دين و وجدان

مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس طهرانى (طاب ثراه)

- ۲۶ -


هر پيغمبرى موظفست جانشين تعيين كند

مطلب اول چنانكه گفتيم هر پيغمبرى موظفت افرادى از امتش را، كه با معرفى حق تعالى شايسته ميبيند، بعنوان جانشين خودش تا هنگام انقراض ‍ نبوتش تعيين كند، تا براى مردم هر زمانى اتمام حجت بشود و نقض غرض ‍ نشود، و باينجهت بود كه پيغمبر اسلام بچنين وظيفه اى قيام كرد، و چون خاتم پيغمبرانست و دينش تا قايمت باقيست ، از اينرو و بدستور حق تعالى افراد شايسته اى را كه افضل امتش بودند، نه فقط براى يك زمان بلكه براى همه زمانها تا زمان قيامت ، بجانشينى خودش تعيين كرد، و بطوريكه از روايتهاى متواتر كتابهاى معتبر شيعه و سنى ، مانند صحاح ششگانه معلوم ميشود پيغمبر اسلام (ص)، اين افراد را كه دوازده تن از خاندان خودش ‍ هستند، بعنوان خلفاى خويش خوانده و اسم و رسم و حسب و نسب آن ها را مشخص نموده است ولى امت همان طوريكه از شخص اول آن ها كه على (ع) هست پيروى نكردند، و در هنگام مناسب ، با او بيعت ننمودند، و در هنگامى هم كه بيعت نمودند بيعتشان را نقض كردند، و تا پاى جنگ با حضرتش مخالفت كدرند، همينطور با بقيه آنها، تا آنجا كه توانستند مخالفت نمودند، و در ابتدا بعنوان اجتهادهاى شخصى ، و سپس بعنوان مبارزه آشكار و صريح و بخاطر رياست جوئى و حسادت ورزى ، (مانند معاويه ها و يزيدها و بطوركلى بنى اميه و بنى عباس) كردند آن چه كردند، و چنان كه ميدانيم كتابهاى تاريخ پر است از ظلمها و جنايت هائيكه دستگاه اينان ، نسبت بخاندان پيغمبر و پيروانشان ، مرتكب شدند، ظلمها و جنايتهائيكه بسيار شنيده ايم و خوانده ايم .
بهرحال امروز براى همه مردم ، بلكه براى مردميكه تعمد دارند كه چشم خودشان را يا چهره واقعيت را بپوشند، روشنست كه دين اسلام ، براساس ‍ محكم توحيد و معرفت و علم و حكمت و اخلاق و محبت و قوانين كامل و حد وسط، بنا شده است ، و شكى نيست كه عقل سليم هرگز نميپذيرد كه خداوئند حكيم چنين اساسى را، پس از رحلت پيغمبر، بدست اشخاص ‍ جاهلى كه خودشان بجهل خودشان اقرار داشتند، بسپرد تا بنظر جاهلانه يا مغرضانه خودشان هر چه ميخواهند بكنند، و شيرازه چنين اساسى را دستخوش هواى نفس خويش بنمايند، و در نتيجه دانسته يا ندانسته آنرا از هم بپاشند، عقل سليم ، ضرورى ميداند، كه براى چنين اساس عظيمى ، نگهبانان با صلاحيتى معين شود، تا آنرا با كمال جديت و حسن نيت نگهدارى كنند، و بطوريكه از كتابهاى شيعه و سنى با وضوح و روشنى بدست ميايد، پيغمبر اسلام چنين نگهبانانى را معين نموده است ، بكتاب المهدى كه تاليف مرحوم آيت الله صدر قدس سره است ، و همچنين بكتاب (الغدير) و (المراجعات) مراجعه شود، تا معلوم گردد كه وجود مقدس نبوى ، چه تصريحاتى بخلافت ائمه دوازده گانه بلكه باعتراف مخالفين داشته ، كه البته خود اين تصريحات معجزه ايست در زمينه اخبار از غيب پيغمبر، بخصوص كه آنحضرت از ظلمهاى بسيارى كه بانها و پيروان آنها ميشود، مانند قتل و حبس و اسارت آنها اطلاع داده است ، و مهمتر اينكه در بعضى از موارد اسم و رسم كسانى را كه بآن ها ظلم ميكنند روشن نموده است ، براى اطلاع بيشتر از اين غيبگوئيها بكتاب منتهى الامال ، يا كتابهاى قديمترى كه در نظر شيعه و سنى معتبر است ، مراجعه بشود.

امام بايد كرامت و عصمت داشته باشد

مطلب دوم : براى اماميكه جانشين پيغمبر است لازم نيست كه مانند خود پيغمبر، كار خارق العاده اى بعنوان معجزه داشته باشد، و مردم نيز بايد براى اثبات امامت او، از او معجزه بخواهند، بلكه همان تصريحى كه پيغمبر بجانشينى او دارد كافيست ، آرى امام بايد بتواند براى كسانيكه پيغمبر را نديده اند، و بدست او وارد دين شده اند، كار خارق العاده اى بعنوان كرامت انجام دهد، (معجزه و كرامت هر دو بمعناى كار خارق العاده است ، تفاوت در اينستكه معجزه با دعوى پيغمبرى همراهست ، ولى كرامت با اين دعوى همراه نيست) تا براى آنها اتمام حجت بشود.
لزوم كرامت براى امام ، باينجهت است كه عده اى از مردم جز بمشاهده كرامت پذيراى حق نميشوند، از اين رو لازمست كه امام براى اتمام حجت بر آن ها، كرامتى نشان دهد، علاوه بر اين بسيارى از مؤ منين پيرو امام نيز، از نظر ايمان سستند، و در اثر تزريقات منافقين بشك و ترديد ميافتند، از اينرو لازمست كه امام براى تقويت ايمان آنها نيز، كرامتى نشان دهد.
گذشته از كرامت ، لازمست كه امام از همه مردم اعلم باشد، تا بتواند بشبهات بسيار و فرقه هاى گوناگون ، پاسخ همه جانبه قاطعى بدهدت و دين حق و اهل حق را از حملات علمى مخالفين حفظ بنمايد، و همچنين لازمست كه امام از خطا و گناه معصوم باشد، تا بگتفار و كردار او اصمينان حاصل شود، و احتمال دروغا و افترا و فراموشى و بيهوده گوئى دربار هى او نرود، و نيز لازمست كه در ساير فضائل و كمالات ، مانند شجاعت و سخاوت و زهد و ورع نيكى و نيكخوئى ، از همه مردم برتر باشد تا بتواند نقش رهبريش را به بهترين وجه ايفا كند.
و اگر ما بتاريخ زندگى هر يك از امامان دوازده گانه ، كه از طرف پيغمبر و خدا تعيين شدند، مراجعه كنيم روشن ميشود كه هر يك از آنها در زمان امامتش ، اگر صغير هم بود، فضائل مذكور را بطور كامل داشت ، و با اينكه همه آنها ظاهرا مغلوب يا محبوس يا مهجور بودند، با اينحال در مواقع حساس ، دست نياز دوستان و دشمنان بسوى آنها دراز ميشد، و از كرامت و فضيلت و سيره و رويه آنها، استفاده هاى مهمى براى حفظ مصالح اسلام و مسلمين بعمل ميايد، و نه تنها عامه مردم بلكه خلفاى ظاهرى هم براى رد حمله ها و شبهه ها و تعرضها و اعتراضهاى مخالفين دست بدامن آنها ميشدند، و از كمالات آنها استفاده مينمودند (كلامهم نور، و سجيتهم الكرم ، و عادتهم الاحسان ، و وصيتهم التقوى ، و قولهم الصدق).

امامت منصبى جعلى و جزافى نيست

مطلب سوم : از آنچه در پيش گفتيم روشن شد كه امامت و ولايت و خلافت منصب جعلى و جزافى نيست تا بتوان آنرا باراى عمومى واگذار كرد، بلكه منصبى واقعى و الهيست يعنى فقط براى اشخاص زيبنده است كه شايستگى جانشينى پيغمبر را با عصمت و اعلميت و زهد و ورع و عدالت و شجاعت و ساير كمالات انسانى ، داشته باشند، و بديهيست كه تشخيص ‍ درست چنى چيزى ، فقط با نظر حق تعالى است ، كه بپيغمبرش اعلام نمايد. تا پيغمبرش نيز بمردم معرفى نمايد، و حق تعالى با علمى كه بخميره و سريره همه افراد بشر دارد، از ازل ميدانست كه در ميان مردم ، فقط دوازده نورپاك ائه معصومينند كه با ايمان استوار، و فداكاريهاى بسيار، شايسته جانشينى پيغمبر مى باشند، و باينجهت بود كه اين دوازده نور را مقرب خويش گردانيد، و آنها را بعنوان جانشينان واقعى بپيغمبرش ، و پيغمبر نيز بامتش ، معرفى نمود و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم .....
و چون خداوند با عمل ازليش ميدانست كه مردم ديگر، غالبا در اثر جهالت يا حسادت ، باين نورهاى پاك ظلم ميكنند، و آنا را چه قيام نمايند (مانند على و حسين) عليهماالسلام و چه تقيه نمايند (مانند ساير ائمه) ميكشند، و هدف اصلى هم ، بطوريكه در قدمهاى پيش گفتيم ، اظهار حقيقت و اتمام حجت است ، نه تماس با مردم و غلبه ظاهرى ، از اينرو هنگاميكه نوبت امام دوازدهمين و آخرين شد، خداوند متعال ولادت او را از مردم ، جزعده مخصوصى ، پنهان ساخت ، و او را ماءمور نمود كه از چشم مردم مخفى شود، بدون واسطه با آنها تماس نگيرد، باينجهت امام در مدت هفتاد سال ، كه غيبت صغرى ناميده ميشود، با توقعياتى (نوشته هاى خصوصى) كه بنواب خاصش ميداد پرسشهاى مردم را پاسخ ميگفت و در خلال همين مدت كراماتى با اذن خدا، از آنحضرت صادر گرديد كه در اثر آن نوع شيعيان ، بوجود مقدس آنحضرت ، و بمقام امامت آنحضرت ، اطمينان پيدا ميكردند، تا اينكه پس از سپرى شدن اين مدمت ، خداوند متعال براى اينكه دشمنان حسود و عنود هيچگونه راهى بحضرتش ، بوسيله نواب خاصش ‍ هم پيدا نكنند آنحضرت را ماءمور نمود كه از نواب خاصش هم غايب گردد.
و از اينهنگام بود كه غيبت كبرى ، يعنى انقطاع ظاهرى كامل پيش آمد و در اينهنگام بود كه آنحضرت در توقيع مباركى فرمود، پس از اين هر كسيكه ادعاى نيابت مرا بكند تكذيبش نمائيد، و درباره حوادثى كه حكم آنرا نميدانيد، بعلمائى رجوع كنيد كه تقواى واقعى و علم كافى نسبت باحكام پيغمبر و اجداد گرامم داشته باشند، و آنچه اين علماء از روى اجتهاد و استنباط بگويند براى نجات شما كافى هست و بر شما حجت هست تا هنگاميكه ماءمور بظهور گردم ، و آن هنگاميست كه چنين علمائى (كه مجتهدين واقعا با تقوا هستند) در ميان شما نباشند، و حجت حق بر شما تمام نشود، و اين در موقعى است كه جهان پر از ظلم وجور بشور، و مردم ، دين و عالم دين نخواهند، و در گرداب هواهاى نفسانى و علاقه بزينتهاى دنيوى فروروند.
خداوند متعال عمر اين امام را، كه امام زمان و حجت آخرين است ، زياد كرد، و پيكر او را از گزند حوادث طبيعت ، مانند پيرى ، ناتوانى ، بيمارى ، شكستگى ، با علم كاملى كه در زمينه تندرستى و حفظ الصحه بحضرتش ‍ داد، نگهدارى نمود و مى نمايد، تا هنگاميكه صلاح بداند ان الله على كل شى ء قدير - و ان الله بكل شى ء عليم .
البته اولياى خدا هم براى تقويت ايمان شيعيان ، درباره حوادث مهمى كه تا زمان ظهور آنحضرت ، بخصوص در زمينه ضعف اسلام و مسلمين و قوت كفار و افسقين ، و تعطيل قوانين دين ، پيش ميايد، خبرهاى روشنى داده اند كه در اثر آن افراد باايمان هر زمانى قوت قلب پيدا ميكنند، و عقيده آنها از جهت طول كشيدن زمان غيبت ضعيف نميگردد.
و ميتوان گفت كه اساسا هدف اصلى خبرهائيكه ائمه معصومين ، درباره آخرالزمان داده اند همينست كه ، اطمينان افراد باايمان ياسست ايمان ، با توجه بوقوع مفاد خبرهاى مزبور بيشتر شود، و اعتقادشان محكمتر گردد، بلكه منظور اصلى خبرهاى مزبور اين نيست كه از آخرالزمان اطلاع دهند، شايد منظور اصلى اينستكه كرامت بشيعيان نشان دهند، تا ايمان آنها بمبادى دينى پابرجا بماند.
و بديهى است كه براى اين منظور، لازم نيست كه صدق همه خبرها آشكار گردد بلكه كافيست كه صدق بعضى از آنها آشكار گردد، زيرا صادق نشدن بعضى از خبرها، لطمه اى بكرامت بودن خبرهائيكه صدقش آشكار شده نميزند، بلكه بايد گفت كه با توجه بخبرهائيكه صدقش آشكار شده ، اطمينان حاصل ميشود كه خبرهاى ديگر نيز صادقست ، و در موقع خودش ‍ بوقوع مى پيوندد.
از اينرو مرد با ايمانيكه بسيارى از نشانه هاى آخرالزمان را كه در خبرها ذكر شده مى بيند ولى اثرى از ظهور مشاهده نمى كند، بايد كه نااميد نباشد، بلكه بايد با توجه بصدق همان خبرها، باصل مطلب نيز اطمينان پيدا كند، بخصوص كه هنوز برخى از نشانه هاى آخرالزمان بوقوع نپيوسته است ، مانند اينكه مى گويند دنيا پر از ظلم وجور مى شود، و آثار دين بطورى از بين مى رود كه مرد متدين در بيشتر نقاط دنيا نميتواند نام خدا را ببرد مگر مخفيانه ، اكنون نيمى از دنيا چنين شده تا باقى كى شود.
بهرحال وظيفه مؤ من اينستكه دين خودش و ديگر انرا در هر شرايطى تا آنجا كه بتواند حفظ كند، و در فتنه ها و امتحانهاى آخرالزمان كه دين براست وارد نشود، و علاوه بر اين انتظار فرج داشته باشد، و امور شر باراده مصلحت بار پروردگارش واگذار كند.
براى اينكه آگاهى بيشترى نسبت بمطالب مزبور پيدا كنيد، رجوع نمائيد به اخبار متواتريكه شيعه و سنى نقل كرده اند، و در بسيارى از كتاب ها، مخصوصا در كتاب هائى كه پيرامون اسرار غيب و علائم ظهور نگاشته شده ، ضبط نموده اند، در اين كتاب بيشتر باصول مطالب توجه شده است البته در ضمن بنكات لطيفى هم كه از اختصاصات اين كتابست ، اشاره اى بعمل آمده است .

سر غيبت امام زمان

مطلب چهارم : اگر چه در ضمن مطالب گذشته بسر غيبت امام زمان اشاره كرديم ، ولى براى توضيح بيشتر مى گوئيم همان طورى كه گفتيم وجود امام كه ولى مطلقست ، براى حفظ نظام عالم لازمست ، و خداوند باعلم ازلى خودش مى دانست كه قابليت اين مقام ، كه بالاتر از هر مقامست ، فقط درائمه دوازه گانه است ، و در غير آن ها نيست ،
و چنان كه مى دانيم فقط يازده نفر از اين ائمه بوظائف ظاهرى خويش عمل كردند، و احكام و قوانين اسلام را در هر گون شرائط سخت و ناگوار، براى نجات از عذاب اخروى و اختلال نظام دنيوى ، بمردم رساندند، و فداكارى خود را تا سر حد امكان براى بيان حقايق لازمه نمودند، تا هنگامى كه شهيد گشتند، مامنا الامسموم او مقتول هيچيك از آن ها به مرگ طبيعى از دنيا نرفتند بلكه همه آنها يا مسموم و يا كشته شدند.
و پس از اين نماند مگر امام دوازدهمين ، كه پسر امام حسن عسگرى بود، و در تاريخ نور كه 256 هجرى قمرى است متولد گشت و شكى نيست كه اگر او هم مانند ساير ائمه خودش را بمردم معرفى ميكرد، بدست دشمنان رياست پرست و ستمگر كشته ميشد، و پرتو شمس هدايت بيفروغ و نابود گشته ، و بركات و فيوضات حق تعالى را با خود از اينجهان مى برد
دشمنى آنها باندازه اى بود كه مى خواستند آنحضرت را مانند حضرت موسى ، در هنگام تولدش از بين ببرند، و رشته امامت را بكلى قطع كنند، بخصوص كه آنها از روى روايات قطعى پيغمبر و اهل بيتش ، اطمينان داشتند كه سلطنت غاصبانه ستمگران بدست حضرتش كوبيده و برچيده مى شود و از طرف ديگر نيز گروه شيعيان آنحضرت ايمان محكمى كه آن ها را بفداكارى در راه حفظ و يارى امام وادارد، نداشتند، بلكه مانند بسيارى از مردم اين زمان ، ايمان ضعيفى داشتند، و علاوه بر اين تعدادشان نيز ناچيز بود و بهمين جهات بود كه حكمت الهى ايجاب كرد كه امام دوازدهمين از نظرها غائب گردد.
و اگر چه غيبت امام ظاهرا بزيان شيعيان بود، زيرا در اثر غيبت از فيض ‍ حضورش و استفاده از محضرش محروم ميشدند، اما در عوض فوايدى براى آن ها داشت كه از زيان مزبور مهمتر بود و آن اينكه شيعيان درمدت غيبت حالت صبر و انتظار، كه براى تقويت ايمان تاءثير بسيارى دارد پيدا مى كردند، و با سوز و گداز بيشترى به پناهگاه اصلى يعنى ذات الهى رومى آوردند، و از او وسيله نجات خويش را مى خواستند و مى خواهند، و طبيعى است كه چنين حالتى بنوبه خود كمال بزرگى است كه از هر جهت ارزنده است ، بخصوص با توجه باين موضوع كه اگر امام غيبت نمى كرد، و در ميان آنها بسر مى برد، چه بسا كه ازيارى حضرتش كوتاهى ميكردند، و دراثر ضعف ايمانشان با دشمنان موافقت مينمودند، و يا كناره ميگرفتند، و در نتيجه در پيشگاه خدا مسئول مى گشتند.
و ناگفته پيداست كه غيبت امام تا هنگامى كه عللش باقيست دوام خواهد داشت ، تا هنگامى كه دوره جاهليت و فترت تجديد شود، بحديكه فرمودند لا يقول احدالله الا مستخفيا - كسى نام خدا را نمى برد مگر در خفاء و پنهان )) و دين در دسترس مردم نماند، و مؤ من خداپرست باقى نماند بنابفرموده ائمه ((مگر بمقدرا نمك در آش و باندازه يك در هزار)) كه كنايه از كمى فوق العاده است تازه همين اندك نيز، در اثر ضعف ايمان ، و فريب و فشار ستمگران ، و در اثر غفلت از حكمتهاى غيبت امام زمان ، مايوس و نااميد از ظهور آن بزرگوار ميشوند.
يكى از روايات باين ياءس اشاره ميكند و چنين ميگويد يظهر على حين ياس - امام زمان در هنگام ياءس و نااميدى مردم ظهور ميكند)) و يكى از روايات نيز بضعف ايمان افراديكه از دوستان اهل بيت محسوب ميشوند اشاره ميكند و ميگويد ((اگر برادران ما بر محبت ما ثابت و متفق بودند، ظهور ما بتاخير نميافتاد)) بلكه اصلا غيبتى واقع نميشد.
در هر صورت وظيفه افراد باايمان كه خواستار ظهور امام زمان ، و اصلاح كامل جهان ، هستند اينستكه با كمال جديت دعا كنند، كه خداوند مرحمتى بفرمايد، و ظهور آن يگانه مصلح جهان را زودتر پيش بياورد تا همه مردم بحقوق حقه خويش برسند، و همه موانع از سر راه اجراى عدالت و گسترش ‍ برداشته شود (دستى از غيب برون آيد و كار بكند) در اين زمينه از پيغمبر اكرم نيز روايت شده كه فرمودند افضل اعمال امتى ، انتظار الفرج - بهترين عمل امت من اينستكه ، در انتظار مصلح جهانى باشند، و تعجيل آنرا از خدا بخواهند)).
با توجه بآنچه گفتيم ، مراد گفتار علماى بزرگ كه فرمودند وجوده لطف ، وعدمه منا روشن گشت ، كه : وجود امام زمان ، مايه لطف و افاضه خدا هست ، و نبودش در ميان ما از كوتاهى و ناشايستگى خودما ميباشد، زيرا چنانكه گفتيم وجود امام زمان ، باعث پابرجائى نظام زمين و آسمانست ، و غيبتش بجهت سستى و كمى ايمان ما از يكطرف ، و نيرومندى و كينه توزى دستگاههاى ظلم و ستم از طرف ديگر است ، و همچنين مفهوم روايت مشهورى كه از امام صادق (ع) نقل شده روشن گشت ، كه وجود امام در پس ‍ پرده غيبت مانند آفتاب در پس پرده ابر است ، يعنى اصل وجودش باعث روبراه شدن چرخ زندگى جهانست ، و كم نوريش بجهت ابرهائيست كه از اثر كمى ايمان مؤ منين ، و زيادى مخالفين ، پديد آمده است .
البته در همين زمان غيبت ، بطوريكه از روايت مزبور و نظايرش معلوم ميشود احكام و قوانين اسلام تا حدود زيادى روشنست ، تا حدوديكه وظايف مؤ منين مشخص ميگردد و بر مخالفين اتمام حجت ميشود، از اينرو اشكالى در اين زمينه نمى ماند كه ظهور امام ضرورت فورى ، براى تشخيص ‍ وظيفه مؤ منين و اتمام حجت بر مخالفين دارد.
دليل صوفيه بر ولايت عامه
بعضى از عوام به تزريق مدعيان ولايت عامه مانند متوصفه ميگويند كه : قائده براى وجود امام غائب مترتب نيست ، بلكه بايد مقام ولايت در دست رس مردم باشد تا افراد را تربيت نمايد و مشكلاتشان را حل كند، البته مدعيان تصوف توانستند بوسيله اين مقدمه بمقام رياست معنوى برسند، و از منصب ولايت بهره بردارى كامل بنمايند.
پاسخ گفتار عوام پسند صوفيه
ولى پاسخ اين گفتار اينستكه : اگر مردم ، احكام اسلام و معارف و اخلاقيات ميخواهند كه تا حدود زيادى در دسترس آنها هست ، و اگر بيشتر از اينرابا حضور امام ميخواهند، بايد گفت در صورتى خواستن آنها راست و درست است كه بمقداريكه كه در دسترس آنها و مورد اطمينان آنها هست عمل كنند، تاشايسته بيشتر از آن بشوند، ولى با توجه باينكه بهمين مقدار آسانيكه مورد اطمينان آنها هست عمل نميكنند، معلوم ميشود كه درخواست آنها براى ظهور امام زمان راست و درست نيست ، بلكه مانند اشتهاى كاذبيست كه حقيقت ندارد.
روشنست كه چنين مدرمى اگر امام زمان هم ظهور كند، او را يارى نخواهند كرد، بلكه با دشمنان او همكارى خواهند كرد، همانطوريكه نسبت بامامهاى ديگر چنين كردند، آرى محروم بودن مردم از فيض حضور امام زمان ، بجهت ناشايستگى خود آنهاست ، و همچنين همه صدماتى هم كه در اثر اين محروميت مى بينند، تقصير خود آنهاست نه تقصير خدا يا امام وجوده لطف وعدمه منا.
شايد گفته شود كه اگر امم حضور داشته باشد، مردم احكام واقعى را از او ميگيرند، و باحتياطهاى علما كه رساله ها را پر كرده مبتلا نميشوند و بمشقت نميافتند، و در پاسخ ميگوئيم كه پس از اينكه ثابت شد كه غيبت امام تقصير خود مردم هست ، بايد گفت كه ابتلاى بمشقت آنها در زمان غيبت نيز، تقصير خود آنها هست نه تقصير خدا و مبادى عاليه ، گرگدا كاهل بود تقصير صاحب خانه چيست .
علاوه بر اين در ترازوى عدالت حق ، هر عملى باندازه مشقتش پاداش دارد بنابراين ابتلاى مردم در زمان غيبت باعمال احتياطى ، برفرض كه مشقت آور باشد، بى ثواب نيست ، بلكه ثواب بسيارى براى آن هست افضل الاعمال احمزها با اينكه تحمل بمشقتها و فداكاريهائيكه مسلمانهاى صدر اسلام ، چه در ميدان جنگ و چه در مواقع ديگر ميكردند، با اين احتياطهاى مختصر قابل مقايسه نيست ،.
زيرا بطور قطع ميتوان گفت ، كه زحمت اعمال احتياطى كه هيچگونه اخلالى در زندگى مسلمانها نداشته و ندارد، خيلى كمتر است از ناراحتيها و فداكاريها حيرت انگيزيكه مسلمانهاى صدر اسلام داشته اند.
اگر آماده پيمودن طريق حق گردى راهها برويت بگشايند
در ضمن باين نكته هم بايد توجه داشته باشيم ، كه اگر مؤ منى بوظايف دينيش كه معلوم است عمل كند، و بر طبق دستور اسلام بتهذيب اخلاق و تصفيه باطن بپردازد، و آماده براى سير سلوك شود، قطعا بمقام والائى ميرسد، و ارائه طريق بوسيله خوابهاى واقعى يا الهامهاى قلبى يا فيض ‍ حضور امام ، بطور شناخته يا ناشناخته برايش ميشود، و ابواب رحمت الهى و اسرار عالم وجود برويش گشوده ميگردد ((گرراه روى راه برت بگشايند)).
بتجربه بر مؤ منين كامل ثابت شده كه امام زمان پيوسته دادرس درماندگانست
بلكه بعضى از مؤ منين غير كامل هم ، اگر در بيابانى يا جاى ديگرى بيچاره شوند، و از روى عقيده كامل بوجود مقدس امام متوسل گردند، معمولا گره از كارشان گشوده ميشود، و ديده يا نديده و فهميده يا نفهميده حاجت آنها واميگردد و اين مطلبى ادعائى نيست ، بلكه مطلبى تجربى است كه در موارد بسيارى براى مؤ منين بسيارى پيش آمده است ، مؤ منينى كه براى حاجتهاى گوناگون خويش ، بذيل عنايت ان وجود مقدس متوسل ميشوند، و هر چه ميخواهند بتوسط او ميخواهند، و باندازه صلاحيتشان ، از جائيكه گمان نميبرند، مورد لطف و يارى واقع ميشوند، صلوات الله و سلامه عليه و على اجداده . براى مزيد اطلاع و اطمينان كافيست كه بكتابهائيكه در اين زمينه نوشته اند، و قضايائى درباره تشرف عده اى از علما و متدينين بحضور مقدس امام نقل كرده اند، مراجعه كرده اند، مراجعه كنيد، مطالعه اين قضايا براى هر شخصيكه با وجدان و بى غرض است ، سودمند و روشنى بخش ‍ است .
و اينكه در توقيع آخرش فرموده ، كه هر كسيكه ادعا كند مرا رؤ يت نموده ، تكذيبش كنيد، منظور آن رؤ يتى هست كه بادعاى ارتباط خاص با امام ، بعنوان سفارت يا نيابت ، مورد سوء استفاده ميشود، نه آن رؤ يتى كه بطور ناآگاه پيش ميايد، و با توجه بقرائن قطعى ، معلوم ميگردد، كه وجود مقدس ‍ امام بوده است و هيچگونه سوء استفاده اى هم از آن نميشود، رزقنا الله لقائه
بهرحال توجه و توسل بآن وجود مقدس ، تاءثير قطعى و انكار ناپذيرى در رفع مشكلات و قضاى حاجات دارد، و چنانكه در ضمن مطالب مربوط بشفاعت گفتيم اصولا توسل خالصانه باين خانواده ، چه در اين جهان باشند و چه در عالم آخرت ، و همچنين زيارت قبور آنها و خدمت بفرزندان و دوستان آنها، براى تقاضاى حاجت هاى دنيوى و اخروى ، و بهبود بيماريهاى ظاهرى و باطنى ، و پيروزى بر دشمنان و بركت مال و فرزند و عمر و ساير شئون زندگى ، بسيار مؤ ثر است ، البته ميتوان گفت كه نوع حاجتهاى مؤ منين و محبين هر چند كه فاسق باشند، از همين راه انجام ميگيرد، و بهمين جهت است كه در هر سال و ماه و هفته پولهاى زيادى در راه زيارتها و مجلسهاى جشن و عزا، و بناى قبور بزرگان اسلام ، بمصرف ميرسد.
اينهمه هزينه ها، رمزى دارد
و شكى نيست كه اينهمه پولهائيكه با طيب خاطر، در عزاداريها و امور خيريه مزبور بمصرف ميرسد، رمزى دارد رمزش اينستكه : كرامتهائى در اينراه ديده اند، و حاجتهائى از اينراه بدست آورده اند، كس در اين درگه نيايد باز گردد نااميد بلكه يقينى هم كه بسيارى از شيعيان بمبداء و معاد دارند، مستند باستدلالهاى منطقى پيچيده ايكه در كتابهاى عقايد ضبط شده نيست بلكه مستند بكرامتها و قضاى حاجتهائى هست ، كه از توسل باءئمه و امامزاده ها و قبور صلحا و علما، و نذر براى سادات و مردان خدا ديده اند، و استفاده هاى مادى و معنوى مهمى از اينراه برده اند.