حيوة القلوب جلد پنجم
امام شناسى

علامه مجلسى رحمة الله عليه

- ۷ -


فصل ششم : در بيان وجوب مودت و محبت اهل بيت عليه السلام است و آنكه مودت ايشان مزدرسالت است
حق تعالى مى فرمايد و لقدارسلنا رسلا من قبلك و جعلنا لهم ازواجا و ذرية ( 487) و مى فرمايد قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا ان الله غفور شكور ( 488)
شيخ طبرسى رحمه الله در تفسير اين آيه اولى روايت كرده است از ابن عباس كه : كافران سرزنش كردند حضرت رسول صلى الله عليه و آله را به بسيار تزويج كردن زنان ، و گفتند: اگر پيغمبر مى بود هر آينه مشغول مى كرد او را پيغمبرى از خواستن زنان ؛ پس اين آيه نازل شد. ( 489) و روايت كرده اند از حضرت صادق عليه السلام كه اين آيه را خواند پس اشاره نمود به سينه خود و گفت : مائيم بخدا سوگند ذريه رسول خدا صلى الله عليه و آله .( 490)
و در تفسير آيه دوم گفته است كه : اختلاف كرده اند در معنى صدر آيه بر چند قول : اول آنكه : سوال نمى كنيم در تبليغ رسالت مزدى مگر دوستى و محبت كردن در چيزى كه موجب قرب الهى باشد.
دوم آنكه : مراد آن باشد كه : مگر آنكه دوست داريد مرا در قرابتى كه با شما دارم .
سوم آنكه : نمى خواهم از شما بر رسالت مزدى مگر آنكه دوست داريد خويشان و عترت مرا، و حفظ نمائيد حرمت مرا در ايشان . و اين معنى منقول است از على بن الحسين عليه السلام و سعيد بن جبير و عمرو بن شعيب و امام محمد باقر عليه السلام و امام جعفر صادق عليه السلام و جماعتى . ( 491)
و در شواهد التنزيل روايت نموده است از ابن عباس كه : چون اين آيه نازل شد صحابه گفتند: يا رسول الله ! كيستند آن جماعت كه ما را امر كرده اند به دوستى ايشان ؟ حضرت فرمود كه : على و فاطمه و فرزندان ايشان .( 492)
و ايضا از ابو امامه باهلى روايت كرده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت كه : حضرت عزت خلق كرد پيغمبران را از درختهاى متفرق ، و مخلوق شديم من و على از يك درخت پس من اصلم و على فرع آن است و حسن و حسين ميوه هاى آنند و شيعيان ما برگهاى آنند، پس هر كه به شاخه اى از شاخه هاى آن بچسبد نجات مى يابد، و هر كه ميل كند از آن فرو مى رود در دركات عذاب الهى ، و اگر بنده اى عبادت كند خدا را در ميان صفا و مرده هزار سال پس ‍ هزار سال تا آنكه مانند مشك پوسيده شود پس درنيايد محبت ما را، خدا او را سرنگون در آتش جهنم اندازد؛ پس اين آيه را خواند قل لا اسلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ( 493)
وزاذان از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام روايت نموده است كه : در سوره هاى حم در شات مودت ما آيه اى هست كه حفظ نمى كند مودت ما را مگر هر مؤ منى ؛ پس اين آيه را خواند. ( 494) پس ‍ شيخ طوسى رحمه الله گفته است كه : بر هر تقدير در اين مودت دو قول است :
اول آنكه : استثناء منقطع است ، زيرا كه اين مودت به سبب اسلام واجب است پس مزد پيغمبرى نخواهد بود.
دوم آنكه : استثناى متصل است ، يعنى : سؤ ال نمى كنم مزدى مگر مودت كه به اين مزد راضى شدم و اين نفعش به شما بر مى گردد، پس گويا مزدى سوال نكرده ام . ( 495)
و ابوحمزه ثمالى در تفسيرش از ابن عباس روايت نموده است كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله چون به مدينه تشريف آورد و مستحكم شد اسلام ، انصار در ميان خود گفتند كه : مى رويم به خدمت آن حضرت و عرض مى كنيم كه : خرجها بر تو وارد مى شود اينك مالهاى ما از توست هر حكم كه مى خواهى در آنها بكن بى آنكه حرجى بر تو باشد يا حرام باشد بر تو؛ پس چون اين عرض را كردند اين آيه نازل شد قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى پس آيه را بر ايشان خواند و فرمود كه : بايد خويشان مرا دوست بداريد بعد از من ؛ پس از خدمت بيرون آمدند انقياد كنندگان فرموده آن حضرت را، پس منافقان گفتند: محمد اين را دز همين مجلس افترا كرد مى خواهد ما را ذليل خويشان خود گرداند بعد از خود، پس اين آيه نازل شد افترى على الله كذبا ( 496) پس فرستاد بسوى ايشان و آيه را بر ايشان خواند، پس گريستند و نزول اين آيه بر ايشان دشوار آمد، پس اين آيه نازل شد هو الذى يقبل التوبة عن عباده ( 497) يعنى اوست خداوندى كه قبول مى كند توبه از بندگانش ، پس از عقب ايشان فرستاد و ايشان را بشارت داد و فرمود يستجيب الذين آمنوا ( 498) يعنى : و مستجاب مى گرداند خدا دعاى آنها را كه ايمان آوردند، يا ثواب مى دهد ايشان را، يا ايشان اجابت مى كنند دعوت خدا را؛ پس گفت : مراد آن جماعتند كه اول انقياد كردند فرموده خدا را و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا يعنى : هر كه طاعتى بكند زياده مى كنيم براى او در اين طاعت ، نيكى را؛ يا آنكه ثواب از براى او واجب مى گردانيم ؛ يا مضاعف مى گردانيم ثواب او را. و ابوحمزه ثمالى از سدى روايت كرده است كه : اقتراف حسنه ؛ دوستى آل محمد است . ( 499)
در حديث صحيح روايت شده است از حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام كه خطبه اى براى مردم خواند و در خطبه فرمود كه : من از اهل بيت هستم كه خدا فرض گردانيده است مودت ايشان را بر هر مسلمانى ، پس گفته است ، قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا و اقتراف حسنه ، دوستى با اهل بيت است . ( 500) و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : اين آيه نازل شده است در شان ما اهل بيت ؟ اصحاب عبائيم . ( 501) تا اينجا كلام طبرسى بود.
و علامه حلى قدس الله سره در كشف الحق گفته است كه : روايت كرده اند سنيان در صحيح بخارى و مسلم و احمد بن حنبل در مسند خود و ثعلبى در تفسير خود كه : چون اين آيه نازل شد صحابه گفتند: يا رسول الله ! كيستند قرابت تو كه خدا واجب گردانيده است بر ما مودت ايشان را؟ فرمود كه : على و فاطمه و دو فرزند ايشان ؛ ( 502) و واجب بودن مودت مستلزم وجوب اطاعت است . و اين روايت را بيضاوى نيز در تفسيرش روايت نموده .( 503)
فخر رازى كه از معظم علماى ايشان است در تفسير كبير خود روايت نموده از ابن عباس كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله چون به مدينه آمد و خرجها بر او وارد مى شد و حقوق بر او لازم مى شد به سبب بسيار آمدن عرب و غير آن ، و وسعت مالى در دست او نبود؛ انصار به يكديگر گفتند كه : خدا شما را هدايت كرد بر دست اين مرد و او خواهر زاده شماست و نازل شده است در شهر شمات پس از براى او، جمع كنيد قدرى از اموال خود را؛ پس قدرى از اموال خود جمع نمودند و به خدمت آن حضرت آوردند، حضرت قبول نفرمود و رد كرد بر ايشان پس اين آيه نازل شد قل لا اسالكم عليه اجرا الا الامودة فى القربى يعنى : بر ايمان آوردن شما مزدى نمى خواهم مگر آنكه دوست داريد اقارب و خويشان مرا پس ‍ تحريض و ترغيب كرد ايشان را بر مودت اقارب خود. ( 504)
پس نقل نموده است از صاحب كشاف كه او روايت كرده است از حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه : هر كه بميرد بر محبت آل محمد شهيد مرده است ، و هر كه بر محبت آل محمد بميرد؛ آمرزيده مرده است ؛ و هر كه بر محبت آل محمد بميرد توبه كرده است ؛ و هر كه بر محبت آل محمد بميرد با ايمان كامل مرده است ؛ و هر كه بر محبت آل محمد بميرد، بشارت دهد او را ملك موت به بهشت پس ‍ بشارت مى دهند او را منكر و نكير به بهشت ؛ و هر كه بميرد بر محبت آل محمد؛ او را زفاف كنند بسوى بهشت چنانچه زفاف مى كنند عروس را به خانه شوهرش ؛ و هر كه بر محبت آل محمد بميرد؛ بر سنت و جماعت مرده است ؛ و هر كه بر بغض و عداوت آل محمد بميرد، كافر مرده است ؛ و هر كه بر بغض آل محمد بميرد، بوى بهشت را نشنود. ( 505)
فخر رازى گفته است : اين است آنچه صاحب كشاف روايت نموده است و من مى گويم : آل محمد آن جماعتند كه امر ايشان به آن حضرت راجع مى شود، و هر كه بر گرديدن امرش به آن حضرت شديدتر باشد مى بايد او آل باشد، شك نيست در آنكه فاطمه و على و حسن و حسين تعلق ميان ايشان و ميان رسول خدا شديدترين تعلقات بود، و اين از بابت معلوم متواتر است ، پس مى بايد كه ايشان آل باشند. و ايضا اختلاف كرده اند مردم در آل : بعضى گفته اند خويشانند؛ و بعضى گفته اند امت آن حضرتند. پس اگر حمل بر خويشان كنيم ؛ ايشان آلند؛ و اگر حمل كنيم بر امتى كه قبول دعوت آن حضرت كرده اند؛ باز ايشان آلند؛ پس ايشان بر هر تقدير آلند. و اما غير ايشان پس خلافى است ، پس بر هر تقدير ايشان آل محمدند.
و روايت نموده است صاحب كشاف كه : چون اين آيه نازل شد گفتند: يا رسول الله ! كيست قرابت تو، آن قرابتى كه واجب است بر ما مودت ايشان ؟ آن حضرت فرمود كه : على و فاطمه و دو پسر ايشان ؛ پس ثابت شد كه اين چهار نفر اقارب پيغمبرند، و هر گاه اين ثابت شد واجب است كه ايشان مخصوص باشند به زيادت تعظيم . و دلالت مى كند بر اختصاص ايشان به زيادت تعظيم و تكريم به چند وجه :
اول : قول حضرت عزت الا المودة فى القربى چنانچه گذشت .
دوم : چون ثابت شده است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله حضرت فاطمه عليه السلام را بسيار دوست مى داشت فرمود: فاطمة بضعة منى يؤ ذنى ما يؤ ذنها ( 506) ، و ثابت شده است به نقل متواتر از پيغمبر صلى الله عليه و آله كه او دوست مى داشت على و حسن و حسين عليه السلام را، هرگاه اين ثابت شد بر همه ملت امت مثل آن واجب است ، به دليل قول حق تعالى فاتبعوه لعلكم تفلحون ( 507) يعنى : پس متابعت كنيد حضرت رسول را شايد فلاح و رستگارى بيابيد، و فرموده است فليحذر الذين يخالفون عن امره ( 508) يعنى : بايد حذر كنند آنها كه مخالفت مى كنند از امر خدا از آنكه به ايشان برسد فتنه يا عذاب اليمى ، و فرموده است قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم فى الله ( 509) بگو - يا محمد - به ايشان كه : اگر دوست مى داريد خدا را پس متابعت كنيد مرا تا خدا شما را دوست دارد؛ و باز فرموده است لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة ( 510) يعنى : بتحقيق كه بود شما را در رسول خدا صلى الله عليه و آله اقتدا و متابعت نيكو
سوم آنكه : دعاكردن از براى آل آن حضرت منصب عظيمى است و لهذا اين دعا را خاتمه تشهد قرار دادند در همه نمازها كه مى گويند اللهم صل على محمد و آل محمد و اين تعظيم در غير آل بعمل نيامده .
پس اينها همه دلالت مى كنند بر آنكه محبت آل محمد واجب است ؛ پس شعرى چند از شافعى نقل نموده است از جمله اين است :
 

ان كان رفضا حب آل محمد
 
فليشهد الثقلان انى رافضى
 
يعنى : اگر دوستى آل محمد رفض است ، پس گواه باشند انس و جن كه من رافضى ام . تمام شد كلام فخر رازى . ( 511)
و صاحب كشاف زياده بر آنچه رازى از آن نقل كرده روايت نموده است از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام كه : شكايت كردم بسوى رسول خدا صلى الله عليه و آله حسد بردن مردم را بر من ، حضرت فرمودند كه : آيا راضى نيستم كه چهارم چهار نفر باشى ؛ اول كسى كه داخل بهشت مى شود منم و تو و حسن و حسين و زنان ما از جانب راست و چپ ما، و فرزندان ما از عقب زنان .
و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده است كه : حرام است بهشت بر كسى كه ظلم كند اهل بيت مرا و آزار كند مرا در حق عترت من ، و هر كه احسان كند بسوى يكى از فرزندان عبدالمطلب و او جزا ندهد او را بر آن احسان ، من جزا مى دهم او را بر آن احسان در وقتى كه در قيامت ملاقات كند مرا. ( 512)
و على بن ابراهيم در تفسير خود روايت كرده است از حضرت امام محمد باقر عليه السلام در تفسير اين آيه قل ما سالتكم من اجر فهو لكم ( 513) فرمود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از قومش ‍ سؤ ال كرد كه اقارب او را دوست دارند و آزار نرسانند به ايشان ، پس ‍ اين آيه نازل شد كه : آن مزدى كه سوال كرده ام از شما ثوابش و منفعتش به شما عايد مى شود. ( 514)
و در كافى و مناقب اين شهر آشوب و قرب الاسناد به سندهاى صحيح روايت كرده اند كه حضرت صادق عليه السلام از مومن الطاق پرسيد كه : به بصره رفته اى ؟ گفت : بلى ، فرمود،: سرعت مردم را در امر تشيع و دخول ايشان در دين حق چگونه ديده اى ؟ گفت : و الله كه بسيار كم است ، بعضى از ايشان ميل مى كردند اما بسيار كم ، فرمود كه : بر تو باد به جوانان كه به هر چيزى مسارعت ايشان بيشتر است از پيران ؛ پس فرمود: چه مى گويند اهل بصره در اين آيه قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ؟ گفت : فداى تو شوم مى گويند اين آيه از براى خويشان حضرت رسول است و از براى اهل بيت او، فرمود كه : نازل نشده است مگر در شان ما اهل بيت : حسن و حسين و على و فاطمه كه اصحاب عبايند. ( 515)
و در قرب الاسناد و اختصاص به سندهاى معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده اند كه : چون آيه قل لا اسالكم تا آخر آيه بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد آن حضرت در ميان ايشان ايستاد و فرمود: ايهاالناس ! بدرستى كه حق تعالى واجب نموده است از براى من بر شما فرضى ، آيا ادا مى كنيد آن را؟ هيچيك از ايشان جواب نگفتند؛ در روز سوم نيز چنين كرد و هيچيك از آنها جواب نگفتند: پس بگو، فرمود كه : حق تعالى اين آيه را فرستاده است ، گفتند: اگر اين است قبول داريم و اداى آن مى كنيم و مودت اهل بيت تو را بر خود واجب مى گردانيم .
پس حضرت صادق عليه السلام فرمود كه : بخدا سوگند كه وفا به اين عهد نكرده مگر هفت نفر: سلمان و ابوذر و عمار و مقداد بن الاسود كندى و جابر بن عبدالله انصارى و ثبيت آزادى كرده رسول خدا و زيد بن ارقم . ( 516)
على بن ابراهيم به سند كالصحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير الا المودة فى القربى يعنى : در اهل بيت آن حضرت ، فرمود كه : انصار آمدند بسوى خدا صلى الله عليه و آله و گفتند كه : ما پناه داديم تو را و يارى كرديم تو را پس بگير قدرى از اموال ما را و استعانت نما بر خرجهائى كه بر تو وارد مى شود؛ پس حق تعالى فرستاد قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى يعنى : سوال نمى كنم از شما مزدى بر پيغمبرى الا المودة فى القربى يعنى : مگر مودت در اهل بيت آن حضرت ، پس فرمود كه نمى بينى كه شخصى سينه اش صاف نمى باشد، با آن دوست ، پس خدا خواست كه در نفس حضرت رسول صلى الله عليه و آله خدشه اى از امتش نباشد پس واجب گردانيد مودت خويشان و اهل بيت او را؛ اگر قبول كنند؛ امر واجبى را قبول كرده اند؛ و اگر ترك نمايند، امر واجبى را ترك كرده اند.
پس چون آيه را حضرت بر صحابه خواند و از مجلس آن حضرت بيرون رفتند بعضى از آنها گفتند كه : ما اموال خود را بر او عرض ‍ كرديم ، او گفت : بعد از من قتال كنيد از جانب اهل بيت من ، و طايفه اى گفتند: اين را آن حضرت از پيش خود گفت ، و انكار كردند او را، پس خدا فرستاد ام يقولون افترى على الله كذبا يعنى بلكه آيا ايشان مى گويند افترا بسته است بر خدا به دروغ ، پس خدا فرمود فان يشاء الله يختم على قبلك يعنى : اگر خواهى بر خدا افترا كنى ، خدا مى تواند مهر زند بر دل تو كه نتوانى آن افترا را القا كنى
. و يمح الله الباطل فرمود كه : يعنى خدا باطلى مى گرداند و برطرف مى كند باطل را. و يحق الحق بكلماته يعنى : و ثابت مى گرداند حق را به كلمات خود، حضرت فرمود: يعنى به ائمه و قائم آل محمد عليه السلام ، و يستجيب الذين آمنوا حضرت فرمود: آنها كه تصديق كردند و گفتند: گفته رسول خداست ، و من يقترف حسنة فرمود كه : حسنه ، اقرار به امامت اهل بيت و احسان كردن به ايشان و نيكى و صله ايشان ، نزد له فيها حسنا يعنى : مكافات مى دهيم ايشان را به احسان . ( 517)
و در بصائر به سند معتبر از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كه : و الله واجب است از جانب خدا بر بندگان از براى محمد صلى الله عليه و آله در اهل بيت او. و به روايت محاسن از آن حضرت فرمود كه : قربى ائمه عليه السلام اند، كه صدقه بر ايشان حلال نيست . ( 518)
و ايضا روايت نموده كه حضرت صادق عليه السلام از ابوجعفر پرسيد كه : چه مى گويند علماى عامه كه نزد شمايند در تفسير اين آيه ؟ گفت : حسن بصرى مى گفته است كه مراد، تمام خويشان منند از عرب ، حضرت فرمود؟: جماعتى از قريش نزد ما مى باشند مى گويند از براى ما و شما است همه ، پس من مى گويم به ايشان كه : مرا خبر دهيد از رسول خدا صلى الله عليه و آله هر گاه شدتى عارض مى شد كى را مخصوص به آن مى گردانيد؟ در وقتى كه ملاعنه با نصاراى نجران كرد دست على و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام را گرفت و ايشان را در عرصه نفرين درآورد؛ و در روز بدر اول كسى را كه به چنگ فرستاد على عليه السلام بود و حمزه و عبيدة بن الحارث بودند، پس شيرين را براى شما قرار داده و تلخ را مخصوص ما گردانيده ؟ ( 519) .
و در تفسير فرات به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت نموده است كه فرمود: مائيم درختى كه اصلش ‍ پيغمبر صلى الله عليه و آله و فرعش على عليه السلام است و شاخهايش فاطمه عليه السلام و ميوه اش حسن و حسين عليه السلام است ، و مائيم درخت پيغمبرى و خانه رحمت و كليد رحمت و معدن علم و موضع رسالت و محل آمد و شد ملائكه و موضع اسرار الهى و وديعه خدا و امانتى كه عرض كردند بر آسمانها و زمين و كوهها، و مائيم حرم بزرگ خدا و بيت الله العتيق ، و نزد ماست علم مرگهاى مردم و بلاهاى آنها و قضاهاى خدا و وصاياى پيغمبران و فصل خطاب جداكننده حق از باطل ، و مى دانيم كه كى بر اسلام متولد شده و نسبهاى عرب را.
بدرستى كه ائمه نورى بودند در دور عرش پروردگار، پس امر كرد ايشان را كه تنزيه كنند خدا را، پس اهل آسمانها به تنزيه ايشان تنزيه خدا كردند و ايشانند صافون و مسبحون كه خدا در قرآن فرموده ؛ هر كه به عهد ايشان وفا كند، به عهد خدا وفا كرده است ؛ و هر كه حق ايشان را بشناسد، حق خدا را شناخته است ، و هر كه انكار حق ايشان كند، انكار حق خدا كرده ، ايشانند واليان امر خدا و خازنان وحى خدا و وارثان كتاب خدا، و ايشانند اهل بيت پيغمبر و عترت رسول خدا صلى الله عليه و آله ، و ايشانند كه انس مى گيرند به بال زدن ملائكه ، و ايشانند آنها كه غذا داده است جبرئيل ايشان را به امر خدا، و ايشانند خانه آباده اى كه خدا ايشان را گرامى داشته است به شرف خود، و شرف داده است ايشان را به كرامت خود، و عزيز كرده است ايشان را به هدايت خود، و ثابت گردانيده است ايشان را به وحى خود، و گردانيده است ايشان را پيشوايان هدايت كننده و نور در تاريكى فتنه ها، و مخصوص گردانيده است ايشان را براى دين ، خود و زيادتى داده است ايشان را بر ديگرى به علم خود، و داده است به ايشان آنچه نداده است به احدى از عالميان ، و گردانيده است ايشان را ستون دين خود، و سپرده است به ايشان رازهاى پنهان خود را، و گردانيده است ايشان را امنا بر وحى خود و گواهان بر خلق خود، و برگزيده است ايشان را، و مخصوص گردانيده است و زياديت داده است ايشان را، و پسنديده است ايشان را، و گردانيده است ايشان را نورى از براى شهرها و ستودن براى بندگان و حجت بزرگ خود و اهل نجات و قرب خود، و ايشانند برگزيدگان گرامى و قاضيان حكم كننده به حق و ستاره هاى راه نماينده ، و ايشانند صراط مستقيم و راهى كه درست ترين راهها است ، هر كه از راه ايشان بگردد از دين به در رفته است ، و هر كه پس ماند از ايشان باطل است ، و هر كه ملازمم طريقه ايشان باشد به ايشان ملحق مى گردد، و ايشانند نور خدا در دلهاى مؤ منين و درياها كه گوارا است براى آشامندگان و ايمنى اند از براى كسى كه به ايشان ملتجى گردد، و امانند از براى كسى كه به ايشان تمسك جويد، بسوى خدا مى خوانند مردم را و از براى خدا تسليم و انقياد مى نمايند، و به امر خدا عمل مى كنند و به بيان خدا حكم مى كنند. در ميان ايشان خدا مبعوث گردانيده پيغمبر خود را، و بر ايشان نازل شده است ملائكه او، و در ميان ايشان فرود مى آيد سكينه او، و بسوى ايشان مبعوث گرديده است روح الامين ، اين نعمتى است از خدا بر ايشان كه ايشان را به ان مخصوص ‍ گردانيده و بر ديگران فضيلت داده ، و به ايشان عطا كرده است تقوا، و به حكمت تقويت كرده است ايشان را.
ايشانند فروع طيبه و اصول مباركه و خزينه داران علم و وارثان حلم و صاحبان پرهيزكارى و عقل و نور و ضياء و ايشانند وارثان انبياء و بقيه اوصياء از جمله ايشان است طيب محمد مصطفى و برگزيده و رسول امى ، و از جمله ايشان است شير بيشه شجاعت حمزة بن عبدالمطلب ، و از ايشان است عباس عم پيغمبر، و از ايشان است جعفر صاحب دو بال و نماز كرده به دو قبله و هجرت كننده به دو هجرت بسوى حبشه و مدينه و بيعت كرده به دو بيعت ، و از ايشان است دوست محمد و برادر او و تبليغ كننده بعد از او برهان را و تاويل را و محكم تفسير را اميرمؤ منان و ولى ، و اولى به امر ايشان و وصى رسول خدا على بن ابى طالب عليه السلام . اينهايند كه خدا فرض و واجب گردانيده است مودت و ولايت ايشان را بر هر مرد و زن مسلمانى .
پس فرموده است در آيه محكم كتابش خطاب به پيغمبرش قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا ان الله غفور شكور حضرت فرمود: كه اقتراف حسنه ، محبت ما اهل بيت است . ( 520)
و ايضا از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام روايت كرده است كه : چون جبرئيل اين آيه را آورد گفت : يا محمد! هر دين اصلى و ستونى و فرعى و بنيانى دارد؛ و اصل اين دين و ستونش گفتن لا اله الا الله است ، و فرعش و بنيانش ، محبت شما اهل بيت است و متابعت شما در آنچه موافق حق باشد. ( 521)
مترجم گويد كه : بر مضامين مزبوره احاديث بسيار است ، به همين اكتفا كرديم . و از جمله آياتى كه موافق احاديث معتبره دلالت بر وجوب مودت اهل بيت طهارت مى كند، اين آيه كريمه است و اذا الموودة سئلت * باى ذنب قتلت ( 522) اگر چه قرائت مشهوره مهموز است بر وزن مفعول اما در قرائت اهل بيت عليه السلام به فتح واو و دال مشهود است بدون همزه .
( 523) و شيخ طبرسى رحمه الله گفته كه : موؤ ده دخترى را گويند كه زنده دفن كنند، و در جاهليت چنين بود كه زن حامله وقت ولادتش ‍ كه مى شد گودالى مى كند و بر سر آن گودال مى نشست ، اگر دختر مى زائيد آن را در آن گودال مى افكند و خاك بر سر آن مى ريخت و آن قبرش بود، و اگر پسر مى زائيد نگاه مى داشت ؛ يعنى در روز قيامت سؤ ال مى شود از دختر كه : به چه گناه كشته شدى ؟ و غرض از اين سوال ، سرزنش و تهديد كشنده است كه چرا كشته شده است ؟ و بعضى گفته اند: سوال از كشنده مى كنند كه چرا كشته شده است . ( 524)
و از حضرت امام محمد باقر و از امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده است كه : ايشان و اذا المودة به فتح ميم و واو خوانده اند . و از ابن عباس نيز چنين روايت شده است . پس مراد رحم و خويشى خواهد بود و آنكه سؤ ال خواهند كرد از قطع كننده رحم كه : چرا قطع رحم كردى . از ابن عباس نيز روايت نموده اند كه : مراد كسى است كه در مودت ما اهل بيت كشته شود. و از امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : يعنى قراب ، رسول الله صلى الله عليه و آله و كسى كه در جهاد كشته شود. و در روايت ديگر: كسى كه كشته شود در مودت و ولايت ما. تمام شد كلام طبرسى . ( 525)
و على بن ابراهيم به سند معتبر از امام محمد باقر عليه السلام روايت نموده است كه : مراد كسى است كه در مودت ما كشته شود. ( 526) و محمد بن العباس در تفسير خود روايت نموده از زيد بن على بن الحسين كه : و الله مراد؛ مودت ماست و در شان ما نازل شده است و بس . و از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : مراد كسى است كه در مودت ما كشته شود و از كشنده او مى پرسند كه : چرا او را كشتى ؟ و از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : مراد كسى است كه در مودت ما كشته شده است . و به روايت ديگر فرمود كه : مراد شيعه آل محمد عليه السلام است ، سوال مى كنند كه : به چه گناه كشته شده اند. و به سند معتبر از آن حضرت روايت نموده كه : مراد مودت ما و در حق ما نازل شده است . ( 527) و از حضرت صادق عليه السلام روايت شده نموده كه : مراد حضرت امام حسين عليه السلام است . ( 528)
و در تفسير فرات از محمد بن الحنفيه روايت نموده كه : مراد مودت ماست .( 529) و از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده كه : سوال خواهند كرد از مودتى كه نازل شده بر شما فضل آن ، به چه گناه آنها را كشته ايد؟ ( 530) و از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده است كه : مراد مودت ماست و آن حقى است از ما كه واجب است بر مردم و محبت ماست كه واجب است بر خلق ، ايشان كشتند مودت ما را. ( 531)
مترجم گويد كه : بناى اين احاديث بر قرائت دوم است ، و آنچه به خاطر مى رسد به چهار وجه تاويل مى توان كرد:
اول آنكه : مضافى در كلام تقدير كنند، يعنى از اهل مودت سوال مى كنند كه : به چه گناه ايشان را كشتند؟
دوم آنكه : اسناد قتل به مودت ، اسناد مجازى باشد و مراد از قتل اهل مودت باشد.
سوم آنكه : تجوزى در قتل ارتكاب كنيم و تضييع مودت را قتل گفته باشد مجازا، و مراد از تقل مودت ، باطل كردن آن و عدم قيام به آن و به حقوق آن باشد.
چهارم آنكه : بعضى از روايات را حمل كنيم بر قرائت مشهوره به آنكه مراد به موؤ ده ، نفس مدفونه در تراب باشد مطلقا - مرده يا زنده - يا اشاره باشد به آنكه چون در راه خدا كشته شده اند مرده نيستند بلكه زنده اند نزد خدا و روزى مى خورند، چنانچه حق تعالى فرموده است و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله ( 532) تا آخر آيه ، پس ‍ گويا زنده ، مدفون شده اند، و اين وجه نهايت لطف دارد.
فصل هفتم : در تاويل والدين و ولد و ارحام و ذوى القربى به رسول خدا صلى الله عليه و آله وائمه هدى عليه السلام
حق تعالى مى فرمايد و والد و ما ولد ( 533) يعنى : سوگند ياد مى كنم به پدر و آنچه از او متولد شده است . بعضى از مفسران گفته اند: والد حضرت آدم عليه السلام است ، و ما ولد فرزندان اويند همه ، يا انبياء و اوصياء از فرزندان او. و بعضى گفته اند: والد حضرت ابراهيم عليه السلام ، و ما ولد فرزندان اويند. و بعضى گفته اند، هر پدر و فرزندى را شامل است . ( 534) و ابن شهر آشوب از سليم بن قيس روايت كرده است كه : والد رسول خدا صلى الله عليه و آله ، و ما ولد اوصياء از فرزندان آن حضرت است . ( 535)
و در تفسير محمد بن العباس و كافى به سندهاى معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت نموده اند كه : والد حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام ، و ما ولد ائمه عليه السلام است ( 536) و به روايت معتبر ديگر و ما ولد حسن و حسين عليه السلام است . ( 537) و ايضا به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده است در تفسير قول حق تعالى و انت حل بهذا البلد ( 538) يعنى رسول الله صلى الله عليه و آله ، و والد على عليه السلام ، و ما ولد اولاد آن حضرت است . ( 539)
و در كافى به سند معتبر از اصبغ بن نباتة روايت كرده است كه او سوال كرد از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام از تفسير قول حق تعالى ان اشكر لى و لوالديك الى المصير ( 540) حضرت فرمود: والدان كه خدا شكر ايشان را واجب گردانيده آن دو پدرند كه علم از ايشان متولد شده و حكمت از ايشان به ميراث مانده و مامور شده اند مردم به اطاعت ايشان ، پس فرمود حق تعالى الى المصير پس بازگشت بندگان بسوى خداست ، و دليل بر اين تاويل لفظ والدان است ، پس برگردانيد سخن را به ابوبكر و عمر و فرمود و ان جاهداك على ان تشرك بى يعنى : اگر ابوبكر و عمر با تو مجادله كنند كه شرك بياورى يعنى در وصيت شريك گردانى به آن كسى كه خدا امر فرموده است كه وصى خود گردانى - يعنى على بن ابى طالب عليه السلام - نه ديگرى را، پس اطاعت ايشان مكن و سخن ايشان را مشنو، پس برگردانيد سخن را بسوى والدين و فرمود و صاحبهما فى الدنيا معروفا يعنى : به مردم بشناسان فضيلت ايشان را و مردم را دعوت كن به راه متابعت ايشان ، و اين است معنى قول حق تعالى و اتبع سبيل من اناب الى ثم الى مرجعكم ( 541) يعنى : بسوى خدا، پس بازگشت كن بسوى ما پس از خدا بترسيد و معصيت و مخالفت والدين مكنيد كه رضاى ايشان موجب رضاى خداست و غضب ايشان موجب غضب خداست . ( 542)
مترجم گويد كه : اين حديث از اخبار مشكله و بطون غريبه تفسير است ، و حاصلش آن است كه : حق پدر و مادر جسمانى از جهت آن است كه در حيات فانى دينا كه بزودى منقضى مى شود مدخليتى فى الجمله دارند و از مال فانى دنيا ممكن است كه ميراثى از ايشان به او برسد كه در حيات فانى شايد از آن منتفع گردند، و دو پدر روحانى كه پيغمبر و امام است سبب حيات ابدى آخرت مى شوند به سبب ايمان و معرفت و عبادت كه موجب نعيم ابدى بهشت مى گردند، و ميراثى كه از ايشان مانده و حكمتهاى ربانى است كه اثر آنها ابدالآباد با نفس هست ، پس حق ايشان عظيم تر و حق رعايت ايشان اولى خواهد بود؛ و اما به حسب لفظ خود ترجيح ندارد زيرا كه اطلاق والدين بر والد و والده تغليبا مجاز است ، و بنابراين تاويل در لفظ والد و اطلاق آن بر والد روحانى تجوزى شده واحد تجويزين اولى از ديگرى نيست با آنكه آن مرجحات معنويه كه مذكور شد از آن طرف هست ؛ و دفع اشكالات وارده بر حديث را در كتاب بحارالانوار ذكر كرده ايم . ( 543) در تفسير فرات از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تاويل قول حق تعالى و لا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا ( 544) كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و على بن ابى طالب عليه السلام والدانند، و به ذى القربى مراد حسن و حسين عليه السلام اند. ( 545) و در تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام مذكور است در تفسير قول حق تعالى و اذا اخذنا ميثاق بنى اسرائيل لا تعبدون الا الله و بالوالدين احسانا ( 546) كه رسول خدا فرمود كه : بهترين والدين شما و سزاوارترين آنها به شمر شما، محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام اند.
و على بن ابى طالب عليه السلام فرمود: شنيدم از حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه : من و على دو پدر اين امتيم ، و حق ما بر ايشان عظيمتر است از حق پدر و مادر ولادت ايشان زيرا كه ما خلاص مى كنيم ايشان را اگر اطاعت ما بكنند از آتش جهنم و مى رسانيم ايشان را بسوى بهشت كه دار قرار و ملحق مى گردانيم ايشان را از بندگى شهوات به بهترين آزادان . و حضرت فاطمه عليه السلام فرمود: دو پدر اين امت محمد و على عليه السلام است كه راست مى كنند ايشان را و نجات مى دهند ايشان را از عذاب اليم اگر اطاعت ايشان كنند، و مباح مى گردانند از براى ايشان نعيم دايم بهشت را اگر موافقت كنند با ايشان : و حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: محمد على عليه السلام دو پدر اين امتند، پس ‍ خوشا حال كسى كه عارف باشد به حق ايشان و در همه احوال مطيع ايشان باشد؛ خدا او را از بهترين ساكنان بهشت گرداند و سعادتمند گرداند او را به كرامتها و خشنودى خود. و امام حسين عليه السلام فرمود: هر كه بشناسد حق دو پدر افضلش را محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام و اطاعت كند ايشان را چنانچه حق اطاعت است ، به او گويند در قيامت كه : در هر جاى از بهشت كه خواهى به وسعت و رفاهيت ساكن شو.
و امام زين العابدين عليه السلام فرمود: اگر پدر و مادر حق ايشان عظيم شده است بر اولاد ايشان از براى احسانى كه نسبت به ايشان مى كنند، پس احسان محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام بسوى اين امت جليلتر و عظيمتر است ، پس ايشان به پدر بودن و رعايت حق ايشان نمودن سزاوارترند. و امام محمد باقر عليه السلام فرمود: هر كه قدر خود را نزد حضرت عزت بداند، پس بايد نظر كند كه قدر دو پدر افضل او كه محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام اند نزد او چگونه است ، يعنى هر چند ايشان نزد او عظيمتر است قدر او به آن نسبت نزد خدا بزرگتر است . و امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: هر كه رعايت كند حق دو پدر افضل خود را محمد و على صلوات الله عليهما، ضرر نمى رساند او را آنچه ضايع گرداند از حق پدر و مادر خود و از حقوق ساير عبادالله ، زيرا كه آن دو پدر بزرگوار ايشان را راضى مى گردانند از او در قيامت .
و حضرت موسى عليه السلام فرمود: بزرگ مى شود ثواب نماز به قدر تعظيم صلوات فرستادن بر دو پدر افضلش محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام . و حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: آيا كراهت ندارد احدى از شما از آنكه نفى كنند او را از پدر و مادرى كه از ايشان متولد شده است ؟ گفتند: بلى و الله ، و فرمود: پس جهد كند كه او را نفى نكنند از دو پدر كه افضلند از پدر و مادر او.
امام محمد تقى عليه السلام روزى شخصى در حضور آن حضرت گفت : من محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام را چنان دوست دارم كه اگر اعضاى مرا از يكديگر جدا كنند يا بدن مرا به مقراض ببرند، ترك آنها نخواهم كرد، حضرت فرمود: محمد و على جزاى تو را به قدر محبت تو خواهند داد و در روز قيامت از براى تو استدعا خواهند كرد از كرامتها و درجات عظيمه آنقدر كه آنچه تو در محبت ايشان بعمل آورده اى وفا به يك جزء از صدهزار جزء آن نتواند كرد.
و حضرت امام على نقى عليه السلام فرمود: هر كه دو پدر دينى او كه محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام است نزد او گرامى تر نباشد از پدر و مادر نسبى او، او را نزد حق تعالى هيچ منزلتى و كرامتى نخواهد بود.
و امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: هر كه اختيار كند اطاعت دو پدر دينى خود را بر اطاعت پدر و مادر نسبى خود حضرت عزت او را خطاب كند كه : البته تو را اختيار كنم چنانچه مرا اختيار كردى و تو را شريف و بزرگ گردانم در حضور پدر دينى تو چنانچه خود را شرف دادى به اختيار محبت ايشان بر محبت پدر و مادر نسبى خود.
پس امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: امام قول حق تعالى وذوى القربى پس ايشان خويشان تواند از پدر و مادر تو، به تو گفته است حق تعالى كه : بشناس حق ايشان را چنانچه عهد گرفته ايم بر بنى اسرائيل ، و گرفته است بر شما اى گروه امت محمد عهد و پيمان كه بشناسيد قرابات محمد صلى الله عليه و آله را كه امامان بعد از اويند و هر كه بعد از مرتبه ايشان است از برگزيده هاى اهل دين ايشان .
بدرستى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه رعايت كند حق خويشان پدر و مارد خود را خدا در بهشت هزار درجه به او كرامت كند كه ما بين هر دو درجه صد سال راه باشد به دويدن اسب تندرو فربه كرده ، وى كى درجه از نقره باشد و ديگرى از طلا و ديگرى از مرواريد و ديگرى از زبرجد ديگرى از زمرد و ديگرى از مشك و ديگرى از عنبر و ديگر از كافور، و همچنين ساير درجات از اصناف مختلفه است ، و هر كه رعايت كند حق خويشان محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام را حق تعالى عطا كند به او از زيادتى درجات و مثوبات به قدر زيادتى فضيلت محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام بر پدر و مادر نسبى او.
و حضرت فاطمه عليه السلام به بعضى از زنان گفت : كه راضى كن دو پدر دينى خود را محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام به سخط و غضب پدر و مادر نسبى خود، و راضى مگردان پدر و مادر نسبى خود را به غضب دو پدر دينى خود زيرا كه اگر پدر و مادر نسبى تو با تو در غضب باشند راضى مى گردانند ايشان را به ثواب يك جزو از هزاران جزو از يك ساعت از طاعتهاى خود، و اگر دو پدر دينى تو با تو در غضب باشند پدر و مادر نسبى تو قادر نيستند به راضى كردن ايشان زيرا كه ثواب طاعتهاى جميع دنيا برابرى نمى كند با غضب ايشان .
و حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود كه : بر تو باد به احسان كردن به قرابات دو پدر دينى خود محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام و هر چند ضايع كنى قرابات پدر و مادر نسبى خود را، و زنهار ضايع مكن قرابت دو پدر دينى خود را به تلافى خويشان پدر و مادر نسبى خود زيرا كه اين جماعت بسوى دو پدر دينى تو محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام فايده مندتر است از شكر آن قرابات بسوى دو پدر نسبى تو، بدرستى كه قرابات دو پدر دينى تو هر گاه شكر كنند تو را نزد ايشان به اندك نظر شفقتى از ايشان جميع گناهان تو از تو مى ريزد هر چند گناهان تو پر كند مابين ثرى تا عرش را، و قرابات پدر و مادر نسبى تو اگر تو را شكر كنند نزد ايشان و حال آنكه ضايع كرده باشى قرابات دو پدر دينى خود را هيچ فايده به تو نخواهد بخشيد.
و حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرمود ه : حق قرابات دو پدر دينى ما محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام دوستى ايشان سزاوارتر است از قرابات پدر و مادر نسبى ما، بدرستى كه دو پدر دينى ما راضى مى گرداننند پدر و مادر نسبى ما را. و پدر و مادر نسبى ما قادر نيستند كه راضى گردانند از ما مادر و پدر دينى ما را محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام .
و حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرمود كه : حق قرابات دو پدر دينى ما محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام و دوستان ايشان سزاوارتر از قرابات پدر و مادر نسبى ما، بدرستى كه دو پدر دينى ما راضى مى گردانند پدر و مادر نسبى ما را، و پدر و مادر نسبى ما قادر نيستند كه راضى گردانند از ما مادر و پدر دينى ما را محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام .
و حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود: هر كه دو پدر دينى او محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام برگزيده تر باشند نزد او و خويشان ايشان گرامى تر باشند نزد او از پدر و مادر نسبى و خويشان ايشان ، حق تعالى خطاب مى فرمايد او را كه : تفضيل دادى فاضلتر را و اختيار كردى كسانى را كه اولى اختيار كردن ايشان را، پس ‍ سزاوارتر آن است كه تو را در بهشت كه دار قرار است نديم و هم صحبت دوستان خود گردانم .
و حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: هر كه دست تنگ شود و نتواند قرابات دو پدر دينى و قرابات پدر و مادر نسبى هر دو را رعايت كند پس مقدم دارد رعايت قرابات دو پدر دينى را بر قرابات پدر و مادر نسبى خود، حق تعالى در روز قيامت مى فرمايد: چنانچه مقدم داشتى رعايت قرابت دو پدر دينى خود را بر قرابت نسبى خود، پس مقدم داريد او را بسوى بهشتهاى من ؛ پس زياد مى كنند بر آنچه از براى او مهيا كرده بودند هزار هزار برابر.
و حضرت موسى عليه السلام فرمود كه : اگر بر كسى دو متاع را عرض ‍ كنند و هزار درهم داشته باشد و وفا به يكى از آن دو متاع كند، و بپرسند كه : كدام از اين دو متاع براى من سودمندتر است ؟ گويند كه : اين متاع رنجش هزار برابر زياده از آن متاع ديگر است ، آيا نه چنين است به مقتضاى عقل او كه بايد بهتر را اختيار كند؟ حاضران مجلس ‍ گفتند: بلى ، حضرت فرمود كه : همچنين اختيار كردن دو پدر دينى تو محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام ثوابش زياده است نسبى به زياده از اين ، زيرا كه فضلش به قدر فضيلت محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام است بر پدر و مادر نسبى او.
و مردى به حضرت رضا عليه السلام عرض نمود كه : مى خواهيد خبر دهم شما را به زبانكار پس مانده ؟
فرمود كه : كيست ؟ گفت : فلان مرد ده هزار اشرفى داشت داد و ده هزار درهم گرفت . حضرت فرمود كه : اگر ده هزار اشرفى را به هزار درهم بفروشد آيا زيانش بيشتر نيست ؟ گفتند: بلى .
فرمود كه : خبر دهم شما را به كسى كه زيانكاريش و حسرتش از اين بيشتر است ، اگر هزار كوه از طلا داشته باشد و بفروشد به هزار حبه از نقره مغشوش حسرتش از اين زياده نيست ؟ گفتند: بلى .
فرمود كه : از اين هم زيانكارتر و صاحب حسرت تر كسى است كه اختيار كند در بر و نيكى و احسان ، قرابت پدر و مادر نسبيش را بر قرابت دو پدر دينيش محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام زيرا كه فضل قرابات محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام بر قرابت پدر و مادر نسبيش زياده است از فضل هزار كوه طلا بر هزار حبه نقره تار.
حضرت امام محمد تقى عليه السلام فرمود كه : هر كه اختيار كند قرابات دو پدر دينى خود را محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام بر قرابات پدر و مادر نسبيش ، خدا او را اختيار كند بر رؤ وس اشهاد در روز قيامت كه همه خلايق بينند و او را در ميان ايشان مشهور گرداند به خلعتهاى كرامت خود و شرف دهد او را بر همه بندگان مگر كسى كه مثل او باشد در اين فضيلت يا زياده بر او باشد.
و حضرت امام على نقى عليه السلام فرمود كه : از جمله بزرگ شمردن جلال خدا، اختيار كردن قرابت دو پدر دينى توست محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام بر قرابت پدر و مادر نسبى تو؛ و از جمله حقير شمردن بزرگى خدا، اختيار نمودن خويشان پدر و مادر نسبى توست بر خويشان دو پدر دينى تو محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام .
و حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود كه : شخصى عيالش گرسنه شدند از خانه بيرون آمد كه از براى ايشان چيزى تحصيل كند، يك درهم تحصيل كرد و نان خورشى خريد و خواست براى عيال خود بياورد، در اثناى راه به مردى و زنى از قرابات محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام بر خورد و ايشان را گرسنه يافت ، با خود گفت كه : ايشان سزاوارترند از خويشان من ؛ آنها كه خريده بود به ايشان داد و حيران مانده بد كه عيال خود را چه جواب بگويد، در اين انديشه متفكر بود و قدرى حركت كرد ناگاه پيكى را ديد كه او را طلب مى نمايد، چون نشان دادند نامه اى به او داد با پانصد اشرفى در ميان هميانى و گفت : اين بقيه مال پسر عم توست كه در مصر فوت شده و صد هزار درهم از او مانده است كه بر ذمه تجار مكه و مدينه است و اضعاف آن از عقار و مستغلات و اموال در مصر دارد؛ پس آن پانصد اشرفى را گرفت و بر عيال خود توسعه كرد.
و چون شب به خواب رفت محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام را در خواب ديد كه به او فرمودند: چگونه ديدى غنى كردن ما تو را چون اختيار كردى قرابت ما را بر قرابت خود؟ پس ‍ نماند در مكه و مدينه از آنها كه بر ذمت ايشان چيزى از آن صد هزار درهم بود مگر آنكه محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام در خواب ديدند كه به ايشان فرمودند كه : اگر بامداد حق فلان مرد را از ميراث پس عمش به او نرسانى ما بامداد تو را هلاك و مستاصل مى گردانيم و نعمت تو را از تو زايل مى نمائيم و تو را از حشم و اهلت جدا مى كنيم ، صبح كه شد هر كه از آن مال بر ذمت او بود همه را به نزد آن مرد آورد تا آنكه در همان بامداد جميع آن صد هزار درهم نزد او حاضر شد، و هر كه در مصر مالى از او نزد او بود محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام در خواب او را امر كردند با تهديد؟ تعجيل كنند در رساندن مال آن مرد و در اسرع ازمنه به او برسانند.
و محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام به خواب آن مرد مومن آمدند و به او گفتند: چگونه ديدى صنع خدا را نسبت به تو؟ امر كرديم هر كه در مصر مال تو نزد او بود كه بزودى به تو برساند، آيا مى خواهى امر كنيم حاكم مصر را كه مستغلات و املاك تو را بفروشد و حواله كند كه در مدينه به تو بدهند كه به عوض آنها املاك در مدينه بخرى ؟ گفت : بلى ، پس محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام در خواب حاكم مصر را فرمودند كه املاك او را بفروشد و زرش را حواله ند. حاكم ، املاك را به سيصد هزار اشرفى فروخت و از براى او فرستاد و او مالدارترين اهل مدينه شد، پس حضرت رسالت پناه صلى الله عليه و آله در خواب به او فرمود: اى بنده خدا! اين جزار توست در دنيا براى آنكه اختيار كردى قرابت مرا بر قرابت خود و در آخرت بدل هر حبه اى از اين مال در بهشت هزار قصر به تو عطا مى كنم كه كوچكترين آنها از جميع دنيا بزرگتر باشد و به قدر هر سوزنى از آنها بهتر از دنيا و آنچه در دنيا است بوده باشد. ( 547)
و ايضا امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود در تفسير رحمن كه : رحمن مشتق است از رحمت و در بعضى از نسخه ها از رحم .
و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: شنيدم از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود: خداوندا عالم مى فرمايد كه : منم رحمن و از براى رحم نامى از نام خود اشتقاق كردم و آن را رحم ناميدم ، هر كه وصل كند رحم مرا من وصل نمايم او را به رحمت خود، و هر كه قطع كند رحم مرا من قطع كنم او را از رحمت خود.
پس حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام از يكى از اصحاب خود پرسيد كه : مى دانى اين كدام رحمت است كه هر كه او را وصل كند خداوند رحمان او را به رحمت خود وصل مى كند و هر كه او را قطع كند خداوند رحمن او را قطع كند؟ گفتند ترغيب فرموده است حق تعالى هر قومى را كه گرامى دارند خويشان و رحمهاى خود را.
حضرت فرمود كه : آيا ترغيب نموده است كه رحمهاى كافر خود را صله كنند و تعظيم نمايند كسى را كه خدا او را حقير شمرده است ؟ گفت : نه ، و ليكن ترغيب كرده است ايشان را صله رحمهاى مؤ من خود. حضرت فرمود كه : واجب گردانيده است حقوق رحمها را از براى آنكه متصل مى شود نسب ايشان به پدر و مادرهاى ايشان ؟
گفت : بلى اى رسول خدا. فرمود كه : پس در صله رحم ايشان رعايت حقوق پدران و مادران مى كنند؟ گفت : بلى اى برادر رسول خدا.
فرمود كه : پدران و مادران ايشان غذا داده اند ايشان را در دنيا و نگاه داشته اند ايشان را از مكاره دنيا، و اينها نعمتى چندند زايل و مكروهى چندند كه منقضى مى شوند؛ و رسول خدا صلى الله عليه و آله مى برد ايشان را بسوى نعمت دائم كه آخر شدن ندارد و نگاه مى دارد ايشان را از مكروه ابدى چند كه برطرف نمى شوند، پس ‍ كداميك از اين دو نعمت عظيمتر است ؟ گفت : نعمت رسول خدا جليلتر و بزرگتر است . حضرت فرمود كه : پس چگونه جايز باشد كه ترغيب كند بر قضاى حق كسى كه خدا حق آن را حقير شمرده و تحريص نكند بر قضاى حق كسى كه خدا حق آن را بزرگ شمرده ؟ گفت : جايز نيست .
فرمود كه : پس حق رسول خدا صلى الله عليه و آله عظيمتر از حق پدر و مادر، و حق رحم و خويشان او عظيمتر است از حق رحم پدر و مادر، پس رحم رسول خدا صلى الله عليه و آله اولى است به صله و اعظم است در قطع كردن ، پس عذاب و كل عذاب براى كسى است كه قطع كند آن را، و ويل و اعظم عذاب براى كسى است كه قطع تعظيم حرمت آن بكند، اگر نمى دانيد كه حرمت رسول خدا صلى الله عليه و آله حرمت خداست و حق تعالى حقش عظيمتر است از هر منعمى كه غير اوست زيرا كه هر منعمى كه غير اوست انعام نمى كند مگر به توفيق او. و خطاب نمود حق تعالى به حضرت موسى عليه السلام كه : يا موسى ! آيا مى دانى كه رحمت من نسبت به تو به چه مرتبه رسيده است ؟
موسى عرض كرد: تو رحم كننده ترى نسبت به من از مادر من .
حق تعالى فرمود: يا موسى ! مادرت رحم نكرده است تو را مگر به سبب زيادتى رحمت من ، من او را مهربان گردانيدم بر تو و من او را چنين كردم كه خواب شيرين خود را ترك كرد از براى تربيت تو، اگر چنين نمى كردم او و ديگران نسبت به تو يكسان بودند؛ يا موسى ! آيا مى دانى كه بنده اى از بندگان من آنقدر گناه مى دارد كه به اطراف آسمان مى رسد و من مى آمرزم گناهان او را و پروا نمى كنم ؟
موسى گفت : چگونه پروا نمى كنى ؟
فرمود كه : براى يك خصلت شريف كه در آن بنده است كه آن خصلت را دوست مى دارم ، و آن خصلت آن است كه دوست مى دارد برادران مؤ من خود را و احوال ايشان مى رسد و ايشان را با خود مساوى مى گردانم و تكبر نمى كند بر ايشا: پس چون چنين كند مى آمرزم گناهانش را و پروا نمى كنم ، يا موسى ! بدرستى كه فخر كردن رداى من است و كبريا از آن من ، هر كه با من در اين دو صفت منازعه كند او را عذاب مى كنم به آتش خود؛ يا موسى ! از جمله تعظيم جلال من آن است كه هر كه را بهره اى از مال فانى دنيا به او داده باشم گرامى دارد بنده مؤ من مرا كه دستش از دنيا كوتاه باشد، و اگر تكبر كند بر او عظيم جلال مرا سبك شمرد-
پس حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه : آن رحمى كه خدا آن را رحمان مشتق نموده رحم محمد صلى الله عليه و آله است ، و از جمله عظيم دانستن محمد صلى الله عليه و آله است و از جمله عظيم دانستن محمد صلى الله عليه و آله عظيم دانستن رحم و خويشان محمد صلى الله عليه و آله است و بدرستى كه هر مرد مؤ منه و زن مؤ منه از شيعيان ما و از رحم محمد صلى الله عليه و آله است و تعظيم ايشان تعظيم محمد صلى الله عليه و آله است ، پس ‍ واى بر كسى كه استخفاف كند به چيزى از رحم محمد صلى الله عليه و آله و خوشا حال كسى كه تعظيم كند حرمت محمد صلى الله عليه و آله را و گرامى دارد و صله كند رحم و قرابت او را. ( 548) و در اخبار بسيار در كافى و ساير كتب منقول است در تفسير قول حق تعالى و اعملوا انما غنمتم من شى فان الله خمسه و للرسول و لذى القربى ( 549) كه مراد از ذى القربى ، ائمه معصومين عليه السلام اند كه يك حصه خمس از امام زمان است و حصه خدا و حصه رسول صلى الله عليه و آله از اوست ، پس نصف خمس از امام زمان است و نصف ديگر از يتيمان و مساكين و ابناء سبيل سادات است . ( 550)
ايضا اخبار بسيار روايت نموده اند در تفسير اين آيه انفال كه مى فرمايد ما افاءالله على رسوله من اهل القربى فلله و لذى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل ( 551) كه مراد از ذوى القربى ، ائمه معصومين عليه السلام اند. و ايضا اخبار كثيره روايت كرده اند در تفسير قول حق تعالى واولوا الارحام بعضهم اولى ببعض كتاب الله ( 552) يعنى : اولوالارحام و خويشان ، بعضى از ايشان اولايند به بعضى در كتاب خود كه فرموده اند: اين آيه در شان فرزندان حضرت امام حسين عليه السلام نازل شده است و در باب امامت و امارت و خلافت است كه به فرزند مى رسد و به برادر و عم نمى رسد؛ ( 553) و در بعضى روايات وارد شده كه : مراد آن است كه قرابت پيغمبر و خويشان او احقند به خلافت او از ديگران .( 554)
و در تفسير على بن ابراهيم و عياشى از حضرت امام موسى عليه السلام روايت كرده اند در تفسير اين آيه كريمه و الذين يصلون ما امر الله به ان يوصل ( 555) يعنى : آن جماعتى كه وصل مى كنند آن چيزى را كه خدا امر به وصل آن كرده حضرت فرمود كه : رحم آل محمد صلى الله عليه و آله چسبيده به عرش الهى و مى گويد: خداوندا! وصل كن هر كه مرا وصل كند و قطع كن هر كه مرا قطع كند؛ و اين آيه در رحمهاى ديگر نيز جارى است . ( 556)
در معانى الاخبار روايت كرده است كه : رحم ائمه از آل محمد عليه السلام چنگ مى زند به عرش در روز قيامت و رحمهاى مؤ منان نيز چنگ مى زنند و مى گويند: پروردگارا! وصل كن به رحمت خود هر كه ما را وصل نموده باشد و و قطع كند رحمت خود را از هر كه از ما قطع كرده باشد، پس حق تعالى مى فرمايد كه : منم رحمان و توئى رحم ، اشتقاق نموده ام نام تو را از نام خود پس هر كه تو را وصل نموده باشد من او را وصل مى كنم به رحمت خود و هر كه تو را قطع نموده باشد من او را قطع مى كنم ؛ و به اين سبب حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه : رحم قرابتى است از خداوند رحمن مشترك ميان خدا و بندگان .( 557)
و عياشى از حضرت صادق عليه السلام در تاويل اين آيه روايت نموده است كه : صله رحم داخل است در اين آيه ، و غايت تاويلش ‍ صله و احسان توست نسبت به ما اهل بيت .( 558) و ابن شهر آشوب نيز از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى و اتقوا الله الذى تساءلون به و الارحام ( 559) كه مراد از ارحام ، قرابت پيغمبر صلى الله عليه و آله است و سيد و بزرگ ايشان حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است ، امر كرد خدا مردم را به مؤ دت ايشان پس مخالفت نمودند آنچه را به آن مامور شده بودند. ( 560)
و در تفسير فرات از ابن عباس روايت كرده كه : اين آيه نازل شده در شان حضرت رسول صلى الله عليه و آله و ذى ارحام او، زيرا كه هر سبب و نسبى منقطع مى شود در روز قيامت مگر كسى كه سبب و نسبش به آن حضرت منتهى مى شود. ( 561) مترجم گويد كه : اكثر قراء و والارحام به نصب خوانده اند، و حمزه كه يكى از قراى سبعه است و الارحمام به كسر خوانده ، و بناى تاويل اين دو حديث بر قرائت اول است يعنى : بپرهيزيد از رحمها و قطع كردن آنها. و عياشى از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كريمه ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى القربى عن الفحشاء و المنكر و البغى ( 562) يعنى : خدا امر مى كند به عدالت - كه توسط در عقايد است - ميان افراط و تفريط مثل امر بين الامرين ميان جبر و تفويض و اخراج حق تعالى از حد تعطيل و تشبيه و امثال آنها، و احسان كه نيك بعمل آوردن عبادات يا نيكى كردن به عبادالله و ايتاء ذى القربى يعنى : به خويشان عطا نمودن آنچه ايشان را در كار باشد، و نهى مى كند از فحشاء يعنى افراط در متابعت قوه شهوانى ، و منكر كه افراط در متابعت غضبى و بغى كه استيلاو تسلط و تجبر بر خلق باشد، اينها موافق ظاهر لفظظ و اقوال مفسران است .
حضرت فرمودند كه : عدل ، محمد صلى الله عليه و آله است كه اساس عدالت را آن حضرت گذاشت ؛ و احسان ، على ابن ابى طالب عليه السلام است ؟ شرايع و عبادات از براى خلق تمام كرد. و فرمود: ايتاء ذى القربى مراد قرابت ما است كه خدا امر كرده است بندگان را به مودت ما و ادا كردن حقوق ما و نهى كرده است ايشان را از فحشا و منكر و بغى يعنى بغى بر اهل بيت و خواندن مردم بسوى غير ايشان ( 563)
و محمد بن العباس و غير او به سندهاى معتبر روايت نموده اند كه : جبرئيل رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شده است و عرض ‍ نمود: يا محمد! از براى تو فرزندى متولد خواهد شد كه امت تو او را شهيد خواهند كرد بعد از تو، حضرت فرمود كه : يا جبرئيل ! من به چنين فرزندى احتياج ندارم ، جبرئيل گفت : يا محمد! امامان از او بهم خواهند رسيد. و به روايت ديگر: به آسمان رفت و برگشت و گفت : پروردگارت تو را سلام مى رساند و بشارت مى دهد تو را كه در ذريه او امامت و ولايت و وصيت را قرار داده ، و گفت : راضى شدم .
پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله به نزد فاطمه عليه السلام آمد و فرمود: فرزندى از تو متولد خواهد شد كه امت من بعد از من او را خواهند كشت ، حضرت فاطمه عليه السلام گفت : من به چنين فرزندى احتياج ندارم ؛ سه مرتبه اين را فرمود و اين جواب را شنيد، در آخر فرمود: ائمه و اوصياء از او بهم خواهند رسيد، گفت : راضى شدم اى پدر.
پس حامله شد به حضرت امام حسين عليه السلام پس خدا او را با آنچه در بطن مطهر او بود با شر شيطان حفظ نموده ، و شش ماه ديگر كه گذشت متولد شد، و كسى نشنيده است كه فرزنيد شش ماهه متولد شود و بماند مگر حضرت امام حسين عليه السلام و حضرت يحيى عليه السلام .
و چون متولد شد حضرت رسول صلى الله عليه و آله زبان مبارك خود را در دهان شريف او گذاشت و مكيد و شير و عسل در دهان او مى ريخت ، و امام حسين عليه السلام از زنى شير خورد و گوشت و خونش از آب دهان رسول خدا صلى الله عليه و آله روئيده شد، و اشاره به اين است قول حق تعالى و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا ( 564) يعنى : وصيت كرديم انسان را به پدر و مادرش نيكى كند، حمل كرد مادرش او را از روى كراهت و بر روى زمين گذاشت از روى كراهت و مدت حملش تا شير بازگرفتنش سى ماه بود. ( 565) پس ‍ اين آيه مناسب آن حضرت است از چند جهت :
يكى آنكه : حمل از روى كراهت بودن مخصوص آن حضرت است به اعتبار خبر شهادت .
دوم آنكه : مدت حمل و فصال سى ماه بودن به آيه ديگر كه دلالت مى كند بر آنكه مدت رضاع دو سال است اشاره است به آنكه مدت حمل شش ماه بوده ، و دانستى كه در اين امت مخصوص آن حضرت بود.
سوم آنكه : بعد از اين مى فرمايد: حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنة قال رب اورعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضاه . ( 566) يعنى : تا آنكه رسيد به حد نهايت قوت بدن و عقل و رسيد به چهل سال گفت : پرورگارا! الهام كن مرا و توفيق بده كه شكر كنم نعمت تو را نعمتى كه انعام كرده اى تو بر من و بر پدر و مادر من و اينكه بكنم عملى كه بپسندى آن را. و اين مناسب آن حضرت است كه امامت آن حضرت در حوالى سال چهل از عمر شريف آن حضرت بود.
چهارم آنكه : بعد از اين فرموده است و اصلح لى فى ذريتى ( 567) يعنى : و اصلاح كن از براى من در ميان ذريه من يعنى بعضى از ايشان را، و اين مناسب آن حضرت است كه دعا از براى امامان از ذريه خود كرد به امامت ؛ لهذا دعا از براى بعضى از ايشان كرد زيرا كه نمى توانست بود كه همه امامان شوند، چنانچه حضرت صادق عليه السلام فرمودن لاگر اصلح لى ذريتى مى گفت هر آينه همه ذريه آن حضرت امام ( 568) مى شدند.
و احاديث بسيار در آيه و آت ذا القربى حقه و المسكين ( 569) وارد شده از طريق عامه و خاصه كه مراد از ذى القربى ، فاطمه عليه السلام است ، و مراد از حق ، فدك است . و بعد از نزول اين آيه رسول خدا صلى الله عليه و آله فاطمه عليه السلام را طلبيد و فدك را به او تسليم نمود. ( 570) و ذكر هر يك از اين اخبار، موضع ديگر دارد كه انشاءالله در آنجا بيان خواهد شد.