اسرار عبادات

آيه الله جوادى آملى

- ۱۲ -


گفتار بيست و دوم
عبادت با روح است كه هدف آفرينش انسان است و انسان با رسيدن به ان هدف حيات طيب و زندگى پاكيزه پيدا مى كند زندگى پاكيزه در دنيا حاصل نيست ، چون جهانى كه با بلاء پيچيده است هر گز طيب نخواهد بود. خداى سبحان مژده داد آنها كه مؤ من اند و به اين ايمانشان احترام گذاشتند و عمل صالح انجام دادند، به آنها حيات پاكيزه و زندگى طيب عطاء مى كنيم ، و زندگى پاكيزه در دنيا ممكن نيست زيرا دنيا عالمى نيست كه زندگى او پاك و منزه از رنج و درد و آسيب و آفت و مانند آن باشد. دنيا عالمى است كه با رنج پيچده است طيب باشد. پس اگر خداى سبحان به انسان مؤ من كه با عمل صالح به سر مى برد، وعده زندگى طيب داد و فرمود: من عمل صالحا من ذكر او اثنى و هو مؤ من فلنحيينه حياه طيبه (581)، اگر كسى مؤ من بود و عمل صالح داشت ما به او حيات طيب و پاكيزه مى دهيم ، زندگى پاكيزه در دنيا نخواهد بود و انسانى كه به سر عبادت رسيد به آن حيات طيب مى رسد. يعنى يك زندگى كه از هر نقص و عيب منزه باشد در جهان طبيعت ميسر نيست .
انسان تا در دنيا هست بايد در تلاش و كوشش باشد. لقد خلقنا الانسان فى كبد (582) در اين كريمه خداى سبحان فرمود: ما انسان را در رنج و گرفتارى آفريديم كه بايد با رنج و تلاش بسر ببرد. عالمى كه انسان در آن در رنج و تلاش است ، زندگى او طيب و گوارا نخواهد بود. اگر خدا در قرآن وعده زندگى پاكيزه دارد، معناى ديگرى دارد و در جهان ديگر ظهور مى كند و رسيدن به زندگى طيب نه بدون ايمان ممكن است و نه بدون عمل صالح . امام صادق فرمودند: من قال لا اله الا الله فلن يلج ملكوت السماء حتى يتم قوله بعمل صالح . (583) اگر كسى اين كلمه طيبه لا اله الا الله را بر زبان جارى كند، به باطن عالم ملكوت راه پيدا نمى كند و نمى رود مگر اينكه به دنبال اين كلمه طيبه عمل صالح داشته باشد.
عمل صالح كه با سر و درون عبادت همراه است ، انسان را به درون آسمانها مى رساند. چه نعمتى بالاتر از اين كه انسان به باطن آسمانها راه پيدا كند. اگر كسى خواست سفر آسمانى داشته باشد؛بايد سبكبار باشد؛بايد آن بندها و گره ها را باز كند. اين خطرات و تعلقاتى كه ما به جهان طبيعت داريم هر كدام يك گره و بندى است كه ما را به طبيعت مى بندد. چه راهى هست براى اينكه ما اين بندها را باز كنيم و سبك بار بشويم و سفر كنيم ؟ آن راه را به ما نشان داده و آموخته اند.
جابر بن عبد الله انصارى آن صحابى معروف مى گويد: روزى پيامبر خدا - عليه آلاف التحيه و الثناء - خطبه اى خواند و سخنرانى كرد. حمد و ثناى خدا را بجا آورد و آنگاه فرمود: ايها الناس عليكم بالصلوه فانها عمود دينكم كابدوا الليل بالصلوه و اذكرواالله كثيرا يكفر عنكم سيئاتكم انما مثل هذه الصلوات الخمس مثل نهر جار بين يدى باب احدكم يغتسل منه فى اليوم خمس اغتسالات فكما ينقى بدنه من الدرن بتواتر الغسل كذا ينقى من الذنوب مع الذنوب مع مداومته الصلواه فلا يبقى من ذنوبه شى ء. ايها الناس مامن عبد الا و هو يضرب عليه بجزائم معقوده ، فاذا ذهب ثلثا الليل اتاه ملك يقول قم فاذكر الله فقد دنى الصبح قال فان هو تحرك وذكر الله اتحلت عنه عقده واذ هو قام فتوضا ودخل فى الصلوه انحلت عنه العقد كلهن فيصبح حين يصبح قرير العين (584) . نمازتان را رعايت كنيد زيرا ستون دين است . آن نمازى كه نه انسان مى فهمد با كه سخن مى گويد و نه مى فهمد براى چه مى گذارد، او ستون دين نيست . آن باطن و سر صلوه است كه ستون دين است .
شب را با نماز در مكابده و تحمل رنج بسر ببريد؛اينطور نباشد كه شب را تا صبح به استراحت بگذرانيد. مقدارى بى خوابى را تحمل كنيد و يك مقدارى هم روز استراحت بگذارنيد. مقدارى بى خوابى را تحمل كنيد و يك مقدارى هم روز استراحت كنيد. يك مقدارى هم جلسات زيانبارى را كه آنها چيزى عائد انسان نمى شود كم كنيد. اگر انسان مواظب گفتارش باشدو هر حرفى را نزند شب يك مقدار آسايش دارد و بعد مقدارى را هم با رنج ، خود را به نماز سرگرم كند و كم خوابى را هم بر خويش تحميل كند تا بتواند اين بار گران را به مقصد برساند.
زياد بياد حق باشيد و معناى به ياد حق بودن تنها به اين نيست كه نام حق را بر زبان جارى كنيد. ياد خدا را در دل داشتن غير از نام خدا را بر زبان جارى كردن است . به ما آموختند كه نشانه ياد خدا آن است كه اگر گناهى پيش آمد و انسان خود را از گناه حفظ كرد، معلوم مى شود ياد خدا در دل او ظهور كرده است ؛آن وقت معلوم مى شود كه انسان بياد خدا است كه در هنگام گناه خودش را حفظ كند. زياد بياد خدا بودن گناهان انسان را مستور مى كند و كم كم زمينه آمرزش ‍ آن گناهان و مغفرت را فراهم مى كند. نماز پنج وقت مثل يك نهر روانى است كه دم درب خانه انسان است . چون نهر آبش جارى است ، اگر از خانه انسان بگذرد و انسان در شبانه روز پنج وقت در اين نهر جارى شستشو كند، ديگر بر بدن او گرد و غبارى نمى نشيند. چگونه ممكن است انسانى پنج وقت نماز بخواند و باز آلوده باشد؟ جريان نماز پنج وقت مثل جريان يك نهر روان است كه در خانه هر يك از شما است ، كه انسان در شبانه روز پنج بار خود را در اين نهر جارى شستشو مى دهد، چركى در بدن انسان نمى ماند، لذا هم ديگر آلوده به گناه نخواهد بود و هم گناهان گذشته اش بخشوده مى شود و هم زمينه براى پرهيز از گناهان آينده اش فراهم مى شود.
اين گاهى بصورت يك تمثيل است و گاهى بصورت يك تمثل ظهور مى كند. باطن نماز در حقيقت همان آب طهور است و باطن گناه در حقيقت همان آب چرك است . نماز اگر بخواهد به صورتى در آيد بصورت چرك در مى آيد. از گناهان اين انسانى كه پنج بار در شبانه روز نماز مى گذارد، چيزى نمى ماند.
جابر بن عبدالله مى گويد در تتمه سخنان رسول خدا اين جمله آمده است كه فرمود: اين چنين نيست كه دست پاى شما آزاد باشد. هيچ كسى نيست مگر آنكه دست و پايش گره خورده و محكم بسته است و آزاد نيست ، قدم به قدم گره خورده است . هر علاقه اى كه انسان به غير خدا پيدا مى كند گره اى است كه بر خويشتن خويش مى زند و حزام (585) تنگ اسب است . هر شب در ثلث آخر شب فرشته اى بر بالين انسان مى آيد و مى گويد: بر خيز بياد خدا باش صلوه الليل نزديك است . (586) برخيز اين بندها را باز كن ؛برخيز و اين گره هائى را كه در روز به خود بستى باز كن ؛تو بايد سفر كنى . انسانى كه دست و پايش بسته است نمى تواند سفر كند. اينچنين روا نيست كه انسان بخوابد تا نزديك طلوع آفتاب و بعد به زحمت نمازش را اداء بخواند. انسان را كه خواه و نا خواه مى برند، چه بهتر كه خودش برود. اگر از رختخواب حركت كرد و برخاست ، يكى از اين گره ها باز مى شود؛اگر برخاست و وضوء گرفت به كنار جايگاه نماز آمد و وارد نماز شد، همه اين گره هاى بسته باز مى شود. وقتى صبح مى شود او باقره (587)العين و چشم روشن صبح مى كند.
پس معلوم مى شود گره هاى روز را نماز شب باز مى كند. امام حسن عسكرى - سلام الله عليه - فرمود: ان الوصول الى الله سفر لا يدرك لا بامتطاء (588) الليل من لم يحسن ان يمنع لم يحسن ان يعطى (589) سير الى الله و وصول به خداى سبحان يك مسافرتى است كه مركوب راهوار اين مسافرت ، شب زنده دارى است . مسافر وسيله مى خواهد و وسيله نقليه لقاء الله و وصول الى الله و مركب راهوارى كه انسان را به لقاء الله مى رساند، شب زنده دارى است . شب زنده دارى براى كسى كه مشتاق لقاء حق باشد مركوب راهوارى است .
همين بيان را به صورت ديگر امام صادق از اميرالمؤ منين - سلام الله عليهما - نقل فرمود، كه : نبه بالتفكر قلبك و جاف عن النوم جنبك واتق الله ربك (590). با تفكر قلبت را متنبه و بيدار و آگاه و شب هم برخيز و تمام شب را بخواب نگذران ؛خيلى پهلو را به خواب مده و به رختخواب مسپار.
آن تفكر باطن همين عمل است ؛زيرا فكر كردن قلبت را بيدار مى كند و نمى گذارد قلب بخوابد. گاهى قلب مى خوابد و انسان چيزى نمى فهمد و درست درك نمى كند و تشخيص نمى دهد. در بيان حضرت امير - سلام الله عليه - آمده است : نعوذ باالله من سبات العقل (591) به خدا پناه مى بريم از اينكه عقل او بخوابد. اگر عقل بخوابد انسان چيزى را تشخيص نيم دهد. و اگر نتواند درست حق را بيابد، عقلش ديگر كار نمى كند و دركش تعطيل است .
واتق الله ربك اگر چنانچه اين تعلقات گره است ، انسان گره خورده قدرت حركت ندارد و اگر حركت نكرد هر گز به مقصد نمى رسد. تنها عاملى كه اين گره ها را باز مى كند باطن عبادت و عبادت با روح است .
نتيجه آزادى و بيدار شدن را در بيان ديگرى از امام صادق - سلام الله عليه - مى بينيم كه حضرت فرمودند: ما دوست داريم كه شيعيان ما اين چنين باشند: انا لنحب من شيعتنا من كان عاقلا فهما فقيها حليما مدار يا صبورا صدوقا وفيا (592) .
ما آن شيعه اى را كه داراى اين فضائل بر جسته علمى و عملى است دوست داريم ؛او محبوب ماست . چگونه انسان به جائى مى رسد كه امام او را دوست داشته باشد. آن گاه فرمود: انبياء عظام - عليهم آلاف التحيه و الثناء - مكارم اخلاق و اخلاق انبياء را ندارد از خدا با تضرع و ناله و لابه طب كند. همانطورى كه اگر مريض است ، از خدا شفا مى خواهد؛اگر مقروض است ، از خدا طلب گشايش مى كند؛اگر اين فضائل اخلاقى را فاقد است با تضرع از خدا بخواهد. فرمود: از خدا مسئلت كند كه خدايا توفيق شجاعت به من بده ؛توفيق فقاهت به من بده ؛توفيق حلم و صبر و بردبارى به من بده ، و امثال ذلك .
عبداله بن بكير كه از شاگردان امام ششم - سلام الله عليه - است عرض كرد: آن مكارم اخلاقى كه انبياء دارند و اگر كسى داشت بايد شاكر باشد و اگر نداشت با تضرع و لابه از خدا مسئلت كند، چيست ؟ قال : الورع و القنوع و الصبر والشكر والحلم و الحياء والسخاء والشجاع و الغيره و البر وصدق الحديث واداء الامانه (593) ،اينها جزو مكارم اخلاقى است كه انبياء دارند كه اگر كسى دارد شكر خدا كند و اگر ندارد با تضرع و لابه از خداى سبحان مسئلت كند.
گفتار بيست و سوم
ماه مبارك رمضان يك حقيقت و باطنى دارد كه اين حقيقت در قيامت ظهور مى كند. ماه مبارك رمضان را امام سجاد - سلام الله عليه - عيد اولياء الله مى داند. در صحيفه سجاديه دعائى است بنام دعاء وداع ماه مبارك رمضان . در مقدمه اين دعاء حضرت سجاد (ع ) كليات نعمت هاى الهى را مى شمارد و اينكه بخشش هاى خداى سبحان ابتدائى است ؛نه روى اتسحقاق . بعد از آن مقدمه مى فرمايد: يكى از بهترين بخشش هاى خداوند سبحان ، ماه مبارك رمضان و روزه در اين ماه است : وانت جعلت من صفايا تلك الوظائف و خصائص صحبه مبرور (594)
خدايا نعمتهاى فراوانى به ما دادى . يكى از آن برجسته ترين نعمت هاى ماه مبارك رمضان است و يكى از بهترين فضيلت ها روزه اين ماه است كه نصيب ما كردى ؛و هيچ زمانى به عظمت زمان ماه مبارك رمضان نيست ؛گذشت از آنكه شب قدر را در آن قرار دادى . اين ماه را ظرف نزول قرآن كريم قرار دادى كه اين فيض در اين ماه نازل شده است . اگر كسى با قرآن باشد همراه قرآن بالا مى رود؛و اين را بر ملت مسلمان منت نهادى زيرا ديگر ملل در ماه مبارك رمضان روزه نمى گرفتند و اين نعمت را مخصوص مسلمين كردى .
اين وداع براى كسى است كه با ماه مبارك رمضان ماءنوس بوده است و ماه مبارك رمضان دوست او مى باشد؛والا آنكه با اين ماه نبود، وداعى ندارد؛انسان از دوستش و يا با كسى كه يك مدتى ماءنوس بود خداحافظى مى كند. او كه اصلا نمى داند چه وقت ماه مبارك رمضان آمده و چه وقت سپرى مى شود؛چرا آمد و چرا سپرى شد، او وداعى ندارد، اما امام سجاد - سلام الله عليه - آخر ماه مبارك رمضان كه شد در حد يك ضبحه اين دعاء را مى خواند. ايشان مى دانند كه اين ماه چه فضيلتى دارد.
او در بين ما اقامت داشت و جاى حمد و ثنا بود، زيرا به همراه خودش رحمت آورد و رفيق بسيار خوبى براى ما بود. ما در صحبت با او به فضائل و نعمت هايى رسيديم . دوستى بود كه به همراهش ‍ رحمت و مغفرت و بركت آورد. اينكه رسول خدا - عليه آلاف التحيه و الثناء - در خطبه شعبانيه فرمود: قد اقبل اليكم شهر الله بالبركه و الرحمع و المغفره ؛يعنى اين ماه ، بركت و رحمت و مغفرت اين ماه را هم در يافت مى كند.
واربجنا افضل ارباح العالمين . ما ربح و سودى كه در اين ماه برديم ، هيچ تاجرى در هيچ گوشه دنيا نبرده است . هيچكسى در سراسر عالم به اندازه ما از اين ماه مبارك رمضان استفاده نكرد. اگر انسان يك مسافر است كه سفر ابد در پيش دارد، دره توشه آن سفر ابد را بايد همين چند روز تهيه كند؛و اگر درهاى آسمان به چهره مؤ من باز مى شود؛و اگر مؤ من مى تواند با وارستگى به باطن علم راه پيدا كند؛و اگر بهترين فرصت ، ماه مبارك رمضان است ؛پس بهترين سود را ماه مبارك رمضان و اهلش دارند.
از ابن طاووس نقل شده است كه مى فرمايد: عده اى اول سالشان اول فروردين است . يك نوجوان اول سال او اول فروردين است كه تلاش ‍ مى كند لباس نو در بر كند؛درخت ها اول سالشان فروردين است كه لباسهاى نو و تازه در بر مى كنند؛يك كشاورز اول سال او اول پائيز است كه در آمد مزرعه را حساب مى كند؛يك تاجر كه كارگاه توليدى دارد مثلا در فرصت ديگرى اول سال را تعيين مى كند؛اما آنها كه اهل سير و سلوك اند، اول سالشان ماه مبارك رمضان است ؛حساب ها را از ماه مبارك تا ماه مبارك برسى مى كنند، كه ماه مبارك گذشته چه درجه اى داشته و امسال چه درجه اى دارند. چقدر مطلب فهميده و چقدر مسائل براى آنها حل شده است . چقدر در برابر گناه قدرت تمكين داشته و چقدر در برابر دشمن ، قدرت تصميم دارد.
ماه مبارك رمضان براى سالكان الى الله ؛ماه محاسبه است . لذا امام سجاد (ع ) فرمود: هيچ كسى در سراسر جهان به اندازه ما در اين ماه استفاده نكرد.
ثم قد فارقنا عند وقته وانقطاع مدته و وفاء عهد ه و نحن مود عوه . اين ماه بعد از آنكه پايانش فرا رسيد از ما مفارقت و از ما هجرت كرد و ما را تنها گذاشت و ما الان اين ماه را وداع مى كنيم .
وداع من عرفراقه علينا و غمنا . (595) چه وداعى ؟ وداع تشريفاتى ؟ نه ، وداع با يك دوست عزيزى كه مفارقتش براى ما توانفرساست . آنكه اهل معنا بود خيرش در اين ماه بيشتر شد؛آنكه گرفتار گناه بود گناهش در اين ماه كمتر شد.
فرمود: ما كسى را وداع مى كنيم كه رفتنش براى ما عزيز و خيلى سخت است و ما را غمگين كرد. اين ماهى كه شب و روزش رحمت بود.
بزرگان فقه ما همچون مرحوم صاحب جواهر و سيد محمد كاظم صاحب العروه الوثقى و ديگران - رضوان الله عليهم - در كتابهايشان هست كه در فضيلت روزه گرفتن همين بس كه انسان از نظر ترك بسيارى از كارها شبيه فرشته مى شود. گفته اند شش روز اوائل ماه شوال را بعنوان بدرقه ، روزه بگيريد. بعد از عيد فطر، كه عيد فطر روزه اش حرام است ؛زيرا اگر كسى دوست عزيزى را بخواهد بدرقه كند چند قدم به همراه او مى رود. معناى وداع كردن ، بدنبال او چند قدم رفتن است .
و اوحشنا انصرافه عنا و از اينكه منصرف شد و ار ما فاصله گرفت ما را به وحشت انداخت . ما يك دوست رئوف و مهربان و پر بركتى را از دست مى دهيم ، لذا ما بوحشت افتاديم . آخر ماه مبارك رمضان كه مى شد احساس غربت مى كردند.
ولزمنا الذمام المحفوظ و الحرمه المرعيه و الحق المقضى . ما بايد حقى كه او به عهده ما دارد رعايت كنيم ؛حرمتى كه پيش ما دارد بايد ارج بنهيم ؛بايد به تعهدى كه بين ما و اوست وفا كنيم .
فنحن قائلون السلام عليك يا شهر الله الاكبر و يا عيد اولياء ، آنگاه چون اين دوست عزيز از ما مفارغت مى كند ما در آخر ماه مبارك اين چنين مى گوئيم : سلام بر تو بزرگ ترين ماه كه بخدا انتساب دارى و سلام بر تواى عيد اولياء الهى . اين سلام ، سلام توديع است ؛چون تنه ماهى كه اسمش در قرآن كريم است ماه مبارك رمضان است :

عارفان هر دمى دو عيد كنند
عنكبوتان مگس قديد (596) كنند (597)
كار عنكبوت آن است كه بتند و با اين تارهامگس صيد كند و قرمه درست كند.
كار عنكبوت آن است كه مگس را ذخيره كند، قديد كرده و قرمه درست كند، و كارش غير از ذخيره كردن چيزى ديگرى نيست ، اما عارف در هر دم و هر نفس دو عيد داردن كه سعدى گفت : هر نفسى كه فرو مى رود ممد حيات است و چون بر مى آيد مفرخ ذات ؛پس در هر نفسى دو نعمت موجود و بر هر نعمتى شكرى واجب ؛لذا عارف در هر دم دو عيد دارد.
على اى حال بهترين دمى كه انسان دارد در ماه مبارك رمضان است كه انفسكم فيه تسبيح ، نفس كشيدن در اين ماه سبوح قدوس گفتن است ؛لذا امام سجاد مى فرمايد سلام بر تو اى عيد اولياء الهى .
اين كه مى بينيم در آخر ماه مبارك رمضان عيد فطر مى گيرند، چون جائزه هاى يك ماه را به ما مى دهند؛در حقيقت محصول ماه مبارك رمضان است . اين ضيافة الله آن لقاء الله را در بر دارد و عظمت از آن ماه شوال نيست بلكه عظمت از آن ماه مبارك رمضان است كه نتيجه يك ماهه را در روز عيد مى دهند.
روز عيد است و من مانده در اين تدبيرم
كه دهم حاصل سى روزه و ساغر گيرم
السلام عليك يا اكرم مصحوب من الاوقات و يا خير شهر فى الايام و الساعات (598) امام سجاد چندين بار به اين ماه سلام مى كند. ماه اگر يك زمانى گذرا بود و باطن و سر و حقيقت و روح و جانى نداشت ، اين ولى الله كه به او سلام نمى گفت . آيا اينها معاذالله نظير اشعار خيالى شعراء است كه بر خطابه هاى خيالى حمل مى شود كه مثلا به كوه و يا آثار مخروبه خطاب مى كنند، يا نه اين ماه يك حقيقتى دارد.
مى گويد: ما خيلى دوست داشته و داريم ، اما هيچ دوستى به عظمت اين ماه نبود .يك ماهى كه نه هيچ روزى مثل روزهاى او بود و نه هيچ شبى مثل شبهاى او بود.
السلام عليك من شهر قربت فيه الامال و نشرت فيه الاعمال سلام ما بر تو اى ماهى كه آرزوها در اين ماه نزديك شد و ما فهميديم كه چه بخواهيم لذا آرزوهاى طولانى نمى طلبيم . و از طول امل آزاد شديم و بر آمدن آرزوهاى مشروع تا نزديك شد. در همين دعاى سحر ماه مبارك رمضان كه از امام سجاد سلام الله عليه رسيده است ، را روزى مى دهى و اين همه ما رو عقرب ها را خدا تامين مى كند پس حيف است كه انسان تمام حاجت ها را درمحور ماده و ماديات خلاصه كند. آنها كه اصلا خدا نمى شناسند و عبادت نمى كنند، نظير اين همه كفار و منافقين ، خداوند آنها را در عالم تامين مى كند، پس آيا صحيح است انسان تلاش و كوشش خود را بر اين صرف بكند كه از خدا طبيعت و دنيا بطلبد؟
امام مى فرمايد: سلام بر اين ماه كه فهميديم در اين ماه از خدا چه بخواهيم . آرزوهاى طولانى نداشته باشيم بلكه چيزى بخواهيم كه براى ما بماند. وقتى اين آيه نازل شد: و كاين من دابة لا تحمل رزقها الله يرزقها (599) مهاجرين از مكه به مدينه هجرت كردند. چون اينها وقتى مى خواستند از مكه به مدينه هجرت كنند كسى به آنها اجازه نمى داد تا اموالشان را هم منتقل كنند يا بفروشند و مى گفتند: اگر خواستيد از مكه به مدينه برويد بايد با دست خالى برويد. وقتى اين آيه نازل شد كه هيچ جنبنده اى چه اهل ذخيره و پس انداز باشد و يا نباشد، نيست كه از جائى به جائى حركت بكند مگر اين كه خدا روزى او را مى دهد، معنايش اين است كه همه در عالم روزى خدا را مى خورند.
جنبنده ها و دو قسمت اند: بعضى اهل پس انداز و ذخيره اند مثل موش و مور و مورچه ها؛ بعضى آزادانه زندگى مى كنند، مثل كبوترها، گنجشك ها، بلبل ها كه اينها اهل ذخيره و پس انداز نيستند. در اين آيه فرمود: هم آن موش و مورچه را كه اهل پس اندازند خدا روزى مى دهد، هم كبوتر و بلبل و گنجشك را كه اهل ذخيره نيستند خدا روزى مى دهد. اينطور نيست كه فقط موش ها را خدا تامين كند و بلبل ها را تامين نكند. وقتى اين آيه نازل شد، مسلمين از مكه به مدينه هجرت كردند. گفتند ما روزى ماه را كه از جائى به جائى حمل نمى كنيم ، بالاخره خداى مكه خداى مدينه هم هست . اگر ما را در مكه اداره مى كند در مدينه هم اداره مى كند. با دست خالى آمدند و در مسجدهاى مدينه ماندند و مهاجر ناميده شدند، خدا آنها را تامين كرد.
اين چنين نيست كه اگر انسان روح بلند نداشته باشد به او خوش ‍ بگذرد و يا اگر روح بلند و عظيم داشت در جهان تلخ كام باشد. انسان اگر ذهن و جانش را به چيز درستى مشغول نكند او آدم را به چيز نادرستى مشغول مى كند. تا آدم اين نفس و ذهن و مركز انديشه را مشغول نكند او آدم را مشغول مى كند؛فرمود ما در اين ماه فهميديم از خدا چه بخواهيم . اعمالمان بازو آرزو هايمان بسته شد. جلو آرزوهايمان را گرفتيم و دست بكار شديم .
السلام عليك من قرين جل قدره موجودا و افجع فقده مفقودا. سلام بر تو اى نزديكى كه وقتى بودى گرامى بودى و حال كه در آستانه رفتن هستى ، رفتنت فاجعه است و ما را غمگين مى كند همچون كسى كه عزيزترين عضو خانواده اش را از دست بدهد.
مرجو الم فراقه . سلام بر تو اى تكيه گاه اميد كه در هنگام مفارقت ، ما را متالم و رنجور كردى . آن ماه كه در جان انسان رسوخ داشت وقتى از جان فاصله مى گيرد جايش را غم پر مى كند. آن فهميدن ها و صفاى ضمير ديگر نيست . آن نشاطى را كه انسان در ماه مبارك رمضان براى نثار و ايثار دارد غير ماه مبارك رمضان ندارد. اگر انسان در اين ضيافت حق از خدا غنى و بى نيازى طلب كند چيزى او را به خود متوجه و مشغول نمى كند؛نه از كسى مى ترسد و نه از بذل جان دريغ نمى كند.
السلام عليك من اليف انس مقبلا فسر و اوحش منقضيا قد مض . (600) سلام بر تو اى دوست با الفت كه وقتى آمدى ما را مسرور كردى و وقتى رفتى ما را گداختى و رفتى ، داغ زدى و رفتى ؛اين حرف يك انسانى است كه با باطن روزه اين ماه و با باطن ليله قدر در تماس بوده است .
السلام عليك من مجاور رقت فيه القلوب و قلت فيه الذنوب . سلام بر تو اى همسايه عزيز كه در مجاورت و جوار رحمت تو بوديم . تو همسايه اى بودى كه در اين مدت دلها رقيق مى شد و گناهان كم . ترك اولى و مكرهات و گناهان كوچك كم كم ، راه انسان را مى بندد.
در مناطق ييلاقى و در سرزمينى كه سبز و خرم است چشمه معدنى مى جوشد،، چون با املاح و رسوبات همراه است اين آب زلال نيست كه راه خود را طى كند و راه باز كند و تشنه ها را سيراب كرده و به مقصد برسد، بلكه با رسوبات و املاح همراه است . اين آب زلال است كه وقتى از چشمه مى جوشد راه خود را باز مى كند و راه كسى را هم نمى بندد؛همه اين درخت ها و گياهان تشنه سر راه را هم سيراب مى كند تا به دريا برسد، اين خاصيت آب زلال است كه اصلا بدنبال تشنه مى رود تا سيرابش كند. سرش را به سنگ مى زند و تلاش ‍ و كوشش مى كند كه خود را به تشنه ها برساند؛و اما اگر اين آب رسوبى باشد همين كه مى جوشد راه خود را به تشنه ها برساند؛و اما اگر اين آب رسوبى باشد همين كه مى جوشد راه خود را مى بندد. بعد از چند سال در آن مزرع ، تلى از سنگ پيدا شده و همه آن سرزمين هاى سبز خشك مى شود و از او چيزى روئيده نمى شود.
اين آب وقتى زلال و صاف نباشد جلوى خودش را هم مى بندد، افكار و انديشه در دلها هم همينطور است ؛ اگر زلال باشد از جان مى جوشد، با زبان و قلم منتشر مى شود، به گوش و چشم مى رسد و از آنجا به دلهاى ديگران مى رسد؛لذا يكى از القاب عالم ماء معين است كه ريشه اصلى آن درباره حضرت ولى عصر سلام الله عليه است كه يكى از القاب مبارك آن حضرت ماء معين است : قل ارايتم ان اصبح ماء كم غورا فمن ياتيكم بما معين . (601)
ماء معين يعنى جارى ؛ آبى كه چشم او را مى بيند. علم و عالم را ماء معين مى گويند چون مانند چشمه زلال است كه مى جوشد. حرفى كه مى زند، چيزى كه مى نويسد، علمى است كه از جان او تراوش ‍ كرده و به گوش و چشم شخصى رسيده و او مى فهمد و به ديگرى مى گويد، ديگرى هم مى فهمد و به بعدى مى گويد. اين مانند يك چشمه زلالى است كه بالاخره به اصلش مى رسد؛و اما افكار و انديشه و خيالات باطل مانند همان رسوبات و املاح معدنى اند كه همانجا قلب را مى بندند. كم كم اين دل قسى مى شود. وقتى كه دل بسته شد نه چيزى از آنجا سرايت مى كند و به ديگران مى رسد و نه حرف ديگران به آنجا مى رسد؛نه حرف او درغير موثر است و نه حرف غير در او موثر مى باشد. امام سجاد فرمود دلها در اين ماه نرم و رقيق و گناهان در اين ماه كم مى باشد.
السلام عليك من ناصر ايمان على الشيطان و صاحب سهل سبل الاحسان . سلام بر تو اى رفيقى كه كمك كردى تا ما بر شيطان مسلط شديم . انسان در اين ماه بر شيطان مسلط مى شود. به خاطرات شيطانى گوش فرا نمى دهد. تو براى ما مصاحب خوبى بودى كه ما توانستيم بر شيطان پيروز شويم . ما نه تنها در بعد سلبى از دست شيطان نجات پيدا كرديم كه كار بد نكرديم ، بلكه در بعد اثباتى هم پيروز شديم . راه هاى سختى انجام مى داديم ، در اين ماه به آسانى انجام داديم . تو باعث شدى كه راه احسان را با سهولت طى كرديم .
السلام عليك ما اكثر عتقاء الله فيك . سلام بر تو اى ماهى كه چقدر بنده ها را خدا در اين ماه آزاد كرده است . خدا آنها را كه گرفتار آتش و رذائل اخلاقى بودند، از دست اين بندها آزاد كرد و نعمتى بهتر از آزادى نيست .
امام صادق عليه السلام فرمود: من رفض الشهوات فصار حرا.(602) اگر كسى شهوت را ترك كند، آزاد مى شود و نعمتى بالاتر از آزادى و آزادگى و حريت نيست ؛ اكه انسان گرفتار شهوت و غضب و برده هوى نباشد. و زمامش را بدست هوسش نسپرد.
و ما اسعد من رعى حرمتك بك . چقدر سعادتمند شد آن كسى كه احترام تو را حفظ كرد و مواظب بود تا در اين ماه حرف بد نزند، خيال و گناه بد نكند.
السلام عليك ما كان امحاك للذنوب و استرك لانواع العيوب سلام بر تو اى حقيقت ماه مبارك رمضان كحه تو محو كننده گناه هستى و پوشاننده تر از هر چيزى نسبت به عيوب انسان . عيب را مى پوشانى و گناه را محو مى كنى .
اول پوشاندن و ستر و بعد مغفرت است . خداى سبحان اول مى پوشاند، كه آبروى انسان محفوظ باشد، بعد مى بخشد. اين ستار زمينه آن غفار را فراهم مى كند. انسان تا بتواند آبروى ديگران را حفظ كند، خدا هم آبروى او را حفظ مى كند. مومن حق ندارد كارى بكند كه ذلت آور باشد.
السلام عليك ما كان اطولك على المجرمين . سلام بر تو اى ماه مبارك رمضان كه براى افراد تبهكار خيلى طولانى هستى و رمضان براى او حكم چندين ماه است .
و اهيبك فى صدور المومنين . ماه مبارك رمضان در دلهاى مومنين با يك هيبت و ابهت و جلال و هيمنه و شكوه تلقى مى شود.
السلام عليك من شهر لا تنافسه الايام من شهر . سلام بر تو اى ماهى كه هيچ مهاى با تو مسابقه و رقابت ندارد.
در منافسه وقتى انسان مى دود و مسابقه مى دهد، نفس نفس مى زند تا به مقصد برسد. خداى سبحان هم فرمود براى گرفتن فضائل منافسه بدهيد: فليتنافس المتنافسون . شما نفس نفس بزنيد تا آن شى ء نفيس و ارزنده را بگيريد. هيچ مها و ايام و ليالى و لحظاتى با تو منافسه نمى كند و رقابت ندارد. تو پيشگامى و همه يازده ماه بدنبال تواند. اين چنين نيست كه انسان بگويد در ماه مبارك رمضان حرف ها را مى شنوم و بعدا عمل مى كنم . اگر فعلا عمل نشود بعدا هم عمل نمى شود؛ چون زمان هاى ديگر آن قدرت را ندارد كه با ماه مبارك رمضان در كسب توفيق انسان رقابت كنند.
السلام عليك غير كريه المصاحبه و لا ذميم الملابسة . سلام بر تو، در اين مدتى كه مهمان ما بودى يا ما در خدمت شما بوديم هيچ رنجى نديدم . از مصاحبت با شما خسته نشديم . در خدمت شما بوديم و لذت برديم . ذم ، كراهت و مانند آن از شما مشاهده نكرديم . تو مهمان خوبى براى ما بودى .
السلام عليك كما و فدت علينا بالبركات و غسلت عنا دنس ‍ الخطيطات سلام بر تو اى ماه گرامى مبارك رمضان كه بركت آوردى ، ما را شستشو كردى و رفتى و بعدا اگر آلوده شديم بدست خود آلوده شده ايم و الا تو ما را تطهير كردى و رفتى . ما احساس ‍ سبكى مى كنيم .
اسلام عليك غير مودع بر ما ولا متروك صيامه سئما . سلام بر تو كه در هنگام توديع ما احساس خستگى نكرديم . انسان وقتى مهمان را با تشريفات پذيرائى مى كند خود در اين مدت خسته مى شود؛اما ايشان مى فرمايد ما خسته نشديم ، ما از روزه گرفتنت كه پذيرائى تو بود خسته نشديم و رنجى احساس نكرديم بلكه براى ما گوارا بود.
السلام عليك من مطلوب قبل وقته و محزون عليه قبل فوته سلام بر تو، قبل از اينكه بيائى ما انتظار تو را داشتيم و الان هم هنوز نرفته اى مقدارى مانده است ولى همين كه مى خواهى بروى ما را غمگين كرده اى .
السلام عليك كم من سوء صرف بك عنا و كم من خير افيض ‍ بك علينا. سلام بر اين مهمان گرانقدرى كه به بركت تو خدا خيلى از بلاها را از ما برداشت و خيلى از بركات را به ما داد. ما در حقيقت مهمان تو بوديم نه تو مهمان ما.
السلام عليك و على ليله القدر التى هى خير من الف شهر اين زيارتنامه است ، اين سلام توديع است ، سلام بر تو اى ماه ، سلام بر ليلة القدرت ، آن شب قدرى كه از هزار ماه تقريبا هشتاد سال بالاتر است .
السلام عليك ما كان احرصنا بالامس عليك و اشد شوقنا غدا اليك سلام بر تو اى ماهى كه ما ديروز خيلى حريص بوديم كه شما بيائى و فردا هم خيلى مشتاقيم كه زيارتتان كنيم ؛اينطور نيست كه بعنوان يك اداء وظيفه اين مراسم توديع را انجام بدهيم .
السلام عليك وعلى فضلك الذى حرمناه و على ماض من بركاتك سلام بر تو و فضيلت تو، سلام بر تو و بركات تو.
اللهم انا اهل هذا الشهر الذى شرفتنا به وفقتنا بمنك له حين جهل الا شقياء وقته و حرموا لشقاء هم فضله . خدايا آن توفيق را دادى كه ما اهل اين ماه باشيم در حالى كه عده اى از فضيلت اين ماه محروم شدند.
و منشاء حرمان ما اثرتنا به من معرفته و هديتناله من سنة . پروردگارا تو مولى سرپرست مائى در آنچه ما را شناخت آن برگزيده اى و راهنمايى نموده اى كه روش آن را طى نماييم .
و قد تولينا صيامه و قيامه على تقصير و ادينافيه قليلا من كثير. و در پرتو توفيق توبه روزه و نماز آن با اعتراف به تقصير نائل آمديم و اندكى از وظائف بسيار را اداء نموديم .
اللهم فلك الحمد اقرارا بالا سائة و اعترافا بالاضاعة ولك من قلوبنا عقد الندم و من السنتنا صدق الاعتذار.
پروردگارا تو را در حالى ستايش مى كنم كه به رفتارى خود اقرار و به ضايع نمودن نعمت احكام تو و عمر خويش اعتراف داريم . و براى توست از طرف دل هاى ما پيمان پشيمانى و از ناحيه زبان پوزش ‍ طلبى صادقانه .
فاءجرنا على ما اصابنا فيه من التفريط اجرا نستدرك به الفضل المرغوب فيه و نعتاض به من انواع الذخر المحروص عليه .
پس اجر مصيبت دبر تفريط در اين ماه را چيزى قرار ده تا به وسيله آن فضيلتى را كه مورد رعبت ايت نائل آئيم و عوض خيره را كه آز ممدوح است برسيم .
و واجب لنا عذرك على ما قصر نافيه من حقك .
و از باب : كتب ربكم على نفسه الرحمة . پذيرش پوزش را براى ما مقرر نما تا حق تقصير شده شما بخشوده گردد.
و ابلغ با عمار نا ما بين ايدينا من شهر رمضان المقبل فاذا بلغتناه فاعنا على تناول ما انت اهله من العبادة و ادنا الى القيام بما تستحقه من الطاعة و عمر ما را تا ماه مبارك آينده رسا بفرما و هنگامى كه ما را به آينده آن رساندى ما را كمك فرما تا آنچه در خور شماست عبادت نمائيم و آنچه سزاوار توست طاعت كنيم و اجر لنا من صالح العمل مايكون دركا لحقك فى الضهرين من شهورالدهر.
و توفيق انجام كار نيك را به طور جارى و مستمر بهره ما فرما تا آنچه حق و شايسته شما است در تمام ماه مبارك رمضان كه در مدت عمر ما پيش مى آيد جبران شود.
و اجبر مصيبتنا بشهرنا و بارك لنا فى يوم عيدنا و فطرنا.
پروردگارا هجران ماه مبارك را كه مصيبت ما است جبران فرما و براى ما در روز عيد فطر بركت مقرر فرما....
و با سپرى شدن اين ماه ما را از هر تباهى بيرون بياور...
و هر پاداشى كه به افراد شايسته و واجد شرائط اين ماه مرحمت مى كنى بما نيز لطف فرما زيرا فضل تو تمام شدنى نيست بلكه همواره جوشان است .
و ثواب همه كسانى كه تا قيامت در آن ماه روزه مى گيرند يا عبادت مى كنند براى ما ثبت فرما... آمين .