حيوة القلوب جلد پنجم
امام شناسى

علامه مجلسى رحمة الله عليه

- ۱۱ -


فصل يازدهم : در بيان آنكه ايشانند شهدا و گواهان بر خلق و آنكه اعمال عباد بر ايشان عرض مى شود
اما آيات :
حق تعالى فرموده است: و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس ويكون الرسول عليكم شهيدا ( 789) .
و فرموده است: فكيف اذا جئنا من كل امة بشهيد وجئنا بك على هولا شهيدا ( 790)
و سيرى الله عملكم و رسوله ثم تردون الى عالم الغيب والشهادة فينبئكم بما كنتم تعلمون ( 791)
و فرموده است: وقل اعملوا فسيرى الله عملكم ورسوله والمؤ منون وستردون الى عالم الغيب والشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون ( 792)
و يوم نبعث من كل امة شهيدا ثم لا يؤ ذن للذين كفروا ولا هم يستعتبون ( 793) ( 794)
و فرموده است : ويوم نبعث فى كل امة شهيدا عليهم من انفسهم وجئنا بك شهيدا على هؤ لاء ( 795)
و فرموده است: وجاهدوا فى الله حق جهاده هو اجتباكم وما جعل عليكم فى الدين من خرج ملة ابيكم ابراهيم هو سماكم المسلمين من قبل وفى هذا ليكون الرسول شهيدا عليكم وتكونوا شهداء على الناس ( 796) و فرموده است ونزعنا من كل امة شهيدا فقلنا هاتوا برهانكم فاعلموا ان الحق لله و قضى بينهم بالحق وهم لا يظلمون ( 797)
و فرموده است: ويقول الاشهاد هولاء الذين كذبوا على ربهم الا لعنة الله على الظالمين ( 798)
و فرموده است: افمن كان على بينة من ربه ويتلوه شاهد منه ( 799) و فرموده است: و جاءت كل نفس معها سائق و شهيد ( 800)
آيه اول : ترجمه اش آن است كه : چنين گردانيديم شما را امت وسط - يعنى عدل يا متوسط ميان افراط و تفريط چنانچه سابقا مذكور شد، يا آنكه امتها - تا بوده باشيد گواهان بر مردم و بوده باشد رسول گواه بر شما.
شيخ طبرسى گفته است كه : در شاهد بودن ايشان سه قول است :
اول آنكه : گواهند بر مردم به اعمالى كه در آنها مخالفت حق كرده اند در دنيا و آخرت چنانچه فرموده است وجى ء بالنبيين والشهداء
دوم آنكه : مراد آن باشد كه شما حجت باشيد بر مردم و بيان كنيد از براى ايشان حق و دين را و رسول گواه باشد و بيان كننده باشد دين را از براى شما.
سوم آنكه : ايشان گواهى مى دهند از براى پيغمبران بر امتهاى ايشان كه تكذيب ايشان كرده اند كه تبليغ رسالت الهى نموده اند، و گواه بودن رسول بر ايشان يا به اين است كه گواه بر اعمال ايشان باشد يا حجت بر ايشان شود يا آنكه در قيامت از براى ايشان گواهى دهد كه آنها راست گفته اند در گواهى كه دادند، پس على به معنى لام خواهد آمد،. ( 801)
مترجم گويد كه : احاديث بسيار وارد شده است كه اين خطاب در آيه متوجه ائمه عليه السلام است و ايشانند گواهان بر خلق ، و اين احاديث بر يكى از دو وجه محمول مى تواند بود؛
اول آنكه : خطاب مخصوص ايشان باشد و مراد از امت ، ايشان باشند، چنانچه در بعضى از اخبار وارد شده است كه آيه چنين نازل شده : وكذلك جعلناكم ائمه وسطا ( 802) دوم آنكه : خطاب متوجه جميع امت باشد به اعتبار آنكه ائمه در ميان ايشان هستند، پس آنچه فرمودند كه : مائيم امت وسط، مراد آن خواهد بود كه به سبب ما اين امت متصف به اين صفت شده اند.
كلينى و صفار و ابن شهر آشوب و عياشى به سندهاى بسيار از حضرت باقر و حضرت صادق عليه السلام روايت كرده اند كه : در تفسير اين آيه فرمودند كه : مائيم امت وسطى و مائيم گواهان خدا بر خلق و حجتهاى خدا در زمين .( 803)
و فرات به سند معتبر از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده است در تفسير اين آيه فرمود كه : از ما اهل بيت عليه السلام به اهل هر زمان شهيدى يعنى گواهى هست ، على عليه السلام در زمان خود و حسن عليه السلام در زمان خود و حسين عليه السلام در زمان خود، و هر امامى كه دعوت مى كند مردم را بسوى خدا در زمان خود. ( 804)
و ايضا در بصائر از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: امة وسطا يعنى : عدلا لتكونوا شهداء على الناس يعنى ائمه عليه السلام كه گواهند بر مردم ، ويكون الرسول عليكم شهيدا يعنى : گواه باشد رسول صلى الله عليه و آله بر ائمه عليه السلام . ( 805)
و از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : مائيم گواهان بر مردم به آنچه نزد ايشان است از حلال و حرام و آنچه ضايع كرده اند از احكام ( 806) الهى .
و در كافى و بصائر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام روايت كرده است كه : خدا ما را مطهر گردانيده است از بديها و معصوم گردانيده است از گناهان و گردانيده است ما را گواهان بر خلقش و حجتهاى او در زمين ، و ما را با قرآن مقرون گردانيده است و قرآن را با ما مقرون ساخته ، ما از او جدا نمى شويم و او از ما جدا نمى شود. ( 807)
و عياشى از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : مائيم اوسط و بهترين نمطها يعنى فرشها و مسندها كه در صدر مجلس ‍ فرش مى كنند يا اصناف خلق ، چنانچه حق تعالى فرموده است وكذلك جعلناكم امة وسطا بسوى ما مى بايد برگردد غلو كننده و به ما ملحق شود تقصير كننده .( 808)
و از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : اين آيه را تلاوت نمودند پس فرمودند كه : گمان مى كنى مراد از گواهان در اين آيه جميع اهل قبله اند از آنها كه به يگانگى خدا قايلند؟! چنين نيست ، آيا گمان مى كنى كسى كه در دينا گواهى او را بر كى صاع خرما قبول نمى كنند حق تعالى در قيامت طلب گواهى از او خواهند كرد و گواهى او را قبول خواهند كرد در حضور جميع امتهاى گذشته ؟! چنين نيست ، و خدا ايشان را اراده نكرده است بلكه مراد آن امتند كه دعاى حضرت ابراهيم عليه السلام در حق ايشان مستجاب گرديده و آنها مرادند كه خدا به ايشان خطاب نمود كه كنتم خير امة اخرجت للناس ( 809) يعنى : بوديد شما بهترين امتى كه بيرون آورده شده است از براى مردم ؛ بعد از آن اوصاف ايشان را فرموده كه : امر مى كنند به نيكيها و نهى مى كنند از بديها و مراد ائمه عليه السلام اند وايشانند امت وسطى و بهترين امتها. ( 810)
و ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه : شهدا و گواهان بر مردم نستند مگر پيغمبران و امامان ، زيرا كه جايز نيست حق تعالى گواهى بطلبد بر مردم از همه امت حال آنكه در ميان ايشان جمعى هستند كه در دنيا گواهى ايشان را بر يك بسته سبزى قبول نمى كنند. ( 811)
وابوالقاسم حسكانى در شواهد التنزيل روايت كرده است از حضرت امير المؤ منين عليه السلام كه : حق تعالى ما را اراده و به ما خطاب فرمود در آنجا كه فرموده است لتكونوا شهداء على الناس پس ‍ رسول خدا صلى الله عليه و آله گواه است بر ما و ما گواهيم از جانب خدا بر خلق او و حجتهاى خداييم در زمين او، و مائيم آنها كه خدا فرموده است وكذلك جعلناكم امة وسطا ( 812)
آيه دوم : ترجمه اش آن است كه : پس چگونه خواهد بود حال كافران در وقتى كه بياوريم از هر امتى گواهى ؟ مفسران گفته اند: يعنى پيغمبران كه گواهى براى امت خود دهند و بر ايشان و بياوريم تو را اى محمد بر ايشان گواه ، و بعضى گفته اند كه : يعنى تو گواهى بر امت خود، و بعضى گفته اند: تو گواهى بر آن گواهان .( 813)
چنانچه كلينى به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : اين آيه نازل شده در امت محمد صلى الله عليه و آله و بس ، و در هر قرنى از ايشاتن امامى از ما هست كه گواه است بر ايشان و محمد صلى الله عليه و آله گواه است بر ما. ( 814)
و در كتاب احتجاج در حديث طولانى از حضرت اميرالمومنين عليه السلام روايت كرده است كه فرمود در وصف اهل موقوف : پس ‍ باز مى دارند رسولان را و سوال مى كنند از ايشان كه : آيا ادا كرديد رسالتها را كه بسوى شما فرستاده بوديم به امتهاى خود؟ ايشان گويند كه : ادا كرديم ؛ پس از امتهاى ايشان سوال كنند كه : آيا پيغمبران رسالتهاى ما را به شما رسانيدند؟ كافران ايشان انكار كنند چنانچه خدا مى فرمايد فلنسئلن الذين ارسل اليهم ولنسئلن المرسلين ( 815) ، پس كافران گويند ما جاءنا من بشير ولا نذير ( 816) ، پس ‍ رسولان شهادت طلبند از رسول خدا صلى الله عليه و آله و آن حضرت شهادت بدهد كه راست مى گويند پيغمبران و دروغ مى گويند آنها كه انكار تبليغ رسالت كرده ان از امتهاى ايشان ، پس به هر امتى از ايشان خطاب مى فرمايد كه فقد جائكم بشير ونذير والله على كل شى ء قدير ( 817) يعنى : بلكه بتحقيق آمد بسوى شما پيغبر بشارت دهنده و ترساننده و خدا بر همه چيز قادر است . حضرت فرمود كه : يعنى قادر است كه جوارح و اعضاى شما را به سخن آورد كه گواهى دهند بر شما به آنكه رسولان خدا رسالتهاى او را به شما رسانيده اند و اشاره است به اين قول حق تعالى فكيف اذا جئنا تا آخر آيه ، پس در آن وقت نمى توانند كه رد كنند گواهى حضرت رسالت صلى الله عليه و آله را از ترس آنكه مهر بزنند در دهان ايشان و گواهى دهند اعضا و جوارح بر كرده هاى ايشان ، و باز گواهى دهد حضرت رسول صلى الله عليه و آله بر منافقان قوم خود و امت خود و كافران ايشان به آنكه ملحد شدند و از دين برگرديدند و عناد با اوصياى آن حضرت ورزيدند و عهدها و پيمانهاى او را شكستند و سنتهاى او را تغيير دادند و به اهل بيت او ستم كردند و از پس به پشت برگشتند و مرتد شدند و پيروى كردند امتها را كه پيشتر خيانت ورزيدند با پيغمبران و ستم كردند بر اوصياى ايشان ، پس در آن وقت همه اقرار مى كنند به كفر و ضلالت خود و مى گويند: ربنا غلبت علينا شقوتنا وكنا قوما ضالين ( 818) يعنى پروردگارا غالب شد بر ما شقاوت و بوديم ما گروهى گمراهان ( 819)
و بعد از وجئنا بك على هؤ لاء شهيدا خدا مى فرمايد كه يومئذ يود الذين كفروا وعصوا الرسول لو تسوى بهم الارض ولا يكتمون الله حديثا ( 820) يعنى در آن روز كه گواهان بر ايشان گواهى دهند دوست دارند و آرزو كنند كه بميرند و به زمين فرو روند و سخنى را از خدا كتمان نكرده باشند. على بن ابراهيم روايت كرده است كه : مراد آن است كه آرزو مى كنند آنها كه حق على بن ابيطالب عليه السلام را غصب نمودند كه : مراد آن است كه آرزو مى كنند آنها كه حق على ابن ابى طالب را غصب نمودند كه در آن موضع كه جمع شدند براى غصب حق آن حضرت ، زمين ايشان را فرو مى برد و كتمان نمى كردند آنچه را حضرت رسول صلى الله عليه و آله در حق اميرالمؤ منين عليه السلام و خلافت او گفته بود. ( 821)
آيه سوم و چهارم : نزديك است مضمونشان به يكديگر، و مضمون آيه چهارم آن است كه : بگو يا محمد: بكنيد آنچه مامور شده ايد به آن ، يا آنكه امر بر سبيل تهديد است پس زود باشيد كه خدا ببيند عمل شما را و رسول او و مؤ منان و بزودى برخواهيد گشت بسوى داناى پنهان و آشكار پس خبر مى دهد شما را به آنچه كرده ايد؛ و خلاف نموده اند مفسران در تفسير مؤ منان : بعضى گفته اند شهيدانند؛ و بعضى گفته اند ملائكه كاتبان اعمالند. ( 822)
و احاديث بسيار از طريق خاصه و عامه وارد شده كه مراد ائمه عليه السلام اند، چنانچه صفار و ابن شهر آشوب و عياشى و كلينى و ديگران به سندهاى معتبر بسيار روايت كرده اند از حضرت صادق و باقر عليه السلام كه فرمودند: مراد از مؤ منان ، مائيم . ( 823)
و در مجالس شيخ طوسى و بصائرالدرجات و تفسير عياشى از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده اند كه : روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله در ميان جمعى از اصحاب نشسته بود و فرمود كه : بودن من در ميان شما خير است از براى شما و مفارقت نمودن من از شما خير است از براى شما، پس جابر انصارى برخاست و گفت : يا رسول الله ! بودن تو در ميان ما معلوم است كه خير است از براى ما، پس چگونه مفارقت تو خير است ؟ از براى ما حضرت فرمود كه : بودن من در ميان شما خير است از براى شما به جهت آنكه خدا فرموده وما كان الله ليعذبهم وانت فيهم وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون ( 824) يعنى نبوده است كه خدا عذاب كند ايشان را و حال آنكه تو در ميان ايشان باشى ، و نبوده است كه خدا عذاب كننده ايشان باشد و حال آنكه ايشان استغفار مى كنند حضرت فرمود كه : يعنى عذاب ايشان به شمشير مى كنند، و اما خير بودن مفارقت من شما را براى آن است كه اعمال شما در هر روز دوشنبه و پنجشنبه بر من عرض مى شود، اگر عمل نيكى از شما مى بينم حمد مى كنم خدا را بر آن ، و اگر عمل بدى مى بينم طلب آمرزش مى كنم از براى شما. ( 825)
و در مجالس شيخ و بصائر به سند معتبر روايت كرده اند كه : ابن اذينه از حضرت صادق عليه السلام سوال نمود از تفسير قول خدا و قل اعملوا فسيرى الله عملكم ورسوله والمؤ منون فرمود كه : مراد از مؤ منان ، مائيم . ( 826)
و ايضا شيخ در مجالس و ديگران به سندهاى معتبر از داود بن كثير روايت كرده اند كه گفت : روزى در خدمت حضرت صادق عليه السلام نشسته بودم ، حضرت ابتدا فرمود بدون آنكه من سوال كنم : اى داود! عرض شد بر من اعمال شما در روز پنجشنبه پس ‍ ديدم آنچه عرض شد بر من صله و احسانى كه تو نسبت به فلان پسر عم خود كرده اى پس شاد گردانيد مرا آن و دانستم كه اين صله تو باعث آن مى شود كه زودتر فانى گردد عمر او قطع شود اجل او.
داود گفت : من پسر عمى داشتم معاند و خبيث و به من خبر رسيد كه او و عيالش از پريشانى حال بدى دارند پس براتى ايشان حواله كردم پيش از آنكه روانه كعبه معظمه شوم ، چون به مدينه رسيدم حضرت مرا خبر داد به آن .( 827)
و على بن ابراهيم به سند صحيح از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : مراد به مومنون در اين آيه ، ائمه طاهرين عليه السلام اند. ( 828)
و ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه : اعمال بندگان در هر صباح بر رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض مى شود، اعمال نيكان ايشان و بدان ايشان ، پس حذر كنيد و شرم نمائيد هر يك از شما از آنكه عرض شود بر پيغمبر او عمل قبيح او. ( 829)
و ايضا از آن حضرت روايت نموده است كه : هيچ مؤ منى و كافرى را در قبر نمى گذارند مگر آنكه عرض شود عمل او بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السلام تا آخر ائمه كه اطاعت آنها را خدا بر خلق واجب گردانيده است ، و اين است معنى قول حضرت عزت وقل اعملوا تا آخر آيه . ( 830)
و در معانى الاخبار و تفسير عياشى نقل كرده است از ابوبصير كه به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه : ابوالخطاب مى گفت كه : در هر روز پنجشنبه اعمال امت بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله عرص مى شود، فرمود: نه چنين است و ليكن عرض ‍ مى شود بر آن حضرت اعمال امت در هر صباح عمل نيك و بد ايشان پس حذر كنيد، پس حضرت اين آيه را تلاوت نمود و ساكت شد، ابوبصير گفت : مراد از مؤ منان ، ائمه عليه السلام اند.
و در بصائر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : هر صباح عمل نيك و بد بندگان بر رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض مى شود پس حذر كنيد. ( 831)
و به روايت ديگر: محمد بن مسلم از آن حضرت سوال كرد كه : آيا اعمال بر رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض مى شود؟ حضرت فرمود: كه در آن شكى نيست ؛ پس از تفسير اين آيه پرسيديم ، فرمود كه : مؤ منون ، ائمه عليه السلام اند كه گواهان خدايند در زمين . ( 832)
و ايضا از آن حضرت روايت نموده است كه : اعمال عباد در هر روز پنجشنبه عرض مى شود بر رسول خدا صلى الله عليه و آله . ( 833)
و به روايت ديگر فرمود كه : در هر روز پنجشنبه عرض مى شود بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه هدى عليه السلام . ( 834)
و به روايت ديگر فرمود كه : در هر روز پنجشنبه عرض مى شود اعمال بندگان بر رسول خدا صلى الله عليه و آله ، و چون روز عرفه مى شود حق تعالى اعمال دشمنان ما و دشمنان شيعيان ما را باطل مى گرداند چنانچه فرموده است كه وقدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناة هباء منثورا ( 835) يعنى : آمديم بسوى آنچه ايشان كرده اند از عمل پس گردانيديم آن را مانند ذره ها كه در هوا پهن گرديده كه هيچ از آن به دست نمى آيد و فايده اى بر آن مترتب نمى گردد. ( 836)
و به روايت ديگر در تفسير آيه فرمود كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه هدى عليه السلام عرض مى شود بر ايشان اعمال بندگان در هر روز پنجشنبه . ( 837)
و به روايت ديگر فرمود كه : مؤ منان ، ائمه عليه السلام اند، كه اعمال بندگان هر روز بر ايشان عرض مى شود تا روز قيامت . ( 838)
و ايضا روايت نموده است كه : يكى از خواص اصحاب حضرت امام رضا عليه السلام از آن حضرت التماس نمود كه : دعا كن از براى من و از براى اهل بيت من ، حضرت فرمود: مگر دعا نمى كنم ؟ بخدا سوگند كه اعمال شما در هر شب و روز بر من عرض مى شود، راوى گفت : من اين سخن را عظيم شمردم ، حضرت فرمودئ كه : مگر نخوانده اى كلام خدا را قل اعملوا تا آخر آيه . ( 839)
و ايضا روايت كرده است كه حضرت صادق عليه السلام به اصحاب خود فرمود كه : چرا حضرت رسول عليه السلام را آزرده مى كنيد؟ يكى از ايشان گفت : فداى تو شوم چگونه آن حضرت را آزرده مى كنيم ؟ فرمود: مگر نمى دانيد كه اعمال شما عرض مى شود بر آن حضرت و چون معصيتى و گناهى در آنها مى بيند آزرده مى شود؟ پس آزرده مكنيد آن حضرت را به معصيت و خوشحال نمائيد او را به اعمال صالحه . ( 840)
و كلينى روايت كرده است كه : مردى اين آيه را در خدمت حضرت صادق عليه السلام خواند، حضرت فرمود كه : آيه همچون نيست و به جاى والمؤ منون والمامونون است و مائيم مامونون ( 841) يعنى امين خدائيم به دين او و علوم او و شرايع و احكام او.
و سيد ابن طاووس در رساله محاسبه النفس از تفسير ابن ماهيار روايت كرده است كه : عمار به حضرت رسول صلى الله عليه و آله عرض كرد: آرزو دارم و دوست مى دارم كه شما در ميان ما به قدر عمر نوح زندگانى كنيد، پس حضرت فرمود كه : اى عمار! زندگانى من بهتر است از براى شما و وفات من بد نيست از براى شما؛ اما زندگانى من از براى آنكه شما كارهاى بد و خوب بفرستيد صلوت بر من و اهل بيت من ، بدرستى كه شما عرض كرده مى شويد بر من با نامهاى شما و نامهاى پدران شما، اگر امر نيكى از شما بر من عرض ‍ مى شود حمد مى كنم خدا را، و اگر امر بدى عرض ميشود استغفار مى كنم از براى گناهان شما.
پس منافقان و آنهائى كه شك داشتند و آنها كه در دل ايشان مرض ‍ كفر و نفاق بود گفتند كه : گمان مى كنيد كه اعمال عباد بر او عرض ‍ مى شود بعد از وفات او با نامهاى مادران و پدران ايشان و نسبتهاى ايشان به قبيله هاى ايشان ؟ اين سخن نيست مگر دروغ ؛ پس خدا اين آيه را فرستاد قل اعملوا - تا - المؤ منون گفتند: يا رسول الله ! كيستند مؤ منان ؟ فرمود: مراد از مؤ منان در اين آيه آل محمدند، پس ‍ گفت : وستردون الى عالم الغيب والشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون حضرت فرمود كه : يعنى خبر مى كند شما را به آنچه مى كنيد از طاعت يا معصيت . ( 842)
و به هر يك از اين مضامين احاديث بسيار هست ، و به اعتبار اتحاد مضامين ، به آنچه مذكور شد اكتفا نموديم .
آيه پنجم : ترجمه اش اين است : ويادآور روزى را كه مبعوث گردانيم از هر امتى گواهى كه شهادت دهد از براى نيكان و بدان پس رخصت ندهند كافران را در عذر خواستند و از ايشان طلب بازگشت و توبه ننمايند كه خدا را از خود راضى گردانند. شيخ طبرسى و على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده اند در تفسير اين آيه كه : براى هر زمانى و هر امتى با امام خود مبعوث مى گردند. ( 843)
و در مناقب ابن شهر آشوب از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كه حضرت فرمود: مائيم گواهان بر اين امت . ( 844)
آيه ششم : ترجمه اش اين است : يادآور روزى را كه مبعوث مى گردانيم در ميان هر امتى گواهى بر ايشان از صنف ايشان .
على بن ابراهيم گفته است : يعنى از ائمه ؛ و گفته است كه : پس گفت به پيغمبر خود: و بياوريم تو را - اى محمد - گواه بر ايشان
يعنى بر ائمه ، پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله گواه است بر ائمه و ائمه گواهند بر مردم . ( 845)
آيه هفتم : ترجمه اش اين است كه : جهاد نمائيد در راه خدا و اطاعت او آنچه سزاوار جهاد كردن است ، او برگزيد شما را و نگردانيده بر شما در دين حرج و تنگى ، ملت پدر شما ابراهيم است ، او مسمى گردانيده است شما را به اسلام پيش از فرستادن قرآن و در اين قرآن تا آنكه بوده باشد رسول گواه بر شما و بوده باشيد شما گواه بر مردم .
على بن ابراهيم روايت نموده است كه : اين آيه مخصوص آل محمد عليه السلام است ، و رسول بر آل محمد گواه است ، و آل محمد گواهانند بر مردم بعد از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و حضرت عيسى عليه السلام به خدا خواهند گفت كه : من بر امت خود گواه بودم مادامى كه در ميان ايشان بودم ، و چون مرا قبض ‍ كردى تو گواه بودى بر ايشان و تو بر همه چيز گواهى ، و خدا بر اين امت بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله گواه قرار داده از اهل بيت او و عترت او مادامى كه در دنيا احدى از ايشان بوده باشد، پس ‍ چون ايشان برطرف شوند اهل زمين همه هلاك مى شوند.
و رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه : خدا ستاره ها را امان اهل آسمان گردانيده است و اهل بيت مرا امان اهل زمين گردانيده است . ( 846)
و ابن شهر آشوب روايت كرده است كه : هو سماكم المسلمين من قبل اشاره است به دعاى حضرت ابراهيم و اسماعيل عليه السلام از براى آل محمد صلى الله عليه و آله كه ملازم حرم بودند تا ايمان به حضرت رسول صلى الله عليه و آله آوردند، و پيغمبر بر آل محمد عليه السلام گواه است و ايشان گواهانند بر مردم بعد از او. ( 847)
و در تفسير فرات روايت كرده است كه : از حضرت باقر عليه السلام سؤ ال كردند از تفسير اين آيات ، حضرت فرمود: مائيم مراد به اين آيات و مائيم برگزيدگان و بر ما در دين حرج قرار نداده ؛ و حرج شديدترين تنگيهاست ؛ ملة ابيكم ابراهيم مراد مائيم و بس و خدا ما را مسلمين ناميده ؛ من قبله يعنى : در كتب گذشته ؛ و فى هذا يعنى : در اين قرآن ، ليكون الرسول عليكم شهيدا پس رسول گواه است بر ما به آنچه رسانيديم از جانب خدا و مائيم گواهان بر مردم پس هر كه راست گويد در روز قيامت تصديق او مى كنيم و هر كه دروغ گويد در روز قيامت تكذيب او مى كنيم . ( 848)
و در قرب الاسناد از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه : حضرت عزت به امت من سه خصلت عطا كرده كه نداده است آنها را مگر به پيغمبرى :
اول آنكه : خدا پيغمبرى كه مى فرستاد به او مى فرمود كه : سعى كن در دين و بر تو حرجى نيست ، و به امت من خطاب فرمود كه : خطاب عليكم فى الدين من خرج و مراد به حرج ، تنگى است .
دوم آنكه : خدا پيغمبرى كه مى فرستاد به او وحى مى فرمود كه : هر گاه تو راامرى روى دهد كه مكروه تو باشد دعا كن مرا تا مستجاب گردانم دعاى تو را، و به امت من اين را عطا كرد در آنجا كه فرمود ادعونى استجب ( 849) لكم يعنى دعا كنيد و بخوانيد مرا تا مستجاب گردانم دعاى شما را.
سوم آنكه : چون خدا پيغمبرى مى فرستاد او را به گواه بر قومش ‍ مى گردانيد و امت مرا بر خلق گواه گردانيد چنانچه فرموده است ليكون الرسول شهيدا عليكم و تكونوا شهدآء على الناس ( 850)
و ابن بابويه در اكمال الدين روايت كرده كه : حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در ايام خلافت عثمان در حضور جمعى از مهاجران و انصار فرمود كه : سوگند مى دهم شما را بخدا كه آيا مى دانيد كه خدا در سوره حج فرستاد يا ايها الذين آمنوا اركعوا واسجدوا واعبدوا ربكم وافعلوا الخير لعلكم تفلحون * و جاهدوا فى الله حق جهاده ( 851) تا آخر سوره ؟ پس سلمان رحمه الله برخاست و گفت : يا رسول الله ! كيستند آنها كه تو بر ايشان گواهى و ايشان گواهانند بر مردم و خدا برگزيده است ايشان را و بر ايشان در دين حرجى قرار نداده است و ملت پدر ايشان ابراهيم عليه السلام را به ايشان داده است ؟ حضرت فرمود كه : سيزده نفرند از اين امت به خصوص ، و ساير امت داخل نيستند؛ سلمان گفت : بيان فرما ايشان را از براى ما يا رسول الله ، فرمود كه : من و برادرم على و يازده نفر از فرزندان من .
همه گفتند: بلى شنيديم . ( 852)
آيه هشتم : ترجمه اش آن است : و بيرون آورديم از هر امتى گواهى پس بگوئيم به امتها كه : بياوريد برهان خود را بر صحت دينى كه اختيار كرده بوديد، پس در آن وقت بدانند كه حق از خدا است و كم شود از ايشان و برطرف شود آنچه افترا مى كردند. على بن ابراهيم از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كه : از هر فرقه اى از اين امت امام ايشان را حاضر مى كنند كه گواهى دهد بر ايشان .( 853)
آيه نهم : ترجمه اش آن است كه : در روز قيامت روشن گردد زمين به نور پروردگارش به عدالت چنانچه مفسران گفته اند.
على ابراهيم از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كهن رب زمين ، امام زمين است ؛ پرسيدند؛ امام كى بيرون خواهد آمد؛ چگونه خواهد بود؟ فرمود: مردم مستغنى خواهند گرديد از نور آفتاب و ماه و اكتفا مى كنند به نور امام . ( 854)
و در ارشاد مفيد از آن حضرت روايت نموده است : وقتى كه قائم عليه السلام ظاهر مى شود روشن گردد زمين به نور پروردگارش و مستغنى مى گردند بندگان از روشنائى آفتاب و ظلمت برطرف مى شود. ( 855)
و وضع الكتاب يعنى : واگذاشته شود كتاب و نامه حساب و بياورند پيغمبران و گواهان را، مفسران
گفته اند كه : گواهان ، ملائكه اند يا مومنان .( 856) و على بن ابراهيم گفته است كه : شهدا، ائمه عليه السلام اند. ( 857)
وقضى بينهم بالحق يعنى و حكم كرده شود ميان ايشان به حق .
و هم لا يظلمون وايشان ظلم كرده نشوند.
آيه دهم : ترجمه اش اين است كه : بگويند گواهان كه : اينهايند آن جماعت كه دروغ گفتند به پروردگار خود، بدرستى كه لعنت بر ستمكاران است .
على بن ابراهيم روايت نموده كه : مراد به اشهاد، ائمه عليه السلام اند، و ظالمان ، آنهايند كه ستم كردند بر آل محمد عليه السلام و غصب نمودند حق ايشان را. ( 858)
آيه يازدهم : موافق تفسير اكثر مفسران ترجمه اش ترجمه اش آن است كه : آيا كسى كه بر بينه و برهانى باشد از جانب پروردگار خود و از پى خود و از پى او بيايد گواهى از جانب خدا مانند كسى است كه چنين نباشد و تابع دنيا و لذات آن باشد. بعضى گفته اند: بينه ، قرآن است ؛ و گواه جبرئيل است كه تلاوت مى كند قرآن را. و بعضى گفته اند كه : شاهد محمد صلى الله عليه و آله است . و بعضى گفته اند: شاهد، ملكى است كه او را حفظ مى كند و بر حق مستقيم مى دارد. و بعضى گفته اند: شاهد، على بن ابى طالب عليه السلام است كه شهادت مى دهند بر حقيقت رسول خدا صلى الله عليه و آله و او از آن حضرت است . ( 859)
و احاديث به اين مضمون بسيار است ، چنانچه شيخ طبرسى از حضرت امام رضا و امام محمد تقى عليه السلام روايت نموده است . ( 860)
و كلينى از امام رضا عليه السلام روايت كرده است كه : اميرالمؤ منين عليه السلام شاهد است بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و رسول خدا صلى الله عليه و آله بر بينه و برهان است از جانب پروردگارش .( 861)
و در بصائرالدرجات روايت نموده است كه اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه : بخدا سوگند كه آيه اى نازل نشده در كتاب خدا در شب يا روز مگر آنكه مى دانم كه كى نازل شده ، و كسى نيست كه تيغ بر سرش گرديده باشد از صحابه مگر آنكه آيه اى در شان او نازل شده است كه او را بسوى بهشت مى برد يا بسوى جهنم . پس مردى برخاست و گفت : يا امير المؤ منين ، كدام است آن آيه كه در شان تو نازل شده ؟ فرمود: مگر نشنيده اى كه خدا مى فرمايد افمن كان على بيتة من ربه ويتلوه شاهد منه پس رسول خدا صلى الله عليه و آله بر بينه است از جانب پروردگارش ، و من شاهدم بر او و من از اويم . ( 862)
و شيخ طوسى نيز در مجالس اين مضمون را روايت كرده .( 863)
و در تفسير عياشى از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : آن كه بر بينه است از جانب پروردگارش ، رسول خدا صلى الله عليه و آله است ؛ و آن كه تالى اوست بعد از او و شاهد اوست بر او و از اوست ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است پس اوصياى او يكى بعد از يكى . ( 864)
و در اين باب احاديث بسيار مذكور است و بعضى در مجلد آينده كه در بيان احوال اميرالمؤ منين عليه السلام است مذكور خواهد شد انشاءالله .
آيه دوازدهم : ترجمه اش اين است كه : بيايد در قيامت هر نفسى با او كشاننده اى باشد و گواهى .
در تفسير على بن ابراهيم و نهج البلاغه از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : سائق مى كشاند او را بسوى محشر، و شاهد گواهى مى دهد بر او به اعمال او. ( 865)
و در كتاب تاويل آلايات از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : سائق ، اميرالمؤ منين عليه السلام است ؛ و شهيد، حضرت رسول صلى الله عليه و آله . ( 866)