اسرار موفقيّت ، جلد اول

سيد مرتضى مجتهدى سيستانى

- ۳ -


4- اراده قوى، همّت عالى

ارزش اراده

انسان بايد نفس خود را بشناسد و با قدرتها، توانائيها و نيروهايى كه خداوند مهربان در ذات او به وديعه نهاده است، آشنايى داشته باشد و كم كم آنها را از مرحله قوّه و اقتضا به فعليّت برساند.

يكى از نيروهاى مهمّ، قوّه اراده است. اگر انسان اراده خود را پرورش دهد و به تقويت آن بپردازد، مى‏تواند با استفاده از نيروى باعظمت آن بسيارى از مشكلات روحى و جسمى خود و جامعه خود را حلّ نمايد. زيرا اراده، نيروئى بس پرقدرت و شگفت انگيز است.

انسانى كه نفس خود را از ناپاكيها پاك ساخته است، اراده‏اش نيز پاك و بى‏آلايش است و در راههاى خدا پسندانه بكار گرفته مى‏شود. از اين رو اگر انسان اراده خود را نيز پرورش داده و از اراده آهنين برخوردار باشد، مى‏تواند با استفاده از اين نيروى بزرگ، آن را در راه احياء دين و توجّه انسانها به مكتب انسان ساز اهل بيت‏عليهم السلام و خدمت به مردم بكار گيرد.

با نگاهى كوتاه به تاريخ بشر، خواهيد ديد مردان نامى جهان كسانى بوده‏اند كه از همّت بلند برخوردار بوده‏اند و از آن در راه خدمت به ديگران استفاده كرده‏اند.

آنان كه داراى ضعف روحى هستند و همّتى ضعيف دارند و يا به عقده حقارت مبتلا مى‏باشند، هيچ گاه نمى‏توانند به اهداف بزرگ دست يابند. پس عقده حقارت را كنار بگذاريد و از تضعيف روحيه خود دست برداريد.

اراده خود را قوى كنيد و يقين داشته باشيد خدائى كه به مردان بزرگ دين، توفيق عنايت فرموده، شما را نيز مى‏تواند به پيروزى و موفقيت برساند.

اخلاص قبل از تصميم و اراده

نيروئى كه قبل از انجام هر كار و برنامه‏اى شما را به سوى آن تحريك مى‏كند، بايد كاملاً براى شما شناخته شده باشد. آيا يك نيروى رحمانى شما را به سوى هدفى كه داريد، دعوت مى‏كند و يا انگيزه شما يك محرّك شيطانى است؟ و يا عامل نفسانى شما را به سوى راهى كه در نظر داريد، مى‏كشاند؟

براى اين كه دچار تحريك نفس و يا وسوسه شيطان قرار نگيريد و هيچ يك از اين دو محرّك شما در عمل نباشد، بايد قبل از اراده و تصميم، قلب خود را از همه وسوسه‏ها و تحريكات غير رحمانى خالى كنيد، آن گاه به خاطر رضاى خداوند درباره برنامه‏اى كه در نظر گرفته‏ايد، تصميم گيرى كنيد.

حضرت امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايند:

إذا اَرَدْتَ الْحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَكَ لِلَّهِ مِنْ قَبْلِ عَزْمِكَ مِنْ كُلِّ شاغِلٍ وَحِجابِ كُلِّ حاجِبٍ.(46)

هر گاه اراده كردى به حجّ روى، قبل از تصميم گيرى قلب را از هر چه تو را به خود مشغول مى‏كند و ميان خداوند و تو مانع مى‏شود، براى خدا خالى كن.

گرچه اين فرمان در مورد حجّ صادر شده ، ولى يك راهنمايى كلّى است براى همه افرادى كه خواهان رسيدن به اهداف بزرگ هستند.

قبل از شروع هر برنامه‏اى، اول دل را بايد از اغراض دنيوى خالى نمائيد و فقط خدا را در نظر بگيريد؛ آن گاه تصميم خود را شروع نموده و هدف خود را عملى سازيد.

به اراده و تصميم خود جهت دهيد

زندگى ما را آنچه در سر مى‏پرورانيم، تحت تأثير قرار مى‏دهد، نه آنچه كه آن را به زبان مى‏آوريم! آرزوهاى عميق قلبى و افكار و اعتقاداتى كه داريم، در زندگى ما تحوّل ايجاد مى‏كنند، نه آنچه را كه به آن تظاهر مى‏كنيم و اعتقاد و ايمان قلبى به آن نداريم.

بسيارى از انسانها هدفى را براى خود تعيين مى‏كنند و هميشه از آن دم مى‏زنند، ولى به دنبال آن نمى‏روند. از اين رو هيچ گاه به آن دست نمى‏يابند و به وصف العيش اكتفا مى‏كنند! در برابر اينها افرادى هستند كه با مرور زمان به هدف خود مى‏رسند و قيل و قال آنان واقعيّت پيدا مى‏كند و به آرزوى ديرينه خود موفق مى‏شوند.

چرا عدّه‏اى از مردم اين گونه‏اند؟ وتعدادى ديگر تا آخر عمر به آرزوهاى بى‏حاصل پرداخته و سرانجام، زندگى خود را بدون آنكه به مقصود خود نائل شوند به پايان مى‏رسانند؟! با اين كه همه انسانها از نعمت اراده برخوردارند و مى‏توانند بوسيله آن به اهداف خود دست يابند؛ حتّى افرادى كه خود را بى‏بهره از نيروى اراده مى‏پندارند و گمان مى‏كنند اراده آنان نابود شده نيز داراى قدرت اراده هستند.

به عنوان مثال افراد معتاد كه گمان مى‏كنند در برابر استعمال مواد مخدّر اراده‏اى از خود ندارند و مى‏پندارند كه ديگر هر گونه قدرت تصميم گيرى را از دست داده‏اند، آن گاه كه درباره به دست آوردن مواد مخدّر مى‏انديشند، اراده‏اى قوى دارند و با قاطعيّت تصميم مى‏گيرند كه به هر صورت شده به مواد مخدّر دست يابند!

همين طور اگر افراد تن پرور را زندانى كنند و در زندان از آنان كار بكشند، حاضر هستند براى فرار از زندان و به تعبير ديگر براى فرار از كار، به هر گونه برنامه مشقّت بار و به هر گونه نقشه خطرناك دست بزنند!

بنابراين حتّى اين گونه افراد از نعمت اراده برخوردارند؛ ولى اراده آنان جهت ندارد. اينان نيز بايد به اراده خود جهت داده و آن را به راه راست هدايت كنند و در مسير صحيح از آن استفاده نمايند؛ نه در راه بدست آوردن مواد مخدّر يا فرار از كار و كوشش.

كسانى كه به اراده خود جهت مى‏دهند، زمينه پيشرفت خود را فراهم مى‏كنند.

داراى همّت عالى باشيد

اگر مى‏خواهيد به اهداف عالى خود دست يابيد و در فضاى وسيع معنويّت پرواز كنيد، بايد با همّت مردانه به پا خواسته و در فضاى عالم معنى سير كنيد. همان گونه كه پرندگان با بالهاى خود به پرواز مى‏آيند؛ مردان بزرگ نيز با نيروى همّت و اراده به سوى آسمان نورانىِ عالمِ معنى، پرواز مى‏نمايند و از جهان مادّيت جدا مى‏شوند.

بزرگان اين واقعيّت را در مثالى كوتاه و پر معنى، اين گونه بيان كرده‏اند:

اَلْمَرْءُ يَطيرُ بِهِمَّتِهِ.(47)
مرد به وسيله همّتِ خود، پرواز مى‏كند.

هر قدر همّتِ انسان بلندتر باشد، در فضاى معنوى اوج بيشترى مى‏گيرد، و در صورتى كه از همّت عالى برخوردار نباشد؛ نمى‏تواند آن گونه كه بايد، به پرواز درآيد.

بنابراين اگر انسان هدفى بزرگ و ارجمند داشته باشد؛ ولى براى رسيدن به آن هدف، همّت نداشته باشد و بسوى آن گام برندارد، به هدف خود نائل نمى‏شود.

انسانى ارزشمند و پرارج است كه گذشته از هدف عالى، اراده‏اى قوى و همّتى مردانه داشته باشد.

بزرگان اولياء اللَّه در راه رسيدن به مقامات عاليه از اراده‏اى قوى و همّتى بلند برخوردار بوده‏اند و هميشه در مسير معنوى خود استقامت ورزيده و از ضعف و سستى پرهيز نموده‏اند. هدف عالى، مقصد بزرگ و همّت مردانه از صفات بارز آنان بوده است.
همّت بلند دار كه مردان روزگار
از همّت بلند به جايى رسيده‏اند

ارزش مردان بزرگ كه با همّتى بلند بسوى اهداف عالى روان شده‏اند، به قدر همّت آنان است.
حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايند:

قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ.(48)
ارزش هر مردى، به اندازه همّت اوست.

زيرا همّت بلند، ارزش فراوان براى انسان به ارمغان مى‏آورد. بزرگان ما كه صاحبان اسرار اهل بيت عصمت‏عليهم السلام بوده و در راه رضاى آنان جانفشانى مى‏نمودند، اگر از همّت بلند برخوردار نبودند؛ چگونه مى‏توانستند به مقامات عالى دست يافته و از سرچشمه ظلال معنوى اهل بيت‏عليهم السلام سيراب شوند؟!

ظرفيّت اين گونه افراد بطورى است كه الطاف اهل بيت‏عليهم السلام به آنان، هيچ گونه خودبينى و تكبّر در آنان ايجاد نمى‏كند. زيرا به هر مقامى راه يابند؛ همّتِ عناياتِ بيشتر را در سر مى‏پرورانند.

ولى كسى كه از ديدن يك خواب يا از اتّفاق يك سير معنوى يا گرفتن يك حاجت مادّى از امامان‏عليهم السلام به خود مى‏بالد! آيا از همّتى بلند برخوردار است؟ يا كسى كه از شنيدن يك خواب يا از اتفاق يك سير معنوى يا گرفتن يك حاجت مادّى تعجّب كرده و به انكار آن مى‏پردازد! آيا از همّت عالى بهره‏اى دارد؟!

شكّى نيست كه هيچ كدام از همّت بلند برخوردار نيستند و با انجام اين گونه اعمال فضيلت خود را از دست مى‏دهند.

حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايند:

مَنْ صَغُرَتْ هِمَّتُهُ بَطَلَتْ فَضيلَتُهُ.(49)
هر كه همّت او اندك باشد فضيلت او از دست مى‏رود.

به تصميم خود عمل كنيد

در بسيارى از موارد، ممكن است انسان فرصتهاى مناسب را از دست داده و به پشيمانى و افسوس گرفتار شود. براى جلوگيرى از وقوع اين گونه پيشامدها بايد هر گاه امكانات خوب و پسنديده فراهم شد، از آنها استفاده كنيم و به تصميم خود عمل كنيم.

در روايتى امام صادق‏عليه السلام فرمودند:

اِذا هَمَّ اَحَدُكُمْ بِخَيْرٍ فَلايُؤخِّرْهُ.(50)

هر گاه يكى از شما تصميم به انجام كار نيكوئى گرفت، آن را نبايد تأخير بيندازد.

زيرا در صورت تأخير، امكان پيدا شدن مانع و از دست دادن امكانات بسيار است، و شيطان و نفس، در ايجاد مشكلات و موانع حريص هستند.

در روايتى ديگر امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايند:

اِذا هَمَمْتَ بِخَيْرٍ فَبادِرْ فَاِنَّكَ لاتَدْري ما يُحْدَثُ.(51)

هرگاه به كار خوبى تصميم گرفتى، آن را شروع كن؛ زيرا نمى‏دانى كه چه پيش مى‏آيد.

حوادثى كه پيش مى‏آيد، بسيارى از امكانات گذشته را از دست ما مى‏گيرد و در نتيجه موفّق به كارهاى خوبى كه اراده انجام آن را داشتيم، نمى‏شويم.

قدرت در تصميم گيرى، عامل پيروزى و ضعف در آن، عامل شكست است

همان گونه كه همّت عالى به كارهاى نيك و ارزشمند، گواه بر عظمت و بلندى مقام انسان است، ضعف در تصميم گيرى دليلِ شكست و از دست دادن فضيلتهاى موجود است.

مطالعه و بررسى درباره 25000 نفر كه در كار خود شكست خورده و به هدفهاى خود نرسيده بودند، نشان داد كه از جمع 31 عامل شكست و ناكامى، ناتوانى در تصميم گيرى از جمله مهمترين دلايل شكست و ناكامى آنها بوده است. مسامحه و كار امروز را به فردا موكول نمودن، ضدّ تصميم گيرى است. و دشمنِ توانايى مى‏باشد كه همه بايد بر آن غلبه كنند.

بررسى صدها نفر از كسانى كه توانسته‏اند به هدف خود دست يابند، به اين حقيقت اشاره دارد كه همه آنها از ويژگى تصميم گيرى سريع برخوردار بوده‏اند. همه آنها در تصميمات خود پافشارى كرده‏اند و به سادگى در مقام تغيير آنها برنيامده‏اند.

آنان كه به هدف خود نمى‏رسند، كسانى هستند كه نمى‏توانند تصميم گيرى كنند، كسانى هستند كه تصميمات خود را به سرعت تغيير مى‏دهند.(52)

پس سعى كنيد به قدرت خود در تصميم گيرى بيفزائيد؛ زيرا قدرت شما در تصميم گيرى هر چه بيشتر باشد، آثار بيشترى را براى شما به ارمغان مى‏آورد، و بهتر مى‏توانيد با همّت عالى به سر منزلِ مقصود برسيد.

حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايند:

مَنْ كَبُرَتْ هِمَّتُهُ عَزَّ مَرامُهُ.(53)
هر كه همّت او بلند باشد، مرام او عزيز و محترم است.

نه هر درخت تحمّل كند جفاى خزان
غلام همّت سروم كه اين قدم دارد

بنابراين افرادى سزاوار احترام هستند كه از همّت بلند برخوردار باشند و در سايه قدرت در تصميم گيرى به اهداف بزرگ نائل شده باشند. مردم اين گونه شخصيّتها را با ديده عظمت نگاه مى‏كنند و سزاوار مدح و تعريف مى‏دانند.

رفتار، روش و مرام اين گونه افراد از عزّت و عظمت برخوردار است و از ديد ديگران، شخصيّتهايى ممتاز و كم نظير به شمار مى‏آيند.

اين گونه افراد، اگر همّت عالى و تصميم جدّى خود را در راه تقرّب به خدا و مسير مسائل معنوى قرار دهند، در نزد پروردگار و خاندان رسالت از ارزش و تقرّبى كه مورد غبطه ديگران خواهد بود، برخوردار مى‏شوند.

همّت عالى زفلك  بگذرد
مرد به همّت زملك بگذرد

با قدرت اراده، بر طبيعت خود غالب شويد

طبيعت انسان به گونه‏اى است كه، رفتار و كردار او با مرور زمان جزء خلق و خوى او قرار مى‏گيرد؛ به صورتى كه به آنها معتاد مى‏شود و قدرت جدايى از آنها را ندارد. امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايند:

اَلْخُلْقُ خُلْقان اَحَدُهُما نِيَّةٌ وَالاخِرُ سَجِيَّةٌ، قيلَ: فَأَيُّهُما اَفْضَلٌ؟ قالَ‏عليه السلام: اَلْنِيَّةُ؛ لِاَنَّ صاحِبَ السَّجِيَّةِ مَجْبُولٌ عَلى اَمْرٍ لايَسْتَطيعُ غَيْرَهُ، وَصاحِبَ النِّيَّةِ يَتَصَبَّرُ عَلَى الطّاعَةِ تَصَبُّراً فَهذا اَفْضَلٌ(54)

خلق و خوى به دو دسته تقسيم مى‏شود:
1- اخلاقى كه انسان بوسيله تصميم و نيّت داراى آن شده‏است.
2- اخلاقى كه طبيعى و ذاتى انسان است. از امام صادق‏عليه السلام سئوال كردند: كدام يك از اين دو گونه اخلاق، برتر است؟
امام صادق‏عليه السلام فرمودند: اخلاقى كه به وسيله نيّت و تصميم بدست آيد ارزنده‏تر است؛ زيرا كسى كه اخلاق وى از طبيعت او سرچشمه مى‏گيرد، خلقت او به گونه‏اى است كه بر انجام غير آن قدرت ندارد؛ ولى كسى كه با نيّت و تصميم داراى اخلاق پسنديده مى‏شود، خود را به صبر بر اطاعت خداوند وا مى‏دارد؛ پس اين شخص برتر است.

مردان بزرگ با تصميمهاى جدّى، اخلاق پسنديده و نيكو را جزء طبيعت خود قرار مى‏دهند و با نيّتهاى محكم، اخلاق ناپسندى كه با طبيعت آنان آميخته است، از خود دور مى‏كنند.

ذوالقرنين شرق و غرب عالم را طى كرد و اقوام مختلف جهان را از نزديك ديد و رفتار و كردار آنان را مشاهده نمود. در ميان تمام مردم، با گروهى از مردم روبرو شد كه سبك زندگى آنان براى او سخت شگفت آور بود. آنان از عالى‏ترين نوع زندگى و زيباترين شيوه ارتباطات اجتماعى برخوردار بودند.

در ميان آنها اثرى از قتل و خونريزى، چپاولگرى و خيانت ديده نمى‏شد و زورگويانِ زراندوز، به تزوير زيردستان نمى‏پرداختند!.

از اين رو ذوالقرنين بسيار تعجّب كرد و از آنان سئوالات زيادى نمود و پاسخهاى قانع كننده‏اى دريافت كرد. او از آنها پرسيد:
فَما لَكُمْ لاتَسُبُّونَ وَلاتَقْتَتِلُونَ؟ قالوُا: مِنْ قِبَلِ اَنَّا غَلَبْنا طَبائِعَنا بِالْعَزْمِ وَسَنَّنا اَنْفُسَنا بِالْحِلْمِ.(55)

ذوالقرنين از آنان پرسيد: چگونه و چرا فحش، دشنام، قتل و كشتار در اجتماع شما وجود ندارد؟! آنها در پاسخ گفتند: زيرا ما بوسيله تصميم بر طبيعت خود غالب شده‏ايم و با اراده قوى، طبيعتهاى زشت را از ميان برداشته‏ايم و حلم و بردبارى را روش نفسانى خود قرار داده‏ايم.

بنابراين اگر انسان طبيعتاً ظالم و جنايتكار، يا دروغگو و رياكار، و يا سست و بيحال و يا داراى هر گونه صفت زشت ديگرى باشد، مى‏تواند با تصميم و عزم مردانه، آنها را برطرف سازد و خود را با صفتهاى نيك و پسنديده زينت دهد.

كوه نتوان شدن سدّ ره مقصود مرد
همّت مردان برآرد از نهاد كوه گرد

اگر خصلتهاى زشت و ناپسند را در خود همچون كوه، ثابت و استوار مى‏بينيد؛ نه تنها مى‏توانيد با قدرت اراده و همّت مردانه، آنها را نابود كنيد؛ بلكه قدرت داريد آنها را به صفات پسنديده تبديل كنيد.

ملّا صالح مازندرانى، مرد تصميم و اراده

ملاّ صالح مازندرانى از افرادى است كه با قدرت تصميم و اراده، به مقابله با كمبودهاى ذاتى خود برخواست و به مقصود خود نائل شد.

او داماد علاّمه مجلسىِ اوّل و از علماى نامى شيعه است. او از كسانى است كه بايد چگونگى حالاتش، مايه عبرت و پند براى همه كسانى باشد كه جوياى رسيدن به مقاصد بلند و اهداف عالى هستند.

او مى‏گويد: من حجّت بر دانشجويان علوم دينى هستم؛ زيرا كسى از من فقيرتر نبود و ذهن و حافظه‏ام از همگان بدتر بود؛ بصورتى كه گاهى راه خانه‏ام را گم مى‏كردم و نام فرزندانم را فراموش مى‏كردم. سى سال از عمرم گذشته بود كه به آموختن «الف، با« پرداختم! آن قدر كوشش كردم تا خدا آنچه را دارم به من تفضّل فرمود.(56)

او با همه فقر و احتياج و با كندى ذهن و حافظه، اراده‏اى مردانه داشت، تا سرانجام بر اثر تصميم جدّى دست به تأليف كتابهاى پرارزشى زد كه هنوز مورد استفاده علماء بزرگ شيعه است.

معروف است او به قدرى كم حافظه بود كه خانه استاد را گم مى‏كرد! و به قدرى فقير بود و لباسهايش به حدّى كهنه و مندرس بود كه از خجالت وارد مجلس درس نمى‏شد. او خارج از محلّ درس مى‏نشست و مطالب را بر استخوان و برگ چنار مى‏نوشت.

يك بار مسئله‏اى مورد اشكال قرار گرفت و تا چند روز ادامه يافت، يكى از شاگردان مرحوم مجلسى ديد آخوند ملّا محمّد صالح در برگهاى چنار جواب آن اشكال را نوشته، او در مجلس درس، جواب مجلسى را گفت.

علاّمه مجلسى فهميد جواب از او نيست، به اين جهت از او پرسيد: اين جواب از كيست و در اين باره اصرار نمود تا او ابراز نمود جواب از كسى است كه خارج از مجلس نشسته است. مجلسى نگاه كرد ديد ملاّ صالح بيرونِ در نشسته است، به او لباس داد و در مجلس درس حاضر نمود و مقرّرى برايش معيّن كرد. او به قدرى مورد توجّه علاّمه مجلسى قرار گرفت كه او را به خانه برد و دختر خود را به تزويجِ او در آورد و او را در كتابخانه خود منزل داد.(57)

به هر كارى كه همّت بسته گردد
اگر خارى  بود،  گل دسته گردد

اراده و نيّت خود را تقويت كنيد

ملاّ صالح مازندرانى با نيّت قوى و تصميم جدّى، با تمام كمبودهايى كه در او وجود داشت، به مراحل عالى علمى دست يافت. اگر مى‏خواهيد خداوند به شما نيز عنايت كند و از شما دستگيرى نمايد، در تصميم گيرى و نيّت خود كوتاهى نورزيد. حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام در يكى از نامه‏هاى خود مى‏نويسند:

فَاِنَّ اللَّهَ يُعْطِي الْعَبْدَ بِقَدْرِ نِيَّتَهِ.(58)
بدرستى كه خداوند هر بنده‏اى را به قدر نيّتش عطا مى‏فرمايد.

ارزش نيّت هر انسان هر قدر باشد، مزدى كه خدا به او مى‏دهد به همان ميزان است. نيّت شما هر چه بهتر و خالصتر باشد، از اجر و ثوابى افزونتر برخوردار خواهيد شد.

بنابراين بايد به بها دادن به نيّت خود بيفزائيد، نه به زينت دادن به اعمال خود!

مردان خدا براى رسيدن به اهداف بزرگ و ارزنده خود، نياز كامل به توفيق و عنايات خداوند متعال دارند، و عنايت و كمك خداوند به ميزان نيّت آنان است.

در روايتى كه مى‏آوريم، امام صادق‏عليه السلام پرده از اين راز برمى‏دارند. آن حضرت مى‏فرمايند:

اِنَّما قَدَّرَ اللَّهُ عَوْنَ الْعِبادِ عَلى قَدْرِ نِيَّاتِهِمْ، فَمَنْ صَحَّتْ نِيَّتُهُ تَمَّ عَوْنُ اللَّهِ لَهُ وَمَنْ قَصُرَتْ نِيَّتُهُ، قَصُرَ عَنْهُ الْعَوْنُ بِقَدْرِ الَّذي قَصُرَ.(59)

خداوند به قدر نيّت مردم، كمك به آنان را مقدّر مى‏فرمايد؛ هر كسى كه از نيّت صحيح و كامل برخوردار باشد، كمك خداوند به او به صورت كامل انجام مى‏گيرد و هر كس در نيّتش قصور داشته باشد، به همان مقدار كمك به او تقليل مى‏يابد.

در اين گفتار امام صادق‏عليه السلام يكى از رازهاى كاميابى مردان بزرگ و عدم موفقيت ديگران را بيان مى‏فرمايند؛ زيرا رمز كمكهاى الهى به مردم را، نيّت خود آنان معرفى مى‏نمايند.

نيّت و تصميم، آن قدر كارساز و پرقدرت است كه اگر تصميم خود را تقويت كنيد، ضعف جسمى شما برطرف مى‏شود و از لحاظ بدنى نيز آمادگى انجام برنامه‏هاى سنگين را خواهيد داشت. زيرا قدرت نيّت و قصد، درهم شكننده ضعف بدنى شما خواهد بود.

حضرت امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايند:

ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةُ.(60)
هيچ بدنى داراى ضعف از چيزى كه نيّت نسبت به آن قوى گشته نشده است.

بسيارى از ورزشكاران و آنان كه تمرينات رزمى را انجام مى‏دهند، از تقويت نيروهاى روحى، بيش از تمرين‏هاى جسمى استفاده مى‏كنند؛ زيرا دريافته‏اند كه كاربرد تقويت فكر و اراده و قدرت در تصميم گيرى و نيّت، بيشتر در قوى ساختن اندام اثر دارد.

اكنون بسيارى از افراد معتقدند، جوانى و قدرت، يا پيرى و ضعف، از يك منشاء غير جسمى سرچشمه مى‏گيرد؛ آنان مى‏گويند: هاله اثيرى كه اطراف بدن همه انسانها را فرا گرفته است، در قوّت و ضعف جسم انسان كاملاً مؤثّر است.

گرچه اين موضوع مورد قبول همگان نيست؛ ولى بنابراين فرض، مى‏توان گفت: فكر و انديشه در هاله اثيرى، و هاله در صحّت و سقم بدن و يا قدرت و ضعف آن و حتّى در حيات و مرگ بدن، مؤثّر است.

راه‏هايى براى تقويت اراده

1 - شور و شوق، اراده شما را قوى مى‏كند

شيطان راههاى گمراهى را به گناه‏كاران نشان مى‏دهد و آنان را به سوى گناه وسوسه و تحريك مى‏كند؛ تا به اين وسيله آنان را از راه راست دور كند و به خسران ابدى گرفتار نمايد. يكى از اين راهها شور و اشتياق فراوان براى رسيدن به شهوات است. خداوند مى‏فرمايد:

«وَيُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ اَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيماً ».(61)
اراده مى‏كنند آنان كه از شهوات پيروى مى‏كنند، ميل نمايند ميلى عظيم.

ميل عظيم يا شور و اشتياق سوزان براى رسيدن به شهوات، با تحريك نفس امّاره و شيطان، در آنان ايجاد مى‏شود و سرانجام آنان را گرفتار بدترين صحنه‏هاى گناه و اعمال زشت مى‏نمايد.

همان گونه كه شور و اشتياق فراوان براى رسيدن به شهوات، يك عامل بسيار قوى براى گمراهى گمراهان شمرده مى‏شود؛ همين گونه شور فراوان براى رسيدن به اهداف بلند، عاملى نيرومند براى دست يافتن به مقصدهاى بزرگ معنوى و علمى است.

بنابراين اگر مايل هستيد به بزرگترين هدفهاى عالى انسانى دست يابيد و دوست داريد به آسانى به آن نائل شويد، در خود شور و شوق شديد ايجاد نمائيد؛ تا اراده شما براى دستيابى به هدف، نيرومند شود. شور و شوق شديد سختى‏ها را آسان، دشوارى‏ها را سهل و ساده و هدفهاى دور را براى شما نزديك مى‏كند.

شور و شوق شديد، راههاى ناهموار را برايتان هموار و موانع را از سر راهتان برمى‏دارد، و اراده شما را براى دست يافتن به هدف، قوى مى‏نمايد.

شور و شوق فراوان به يك موضوع باعث رها كردن مسائل ديگر مى‏شود و آنها را به دست فراموشى مى‏سپارد. براى اين كه هدف و ايده خود را از مسائل مختلف و پراكنده نجات داده و براى رسيدن به يك هدف بزرگ فعاليت كنيد، بايد بهترين هدفها را انتخاب نمائيد و براى بدست آوردن آن در خود شور و شوق ايجاد كنيد. اگر واقعاً براى رسيدن به يك هدف شوق پيدا كنيد، امور ديگر را به دست فراموشى خواهيد سپرد.

در روايتى كه منسوب به امام صادق‏عليه السلام است، آن حضرت فرموده‏اند:

مَثَلُ الْمُشْتاقِ مَثَلُ الْغَريقِ، لَيْسَ لَهُ هِمَّةٌ اِلاَّ خَلاصُهُ وَقَدْ نَسِيَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ دُونَهُ.(62)

مَثَل شخصى كه مشتاق است، مثل كسى است كه غرق شده باشد كه اراده‏اى جز خلاصى خود ندارد و هر چيزى را غير آن است، فراموش مى‏كند.

بنابراين فرمايش، كسى كه اشتياق به چيزى را در دل خود ايجاد مى‏نمايد،
غير آن را فراموش مى‏كند و تمامى اراده و همّت خود را براى رسيدن به آن قرار مى‏دهد.

2 - اميد و آرزو همّت آفرين است

هر چه اميد انسان بيشتر باشد، همّت او نيز بيشتر خواهد بود. انسانى كه اميدوار است، از شوق و شورى فراوان برخوردار مى‏شود. از اين رو، جوانانى كه به آينده خود اميدوار هستند و در آرزوى روزهاى سرشار از معنويت و روحانيت به سر مى‏برند؛ بيش از ساير مردم شور و شوقِ فرا رسيدن آن را دارند. و در نتيجه چون آرزوى بيشترى براى بدست آوردن مقامات معنوى دارند، بيشتر تلاش مى‏كنند، بيشتر جستجو مى‏كنند و بيشتر به نتيجه مى‏رسند.

امّا آن دسته از مردم كه نه شورى در سر دارند و نه شوقى در دل، گرفتار يأس و نااميدى هستند. آنها به دليل نااميدى! از تلاش و كوشش - كه وظيفه هر انسان روشندل و هر شيعه آگاه است - دست بر مى‏دارند و هميشه كوله بارى از غم و اندوه و يأس را بر دوش گرفته، روز خود را شب مى‏كنند و شب را به روز مى‏آورند؛ در حالى كه فقط غمى بر غمهاى خود افزوده‏اند؛ نه گرهى از مشكل خود يا ديگران باز نموده‏اند، نه از عذاب و رنج رهايى يافته‏اند و نه به ديار نور و معنويت راهى يافته‏اند!

آرى اين نتيجه عمر و زندگى آن گروه از مردمانى است كه به خداى بزرگ و مهربان، با ديده نااميدى مى‏نگرند و اميدى به عنايات و توجّهات حياتبخش اهل بيت عصمت‏عليهم السلام ندارند.

3 - از خداوند، خواهان اراده و همّت عالى باشيد

دعاها، توسّلات و مناجاتهايى كه از خاندان رسالت وارد شده، بهترين شيوه زندگى پربار و عالى‏ترين روش تربيتى را به انسانها مى‏آموزد. بايد بزرگترين هدفها، عالى‏ترين همّتها و راسخ‏ترين اراده‏ها را از مكتب انسان ساز اهل بيت‏عليهم السلام بياموزيم.

آن بزرگواران علاوه بر فرمايشاتشان، در مناجات و دعاها نيز، بهترين درس زندگى را به ما آموخته‏اند. در مناجاة انجيليّه امام سجّادعليه السلام به درگاه خداوند عرض مى‏كنيم:

اَسْأَلُكَ مِنَ الْهِمَمِ اَعْلاها...(63)
خداوندا، عالى‏ترين همّتها را از تو مسئلت مى‏نمايم.

امام سجّادعليه السلام در اين جمله از مناجات، بارقه اميد را در دل همه پيروان خود بوجود مى‏آورند و كوتاه همّتان را با درخواستِ داشتن عالى‏ترين همّتها، اميدوار مى‏نمايند.

اين گفتار، هشدارى بيدار كننده براى همگان است. همه بايد بدانند: همّت عالى از آنِ گروهى اندك و ويژه افرادى خاصّ نيست؛ بلكه همه پيروان راستين مكتب تشيّع بايد عالى‏ترين همّتها را از خداوند متعال درخواست كنند و در تحصيل آن بكوشند.

نتيجه بحث:

اراده قوى و همّت مردانه، از نعمتهاى بزرگ خداوند است. به وسيله آن مى‏توانيد بر فراز آسمان معنويت به پرواز درآئيد. اين قدرت را در خود ايجاد نمائيد و از ضعف و سستى پرهيز كنيد؛ تا بر شرافت و عظمت خود بيفزاييد.
ضعف در تصميم گيرى، مهمّترين عامل ركود و توقّف شما است. با قدرت در تصميم گيرى به مرز موفقيّت و كاميابى نزديك مى‏شويد. بنا به فرمايش امام صادق‏عليه السلام قدرت در تصميم گيرى مى‏تواند خلق و خوهاى ناپسند را كه جزء طبيعت انسان شده است، ريشه كن سازد و اخلاق نيكو و پسنديده را جايگزين آن نمايد.
شكست در راهِ رسيدن به هدف نه تنها نبايد اراده شما را تضعيف كند بلكه بايد از شكست نيز درس عبرت بگيريد و بر قدرت اراده خود بيفزاييد.
با اراده جدّى و همّت بلند، نه تنها مى‏توانيد به مقامات عالىِ انسانى راه يابيد؛ بلكه مى‏توانيد به درجات ملائك راه يافته و تا حدّى پيشرفت كنيد كه آنان به خدمتگزارى شما مباهات كنند. پس تا فرصت را از دست نداده‏ايد با اراده قوى كوه‏هاى موانع را از سر راه خود برداريد و به هدف عالى خلقت راه يابيد.

به زندگانى اگر عزم آهنين دارى
به زير پا شودت كوه چون زمين هموار

5- نظم و برنامه

اهميّت نظم و برنامه

نظم و برنامه، سامان دهنده زندگى و وسيله‏اى مؤثّر براى رسيدن به اهداف بزرگ است. با تشكيل برنامه منظم براى رسيدن به اهداف عالى، لحظات زندگى خود را با ثمر و پربار نمائيد و براى استفاده بيشتر از ساعات عمر خود و جبران گذشته‏هاى از دست رفته، با كوششى بيشتر و تصميمى قاطعتر به پيروى از برنامه منظم و صحيح بپردازيد.

عمل به برنامه صحيح، انسان را منظم، متعهّد و معتقد به آنچه انجام مى‏دهد، مى‏نمايد. سعى كنيد رفتار روزانه شما بر طبق برنامه باشد؛ تا از لحظات عمر خود بهره‏مند شويد و از زندگى پربار و پرسود برخوردار باشيد.

اين راهى است كه مردان بزرگ تاريخ از آن پيروى كرده و به آن پاى‏بند بوده‏اند. شما نيز راه آنان را در پيش گيريد و هيچ گاه از داشتن نظم و برنامه صحيح و خداپسندانه غفلت نورزيد.

سعى كنيد در سرلوحه برنامه خود تا حدّ توان خويش، ترويج مكتب حياتبخش خاندان وحى‏عليهم السلام را قرار دهيد. در اين صورت دست نوازشگر و كريمانه آن بزرگواران را بر سر خود احساس خواهيد كرد.

حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام در وصيّتى كه در آخرين لحظات زندگى خود نموده‏اند، به همه فرزندان و افراد خانواده و همچنين به همه كسانى كه از مضمون اين فرمايش اطلاع يابند، وصيّت و سفارش فرموده‏اند كه نظم در كارها را رعايت كنند و با داشتن برنامه و نظم، سامان دهنده زندگى خود باشند:

قالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ‏عليه السلام عِنْدَ وَفاتِهِ لِلْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ‏عليهما السلام: اوُصيكُما وَجَميعَ وُلْدي وَاَهْلي وَمَنْ بَلَغَهُ كِتابي بِتَقْوَى‏اللَّهِ وَنَظْمِ اَمْرِكُمْ...(64)

حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام در هنگام وفات به امام حسن و امام حسين‏عليهما السلام فرمودند: شما و همه فرزندان و اهل خود و همچنين همه كسانى را كه اين گفتار به آنان برسد، وصيت مى‏كنم به داشتن تقواى الهى و نظم در امورتان...

اين پيام اوّلين مقام امامت عالم هستى، حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام است كه روشنگر اهميّت نظم و برنامه براى همگان است.

نظم، نشانه عدم تضادّ و برطرف كننده آشفتگى است

در صورتى كه شما در امور و كارهاى خود داراى نظم و برنامه باشيد و با اراده قوى به آن عمل كنيد؛ از بسيارى از تضادّهاى درونى و انديشه‏هاى بى‏حاصل و بيمارگونه نجات مى‏يابيد.

نظم و برنامه بهترين دليل بر عدم تضادّ و اختلاف در انديشه‏ها و آراء افراد است. اختلاف در برنامه حكومتها و يا ادارات، دليل بر عدم وجود نظم در نظام حكومتى و ادارى آنهاست. در هر اجتماع بزرگ و يا كوچكى كه اختلاف وجود داشته باشد، نظم وجود ندارد و قدرت حاكمه، توانايى پياده كردن برنامه‏هاى منظم را دارا نمى‏باشد.

نظم در هر جا وجود داشته باشد، گواه بر وجود قدرتِ تدبير در آنجاست. نظمى كه در عالم خلقت وجود دارد، دليل بر آنست كه نظام عالم بر اساس تدبير اداره مى‏شود. در نظمِ جهان دقّت كنيد تا ببينيد همان گونه كه در ذرّات كوچك جهان نظم و برنامه وجود دارد، در كهكشانها نيز وجود دارد.

در نيمه دوّم قرن نوزدهم و در نيمه اوّل قرن بيستم، بشر راجع به دنياى «ذرّه« اطّلاعاتى بدست آورد و دريافت در درون ذرّه، نظم و قانونى حكومت مى‏كند كه هرگز تعطيل نمى‏شود.

الكترون درون اتم، در هر ثانيه سه كاتريليون (3000/000/000/000/000) مرتبه در اطراف هسته اتم گردش مى‏نمايد، و هيچ جريانى اين گردش را متوقّف نمى‏كند.

در يك ذرّه آهن، الكترون در هر ثانيه سه كاتريليون مرتبه، اطراف هسته مركزى مى‏گردد. اگر آن را ذوب نمايند، باز در آهن مذاب، گردش الكترون اطراف هسته اتم در هر ثانيه سه كاتريليون مرتبه است.

هرگاه آهن را آن قدر حرارت بدهند كه مبدّل به گاز شود، باز الكترون، ثانيه‏اى سه كاتريليون مرتبه اطراف هسته اتم مى‏گردد.

فقط به يك ترتيب ممكن است كه اين حركت دائمى و شگرف مختلّ شود، و آن در صورتى است كه اتم را بشكافند؛ كه در آن صورت الكترون از هسته دور مى‏گردد؛ اما نه براى اين كه ديگر حركت نكند، بلكه براى اين كه اطراف هسته ديگر به حركت درآيد.

همان نظم و قانونى كه حكم مى‏كند الكترون با آن سرعت به اطراف هسته اتم گردش نمايد؛ حكم مى‏كند زمين، اطراف خورشيد، و خورشيد، اطراف مجموعه ستارگان موسوم به «الجائى على ركبتيه، يا هركول« - و اين مجموعه در اطراف كهكشان و كهكشان در اطراف چيز ديگرى كه از آن آگاه نيستيم، ولى ترديد نداريم كه به سوى آن مى‏رود - گردش كند.(65)

نظم عجيب جهان دليل بر آنست كه در امر خلقت هيچ گونه آشفتگى وجود ندارد؛ زيرا اگر تضادّ و آشفتگى وجود مى‏داشت، نظم جهان از هم مى‏پاشيد.

امام صادق‏عليه السلام به مفضّل مى‏فرمايند:

وَالتَّضادُّ لايَأْتي بِالنِّظامِ.(66)
تضّاد، نظم آور نيست.

همان گونه كه نظم در خلقت جهان، دليل بر آنست كه اختلافى در تدبير عالم نيست؛ همين گونه نظم در اجتماعات بزرگ و كوچك دليل بر عدم اختلاف در آنها است. پس نه تنها در مسئله خلقت، بلكه در هر موردى كه احتياج به اداره نمودن شخص باتدبيرى وجود دارد، تضادّ و اختلاف دليل بر آنست كه اداره آنجا بر اساس تدبيرى كه داراى نظم باشد، نيست.

بر اين اساس براى رفع تضادّ و اختلافات بايد با سامان دادن و نظم بخشيدن به برنامه‏هاى عملى، اختلاف را در زندگيهاى اجتماعى و فردى ريشه‏كن ساخت.

نه تنها در برنامه‏هاى اجتماعى و خانوادگى نظم دليل بر عدم تضادّ افكار است؛ بلكه در برنامه‏هاى شخصى نيز وجود نظم دلالت مى‏كند كه انسان داراى تضادّ و آشفتگى نيست و از برنامه منظّمى پيروى مى‏كند؛ زيرا همان گونه كه مى‏دانيم نفس انسان، مجمع اضداد است. انديشه‏ها، افكار گوناگون و هواهاى نفسانى با دستورات عقلى او برخورد نموده و در درون انسان ايجاد تضادّ مى‏كند.

مشوّش بودن و آشفتگى افكار در موارد بسيارى، به خاطر همين تضادّهاست. اين گونه تضادّها گاهى باعث مى‏شود انسان دست از كار كشيده و آينده خود را به دست حوادث بسپارد.

نوجوانان را در نظم كمك كنيد

نظم و برنامه به اين گونه تضادّها و اضطرابات پايان بخشيده و تشويش افكار و تخيّلات را بسوى برنامه‏اى صحيح سوق مى‏دهد و با مرور زمان انديشه‏هاى مضطرب در تحت برنامه‏اى صحيح، سامان مى‏يابد.

نوجوانان را در نظم و برنامه صحيح كمك كنيد

به دليل وجود انديشه‏ها و تخيّلات گوناگون، نوجوانان نوعاً قدرت كامل براى برنامه ريزى، نظم و سامان دادن به امور لازم را ندارند. اولياء آنان بايد آنها را در منظم ساختن برنامه‏هاى روزانه كمك كنند؛ تا با رشد سنّى، قدرت و توانايى نظم بخشيدن به كارها را بدست آورند.

تضادّ درونى و تحريك قوه شهوانى در جوانان آن گاه كه به مرز سى و پنج سالگى وارد مى‏شوند، رو به افول مى‏گذارد و نوعى آرامش نسبى جايگزين تحريكات جنسى و تضادّ نفسانى مى‏شود؛ از اين رو، برنامه ريزى و پيروى از نظم صحيح براى انسان در اين دوره آسانتر مى‏شود.

گفتارى را كه اينك از حضرت امام رضاعليه السلام مى‏آوريم، تشريح كيفيّت تأثير حالاتِ جسمانى انسان بر امور نفسانى اوست:

قالَ مَوْلانا الرِّضا صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ في الرِّسالَةِ الذَّهَبِيَّةِ ... ثُمَّ يَدْخُلُ فِي الْحالَةِ الثالِثَةِ اِلى اَنْ تَتَكامَلَ مُدَّةَ الْعُمْرِ سِتّينَ سَنَةٍ فَيَكُونُ في سُلْطانِ الْمِرَّةِ السَّوْداءِ وَهِيَ سِنُّ الحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ وَالْمَعْرِفَةِ وَالدِرايَةِ، وَانْتِظامِ الْاُمُورِ، وَصِحَّةِ النَّظَرِ فِي الْعَواقِبِ، وَصِدْقِ الرَّأْيِ.(67)

... سپس انسان در حالت سوّم يعنى سى و پنج سالگى وارد شده تا آن كه عمر به شصت سال برسد، در اين دوران سوداء بر انسان سلطنت دارد و دوره حكمت، موعظه، معرفت و درايت است و همچنين زمان نظم و سامان گرفتن امور و زمان صحيح بودن دورانديشيهاى انسان و درستى رأى اوست.

بنابراين انسان قبل از ورود به حالت سوّم زندگى، نياز بيشترى به نظم و برنامه صحيح وجود دارد؛ تا بر اثر تحريكات ناخوشايند اين دوران، از وقوع مسائل انحرافى جلوگيرى شود و شور و شوق جوانان و نوجوانان بسوى مسائل حياتى راهنمايى و هدايت شود.

حضرت امام رضاعليه السلام دوره سوّم عمر را تا سنين شصت سالگى، دوران انتظام امور مى‏دانند و آن را زمان كسب معارف و بدست آوردن حكمت و درايت مى‏نامند. بنا به فرمايش آن حضرت، در اين زمان بايد انسان بگونه‏اى رفتار كند كه درباره آينده كارهاى خود بتواند بصورت صحيح پيش‏بينى كند و رأى و عقيده‏اش درست باشد.

نظم و برنامه راهى مؤثّر براى بهره‏گيرى از وقت

براى جلوگيرى از وقت كشى و از بين رفتن ساعات عمر و زندگى خود، بايد برنامه‏اى منظم ترتيب داده و متعهّد شويد رفتار شما مطابق آن باشد. اگر اصل اعمال شما صحيح باشد و طبق برنامه‏اى صحيح و مرتّب رفتار كنيد، زندگى شما پربركت و پربار خواهد بود. حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمايند:

بَرَكَةُ الْعُمْرِ في حُسْنِ الْعَمَلِ.(68)
بركت و پربار بودن عمر، در نيكو بودن عمل است.

و نيكوئى عمل تنها به نيك بودن اصل عمل نيست، بلكه نيك بودن روش آن را نيز شامل مى‏شود.

به همين دليل بزرگان ما زندگى خود را با داشتن نظم و برنامه و پاى‏بند بودن به آن، سپرى نموده و از زندگى پرثمر و پربار بهره‏مند بوده‏اند. به عنوان نمونه، گوشه‏اى از زندگى شخصيّت معروف جهان تشيّع، مرحوم شيخ مرتضى انصارى را مى‏آوريم.

نظم و برنامه مرحوم شيخ انصارى

از برنامه‏هاى مرحوم شيخ اين بوده است كه لوازم تهجّد مادرش را - كه از زنان متعبّده بود و نماز شب را تا هنگام مرگ ترك نكرد - خودش انجام مى‏داد. حتّى آب وضويش را در مواقع احتياج گرم مى‏كرد. و چون مادرش در آخر عمر نابينا شده بود، او را بر مصلاّيش قرار مى‏داد و سپس خود به نوافل شب مشغول مى‏گشت.

از برنامه‏هاى مرحوم شيخ اين بود كه چون از مجلس تدريس برمى‏گشت، اول به نزد مادر مى‏رفت و براى بدست آوردن دل او با وى سخن مى‏گفت و از حكايات و وضع مردم پيشين و طرز زندگى آنان پرسش مى‏كرد و مزاح مى‏نمود تا مادر را مى‏خنداند؛ آن گاه به اطاق عبادت و مطالعه مى‏رفت.

روزى شيخ به مادر گفت: ياد دارى زمانى كه به مقدّمات مشغول بودم و مرا براى كارهاى خانه مى‏فرستادى و من پس از درس و مباحثه آن را انجام مى‏دادم و به منزل مى‏آمدم، شما خشمگين مى‏شدى و مى‏گفتى: «اجاقم كور است« حال اجاقت كور است؟! مادر از روى مزاح گفت: آرى! حالا هم اجاقم كور است! زيرا در آن موقع احتياجات منزل را برطرف نمى‏كردى و اينك كه به مقامى حائز گشته‏اى، به سبب احتياطى كه در صرف وجوه شرعيّه مى‏نمائى، ما را تحت فشار قرار داده‏اى!

روزى مادر به شيخ زبانِ اعتراض گشود و گفت: با اين همه وجوهاتى كه شيعيان از اطراف نزد شما مى‏آورند، چرا برادرت «منصور« را كمتر رعايت مى‏كنى و به او مخارجى را كه لازم دارد نمى‏پردازى!

مرحوم شيخ در اين هنگام بى‏درنگ كليد اطاقى را كه وجوه شرعيّه را در آن نهاده بود، به مادر داد و گفت: هر قدر صلاح مى‏دانى به فرزندت بده؛ ولى در روز قيامت خودت پاسخگو باش!

آن زن صالحه چون خود را در برابر محذور مشاهده كرد، از آن كار امتناع ورزيد و گفت: هيچ گاه براى رفاه چند روزه فرزندم خود را در قيامت مبتلا و گرفتار نخواهم كرد.

مادر شيخ به سال 1279 قمرى در نجف اشرف از دنيا رفت و شيخ از شدّت علاقه‏اى كه به او داشت، در مرگش سخت متأثّر و غمناك شد؛ تا آنجا كه بعضى از اصحابش به او اعتراض كردند. شيخ در جواب فرمود: گريه و تأسّفم نه براى آنست كه مادر را از دست داده‏ام، بلكه به خاطر اين است كه بسيارى از بلاها به سبب وجود آن مخدّره از ما دفع مى‏شد و چه بركتها كه خداوند متعال به خاطر وجود او بر ما ارزانى مى‏داشت.(69)

احتياط مرحوم شيخ انصارى در برنامه‏هاى خود آن قدر زياد بود كه استادش مرحوم صاحب جواهر او را از كثرت احتياط نهى مى‏كرد.

صاحب جواهر در روزهاى آخرِ زندگى دستور داد مجلسى تشكيل شود كه همه علماى طراز اول نجف اشرف در آن شركت كنند. مجلس در خدمت صاحب جواهر تشكيل گرديد؛ ولى مرحوم شيخ در ميان آن گروه نبود.

صاحب جواهر فرمود: شيخ مرتضى را نيز حاضر كنيد. پس از جستجو ديدند شيخ در گوشه‏اى از حرم يا صحن شريف رو به قبله ايستاده و براى شفاى صاحب جواهر دعا مى‏كند و از خداى مى‏خواهد كه او از اين مرض شفا يابد. پس از پايان پذيرفتن دعا، شيخ را به مجلس بردند.

صاحب جواهر شيخ را بر بالين خود نشاند و دستش را گرفته بر بالاى قلب خود نهاده و گفت: الآن طاب لي الموت يعنى اكنون مرگ بر من گوارا شد. آن گاه به حاضرين فرمود: هذا مرجعكم من بعدي ايشان پس از من مرجع شما خواهد بود و به شيخ فرمود: قلّل من احتياطك؛ فإنّ الشريعة سمحة سهلة يعنى احتياطات خود را كم كن، زيرا كه دين اسلام آسان است.

«ناگفته نماند كه اين عمل از صاحب جواهر براى آن بود كه مرحوم شيخ بيشتر معرّفى شود و گرنه براى نائل شدن به مقام مرجعيّت لازم نيست كه مرجع قبلى كسى را تعيين نمايد».(70)

با آن كه صاحب جواهر به او سفارش كرده بود كمتر احتياط نمايد، ولى مرحوم شيخ به احتياطات خود معتاد بود؛ زيرا با آن همه وجوهات كه از چهل ميليون شيعه روى زمين نزدش مى‏آوردند، مانند يك فقير گذران مى‏كرد و حتّى اموالى كه به عنوان تحفه و هديه به خدمتش مى‏آوردند، بين طلاّب و مستمندان قسمت مى‏نمود. مقدارى از آن را هم براى آزاد نمودن زوّارى كه در راه مشهد اسير تركمنها مى‏شدند، مى‏فرستاد.(71)

برنامه عباداتى كه مرحوم شيخ از سن بلوغ تا آخر عمر آنها را ادامه داد، - گذشته از فرايض و نوافل شبانه روزى و ادعيه و تعقيبات - عبارت بود از: قرائت يك جزء كلام‏اللَّه و نماز حضرت جعفر طيّار و زيارت جامعه و زيارت عاشورا در هر روز!(72)

اين گوشه‏اى از برنامه عملى يكى از چهره‏هاى درخشان شيعه است. با جستجو در تاريخ مكتب ما، با نمونه‏هاى فراوانى از اين گونه برنامه‏ها در زندگى مردان بزرگ آشنا مى‏شويد.

نتيجه بحث

راه و روش شخصيّتهاى برجسته و مردان بزرگ مكتب ما، دارا بودن نظم و انضباط و ترتيب برنامه دقيق در زندگى است. همه شيفتگان خاندان وحى براى پيشرفت معنوى و آشنايى با حقايق جهان هستى، بايد داراى نظم و انضباط باشند و از برنامه‏اى صحيح پيروى كنند.
به همين دليل حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام در وصيّت خود، ما و همه كسانى را كه از مضمون پيام آن بزرگوار آگاهى يابند؛ به تقوا و پرهيزكارى و داشتن نظم در امور، سفارش و توصيه نموده‏اند. بنابراين موظّف هستيم با تهيّه برنامه كامل، رفتار خود را منظم نمائيم؛ تا از سرگردانى، تضادّ و تشويش درونى رهايى يافته و از آينده‏اى پربار برخوردار شويم.
از هم اكنون به فكر آينده خويش باشيد، و براى بدست آوردن آينده درخشان برنامه صحيحى را براى خود تنظيم نموده و به آن عمل كنيد.
سعى كنيد تا حدّ توان در سرلوحه برنامه خويش، تبليغ از مكتب حياتبخش اهل بيت اطهارعليهم السلام را قرار دهيد. در اين صورت لحظات زندگى شما در اوج صفا و معنويّت قرار مى‏گيرد و در راه تكامل روحى و معنوى موفّق مى‏شويد.

از نظم جهانِ عبرت انگيز
اين دُرِّ سخن به گوشت آويز
خواهى بكمال راه يابى
با صبغه نظم، عمل بياميز