اين مسئوليت چنانكه گفتيم بر دوش رسانه هاى جمعى و متوليان فرهنگى مردم است .
به اميد روزى كه راه ازدواج از هر جهت باز باشد و زن و مرد ازطرح نياز جنسى و پيشنهاد ازدواج طفره نروند و شرم و حياى مذموم از بين برود, و بزرگترها بنا به توصيه قرآن براى پيوند زناشويى پـا درميانى كنند, و رسم و رسومات موهوم و دست و پا گير به فراموشى سپرده شود و در سراسر كشور هيچ زن و مرد مجردى پيدا نشود.
آن روز شـاهـد سلامتى و شادابى مردم و به خصوص جوانان خواهيم بود.
افسردگى و خمود جاى خود را به طراوت و نشاطخواهد داد و راندمان كار و تحصيل ارتقاء خواهد يافت .
آمـار جـرائم جنسى به صفر و آمار جرائم غير جنسى به حداقل خواهد رسيد و بسيارى از معضلات جامعه , خود به خود حل خواهدشد.
آن روز شـاهـد شكوفايى هنر و شعر و ادبيات و ظهور هزاران عشق سوزان و صدها ليلى و مجنون خواهيم بود.
مـمكن است چنين عشق هايى , نوعى ديوانگى تلقى شود, اماچنين نيست .
عشق زمينى بارقه اى از عشق حقيقى و اكسير تحول شخصيت و تلطيف روح است .
عشق , قواى خفته را بيدار و قابليت هارا بـه فعليت مى رساند.
عشق , استعدادهاى باطنى را شكوفا و اراده وهمت را صد چندان مى كند.
در جامعه دينى بايد باب اين مجازگشوده باشد تا شايد از اين ميان يكى ره به حقيقت ببرد.
مـشـكـل اصـلـى چـنانكه بارها اشاره شد, اين است كه بر خلاف ديدگاه اسلام كه ازدواج و عمل زنـاشـويـى را مـقـدس و مـوجب گشايش درهاى آسمان ((140))
و پاداش بيكران مى داند, تصور مى شود كه اين كار و گفتگو از آن منافى با عفت عمومى و خارج از نزاكت است .
اماسيره امامان ما اينطور نبوده است .
در حديثى مى خوانيم كه مردى نزدامام صادق (ع ) آمد و پرسيد نظرتان درباره كـسـى كـه زن خـود را كـامـلابـرهـنـه كـنـد و بـه تـمـاشاى او بنشيند, چيست ؟ امام صادق با خوش رويى تمام فرمودند: چه لذتى بالاتر از اين ((141)) رسـول اكـرم و امـامان ما صريحا علاقه خود را به زن , ابرازمى داشتند.
پيشنهاد ازدواج مى دادند و پـيـشـنهاد ازدواج رامى پذيرفتند.
در قرآن مى خوانيم كه حضرت شعيب بدون آنكه موسى چيزى گفته باشد به او پيشنهاد كرد با دخترش ازدواج كند.
امروزه چنين كارى در بين ما زشت شمرده مـى شـود و اگـر پـدرى بـه ايـن اقـدام دست بزند, طرف مقابل تصور مى كند شايد توطئه اى در كـاربـاشـد.
حضرت خديجه همسر با وفاى رسول اكرم نيز خود به آن حضرت پيشنهاد ازدواج داد.
الـبـتـه روال طـبـيعى آن است كه مردها اززنان خواستگارى كنند ولى چه مانعى دارد اگر زنى مردى را شايسته ازدواج يافت به او پيشنهاد ازدواج دهد.
اشكال كار, رسم و رسومات بى اساس و خرافى است كه همچون غل و زنجير دست و پاى ما را بسته اسـت و كـار بـه جايى رسيده كه هم خود را مى آزاريم و هم مرتكب گناه مى شويم .
در بين مااگر كـسـى همسرش را از دست بدهد, بايد لااقل يك سال ازدواج نكندو لباس سياه در بر كند.
در غير ايـن صـورت افـكـار عـمـومـى او را تحت فشار قرار مى دهد.
جمعى مى گويند چقدر بى وفا بود.
جمعى مى گويند چقدر هوسران بود.
خلاصه حرف و حديث مردم چنان عرصه را بر او تنگ مى كند كه ديگران پيشاپيش درس عبرت مى گيرند.
و بعضى ترجيح مى دهند تا آخر عمر بيوه بمانند تا از زخم زبانها در امان باشند امـا در تاريخ مى خوانيم كه حضرت على (ع ) سه روز بعد ازشهادت همسرش حضرت فاطمه (ع ), بنا به وصيت خود او باخواهرزاده اش ازدواج كرد ((142)).
رسول اكرم نيز بعد از فوت همسرش خديجه با زنان ديگرى ازدواج كرد.
اسـماء بنت عميس , همسر جعفر طيار شهيد جنگ موته بعد ازشهادت همسرش ازدواجهاى مكرر نمود.
سكينه دختر امام حسين پس از شهادت شوهر اولش عبداللّه بن حسن , چهار مرتبه ازدواج كرد.
فاطمه دختر ديگر امام حسين شوهران متعدد نمود.
لـبـابـه هـمـسر حضرت ابوالفضل (ع ) بعد از واقعه كربلا با زيد فرزندامام حسن ازدواج كرد و از او داراى دو فرزند گرديد.
صـدهـا نـمـونه از اين دست مى توان در تاريخ نشان داد ((143)).
بنابراين ترك ازدواج با هر عذر و بهانه اى باشد نه تنها وفادارى به همسر سابق نيست بلكه ضد ارزش است .

ازدواج موقت

بـد نـيـست كه راجع به ازدواج موقت تا اندازه اى مفصل بحث شود.
گفتيم مفسران شيعه و سنى موضوع آيه 24 سوره نساء را تشريع متعه مى دانند.
واحل لكم ما وراء ذلكم ان تبتغوا باموالكم محصنين غير مسافحين فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فريضة و لا جناح عليكم فيماتراضيتم به من بعد الفريضة ان اللّه كان عليما حكيما اين آيه صريحا در مورد ازدواج موقت است .
زيرا واژه متعه درنزد متشرعان به معناى ازدواج موقت بوده است .
چنانكه ابن اثير وجوهرى آن را به ازدواج زمان دار معنا كرده اند.
و جمعى از قراء مثل ابن عباس و ابن جبير و ابى بن كعب و ابن مسعود و عده زياد ديگرى آيه را اينطور قرائت كرده اند: فمااستمتعتم به منهن الى اجل مسمى فاتوهن اجورهن فريضة .
اگـر كسى بگويد استمتعتم همانطور كه ممكن است به ازدواج موقت حمل شود, قابليت دارد كه كنايه از ازدواج دائم باشد زيراازدواج دائم نيز نوعى بهره بردن و استمتاع است .
پـاسـخ ايـن است كه در اين صورت اگر كسى بهره نبرد, نبايد مهريه بپردازد.
زيرا در آيه پرداخت مهريه مشروط به بهره بردن شده است .
در حاليكه در ازدواج دائم اگر كسى قبل از عمل زناشويى طـلاق بـدهدبايد نصف مهريه را بپردازد و اگر عمل زناشويى انجام شود بايد تمام مهريه پرداخت شود, اگر چه مرد بهره اى نبرده باشد و با كراهت آميزش كرده باشد.
شـاهـد ديگر براى اثبات اينكه آيه راجع به ازدواج موقت است ,ذيل آيه است .
مفاد ذيل آيه اين است كـه پـس از توافق بر مهريه و زمان عقد اگر تمايل داشتيد وقت آن را تمديد كنيد با توافق طرفين مانعى ندارد.
و اين ويژگى فقط با ازدواج موقت تناسب دارد زيرا در ازدواج دائم چنين چيزى پيش نمى آيد ((144)).
لازم بـه يـادآورى اسـت كـه عالمان سنى مذهب قبول مى كنند كه اين آيه راجع به ازدواج موقت اسـت , ولـى مـى گـويـند در زمان خودپيامبر اين حكم نسخ شده است .
اما براى اين سؤال جوابى نـدارنـد كه اگر واقعا در زمان پيامبر نسخ شده باشد, بهتر بود عمر براى آنكه بامخالفت اطرافيان روبـرو نـشـود بـگويد چنين حكمى به دست خودپيامبر نسخ شده است و كسى حق ندارد آنچه را پـيـامـبـر لغو كرده است , احيا كند.
نه آنكه بگويد متعه در زمان پيامبر حلال بود و من آن را تحريم مى كنم ((145)).
خـوب اسـت بـدانـيم كه ازدواج موقت و دائم از جهاتى با هم يكسانند و از جهاتى با يكديگر تفاوت دارند:
#پس از پايان مدت , زن و مرد مى توانند آن را تمديد كنند و يا ازيكديگر جدا شوند.
#در ازدواج دائم هـيـچـكـدام از زوجـيـن بـدون جـلب رضايت ديگرى حق ندارد از بچه دار شدن جـلـوگـيـرى كـند ولى در ازدواج موقت جلب رضايت طرف ضرورت ندارد و هركدام مى توانند بدون موافقت ديگرى از انعقاد نطفه جلوگيرى كنند و در حقيقت اين نيزنوعى آزادى براى زن و مرد است .
البته اگر فرزندى از اين ازدواج به وجود آيد هيچ تفاوتى بين او و فرزندى كه از ازدواج دائم به وجودمى آيد نيست .
#مرد مسلمان مى تواند با زن اهل كتاب مانند يهودى و مسيحى ازدواج موقت داشته باشد
#در ازدواج مـوقـت مـرد از پـرداخـت مخارج روزانه , مسكن وغيره و زن از پذيرفتن مرد به عنوان رئيس خانواده معاف است .
#هر دو ازدواج از نظر مهريه , محرميت و لزوم عده نگهداشتن مثل هم هستند.
#در ازدواج موقت زن ومرد از هم ارث نمى برند.

ايراد و اشكال به ازدواج موقت

مـخـالـفـان ازدواج موقت نمود عملى آن را در نظر مى گيرند وآزادى ازدواج موقت را به معناى بـرداشـتن موانع قانونى از پيش پاى مردان هوسباز مى پندارند كه بدون احساس مسئوليت كانون گـرم خانواده را به امان خدا سپرده و هر شب به دنبال شكار تازه اى مى روند.
اين گروه با توصيف متعه به زن كرايه اى , بى آنكه تصويرروشنى از ماهيت اين نهاد حقوقى داشته باشند, بدان مى تازند.
زنـان شـوهـردار نگرانند كه مبادا آزادى متعه باعث وسوسه شوى آنان شود و كار به جاهاى باريك بكشد و همسر به ظاهر سر به زير ووفادار آنان با استشمام بوى طعمه , هوس تجديد فراش و تغيير ذائقه كند.
برخى از متدينين هم نگرانند كه مبادا آزادى متعه روى ديگرهمان آزادى جنسى غرب باشد كه با رنـگ و بـوى مـذهـبـى تـبـليغ ‌مى گردد و بعيد نيست كه اين بار مملكت به نام اسلام و دين به ورطه فساد اخلاقى سقوط كند.
جامعه شناسان نيز نگرانند كه مبادا آزادى ازدواج موقت موجب سستى بنيان خانواده شود و چنين مـى پـنـدارنـد كـه انطباق نداشتن آن باشرايط و اوضاع و احوال فعلى جامعه ما ممكن است باعث ايجادتنشها و ناهنجاريهاى تازه در جامعه گردد.
برخى از زنان تحصيلكرده و به اصطلاح روشنفكر نيز, متعه را به معناى بازيچه شدن زن در برابرهوسهاى شيطانى مرد و تبديل او به كالايى با تاريخ مـصرف مشخص دانسته و آن را توهين به ساحت زن مى دانند.
شيفتگان فرهنگ غرب كه چشم به دهـان محافل فرهنگى و فكرى اروپا دوخته اند و هر آنچه مهر تاءييد غرب بر آن نخورده باشد قبول ندارند, متعه را نهادى كهنه مى شمارند كه با زندگى امروزى همنوايى ندارد.
قـبل از پاسخ به گفته هاى مخالفان بايد بگوييم انسان پديده بسيارپيچيده اى است كه هيچ روان شناسى به اندازه خالق او به زواياى تاريك روح او آشنا نيست .
و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد 16/50.
از اين رو در شريعت اسلام قانونگذارى در مورد روابط حقوقى افراد و سرنوشت جامعه نه در اختيار پـارلـمـان و مـردم بـلكه صرفا درحوزه اختيارات قانونگزار دين يعنى خود خداوند است ((146)).
قـانـونـگـذارى انـسانها علاوه بر آنكه از افكار طبقاتى و گروهى و حزبى يا تمايلات ملى گرايانه و وابـسـتگى به اخلاق و عادات قومى و محيطى و غيره رنج مى برد, از توان كافى براى درك مصالح واقعى فرد و جامعه نيزبرخوردار نيست .
انـسان آنچه كه موافق طبع اوست برمى گزيند و گام برداشتن درمسير آن را عاقلانه و ضرورى مـى داند, حال آنكه ممكن است تصوروى هميشه با واقعيت منطبق نباشد.
قرآن مى گويد: ممكن است شماچيزى را دشمن بداريد كه نفع شما در آن است .
همچنين ممكن است ازچيزى خوشتان بيايد كه به ضرر شما باشد.
خدا آگاه است و شما ناآگاهيد ((147)).
مـثـلا ممكن است بسيارى از مردم خوردن و خوابيدن و زندگى بى دغدغه و آكنده از رفاه را يك زنـدگـى واقعى و خوب بدانند ونخواهند خود را به زحمت انداخته و كار كنند.
ولى كمال آدمى وشكوه زندگى از مواجهه با مشكلات و دست و پنجه نرم كردن باشدايد روزگار زاييده مى شود.
چـه بـسيار پندارهاى واهى كه بشر در طول زندگى پر فراز و نشيب خود كاملا درست و بى نقص مـى دانـسته است و امروز ما بر همه آنهابه ديده تمسخر مى نگريم .
اعتقاد به بت پرستى , اعتقاد به طبيعى بودن برده دارى , اعتقاد به تاءثير نجوم در سرنوشت انسان , اعتقاد به ثابت بودن كره زمين و مانند آنها خدشه ناپذير به نظر مى رسيدند اماامروزه كسى در واهى بودن آنها ترديد ندارد.
پـس مـمـكـن است انسانها براى مدت مديدى بينش خاصى داشته باشند كه به كلى خطا باشد.
و سـؤال اين است كه آيا تلقى ما از ازدواج موقت نمى تواند همين سرنوشت را داشته باشد.
ايمن ترين راه اين است كه ببينيم آيا آفريدگار هستى كه به روحيات و مصلحت فرد وجامعه بهتر از ما واقف اسـت چـنـين ازدواجى را به رسميت مى شناسديا نه .
و اگر معلوم شود كه در زمان پيامبر اكرم و خـلـيـفه اول و دوم امرى شناخته شده و رايج بوده و خليفه دوم در اثر شبه اى آن را به طورموقت ممنوع كرده است , ديگر جاى هيچ اعتراضى نخواهد بود وبايد تلقى خود را تخطئه و اصلاح نماييم .
بـه خـصـوص كـه ايـن نوع ازدواج را بسيارى از فيلسوفان اجتماعى غير مسلمان كاملا حكيمانه و بهترين چاره جوامع فعلى مى دانند.
شـهـيـد مـطهرى مى نويسد: خليفه دوم در زمان خلافت خودازدواج موقت را تحريم نمود و اين تحريم بنا به توجيه مرحوم آيت اللّه آل كاشف الغطاء حكم و مصلحت سياسى و ثانوى و موقت بودنه نهى شرعى و مولوى و دائمى و از اينرو با عكس العمل عمومى ومخالفت مسلمين آن عصر مواجه نگرديد ((148)).
متاءسفانه در زمانهاى بعد اين نهى به صورت قانون شرعى تلقى گرديد.
حـضـرت امـيـر(ع ) مـى فرمود اگر عمر ازدواج موقت را نهى نمى كردهيچ كس جز شخص شقى مرتكب زنا نمى شد ((149)).
و ابن عباس مى گفت ازدواج موقت رحمتى از جانب خدا بر امت محمد (ص ) بود اگر خليفه دوم از آن نهى نمى كرد جز افراد كمى مرتكب زنا نمى شدند ((150))
بـرتـرانـد راسل ازدواج موقت را زناشوئى دوستانه خوانده و آن راراه حل مشكل جنسى جوانان در عصر حاضر مى داند و آن را به دولتها پيشنهاد مى كند ((151)).
يكى از علماى اهل سنت پس از نقل ايـن پـيـشـنـهـاد افـتـخـار مـى كند كه اين قانون جزء قوانين يكى از مذاهب اسلامى يعنى شيعه است ((152)).
چـنـانـكـه اشاره شد مردها به طور طبيعى روحيه چند همسرى دارند و اگر مانعى در برابر خود نـبـيـنند به هيچوجه به يك زن اكتفانمى كنند.
با توجه به اين نياز فطرى , چند همسرى و ازدواج مـوقـت تـشـريـع شده است .
يكى از فلسفه هاى تشريع چند همسرى و ازدواج موقت اشباع همين زياده خواهى است .
البته چون اين ويژگى مربوطبه نوع انسانهاست , نبايد آن را زياده خواهى ناميد.

تفريحات سالم

بـلـكـه اگـر احـسـاس نياز هم نباشد و به قصد لذت جويى و كاميابى ,همسر دوم اختيار كند كار مـشروع و معقولى است زيرا تنوع طلبى وتفريح از غرائز انسانى است .
البته اين غير از زنباره گى و هرزگى است .
در حديثى مى خوانيم كه خداوند متعال , شراب را براى شيعيان ماحرام كرده است و به جاى آن زناشويى موقت را قرار داده است ((153)).
بـدون شك كسى شراب را براى نياز نمى خورد بلكه براى لذت بردن شراب مى نوشند.
مفاد حديث ايـن اسـت كـه هـر كـسـى نـيـازمندتفريح و تنوع است .
لذتجويى و كيف كردن راه هاى مختلفى دارد.
شراب خوردن يكى از آن راه هاست ولى چون ضرر و صدمه آن ازمنافع آن بيشتر است خداوند شراب را حرام كرده و به جاى آن خداوند نخواسته انسانهاى تنوع طلب و ناتوان در برابر ژژ/ ../ووو غريزه جنسى در فشار و تنگنا قرار داشته باشند.
غـرض از نـقـل ايـن حـديـث ايـن اسـت كـه نـبـايد با ژست روشنفكرى از خدا و رسول او جلوتر بيافتيم ((154))
و بدون دليل و برهان بگوييم ازدواج موقت مخصوص كسانى است كه همسرانشان فـوت شـده انـديـا در منطقه دور افتاده اى هستند و دسترسى به همسر خود ندارند و ازاين دست مـصلحت انديشى هاى ناشيانه .
متاءسفانه بعضى از متفكران خودى نيز بر اثر واقف نبودن به ژرفاى نـيـروى جنسى و بى صبرى انسان بخصوص مردان در برابر اين غريزه سركش و حس زياده خواهى كه آن نيز ويژگى ذاتى آنها و نه روحيه جمع خاصى ازمردان است و بى توجه به فزونى زنان آماده بـه ازدواج نسبت به مردان آماده ازدواج و وجود جمع كثيرى زنان مطلقه و بيوه در همه جوامع ,و نيز تلقى منفى نسبت به عمل زناشويى , متعه را فقط براى مردان مجرد تجويز كرده اند.
يكى از اين نويسندگان ((155)) در لايحه پيشنهادى خود در مورد ازدواج موقت مى نويسد: مـاده 2 مـردانـى كـه هـمـسر ديگرى اعم از دائم يا موقت نداشته باشند, مى توانند از نكاح موقت استفاده كنند.
هـمـيـن نويسنده تعدد زوجات را نيز عملا منتفى مى بيند.
به نظرايشان قرآن براى چند همسرى شـرطى قرار داده است كه عملا جزبراى افراد بسيار بسيار نادر, چنين فرصتى فراهم نمى شود.
و آن شرطقدرت بر اجراى عدالت است .
بعد مى نويسد: عـدالـت كـه لازمـه و شرط حليت چند همسرى است , معناى بسياروسيعى دارد كه از عدالت در تاءمين هزينه زندگى و نفقه و سكنى وحسن معاشرت , محبت قلبى و عملى گرفته تا عدالت در مغازله ومقاربت را شامل مى شود.
گمان مى كنم كه شما با من هم عقيده باشيدكه چنين توفيقى اگر نگوييم نصيب كسى نمى شود, لااقل بايد بگوييم كه نصيب افراد نادرى مى شود.
ايـن سـخـنان در عصر ما كه مردم تحت بمباران تبليغات فمينيستى قرار دارند, بسيار جذاب و پر خـريـدار اسـت .
اما در محافل علمى هيچ قدر و قيمتى ندارد.
زيرا با ضوابط شناخته شده در فقه و تفسير و سيره پيامبر و امامان و نيز شيوه معمول در نزد متدينان مغاير است .
نـويـسـنـده محترم اگر به آيه 129 سوره نساء توجه مى فرمود هرگزبه خود اجازه نمى داد چنين مطلبى بنويسد.
بد نيست تاءملى داشته باشيم بر آيه مزبور: و لـن تـسـتـطـيـعوا ان تعدلوا بين النساء و لو حرصتم فلاتميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة و ان تصلحوا و تتقوا فان اللّه كان غفورا رحيما از ايـن آيـه مى فهميم كه در ميان مسلمانان كسانى بودند كه بعد ازنزول آيه سوم همين سوره كه مـى فـرمايد اگر بيم داريد عدالت نورزيديك زن بگيريد ((156)) , تلاش زيادى مى كردند كه بين زنـانـشـان عـدالـت بورزند.
بديهى است كه يك قانون آسمانى نمى تواند بر خلاف فطرت باشد ويا تـكـلـيف توانفرسا صادر كند.
و از آنجا كه محبتهاى قلبى عوامل مختلفى دارد كه بعضى از آنها از اختيار انسان بيرون است , دستور به عدالت نسبت به آن منتفى است .
اما نسبت به اعمال و رفتار و رعايت حقوق در ميان همسران , عدالت كاملا امكان پذير است .
مـفـاد آيـه 129 اين است كه حالا كه نمى توانيد از نظر محبت , بين همسران خود عدالت بورزيد و هـمـه را بـه يـك انـدازه دوسـت بـداريد,لااقل يكسره به سمت يكى از آنها كشيده نشويد كه زن ديـگـربـلاتـكليف بماند.
و به عبارت ديگرحالاكه عدالت مطلق ممكن نيست ,بى عدالتى مطلق را برنگزينيد.
پـس ايـن آيـه صريحا مى گويد در صورتى كه نمى توانيد كاملاعدالت بورزيد تلاش كنيد در حد اسـتـطـاعـت خـود كه همان عدالت درنفقه و رفتار با زنان است عدالت را ناديده نگيريد.
پس آيه صـريـحاازدواجى را كه در آن عدالت مطلق به جهت آنكه مقدور نيست رعايت نمى شود, تصحيح مى كند.
از روايات اسلامى بر مى آيد كه نخستين كسى كه اين ايراد رامطرح كرد, ابن ابى العوجاء از ماديين مـعـاصـر امـام صـادق بـود.
او ايـن ايراد را بر هشام ابن حكم متكلم معروف مسلمان وارد ساخت .
هـشام كه پاسخى براى اين اشكال به ذهنش نرسيد از شهر خود كه ظاهراكوفه بود به مدينه آمد و خـدمـت امـام صادق رسيد.
امام از آمدن او درغير وقت حج و عمره به مدينه تعجب كرد.
او عرض كـرد كه چنين سؤالى پيش آمده است .
امام در پاسخ فرمود منظور از عدالت در آيه سوم سوره نساء عـدالت در نفقه و منظور از عدالت در آيه 129 همين سوره كه محال شمرده شده است عدالت در تمايلات قلبى است .
بنابر اين چند همسرى با رعايت عدالت نسبى نه ممنوع است و نه محال .
هـنگامى كه هشام از سفر بازگشت و اين پاسخ را در اختيار ابن ابى العوجاء قرار داد او سوگند ياد كرد كه اين پاسخ از خود تونيست ((157)).
مـعـلـوم است كه اگر كلمه عدالت را در دو آيه به دو معنا تفسيرمى كنيم به خاطر قرينه روشنى است كه در هر دو آيه وجود دارد.
زيرادر ذيل آيه مورد بحث صريحا مى گويد تمام توجه خود را به سمت يك زن قرار ندهيد و به اين ترتيب انتخاب دو همسر مجاز شمرده شده است .
وانـگهى اگر توفيق اجراى عدالت براى كسى ميسر نمى شود و يابراى نوادرى از مردم امكان پذير اسـت .
در ايـن صورت تشريع قانون چند همسرى به كلى لغو و مضر خواهد بود و مثل اين است كه اداره راهـنمايى و رانندگى , عبور از گردنه خطرناكى كه در سال منجر به مرگ هزاران بى گناه مـى شود را, آزاد اعلام كند و بگويد فقط رانندگانى حق عبور از اين گردنه را دارند كه با احتياط كـامل رانندگى كنند.
تصديق مى كنيد كه روش معقول اين است كه عبور از چنين گردنه اى به كلى ممنوع شود.
نكته ظريف ديگر كه قبلا نيز به آن اشاره كرديم اين است كه اگرتصور نويسنده محترم از موضوع , تـصـور صـحـيـحـى بـود ساختار آيه سوم سوره نساء بايد يك چرخش 180 درجه اى پيدا كند و به جاى آنكه بفرمايد: چند همسر اختيار كنيد و اگر نتوانستيد عدالت بورزيديك زن بگيريد, بفرمايد: يك زن بگيريد و اگر توانستيد عدالت بورزيدچند همسر اختيار كنيد.
نويسنده محترم خوب مى داند هزاران نكته و اشاره لطيف درشيوه هاى تعبيرى و بيانى قرآن نهفته اسـت و انـتـخـاب اسـلوب اول تلويحا مفيد اين نكته است كه مردان روحيه چند همسرى دارند و اگـرمـانـعـى در برابر خود نبينند هرگز به يك زن اكتفا نمى كنند.
و اين همان نكته اى است كه روانـكـاوان بر آن تاءكيد دارند و گذشته از تصريح قرآن و تحقيق روانكاوان , همه مردان بالوجدان آن را در وجود خودمى يابند.
به همين جهت زنان همواره مى كوشند از شوهران خودمراقبت كنند.
در ادبيات همه ملل و اقوام ضرب المثل ها و قصه هاى فراوانى در اين باره وجود دارد نـيـز اگـر بنابر تصور ايشان , ازدواج موقت , مخصوص مردان مجردبود, نبايد در روايات , جايگزين شـراب شمرده شده باشد كه صرفابراى كيف و تفنن مى نوشند.
همچنين نبايد اسم آن متعه باشد كه معادل لذت و كاميابى است .
بلكه بايد اسم آن متضمن معناى اضطرارباشد.

شبهات و ايرادات

((158)) بـعضى مخالفان به صورتها و نمودهاى منفى مساءله مى نگرند.
براى مثال برداشت آنها از متعه چيزى است در اين حدودكه مرد پولدارى هر روز زن جوانى صيغه كند و بعد از كام گرفتن , وى را بـه امـان خـدا رهـا كـنـد.
يـا مرد هوسبازى بى اعتنا به خانواده خود هرروز دنبال زيباروى ساده دلى برود و او را در دام شيطانى تزوير خودگرفتار كند.
پيداست كه از همه آزاديهاى قانونى مى توان سوء استفاده كرد ونتيجه معكوس گرفت .
مثلا آزادى معاملات منجر به افلاس و بدبختى تاجر كوته فكر و خانواده وى مى گردد.
آزادى ورزش مى تواند بـه جـرح و نـقـص عضو يا مرگ ورزشكار منجر گردد.
آزادى حمل و نقل جاده اى باعث تصادفات رانـنـدگى مى شود.
آزادى تجارت در مواردزيادى موجب تقلب در معامله و كلاهبردارى و فريب ماءموران دولت و ارتشاء مى شود.
همين طور در ازدواج دائم نيز ممكن است يك آدم بى كار و لاابالى دخـتـر مـعـصـومـى را بـه عقد دائم خود درآورد و خانه رابراى او تبديل به جهنم كند.
چه بسيار ازدواجهايى كه با هزاران عشق و اميد شروع ولى خيلى زود به نوميدى و كابوس تبديل شده است .
پـس چـاره كـار چيست ؟ آيا بايد ازدواج دائم را نيز به طور كلى تحريم كرد يا آنكه تا حد امكان در جـهـت كـاسـتن از آثار منفى مساءله گام برداشت و راه هاى سوء استفاده و تخلف را مسدود كرد.
شكى نيست كه راه دوم عاقلانه تر است .