12- علم و دانش
علم و دانش
وسيله ارتقاء به درجات عالى است
فراگرفتن علم و دانش نه تنها از نظر علمى، بلكه از جهت روحى و معنوى نيز انسان
را به مراتب عالى كمال مىرساند. خداوند در قرآن كريم علم و دانش را از وسائل
ارتقاء به درجات عالى و وسيله راه يافتن به مراتب بزرگ معنوى مىشمارد. و كسانى را
كه علم و آگاهى به آنان داده شده است، صاحبان درجاتِ عالى مىداند و در اين باره
مىفرمايد:
«يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ امَنُوا مِنْكُمْ والَّذينَ اُوتُوا الْعِلْمَ
دَرَجاتِ ».(168)
خدا درجات آن كسانى را از شما كه ايمان آوردهاند و آنان كه داراى علم و دانش
شدهاند، بالا مىبرد.
زيرا علم در نفس انسان تحوّل ايجاد مىكند و حالات نفسانى را دگرگون مىسازد.
انباشته شدن مطالب علمى در نفس و ضمير ناخودآگاه، باعث تحوّل و دگرگونى در آن
مىشود. تحوّلى كه بوسيله علم در نفس ايجاد مىشود، او را به سوى درجات كمال سوق
مىدهد. و نيل به درجات عالى، دانشمندان را از افراد ناآگاه ممتاز مىسازد. خداوند
در اين باره مىفرمايد:
«قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذينَ لايَعْلَمُونَ ».(169)
بگو آيا آنان كه مىدانند با آنان كه نمىدانند، همسان هستند؟
ز دانش زنده مانى جاودانى
ز نادانى نيابى زندگانى
بود پيدا بر اهل علم، اسرار
ولى پوشيده گشت از چشمِ اغيار
نه بهر خورد و خوابى همچو حيوان
براى حكمت و علمى چو انسان
هر كارى كه انجام مىدهيم، اثراتى در نفس ما به جاى مىگذارد و درجه تأثير آنها
در نفس ما بستگى به ارزش اعمالى دارد كه انجام مىدهيم. به اين جهت تأثيرى كه علم و
دانش در نفس ايجاد مىكند و تحوّلى كه در آن بوجود مىآورد، در سطح عالى است.
زيرا فرا گرفتن علم و دانش از نظر دين، داراى ارزش فوق العاده است. - البتّه با
حفظ شرايطى كه در بيانات اهل بيت عصمت وطهارتعليهم السلام در ارتباط با علم و
شرايط تحصيل آن فرمودهاند - چون فراگيرى علم، علاوه بر آن كه بر آگاهيهاى انسان
مىافزايد، خود يك نوع عبادت است.
حضرت امام باقرعليه السلام مىفرمايند:
تَذَكُّرُ الْعِلْمِ ساعَةً خَيْرٌ مِنْ قِيامِ لَيْلَةٍ.(170)
يك ساعت تذكّر علم، از قيام يك شب و به عبادت پرداختن در آن بهتر است.
بديهى است تذكّر يك ساعت علم، در صورتى از عبادت يك شب برتر است، كه از تعليم و
تعلّم قصدى جز تقرّب به خداوند وجود نداشته باشد. اگر مقصودِ طالب علم، رياست بر
عوام كالانعام باشد، او از آنان اضلّ و گمراهتر است:
«اُولئِكَ كَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ ».(171)
آنان همچون چهارپايان هستند؛ بلكه آنها گمراهترند.
اين گفتار از فرمايشات پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم در پيرامون فضيلت
علم و دانش است:
قَليلٌ مِنَ الْعِلْمِ خَيْرٌ مِنْ كَثيرِ الْعِبادَةِ.(172)
فرا گرفتن اندكى از علم، بهتر است از عبادت بسيار.
ضرورت ميل و اراده در تحصيل علم
براى دست يافتن به نيروهاى روحى و معنوى از راه علم و دانش، نياز شديد به ميل و
اراده در تحصيل علم داريد؛ تا نفس شما آمادگى براى پذيرفتن مسائل علمى و اعتقادى را
داشته باشد.
زيرا دانشجويان بىاراده و بىهدف، آينده درخشانى ندارند و از وقت و فرصت خود
بهرهاى نمىبرند؛ بلكه مىتوان گفت: دانشجويى كه ميل و اراده براى رسيدن به مقامات
ارزنده علمى و معنوى را ندارد، آيندهاى تاريك در انتظار اوست. زيرا ميل و رغبت و
داشتن اراده، از شرايط ضرورى پويندگان راه علم و دانش است.
به اين جهت، در آنچه كه خداوند به حضرت داود وحى فرموده، آمده است:
... اَلْمُتَعَلِّمُ يَحْتاجُ اِلى رَغْبَةٍ وَاِرادَةٍ...(173)
دانش آموز، احتياج به ميل و اراده دارد.
بنابراين براى فراگيرى علم و دانش، علاوه بر ميل و علاقه، بايد اراده درس
خواندن در شما وجود داشته باشد؛ زيرا رغبت و علاقه اگر همراه با اراده و تصميم
نشود، اثرى در آموزش و فراگيرى علم ندارد.
پس اگر مايل به اندوختن علم و دانش هستيد و آرزوى فراگيرى علوم را در سر
مىپرورانيد، بايد براى رسيدن به مقصود، با تصميم و اراده محكم به سوى آن روان
شويد.
ترك گناه از مسائل ضرورى در فراگيرى علم و دانش است
ترك گناه يكى ديگر از مسائل مهمّى است كه در راه علم و دانش بايد كاملاً مورد
توجّه باشد؛ زيرا همان گونه كه ارتكاب گناه، توفيق بسيارى از عبادات را از ما سلب
مىكند، از آموختن علم و دانش نيز جلوگيرى مىكند و مانع تحصيل مىشود.
بسيارى از مردم كه از فراگيرى علم و دانش محرومند و از عقايد و معارف اهل بيت
عصمتعليهم السلام چندان آگاهى ندارند، بر اثر گناهانى است كه انجام دادهاند. زيرا
خداوند گاهى بندگان را بر اثر پستى گناه از نعمت علم و آگاهى محروم مىسازد.
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايند:
اِذا اَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ الْعِلْمَ.(174)
هر گاه خداوند بندهاى را خوار نمايد، او را از فراگرفتن علم و دانش محروم
مىنمايد.
. . .
بنابراين فرمايش، در بسيارى از موارد بىبهره بودن از معارف خاندان عصمت و
طهارتعليهم السلام و محروم بودن از علم و دانش، از پستى انسان - كه نتيجه گناه و
معصيت است - سرچشمه مىگيرد.
به اين جهت بر همه جويندگان علم و دانش لازم است براى پيشرفت در تحصيل و
فراگيرى علوم و معارف، خود را از گناه باز دارند و با زيور عبادت و اطاعت خداوند
خود را بيارايند.
كدام دسته از علوم انسان را به تكامل روحى مىرساند؟
از مطالبى كه در پيرامون آثار و شرايط تحصيل علم آورديم، روشن مىشود كه از
ديدگاه روايات، آثار ارزشمندى كه براى فراگيرى علم ذكر شده است، همه انواع علوم را
شامل نمىشود.
گرچه عدّهاى معناى واژه علم را عموم آنچه كه تحصيل آن در جهان كنونىِ ما مرسوم
است، مىدانند؛ ولى از نظر روايات، بسيارى از آگاهان به مسائل علمى صاحبان فضل - نه
علم - شمرده مىشوند. به اين جهت از نظر مكتب خاندان وحى، آموختن هر گونه مطلبى كه
عنوان علم و دانش به خود گرفته است، واجب نيست.
در روايتى كه داراى شهرت فراوان است، از پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم
نقل شده كه آن حضرت فرمودند: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسْلِمٍ
وَمُسْلِمَةٍ« طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است؛ امام صادقعليه السلام در
تفسير اين روايت مىفرمايند:
اَي عِلْمُ التَّقْوى وَالْيَقينِ.(175)
مقصود پيامبر از علمى كه طلب آن واجب است، دانشى مىباشد كه بر تقوى و يقين انسان
مىافزايد.
بنابراين مقصود از رواياتى كه در مدح علم و دانش وارد شده است، علومى است كه
انسان را به تكامل مىرساند، نه همه علوم؛ به ويژه اگر از آن دسته علومى باشند كه
در ظاهر به صورت علم جلوهگر شدهاند، ولى در حقيقت جز مسائل خيالى چيزى بيش
نيستند.
پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم فرمودند:
اِنَّ مِنَ الْبَيانِ سِحْراً وَمِنَ الْعِلْمِ جَهْلاً وَمِنَ الْقَوْلِ
عَيّاً.(176)
بعضى از بيانها سحر، و بعضى از علوم جهل، و بعضى از گفتارها درماندگى در بيان است.
عدّهاى در مقام بيان، عاجز از گفتار هستند و بعضى ديگر از جهت بيان آن چنان
نيرومند هستند كه گفتارشان گرچه باطل باشد، همچون سحر در افراد رسوخ مىكند. اگر
اين گونه افراد، خرافهاى را به نام تئورى علمى به محافل علمى جهان! تزريق كنند،
آيا آموختن بافتههاى آنان واجب است؟!
«بطلميوس« توانست با اشاعه يك عقيده اشتباه درباره هيئت، نزديك سه هزار سال
دانشمندان بزرگ جهان حتى افرادى مانند ابوعلى سينا را به اشتباه انداخته و آنان را
با خود هم عقيده و هم رأى نمايد؛ تا سرانجام پيشرفت علم، خطّ بطلان بر فرضيّه
بطلميوس كشيد.
در زمانى نزديك به عصر ما، «داروين« مسئله تنازع بقاء را مطرح كرد و آن چنان به
اين فرضيّه خرافى رنگ علمى داد كه بعضى از دانشمندان رأى او را پذيرفتند! پس از
چندى اين خرافه را با نيرنگ و فريب همراه ساختند تا عدّه ديگرى را فريب دهند؛ ولى
سرانجام پرده از خيانت دانشمندان برداشته شد و نيرنگ آنان آشكار گشت. اينك متن
گزارشى را كه پرده از فريب آنان برمىدارد ذكر مىكنيم:
در سالهاى اول اين قرن يك گروه از دانشمندانِ حرفهاى و آماتور، از جمله «چارلز
داوسون« وكيل و عتيقه شناس در بريتانيا، چندين استخوان جمجمه و فكّ پايينى كشف
كردند كه به نظر مىرسيد متعلّق به «حلقه مفقود« بين ميمون و آدم باشد. «منچستر
گاردين« اين كشف را در نوامبر سال 1912 به اطلاع عموم رساند.
محل اكتشاف كه يك گودال شنى نزديك «پيلت داون كمن« واقع در «ساسكن« بود، موجب
شد كه نام انسان «پيلت داون« را بر اين يافته بگذارند. بعضى از متخصصين شكّ داشتند
كه قطعات فكّ و جمجمه متعلّق به هم باشند. وقتى در سال 1917 اعلام شد كه يك انسان
«پيلت داون« ديگر، دو سال قبل كشف شده بود، بيشتر شكّاكها ساكت شدند.
در دهههاى بعد انسان «پيلت داون« مقام «حلقه مفقود« را از دست داد. دانشمندان
آن را به يك تركه گمنام درخت تكامل تنزّل دادند. سرانجام در سال 1953 يك متخصص علم
تشريح از دانشگاه آكسفورد به نام «ج . س . واينز« تحقيقى را شروع كرد كه به اثبات
شيّادى در اين قضيّه منجر شد.
سوء ظنّ «واينز« زمانى برانگيخته شد كه شنيد محلّ كشف دومين انسان «پيلت داون«
نامعلوم است. از «سرويلفودلگراس كلار« از دانشگاه «آكسفورد« و «كنت پ آكلى« از موزه
بريتانيا تقاضاى كمك كرد. نتايج كارآگاهى آنها مدّتى بعد در همان سال در گزارش موزه
بريتانيا منتشر شد. ديگر جاى شكّ نبود، دندان استخوان فكّ را اصلاح كرده بودند تا
شبيه انسان به نظر آيد!
آزمونها نشان دادند كه استخوانهاى فكّ و جمجمه از دورانهاى مختلفند. ثابت كردند
كه دومين انسان «پيلت داون« را با جفت و جور كردن جعل كردهاند. استخوانهاى
حيواناتى كه در محلّ پيدا شده بود از قارّههاى مختلف جمع كرده بودند. هنوز به طور
قطع معلوم نيست كه اين حيله را چه كسى درست كرده بود؟
در علم هم، مثل هر زمينه ديگر، تقلّب هميشه ممكن است. اين كه دقيقاً چه قدر
تقلّب در عمل صورت مىگيرد، مشخّص نيست.(177)
براى اين گونه دوروئيها و تقلّبها، برخى از دانشمندان مورد طرد و نفى خاندان
وحىعليهم السلام هستند.
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام از پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم نقل
كردهاند كه آن بزرگوار فرمودند:
وَلكِنّي اَخافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ عالِمِ اللِّسانِ يَقُولُ ما
تَعْرِفُونَ وَيَفْعَلُ ما تُنْكِرُونَ.(178)
من مىترسم بر شما از هر شخصى كه داراى قلبى نفاق انگيز و زبانى عالمانه؛ آنچه را
كه مىشناسيد، مىگويد؛ امّا در مقام عمل آنچه را مورد انكار شماست، انجام مىدهد.
بعضى از دانشمندان به عقيده خود در راه خدمت به جامعه تلاش مىكنند ولى
ناخودآگاه در خدمت استعمار قرار مىگيرند و قدرتهاى استعمارى از علم و آگاهى آنان
به سود خود بهره مىبرند. «اينشتين« يكى از اين گونه افراد است.
رنج روحى و افسردگى او و پشيمانى همكارش «رابرت آپنهايمر« گواه بر اين واقعيّت
است. رنج روحى و افسردگى آن دو، زمانى پيدا شد كه دريافتند نيروى عظيم اتم، به جاى
آن كه براى كاهش رنج بشر به كار رود، توسّط دولتها و دولتمردانِ سياست پيشه، براى
ارعاب ملّتها و انهدام انسانها به كار گرفته شده است.
«اپنهايمر« كه از دوستان نزديكِ «اينشتين« بود، در گردهمايى دانشمندانى كه به
مناسبت دهمين سال درگذشت «اينشتين« توسّط «يونسكو« ترتيب يافته بود گفت:
«اينشتين« در غروب زندگيش، سرخورده و مأيوس از مسابقات تسليحاتى و جنگها، به او
گفته بود: اگر قرار بود زندگى را دوباره از سر گيرم، ترجيح مىدادم كارگر ساده برق
باشم!(179)
«اينشتين« با آن همه شهرت علمى در آخرين روزهاى عمر، از گذشته خود پشيمان شد و
از اينكه علم و دانش خود را در خدمت قدرتهاى ويرانگر جهان ديد - نه در خدمت مردم -
اظهار تأسّف و پشيمانى كرد!
اينك سئوال مىكنيم: آيا علم و دانشى كه در خدمت استعمار و قدرتهاى ستمگر جهان
است، مىتواند سبب تعالى روح و عروج به درجات عالى معنوى باشد؟ دانشمندى كه
ناخودآگاه به قدرتمندان بيگانه خدمت، و به مردم خود خيانت مىكند، چگونه ممكن است
مورد مدح و ستايش اهل بيتعليهم السلام باشد؟
در روايات ما، عالمى مورد ستايش است كه نه تنها در گفتار، بلكه در مقام عمل نيز
خدمتگزار دين باشد.
به اين جهت امام صادقعليه السلام مى فرمايند:
يَعْني بِالْعُلَماءِ مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُهُ وَمَنْ لَمْ يُصَدِّقْ
قَوْلَهُ فِعْلُهُ فَلَيْسَ بِعالِمٍ.(180)
مقصود از عالم كسى است كه رفتارش، گفتارش را تصديق كند و آن كس كه رفتارش، گواه بر
راستى گفتارش نباشد، عالم نيست.
با نشر علم به كمالات معنوى راه مىيابيد
فضيلت علمى كه قلب را حيات مىبخشد، نه تنها از جهت تحولاّتى است كه در نفسِ
عالم ايجاد مىشود؛ بلكه علم از جهت آموختن به ديگران و ايجاد تحوّل در جامعه نيز،
داراى فضيلت است.
زيرا لازمه علم و دانش، نشر آن و آموختن به ديگران است. آنان كه تعليم
مىگيرند، وظيفه دارند آن را به افراد ديگر بياموزند. به اين طريق، اگر چه علم اندك
باشد، بوسيله آموختن به يكديگر در ميان هزاران نفر راه يافته و رواج مىيابد.
جريانى كه اينك مىآوريم دليل فضيلت علم و لزوم نشر و آموختن آن به ديگران است:
مرحوم مجلسىِ اوّل، از علماى بزرگ شيعه است. او پيوسته در زندگى خود به رياضت،
مجاهده، تهذيب اخلاق و خدمت به مردم مشغول بود. او در يكى از نوشتههاى خود آورده
است:
براى زيارت به عتبات رفتم. زمانى كه وارد نجف اشرف شدم، فصل زمستان فرا رسيد.
من تصميم گرفتم زمستان را در نجف بمانم. شب در خواب حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام
را ديدم، آن بزرگوار لطف بسيار به من نمود و فرمود: بعد از اين در نجف توقّف مكن،
به شهر خود - اصفهان - بازگرد كه وجود تو در آنجا نفعش بيشتر و بهتر است.
چون من اشتياق فراوان به ماندن در نجف اشرف داشتم، اصرار زياد ورزيدم كه آن
بزرگوار اجازه فرمايند من در نجف بمانم. آن بزرگوار قبول نكردند و فرمودند:
امسال شاه عباس وفات مىكند و شاه صفى به جاى او مىنشيند و در ايران فتنههايى
سخت رخ مىدهد، خدا مىخواهد تو در اين فتنهها خلق را هدايت كنى.
نكته مهمّ اينست كه حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام فرمودند: تو مىخواهى به
تنهايى به سوى باب خدا بيائى، ولى خدا مىخواهد به يُمن هدايت تو هفتاد هزار نفر به
درگاه خداوند بيايند. پس بسوى آنان بازگرد؛ زيرا كه گريزى از آن ندارى.
بر اثر اين خواب من به اصفهان بازگشتم و آن را براى يكى از دوستان نزديك بيان
كردم. او خواب مرا براى شاه صفى كه در آن روزگار در مدرسه صفويّه بود نقل كرد. چند
روز بيش نگذشت كه شاه عباس در سفر مازندران درگذشت و شاه صفى بر اريكه سلطنت
نشست.(181)
بر اثر اين خواب، مرحوم علاّمه مجلسىِ اوّل به اصفهان بازگشت و مردم را با
انوار تابناك علوم و معارف اهل بيتعليهم السلام آشنا ساخت.
آرى در دوران غيبت بر دانشمندان و آگاهان به عقايد و معارف خاندان وحى لازم
است، همچون پدرى مهربان، ديگران را يارى نمايند و در راهنمايى و ارشاد آنان بكوشند.
گواه بر اين حقيقت روايتى است كه امام حسن عسكرىعليه السلام از پيغمبر
اكرمصلى الله عليه وآله وسلم نقل فرمودهاند:
اَشَدُّ مِنْ يُتْمِ الْيَتيمِ الَّذي اِنْقَطَعَ عَنْ اَبيهِ، يُتْمُ يَتيمٍ
اِنْقَطَعَ عَنْ اِمامِهِ وَلايَقْدِرُ الْوُصُولَ اِلَيْهِ، وَلايَدْري كَيْفَ
حُكْمُهُ فيما يَبْتَلي بِهِ مِنْ شَرايِعِ دينِهِ؛ اَلا فَمَنْ كانَ مِنْ شيعَتِنا
عالِماً بِعُلُومِنا وَهذا الْجاهِلُ بِشَريعَتِنا، اَلْمُنْقَطِعُ عَنْ
مُشاهِدَتِنا، يَتيمٌ في حِجْرِهِ؛ اَلا فَمَنْ هَداهُ وَاَرْشَدَهُ وَعَلَّمَهُ
شَريعَتَنا كانَ مَعَنا فِي الرَّفيقِ الاَعْلى.(182)
سختتر از بىسرپرستى يتيمى كه پدر خود را از دست داده است، بىسرپرستى يتيمى است
كه از امامش دور افتاده و قدرت رسيدن به او را ندارد و نمىداند وظيفه او در احكام
شرعى كه براى او پيش مىآيد چيست؟ آگاه باشيد هر كس از شيعيان ما، كه آگاه به علوم
ما باشد و اين شخص را كه جاهل به شريعت ما است و از ديدن ما محروم شده و يتيمى است
كه در دامان اوست، آگاه باشيد هر كس او را هدايت كرده و ارشاد نمايد، در مقام عالى
بهشت با ما خواهد بود.
در اين روايت پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم نشر علم و دستگيرى از افراد
ناآگاه را، راه تكامل معنوى بيان مىكنند و مىفرمايند: كسى كه مردم را هدايت و
راهنمايى كند، در بهشت برين با ما خواهد بود.
به همين جهت بسيارى از علماء، كوشش فراوان در راه كسب علم و دانش نمودهاند.
گاهى بعضى از آنان چنان به بحث در مسائل علمى مىپرداختند كه خواب و خوراك را
فراموش مىكردند.
مرحوم حاج كريم فرّاش كه يكى از خدّام حرم حضرت امام حسينعليه السلام بود،
مىگويد: من در حرم مطهّر به خدمتگزارى مشغول بودم. خدمتگزاران بسته شدن دربهاى حرم
را به اطلاع زوّار رساندند. ديدم وحيد بهبهانى و آقا شيخ يوسف بحرانى با هم از حرم
مطهّر بيرون آمدند و در رواق به صحبت و بحث در مسائل علمى پرداختند؛ تا خدّامِ حرم
بسته شدن دربهاى رواقها را به زوّار اطّلاع دادند، آن دو بزرگوار از رواق خارج شدند
و در صحن به بحثهاى خود ادامه دادند؛ تا آن كه بسته شدن دربهاى صحن را نيز به اطلاع
زوّار رساندند.
آن دو بزرگوار از صحن خارج شدند و در پشت درب قبله به گفتگو و بحثهاى علمى خود
پرداختند. من در صحن مطهّر بودم، سحرگاه براى گشودن دربهاى صحن برخاستم. رسم بود
اول درى را كه مىگشوديم در قبله بود. چون در را باز كردم، ديدم آن دو بزرگوار هنوز
ايستادهاند و بحث مىكنند!
چون اين جريان را ديدم، ايستادم و از طول بحثهاى آنان مبهوت شدم؛ ولى آنان باز
هم به مباحثه خود ادامه دادند؛ تا مؤذّن اذان صبح را گفت. آن گاه آقا شيخ يوسف
بحرانى كه در حرم مطهّر، امام جماعت بود به سوى حرم شريف برگشت و بحث آنان پايان
يافت.(183)
ما بايد زحماتى را كه علماى ربّانى در طول تاريخ شيعه متحمّل شدهاند، ارج نهيم
و در احترام نسبت به آنان كوشا باشيم و از بدگوئى و استخفاف نسبت به آنان برحذر
باشيم.
امام صادقعليه السلام مىفرمايند:
مَنِ اِسْتَخَفَّ بِالْعُلَماءِ اَفْسَدَ دينَهُ.(184)
كسى كه علما را سبك بشمارد، دين خود را فاسد نموده است.
اين فرمايش درباره علمائى كه پشتيبان دين خدا هستند، صادر شده است. اهانت به
اين گونه دانشمندان - گرچه اندك باشند - اهانت به دين و دستورات خداوند است؛ زيرا
اين گونه دانشمندان، بر اثر تلاش و كوشش در راه كسب علم و دانش و نشر آن در ميان
جامعه، از مقرّبين درگاه خداوند و اهل بيت عصمت و طهارتعليهم السلام هستند.
به اين جهت كسى كه به آنان اهانت كند، در حقيقت به دين اهانت مىكند و آن كسى
كه به دستورات خدا اهانت نمايد، دين خود را تباه مىكند.
نتيجه بحث:
براى فراگيرى علم و دانش، ميل و اراده، نقش بسيار مهمّى را دارا هستند. به اين جهت
لازم است اين دو را در خود ايجاد و تقويت كنيد.
سعى كنيد علومى را كه از مكتب وحى سرچشمه مىگيرد فرا گيريد و وجود خويش را از
انوار تابناك آن روشن سازيد.
با آموختن اين علوم، تحوّل عظيمى در نفس شما به وجود مىآيد؛ زيرا علم و دانش شعور
خودآگاه و ناخودآگاه را تحت تأثير قرار مىدهد و افكار شما را در سطح عالى قرار
مىدهد.
نتيجه اين تحوّل روحى، حيات جاويدان و راه يافتن به اسرارى كه از اغيار پوشيده
است، مىباشد. در اين هنگام وسيله ترفيع درجات براى شما فراهم مىشود و به مراتب
عالىِ حيات معنوى راه مىيابيد.
با راه يافتن به مقامات عالىِ علمى، مىتوانيد جامعه و امّتى را راهنمايى نمائيد و
تودههايى را از ضلالت و گمراهى نجات داده و با آرمانهاى عالى اهل بيتعليهم السلام
آشنا سازيد.
چو علمت هست خدمت كن كه زشت آيد برِ دانا
گرفته چينيان احرام و مكّى خفته در بطحا
13- توفيق
اثر توفيق در پيشرفت انسانها
انسان در انجام كارهاى خير، نياز به عنايت و توفيق از جانب خداوند بزرگ دارد و
تا توفيق الهى شامل حال او نشود، به انجام كارهاى خداپسندانه موفّق نخواهد شد. بر
اين اساس به خاطر موفّقيت در برنامهها و رسيدن به اهداف عالى، لازم است از خداوند
درخواست كنيم به ما توفيق عنايت كند تا رسيدن به هدفهاى مهم و ارزنده براى ما،
امكان پذير و آسان شود.
حضرت جواد الائمّهعليه السلام مىفرمايند:
اَلْمُؤْمِنُ يَحْتاجُ اِلى تَوْفيقٍ مِنَ اللَّهِ وَواعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ
وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ.(185)
انسانِ مؤمن به سه چيز محتاج است:
1 - توفيقى كه از جانب خداوند بدست آورد.
2 - از طريق نفس خود، موعظهگر خود باشد.
3 - نسبت به كسى كه او را نصيحت مىكند، حالت قبول و پذيرش داشته باشد.
بنابراين فرمايش، توفيق الهى يكى از نيازهاى هر فرد مؤمن است تا با كمك آن
تصميم و اراده خود را جامه عمل بپوشاند.
در دعائى كه هنگام زيارت مشاهد مشرّفه مستحبّ است قرائت شود، مىگوئيم:
اللَّهُمَّ صِلْ ... نِيَّتي بِالتَّوْفيقِ.(186)
خداوندا ... تصميم مرا به توفيق پيوند زن.
زيرا نيّت و تصميم بر هر كار خداپسندانه در صورتى كه مقرون به توفيق الهى
نباشد، اثر عملى ندارد. بايد تصميم و نيّت انسان، به توفيق الهى ضميمه شود تا
كارساز گردد، وگرنه تصميم و نيّت در صورتى كه همراه توفيق نباشد، اثر عملى نخواهد
داشت؛ گرچه انسان از ثوابى كه وعده داده شده، بهرهمند مىشود.
بنابراين، توفيق الهى يكى از نيازهاى هر فرد مؤمن است؛ زيرا اراده و قدرت بر
انجام امور خير، علّت تامّه براى تحقّق آنها نيست. براى تحقّق كارهاى پسنديده -
گذشته از تصميم و توانايى - احتياج به توفيق الهى نيز داريد و در صورتى كه توفيق
خداوند شما را يارى نكند، امكان انجام كارهاى خوب وجود ندارد.
خداوند از قول حضرت شعيب مىفرمايد كه او به قوم خويش چنين فرمود:
«اِنْ اُريدُ اِلَّا الْاِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفيقي اِلاَّ بِاللَّهِ
».(187)
من اراده ندارم مگر اصلاح را به قدرى كه استطاعت دارم و توفيق ندارم مگر به كمك
خداوند.
اين فرمايش دليل بر آنست كه استطاعت و قدرت در انجام كارها كافى نيست، بلكه
توفيق خداوند نيز مورد نياز است. لطف و توفيق پروردگار بايد قوّت و قدرت انسان را
تكميل كند و گرنه توانايى انسان، به تنهايى مشكل گشا نيست.
با اين بيان نه تنها افراد معمولى بلكه بزرگان و اولياء خدا در صورتى در انجام
كارهاى خير موفّق مىشوند، كه از جانب خداوند توفيق آن را پيدا كنند.
اعتقاد و توجه به اين نكته كه همه افراد در انجام برنامههاى خداپسندانه بايد
توفيق الهى پشتيبان آنان باشد، نه تنها لازم و ضرورى است؛ بلكه از اثرى مهم
برخوردار است و آن جلوگيرى از ايجاد غرور و منيّت مىباشد. مردان خدا و
اولياءاللَّه چون به اين حقيقت توجّه دارند كه همه كارهاى نيك آنان، با توفيق
خداوند است، آنان را غرور و كبر فرا نمىگيرد.
آنان خود را در اين ميان هيچ مىدانند. داشتن اين روحيّه و اعتقاد، بر اخلاص
آنان مىافزايد و از خودبينى و منيّت باز مىدارد.
صبر بر درد، نه از همّت مردانه ماست
درد از او، صبر از او، همّت مردانه از اوست
دگرى را به جز او، راه به ويرانه دل
نتوان داد، كه اين گوشه ويرانه از اوست
شمع و پروانه از او سوختن آموختهاند
شعله شمع از او، سوزش پروانه از اوست
تصميم، قدرت، توفيق و اصابت يا چهار ركن سعادت
انسان سعادتمند كسى است كه بر طبق توفيق بتواند عمل كند. يعنى علاوه بر تصميم،
قدرت و توفيق، بتواند توفيق الهى را به صورت عمل در آورده و با فريب و نيرنگ شيطان،
توفيق را از دست ندهد. بسيارى از مردم همه شرايط موفقيّت را دارند، ولى به وسيله
افكار منفى و شيطانى، از انجام آن خوددارى مىكنند و توفيق را از دست مىدهند.
امام صادقعليه السلام مىفرمايند:
ما كُلُّ مَنْ نَوى شَيْئاً قَدَرَ عَلَيْهِ وَلاكُلُّ مَنْ قَدَرَ عَلى شَيءٍ
وُفِّقَ لَهُ وَلاكُلُّ مَنْ وُفِّقَ لِشَيءٍ اَصابَ لَهُ، فَاِذَا اجْتَمَعَتِ
النِّيَّةُ وَالْقُدْرَةُ وَالتَوْفيقُ وَالْاِصابَةُ فَهُنالِكَ تَمَّتِ
السَّعادَةُ.(188)
اين گونه نيست كه هر كس هر چه را تصميم بگيرد، قدرت انجام آن را داشته باشد و بر
تمام هر چه قدرت آن را دارد، توفيق انجام آن را داشته باشد، و بر تمام آنچه توفيق
دارد، به آن اصابت كند و برسد. پس هرگاه نيّت، قدرت، توفيق و اصابت به مقصود، با هم
جمع شدند، سعادت انسان كامل مىشود.
. . .
توفيق، قدرت رهبرى و هدايت به سوى نيكيهاست
نكتهاى از روايتى كه آورديم استفاده مىكنيم، و آن اين است كه در مسئله توفيق،
قدرت اجرائىِ اجبارى وجود ندارد؛ زيرا براى رسيدن به سعادت علاوه بر توفيق، نياز به
اصابت نيز وجود دارد.
توفيق نيروئى است كه انسان را به سوى خوبيها و امور پسنديده رهبرى مىكند. در
حقيقت توفيق، راهنمايى بر انجام كار خير است، بدون آن كه مسئله جبر در كار باشد؛
زيرا فرد موفّق هيچ گونه اجبارى در انجام آن ندارد. اين وظيفه اوست كه از نيروى
توفيق استفاده كند و آن را ضايع نسازد.
بنابراين توفيق فقط عنوان راهنمايى و پيشوايى براى اعمال خير را دارد، بدون آن
كه اجبار و يا اكراهى وجود داشته باشد.
به اين جهت حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايند:
لا قائِدَ خَيْرٌ مِنَ التَّوْفيقِ.(189)
راهنمايى بهتر از توفيق وجود ندارد.
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام توفيقرا به عنوان بهترين راهنما معرّفى
مىفرمايند؛ زيرا همان گونه كه گفتيم در اعطاء توفيق، قدرت اجرائى اجبارى نهفته
نيست؛ به اين لحاظ گاهى خداوند توفيق را به ما عنايت مىكند، ولى ما آن را از دست
داده و ضايع مىسازيم.
تعبيرى كه حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام فرمودهاند، پاسخى است براى افرادى كه
از انجام كارهاى پسنديده خوددارى مىكنند و اگر در اين باره به آنان ايراد شود،
مىگويند: خداوند توفيق آن را به ما نداده است.
با اين بيان واضح مىشود كه در بسيارى از موارد، توفيق الهى ما را يارى مىكند،
ولى ما آن را ضايع نموده و بر وفق آن عمل نمىكنيم!
بنابراين از شرايط حتمى كاميابى و دستيابى به هدف، رفتار بر طبق توفيق الهى
است.
مردان موفّق
مرحوم سيّد محمّد باقر قزوينى از مردان بزرگى است كه از توفيق عظيم و بيكرانى
كه شامل حال او شده بود، بهرهمند گرديد.
آن مرحوم از بزرگان علماى شيعه و پيشگامان خدمت به خلق و خواهرزاده سيّد
بحرالعلوم است.
برادر زاده وى مرحوم سيّد مهدى قزوينى كه خود از علماى بزرگ است، نقل مىكند:
دو سال قبل از آمدن طاعون در عراق، آن بزرگوار ما را به آمدن آن خبر داد و براى هر
يك از نزديگان خود دعا نوشت و مىفرمود: حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام در خواب به
من فرمودهاند: «وَبِكَ يَخْتِمُ يا وَلَدي« مرض طاعون به تو ختم مىشود.
در آن سال او خدمتى به اسلام و اسلاميان كرد كه عقلها متحيّر ماند. او بر تمام
اموات شهر و خارج شهر نماز خواند. بر هر بيست نفر يا سى نفر يا كمتر و يا بيشتر يك
نماز مىگذارد!
تعداد افرادى كه به طاعون مبتلا شدند و جان خود را از دست دادند، آن قدر زياد
بود كه يك روز بر هزار نفر يك نماز بجا آورد. او سرانجام در شب عرفه سال 1246 بعد
از نماز مغرب، به رحمت ايزدى پيوست و همان طور كه از قبل فرموده بود، آخرين نفرى
بود كه جان خود را به مرض طاعون از دست داد.(190)
او يك بار در كشتى دهها نفر از علما و صلحا را كه نزديك بود جان خود را بر اثر
طوفان از دست بدهند، نجات داد. آن بزرگوار با نيروى معنوى و قدرت خارق العاده،
طوفان را آرام ساخت و كشتى را از خطر غرق شدن رها ساخت.
برادرزاده او مىگويد: با آن مرحوم و گروهى از علما و صلحا در كشتى نشسته بوديم
و از كربلا مىآمديم. ناگهان باد سختى وزيدن گرفت و كشتى را به خطر انداخت. يك تن
از افرادى كه با ما بود، بسيار مضطرب شد و حالش متغيّر شد؛ گاهى مىگريست و گاهى به
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام متوسّل مىشد. ولى در اين ميان مرحوم سيّد همانند
كوه آرام نشسته بود.
وقتى كه خوف و گريه آن مرد بسيار شد، به او فرمود: از چه مىترسى؟! باد و رعد و
برق تمامى، مطيع امر خداوند هستند. سپس عباى خود را جمع كرد و به سوى باد اشاره كرد
مثل آن كه مگسى را براند، و فرمود: آرام باش. در همان لحظه طوفان آرام گرفت و كشتى
آرام شد.(191)
آن مرحوم بر اثر توفيقى كه علل آن براى ما ناشناخته است، موفّق به فراگيرى علوم
عظيمى شد كه در شرايط عادى تحصيل آن امكان ندارد. مرحوم محدّث نورى اين جريان را كه
نشان دهنده شخصيّت و عظمت فوق العاده آن بزرگوار است، چنين آورده است:
امام عصر ارواحنا فداه به آن بزرگوار بشارت دادند: در آينده علم توحيد روزى تو
خواهد شد.
آن بزرگوار مىگويد: بعد از اين بشارت، شبى از شبها در خواب ديدم دو ملك از
آسمان نازل شدند. در دست يكى از آن دو چند لوح قرار داشت، كه روى آنها چيزهايى
نوشته شده و در دست ديگرى ميزانى بود. آن دو ملك دو لوح را در دو كفّه ترازو
مىگذاردند و آنها را با يكديگر مىسنجيدند و پس از آن، هر دو را به من عرضه
مىنمودند و من نوشته آنها را مىخواندم، تا آن كه نوشته تمامى لوحها را به من عرضه
كردند و من همه را خواندم. بر روى برخى از لوحها عقايد و علوم اصحاب پيغمبر
اكرمصلى الله عليه وآله وسلم و اصحاب ائمّه اطهارعليهم السلام از سلمان و ابوذر تا
آخر نوّاب اربعه قرار داشت و بر روى برخى ديگر عقائد و علوم علماء شيعه از كلينى و
صدوق تا علّامه بحرالعلوم و علماء پس از ايشان قرار داشت. آن دو ملك عقايد و علوم
اصحاب پيغمبر اكرم و ائمّه اطهارعليهم السلام را با عقايد و علوم علماء بزرگ شيعه
مىسنجيدند.
بر اثر اين خواب بر اسرارى از علوم آگاهى يافتم كه اگر عمر من عمر نوح بود و من
در جستجوى آنها بودم به يك صدم از آنها دست نمىيافتم.(192)
راههايى براى جلب توفيق
1 - نيايش براى كسب توفيق
بايد از خداوند بزرگ درخواست توفيق بنمائيم، تا از توفيقات الهى كه نصيب مردان
خدا شده است، ما نيز بهرهمند شويم. در دعاهاى بسيارى اين مسئله را از خداوند بزرگ
مسئلت مىكنيم:
1 - در دعاى پس از نماز جناب جعفر طيّار مىخوانيم:
اَللَّهُمَّ اِنّي اَسْأَلُكَ تَوْفيقَ اَهْلِ الْهُدى وَاَعْمالَ اَهْلِ
التَّقْوى ...(193)
خدايا از تو سئوال مىكنم توفيق اهل هدايت و رفتار اهل تقوا را.
اين جمله تأييد اين نكته است كه تنها داشتن توفيق، دليل بر انجام كار نيك نيست.
از اين لحاظ در اين دعا علاوه بر خواستن توفيق اهل هدايت، رفتار اهل تقوا را نيز از
خداوند طلب مىكنيم.
2 - از امام حسن عسكرىعليه السلام در تفسير قول خداوند: «صِراطَ الَّذينَ
اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ « نقل شده كه فرمودند:
قُولُوا اِهْدِنَا الصِّراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِالتَّوْفيقِ
لِدينِكَ وَطاعَتِكَ.(194)
بگوئيد ما را به راه آنان كه نعمت بر آنها بخشيدهاى به وسيله توفيق براى قبول دين
تو و اطاعت تو، هدايت فرما.
بنابراين توفيقِ ديندارى و اطاعت از فرمانهاى خداوند، لطفى است كه بايد از سوى
او به بندگان عنايت شود و همه بايد خواستار آن باشند كه توفيق الهى رفيق راهشان
شود، تا سفر پرخطر دنيا را با عافيت به پايان برسانند و در آخرت از اصحاب يمين
باشند.
3 - در دعاى روز سيزدهم ماه رمضان آمده است:
اَللَّهُمَّ وَفِّقْني فيهِ عَلَى التُّقى وَصُحْبَةِ الْاَبْرارِ.(195)
خداوندا، در اين روز مرا بر تقوا و صحبت با ابرار و نيكان، توفيق عنايت فرما.
4 - در دعاى شب بيست و دوّم ماه رمضان آمده است:
وَارْزُقْني فيها التَوْفيقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ شيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ.(196)
خدايا در اين شب، توفيق بر آنچه پيروان آل محمّد را موفّق فرمودهاى، به من روزى
فرما.
تذكّر يك نكته
گرچه سائل ممكن است خود را پست و بىقابليّت بداند و توفيقات شيعيان و مقرّبين
آل محمّدعليهم السلام را حاجتى بسيار عظيم و بىتناسب با خود ببيند؛ ولى چون خود را
در محضر خداوند بزرگ مىبيند و بناى سئوال از درگاه خالق جهان هستى را دارد، بايد
بهترين و پرثمرترين حوائج را در نظر بگيرد؛ زيرا در محضر خداوند، بايد عظمت و بزرگى
خدا را در نظر بگيرد، نه آن كه تنها پستى و ذلّت خود را در نظر بياورد.
برخى معتقدند انسان نبايد از خداوند، بيشتر از حدّ خويش خواستهاى را بخواهد.
اوّل بايد حدود صلاحيّت خود را در نظر بگيرد، آن گاه براى رسيدن به هدف خود، دعا
نمايد.
اين عقيده بر فرضى كه صحّت داشته باشد كليّت ندارد؛ زيرا بعضى از زمانها و برخى
از مكانها در نزد خداوند آن قدر از عظمت و قدرِ والا برخوردارند كه انسان مىتواند
هر گونه حاجت را - گرچه داراى موقعيّت عظيمى باشد - از خداوند بخواهد. در زيارت
وداع حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام مىخوانيد:
اَللَّهُمَّ وَفِّقْنا لِكُلِّ مَقامٍ مَحْمُودٍ وَأَقْلِبْني مِنْ هذَا الْحَرَمِ
بِكُلِّ خَيْرٍ مَوْجُودٍ.(197)
خداوندا، ما را براى داشتن هر گونه مقام محمود، توفيق عنايت فرما و مرا از اين حرم
بازگردان با هر خيرى كه موجود است.
شرافت و محبوبيّتى كه حرم مطهّر حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام در پيشگاه
خداوند دارد به زائر اجازه، جرأت و توانايى خواستن توفيق براى هر گونه مقام محمود و
پسنديدهاى را مىدهد.
بنابراين گرچه سائل داراى لياقت براى خواستن بعضى از مقامات نباشد، ولى عظمتى
كه بعضى از زمانها و مكانها در نزد خداوند دارند؛ لياقت، جرأت و اجازه خواستن اين
گونه حاجتها را به او مىدهد.
2 - دعاى پدر و مادر يا عامل توفيق
دعاى پدر و مادر در ايجاد توفيق نقش عظيمى دارد. بعضى از بزرگان ما همه توفيقات
خود را به خاطر دعاى پدر و مادر مىدانند.
مرحوم علاّمه مجلسى كه از نظر كثرت تأليفات و خدمت به اهل بيت اطهارعليهم
السلام در ميان علماء شيعه كم نظير بلكه بىنظير است، توفيقات عظيم خود را مرهون
دعاى پدر بزرگوارش مىباشد.
مرحومِ مجلسىِ اوّل كه از بزرگان شيعه و صاحب حالات و كشف و شهود است مىگويد:
در يكى از شبها پس از آن كه از تهجّد فارغ شدم، حالتى برايم دست داد كه فهميدم اگر
دعايى كنم به اجابت خواهد رسيد.
در اين انديشه بودم كه از خداى بزرگ چه چيزى را درخواست كنم؟ ناگاه صداى گريه
محمّد باقر از گهواره بلند شد. گفتم: خدايا به حقّ محمّد و آل محمّد صلوات اللَّه
عليهم اجمعين اين كودك را مروّج دين و نشر دهنده احكام پيغمبرصلى الله عليه وآله
وسلم قرار ده و او را از توفيقات بىنهايت خود بهرهمند گردان.
صاحب «مرآة الاحوال« گفته است: امور خارق العادهاى كه از علاّمه مجلسى ظاهر
شده است، مسلّماً از آثار اين دعا است.(198)
3 - تلاش و كوشش براى جلب توفيق ضرورى است
همان گونه كه گفتيم يكى از راههاى كسب توفيق، دعا و خواستن از خداوند است. بايد
از صميم دل دست به دعا برداريد و از پروردگار مهربان خواستار موفقيّت براى رسيدن به
مقاصد عالى خود باشيد، توجّه داشته باشيد پس از دعا، بايد دست به تلاش و كوشش نيز
بزنيد، وگرنه دعاى شما نوعى استهزاء و تمسخر بشمار مىآيد.
حضرت امام رضاعليه السلام مىفرمايند:
مَنْ سَأَلَهُ التَّوْفيقَ وَلَمْ يَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهْزَءَ بِنَفْسِهِ.(199)
كسى كه از خداوند دارا بودن توفيق را مسئلت نمايد، ولى كوشش نكند، خود را به تمسخر
گرفته است.
زيرا توفيق، گذشته از دعا، بر پايه ديگرى بنيان گذارى شده كه عبارت است از تلاش
و كوشش. بنابراين وظيفه داريد براى توفيق رسيدن به مقامات عالى و اهداف ارزنده
خداپسندانه علاوه بر دعا، دست به تلاش و كوشش بزنيد. در صورتى كه پس از دعا به تلاش
و كوشش بپردازيد، توفيق الهى شامل حال شما خواهد شد.
4 - انديشه در نعمتهاى خداوند يا عامل مهمّ توفيق
فكر و انديشه در نعمتهاى بىپايان پروردگار، عامل بسيار مهمى در جلب توفيق است.
با تفكّر در مخلوقات خداوند، مىتوانيد روزنهاى وسيع از توفيقات الهى را به سوى
خود بگشائيد.
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايند:
مَنْ تَفَكَّرَ فِي آلاءِاللَّهِ وُفِّقَ.(200)
هر كس در نعمتهاى خداوند بينديشد، موفّق مىشود.
زيرا انسان به اين طريق، محبّت و دوستى خداوند را در دل خود جذب مىكند و
مىپروراند و آن گاه كه محبّت خدا در قلب انسان بارور شد، به سوى خداوند جذب
مىشود، و توفيق از ثمرات مجذوب شدن به خداوند است. به همين دليل حضرت
اميرالمؤمنينعليه السلام در گفتارى ديگر مىفرمايند:
اَلتَّوفيقُ مِنْ جَذَباتِ الرَّبِ.(201)
توفيق، از جذبههاى پروردگار است.
با بيانى كه ذكر كرديم مىتوانيد بوسيله فكر و انديشه در نعمتهاى بىپايان
خداوند، توفيقات الهى را به سوى خود جذب نمائيد و از جذبههاى ربّانى كه مخصوص
مقرّبين درگاه الهى است، برخوردار شويد.
توجّه داشته باشيد؛ وجود اهل بيت اطهارعليهم السلام نه تنها مهمّترين نعمت الهى
است، بلكه هر نعمتى كه بر ما نازل مىشود، به طفيل وجود آن بزرگواران كه جهان هستى
در سيطره فرمان آنان است، مىباشد.
بنابراين با تأمّل و تفكّر در فضائل ومناقب اهل بيت اطهارعليهم السلام مخصوصاً
در پيرامون آخرين بازمانده اين خاندان كه سرانجام سراسر گيتى را از كفر و پليدى پاك
مىسازد، توفيقات خود را روزافزون كنيد.
در اين صورت جذبههاى رحمانى شامل حالتان مىشود و با ادامه اين حال، در صراط
مستقيم مردان خدا، گامى استوار و مقامى برجسته خواهيد داشت.
نتيجه بحث
براى رسيدن به اهداف عالى معنوى، علاوه بر تصميم و اراده، بايد از نيروى توفيق نيز
بهرهمند باشيد. توفيق داراى عنوان راهنما، و جنبه ارشاد است. به اين جهت گرچه علّت
تامّه براى موفقيّت نيست، ولى در تحقّق آن داراى نقش اساسى است.
شما گذشته از آن كه موظّف هستيد براى كسب توفيق دعا كنيد، بايد در راه بدست آوردن
آن، از كوشش و تلاش دست برنداريد. و نه تنها بايد عوامل توفيق را براى خود ايجاد
كنيد، بلكه بايد كوشش كنيد توفيقى را كه بدست آوردهايد از دست ندهيد.
انديشه در پيرامون نعمتهاى خداوند مخصوصاً درباره نعمت وجود اهل بيتعليهم السلام
و فضائل آن بزرگواران كه جانيشنان خدا و اولياء او در جهان هستى مىباشند، از عوامل
مهمّ توفيق است.
براى اين كه توفيقات شما روز افزون شود، انديشه عظمت حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا
فداه و امدادهاى غيبى آن بزرگوار را در ذهن خود پرورش دهيد.
سعى كنيد با ضعف و سستى و ارتكاب گناه، توفيقات فراهم شده را از دست ندهيد.
راه جستن ز تو هدايت از او
جهد كردن ز تو عنايت از او
جهد بر تو است و بر خدا توفيق
زآن كه توفيق و جهد هست رفيق