4- اراده قوى، همّت عالى
ارزش اراده
انسان بايد نفس خود را بشناسد و با قدرتها، توانائيها و نيروهايى كه خداوند
مهربان در ذات او به وديعه نهاده است، آشنايى داشته باشد و كم كم آنها را از مرحله
قوّه و اقتضا به فعليّت برساند.
يكى از نيروهاى مهمّ، قوّه اراده است. اگر انسان اراده خود را پرورش دهد و به
تقويت آن بپردازد، مىتواند با استفاده از نيروى باعظمت آن بسيارى از مشكلات روحى و
جسمى خود و جامعه خود را حلّ نمايد. زيرا اراده، نيروئى بس پرقدرت و شگفت انگيز
است.
انسانى كه نفس خود را از ناپاكيها پاك ساخته است، ارادهاش نيز پاك و بىآلايش
است و در راههاى خدا پسندانه بكار گرفته مىشود. از اين رو اگر انسان اراده خود را
نيز پرورش داده و از اراده آهنين برخوردار باشد، مىتواند با استفاده از اين نيروى
بزرگ، آن را در راه احياء دين و توجّه انسانها به مكتب انسان ساز اهل بيتعليهم
السلام و خدمت به مردم بكار گيرد.
با نگاهى كوتاه به تاريخ بشر، خواهيد ديد مردان نامى جهان كسانى بودهاند كه از
همّت بلند برخوردار بودهاند و از آن در راه خدمت به ديگران استفاده كردهاند.
آنان كه داراى ضعف روحى هستند و همّتى ضعيف دارند و يا به عقده حقارت مبتلا
مىباشند، هيچ گاه نمىتوانند به اهداف بزرگ دست يابند. پس عقده حقارت را كنار
بگذاريد و از تضعيف روحيه خود دست برداريد.
اراده خود را قوى كنيد و يقين داشته باشيد خدائى كه به مردان بزرگ دين، توفيق
عنايت فرموده، شما را نيز مىتواند به پيروزى و موفقيت برساند.
اخلاص قبل از تصميم و اراده
نيروئى كه قبل از انجام هر كار و برنامهاى شما را به سوى آن تحريك مىكند،
بايد كاملاً براى شما شناخته شده باشد. آيا يك نيروى رحمانى شما را به سوى هدفى كه
داريد، دعوت مىكند و يا انگيزه شما يك محرّك شيطانى است؟ و يا عامل نفسانى شما را
به سوى راهى كه در نظر داريد، مىكشاند؟
براى اين كه دچار تحريك نفس و يا وسوسه شيطان قرار نگيريد و هيچ يك از اين دو
محرّك شما در عمل نباشد، بايد قبل از اراده و تصميم، قلب خود را از همه وسوسهها و
تحريكات غير رحمانى خالى كنيد، آن گاه به خاطر رضاى خداوند درباره برنامهاى كه در
نظر گرفتهايد، تصميم گيرى كنيد.
حضرت امام صادقعليه السلام مىفرمايند:
إذا اَرَدْتَ الْحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَكَ لِلَّهِ مِنْ قَبْلِ عَزْمِكَ مِنْ
كُلِّ شاغِلٍ وَحِجابِ كُلِّ حاجِبٍ.(46)
هر گاه اراده كردى به حجّ روى، قبل از تصميم گيرى قلب را از هر چه تو را به خود
مشغول مىكند و ميان خداوند و تو مانع مىشود، براى خدا خالى كن.
گرچه اين فرمان در مورد حجّ صادر شده ، ولى يك راهنمايى كلّى است براى همه
افرادى كه خواهان رسيدن به اهداف بزرگ هستند.
قبل از شروع هر برنامهاى، اول دل را بايد از اغراض دنيوى خالى نمائيد و فقط
خدا را در نظر بگيريد؛ آن گاه تصميم خود را شروع نموده و هدف خود را عملى سازيد.
به اراده و تصميم خود جهت دهيد
زندگى ما را آنچه در سر مىپرورانيم، تحت تأثير قرار مىدهد، نه آنچه كه آن را
به زبان مىآوريم! آرزوهاى عميق قلبى و افكار و اعتقاداتى كه داريم، در زندگى ما
تحوّل ايجاد مىكنند، نه آنچه را كه به آن تظاهر مىكنيم و اعتقاد و ايمان قلبى به
آن نداريم.
بسيارى از انسانها هدفى را براى خود تعيين مىكنند و هميشه از آن دم مىزنند،
ولى به دنبال آن نمىروند. از اين رو هيچ گاه به آن دست نمىيابند و به وصف العيش
اكتفا مىكنند! در برابر اينها افرادى هستند كه با مرور زمان به هدف خود مىرسند و
قيل و قال آنان واقعيّت پيدا مىكند و به آرزوى ديرينه خود موفق مىشوند.
چرا عدّهاى از مردم اين گونهاند؟ وتعدادى ديگر تا آخر عمر به آرزوهاى بىحاصل
پرداخته و سرانجام، زندگى خود را بدون آنكه به مقصود خود نائل شوند به پايان
مىرسانند؟! با اين كه همه انسانها از نعمت اراده برخوردارند و مىتوانند بوسيله آن
به اهداف خود دست يابند؛ حتّى افرادى كه خود را بىبهره از نيروى اراده مىپندارند
و گمان مىكنند اراده آنان نابود شده نيز داراى قدرت اراده هستند.
به عنوان مثال افراد معتاد كه گمان مىكنند در برابر استعمال مواد مخدّر
ارادهاى از خود ندارند و مىپندارند كه ديگر هر گونه قدرت تصميم گيرى را از دست
دادهاند، آن گاه كه درباره به دست آوردن مواد مخدّر مىانديشند، ارادهاى قوى
دارند و با قاطعيّت تصميم مىگيرند كه به هر صورت شده به مواد مخدّر دست يابند!
همين طور اگر افراد تن پرور را زندانى كنند و در زندان از آنان كار بكشند، حاضر
هستند براى فرار از زندان و به تعبير ديگر براى فرار از كار، به هر گونه برنامه
مشقّت بار و به هر گونه نقشه خطرناك دست بزنند!
بنابراين حتّى اين گونه افراد از نعمت اراده برخوردارند؛ ولى اراده آنان جهت
ندارد. اينان نيز بايد به اراده خود جهت داده و آن را به راه راست هدايت كنند و در
مسير صحيح از آن استفاده نمايند؛ نه در راه بدست آوردن مواد مخدّر يا فرار از كار و
كوشش.
كسانى كه به اراده خود جهت مىدهند، زمينه پيشرفت خود را فراهم مىكنند.
داراى همّت عالى باشيد
اگر مىخواهيد به اهداف عالى خود دست يابيد و در فضاى وسيع معنويّت پرواز كنيد،
بايد با همّت مردانه به پا خواسته و در فضاى عالم معنى سير كنيد. همان گونه كه
پرندگان با بالهاى خود به پرواز مىآيند؛ مردان بزرگ نيز با نيروى همّت و اراده به
سوى آسمان نورانىِ عالمِ معنى، پرواز مىنمايند و از جهان مادّيت جدا مىشوند.
بزرگان اين واقعيّت را در مثالى كوتاه و پر معنى، اين گونه بيان كردهاند:
اَلْمَرْءُ يَطيرُ بِهِمَّتِهِ.(47)
مرد به وسيله همّتِ خود، پرواز مىكند.
هر قدر همّتِ انسان بلندتر باشد، در فضاى معنوى اوج بيشترى مىگيرد، و در صورتى
كه از همّت عالى برخوردار نباشد؛ نمىتواند آن گونه كه بايد، به پرواز درآيد.
بنابراين اگر انسان هدفى بزرگ و ارجمند داشته باشد؛ ولى براى رسيدن به آن هدف،
همّت نداشته باشد و بسوى آن گام برندارد، به هدف خود نائل نمىشود.
انسانى ارزشمند و پرارج است كه گذشته از هدف عالى، ارادهاى قوى و همّتى مردانه
داشته باشد.
بزرگان اولياء اللَّه در راه رسيدن به مقامات عاليه از ارادهاى قوى و همّتى
بلند برخوردار بودهاند و هميشه در مسير معنوى خود استقامت ورزيده و از ضعف و سستى
پرهيز نمودهاند. هدف عالى، مقصد بزرگ و همّت مردانه از صفات بارز آنان بوده است.
همّت بلند دار كه مردان روزگار
از همّت بلند به جايى رسيدهاند
ارزش مردان بزرگ كه با همّتى بلند بسوى اهداف عالى روان شدهاند، به قدر همّت
آنان است.
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايند:
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ.(48)
ارزش هر مردى، به اندازه همّت اوست.
زيرا همّت بلند، ارزش فراوان براى انسان به ارمغان مىآورد. بزرگان ما كه
صاحبان اسرار اهل بيت عصمتعليهم السلام بوده و در راه رضاى آنان جانفشانى
مىنمودند، اگر از همّت بلند برخوردار نبودند؛ چگونه مىتوانستند به مقامات عالى
دست يافته و از سرچشمه ظلال معنوى اهل بيتعليهم السلام سيراب شوند؟!
ظرفيّت اين گونه افراد بطورى است كه الطاف اهل بيتعليهم السلام به آنان، هيچ
گونه خودبينى و تكبّر در آنان ايجاد نمىكند. زيرا به هر مقامى راه يابند؛ همّتِ
عناياتِ بيشتر را در سر مىپرورانند.
ولى كسى كه از ديدن يك خواب يا از اتّفاق يك سير معنوى يا گرفتن يك حاجت مادّى
از امامانعليهم السلام به خود مىبالد! آيا از همّتى بلند برخوردار است؟ يا كسى كه
از شنيدن يك خواب يا از اتفاق يك سير معنوى يا گرفتن يك حاجت مادّى تعجّب كرده و به
انكار آن مىپردازد! آيا از همّت عالى بهرهاى دارد؟!
شكّى نيست كه هيچ كدام از همّت بلند برخوردار نيستند و با انجام اين گونه اعمال
فضيلت خود را از دست مىدهند.
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايند:
مَنْ صَغُرَتْ هِمَّتُهُ بَطَلَتْ فَضيلَتُهُ.(49)
هر كه همّت او اندك باشد فضيلت او از دست مىرود.
به تصميم خود عمل كنيد
در بسيارى از موارد، ممكن است انسان فرصتهاى مناسب را از دست داده و به پشيمانى
و افسوس گرفتار شود. براى جلوگيرى از وقوع اين گونه پيشامدها بايد هر گاه امكانات
خوب و پسنديده فراهم شد، از آنها استفاده كنيم و به تصميم خود عمل كنيم.
در روايتى امام صادقعليه السلام فرمودند:
اِذا هَمَّ اَحَدُكُمْ بِخَيْرٍ فَلايُؤخِّرْهُ.(50)
هر گاه يكى از شما تصميم به انجام كار نيكوئى گرفت، آن را نبايد تأخير بيندازد.
زيرا در صورت تأخير، امكان پيدا شدن مانع و از دست دادن امكانات بسيار است، و
شيطان و نفس، در ايجاد مشكلات و موانع حريص هستند.
در روايتى ديگر امام صادقعليه السلام مىفرمايند:
اِذا هَمَمْتَ بِخَيْرٍ فَبادِرْ فَاِنَّكَ لاتَدْري ما يُحْدَثُ.(51)
هرگاه به كار خوبى تصميم گرفتى، آن را شروع كن؛ زيرا نمىدانى كه چه پيش مىآيد.
حوادثى كه پيش مىآيد، بسيارى از امكانات گذشته را از دست ما مىگيرد و در
نتيجه موفّق به كارهاى خوبى كه اراده انجام آن را داشتيم، نمىشويم.
قدرت در تصميم گيرى، عامل پيروزى
و ضعف در آن، عامل شكست است
همان گونه كه همّت عالى به كارهاى نيك و ارزشمند، گواه بر عظمت و بلندى مقام
انسان است، ضعف در تصميم گيرى دليلِ شكست و از دست دادن فضيلتهاى موجود است.
مطالعه و بررسى درباره 25000 نفر كه در كار خود شكست خورده و به هدفهاى خود
نرسيده بودند، نشان داد كه از جمع 31 عامل شكست و ناكامى، ناتوانى در تصميم گيرى از
جمله مهمترين دلايل شكست و ناكامى آنها بوده است. مسامحه و كار امروز را به فردا
موكول نمودن، ضدّ تصميم گيرى است. و دشمنِ توانايى مىباشد كه همه بايد بر آن غلبه
كنند.
بررسى صدها نفر از كسانى كه توانستهاند به هدف خود دست يابند، به اين حقيقت
اشاره دارد كه همه آنها از ويژگى تصميم گيرى سريع برخوردار بودهاند. همه آنها در
تصميمات خود پافشارى كردهاند و به سادگى در مقام تغيير آنها برنيامدهاند.
آنان كه به هدف خود نمىرسند، كسانى هستند كه نمىتوانند تصميم گيرى كنند،
كسانى هستند كه تصميمات خود را به سرعت تغيير مىدهند.(52)
پس سعى كنيد به قدرت خود در تصميم گيرى بيفزائيد؛ زيرا قدرت شما در تصميم گيرى
هر چه بيشتر باشد، آثار بيشترى را براى شما به ارمغان مىآورد، و بهتر مىتوانيد با
همّت عالى به سر منزلِ مقصود برسيد.
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايند:
مَنْ كَبُرَتْ هِمَّتُهُ عَزَّ مَرامُهُ.(53)
هر كه همّت او بلند باشد، مرام او عزيز و محترم است.
نه هر درخت تحمّل كند جفاى خزان
غلام همّت سروم كه اين قدم دارد
بنابراين افرادى سزاوار احترام هستند كه از همّت بلند برخوردار باشند و در سايه
قدرت در تصميم گيرى به اهداف بزرگ نائل شده باشند. مردم اين گونه شخصيّتها را با
ديده عظمت نگاه مىكنند و سزاوار مدح و تعريف مىدانند.
رفتار، روش و مرام اين گونه افراد از عزّت و عظمت برخوردار است و از ديد
ديگران، شخصيّتهايى ممتاز و كم نظير به شمار مىآيند.
اين گونه افراد، اگر همّت عالى و تصميم جدّى خود را در راه تقرّب به خدا و مسير
مسائل معنوى قرار دهند، در نزد پروردگار و خاندان رسالت از ارزش و تقرّبى كه مورد
غبطه ديگران خواهد بود، برخوردار مىشوند.
همّت عالى زفلك بگذرد
مرد به همّت زملك بگذرد
با قدرت اراده، بر طبيعت خود غالب شويد
طبيعت انسان به گونهاى است كه، رفتار و كردار او با مرور زمان جزء خلق و خوى
او قرار مىگيرد؛ به صورتى كه به آنها معتاد مىشود و قدرت جدايى از آنها را ندارد.
امام صادقعليه السلام مىفرمايند:
اَلْخُلْقُ خُلْقان اَحَدُهُما نِيَّةٌ وَالاخِرُ سَجِيَّةٌ، قيلَ: فَأَيُّهُما
اَفْضَلٌ؟ قالَعليه السلام: اَلْنِيَّةُ؛ لِاَنَّ صاحِبَ السَّجِيَّةِ مَجْبُولٌ
عَلى اَمْرٍ لايَسْتَطيعُ غَيْرَهُ، وَصاحِبَ النِّيَّةِ يَتَصَبَّرُ عَلَى
الطّاعَةِ تَصَبُّراً فَهذا اَفْضَلٌ(54)
خلق و خوى به دو دسته تقسيم مىشود:
1- اخلاقى كه انسان بوسيله تصميم و نيّت داراى آن شدهاست.
2- اخلاقى كه طبيعى و ذاتى انسان است. از امام صادقعليه السلام سئوال كردند: كدام
يك از اين دو گونه اخلاق، برتر است؟
امام صادقعليه السلام فرمودند: اخلاقى كه به وسيله نيّت و تصميم بدست آيد
ارزندهتر است؛ زيرا كسى كه اخلاق وى از طبيعت او سرچشمه مىگيرد، خلقت او به
گونهاى است كه بر انجام غير آن قدرت ندارد؛ ولى كسى كه با نيّت و تصميم داراى
اخلاق پسنديده مىشود، خود را به صبر بر اطاعت خداوند وا مىدارد؛ پس اين شخص برتر
است.
مردان بزرگ با تصميمهاى جدّى، اخلاق پسنديده و نيكو را جزء طبيعت خود قرار
مىدهند و با نيّتهاى محكم، اخلاق ناپسندى كه با طبيعت آنان آميخته است، از خود دور
مىكنند.
ذوالقرنين شرق و غرب عالم را طى كرد و اقوام مختلف جهان را از نزديك ديد و
رفتار و كردار آنان را مشاهده نمود. در ميان تمام مردم، با گروهى از مردم روبرو شد
كه سبك زندگى آنان براى او سخت شگفت آور بود. آنان از عالىترين نوع زندگى و
زيباترين شيوه ارتباطات اجتماعى برخوردار بودند.
در ميان آنها اثرى از قتل و خونريزى، چپاولگرى و خيانت ديده نمىشد و زورگويانِ
زراندوز، به تزوير زيردستان نمىپرداختند!.
از اين رو ذوالقرنين بسيار تعجّب كرد و از آنان سئوالات زيادى نمود و پاسخهاى
قانع كنندهاى دريافت كرد. او از آنها پرسيد:
فَما لَكُمْ لاتَسُبُّونَ وَلاتَقْتَتِلُونَ؟ قالوُا: مِنْ قِبَلِ اَنَّا غَلَبْنا
طَبائِعَنا بِالْعَزْمِ وَسَنَّنا اَنْفُسَنا بِالْحِلْمِ.(55)
ذوالقرنين از آنان پرسيد: چگونه و چرا فحش، دشنام، قتل و كشتار در اجتماع شما وجود
ندارد؟! آنها در پاسخ گفتند: زيرا ما بوسيله تصميم بر طبيعت خود غالب شدهايم و با
اراده قوى، طبيعتهاى زشت را از ميان برداشتهايم و حلم و بردبارى را روش نفسانى خود
قرار دادهايم.
بنابراين اگر انسان طبيعتاً ظالم و جنايتكار، يا دروغگو و رياكار، و يا سست و
بيحال و يا داراى هر گونه صفت زشت ديگرى باشد، مىتواند با تصميم و عزم مردانه،
آنها را برطرف سازد و خود را با صفتهاى نيك و پسنديده زينت دهد.
كوه نتوان شدن سدّ ره مقصود مرد
همّت مردان برآرد از نهاد كوه گرد
اگر خصلتهاى زشت و ناپسند را در خود همچون كوه، ثابت و استوار مىبينيد؛ نه
تنها مىتوانيد با قدرت اراده و همّت مردانه، آنها را نابود كنيد؛ بلكه قدرت داريد
آنها را به صفات پسنديده تبديل كنيد.
ملّا صالح مازندرانى، مرد تصميم و اراده
ملاّ صالح مازندرانى از افرادى است كه با قدرت تصميم و اراده، به مقابله با
كمبودهاى ذاتى خود برخواست و به مقصود خود نائل شد.
او داماد علاّمه مجلسىِ اوّل و از علماى نامى شيعه است. او از كسانى است كه
بايد چگونگى حالاتش، مايه عبرت و پند براى همه كسانى باشد كه جوياى رسيدن به مقاصد
بلند و اهداف عالى هستند.
او مىگويد: من حجّت بر دانشجويان علوم دينى هستم؛ زيرا كسى از من فقيرتر نبود
و ذهن و حافظهام از همگان بدتر بود؛ بصورتى كه گاهى راه خانهام را گم مىكردم و
نام فرزندانم را فراموش مىكردم. سى سال از عمرم گذشته بود كه به آموختن «الف، با«
پرداختم! آن قدر كوشش كردم تا خدا آنچه را دارم به من تفضّل فرمود.(56)
او با همه فقر و احتياج و با كندى ذهن و حافظه، ارادهاى مردانه داشت، تا
سرانجام بر اثر تصميم جدّى دست به تأليف كتابهاى پرارزشى زد كه هنوز مورد استفاده
علماء بزرگ شيعه است.
معروف است او به قدرى كم حافظه بود كه خانه استاد را گم مىكرد! و به قدرى فقير
بود و لباسهايش به حدّى كهنه و مندرس بود كه از خجالت وارد مجلس درس نمىشد. او
خارج از محلّ درس مىنشست و مطالب را بر استخوان و برگ چنار مىنوشت.
يك بار مسئلهاى مورد اشكال قرار گرفت و تا چند روز ادامه يافت، يكى از شاگردان
مرحوم مجلسى ديد آخوند ملّا محمّد صالح در برگهاى چنار جواب آن اشكال را نوشته، او
در مجلس درس، جواب مجلسى را گفت.
علاّمه مجلسى فهميد جواب از او نيست، به اين جهت از او پرسيد: اين جواب از كيست
و در اين باره اصرار نمود تا او ابراز نمود جواب از كسى است كه خارج از مجلس نشسته
است. مجلسى نگاه كرد ديد ملاّ صالح بيرونِ در نشسته است، به او لباس داد و در مجلس
درس حاضر نمود و مقرّرى برايش معيّن كرد. او به قدرى مورد توجّه علاّمه مجلسى قرار
گرفت كه او را به خانه برد و دختر خود را به تزويجِ او در آورد و او را در كتابخانه
خود منزل داد.(57)
به هر كارى كه همّت بسته گردد
اگر خارى بود، گل دسته گردد
اراده و نيّت خود را تقويت كنيد
ملاّ صالح مازندرانى با نيّت قوى و تصميم جدّى، با تمام كمبودهايى كه در
او وجود داشت، به مراحل عالى علمى دست يافت. اگر مىخواهيد خداوند به شما نيز
عنايت كند و از شما دستگيرى نمايد، در تصميم گيرى و نيّت خود كوتاهى نورزيد. حضرت
اميرالمؤمنينعليه السلام در يكى از نامههاى خود مىنويسند:
فَاِنَّ اللَّهَ يُعْطِي الْعَبْدَ بِقَدْرِ نِيَّتَهِ.(58)
بدرستى كه خداوند هر بندهاى را به قدر نيّتش عطا مىفرمايد.
ارزش نيّت هر انسان هر قدر باشد، مزدى كه خدا به او مىدهد به همان ميزان است.
نيّت شما هر چه بهتر و خالصتر باشد، از اجر و ثوابى افزونتر برخوردار خواهيد شد.
بنابراين بايد به بها دادن به نيّت خود بيفزائيد، نه به زينت دادن به اعمال
خود!
مردان خدا براى رسيدن به اهداف بزرگ و ارزنده خود، نياز كامل به توفيق و عنايات
خداوند متعال دارند، و عنايت و كمك خداوند به ميزان نيّت آنان است.
در روايتى كه مىآوريم، امام صادقعليه السلام پرده از اين راز برمىدارند. آن
حضرت مىفرمايند:
اِنَّما قَدَّرَ اللَّهُ عَوْنَ الْعِبادِ عَلى قَدْرِ نِيَّاتِهِمْ، فَمَنْ
صَحَّتْ نِيَّتُهُ تَمَّ عَوْنُ اللَّهِ لَهُ وَمَنْ قَصُرَتْ نِيَّتُهُ، قَصُرَ
عَنْهُ الْعَوْنُ بِقَدْرِ الَّذي قَصُرَ.(59)
خداوند به قدر نيّت مردم، كمك به آنان را مقدّر مىفرمايد؛ هر كسى كه از نيّت صحيح
و كامل برخوردار باشد، كمك خداوند به او به صورت كامل انجام مىگيرد و هر كس در
نيّتش قصور داشته باشد، به همان مقدار كمك به او تقليل مىيابد.
در اين گفتار امام صادقعليه السلام يكى از رازهاى كاميابى مردان بزرگ و عدم
موفقيت ديگران را بيان مىفرمايند؛ زيرا رمز كمكهاى الهى به مردم را، نيّت خود آنان
معرفى مىنمايند.
نيّت و تصميم، آن قدر كارساز و پرقدرت است كه اگر تصميم خود را تقويت كنيد، ضعف
جسمى شما برطرف مىشود و از لحاظ بدنى نيز آمادگى انجام برنامههاى سنگين را خواهيد
داشت. زيرا قدرت نيّت و قصد، درهم شكننده ضعف بدنى شما خواهد بود.
حضرت امام صادقعليه السلام مىفرمايند:
ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةُ.(60)
هيچ بدنى داراى ضعف از چيزى كه نيّت نسبت به آن قوى گشته نشده است.
بسيارى از ورزشكاران و آنان كه تمرينات رزمى را انجام مىدهند، از تقويت
نيروهاى روحى، بيش از تمرينهاى جسمى استفاده مىكنند؛ زيرا دريافتهاند كه كاربرد
تقويت فكر و اراده و قدرت در تصميم گيرى و نيّت، بيشتر در قوى ساختن اندام اثر
دارد.
اكنون بسيارى از افراد معتقدند، جوانى و قدرت، يا پيرى و ضعف، از يك منشاء غير
جسمى سرچشمه مىگيرد؛ آنان مىگويند: هاله اثيرى كه اطراف بدن همه انسانها را فرا
گرفته است، در قوّت و ضعف جسم انسان كاملاً مؤثّر است.
گرچه اين موضوع مورد قبول همگان نيست؛ ولى بنابراين فرض، مىتوان گفت: فكر و
انديشه در هاله اثيرى، و هاله در صحّت و سقم بدن و يا قدرت و ضعف آن و حتّى در حيات
و مرگ بدن، مؤثّر است.
راههايى براى تقويت اراده
1 - شور و شوق، اراده شما را قوى مىكند
شيطان راههاى گمراهى را به گناهكاران نشان مىدهد و آنان را به سوى گناه وسوسه
و تحريك مىكند؛ تا به اين وسيله آنان را از راه راست دور كند و به خسران ابدى
گرفتار نمايد. يكى از اين راهها شور و اشتياق فراوان براى رسيدن به شهوات است.
خداوند مىفرمايد:
«وَيُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ اَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيماً
».(61)
اراده مىكنند آنان كه از شهوات پيروى مىكنند، ميل نمايند ميلى عظيم.
ميل عظيم يا شور و اشتياق سوزان براى رسيدن به شهوات، با تحريك نفس امّاره و
شيطان، در آنان ايجاد مىشود و سرانجام آنان را گرفتار بدترين صحنههاى گناه و
اعمال زشت مىنمايد.
همان گونه كه شور و اشتياق فراوان براى رسيدن به شهوات، يك عامل بسيار قوى براى
گمراهى گمراهان شمرده مىشود؛ همين گونه شور فراوان براى رسيدن به اهداف بلند،
عاملى نيرومند براى دست يافتن به مقصدهاى بزرگ معنوى و علمى است.
بنابراين اگر مايل هستيد به بزرگترين هدفهاى عالى انسانى دست يابيد و دوست
داريد به آسانى به آن نائل شويد، در خود شور و شوق شديد ايجاد نمائيد؛ تا اراده شما
براى دستيابى به هدف، نيرومند شود. شور و شوق شديد سختىها را آسان، دشوارىها را
سهل و ساده و هدفهاى دور را براى شما نزديك مىكند.
شور و شوق شديد، راههاى ناهموار را برايتان هموار و موانع را از سر راهتان
برمىدارد، و اراده شما را براى دست يافتن به هدف، قوى مىنمايد.
شور و شوق فراوان به يك موضوع باعث رها كردن مسائل ديگر مىشود و آنها را به
دست فراموشى مىسپارد. براى اين كه هدف و ايده خود را از مسائل مختلف و پراكنده
نجات داده و براى رسيدن به يك هدف بزرگ فعاليت كنيد، بايد بهترين هدفها را انتخاب
نمائيد و براى بدست آوردن آن در خود شور و شوق ايجاد كنيد. اگر واقعاً براى رسيدن
به يك هدف شوق پيدا كنيد، امور ديگر را به دست فراموشى خواهيد سپرد.
در روايتى كه منسوب به امام صادقعليه السلام است، آن حضرت فرمودهاند:
مَثَلُ الْمُشْتاقِ مَثَلُ الْغَريقِ، لَيْسَ لَهُ هِمَّةٌ اِلاَّ خَلاصُهُ وَقَدْ
نَسِيَ كُلَّ شَيْءٍ دُونَهُ.(62)
مَثَل شخصى كه مشتاق است، مثل كسى است كه غرق شده باشد كه ارادهاى جز خلاصى خود
ندارد و هر چيزى را غير آن است، فراموش مىكند.
بنابراين فرمايش، كسى كه اشتياق به چيزى را در دل خود ايجاد مىنمايد،
غير آن را فراموش مىكند و تمامى اراده و همّت خود را براى رسيدن به آن قرار
مىدهد.
2 - اميد و آرزو همّت آفرين است
هر چه اميد انسان بيشتر باشد، همّت او نيز بيشتر خواهد بود. انسانى كه اميدوار
است، از شوق و شورى فراوان برخوردار مىشود. از اين رو، جوانانى كه به آينده خود
اميدوار هستند و در آرزوى روزهاى سرشار از معنويت و روحانيت به سر مىبرند؛ بيش از
ساير مردم شور و شوقِ فرا رسيدن آن را دارند. و در نتيجه چون آرزوى بيشترى براى
بدست آوردن مقامات معنوى دارند، بيشتر تلاش مىكنند، بيشتر جستجو مىكنند و بيشتر
به نتيجه مىرسند.
امّا آن دسته از مردم كه نه شورى در سر دارند و نه شوقى در دل، گرفتار يأس و
نااميدى هستند. آنها به دليل نااميدى! از تلاش و كوشش - كه وظيفه هر انسان روشندل و
هر شيعه آگاه است - دست بر مىدارند و هميشه كوله بارى از غم و اندوه و يأس را بر
دوش گرفته، روز خود را شب مىكنند و شب را به روز مىآورند؛ در حالى كه فقط غمى بر
غمهاى خود افزودهاند؛ نه گرهى از مشكل خود يا ديگران باز نمودهاند، نه از عذاب و
رنج رهايى يافتهاند و نه به ديار نور و معنويت راهى يافتهاند!
آرى اين نتيجه عمر و زندگى آن گروه از مردمانى است كه به خداى بزرگ و مهربان،
با ديده نااميدى مىنگرند و اميدى به عنايات و توجّهات حياتبخش اهل بيت عصمتعليهم
السلام ندارند.
3 - از خداوند، خواهان اراده و همّت عالى باشيد
دعاها، توسّلات و مناجاتهايى كه از خاندان رسالت وارد شده، بهترين شيوه زندگى
پربار و عالىترين روش تربيتى را به انسانها مىآموزد. بايد بزرگترين هدفها،
عالىترين همّتها و راسخترين ارادهها را از مكتب انسان ساز اهل بيتعليهم السلام
بياموزيم.
آن بزرگواران علاوه بر فرمايشاتشان، در مناجات و دعاها نيز، بهترين درس زندگى
را به ما آموختهاند. در مناجاة انجيليّه امام سجّادعليه السلام به درگاه خداوند
عرض مىكنيم:
اَسْأَلُكَ مِنَ الْهِمَمِ اَعْلاها...(63)
خداوندا، عالىترين همّتها را از تو مسئلت مىنمايم.
امام سجّادعليه السلام در اين جمله از مناجات، بارقه اميد را در دل همه پيروان
خود بوجود مىآورند و كوتاه همّتان را با درخواستِ داشتن عالىترين همّتها، اميدوار
مىنمايند.
اين گفتار، هشدارى بيدار كننده براى همگان است. همه بايد بدانند: همّت عالى از
آنِ گروهى اندك و ويژه افرادى خاصّ نيست؛ بلكه همه پيروان راستين مكتب تشيّع بايد
عالىترين همّتها را از خداوند متعال درخواست كنند و در تحصيل آن بكوشند.
نتيجه بحث:
اراده قوى و همّت مردانه، از نعمتهاى بزرگ خداوند است. به وسيله آن مىتوانيد بر
فراز آسمان معنويت به پرواز درآئيد. اين قدرت را در خود ايجاد نمائيد و از ضعف و
سستى پرهيز كنيد؛ تا بر شرافت و عظمت خود بيفزاييد.
ضعف در تصميم گيرى، مهمّترين عامل ركود و توقّف شما است. با قدرت در تصميم گيرى به
مرز موفقيّت و كاميابى نزديك مىشويد. بنا به فرمايش امام صادقعليه السلام قدرت در
تصميم گيرى مىتواند خلق و خوهاى ناپسند را كه جزء طبيعت انسان شده است، ريشه كن
سازد و اخلاق نيكو و پسنديده را جايگزين آن نمايد.
شكست در راهِ رسيدن به هدف نه تنها نبايد اراده شما را تضعيف كند بلكه بايد از
شكست نيز درس عبرت بگيريد و بر قدرت اراده خود بيفزاييد.
با اراده جدّى و همّت بلند، نه تنها مىتوانيد به مقامات عالىِ انسانى راه يابيد؛
بلكه مىتوانيد به درجات ملائك راه يافته و تا حدّى پيشرفت كنيد كه آنان به
خدمتگزارى شما مباهات كنند. پس تا فرصت را از دست ندادهايد با اراده قوى كوههاى
موانع را از سر راه خود برداريد و به هدف عالى خلقت راه يابيد.
به زندگانى اگر عزم آهنين دارى
به زير پا شودت كوه چون زمين هموار
5- نظم و برنامه
اهميّت نظم و برنامه
نظم و برنامه، سامان دهنده زندگى و وسيلهاى مؤثّر براى رسيدن به اهداف بزرگ
است. با تشكيل برنامه منظم براى رسيدن به اهداف عالى، لحظات زندگى خود را با ثمر و
پربار نمائيد و براى استفاده بيشتر از ساعات عمر خود و جبران گذشتههاى از دست
رفته، با كوششى بيشتر و تصميمى قاطعتر به پيروى از برنامه منظم و صحيح بپردازيد.
عمل به برنامه صحيح، انسان را منظم، متعهّد و معتقد به آنچه انجام مىدهد،
مىنمايد. سعى كنيد رفتار روزانه شما بر طبق برنامه باشد؛ تا از لحظات عمر خود
بهرهمند شويد و از زندگى پربار و پرسود برخوردار باشيد.
اين راهى است كه مردان بزرگ تاريخ از آن پيروى كرده و به آن پاىبند بودهاند.
شما نيز راه آنان را در پيش گيريد و هيچ گاه از داشتن نظم و برنامه صحيح و
خداپسندانه غفلت نورزيد.
سعى كنيد در سرلوحه برنامه خود تا حدّ توان خويش، ترويج مكتب حياتبخش خاندان
وحىعليهم السلام را قرار دهيد. در اين صورت دست نوازشگر و كريمانه آن بزرگواران را
بر سر خود احساس خواهيد كرد.
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام در وصيّتى كه در آخرين لحظات زندگى خود
نمودهاند، به همه فرزندان و افراد خانواده و همچنين به همه كسانى كه از مضمون اين
فرمايش اطلاع يابند، وصيّت و سفارش فرمودهاند كه نظم در كارها را رعايت كنند و با
داشتن برنامه و نظم، سامان دهنده زندگى خود باشند:
قالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَعليه السلام عِنْدَ وَفاتِهِ لِلْحَسَنِ
وَالْحُسَيْنِعليهما السلام: اوُصيكُما وَجَميعَ وُلْدي وَاَهْلي وَمَنْ بَلَغَهُ
كِتابي بِتَقْوَىاللَّهِ وَنَظْمِ اَمْرِكُمْ...(64)
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام در هنگام وفات به امام حسن و امام حسينعليهما
السلام فرمودند: شما و همه فرزندان و اهل خود و همچنين همه كسانى را كه اين گفتار
به آنان برسد، وصيت مىكنم به داشتن تقواى الهى و نظم در امورتان...
اين پيام اوّلين مقام امامت عالم هستى، حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام است كه
روشنگر اهميّت نظم و برنامه براى همگان است.
نظم، نشانه عدم تضادّ و برطرف كننده آشفتگى است
در صورتى كه شما در امور و كارهاى خود داراى نظم و برنامه باشيد و با اراده قوى
به آن عمل كنيد؛ از بسيارى از تضادّهاى درونى و انديشههاى بىحاصل و بيمارگونه
نجات مىيابيد.
نظم و برنامه بهترين دليل بر عدم تضادّ و اختلاف در انديشهها و آراء افراد
است. اختلاف در برنامه حكومتها و يا ادارات، دليل بر عدم وجود نظم در نظام حكومتى و
ادارى آنهاست. در هر اجتماع بزرگ و يا كوچكى كه اختلاف وجود داشته باشد، نظم وجود
ندارد و قدرت حاكمه، توانايى پياده كردن برنامههاى منظم را دارا نمىباشد.
نظم در هر جا وجود داشته باشد، گواه بر وجود قدرتِ تدبير در آنجاست. نظمى كه در
عالم خلقت وجود دارد، دليل بر آنست كه نظام عالم بر اساس تدبير اداره مىشود. در
نظمِ جهان دقّت كنيد تا ببينيد همان گونه كه در ذرّات كوچك جهان نظم و برنامه وجود
دارد، در كهكشانها نيز وجود دارد.
در نيمه دوّم قرن نوزدهم و در نيمه اوّل قرن بيستم، بشر راجع به دنياى «ذرّه«
اطّلاعاتى بدست آورد و دريافت در درون ذرّه، نظم و قانونى حكومت مىكند كه هرگز
تعطيل نمىشود.
الكترون درون اتم، در هر ثانيه سه كاتريليون (3000/000/000/000/000) مرتبه در
اطراف هسته اتم گردش مىنمايد، و هيچ جريانى اين گردش را متوقّف نمىكند.
در يك ذرّه آهن، الكترون در هر ثانيه سه كاتريليون مرتبه، اطراف هسته مركزى
مىگردد. اگر آن را ذوب نمايند، باز در آهن مذاب، گردش الكترون اطراف هسته اتم در
هر ثانيه سه كاتريليون مرتبه است.
هرگاه آهن را آن قدر حرارت بدهند كه مبدّل به گاز شود، باز الكترون، ثانيهاى
سه كاتريليون مرتبه اطراف هسته اتم مىگردد.
فقط به يك ترتيب ممكن است كه اين حركت دائمى و شگرف مختلّ شود، و آن در صورتى
است كه اتم را بشكافند؛ كه در آن صورت الكترون از هسته دور مىگردد؛ اما نه براى
اين كه ديگر حركت نكند، بلكه براى اين كه اطراف هسته ديگر به حركت درآيد.
همان نظم و قانونى كه حكم مىكند الكترون با آن سرعت به اطراف هسته اتم گردش
نمايد؛ حكم مىكند زمين، اطراف خورشيد، و خورشيد، اطراف مجموعه ستارگان موسوم به
«الجائى على ركبتيه، يا هركول« - و اين مجموعه در اطراف كهكشان و كهكشان در اطراف
چيز ديگرى كه از آن آگاه نيستيم، ولى ترديد نداريم كه به سوى آن مىرود - گردش
كند.(65)
نظم عجيب جهان دليل بر آنست كه در امر خلقت هيچ گونه آشفتگى وجود ندارد؛ زيرا
اگر تضادّ و آشفتگى وجود مىداشت، نظم جهان از هم مىپاشيد.
امام صادقعليه السلام به مفضّل مىفرمايند:
وَالتَّضادُّ لايَأْتي بِالنِّظامِ.(66)
تضّاد، نظم آور نيست.
همان گونه كه نظم در خلقت جهان، دليل بر آنست كه اختلافى در تدبير عالم نيست؛
همين گونه نظم در اجتماعات بزرگ و كوچك دليل بر عدم اختلاف در آنها است. پس نه تنها
در مسئله خلقت، بلكه در هر موردى كه احتياج به اداره نمودن شخص باتدبيرى وجود دارد،
تضادّ و اختلاف دليل بر آنست كه اداره آنجا بر اساس تدبيرى كه داراى نظم باشد،
نيست.
بر اين اساس براى رفع تضادّ و اختلافات بايد با سامان دادن و نظم بخشيدن به
برنامههاى عملى، اختلاف را در زندگيهاى اجتماعى و فردى ريشهكن ساخت.
نه تنها در برنامههاى اجتماعى و خانوادگى نظم دليل بر عدم تضادّ افكار است؛
بلكه در برنامههاى شخصى نيز وجود نظم دلالت مىكند كه انسان داراى تضادّ و آشفتگى
نيست و از برنامه منظّمى پيروى مىكند؛ زيرا همان گونه كه مىدانيم نفس انسان، مجمع
اضداد است. انديشهها، افكار گوناگون و هواهاى نفسانى با دستورات عقلى او برخورد
نموده و در درون انسان ايجاد تضادّ مىكند.
مشوّش بودن و آشفتگى افكار در موارد بسيارى، به خاطر همين تضادّهاست. اين گونه
تضادّها گاهى باعث مىشود انسان دست از كار كشيده و آينده خود را به دست حوادث
بسپارد.
نوجوانان را در نظم كمك كنيد
نظم و برنامه به اين گونه تضادّها و اضطرابات پايان بخشيده و تشويش افكار و
تخيّلات را بسوى برنامهاى صحيح سوق مىدهد و با مرور زمان انديشههاى مضطرب در تحت
برنامهاى صحيح، سامان مىيابد.
نوجوانان را در نظم و برنامه صحيح كمك كنيد
به دليل وجود انديشهها و تخيّلات گوناگون، نوجوانان نوعاً قدرت كامل براى
برنامه ريزى، نظم و سامان دادن به امور لازم را ندارند. اولياء آنان بايد آنها را
در منظم ساختن برنامههاى روزانه كمك كنند؛ تا با رشد سنّى، قدرت و توانايى نظم
بخشيدن به كارها را بدست آورند.
تضادّ درونى و تحريك قوه شهوانى در جوانان آن گاه كه به مرز سى و پنج سالگى
وارد مىشوند، رو به افول مىگذارد و نوعى آرامش نسبى جايگزين تحريكات جنسى و تضادّ
نفسانى مىشود؛ از اين رو، برنامه ريزى و پيروى از نظم صحيح براى انسان در اين دوره
آسانتر مىشود.
گفتارى را كه اينك از حضرت امام رضاعليه السلام مىآوريم، تشريح كيفيّت تأثير
حالاتِ جسمانى انسان بر امور نفسانى اوست:
قالَ مَوْلانا الرِّضا صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ في الرِّسالَةِ الذَّهَبِيَّةِ
... ثُمَّ يَدْخُلُ فِي الْحالَةِ الثالِثَةِ اِلى اَنْ تَتَكامَلَ مُدَّةَ
الْعُمْرِ سِتّينَ سَنَةٍ فَيَكُونُ في سُلْطانِ الْمِرَّةِ السَّوْداءِ وَهِيَ
سِنُّ الحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ وَالْمَعْرِفَةِ وَالدِرايَةِ، وَانْتِظامِ
الْاُمُورِ، وَصِحَّةِ النَّظَرِ فِي الْعَواقِبِ، وَصِدْقِ الرَّأْيِ.(67)
... سپس انسان در حالت سوّم يعنى سى و پنج سالگى وارد شده تا آن كه عمر به شصت سال
برسد، در اين دوران سوداء بر انسان سلطنت دارد و دوره حكمت، موعظه، معرفت و درايت
است و همچنين زمان نظم و سامان گرفتن امور و زمان صحيح بودن دورانديشيهاى انسان و
درستى رأى اوست.
بنابراين انسان قبل از ورود به حالت سوّم زندگى، نياز بيشترى به نظم و برنامه
صحيح وجود دارد؛ تا بر اثر تحريكات ناخوشايند اين دوران، از وقوع مسائل انحرافى
جلوگيرى شود و شور و شوق جوانان و نوجوانان بسوى مسائل حياتى راهنمايى و هدايت شود.
حضرت امام رضاعليه السلام دوره سوّم عمر را تا سنين شصت سالگى، دوران انتظام
امور مىدانند و آن را زمان كسب معارف و بدست آوردن حكمت و درايت مىنامند. بنا به
فرمايش آن حضرت، در اين زمان بايد انسان بگونهاى رفتار كند كه درباره آينده كارهاى
خود بتواند بصورت صحيح پيشبينى كند و رأى و عقيدهاش درست باشد.
نظم و برنامه راهى مؤثّر براى بهرهگيرى از وقت
براى جلوگيرى از وقت كشى و از بين رفتن ساعات عمر و زندگى خود، بايد برنامهاى
منظم ترتيب داده و متعهّد شويد رفتار شما مطابق آن باشد. اگر اصل اعمال شما صحيح
باشد و طبق برنامهاى صحيح و مرتّب رفتار كنيد، زندگى شما پربركت و پربار خواهد
بود. حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايند:
بَرَكَةُ الْعُمْرِ في حُسْنِ الْعَمَلِ.(68)
بركت و پربار بودن عمر، در نيكو بودن عمل است.
و نيكوئى عمل تنها به نيك بودن اصل عمل نيست، بلكه نيك بودن روش آن را نيز شامل
مىشود.
به همين دليل بزرگان ما زندگى خود را با داشتن نظم و برنامه و پاىبند بودن به
آن، سپرى نموده و از زندگى پرثمر و پربار بهرهمند بودهاند. به عنوان نمونه،
گوشهاى از زندگى شخصيّت معروف جهان تشيّع، مرحوم شيخ مرتضى انصارى را مىآوريم.
نظم و برنامه مرحوم شيخ انصارى
از برنامههاى مرحوم شيخ اين بوده است كه لوازم تهجّد مادرش را - كه از زنان
متعبّده بود و نماز شب را تا هنگام مرگ ترك نكرد - خودش انجام مىداد. حتّى آب
وضويش را در مواقع احتياج گرم مىكرد. و چون مادرش در آخر عمر نابينا شده بود، او
را بر مصلاّيش قرار مىداد و سپس خود به نوافل شب مشغول مىگشت.
از برنامههاى مرحوم شيخ اين بود كه چون از مجلس تدريس برمىگشت، اول به نزد
مادر مىرفت و براى بدست آوردن دل او با وى سخن مىگفت و از حكايات و وضع مردم
پيشين و طرز زندگى آنان پرسش مىكرد و مزاح مىنمود تا مادر را مىخنداند؛ آن گاه
به اطاق عبادت و مطالعه مىرفت.
روزى شيخ به مادر گفت: ياد دارى زمانى كه به مقدّمات مشغول بودم و مرا براى
كارهاى خانه مىفرستادى و من پس از درس و مباحثه آن را انجام مىدادم و به منزل
مىآمدم، شما خشمگين مىشدى و مىگفتى: «اجاقم كور است« حال اجاقت كور است؟! مادر
از روى مزاح گفت: آرى! حالا هم اجاقم كور است! زيرا در آن موقع احتياجات منزل را
برطرف نمىكردى و اينك كه به مقامى حائز گشتهاى، به سبب احتياطى كه در صرف وجوه
شرعيّه مىنمائى، ما را تحت فشار قرار دادهاى!
روزى مادر به شيخ زبانِ اعتراض گشود و گفت: با اين همه وجوهاتى كه شيعيان از
اطراف نزد شما مىآورند، چرا برادرت «منصور« را كمتر رعايت مىكنى و به او مخارجى
را كه لازم دارد نمىپردازى!
مرحوم شيخ در اين هنگام بىدرنگ كليد اطاقى را كه وجوه شرعيّه را در آن نهاده
بود، به مادر داد و گفت: هر قدر صلاح مىدانى به فرزندت بده؛ ولى در روز قيامت خودت
پاسخگو باش!
آن زن صالحه چون خود را در برابر محذور مشاهده كرد، از آن كار امتناع ورزيد و
گفت: هيچ گاه براى رفاه چند روزه فرزندم خود را در قيامت مبتلا و گرفتار نخواهم
كرد.
مادر شيخ به سال 1279 قمرى در نجف اشرف از دنيا رفت و شيخ از شدّت علاقهاى كه
به او داشت، در مرگش سخت متأثّر و غمناك شد؛ تا آنجا كه بعضى از اصحابش به او
اعتراض كردند. شيخ در جواب فرمود: گريه و تأسّفم نه براى آنست كه مادر را از دست
دادهام، بلكه به خاطر اين است كه بسيارى از بلاها به سبب وجود آن مخدّره از ما دفع
مىشد و چه بركتها كه خداوند متعال به خاطر وجود او بر ما ارزانى مىداشت.(69)
احتياط مرحوم شيخ انصارى در برنامههاى خود آن قدر زياد بود كه استادش مرحوم
صاحب جواهر او را از كثرت احتياط نهى مىكرد.
صاحب جواهر در روزهاى آخرِ زندگى دستور داد مجلسى تشكيل شود كه همه علماى طراز
اول نجف اشرف در آن شركت كنند. مجلس در خدمت صاحب جواهر تشكيل گرديد؛ ولى مرحوم شيخ
در ميان آن گروه نبود.
صاحب جواهر فرمود: شيخ مرتضى را نيز حاضر كنيد. پس از جستجو ديدند شيخ در
گوشهاى از حرم يا صحن شريف رو به قبله ايستاده و براى شفاى صاحب جواهر دعا مىكند
و از خداى مىخواهد كه او از اين مرض شفا يابد. پس از پايان پذيرفتن دعا، شيخ را به
مجلس بردند.
صاحب جواهر شيخ را بر بالين خود نشاند و دستش را گرفته بر بالاى قلب خود نهاده
و گفت: الآن طاب لي الموت يعنى اكنون مرگ بر من گوارا شد. آن گاه به حاضرين فرمود:
هذا مرجعكم من بعدي ايشان پس از من مرجع شما خواهد بود و به شيخ فرمود: قلّل من
احتياطك؛ فإنّ الشريعة سمحة سهلة يعنى احتياطات خود را كم كن، زيرا كه دين اسلام
آسان است.
«ناگفته نماند كه اين عمل از صاحب جواهر براى آن بود كه مرحوم شيخ بيشتر معرّفى
شود و گرنه براى نائل شدن به مقام مرجعيّت لازم نيست كه مرجع قبلى كسى را تعيين
نمايد».(70)
با آن كه صاحب جواهر به او سفارش كرده بود كمتر احتياط نمايد، ولى مرحوم شيخ به
احتياطات خود معتاد بود؛ زيرا با آن همه وجوهات كه از چهل ميليون شيعه روى زمين
نزدش مىآوردند، مانند يك فقير گذران مىكرد و حتّى اموالى كه به عنوان تحفه و هديه
به خدمتش مىآوردند، بين طلاّب و مستمندان قسمت مىنمود. مقدارى از آن را هم براى
آزاد نمودن زوّارى كه در راه مشهد اسير تركمنها مىشدند، مىفرستاد.(71)
برنامه عباداتى كه مرحوم شيخ از سن بلوغ تا آخر عمر آنها را ادامه داد، - گذشته
از فرايض و نوافل شبانه روزى و ادعيه و تعقيبات - عبارت بود از: قرائت يك جزء
كلاماللَّه و نماز حضرت جعفر طيّار و زيارت جامعه و زيارت عاشورا در هر روز!(72)
اين گوشهاى از برنامه عملى يكى از چهرههاى درخشان شيعه است. با جستجو در
تاريخ مكتب ما، با نمونههاى فراوانى از اين گونه برنامهها در زندگى مردان بزرگ
آشنا مىشويد.
نتيجه بحث
راه و روش شخصيّتهاى برجسته و مردان بزرگ مكتب ما، دارا بودن نظم و انضباط و ترتيب
برنامه دقيق در زندگى است. همه شيفتگان خاندان وحى براى پيشرفت معنوى و آشنايى با
حقايق جهان هستى، بايد داراى نظم و انضباط باشند و از برنامهاى صحيح پيروى كنند.
به همين دليل حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام در وصيّت خود، ما و همه كسانى را كه
از مضمون پيام آن بزرگوار آگاهى يابند؛ به تقوا و پرهيزكارى و داشتن نظم در امور،
سفارش و توصيه نمودهاند. بنابراين موظّف هستيم با تهيّه برنامه كامل، رفتار خود را
منظم نمائيم؛ تا از سرگردانى، تضادّ و تشويش درونى رهايى يافته و از آيندهاى پربار
برخوردار شويم.
از هم اكنون به فكر آينده خويش باشيد، و براى بدست آوردن آينده درخشان برنامه
صحيحى را براى خود تنظيم نموده و به آن عمل كنيد.
سعى كنيد تا حدّ توان در سرلوحه برنامه خويش، تبليغ از مكتب حياتبخش اهل بيت
اطهارعليهم السلام را قرار دهيد. در اين صورت لحظات زندگى شما در اوج صفا و معنويّت
قرار مىگيرد و در راه تكامل روحى و معنوى موفّق مىشويد.
از نظم جهانِ عبرت انگيز
اين دُرِّ سخن به گوشت آويز
خواهى بكمال راه يابى
با صبغه نظم، عمل بياميز