عين‏الحيات

علامه، ملا محمد باقر مجلسى رحمة الله

- ۳۵ -


و در بعضى احاديث اين زيادتى هست كه: و السلام عليه و عليهم و على أرواحهم و أجسادهم و رحمه الله و بركاته. 1 و هر يك را كه بخوانند خوب است.
و حضرت امام رضا صلوات‏الله عليه فرمود كه: هر كه قادر نباشد بر چيزى كه كفاره گناهان خود را بدهد صلوات بر محمد و آل محمد بسيار بفرستد كه گناهانش را درهم مى‏شكند.
و حضرت امام على نقى صلوات‏الله عليه فرمود كه: حق تعالى ابراهيم را خليل 2 خود گردانيد براى آن كه صلوات بر محمد و آل محمد بسيار مى‏فرستاد.
و به سند معتبر از حضرت صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: هر كه به اين نحو بر محمد و آل محمد صلوات فرستد كه: صلوات الله و صلوات ملائكته و أنبيائه و رسله و جميع خلقه على محمد و ءال محمد، و السلام عليه و عليهم و رحمه الله و بركاته 3، از گناهان پاك شود مانند روزى كه از مادر متولد شده بوده است.
و از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه به سندهاى معتبر منقول است كه: چون عطسه كنيد، بگوييد: الحمدلله رب العالمين، و صلى الله على محمد و أهل بيته.4
و به سند معتبر ديگر منقول است كه: كسى كه صداى عطسه كسى را بشنود و حمد الهى بكند و صلوات بر پيغمبر و اهل بيتش بفرستد، هرگز به درد دندان و درد چشم مبتلا نشود.
و به سندهاى بسيار از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه فرمود كه: هر كه صلوات فرستد بر من، و بر آل من صلوات نفرستد، بوى بهشت را نشنود با آن كه بوى بهشت از پانصد ساله راه شنيده مى‏شود.
و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه به حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه فرمود كه: بشارت مى‏دهم تو را كه جبرئيل مرا خبر داد كه كسى كه از امت من صلوات بر من بفرستد و بعد از آن، صلوات بر آل من بفرستد درهاى آسمان براى او گشوده مى‏شود و ملائكه، هفتاد صلوات بر او مى‏فرستند، و اگر گناهكار باشد گناهانش مى‏ريزد چنانچه برگ از درختان مى‏ريزد؛ و حق تعالى مى‏فرمايد كه: لبيك اى بنده من و سعديك 5! تو را اجابت كردم و مدد و اعانت تو مى‏نمايم. و به ملائكه مى‏فرمايد كه: اى ملائكه من! شما هفتاد صلوات بر او فرستاديد؛ من هفتصد صلوات بر او مى‏فرستم. و اگر بر من صلوات بفرستد و بر اهل بيت من صلوات نفرستد، ميان صلوات او و آسمان، هفتاد حجاب به هم رسد؛ و حق تعالى فرمايد كه: لا لبيك و لا سعديك 6. اجابت تو نمى‏كنم و تو را مدد و اعانت نمى‏نمايم. اى ملائكه من! دعاى او را بالا مياوريد، مگر آن كه به پيغمبر من عترت7 او را ملحق گرداند. پس دعاى او پيوسته در حجاب8 است تا ملحق گرداند به من اهل بيت مرا.
و ظاهر احاديث معتبره آن است كه هر وقت كه نام مبارك آن حضرت مذكور شود صلوات بر او و بر آل اطهار فرستادن واجب است.
و در احاديث معتبره وارد است كه فرمود كه: كسى كه من نزد او مذكور شوم و صلوات بر من نفرستد كه گناهانش آمرزيده شود، پس او دور است از رحمت الهى.
و در حديث ديگر فرمود كه: بخيل و بدترين بخيلان كسى است كه من نزد او مذكور شوم و صلوات بر من نفرستد.
و در حديث ديگر فرمود كه: هر كه صلوات مرا فراموش كند راه بهشت را گم كرده است.
و به سند معتبر از مالك جُهَنى9 منقول است كه گفت: من گُلى به دست حضرت امام جعفر صادق عليه‏السلام دادم. حضرت گرفتند و بو كردند و بر ديده‏هاى خود گذاشتند و بعد از آن فرمودند كه: هر كه گلى را بگيرد و بو كند و بر چشمانش گذارد و بگويد: اللهم صل على محمد و ءال محمد، هنوز آن گل را بر زمين نگذاشته، خدا او را بيامرزد.

پى‏نوشتها:‌


1-   ترجمه: و سلام و درود و رحمت و بركات خداوند بر او و آنان و بر جانها و تنهايشان باد.
2-   خليل: دوست - دوستدار.
3-   ترجمه: درود خداوند و درود فرشتگانش و پيامبرانش و فرستادگانش و همه آفريدگانش بر محمد و خاندان محمد، و سلام و درود رحمت خداوند و بركاتش و بر او و آنان باد!
4-   سپاس و ستايش خداوند را كه پروردگار جهانيان است و سلام و درود خداوند بر محمد و اهل بيتش باد!
5-   لبيك... و سعديك: نداى تو را پاسخ مى‏گويم و تو را بسى يارى مى‏كنم.
6-   لا لبيك و لا سعديك: پاسخى به نداى تو نمى‏گويم و ياريت نمى‏كنم.
7-   عترت: خاندان - فرزندان - مقصود از عترت پيامبر، فرزندان اويند از سوى حضرت فاطمه (س) به همراه فاطمه.
8-   حجاب: پرده - پوشش.
9-   مالك جهنى: مالك بن اعين الجهنى الكوفى از اصحاب امامان باقر (ع) و صادق (ع) و از راويان حديث آنان.

نجم سيم: در بيان سبب مستجاب نشدن بعضى از دعاها

بدان كه چون حق سبحانه و تعالى وعده فرموده است كه دعاهاى بندگان خود را مستجاب گرداند، البته خُلف 1 در وعده الهى نمى‏باشد. پس اين كه بعضى از دعاها اثر استجابتش ظاهر نمى‏شود و به چند وجه جواب مى‏توان گفت:
{وجه} اول: آن كه چون حق تعالى حكيم عليم است كارهاى او البته منوط 2 به حكمت و مصلحت مى‏باشد. پس وعده‏اى كه فرموده مشروط به حكمت است، يعنى: اگر مصلحت شما باشد مستجاب مى‏كنم. چنانچه اگر كريمى گويد كه: هركه از من چيزى مى‏طلبد عطا مى‏كنم، و شخصى بيايد و گويد افعى كشنده‏اى به دست من بده، يا زهر قاتلى 3 را بده كه بخورم، و آن سائل ضرر آنها را نداند، و دادن به او موجب هلاك او گردد، البته عطا نكردن در چنين حالى به كرم انسب4 است؛ بلكه عطا كردن جور است. و ظاهر است كه اكثر آرزوهاى خلايق موجب ضرر ايشان است و نمى‏دانند و از روى جهالت سؤال 5 مى‏نمايند. و حضرت امام زين‏العابدين صلوات‏الله عليه در دعاى طلب حاجات صحيفه كامله به اين معنى اشاره فرموده كه: اى خداوندى كه متبدل نمى‏سازد حكمت او را وسيله‏ها.
اگر كسى گويد كه: هرگاه چنين باشد دعا چه فايده دارد؛ زيرا كه هرچه صلاح بندگان در آن است البته حق تعالى به عمل مى‏آورد؟ جواب مى‏گوييم كه: ممكن است كه يك امرى بدون دعا مصلحت در عطاى او نباشد، و مصلحت مشروط به دعا باشد.
پس امور بر سه قسم است: بعضى آن است كه بدون دعا مصلحت در عطاى آن هست؛ آن را بدون دعا كرامت مى‏فرمايد. و بعضى هست كه با دعا نيز مصلحت در دادن آن نيست؛ آن را مطلقا منع مى‏فرمايد. و بعضى هست كه با دعا مصلحت در عطاى آن هست، و بى‏دعا مصلحت نيست؛ چنين امرى عطايش موقوف به دعاست. و چون آدمى تميز ميان اين امور به عقل خود نمى‏تواند كرد بايد كه در جميع امور مُحتَمَله6 كه به عقل خود خوب داند دعا بكند، و اگر حاصل نشود از دعا مأيوس نشود و بداند كه البته صلاح او در آن چيز نبوده كه حق تعالى دعايش را مستجاب نكرده. با آن كه اصل دعا كردن عبادتى است بهترين عبادتها، و موجب قرب مى‏شود.
چنانچه حضرت صادق عليه‏السلام فرمود كه: دعا كن و مگو كه: آنچه مقدر شده است خواهد شد. به درستى كه دعا عبادت است.
و تفصيل اين كلام بعد از اين ان‏شاءالله مذكور خواهد شد.
وجه دويم: آن است كه هرچيز را شرطى چند مى‏باشد و مانعى چند مى‏باشد كه تا آن شرايط به عمل نيايد و آن موانع برطرف نشود، ثمره‏اى بر آن فعل مترتب نمى‏شود. مثل آن كه حق تعالى فرموده كه: نماز كنيد تا شما را بيامرزم. نماز را شرايط هست كه اگر بدون آن شرايط به عمل آورد مقبول نيست. پس اگر كسى نماز بى‏وضو بكند نماز نكرده است و مستحق آمرزش نيست. و همچنين مانعى چند، از تأثير مى‏دارد چنانچه فرموده‏اند كه نماز موجب قرب است. اگر كسى نماز كند و جميع قبايح را به جا آورد تأثير آن قبايح كه موجب بُعد و حرمان است مانع است از تأثير نماز در قرب.
و همچنين اگر طبيبى گويد كه ريوند 7 مُسهل است، يعنى اگر با شرايطى كه مقرر است بخورند و چيزى كه منافى عمل او باشد به جا نياورند، اسهال مى‏كند. پس اگر كسى ريوند را بدون سَحق8 كه يكى از شرايط عمل آن است، يا با يك مثقال ترياك 9 كه منافى10 عمل آن است بخورد و عمل نكند، گفته طبيب خطا نشده خواهد بود.
همچنين دعا را شرايط هست، چنانچه سابقا دانستى: از تضرع و زارى و اهتمام11 و خداشناسى و عبادت و ترك معاصى و خوردن حلال و تقديم12 حمد و ثنا و صلوات و غير اينها از شرايط و رفع موانعى كه گذشت. پس به هر يك از آنها كه اخلال كند و دعايش مستجاب نشود منافات با وعده الهى ندارد. و چون

پى‏نوشتها:‌


1-   خلف: عمل برخلاف وعده.
2-   منوط: وابسته.
3-   قاتل: كشنده.
4-   انسب: شايسته‏تر - مناسبتر.
5-   سؤال: درخواست.
6-   محتمله: مؤنث محتمل - داراى احتمال.
7-   ريوند: نوعى ريواس كه ريشه و برگهاى آن خاصيت طبى دارد. يكى از خاصيتهاى آن ايجاد لينت مزاج است.
8-   سحق: كوبيدن - نرم كردن.
9-   ترياك: شيره گياه خشخاش كه از مواد مخدر معروف است و در پزشكى كاربردهاى بسيار دارد. خوردن آن ايجاد يبوست مى‏كند
10-   منافى: برطرف كننده - ضد.
11-   اهتمام: كوشش.
12-   تقديم: مقدم داشتن.


اين معنى در ضمن احاديثى كه سابقا در باب شرايط مذكور شد به وضوح پيوسته و به همين اكتفا مى‏نماييم.
وجه سيم: آن است كه گاه هست كه حق تعالى دعايى را مستجاب مى‏فرمايد و مصلحت در تأخير آن مى‏داند؛ يا براى اين كه در اين وقت به او ضرر مى‏رساند، يا مى‏خواهد كه او دعا كند و درجات او در مراتب قرب زياده گردد، و اگر به زودى حاجت او را برآورد ترك دعا مى‏كند، و به آن درجات عاليه فايز نمى‏گردد. و بسا باشد كه حاجت مؤمنى را مستجاب گردانند، و بعد از چندين سال به او بدهند.
چنانچه منقول است كه از حضرت صادق عليه‏السلام پرسيدند كه: آيا مى‏شود كه دعاى كسى مستجاب شود و در رسانيدن به او تأخير شود؟ فرمود كه: بلى؛ تا بيست سال.
و در حديث ديگر فرمود كه: از وقتى كه موسى و هارون بر فرعون و قومش نفرين كردند و حق تعالى فرمود كه: دعاى شما مستجاب شد تا وقتى كه خدا فرعون را هلاك كرد چهل سال گذشت.
و به سند صحيح منقول است كه ابن ابى نصر به خدمت حضرت امام رضا صلوات‏الله عليه عرض نمود كه: چندين سال است كه از خدا حاجتى سؤال مى‏كنم و روا نمى‏شود و از دير شدن اين حاجت در دلم چيزى به هم رسيده. حضرت فرمود كه: اى احمد زينهار كه شيطان را بر خود راه مده كه تو را از رحمت خدا نااميد گرداند. به درستى كه حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام مى‏فرمود كه: به درستى كه مؤمن از حق تعالى حاجتى سؤال مى‏نمايد و خدا تأخير مى‏نمايد استجابت او را، براى اين كه دوست مى‏دارد شنيدن آواز دعا و ناله و زارى او را.
پس حضرت امام رضا عليه‏السلام فرمود كه: والله كه آنچه خدا تأخير مى‏كند و از مؤمنان منع مى‏فرمايد در دنيا، و در آخرت به ايشان مى‏دهد بهتر است از براى ايشان از آنچه در دنيا به ايشان مى‏دهد. به درستى كه حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام مى‏فرمود كه: سزاوار اين است كه دعاى مؤمن در هنگام نعمت و رخا1 مثل دعاى او باشد در وقت شدت و بلا. و چنين نباشد كه همين كه به او عطا كنند سست شود و دعا را كم كند. پس بايد كه مؤمن را هرگز از دعا ملال حاصل نشود. به درستى كه دعا را رتبه و منزلت عظيم نزد خدا هست. و بر تو باد به صبر كردن در بلاها و تنگيها، و طلب حلال نمودن، و صله رحم كردن.
و زينهار كه بپرهيز از عداوت نمودن و معارضه2 كردن با مردم. به درستى كه ما اهل بيت صله3 مى‏كنيم با كسى كه از ما قطع مى‏كند، و احسان مى‏كنيم با كسى كه با ما بدى مى‏كند. پس والله كه در اين امر عاقبت نيكو مشاهده مى‏نماييم. و بدان كه صاحب نعمت در دنيا اگر سؤالى كند و به او عطا كنند ديگر چيزى غير آن سؤال خواهد كرد و نعمت الهى در نظر او سهل خواهد شد. و چون نعمت الهى بر مسلمانى بسيار شد، او را خطر عظيم هست به جهت حقوقى كه خدا بر او واجب مى‏شود، و بيم آن هست كه فريفته شود و حقوق الهى را ادا ننمايد و موجب طغيان او گردد.
بگو به من كه اگر من سخنى به تو بگويم اعتماد بر گفته من خواهى كرد؟ گفتم: فداى تو گردم! اگر به فرموده تو اعتماد نكنم به گفته كه اعتماد خواهم كرد و حال آن كه تو حجت خدايى بر خلق؟ فرمود كه: پس اعتماد به فرموده خدا بيشتر داشته باش. به درستى كه خدا به تو وعده كرده است. آيا خدا نفرموده است كه: چون بندگان از تو سؤال نمايند از (حال) من، بگو كه من به ايشان نزديكم؛ مستجاب مى‏كنم دعاى دعاكننده‏اى كه مرا بخواند؟4 و مى‏فرمايد كه: نااميد مشويد از رحمت الهى.5 و مى‏فرمايد كه: خدا وعده مى‏كند شما را مغفرت عظيم از جانب خود و فضل بسيار.6 پس بايد كه اعتماد شما بر خدا زياده باشد از اعتماد بر ديگران. و در خاطر خود راه مدهيد بغير از گمان نيك به خداوند خود تا گناهان شما آمرزيده شود.
و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: بسيار است كه حق تعالى دعاى شخصى را مستجاب مى‏فرمايد و تأخير مى‏نمايد تا مدتى، تا او زياده دعا كند.
و در حديث ديگر فرمود كه: گاه هست كه بنده‏اى دعا مى‏كند، پس حق تعالى مى‏فرمايد به دو ملك كه موكل‏اند به او كه: من حاجت او را مستجاب كردم؛ وليكن الحال به او مدهيد تا او دعا كند، كه من دوست مى‏دارم كه آواز او را بشنوم. و گاه هست كه بنده‏اى دعا مى‏كند، پس حق تعالى مى‏فرمايد كه: زود حاجتش را بدهيد، كه من صداى او را دشمن مى‏دارم.
و در حديث ديگر فرمود كه: پيوسته مؤمن با خير و حالت نيكوست و اميدوار رحمت حق تعالى است، مادام كه استعجال نكند، كه نااميد شود و ترك دعا كند. راوى گفت كه: چگونه استعجال كند؟ فرمود كه: استعجال آن است كه گويد كه: اين قدر مدت دعا كردم و اجابت را نمى‏بينم.

پى‏نوشتها:‌


1-   رخا: آسايش - آسانى.
2-   معارضه: مقابه به مثل - ستيز - دشمنى.
3-   صله: پيوند - برقرارى ارتباط.
4-   بخشى از آيه 186 سوره بقره (2).
5-   بخشى از آيه 53 سوره زمر (39).
6-   بخشى از آيه 268 سوره بقره (2).
و به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: روزى حضرت ابراهيم خليل‏الرحمن1 در كوه بيت‏المقدس مى‏گذشت كه چراگاهى براى گوسفندان خود پيدا كند.
ناگاه صداى شخصى به گوشش رسيد. از پى صدا رفت. ديد كه شخصى مشغول نماز است و طولش دوازده شبر2 است. و چون فارغ شد حضرت خليل از او پرسيد كه: اى بنده خدا از براى كه نماز مى‏كنى؟ گفت: از براى خداى آسمان. حضرت ابراهيم پرسيد كه: آيا بغير تو كسى از قوم تو باقى مانده است؟ گفت: نه. پرسيد كه: خوراك تو از كجا به دستت مى‏آيد؟
گفت: در تابستان ميوه اين درخت را جمع مى‏كنم و در زمستان به آن معاش مى‏كنم. فرمود كه: منزلت در كجاست؟ اشاره به كوهى كرد كه در برابر بود. حضرت ابراهيم فرمود كه: مرا با خود نمى‏برى كه امشب با تو به سر بريم؟ گفت: در ميان راه آب عظيمى هست كه نمى‏توان گذشت. حضرت فرمود كه: تو چگونه عبور مى‏نمايى؟ گفت: بر روى آب راه مى‏روم.
حضرت فرمود كه: مرا با خود ببر؛ شايد كه خدا به من هم اين كرامت بفرمايد كه بر روى آب راه روم چنان كه به تو كرامت فرموده.
پس عابد دست حضرت را گرفت و با هم رفتند. چون به آن آب رسيدند هر دو بر روى آب روان شدند و گذشتند. چون به خانه عابد رسيدند حضرت ابراهيم فرمود كه: كدام روز عظيمتر است؟ عابد گفت كه: روز جزا كه مظالم بندگان را از يكديگر مى‏گيرند.
حضرت فرمود كه: بيا كه دست برداريم و خدا را بخوانيم كه ما را از شر آن روز ايمن گرداند. عابد گفت كه: دعاى مرا چه مى‏كنى؟ والله كه سه سال است كه براى مطلبى دعا مى‏كنم و هنوز مستجاب نشده است. حضرت ابراهيم فرمود كه: مى‏خواهى كه تو را خبر دهم كه براى چه دعاى تو را حبس كرده‏اند؟ گفت: بلى. فرمود كه: حق تعالى چون بنده را دوست مى‏دارد دعاى او را حبس مى‏نمايد و زود برنمى‏آورد تا او را بسيار مناجات كند و از جناب مقدس او سؤال نمايد و تضرع كند. و چون بنده‏اى را دشمن مى‏دارد دعايش را زود مستجاب مى‏كند يا نااميدى در دل او مى‏افكند كه ديگر دعا نكند.
بعد از آن فرمود كه: حاجت تو چه چيز بود؟ گفت كه: روزى گله گوسفندى بر من گذشت و پسرى نيكورويى با آن گله بود و آن پسر گيسوى مُشكبويى داشت. پرسيدم كه: اين گوسفندان از كيست؟ گفت: از ابراهيم خليل‏الرحمن. پس من دعا كردم كه: خداوندا اگر تو را در زمين خليلى و دوستى هست به من بنما. ابراهيم فرمود كه: خدا دعاى تو را مستجاب گردانيده. منم ابراهيم، دوست خداوند رحمان. پس حضرت با او معانقه3 فرمودند، و چون حضرت پيغمبر صلى‏الله عليه و آله مبعوث شدند مصافحه4 مقرر شد.
وجه چهارم: آن است كه حق سبحانه و تعالى بعضى از بندگان را كه حاجتى طلبند و صلاح ايشان در آن نباشد، اضعاف مُضاعَفه5 آن حاجت را در دنيا و آخرت به ايشان كرامت مى‏فرمايد. پس دعاى ايشان را رد نفرموده، و حاجت ايشان را بر وجه اكمل6 روا كرده است. چنانچه اگر كسى از پادشاهى فَلسى7 طلب نمايد و آن پادشاه در عوض جواهرى به او عطا كند كه صدهزار تومان8 قيمت آن باشد، هيچ عاقل نمى‏گويد كه حاجت او را رد كرده است؛ بلكه او را مدح مى‏كنند كه اضعاف9 اضعاف آنچه آن سائل طلبيده به او عطا فرموده.
پس در درگاه پادشاه پادشاهان، اين گدايان جاهل و سائلان نادان مطالب خسيسه10 را منظور نظر خود مى‏گردانند و از حق تعالى سؤال مى‏نمايند؛ و آن كريم على‏الاطلاق نعمتهاى بى‏انتها و رحمتهاى بى‏عَد و احصا11 در برابر عطا مى‏فرمايد، و قدر آنها را نمى‏دانند و از عدم حصول آن مطلب خسيس شكايت مى‏نمايند. اما آنچه در آخرت به ايشان كرامت مى‏فرمايد درجات رفيعه و مراتب عاليه بهشت است كه نامزد محرومان حاجات دنيا و ناكامان عرصه نيستى و فنا گردانيده.
چنانچه به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: به درستى كه گاه هست كه بنده‏اى در حاجتى خدا را مى‏خواند، و حق تعالى مى‏فرمايد كه: اجابت دعاى او را تأخير كنيد كه من مشتاق آواز و دعاى اويم. پس چون روز قيامت مى‏شود حق تعالى مى‏فرمايد كه: اى بنده من مرا خواندى در دنيا و اجابت تو را تأخير كردم، و فلان ثواب را به عوض براى تو مقرر ساخته‏ام. و در فلان حاجت ديگر مرا خواندى و اجابت تو را تأخير كردم، و فلان ثواب عظيم را به عوض به تو داده‏ام. پس آن مؤمن از بسيارى عطاها و ثوابها كه مشاهده نمايد آرزو كند كه كاشكى هيچ دعاى من در دنيا مستجاب نمى‏شد.

پى‏نوشتها:‌


1-   خليل‏الرحمن: دوست خداوند رحمن - دوست خداوند داراى مهر و بخشش بسيار و گسترده.
2-   شبر: وجب.
3-   معانقه: دست در گردن يكديگر انداختن - يكديگر را در آغوش كشيدن.
4-   مصافحه: دست دادن - دست در دست يكديگر گذاشتن.
5-   اضعاف مضاعفه: چندين برابر.
6-   بر وجه اكمل: به كاملترين وجه - به كاملترين صورت.
7-   فلس: پشيز - پول سياه - كم ارزشترين واحد پول.
8-   تومان: ده هزار دينار - ده هزار سكه طلا.
9-   اضعاف: چند برابر.
10-   مطالب خسيسه: جمع مطلب خسيس - درخواستهاى پست - درخواستهاى كوچك.
11-   بى‏عد و احصا: غيرقابل شمارش و محاسبه.
و اما آنچه در دنيا عطا مى‏فرمايد مراتب قرب و كمالات نامتناهى است كه لازم دعاست.
اى عزيز بدان كه حق سبحانه و تعالى بندگان نادان را از روى غايت لطف و مهربانى با طبع جهول1 ايشان مدارا مى‏نمايد، و به دام دانه خواهشهاى طبع سركش ايشان، از روى حكمت، ايشان را به ساحت كبرياى خود مى‏كشاند. چنانچه بلاتشبيه بازى را پادشاهى خواهد شكار كند، اگر اول به او گويد كه: بيا كه من تو را بر سر دست خود مى‏گيرم و شهباز2 اوج عزتت مى‏گردانم، هيچ فايده‏اى در تسخير او نمى‏كند. بلكه اول او را به طعمه و دانه، آشناى دام خود مى‏گرداند و چون قابل شد، بر روى دست خويشش جا مى‏دهد و به هر جايش كه مى‏فرستد به زودى برمى‏گردد.
و اگر پدر مهربان طفلى راخواهد كه به كسب علوم و حقايق فرستد، اگر صدهزار دليل و برهان براى او بگويد، فايده نمى‏كند. بلكه اول او را به جوز3 و مويز4 و وعده قباى رنگين و عباى زرين به مكتب آشنا مى‏كند، چون لذت فهم حقايق و حكمتها را يافت، به سياستهاى5 عظيم او را از آن شغل باز نمى‏توان داشت.
همچنين اين حيوانات عديم‏الشعور6 و طفل طبعان مغرور، چون فضيلتى و كمالى و لذتى و بهره‏اى بغير از خوردنى و پوشيدنى و دينار و درهم و خَيل7 و حَشَم8 و ساير لذات جسمانى نيافته‏اند، حكيم مطلق و كريم لايزال با نهايت رتبه عظمت و استغنا و جلال، ايشان را به درگاه خود خوانده، كه هرچه خواهيد از من بطلبيد، و نمك آش خود را از من بخواهيد، و سبزى طعام را از من بطلبيد؛ تا آن كه از اين راه رو به درگاه او آورند، و از بسيارى دعا و توسل و مناجات با نهايت بيگانگى، به مرتبه آشنايى و قرب فايز گردند، و لذت مناجات او بيابند، و از خلق رو برتافته در جميع امور رو به او داشته باشند.
زهى كرم بى‏انتها كه به دام و دانه نمك و سبزى به ساحت قرب خود مى‏رساند و به وسيله خواهشهاى نفسانى مقرب حضرت يزدانى مى‏گرداند؛ و آن جاهل نادان شبهه مى‏كند يا دلگير است كه حاجتم برآورده نشده است. ان الانسان لربه لكفور9 . مگر نمى‏دانى كه اصل دعا كردن عبادت است و در اين ضمن، بندگى خدا كرده‏اى، و با مالك‏الملوك مناجات كرده‏اى، و ثوابهاى آخرت تحصيل نموده‏اى، و پا بر بساط قرب خداوند جبار10 گذاشته‏اى، و خداوند عالم را انيس و همراز خود گردانيده‏اى، و به سمع يقين و ايمان لبيكها از عرش رفعت شنيده‏اى.
و اگر معنى مناجات و لذت آن را بفهمى و رازهاى نهانى را به گوش دل بشنوى و دلداريها و بنده نوازيهاى آن محبوب حقيقى را در هنگام تضرع و دعا ادراك نمايى، حاجتها و آرزوهاى خود را - بلكه خود را - گم خواهى كرد. اگر رخصت دخول مجلس پادشاهان عاجز دنيا بيابى و گوشه چشم التفاتى11 از ايشان ببينى، تمام حاجتهاى خود را فراموش مى‏كنى. هيهات، هيهات! جسم خاكى را همين بس نيست كه او را با جناب رب‏الارباب به مُشافهه12 رخصت مكالمه و عرض حاجت داده‏اند و كليدهاى خزاين رحمت را به زبانش سپرده‏اند و متكفل امور و مصالح او گرديده‏اند؟ و حضرت رب‏العزه مى‏فرمايد كه: تو دعا بكن و خير خود را به من بگذار، و او سركشى مى‏كند و از روى علم ناقص و جهل كامل خود بر آن جناب گستاخى مى‏كند و تحكم مى‏نمايد. اگر غفلت، عقلها را پريشان نكرده بود بايست كه كسى كه اين احاديث متواتره را بشنود كه حضرت عزت مى‏فرمايد كه: حاجت او را برمياوريد كه من آواز او را دوست دارم و مشتاق ناله اويم در ناكامى حاجت برنيامدن، از شوق به كام دل بميرد و ديگر دست جانش دامان خواهشى نگيرد.
چون سخن نازك شد و عبارت نارساست و مطلب وسيع است، سخن را مختصر كرده، ختم مى‏كنيم اين مبحث را به ذكر جماعتى كه دعاى ايشان مستجاب است، و جمعى كه دعاى ايشان مستجاب نيست.
به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: سه كس‏اند كه دعاى ايشان مستجاب است: كسى كه به حج بيت‏الله‏الحرام رود دعايش مستجاب است؛ پس نيك به احوال بازماندگانشان برسيد تا در حق شما دعا كنند. و كسى كه به جهاد فى‏سبيل‏الله رود، پس نيكو خلافت كنيد در اهل ايشان12 . و كسى

پى‏نوشتها:‌


1-   جهول: بسيار جاهل و نادان - اين واژه به عنوان صفتى براى انسان در آيه 72 سوره احزاب (33) به كار رفته است.
2-   شهباز: نوعى باز زيبا، قوى، خوش اندام و اغلب سفيد كه آن را براى شكار حيوانات ديگر اهلى مى‏كنند. رسم بوده است كه پادشاهان و بزرگان و شكارچيان آن را بر روى دست نگه مى‏داشته و در هنگام شكار پرواز مى‏داده‏اند.
3-   جوز: گردو.
4-   مويز: انگور سياه خشك شده - كشمش سياه.
5-   سياست: تنبيه.
6-   عديم‏الشعور: بى‏شعور - فاقد درك و فهم.
7-   خيل: گروه اسبان - گروه سواران كه به همراه صاحبان منصب به راه مى‏افتادند.
8-   حشم: خويشان و كسان و خدمتكاران و بندگان.
9-   ترجمه: انسان در برابر پروردگارش بسيار ناسپاس است (برگرفته از برخى آيات قرآن كريم).
10-   جبار: قاهر - مسلط - از صفات خداوند.
11-   التفات: توجه.
12-   مشافهه: گفت‏وگوى رو در رو.
13-   يعنى به جاى ايشان و در غياب ايشان نيكو به خانواده آنها رسيدگى كنيد.
كه بيمار باشد دعايش مستجاب است؛ پس او را به خشم مياوريد و دلتنگ مگردانيد.
و از حضرت امام محمد باقر صلوات‏الله عليه منقول است كه: پنج دعاست كه از پروردگار عالم محجوب نمى‏گردد: دعاى امام عادل، و دعاى مظلوم (حق تعالى به او مى‏فرمايد كه البته از براى تو انتقام مى‏كشم اگرچه بعد از مدتى باشد)، و دعاى فرزند صالح از براى پدر و مادرش، و دعاى پدر صالح از براى فرزندش، و دعاى مؤمن از براى برادر مؤمنش غايبانه (حق تعالى مى‏فرمايد كه: تو را دو برابر او كرامت كردم).
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: بپرهيزيد از نفرين مظلوم كه دعاى او را از حجابها مى‏گذرانند تا آن كه حق تعالى به سوى آن نظر مى‏فرمايد و مى‏گويد كه: بلند كنيد دعاى او را كه من مستجاب مى‏كنم. و بپرهيزيد از نفرين پدر كه از شمشير تندتر است.
و در حديث ديگر فرمود كه: چهار كس‏اند كه دعاى ايشان رد نمى‏شود تا آن كه درهاى آسمان براى ايشان گشوده مى‏شود و دعاى ايشان به عرش مى‏رسد: دعاى پدر از براى فرزند، و نفرين مظلوم بر ظالم، و دعاى كسى كه به عمره رفته باشد تا برگردد، و دعاى روزه‏دار تا افطار نمايد.
و از حضرت امام جعفر صادق صلوات‏الله عليه منقول است كه: سه دعاست كه از حق تعالى محجوب نمى‏گردد1: دعاى پدر براى فرزند اگر به او نيكى كند، و نفرين پدر بر فرزند اگر عاق2 او گردد؛ و نفرين مظلوم بر ظالم، و دعاى مظلوم براى كسى كه او را يارى كند و حق او را از ظالم بگيرد؛ و دعاى مؤمنى كه در حق برادر مؤمنى دعا كند كه با او مواسات3 و احسان كرده باشد براى خشنودى اهل بيت رسول صلوات‏الله عليهم، و نفرينى كه مؤمن بر كسى كند كه محتاج به او شده باشد و مضطر باشد و او قدرت بر مواسات و احسان به او داشته باشد و نكند.
و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: پنج كس‏اند كه دعاى ايشان مستجاب نيست: مردى كه حق تعالى طلاق زنش را به دست او گذاشته و آن زن او را آزار مى‏كند، و دارد مالى كه مَهر او را بدهد و او را رها كند، نمى‏كند و بر او نفرين مى‏كند؛ و شخصى كه غلامش سه مرتبه بگريزد، و او را نفروشد و بر او نفرين كند، يا چون بار ديگر بگريزد دعا كند كه خدا به او برگرداند؛ و شخصى كه در زير ديوار خم شده شكسته گذرد و تند نگذرد، و دعا كند كه بر سرش نيايد؛ و شخصى كه مالى به كسى قرض بدهد و گواه نگيرد، و دعا كند كه خدا مالش را به او رساند؛ و شخصى كه قدرت بر طلب روزى داشته باشد، و در خانه خود بنشيند و طلب نكند و گويد كه: خدايا مرا روزى بده.

بركات مؤمن براى خاندان و همسايگانش

يا أباذر ان الله يصلح بصلاح العبد ولده و ولد ولده4 و يحفظه فى دويرته و الدور حوله مادام فيهم.
اى ابوذر به درستى كه حق تعالى اصلاح مى‏كند به سبب صلاح و نيكى بنده‏اى فرزندانش را و فرزندان فرزندانش را، و حرمت او را رعايت مى‏فرمايد در اهل خانه‏هاى او و در خانه‏هاى همسايگان او مادام كه در ميان ايشان است (كه بلاها را از ايشان دفع مى‏نمايد، و عذاب خود را بر ايشان نازل نمى‏گرداند).
مُفاد5 اين كلمات شريفه ترغيب در صلاح و نيكى و عبادت و بندگى است، كه كسى كه بنده شايسته خداست خدا به بركت او فرزندانش را هم به صلاح و نيكى مى‏دارد كه نام خيرش در دنيا و آخرت باقى بماند، و ثمره نيكى ايشان به او عايد گردد، و به بركت او دفع بلا از خويشان و دوستان و همسايگان او مى‏فرمايد؛ بلكه به بركت نيكان دفع بلا از ديار ايشان مى‏فرمايد.
چنانچه به سند معتبر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: چون حق تعالى مى‏بيند اهل شهرى را كه ايشان از حد تجاوز مى‏كنند در نافرمانى و معصيت، و در آن شهر سه كس از مؤمنان صالح هستند، حق تعالى ايشان را ندا مى‏فرمايد كه: اى اهل معصيت من!
اگر در ميان شما نمى‏بودند اين مؤمنان كه با يكديگر به مال حلال من دوستى مى‏نمايند، و به صلاح و نيكى و عبادت خود، زمين و مسجدهاى مرا معمور6 مى‏دارند، و در سحَرها از ترس من استغفار مى‏نمايند، هرآينه عذاب خود را بر شما نازل مى‏گردانيم و پروا نمى‏كردم.

پى‏نوشتها:‌


1-   يعنى بالا مى‏رود و مورد قبول خداوند قرار مى‏گيرد.
2-   عاق: آزاردهنده - رنجاننده - مورد نفرت.
3-   مواسات: يارى - يارى مالى.
4-   مجلسى چنين اعرابگذارى كرده و همين درست است زيرا جمع و مفرد ولد يكسان است و صورت ديگر جمع آن - وُلد - كمتر مرسوم است (به كتب لغت مراجعه شود).
5-   مفاد: مفهوم - محتوا - مضمون.
6-   معمور: آباد.

در فضيلت نماز شب

يا أباذر ان ربك عز و جل يباهى الملائكه بثلاثه نفر: رجل فى أرض قفر، فيؤذن، ثم يقتم، ثم يصلى. فيقول ربك للملائكه: انظروا الى عبدى؛ يصلى و لا يراه أحد غيرى. فينزل سبعين ألف ملك يصلون وراءه. و يستغفرون له الى الغد من ذلك اليوم. و رجل قام من الليل فصلى وحده، فسجد و نام و هو ساجد.
فيقول‏تعالى: انظروا الى عبدى: روحه عندى و جسده ساجد. و رجل فى زحف يفر أصحابه و يثبت هو يقاتل حتى يقتل.
اى ابوذر به درستى كه پروردگار عزيز و بزرگوار تو مباهات مى‏نمايد با ملائكه به سه نفر: اول؛ شخصى كه در بيابانى تنها اذان و اقامه بگويد و نماز گزارد. پس پروردگار تو به ملائكه مى‏فرمايد كه: نظر كنيد به سوى بنده من كه نماز مى‏گزارد و هيچ كس غير از من او را نمى‏بيند و بر نماز او اطلاع ندارد. پس حق تعالى هفتادهزار ملك را فرو مى‏فرستد كه در عقب او نماز گزارند و از براى او استغفار نمايند تا فرداى آن روز.
و دويم؛ شخصى كه در شب برخيزد و نماز شب بگزارد تنها. پس به سجده رود و در سجده خوابش ببرد. در آن حال حق تعالى به ملائكه مى‏فرمايد كه: نظر كنيد به سوى بنده من كه روحش نزد من است و بدنش در سجده است.
و سيم؛ شخصى كه در جنگى باشد كه در راه خدا جهاد كند و رفيقانش بگريزند و او ثابت قدم بماند و قِتال 1 كند تا شهيد شود.
بدان كه احاديث در مدح اخفا2 و پنهان كردن عبادت وارد شده است. چنانچه به سند معتبر از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هرچند عبادت مخفى‏تر است اجرش بيشتر است. و در حديث ديگر وارد شده است كه: عمل صالح را چون بنده از خلق پنهان مى‏كند و مخفى مى‏دارد، خدا البته آن را براى مردم ظاهر مى‏گرداند كه او را در دنيا زينت بخشد؛ با آنچه ذخيره فرموده است از براى او از ثواب آخرت. و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: محبوبترين اعمال نزد حق سبحانه و تعالى نماز است؛ و آن آخر وصيت پيغمبران است. پس چه بسيار نيكوست كه شخصى غسل كند يا وضو بسازد و وضو را كامل به جا آورد. پس به كنارى رود كه هيچ انسى3 او را نبيند.
پس حق تعالى بر او مطلع گردد كه گاهى در ركوع است و گاهى در سجود. به درستى كه بنده هرگاه سجده كند و سجده را طول دهد شيطان فرياد مى‏كند كه: واويلاه4 ! فرزندان آدم اطاعت خدا نمودند و من عصيان او كردم؛ و ايشان سجده كردند و من از سجده ابا كردم.
و احاديث بسيار دلالت مى‏كند بر اين كه عبادات واجبه را مانند نماز واجب و زكات واجب و غير آن علانيه 5 كردن بهتر است كه آدمى متهم به ترك واجبات نشود و موجب رغبت ديگران گردد. و ايضا ريا در آن بسيار نمى‏باشد چون حق لازم واجب است، و در اداى حقوق لازمه چندان فخرى و ريايى نمى‏باشد.
چنانچه به سند معتبر از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: هرچه را خدا فرض و واجب گردانيده، علانيه كردنش بهتر است از پنهان كردن؛ و هرچه سنت 6 باشد پنهان كردنش بهتر است از علانيه كردن. و اگر كسى زكات مالش را بر دوش بگيرد و علانيه قسمت نمايد، هرآينه نيكو و جميل خواهد بود.
و بر اين مضمون احاديث بسيار است خصوصا نماز واجب به جماعت واقع ساختن و در مساجد و مجامع به جا آوردن فضيلت نامتناهى دارد. پس احاديثى كه در باب اخفاى عبادت واقع شده است مراد از آنها عبادتهاى سنت است، يا مراد آن است كه از باب سُمعه 7 خود به مردم نشنواند و افتخار به آنها نكند.
و آنچه در اين حديث وارد شده است چون مشتمل بر اذان و اقامه است بر نماز سنت حمل نمى‏توان نمود. زيرا كه در نماز سنت اذان و اقامه بدعت است. پس حمل مى‏كنيم بر اين كه در صورتى كه در چنين صحرايى تنها مانده باشد و با وجود تنهايى خدا را فراموش نكند و با آداب و شرايط متوجه عبادت شود، حق تعالى به سبب اين كه اذان و اقامه گفته تدارك8 او مى‏فرمايد و ملائكه را براى او مى‏فرستد كه به او اقتدا كنند تا از ثواب جماعت نيز محروم نباشد. نه اين كه آدمى خود دانسته ترك جماعت كند و به صحرايى رود كه كسى نباشد و خود را فضيلت جماعت محروم گرداند.
و بدان كه نماز شب سنت و طريقه پيغمبران و دوستان خداست، و مشتمل بر فضايل بى‏انتهاست، و هنگام راز گفتن با قاضى‏الحاجات9 است. و چون آدمى را در روز به سبب متوجه شدن به مشاغل دنيوى تشويق بسيار در خاطر به هم مى‏رسد، در اعمال روز حضور قلب كمتر مى‏باشد. و چون مردم نيز بر افعال اين كس مطلع مى‏گردند اخلاص در آن دشوار است. و چون آدمى در اول شب خوابيد، چون برمى‏خيزد در آخر شب، نفس از خيالات و وساوس خالى است و حضور قلب آسانتر است و چون كسى چندان مطلع نيست عمل به اخلاص نزديكتر است. چنانچه حق تعالى مى‏فرمايد كه: ان ناشئه الليل هى أشد

پى‏نوشتها:‌


1-   قتال: جنگ - مبارزه.
2-   اخفا: مخفى كردن - پنهان كردن.
3-   انس: انسان.
4-   واويلاه: اى واى!
5-   علانيه: آشكارا.
6-   سنت: مستحب.
7-   سمعه: انجام دادن كارى به خاطر آن كه ديگران بشنوند (و او را تحسين كنند).
8-   تدارك: جبران كمبود.
9-   قاضى‏الحاجات: (بخوانيد: قاض الحاجات) برآورنده درخواستها.
وطئا و أقوم قيلا.1 كه ترجمه‏اش آن است كه: به درستى كه نفسى كه در شب به عبادت الهى قيام مى‏نمايد (يا: عبادتى كه در شب حادث مى‏شود، يا: ساعتها كه در شب ناشى مى‏شوند) ثبات قدم ورزيدن در آن دشوارتر است (چون ترك خواب نمودن و به عبادت برخاستن دشوار است، يا آن كه موافقت دل با زبان در آن بيشتر است و دل خبر دارد از آنچه بر زبان جارى مى‏گردد) و سخنش درست‏تر است (يعنى دعواى اخلاص در بندگى خدا كه مى‏نمايد صادقتر است).
چنانچه از حضرت صادق عليه‏السلام در تفسير اين آيه وارد شده كه: مراد آن است كه آدمى برخيزد از رختخواب خود، و غرضش رضاى خدا باشد و غير او منظورش نباشد با آن كه حق تعالى را در آن تاريكى شب نورها و فيضها و رحمتها هست كه لذت آنها را متعبدان2 مى‏يابند.
و به اسانيد بسيار از نبى و ائمه اطهار صلوات‏الله عليه منقول است كه: شرف مؤمن برخاستن اوست به نماز شب، و عزت مؤمن بازداشتن شر خود است از مردم.
و از حضرت صادق عليه‏السلام مروى است كه: بر شما باد به نماز شب. به درستى كه آن سنت پيغمبر شماست، و دأب3 صالحان پيش از شماست، و دفع كننده دردهاست از بدنهاى شما.
و فرمود كه: نماز شب رو را سفيد مى‏كند و خوشبو و خوشخو مى‏گرداند و سبب مزيد4 روزى مى‏گردد.
و در حديث ديگر فرمود كه: مال و فرزندان زينت زندگانى دنياست و هشت ركعت نماز كه بنده در آخر شب مى‏گزارد زينت آخرت است.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت صادق عليه‏السلام آمد و شكايت از احتياج و بيچيزى كرد و افراط كرد در شكايت تا آن كه نزديك بود كه از گرسنگى شكايت كند. حضرت فرمودند كه: آيا نماز شب مى‏گزارى؟ گفت: بلى. حضرت به اصحاب التفات نمودند و فرمودند كه: دروغ مى‏گويد كسى كه دعوى مى‏كند كه نماز شب مى‏كنم و در روز گرسنه است. حق تعالى نماز شب را ضامن قوت5 روز گردانيده است.
و حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه فرمود كه: نماز شب موجب صحت بدن است، و سبب خشنودى پروردگار مى‏شود، و تمسك به اخلاق پيغمبران است، و متعرض شدن6 رحمت الهى است.
و از حضرت صادق عليه‏السلام منقول است كه: گاه هست كه بنده برمى‏خيزد در شب، و خواب بر او غالب مى‏شود و او را به جانب راست و چپ ميل مى‏دهد و ذَقَنش 7 به سينه‏اش مى‏چسبد. پس حق تعالى امر مى‏فرمايد كه درهاى آسمان را مى‏گشايند و به ملائكه مى‏فرمايد كه: نظر كنيد به سوى بنده من كه چه زحمت به خود مى‏رساند در تقرب جستن به من در چيزى كه بر او واجب نگردانيده‏ام. و از من اميد يكى از سه چيز دارد كه: يا گناهش را بيامرزم، يا توبه‏اش را تازه گردانم، يا روزيش را زياد كنم. اى ملائكه! شما را گواه مى‏گيرم كه هر سه را به او كرامت كردم.
و در حديث ديگر فرمود كه: نماز شب رو را نيكو مى‏كند، و خلق را نيكو مى‏كند، و آدمى را خوشبو مى‏كند، و روزى را زياده مى‏كند، و باعث اداى قرض مى‏شود، و غمها را زايل مى‏گرداند، و چشم را جلا مى‏دهد.
و در حديث ديگر فرمود كه: خانه‏هايى كه در آن خانه‏ها نماز شب مى‏كنند و تلائت قرآن در نماز شب مى‏كنند، اهل آسمان را روشنى مى‏دهد چنانچه ستاره‏هاى آسمان اهل زمين را روشنى مى‏دهند.
و به روايت ديگر فرمود در تفسير آن آيه كه حق تعالى مى‏فرمايد كه: حسنات و نيكيها، بديها و گناهان را برطرف مى‏كنند8 كه: مراد اين است كه نماز شب كه مؤمن مى‏كند گناهان روزش را برطرف مى‏كند.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: هركه را خدا نماز شب روزى فرمايد از مردان يا زنان، و برخيزد خالص از براى خدا و وضوى كامل بسازد و از براى خدا نماز كند با نيت صادق و دل سالم از بديها و بدن با خشوع و چشم گريان، حق تعالى در عقب او نُه صف از ملائكه مقرر فرمايد كه عدد آنچه در هر صفى از ملائكه باشند بغير خدا احصا9 نتواند نمود. و يك طرف هر صفى در مشرق باشد و طرف ديگر در مغرب. پس چون فارغ شود، به عدد آن ملائكه از براى او درجات بنويسد.

پى‏نوشتها:‌


1-   آيه 6 سوره مزمل (73).
2-   متعبد: عبادتگر - عابد.
3-   دأب: عادت.
4-   مزيد: افزونى - زيادى.
5-   قوت: خوردگى - غذا - روزى.
6-   متعرض شدن: در معرض قرار گرفتن.
7-   ذقن: چانه.
8-   بخشى از آيه 114 سوره هود (11).
9-   احصا: شمارش - محاسبه.
و به سند ديگر از آن حضرت صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: چون بنده در ميان شب تاريك با سيد 1 و خداوند خود خلوت كند و با او مناجات كند و راز بگويد 2، حق تعالى نورى در دل او ثابت گرداند. و هرگاه كه گويد: يارب! يارب! خداوند جليل بزرگوار او را ندا فرمايد كه: لبيك اى بنده من! از من سؤال كن تا عطا كنم، و بر من توكل كن تا امورت را كفايت نمايم. پس به ملائكه مى‏فرمايد كه: اى ملائكه نظر كنيد به سوى بنده من كه به خلوت و تنها به درگاه من آمده در ميان شب تاريك در هنگامى كه بَطالون3 از من غافل‏اند و غافلان در خواب‏اند. گواه باشيد كه گناه او را آمرزيدم.
و در حديث ديگر فرمود كه: جبرئيل پيوسته مرا به نماز شب وصيت مى‏فرمود تا آن كه گمان كردم كه نيكان امت من خواب نخواهند كرد كه مبادا نماز شب از ايشان فوت شود.
و فرمود كه: يا على سه چيز است كه موجب فرح و شادى مؤمنان است در دنيا: ملاقات كردن برادران مؤمن، و افطار نمودن از روزه، و تَهَجد كردن4 در آخر شب.
و فرمود كه: حق تعالى ابراهيم را خليل 5 خود گردانيد براى اين كه طعام بسيار به مردم مى‏خورانيد و در شب نماز مى‏كرد در هنگامى كه مردم در خواب بودند.
و به سند صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام منقول است كه: هر كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد بايد كه شب او به سر نيايد مگر با نماز وتر6 .
و منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه عرض نمود كه: يا اميرالمؤمنين من محروم شده‏ام از نماز شب. فرمود كه: تو مردى كه گناهان تو را در بند كرده است.
و حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله فرمود كه: دو ركعت نماز كه در ميان شب بكنم محبوبتر است نزد من از دنيا و آنچه در دنياست.
و از حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله منقول است كه: مادر سليمان به آن حضرت گفت كه: زينهار كه در شب خواب بسيار مكن كه بسيارى خواب در شب آدمى را در قيامت فقير مى‏گرداند.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلوات‏الله عليه آمد و از فضيلت نماز كردن در شب و قرآن خواندن در آن سؤال نمود. حضرت فرمود كه: بشارت با تو را؛ هر كه ده يك شب را از براى خدا نماز كند از روى اخلاص، و غرضش محض رضاى الهى باشد، حق تعالى به ملائكه فرمايد كه: براى اين بنده بنويسيد به عدد آنچه از آب رود نيل مى‏رويد از دانه و برگ، و به عدد هر درختى و بُنى 7 و شاخى و مَرغى 8 كه بر روى زمين مى‏رويد.
و كسى كه نه يك شب را نماز كند حق تعالى ده دعاى او را مستجاب گرداند و در قيامت نامه‏اش را به دست راستش دهد.
و كسى كه هشت يك شب را نماز كند خداوند عالميان ثواب شهيدى كه در جنگ ثابت مانده باشد و با نيت راست و درست جهاد كرده باشد تا شهيد شده باشد به او كرامت فرمايد و او را در اهل بيت و يارانش در قيامت شفاعت كرامت فرمايد.
و هر كه هفت يك شب را نماز كند، چون از قبرش مبعوث شود، رويش مانند ماه شب چهارده باشد و از صراط بگذرد با ايمنان.
و هر كه شش يك شب را نماز كند حق تعالى او را از توبه كاران بنويسد و گناهان گذشته او را بيامرزد.
و هر كه پنج يك شبى را نماز كند حق تعالى او را در قُبه9 ابراهيم خليل‏الرحمن در بهشت ساكن گرداند.
و هر كه چهار يك شب را نماز كند، در قيامت داخل اول فايزان10 و رستگاران باشد تا از صراط بگذرد مانند باد تند، و داخل بهشت شود بى‏حساب.
و هر كه سه يك شب را نماز كند هيچ ملكى نماند كه آرزوى منزلت او نزد خدا ننمايد. و در قيامت به او گويند كه: از هر درى از درهاى بهشت كه مى‏خواهى داخل شو.

پى‏نوشتها:‌


1-   سيد: آقا - سرور - كنايه از خداوند.
2-   راز گفتن: سخن گفتن پنهانى.
3-   بطالون: جمع بطال - بيكارگان - بيهوده‏گويان - آنها كه به كارهاى غيرمفيد مى‏پردازند.
4-   تهجد كردن: بيدار شدن در شب براى عبادت - شب زنده‏دارى.
5-   خليل: دوست.
6-   نماز وتر: يك ركعت نماز كه در پايان يازده ركعت نماز شب خوانده مى‏شود.
7-   بن: ريشه.
8-   مرغ: چمن - سبزه - علف.
9-   قبه: محلى كه سقفى گنبد مانند بر روى آن باشد - محل زندگى - هر قطعه از قطعه‏هاى زمين.
10-   فايز: رها شده - رهايى يافته - رستگار - پيروزمند.