حيوة القلوب جلد پنجم
امام شناسى

علامه مجلسى رحمة الله عليه

- ۱۰ -


و در كافى به سند معتبر از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله علمى كه نزد او بود گذاشت نزد وصى خود، و آن است معنى قول حق تعالى الله نورالسموات و الارض مى گويد: منم هدايت كننده اهل آسمانها و زمين ، مثل علمى كه به او عطا نمودم و آن نور من است كه به آن هدايتا مى يابند مثل مشكاتى است كه در آن مصباح بوده باشد، پس ‍ مشكاة ، دل محمد است ، و مصباح نور علم است كه در آن قلب است . و قول حق تعالى المصباح فى زجاجة يعنى : محمد را بسوى خود مى بردم و علمى كه نزد اوست نزد وصى او مى گذارم چنانچه چراغ را در ميان قنديل آبگينه مى گذارند.
كانها كوكب درى يعنى : بيان فضيلت وصى او على بن ابى طالب عليه السلام است ، يوقد من شجرة مباركة اصل شجره مباركه ابراهيم است چنانچه حق تعالى فرموده است در حق او رحمة الله وبركاته عليكم اهل البيت انه حميد مجيد ( 680) و فرموده است ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين * ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم ( 681)
لاشرقية و لاغربية يعنى : شما يهود نيستيد كه نماز كنيد به جانب مغرب ، ونصارى نيستيد كه نماز كنيد به جانب مشرق ، و شما بر ملت ابراهيميد، و حق تعالى فرموده است ما كان ابراهيم يهوديا ولا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما و ما كان من المشركين ( 682) يعنى : نبود ابراهيم يهودى و نه نصرانى و ليكن بود مايل از دينهاى باطل بسوى دين حق و مسلمانان ، و نبود از جمله مشركان .
و اما قول حق تعالى يكاد زيتها يضى ء تا آخر آيه ، مراد آن است كه مثل اولاد شما كه از شما متولد مى شوند مثل زيت است كه از زيت مى فشارند، نزديك است كه تكلم نمايند، به علم پيغمبرى هر چند ملك بر ايشان نازل نشود. ( 683)
سوم : على بن ابراهيم و فرات روايت نموده اند كه : عبدالله بن جندب به خدمت امام رضا عليه السلام نوشت : فداى تو شوم ، من پير و ضعيف و عاجز شده ام از بسيارى آن چيزها كه پيشتر قوت آنها را داشتم ، مى خواهم فداى تو شوم مرا تعليم كنى سخنى كه مرا به پروردگار خود نزديك گرداند و فهم و علم مرا زياد گرداند. حضرت در جواب نوشت كه : نامه بسوى تو فرستاديم بخوان و درست بفهم كه در آن شفا هست براى كسى كه خدا شفاى او را خواهد، و در آن هدايت هست براى كسى كه خدا هدايت او را خواهد پس بسيار بگو: بسم الله الرحمن الرحيم لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم .
حضرت على بن الحسين عليه السلام گفت : بدرستى كه محمد صلى الله عليه و آله امين خدا بود در زمين و چون او را از دنيا برد ما اهل بيت امينان اوئيم در زمين ، نزد ما است علم بلاهاى مردم و مرگهاى مردم و نسبهاى عرب و آنكه كى بر اسلام متولد شده و ما مى شناسيم كسى را كه مى بينيم او مؤ من است يا منافق ، و شيعيان ما نامهاى ايشان و پدران ايشان نزد ما نوشته است ، و خدا بر ما و بر ايشان پيمان گرفته است هر جا كه ما وارد مى شويم ايشان وارد مى شوند و هر جا كه ما داخل مى شويم ايشان داخل مى شوند، و نيست بر ملت ابراهيم غير ما و ايشان ، و ما در روز قيامت چنگ مى زنيم به نور پيغمبر خود، و پيغمبر ما متمسك مى شود به نور خدا و شيعيان ما متمسك مى شوند به نور ما، هر كه از ما جدا مى شود هلاك مى شود و هر كه متابعت مى كند نجات مى يابد، و كسى كه انكار ولايت ما مى كند كافر است و كسى كه متابعت ما كند و متابعت دوستان ما كند مؤ من است ، و دوست نمى دارد ما را كافريب و دشمن نمى دارد ما را مؤ منى ، هر كه بميرد و ما را دوست دارد بر خدا لازم است كه او را با ما مبعوث كند، ما هدايت كننده ايم براى كسى كه متابعت ما كند و به ما هدايت يابد، هر كه ما را نخواهد از ما نيست و هر كه از ما نباشد از اسلام هيچ بهره اى ندارد. به ما فتح كرده است دين را و به ما ختم كرده آن را، به بركت ما خدا روزى شما را از زمين مى روياند و به بركت ما خدا باران را از آسمان مى فرستد و به بركت ما خدا شما را ايمن مى گرداند از غرق شدن در دريا و از فرورفتن به زمين در صحرا، و به ما نفع مى بخشد خدا به شما در زندگانى شما و در قبرهاى شما و در صحراى محشر و نزد صراط و نزد ميزان و نزد داخل شدن جنان ، مثل ما در كتاب خدا مثل مشكاة است ، و مشكاة در قنديل است ، پس مائيم مشكاة كه در آن مصباح است و مصباح ، محمد صلى الله عليه و آله است ، و مصباح در زجاجه است كه عنصر طاهر آن حضرت است . ( 684)
و به روايت فرات : مائيم زجاجه ، لا شرقيه و لاغربيه يعنى در نسب شريفش هيچگونه قدحى نيست كه گاه به مشرق نسبت دهد و گاه به مغرب ؛ يكاد زيتها يضى ء ولو لم تمسسه نار مراد از نار، قرآن است ؛ نور على نور يعنى : امامى بعد از امام ؛ يهدى الله لنوره من يشاء نور، على ابن ابى طالب عليه السلام است ، خدا هدايت مى كند بسوى ولايت ما هر كه را دوست مى دارد و لازم است بر خدا كه مبعوث گرداند ولى ما و شيعه ما را در حالتى كه رويش منور باشد و برهانش واضح و حجتش نزد خدا عظيم باشد و بيايد دشمن ما در روز قيامت با روى سياه و حجتش نزد خدا باطل باشد و لازم است بر خدا كه بگرداند دوست ما را رفيق پيغمبران و صديقان و شهيدان و صالحان ، و نيكو رفيقانند ايشان ؛ و شهيد ما را فضيلتى و زيادتى هست بر ساير شهيدان به ده درجه ؛ و شهيد شيعيان ما را فضيلت و زيادتى هست بر ساير شهيدان به هفت درجه . پس مائيم نجيبان و مائيم فرزندان انبياء و اوصياء و مائيم اولاى ناس به خدا و مائيم مخصوصان در كتاب خدا و مائيم اولاى ناس به پيغمبر خدا و دين خدا و مائيم كه خدا دين خود را براى ما مقرر كرده است در آن آيه فرموده است شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا والذى اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسى وعيسى ان اقيموا الدين يعنى مقرر كرد از براى شما از دين آنچه وصيت نمود به آن نوح را و آنچه وحى كرديم بسوى تو اى محمد و آنچه وصيت نمود به آن ابراهيم و موسى و عيسى را آنكه برپا داريد دين را، ولا تتفرقوا فيه و متفرق مشويد در آن ، حضرت فرمود: يعنى بر جماعت محمد باشيد، كبر على المشركين ما تدعوهم اليه فرمود: يعنى : بزرگ و دشوار است بر آنها كه شرك آورده اند - به ولايت على - آنچه تو ايشان را بسوى آن مى خوانى - كه ولايت على است -، الله يجتبى اليه من يشاء ويهدى اليه من ينيب ( 685) فرمود: يعنى خدا برمى گزيند بسوى خود هر كه را مى خواهد و هدايت مى كند بسوى خود هر كه اجابت تو مى كند - بسوى ولايت على بن ابيطالب عليه السلام .( 686)
و ايضا محمد بن العباس از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه حضرت على بن الحسين عليه السلام فرمود كه : مثل ما در كتاب خدا مثل مشكاة است ، پس مائيم مشكاة - و مشكاة سوراخى است كه چراغ را در آن مى گذارند - و چراغ در زجاجة است ، و زجاجه ، محمد صلى الله عليه و آله است ؛ كانها كوكب درى يوقد من شجرة مباركة على بن ابى طالب عليه السلام است ، نور على نور قرآن است ؛ يهدى الله لنوره من يشاء خدا هدايت مى كند بسوى ولايت ما هر كه را دوست مى دارد.( 687)
چهارم : على بن ابراهيم روايت كرده است از حضرت صادق عليه السلام كه : حضرت باقر عليه السلام در تفسير اين آيه الله نور السموات ولارض فرمود: ابتدا نمود به نور خود مثل هدايت او در دل مؤ من ؛ كمشكوة فيها مصباح مشكاة ، اندرون مؤ من است ؛ و قنديل دل اوست ، و مصباح نورى است كه خدا در دل او قرار داده است يوقد من شجرة مباركة شجره مباركه ، مؤ من است ؛ لا شرقيه ولا غربيه يعنى : در ميان كوه واقع شود، نه شرقى باشد كه نزديك آفتاب بر آن نتابد، نه غربى باشد كه در وقت طلوع آفتاب بر آن نتابد، بلكه در هنگام طلوع و غروب و ساير اوقات بر آن تابد؛ يكاد زيتها يضى ء يعنى : نزديك است آن نورى كه خدا در دل او قرار داده روشنى بخشد هر چند سخن نگويد؛ نور على نور يعنى : فريضه بر بالاى فريضه و سنت بر بالاى سنت ، يهدى الله لنوره من يشاء يعنى : هدايت مى كند خدا بسوى فريضه ها و سنتهاى او هر كه او را خواهد، ويضرب الله الامثال للناس ( 688) فرمود،: پس اين مثلى است كه خدا براى مؤ من زده است ، پس مومن مى گردد در پنج نور: داخل شدنش در هر كار نور است . و بيرون رفتنش نور است ، و سخنش نور است ، و عملش نور است ، وبازگشتش در قيامت بسوى بهشت نور است .
راوى به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه : سنيان مى گويند كه : اين مثل نور پروردگار است ، حضرت فرمود: سبحان الله ! خدا را مثل نور نمى باشد، خدا مى فرمايد فلا تضربوالله الامثال ( 689) يعنى : پس مزنيد از براى خدا مثلها ( 690)
آيه ثانيه : فى بيوت اذن الله ان ترفع ويذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو والآسال * رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر الله واقام الصلوة وايتاء الزكوة يخافون يوما تتقلب فيه القلوب والابصار * ليجزيهم الله احسن ما عملوا و يزيدهم من فضله والله يرزق من يشاء بغير حساب ( 691) اين آيه كريمه تتمه تشبيهى است كه در آيه سابقه مذكور شد، يعنى : اين چراغهاى هدايت و انوار امامات و خلافت در خانه اى چند يا در خانه آباده اى چند افروخته مى شود كه خدا رخصت داده است و مقدر فرموده است كه بلند گردانند آنها را به بنا كردن و تعظيم و تكريم نمودن يا از خانه آبادها رفعت قدرشان را شناختن و اعتقاد به امامت و خلافت ايشان كردن و متابعت ايشان نمودن .
بعضى گفته اند مراد از اين خانه ها مساجد است ، چنانچه منقول است كه : مساجد خانه هاى خدا است در زمين و روشنى مى دهد براى اهل آسمانها چنانچه ستاره ها روشنى مى دهند اهل زمين را ( 692) و بعضى گفته اند خانه هاى پيغمبران است چنانچه حق تعالى فرموده است انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل بيت ( 693) ، و فرموده است رحمة الله و بركاته عليكم اهل البيت ( 694) ( 695)
و شيخ طبرسى گفته است كه : اذن الله ان ترفع بيوت انبياء و اوصياى مطلق است و مراد به رفع آنها تعظيم است و رفع نجاسات از آنها كردن و از معاصى و گناهان مطهر داشتن ؛ و بعضى گفته اند مراد به رفع ، رفع حوايج است در آنها به سوى خدا.
ويذكر فيها اسمه يعنى : مذكور مى شود در آنها نام خدا؛ گفته اند به آنكه قرآن در آنها خوانده شود يا اسماء حسنى در آنها گفته شود. يسبح له فيها بالغدو والاصال يعنى : تنزيه كنند از براى خدا در آن خانه ها در بامداد و پسين ، بعضى گفته اند مراد نماز كردن است ، و بعضى گفته اند مراد تنزيه خداست از چيزى كه جايز نيست بر خدا و وصف نمودن خداست به صفاتى كه مستحق آنها است لذاته و افعاله كه همه مقرون است به حكمت و صواب . ( 696)
پس بيان كرد كه تسبيح كنندگان كيستند، فرمود كه رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر الله يعنى : مردانى چند كه غافل و مشغول نمى گرداند ايشان را تجارتى و نه 9 بيعى از ياد خدا و بر پاداشتن نماز و دادن زكات يخافون يوما تتقلب فيه القلوب والابصار و با اين عبادتها مى ترسند از روزى كه از هول آن متغير و مضطرب مى گردد دلها و ديده ها تا جزا دهد خدا ايشان را بهترين جزائى بر كرده هاى ايشان و زياده گرداند ايشان را از فضل خود، و خدا روزى مى دهد هر كه را خواهد بى حساب اين ترجمه لفظ آيه است .
و اما اخبار عامه و خاصه :
از انس و بريده روايت كرده اند كه : چون رسول صلى الله عليه و آله اين آيه را تلاوت كردند مردى برخاست و گفت : كدام خانه ها است آنها يا رسول الله ؟ فرمود كه : خانه هاى پيغمبران است ؛ پس ابوبكر برخاست و اشاره كرد به خانه على و فاطمه عليه السلام و گفت : اين خانه هم از آنهاست ؟ حضرت فرمود كه : بلى از بهترين آنها است .( 697)
وشاذان روايت كرده از ابن عباس كه گفت : در مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله بودم كسى اين آيه را خواند، من گفتم : يا رسول الله ! كدام خانه ها است ؟ فرمود كه : خانه هاى پيغمبران - و اشاره به دست خود نمود بسوى منزل فاطمه عليه السلام . ( 698)
و محمد بن العباس به سند معتبر از محمد بن الفضيل روايت كرده است كه از حضرت امام موسى عليه السلام سوال كرد از تفسير اين آيه ، فرمود كه : بيوت محمد رسول خدا صلى الله عليه و آله است ، پس خانه هاى على عليه السلام نيز از آن جمله است . ( 699) و به سند ديگر از آن حضرت روايت كرده است كه : خانه هاى آل محمد، خانه على ، و فاطمه و حسن و حسين و حمزه و جعفر عليه السلام است .
گفتم : بالغدو والآصال ، فرمود كه : مراد نماز در اوقات فضيلت است . پس وصف نمود ايشان را كه رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر الله ايشانند رجال و غير ايشان را به ايشان مخلوط نگردانيد. پس فرمود كه ليجريهم الله احسن ما عملوا و يزيدهم من فضله مراد آن چيزها است كه ايشان را مخصوص به آنها گردانيده است از واجب بودن مودت و اطاعت و ماواى ايشان را بهشت گردانيده .( 700)
و كلينى روايت كرده است از ابوحمزه ثمالى كه : قتاده بصرى به خدمت امام محمد باقر عليه السلام آمد، حضرت از او پرسيد كه : توئى فقيه اهل بصره ؟ گفت : بلى .
حضرت فرمود: واى بر تو اى قتاده ! بدرستى كه حق تعالى جمعى را خلق نمود و ايشان را حجت خدا بر خلق خود گردانيد، پس ايشان ميخهاى زمينند مانند كوهها، قيام نمايندگان به امر خدا و نجيبانند به سبب علم خدا، بگزيد ايشان را پيش از آنكه خلايق را خلق كند و اجسام لطيفه بودند در جانب راست عرش خدا.
پس قتاده مدت طويلى ساكت شد پس گفت : بخدا سوگند كه در نزد فقها نشسته ام و پيش ابن عباس نشسته ام ، در پيش هيچيك از آنها دلم اين اضطراب را بهم نرسانيد كه در خدمت تو بهم رسانيد.
حضرت فرمود: مى دانى كه در كجا نشسته اى ؟ در پيش خانه آباده نشسته اى كه اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه تا آخر آيه ، تو آنجا نشسته اى و ما آن جماعتيم كه خدا در اين آيه ياد كرده است .
قتاده گفت : راست مى گوئى بخدا سوگند، خدا مرا فداى تو كند، بخدا قسم كه اين خانه سنگ و گل نيست ، ( 701) يعنى خانه آباده عزت و رفعت و شرف است . و كلينى از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده است در تفسير فى بيوت اذن الله ان ترفع كه مراد خانه هاى پيغمبر است . ( 702) و در خصال از حضرت امام موسى عليه السلام روايت كرده است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرموده كه : خدا از خانه آبادها چهار خانه آباده را برگزيده است چنانچه فرموده است ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين ( 703) ( 704)
و در احتجاج روايت نموده است كه : ابن كوا سوال كرد از حضرت اميرالمومنين عليه السلام از تفسير اين آيه كريمه ليس البر بان تاتوا البيوت من ظهورها ولكن البر من اتقى واتوا البيوت من ابوابها ( 705) كه ترجمه اش اين است كه : نيست نيكى آنكه درآييد در خانه ها از پشت آنها وليكن نيكى نيكى كسى است كه پرهيزكار باشد و درآييد خانه ها را از درهاى آنها، حضرت فرمود: مائيم آن خانه ها كه خدا امر كرده است كه از درهاى آنها درآيند، و مائيم درگاههاى خدا و خانه هاى او كه بسوى خدا از آن درها و خانه ها بايد رفت ، پس ‍ كسى كه متابعت ما و اقرار به ولايت ما نمايد خانه ها را از درگاههاى آنها درآمده ، و كسى كه مخالفت ما كند و ديگرى را بر ما تفضيل دهد خانه ها را از عقب آنها درآمده . ( 706)
مترجم گويد كه : حضرا اين آيات آن است كه خدا نور هدايت و نبوت و امامت و خلافت را در خانه آباده افروخته كه از زمان آدم عليه السلام دست به دست داده شده تا به حضرت ابراهيم عليه السلام رسيده و از او به آباى طاهرين حضرت رسالت پناه صلى الله عليه و آله منتهى شده و از ايشان به آن حضرت رسيده و از آن حضرت به اوصياى كرام او منتقل گرديده ، و خدا مقرر گردانيده كه هميشه اين خانه آباده بلند آوازه و محل امامت و خلافت بوده باشد و به نور علم ايشان عالم منور بوده باشد، و همه خانه ها و منازل ايشان را در حيات ايشان تعظيم بايد نمود و بسوى آن خانه ها بايد آمد براى كسب معارف ربانى و اخذ شرايع دين مبين ، و هم بعد از وفات ايشان تعظيم ضرايح مقدسه ايشان بايد نمود و تطهير آنها از انجاس و ارجاس بايد كرد، و خانه آباده ايشان را تعظيم و تكريم بايد نمود و اطاعت و متابعت ايشان را واجب بايد شمرد و دست از متابعت ايشان نبايد برداشت .
آيه ثالثه و رابعه : والذين كفروا اعمالهم كسراب بقيعة يحسبه الظمان ماء حتى اذا جاء لم يجده شيئا و وجد الله عند فوفاه حسابه والله سريع الحساب * او كظلمات فى بحر لجى يغشاه من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج يده لم يكد يراها و من لم يجعل الله له نور فما له من نور ( 707)
و چون در آيات سابقه تمثيل نمود ايمان و علم و نبوت و امامت و مؤ منان كامل را به نور، در اين دو آيه تمثيل احوال كافران كه ضد ايشانند بيان مى فرمايد كه : آنها كه كافر شده اند به خدا و رسول ، اعمال ايشان مانند سرابى است كه در بيابانى ظاهر شود كه تشنه گمان كند آن را آبى است تا آنكه به نزد آن بيايد هيچ چيز نبايد آن را، و عقاب الهى را نزد او بيايد و جزاى او را، و خدا بزودى حساب خلايق مى نمايد. يا مثل ايشان مانند تاريكيها است كه در درياى عميقى بوده باشد و موجى فراگيرد آن دريا را و از بالاى آن موج موج ديگر، و از بالاى آن موج ابرى ، تاريكيهاى بعضى بر بالاى بعضى هر گاه دست خود را كه ظاهرترين اعضاى اوست بيرون آورد نزديك نيست كه تواند ديدن او را، و هر كه را خدا از براى او نورى قرار نداده پس از براى او هيچ نورى نيست .
ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده كه : مراد به الذين كفروا بنى اميه است ؛ و مراد به ظمآن و تشنه لب ، عثمان است كه بنى اميه را بسوى سراب مى برد كه اين آب است چون به آنجا رسيدند بغير عذاب الهى چيزى نديدند.( 708)
و در تفسير على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده اند كه : ظلمات اشاره است به فتنه ابوبكر و عمر، يغشاه موج مراد فتنه عثمان است ؛ من فوقه موج اشاره است به فتنه طلحه و زبير؛ ظلمات بعضها فوق بعض اشاره به فتنه هاى معاويه و ساير بنى اميه است . هر گاه مؤ من دست خود را در تاريكيهاى فتنه هاى ايشان بدر آورد نزديك نيست كه تواند ديد؛ و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور يعنى : هر كس را كه خدا از براى او امامى از فرزندان فاطمه عليه السلام قرار نداده پس او را در قيامت امامى نخواهد بود كه به نور او راه رود، چنانچه در آيه ديگر فرموده است نورهم يسعى بين ايديهم وبايمانهم ( 709) فرمود كه : يعنى ائمه مؤ منين در قيامت نور ايشانند كه در پيش رو و دست راست ايشان مى روند تا شيعيان را در منازل ايشان در بهشت نازل گردانند. ( 710)
و كلينى به سند صحيح و موثق اين حديث را روايت كرده به اندك اختلافى .( 711) و ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه كظلمات فى بحر لجى اشاره به ابوبكر و عمر است ؛ من فوقه موج اشاره به اصحاب جمل و صفين و نهروان است ؛ من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض بنى اميه اند؛ اذا اخرج يده لم يكد يراها يعنى : هرگاه اميرالمؤ منين عليه السلام دست خود را بدر آورد در ظلمتهاى فتنه هاى ايشان نزديك نيست كه ببيند؛ يعنى اگر سخن حكمتى در ميان ايشان بگويد قبول نكند از او كسى كه اقرار به ولايت و امامت او كرده باشد؛ و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور يعنى : هر كس ‍ خدا در دنيا براى او امامى قرار نداده باشد پس او را در آخرت نورى نيست ، يعنى امامى نيست كه او را ارشاد نمايد بسوى بهشت . ( 712)
آيه خامسه : فانموا بالله ورسوله والنورالذى انزلنا ( 713) يعنى : پس ايمان بياوريد به خدا و رسول و نورى كه ما فرو فرستاديم ، اكثر مفسران گفته اند كه : مراد از نور در اين آيه قرآن مجيد است . ( 714)
و كلينى و على بن ابراهيم و ديگران به سندهاى معتبر از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده اند كه : حضرت فرمود: نور - والله - در اى آيه ائمه از آل محمدند تا روز قيامت ، و ايشانند بخدا سوگند نور خدا كه فرستاده است ، و ايشانند - والله - نور خدا در آسمانها و در زمين ، و بخدا سوگند كه نور امام در دلهاى مؤ منان روشن تر است از آفتاب در روز، و ايشان - والله - كه منور مى گردانند دلهاى مؤ منان را و محجوب مى گرداند خدا نور ايشان را از هر كه خواهد پس تاريك مى شود دلهاى ايشان ، والله كه دوست نمى دارد ما را بنده اى و ولايت ما را اختيار نمى كند مگر آن كه خدا دل او را پاك مى گرداند، و خدا پاك نمى گرداند دل بنده را تا آنكه منقاد گردد از براى ما و با ما در مقام مسالمت شود، و چون منقاد ما گردد حق تعالى او را سالم مى گرداند از شدايد حساب و ايمن مى گرداند او را از فزع اكبر روز قيامت . ( 715)
مترجم گويد كه : بنابر اين تاويل نسبت انزال و فرو فرستادن به ايشان به اعتبار فرستادن ارواح مقدسه ايشان است بسوى ابدان مطهره ايشان ، يا به اعتبار آنكه بعد از روحانيت و نورانيت ايشان در نهايت مرتبه قرب ، ايشان را امر كردن به تبليغ رسالات و دعوت خلق و معاشرت ايشان بمنزله نزول از درجه رفيع به مرتبه پستى است چنانچه پررودگار فرموده قد انزل الله اليكم ذكرا * رسولا ( 716) ، يا به اعتبار آنكه در بعضى اخبار وارد شده است كه : حق تعالى نور مقدس ايشان را فرستاد و در صلب آدمى عليه السلام ساكن گردانيد، يا به اعتبار آنكه محبت و ولايت ايشان را بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرستاد؛ و ممكن است كه مراد از نور، قرآن شود، و اطلاقش بر ايشان به اعتبار آن باشد كه سابقا تحقيق شود كه كتاب الله ناطق و قرآن حقيقى ايشانند و حافظ و حامل و مفسر كتاب ايشانند و اكثر قرآن به حسب بطون ايشان است ، پس به اين ترتيب سبب نور را به ايشان تاويل كرده اند، و اين اظهر وجوه است ، و احاديث در تاويل آيه بر اين وجه بسيار است ، بعضى بعد از اين مذكور خواهد شد انشاءالله تعالى .
آيه سادسه : الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية والانجيل يامرهم بالمعروف و يناهم عن المنكر و يحل لهم الطيبات ويحرم عليهم الخبائث عنهم اصرهم والاغلال التى كانت عليهم فالذين آمنوا به و عزروره ونصروه واتبعوا النور انزل معه اولئك هم المفلحون ( 717)
حق تعالى در اوصاف مومنين و متقين كه رحمت خود را براى ايشان نوشته مى فرمايد: آنها كه متابعت مى نمايند رسول پيغمبر امى را - يعنى سواد و خط نداشت ، يا آنكه از اهل مكه بود كه امر القرى ( 718) است - آن پيغمبرى كه نعت و صفت و پيغمبرى او را مى يابند نوشته شده نزد ايشان در تورات و در انجيل ، امر مى كند ايشان را به نيكيها و نهى مى كند ايشان را از بديها، و حلال مى گرداند براى ايشان چيزهاى طيب و پاكيزه را و حرام مى گرداند بر آنها چيزهاى بد و خبيث را، و بر مى دارد از ايشان بارهاى گران را كه تكاليف دشوار است و غلها كه بر ايشان - از عهدها بر ذمت ايشان بود - يا تكاليف صعبه - پس آنها كه ايمان آوردند به او و تعظيم نمودند او را و يارى كردند او را و متابعت و پيروى كردند نورى را كه نازل گرديده است با او، ايشانند رستگاران .
اكثر مفسران نور را تفسير كرده اند به قرآن .( 719)
و كلينى از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده كه : مراد به نور در اين آيه ، امير المومنين عليه السلام است و ائمه عليه السلام اند. ( 720)
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه : نور، اميرالمومنين عليه السلام است ، پس خدا پيمان حضرت رسول صلى الله عليه و آله را بر پيغمبران گرفته كه خبر دهند امتهاى خود را و يارى كنند او را پس يارى كردند به قول او و امر كردند امتهاى خود را به اين ، و زود باشد كه در رجعت رسول خدا صلى الله عليه و آله برگردد و پيغمبران برگردند به دنيا و در دنيا يارى او بكنند. ( 721)
و كلينى نيز در حديث ديگر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است : فالذين آمنوا به يعنى : ايمان آوردند به امام ؛ وعزروه تا آخر آيه ، يعنى : اجتناب از عبادت جبت و طاغوت نكردند كه ابوبكر و عمرند، و عبادت ايشان ، اطاعت ايشان است . ( 722)
عياشى از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه : مراد به نورى در اين آيه على عليه السلام است . ( 723)
مترجم گويد كه : وجوهى كه در توجيه انزال نور در آيه خامسه مذكور شد، همه در اينجا جارى مى شود، و نازل شدن با آن نهايت مناسبت دارد به وجه سوم و پنجم نيز به اعتبار آنكه در اول كه نبوت نازل شد ولايت اميرالمومنين عليه السلام با آن نازل شد.
آيه سابعه : يريدون ليطفئوا نور الله بافواههم والله متم نوره ولو كره الكافرون ( 724) يعنى : اراده مى نمايند كه فرونشانند و خاموش ‍ گردانند نور خدا را به دهانهاى خود مانند كسى كه خواهد نور آفتاب را به باد دهان فرونشاند و خدا تمام كننده است نور خود را هرچند كراهت داشته باشند كافران .
و كلينى و ديگران به سندهاى معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده اند كه از آن حضرت از تفسير اين آيه پرسيدند، حضرت فرمود كه : يعنى خواستند فرونشانند ولايت اميرالمؤ منين عليه السلام را به دهانهاى خود و خدا تمام مى گرداند امامت را چنانچه در آيه ديگر فرموده است فامنوا بالله ورسوله والنور الذى انزلنا ( 725) نور در اينجا امام است ( 726) .
پرسيدند از تفسير آيه بعد از اين : هوالذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله ( 727) فرمود كه : يعنى اوست خداوندى كه امر كرده است رسولش رابه ولايت از براى وصى خود على ابن ابى طالب - و ولايت دين حق است - تا غالب گرداند او را بر همه دينها نزد قيام قائم آل محمد صلى الله عليه و آله چنانچه فرموده است كه : خدا تمام مى كند نورش را به ولايت قائم ولو كره الكافرون بولاية على يعنى هر چند نخواهند كافران به ولايت على عليه السلام .
پرسيدند كه : آيه چنين نازل شده است ؟ فرمود: بلى . ( 728)
و على بن ابراهيم روايت كرده است در تفسير والله متم نوره كه : خدا تمام مى كند نور خود را به قائم از آل رسول صلى الله عليه و آله تا آنكه چون بيرون آيد خدا غالب گرداند او را بر همه دنيا تا آنكه در هيچ جا غير خدا عبادت كرده نشود چنانچه رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه : پر كند زمين را از قسط و عدالت بعد از آنكه پر شده باشد از جور و ظلم . ( 729)
و در اكمال الدين روايت كرده است از حضرت صادق عليه السلام كه : زمين خالى نمى باشد از حجت خداى دانائى كه زنده گردان در زمين آنچه را بميرانند از حق ، پس اين آيه را خواند يريدون ليطفئوا نور الله تا آخر آيه . ( 730)
و محمد بن العباس روايت نموده است كه : حضرت باقر عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمود كه : بخدا سوگند اگر شما دست از دين حق و ولايت اهل بيت برداريد خدا دست برنمى دارد؛ ( 731) يعنى البته جمعى را مى آورد كه اين دين را اختيار كنند، يا قائم آل محمد را ظاهر مى گرداند كه همه خلايق را به اين دين درآورد.
و ايضا روايت نموده است از حضرت امير عليه السلام كه : روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله به منبر آمد و فرمود كه : خدا نظر كرد بسوى اهل زمين نظر كردنى پس مرا از ميان همه اختيار كرد، پس ‍ نظر ديگر كرد و على را اختيار كرد كه برادر من و وزير من و وارث من و وصى و خليفه من است در امت من و ولى و امام هر مومن است بعد از من ، هر كه با او دوستى كند با خدا دوستى كرده و هر كه با او دشمنى كند با خدا دشمنى كرده ، و هر كه او را دوست دارد خدا او را دوست دارد و هر كه او را دشمن دارد خدا او را دشمن دارد، و بخدا سوگند كه دوست نمى دارد او را مگر مؤ منى و دشمن نمى دارد او را مگر كافرى ، و او نور زمين است بعد از من و ركن زمين است ، و اوست كلمه تقوى و عروة الوثقى كه خدا در قرآن فرموده ، پس ‍ حضرت اين آيه را خواندند يريدون ان يطفئوا نور الله بافواههم و يابى الله الا ان يتم نوره ولو كره الكافرون ( 732) پس فرمود كه : ايها الناس ! اين سخنان مرا حاضران به غايبانم رسانند، خداوندا! تو را گواه مى گيرم بر ايشا:
پس خدا بعد از آن در مرتبه سوم نظر كرد بسوى اهل زمين و اختيار كرد بعد از من و بعد از برادرم على عليه السلام يازده امام يكى بعد از ديگرى كه هر يك از دنيا برود ديگرى قايم مقام او خواهد بود. مثل ايشان مثل ستاره هاى آسمان است كه هر يك ستاره كه فرو مى رود ستاره ديگر طلوع مى كند، هاديانند و هدايت يافتگانند، ضرر نمى رساند به ايشان مگر كسى كه به ايشان مكر كند و يارى ايشان نكندت ايشان حجت خدايند در زمين و گواهان خدايند بر خلق ، هر كه ايشان را اطاعت نمايد خدا را اطاعت كرده است و هر كه نافرمانى آنها را كند خدا را معصيت نموده است ، ايشان با قرآنند و قرآن با ايشن ، از قرآن جدا نمى شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند. ( 733)
آيه ثامنه : يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله وآمنوا برسوله يؤ تكم كفلين من رحمة ويجعل لكم نور تمشون به ويغفر لكم والله غفور رحيم ( 734)
مفسران گفته اند كه : اى جماعتى كه ايمان آورده ايد به يگانگى خدا و تصديق نموده ايد به موسى و عيسى ! بپرهيزيد از عذاب خدا و ايمان بياوريد به رسول خدا صلى الله عليه و آله - يا آنكه ايمان آورده ايد به خدا و رسول ، ظاهرا؛ ايمان بياوريد به رسول خدا باطنا - تا عطا كند به شما دو بهره از رحمت خود و بگرداند از براى شما نورى كه به آن نور راه رويد - در قيامت ؛ و بعضى گفته اند مراد قرآن است - و تا بيامرزد شما را و خدا آمرزدنده و مهربان است ( 735)
كلينى و ابن ماهيار و ديگران به سندهاى بسيار روايت كرده اند كه : مراد از كفلين حسن و حسين عليه السلام است ، ويجعل لكم نورا تمشون به يعنى : قرار دهد براى شما امامى كه پيروى او نمائيد. ( 736)
و ابن ماهيار به سند ديگر روايت كرده است از حضرت باقر عليه السلام كه : مراد از كفلين حسنين عليه السلام است ، ويجعل لكم نورا تمشون به يعنى : امام عادلى كه به او اقتدا نمائيد و او على عليه السلام است . ( 737) و ايضا از جابر انصارى به سند معتبر روايت نموده است كه : كفلين : حسنين عليه السلام اند؛ و نور على عليه السلام است . ( 738)
و فرات نيز از ابن عباس اين مضمون را روايت نموده است . ( 739)
و ايضا از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده كه : مراد از كفلين حسنين عليه السلام اند؛ بعد از آن فرمود كه : ضرر نمى رساند كسى را كه خدا او را گرامى دارد با آنكه او را از شيعيان ما گرداند، هر بلائى كه در دينا به او برسد هرچند قادر نباشد بر چيزى كه بخورد مگر گياه زمين . ( 740)
مترجم گويد كه : مراد به رحمت ، يا رحمت اخروى است يا دنيوى ؛ و چون امام اعظم رحمتها و نعمتهاى خدا است بر بندگان ، در اين اخبار اعظم مصداق دو رحمت را بيان فرمودند؛ و محتمل است كه مراد، امام ناطق و امام صامت باشد در هر عصرى ، و ذكر آن دو معصوم بر سبيل تمثيل باشد كه در وقت نزول آيه موجود بودند؛ و محتمل است كه مراد به كفلين ، نعمت دنيوى و اخروى باشد؛ و چون حضرت امام حسن عليه السلام اعظم مصداق نعمت دنيوى بود به اعتبار آنكه صلح نمود با معاويه و خون و مال شيعيان را محفوظ گردانيد، و حضرت حسين عليه السلام اعظم مصداق نعمت اخروى بود كه اصحاب او به اعلا درجات شهادت فايز گردانيد، به اين سبب تخصيص به ايشان فرمودند.
و تمشون كه در آيه وارد شده بنابراين تاويل ممكن است مراد مشى روحانى باشد به مراتب كمالات عقلائى و سعادات اخروى ، و ممكن است مراد مشى در قيامت باشد چنانچه در تاويل يسعى نورهم مذكور خواهد مى شود.
آيه تاسعه و عاشره : يوم ترى المومنين والمومنات يسعى نورهم بين ايديهم وبايمانهم بشراكم اليوم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ذلك هو الفوز العظيم * يوم يقول المنافقون و المنافقات للذين آمنوا نظروا نقبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورا فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب * ينادونهم الم نكن معكم قالوا بلى ولكنكم فتنتم انفسكم و تربصتم وارتبتم و غرتكم الامانى حتى جاء امر الله و غركم بالله الغرور * فاليوم لا يؤ خذ منكم فدية ولا من الذين كفروا ماواكم النار هى مولاكم و بئس المصير ( 741) يعنى : روزى كه ببينى مردان مؤ من و زنان مؤ منه را كه مى رود بسرعت نور ايشان در پيش روى ايشان و جانب راست ايشان ، ملائكه به ايشان گويند: بشارت باد شما را بهشتى چند كه جارى مى گردد در زير آنها نهرها هميشه در آنجا باشيد، اين است رستگارى عظيم ، روزى كه گويند مردان و زنان منافق به جماعتى كه ايمان آورده اند: انتظار ما بكشيد - يا نظر كنيد بسوى ما - تا ما بهره بيابيم از نور شما، در جواب ايشان گفته شود كه : برگرديد از عقب خود به دنيا و كسب نور بكنيد به ايمان صالحه - يا به صحراى محشر، يا به هر جا كه خواهيد برويد - كه از ما به شما بهره اى نمى رسد، پس ديوارى كشيده شود ميان مؤ منان و منافقان كه درگاهى داشته باشد كه مؤ منان از آن درگاه داخل شوند، اندرون آن ديوار و يا درگاه رحمت خدا باشد كه بهشت است و بيرونش عذاب الهى باشد كه جهنم است ، ندا كنند منافقان مؤ منان را كه : مگر در دنيا ما با شما نبوديم ؟ مؤ منان گويند: بلى بوديد وليكن مفتون كرديد انفس خود را به نفاق و انتظار بلاها براى مؤ منان مى كشيديد و شك در دين مى كرديد و فريب داد شما را آرزوها تا آنكه امر خدا - كه مرگ است - به شما رسيد و غافل گردانيد شما را از خدا شيطان فريب دهنده يا دنيا، پس امروز از شما فدائى گرفته نمى شود و نه از كافران ، مسكن شما جهنم است آن سزاوارتر است به شما و بد محل بازگشتنى است جهنم از براى شما. و در جاى ديگر فرموده است يا ايها الذين آمنوا توبوا الى الله توبة نصوحا عسى ربكم ان يكفر عنكم سيئاتكم و يدخلكم جنات تجرى من تحتها الانهار يوم لا يخزى الله النبى والذين آمنوا معه نورهم يسعى بين ايديهم وبايمانهم يقولون ربنا اتمم لنا نورنا واغفر لنا انك على كل شى ء قدير ( 742) يعنى : اى گروهى كه ايمان آورده ايد، توبه كنيد بسوى خدا از گناهان توبه اى نصوح كه ديگر به آن گناهان نكنيد شايد پروردگار شما يك نظر كند و بيامرزد گناهان شما را و داخل كند شما را در بهشتهائى كه جارى مى شود در زير آنها نهرها در روزى كه خوار نمى گرداند خدا در آن روز پيغمبر را و آنها را كه ايمان آورده اند به او، نور ايشان مى رود در پيش روى ايشان و در جانب راست ايشان ، مى گويند: اى پروردگار ما! تمام گردان از براى ما نور ما را بدرستى كه كه تو بر همه چيز قادر و توانائى .
على بن ابراهيم روايت نموده از حضرت صادق عليه السلام در تفسير قول حق تعالى نورهم يسعى بين ايديهم وبايمانهم فرمود كه : امامان ، مومنان ، نور ايشانند سعى مى كنند از پيش رو و جانب راست ايشان تا ايشان را نازل گردانند در منزلهاى ايشان در بهشت . ( 743) و در تفسير فرات از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : سؤ ال كردم از تفسير يوم ترى المومنين والمومنات يسعى نورهم بين ايديهم ، فرمود كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه : آن نور، امام مؤ منين است كه در روز قيامت مى رود در پيش روى انسان در وقتى كه خدا رخصت مى فرمايد امام را كه برود بسوى منازل خود در جنات عدن و ايشان از پى او روند تا آنكه با او داخل شوند؛ و اما قول حق تعالى بايمانهم پس شما در قيامت مى گيريد دامان آل محمد عليه السلام را و متوسل مى شويد به ايشان و ايشان مى گيرند دامان حسن و حسين عليه السلام را تا آنكه داخل بهشت مى شوند با آن حضرت در جنت عدن ، پس اين است معنى قول حق تعالى بشاركم اليوم جنات تا آخر. ( 744)
و ابن شهر آشوب در مناقب از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : تمام گردان از براى ما نور ما را، يعنى ملحق گردان به ما شيعيان ما را.( 745) و از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تفسير آيه كريمه انظرونا نقتبس من نوركم فرمود كه : حق تعالى قسمت مى كند نور را در روز قيامت به قدر اعمال مردم و قسمت مى كند از براى منافق ، پس نورى در ابهام پاى چپ ايشان بهم مى رسد و بزودى برطرف مى شود، ( 746) پس به اين سبب مومنان مى گويند كه : نور ما را تمام كن .
على بن ابراهيم از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده است كه : هر كه در قيامت نورى دارد، نجات مى يابد و هر مومنى البته نورى دارد.
و ايضا روايت كرده است در تفسير نورهم يسعى بين ايديهم وبايمانهم كه قسمت مى كنند نور را ميان مردم در قيامت به قدر ايمان ايشان و قسمت مى كنند از براى منافقان پس نور ايشان در ابهام پاى چپ ايشان ظاهر مى شود و زود برطرف مى گردد، پس ‍ مى گويند منافقان به مؤ منان كه : باشيد در جاى خود تا ما بهره از نور شما بيابيم ، پس مومنان به ايشان مى گويند: برگرديد به عقب خود پس طلب نمائيد نورى ، پس بر مى گردند، و در پس ايشان ديوارى ظاهر مى شود پس منافقان از پس ديوار ندا مى كنند مؤ منان را: مگر ما با شما نبوديم در دنيا؟ ايشان مى گويند: بلى و ليكن فريب داد شما را نفسهاى شما به گناهان و شك نموديد در دين و انتظار بلاها براى مؤ منان كشيديد، فاليوم لا يؤ خذ منكم فدية فرمود كه : بخدا سوگند كه مقصود از اين آيه يهود و نصارى نيستند و اراده نكرده است مگر اهل قبله را، هى مولاكم يعنى : آتش جهنم اولى است به شما. ( 747)
و در خطبه غدير حضرت امير عليه السلام مذكور است كه : مسابقت كنيد بسوى چيزى كه سبب آمرزش از جانب پروردگار شما باشد پيش از آنكه ديوارى كشيده شود كه باطنش رحمت باشد و ظاهرش ‍ عذاب پس نشنوند شما را و شيون كنيد و پروا نكنند شيون شما را. ( 748)
و در حديث طويلى در كتاب خصال روايت كرده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود؟: محشور مى شوند امت من در قيامت بر پنج علم :
اول : علمى كه وارد مى شود با فرعون اين امت كه ابوبكر است .
دوم : با سامرى اين امت كه عمر باشد.
سوم : با جاثليق اين امت كه عثمان است .
چهارم : با معاويه .
پنجم با تو يا على ، كه در زير آن مؤ منان خواهند بود، و تو امام ايشانى ؛ پس خدا خطاب كند كه به اصحاب آن چهار علم كه : برگرديد به عقب خود پس طلب كنيد نورى را، پس در ميان ايشان ديوارى كشند كه در آن درگاهى باشد كه اندرون آن رحمت است و ايشان شيعيان و مواليان منند، و آن جماعتى كه با من بودند در قتال فئه باغيه و محاربه عدول كنندگان از اراه راست و درگاه رحمت ، شيعيان منند، پس ندا كنند آنها را كه : آيا ما با شما نبوديم ....تا آخر آنچه گذشت .
پس حضرت فرمود كه : پس وارد مى شوند امت من و شيعيان من و شيعيان من بر حوض محمد صلى الله عليه و آله و در دست من عصائى بوده باشد از چوب درخت عوسج كه مى رانم به آن دشمنان خود را چنانچه شتر غريب را از حوض شتران ديگر مى رانند. ( 749)
و ايضا در خصال از جابر انصارى روايت كرده است كه گفت : روزى در خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله بودم با اميرالمومنين عليه السلام ، حضرت رسول صلى الله عليه و آله به اميرالمؤ منين عليه السلام گفت خدا عطا كرده شيعيان و محبان تو را هفت خصلت : مداراى در وقت مردن ، و ايمنى نزد وحشت ، و نور در تاريكى ، و ايمنى از فزع و ترس قيامت ، و عدالت نزد ترازوى اعمال ، و گذشتن بر صراط و داخل شدن بهشت پيش از ساير مردم ، بعد از آن آيه را خواند نورهم يسعى بين ايديهم و بايمانهم ( 750) .
آيه حادى عشر: الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور والذين كفروا اولياؤ هم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات ( 751) يعنى : خدا ولى و دوست يا متولى امر آن جماعت است كه ايمان آورده اند، بيرون مى برد ايشان را از تاريكيهاى كفر و ضلالت و جهالت بسوى نور ايمان و هدايت و علم ، و آنها كه كافر شده اند - يعنى در علم الهى باشد كه كافر خواهند شد - دوستان ايشان يا ياوران ايشان طاغوت است يعنى شيطان است ؛ و پيشوايان كفر و ضلالت بيرون مى برند ايشان را از نور ايمان و علم و هدايت - يا قابليت اين مراتب - بسوى ظلمات كفر و ارتكاب فسوق يا از نور براهين يقينيه بسوى ظلمات شكوك و شبهات . و در تفسير عياشى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : مراد از نور در اين آيه ، آل محمد صلى الله عليه و آله اند و ظلمات ، دشمنان ايشانند. ( 752)
و از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : مراد آن است كه هر كه ايمان بياورد به امامان كه از جانب خدا منصوب گرديده اند هر چند بدكردار باشند در اعمال خود، خدا ايشان را از ظلمات قيامت بيرون مى آورد بسوى نور عفو و آمرزش و داخل بهشت مى كند ايشان را، و آنها كه كافر شده اند به امام حق و اعتقاد كرده اند به امامت امامها كه از جانب خدا منصوب نگرديده اند مخلد در جهنم خواهند بود هر چند در اعمال خود نهايت زهد و ورع و عبادت داشته باشند. ( 753)
و كلينى به سند معتبر از ابن ابى يعفور روايت كرده است كه : به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم كه : من مخالطه مى كنم با مردم و تعجب بسيار مى كنم از جماعتى كه ولايت شما را ندارند و ولايت ابوبكر و عمر دارند و صاحب امانت و وفا و راستى اند، و از گروهى چند كه ولايت شما را دارند شما را دوست دارند و آن امانت و راستى و وفا را ندارند.
حضرت درست نشستند شبيه به آدم غضبناك و فرمودند كه : دين ندارد كسى كه عبادت خدا كند با ولايت امام جائرى كه منصوب از جانب خدا نباشد تو عتابى نيست بر كسى كه عبادت خدا كند با ولايت امام عادلى كه از جانب خدا منصوب باشد.
من از روى تعجب گفتم كه : آنها را دين نيست و بر اينها عتاب نيست ؟!
فرمود: بلى ، مگر نشنيده اى قول حق تعالى را الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور يعنى : بيرون مى برد ايشان را از تاريكيهاى گناهان بسوى نور توبه و آمرزش به جهت آنكه اعتقاد كرده اند به امامت هر امامى عادل كه از جانب خدا تعيين شده است ، و فرموده است والذين كفروا اولياؤ هم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات . راوى گفت : كه من عرض ‍ كردم كه : مراد از الذين كفروا كافران نيستند؟
حضرت فرمود كه : كافران را چه نور هست كه ايشان را از آن نور بيرون برند بسوى ظلمات بلكه مقصود آن جماعتند كه بر نور اسلام بودند، پس چون اختيار ولايت هر امام جائر كردند كه از جانب خدا منصوب نيستند به سبب اين بيرون رفتند از نور اسلام بسوى ظلمات ، پس واجب گردانيد خدا بر ايشان آتش جهنم را با كافران ، پس ايشان اصحاب نار جهنمند و هميشه در جهنم خواهند بود. ( 754)
و شيخ طوسى در مجالس روايت نموده است از حضرت اميرالمومنين عليه السلام كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله اين آيه را خواند تا هم فيها الخالدون ، از آن حضرت پرسيدند كه : كيستند اصحاب نار؟ فرمود كه : هر كه جنگ كند با على عليه السلام بعد از من ، پس ايشان در آتش جهنم خواهند بود با كفار زيرا كه كافر شدند به حق بعد از آنكه بسوى ايشان آمد و حجت بر ايشان تمام شد. ( 755)
آيه ثانيه عشر: يا ايها الناس قد جاءكم برهان من ربكم وانزلنا اليكم نورا مبينا * فاما الذين آمنوا بالله واعتصموا به فسيدخلهم فى رحمة منه و فضل ويهديهم اليه صراطا مستقيما ( 756) يعنى : اى گروه مردمان ! بتحقيق كه آمد بسوى شما برهانى از جانب پروردگار شما و فرستاديم بسوى شما نورى ظاهر كننده ، پس آنها كه ايمان آوردند به خدا و چنگ زدند به او پس بزودى داخل گرداند ايشان را در رحمتى از خود كه وعده داده است ايشان را و فضلى زياده بر آن و هدايت كند ايشان را بسوى خدا يا بسوى آنچه وعده به ايشان وعده داده شده در طريق مستقيم يعنى راهى است كه اسلام و ايمان و طاعت است در دنيا و طريق بهشت است در آخرت .
و بدان ؟ بعضى از مفسران برهان را، معجزه ؛ و بعضى ، دين ؛ و بعضى حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله گفته اند؛ و گفته اند: مراد به نور، قرآن است . ( 757)
و در كتاب تاويل الآيات از ديلمى روايت كرده است كه : حضرت صادق عليه السلام فرمود كه : برهان ، حضرت رسول صلى الله عليه و آله است ؛ و نور مبين ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام . ( 758)
و على بن ابراهيم گفته است كه : نور، امامت اميرالمؤ منين عليه السلام است ؛ و الذين آمنوا بالله واعتصموا به آنهايند كه متمسك شده اند به ولايت اميرالمؤ منين عليه السلام و ائمه طاهرين عليه السلام . ( 759)
و در مجمع البيان از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه : برهان ، محمد صلى الله عليه و آله است ، و نور، ولايت على بن ابى طالب عليه السلام است . ( 760)
و عياشى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : برهان محمد صلى الله عليه و آله است ، و نور و صراط مستقيم ، على بن ابيطالب عليه السلام است . ( 761)
آيه ثالثه : اومن كان ميتا فاحييناه له نورا يمشيبه فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها كذلك زين للكافرين ما كانوا يعلمون ( 762) يعنى آيا كسى كه مرده باشد - گفته اند: يعنى كافر باشد - پس زنده گردانيم كه هدايت كنيم او را و بگردانيم از براى او نورى كه راه رود به آن در ميان مردم - بعضى نور را به علم و حكمت تفسير نموده اند، ( 763) و بعضى به قرآن ( 764) و بعضى به ايمان ( 765) - مانند كسى است كه مثل و صفت او آن است كه در تاريكيهاى كفر و ضلالت و جهالت است و هرگز از آن بيرون نمى رود، چنين زينت داده شده است براى كافران كرده هاى ايشان .
و كلينى به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تفسير وجعلنا له نورا كه مراد از نور، امامى است كه به او اقتدا كنند؛ كمثله فى الظلمات كسى است كه امام را نشناسد. ( 766)
و به سند معتبر ديگر روايت نموده است كه : چون خدا خواست حضرت آدم را خلق كند جبرئيل را فرستاد در اول ساعتى از روز جمعه ، پس به دست راست يك قبضه گرفت از آسمان هفتم تا آسمان اول ، و به دست چپ خود يك قبضه گرفت از زمين اول تا زمين هفت ، پس حق تعالى خطاب نمود به آنچه در دست راست جبرئيل بود كه : از تو خلق مى كنم پيغمبران و اوصياء و صديقان و مؤ منان و سعادتمندان را، و خطاب كرد به آنچه در دست چپ او بود كه : از تو خلق مى كنم جباران و مشركان و كافران و اشقيا را. پس ‍ اين دو طينت را با يكديگر مخلوط كرد و در ولادت از يكديگر جدا مى شوند چنانچه مى فرمايد يخرج الى من الميت ويخرج الميت من الحى ( 767) يعنى : بيرون مى آورند زنده را از مرده و مرده از را از زنده حضرت فرمود: زنده اى كه از مرده بيرون مى آيد آن مؤ منى است كه از طينت كافر، طينت او بيرون مى آيد؛ و مرده اى كه از زنده بيرون مى آيد كافرى است كه از طينت مؤ من بيرون مى آيد؛ پس زنده ، مؤ من است ، و مرده ، كافر، و اين است معنى قول حق تعالى او من كان ميتا فاحييناه پس مرگش اختلاط طينت او با طينت كافر و زندگيش در آن وقت است كه خدا جدا مى كند طينت او را از طينت كافر به قدرت خود. و همچنين حضرت عزت بيرون مى آورد مؤ من را در ولادت از ظلمت طينت كافر بعد از آنكه داخل در آن شده بود بسوى نور، و بيرون مى آورد كافر را از نور كه طينت مؤ من باشد بسوى ظلمت كفر چنانچه مى فرمايد لينذر من كان حيا و يحق القول على الكافرين ( 768) يعنى فرستاد پيغمبر را كه بترساند كسى را كه زنده باشد - يعنى مؤ من باشد - و ثابت شود و عيد عذاب بر كافران ، يا حجت ايشان تمام گردد. ( 769)
و عياشى از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده در تفسير اين آيه كه : مراد از ميت كسى است كه اين امر امامت ما را نداند، و زنده شدن او را به معرفت امامت است ، و مراد از نور، على بن ابى طالب عليه السلام است ؛ و آنكه مثلش آن است كه در ظلمات است ، اين خلقند كه چيزى نمى دانند و امام خود را نمى شناسند - و به دست مبارك خود اشاره كرد بسوى ايشان - - ( 770) و ابن شهر آشوب روايت نموده قريب به اين مضمون را.
و على بن ابراهيم گفته است : او من كان ميتا يعنى جاهل باشد از حق ، فاحييناه يعنى او را هدايت كنيم بسوى حق ، وجعلنا له نورا مراد به نور، ولايت است ، كمن مثله فى الظلمات يعنى در ولايت ائمه غير حق بوده باشد. ( 771)
آيه رابعة عشر: حق تعالى از حضرت نوح عليه السلام نقل كرده است رب اغفر لى ولوالدى ولمن دخل بيتى مؤ منا وللمؤ منين والمؤ منات ولا تزد الظالمين الا تبار ( 772) يعنى : اى پروردگار من ! بيامرز مرا و پدر و مادر مرا و هر كه داخل خانه من مى شود با ايمان و مردان مؤ من و زنان مؤ منه را و زياد مكن ظالمان را مگر هلاك .
على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است : كه مراد به بيت ، ولايت است كه هر كه داخل ولايت شود داخل در خانه پيغمبران شده است . ( 773)
مترجم گويد كه : مراد به بيت ، بيت معنوى است چنانكه سابقا مذكور شد يعنى خانه آباده عزت و كرامت و اسلام و ايمان ، پس هر كه ولايت ايشان را اختيار نمايد داخل خانه آباده ايشان گرديده است و به ايشان ملحق شده ، پس شيعيان كه اهل ولايتند در اين خانه داخلند و دعاى نوح عليه السلام ايشان را شامل است .
و شيخ طبرسى عليه السلام گفته كه : مراد به بيت ، يا خانه آن حضرت است ، يا مسجد آن حضرت ، يا كشتى . و بعضى گفته اند: مراد خانه محمد صلى الله عليه و آله است ، و مراد به مؤ منين و مؤ منات ، يا جميع مؤ منان است يا از امت محمد صلى الله عليه و آله . ( 774)
آيه خامسة عشر: اخبارى است كه ماويل مسجد به اهل بيت و خانه هاى ايشان شده است . كلينى و ابن ماهيار از حضرت موسى عليه السلام روايت كرده اند در تاويل قول حق تعالى و ان المساجد الله فلا تدعوا مع الله احدا ( 775) يعنى : مسجدها از خداست پس مخوانيد با خدا احدى را، حضرت فرمود كه : مراد به مساجد اوصياء عليه السلام اند. ( 776)
و على بن ابراهيم از حضرت امام رضا عليه السلام روايت كرده است كه : مساجد ائمه عليه السلام اند. ( 777) و ايضا ابن ماهيار از امام موسى عليه السلام روايت كرده است كه گفت : از پدرم شنيدم كه مراد به مساجد، اوصياة و ائمه عليه السلام اند يكى بعد از ديگرى ؛ پس مراد آن است كه : دعوت مكنيد مردم را بسوى غير ايشان ، پس مانند كسى خواهيد بود كه با خدا ديگرى را خوانده باشد. ( 778)
مترجم گويد كه : اختلاف كرده اند مفسران در تاويل مسجد كه در اين آيه كريمه وارد شده است : بعضى گفته اند مواضعى است كه از براى عبادت بنا شده است و در بعضى اخبار نيز وارد شده است . ( 779)
و در احاديث بسيار از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام و امام محمد تقى عليه السلام منقول است كه : مراد به مساجد، هفت عضو است كه مى بايد با آنها سجده كنند: پيشانى و كفها و زانوها و دو انگشت مهين پاها. ( 780)
و اما تاويلى كه در آن اخبار وارد شده است ، چند وجه احتمال دارد:
اول آنكه : مراد خانه هاى ايشان در حال حيات و روضات مقدسه ايشان بعد از وفات بوده باشد، پس تقدير مضافى در اخبار بايد كرد، و بنابراين وجه ممكن است كه مراد جميع بقاع مشرفه بوده باشد، و تخصيص اين فرد به ذكر براى آن باشد كه اشرف افراد آن است .
دوم آنكه : مراد بيوت معنويه بوده باشد چنانچه سابقا مذكور شد.
سوم آنكه : در آيه كريمه مضافى مثل اهل تقدير كنند زيرا كه ايشان اهل مساجدند حقيقتا.
و عياشى روايت كرده است از حضرت امام صادق عليه السلام در تفسير قول حق تعالى و اقيموا وجوهكم عند كل مسجد ( 781) ترجمه اش آن است كه : بازداريد روهاى خود را نزد هر مسجدى - يعنى هر جاى نمازى يا وقت نمازى - فرمود كه : يعنى ائمه عليه السلام . ( 782)
مترجم گويد: ممكن است كه مراد آن باشد كه مراد به مسجد، خانه هاى ائمه عليه السلام است ، يعنى بايد كه در حال حيات به منازل شريفه ايشان رجوع كنيد براى اخذ معالم دين از ايشان و انقياد و اطاعت ايشان ، و بعد از وفات به مشاهد مشرفه ايشان براى زيارت ؛ يا مراد از مسجد، اهل مسجد باشند زيرا كه ايشان عامران مساجد الهى ، يا آنكه ايشان را مسجد ناميه اند مجازا براى آنكه خدا امر كرده است به خضوع نزد ايشان و تعظيم كردن ايشان .و احاديث بسيار روايت شده كه مراد رو به قبله آوردن است در وقت نماز در مساجد يا مطلقا. ( 783) و ايضا عياشى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى خذوا زينتكم عند كل ( 784) مسجد ترجمه اش آن است كه : بگيريد زينت خود را نزد هر مسجدى فرمود كه : مراد ائمه عليه السلام اند. ( 785) و اين حديث را به چند وجه توجيه مى توان كرد: اول آنكه : مراد تفسير مسجد باشد به خانه هاى منوره و مشاهد معطره ايشان چنانچه در بعضى احاديث وارد شده است .
دوم آنكه : مراد آن باشد كه خطاب در آيه كريمه متوجه ايشان است چنانچه در احاديث روايت شده است كه آيه كريمه مخصوص ‍ جمعه و عيدين است . ( 786) و با حضور ايشان مقدمند بر ديگران
سوم آنكه : مراد تاويل زينت باشد به ولايت ، چنانچه از بعضى اخبار نيز ظاهر مى شود. ( 787) و لكن از بعضى احاديث ظاهر مى شود كه مراد، جامه فاخر پوشيدن است در وقت نماز، ( 788) و جمع ميان اخبار به اين نحو به خاطر قاصر مى رسد كه مراد به زينت اعم از زينتهاى روحانى و جسمانى بوده باشد و ولايت اهل بيت عليه السلام اشرف و افضل زينتهاى روحانى است ، و در هر حديث آنچه مناسب فهم رواى و موافق حال او باشد بيان فرموده باشند.