10- صبر و استقامت
صبر، كليد گنجينه اسرار است
در تلخيهائى كه صبر در بردارد، شيرينيهائى نهفته است كه تلخيها را بدست فراموشى
مىسپارد و سختيها را براى انسان آسان مىنمايد.
مردان بزرگ الهى، براى رسيدن به نتيجههاى شيرين و گوارائى كه در انتظار آن
هستند، همواره صبر را پيشه خود مىكنند و آن را كليد گنجينه اسرار مىدانند. آنان
معتقدند براى دستيابى به گنجينه اسرار، بايد كليد آن را - كه صبر است - در اختيار
داشته باشند.
حضرت امام حسنعليه السلام در يكى از خطبههاى خود مىفرمايند:
فَلَسْتُمْ اَيُّها النَّاسُ نائِلينَ ما تُحِبُّونَ اِلاَّ بِالصَّبْرِ عَلى ما
تُكْرِهُونَ...(136)
اى انسانها آنچه را كه دوست داريد به آن نخواهيد رسيد، مگر آن كه صبر كنيد بر آنچه
از آن كراهت داريد.
در اين گفتار، امام حسن مجتبىعليه السلام صبر را همچون راهى مستقيم براى رسيدن
به هدفهائى كه مورد علاقه انسان است مىدانند و شرط رسيدن به اهداف مورد علاقه را،
صبر و شكيبائى در برابر مشكلات و موانعى كه وجود دارد مىدانند؛ زيرا صبر نيرو بخش،
قدرت آفرين و اراده پرور است.
صبر و استقامت، اراده را قوى مىكند
در بحث اراده، ثمرات مثبت آن را يادآور شديم و لزوم وجود آن را در همه كسانى كه
جوياى اهداف بلند هستند متذكّر شديم و راههايى را براى ايجاد اراده و تقويت آن ذكر
كرديم. اينك به مناسبت بحثى كه در آن هستيم مىافزائيم:
صبر يكى از راههاى مؤثّر براى تقويت اراده است. بر اثر آن، قدرت اراده در
افرادى كه صبر را پيشه خود ساختهاند، قوى مىشود و با قوى شدن قدرت اراده، مشكلات
و سختيها به راحتى حلّ مىشوند. خداوند مىفرمايد:
«وَاصْبِرْ عَلى ما اَصابَكَ اِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْاُمُورِ ».(137)
صبر كن بر آنچه به تو اصابت مىكند، بدرستى كه اين، از امور عزيمه است.
اگر ز سهم حوادث مصيبتى رسدت
درين نشيمن حرمان كه موطن خطر است
مكن به دست جزع دامن صبورى چاك
كه آه و ناله در اينجا مصيبت دگر است
كسانى كه در برابر سختيها و مصيبتهائى كه به آنان هجوم آورده، استقامت
مىورزند، بر اثر تحمّل سختيها و مصيبتها و صبر در برابر مشكلات، اراده و عزم آنان
قوى و راسخ مىشود؛ زيرا تحمّل مشكلات، گرفتاريها و مصيبتهائى كه بر انسان صابر
وارد مىشود، نيروى اراده و مقاومت را در او تقويت مىكند و آمادگى او را براى
استقامت در برابر موانع ديگر مىافزايد.
افزايش نيروى مقاومت، گاهى آنچنان زياد مىشود كه قلب او را همچون قطعهاى از
آهن مىسازد؛ به طورى كه داراى آمادگى براى مقاومت و پايدارى در برابر همه گونه
وسوسههاى شيطانى و هواهاى پست نفسانى مىشود و انسانى اين چنين، مىتواند تا حدّ
توان خويش پذيراى امر ولايت آلاللَّه شود و عقايد و معارف خاندان وحى را از جان و
دل پذيرا شود و در امتحان صعب الهى از عهده برآيد.
صبر حضرت ايّوب
حضرت ايّوب از كسانى است كه در برابر بلاها و مصيبتهاى فراوان، صبر نمود و از
امتحان سخت الهى به خوبى از عهده برآمد. پيش از آن كه گرفتاريهاى گوناگون او را فرا
گيرد، چهل سال در نعمتهاى مختلف خداوند به سر برد.
روزى هزار نفر از خوانِ نعمت او استفاده مىكردند و زمينهاى زراعتى او به حدّى
بود كه امر كرده بود هر انسان يا حيوان، هر چه مىخواهد از زراعت او استفاده كند.
چهارصد غلام، ساربان شتران او بودند.
روزى جبرئيل بر او نازل شد و گفت: ايّوب، زمان نعمتها به سر آمد و نوبت
گرفتاريها فرا رسيده است؛ آماده باش!
حضرت ايّوب منتظر فرا رسيدن سختيها و مصيبتها بود. روزى پس از اقامه نماز صبح
به ناگاه صداى فريادى توجه او را به خود جلب كرد. فرياد، فرياد شبان او بود كه از
دل دردمندش برمىخواست.
ايّوب پرسيد: شبان چه اتّفاقى افتاده است؟ شبان گفت: سيلى از دامن كوهسار برآمد
و تمام گلّه را به دريا راند. در همان ميان ساربان با جامه چاكزده از راه رسيد و
گفت: صاعقهاى وزيد و همه شتران را هلاك كرد و در اين هنگام، باغبان هراسان آمد و
گفت: سمومى برخاست و درختان را به تمامى سوزاند!
حضرت ايّوب مىشنيد و به ذكر خداوند مشغول بود؛ ناگهان معلّم پسرانش با آه و
فغان رسيد و گفت: دوازده پسرت مهمان برادر بزرگتر بودند كه ناگهان سقف خانه بر
سرشان فرود آمد و همه از دنيا رفتند!
در اين زمان حال حضرت ايّوب قدرى تغيير كرد؛ ولى زود متوجّه شد و به سجده افتاد
و گفت: خدايا تو را دارم همه چيز دارم. پس از آن كه مال و فرزندانش از ميان رفتند،
انواع بيماريها به او روى آورد و او را هدف تير بلا ساخت. او سالها در بدترين وضع
به سر برد، ولى همچنان صبر و استقامت ورزيد؛ تا سرانجام زمان امتحان به پايان رسيد.
او پس از سالهاى طولانى به درگاه خداوند عرضه داشت: «... اَنّي مَسَّنِيَ
الضُّرُّ وَاَنْتَ اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ «(138) آن گاه دعاى او به هدف اجابت رسيد
و از گرفتاريها نجات يافت.(139)
ترسم به عجز حمل نمايد و گرنه من
شرمنده مىكنم به تحمّل زمانه را
نفس خود را براى صبر و استقامت آماده كنيد
عدّهاى از مردم در برابر مشكلات و مصائب صبور و بردبار هستند؛ بر خلاف گروه
ديگرى كه در برابر سختيهاى زندگى داراى صبر و استقامت نيستند و طاقت تحمّل امور
دشوار را ندارند.
اين گونه افراد، ممكن است به خاطر وارد شدن مشكلاتى كه با صبر و استقامت
مىتوان آنها را از ميان برداشت، به جاى آن كه مشكلات خود را از ميان بردارند،
زندگى خود را بر باد مىدهند و مشكل ديگرى را بر مشكل خود مىافزايند. حضرت
اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايند:
وَعَوِّدْ نَفْسَكَ بِالتَّصَبُّرِ.(140)
نفس خود را، به صبر ورزيدن عادت ده.
زيرا نفس، راحت طلب است و از سختيها و تلخيها مىگريزد. كسى كه تاب تحمّل
سختيها و مرارتها را نداشته باشد، به مقامات بلند دست نمىيابد.
از اين جهت براى آن كه نفس بتواند مشكلات و دشواريها را تحمّل كند، بايد به او
درس صبر و شكيبائى بياموزيد؛ بلكه بايد او را به صبر ورزيدن معتاد كنيد، تا بتوانيد
به هدفهاى بزرگ دست يابيد؛ زيرا اكراه و اجبار در كارها سودى ندارد؛ بلكه در بسيارى
از موارد داراى اثرات منفى خواهد بود؛ حتى صبر و استقامت در صورتى نافع است كه نفس،
آمادگى قبولى آن را داشته باشد.
به اين جهت حضرت خضر به حضرت موسى سفارش فرمود:
وَطِّنْ نَفْسَكَ عَلَى الصَّبْرِ.(141)
نفس خود را براى صبر، آماده كن.
در صورتى كه انسان داراى صبر و استقامت باشد، سرانجام به مقصود خويش مىرسد و
شاهد پيروزى و موفقيّت خود مىشود.
صبر و ظفر هر دو از دوستان قديمند
بر اثر صبر، نوبت ظفر آيد
همچنين از سفارشات اوست:
رَضِّ نَفْسَكَ عَلَى الصَّبْرِ تُخَلِّصْ مِنَ الْاِثْمِ.(142)
نفس خود را راضى بر صبر كن، تا از گناه رهايى يابى.
زيرا در صورتى كه نفس خود را آماده و راضى بر صبر نكرده باشيد، اكراه باطنى و
بىميلى نفس، موجب اثرات سوء مىگردد و با طغيان نفس وسيله شكست شما فراهم مىشود.
آرى انگيزه مهمّى كه اهل بيت اطهارعليهم السلام ما را به صبر و شكيبائى امر
فرمودهاند، اين است كه صبر، وسيله قبولى در امتحانات الهى است. به وسيله صبر،
انسان مىتواند در برابر مشكلات و گرفتاريهائى كه به عنوان آزمايش براى او پيش
مىآيد، ايمان و اعتقاد خود را اثبات كند. اولياء خدا همه در اين امتحان شركت
كردهاند و توانستهاند در نابسامانيهاى شديد، خود را تسليم مشيّت خداوند قرار
دهند.
مرحوم كنى و نتيجه صبر و استقامت او
از كسانى كه در برابر مشكلات صبر ورزيد و عزم راسخ و ايمان خود را ثابت نمود،
مرحوم ملاّ على كنى است.
او در نجف اشرف در نهايت فقر و احتياج زندگى مىكرد. در هر هفته يك شب به مسجد
سهله مىرفت و از گوشه و كنارِ مسجد بدون توجّه ديگران، نانهاى خشكى را كه در اطراف
ريخته شده بود، جمع مىكرد و به مدرسه مىبرد و يك هفته با آن گذران مىكرد.
او مدّتها اين گونه زندگى كرد و صبر و استقامت را پيشه خود ساخت؛ تا آن كه از
نجف اشرف عازم كربلا شد و در آنجا رحل اقامت افكند.
او در كربلا نيز در كمال سختى و تنگدستى مىگذراند؛ ولى هيچ گاه دست از صبر
برنداشت و همچنان استقامت ورزيد؛ تا سرانجام براى رفع احتياج خود متوسّل به جناب
حرّ شهيد گرديد.
مرسوم بود افرادى كه تنگدست بودند چند شب چهارشنبه به زيارت حرّ مىرفتند و به
ايشان متوسّل مىشدند و با توسّل به جناب حرّ، مشكلات مادّى آنان حلّ مىشد. مرحوم
كنى شبهاى چهارشنبه به زيارت حرّ مىرفت و براى رفع تنگدستى، آن جناب را وسيله قرار
مىداد.
شبى در خواب جناب حرّ به وى فرمود: «آقاى من تو را آقاىِ تهران قرار داد«.
فرداى همان روز مؤمنى پيدا شد، قنات آبى را به ايشان بخشيد. شخص ديگرى آن قنات را
از او به مدّت يكسال به بيست و پنج تومان اجاره كرد. مرحوم كنى با همان پول خود را
به تهران رساند. سال ديگر قنات را چهارصد تومان اجاره داد. كمكم امرش بالا گرفت؛
به حدّى كه ناصرالدين شاه از او خائف بود.
گويند خيابانى به امر شاه در تهران ايجاد كردند كه مسجد كوچكى به خاطر آن تخريب
مىشد. چون دستور شاه بود، علماى تهران نتوانستند با او مخالفت كنند. به اين جهت،
تصميم گرفتند در عوض آن مسجد، مسجد بزرگترى در محلّ ديگر بنا كنند. مرحوم كنى از
جريان آگاهى يافت، نامهاى به شاه فرستاد كه در صدر آن نوشته بود:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ × اَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ
بِاَصْحابِ الْفيل ».(143)
شاه از خراب كردن مسجد صرف نظر كرد و مسير خيابان را عوض نمود.(144)
روزى ناصرالدين شاه با خدم و حشم به قصد شكار از دروازه شهر بيرون رفت. پس از
خروج از شهر نگاهى به منظره تهران نمود و كمى در فكر فرو رفت. او فوراً از تصميم
خود پشيمان شد و به شهر بازگشت. بعضى از نزديكان وى، سرّ اين كار را از او جويا
شدند.
شاه محرمانه چنين پاسخ داد: چون از دروازه شهر خارج شدم و نگاهم به دروازه شهر
افتاد، اين فكر به ذهنم وارد شد كه اگر حاجى ملاّ على كنى امر كند در دروازه را به
روى من ببندند و باز نكنند، من چه خواهم كرد؟ از اين رو ترس و وحشت مرا فرا گرفت.
گفتم: بهتر اينست كه به شهر بازگردم.
دستگاه و تجمّلات مرحوم آخوند كنى، چنان بود كه مورد توجّه شاهزادگان بود!
گويند دختر ناصرالدين شاه به عراق رفت و در نجف اشرف به زيارت مرحوم شيخ انصارى
شرفياب شد. آثار زهد عيسوى و علائم ورع يحيوى را در ساحت مقدّس شيخ يافت! فرش اطاق
شيخ، يك بوريا بود كه نصف اطاق را گرفته بود، يك سفره حصيرى به ديوار آويزان و يك
پيه سوز سفالى در كنار منقل گلى، اطاق را نيمه روشن كرده بود. شاهزاده وقتى وضع
اطاق شيخ را ديد، نتوانست خوددارى كند و گفت: اگر ملاّ و مجتهد اين است، پس حاجى
ملاّ على كنى چه مىگويد؟
هنوز سخن وى تمام نشده بود كه مرحوم شيخ انصارى به حدّى بر او پرخاش نمود تا
شاهزاده به گريه افتاد و گفت: آقا توبه كردم نفهميدم، مرا عفو كنيد. شيخ از تقصير
او گذشت و فرمود: جناب آقاى كنى حق دارد آن طور زندگانى كند؛ زيرا او در مقابل پدر
تو همان گونه بايد زندگانى كند؛ ولى من در ميان طلاّب هستم، بايد امور زندگانيم
مانند طلاّب باشد!(145)
اگر مرحوم كنى در برابر مشكلات صبر و شكيبائى نمىداشت، اين همه محبوبيّت، قدرت
و عظمت را چگونه بدست مىآورد؟
صبر نيروبخش و قدرت آفرين است
خداوند متعال صبر را وسيله كمك و استعانت معرفى مىكند و در قرآن مجيد
مىفرمايد:
«وَاسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوةِ «(146)
از صبر و نماز كمك بجوئيد.
خداوند صبر را در كنار نماز، بلكه مقدم بر آن ذكر فرموده كه خود اشاره بر اين
است كه از آثار انرژىبخشى كه بر اثر صبر در انسان ايجاد مىشود، به خوبى مىتوان
كمك گرفت.
انسان بر اثر صبر، از امدادهاى غيبى خداوند بهرهمند مىگردد. كمكهاى غيبى،
توسط ملائكهاى كه مأمور به امداد صبركنندگان مىشوند به آنان مىرسد.
قرآن مجيد نه تنها صبر و شكيبائى را وظيفه همه مؤمنين مىداند، بلكه دستور
مىدهد علاوه بر صبر و استقامت، بايد ديگران را نيز امر به صبر كنند.
خداوند مىفرمايد:
«يا اَيُّهَا الِّذينَ امَنُوا اِصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا ».(147)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، صبر پيشه كنيد و ديگران را امر به صبر بنمائيد و )با
امام زمان خود( در ارتباط باشيد.(148)
انسان، بر اثر صبر و استقامت از نيروئى برتر و قدرتى بيشتر برخوردار مىشود؛
زيرا صبر به انسان روحيّه مىدهد و او را آماده براى مشكلات و سختىها مىنمايد.
آمادگى براى تحمّل مشكلات، نقش مهمّى در مقاومت با نيروى مخالف دارد.
خداوند متعال در قرآن مجيد مىفرمايد:
«اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِأَتَيْنِ ».(149)
اگر بيست نفر از شما اهل صبر باشند، بر دويست نفر غلبه مىيابند.
زيرا صبر مىتواند بر نيروى جسمى انسان نيز بيفزايد و او را در برابر دشمن
مقاوم و پايدار سازد؛ زيرا وقتى روحيّه انسان قوى شد و در فكرش نيروى استقامت
پديدار گشت، ضعف جسمى او به قوّت و قدرت تبديل مىشود.
پافشارى و استقامتِ ميخ
سزد ار عبرتِ بشر گردد
بر سرش هرچه بيشتر كوبى
پافشاريش بيشتر گردد
نتيجه بحث
صبر و استقامت از شرايط ضرورى و مهمّ براى دست يافتن به مقاصد بزرگ است. نفس خود
را بر صبر و استقامت آماده و راضى كنيد؛ تا مشكلات بزرگ براى شما آسان شود.
صبر و استقامت روحيّه شما را تقويت مىكند؛ ضعف روحى را به قوّت و نيرو تبديل
مىكند، و بر قدرت اراده شما مىافزايد.
صبر و استقامت همچنان سدّى كه از هدر رفتن آبها جلوگيرى مىكند، توانائيهاى شما
را متمركز مىكند و مانع از دست رفتن آنها مىشود.
مردان خودساخته، موانع بزرگ را با صبر و استقامت از سر راه خويش برطرف مىسازند و
به اين وسيله به آرزوهاى ديرين خود دست مىيابند و به گنجينههايى از اسرار پى
مىبرند؛ در اين هنگام همه تلخيها و ناكاميهائى كه بر اثر صبر متحمّل آن شدهاند،
به لذائذ گواراىِ روحى تبديل مىشود.
شما نيز صبر و شكيبائى را پيشه كنيد و در برابر مشكلات بزرگ پايدارى نمائيد؛ تا
همچون مردان خودساخته به مقاصد عالى و ارزشمند خود نائل شويد.
باغبان گر پنج روزى صحبت گل بايدش
بر جفاى خارِ هجران، صبر بلبل بايدش
11- اخلاص
اهميّت اخلاص
اخلاص به معناى پاك بودن رفتار و كردار آدمى از تظاهر و ريا و ساير امور شرك
آميز است. و از صفات بسيار ارزندهاى است كه خداوند متعال برخى از بندگان خود را به
دارا بودن مراحل عالى آن ستوده است. خداوند درباره حضرت موسى مىفرمايد:
«وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ موُسى اِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَكانَ رَسُولاً نَبِيّاً
».(150)
به ياد آور در كتاب، موسى را؛ بدرستى كه او مخلص بود و رسول و پيامبر بود.
و درباره حضرت يوسف مىفرمايد:
«اِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ ».(151)
براستى او از بندگان مخلَص ما بود.
اين گونه شخصيّتهاى بزرگ از درجه مخلِصين گذشته و به مقام مخلَصين راه
يافتهاند.
امام جوادعليه السلام اخلاص را يكى از صفات سيصد و سيزده تن از بزرگترين ياوران
امام عصر ارواحنا فداه مىدانند و آنان را به دارا بودن اين خصلت مىستايند و
مىفرمايند:
فَاِذَا اجْتَمَعَتْ لَهُ هذِهِ الْعِدَّةُ مِنْ اَهْلِ الْاِخْلاصِ اَظْهَرَ
اَمْرَهُ.(152)
آن گاه كه اين عدّه از اهل اخلاص، در خدمت حضرت مهدىعليه السلام گرد آيند، آن
بزرگوار امر خود را ظاهر مىفرمايد.
چون آن بزرگواران از قدرتهاى خارق العاده و از تواناييهايى غير عادى
بهرهمندند، اخلاص از صفات ضرورى آنانست تا از قدرتهاى روحى خود، كاملاً در تحت
سيطره ولايت امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف استفاده كنند.
اثر و نتيجه اخلاص
اگر رفتار و كردار ما بر اساس پيروى از نفس باشد، عمر ما تباه شده و نتيجهاى
از زندگى دنيا، جز خسران و زيان در آخرت نخواهيم ديد؛ ولى اگر اعمال ما به خاطر
داشتن اخلاص، براى خدا باشد، زندگى ما پرثمر مىشود و بهترين نتيجههاى مطلوب را در
دنيا و آخرت بدست مىآوريم.
حضرت امام صادقعليه السلام در گفتارى كه هدايت كننده همه جويندگان راه حق است،
مىفرمايند:
اَلاِخْلاصُ يَجْمَعُ حَواصِلَ الْاَعْمالِ.(153)
اخلاص، نتيجههاى اعمال را جمع آورى مىكند.
وقتى كه ثمرات كردار انسان جمع آورى شد، اجتماع آنها نيروى بزرگى را تشكيل
مىدهد. همچون قطرات آب كه پيوستن آنها به يكديگر درياى پهناورى را بوجود مىآورد.
اخلاص نيز ثمرات رفتار انسان را جمع مىكند و قدرت عظيمى را در نفس ايجاد
مىنمايد.
اخلاص صاحب «جواهر الكلام«
با نگاه به صفحات تاريخ، شواهد زيادى بر اين حقيقت مىيابيم. به عنوان نمونه
مىتوان از صاحب كتاب «جواهر الكلام« نام برد.
مرحوم محدّث قمى مىنويسد: در اسلام درباره حلال و حرام كتابى همانند «جواهر
الكلام« نوشته نشده است. صاحب «جواهر الكلام« در حالى كه بيست و پنج سال داشت، به
تصنيف «جواهر الكلام« - كه شرح شرايع است - پرداخت.
او بر اثر فقر و تنگ دستى، قدرت خريد كتابهاى لازم را نداشت؛ از اين رو به
نوشتن كتاب «جواهر الكلام« پرداخت تا شخصاً در مسافرتها او را همراه داشته باشد و
هنگامى كه مردم از او مسائلى را مىپرسند، در صورت احتياج به آن مراجعه كند.
از اين جهت كه كتاب را براى خودش نوشته بود نه براى ديگران، هيچ گونه شبهه ريا
و تظاهر در آن وجود نداشت. در زمان وى حدود بيست نفر از علماء ديگر به نوشتن شرح
شرايع مشغول بودند كه نه هيچ كدام منتشر شد و نه هيچ يك پايان پذيرفت.
مرحوم صاحب جواهر فرزندى داشت به نام «شيخ حميد« كه امورات و كارهاى او را
انجام مىداد و او با خيال راحت به نوشتن و تكميل مجلّدات كتاب خويش مشغول بود. ولى
«شيخ حميد« به مرگ ناگهانى درگذشت و صاحب جواهر را داغدار و آشفته خاطر ساخت.
او خود فرموده است: پس از مرگ فرزندم روز و شب آرام و قرار نداشتم، هميشه
متفكّر و قلبم را اضطراب فرا گرفته بود؛ تا آن كه در يكى از شبها از مجلسى كه بودم
به قصد رفتن به منزل، خارج شدم؛ در ميان راه، در حالى كه در فكر و غصّه بودم، هاتفى
از پشت سر ندايم داد «لاتفكر، لك اللَّه« فكر مكن خدا با توست. چون پشت سر را نگاه
كردم، احدى را نديدم؛ آنگاه خدا را حمد نمودم و به او متوجّه شدم. پس از آن شب،
خداوند درهاى رحمتش را بر من گشود؛ امورات من انتظام يافت و حالاتم اوج گرفت.(154)
پس از آن كه او اين ندا را شنيد با خاطرى آرام به نوشتن و اتمام جواهرالكلام
پرداخت.
اين نتيجه عمل مخلصانه او بود كه او را در شديدترين گرفتاريها يارى نمود و با
شنيدن نداى غيبى، موفّق به تكميل كتاب پرارج جواهرالكلام شد. اگر هاتف غيبى او را
كمك نمىنمود، تأليف كتاب جواهرالكلام كه مفصّلترين كتاب فقهى است، پايان
نمىپذيرفت.
مرحوم صاحب جواهر از مصاديق روشن فرمايش حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام است كه
مىفرمايند:
طُوبى لِمَنْ اَخْلَصَ لِلَّهِ اَلْعِبادَةَ وَالدُّعاءَ.(155)
خوشا به حال آن كس كه براى خدا، خالص نمايد عبادت و دعا را.
او بوسيله اخلاص، نه تنها سعادت خود را در دنيا تأمين كرد، بلكه در جهان آخرت
نيز رستگار و سرفراز است.
آيا همه مىتوانند داراى اخلاص باشند؟
آثار مهم و گرانبهائى كه براى اخلاص در كلمات اهل بيتعليهم السلام ذكر شده و
ويژگيهاى پرارزشى كه مخلصين از آن برخوردارند، شگفت آور است.
اهميّت داشتن اخلاص تا حدّى است كه شايد برخى گمان كنند، دارا بودن اخلاص وظيفه
همگان نيست و تنها شخصيّتهاى ممتاز و اولياء خدا موظّفند از نعمت اخلاص بهرهمند
باشند! ولى قرآن مجيد در يك دعوت عمومى مىفرمايد:
«فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ ».(156)
خداوند را بخوانيد در حالى كه دين را براى او خالص مىكنيد؛ هر چند كافران كراهت
داشته باشند.
از اين آيه استفاده مىكنيم هر انسانى موظّف است برنامههاى دين را خالص از
شوائب ريا و امثال آن بجا آورد؛ بلكه همان گونه كه در روايات آمده است، انسان بايد
در تمامى رفتار و كردارش از تظاهر، ريا و خودنمائى پرهيز كند.
امام صادقعليه السلام مىفرمايند:
اَخْلِصْ حَرَكاتَكَ مِنَ الرِّياءِ.(157)
حركات خود را از ريا خالص كن.
زيرا در صورتى رفتار و كردار آدمى ارزشمند است كه ريا و تظاهر در آن وجود
نداشته باشد.
مىفروشد زاهد خودبين به دنيا دين خويش
گشته معلومش كه در عقبى متاعش باب نيست
بنابراين اخلاص يك وظيفه عمومى است و همه موظّف هستند در بدست آوردن آن بكوشند.
متأسّفانه بر اثر غفلت، بسيارى از افراد تنها در سختيهاى دردناكى كه جان را به لب
نزديك مىسازد، خدا را مخلصانه مىخوانند. قرآن مىفرمايد:
«هُوَ الَّذي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى اِذا كُنْتُمْ فِي
الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِريحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِها جائَتْها بِريحٍ
عاسِفٍ وَجاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَظَنُّوا اَنَّهُمْ اُحيطَ بِهِمْ
دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ اَنْجَيْتَنا مِنْ هذِهِ
لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ ».(158)
اوست كه در خشكى و دريا شما را سير مىدهد تا چون در كشتى باشيد و نسيمهاى پاك بر
آنان بوزد و خوشنود باشند، كه )ناگهان( باد سخت وزيدن گيرد و موج از هر سو آنان را
فرا گيرد، و آنان گمان كنند كه در ميان امواج گرفتار شدهاند )در اين زمان( خدا را
بخوانند، در حالى كه دين )و اعتقاد خود( را براى او خالص كنند. )و مىگويند خدايا:(
اگر ما را نجات بخشى از اين گرفتارى، از شكرگزاران خواهيم بود.
در مورد ديگر خداوند مىفرمايد:
«فَاِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ فَلَمَّا
نَجّيهُمْ اِلَى الْبَرِّ اِذا هُمْ يُشْرِكُونَ ».(159)
چون سوار كشتى شوند، خدا را بخوانند؛ در حالى كه دين )و اعتقاد خود( را براى او
خالص مىكنند. پس چون خدا آنان را نجات دهد و بسوى خشكى )بازگردند( آن گاه آنان شرك
مىورزند.
زاهد كه ترس روز جزا را بهانه ساخت
بيمش ز خلق بود، خدا را بهانه ساخت
پس با استفاده از آيات قرآن بدست آورديم: اخلاص يك وظيفه عمومى است و بايد در
هر برنامه عبادى داراى اخلاص باشيم؛ ولى بسيارى از مردم تنها در لحظاتى كه جان خود
را در خطر مىبينند، خدا را مخلصانه مىخوانند.
زحمت اخلاص
براى آن كه با يك قضاوت عجولانه خود را مخلص نپنداريم، بايد اعتراف كنيم كه
دارا بودن اخلاص، سخت و مشكل است. حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام در خطبه وسيله
مىفرمايند:
تَصْفِيَةُ الْعَمَلِ اَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَتَخْليصُ النِّيَّةِ مِنْ
الْفِسادِ اَشَدُّ عَلَى الْعامِلينَ مِنْ طُولِ الْجَهادِ(160)
خالص نمودن عمل، از اصل عمل سختتر است و خالص نمودن نيّت از فساد، سختتر است بر
اهل عمل از اينكه جنگ به درازا كشد.
در روايتى ديگر امام صادقعليه السلام مىفرمايند:
اَلْاِبْقاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ اَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ.(161)
ادامه دادن عمل تا خالص شود، از اصل عمل سختتر است.
با توجّه به اين روايات درك مىكنيم: اولياء خدا، شخصيّتهاى برجسته و علماى
وارستهاى كه در كارها، اخلاص را پيشه خود ساخته و اعمال خود را مخلصانه انجام
دادهاند، چه سختيها و دشواريهايى را متحمّل شدهاند. آنان سوخته و ساختهاند تا به
مرحله اخلاص راه يافتهاند.
حضرت امام رضاعليه السلام مىفرمايند:
يَخْلُصُونَ كَما يَخْلُصُ الذَّهَبُ.(162)
آنان خالص مىشوند، همان طور كه طلا خالص مىشود.
همان گونه كه طلا در كوره زرگرى بر اثر حرارت زياد خالص مىشود، اينان به همين
دشوارى به مقام اخلاص راه مىيابند.
قلب روى اندوده نستانند در بازار حشر
خالصى بايد كه از آتش برون آيد سليم
بنابراين نبايد تعجّب كنيد از گفتار پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم آنجا
كه مىفرمايند:
مَنْ اَخْلَصَ لِلَّهِ اَرْبَعينَ يَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ يَنابيعَ الْحِكْمَةِ
مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ.(163)
هر كس اعمال خود را چهل روز براى خدا خالص كند، خداوند چشمههاى حكمت را از قلبش
بر زبان او جارى مىكند.
زيرا آن كس كه جسم و جانش را از وجود شياطين پاك ساخته و هواى نفس را به يك سو
انداخته، ملائكه را در قلب خود جاى داده و دلش را مسكن جنود خداوند قرار داده است.
حكمتهايى كه بر قلب او نازل مىشود، بوسيله ملائكهاى كه به خدمتگزارى او
پرداختهاند، الهام مىشود.
براى رسيدن به اين مراحل امام صادقعليه السلام مىفرمايند:
اَلْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلاتُسْكِنْ في حَرَمِ اللَّهِ غَيْرَ اللَّهِ.(164)
قلب، حرم خداوند است؛ پس در حرم خدا، غير خدا را سكونت مده.
كمال اخلاص
انسانى كه اخلاص را ملكه خود ساخته است، از همه گناهان دست مىكشد؛ زيرا اخلاص
در صورتى به مرحله نهايى خود مىرسد كه انسان كاملاً از زشتيها و آلودگيها پاك شود.
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام به اين حقيقت تصريح فرمودهاند:
تَمامُ الْاِخْلاصِ تَجَنُّبُ الْمَعاصي.(165)
كمال اخلاص، پرهيز از همه گناهان است.
در راه او شكسته دلى مىخرند و بس
بازار خودفروشى از آن سوى ديگر است
كمال اخلاص، تنها نيّت پاك در انجام واجبات نيست، بلكه ترك محرمات نيز در آن
شرط است؛ بلكه انسانى كه در جستجوى حقايق و راه يافتن به عالم معنى است، بايد فكر و
انديشه خود را نيز خالص و پاك كند. همان گونه كه حضرت رسول اكرمصلى الله عليه وآله
وسلم در روايتى فرمودند:
فَاتَّقِ اللَّهَ تَعالى وَاَخْلِصْ ضَميرَكَ.(166)
از خداوند متعال بپرهيز و ضمير خود را خالص گردان.
زيرا اگر انسان افكار و رفتار خود را پاك نمايد، به راه نجات دست مىيابد.
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايند:
بِالْاِخْلاصِ يَكُونُ الْخَلاصُ.(167)
رهائى يافتن، بوسيله اخلاص بدست مىآيد.
همان گونه كه وقتى بدن خود را شستشو مىدهيد، از آلودگيها پاك مىشويد؛ اگر
اخلاص بورزيد، رهايى مىيابيد؛ رهايى از قيد و بند شيطانها و از هواهاى نفسانى؛ در
اين هنگام است كه چشمه حكمتها و اسرار پنهان، در قلب و جانتان مىجوشد و بر زبان
شما جارى مىشود.
اينها در صورتى است كه شما براى خدا خود را خالص كنيد. جمله: «مَنْ اَخْلَصَ
لِلَّهِ« يعنى كسى كه براى خدا اخلاص بورزد، نه براى بدست آوردن حالات و مقامات!
اگر براى رسيدن به مقامات اخلاص بورزيد و هدف شما دست يافتن به حالات و كشف مجهولات
و امثال آن باشد، بايد بدانيد خود را در برابر خطرات بزرگ قرار دادهايد.
نتيجه بحث
اخلاص از صفات ارزنده اولياء خدا است. اگر تمام اعمال و حركات شما خالص براى خدا
باشد، از زندگىِ پربار بهرهمند مىشويد؛ زيرا اخلاص اثرات كردار آدمى را مجتمع
مىسازد و از اجتماع آن، آثارى بزرگ بدست مىآيد.
اگر براى تحصيل اخلاص در رفتار و كردار و حتّى تمام حركات و افكارتان سعى و كوشش
بنمائيد، به راه رهايى و نجات دست مىيابيد.
اگر بتوانيد به مقام اخلاص برسيد، روزنهاى وسيع از قدرتهاى بزرگ معنوى را به سوى
خود مىگشائيد.
در صورت تداوم اخلاص، چشمههاى حكمت در قلب شما مىجوشد و الهامات رحمانى جان شما
را صفا مىبخشد. در اين هنگام از هدايت خاصّه كه مخصوص اولياء خداست، بهرهمند
مىشويد و در پرتو اين نعمت باعظمت، نه تنها راه را از چاه مىشناسيد و مشكلاتِ
رهايى از ضلالت و گمراهى براى شما آسان مىشود، بلكه مىتوانيد بر اثر عناياتى كه
به شما مىشود، راهگشاى ديگران شويد.
اى يك دله صد دله، دل يك دله كن
مهر دگران را ز دل خود يله كن
يك صبح ز اخلاص بيا بر در ما
برنايد اگر كام تو از ما گله كن