| |
نجم سيم: در بيان سبب مستجاب نشدن بعضى از دعاها
بدان كه چون حق سبحانه و تعالى وعده فرموده است كه دعاهاى بندگان خود را مستجاب
گرداند، البته خُلف 1
در وعده الهى نمىباشد. پس اين كه بعضى از دعاها اثر استجابتش ظاهر نمىشود و به
چند وجه جواب مىتوان گفت:
پىنوشتها: 1- خلف: عمل برخلاف وعده. |
پىنوشتها:
1- رخا: آسايش - آسانى.
2- معارضه: مقابه به مثل - ستيز - دشمنى.
3- صله: پيوند - برقرارى ارتباط.
4- بخشى از آيه 186 سوره بقره (2).
5- بخشى از آيه 53 سوره زمر (39).
6- بخشى از آيه 268 سوره بقره (2).
و به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: روزى حضرت ابراهيم
خليلالرحمن1 در كوه
بيتالمقدس مىگذشت كه چراگاهى براى گوسفندان خود پيدا كند.
ناگاه صداى شخصى به گوشش رسيد. از پى صدا رفت. ديد كه شخصى مشغول نماز است و طولش
دوازده شبر2 است. و
چون فارغ شد حضرت خليل از او پرسيد كه: اى بنده خدا از براى كه نماز مىكنى؟ گفت:
از براى خداى آسمان. حضرت ابراهيم پرسيد كه: آيا بغير تو كسى از قوم تو باقى مانده
است؟ گفت: نه. پرسيد كه: خوراك تو از كجا به دستت مىآيد؟
گفت: در تابستان ميوه اين درخت را جمع مىكنم و در زمستان به آن معاش مىكنم. فرمود
كه: منزلت در كجاست؟ اشاره به كوهى كرد كه در برابر بود. حضرت ابراهيم فرمود كه:
مرا با خود نمىبرى كه امشب با تو به سر بريم؟ گفت: در ميان راه آب عظيمى هست كه
نمىتوان گذشت. حضرت فرمود كه: تو چگونه عبور مىنمايى؟ گفت: بر روى آب راه مىروم.
حضرت فرمود كه: مرا با خود ببر؛ شايد كه خدا به من هم اين كرامت بفرمايد كه بر روى
آب راه روم چنان كه به تو كرامت فرموده.
پس عابد دست حضرت را گرفت و با هم رفتند. چون به آن آب رسيدند هر دو بر روى آب روان
شدند و گذشتند. چون به خانه عابد رسيدند حضرت ابراهيم فرمود كه: كدام روز عظيمتر
است؟ عابد گفت كه: روز جزا كه مظالم بندگان را از يكديگر مىگيرند.
حضرت فرمود كه: بيا كه دست برداريم و خدا را بخوانيم كه ما را از شر آن روز ايمن
گرداند. عابد گفت كه: دعاى مرا چه مىكنى؟ والله كه سه سال است كه براى مطلبى دعا
مىكنم و هنوز مستجاب نشده است. حضرت ابراهيم فرمود كه: مىخواهى كه تو را خبر دهم
كه براى چه دعاى تو را حبس كردهاند؟ گفت: بلى. فرمود كه: حق تعالى چون بنده را
دوست مىدارد دعاى او را حبس مىنمايد و زود برنمىآورد تا او را بسيار مناجات كند
و از جناب مقدس او سؤال نمايد و تضرع كند. و چون بندهاى را دشمن مىدارد دعايش را
زود مستجاب مىكند يا نااميدى در دل او مىافكند كه ديگر دعا نكند.
بعد از آن فرمود كه: حاجت تو چه چيز بود؟ گفت كه: روزى گله گوسفندى بر من گذشت و
پسرى نيكورويى با آن گله بود و آن پسر گيسوى مُشكبويى داشت. پرسيدم كه: اين
گوسفندان از كيست؟ گفت: از ابراهيم خليلالرحمن. پس من دعا كردم كه: خداوندا اگر تو
را در زمين خليلى و دوستى هست به من بنما. ابراهيم فرمود كه: خدا دعاى تو را مستجاب
گردانيده. منم ابراهيم، دوست خداوند رحمان. پس حضرت با او معانقه3
فرمودند، و چون حضرت پيغمبر صلىالله عليه و آله مبعوث شدند مصافحه4
مقرر شد.
وجه چهارم: آن است كه حق سبحانه و تعالى بعضى از بندگان را كه حاجتى طلبند و صلاح
ايشان در آن نباشد، اضعاف مُضاعَفه5
آن حاجت را در دنيا و آخرت به ايشان كرامت مىفرمايد. پس دعاى ايشان را رد نفرموده،
و حاجت ايشان را بر وجه اكمل6
روا كرده است. چنانچه اگر كسى از پادشاهى فَلسى7
طلب نمايد و آن پادشاه در عوض جواهرى به او عطا كند كه صدهزار تومان8
قيمت آن باشد، هيچ عاقل نمىگويد كه حاجت او را رد كرده است؛ بلكه او را مدح
مىكنند كه اضعاف9
اضعاف آنچه آن سائل طلبيده به او عطا فرموده.
پس در درگاه پادشاه پادشاهان، اين گدايان جاهل و سائلان نادان مطالب خسيسه10
را منظور نظر خود مىگردانند و از حق تعالى سؤال مىنمايند؛ و آن كريم علىالاطلاق
نعمتهاى بىانتها و رحمتهاى بىعَد و احصا11
در برابر عطا مىفرمايد، و قدر آنها را نمىدانند و از عدم حصول آن مطلب خسيس شكايت
مىنمايند. اما آنچه در آخرت به ايشان كرامت مىفرمايد درجات رفيعه و مراتب عاليه
بهشت است كه نامزد محرومان حاجات دنيا و ناكامان عرصه نيستى و فنا گردانيده.
چنانچه به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: به درستى كه گاه هست
كه بندهاى در حاجتى خدا را مىخواند، و حق تعالى مىفرمايد كه: اجابت دعاى او را
تأخير كنيد كه من مشتاق آواز و دعاى اويم. پس چون روز قيامت مىشود حق تعالى
مىفرمايد كه: اى بنده من مرا خواندى در دنيا و اجابت تو را تأخير كردم، و فلان
ثواب را به عوض براى تو مقرر ساختهام. و در فلان حاجت ديگر مرا خواندى و اجابت تو
را تأخير كردم، و فلان ثواب عظيم را به عوض به تو دادهام. پس آن مؤمن از بسيارى
عطاها و ثوابها كه مشاهده نمايد آرزو كند كه كاشكى هيچ دعاى من در دنيا مستجاب
نمىشد.
پىنوشتها:
1- خليلالرحمن: دوست خداوند رحمن - دوست خداوند داراى مهر و بخشش
بسيار و گسترده.
2- شبر: وجب.
3- معانقه: دست در گردن يكديگر انداختن - يكديگر را در آغوش كشيدن.
4- مصافحه: دست دادن - دست در دست يكديگر گذاشتن.
5- اضعاف مضاعفه: چندين برابر.
6- بر وجه اكمل: به كاملترين وجه - به كاملترين صورت.
7- فلس: پشيز - پول سياه - كم ارزشترين واحد پول.
8- تومان: ده هزار دينار - ده هزار سكه طلا.
9- اضعاف: چند برابر.
10- مطالب خسيسه: جمع مطلب خسيس - درخواستهاى پست - درخواستهاى
كوچك.
11- بىعد و احصا: غيرقابل شمارش و محاسبه.
و اما آنچه در دنيا عطا مىفرمايد مراتب قرب و كمالات نامتناهى است كه لازم دعاست.
اى عزيز بدان كه حق سبحانه و تعالى بندگان نادان را از روى غايت لطف و مهربانى با
طبع جهول1 ايشان
مدارا مىنمايد، و به دام دانه خواهشهاى طبع سركش ايشان، از روى حكمت، ايشان را به
ساحت كبرياى خود مىكشاند. چنانچه بلاتشبيه بازى را پادشاهى خواهد شكار كند، اگر
اول به او گويد كه: بيا كه من تو را بر سر دست خود مىگيرم و
شهباز2 اوج عزتت
مىگردانم، هيچ فايدهاى در تسخير او نمىكند. بلكه اول او را به طعمه و
دانه، آشناى دام خود مىگرداند و چون قابل شد، بر روى دست خويشش جا مىدهد و به هر
جايش كه مىفرستد به زودى برمىگردد.
و اگر پدر مهربان طفلى راخواهد كه به كسب علوم و حقايق فرستد، اگر صدهزار دليل و
برهان براى او بگويد، فايده نمىكند. بلكه اول او را به جوز3
و مويز4 و وعده قباى
رنگين و عباى زرين به مكتب آشنا مىكند، چون لذت فهم حقايق و حكمتها را يافت، به
سياستهاى5 عظيم او
را از آن شغل باز نمىتوان داشت.
همچنين اين حيوانات عديمالشعور6
و طفل طبعان مغرور، چون فضيلتى و كمالى و لذتى و بهرهاى بغير از خوردنى و پوشيدنى
و دينار و درهم و خَيل7
و حَشَم8 و ساير
لذات جسمانى نيافتهاند، حكيم مطلق و كريم لايزال با نهايت رتبه عظمت و استغنا و
جلال، ايشان را به درگاه خود خوانده، كه هرچه خواهيد از من بطلبيد، و نمك آش خود را
از من بخواهيد، و سبزى طعام را از من بطلبيد؛ تا آن كه از اين راه رو به درگاه او
آورند، و از بسيارى دعا و توسل و مناجات با نهايت بيگانگى، به مرتبه آشنايى و قرب
فايز گردند، و لذت مناجات او بيابند، و از خلق رو برتافته در جميع امور رو به او
داشته باشند.
زهى كرم بىانتها كه به دام و دانه نمك و سبزى به ساحت قرب خود مىرساند و به وسيله
خواهشهاى نفسانى مقرب حضرت يزدانى مىگرداند؛ و آن جاهل نادان شبهه مىكند يا دلگير
است كه حاجتم برآورده نشده است. ان الانسان لربه لكفور9
. مگر نمىدانى كه اصل دعا كردن عبادت است و در اين ضمن، بندگى خدا كردهاى، و با
مالكالملوك مناجات كردهاى، و ثوابهاى آخرت تحصيل نمودهاى، و پا بر بساط قرب
خداوند جبار10
گذاشتهاى، و خداوند عالم را انيس و همراز خود گردانيدهاى، و به سمع يقين و ايمان
لبيكها از عرش رفعت شنيدهاى.
و اگر معنى مناجات و لذت آن را بفهمى و رازهاى نهانى را به گوش دل بشنوى و دلداريها
و بنده نوازيهاى آن محبوب حقيقى را در هنگام تضرع و دعا ادراك نمايى، حاجتها و
آرزوهاى خود را - بلكه خود را - گم خواهى كرد. اگر رخصت دخول مجلس پادشاهان عاجز
دنيا بيابى و گوشه چشم التفاتى11
از ايشان ببينى، تمام حاجتهاى خود را فراموش مىكنى. هيهات، هيهات! جسم خاكى را
همين بس نيست كه او را با جناب ربالارباب به مُشافهه12
رخصت مكالمه و عرض حاجت دادهاند و كليدهاى خزاين رحمت را به زبانش سپردهاند و
متكفل امور و مصالح او گرديدهاند؟ و حضرت ربالعزه مىفرمايد كه:
تو دعا بكن و خير خود را به من بگذار، و او سركشى مىكند و از روى علم ناقص
و جهل كامل خود بر آن جناب گستاخى مىكند و تحكم مىنمايد. اگر غفلت، عقلها را
پريشان نكرده بود بايست كه كسى كه اين احاديث متواتره را بشنود كه حضرت عزت
مىفرمايد كه: حاجت او را برمياوريد كه من آواز او را دوست
دارم و مشتاق ناله اويم در ناكامى حاجت برنيامدن، از شوق به كام دل بميرد و
ديگر دست جانش دامان خواهشى نگيرد.
چون سخن نازك شد و عبارت نارساست و مطلب وسيع است، سخن را مختصر كرده، ختم مىكنيم
اين مبحث را به ذكر جماعتى كه دعاى ايشان مستجاب است، و جمعى كه دعاى ايشان مستجاب
نيست.
به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: سه كساند كه دعاى ايشان
مستجاب است: كسى كه به حج بيتاللهالحرام رود دعايش مستجاب است؛ پس نيك به احوال
بازماندگانشان برسيد تا در حق شما دعا كنند. و كسى كه به جهاد فىسبيلالله رود، پس
نيكو خلافت كنيد در اهل ايشان12
. و كسى
پىنوشتها:
1- جهول: بسيار جاهل و نادان - اين واژه به عنوان صفتى براى انسان
در آيه 72 سوره احزاب (33) به كار رفته است.
2- شهباز: نوعى باز زيبا، قوى، خوش اندام و اغلب سفيد كه آن را
براى شكار حيوانات ديگر اهلى مىكنند. رسم بوده است كه پادشاهان و بزرگان و
شكارچيان آن را بر روى دست نگه مىداشته و در هنگام شكار پرواز مىدادهاند.
3- جوز: گردو.
4- مويز: انگور سياه خشك شده - كشمش سياه.
5- سياست: تنبيه.
6- عديمالشعور: بىشعور - فاقد درك و فهم.
7- خيل: گروه اسبان - گروه سواران كه به همراه صاحبان منصب به راه
مىافتادند.
8- حشم: خويشان و كسان و خدمتكاران و بندگان.
9- ترجمه: انسان در برابر پروردگارش بسيار ناسپاس است (برگرفته از
برخى آيات قرآن كريم).
10- جبار: قاهر - مسلط - از صفات خداوند.
11- التفات: توجه.
12- مشافهه: گفتوگوى رو در رو.
13- يعنى به جاى ايشان و در غياب ايشان نيكو به خانواده آنها
رسيدگى كنيد.
كه بيمار باشد دعايش مستجاب است؛ پس او را به خشم مياوريد و دلتنگ مگردانيد.
و از حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه منقول است كه: پنج دعاست كه از پروردگار
عالم محجوب نمىگردد: دعاى امام عادل، و دعاى مظلوم (حق تعالى به او مىفرمايد كه
البته از براى تو انتقام مىكشم اگرچه بعد از مدتى باشد)، و دعاى فرزند صالح از
براى پدر و مادرش، و دعاى پدر صالح از براى فرزندش، و دعاى مؤمن از براى برادر
مؤمنش غايبانه (حق تعالى مىفرمايد كه: تو را دو برابر او كرامت كردم).
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: بپرهيزيد از نفرين مظلوم كه دعاى
او را از حجابها مىگذرانند تا آن كه حق تعالى به سوى آن نظر مىفرمايد و مىگويد
كه: بلند كنيد دعاى او را كه من مستجاب مىكنم. و
بپرهيزيد از نفرين پدر كه از شمشير تندتر است.
و در حديث ديگر فرمود كه: چهار كساند كه دعاى ايشان رد نمىشود تا آن كه درهاى
آسمان براى ايشان گشوده مىشود و دعاى ايشان به عرش مىرسد: دعاى پدر از براى
فرزند، و نفرين مظلوم بر ظالم، و دعاى كسى كه به عمره رفته باشد تا برگردد، و دعاى
روزهدار تا افطار نمايد.
و از حضرت امام جعفر صادق صلواتالله عليه منقول است كه: سه دعاست كه از حق تعالى
محجوب نمىگردد1:
دعاى پدر براى فرزند اگر به او نيكى كند، و نفرين پدر بر فرزند اگر عاق2
او گردد؛ و نفرين مظلوم بر ظالم، و دعاى مظلوم براى كسى كه او را يارى كند و حق او
را از ظالم بگيرد؛ و دعاى مؤمنى كه در حق برادر مؤمنى دعا كند كه با او مواسات3
و احسان كرده باشد براى خشنودى اهل بيت رسول صلواتالله عليهم، و نفرينى كه مؤمن بر
كسى كند كه محتاج به او شده باشد و مضطر باشد و او قدرت بر مواسات و احسان به او
داشته باشد و نكند.
و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: پنج كساند كه دعاى ايشان مستجاب
نيست: مردى كه حق تعالى طلاق زنش را به دست او گذاشته و آن زن او را آزار مىكند، و
دارد مالى كه مَهر او را بدهد و او را رها كند، نمىكند و بر او نفرين مىكند؛ و
شخصى كه غلامش سه مرتبه بگريزد، و او را نفروشد و بر او نفرين كند، يا چون بار ديگر
بگريزد دعا كند كه خدا به او برگرداند؛ و شخصى كه در زير ديوار خم شده شكسته گذرد و
تند نگذرد، و دعا كند كه بر سرش نيايد؛ و شخصى كه مالى به كسى قرض بدهد و گواه
نگيرد، و دعا كند كه خدا مالش را به او رساند؛ و شخصى كه قدرت بر طلب روزى داشته
باشد، و در خانه خود بنشيند و طلب نكند و گويد كه: خدايا مرا روزى بده.
بركات مؤمن براى خاندان و همسايگانش
يا أباذر ان الله يصلح بصلاح العبد ولده و ولد ولده4
و يحفظه فى دويرته و الدور حوله مادام فيهم.
اى ابوذر به درستى كه حق تعالى اصلاح مىكند به سبب صلاح و نيكى بندهاى فرزندانش
را و فرزندان فرزندانش را، و حرمت او را رعايت مىفرمايد در اهل خانههاى او و در
خانههاى همسايگان او مادام كه در ميان ايشان است (كه بلاها را از ايشان دفع
مىنمايد، و عذاب خود را بر ايشان نازل نمىگرداند).
مُفاد5 اين كلمات
شريفه ترغيب در صلاح و نيكى و عبادت و بندگى است، كه كسى كه بنده شايسته خداست خدا
به بركت او فرزندانش را هم به صلاح و نيكى مىدارد كه نام خيرش در دنيا و آخرت باقى
بماند، و ثمره نيكى ايشان به او عايد گردد، و به بركت او دفع بلا از خويشان و
دوستان و همسايگان او مىفرمايد؛ بلكه به بركت نيكان دفع بلا از ديار ايشان
مىفرمايد.
چنانچه به سند معتبر از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: چون حق تعالى
مىبيند اهل شهرى را كه ايشان از حد تجاوز مىكنند در نافرمانى و معصيت، و در آن
شهر سه كس از مؤمنان صالح هستند، حق تعالى ايشان را ندا مىفرمايد كه: اى اهل معصيت
من!
اگر در ميان شما نمىبودند اين مؤمنان كه با يكديگر به مال حلال من دوستى
مىنمايند، و به صلاح و نيكى و عبادت خود، زمين و مسجدهاى مرا معمور6
مىدارند، و در سحَرها از ترس من استغفار مىنمايند، هرآينه عذاب خود را بر شما
نازل مىگردانيم و پروا نمىكردم.
پىنوشتها:
1- يعنى بالا مىرود و مورد قبول خداوند قرار مىگيرد.
2- عاق: آزاردهنده - رنجاننده - مورد نفرت.
3- مواسات: يارى - يارى مالى.
4- مجلسى چنين اعرابگذارى كرده و همين درست است زيرا جمع و مفرد
ولد يكسان است و صورت ديگر جمع آن - وُلد - كمتر مرسوم است (به كتب لغت مراجعه
شود).
5- مفاد: مفهوم - محتوا - مضمون.
6- معمور: آباد.
يا أباذر ان ربك عز و جل يباهى الملائكه بثلاثه نفر: رجل فى
أرض قفر، فيؤذن، ثم يقتم، ثم يصلى. فيقول ربك للملائكه: انظروا الى عبدى؛ يصلى و لا
يراه أحد غيرى. فينزل سبعين ألف ملك يصلون وراءه. و يستغفرون له الى الغد من ذلك
اليوم. و رجل قام من الليل فصلى وحده، فسجد و نام و هو ساجد.
فيقولتعالى: انظروا الى عبدى: روحه عندى و جسده ساجد. و رجل فى زحف يفر أصحابه و
يثبت هو يقاتل حتى يقتل.
اى ابوذر به درستى كه پروردگار عزيز و بزرگوار تو مباهات مىنمايد با ملائكه به سه
نفر: اول؛ شخصى كه در بيابانى تنها اذان و اقامه بگويد و نماز گزارد. پس پروردگار
تو به ملائكه مىفرمايد كه: نظر كنيد به سوى بنده من كه نماز مىگزارد و هيچ كس غير
از من او را نمىبيند و بر نماز او اطلاع ندارد. پس حق تعالى هفتادهزار ملك را فرو
مىفرستد كه در عقب او نماز گزارند و از براى او استغفار نمايند تا فرداى آن روز.
و دويم؛ شخصى كه در شب برخيزد و نماز شب بگزارد تنها. پس به سجده رود و در سجده
خوابش ببرد. در آن حال حق تعالى به ملائكه مىفرمايد كه: نظر كنيد به سوى بنده من
كه روحش نزد من است و بدنش در سجده است.
و سيم؛ شخصى كه در جنگى باشد كه در راه خدا جهاد كند و رفيقانش بگريزند و او ثابت
قدم بماند و قِتال 1
كند تا شهيد شود.
بدان كه احاديث در مدح اخفا2
و پنهان كردن عبادت وارد شده است. چنانچه به سند معتبر از حضرت رسول صلىالله عليه
و آله منقول است كه: هرچند عبادت مخفىتر است اجرش بيشتر است. و در حديث ديگر وارد
شده است كه: عمل صالح را چون بنده از خلق پنهان مىكند و مخفى مىدارد، خدا البته
آن را براى مردم ظاهر مىگرداند كه او را در دنيا زينت بخشد؛ با آنچه ذخيره فرموده
است از براى او از ثواب آخرت. و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: محبوبترين
اعمال نزد حق سبحانه و تعالى نماز است؛ و آن آخر وصيت پيغمبران است. پس چه بسيار
نيكوست كه شخصى غسل كند يا وضو بسازد و وضو را كامل به جا آورد. پس به كنارى رود كه
هيچ انسى3 او را
نبيند.
پس حق تعالى بر او مطلع گردد كه گاهى در ركوع است و گاهى در سجود. به درستى كه بنده
هرگاه سجده كند و سجده را طول دهد شيطان فرياد مىكند كه: واويلاه4
! فرزندان آدم اطاعت خدا نمودند و من عصيان او كردم؛ و ايشان سجده كردند و من از
سجده ابا كردم.
و احاديث بسيار دلالت مىكند بر اين كه عبادات واجبه را مانند نماز واجب و زكات
واجب و غير آن علانيه 5
كردن بهتر است كه آدمى متهم به ترك واجبات نشود و موجب رغبت ديگران گردد. و ايضا
ريا در آن بسيار نمىباشد چون حق لازم واجب است، و در اداى حقوق لازمه چندان فخرى و
ريايى نمىباشد.
چنانچه به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: هرچه را خدا فرض و
واجب گردانيده، علانيه كردنش بهتر است از پنهان كردن؛ و هرچه سنت
6 باشد پنهان كردنش بهتر است از علانيه كردن. و اگر كسى زكات مالش را
بر دوش بگيرد و علانيه قسمت نمايد، هرآينه نيكو و جميل خواهد بود.
و بر اين مضمون احاديث بسيار است خصوصا نماز واجب به جماعت واقع ساختن و در مساجد و
مجامع به جا آوردن فضيلت نامتناهى دارد. پس احاديثى كه در باب اخفاى عبادت واقع شده
است مراد از آنها عبادتهاى سنت است، يا مراد آن است كه از باب سُمعه
7 خود به مردم نشنواند و افتخار به آنها نكند.
و آنچه در اين حديث وارد شده است چون مشتمل بر اذان و اقامه است بر نماز سنت حمل
نمىتوان نمود. زيرا كه در نماز سنت اذان و اقامه بدعت است. پس حمل مىكنيم بر اين
كه در صورتى كه در چنين صحرايى تنها مانده باشد و با وجود تنهايى خدا را فراموش
نكند و با آداب و شرايط متوجه عبادت شود، حق تعالى به سبب اين كه اذان و اقامه گفته
تدارك8 او مىفرمايد
و ملائكه را براى او مىفرستد كه به او اقتدا كنند تا از ثواب جماعت نيز محروم
نباشد. نه اين كه آدمى خود دانسته ترك جماعت كند و به صحرايى رود كه كسى نباشد و
خود را فضيلت جماعت محروم گرداند.
و بدان كه نماز شب سنت و طريقه پيغمبران و دوستان خداست، و مشتمل بر فضايل
بىانتهاست، و هنگام راز گفتن با قاضىالحاجات9
است. و چون آدمى را در روز به سبب متوجه شدن به مشاغل دنيوى تشويق بسيار در خاطر به
هم مىرسد، در اعمال روز حضور قلب كمتر مىباشد. و چون مردم نيز بر افعال اين كس
مطلع مىگردند اخلاص در آن دشوار است. و چون آدمى در اول شب خوابيد، چون برمىخيزد
در آخر شب، نفس از خيالات و وساوس خالى است و حضور قلب آسانتر است و چون كسى چندان
مطلع نيست عمل به اخلاص نزديكتر است. چنانچه حق تعالى مىفرمايد كه:
ان ناشئه الليل هى أشد
پىنوشتها:
1- قتال: جنگ - مبارزه.
2- اخفا: مخفى كردن - پنهان كردن.
3- انس: انسان.
4- واويلاه: اى واى!
5- علانيه: آشكارا.
6- سنت: مستحب.
7- سمعه: انجام دادن كارى به خاطر آن كه ديگران بشنوند (و او را
تحسين كنند).
8- تدارك: جبران كمبود.
9- قاضىالحاجات: (بخوانيد: قاض الحاجات) برآورنده درخواستها.
وطئا و أقوم قيلا.1
كه ترجمهاش آن است كه: به درستى كه نفسى كه در شب به عبادت
الهى قيام مىنمايد (يا: عبادتى كه در شب حادث مىشود، يا: ساعتها كه در شب ناشى
مىشوند) ثبات قدم ورزيدن در آن دشوارتر است (چون ترك خواب نمودن و به عبادت
برخاستن دشوار است، يا آن كه موافقت دل با زبان در آن بيشتر است و دل خبر دارد از
آنچه بر زبان جارى مىگردد) و سخنش درستتر است (يعنى دعواى اخلاص در بندگى خدا كه
مىنمايد صادقتر است).
چنانچه از حضرت صادق عليهالسلام در تفسير اين آيه وارد شده كه: مراد آن است كه
آدمى برخيزد از رختخواب خود، و غرضش رضاى خدا باشد و غير او منظورش نباشد با آن كه
حق تعالى را در آن تاريكى شب نورها و فيضها و رحمتها هست كه لذت آنها را متعبدان2
مىيابند.
و به اسانيد بسيار از نبى و ائمه اطهار صلواتالله عليه منقول است كه: شرف مؤمن
برخاستن اوست به نماز شب، و عزت مؤمن بازداشتن شر خود است از مردم.
و از حضرت صادق عليهالسلام مروى است كه: بر شما باد به نماز شب. به درستى كه آن
سنت پيغمبر شماست، و دأب3
صالحان پيش از شماست، و دفع كننده دردهاست از بدنهاى شما.
و فرمود كه: نماز شب رو را سفيد مىكند و خوشبو و خوشخو مىگرداند و سبب مزيد4
روزى مىگردد.
و در حديث ديگر فرمود كه: مال و فرزندان زينت زندگانى دنياست و هشت ركعت نماز كه
بنده در آخر شب مىگزارد زينت آخرت است.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت صادق عليهالسلام آمد و شكايت از
احتياج و بيچيزى كرد و افراط كرد در شكايت تا آن كه نزديك بود كه از گرسنگى شكايت
كند. حضرت فرمودند كه: آيا نماز شب مىگزارى؟ گفت: بلى. حضرت به اصحاب التفات
نمودند و فرمودند كه: دروغ مىگويد كسى كه دعوى مىكند كه نماز شب مىكنم و در روز
گرسنه است. حق تعالى نماز شب را ضامن قوت5
روز گردانيده است.
و حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه فرمود كه: نماز شب موجب صحت بدن است، و سبب
خشنودى پروردگار مىشود، و تمسك به اخلاق پيغمبران است، و متعرض شدن6
رحمت الهى است.
و از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: گاه هست كه بنده برمىخيزد در شب، و خواب
بر او غالب مىشود و او را به جانب راست و چپ ميل مىدهد و ذَقَنش
7 به سينهاش مىچسبد. پس حق تعالى امر مىفرمايد كه درهاى آسمان را
مىگشايند و به ملائكه مىفرمايد كه: نظر كنيد به سوى بنده من كه چه زحمت به خود
مىرساند در تقرب جستن به من در چيزى كه بر او واجب نگردانيدهام. و از من اميد يكى
از سه چيز دارد كه: يا گناهش را بيامرزم، يا توبهاش را تازه گردانم، يا روزيش را
زياد كنم. اى ملائكه! شما را گواه مىگيرم كه هر سه را به او كرامت كردم.
و در حديث ديگر فرمود كه: نماز شب رو را نيكو مىكند، و خلق را نيكو مىكند، و آدمى
را خوشبو مىكند، و روزى را زياده مىكند، و باعث اداى قرض مىشود، و غمها را زايل
مىگرداند، و چشم را جلا مىدهد.
و در حديث ديگر فرمود كه: خانههايى كه در آن خانهها نماز شب مىكنند و تلائت قرآن
در نماز شب مىكنند، اهل آسمان را روشنى مىدهد چنانچه ستارههاى آسمان اهل زمين را
روشنى مىدهند.
و به روايت ديگر فرمود در تفسير آن آيه كه حق تعالى مىفرمايد كه:
حسنات و نيكيها، بديها و گناهان را برطرف مىكنند8
كه: مراد اين است كه نماز شب كه مؤمن مىكند گناهان روزش را برطرف مىكند.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: هركه را خدا نماز شب روزى فرمايد
از مردان يا زنان، و برخيزد خالص از براى خدا و وضوى كامل بسازد و از براى خدا نماز
كند با نيت صادق و دل سالم از بديها و بدن با خشوع و چشم گريان، حق تعالى در عقب او
نُه صف از ملائكه مقرر فرمايد كه عدد آنچه در هر صفى از ملائكه باشند بغير خدا احصا9
نتواند نمود. و يك طرف هر صفى در مشرق باشد و طرف ديگر در مغرب. پس چون فارغ شود،
به عدد آن ملائكه از براى او درجات بنويسد.
پىنوشتها:
1- آيه 6 سوره مزمل (73).
2- متعبد: عبادتگر - عابد.
3- دأب: عادت.
4- مزيد: افزونى - زيادى.
5- قوت: خوردگى - غذا - روزى.
6- متعرض شدن: در معرض قرار گرفتن.
7- ذقن: چانه.
8- بخشى از آيه 114 سوره هود (11).
9- احصا: شمارش - محاسبه.
و به سند ديگر از آن حضرت صلىالله عليه و آله منقول است كه: چون بنده در ميان شب
تاريك با سيد 1 و
خداوند خود خلوت كند و با او مناجات كند و راز بگويد
2، حق تعالى نورى در دل او ثابت گرداند. و هرگاه كه گويد:
يارب! يارب! خداوند جليل بزرگوار او را ندا فرمايد كه: لبيك اى بنده من! از
من سؤال كن تا عطا كنم، و بر من توكل كن تا امورت را كفايت نمايم. پس به ملائكه
مىفرمايد كه: اى ملائكه نظر كنيد به سوى بنده من كه به خلوت و تنها به درگاه من
آمده در ميان شب تاريك در هنگامى كه بَطالون3
از من غافلاند و غافلان در خواباند. گواه باشيد كه گناه او را آمرزيدم.
و در حديث ديگر فرمود كه: جبرئيل پيوسته مرا به نماز شب وصيت مىفرمود تا آن كه
گمان كردم كه نيكان امت من خواب نخواهند كرد كه مبادا نماز شب از ايشان فوت شود.
و فرمود كه: يا على سه چيز است كه موجب فرح و شادى مؤمنان است در دنيا: ملاقات كردن
برادران مؤمن، و افطار نمودن از روزه، و تَهَجد كردن4
در آخر شب.
و فرمود كه: حق تعالى ابراهيم را خليل
5 خود گردانيد براى اين كه طعام بسيار به مردم مىخورانيد و در شب
نماز مىكرد در هنگامى كه مردم در خواب بودند.
و به سند صحيح از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام منقول است كه: هر كه ايمان به
خدا و روز قيامت دارد بايد كه شب او به سر نيايد مگر با نماز وتر6
.
و منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه عرض نمود كه: يا
اميرالمؤمنين من محروم شدهام از نماز شب. فرمود كه: تو مردى كه گناهان تو را در
بند كرده است.
و حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمود كه: دو ركعت نماز كه در ميان شب بكنم
محبوبتر است نزد من از دنيا و آنچه در دنياست.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه: مادر سليمان به آن حضرت گفت كه:
زينهار كه در شب خواب بسيار مكن كه بسيارى خواب در شب آدمى را در قيامت فقير
مىگرداند.
و به سند معتبر منقول است كه: شخصى به خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه آمد
و از فضيلت نماز كردن در شب و قرآن خواندن در آن سؤال نمود. حضرت فرمود كه: بشارت
با تو را؛ هر كه ده يك شب را از براى خدا نماز كند از روى اخلاص، و غرضش محض رضاى
الهى باشد، حق تعالى به ملائكه فرمايد كه: براى اين بنده بنويسيد به عدد آنچه از آب
رود نيل مىرويد از دانه و برگ، و به عدد هر درختى و بُنى
7 و شاخى و مَرغى 8
كه بر روى زمين مىرويد.
و كسى كه نه يك شب را نماز كند حق تعالى ده دعاى او را مستجاب گرداند و در قيامت
نامهاش را به دست راستش دهد.
و كسى كه هشت يك شب را نماز كند خداوند عالميان ثواب شهيدى كه در جنگ ثابت مانده
باشد و با نيت راست و درست جهاد كرده باشد تا شهيد شده باشد به او كرامت فرمايد و
او را در اهل بيت و يارانش در قيامت شفاعت كرامت فرمايد.
و هر كه هفت يك شب را نماز كند، چون از قبرش مبعوث شود، رويش مانند ماه شب چهارده
باشد و از صراط بگذرد با ايمنان.
و هر كه شش يك شب را نماز كند حق تعالى او را از توبه كاران بنويسد و گناهان گذشته
او را بيامرزد.
و هر كه پنج يك شبى را نماز كند حق تعالى او را در قُبه9
ابراهيم خليلالرحمن در بهشت ساكن گرداند.
و هر كه چهار يك شب را نماز كند، در قيامت داخل اول فايزان10
و رستگاران باشد تا از صراط بگذرد مانند باد تند، و داخل بهشت شود بىحساب.
و هر كه سه يك شب را نماز كند هيچ ملكى نماند كه آرزوى منزلت او نزد خدا ننمايد. و
در قيامت به او گويند كه: از هر درى از درهاى بهشت كه مىخواهى داخل شو.
پىنوشتها:
1- سيد: آقا - سرور - كنايه از خداوند.
2- راز گفتن: سخن گفتن پنهانى.
3- بطالون: جمع بطال - بيكارگان - بيهودهگويان - آنها كه به
كارهاى غيرمفيد مىپردازند.
4- تهجد كردن: بيدار شدن در شب براى عبادت - شب زندهدارى.
5- خليل: دوست.
6- نماز وتر: يك ركعت نماز كه در پايان يازده ركعت نماز شب خوانده
مىشود.
7- بن: ريشه.
8- مرغ: چمن - سبزه - علف.
9- قبه: محلى كه سقفى گنبد مانند بر روى آن باشد - محل زندگى - هر
قطعه از قطعههاى زمين.
10- فايز: رها شده - رهايى يافته - رستگار - پيروزمند.