خودى و غير خودى

محمد رضا اكبرى

- ۳ -


در حقيقت انقلاب اسلامى ايران يك نفى و يك اثبات داشت . نفى حاكميت طاغوت و اثبات حاكميت الله كه در قالب ولايت فقيه صورت مى گرفت . حقيقتا هدفى بالاتر از هدف انقلاب اسلامى و فلسفه اى مقدس تر از فلسفه آن نمى توانست وجود داشته باشد. نفى مقدس الا اله و اثبات مبارك الا الله اين انقلاب را در رديف انقلاب هاى انبيا قرار داد. و شعارهاى مقدسى چون : اين است شعار ملت ، خدا، قرآن ، ولايت ، انقلاب جهانى حضرت مهدى عليه السلام را تداعى مى نمود و شور و اخلاص و شهادت طلبى مردم ، انقلاب كربلا را در دل ها زنده مى كرد چه اين كه امام خمينى فرمود:
انقلاب اسلامى ايران ، پرتوى از عاشورا و انقلاب عظيم الهى آن
است .
(43)
اجمالا از اين انقلاب مقدس تر، سازنده تر، صالح تر، شكوهمندتر، مقتدرتر، خالص تر و / امكان وقوع نداشت كه مردم با اخلاص و ايثار و شهامت در راه خدا انقلاب كنند و جملگى به حاكميت اسلام راءى مثبت دهند. بهترين امام و بهترين امت در عصر غيبت اين انقلاب مقدس را به وجود آورند و ايران اسلامى را از دست نامحرمان آزاد سازند.
رمز پيروزى انقلاب ، الهى بودن آن بود. امام خمينى در اين باره مى فرمايد:
با اتكاء به ايمان و اسلام بود كه ما پيروز شديم .(44)
آثار مبارك انقلاب به طور مختصر محو نظام فاسد شاهنشاهى و شاه جنايتكار ايران ، احياء اسلام و قرآن ، اجراى احكام ارزش هاى الهى اسلام در ابعاد حكومتى ، فردى ، اجتماعى ، سياسى ، اقتصادى و اخلاقى ، تحقق ولايت مطلقه فقيه در راءس حكومت ، كسب آزادى و استقلال ، مجد و عظمت ايران اسلامى ، قطع نفوذ و سلطه دشمنان اسلام ، محو مظاهر فساد و فحشا و بى حجابى ، اقتدار اسلام ، تحول معنوى در كشور و بويژه جوانان از دختر و پسر و آثار فراوان ديگرى كه علاقه مندان مى توانند به كتاب مواضع امام خمينى جلد اول ، فصل انقلاب اسلامى مراجعه كنند.
حال چنين انقلاب عظيم و بى نظيرى كه مختصرى از آن بيان شد به خاطر آن كه مولود اسلام بوده و با سرنوشت امت اسلامى گره خورده و بيشترين خدمت را به آن ارائه كرده است طبيعى است كه جزء اصول خودى ها باشد و اگر كسى آن را نپذيرد از مصاديق تمام عيار نا محرمان ، غريبه ها، بيگانگان و غير خودى هاى مورد نفرت مؤ منين مى باشد. خودى ها كسانى هستند كه محكمات انقلاب را پذيرفته و متشابهات آن را بر اساس محكمات آن تفسير مى كنند اما غير خودى ها آنانند كه در محكمات انقلاب خدشه كرده و متشابهات آن را تفسير به راءى تفسير به غريزه مى كنند.
مثل غير خودى هايى كه به انقلاب و يا ولايت و يا ولى فقيه و امثال آن بى تفاوت يا مخالفند مثل يكى از اعضاى خانواده اى است كه نسبت به حوادث مهم خانواده ، بود و نبود آن و شكست و پيروزى و عزت و ذلت خانواده خود بى تفاوت باشد و يا موضع مخالف آميز بگيرد.
نظام اسلامى هم كه نتيجه انقلاب است جزء اصول خودى هاست . البته نظام اسلامى مثل انقلاب نيست كه تغيير ناپذير نباشد. انقلاب اسلامى واقعيتى بود كه صورت پذيرفت و در تاريخ ثبت گرديد و شايد مسلمانى وجود نداشته باشد جز اين كه آن را قبول دارد مگر آن كه جاهل يا فريب خورده و يا دروغين باشد. اما نظام اسلامى مى تواند در معرض تحولات منفى قرار گيرد.
از اين رو اصل بودن آن براى خودى ها مشروط به بقاء آن در چهار چوب اهداف اسلام و انقلاب است .
بنابراين تا زمانى كه مجموعه نظام در مسير صالح اوليه خود قرار دارد از مبانى خودى هاست و مخالف آن غير خودى و مغضوب خودى ها مى باشد اما اگر زمانى از اصول و چهار چوبه هاى تعيين شده از سوى معمار انقلاب حضرت امام خمينى خارج شد جزء اصول خودى ها نخواهد بود و تنها وظيفه آنها در قبال چنين نظامى تلاش در راه اصلاح و بازگرداندن آن به مسير اوليه و حذف غير خودى ها از مسئوليت هاى آن است و بايد اين حركت با جديت و در صورت لزوم با انقلابى ديگر صورت پذيرد زيرا همه هستى خودى ها نظام اسلامى است كه يادگار امام و شهدا و مجاهدان صدر انقلاب است و اين نظام است كه بايد حافظ اسلام و مسلمين باشد از اين رو جا دارد به قيمت جان جمع كثيرى از مؤ منين صيانت گردد و سلامت آن حفظ شود تا به دست صاحب اصلى آن حضرت مهدى عليه السلام برسد. اما ميزان در سلامت يا انحراف نظام اسلامى نظر علماى خودى و اكثريت خودى هاى آگاه و متعهد است .
بنابراين مادامى كه احكام و ارزش هاى اسلامى بر نظام حاكم است جزء اصول خودى هاست و هرگاه از اين احكام و ارزش ها تهى شد و يا بينابين قرار گرفت از اصول خودى بودن خارج خواهد شد و البته اين غير از وظيفه اى است كه خودى ها براى اصلاح آن دارند زيرا بزرگترين وظيفه خودى ها اصلاح نظام و رفع آفت ها و قطع دست غير خودى هاى نامحرم از مجموعه نظام تا ظهور صاحب الامر عليه السلام است .
6 حب و بغض الهى  
اصل ديگر خودى بودن حب و بغض يعنى دوست داشتن اسلام و انقلاب و خودى ها و دشمنى ها با دشمنان آنهاست . خودى ها كسانى هستند كه يكديگر را دوست مى دارند و از دشمن متنفرند. البته دوستى و دشمنى با مهربانى و سخت گيرى متفاوتند. دوستى و دشمنى گرايش هاى قلبى و از اصول خودى بودن و اسلامند اما مهربانى با مؤ منين و سخت دلى بر دشمنان از ويژگى هاى اخلاقى و جزء نشانه هاى خودى بودن هستند كه در جاى ديگر مورد بحث قرار مى گيرند. هم چنين احترام به ديگران به معناى محبت آنها نيست چه اين كه ما براى غير مسلمان ها احترام ظاهرى قائليم اما سر سوزنى محبت به آنها نداريم .
ويژگى هاى دوستى و دشمنى در راه خدا بهترين ارزش هايى هستند كه در قاموس وجودى مؤ من تجلى مى يابند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
افضل الاعمال الحب فى الله و البغض فى الله (45)
بهترين اعمال دوستى و دشمنى در راه خداست .
و اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
مردى با منزلت تر نزد خداوند از كسى كه از ترس بگيريد و در راه خدا دوست بدارد و در راه او دشمنى كند نيست .(46)
جايگاه حب و بغض  
محبت به دوستان و بغض به دشمنان اسلام و مسلمين برترين جايگاهى است كه مى توان آن را در فضاى جان و كاشانه مؤ من تصور كرد. چرا كه اين دو صف همه چيز مؤ من است . با اين دو ويژگى است كه ايمان در آسمان جان مؤ من پديدار مى گردد و دين دارى او شكل مى گيرد و با نبود آنها وجود انسان از دين و ايمان تهى خواهد شد. رواياتى در اين باره آمده است كه به نقل آنها مى پردازيم . امام صادق عليه السلام فرمود:
كل من لم يحب على الدين و لم يبغض على الدين فلادين له (47)
هر كس بر اساس دين ، دوستى و دشمنى نكند دين ندارد.
امام باقر عليه السلام فرمود:
الايمان حب و بغض (48)
ايمان دوستى و دشمنى است .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
دوستى مؤ من با مؤ من براى خدا از بزرگترين شعبه هاى ايمان است . هر كس ‍ براى خدا دوستى كند و براى خدا دشمنى ورزد و به خاطر او عطا كند و به خاطر او امتناع نمايد از برگزيدگان خداست .(49)
امام صادق عليه السلام فرمود:
هر كس براى خدا دوست بدارد و براى خدا دشمنى كند و براى خدا عطا نمايد ايمانش كامل است .(50)
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
اگر عمل بنده به ابرهاى آسمان برسد، براى او سودى نخواهد داشت مگر به دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خدا.(51)
رسول خدا صلى الله عليه و آله به اصحابش فرمود:
كدام يك از دستگيره هاى ايمان محكم تر است ؟
گفتند: خدا و رسولش آگاه ترند. و بعضى از آنها گفتند: نماز و برخى گفتند: زكات و برخى ديگر گفتند: روزه و برخى گفتند: حج و عمره و بعضى گفتند: جهاد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر يك از اينها را كه گفتيد فضيلتى است ، ولى جواب پرسش من نيست . محكمترين دستگيره هاى ايمان دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا و محبت به دوستان خدا و بيزارى از دشمنان اوست .(52)
با توجه به رواياتى كه بيان گرديد كسانى كه از اين دو نعمت بزرگ حب و بغض الهى محرومند به بزرگترين محروميت گرفتارند چرا كه در حقيقت از ايمان واقعى بى بهره اند. دل هاى بدون حب و بغض الهى كوير مرده اى بيش ‍ نيستند.
كسى كه از محبت خدا و دوستان خدا، مؤ منين و حزب اللهى ها و بسيجيان در راه خدا كه امروز از مصاديق دوستان خدا هستند محروم باشد و بدتر از آن دشمنى با دشمنان اسلام و مسلمين كه امروز در راءس آنها امريكا و اسرائيل و دوستان آنها قرار دارند تهى باشد ايمان ندارد.
ضرورت دوستى و دشمنى  
با توجه به جايگاه بلندى كه از حب و بغض الهى ترسيم گرديد ضرورت آنها در صدر تحركات باطنى و ظاهرى انسان قرار مى گيرد. برترين ضرورت حياتى انسان ايمان بالله است كه با دوستى و دشمنى در راه خدا عينيت مى يابد و به كمال مى رسد. انسان با حب و بغض الهى بيش از هر عبادتى مى تواند به خداوند تقرب جويد و دين دارى كند.
امام باقر عليه السلام فرمود:
انا لا ننال محبة الله الا ببغض كثير من الناس و لا ولايته الا بمعاداتهم (53)
ما به محبت خداوند نمى رسيم مگر به دشمنى با بسيارى از مردم و به دوستى او نايل نمى شويم مگر به عداوت با آنها.
امام صادق عليه السلام فرمود:
طللبت حب الله عزوجل فوجدته فى بغض اهل المعاصى (54)
محبت خداى عزوجل را خواستم پس آن را در دشمنى با اهل معصيت يافتم .
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله به يكى از اصحاب خود فرمود: اى بنده خدا! دوست بدار در راه خدا و دشمن بدار در راه خدا، و دوستى كن در راه خدا و دشمنى نما در راه خدا كه كسى جز از اين راه به ولايت و محبت خداوند نمى رسد، و مردى طعم ايمان را نمى چشد اگر چه نماز بسيار گزارد و روزه فراوان گيرد مگر اين كه در راه خدا دوستى و دشمنى كند.(55)
عيسى بن مريم عليهما السلام فرمود اى گروه حواريون !(56) با دشمنى با اهل گناه براى خدا دوستى كنيد و با دورى از آنها به او تقرب جوييد.(57)
هم چنين روايت شده است كه خداوند به موسى عليه السلام فرمود: آيا عملى براى من انجام داده اى ؟ موسى عرض كرد: براى تو نماز خواندم ، روزه گرفتم ، صدقه دادم و به ياد تو بودم . خداوند تبارك و تعالى فرمود: اما نماز دليل ايمان توست و روزه سپر از عذاب جهنم و صدقه سايه قيامت و ذكر نور توست . چه عملى را براى من انجام دادى ؟
موسى عليه السلام عرض كرد: مرا به عملى كه براى توست هدايت فرما.
خداوند فرمود: اى موسى آيا تا به حال به دوستى به خاطر من دوستى كردى و به دشمنى به خاطر من به دشمنى برخاستى ؟ موسى فهميد كه بهترين اعمال دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خداست .(58)
از مجموعه اين روايات استفاده مى شود مسلمانى بدون حد و مرز نيست و مؤ من بايد به همه دشمنان كينه و نفرت داشته و به خدا و اولياء خدا محبت ورزد. قرآن تاءكيدهاى فراوانى بر نفرت و كينه با كفار و دشمنان اسلام دارد.
و حتى سوره اى مشخص و بدون بسم الله در تبرى و نفرت از كفار به نام سوره برائت نازل شده است كه آيات بسيار كوبنده اى در آن مطرح گشته است . و اين نشانگر اهميت بغض به دشمنان است .
وقتى خداوند ابراهيم عليه السلام و ياران آن را به عنوان الگوى جهان اسلام معرفى مى كند، كينه و دشمنى آنها را با كفار يادآور مى شود و مى فرمايد:
ابراهيم و كسانى كه با او بودند اسوه اى شايسته براى شما مؤ منانند هنگامى كه به قوم خود گفتند ما از شما و بت هايى كه بجاى خدا مى پرستيد بيزاريم ، ما مخالف و منكر شما هستيم و براى هميشه ميان ما و شما كينه و دشمنى خواهد بود تا وقتى كه به خداى يگانه ايمان آوريد.(59)
از آنچه بيان گرديد استفاده مى شود حيات اسلام و تجلى ايمان در محبت خدا و دوستان او و بغض و نفرت به دشمنان خدا و اسلام و مسلمين است كه امروز در راءس آنها آمريكا، اسرائيل ، غربى هاى معاند و طرفداران آنها و در يك كلمه غير خودى ها قرار دارند.
نهى قرآن از دوستى با كفار  
قرآن كريم در موارد فراوانى با شدت از دوستى با كفار نهى فرموده است كه چند آيه آن را در اين جا نقل مى كنيم :
اى اهل ايمان هرگز كافران را كه دشمن من و شما هستند به دوستى نگيريد كه با آنها طرح دوستى افكنيد در حالى كه آنها به كتابى كه از سوى خدا بر شما آمد كفر ورزيدند.(60)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد از غير خود كسى را به دوستى نگيريد كه آنها از هر گونه شر و فسادى درباره شما كوتاهى نمى كنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. دشمنى با شما از زبانشان آشكار شده و آنچه در سينه پنهان كرده اند بيش از آن است كه بر زبان آشكار كردند. ما آيا، و نشانه ها را براى شما بيان كرديم اگر انديشه كنيد.(61)
اى پيامبر! آنان كه دين خود را به بازيچه و هوسرانى گرفتند و زندگانى دنيا آنها را فريفت به حال خود واگذار و تنها به آنها تذكر ده كه هر كسى عاقبت گرفتار اعمال خود مى شود.(62)
اى اهل ايمان ! يهود و نصارى را به دوستى نگيريد. بعضى از آنها دوست بعضى ديگرند، و هر كسى از شما مؤ منان با آنها دوستى كند به حقيقت از آنها خواهد بود و خداوند ستمكاران را هدايت نمى كند.(63)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد پدران و برادران خود را به دوستى نگيريد اگر كفر را بر ايمان برگزيدند و هر كس از شما كه آنها را (كه كافرند) دوست بدارد از ستمكاران است .(64)
ضعف حب و بغض  
با توجه به حجم وسيع آيات و روايات و تاءكيد بليغ اسلام بر دوستى و دشمنى الهى كمترين جايى براى تسامح در اين ويژگى هاى ارزشى وجود ندارد. كسى كه در محبت به خدا و دوستان خدا و بغض به دشمنان آنها ضعيف و كم رنگ باشد و يا بسان مسيحيت تحريف شده فقط دم از محبت بزند و از صفت نورانى و سازنده نفرت به دشمنان تهى باشد از مستضعفين ايمانى به حساب مى آيد كه در معرض خطرى عظيم قرار دارد. حب بدون بغض دوستى سراب گونه اى بيش نيست ، ما محبت خود را در بغض به دشمنان خدا قرار داده ايم و بغض به دشمنان تبلور محبت ما به خدا و دوستان خداست . بغض به دشمنان اسلام به همان اندازه جبهه خودى ها را تحكيم مى كند كه محبت به خودى ها تحكيم مى كند. امام خمينى مى فرمايد:
موضع گيرى ها بايد به گونه اى باشد كه در عين حفظ اصول اسلام براى هميشه تاريخ ، حافظ خشم و كينه انقلابى خود و مردم عليه سرمايه دارى غرب و در راءس آن آمريكاى جهانخوار و كمونيسم و سوسياليزم بين الملل و در راءس آن شوروى متجاوز باشند.(65)
به امام صادق عليه السلام عرض شد فانى شما را دوست دارد مگر اين كه در برائت و بيزارى از دشمن شما ضعيف است . حضرت فرمود: دروغ مى گويد كسى كه ادعاى دوستى ما را مى كند ولى از دشمن ما بيزارى نمى جويد.(66)
مردى بر اميرالمؤ منين عليه السلام وارد شد و عرض كرد: يا اميرالمؤ منين ! من تو را دوست دارم و فلانى را هم دوست دارم و نام بعضى از دشمنان حضرت را آورد. امام عليه السلام فرمود: تو در اين حال يك چشمى هستى ، يا (آن چشم ديگر را هم از دست مى دهى ) و كور مى شوى و يا (آن چشم ديگر را هم به دست مى آورى ) و بينا مى گردى .(67)
امام باقر عليه السلام فرمود:
هرگاه بخواهى بدانى در تو خيرى هست ، به دلت نگاه كن ، اگر اهل اطاعت خدا را دوست داشته و اهل معصيت را دشمن مى دارد در تو خيرى وجود دارد و خداوند هم تو را دوست دارد. و اگر اهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصيت خدا را دوست دارد و در تو خيرى نيست و خداوند به تو دشمنى مى ورزد. و هر كسى همراه كسى است كه او را دوست مى دارد.(68)
احكام حب و بغض  
اگر چه از خلال بحث هاى گذشته احكام دوستى و دشمنى آشكار گرديد اما با توجه به اهميت موضوع و ورود روايات به اختصار معارفى را ارائه مى كنيم .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
الحب فى الله فريضة ، و البغض فى الله فريضة (69)
دوستى در راه خدا واجب و دشمنى در راه خدا واجب است .
امام صادق عليه السلام فرمود:
محبت و دوستى دوستان خدا و بيزارى از دشمنان آنها واجب است .(70)
امام صادق عليه السلام فرمود:
بيزارى از بت ها و ازلام (نوعى بخت آزمايى زمان جاهليت ) و پيشوايان گمراهى و رهبران ظلم ، همگى آنها از اول و آخر واجب است .(71)
امام رضا عليه السلام فرمود:
حب اولياء الله عزوجل واجب و كذلك بغض اعداء الله و البراءة منهم و من ائمتهم (72)
دوستى دوستان خداى عزوجل واجب است و هم چنين دشمنى با دشمنان خدا و بيزارى از آنها و پيشوايان آنان واجب مى باشد.
اولياء خدا كسانى هستند كه در راه خدا دوستى و دشمنى مى كنند، خدا را عبادت مى كنند و در انجام وظايف شرعى خود اهتمام مى ورزند. و نمونه دوستان خدا در عصر ما جمعيت حزب الله است كه مردمى متدين و حاضر در صحنه هاى دفاع از اسلام و انقلاب اند. برخى گمان برده اند. اولياء خدا عارفان شب زنده دارى هستند كه جز به علم و عبادت نمى انديشند و تعداد انگشت شمارى بيش نيستند در حالى كه شرط اولى دوستان خدا حضور در صحنه هاى دوستى و دشمنى براى خدا و دفاع از دين خدا و نابودى باطل است و عبادات به همه اهميتى كه دارند بعد از اين امور مطرحند.
بنابراين اولياء خدا همين بسيجى ها و آمرين به معروف و ناهيان از منكر، حزب اللهى ها و عابدان حاضر در صحنه اند كه امروز وجود مبارك و الهى آنها به وفور در جامعه اسلامى ديده مى شود و هر كدام زينت جامعه خود هستند و خدا آنها را دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند و گه گاهى پرنده خونين بالى از ميان آنها پر مى كشد و دوستى خدا را براى همگان تفسير مى كند. دوستى اين افراد واجب است . كسى كه حزب الله را دوست نداشته باشد فاسق است و مرتكب گناه كبيره شده است و نمى تواند امورى از امريكا، اسرائيل و دشمنان غربى و غرب زده اسلام و مخالفان انقلاب اسلامى و غير خودى هاى خائن بيزارى نجويد فاسق است . محبت به مؤ منين مخلص كه به دنبال امام خمينى انقلاب را به پيروزى رساندند و پس ‍ از او تغييرى نكردند از واجبات دينى است امام صادق عليه السلام فرمود:
دوست داشتن مؤ منينى كه بعد از پيامبر تغييرى نكردند واجب مثل سلمان فارسى ، ابى ذر غفارى ، مقداد بن اسود كندى ، عمار بن ياسر، جابر بن عبدالله انصارى ، حذيفة بن يمان ، ابى الهيثم بن تيهان ، سهل بن حنيف ، ابو ايوب انصارى عبداله بن صامت ، عبادة بن صامت ، حزيمة بن ثابت ، ابى سعيد خدرى و كسانى كه مثل آنها هستند و نظير آنها عمل كردند و دوستى با پيروان آنها و كسانى كه به آنان و راه آنها اقتدا كردند واجب است .(73)
پاداش دوستى و دشمنى براى خدا  
رواياتى درباره پاداش حب و بغض براى خدا وارد شده است كه به چند مورد آن اشاره مى كنيم : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
دوستى كنندگان در راه خدا روز قيامت روى زمين زبر جدى سبز رنگ زير سايه عرش خدا قرار مى گيرند. چهره آنها بسيار سفيد و نورانى تر از خورشيد درخشان است و هر فرشته مقرب و پيامبرى به مقام آنها غبطه مى خورد. مردم مى گويند: اينها چه كسانى هستند؟ جواب داده مى شود اينها دوستى كنندگان در راه خدايند.(74)
امام سجاد عليه السلام مى فرمايد:
وقتى خداوند همه مردم را (در روز قيامت ) گرد آورد، ندا دهنده اى برخيزد و با ندايى كه همه بشنوند گويد: دوستى كنندگان به يكديگر براى خدا كجايند؟ گروهى از مردم برخيزند، به آنها گفته مى شود: بدون حساب وارد بهشت شويد. فرشته ها به آنها رسند و گويند: به كجا مى رويد؟ پاسخ دهند: بدون حساب به سوى بهشت مى رويم . گويند شما چه گروهى از مردميد؟
گويند: ما دوستى كنندگان براى خدائيم . مى پرسند اعمال شما چه بوده است ؟ جواب دهند: براى خدا دوستى مى كرديم و براى خدا دشمنى مى ورزيديم . فرشته ها گويند: چه خوب است پاداش عمل كنندگان !(75)
اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد:
اطيب شى ء فى الجنة و الذه حب الله و الحب فى الله (76)
پاكيزه ترين و لذيذترين چيز در بهشت محبت خدا و دوستى در راه خداست .
فصل هفتم : عوامل پايدارى خودى ها 
فرهنگ خودى ريشه در تاريخ انبياء دارد.
عوامل پايدارى خودى ها  
خودى ها بايد در صدد استحكام مواضع فكرى ، عقيدتى ، اخلاقى ، سياسى ، اقتصادى و اجتماعى خود باشند و از هر جهت خود را تقويت كنند تا در تاريخ بمانند وگرنه با كمترين تسامح در كام دشمن فرو خواهند رفت . در اين جا عوامل مؤ ثر در پايدارى خودى ها را مورد بحث قرار مى دهيم .
1 مهربانى با يكديگر  
مهربانى مايه حيات اجتماعى مؤ منين است و بدون آن روابط سرد و خسته كننده است . در بحث مبانى خودى بيان گرديد كه محبت به خودى ها از اصول خودى بودن ارزشى است و در اين جا بحث خواهيم كرد كه رفق و مهربانى از عوامل پايدارى خودى ها مى باشد. خودى ها كه يكديگر را دوست دارند پس چرا مهربانى نكنند و به يكديگر رحيم نباشند. مهربانى دل ها را به يكديگر نزديك مى كند، نرمى و عطوفت خودى ها را يكپارچه و متحد مى سازد و امكان سوء استفاده جبهه خودى را از ميان مى برند. از اين رو پرهيز از درشت گويى ، برخوردهاى شديد و گاهى خارج از ضوابط اخلاقى يك ضرورت در حوزه خودى ها به حساب مى آيد.
مهربانى يك ارزش بزرگ اخلاقى است و خداوند انسان هاى مهربان را دوست دارد. چه اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
ان الله عزوجل رحيم يحب كل رحيم (77)
خداى عزوجل مهربان است و هر فرد مهربانى را دوست دارد.
و در حديث ديگرى فرمود:
خداوند بندگان مهربانش را مورد رحمت قرار مى دهد.(78)
خودى ها بايد با يكديگر انس و الفت داشته باشند، باب گفتگو را باز نگاه دارند و راه ارتباط با يكديگر را مسدود نكنند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
بهترين مؤ منان كسى است كه خود را مورد الفت مؤ منين قرار دهد و خيرى نيست در كسى كه الفت نمى گيرد و الفت نمى پذيرد.(79)
اهميت مهربانى بين مؤ منين به اندازه اى است كه خدا تعالى نيز آن را مورد تاءكيد قرار داده است و مى فرمايد:
محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم (80)
محمد فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند بر كافران سخت دل و با يكديگر مهربانند.
اين آيه علاوه بر مهربانى مؤ منين با يكديگر، مسئله مهم ديگرى كه سخت دلى بر كفار است را مورد توجه قرار داده است و بلكه آن را مقدم داشته است . تقدم سخت گيرى و خشونت با كفار بر مهربانى بين مؤ منين بيانگر اهميت جدى شدت و سخت دلى بر كافران است . چرا كه اگر حماسه و دشمن ستيزى با دشمن نباشد موجوديت مؤ منين در خطر خواهد افتاد. اين شريفه براى كسانى كه همانند مسيحيت تحريف شده تنها ابراز محبت مى كنند درس بزرگى است كه در اسلام شدت و قاطعيت هم وجود دارد. و بلكه جدى تر و مقدم بر مهربانى مطرح شده است . سعدى آورده است .
با بدان بد باش و با نيكان نكو

جاى گل گل باش و جاى خار خار

2 وحدت  
وحدت خودى ها از ضروريات اجتناب ناپذير درياى متلاطم جهان امروز است البته وحدت بين خودى ها يك وحدت تكوينى است و تنها بايد از ايجاد مانع و عامل تفرقه پرهيز كرد.
خودى ها در هر خيمه و گروهى قرار گرفته باشند و هر تابلويى را كه بر سر در خيمه خويش نصب كرده باشند نبايد غفلت كنند كه همه در اردوگاه خودى ها خيمه زده اند. مصالح و مفاسد مشترك دارند و اگر خيمه اى دچار آتش سوزى شود اين اردوگاه خودى هاست كه صدمه ديده است و چه بسا اگر آتش مهار نشود ديگران هم بسوزند و در نتيجه آنچه از ميان مى رود حاصل مجاهدات خودى هاى خدا خواه تاريخ اسلام يعنى انقلاب اسلامى است .
بى توجهى به وحدت يعنى بى توجهى به موجوديت انقلاب و حاكميت اسلام و مجموعه خودى ها. خودى ها با همه تفاوت هايى كه در سلايق و منش ها و روش هاى خود دارند بايد همانند انگشتان يك دست باشند. تفاوت انگشت شصت با انگشت سبابه دليل آن نمى شود كه هر كدام جداگانه عمل كنند كه قطعا از يك انگشت كار مهمى بر نخواهد آمد و پس ‍ از مدتى در زير بار فشارهاى سنگين خواهد شكست .
اختلاف ها اگر برخاسته از هواهاى نفسانى و قدرت طلبى و شهرت خواهى نباشد بلكه اختلافاتى طبيعى باشد در پيشبرد خودى ها بسيار سازنده است . اختلاف انگشتان دست كار آيى آنها را بالا مى برد. اگر قرار باشد همه انگشت ها همانند انگشت شصت يا سبابه باشد موفقيتى در بر ندارد. آنچه دست را قدرتمند مى سازد وجود انگشتان در كنار يكديگر است كه هر كدام بنابر موقعيت و قدرت و امتياز خود عمل مى كنند و به مقصود مى رسند.
وجود پنج انگشت در كنار يكديگر مى تواند دشمن غير خودى را در ميان فشارهاى خود مستاءصل و هلاك كند. اما به تنهايى توان برداشتن يك قاشق را هم ندارند. بفرض كه انگشتى بتواند تحركاتى در برخى زمينه ها داشته باشد اما اين هرگز براى مجموعه حركت ها كافى نيست . يك انگشت نه مى تواند گره بزند و نه مى تواند گره اى را باز كند. بنابراين وحدت ، ضرورت عقلى و شرعى ما در جهان پر آشوب امروز است و با اين وحدت است كه بقا و پيروزى عينيت مى يابد. امام خمينى مى فرمايد:
اين ملت اگر با هم باشند مردم و روحانيون اگر با هم باشند پيروزند.(81)
وحدت بايد به صورت يك فرهنگ در بين خودى ها نهادينه شود و هر فرد يا گروه خودى بيش از هر چيز به مصالح كلى و مجوديت اسلام ، نظام اسلامى و استمرار وجود خود بينديشد تا به سليقه ها، شهرت ، كسب مقام و عقلى و شرعى با چنگ و دندان براى تصاحب سنگرهاى قدرت جهاد كنند اما با خود مسابقه مقام طلبى نداشته باشند.
مشكل بزرگ خودى ها اتحاد بر اختلاف و اختلاف در اتحاد است و اين فرهنگ بايد بر چيده شود و قدم هاى مهم آن باز انديشيدن و پاگذاردن بر نفس اماره است .
اگر خودى ها فراجناحى نينديشند روزى شكست خواهند خورد و تكرار فاجعه اندلس را با همه وجود خواهند چشيد. دشمن چون طوفانى سهمگين آنها را در هم مى نوردد و به گوشه ها و زواياى انزوا مى اندازد. آن گاه بايد آنها را در لابلاى كتاب ها و كتابخانه ها جستجو كرد تا در صحنه هاى اجتماعى و بين المللى .
خودى ها هيچ راهى جز حركت از معبر وحدت ندارند و اين چيزى است كه امام خمينى همواره بر آن تاءكيد مى كرد. پس سليقه هاى بى مورد و دست كم بى خاصيت را كه اسباب تفرقه است كنار گذاريم و به سليقه هاى سازنده و حكيمانه يكديگر به ديده احترام بنگريم و با تكيه بر اصول مشترك شش ‍ گانه خودى به سوى اهداف عاليه اسلام و انقلاب حركت كنيم .
3 شناخت دوست و دشمن  
شناخت دوست و دشمن از عوامل حياتى پايدارى خودى ها در صحنه هاى مختلف است چرا كه اگر دوست را نشناسند با آن همكارى نمى كنند و اگر دشمن را نشناسند در دام او مى افتند. بنابراين شناخت دوست و دشمن اولين و مهم ترين قدم در حركت هاى سياسى ، فرهنگى و اجتماعى است و هر كسى كه در ميدان تنازغ بقاء جهانى از آن غفلت كند محكوم به فناست . امام صادق عليه السلام فرمود:
ثلاث من علامات المؤ من : علمه بالله و من يحب و من يبغض (82)
سه چيز از نشانه هاى مؤ من است : شناخت خدا و دوستان و دشمنان خدا. ما اگر بخواهيم به شكل موفقى با دشمن برخورد كنيم بايد شناسايى كامل در ابعاد نظرى و عملى از او داشته باشيم ، تاريخ او را بدانيم ، انديشه هاى او را بشناسيم ، اهدافش را شناسايى كنيم و خطوط و خطوات ، حركت ها و ترفندها، امكانات ، شيوه هاى خصمانه و روش هاى منافقانه و سلاح هاى رنگارنگ ، نقاط ضعف و قدرت و كيفيت مقابله با او را مورد تحليل و شناخت دقيق قرار دهيم ، و همانند حريفى كه در ميدان كشتى حريف خود را مى آزمايد او را بيازماييم ، به فنون او آگاه شويم و حتى به فن هاى ابداعى و اختصاصى او واقف گرديم . طراح تقسيم خودى و غير خودى در ادبيات سياسى جهان معاصر ولى امر مسلمين حضرت آية الله خامنه اى در اين باره مى فرمايد:
مراقب باشيد، دشمن را خوب بشناسيد، مبادا از شناسايى دشمن غفلت كنيد، غريبه هايى كه خود را در لباس خودى در همه جا داخل مى كنند، اينها را بشناسيد، دست هاى پنهان را ببينيد.(83)
خودى ها هر مقدار براى شناخت دشمن غير خودى سرمايه گذارى كنند سود برده اند امروز گروه ها و تشكل هاى فراوانى در صحنه اند اما همه آنها نيازمند شناسايى هستند تا معلوم گردد كدامين آنها به اصول خودى پايبندند و كدامين آنها پايبند نيستند و اشكال آنها دقيقا در كجاست و ضعف و قدرت و ترفندهاى آنها چيست .
تمام تشكل ها، احزاب ، جناح ها، شخصيت ها بايد نزد خودى ها شناسنامه اى جامع ، صريح و تحليلى داشته باشند تا در صورت خودى بودن پيوند لازم با آنها برقرار گردد و در غير اين صورت مورد مراقبت جدى قرار گيرند تا از ضربه دشمن در امان باشيم ، زيرا بسيارى از جنايات تاريخ در نتيجه جهالت به افراد و گروه هاى ناشناخته بوده است .
اصولا افراد و تشكل هاى خودى بايد به تحقيقى عميق و اساسى درباره همه گروه هاى فعال ، نيمه فعال ، هوادار، منفعل و حتى بى تفاوت بپردازند و درباره آنها مكتوبات و نوشته هاى مستقل تهيه كنند و در صورت نبود مانع نتيجه تحقيقات خود را در كتاب ها و روزنامه هاى كثير الانتشار پخش كنند و چهره هاى خودى و غير خودى را آفتابى و شفاف نمايند تا هواى غبار آلود سياسى كارى ها و فتنه گرى ها كنار رود و امكان هر گونه سوء استفاده از دشمنان غير خودى گرفته شود. اين حركت لازمى است كه بايد در ابتداى كار صورت گيرد. ما مجبوريم به كارهاى تحقيقاتى دشمن شناسانه رو آوريم .
ضعف تحقيقات در شناسايى دشمنان داخلى و خارجى به ما ضربه مى زند. ترسيم محققانه و اصول مند گروه ها و افراد مؤ ثر در صحنه ها از جمله ضرورت هاى حياتى خودى ها به شمار مى رود.
از اين پس جاى مؤ سسه يا مؤ سسه هاى دشمن شناسى از سوى خودى ها بيش از هر روز ديگر احساس مى شود و اين يك وظيفه مسلم شرعى ، عقلى و كارى بسيار حكيمانه است .
ما نيازمند ده ها جلد كتاب تحقيقى پيرامون تشكل ها، گروه ها و جناح ها و شخصيت هايى هستيم كه در صحنه خدمت يا خيانت و يا در مظان خدمت و يا خيانتند. تطورات فكرى افراد نيز بايد سريعا كشف و ضميمه گردد و به اطلاع همه خودى ها برسد.
افراد و افكار و حركت هاى غير رسمى و بدون نام و نشان زيادى نيز در اين كشورند كه بايد به آنها نيز پرداخته شود.
همه مردم بايد تحليل شوند تا مبادا در لحظات حساس با راءى دادن ها و فراز و نشيب ها مغبون گرديم . ما بايد از همه ملت تحليل دقيق روزانه داشته باشيم تا با آگاهى لازم و حركت هاى اصولى و ضابطه مند حركت كنيم و با تدابير حكيمانه و عميق سياسى خود دشمن را مغلوب و حركت هاى او را خنثى گردانيم و دست كم موفقيت او را كاهش دهيم و به اهداف الهى و خداپسندانه خود نائل گرديم .
اگر امام خمينى دشمنان اسلام و بويژه ملى گراها، و على الخصوص نهضت آزادى و جبهه ملى و اعوان و انصار و اشباه آنها را نمى شناخت تا به حال همه رگ هاى انقلاب را بريده بودند و سيطره سياه و منحوس آمريكا را در كمترين فرصت به اين كشور برگردانده بودند.
يكى از ويژگى هاى موفقيت آميز امام خمينى دشمن شناسى او بود و مهم تر آن كه با اقتدار لازم با دشمن برخورد مى كرد. او يك لحظه در شناخت و برخورد قاطع با دشمنان كوتاهى و مسامحه نكرد.
شناخت دشمن و دشمنى ها و تحليل هاى زيبا و دقيق از آنها اگر با تصميم گيرى ها بجا و عمل در بزن گاه ها و كوبيدن در دهان دشمن اگر چه حقير به نظر آيد همراه نباشد عملا توفيقى را به همراه نخواهد داشت .
تحقيق و شناسايى اگر چه يك امر لازم و حياتى است اما مقدمه هوشيارى و حركتهاى به موقع ، مبارزه ها و مقابله ها و خشكاندن ريشه هاى دشمن است . تاريخ بيست ساله انقلاب آموزگار همه كسانى است كه بخواهند بر تارك پيروزى هاى تاريخ بنشينند.
4 ارتباط و مذاكره  
خودى ها بايد با يكديگر مرتبط باشند و همواره گفتگو و مفاهمه داشته باشند چرا كه با ارتباط و مذاكره است كه بسيارى از سوء تفاهم ها بر طرف مى گردد و مواضع آنها شفاف تر مى شود و زمينه بسيارى از اختلافات كاذب ، انتقادهاى بى مورد و مجادلات مضر طرفداران آنها بر طرف مى گردد و بسيارى از جنجال هاى مطبوعاتى منتفى خواهد شد.
خودى ها بايد با يكديگر ملاقات و مذاكره دوستانه و جدى داشته باشند و هر گونه انتقاد و اشكالى كه به يكديگر دارند عالمانه مطرح كنند و در صورت لزوم ، سلسله بحث هاى خود را ادامه دهند تا به نتيجه برسند. با اين مذاكرات مى توان بسيارى از اختلاف سليقه ها را حل كرد، بسيارى از مواضع را اصلاح و تعديل نمود، اختلافات را كاهش داد و در نتيجه تنش ها را به حداقل كاهش داد و ميزان دوستى را بالا برد.
خودى ها بايد موارد انتقادى خود را بدون تعارف با جديت و كمال صميميت مطرح كنند. بحث هاى اعتقادى ، اخلاقى ، سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى و هر مطلب ديگر را طرح نمايند و با مباحثات طلبگى به نتيجه برسند و به دور از هر گونه مراء و جدال غير احسن با اثبات حق آن را بپذيرند و به طرفداران خود نيز اعلام كنند. با اين تبادل آراء، ديگر جاى آن نخواهد بود كه فردى سليقه خود را به نام جمعى از خودى ها مطرح كند و يا بدون درك متقابل بخواهند در مجالس و مطبوعات دورا دور بر عليه يكديگر سخن بگويند، شعار دهند، هتك كنند و اختلافات را به مردم سرايت دهند و حتى در مواردى از خط قرمزها عبور نمايند. ارتباطهاى دوستانه و برادرانه و همراه با صميميت از اصول اجتماعى بين خودى هاست كه اسلام نيز به آن توصيه فرموده است . امام صادق عليه السلام فرمود:
تواصلو و تباروا و تراحموا و كمونوا اخوة ابرارا كما امركم الله عزوجل (84)
با يكديگر ارتباط داشته باشيد و به هر نيكى و مهربانى كنيد و برادران خوبى براى همديگر باشيد.
و در حديث ديگرى فرمود: سه نفر يا بيشتر از مؤ منين اجتماع نكنند مگر اين كه به همان تعداد، فرشته ها با آنها جمع شوند.(85)
اگر به خاطر برخى مسائل ارتباطها قطع گرديد نبايد قطع ارتباط كهنه گردد بلكه بايد سريعا از سر گرفته شود. چه اين كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
صل من قطعك و احسن الى من اساء اليك (86)
پيوند نما با كسى كه با تو قطع رابطه كرد، نيكى كن با كسى كه به تو بدى نمود.
از آن جايى كه انتقاد بخش مهمى از مذاكرات را تشكيل مى دهد سزاوار است اشاره اى به آن داشته باشيم .
انتقاد از بهترين ابزارهاى رفع نقايص و كسب رشد و بالندگى است . خودى ها بايد همواره انتقادهايى اصولى و حساب شده از يكديگر داشته باشند. حضرت مسيح عليه السلام فرمود:
كونوا نقاد الكلام (87)
سخنان را نقد كنيد.
البته انتقاد بايد خالصانه و صرفا براى رشد و كمال صورت گيرد و شخص يا گروه انتقاد شونده به دور از لجاجت و مخالفت هاى بى مورد از انتقادها استقبال كند و در صورت اثبات ، خود را اصلاح نمايد، مقابله با انتقاد خير خواهانه جنگ با رشد و كمال خويش است . انتقادها بايد در مجالس طرح شوند و حتى الامكان از طرح آنها در مطبوعات پرهيز شود مگر در برخى موارد كه مصلحت بر طرح انتقاد در روزنامه هاى خودى باشد تا همگان به آگاهى هاى لازم دست يابند بويژه در مواردى كه انتقاد حقى مورد بى توجهى قرار گيرد.
چه خوب است كه خودى ها علاوه بر آن بر يكديگر نقدى عالمانه و از روى تقوا دارند خود را هم همواره نقد كنند و سخنان و شعارهاى خود را مورد بررسى و باز بينى قرار دهند تا مبادا بر سخن اشتباه و يا موضع نا صحيحى اصرار ورزند. از امام حسين عليه السلام وارد شده است كه فرمود:
من دلايل العالم انتقاده لحديثه (88)
از نشانه هاى دانشمند بودن كسى اين است كه سخن خود را نقد كند.
5 ترويج فرهنگ خودى  
مقدمه هر عملى علم به آن عمل است و هر عملى تا فرهنگ مردم نشود ضمانت بقا ندارد از اين رو بايد خودى بودن به عنوان يك ارزش بزرگ الهى ترويج گردد و جزء فرهنگ اهل حق گردد.
حيات نيروهاى خودى در تكثير آنهاست و تكثير آنها در ترويج فرهنگ آنان نهفته است . فرهنگ خودى بودن همان فرهنگ اسلام ناب محمدى است كه به صورت مدون در اين كتاب مطرح شده است .
علت موفقيت جبهه خودى بر دشمن ، فرهنگ ارزشى آن بوده است نه ساز و برگ نظامى . از اين رو هر چه فرهنگ خودى گسترده تر گردد پيروزتر است . و اگر فرهنگ الهى خودى بودن به ضعف گرايد شكست خواهد خورد.
پس هر فرد خودى بايد خود را تكثير كند و با حوصله به طور موردى بر روى افراد كار فرهنگى انجام دهد.
همه بايد بدانند كه امروز در زير اين آسمان كمبود كارى بهتر از خودى كردن افراد نيست . اين زيباترين كار فرهنگى و بهترين عمل صالح است كه مى تواند از باقيات و صالحات يك فرد بشمار رود. خودى كردن مردم بايد در گسترده ترين فعاليت هاى فردى و جمعى و رسانه اى در اولويت برنامه هاى خودى ها قرار گيرد چرا كه حيات ما در تكثير ماست . خودى كردن افراد بى تفاوت كه سهل است ما بايد در صدد خودى كردن غير خودى ها نيز باشيم . البته غير خودى هاى غير فعال و نيمه فعال و فعال فريب خورده را مى توان با كار مداوم و حوصله لازم خودى و دست كم منفعل كرد و از خودى كردن و لااقل منفعل كردن غير خودى هايى كه آگاهانه بر عليه خودى ها عمل مى كنند هم نبايد ماءيوس بود. خودى كردن دشمن بويژه برخى مهره هاى اصلى بسيار مهم است زيرا علاوه بر آن كه يك نفر به خودى ها اضافه شده و يك غير خودى هم خودى شده است بنيه دفاعى و سياسى آنها هم تضعيف شده است . نامه نگارى و مذاكره با نيروهاى غير خودى داخل جامعه با رعايت همه جوانب و مصالح مى تواند نتيجه بخش باشد. خودى ها بايد اصول خود را به ديگران تفهيم كنند و در مواردى موفق خواهند شد چه اين كه دشمن هم در غير خودى كردن خودى ها كوتاهى نمى كند. البته بايد مواظب بود كسانى نيايند و طلبكار اسلام و انقلاب و علما و مؤ منين شوند چه اين كه امام خمينى فرمود:
آغوش كشور و انقلاب هميشه براى پذيرفتن همه كسانى كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قيمت طلبكارى آنان از همه اصول ، كه چرا مرگ بر امريكا گفتيد! چرا جنگ كرديد! چرا نسبت به منافقين و ضد انقلابيون حكم خدا را جارى مى كنيد؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى داده ايد؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال كرده ايم و صدها چراى ديگر.(89)
خودى شدن غير خودى ها سابقه ديرينه دارد. عدى بن حاتم از غير خودهايى بود كه از لشكر اسلام گريخت اما در سال دهم هجرت نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و مسلمان شد و بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله نيز از شيعيان فعال اميرالمؤ منين عليه السلام گرديد. هم چنين حر از افراد غير خودى فعال بود كه در برابر امام حسين عليه السلام قرار گرفت اما به خودهاى بسيار فعال مبدل گرديد و با فرزندانش به شهادت رسيد.
6 تطهير مجموعه خودى ها  
مجموعه خودى ها همواره بايد پيرايش شود، اعضاى بيمارش مداوا و يا جراحى گردند و آفتها و آلودگى هايى كه پيش آمد مى كند زدوده شوند تا همواره سالم و صالح و با نشاط بتواند با توجه به مقتضيات زمان از حيثيت و موجوديت خود و فرهنگى كه دارد دفاع كند و به حيات خود ادامه دهد.
در هر انقلابى روزى عده اى از خودى ها غير خودى و عده اى از غير خودى ها خودى مى شوند. اين روند تاريخ بوده است و خواهد بود و ما نبايد از ريزش هايى كه در طول زمان به وجود مى آيد نگران باشيم زيرا رويش هايى هم خواهد بود كه تدارك خواهند كرد. اگر چه طلحه و زبير از خودى هايى بودند كه به شخصيت هاى شاخص غير خودى مبدل شدند اما در مقابل اين چهره هاى استحاله شده چهره هاى سبزى روييدند كه افتخار جهان اسلام شدند برخى از اين شخصيت ها كه از سران خودى هاى عصر امام نباته ، حارث بن عبدالله اعور همدانى ، رشيد هجرى ، زيد بن صوحان عبدى ، ابوالا سود دئلى ، عبدالله بن ابى طلحه ، عبدالله بن خباب ، عثمان بن حنيف ، كميل بن زياد و محمد بن ابى بكر.
خودى ها بايد اين شجاعت را داشته باشند كه اگر فرد يا گروهى از آنها غير خودى شد با صراحت ارتداد سياسى يا اعتقادى او را اعلام كنند آن چنان كه امام خمينى با قاطعيت تمام قائم مقام رهبرى را عزل كرد و فرمود:
دفاع از اسلام و نظام شوخى بردار نيست و در صورت تخطى ، هر كس در هر موقعيت بلافاصله به مردم معرفى خواهد شد.(90)
و در جمله اى ديگر در اين باره فرمود:
طلاب عزيز، ائمه محترم جمعه و جماعت ، روزنامه ها و راديو و تلويزيون بايد براى مردم اين قضيه ساده را روشن كنند كه در اسلام مصلحت نظام از مسائلى است كه مقدم بر هر چيز است و همه بايد تابع آن باشيم .(91)
هم چنين اگر كسى بخواهد از خودى بودن خود سوء استفاده كند بايد او را سر جاى خود بنشانند و اگر اصلاح نشد او را از خود ندانند چرا كه ضرر خودى هاى دنيا طلب متخلف و مطيع هواهاى نفسانى كمتر از غير خودى ها نيست .
7 حضور در صحنه ها  
حضور خودى ها در صحنه ها و تصاحب مراكز قدرت در برابر غير خودى ها
از واجبات دينى است و كوچكترين تسامح در اين امر بزرگترين ضربه را متوجه اسلام و انقلاب و نظام اسلامى خواهد كرد. همان گونه كه بيان گرديد خودى ها نبايد يكديگر را كنار زنند و قدرت طلبى كنند اما در برابر دشمن هم نبايد كوچكترين صحنه ها را ترك كنند و تحصيل كمترين موقعيتى را كوچك شمارند. به تعبير ديگر خودى ها بايد با كمال جديت براى كسب تمامى مراكز قدرت در قواى سه گانه كشور، صحنه هاى سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى ، نظامى و هر جاى ديگر اقدام كنند و اين را به عنوان يك تكليف شرعى تلقى نمايند. و البته در همه اين موارد اولويت و حق تقدم را براى كسى بدانند كه از جهت تعهد و تخصص تواناتر است .
كنار رفتن خودى ها در جريان مشروطه سبب پيش آمدن غير خودى ها گرديد و هر دورى كه از مجلس مى گذشت اشغال كرسى هاى مجلس را افزايش دادند تا كار را به آن جا كشاندند كه فاجعه هاى بزرگى را به وجود آوردند و كشور به طور كامل در دست دشمنان اسلام و دنباله هاى فاسد آنها افتاد و مردم در ذلت و انزوا قرار گرفتند و اين امر عبرتهاى بزرگى است كه خودى ها هيچ صحنه اى را ترك نكنند. امام خمينى در سخنانى مى فرمايد: شايد گناهى بالاتر از كناره گيرى نباشد و هيچ عذر و بهانه اى براى ترك صحنه انقلاب پذيرفته نشود.(92)
به يكى از آقايان ائمه (جماعت ) در زمان فشار (رضا شاه ) براى تغيير لباس گفتم اگر شما را اجبار به تغيير لباس كنند چه مى كنيد؟ گفتند: در منزل مى نشينم و بيرون نمى آيم .. گفتم : اگر من را اجبار كنند و امام جماعت باشم ، همان روز با لباس تازه (غير روحانى ) به مسجد مى روم . بايد پست ها را نگهداشت و در وقت مقتضى با اعراض دسته جمعى طرف را كوبيد.(93)
من به صراحت اعلام مى كنم كه جمهورى اسلامى ايران با تمام وجود براى احياى هويت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمايه گذارى مى كند و دليلى هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروى از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوى جاه طلبى و فزون طلبى صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد.(94)
8 حذف غير خودى ها از مجموعه نظام  
خودى ها بايد مسئله خودى بودن را در تمام عرصه هاى حكومت از قواى سه گانه ، سازمان هاى دولتى و نهادهاى مربوط به ولى امر مسلمين مورد توجه جدى قرار دهند و خودى ها را به طور مطلق بر غير خودى ها مقدم بدارند كه كمترين تسامحى در اين باره ضربه هاى جبران ناپذيرى را به همراه دارد.
غير خودى هاى معاند كشور بايد در يك انزواى سياسى ، فرهنگى و عملى جدى قرار گيرند و از آنها به شدت مراقبت شود، نبايد به آنها اجازه داده شود با استفاده از رسانه ها و مجالس عمومى عقايد و ارزش هاى اسلام و انقلاب را مورد خدشه و حمله قرار دهند. اگر در شرايطى با برخى از آنها مبارزه نمى شود. دست كم نبايد به آنها آزادى فعاليت داد.
طرح مسئله آزادى براى بيهوده گويى هاى غير خودى ها هيچ جنبه شرعى و عقلى ندارد. كدام دليل شرعى به ما اجازه مى دهد با اسم آزادى بر تضعيف باورهاى ارزشى مردم مؤ من سكوت كنيم ؟ اين يك ساده لوحى بزرگ و يا فريب كارى پيچيده دشمن است كه آزادى توجيهى براى تضعيف اسلام و مسلمين در مطبوعات و مجالس و سمينارها باشد. خوديى ها بايد قلم و دهان مخرب غير خودى ها را ممنوع و مسدود نمايند و آنها هم هر چه مى خواهند بينديشند يا در محافل خود بگويند و البته نبايد گذارد چيزى در اجتماعات عمومى بگويند. امام خمينى مى فرمايد:
اگر كسى شعارهاى باطل خواست بدهد، با قوت او را بكوبيد و نگذاريد يك شعارهاى باطل بدهند.(95)
دشمن را نبايد كوچك گرفت . دشمن ، دشمن است و بايد منكوب شود. مگر دشمن در صورت اقتدار به ما رحم مى كند؟ مگر شكنجه ها، زندآنهاو تبعيدهاى قبل از انقلاب را فراموش كرده ايم ؟ غير خودى ها بايد از همه ميدان هاى فعاليت حذف شوند، طرف مشورت قرار نگيرند، بر آنها ترحم و مهربانى نشود، حسن ظنى به آنها نباشد، و تمام پست ها بويژه پست هاى حساس و بلكه نيمه حساس و محيطهاى فرهنگى و رسانه هاى عمومى على الخصوص صدا و سيما از آنها تطهير شود و از قطب اقتصادى شدن آنها در كشور جلوگيرى شود. و از هر گونه ساده لوحى و توجيهات رنگارنگ در اين باره پرهيز نمود. غير خودى ها تنها مى توانند در اين كشور يك زندگى عادى داشته باشند و بس ، بيش از آن ساده لوحى است . امام خمينى فرمود:
روشنفكرهاى وارداتى را كنار بزنيد، غرب زده ها را كنار بگذاريد، عده شان خيلى هم نيست ، اما فضولى شان زياد است ، ادعايشان زياد است .(96)
9 استقامت  
خودى ها بايد براى حفظ اسلام و مصالح مسلمين در برابر سختى هاى روزگار ايستادگى كنند و سختى ها را به جان بخرند تا بتوانند امانت اسلام و انقلاب را به دست ديگران بسپارند. سلف صالح ما با استقامت در راه خدا و تحمل شده ايد، انقلاب را به پيروزى رساندند و اكنون ما بايد با استقامت آن را پاسدارى كنيم تا در انجام وظيفه خود تقصير نكرده باشيم . اگر خداى ناكرده كاسه هاى صبر شكسته شود و هر كسى به دنبال كار خود برود آن وقت است كه تاريخ بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله به سرعت تكرار مى گردد و چه فاجعه ها كه روى خواهد داد و همه بايد در محضر خداوند پاسخگو باشيم . خداى تعالى در قرآن كريم مى فرمايد:
فاستقم كما امرت و من تاب معك (97)
اى پيامبر! همان گونه كه امر شدى استقامت و پايدارى كن و هم چنين كسانى كه با تو به سوى خدا آمدند.
10 تعاون  
رقابت هاى بى مورد بايد جاى خود را به تعاون و هميارى سازنده بين نيروهاى خودى بدهد. خودى ها بايد با يكديگر مشورت داشته و يكديگر را يارى دهند. همه صحنه هاى مختلف سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى و مبارزاتى بايد تجلى وحدت و همكارى و هميارى نيروهاى خودى باشد. همه خودى ها بايد در تمام زمينه ها و حتى امور جزئى زندگى دست يكديگر را گرفته و به گونه اى مورد حمايت و محبت خود قرار دهند كه گويا همه آنها يكى هستند. در اين صورت است كه پايدار خواهند ماند.
11 مبارزه با دشمنان  
مبارزه با دشمنان اصل اصيل و ركن ركين خدشه ناپذير خودى هاى مؤ من است كه در سراسر زمان جارى است و لحظه اى تغيير نخواهد كرد، اگر چه شكل مبارزه ممكن است به حسب شرايط متفاوت باشد. دشمن ، دشمن است و بايد با قاطعيت خودى ها روبرو شود. امام خمينى مى فرمايد:
هميشه با بصيرت و با چشمانى باز به دشمنان خيره شويد و آنان را آرام نگذاريد كه اگر آرام گذاريد لحظه اى آرامتان نمى گذارند.(98)

next page

fehrest page

back page