انسان شناسى

مركز تحقيقات اسلامى

- ۴ -


خلاصه 
همه موجودات جهان آفرينش بنا به غريزه ذاتى به نوعى در برابر هستى بخش يكتا كرنش كرده ، او را تسبيح مى گويند. در اين ميان ، انسان به عنوان اشرف مخلوقات وظيفه بس سنگين ترى دارد. غرض از آفرينش انسان به گواه قرآن كريم ، تنها بندگى خداوند بزرگ است .
اينكه خداوند غرض از افرينش انسان را به طور مستقيم به خودش نسبت مى دهد، مى رساند كه غرض از خلقت انسان فقط عبادت است .
عبادت و عبوديت هر دو به معناى تذلل همراه با تقديس است ، ولى عبادت در رساندن معنا رساتر است .
عبادت به دو معناست : عبادت به تسخير، و عبادت به اختيار. نوع اخير مخصوص انسان است كه داراى اختيار و شعور و آگاهى عقلانى است ، و از طريق عبادت خدا سزاوار پاداش اخروى مى شود.
همه اعمال و عبادات متعارف (و غير متعارف ) دينى در يك چيز بگونه اشتراك معنوى مشتركند، و آن : اظهار تذلل و تضرع به درگاه خداوند و فقط به او دلبستن و عشق ورزيدن ، و از غير او دل كندن و بريدن است .
يكى از علل مهم پرستش خدا شكرگزارى در برابر نعمتهايش مى باشد، و دو نعمت بزرگ آفرينش و هدايت انسان ، وظيفه شكرگزارى اش را نسبت به خدا سنگين تر مى كند. يكتايى خدا و عظمت بزرگى بينهايتش نيز اقتضا مى كند كه انسان در پيشگاه او سجده و كرنش كند و براى اينكه بتواند مسير تكامل و سازندگى را بپيمايد تا به هدف نهايى آفرينش خويش نايل آيد، بايد خدا را بپرستد. حس مذهبى و نياز فطرى انسان به پرستش معبود حقيقى ، نيز او را وامى دارد تا تنها خدا را بپرستد و فقط به او عشق بورزد.
پرسش
1-اينكه خداوند در قرآن كريم مساءله غرض از خلقت انسان را بدون واسطه به خودش نسبت داد چه چيزى را مى رساند؟
2-عبوديت و عبادت را تعريف كرده ، حقيقت عبادت را بيان كنيد.
3-انگيزه هاى عبادت را نام ببريد.
4-چگونه خداپرستى فطرى است ؟
درس پانزدهم : چگونگى بندگى خدا 
مظاهر طاعت و بندگى 
مظاهر طاعت و بندگى چيست ؟ به عبارت ديگر راههايى كه مى شود بندگى خدا را آشكار ساخت كدامند؟
يكى از ويژگيهاى آيين جهانى اسلام فراگير بودن آن است ، تا حدى كه درباره همه ابعاد زندگى انسان و شؤ ون فردى و اجتماعى او دستورات سازنده و قوانين حيات بخش و مترقى آورده است و آنها را با معيارها و مفاهيم بلند ارزشى همراه ساخته ، و به آنها قداست خاصى بخشيده است ، به اين معنا كه دستور داده انسانهاى مؤ من علاوه بر آنكه در هر عبادتى قصد قربت داشته باشند، در همه كارهاى روزمره و عادى اعم از گفتار و رفتار و خواب و خوراك و غير آنها نيز انگيزه خدايى و قصد قربت داشته باشند و به تعبير قرآن به كارها، رنگ و صبغه الهى بدهند،(152) و به اصطلاح از خلوص نيت برخوردار باشند. در اين صورت است كه تمام آن اعمال و رفتار، عبادت محسوب مى شوند، و داراى ارزش و اعتبار دينى - خدايى بوده موجب نزديكى انسان به خدا و نيل به مقام والاى عبوديت و بندگى مى شوند. چنانچه عكس آن نيز ثابت است ، به اين معنا كه اگر انسان نيت خود را در عبادات و اعمال ، خالص نكند، يا به آنها رنگ خدايى و دينى ندهد، نه تنها آن كارها و اعمال از ارزش دينى برخوردار نبوده و عبادت محسوب نمى شوند، بلكه حتى عبادات متعارف دينى او نيز از هرگونه ارزش معنوى و مطلوبيت دينى بدور خواهد بود. با اين بيان نتيجه مى گيريم كه راههاى طاعت و بندگى محدود نبوده و داراى دامنه وسيع و ابعاد گوناگونى مى باشد.
با اين حال در متون دينى روى برخى از اعمال دينى بخاطر اين كه راههاى بندگى در آنها ظهور و بروز بيشترى دارد، تاءكيد زيادى شده است كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1-نماز يكى از اعمال دينى است كه سفارش زيادى به آن شده و به عنوان ستون دين معرفى گرديده است . در صورتى كه نماز با تمام شرايط ظاهرى و باطنى اش انجام شود، كارهاى ديگر انسان را تحت تاءثير قرار مى دهد و در نهايت انسان را به دورى از فحشاء و منكرات و بالاخره به قلّه رفيع تقوا مى رساند. قرآن كريم مى فرمايد:
و اقم الصّلاة لذكرى (153)
و نماز را براى ياد من بپادار.
و در موردى اهميت دادن به نماز از اوصاف مردان الهى شمرده شده است :
رجال لا تلهيهم تجارة و لابيع عن ذكر اللّه و اقام الصّلاة و ايتاء الزّكاة (154)
مردانى كه هيچ تجارت و معامله اى آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زكات غافل نمى كند.
انّ الصّلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر (155)
همانا نماز از زشتيها و گناه باز مى دارد.
2-دعا: يكى از مظاهر بندگى خدا، دعا كردن و مناجات به درگاه ربوبى است . خداوند متعال در بسيارى از آيات قرآن با تاءكيد دستور به دعا كردن داده است .(156) سيره پيشوايان معصوم (ع ) نيز از اهميت و نقش سازنده آن در انسان حكايت مى كند. در اين راستا، رسول اكرم (ص ) در حديثى دعا را مخ عبادت (157) و امير مؤ منان على (ع ) آن را محبوبترين اعمال نزد خداوند ياد كرده است .(158)
3-تفكر: تفكر و انديشه درست ، زير بناى تعاليم آيين آسمانى اسلام مى باشد. انديشه اى كه انسان را از سرگردانى فكرى نجات بخشد، و در تصميم گيرى درست و انتخاب راه و روش سعادت آفرين يارى دهد. چنين انديشه اى است كه به فرموده پيامبر اسلام (ص ) از يك سال عبادت ارزشمندتر است ،(159) و به فرموده امام صادق (ع ) برترين عبادت به شمار مى آيد.(160)
4-انتظار فرج : انتظار ظهور حضرت مهدى (عج ) يكى از وظايف مهم ايمانى - اسلامى در عصر غيبت است ؛ به اين معنا كه هر مسلمانى موظف است ضمن دعا براى تعجيل فرج آن حضرت ، خود را براى ظهورش آماده سازد، و در حد توانش شرايط را براى آمدن آن بزرگوار مهيا كند.
در روايات معصومين (ع ) بويژه از رسول اكرم (ص ) و امام على (ع ) روايت شده است كه انتظار فرج بهترين عبادت خدا و محبوبترين اعمال نزد او مى باشد و نيز مردن به حالت انتظار فرج ، ثواب شهيد را دارد.(161)
5-كسب حلال : در روايات اسلامى ، درباره تحصيل روزى حلال و تاءمين معاش زن و فرزند از راههاى مشروع تاءكيد زياد شده ، تا جايى كه امام موسى كاظم (ع ) در روايتى جوينده رزق حلال را مانند مجاهد فى سبيل اللّه دانسته است .(162) رسول اكرم (ص ) نيز در اين زمينه فرمود:
العبادة سبعون جزءا، افضلها جزءا طلب الحلال (163)
عبادت هفتاد جزء دارد، كه بهترين جزء آن طلب روزى حلال است .(164)
موانع رسيدن به بندگى حقيقى 
عوامل مثبت زيادى موجب رشد و افزايش بندگى در انسان مؤ من مى شود، و در آمادگى او براى بهتر و عاليتر، مؤ ثر است . و از سوى ديگر مطلق گناهان نيز سد راه بندگى خدايند و عوامل منفى و آفات بندگى محسوب مى شوند. اگر انسان با آنها مبارزه نكند، و آفات را از مسير بندگى دور نسازد، تاءثير بدى در روح انقياد و اطاعت او به جا مى گذارد، و موجب كاسته شدن رغبت و اشتياق باطنى او به عبادت ، و در نتيجه سبب كاهش كمى و كيفى بندگى او مى شود و چه بسا مسير او را از خدا و پرستش وى تغيير دهد. در اينجا به برخى از آن موانع و آفات مهم بطور فشرده اشاره مى كنيم .
1-تكبر: آنچه از آيات و روايات به دست مى آيد، غرور يكى از زشت ترين صفات اخلاقى و نيز از بزرگترين آفات بندگى به شمار مى آيد، تا جايى كه خداوند بزرگ به كسانى كه از عبادت او تكبر ورزيده و در پيشگاه با عظمت الهى اش پيشانى ذلت و بندگى به خاك نسايند، وعده عذاب داده و فرموده است :
انّ الّذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنّم داخرين (165)
كسانى كه از عبادت من تكبر مى ورزند، بزودى با ذلت وارد دوزخ خواهند شد.
از جمله كسانى كه تكبر و غرور ورزيده وآثار زيانبار و جبران ناپذير آن دامنگيرش شده و بيكباره از مقام والاى خود محروم شد، ((ابليس )) بود. وى بر اثر تكبر و خود بزرگ بينى از فرمان الهى سرپيچى كرد و در نتيجه عبادت چند هزار ساله اش از بين رفت ، تا جايى كه به گواهى قرآن بر اثر تكبر كافر شده ، و سزاوار عذاب ابدى شده است .(166)
2-ريا: به همان نسبت كه اخلاص در عمل ، در قبولى اعمال و عبادات نزد خداوند نقش تعيين كننده دارد، آفت ريا و خودنمايى نيز در عدم قبولى آن نقش تعيين كننده دارد. همين بس كه خداوند رياكار را كافر معرفى كرده ، و براى هميشه از رستگارى و هدايت محروم دانسته و عبادت ريايى او را به بذرى تشبيه مى كند كه روى سنگ سختى كه لايه اى از خاك بر آن باشد پاشيده شود، و بارانى بر آن ببارد و آن را بشويد و محو كند و در نتيجه هيچ حاصلى نصيب صاحبش نشود.(167)
3-دنيا دوستى : از نظر اسلام دنياگرايى بطور مطلق نهى نشده ، بلكه اگر دنيا و نعمتهاى آن وسيله و ابزارى براى خدمت به همنوعان و كسب ثواب اخروى و كمالات معنوى باشد، بويژه مال و منال و زن و فرزند كه قرآن كريم آنها را شاخصهاى دنيا و مظاهر بارز آن معرفى كرده (168) اگر محبوب و هدف عالى و نهايى انسان واقع شود، و در نتيجه انسان به آن دلبستگى پيدا كند، مورد نكوهش قرار گرفته است . چنين انسانى در درونش بذر زشتيها و زمينه هاى گرايش به هر كار خلافى فراهم شده ، و نهادش محل تاخت و تاز اميال و وسوسه هاى شيطانى قرار مى گيرد.
اين دنيا دوستى در كلام امام چهارم على بن حسين (ع ) چنين معرفى شده است :
حبّ الدّنيا راءس كلّ خطيئةٍ (169)
دوستى دنيا سرآغاز هر خطا و زشتى است .
قرآن كريم چنين دنيا دوستى را عامل مهم غفلت و فراموشى از ياد خدا اعلان داشته ، و نسبت به خطر آن هشدار داده است :
يا ايّها الّذين امنوا لاتلهكم اموالكم و لااولادكم عن ذكر اللّه و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون (170)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اموال و فرزندان شما را از ياد خدا باز ندارد، و هر كس چنين كند زيانكار است .
4-حرامخوارى : در اسلام از مال حرام و اثرات منفى آن به زشتى ياد شده است . پيامبر اكرم (ص ) نقش مخرّب حرامخوارى در روح انسان را چنين ياد كرده است :
العبادة مع اكل الحرام كالبناء على الرّمل (171)
عبادت تواءم با خوردن مال حرام ، مانند ساختمان روى شنزار است .
همچنين فرمود: اگر كسى مال حرامى به دست آورد، (و با آن صدقه بدهد و بنده آزاد كند، و حج رود) خداوند صدقه و بنده آزاد كردن و حج او را قبول نمى كند.(172)
خلاصه  
با توجه به معيارى كه قران درباره عدالت خدا ارائه مى كند، اگر انسان در همه اعمال و رفتار و گفتار خويش انگيزه خدايى داشته باشد، و به قصد نزديكى به او آن اعمال را انجام دهد، همه آنها عبادت به حساب مى آيد. از اين رو، دامنه عبادت و بندگى بسيار وسيعتر از عبادتهاى متعارف دينى است و همه شؤ ون زندگى انسان را در بر مى گيرد.
نماز از مظاهر بارز اعمال دينى است كه اگر با شرايط انجام پذيرد انسان را از گناه دور مى سازد.
دعا كردن و مناجات با خدا و خلوت با او از راههاى ديگر طاعت و ارتباط معنوى است .
تفكر و انديشه درست و عميق كه چراغ راه خداشناسى ، و نيز نشانگر طريق هدايت و رستگارى باشد، از بهترين روشهاى عبادت و خداشناسى است . همچنين انتظار فرج امام عصر (عج )، از بهترين عبادتهاست .
موانع بسيارى ممكن است راهزن مؤ من در راه بندگى خدا شود و چه بسا اگر انسان با آنها مبارزه نكند موجبات گمراهى او را از مسير حق فراهم كند. از جمله آن موانع و آفات بزرگ تكبر و خود بزرگ بينى ، ريا، شرك در عبادت ، خوردن مال حرام ، دنيادوستى و وابستگى عملى به آن است ، كه بشدت از آن نهى شده است .
پرسش  
1-چگونه انسان مى تواند اعمال روزمره خويش را به عبادت تبديل كند؟
2-چند نمونه از مظاهر بندگى خدا را به اختصار بنويسيد.
3-چند نمونه از موانع راه بندگى را بنويسيد.
4-چگونه دنيادوستى مانع عبادت و بندگى مى شود؟
درس شانزدهم : آثار باطنى و ظاهرى بندگى (1) 
چنانچه گذشت بندگى ، راز آفرينش جن و انس و به عنوان مهمترين وظيفه انسان مطرح است . بر اين اساس ، خداوند متعال ، طاعت و عبادت خويش ‍ را بر بندگان واجب گردانيد و فرمان داد كه پيشانى ستايش و كرنش بر خاك بسايند و تنها يگانه معبود حقيقى را پرستش كنند، ليكن اين بدين معنا نيست كه خداوند به پرستش نياز دارد و عبادت انسان سودى عايد او مى كند. زيرا پروردگار يكتا، بى نياز مطلق و كمال مطلق و هستى بخش مطلق و فيّاض مطلق است . قرآن كريم مى فرمايد:
يا ايّها النّاس انتم الفقراء الى اللّه و اللّه هو الغنىّ الحميد (173)
اى مردم ! شما (همگى ) نيازمند به خدا هستيد، تنها خداوند است كه بى نياز و شايسته هرگونه ستايشى است .
حضرت على (ع ) نيز در اين زمينه فرمود:
غنيّا عن طاعتهم ، آمنا من معصيتهم ، لانّه لاتضرّه معصية من عصاه و لاتنفعه طاعة من اطاعه (174)
خداوند از بندگى شان بى نياز، و از نافرمانى آنها ايمن است ، زيرا گناه گناهكاران به او زيان نرساند، و طاعت و فرمانبردارى فرمانبرداران سودى عايد او نكند.
بنابراين ، آثار و پيامدهاى سودمند عبادت چه در اين دنيا و چه در سراى باقى تنها نصيب خود انسان مى شود، چه اينكه به گواه قرآن ، آثار نيك و بد اعمال تنها به انسان برمى گردد.
من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعليها (175)
هركس كار شايسته اى انجام دهد، براى خودش مى باشد، و هركس مرتكب كار زشتى شود، به زيان خودش اقدام كرده است .
با توجه به اين مقدمه به بررسى آثار پسنديده و ارزشمند بندگى خدا مى پردازيم .
يقين و معرفت  
بدون ترديد، بزرگترين اثر و فايده عبادت و تقوا، رسيدن انسان به مقام شامخ يقين با مراتب آن است ، كه از آن به ((معرفت شهودى )) و يا بصيرت دينى نيز تعبير مى شود. اين مرتبه مقامى بس والا و ارزشمند است كه جز با زحمت بسيار حاصل نمى شود و مرتبه كامل آن ، همان مرتبه نهايى ايمان است . قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد:
واعبد ربّك حتّى ياءتيك اليقين (176)
پروردگارت را عبادت كن تا يقين برايت حاصل شود.
مفسران درباره مراد از يقين دو نظريه ارائه كرده اند، يكى به معناى مرگ ، يعنى خدا را بندگى كن تا اينكه مرگت فرا رسد.(177) و ديگرى به معناى يقين قول دوم ، شاهد گفتار ماست . با اين وصف ، معناى آيه چنين مى شود: خدا را پرستش كن تا به يقين برسى . (178)
پس يقين ، ثمره مهم و اساسى عبادت ، و مرتبه كمال آن به حساب مى آيد. ناگفته نماند، اين بدان معنا نيست كه اگر بنده به مقام يقين رسيد، ديگر نيازى به عبادت ندارد، چنانچه برخى از فرقه هاى صوفيه چنين پندار باطلى دارند، بلكه مراد اين است كه راه رسيدن به يقين ، آن هم از نوع يقين شهودى ، عبادت تقوا و تزكيه نفس از زشتيهاى اخلاقى است ؛ چه اينكه اگر اتصال و ارتباط انسان با خدا از طريق عبادت ، حتى براى مدت كوتاهى قطع شود، بطور حتم نور ايمان و يقين او كاهش مى يابد.
ناگفته نماند، گرچه علم حصولى يا يقين استدلالى كه از راه برهان و استدلال نصيب انسان مى شود، كمال علمى به حساب مى آيد، ولى همان گونه كه عرفاى اسلامى مى گويند: پاى استدلاليان چوبين بود اين علم نسبت به نور يقين (يا معرفت شهودى و بصيرت ؛ ينى حاصل از عبادت و تقوا) مقدمه و وسيله محسوب مى شود.(179) از جمله آياتى كه بصراحت گواهى مى دهد كه راه دستيابى به نور يقين و بصيرت دينى تقوا و بندگى خداست ، آيه زير است :
يا ايّها الذين آمنوا ان تتّقوا اللّه يجعل لكم فرقانا... (180)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر تقواى الهى پيشه كنيد براى شما فرقان (ديده بصيرت ) قرار مى دهد.
معنايى كه در تفسير براى واژه فرقان آمده (قدرت تشخيص ميان حق و باطل و نيز روشن بينى معنوى و بصيرت دقيق و عميق دينى ، نسبت به كارهاى نيك و بد)(181) و معناى جامعى كه در روايت براى عبادت و تقوا بيان شده ،(182) همگى گوياى اين حقيقت است كه عبادت و تقوا بهترين و دقيقترين راه رسيدن به معارف دينى و حقايق معنوى ، و نيز آگاهيهاى غيبى است .
محبت و عشق 
يكى از آثار عبادت و يقين ، محبت و عشق به خداست ، زيرا تا انسان به چيزى معرفت پيدا نكند بدان عشق و محبت نمى ورزد، يعنى وقتى كه بنده ، محبوب حقيقى را شناخت ، و دريافت كه تنها او سزاوار بندگى و پرستش است ، به عبادتش مى پردازد و به اصطلاح از توحيد در ذات به توحيد در عبادت مى رسد، چه اينكه بر اثر شناخت ، شوق و رغبت به سوى خدا و نيز پيروى از دستورات او در انسان ايجاد مى گردد، و اين موجب اطاعت و بندگى او مى شود، چنانكه قرآن مى فرمايد:
اليه يصعد الكلم الطّيب و العمل الصّالح يرفعه (183)
سخنان پاكيزه به سوى او (خدا) بالا مى رود، و عمل صالح را بالا مى برد.
كلم الطيب يعنى اعتقاد حق و درست ، و عمل صالح ، يعنى عمل خالص و عبادتى كه براى خدا و به جهت بندگى او انجام شود. پس معناى آيه چنين مى شود: اعتقادات حق و درست (كه تصحيح كننده عمل است و) موجب پذيرش آن و نيز باعث قبولى اعمال صالح مى گردد.(184)
انسان مؤ من بر اثر استمرار عبادت و بندگى چنان غرق در محبت و عشق خدا مى گردد، و شعله هاى سركش عشق الهى درونش را مشتعل مى سازد كه از توحيد در ذات و عبادت ، به توحيد در محبت مى رسد، و در زمره كسانى قرار مى گيرد كه خداوند درباره آنها چنين فرمود:
و الّذين آمنوا اشدّ حبّا للّه ... (185)
آنان كه ايمان آورده اند شديدترين محبت (و عشق ) را به خدا دارند.
همچنين مصداق بارز اين حديث نبوى (ص ) مى شوند كه فرمود:
افضل النّاس من عشق العبادة فعانقها و احبّها بقلبه و باشرها بجسده (186)
از همه مردم برتر و بهتر در پرستش خدا كسى است كه به عبادت خدا عشق ورزد، و با آن درآويزد، و از صميم دل و عمق جانش آن را دوست بدارد، و با بدن (و اعضاى ظاهرى ) آن را انجام دهد.
اكسير عشق و محبت از چنان اهميت و ارزشى برخوردار است ، كه رسول اكرم (ص ) در دعايش آن را طلب كرده ، فرمود:
اللّهمّ ارزقنى حبّك و حبّ من يحبّك و حبّ ما يقرّبنى الى حبّك و اجعل حبّك احبّ الىّ من الماء البارد (187)
پروردگارا! دوستى خودت و دوستى كسى كه تو را دوست دارد، و دوستى عملى كه موجب دستيابى به محبت تو مى شود، روزى من گردان ، و دوستى خود را در نظر و ذائقه من از آب خنك لذيذتر و عزيزتر قرار ده .
نقل شده است كه شعيب پيامبر (ع ) بر اثر عشق و محبت خدا آن قدر گريست كه ديدگانش نابينا شد؛ خداى متعال نور چشمانش را باز گرداند، دوباره آن قدر گريست كه چشمانش بى فروغ شد؛ باز خداوند چشمانش را بينا ساخت ؛ تا چهار بار اين كار تكرار شد. سپس خداوند خطاب به وى فرمود: اى بنده ام شعيب ! تا كى به اين كار مى پردازى ؟ اگر از ترس آتش ‍ جهنم مى نالى ، تو را ايمن مى گردانم ، و اگر مشتاق بهشتى آن را به تو ارزانى مى دارم . عرض كرد: اى آقاى من ، مى دانى كه از ترس آتشت نمى نالم و از اشتياق بهشت نمى گريم ، بلكه اكسير محبت و عشقت دلم را ربوده و صبر و طاقتم را برده ، و شكيبايى ندارم ، مگر به وصال تو نايل آيم .
آن گاه خداى متعال بدو فرمود: اكنون كه براى وصال من مى گريى ، موسى بن عمران ، كليم خود را به خدمت تو مى گمارم !(188)
رسيدن به قرب الهى 
يكى ديگر از آثار بندگى ، رسيدن به مقام قرب الهى است ؛ چه اينكه تنها راه رسيدن به قرب خدا، بندگى و پرستش اوست . بنده مؤ من مى تواند از راه عبادت مسير طولانى رسيدن به قرب حق را نزديك كرده ، روحش را تا سر كوى دوست به پرواز درآورد و عروج كند و به خدا برسد؛ زيرا به فرموده پيامبر (ص ):
الصّلاة معراج المؤ من (189)
نماز معراج مؤ من است .
و نيز:
الصّلاة قربان كلّ تقى (190)
نماز نزديك كننده هر بنده پرهيزكارى به مقام قرب خداست .
انس و لذت معنوى
انسانى كه در سايه عبادت و بندگى ، به مقام قرب و انس خدا راه يافت و به محبت و عشق او رسيد، چنان در لذت معنوى و سرور روحى غرق مى شود كه به هيچ وجه حاضر نيست آن را با چيز ديگرى عوض كند. هر قدر محبت و انس بيشتر باشد، ثمره آن ، يعنى سرور و لذت معنوى افزونتر است ، تا آنجا لذت معنوى در كامش شيرين و گوارا مى شود كه همه لذتهاى دنيوى و اخروى نزد او بى اعتبار مى گردد؛ بحدى كه اگر بهشت و نعمتهاى آن را در عوض لذتهاى معنوى و بهجتهاى روحى به او بدهند، نمى پذيرد و به آن خشنود نمى شود.(191)
امام على بن حسين (ع ) در مناجات با خدا مى فرمايد:
پروردگارا! كيست كه شيرينى دوستى تو را بچشد و ديگرى را به جاى تو برگزيند؟ و كيست كه به قرب تو ماءنوس شود و از تو روى بگرداند؟ (192)
و نيز فرمود:
پروردگارا! چه بسيار شيرين است خاطرات الهام آميز ياد تو بر صفحات دلها و چقدر شيرين است سير به سوى تو به كمك انديشه در راههاى ناپيدا، و چقدر لذيذ است طعم محبت تو، و چقدر خوشگوار است شراب قرب و وصل تو. (193)
خلاصه 
خداوند به طاعت و پرستش ما نياز ندارد چون او بى نياز مطلق و سرچشمه هر قدرتى است ؛ بلكه اين انسان است كه از عبادتهاى خويش سود (دنيوى و اخروى ) مى برد.
يقين و معرفت ، بزرگترين اثر عبادت خداست . انسان در سايه بندگى خدا به يقين شهودى مى رسد، و به معارف ارزشمند الهى دست مى يابد و به حقايق و رازهاى نهان و آشكار جهان آگاه مى شود.
يكى از پيامدهاى عبادت و معرفت ، محبت و عشق ورزى انسان به خدا است ، زيرا انسان بر اثر بندگى خدا و تداوم آن ،
پيوند روحى و محبت قلبى به خدا پيدا مى كند و اندك اندك اين عشق و علاقه شديد تا جايى كه سراسر وجودش را فرا مى گيرد.
از ديگر آثار عبادت ، رسيدن به قرب الهى است . انسان از طريق پرستش ‍ خدا و قوى كردن ارتباط معنوى با او، فاصله ميان خويش و خدا را كم كرده ، به قربش نايل مى شود.
انس و لذت معنوى ، يكى ديگر از آثار بندگى خداست . چون انسان از طريق پرستش محبوب حقيقى و ايجاد رابطه باطنى ، با او انس مى گيرد، و كم كم به جايى مى رسد كه شيرينى ذكر حق را در كام خويش احساس مى كند و غرق در لذتهاى معنوى و روحى مى شود.
پرسش  
1-آيا عبادت انسان به خداوند سودى مى رساند. چرا؟
2-بزرگترين اثر بندگى خدا چيست ؟ به اختصار شرح دهيد.
3-چگونگى پرستش خدا موجب محبت ورزى انسان به او مى شود؟
4-راه رسيدن به قرب الهى را بنويسيد.
5-چگونگى بهره مندى و لذتهاى روحى انسان از راه عبادت را شرح دهيد.
درس هفدهم : آثار باطنى و ظاهرى بندگى (2) 
آرامش روحى 
يكى ديگر از آثار معنوى عبادت خدا، آرامش روحى و اطمينان خاطر است . انسان به وسيله عبادت ، با خدا پيوند و رابطه معنوى برقرار مى كند، و اين ارتباط موجب آرامش روان و كاهش فشارهاى روحى و اضطرابهاى درونى انسان مى شود. قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد:
الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر اللّه الا بذكراللّه تطمئن القلوب (194)
آنان كه ايمان آورده اند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام ) است ؛ آگاه باشيد با ياد خدا دلها آرام مى گيرد!
رسول خدا (ص ) با توجه به نقش سازنده نماز در تكامل روحى و آرامش ‍ باطنى انسان مى فرمايد:
جعلت قرّة عينى فى الصّلاة (195)
روشنى ديده (و آرامش روان ) من در نماز قرار داده شده است .
آن هنگامى كه اوقات نماز نزديك مى شد، به بلال مى فرمود: ارحنا يا بلال (196) اى بلال ! (با اذان گفتن ) ما را راحتى بخش ، يعنى اذان بگو تا به اقامه نماز بپردازيم ، و در سايه آن آرامش خاطر و انبساط روحى پيدا كنيم . شايد به خاطر نقش عبادات (بويژه نماز) در آرامش انسان است كه هنگام بروز حوادث بزرگ طبيعى مانند زلزله ، آفتاب و ماه گرفتگى ، بادهاى شديد و ترسناك خواندن دو ركعت نماز ((آيات )) واجب شده است ، زيرا انسان در چنين مواقعى دچار اضطراب روحى و ترس و وحشت شديد درونى مى شود، و سپس در سايه خواندن نماز و توجه به خدا، تعادل روحى خويش را به دست مى آورد.
دانشمندان بزرگ دنيا و در راءس آنان روانشناسان و جامعه شناسان مى گويند تنها راه نجات دنياى كنونى بويژه جامعه هاى غربى كه بر اثر دورى از خدا و معنويت ، دچار بحرانهاى شديد روحى و سقوط ارزشهاى اخلاقى شده اند، بازگشت به مذهب و پناه بردن به نيايش خدا در خلوتگاههاست .
به عنوان نمونه ، دانشمند بزرگ فرانسوى دكتر الكسيس كارل مى نويسد:
در سكوت اين پناهگاهها انسان مى تواند در حالى كه انديشه به سوى خدا در پرواز است ، عضلات و اعضايش را آرامش بخشد، روحش را سبكبار كند، و نيروى سنجش و تشخيص خويش را جلا دهد و قدرت تحمل زندگى دشوارى كه تمدن جديد بر دوش او بار كرده و به زانويش درآورده است ، به دست آورد. اجتماعاتى كه احتياج به نيايش را در خود كشته اند، بطور معمول از فساد و زوال مصون نخواهند بود.(197)
تجليات قلبى 
همان گونه كه گناه ، تيرگى و آلودگى و سياهى است ، و هرگاه انسانى به گناه روى آورد، ظلمت و تاريكى ، آيينه دلش را فرا مى گيرد، و از ياد حق غافل مى شود، پرهيز از گناه و روى آوردن به بندگى خدا و تحصيل تقوا، و پرهيزكارى نيز آيينه دل را صاف كرده ، جلا مى بخشد، و پاك و بى آلايش ‍ مى كند؛ و موجب مى شود تا حقايق آشكار و نهان جهان در دل بتابد، و حقيقت اسلام و ايمان و نبوت و ولايت و امامت برايش روشن شود؛ در اين هنگام ، انسان حقيقت وجود خويش و عظمت روحش را درك مى كند.
بالاتر از همه ، رخ يار بى همتا و جمال دل آراى حضرت حق در دل چنين بنده اى جلوه گر و نمايان مى شود، چه اينكه تنها جاى تجلى نور حق ، دلهاى مستعد و منزه از اغيار است .
امير مؤ منان على (ع ) در اين زمينه فرمود:
((خداوند ياد خود را جلاى دلها قرار داد، بدين وسيله دلها از پس كرى شنوا و از پس نابينايى و از پس سركشى و طغيان ، رام مى گردند. فرشتگان آنان را در ميان گرفته اند. آرامش بر دلهايشان فرود آمده است . درهاى ملكوت بر روى آنها گشوده شده است ... آن گاه كه خداوند را مى خوانند بوى مغفرت و گذشت الهى را استشمام مى كنند و كنار رفتن پرده هاى تاريك گناه را احساس مى كنند.(198)
محبوب دلها شدن 
ايمان و عبادت و تقوا، بنابر آنچه در آيات و روايات آمده است ، موجب محبوبيت انسان نزد خدا و خلق مى شود. قران كريم در اين باره مى فرمايد:
انّ الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات سيجعل لهم الرّحمن ودّا (199)
كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند، خداوند رحمان ، محبت آنها را در دلها مى افكند.
ايمان و عمل صالح ، جاذبه و كشش بسيار زيادى دارد، اعتقاد به يگانگى خدا و دعوت پيامبران و پايبندى عملى به دستورات الهى كه بازتابش در روح و فكر و گفتار و كردار انسان به صورت تقوا، پاكى و درستى ، امانت ، شجاعت ، ايثار و... تجلى مى كند، همچون نيروهاى مغناطيس ، جذب كننده و رباينده است و دلهاى ديگران را به خود جذب مى كند. اين در حقيقت نخستين پاداشى است كه خداوند به مؤ منان و صالحان مى دهد كه دامنه اش از دنيا به سراى ديگر نيز كشيده مى شود. در همين زمينه حديث زير از پيامبر گرامى اسلام (ص ) نقل شده است :
هنگامى كه خداوند كسى از بندگان خويش را دوست دارد، به فرشته بزرگش جبرئيل مى گويد: من فلان كس را دوست دارم ، او را دوست بدار. جبرئيل او را دوست مى دارد. سپس در آسمانها ندا مى دهد كه اى اهل آسمان ! خداوند فلانى را دوست دارد، او را دوست بداريد و به دنبال آن همه اهل آسمان او را دوست مى دارند. سپس پذيرش اين محبت در زمين نيز منعكس مى شود. (200)
اينكه در روايات بسيارى از طريق شيعه و سنى نقل شده كه آيه مزبور درباره محبت على و اهل بيت (ع ) او نازل شده ،(201) منافاتى با بيان بالا ندارد، زيرا نزول اين آيه درباره آنان به عنوان يك نمونه اتم و اكمل است ، و مانع تعميم آن به همه مؤ منان نمى شود.
ظهور كارهاى شگفت انگيز 
عبادت و تقوا و تهذيب نفس و خودسازى ، علاوه بر آنكه به گواهى آيات و روايات ، موجب سعادتمندى انسان و رسيدن به نعمتهاى بى پايان الهى در سراى باقى و بهشت برين ، و نيز نجات از عذاب ابدى جهنم مى شود، در اين دنيا نيز آثار ارزنده اى را در بر دارد، و آن : دستيابى مؤ من به قدرت بسيار زياد روحى و توانايى بر انجام كارهاى شگفت انگيز است ، كه از ديگران ساخته نيست . حضرت صادق (ع ) در اين زمينه فرمود:
العبوديّة جوهرة كنهها الرّبوبيّة (202)
بندگى خدا و پيمودن راه حق ، گوهرى است كه نهايت آن خداوندگارى (و قدرت و توانايى ) است .
مفسّر كبير قرآن علامه طباطبايى (ره ) درباره ((معرفت نفس )) و راههاى رسيدن به آن ، و نيز آثار ارزشمندى كه بر آن مترتب مى شود، ذيل آيه 105 از سوره مائده مى نويسد:
1-اين آيه مى رساند كه تنها راه هدايت و رشد و تعالى ، و دستيابى به سعادت مراقب نفس بودن ، و كشيك نفس كشيدن و دور نگه داشتن آن از زشتيها و پليديها، و پايبندى به دستورات الهى و انجام آنها، و به تعبير جامعتر: عبادت و تقوا مى باشد.
2-حاصل اين رياضت و مجاهدت و بندگى دستيابى به معرفت نفس و به فعليت درآوردن استعدادهاى انسانى و تعالى بخشيدن به آن ، و در نتيجه تقويت بنيه معنوى و تحصيل قدرت روحى است ، چنانكه شخص بر انجام كارهاى شگفت انگيز توانا مى شود مانند: مشاهده وقايع غيبى ، استجابت دعاها، شفاى بيمارانى كه درمان آنها از راه عادى ميسر نيست و نجات از حوادث و صحنه هاى خطرناك بطور معجزه آسا و نظاير آن .
3-همه ملتها و مذاهب و مسلكهاى گوناگون بر اين اصل اتفاق دارند كه تنها راه تقويت اراده و نفس ، و قدرت يافتن بر انجام كارهاى شگفت انگيز همانا رياضت كشيدن و تحصيل معرفت نفس است ؛ كه اين هم در رابطه با خدا معنا پيدا مى كند، و تنها قدرت لايزال الهى است كه چنين آثار بزرگى را براى تهذيب نفس و معرفت آن قرار داده است . از اين رو، گرچه انسانها اين راه را به طرق گوناگون طى كرده ، و از آن راهها به نتايج رياضت نفس خويش ‍ تا حدودى دست مى يابند، ولى همگى خواسته يا ناخواسته در طلب خدايند و آن را از ذات او مى طلبند، چون گمشده شان نزد خداى سبحان است و بس ؛ جز اينكه بعضى از راهها كوتاه بوده و در آن رشد و رستگارى نهفته است ، و راههاى ديگر طولانى بوده ، و به سعادت منتهى نمى شود، و بهره شان از اين زحمتهاى طاقت فرساى رياضت نفس ، همان آثار اندكى است كه از آنها بروز مى كند. بنابراين ، در صورتى اين راه به سرانجام سعادتمندانه منتهى مى شود كه در سايه تعاليم آسمانى اسلام تداوم يابد.(203)
ظهور خلافت الهى 
هرگاه بنده مؤ من ، راه بندگى خدا را تداوم بخشد و مراحل آن را يكى پس از ديگرى پشت سرگذاشته و بخوبى پيمود، و به تعبير قران ، راه رشد و كمال را درنورديد، و از اين رهگذر استعدادهاى متعالى نهفته در وجود خويش را بارور ساخت ، به مقام والاى انسانيت و شرافت ذاتى نايل مى آيد، و داراى اوصاف پسنديده و اخلاق نيكو، و به اصطلاح خداگونه مى شود و در نتيجه شايستگى لازم ، مقام خليفة اللهى را به دست مى آورد. چنين انسانى بقدر ظرفيت وجودى و استعداد و شايستگى روحى اخلاقى كه كسب كرده از اين مقام بسيار ارزشمند الهى برخوردار گشته و مظهر اسماء و صفات الهى و نيز مظهر اراده و قدرت بى همتاى ربوبى در زمين مى شود.
خداوند بزرگ در حديث قدسى خطاب به انسان مى فرمايد:
اى فرزند آدم ! من غنى و بى نياز هستم تو هم به دستورات من عمل كن ، تا تو را هم غنى كنم كه فقير نشوى ، اى فرزند آدم ! من زنده اى هستم كه (هرگز) نمى ميرم ، تو هم مرا اطاعت كن تا تو را زنده و جاودان كنم ؛ من به هر چيزى بگويم باش موجود مى شود، تو هم مرا اطاعت و بندگى كن تا اراده ات مانند اراده من (توانا و قوى ) گردد. (204)
خلاصه 
يكى از آثار عبادت و بندگى خدا، آرامش روحى و اطمينان خاطر است . انسان بر اثر اشتغال به ياد حق ، از نوعى تمركز فكرى برخوردار مى شود كه موجب آرامش روح و روان او شده ، وى را از پريشان حالى و اضطراب روانى رهايى مى بخشد.
بر اثر بندگى خدا آيينه دل از زنگار گناه و پليدى ، پاك مى شود و در نتيجه ، نور حق در آن مى تابد، و از اين طريق انسان از حقايق اسلام و معارف الهى آگاهى مى يابد.
از ديگر آثار مهم عبادت ، محبوب دلها شدن است ، چنانچه خداوند در قرآن كريم بر آن تصريح كرده است .
انسان در سايه بندگى خدا چنان توانايى روحى به دست مى آورد كه به انجام كارهاى شگفت انگيز، از قبيل تصرف در جهان هستى ، شفادادن بيماران لاعلاج و نجات دادن غيرعادى و معجزه آسا از حوادث كشنده ، دست مى زند، گرچه دستيابى به اين آثار براى غير سالك الى اللّه نيز تا حدودى ميسر است ، ليكن دوام ندارد، و تنها در سايه بندگى خدا تحت تعاليم اسلام تداوم دارد.
عبادت خدا و پيوستگى شديد معنوى به او، موجب شكوفايى استعدادهاى درونى انسان مى شود، و ما را به كمالات والاى روحى و فضايل و مكارم ارزشمند اخلاقى مى رساند. اين سبب مى شود كه بتواند مقام خليفة اللهى را كسب كند.
پرسش  
1-در فرمان پيامبر (ص ) به اذان گفتن بلال چه نكته اى نهفته است ؟
2-چگونه انسان بر اثر ذكر و عبادت خدا آرامش مى يابد؟
3-چگونه انسان در سايه بندگى خدا محبوب همگان مى شود؟
4-چگونگى ظهور كارهاى شگفت انگيز از انسان بر اثر عبادت و تقوا را به اختصار بنويسيد.
5-چگونه عبادت ، انسان را به مقام خليفة اللهى مى رساند؟.