حيوة القلوب جلد پنجم
امام شناسى

علامه مجلسى رحمة الله عليه

- ۱۸ -


فصل سى و دوم : در بيان آيات هدايت به ائمه عليه السلام است و در اين معنى آيات بسيار است
اول : و ممن خلقنا امة يهدون بالحق و به يعدلون ( 1551) يعنى : و از آنها كه خلق كرده ايم امتى و جماعتى هستند كه هدايت مى كنند مردم را به حق و به حق عدالت مى كنند .
على بن ابراهيم و عياشى و كلينى و صفار و ابن شهر آشوب و غير ايشان به سندهاى بسيار از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : مراد از ائمه ، ائمه آل محمد عليه السلام اند. ( 1552)
و حافظ ابو نعيم و ابن مردويه از محدثان عامه از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام روايت كرده اند كه : اين امت هفتاد و سه فرقه خواهند شد، هفتاد و دو فرقه آنها در جهنم خواهند بود و يك فرقه ايشان در بهشت ، و ايشان آن فرقهاند كه خدا در شان ايشان فرمود و ممن خلقنا امة بالحق وبه يعدلون و ايشان من و شيعيان منند. ( 1553) و عياشى مثل اين حديث را از حضرت امير عليه السلام روايت كرده است . ( 1554)
آيه دوم : والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين ( 1555) يعنى : و آنها كه جهاد و سعى مى كنند در راه ما البته هدايت مى كنيم ايشان را به راههاى خود و بدرستى كه خدابا نيكوكاران است .
على بن ابراهيم از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : اين آيه از براى آل محمد عليه السلام و شيعيان ايشان است . ( 1556)
آيه سوم : افمن يهدى الى الحق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى فما لكم كيف تحكمون ( 1557) يعنى : آيا هر كس كه هدايت ميكند مردم را بسوى حق سزاوارتر است كه متابعت كرده شود و او را پيروى كنند، يا كسى كه هدايت نمى يابند مگر آنكه هدايت كرده شود؟ پس چه مى شود شما را چگونه حكم مى كنيد؟.
على بن ابراهيم از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده كه : آن كه هدايت مى كند مردم را به حق ، محمد صلى الله عليه و آله است ، و بعد از او آل محمد عليه السلام است ؛ و آن كه هدايت نمى يابد مگر آنكه هدايت كرده شود، كسى است كه مخالفت اهل بيت كند بعد از حضرت رسول صلى الله عليه و آله . ( 1558)
و ابن شهر آشوب از زيد بن على روايت كرده است كه : اين آيه در شان امامت ائمه ما عليه السلام ، زيرا كه به اتفاق هر يك از ايشان در هر عصرى كه بوده اند از اهل عصر خود اعلم بوده اند خصوصا از آنها كه دعوى خلافت مى كرده اند.
آيه چهارم : و من افضل ممن اتبع هواه بغير هدى من الله ( 1559) يعنى : و كيست گمراهتر از كسى كه پيروى نفس خود كند بغير هدايتى از جانب خدا .
كلينى و صفار و حميرى و غير ايشان از حضرت امام رضا عليه السلام به سندهاى صحيح روايت كرده اند كه : يعنى هر كس دين خدا را به راى خود اختيار كند بدون امامى از ائمه هدى عليه السلام . ( 1560)
و ايضا كلينى روايت كرده است كه حضرت باقر عليه السلام به سدير صراف گفت كه : اى سدير! مى خواهى به تو بنمايم آنها را كه مردم را منع مى كنند از دين خدا؟ پس نظر كرديد كه ابوحنيفه و سفيان ثورى در مسجد نشسته اند، فرمود كه : اينها راهزنان دين خدايند بى هدايتى از جانب خدا و بدون كتاب ظاهر كننده اى ، اين خبيثان چند اگر در خانه هاى خود بنشينند و مردم كسى را نيابد كه دروغ به خدا و رسول ببندند خواهند آمد به نزد ما و ما آنچه حق هست از جانب خدا و رسول خدا و رسول به ايشان خواهيم گفت و گمراه نخواهند شد. ( 1561)
آيه پنجم : و انى لغفار لمن و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى ( 1562) يعنى : و بدرستى كه من بسيار آمرزنده ام براى كسى كه توبه كند - گفته اند يعنى از شرك -، و ايمان آورد - گفته اند : يعنى به خدا و رسول - عمل شايسته بكند - گفته اند يعنى واجبات را بجا آورد، پس هدايت يابد - گفته اند : يعنى بر ايمان بماند تا از دنيا برود، يا شك در ايمان نكند، يا آنكه در دين بدعت نكند- . ( 1563)
كلينى و عياشى و ابن ماهيار از حضرت باقر و صادق عليه السلام روايت كرده اند كه : يعنى هدايت يابد بسوى ولايت ما اهل بيت ، بخدا سوگند كه اگر كسى عبادت كند در تمام عمر خود و يا عمر دنيا در ميان ركن و مقام كه بهترين جاهاى عالم است و بميرد بدون ولايت ما، خدا او را در قيامت به رو در جهنم افكند. ( 1564)
آيه ششم : فمن اتبع هداى فلا يضل و لا يشقى ( 1565) يعنى : كسى كه متابعت كند هدايت مرا پس او گمراه نمى شود .
ابن ماهيار و كلينى و ديگران از حضرت صادق تعالى عليه السلام روايت كرده اند كه : يعنى هر كه به امامت ائمه عليه السلام قايل شود و متابعت امر ايشان بكند و از اطاعت ايشان تجاوز نكند، گمراه نمى شود در دنيا و تعب نمى كشد در آخرت . ( 1566)
و به روايت ديگر : حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود : ايهاالناس ! پيروى كنيد هدايت خدا را تا هدايت يابيد و به رشد و صلاح فايز گرديد، و هدايت خدا هدايت من است و هدايت من هدايت على است ، هر كه متابعت كند هدايت او را در حيات من و بعد از فوت من پس بتحقيق كه متابعت كرده است هدايت مرا، و هر كه متابعت كند هدايت مرا بتحقيق متابعت كرده هدايت خدا را و گمراه و شقى نمى شود.
پس فرموده : و من اعربض عن ذكرى فان له معيشه ضنگا و نحشره يوم القيامه اعمى ( 1567) يعنى : هر كه اعراض كند و رو بگرداند از ذكر من پس بدرستى كه از براى او هست - در دنيا، يا در قبر، يا در جهنم ( 1568) - زندگانى تنگى ، و محشور مى گردانيم او را در قيامت كور
. ( 1569)
و در احاديث بسيار كلينى و ديگران روايت نموده اند كه : ذكر خدا، ولايت على عليه السلام است . ( 1570)
و على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : اين آيه در شان ناصبيان و سنيان است كه در رجعت خوراك ايشان عذره خواهد بود به جزاى آنكه در دنيا خورده اند. ( 1571)
و ابن مسعود و ديگران روايت كرده اند كه : زندگانى تنگ فشار قبر است . ( 1572)
و ايضا كلينى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : ذكر خدا در اين آهى ولايت حضرت امير عليه السلام است ، و هر كه اعراض كند از ولايت آن حضرت در روز قيامت كور محشور مى شود، چنانچه در دنيا دلش كور بوده از ولايت على عليه السلام و حيران بوده در دين خود، در آخرت كور چشم و حيران خواهد بود.
قال رب لم حشرتنى اعمى و قد كنت بصيرا ( 1573) گويد : پروردگارا! چرا مرا حشر كردى كور و حال در دنيا بينا بودم ، قال كذلك اتتك آياتنا فنسيتها و كذلك اليوم تنسى ( 1574) خدا فرمايد كه : همچنين كه آمد به نزد تو آيات ما پس فراموش كردى آنها را - حضرت فرمود : مراد از آيات ، ائمه عليه السلام اند - متابعت ايشان را ترك كردى ، همچنين ما امروز تو را فراموش نموديم ، حضرت فرمود كه : يعنى تو را در جهنم خواهيم گذاشت چنانكه ترك كردى خليفه هاى ما را و سخنهاى ايشان را نشنيدى .
و كذلك نجرى من اسرف و لم يؤ من بآيات ربه ( 1575) يعنى : و همچنين جزا مى دهيم كسى را كه از حد بدر رود - در عصيان خدا - و ايمان نياورد به آيات پروردگارخود حضرت فرمود كه : يعنى چنين جزا مى دهيم كسى را كه ترك كند ائمه عليه السلام را از روى عناد، و اعتقاد به امامت ايشان نكند، و تمابعت آثار ايشان ننمايد، و از حد بدر رود به سبب عداوت آل محمد صلى الله عليه و آله ( 1576)
آيه هفتم : فستعلمون من اصحاب الصراط و من اهتدى ( 1577) يعنى : بزودى خواهيد دانست كه كيست اصحاب راه راست و كيست كه هدايت يافته است .
ابن ماهيار و ديگران به سندهاى بسيار از حضرت باقر و صادق عليه السلام روايت كرده اند كه : على عليه السلام صاحب راه راست است ، و كسى كه هدايت يافته كسى است كه ولايت ما را قبول كرده . ( 1578)
آيه هشتم : اولئك الذين هدى الله فبهداهم اقتده ( 1579) يعنى ايشانند آنها كه خدا هدايت كرده ايشان را، پس به هدايت ايشان اقتدا و پيروى كن .
عياشى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : ما از آنهائيم كه خدا هدايت نموده آنها را، بايد كه مردم پيروى ما كنند. ( 1580)
آيه نهم : ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم ( 1581) يعنى : بدرستى كه اين قرآن هدايت مى كند مردم را بسوى طريقه اى كه آن درست ترين طريقه ها است .
صفار و عياشى از حضرت باقر و صادق عليه السلام روايت كرده اند : مراد از طريقه ، امام و ولايت اوست كه درست ترين طريقه ها است . ( 1582)
آيه دهم : و لتكبروا الله على ما هداكم ( 1583) يعنى : و از براى آنكه خدا را به بزرگى ياد كنيم بر آن كه هدايت كرده است شما را.
برقى در محاسن روايت كرده است كه : تكبير، تعظيم خداست ؛ و هدايت ، ولايت اهل بيت عليه السلام است . ( 1584)
آيه يازدهم : وقالوا الحمدلله الذى هدانا لهذا وما كنا لنهتدى لولا ان هدانا الله ( 1585)
يعنى : گويند اهل بهشت : حمد و سپاس خداوندى را سزا است كه هدايت كدر ما را بسوى اين - يعنى بسوى بهشت و نعمتهاى آن ، يا بسوى عملى كه به سبب آن مستحق اينها شديم - و نبوديم كه مستحق اينها شويم و هدايت يابيم بسوى اينها اگر نه اين بود كه هدايت كرد ما را خداوند عالم .
كلينى به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : چون روز قيامت شود بطليند حضرت رسول صلى الله عليه و آله و حضرت اميرالمؤ منين و ساير ائمه عليه السلام را پس بازدارند ايشان را براى حساب خلايق و شفاعت ايشان ، پس چون شيعيان ايشان را در آن مرتبه عظيم مشاهده كنند شاد شوند و شكر كنند خدا را و گويند : الحمد لله الذى هدانا لهذا يعنى : هدايت كرد ما را بسوى ولايت اميرالمؤ منين و ائمه بعد از او عليه السلام . ( 1586)
آيه دوازدهم : و ممن هداينا واجتبينا اذا تتلى عليهم آيات الرحمن خروا سجدا وبكيا ( 1587) يعنى : و از آنها كه هدايت كرديم و برگزديم ايشان را، هر گاه خوانده شود بر ايشان آيات خداوند رحمان بر رو درافتند سجده كنندگان و گيره كنندگان .
طبرسى و ابن شهر آشوب از حضرت امام زين العابدين عليه السلام روايت كرده اند كه فرمود : مراد از اين آيه مائيم و اين آيه در مدح ماست . ( 1588)
فصل سى و سوم : در تاويل آيات كه مشتملند بر امام و امت در شان ائمه عليه السلام وآن چندآيه است
اول : ولتكن منكم امة يدعون الى الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئكه هم المفلحون ( 1589) يعنى : بايد كه بوده باشد از مشا امتى و گروهى كه خوانند مردم را بسوى خير و امر كنند مردم را به نيكى و نهى كنند از بدى ، و ايشانند رستگاران . على بن ابراهيم عليه السلام روايت كرده است از حضرت باقر عليه السلام كه : اين آيه در شان آل محمد صلى الله عليه و آله است و اتباع ايشان كه مردم را بسوى خير و دين حق مى خوانند و امر به دين معروف و نهى از منكر مى نمايند. ( 1590)
و شيخ طبرسى روايت كرده كه : حضرت صادق عليه السلام چنين مى خواندند : ولتكن منكم ائمه يعنى : بايد كه بوده باشد از شما امامان و پيشوايان كه اين اوصاف را داشته باشند.( 1591)
مترجم گويد كه : اگر در اين آيه امت باشد، باز مراد ائمه خواهند بود.
دوم : كنتم خير امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤ منون بالله ( 1592) يعنى : بوديد شما بهتر امتى كه بيرون آورده شده اند براى مردم ، امر مى كنيد به معروف و نيكى و نهى مى كنيد از منكر و بدى ، و ايمان مى آوريد به خدا.
على بن ابراهيم به سند حسن كالصحيح از ابن سنان روايت كرده است كه : من اين آيه را نزد حضرت صادق عليه السلام خواندم ، حضرت فرمود كه : اين امت چگونه بهترين امتهايند كه حضرت اميرالمؤ منين و امام حسن و امام حسين عليه السلام را مى كشند، شخصى گفت : فداى تو شوم پس آيه چگونه نازل شده ؟ فرمود كه : چنين نازل شده كنتم خير ائمه اخرجت للناس يعنى : شما بهترين امامانيد كه بيرون آورده شده ايد براى مردم ؛ پس فرمود كه : نمى بينى كه بعد از اين مدح كرده است ايشان را به اوصافى كه كار امامان است . ( 1593)
و عياشى روايت كرده است از حضرت صادق عليه السلام كه : اين آيه در شان محمد صلى الله عليه و آله و اوصياى آن حضرت نازل شده و بس ، و چنين نازل شده كنتم خير ائمة و بخدا سوگند كه چنين نازل شده و نيست مراد به اين آيه مگر محمد صلى الله عليه و آله و اوصياى او. ( 1594)
و به روايت ديگر فرمود كه : در قرائت على عليه السلام چنين است : كنتم خير ائمة و ايشان آل محمد عليه السلام اند. ( 1595)
و در حديث معتبر ديگر نيز از حضرت صادق روايت شده است در تفسير اسين آيه كه : مراد امتى است كه براى ايشان دعاى حضرت ابراهيم عليه السلام واجب شده چنانچه حق تعالى فرموده واذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت واسمعيل ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم * ربنا واجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لك وارنا مناسكنا و تب علينا انك انت التواب الرحيم ربنا وابعث فيهم منهم يتلوا عليهم آياتك و يعلمهم الكتاب والحكمة ويزكيهم انك انت العزيز الحكيم ( 1596) يعنى :
و ياد آور وقتى را كه بلند مى كرد ابراهيم عليه السلا. پى ها و پايه ها را از خانه كعبه و اسماعيل ، مى گفتند : پروردگارا قبول كن از ما آن را بدرستى كه توئى شنواى دانا؛ اى پروردگارما! بگردان ما را انقياد كنندگان مر تو را و از ذريه و فرزندان ما بگردان امتى انقياد ننده مر تو را و بنما منسك حج را به ما و قبول كن توبه ما را بدرستى كه توئى بسيار قبول كننده توبه و مهربان ؛ اى پروردگار ما! برانگيز و مبعوث گردان در ميان ايشان پيغمبرى از ايشان كه بخواند بر ايشان آيتهاى تو را و تعليم نمايد ايشان را كتاب و حكمت و پاكيزه سازد ايشان را از عقايد و اخلاق و اعمال بد بدرستى كه توئى عزيز و حكيم ؛ حضرت فرمود كه : پس چون اجابت كرد حق تعالى دعاى ابراهيم و اسماعيل عليه السلام را و مقدور فرمود كه در ذريه ايشان امت مسلمه انقياد كننده باشند و در ميان اين امت رسولى از ايشان مبعوث گرداند كه آيات الهى را و حكمت او را بر ايشان بخواند؛ حضرت ابراهيم عليه السلام بعد از اين دعاى ديگر كرد و سوال نمود كه اين ذريه را پاك گرداند از شرك به خدا و از پرستيدن بتها تا امامت در ميان ايشان تواند بود و مردم پيروى ايشان بكنند پس گفت : رب اجعل هذا البلد آمنا واجنبى وبنى ان نعبد الاصنام* رب انهن اضللن كثيرا من الناس فمن تعنى فانه منى و من عصانى فانك غفور رحيم ( 1597) يعنى : اى پروردگار من ! بگردان اين شهر - مكه - را ايمن و دور دار مرا و فرزندان مرا از آنكه بپرستيم بتها را، پروردگارا! بدرستى كه او از من است و هر كه نافرمانى كند پس بدرستى كه توئى آمرزنده و مهربان حضرت فرمود كه : اين دليل است كه نمى باشد ائمه و امت مسلمه كه محمد صلى الله عليه و آله در ميان ايشان مبعوث مى گردد مگر از ذريه ابراهيم عليه السلام ، ( 1598) پس امت وسطى و خير امت اهل بيت پيغمبرند كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله از ايشان مبعوث گرديده و خدا دلهاى مردم را بسوى ايشان مايل گردانيده به دعاى حضرت ابراهيم فاجعل اغئدة من الناس ‍ تهوى اليهم ( 1599)
وابن شهر آشوب از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده كه : خير امة )) مراد اهل بيت حضرت رسولند. ( 1600) و به روايت ديگر : اهل بيت آن حضرت بهترين اهل بيتهايند كه براى مردم بيرون آورده شده اند و ظاهر گردانيده شده اند. ( 1601)
و ايضا از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : اين آيه را چنين خواندم ه انتم خير امة
و فرمود كه : جبرئيل عليه السلام به اين نحو نازل گردانيده ، و مراد محمد و على و اوصياء از فرزندان ايشان است . ( 1602)
مؤ لف گويد كه : از اين احاديث شريف ظاهر شد كه خواه انتم باشد و خواه كنتم ؛ و خواه خير ائمة و خواه خير امة ، خطاب به ائمه اهل بيت رسول صلى الله عليه و آله است و مراد ايشانند و اگر خطاب امت به جميع امت شود باز خيريت آنها به اعتبار آن است كه ايشان در ميان امت هستند، و از سياق آيات كريمه معلوم است كه مراد هر مرد فاجر است اين امت نيست .
سوم : و ان هذه امتكم امة واحدة وانا ربكم فاتقون ( 1603) يعنى : بدرستى كه اين امت شماسند كه امت واحده اند و من پروردگار شمايم پس بپرهيزيد از عذاب من ؛ اكثر مفسران گفته اند : مراد از امت ، ملت است . ( 1604)
و ابن ماهيار و ابن شهر آشوب از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده اند كه : مراد از امت ، آل محمد صلى الله عليه و آله اند. ( 1605)
چهارم : و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لما صبرولا و كانوا بآياتنا يوقنون ( 1606) يعنى : و گرداينديم از ايشان امامان و پيشوايان كه هدايت مى كنند به امر ما چون صبر كردند و بودند كه به آيات ما يقين داشتند.
و در جاى ديگر مى فرمايد بعد از ذكر فرعون و لشكرهاى او و جعلناهم ائمة يدعون الى النار و يوم القيامة لا ينصرون * و اتبعناهم فى هذه الدنيا لعنة و يوم القيامة هم من المقبوحين ( 1607) يعنى : و گردانيديم ايشان را امامان كه مى خواندند مردم را بسوى آتش جهنم و در روز قيامت يارى كرده نمى شوند، و از ايشان فرستاديم در اين دنيا لعنت را و روز قيامت ايشان از زشت گردانيده شدگانند.
على بن ابراهيم و صفار و و ابن ماهيار و ديگران به سندهاى بسيار از حضرت باقر و صادق عليه السلام روايت كرده اند كه : امام در كتاب خدا دو امام است ، زيرا كه فرموده و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا ( 1608) فرمود كه : يعنى مردم به امر ما هدايت مى كنند نه به امر مردم و مقدم مى دارند امر خدا را پيش از امر خود و حكم خدا را پيش از حكم خود، و در جاى ديگر فرموده است و جعلناهم ائمة يدعون الى النار يعنى : پيشوايان كفر و ضلالت مقدم مى دارند امر خود را پيش از امير خدا و حكم خود را پيش از حكم خدا و به خواهش خود حكم مى كنند بر خلاف كتاب خدا. ( 1609)
و در بصائر به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : نمى باشد دينا مگر آنكه در آن امام نيكو كارى و امام بدكارى هست ، پس امام نيكوكار آن است كه خدا در آيه اول فرموده است و امام بدكار آن است كه در آيه دوم فرموده است . ( 1610)
و در روايت ديگر فرموده است كه : مردم را به اصلاح نمى آورد مگر امام عادلى يا امام فاجرى ؛ پس حضرت آن دو آيه را خواندند.( 1611)
و از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام روايت كرده است كه : امامان از قبيله قريشند، نيكوكاران ايشان پيشوايان نيكوكارانند و بدكاران ايشان پيشوايان بدكارانند؛ پس آيه دوم را خواندند. ( 1612)
و ابن ماهيار و فرات بن ابراهيم از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده اند در تفسير قول خداى تعالى و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا فرمود كه : اين آيه را در شان امامان از فرزندان فاطمه عليه السلام نازل شده و مخصوص ايشان است و مردم را هدايت مى كنند به امر خدا.( 1613)
و ابن ماهيار از آن حضرت روايت نموده كه : اين آيه از براى امامان از ذريه فاطمه عليه السلام نازل شده است كه روح القدس وحى مى كند بسوى ايشان در سينه هاى ايشان . ( 1614)
مؤ لف گويد كه : در اين باب احاديث بسيار است ، و آنچه ذكر كرديم براى صاحبان يقين كافى است و اگر كسى توهم كند كه آيه اولى بعد از ذكر موسى عليه السلام و بنى اسرائيل وارد شده و شبيه به آن در موضع ديگر بعد از ذكر اسحاق و يعقوب و ساير انبياء وارد شده است ، و آيه دوم بعد از ذكر فرعون و جنود او واقع است ، پس چون تواند بود كه اول در شان اهل بيت عليه السلام و دوم در شان دشمنان ايشان باشد؟ جواب آن است كه : مكرر مذكور شد كه خداى تعالى قصص گذشتگان را در قرآن براى آن ذكر مى فرمايد كه اين امت را به آنها متعظ گرداند و نظير آنها را در اين امت جارى نمايند، پس ظهر آيه در شان آنها است و بطن آيه در شان نظير ايشان از اين امت ، و نظير انبياى بنى اسرائيل در اين امت حضرت رسول صلى الله عليه و آله است و امامان بعد از او، و نظير دشمنان آنها ماند فرعون و هامان وقارئون و نمرود و اشباه ايشانند از اين امت كه ابوبكر و عمر و عثمان و ساير خلفاى جور و اعداى اهل بيت عليه السلام باشند؛ لهذا وارد شده است كه فرعون و هامان و قارون ، ابوبكر و عمر و عثمانند، و عمر سامرى اين امت و ابوبكر عجل اين امت است با آنكه در آيات قرآنى بسيار است كه اول آى ه در شان كسى است و آخر آيه در شان ديگرى .
پنجم : و كذلك جعلناكم امة وسطا ( 1615) يعنى : و همچنين گردانيديم شما را امت ميانه - يا بهتر - تا بوده باشيد گواهان بر مردم .
در احاديث بسيار از ائمه عليه السلام منقول است كه : مائيم امت وسط و مائيم گواهان خدا بر خلق او و حجت خدا در زمين او؛ ( 1616) و در اين باب احاديث بسيار گذشت .
ششم : و كل شى احصيناه فى امام مبين ( 1617) يعنى : و همه چيز را احصا كرده ايم در پيشواى بيان كننده ؛ اكثر مفسران گفته اند كه : مراد از امام مبين ، لوح محفوظ است ؛ ( 1618) و در احاديث بسيار از ائمه عليه السلام منقول است كه : امام مبين ، على بن ابيطالب عليه السلام است كه خدا علم همه چيز را در او جا داده است . ( 1619)
و در معانى الاخبار از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : چون اين آيه بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله نازل شد، ابوبكر و عمر برخاستند و سؤ ال كردند كه : يا رسول الله ! آيا امام مبين ، تورات است ؟ فرمود كه : نه ، گفتند : پس انجيل است ؟ فرمود : نه ، گفتند : پس قرآن است ؟ فرمود : نه ، پس در آن وقت حضرت امير عليه السلام حاضر شد، حضرت فرود : اين است آن امامى كه خدا همه چيز را در او احصا كرده است . ( 1620)
و به اين مضمون احاديث بسيار است كه انشاءالله در احوال آن حضرت مذكور خواهد شد.
فصل سى و چهارم : در نزول سلم و استسلام در ائمه عليه السلام و شيعيان ايشان و در آن چندآيه است
اول : يا ايها الذين آمنوا ادخلو فى السلم كافة ولا تتبعواخطوات الشيطان انه لكم عدو مبين ( 1621) يعنى : اى جماعتى كه ايمان آورده ايد! داخل شويد در سلم - يعنى در اطاعت و انقياد - همگى و پيروى مكنيد كه گامهاى شيطان را، بدرستى كه او دشمنى است آشكار كننده دشمنى خود را.
عياشى روايت نموده است به سندهاى بسيار كه : سلم ، ولايت على بن ابيطالب عليه السلام و امامان و اوصياى بعد از او و معرفت ايشان و اقرار به امامت ايشان ؛ و خطوات ايشان والله ولايت ابوبكر و عمر و عثمان است . ( 1622)
و كلينى و ابن ماهيار و ديلمى و ديگران نيز اين مضمون را روايت كرده اند. ( 1623)
مترجم گويد كه : اين تاويل در نهايت ظهور است زيرا كه چون خطاب با مؤ منان است خطاب كردن ايشان را كه : در اسلام داخل شويد، معنى ندارد؛ پس يا خطاب به جماعتى است كه ايمان به خدا و رسول دارند كه : انقياد ايشان بكنيد در آنچه مى فرمايند و عمده آنچه ايشان را به آن دعوت كرده اند ولايت اهل بيت است كه شرط قبول جميع عبادات و باب علم به جميع آنهاست ؛ يا خطاب به منافقان است كه به ظاهر اظهار ايمان مى كردند و در باطن انكار امامت حضرت امير عليه السلام و ساير فرموده هاى آن حضرت مى كردند كه در باطن ايمان به همه آنها نياوردند و عمده آنها ولايت بود.
دوم : ضرب الله مثلا رجلا فيه شركاء متشاكسون و رجلا سلما لرجل هل يستويان مثلا الحمدلله بل اكثرهم لا يعلمون ( 1624) يعنى : زده است خدا مثل مردى را كه در او شريكان هستند مخالفان يكديگر و مردى خالص از براى مردى ، آيا يكسانند ايشان در مثل و حالت ؟ ستايش مر خدا را كه حق را ظاهر گردانيد بلكه اكثر آنها نمى دانند، اكثر مفسران گفته اند كه : حق تعالى اين مثل را براى مشركان و موحدان زده است كه مشرك بمنزله بنده اى است كه خدمت چند آقا كند كه اخلاق و اعمال آنها مخالف يكديگر باشد و يكى او را كارى فرمايد و ديگرى كار ديگر و هر يك مهم او را به ديگرى حواله كند، زيرا كه بر تقديرى كه اينها شعورى داشته باشند و فهمند عبادت را و كارى از ايشان آيد چنين خواهند؛ و موحد خود را براى يك خدا خالص گردانيده و بندگى يك خداوند رحيم كريم قادرى را اختيار كرده است كه قادر بر هر نفع و ضررى هست ، و البته اين بهتر خواهد بود از آنكه چندين خدا را بندگى كند و هيچيك متوجه او نشوند. ( 1625)
و در كتاب كافى و معانى الاخبار وارد شده است كه : اين مثلى است كه خدا براى اميرالمؤ منين عليه السلام و دشمنان او زده است ( 1626) به دو وجه :
اول آنكه : رجلا فيه شركآء ابوبكر باشد كه اتباع او بر آراى مختلفه اند و چون امام ايشان بر حق نيست فرقه هاى مختلف شده اند، و رجلا سلما لرجل شيعيان اميرالمؤ منين عليه السلام اند كه چون امام ايشان بر حق است و علم او از جانب خداست همه تابع اويند و به يك طريقه اند.
دوم آنكه : رجل اول مثل ابوبكر و امثال اوست كه تابع حضرت رسول صلى الله عليه و آله نبودند و تابع شيطان و اهواى باطله خود بودند، و رجل دوم اميرالمؤ منين عليه السلام است كه تابع حضرت رسول صلى الله عليه و آله بود در جميع امور، چنانچه ابوالقاسم حسكانى روايت كرده است كه حضرت امير عليه السلام فرمود : منم آن رجل كه سالم بودم براى رسول خدا صلى الله عليه و آله . ( 1627)
و در حديث ديگر فرمود كه : يك نام من در قرآن سلم است . ( 1628)
سوم : وان جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل على الله انه هو السميع العليم ( 1629) يعنى : اگر ميل كنند بسوى صلح و انقياد، پس ميل كن بسيو آن و توكل كن بر خدا بدرستى كه او شنوا است و دانا، مفسران گفته اند كه : اين آيه منسوخ شد به آيه قتال يا مخصوص اهل كتاب است كه از آنها جزيه قبول توان كرد. ( 1630)
و كلينى به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : سلم ، داخل شدن در امر ماست ، ( 1631) يعنى قبول كردن امامت ائمه عليه السلام .
مؤ لف گويد : بنابراين تاويل مى تواند بود كه ضمير راجع به منافقان باشد، يعنى اگر ايشان به ظاهر قبول امامت اميرالمؤ منين عليه السلام بكنند قبول كن از ايشان هر چند دانى كه در باطن منافقند و در مقام حيله و مكرند.
فصل سى و پنجم : در بيان آنكه ايشانند خلفاى خدا كه مى خواهد ايشان را متمكن گردانددرزمين و وعده نصرت به ايشان داده است و بعضى از آيات كه درشان قائمآل محمد عليه السلام نازل شده و در آن آيات بسياراست
اول : نتلوا عليك من نباء موسى و فرعون بالحق لقوم يؤ منون * ان فرعون علا فى الارض و جعل اهلها شيعا يستضعف طائفة منهم يذبح ابناءهم ويستحيى نساءهم انه كان من المفسدين * ونريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين * و نمكن لهم فى الارض و نرى فرعون و هامان و جنودها منهم ماكانوا يحذرون ( 1632) يعنى : مى خوانيم بر تو اى موسى و فرعون به حق و راستى براى گروهى كه ايمان مى آورند، بدرستى كه فرعون بلندى يافت در زمين و گردانيد اهل زيمين را فرقه هاى مختلف ، ضعيف مى داشت گروهى را از ايشان ، بدرستى كه او از افسادكنندگان بود، و مى خواهيم كه منت گذاريم بر آن كسانى كه ضعيف گردانيده شده اند در زمين و بگردانيم ايشان را پيشوايان و بگردانيم ايشان را وارثان و متمكن گردانيم ايشان را در زمين و بنمائيم فرعون و هامان و لشكرهاى ايشان را از ايشان آنچه بودند ه بيم داشتند از آن .
على بن ابراهيم گفته است كه : خبر داد خدا پيغمبر خود را به آنچه رسيد به موسى عليه السلام و اصحاب او از فرعون از كشتن و ستم نمودن تا آنكه تسلى باشد از براى آن حضرت در آنچه به اهل بيت او خواهد رسيد از ستم كردن و كشتن ، پس بعد از تسلى دادن بشارت داد آن حضرت را كه بعد از اين ظلمها كه بر ايشان واقع شود تفضل خواهد كرد بر ايشان و ايشان را خليفه هاى خود خواهد گردانيد در زمين و امامان و پيشوايان خواهد كرد ايشان را بر امت او و در رجعت ايشان را با دشمنان ايشان به دنيا برخواهد گردانيد تا انتقام بكشند از آنها، پس فرمود ونريد ان نمن تا آنجا كه گفت و نرى فرعون و هامان وجنودهما و اينها كنايه است از آنها كه غصب نمودند حق آل محمد عليه السلام را - يعنى اولى و دومى و اتباع ايشان - منهم يعنى از آل محمد عليه السلام ، ماكانوا يحذرون يعنى : آنچه حذر مى كردند از آنها از كشته شدن و عذاب ، و اگر مراد غلبه موسى بود بر فرعون بايست ضمير مفرد بياورد نه ضمير جمع ، ذكر موسى و فرعون بر سبيل مثال است يعنى چنانچه فرعون مدتى ستم كرد بر موسى و اصحاب او و آخر او را ظفر داديم بر آنها و آنها را هلاك كرديم همچنين مدتها انواع ستمها و كشتن و خايف شدن از فراعنه اين امت به اهل بيت رسول صلى الله عليه و آله خواهد رسيد، در آخر ايشان را با دشمنان ايشان به دنيا بر خواهيم گردانيد كه از آنها انتقام بكشند.
و بتحقيق كه حضرت امير عليه السلام در بعضى از خطبه ها اشاره به اين مثل زده است و فرموده : ايهاالناس ! اول كسى كه بغى كرد بر خدا در روى زمين عناق دختر آدم عليه السلام بود، خداوند يگانه بيست انگشت براى او خلق كرده بوده و در هر انگشتى دو ناخن دراز داشت مانند دو داست بزرگ كه به آن درو كنند و چون مى نشست يك جريب ، ( 1633) از زمين در زير خود مى گرفت ، و چون بغى كرد و كافر شد و بر مردم ستم كرد حق تعالى برانگيخت براى هلاك او شيرى را مانند فيل و گرگى را مانند شتر و كركسى را مانند دراز گوش ، و در اول خلقت اين حيوانات چنين بزرگ بودند، پس خداوند قهار اينها را بر او مسلط گردانيد تا او را كشتند، بدرستى كه خدا فرعون و هامان را كشت - يعنى ابوبكر و عمر - و قارون را فرو برد در زمين : - يعنى عثمان به قرينه بعد از اين شكايت فرمود از اينها كه غصب حق او كردند - فرمود كه : توبه ايشان مقبول نيست و ايشان در عذاب خدا هستند در برزخ تا به جهنم روند، و چه بسيار است مثل قائم آل محمد عليه السلام به موسى عليه السلام كه پنهان متولد شد و پيوسته از فرعون و اصحاب او پنهان و ترسان بود تا ظاهر شد و بر ايشان غالب گرديد، و قائم عليه السلام نيز چنين بود امرش و چنان خواهد بود خروجش و ظهورش انشاءالله .( 1634)
و در معانى الاخبار از مفضل روايت كرده است كه حضرت صادق عليه السلام فرمود كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله روزى نظر فرمود بسوى على و حسنين عليه السلام پس گريست و فرمود كه : شمائيد آنها كه ضغيف خواهند گردانيد بعد از من ، مفضل پرسيد كه : مراد حضرت رسول صلى الله عليه و آله از اين سخن چه بود؟ حضرت فرمود كه : يعنى شما امامان خواهيد بود بعد از من چنانچه خدا فرموده ونريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض ‍ ونجعلهم ائمة تا آخر آيه ، پس خدا وعده داده است متسضعفون را كه امامان گرداند ايشان را، و اين آيه جارى است در ما اهل بيت تا روز قيامت و در هر عصرى امامى از ما خواهد بود. ( 1635)
و ايضا از حضرت امير عليه السلام روايت كرده كه : اين آيه در شان ماست . ( 1636)
و ابن ماهيار و شيخ طبرسى و ديگران به سندهاى بسيار از آن حضرت روايت كرده اند كه فرمود : بحق آن خداوندى كه دانه را شكافته و گياه را رويانيده و خلايق را آفريده كه البته اين دنياى غدار ميل خواهد كرد و مهربان خواهد شد بر ما بعد از چموشى چنانچه ناقه بد خوى و دندان گيرنده مهربان مى شود با فرزند خود؛ پس ‍ حضرت اين آيه را تلاوت فرمود. ( 1637) و عياشى روايت نموده است كه : روزى حضرت امام محمد باقر عليه السلام نظر كرد به حضرت صادق عليه السلام فرمود : بخدا سوگند كه اين از آنهاست كه خدا در اين آيه فرموده است ؛ و اين آيه را خواند. ( 1638)
و ايضا از حضرت امام زين العابدين عليه السلام روايت كرده است كه فرمود : بحق خداوندى كه محمد صلى الله عليه و آله را به حق فرستاده است نيكوكاران از ما اهل بيت و شيعيان ايشان به منزله موسى و شيعيان اويند، و دشمنان ما و اتباع ايشان بمنزله فرعون و اتباع اويند. ( 1639)
و فرات بن ابراهيم از ثوير بن ابى فاخته روايت كرده است كه : حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرمود كه : قرآن بخوان ؛ من سوره طسم را خواندم ، چون به آنجا رسيدم و نجعلهم الوارثين حضرت فرمود : بس است ، و فرمود : بحق خداوندى كه محمد صلى الله عليه و آله را فرستاده اسدت كه ابرار ما اهل بيت و شيعيان ما به منزله موسى عليه السلام و شيعيان اويند. ( 1640) و على بن ابراهيم و ديگران از منهال بن عمرو روايت كرده اند كه بعد از شهادت امام حسين عليه السلام از حضرت امام زنى العابدين عليه السلام پرسيد كه : چگونه صبح كرده اى ؟ فرمود كه : صبح كرده ايم در ميان قوم خود مانند بنى اسرائيل در ميان آل فرعون كه مى كشند مردان ما را و اسير مى نمايند زنان ما را.( 1641)
و اخبار در نزول اين آيات در شان اهل بيت عليه السلام بسيار است و در احوال حضرت قائم عليه السلام مذكور خواهد شد انشاءالله ، و تطبيق اين تاويلات بر آيات به نحوى كه در آيات فصول سابقه ذكر كرديم نهايت وضوح را دارد.
دوم آنكه : مالكم لا تقاتلون فى سبيل الله والمستضعفين من الرجال والنساء والولدان الذين يقاتلون ربنا اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها واجعل لنا من لدنك وليا واجعل لنا من لدنك نصيرا ( 1642) يعنى : چيست شما را كه كارزار و قتال نمى كنيد در راه خدا و در راه آنها كه ضعيف گردانيده اند ايشان را از مردان و زنان ، آنها كه مى گويند : اى پروردگار ما! بيرون بر ما را از اين قريه كه سمتكارند اهل آن و بگردان از براى ما از نزد خود ياورى و بگردان از براى ما از نزد خود يارى كننده اى اكثر مفسيران گفته اند كه : اين ضعيفان جماعتى هستند كه در مكه به دست كفار گرفتار بودند به سبب اسلام ، كافران ايشان را عذاب و شكنجه مى كردند و قدرت بر هجرت به مدينه نداشتند، خدا مسلمانان را تحريص بر قتال كفار نموده كه ايشان را خلاص نمايند از ظلم آنها. ( 1643)
و عياشى به روايات معتبره از حضرت باقر و صادق عليه السلام روايت كرده است كه : اين آيه در شان اهل بيت عليه السلام است ، ( 1644) كه ظالمان اين امت ايشان را ضعيف گردانيده اند و ياورى ندارند، و خدا امر كرده مسلمانان را كه در راه ايشان جهاد كنند و ايشان را بر دشمنان يارى دهند؛ و ايشان را با خدا مقرون گردانيدن به اين تاويل نسب است ، و بنابراين تاويل ممكن است كه مراد از قريه ، مدينه طيبه باشد، و لهذا حضرت امير عليه السلام از آنجا به كوفه هجرت فرمود و اهل كوفه يارى آن حضرت كردند، يا آنكه اين تاويل بطن آيه است و منافات با ظاهر آيه ندارد.
سوم : وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم وليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبدلهنم من بعد خوفهم امان يعبدونى لا يشركون بى شيئا و من كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون ( 1645) يعنى : وعده داده است خدا آنها را كه ايمان آورده اند از شما و نموده اند كارهاى شايسته را كه هر آينه خليفه گرداند ايشان را در زمين چنانكه خيلفه گردانيد آن را كه بودند پيش از ايشان ، و هر آينه متمكن خواهد گردانيد براى ايشان دين ايشان را كه پسنديده است براى ايشان ، و هر آينه تبديل خواهد كرد براى ايشان بعد از ترس آنها از دشمنان ، ايمنى را كه بپرستند مرا و شريك نگردانند با من چيزى را در پرستيدن ، و هر كه كافر شود بعد از اين پس آنها هستند فاسقان ،
كلينى و ديگران به سندهاى معتبر از حضرت باقر و صادق عليه السلام روايت كرده اند كه : اين آيه كريمه مخصوص امامان و واليان امر است بعد از رسول خدا صثص و وعده فرموده است و بشارت داده ايشان را كه آنها را خليفه گرداند براى علم و دين و عبادت خود چنانچه اوصياى حضرت آدم را بعد از نزول او خيلفه گردانيد. ( 1646)
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه : اين آيه در شان قائم آل محمد صلى الله عليه و آله نازل شذده است . ( 1647)
و عياشى و ديگران از حضرت على بن الحسين عليه السلام روايت كرده اند كه : اين ايمنى از براى شيعيان ما در زمان مهدى اين امت خواهد بود، و اين است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله در شان او فرموده كه : اگر باقى نمانده باشد از دنيا مگر يك روز خدا البته آن روز را دراز گرداند تا مردى از فرزندان من والى شود بر مردم كه همنام باشد و زمين را پر از عدالت گرداند بعد از آنكه پر از ظلم و جور شده باشد. ( 1648)
و فرات بن ابراهيم به سندهاى روايت كرده است كه : اين آيه در شان آل محمد عليه السلام است . ( 1649)
و در دعاها و زيارات بسيار اين مضمون وارد شده است و در باب آياتى كه در شان حضرت قائم عليه السلام نازل شده با ساير اخبار مذكور خواهد شد انشاءالله .
چهارم : الذين ان مكانهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزكوة و امروا بالعروف و نهوا عن المنكر وللهخ عاقبة الامور * و ان يكذبوك فقد كذبت قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود * و قوم ابراهيم و قوم لوط* و اصحاب و كذب موسى فامليت للكافرين ثم اخذتهم فكيف كان نكير ( 1650) يعنى :
آنان كه اگر متمكن گردانيم ايشان را در زمين برپا مى دارند نماز را و مى دهند زكات را و امر مى كنند مردم را به نيكيها و نهى مى كنند از بديها و مر خداى را است عاقبت امور، و اگر تكذيب كنند تو را پس ‍ بتحقيق كه تكذيب كردند پيش از ايشان قوم نوح و عاد - كه قوم هود بودند - و ثمود - كه قوم صالح بودند - و قوم ابراهيم و قوم لوط و اصحاب مدين - كه قوم شعيب بودند، - و تكذيب كرده شد موسى پس مهلت دادم مر كافران را پس گرفتم ايشان را، پس چگونه بود انكار من بر ايشان ؟.
ابن شهر آشوب و ابن ماهيار و فرات و غير ايشان به سندهاى بسيار روايت كرده اند از امام محمد باقر عليه السلام و امام جعفر صادق عليه السلام كه : مائيم آنها كه خدا در اين آيه فرموده است . ( 1651)
و ايضا ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود : روزى نزد پدرم امام جعفر عليه السلام بودم در مسجد، ناگاه مردى آمد و نزد آن حضرت ايستاد و گفت : اى فرزند رسول خدا! به من دشوار است فهميدن اين آيه در كتاب حق تعالى و از جابر جعفى سوال كرم مرا ارشاد نمود كه از شما سوال كنم ، حضرت فرمود كه : كدام است آن آيه ؟ گفت : الذين ان مكانهم تا آخر، فرمود : بلى ، در شان ما نازل شده است و سببش آن بود كه ابوبكر و عمر و جمعى ديگر با ايشان - كه همه را نام برد - جمع شدند نزد رسول صلى الله عليه و آله و عرض كردند : يا رسول الله ! اين امر - يعنى امارت و خلافت - بعد از توبه كه برخواهد گشت ؟ بخدا سوگند اگر به مردى از اهل بيت تو برسد ما مى ترسيم بر جان خود و اگر به غير ايشان برسد شايد نزديكتر و مهربانتر باشند نسبت به ما، پس دز غضب شد حضرت از اين سخن غضب شديدى ، پس فرمود بخدا سوگند كه اگر ايمان آورده بوديد به خدا و رسول او و دشمن نمى داشتيد اهل بيت مرا زيرا كه دشمنى ايشان دشمنى من است و دشمنى من كافر بودن است به خدا، ديگر آنكه خبر مرگ مرا بر روى من گفتيد، بخدا سوگند كه اگر خدا ايشان را متمكن گرداند در زمين البته برپا دارند نماز را در وقتش و ادا كنند زكات را در محلش و البته امر كنند به نيكيها و نهى كنند از بديها و البته خدا به خاك مذلت مى مالد بينى مردانى چند را كه دشمن دارند مرا و اهل بيت مرا و فرزندان مرا، پس خدا اين آيه را فرستاد الذين ان مكانهم تا آخر آيه ، پس ايشان قبول نكردند اين آيه را پس حق تعالى اين آيه را فرستاد و ان يكذبوك فقد كذبت قبلهم تا آخر آيه . ( 1652) و ايضا ابن ماهيار از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : آيه اول در شان مهدى آل محمد عليه السلام و اصحاب او نازل شده است كه خدا ايشان را پادشاهى مى دهد در مشرق و مغرب زمين دين حق را به آنها ظاهر مى گرداند و مى ميراند و زايل مى گرداند به او و به اصحاب او بدعتهاى باطل را چنانكه سفيهان و ظالمان حق را ميراندند. و چنان خواهد كرد كه اثرى از ظلم و ستم نماند و امر خواهد كرد مردم را به نيكيها و منع خواهد نمود از بديها و مر خدا را است عاقبت امور. ( 1653)
پنجم : افمن وعدناه وعدا حسنا فهو لا قيه كمن متعناه متاع الحيوة الدنيا ثم هو يوم القيامة من المحضرين ( 1654) يعنى : آيا پس كسى كه وعده داده ايم او را وعده اى نيكو پس او ملاقات مى كند آن وعده را و به او مى رسد مثل كسى است كه بهره مند گردانيديم او را از متاعهاى زندگانى پس او خواهد بود در قيامت از حاضر شدگان در عذاب الهى و آن لذتهاى دنيا به او نفعى نخواهد بخشيد.
ابن ماهيار روايت كرده است كه : اين آيه در شان اميرالمؤ منين عليه السلام و حمزه نازل شده است . ( 1655)
و ديلمى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : وعده داده شده ،، على بن ابى طالب عليه السلام است كه خدا وعده داده است او را كه انتقام بكشد از براى او از دشمنانش در دنيا و وعده داده خدا او را و دوستان او را به بهشت در آخرت ، پس آنها كه در عذاب حاضر خواهند شد دشمنان آن حضرتند كه حق او را غصب كردند در دنيا و به ناحق پادشاهى يافتند و خدا مهليت داد ايشان را. ( 1656)
ششم : سنريهم آياتنا فى الافاق وفى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق ( 1657) يعنى : زود باشيد بنامئيم ايشان را آيتها و علامتهاى خود را در آفاق و اطراف زمين و در جانهاى ايشان تا ظاهر شود براى ايشان كه اوست حق .
ابن ماهيار از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : نمودن آيات در آفاق ، تنگ كردن اطراف زمين است بر سنيان در زمان قائم عليه السلام ، و نمودن در جانهاى ايشان به آن است كه بعضى از سنيان در آن زمان به صورت حيوانات مسخ خواهد شد تا ظاهر شود بر ايشان كه اوست قائم آل محمد يا او حق است . ( 1658)