آنچه در آمريكا نيافتم

سيد ابوالحسن ندوى
مترجم : زاهد ويسى

- ۴ -


آن ها در همين گوشه اروپا ماندگار شدند و به ساختن مجسمه ها و ساختمان هاى عظيم پرداختند و به ساختن چشم اندازهاى مدنى زيبا و دلربا اكتفا كردند، به گسترش دامنه علوم و فرهنگ پرداختند، به ادبيات ، شعر و هنرهاى زيبا توجه نمودند، اما در انتقال اسلام و انتشار آن در اروپا كوتاهى به خرج دادند و نتيجه هم اين شد، كه اين سرزمين ها با اسلام ناآشنا و بيگانه بمانند و همچنان از اسلام دور باشند.
نكته دوم اينكه ، دايره فعاليت و جنب و جوش اصلى اين سرزمين ها، فعاليت مادى تكنولوژيكى و مكانيكى است . از طرف ديگر از جمله سنت ها و قوانين الهى حاكم بر هستى اين است كه خداوند هر فرد، ملت ، اجتماع بشرى و موسسه انسانى را در زمينه اى كه براى تلاش و فعاليت خود بر مى گزيند يارى و كمك مى نمايد. اين است كه خداوند مى فرمايد:
كلا نمد هولاء و هولاء من عطاء ربك و ما كان عطاء ربك محظورا # انظر كيف فضلنا بعضهم على بعض و للاخره اءكبر درجات و اءكبر تفضيلا(43)
((و ما هر يك از اينان (را كه آخرت طلبند) و از آنان (كه دنيا پرستند، در اين جهان ) از بخشايش پروردگارت (بهره مند مى گردانيم و به آنها) كمك مى رسانيم (و كافر و مومن را براى خوان يغما مى نشانيم ؛ چرا كه در صورت رعايت اسباب و علل ،) بخشش پروردگارت هرگز از كسى ممنوع نشده است # ببين چگونه برخى (از مردمان ) را بر برخى ديگر (در همين دنياى ناچيز به سبب تفاوت تلاش و كوشش شان ) برترى داده ايم و (يكى را شاه ، دارا، دانا و ... و يكى را گدا، ندار، نادان و ...) قرار داده ايم ، اما بدان در دنياى مهم و ارزشمند آخرت ، درجات بزرگتر و برتريهاى سترگ تر است (و تفاوتها و فاصله ها بيشتر است ؛ چرا كه آنجا سراى جاويدان است و بهشت و درجات عظيم آن در ميان است . پس اى انسان ! براى آن به مسابقه بپرداز و شبانه روز بكوش .))
اين است كه وقتى اين سرزمين حوزه مادى را براى تلاش ها و نشان دادن هوشيارى ، نبوغ و توليدكنندگى خود انتخاب كرد به فتوحات عظيم و پيشرفت هاى چشمگيرى دست يافت و پيروزى هاى سرسام آورى را كسب نمود، به طورى كه توانست انرژى هاى مختلف را به خدمت بگيرد، رازهاى نهفته و اسرار ناگفته اى را برملا سازد و وسايل گوناگونى را براى رفاه زندگى ، گسترش و آسان نمودن آن به خدمت خود در آورد، اما از آرامش ، آسايش ، ايمان عميق ، هدف صالح ، غايات ايده آل و از همه مهمتر از ايجاد وفاق و سازگارى ميان دين و دنيا محروم و بى بهره ماند. حال آنكه خداوند از زبان مومنين مى فرمايد:
و منهم من يقول ربنا ءاتنا فى الدنيا حسنه و فى الاخره حسنه و قنا عذاب النار(44)
((و برخى از آنان مى گويند: پروردگارا! هم در دنيا به ما نيكى رسان و هم در آخرت به ما نيكى عطا فرما (و سراى آجل و عاجل ما را خوش و خرم گردان ) و ما را از عذاب آتش (دوزخ ) محفوظ نگاه دار.))
تمدن اضطراب و روح فرسايى
همچنانكه گفته شد اين سرزمين ها تنها حوزه مادى و صنعتى را براى فعاليت هاى خود برگزيدند و در نتيجه به پيشرفتهاى باشكوهى نايل آمدند و در اين راه واقعا شكوفا شدند، اما هنگامى كه براى جنبه روحى و دنياى قلب و نفس اهميتى قايل نشدند و نسبت به شناخت هدف صالح زندگى بى توجهى به خرج دادند و جانب اخلاقى ، ايجاد سازگارى ، همخوانى ميان اخلاق فاضله و دستاوردهاى صنعتى بشر را از نظر دور داشتند. (چرا كه هيچ كدام از اين صنايع ، اختراعات و پيشرفت ها، بدون اخلاقى كه حرص و اشتهاى مهار گسيخته انسان ، حب مال ، تسلط بر ديگران و ظلم نسبت به ساير ملل را كنترل مى كند، به درد نمى خورد؛ زيرا تنها اخلاق است كه مى تواند زمام اين امور را به دست بگيرد و اين علوم را به درستى به سوى هدف نيك و خبر هدايت و راهبرى نمايد).
بله ! زمانى كه غرب و در پيشاپيش آنها آمريكايى كه در اين شب مبارك و زيبا در آن گردهم آمده ايم ، جانب اخلاقى ، اعتقادى و روحى را از نظر دور داشت نتيجه آن شد كه اين سرزمين ها از لحاظ روحى ، سركش ، مضطرب و سرگردان شوند و پريشانى ، نگرانى ، ملامت و روح فرسايى بر آن ها حكمفرما گردد.
اين جنب و جوش هاى ناشى از اضطراب و ملامت و سرخوردگى اى كه ملاحظه مى كنيد، چيزى جز بازتاب طبيعى و در عين حال بسيار سخت بر ضد طغيان ماده گرايى و ما ديگرى ، انباشت و تراكم پولى و مادى نيست ، به همين خاطر اين سرزمين ها همچنانكه گفتم در آن واحد خوشبخت و بدبخت هستند، اما اكنون در حال اضطراب و پريشانى به سر مى برند و فعلا از جان و وضع خودشان چندان آگاه نيستند و كنترل خودشان را در دست ندارند و درست مانند مركبى شده اند كه زندگى سوار آنها شده است نه اينكه ايشان سوار زندگى باشند، اين است كه زندگى نيز، بى رحمانه آن را به حركت در مى آورد و هنوز آمادگى آن را پيدا نكرده اند كه بتوانند ايام زندگى را به كام خود و به صورتى موزون و آرام بچرخانند.
عظمت و بزرگى شما
جوانان مسلمان ! فرزندان امت هميشه جاويد ابراهيمى - محمدى ! شما مى توانيد به اين تمدن درس (صحيح زندگى ) بدهيد و هدايت و راهبرى آن را به دست بگيريد و به عنوان يك منتقد به آن نگاه كنيد، نه به صورت يك خوشه چين كه مى خواهد دامن خود را از خوشه هاى آن انباشته كند و نه نگاه يك دنباله رو يا يك دانش آموز كوچك و ناچيز.
با اين حال و با تاسف فراوان ملاحظه مى كنم جوانانى كه به اين سرزمين ها مى آيند، در حالى به اين كشورها قدم مى گذارند كه آمادگى چندانى ندارند و والدين ، اساتيد، مربيان و سردمداران كشورهايشان آن ها را چنان بار نياورده اند كه احساس شخصيت مستقل بكنند. اين است كه ما يك شخصيت اسلامى نداريم ما چنان به اين سرزمينها رو مى آوريم ، انگار كه خود ما در صحرا و بيابان زندگى مى كنيم و در خلا به سر مى بريم ، گويى هيچ گونه تاريخ ، تمدن ، دين و فرهنگى نداريم . ما به شكل آدم هاى كوتوله به اين كشورها قدم مى گذاريم . گويى ما بسيار حقير و ناچيز و آن ها كاملا عظيم و غول پيكرند.
برادران من ! در حالى كه چنين نيست ، شما بسيار باهيبت و عظمت هستيد و آنها بسيار ريز و ناچيز مى باشند. شما استاد هستيد و آنها شاگردان شما هستند. شما هدايتگر و جهت دهنده ، و آنها خوشه چين هستند. در گذشته هم چنين بود، اما ما شخصيت خود و اعتماد به جاودانگى اسلام را از دست داديم تا جايى كه حتى اطمينان خود به صلاحيت اسلام نه تنها براى همراهى با جهان معاصر، بلكه براى رهبرى دنياى كنونى را نيز از دست داديم .
ما در سرزمينهاى اسلامى خود، نظير هند، پاكستان ، ايران ، افغانستان و حتى در مصر و سوريه با طبيعت و سرشت تمدن غربى و حقيقت آن آشنايى نداريم و اساتيد ما در دانشگاهها و مدارس موجود در آن كشورها نتوانسته اند وجود ما را با اطمينان و اعتماد به نفس شارژ كنند و چشم ما را به روى اين تمدن و آسيب ها، نقطه ضعف ها، پرتگاه ها، اضطراب ها و ورشكستگى هاى آن بگشايند. اين است كه مسئوليت اين عدم اعتماد به نفس موجود در ما، بيش از خود ما بر گردن اساتيد ماست .
با اين همه مادامى كه شما به اين سرزمين ها آمده ايد، ناگزير بايد روح اين تمدن مادى را به خوبى بشناسيد: وحى اى كه بر اين تمدن سيطره پيدا كرده و آن را به صورت مركب مادى درآورده است از هرگونه عقل و روحى محروم و بى بهره است .
شما بايد در بررسى اين تمدن تعمق و دقت نظر به خرج بدهيد و ميان محاسن و بدى هاى آن ، و نيز بين دستاوردها و آسيب هاى زيانبار آن موازنه نماييد. شما بايد در مورد زمينه هايى كه ما مى توانيم از آنها استفاده كنيم ، به خوبى تحقيق كنيد و نيز چشم خود را باز كنيد و ببينيد بايد از طريق چه حوزه هايى از اين تمدن دورى كنيم و به صورتى سالم و صحيح از آن فرار نماييم ؛ درست همان طور كه از يك فرد جذامى فرار مى كنيم .
بايد حوزه ها و زمينه هايى را كه ضرورت دارد ما در آن ها نقش يك دانش آموز را اجرا كنيم مشخص كنيم ؛ چرا كه :
الحكمه ضالة المومن من حيث وجدها فهو اءحق بها
حكمت گمشده مومن است . هرجا آن را بيابد، نسبت به آن سزاوارتر است .
پس از تعيين اين زمينه ها بايد به شاگردى اين تمدن در اين حوزه ها و اساتيد دانشگاههايى كه در اين زمينه فعاليت دارند، بپردازيم .
حال سوال اينجاست حوزه هايى كه بايد از آنها دورى گزينيم ، از آنها فرار كنيم ، از غرق شدن در ورطه آنها برحذر باشيم و همواره آنها را حقير و خوار بشماريم ، كدامند؟ اين حوزه ها عبارتند از: حوزه عقيده ، ايمان ، روح ، اخلاق ، شخصيت ، شناخت ارزش انسان ، هدف درست ، ارزش ها و آرمان هاى فاضله ، ايمان به غيب و شعاير اسلامى .
پاسدار شخصيت خود باشيد
برادران من ! در اينجا مقدارى محافظه كار و محتاط باشيد در اينجا در موقعيت و سطح بالايى قرار گيريد، نه در سطح پايين و نازل . به طورى كه به تمجيد و تحسين اين تمدن بپردازيد و در دل انگيزى و طراوت و خرمى آن مبالغه نماييد. اين كار شما نسبت به عنوان مسلمانى كه به دين خودش ‍ احساس عزت مى كند، به قرآن ايمان دارد، حامل تاريخ درخشان و فروزانى چون تاريخ اسلام است ، مسلمانى كه پيشوا و رهبرى براى انسانيت است و همواره اين نقش را تا قيام قيامت ايفا خواهد كرد، نيست .
به نظر من آمدن به اين كشورها هيچ منعى ندارد. من از جمله كسانى نيستم كه معتقدند درست نيست فرد مسلمان حتى براى تعليم و تعلم هم كه شده به اين كشورها بيايد، نه من در اين زمينه از اين افراد اهل غلو و تندرو نيستم .
بنده شخصا به عنوان يك جستجوگر در زمينه فلسفه ، تمدن و تاريخ كه در اين زمينه ها جنب و جوش هايى داشته و در امر كتاب و نوشتن معاصر نيز سهم ناچيزى داشته ام به شما مى گويم : شخصيت و هويت خود را از دست ندهيد و خود را بى ارزش قلمداد نكنيد برعكس ، شما نيز مثل حضرت ابراهيم (عليه السلام ) كه او نيز مانند شما در ميان مردمى مشرك ، بت پرست و خرافى زندگى مى كرد، بگوييد:
كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوه البغضاء اءبدا حتى تومنوا بالله وحده ...(45)
شما را قبول نداريم و در حق شما بى اعتناييم و دشمنى و كينه توزى هميشگى ميان ما و شما پديدار آمده است تا زمانى كه به خداى يگانه ايمان مى آوريد و او را به يگانگى مى پرستيد ...
شما نيز بايد اينگونه باشيد و به اين مدنيت كفر بورزيد؛ البته نه بطور كلى ، بلكه به عنوان تمدن باستانى ايده آل و تمدنى كه در اوج تعالى و شكوه است . ما براى اين تمدن ارزش قائل هستيم و گاه گاهى در زمينه تعظيم و سازماندهى امور زندگى ، ايجاد رفاه در عرصه حيات ، علوم صنعتى ، تجربى ، رياضى و فن آورى (46) از آن بهره مى گيريم . با اين حال ، همواره جانب احتياط را رعايت مى كنيم و آن را در حوزه ايمان ، عقيده و اخلاق ، الگو قرار نمى دهيم .
اين خلا روحى اى كه غرب و تمدن غربى از آن رنج مى برد و آن را به لبه پرتگاه سقوط و فروريختگى رسانده و به مسير خودكشى كشانده است . در نتيجه تمدن كنونى غرب به سوى خودكشى مى رود و چنانكه دكتر محمد اقبال مى گويد:
هر امتى كه از هدايت ربانى محروم و از جهت دهى آسمانى بى بهره شد، سرانجام كمال و ترقى آن ، برق و بخار است .
فرنگ يا غرب در اثر دود كارگاهها و كارخانجات ، به يك ظلمت تاريك و كشنده تبديل شده است و اين وادى ايمن براى تجلى الهى قابليت خود را از دست داده و شايسته چنين تجلى اى نيست .
با اين حال با كمال تاسف بايد گفت كه بهره اين سرزمين ها از دين آيين نصرانيت و شگرد آن ها، تاكيد فراوان و تمركز فوق العاده بر جنبه صنعتى و مادى بوده و همين امر نيز سر بدبختى انسانيت است . به همين خاطر هم جهان كنونى يك عالم حيران و سرگردان است و سرنوشت خود را به صورت اضطراب و پريشانى ، فساد اخلاقى ، فقر روحى و سرگردانى ميان ماده گرايى افسارگسيخته و رهبانيت افراطى غير معقول رقم زده است .
تمدن سراب و فريب
شما بايد به سرزمين خودتان برگرديد و به مردم و بويژه جوانان و تحصيلكردگان آن بگوييد: ما در جوانب گوناگون اين تمدن غور كرديم و آن را آزموديم و خود را با آتش آن سوزانديم . در قلب آن زندگى كرديم و دست آخر، به پوشالى و توخالى بودن آن به خوبى پى برديم .
شما بايد به ميان آن ها برگرديد و سر اين تمدن را براى آنان فاش كنيد تا ابر تاريكى كه ديدگان آنها را از ديدن حقيقت اين تمدن ناتوان كرده ، كنار برود و اين اعتماد و اطمينان غيرواقعى و بيش از اندازه اى كه به غرب دارند و اين همه تقديس و تنزيهى كه براى اين تمدن قائلند فروكش كند.
شما بايد اين كار را انجام دهيد و زمام امور سرزمين هاى خود را به دست بگيريد و آن را به سوى اسلام هدايت و رهبرى نماييد.
شما بايد بار ديگر اعتماد آنها را نسبت به شايستگى و صلاحيت اسلام ، علوم اسلامى و جاودانگى رسالت اسلام بازگردانيد و به آنها بگوييد ما بيشتر از شما غرب را شناختيم . در بستر آن نشو و نما كرديم و ساليان سال در آن فضا عمر خود را سپرى نموديم و فهميديم كه آن تمدن ، يك تمدن توخالى و يك سراب فريبنده است .
كسراب بقيعه يحسبه الظماءن ماء حتى اذا جاءه لم يجده شيئا و وجدالله عنده فوفاه حسابه (47)
به سرابى مى ماند كه در بيابان بى آب و علفى شخص تشنه اى آن را آب پندارد، اما هنگامى كه به سراغ آن برود، اصلا چيزى نيابد، مگر خدا را كه (او را بميراند و) به حساب او برسد و سزاى (عمل ) او را به تمام و كمال بدهد ... .
به دانش آموزان ، دانشجويان و ساير دست اندر كاران امور تعليم و آموزش و آنجا كه به غرب طورى نگاه مى كنند كه گويى غرب الگوى تمام عيار است ، غرب در آسمان و آنها در زمين هستند و يا اينكه غرب قله بلندى است كه آنها مانند بچه هايى كه در دامنه كوه ايستاده اند و به آن قله به عنوان آسمان بلند مى نگرند، بگوييد: برادران ما! اينگونه نيست كه شما فكر مى كنيد و اتفاقا قضيه ، برعكس تصور شماست .
اين پيام من به شماست و شايد اين حرفها توانسته باشد ساكنى را در ميان شما به تحرك درآورد، يا امر ناپيدا و قدرت پوشيده شما را به جنب و جوش درآورد و شما را وادار كند به تقدير و سپاسگزارى نعمت خداوند متعال بپردازيد كه شما را با نعمت اسلام ، مكرم و گرامى داشت .
از خداوند متعال مسالت مى نمايم كه من و شما را موفق بدارد و از او مى خواهم كه شما را در اين سرزمين ها همچنان بر صراط مستقيم نگه دارد و پايدار نمايد و بتوانيد به تمام معنى كلمه مسلمان باشيد.
نمازهايتان را به صورت دقيق و درست ادا نماييد، واجبات دينى را انجام بدهيد و مواظب شخصيت اسلامى و آداب و رسوم زيبا و گرانبهاى برگرفته از قرآن و سنت باشيد و در اينجا نقش هدايتگرانه ، امامت ، جهت دهنده و مرشد را به خود بگيريد نه بچه دانش آموزهايى دنباله رو.
از خداوند مى خواهم كه به من و شما توفيق عنايت فرمايد و گام هاى ما را در اين لغزشگاه كه در آن نه تنها قدم ها، بلكه كوههاى عظيم و سر به فلك كشيده نيز مى لغزند، استوار بگرداند. دست شما را بگيرد و قلوب شما را به يكديگر پيوند بدهد و مشعل ايمان را در دل شما برافروزد كه در پرتو آن تا هر زمانى كه در اينجا مى مانيد، به عنوان يك مسلمان زندگى كنيد و هرگاه در پناه خدا به سرزمين هاى خود برگشتيد، به عنوان يك مسلمان برگرديد و در آنجا بيش از اينجا دعوتگران غيور و ثابت قدمى باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تمدنهاى معاصر در آينه قرآن
اين سخنرانى ، خطبه نماز جمعه اى است كه در دانشگاه تورنتو(48) در كانادا كه در تاريخ بيست و دوم جمادى الاخر سال 1397 هجرى قمرى / دهم ژوئن 1977 م . به هنگام آخرين ديدار مولف از آمريكا ايراد شده است .
اما بعد!اعوذ بالله من الشيطان الرجيم : و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغداوه و العشى يريدون وجهه ولا تعد عيناك عنهم تريد زينه الحيوه الدنيا ولا تطع من اءغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هواه و كان اءمره فرطا(49)
با كسانى باش كه صبحگاهان و شامگاهان خداى خود را مى پرستند و به فرياد مى خوانند، (و تنها رضاى ) ذات او را مى طلبند و چشمانت از ايشان (به سوى ثروتمندان و قدرتمندان مستكبر) براى جستن زينت حيات دنيوى برنگردد و از كسى فرمان مبر كه (به خاطر دنيادوستى و آرزوپرستى ) دل او را از ياد خود غافل ساخته ايم و به دنبال آرزوى خود روان گشته است (و همواره فرمان يزدان را ترك گفته است ) و كار و بارش (همه ) افراط و تفريط بوده است .
همچنان كه همه مى دانند و ما نيز ايمان داريم ، قرآن كتاب خداوند و كتاب معجزه آميز جاويدى است كه سر زندگى و طراوت آن كهنگى نمى پذيرد و شگفتيهاى آن پايانى ندارد و در هر عصر و زمانى جديدترين راه به شمار مى رود و براى هر عصر و هر مرحله از مراحل زندگى و همچنين تمام نسل ها تازه ترين روش مى باشد. قرآن آينه درخشان ، صاف و روشنى است كه تمام افراد، امت ها و نسل هاى بشرى سيماى خود را به صورت صاف و روشن در آن مى بينند.
خداوند متعال هم با مخاطب قراردادن بنى آدم ، كه در حقيقت همه نسل هاى گذشته و آينده اى هستند كه پس از نزول قرآن و بعثت محمدى (ص ) پا به عرصه وجود مى گذراند فرموده است :
لقد اءنزلنا اليكم كتابا فيه ذكركم اءفلا تعقلون (50)
((ما برايتان كتابى (به نام قرآن ) نازل كرده ايم كه وسيله بيدارى و آوازه و بزرگوارى شما است . آيا نمى فهميد كه سود و عظمتتان در چيست ؟ ...))
بدين ترتيب قرآن كتابى است كه در آن از هر مرحله از مراحل زندگى و همه نسلهاى بشرى سخن به ميان آمده است ، و در آن امور مربوط به جهت بخشى ، ارشاد و راهبرى نسل هاى گوناگون انسانى بيان شده است و مجموعه سوره هاى آن ناطق ، زنده و هميشه جاويد است .
اگر سوال شود كه در چه سوره اى از سوره هاى قرآن ، عصر و تمدن حاضر به صورت دقيق توصيف شده است ؛ تمدنى كه علامت بارز آن در اثر توجه بيش از حد به امور محسوس و قابل رويت و انكار حقايق غيبى و ماوراى اين زندگى ، تمدن ماده گرايى است . تمدنى كه ماديت و پيشرفت مادى را به صورت بتى درآورده است كه مورد عبادت و پرستش قرار گيرد و آن را الگوى برترى قلمداد نموده كه از آن تقليد و پيروى مى شود و آن را غايت قصوى ، هدف نهايى ، مدل كامل و مقصد برتر قرار داده است ؟ در پاسخ مى گويم : سوره كهف (51) است .
خداوند متعال اين سوره مباركه را با اين عبارت آغاز كرده است كه :
انا جعلنا ما على الارض زينه لها لنبلوهم اءيهم اءحسن عملا # و انا لجاعلون ما عليها صعيدا جرزا(52)
ما همه چيزهاى روى زمين را زينت آن كرده ايم (و جهان پر زرق و برق و پرنعمتى را براى انسانها آراسته ايم ) تا ايشان را بيازماييم (و ببينيم از آنان ) كدام يك كار نيكوتر مى كند # و ما (عاقبت اين جهان پر زرق و برق مردمان را درهم مى پيچيم و) آنچه را روى زمين است (صاف مى كنيم و) به خاك مسطح و بى گياهى تبديل مى نماييم (و اين سرزمين پرجوش و خروش را بيابان برهوت خشك و خاموش مى گردانيم و نيكان را به بهشت و بدان را به دوزخ مى رسانيم ).
نشانه بارز اين زندگى (مادى ) و تمدنى كه ما امروز در قلب آن زندگى مى كنيم (خوب ) به معناى وسيع كلمه ، تكيه فوق العاده ، تمركز كامل ، شيفتگى و علاقه بى حد و مرز به تزئينات و تجملات زينت بخش فريبا و مظاهر توخالى ، و تحقير و دست كم گرفتن ساير امور ديگر و پست قلمداد نمودن حقيقت است . اين است كه خداوند متعال اين سوره را با اين عبارت آغاز مى كند كه :
و انا لجاعلون ما عليها صعيدا جرزا(53)
و ما (عاقبت اين جهان پرزرق و برق مردمان را درهم مى پيچيم و) آنچه را روى زمين است (صاف مى كنيم و) به خاك مسطح و بى گياهى تبديل مى نماييم (و اين سرزمين پرجوش و خروش را بيابان برهوت خشك و خاموش مى گردانيم و نيكان را به بهشت و بدان را به دوزخ مى رسانيم .
پس با مخاطب قراردادن پيامبر خود (ص ) در اين سوره مباركه مى فرمايد:
و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغداوه و العشى يريدون وجهه ولا تعد عيناك عنهم تريد زينه الحيوه الدنيا ولا تطع من اءغفلنا قلبه عن ذكرنا(54)
با كسانى باش كه صبحگاهان و شامگاهان خداى خود را مى پرستند و به فرياد مى خوانند، (و تنها رضاى ) ذات او را مى طلبند و چشمانت از ايشان (به سوى ثروتمندان و قدرتمندان مستكبر) براى جستن زينت حيات دنيوى برنگردد و از كسى فرمان مبر كه (به خاطر دنيادوستى و آرزوپرستى ) دل او را از ياد خود غافل ساخته ايم و به دنبال آرزوى خود روان گشته است (و همواره فرمان يزدان را ترك گفته است ) و كار و بارش (همه ) افراط و تفريط بوده است .
نسلى كه ما با آنها زندگى مى كنيم و از جمله آنها هستيم ، نسلى كه معاصر آنها هستيم و در اينجا با آنها رو به رو شده ايم ، نسلى است كه يا غفلت كرده و يا خود را از ذكر خداوند به غفلت و بى خبرى زده است . اين است كه خداوند مى فرمايد:
ولا تطع من اءغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هواه ...(55)
از كسى فرمان مبر كه (به خاطر دنيادوستى و آرزوپرستى ) دل او را از ياد خود غافل ساخته ايم و به دنبال آرزوى خود روان گشته است (و همواره فرمان يزدان را ترك گفته است ) ...
چنين شخصى پيرو (هوا) است و به همين خاطر:
و كان امره فرطا...(56)
و (همه ) كار و بارش افراط و تفريط بوده است ...
مشخصه ممتاز چنين نسلى افراط و تفريط در همه امور است . اين است كه دوستدار نهايت ، تازگى ، لطافت و رسيدن به اوج (در همه چيز) است . اين است كه :
و كان اءمره فرطا(57)
و (همه ) كار و بارش افراط و تفريط بوده است .
سپس در ادامه مى فرمايد:
و اضرب لهم مثل الحيوه الدنيا كماء اءنزلناه من السماء فاختلط به نبات الاءرض فاصبح هشيما تذروه الرياح و كان الله على كل شى ء مقتدرا # المال و البنون زينه الحيوه الدنيا و الباقيات الصالحات خير عند ربك ثوابا و خير اءملا(58)
اى پيغمبر! براى آنان (كه به دارايى دنيا مى نازند و به اولاد و اموال مى بالند) مثال زندگى دنيا را بيان كن كه همچون آبى است كه از (ابر) آسمان فرو مى فرستيم . سپس گياهان زمين از آن (سيراب مى گردند و سبب آن رشد و نمو مى كنند و) تنگاتنگ و تودرتو مى شوند (... ولى اين صحنه دل انگيز ديرى نمى يابد و باد خزان وزان مى گردد و گياهان سرسبز، زردرنگ و) سپس خشك و پرپر مى شوند و بادها آنها را (در اينجا و آنجا) پخش و پراكنده مى سازند و ... خدا بر هر چيزى توانا بوده (و هست ) # دارايى و فرزندان ، زينت زندگى دنيايند (و زوال پذير و گذرايند) و اما اعمال شايسته اى كه نتايج آنها جاودانه است ، بهترين پاداش را در پيشگاه پروردگارت دارد و بهترين اميد و آرزو است ...
پس از آن ، خداوند اين سوره را با اين عبارت به پايان مى برد كه :
قل هل ننبئكم بالاخرين اءعمالا # الذين ضل سعيهم فى الحيوه الدنيا و هم يحسبون اءنهم يحسنون صنعا # اولئك الذين كفروا بايات ربهم و لقائه فحبطت اءعمالهم فلا نقيم لهم يوم القيمه وزنا(59)
اى پيغمبر! به كافران بگو: آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه سازم ؟ # آنان كسانى هستند كه تلاش و تكاپوى آنها (به سبب تباهى عقيده و باورشان ) در زندگى دنيا هدر مى رود (و بى فايده مى شود) و خود گمان مى برند كه به بهترين وجه كار نيك مى كنند (و طاعت و عبادت شرك آلودشان موجب رستگاريشان مى شود # آنان كسانى هستند كه به آيات (قرآنى و دلايل قدرت ) پروردگارشان و ملاقات او (در جهان ديگر، براى حساب و كتاب ) بى باور و كافرند و در نتيجه اعمالشان باطل بوده و به هدر مى رود و در روز رستاخيز ارزشى براى ايشان قايل نمى شويم (و قدر و منزلتى در پيشگاه ما نخواهند داشت ).
اين نكته مهم و بارز كه توجه و نظر ما را به خود جلب مى كند و بايد توجه همه اهل نظر در قرآن را به خود جلب كند، اين فرمايش خداوند است كه مى فرمايد:
و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا(60)
و خود گمان مى برند كه به بهترين وجه كار نيك مى كنند (و طاعت و عبادت شرك آلودشان موجب رستگاريشان مى شود).