ره توشه ى دو جهان
(شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص))

محمّدتقى ناطقى

- ۱۲ -


اثر آرامش بخش صدقه
نقل شده است كه اگر يك وقت به دلتان شورى افتاد و ناراحتى به شما دست داد و چيزى از درون ، شما را وسوسه مى كند و مضطرب شديد، يك رابطه روحى بين آن چيز و شما وجود دارد كه خدا به شما الهام مى كند، پس ‍ فورا با توكل به خدا صدقه بدهيد، كه إ ن شاء اللّه آن شور دل شما به خير تبديل مى گردد.
اكنون به روايت بسيار ارزشمندى عنايت كنيد كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم چنين فرمود:
«إ ذا اءصبحت فتصدّق بصدقة تذهب عنك نحس ذلك اليوم ؛»(276)
صدقه حكم و قضاى حتمى آسمانى را برطرف مى كند.
در اين روايت كلمه ى قضا به معنى حكم آمده است . لازم است توضيحى داده شود.
«قضاء» در اينجا يعنى حكم و قانون ؛ به عنوان مثال : قانون خداوند اين است كه اگر كسى زير ديوار شكسته بنشيند، ديوار به سرش خراب شده و او را مى كشد، و اگر از كنار اين ديوار شكسته بلند شده و در جاى امنى بنشيند، جانش از خطر حفظ مى شود. هر دو قانون خدا است . يكى به قانون عمل كرده و ديگرى از قانون درست استفاده نكرده است ، يعنى از اين قانون به قانون ديگرى بايد پناه برد.
بلاى آسمانى بعضا بنا به مصلحتى براى ادب و اصلاح شخص خطاكار بايد نازل شود و اين قانون خداست ، اما همان شخص قبل از نزول بلا خودش را با دادن صدقه و توسل به قانون خدا اصلاح كرده است و قدم خيرى برداشته است . چون قبل از نزول بلا يك حركت اصلاحى انجام داد، لذا خداوند با قانون صدقه ، بلا را دفع مى كند و جلوى آن بلا را مى گيرد.
در اين روايت نكته ى ظريف و حكيمانه اى هم وجود دارد كه با اين توضيح مختصر اميد است روشن شده باشد.
اگر خود يا بچه تان مريض شديد، به دكتر مراجعه كنيد و نسخه و دارو بگيريد، ولى اولين نسخه براى معالجه ى مريض شما و كمك همان داروها، صدقه است . اين داروها و اين صدقات همه ابزار مادى و معنوى نظام طبيعت و نظام الهى هستند كه بايد دست به دست هم داده و بيمار را شفا دهند، و جلو قضا و قدر الهى را بگيرند.
در اين جا سخن حكيمانه ى حضرت امام صادق عليه السّلام را بنگريد كه فرمود:
«داووا مرضاكم بالصّدقة ،
و حصّنوا اءموالك بالزّكاة ،
و اءنا ضامن لكلّ ما يتوى فى برّ اءو بحر بعد اءداء حقّ اللّه فيه
من التّلف ؛»(277)
مريض هايتان را با صدقه درمان كنيد، و اموالتان را با پرداخت زكات حفظ كنيد. بعد از اداى حق واجب دينى و شرعى از مال خود، آن را چه در صحرا باشد و چه در دريا، من ضامن مالتان خواهم بود.
بعد از پرداخت حقوق واجب شرعى من كفيل مالتان بوده و آن را از تلف شدن حفظ مى كنم .
پس هم ابزار معنوى و هم اسباب مادى ، همه بايد دست به دست هم بدهند تا چرخ نظام زندگى بچرخد.
سؤ ال آن مرد از دو آيه
گاهى صدقه اى مى دهد و احساس مى كند نتيجه ندارد، چه دليل دارد؟
مردى آمد خدمت حضرت امام صادق عليله اسلام و عرض كرد، دو آيه در قرآن هست كه به اين دو آيه عمل مى كنم ، اما نتيجه اى نمى گيرم ، امام صادق عليه السّلام فرمود: مگر خدا را وعده كننده اى خلافكار و خلافگو مى پندارى ؟
گفت : نعوذ باللّه ، نه .
فرمود: پس بگو: كدام آيه است ؟
آن مرد گفت : يكى اين آيه ى شريفه كه مى فرمايد:
«.. ادعونى اءستجب لكم إ نّ الّذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنّم داخرين# »(278)
مرا بخوانيد به شما پاسخ مى دهم ....
ولى من هر چه دعا مى كنم ، گويى دعايم مستجاب نمى شود.
حضرت فرمود: اشكال در خود شماست ، نه در آيه يا وعده ى خدا؛ براى اين كه خداوند به شما امر مى كند و شما امر و فرمان خدا را ناديده مى گيريد و عمل نمى كنيد، لذا خداوند هم به خواسته هاى شما عمل نمى كند.
اينك آيه ديگر را بگو، كدام آيه است ؟ آن مرد گفت : يكى هم اين آيه ى شريفه كه مى فرمايد:
«.. و ما اءنفقتم من شى ء فهو يخلفه و هو خير الرّازقين# »(279)
... و هر چه را [در راه خدا ]هزينه نماييد و انفاق كنيد، او چيزى را جايگزين آن مى سازد، و او بهترين روزى دهندگان است .
قرآن وعده مى دهد كه هر چيزى شما مردم در راه خدا انفاق كنيد خدا جاى آن را پر مى كند، اما اى پسر رسول اللّه ، من انفاق مى كنم ولى مى بينم جايگزين نمى شود!
امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر شما مال حلال كسب كرده و در راه خدا انفاق كنيد، جايگزين خواهد شد. اشكال در مال شما و نحوه ى انفاق شماست . يا از مالى انفاق مى كنيد كه حقوق واجب آن را ادا نكرديد و يا آن را از طريق بى انصافى و ظلم و غشّ در معامله به دست آورده ايد، لذا مشكل در كار خود شماست ، و نه در آيه يا وعده ى خدا.
تحقق وعده ى خدا و آيه ى قرآن شرايطى دارد:
1. مال از راه حلال به دست آيد،
2. انفاق و صدقه در راه خدا باشد، نه اهداف شخصى ،
3. پس از انفاق با آزار و اذيت و منت ، آن را فاسد نكنيد.
مولا اميرالمؤ منين حضرت امام على عليه السّلام فرمود:
«حرّم الجنّة على ثلاثة :
على المنّان ،
و على المغتاب القتات ،
و على مدمن الخمر؛»(280)
خداوند بهشت را بر سه دسته حرام كرده است :
1. كسى كه انفاق مى كند ولى منت مى گذارد.
2. كسى كه سخن چين است ،
3. و كسى كه شراب مى خورد.
منت و سرزنش به قدرى زشت و قبيح است كه قرآن كريم مى فرمايد:
«يا اءيّها الّذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاءذى كالّذى ينفق ماله رئاء النّاس و لا يؤ من باللّه و اليوم الآخر فمثله كمثل صفوان عليه تراب فاءصابه وابل فتركه صلدا لا يقدرون على شى ء مما كسبوا واللّه لا يهدى القوم الكافرين# »(281)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بخشش هاى خود را با منت نهادن و آزار رسانيدن [به بينوايان ]، تباه نسازيد؛ [درست ] بسان كسى كه دارايى خود را براى خودنمايى در برابر مردم هزينه مى كند و [در دل ]، نه به خدا ايمان مى آورد و نه به روز بازپسين . پس وصف او همچون وصف سنگ صافى است كه بر آن ، خاكى [نشسته ] است و رگبارى به آن مى رسد [و خاك را مى شويد] و سنگ را، سخت و صاف [و بدون خاكى براى رويش دانه ] وا مى نهد. [آرى ، چنين كسانى در روز رستاخيز، براى بهره مندى ] از دستاورد خود به چيزى دست نمى يابند. و خدا گروه ناباوران را راه نمى نمايد.
آيا كسانى در دادن صدقه اولويت دارند؟
در رساله هاى علميه مراجع بزرگوار تقليد در مصرف زكات فطره چنين آمده است :
كه زكوة فطره را اول بايد به فاميلى كه فقير است ، حتى آن فاميل فقير و ضعيف در شهر زكوة دهنده نباشد و در جاى ديگرى باشد، در عين حال فقير فاميل در اولويت است ، چون او رحم است و اين عمل يك نوع صله رحم است ، در مورد صدقه هم همين روش حاكم است ، سخن ارزشمند پيمبر بزرگوار اسلام روشن گر بحث ما است :
پيامبر فرمود:
«الصّدقة على مسكين صدقة ، و هى على ذى رحم صدقة و صلة ؛»(282)
صدقه دادن به فقير، يك ثواب است ، و اگر اين صدقه را به فاميل فقير بپردازى ، هم صدقه است و هم صله ى رحم .
حتى فاميل ها هم از نظر روايات طبقه بندى شده اند.
حضرت ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم نقل كردند كه رسول عزيز اسلام فرمود:
«إ بدآ بمن تعول اءمّك و اءباك و اءختك و اءخاك ، ثمّ اءدناك فاءدناك ؛»(283)
وقتى مى خواهى صدقه داده و انفاق كنى ، اول به مادرت و پدرت ، آنگاه به خواهر و برادرت ، سپس به طبقات بعدى و فاميل دورتر، صدقه بپرداز.
اگر بحمد لله وضع پدر و مادرت از نظر مالى خوب است و نيازمند نيستند، و خواهر و برادر بى بضاعت دارى ، به آنان توجه كن ، و اگر آنها هم نيازمند نيستند، و دايى و دايى زاده ، خاله و خاله زاده ها، عمه و عمه زاده ها، عمو و عمو زاده ها مقدم هستند، اگر از ميان اقوام و فاميل نيازمند نبود، آن وقت از دروازه بيرون برو.
دستور زيبا و حكيمانه است . اسلام با اين روش مى خواهد بين اقوام و خويشان و فاميل ها، صفا و صميميت حاكم باشد، همين كه آنان مى بينند شما به فكر آنها هستى ، خوشحال گرديده و محبت شما در دل آنان جاى مى گيرد.
انسان تشنه ى محبت و احسان است ، و طبيعى است كه احسان و نيكى شما را با نيكى پاسخ خواهند داد، و همين روش عاملى است براى تحكيم محبت و الفت بين اقوام و خويشان و مؤ منين .
داستان بسيار شيرين و سازنده
از حضرت امام موسى كاظم عليه اسلام داستان شيرينى است كه فرمود: در بنى اسرائيل مرد صالحى بود كه در عالم خواب به او الهام شد كه خداوند مقرر فرموده كه از حالا نصف عمرتان را در رفاه و آسايش و با رزق و روزى فراوان باشد، و نصف عمرت را در سختى و مضيقه و فشار؛ انتخابش با شماست كه هر كدام از دو نصفه را حالا انتخاب كنى .
آن مرد با خود گفت همسر صالحه و عاقله اى دارم ، خوب است با او مشورت كنم .
با او مشورت كرد، و آن زن گفت : اى مرد، شما نيمه ى اول عمر را انتخاب كن ، شب شد و خوابيد و در عالم خواب همان مرد الهى و آسمانى به خوابش آمد و پرسيد كه كدام را انتخاب كردى ؟ گفت : نصفه ى اول عمرمان را انتخاب كرديم .
گفت تمام شد، از فردا نعمت هاى الهى سرازير مى شود و نعمت ها سراريز شد و وضعشان روز به روز بهتر شد.
زن گفت : حالا كه وضع زندگى و درآمدمان بهتر و بيشتر شده از همين حالا همان طور كه ما در رفاه هستيم ، از اين پول ها آنچه فاميل و فقير مستضعف داريم به آنها هم توجه نموده و همه را بهره مند گردان .
او همين عمل را انجام داد و نصفه ى عمر خيلى در رفاه زندگى كرد و به ديگران هم كاملا رسيدگى نمود.
مجددا خواب ديد كه آن مرد بزرگوار در عالم خواب آمده و به او چنين گفت :
«إ ن اللّه تعالى قد شكر لك ذلك ،
و لك تمام عمرك سعة مثل ما مضى ؛»(284)

اى مرد صالح ، براى خاطر اين كه به فقرا و ضعفاى فاميل و اقربا و خويشانت انفاق كردى و در زندگى خودت احسان و خوبى نمودى و با اين كار هم صله ى رحم كردى و هم صدقه دادى ، خداوند مقرر كرده است كه تمام عمرت را در رفاه باشى ، چون ظرفيت و لياقت آن را دارى .

با كه گويم غم دل جز تو كه غمخوار منى   همه ى عالم اگر پشت كنند يار منى
دل نبندم به كسى روى نيارم به درى   تا تو رؤ ياى منى تا تو مددكار منى
راهى كوى تواءم قافله سالارى نيست   غم نباشد كه تو خود قافله سالار منى
به چمن روى نيارم نروم در گلزار   تو چمنزار من هستى و تو گلزار منى
دردمندم نه طبيبى نه پرستارى هست   دلخوشم چون تو طبيب و تو پرستار منى (285)

آيا اوقات صدقات هم اثر دارد؟
آيا اوقات هم در فضيلت صدقه اثر دارند؟
همان طورى كه مكان ها در زمين از نظر فضيلت يكسان نيستند، زمانها هم يكسان نيستند، و اين زمانها، هم در ميزان ارزش و فضيلت نماز اثر دارند، و هم در زيارتها.
به عنوان نمونه ، عمره ى مستحبى را در تمام دوران سال ، به غير از دوران حج واجب مى شود انجام داد، اما در ماه مبارك رجب و شعبان همان عمره از ثواب بيشترى برخوردار است . در جريان صدقات هم اين گونه است .
در روايت دارد كه شب جمعه و روز جمعه صدقه ثواب و فضيلت بيشترى دارد.
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«و لكنّ الصّدقة فى يوم الجمعة تضاعف اءضعافا؛»(286)
صدقه در روز جمعه چندين برابر مى شود.
در تمام سال صدقه دادن خوب است و ثواب و فضيلت دارد و در زندگى انسان تاءثير مى گذارد، اما در ماه مبارك رمضان از اهميت بسيار بالايى برخوردار است .
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«من تصدّق فى شهر رمضان بصدقة صرف اللّه عنه سبعين نوعا من البلاء.»(287)
اگر كسى در ماه رمضان صدقه بدهد، خداوند هفتاد نوع بلا را از او دور مى كند.
انسان در خيابان راه مى رود و مى بيند، پوست خربزه ، يا قلوه ى سنگ ، و يا بوته ى خارى در مسير مردم افتاده است ، اگر همان ها را هم بردارد و كنار بگذارد همين عمل او صدقه است .
در اين زمينه بيان بسيار مهم و ارزشمندى از رسول خدا آمده است كه به حق سازنده و زيباست :
«انّ على كلّ مسلم فى كلّ يوم صدقة .
قيل من يطيق ذلك ؟
قال : إ ماطتك الاءذى عن الطريق صدقة ،
و إ رشادك الرّجل إ لى الطّريق صدقة ،
و عيادتك المريض صدقة ،
و اءمرك بالمعروف صدقة ،
و نهيك عن المنكر صدقة ،
و ردّك السّلام صدقة ؛»(288)
هر مسلمانى هر روز بايد صدقه بدهد.
يكى پرسيد: يا رسول اللّه ، صدقه ى هر روز براى همه كس مقدور نيست ، چگونه مى توانند صدقه بدهند؟
پيامبر در جواب فرمود:
1. سنگريزه و خارى در مسير مردم است ، كه برداشتن همان و به كنارى انداختنش صدقه است .
2. راهنمايى كسى كه آدرسى را بپرسد، صدقه است .
3. عيادت مريض ، صدقه است .
4. امر به معروف و ارشاد كردن به نيكى ها صدقه است .
5. نهى از منكر، صدقه است .
6. و جواب سلام دادن به ديگران صدقه است .
پيامبر بزرگوار اسلام ، با اين روش مى خواهد در بين افراد جامعه اسلامى پيوند محبت و صميميت ايجاد كند، و همه را وادار كند به اينكه در سلامت و سالم سازى جامعه و محل زندگى خود تلاش كنند، كه اگر مسلمانان به اين دستورات عمل كنند، زندگى در آن جامعه شيرين مى شود.
ادامه ى خطبه ى شعبانيه .
پيامبر رحمت و نجات بخش بشريت در جمله اى ديگر از خطبه ى شعبانيه فرمود:
«وقّروا كباركم ، و ارحموا صغاركم ؛»
به بزرگانتان احترام كنيد، و نسبت به كوچكهايتان رحم و مهر داشته باشيد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم با اين بيان مى خواهد روح ادب و برخورد اجتماعى سالم و عاطفى را در جامعه ى اسلامى تقويت كند و جايگاه ها مشخص و حفظ شود.
اين سفارش پيامبر رحمت به نوعى بر مى گردد به انضباط اجتماعى كه بسيار مطلوب و پسنديده است ، و جامعه اى كه مردم آن با يكديگر با احترام و ترحم و محبت برخورد كنند، هر كسى احساس صفا و آرامش روحى و بزرگ منشى ويژه اى براى خود مى كند.
جاى طرح يك سؤ ال
اكنون اين سؤ ال مطرح مى شود كه انسانها همه در جامعه محترم هستند و همه در جايگاه خود احترام دارند، هر كس براى خود حريم و حرمتى دارد، اين كه رسول خدا مى فرمايد به بزرگانتان احترام كنيد، بايد افراد ويژه اى بوده باشند و جايگاه آنان مخصوص باشد.
بنابراين بايد مشخص شود كه چه كسانى جزو بزرگان جامعه و مردم هستند؟
از ديدگاه اسلام كسانى هستند كه به حفظ احترام آنان سفارش شده است و آنان داراى جايگاهى مخصوص و حريم و حرمتى بسيارند.
در نظام هستى جايگاه مخصوص و حريم و حرمت و حق بزرگتر از آن خدا است .
آن گاه جايگاه مخصوص و حريم و حرمت و حق بزرگ از آن پيامبر اسلام و معصومين عليهم السّلام .
و در مراحل بعد، علماى ربّانى و دانشمندان حق شناس و باتقوا به ويژه فقهاى دين ، و نيز پدر و مادر، و نيز پيرمردها و ريش سفيدها و زنان سالخورده ى جامعه .
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«انّ من اجلال اللّه عزّوجلّ اجلال الشّيخ الكبير؛»(289)
بى گمان احترام و بزرگداشت سالخورده ى بزرگوار و بزرگ منش در خانواده و در ميان جامعه و مردم ، جزيى از بزرگداشت عظمت و جلالت خداوند توانا و بزرگ است ، چرا كه خدا به اين كار فرمان داده است .
اميرالمؤ منين على عليه السّلام وقتى در برابر جلال و عظمت الهى قرار مى گيرد، آن گونه حرمت دارى و بندگى مى كند كه از مناجاتش ‍ پيداست .
«إ لهى ، كفى بى فخرا اءن تكون لى ربّا،
و كفى بى عزّا اءن اءكون لك عبدا؛»
خداوندا، همين افتخار براى من بس است كه تو پروردگار من باشى ، و همين عزت و شرافت براى من بس است كه من بنده ى تو باشم .
امام صادق عليه السّلام فرمود: از جمله ى كسانى كه صاحب عزت و حرمت هستند، يكى شيخ كبير است .
در زبان عرب ، به بزرگ طايفه و بزرگ قوم ، شيخ مى گويند؛ و نيز به پيرمردهاى محاسن سفيد و يا آنها كه در اجتماع چهره ى مصلحانه دارند، در ميان مردم تجربه و جايگاه ويژه اى دارند، جامعه حرف آنان را خريدار است . جهت حلّ اختلاف به آنان مراجعه مى كنند، به آنان نيز شيخ گفته مى شود. به ملّاى تحصيل كرده و عالم ، به دانشمند عمامه به سر هم شيخ اطلاق مى شود. پس احترام همه ى اين ها را بايد نگه داشت .
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«ما اءكرم شابّ شيخا إ لّا قضى اللّه عند سنّه من يكرمه ؛»(290)
جوانى به شيخ و سالخورده اى احترام نكرد، مگر اين كه خداوند مقرر كرد كه در پيرى او را احترام كنند.
حرمت و رعايت احترام ديگران ، احترام مى آورد رسول خدا توصيه اش اين است كه چه بسا جوانهايى هستند كه احترام پيرهاى جامعه را نگاه مى دارند، و خداوند هم كارشان را جبران مى كند، وقتى اين جوانها پير شدند، جوانهاى همان منطقه احترام آنان را حفظ مى كنند.
رعايت حرمت و جايگاه پدر و مادر
از جمله ى كسانى كه بايد حرمت شان حفظ شود و نسبت به آنان بلند پروازى نشود، پدر و مادر هستند.
قرآن در اين مورد مى فرمايد:
«و قضى ربّك اءلّا تعبدوا إ لا إ يّاه و بالوالدين احسانا#(291)»
و پروردگارت مقرر فرمود كه : جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد.
آرى ، خداى منان امر كرده است كه هيچ كس ، جز خدا را عبادت نكنيد، و بعد از عبادت خدا، به پدر و مادرتان نيكى كنيد. يعنى حرمت و جايگاه پدر و مادر آن قدر بزرگ است كه در پس از عبادت پروردگار قرار گرفته است .
دنباله ى آيه نكات اخلاقى و عاطفى مهمى دارد كه مى فرمايد.
«إ مّا يبلغنّ عندك الكبر اءحدهما اءو كلاهما فلا تقل لهما اءفّ و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما#
واخفض لهما جناح الذّلّ من الرّحمة و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرا#»(292)
اگر يكى از آن دو، يا هر دو، نزدت به كهن سالى رسيدند، به آنان «اف » مگو، و به آنان پرخاش مكن ، و با آنان سخنى پسنديده بگو.
و برايشان از سر مهر، بال فروتنى فرود آر، و بگو: پروردگارا! بر آن دو مهر آور، چنان كه مرا در خردى پروردند.
آرى ، اگر پدر و مادر به پيرى و ناتوانى رسيدند و يكى يا هر دو در كنار شما بودند و توان نداشتند از خود حفاظت كنند، آنها را نرجانيد.
حتى «اف » به آنان نگوييد. بلكه نرم و متين و از روى محبت با آنان سخن بگوييد.
اين آقا و خانمى كه در دوران جوانى مثل شاخ شمشاد استوار و قوى بودند و براى خود عزت و قدرتى داشتند، حالا كارشان به جايى رسيده است كه خيلى از كارهاى پيش پا افتاده خودشان را هم نمى توانند انجام دهند. آفرين به آن فرزندانى كه اين گونه پدر و مادرها را تحمل كرده و حرمت شان را نگهداشته و حفظ و پذيرايى شان مى كنند. اينان اجر عظيمى در پيشگاه خداوند خواهند داشت و امروزه دنيا هم خدمت به پدر و مادر مايه ى خير و بركت عمر و زندگى و كسب و كارشان خواهد بود.
و آفرين به آن عروس خانم خوب و درستكار كه با اين چنين مادر شوهر و پدر شوهرى مى سازد و احترام آنها را نگاه مى دارد. معامله ى بزرگى با خدا مى كند و پاداش بسيار بزرگى را از خداوند خواهد گرفت .
اگر پدر و مادر پيرتان در كنارتان هستند به دوا، غذا، و لباسشان برسيد، و با احوالپرسى دائم آنها را خوشحال كنيد كه وجود پدر و مادر مايه ى خير و بركت عمر و جان شما فرزندان هستند و سرانجام رضايت پروردگار عالم را براى خود مى خريد.
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«رِضىَ اللّه مع رِضىَ الوالدَينِ؛»(293)
رضايت خدا در كسب رضايت پدر و مادر است .
افسوس آنها كه پدر و مادر از دست دادند، ولى باز هم اميدى هست . حالا كه در دسترستان نيستند، كارهاى خير و ارزشمند شما در جامعه كه ثوابش ‍ براى آنان باشد، مى تواند مفيد باشد.
پس به نام آنان صدقه بدهيد، و احسان و نيكى كنيد. اگر نماز و روزه ى قضا دارند، براى آنان انجام دهيد كه قطعا در آن عالم در حق شما دعا مى كنند و از شما راضى و خشنود خواهند شد. شما اين خدمات را انجام دهيد، فرزندانتان هم براى شما اين كارها را خواهند كرد.
داستان خواب نجف
يكى از بزرگان نقل مى كند كه : در نجف بودم و يك شب در خواب ديدم كه مادرم مى گويد: پسرم ، من مرده ام و جنازه ام را پيش شما مى آورند، اما دماغم را شكسته اند.
از خواب بيدار شدم و تاريخ را ثبت كردم . طولى نكشيد كه برايم نامه اى آمد كه آقا بياييد فلان كاروانسرا. رفتم و ديدم جنازه ى مادرم را كاروان داران آورده اند. رفتم سر تابوت را باز كردم ، ديدم دماغ مادرم شكسته است . از مسئول كاروان سئوال كردم كه گفت : يك جا براى استراحت پياده شديم و تابوتها را روى هم گذاشتيم ، قاطرها چموشى كردند و به يكديگر لگد پراندند و يكى از اين جنازه ها افتاد شايد همانجا اين شكستگى برايش پيش ‍ آمده است .
او مى گويد: جنازه را تحويل گرفتم ، مى دانستم مادرم نسبت به نماز و روزه مقدارى تنبلى و سستى داشت . جنازه را بردم كنار قبر قمر بنى هاشم حضرت اءباالفضل العباس عليه السّلام . جنازه ى مادرم را دور قبر آقا طواف دادم و آن را بر زمين گذاشتم و رو كردم به قبر حضرت اباالفضل عليه السّلام و گفتم : يا اباالفضل ، عهدى با تو مى بندم و تو هم ضمانتى بكن . من تعهد مى كنم به قدر پنجاه سال نماز و روزه براى مادرم انجام دهم ، ولى از تو خواهش مى كنم پيش خدا براى مادرم ضمانت كنى .
جنازه را دفن كردم ، در اثر رفت و آمد مردم سرگرم شدم و فراموش كردم كه با حضرت عباس عليه السّلام عهدى بسته ام . چند ماهى فاصله شد و يك شب خواب ديدم بيرون دروازه منزلمان يك درختى بود، يك عده اى مادرم را به آن درخت بسته و كتك مى زنند. جلو رفتم و گفتم : چرا مادرم را مى زنيد؟
گفتند: اين دستور حضرت ابا الفضل العباس عليه السّلام است ، چون فلان مبلغ بدهكار است و پرداخت نكرده است ، لذا او را مى زنيم .
گفتم : ضمانت مى كنم و اين پول را مى دهم . مادرم را به من بدهيد، ضمانتم را قبول كردند و بند از بدن مادرم باز كردند و به من دادند، و من او را به خانه ام آوردم و از خواب بيدار شدم .
وقتى آن مبلغ را حساب كردم ديدم پول 50 سال نماز و روزه است ، درست همان مقدارى كه عهد بستم . فورا آن پول را آماده كردم و رفتم خدمت علّامه بزرگ آيت اللّه نورى و گفتم : اين پول پنجاه سال نماز و روزه است ، از شما خواهش مى كنم براى مادرم بده تا عمل كنند.(294)
البته احترام به پدر و مادر مرزى دارد و مرزش تا آنجايى است كه اطاعت از پدر و مادر سبب طغيان انسان و معصيت در برابر پروردگار عالم نگردد:
قرآن در اين مورد مى فرمايد:
«و وصَّينا الانسانَ بوالدَيهِ حمَلَته اُمَّه وَهناً على وَهنٍ و فصالُه فى عامَينِ اءن اشكُر لى وَ لِوالِدَيك إ لىَّ المصير#
و إ ن جاهداكَ على اءن تُشرِكَ بى ما ليس لك به علمٌ فلا تُطِعهُما و صاحِبهُما فى الدّنيا معروفا و اتَّبِع سبيلَ مَن اءناب إ لىَّ ثمّ إ لىَّ مَرجِعُكُم فاءُنَبِّئُكُم بما كنتم تعملون# »(295)
و به انسان [و نسل او] نسبت به پدر و مادرش سفارش كرديم . مادرش به او باردار شد در حالى كه [با رشد تدريجى جنين ]ناتوان و ناتوان تر مى شد، و از شير باز گرفتن او در [پايان ] دو سال است . [به او سفارش كرديم ] كه سپاس من و پدر و مادرت را بگزار، كه بازگشت [همگان ] تنها به سوى من است .
و اگر آن دو بر سر اين [موضوع ] با تو مى ستيزند تا چيزى را كه به [درستى ] آن دانشى ندارى شريك من سازى ، از آن دو فرمان مبر، اما در اين جهان به شيوه اى پسنديده با آنان نشست و برخاست نما، و راه كسى را پى گير كه توبه كنان به سوى ما باز مى گردد. سرانجام بازگشت شما تنها به سوى من است ، و شما را از آنچه انجام مى داديد خبر خواهم داد.