ره توشه ى دو جهان
(شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص))

محمّدتقى ناطقى

- ۱۴ -


و [نيز] به زنان با ايمان بگو: ديدگان خود را [از هر نگاه ناروا] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را جز آنچه خود هويداست آشكار نسازند، و بايد روسرى خود را برگردن و سينه ى خود زنند و زيورهاى خود را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همدين ] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد [نما] كه [از زن ] بى نيازند، [و] يا كودكانى كه بر اندامهاى جنسى زنان آگاهى نيافته اند آشكار نسازند، و پاهاى خود را [به زمين ] نكوبند تا آنچه از زيورهايشان نهان مى دارند، دانسته شود. اين ايمان آوردگان ! همگى به سوى خدا روى توبه آوريد، باشد كه رستگار گرديد.
خطرات چشم بدون كنترل
اما مطلب دوم كه چشم چه خطراتى را براى صاحبش به بار مى آورد
اصولا ابزارى كه در نظام خلقت در دست ما هستند، به اسلحه ى گرم مى مانند كه فشنگ و باروت در داخل آن آماده است ، و شما مى توانى عليه دشمن خدا و قرآن و اسلام و عدالت و كمال و انسانيت به كارگيرى ، و يا با همان اسلحه گرم يك انسان بى گناه را از پا درآورى ، انتخاب با شماست . نحوه ى به كارگيرى آن اسلحه با تصميم شماست .
مثلا در نظام خلقت نعمت هايى چون قلم و بيان ، ثروت و مال ، درجه و مقام ، و محل كسب و كار، ابزارى است در اختيار انسان ، اما چگونه از اين ابزار استفاده كنيد، با خود شماست . به هر حال اين چشم ها همان اندازه اى كه براى انسانها مفيد است ، خطرهايى هم مى آفريند.
حضرت امام صادق عليه السّلام چنين فرمود:
«النّظرُ سهمٌ من سِهام مسموم إ بليس ؛(318)»
چشم چرانى و نگاه به اجنبى تيرى است از تيرهاى مسموم شيطان .
گاهى زخمى به وسيله ى چاقو يا گلوله به بدن انسان وارد مى شود، يا موضع جرّاحى بهبود پيدا مى كند، اما يك وقت آن چاقو يا گلوله كه به بدن خورده ، اگر مسموم باشد سمّ در بدن انسان كار را مشكل مى كند و سلامتى و بهبود به خطر مى افتد و اميد نجات بسيار ضعيف است .
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: نگاه به اجنبى ، اولا تير شيطان است و ثانيا تيرى مسموم است . يعنى يك اضطراب و پريشانى براى مدت طولانى در وجود انسان مسلط مى شود، واقعا سخن بسيار درست و به جايى است .
جوانى صحنه اى را مى بيند و بعد مى خواهد از آن دل بكند، اما نمى تواند و مرتب وسوسه مى شود. هر كجا باشد، فكرش در جاى ديگر است ، يعنى همان تير نگاه شيطانى مسموم ، خانه ى دين اين جوان را ويران مى كند، و به تدريج تعهد و تقوا و پاكى و پاكدامنى و عفيف بودن را از او مى گيرد، و او را به سوى معصيت و انحراف مى كشاند.
به عنوان شاهد و نمونه
به عنوان شاهد و نمونه ، به اين داستان توجه كنيد:
مؤ ذنى بالاى گلدسته اذان مى گفت كه ناگهان چشمش به حياط منزل مسكونى شخصى افتاد، و ديد دختر زيبا و قشنگى داخل حياط است . او شيفته ى آن دختر شد و با اتمام اذان ، مستقيم به در آن خانه رفت . در زد و صاحب خانه آمد و گفت : چه كار دارى ؟
گفت : آمده ام به خواستگارى دختر شما.
صاحب خانه گفت : نمى شود.
پرسيد: چرا؟
صاحب خانه گفت : چون شما مسلمان هستى و ما ارمنى هستيم و به شما دختر نمى دهيم .
او به منزلش رفت ، اما ديد نمى تواند آرام بگيرد.
مرحله ى دوم رفت و حرف خودش را تكرار كرد، اما باز هم جواب قبلى را شنيد.
شب آمد و خوابيد و فردا شد، ديد نمى تواند آرام بگيرد.
مرحله ى دوم رفت و حرف خودش را تكرار كرد، اما باز هم جواب قبلى را شنيد.
شب آمد و خوابيد و فردا شد، ديد نمى تواند آرام بگيرد. مرحله ى سوم رفت و همان جواب را شنيد. صاحب دختر ديد آن جوان سمج دست نمى كشد. به همين جهت گفت : يك راه بيشتر وجود ندارد و آن اينكه اگر به دين ما درآيى و ارمنى شوى و از اسلام دست بردارى ، ما دخترمان را به تو مى دهيم .
مؤ ذن برگشت آمد منزل ، خيلى فكر كرد و با خودش گفت يك عمر گفتم : «»
از همه ى اين ها دست بكشم ، يعنى رابطه ام را با قرآن ببرم ؟ ارتباطم را با امير المؤ منين قيچى كنم ؟ آن هم به خاطر يك زن ؟ اين همه دختر و زن بين مسلمانها و مؤ منين وجود دارد، به هر حال جنگ سختى در درون جانش ‍ شعله ور شد. جنگ بين ايمان و هواى نفس ، ايمان و غريزه ى شهوانى ، و متاءسفانه چون ايمان ضعيف بود، در اين جنگ شكست خورد و شهوت و غريزه ى جنسى و هواى نفس مسلط شد، و رفت و در زد و مرد ارمنى پرسيد: چه كردى ؟
گفت : حاضرم ارمنى بشوم و دخترت را به من بدهى .
سرانجام او ارمنى شد. شب موعود حركت كرده كه به خانه ى عروس برود، همين طور كه راه مى رفت پايش به يك ريشه اى گير كرد و به گونه اى به زمين افتاد كه درجا مُرد، و در نتيجه هم كافر شد و هم به دختر نرسيد.(319)
بلى اين است عاقبت نگاه حرام كه هم خانه ى دين خودش را ويران كرد و هم به هدفش نرسيد.
روايات اسلامى
در آيات و روايات اسلامى آمده است كه اگر بندگان خدا مواظب اين دو موجود ظريف و زيبا نباشند، فرداى قيامت براى انسان رسوايى و آبرو ريزى به پا مى كنند و انسان را در صف دشمنان خدا قرار مى دهند.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
« مَن اطّلع فى بيت جاره فنظر إ لى عورة رجل ،
اءو شعر إ مراءة ، اءو شى ء من جسده كان حقا على اللّه اءن يدخله النّار مع المنافقين ؛(320)»
اگر كسى به خانه ى همسايه سرك بكشد، اگر زن است و چشمش به عورت مردى بيفتد، يا مرد است و چشمش به موى زنى بيفتد و يا هر قسمتى از بدن اجنبى را ببيند، خداوند حق دارد كه اين شخص را به آتش جهنم محكوم كرده و با منافقين همنشين بنمايد.
به عنوان مثال : شخصى در اثر گرفتارى و مشكلات زندگى و به علت بى محل شدن چك و سفته اش به زندان مى افتد، طبيعى است كه حق او نيست كه با چاقوكش ها، يا با موادّ مخدرى ها، و يا قاچاقچى ها و يا آدم كش ها و دزدها همنشين شود، و اگر با آنان همنشين گرديد، خودخورى مى كند و مى گويد: واى بر من ، زندان رفتن يك طرف و در اين زندان ، همنشين اين تيپ افراد شدن يك طرف . حالا در اينجا محكوم شدن و فرداى قيامت به آتش جهنم به مدت صد سال يا هزار سال و يا كمتر و بيشتر معلوم نيست ، اما همنشينى با منافقين درد ديگرى است .
به دليل اينكه شما در انظار مردم چشم چرانى نمى كنى ، اما منزل شما به منزل ديگرى اشراف دارد و در خلوت سوء استفاده مى كنى ؛ بنابراين كسى كه ظاهرا يك جور و در باطن به گونه اى ديگر باشد، منافق است و لذا اين انسان در قيامت و در جهنم با منافقين محشور مى گردد.
بعضى از ماها گمان مى كنيم كه زنا فقط با عورتين انجام مى گيرد، اما بدانيد لحن روايت اين طور نيست ، بلكه مى گويد همه ى اعضا و جوارح ما براى خود زناى مخصوص به خود را دارند.
در روايتى رئيس مذهب شيعه حضرت امام صادق عليه السّلام در اين مورد فرمود:
«ما من اءحد إ لاّ و هو يصيب حظّا من الزّنا؛
فزنا العينين النّظر،
و زنا القم القُبلة ،
و زنا اليدين المسّ؛»(321)
كسى نيست ، مگر اينكه اعضا و جوارح بدن او از زنا به حظّ و بهره اى برخورد مى كند، پس زناى دو چشم نگاه است و زناى دهان بوسيدن است ، و زناى دو دست زدن به بدن اجنبى و نامحرم است .
و نيز آن حضرت در مورد خطرات چشم در خصوص روزه و ماه رمضان در روايتى ديگر فرمود:
«مَن تاءمّل خلف إ مراءةٍ حتّى يتبيّن له حجم عظامها من وراء ثوبها و هو صائمٌ فقد اءفطر؛»(322)
كسى كه پشت سر خانمى چشم به هيكل او بيندازد تا ببيند حجم بدنش ‍ چگونه است ؟ اگر اين شخص روزه دار باشد، روزه اش باطل است .
بطلان در اينجا بطلان فقهى نيست ، بلكه مى خواهد بگويد كه آن روزه ثواب و فضيلتش را از دست مى دهد.
فراز ديگرى از سخن دلنشين پيامبر
فراز ديگرى از سخن دلنشين پيامبر عزيز اسلام در خطبه ى شعبانيه را گوش ‍ جان مى سپاريم ، كه فرمود:
«و عمّا لا يحلّ الا ستماعُ إ ليه اءسماعَكم ؛»
آنچه را كه خداوند شنيدن آن را بر گوش هاى شما حلال نكرده و اجازه نداده است ، آن را نشنويد.
گوش ها مانند يكى از نعمت هاى با ارزش پروردگار عالم است .
دنياى علم امروز با ترقى و رشدى كه كرد، خيلى از چيزها را توانست كشف كند؛ به عنوان مثال ، در خون بدن انسان در هر ميلى متر از آن ، پنج ميليون گلبول قرمز وجود دارد، يعنى اين همه موجود زنده تلاش و فعاليت مى كنند و وظيفه شان را به نحو احسن انجام مى دهند. بدون كوچك ترين مزاحمت براى يكديگر. در علم تشريح انسانى مى گويند: نيم سلّول از اسپرم يا نطفه ى مرد و نيم سلول از اوول يا نطفه ى زن با هم آميخته شده و در جهان كوچكى به نام رحم مادر، تك سلولى تشكيل مى شود كه آرام آرام رشد مى كند و يكى ديگر توليد مى شود كه بعد از دوتا شدن ، جفت ، جفت بالا مى رود. 2،4،8،16،32،64و... دانشمندان مى گويند: مى توانيم يك انسان آزمايشگاهى و بدون رحم مادر بسازيم ، و اين كار با تنظيم شرايط غذا و هوا انجام گرفت و پس از چند ماه ديدند، اعضا و جوارح سرجايشان نيستند، به اينجا رسيدند كه رحم مادر در طرز تشكيل و صورتگرى انسان مؤ ثر است .
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
«و هو الّذى ذراءكم فى الاءرض و إ ليه تحشرون#
و هو الّذى يحيى و يميت و له اختلاف اللّيل و النّهار اءفلا تعقلون# »(323)
و اوست آن [خدايى ] كه شما را در زمين پديد آورد و به سوى اوست كه گرد آورده خواهيد شد.
و اوست آن [خدايى ] كه زنده مى سازد و مى ميراند، و آمد و شد شب و روز از آنِ اوست . پس آيا خرد نمى ورزيد؟
و نيز مى فرمايد: «هو الّذى اءنشاء لكم السّمع و الاءبصار و الاءفئدة قليلا ما تشكرون# »
او آن خدايى است كه براى شما گوش ، چشم و قلب آفريد و هر كدام را در جاى خود قرار داد. چه اندك سپاس مى گزاريد!
و نيز مى فرمايد:
«هو الّذى يصوّركم فى الاءرحام كيف يشاء...#»(324)
اوست آن كسى كه شما را هر گونه كه بخواهد، در زهدانها چهره مى نگارد. جز او، كه شكست ناپذير و فرزانه است ، خدايى نيست .

مصوِّر آمد و روى تو را چو ماه كشيد   قلم چو بر سر زلفت رسيده آه كشيد
اى دوست شكر خوشتر يا آنكه شكر سازد   خوبى قمر بهتر يا آنكه قمر سازد
بى عقل نتانى تو كز پى كشى روغن   بنگر تو بر آن عقلى كز پى بصر سازد

آيا اعضاى بدن انسان در قيامت مسئولند؟
تمام اعضا و جوارح انسان در قيامت بايد پاسخگوى كارهايى كه كرده اند باشند. چشم ، گوش ، دست ، پا و... همه در قيامت به سخن مى آيند و حرف مى زنند و شهادت مى دهند، و انسان از آنها گله مى كند كه چرا شما عليه من حرف مى زنيد؟ و آنها در جواب مى گويند كه اين ما نيستيم كه عليه شما حرف مى زنيم ، بلكه خداوند ما را به سخن آورده است .
خداوند در قرآن كريم در اين مورد مى فرمايد:
«حتّى إ ذا ما جاءوها شهد عليهم سمعهم و اءبصارهم و جلودهم بما كانوا يعملون#
و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا اءنطقنا اللّه الذى اءنطق كلّ شى ء و هو خلقكم اءوّل مرّة و إ ليه ترجعون# »(325)
... و روزى را به [ياد آور] كه دشمنان خدا به سوى آتش كوچانده مى شوند، و [نخستين ] آنان بازداشت مى شود [تا آخرين شان برسد و پراكنده نگردند].
تا چون به آن [آتش سوزان ] برسند، گوش و چشم و پوست آنان به آنچه [به ناروا] انجام مى دادند، به زيانشان گواهى مى دهند.
و آنان به پوست هاى خود مى گويند: چرا به زيان ما گواهى داديد؟ [آنها] مى گويند: آن خدايى كه هر چيزى را به سخن درآورده است ، ما را [نيز] به سخن در آورده است ، و اوست كه شما را نخستين بار پديد آورد، و فقط به سوى او بازگردانده مى شويد.
و شما از [ترس ] آنكه مبادا گوش ، چشم و پوست هاى شما به زيانتان گواهى دهند [بيدادتان را] پنهان نمى كرديد، بلكه مى پنداشتيد كه خدا بسيارى از آنچه را انجام مى دهيد نمى داند.
و نيز مى فرمايد:
«و لا تقف ما ليس لك به علم إ نّ السّمع و البصر و الفؤ اد كلّ اءولئك كان عنه مسئولا#»(326)
و از آنچه بدان دانشى ندارى پيروى مكن ؛ چرا كه گوش و چشم و دل ، از همه ى آنها بازخواست خواهد شد.
آرى ، آنچه را كه به آن يقين پيدا نكردى ، قضاوت نكن ، چون گوش و چشم و قلب مسئوليت دارند و خداوند فرداى قيامت آنها را در برابر عملكردشان بازخواست خواهد فرمود. آن وقت همين اعضاى وجود تو جواب مى دهند كه خدايا، ما ابزارى بيش نبوديم .
متاءسفانه ما زندگى مان را تباه مى كنيم ، به علت اينكه هر كس هر خبرى به ما بدهد فورا روى خبر او صحّه گذاشته و قضاوت مى كنيم و به شخصيت و آبروى طرف لطمه وارد مى كنيم ، يا با طرف قهر مى كنيم و يا او را آدم فاسد و فاسق اعلام مى كنيم ! چرا؟ پس بايد هوشيار باشيم كه از نعمت هاى الهى به نحو احسن و در راهش و جايش استفاده كنيم .

اين همه هستى كه مى بينى به دنيا نعمت است   حق تعالى آنچه بخشيده است بر ما نعمت است
گر به چشمان حقيقت بين به عالم بنگرى   ز آفرينش ، آنچه را بينى به دنيا نعمت است
در يسار و در يمين در پشت سر در پيش رو   خواه پنهان از نظرها خواه پيدا نعمت است
حق عطا فرموده ما را بهر بشنيدن دو گوش   وز پى ديدن همانا، چشم بينا نعمت است
لب ، دهان ، دندان ، سر و صورت همه در جاى خود   بهر كارى آفريده حق تعالى ، نعمت است
دست از بهر تلاش كارهاى پر ثمر   وز براى راه رفتن در بدن ، پا نعمت است
گرچه از سرما و گرما ناله ها داريم ليك   در حقيقت بهر ما سرما و گرما نعمت است
تا بماند در جهان باقى حيات و زندگى   چشمه ى آب زلال و آب دريا نعمت است
اين همه ارزاق گوناگون و رنگين ميوه ها   گشته از بهر خوراك ما مهيّا نعمت است
خواب و بيدارى است لازم از براى حفظ جان   تا بماند زنده ، جان اين هر دو، جانا نعمت است
همدم ارزنده و عاقل رفيق مهربان   همسر فهميده ، فرزند توانا نعمت است
لال بودم گر نبودم نعمت پروردگار   پس بهر جا و مكان اين نطق گويا نعمت است
صد هزاران نعمت ديگر خداى مهربان   از عنايت از عدم آورده پيدا نعمت است
حق شناسى شكر گويى در وجود هر بشر   زين همه نعمت كه ايزد كرده اعطا نعمت است
خُرّما يك لحظه از ياد خدا غافل مباش   وز تو اين طبع روان اين شعر شيوا نعمت است (327)
يكى از مسئوليت هاى مهم گوش اين است كه غيبت را گوش نكند و نشنود. همه ى مراجع تقليد مى فرمايند: گوش دادن به غيبت حرام و جزو گناهان كبيره است .
چرا انسان غيبت مى كند؟
علماى علم اخلاق و روان شناسى ريشه غيبت كردن را در چند عامل مى دانند:
1. حسد باعث غيبت كردن و پشت سر گفتن است . مثلا شخصى بيان خوب ، علم و دانش ، معرفت و آگاهى ، سرمايه ى خوب ، برخورد قشنگ و انسانى ، و زندگى مطلوب و آرام ، ساختمان زيبا، كسب و تجارتخانه ى روبه راهى دارد، طرف مقابل اين شخص نمى تواند اين نعمت هاى خوب را ببيند، و تحمل آنها را در او ندارد، لذا مى خواهد او را كوچك كند، همين كه صحبت آن شخص به ميان مى آيد، مى گويد: او كه هزار اشكال دارد و شروع مى كند به غيبت كردن .
غيبت يعنى پشت سر كسى حرفى بزند كه اگر بشنود خوشش ‍ نمى آيد.
بعضى ها مى گويند: آنچه را مى گوييم در وجود فلانى هست . درست است كه فلان عيب را دارد، ولى شما حق نداريد بيان كرده و اظهار كنيد. اگر در او نباشد و بگوييد كه افترا و تهمت است و گناهش سنگين تر است .
2. عامل ديگر غيبت كردن ، تلاش براى تنزيه نفس است ، براى اينكه خودش را خوب و بزرگ و بهتر جلوه بدهد، در پيش ديگران از عيب شخص مورد نظر سخن به ميان مى آورد و آن وقت مى گويد: الحمد لله ما سعى كرديم كه در زندگى آن گونه نباشيم ، و اطرافيان او هم تصديق مى كنند.
@@ تذكّر مهم@@@
اگر وارد غيبت شديد، فورا برويد و از طرف غيبت شده عذرخواهى كرده و حلّيّت بطلبيد، و نگذاريد به قيامت كشيده شود كه مشكل مى گردد.
با كمال جراءت و شهامت در همان جمعى كه غيبت كرديد، عذرخواهى كنيد، نه اينكه در جمع غيبت كسى را نموديد و آبرويش را برديد، آن وقت در خفا معذرت خواهى كنيد.
مولاى سرفرازان امير مؤ منان حضرت امام على عليه السّلام سفارش مهمى دارد كه فرمود:
«اجتنب الغيبة فإ نّها إ دام كلاب النّار.
ثمّ قال : يا نوف كذب من زعم انّه ولد من حلال و هو ياءكل لحوم النّاس ‍ بالغيبة ؛(328)»
از غيبت كردن دورى كنيد كه غيبت ، نان خورش سگ هاى جهنم است .
آن گاه فرمود: اى «نوف !» دروغ مى گويد كسى كه بگويد من نطفه ام پاك و حلال است ، در حالى كه گوشت مرده ى برادر دينى اش را با غيبت كردن مى خورد.
هشدار تكاندهنده ى قرآن از غيبت
قرآن كريم در اين ارتباط سخن بسيار مهمى دارد كه در آيه اى مى فرمايد:
«يا اءيّها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظّنّ إ نّ بعض الظّنّ إ ثم و لا تجسّسوا و لا يغتب بعضكم بعضا اءيحبّ اءحدكم اءن ياءكل لحم اءخيه ميتا فكرهتموه و اتّقوا اللّه إ نّ اللّه توّاب رحيم# »(329)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از بسيارى از پندارها دورى گزينيد، كه برخى از پندارها گناه است ، و در كار ديگران جست و جو مكنيد و پشت سر يكديگر بد مگوييد. آيا يكى از شما دوست مى دارد كه گوشت برادرش را در حالى كه مرده است ، بخورد؟ پس آن را ناخوش مى داريد، واز خدا پروا كنيد، كه خدا بسيار توبه پذير و مهربان است .
آرى ، احدى از شما گوشت مرده برادر دينى اش را نمى خورد، و از تصوّر آن كار اظهار تنفر مى كند. يعنى غيبت اين قدر زشت و ناپسند است .
راستى چرا قرآن غيبت كسى را به خوردن گوشت مرده ى او تعبير كرده است ؟
جواب اين است كه اگر از بدن انسان زنده قطعه اى گوشت كنده شود، چون نسوج بدن زنده است به تدريج مكان آن پر مى شود، اما اگر از بدن مرده قطعه اى از گوشت او را جدا كنند، چون بدن او زنده نيست و فعاليت ندارد، آن مكان هيچ وقت پر نمى شود. مى خواهد بگويد شما با غيبت كردن از يك شخص ، در واقع قطعه اى از آبرويش را برديد كه ديگر قابل جبران نيست .
هشدار سخت روايات از غيبت
جابر از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم نقل مى كند كه پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«إ يّاكم و الغيبة فإ نّ الغيبة اءشدّ من الزّنا.
ثمّ قال : إ نّ الرّجل يزنى ثم يتوب فيتوب اللّه عليه و إ نّ صاحب الغيبة لا يُغفَر له حتّى يَغفِر له صاحبُه ؛»(330)
از غيبت پرهيز كرده و دورى كنيد، چون غيبت گناهش از زنا شديدتر و سنگين تر است .
آن گاه فرمود، مردى زنا مى كند و پس از آن توبه مى كند و خداوند هم توبه اش را مى پذيرد، اما غيبت كننده بخشيده نمى شود مگر اينكه غيبت شونده او را ببخشد و عفو كند.
يكى از اثرات بسيار خطرناك غيبت كردن اين است كه اعمال نيك انسان را از بين مى برد:
از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم روايت شده است كه آن بزرگوار فرمود:
«ما النّار فى اليُبس باءسرع من الغيبة فى حسنات العبد؛»(331)
آتش چگونه جنس تر را خشك مى كند؟ غيبت سريع تر از آتش حسنات و اعمال نيك انسان را در نامه ى عمل او خشك و بى روح و نابود مى كند.
حال اگر وارد منزل يا مجلس شديم كه سفره ى غيبت باز شده است چه وظيفه اى داريم ؟
گاهى رعايت بعضى از رفتارهاى فرعى و پيش پا افتاده سبب تعطيل شدن يك امر واجب دينى مى شود، و به اصطلاح مى گوييم حيا مى كنيم و يا شرم داريم .
مثلا فلان شخصيت بزرگ در مجلس نشسته بود و من نتوانستم مخالفت كنم . آرى ، بساط غيبت و گناه چيده بود، اما حضور فلان آقا سبب شد كه من چيز نگويم . اين شرم و حياى دينى نيست ، بلكه به ضرر دين و ايمان است . احترام بزرگترها لازم است ، اما تا جايى كه امر دينى و شرعى لطمه و ضربه نبيند. معلوم مى شود كه آن شخصيت محترم توجه ندارد و شما كه اين تذكّر را مى دهيد بايد از شما تشكر هم بكند.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود:
«من كان يؤ من باللّه و اليوم الآخر فلا يجلس فى المجلس يسبّ فيه إ مام او يغتاب فيه مسلم ؛»(332)
آن كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، در مجلسى كه در آنجا، امام و پيشواى دينى را دشنام داده و جسارت مى كنند و يا پشت سر مسلمانى غيبت مى كنند، هرگز در آن مجلس نمى نشيند.
پيامبر بزرگوار در بيان ديگر مى فرمايد: بلكه بايد تلاش كنيد و آنها را از غيبت كردن و دشنام دادن منصرف كرده و جوّ مجلس را تبديل به معنويت بنماييد.
در اينجا به كلام حيات بخش تربيتى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم توجه كنيد كه فرمود:
«من تطوّل على اءخيه فى غيبةٍ سمعها فردّها عنه ردّ اللّه عنه اءلف باب من الشّرّ فى الدّنيا و الآخرة ؛»(333)
كسى كه از غيبت برادر دينى اش جلوگيرى و مخالفت كند خداوند هزار مورد از شرور دنيا و آخرت را از او دور و برطرف مى كند.
كسى كه از غيبت شونده در مجلسى دفاع مى كند و او را تطهير و پاك مى كند، دارد از آبرويش دفاع مى نمايد، حيثيت برادر دينى را حفظ مى كند و در واقع او را از يك شرّ بزرگى نجات مى دهد. اين روحيه ، بسيار ارزشمند و با فضيلت است . روحيه ى دفاع از حيثيت و آبروى مؤ من كه اگر همه اين گونه فكر كنند، زندگى مقبول و مطلوب و زيبا و قشنگ مى گردد.
اين كلام زيبا و قشنگ رسول خدا ادامه دارد كه در اين مورد مى فرمايد:
«فإ ن هو لم تردّها و هو قادر على ردّها كان عليه كوزر من إ غتابه سبعين مرّة ؛»
اگر مى توانست اين مجلس غيبت را تغيير دهد، اما بى تفاوت ماند و جلوگيرى نكرد، بر عهده ى او و زر و وبال و گناه غيبت هفتاد برابر بيشتر از شخص غيبت كننده است .
دليل آن هم اين است كه كسى كه غيبت مى كند يا مى فهمد و يا نمى فهمد، يا از خدا مى ترسد و يا نمى ترسد، شما كه مى فهمى چرا جلوگيرى نمى كنى ؟
نكته ديگر اين كه شنوندگان غيبت بازار غيبت كننده ها را گرم مى كنند. اگر شنوندگان غيبت به حرف هاى
آنان گوش نكنند و مستمع نباشند، شخص غيبت كننده پيش چه كسى مى خواهد غيبت كند؟
پس مستمع دارد، طرفدار دارد كه حرف مى زند. لذا شنونده زمينه غيبت كردن را بهتر فراهم مى كند، به همين خاطر عذاب شنونده سنگين تر و مسئوليت او بيشتر است .
مؤ من كيست ؟
در بعضى موارد غيبت مستثنى شده است . در اينجا لازم است در آغاز بحث يك مطلب روشن گردد و آن اينكه چون پشت سر مؤ من غيبت نمى شود كرد و غيبت مؤ منين جايز نيست ، بايد ديد كه مؤ من كيست ؟
امام باقر عليه السّلام در جواب اين سؤ ال فرمود:
«المؤ من من اءتمنه المؤ منون على اءنفسهم و اءموالهم ؛»(334)
مؤ من كسى است كه جامعه ى اسلامى و جان و مالشان از دست او در امان باشد.
پس مؤ من عامل امنيت جامعه و نه ابزار نا امنى و سلب آسايش مردم است .
در بيانى ديگر حضرت امام صادق عليه السّلام نشانه هاى برادر دينى را تشريح فرموده و چنين گفت :
«من عامل النّاس فلم يظلمهم ،
و حدّثهم فلم يكذبهم ،
و وعدهم فلم يخلفهم كان ممّن حرمت غيبته ،
و كملت مروّته ،
و ظهر عدله ،
و وجبت اءخوّته ؛»(335)
كسى كه با مردم معامله كند و در معامله و خريد و فروش به آنان ظلم نمى كند، وقتى خبرى را نقل مى كند براى مردم دروغ نمى گويد، وقتى وعده مى دهد تخلف نمى كند، و انسان جوانمرد و با انصافى است ، غيبت چنين شخصى حرام و اين شخص برادر دينى است و بر شما واجب است حفظ حقوق برادرى دينى در حق او.
تا اينجا نتيجه مى گيريم كه آنهايى كه در معامله ، به سر ديگران كلاه مى گذارند، و در پخش خبر دروغ مى گويند، و در زندگى وعده خلافى مى كنند چنين كسانى در ايمانشان شبهه است و در كارشان اشكال وجود دارد.