صحيفه نور جلد ۱

امام خميني رحمه الله عليه

- ۸ -


بيانات امام خمينى به مناسبت جشنهاى 2500 ساله
هواهاى نفسانى ، سرچشمه گرفتارى هاى مسلمين .
بسم الله الرحمن الرحيم
من احساس تكليف مى كنم كه در بعضى از فرصت ها تذكراتى راجع به گرفتارى مسلمين به آقايان بدهم ، شايد آقايان هم براى خودشان احساس تكليف كنند و شايد در صدد برآيند كه آن اندازه اى كه مى توانند، كمك كنند به برادران مسلمشان ولو كمك به نحو تبليغ باشد، كمك به نحو تلگراف و كاغذ باشد.
از اول مسلمين و اسلام گرفتار هواهاى نفسانيه اى بوده اند و اين گرفتارى ها كه ماالان داريم سرچشمه اش همان هواهاى نفسانى بود كه بعد از رسول اكرم (ص ) به واسطه آن هواها نگذاشتند كه حكومت حق تشكيل بشود. اگر گذاشته بودند كه حكومتى كه اسلام مى خواهد، حاكمى را كه خداى تبارك و تعالى امر به تعيينش فرموده است ،رسول اكرم (ص ) تعيين فرمود،اگر گذاشته بودند كه آن تشكيلات پيش بيايد، حكومت ، حكومت اسلامى باشد حاكم ، حاكم منتخب منصوب من قبل الله تعالى باشد،آن وقت مردم مى فهميدند كه اسلام چيست و معنى حكومت اسلامى چيست . مع الاسف بعد از رسول الله (ص ) منحرف كردند مردم را از آن چيزى كه پيغمبر امر فرموده بود و اتكاء به انحراف در زمان خود هم نبود بلكه زمينه فراهم كردند از براى اين كه تا آخر نشود يك حكومت اسلامى تشكيل بشود.
حكومت امير مومنان ، درس عبرتى براى اسلام و مسلمين .
قضيه معاويه از چيزهايى بود كه با دست سابقين ، آن مشايخ سابق اين زحمت براى مسلمين و اسلام پيش آمد و از اين اختلاف داخلى كه بدتر از هر نحو اختلافى بود پيش آمد و حضرت امير (ع ) مبتلا شد به اين اساسى كه آنها درست كرده بودند و بعد از ايشان هم حكومت از صورت اسلامى به كلى خارج شد و به صورت ملك الملوكى يا شاهنشاهى بيرون آمد و تا آخر هم ، تا حالا هم ، اسلام به خودش يك حكومت اسلامى مگر يك چند صباحى كه حضرت امير سلام الله عليه - بعد از رسول الله و بعد از آن حرف ها متصدى امر شدند، نديد، آن هم با آن همه گرفتارى هايى كه پيدا كرد، گرفتارى جنگ جمل ،
گرفتارى صفين ، گرفتارى جنگ خوارج ، آن همه گرفتارى ها كه بود. معذلك اين چند صباحى كه حضرت امير - سلام الله عليه - حكومت كردند و برنامه حكومتى خودشان را تعيين كردند، همين چند صباح هم براى مسلمين و براى اسلام يك درس عبرتى شد، يك مطلبى شد كه فهميدند كه اسلام يعنى چه ، تا اندازه اى ، همين چند صباح . اگر گذاشته بودند كه در پناه حكومت اسلامى و در پناه اسلام حكومت تشكيل بشود و مردم در پناه حكومت اسلامى باشند، اين همه گرفتارى هايى كه از براى ماها الان هم پيش آمده ، اينها هم شايد پيش نمى آمد. حاكمى كه از طرف خداى تبارك و تعالى تعيين شد از براى امت ، آن شخصى بود كه وقتى كه به حكومت رسيد، وقتى كه با او جمع شدند و بيعت كردند بعد از آن خرابكارى هايى كه شده بود تا آن روز و بعد از آن مصيبت هايى كه براى اسلام پيش آوردند و تا حالا هم فساد آن باقى مانده است ، آن شخصى بود كه وقتى كه به حكومت رسيد در حال حكومتش زندگيش از جميع زندگى امثال ماها و شماها طلاب علوم دينيه يا امثال اين بقال ها و اين كاسب ها، زندگى او پست تر بود، يك تكه نان جو بود كه در آخر عمر مباركشان (از قرارى كه گفته شده است ) از بس خشك بود حضرت با دستشان نمى توانستند بشكنند، با زانو مى شكستند آن نان را، با آب تناول مى كردند، اين حكومت اسلام بود. مى فرمود كه (به طورى كه نقل شده است ) من مى ترسم كه در يكى از حوالى مملكت من يك وقت يك گرسنه اى باشد، يك وقت باشد كه گرسنه در كار باشد، چطور من بخوابم سير و رعيت من يك نفرشان ولو در بعضى از اجزاء مملكت ، اينها گرسنه باشد.
آغاز حكومت مولاء على ، جشن بسط عدالت .
بالاترين مصيبتى كه بر اسلام وارد شد، همين مصيبت سلب حكومت از حضرت امير- سلام الله عليه - بود و عزاى او از عزاى كربلا بالاتر بود. مصيبت وارده بر امير المومنين و بر اسلام بالاتر است از آن مصيبتى كه بر سيدالشهدا - سلام الله عليه - وارد شد. اعظم مصيبت ها اين مصيبت است كه نگذاشتند بفهمند مردم ، اسلام يعنى چه ؟ اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگى مى كند، الان هم مبهم است ، الان هم نمى دانند مردم كه معنى اسلام چيست ؟ حكومت اسلامى چيست ؟ اسلام چه مى خواسته بكند؟ چه برنامه اى اسلام داشته است در حكومتش ؟ اين 5 سال حكومت يا 5، 6 سال حكومت حضرت امير، اين با همه گرفتارى هايى كه بوده است و با همه زحمت هايى كه از براى حضرت امير فراهم شد، سلبش عزاى بزرگ است و همين 5 ساله و 6 ساله ، مسلمين تا به آخر بايد برايش جشن بگيرند جشن براى عدالت ، جشن براى بسط عدالت ، جشن براى حكومتى كه اگر چنانچه در يك طرف از مملكتش ، در يك جايى از مملكتش ، براى يك معاهد، يك زن معاهد، يك زحمت كش بيايد، يك خلخال از او، از پاى او درآورد، حضرت ، اين حاكم ، اين رئيس ملت آرزوى مرگ مى كند كه مرگ براى من مثلا بالاتر از اين است كه در مملكت من يك نفر زنى كه معاهد هست خلخال را از پايش در آورند. اين حكومت ، حكومتى است كه در رفتنش مردم بايد به عزا و سوگوارى بنشينند و براى همين 5 سال و 5 روز حكومتش بايد جشن بگيرند، جشن براى عدالت ، جشن براى خدا، جشن
براى اين كه اين حاكم حاكمى است كه با ملت يكرنگ است ، بلكه سطحش پايين تر است در زندگى و سطح روحيش بالاتر از همه آفاق است و سطح زندگيش پايين تر است از همه ملت .
معاء مومن و كافر.
(ان الذين كفروا يتمتعون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوى لهم ) اين ميزان است ، هر كس كه ملاحظه كرد كه در تمتعاتش ، در اكل و استفاده ها و لذائذش به افق حيوانى نزديك است يعنى مى خورد و لذت مى برد بدون اينكه تفكر كند كه از چه راهى بايد باشد، حيوان ديگر فكر اين نيست كه حلال است يا حرام است ، فكر اين نيست كه امت در گرفتارى هستند يا نيستند، آنهايى كه بدون اين تفكر، بدون يك قانونى ، بدون قانون اسلامى تمتع مى كنند و مى خورند، اينها اكلشان اكل حيوانى است و (النار مثوى لهم ) در روايتى است كه از براى كافر هفت تا معاء است و از براى مومن معاء واحد است . مومن يك معاء بيشتر ندارد و آن معاء قانون است ، شكمش را، ساير لذائذش را تطبيق مى كند با قانون اسلام ، تخلف از قانون اسلام نمى كند اما آن كسى كه مؤ من نيست ، از راه شهوت مى خورد بدون اين كه تطبيق با قانون بكند، اين يك معاء، از راه غضب مى خورد بدون اينكه تطبيق بكند با قانون ، اين هم يك معاء، از روى هواى نفس مى خورد، اين هم يك معاء، مزدوج است بين هواى نفس و لذت و شهوت ، بين هواى نفس و غضب ، بين غضب و هواى نفس ، اين هم سه تا، اين شش تا، مزدوج است از هر سه هواى نفس و غضب و شهوت ، مزدوج شد و از راه اينها اكل كرد، اين هفت تا، هفت معاء دارد.مؤ من بيش از يك معاء ندارد و آن معاءش از راه قانون است ، اسلام هر چه فرموده است همان يك راه است ، اين جور نيست كه به غضب خودش ، به شهوت . همه اينها به دست مؤ من ايمان آوردند، همه قوا تابع قوه عقل شدند و عقل هم تابع شرع است . براى يك همچنين حكومتى كه حكومت عقل است . حكومت عدل است ، حكومت ايمان است ، حكومت الهى است ، در رفتنش عزا لازم است و در برقراريش براى همان چند سال حكومت حضرت امير، مسلمين بايد جشن بگيرند.
برپائى جشن هاى شاهنشاهى با كمك اسرائيل عليرغم فقر و گرسنگى ملت .
آقا اينهايى كه من عرض مى كنم مطلب تصورى نيست ، مع الاسف براى من كاغذهايى از ايران مى رسد و شكاياتى از ايران راجع به اوضاع مى رسد كه دائما روح من را در عذاب دارد. از شيراز يكى از علماى محترم شيراز سلمه الله نوشته اند به اين كه اين جا قحطى واقع شده است در جنوب و عشاير اين جا به قدرى در قحطى و در گرسنگى هستند كه بچه هايشان را در معرض فروش قرار دادند. از فسا يكى از علماى آن جا به من نوشته است به اين كه ، باز همان وضع را نوشته است لكن اين تكه آخر را ننوشته است راجع به گرفتارى هاى آنها واين كه من (كه يك مثلا اهل علمى هست ايشان ) در فكر افتادم كه با يك زحمتى براى اينها يك نانى ، يك لباسى ، يك چيزى تهيه كنم ، بنده هم اجازه دادم كه از سهم امام اين كارها را انجام بدهند. از تهران به من نوشته اند كه در بلوچستان و سيستان و اطراف
خراسان ، آنجا يك قحطى و گرسنگى اى شده است كه مردم هجوم آوردند به شهرهاى بزرگ و از گرسنگى نه حيواناتى دارند و نه حيوان خويش را مى توانند ذبح كنند و از گرسنگى اين طور هستند، اطراف مملكت ايران در اين مصيبت گرفتار هستند و ميليونها تومان خرج جشن شاهنشانى مى شود.
از قرارى كه يك جايى نوشته بود براى جشن خود شهر تهران 80 ميليون تومان اختصاص داده شده است ، اين راجع به خود شهر است . كارشناس هاى اسرائيل براى اين تشريفات دعوت شدند. به طورى كه خبر شدم و نوشتند به من ، كارشناس هاى اسرائيل مشغول به پاداشتن اين جشن هستند و اين تشريفات را آنها دارند درست مى كنند. اين اسرائيل كه دشمن با اسلام است و الان در حال جنگ با اسلام است ، اين اسرائيل كه مسجد الاقصى را خراب كرد و ديگران مى خواستند ترميم كنند و روپوشى كنند جرم اسرائيل را، براى اين اسرائيل نفت از ايران رفته است . از قرارى كه گفته شده است و در راديوهاى بزرگ دنيا گفته شده است كشتى نفت ايران براى اسرائيل كه در حال جنگ با مسلمين است رفته است ، اينها كارهايى است كه برايشان بايد جشن گرفت !
مسلمين بايد براى جنايات پادشاهان عزا بگيرند نه جشن .
شاهنشاهى ايران از اولى كه زاييده شده است تا حالا روى تاريخ را سياه كرده است . جنايات شاه هاى ايران روى تاريخ را سياه كرده است ، برج از سر درست مى كردند، سر مردم را مى بريدند، قتل عام مى دادند بعد برج درست مى كردند با آن براى اين شاهان ، ما بايد، ملت اسلام بايد جشن بگيرد! - بايد بازار تهران ، حتمى است - بازار تهران بايد از سرمايه خودشان بدهند براى اين جشن ها. جشن براى آنى بايد گرفت كه در پناه او مسلمين راحتند، جشن براى آنى بايد گرفت كه براى اينكه يك خلخالى از پاى يك نفر معاهد، معاهده در مى آيد، آرزوى مرگ مى كند، نه كسى كه اگر يك دفعه يك شعارى برخلاف هواى نفس او داده بشود، بفرستد بريزند در دانشگاه . آقا نوشته اند كه دخترها را آن قدر زده اند كه پستان هاى آنها محتاج به جراحى است ، در همين چند وقت واقع شده است و نجف بى اطلاع است (گريه حضار) چه فضاحت هاى ديگرى كه كردند، قابل ذكرنيست . چرا؟ براى اين كه شعار دادند كه : (ما جشن 2500 ساله را نمى خواهيم ، ما گرسنه هستيم ، گرسنگى مسلمان ها را حل كنيد، جشن نگيريد، روى مرده ها جشن نگيريد.) آقا برسانيد به دنيا، چرا نجف اين قدر خواب است ؟ ما مسؤ ول نيستيم ؟ تمام كار ما براى مسلمين درس است ، فقط همين كه ما درس بخوانيم ؟ ما نبايد به درد مسلمان ها برسيم ؟ ما نبايد اعتراض كنيم كه چرا نفت ايران و اسلام را براى مملكتى كه در حال جنگ با مسلمين است مى فرستيد؟ اين اعتراض ندارد؟ نبايد اين گفته بشود؟ براى چه سلاطينى ، براى چه سلاطينى جشن بگيريم ؟ مردم چه خوشى از سلاطين دارند،براى آقا محمد خان قجر ما جشن بگيريم ؟! در زمان خود ما، زمان خود من بوده است اين روسياهى هايى كه به بار آوردند. براى كسانى كه در مسجد گوهرشاد مسلمين را آن طور قتل عام كردند كه خون هايش به ديوار تا مدتى بود و مسجد را درش را بسته بودند كه كسى نبيند، ما جشن بگيريم ؟ براى اينكه 15 خرداد را پيش آورده و به طورى كه گفته اند و يكى از علماى
قم به من گفت كه در قم 400 نفر را كشته اند و روى هم رفته گفته مى شود كه 15 هزار مردم را قتل عام كرده اند، ما جشن بگيريم ؟! براى اينها ما بايد جشن بگيريم ؟! خوب هاى اينها شقاوت داشتند، يكى از آنهايى كه جزو خوبها حسابش مى كنند و شايد فواتح برايش خوانده مى شود، براى خاطر اينكه يك وقت به كالسكه او جسارت كرده بود يك فوج گرسنه ، در بين راه حضرت عبدالعظيم يك فوج گرسنه اى نان خواسته بودند، گرسنه بودند، بيچاره بودند، يك سنگى هم پرت شده بود يا كرده بودند به طرف كالسكه او، گفته بود ايشان كه اينجا فوج را طناب بيندازيد. بردند به طناب انداختند عده كثيرى رابا طناب خفه كردند و يكى از وزراء بزرگ ، اطراف ايران رفت اعتراض كرد كه آقا اينها بنده خدا هستند، چرا اين طور مى كنيد؟ اين خوب هايشانند بدهايشان كه وا مصيبت است ما داريم مى بينيم .
اينها با هفت معاء مى خورند با هفت معاء، اصلا اعتنا به اين كه يك ملتى است كه اين ملت بايد زندگى بكند، ندارند، هر روز - هر روز نه البته ، بسيارى از اوقات به ما مى نويسند كه (اجازه بدهيد فلان جا حمام درست كنيم ). پس چه شد اين حرف هاى شما كه مى گوئيد همه ايران در رفاه هستند؟ همه ايران در رفاه هستند و بچه هايشان را مى فروشند؟ براى گرسنگى در رفاهند همه ايران ؟! چه رفاهى الان براى ايران هست ؟ بازار ايران را دارند الان چپاول مى كنند كه يك مقداريش را خرج اين جشن مفتضحانه بكنند، باقيش هم خودشان مصرف كنند يا مامورين مصرف كنند. سرمايه مردم و مسلمين بيچاره را صرف اين مى كنند و از بودجه خود مملكت چقدرها، چقدر ميليون ها، ده ها ميليون خرج يك همچنين ملعبه اى ، يك همچنين مضحكه اى مى كنند، براى چه ؟ براى هواى نفس ، همين كه گفته بشود كه ما آنيم كه جشن گرفتيم و ما مفاخرمان اين است كه آقا محمد قجر داشتيم ، مفاخرمان اين است كه نادر قلى داشتيم . يك آدم مزخرف سفاك اين آدم بود كه خدا مى داند چه ها بود. اينها جشن دارند؟ مسلمين بايد عزا بگيرند براى اين طور حكومتها، جشن براى او بايد بگيرند كه وقتى كه احتمال اين را مى دهد كه در آخر مملكت يك گرسنه اى باشد، به خودش گرسنگى مى دهد كسى كه كنار مسجد، دارالاماره اش و دكة القضاة او، همين مسجد كوفه يك گوشه اى از مسجد كوفه دكة القضاة او در آن هست و روى زمين مى نشيند و ياكل كما ياكل العبيد ويمشى كما يمشى العبيد.
وقتى هم پيراهن گيرش مى آيد پيراهن نو را به قنبر مى دهد، پيراهن كهنه را خودش برمى دارد و آستينش هم كه بلند است پاره مى كند همان طور مى پوشد و مى رود خطبه مى خواند، يك مملكتى هم دارد كه ده مقابل مملكت ايران است ، اين جشن دارد.
تكليف علما و روحانيون براى نجات اسلام و مسلمين .
آقا به هوش بياييد، نجف را بيدار كنيد اعتراض كنيد. اگر صد تا تلگراف از نجف برود كه با كمال ادب ، آقاى كذا و كذا، اعلى كذا، با كمال ادب ، بگويد كه آقا اين گرسنه ها را سير كنيد، اين مقدار خرجى كه براى اين امور مى خواهى بكنى خرج اين ملت بيچاره گرسنه بكن . خرج اين ورشكسته هاى بيچاره بكن كه بعضى از
آنهافرار كردند از ايران ، در همين جا بعضى هستند، در نمى دانم جاهاى ديگر هم بعضى . اگر يك صد تا تلگراف از اينجا، از علماى اينجا، از فضلاى اينجا و از طلاب اينجا برود، اجتماع را تاثير دارد، لكن كو كه يك همچنين چيزى بشود؟ اگر اعتراض نكنند كه چرا اعتراض مى كنيد خيلى ما متشكر هستيم . ما تكليف نداريم واقعا؟ ما باز به حال اين ملت بنشينيم نگاه كنيم هر چه سر ملت مى آيد، همان برويم حرم حضرت امير و يك دعايى بكنيم ، همين مقدار كافى است براى ما؟ يا مايى كه داريم در پناه اسلام و با بودجه اسلام ، اين بودجه اى كه يك جزئى ، جزئيش را به ما مى دهند معذلك با بودجه اسلام داريم زندگى مى كنيم ، براى اسلام يك قدم نبايد برداريم ؟ ترته اسلام است ؟ خوب آن هم بسيار خوب سر جاى خودش ، اما كافى است همين ؟ كفايت مى كند كه ما جمع بشويم در مسجد كذا و كذا و فقه بخوانيم و اصول بخوانيم لكن غافل باشيم از همه جهات مسلمين ؟ غافل باشيم از اينكه اين يهود مى خواهد ممالك اسلامى را قبضه كند تا اين جا برسد، تا همه جا برسد. اين امور را مى خواهد خراب كند؟ ما بايد غافل باشيم از اين ؟ آن وقت اين كسى كه نفت به اين آدم مى دهد مسلم است ؟ اين اعتراض ندارد كه آقا نفت ، نفت مسلمين را چرا به كفار مى دهيد؟ نفت مسلمين را چرا به كسى كه در حال جنگ با مسلمين است مى دهيد؟ او جواب دهد (من نوكرم ، اين طور فرمودند بايد اطاعت كنم .) نوكر بايد اطاعت كند چاره ندارد. خودش گفت كه مرا، مرا نصب كردند، خود متفقين آمدند در اين جا، در يكى از نطق هايش گفت ، گفت متفقين آمدند در ايران و صلاح اين ديدند كه من باشم ، كه خاندان كذا باشد. خدا لعنتشان كند با اين صلاحشان .
بر ملت است كه با جشن هاى 2500 ساله مبارزه منفى كنند.
كسى كه دست نشانده ديگران است ، خدمت بايد بكند، نمى تواند نكند. هواى نفس است ، همه اش هواى نفس است . ريختن به دانشگاه جز هواى نفس هيچى نيست ، ريختن به مدرسه فيضيه و آن فضاحتى كه در مدرسه فيضيه آورد كه شما خوابش را نديديد، آن بساطى كه در مدرسه فيضيه دادند، سيد جوان را از پشت بام انداختند پائين كه آوردندش منزل ما با كمر افسرده و شكسته ، آن قدر عمامه سر تفنگ ها كردند، آتش زدند، به جعفر بن محمد جسارت كردند، به قرآن جسارت كردند، ما براى اينها بايد جشن بگيريم ؟! جشنى براى ما نمانده است ، براى ملت ايران چه جشنى مانده است ؟ ملت ايران موظف است كه با اين جشن مبارزه منفى بكند، مثبت نه ، لازم نيست ، از خانه بيرون نيايند وقتى كه اين جشن ها هست ، شركت نكنند در جشن ها، جايز نيست شركت كردن در اين جشن ها، هر چه مى توانند از زير بار اين طور چيزها بيرون بروند.
اگر علماى ايران دسته جمعى اعتراض كنند، همه شان را مى گيرند؟! همه علماى ايران را مى گيرند واعدام مى كنند يا تبعيد مى كنند؟! اگر از تمام مملكت ايران ، علماى ايران كه اقلا 150 هزار نفر معمم در ايران دارد و آن همه ملا و مرجع و حجت الاسلام و آيت الله دارد، اگر اينها اعتراض كنند و اين مهر سكوت را بردارند و اين امضاء را كه به سكوت آنها امضاء حساب مى شود، اين مهر را
بردارند، سكوت را بردارند، همه آنها را از بين مى برند؟! آنها اگر خواستند از بين ببرند اولش خوب بود مرا از بين ببرند، نبردند از بين صلاحشان نمى دانند، ايكاش صلاحشان بود، من مى خواهم چه كنم اين زندگى را، مرگ بر اين زندگى من . آنها خيال مى كنند كه من از اين زندگى خيلى خوشى دارم مى برم كه تهديد به من مى كنند، چه زندگى است كه من دارم ، هر چه زودتر بهتر، بيايند، هر چه زودتر بهتر، خوب . (عند اكرم الاكرمين ) انسان مى رود، آنجا كريم است ، خدا كريم است ، لااقل گوش انسان اينطور چيزهايى كه مى شنود، هر روز مى شنود، هر روز ناله مردم را مى شنود، هر روز اطلاع مى دهند كه دخترها را چه كردند، دخترها را كشتند، بعضى شان را سر ناهار ريختند آن قلدرها و چماق كش ها، ريختند سر ناهار، ديگ -نمى دانم - جوش را ريختند به سر اين بيچارها، چه ، نمى شنود. چه شده است ؟ گفتند مثلا مرده باد زيد، زنده باد زيد،اين آدم كشتن دارد؟! گفتند ما جشن 2500 ساله را مى خواهيم چه كنيم جشن را آنها بايد بگيرند كه زندگى دارند، آنها بايد بگيرند كه يك حكومتى دارند كه در تحت نظر آن حكومت در رفاه هستند، در پناه هستند. جشن براى حضرت امير بايد بگيرند كه در زير شمشير او مردم در پناه هستند، مردم در امان هستند، هيچ كس
نمى ترسد در حكومت او الا از خودش ، از حكومت نمى ترسد.آن روز، حكومت ، حكومت عدل است ، حكومت عدل ترس ندارد. از خودش انسان بايد بترسد. اما اين جا اين طورى نيست مملكت ما اين طور است كه مردم از خودشان بترسند و همه در فكر اين هستند كه چه وقت ماءمور در خانه بيايد، بيگناه است اما خوب چه بكند؟ با احتمال ، با احتمال ضعيف ، همان طورى كه در زمان حجاج و ابن زياد و اينها بود كه همان احتمال اين معنا را كه شيعه على عليه السلام باشد كافى بود، همان يك احتمال ضعيفى بدهند كه اين مثلا چطور است ، اين كافى است براى اين كه او را بگيرند، او را زجر كنند، او را چه بكنند. يك كلمه نصيحت كسى مى كند و يك كلمه نصيحت يك كسى منتشر مى كند و مى گيرند او را حالا معلومى هم نيست از كجا هست . يك كسى يك كلمه در سر منبر حرف مى زند، يك كلمه اى كه اصلا خيلى هم برخورد ندارد، وآن يك كلمه همان و او را گرفتن و حبس كردن همان ، ما موظف نيستيم كه اين جنايات را لااقل ذكرش بكنيم ؟!
تا صدا و قلم من مى رسد وظيفه دارم كه بگويم و منتشر كنم
من وظيفه مى دانم ، چه بكنم من وظيفه مى دانم ، وظيفه خودم مى دانم كه تذكر به شما بدهم ، تا آن اندازه كه صداى من مى رسد فرياد كنم ، تا آن اندازه اى كه قلم من مى رسد بنويسم ، منتشر كنم . اگر آقايان هم صلاح دانستند، اين امت اسلامى را امت خودشان دانستند، شيعه خودشان دانستند، آنها هم بكنند اگر صلاح دانستند، ان شاء الله خداوند حفظ شان كند. گرفتارى هاى مااينهاست ، من چه كنم ؟ من حالا به شما اخلاق بگويم ؟! اساس مسلمين و اسلام را دارند از بين مى برند، من براى شما حالا بنشينم تهذيب نفس بگويم ؟! مهذب نيستيم كه در فكر نيستيم ، اگر مهذب بوديم در فكر بوديم .
از حكومت بخواهيد از اين جشن دست بردارد.
شماها راه داريد و آن اين است كه يكى يك كاغذ بنويسيد، كاغذ كه آن قدر تمبرش پولش زياد نيست ولو مقوله شما كم است لكن يك كاغذ براى خاطر خدا بنويسيد، به حكومت ايران بگوئيد كه آقا اين جشن را دست از آن برداريد، مردم گرسنه اند، گرسنه ها را سير كنيد.از آقايان خواهش كنيد كه آنها هم خواهش كنند، من نمى گويم آنها صحبت بكنند، آنها هم خواهش بكنند، به طور تمنا و خواهش بخواهيد از آقايان ، از افاضل اين جا، از علماء اين جا، از مراجع اين جا كه آقا نصحيت كنيد اين حكومت را، اين دارد پدر مردم را در مى آورد و اگر به اين افسارگسيختگى باشد مصيبت هاى بعد بالاتر است . هر روز اينها كار درست مى كنند، كارشناس دارند براى اين كه ايجاد كنند يك مطلبى را، هر روز جشن درست مى كنند و هر روز بساط درست مى كنند، آنچه كه در ذهن من و شما نمى آيد بعدها درست مى كنند اينها، اگر اعتراض بشود، خواهش بشود، تمنا بشود، به ممالك ديگر اسلام ، به اينهايى كه مى خواهند در اين جشن زهر مارى شركت كنند و در خون ملت ايران شركت كنند، به اينها نوشته بشود كه آقا نرويد در اين جشن ، اين جشن ، جشن كثيفى است ، نرويد در اين جشن ، شايد تاثير بكند.
به اين ممالك اسلامى بگوئيد كه نرويد در اين جشنى كه اسرائيل دارد بساط جشنش را بپا مى كند يا درست مى كند، كارشناس هاى اسرائيل در اطراف شيراز دارند بساط جشن را درست مى كنند، در اين جشنى كه كارشناس اسرائيل دارند اين عمل را مى كنند، نرويد.
دشمنى اسرائيل با اسلام و قرآن .
اين اسرائيلى كه همين چند وقت پيش از اين ، همين اخيرا به قرآن كريم نسبت داد به اين كه جنايت بعضى از امراض در آلمان گردن قرآن است براى اين كه قرآن دستور داده است ، در سوره پنجم آيه ششم دستور داده است كه مسلمين وقتى كه مستراح مى روند حق ندارند با صابون بعدش دست خودشان را بشويند، بايد حتما با دست محل را چه بكنند و بعدش هم حق ندارند جز با آب بشويند، از اين جهت ميكروب سرايت مى كند به دست و كذ. آن آيه ششم سوره پنجم چه است ؟ آيه وضوست و آيه غسل است . اينها، اين هستند، در آلمان يك بساطى درست كرد اين مطلب آن طورى كه نوشتند به بهدارى ها، به چه ، به چه و اسرائيل نقل كرد اين مطلب را كه به قرآن يك همچنين نسبتى داده است ، بعد هم كه اعتراض كردند بعضى از روزنامه ها و بعضى از مطبوعات دست نشانده آنها درست قبول نكردند، بعضى ها هم كه قبول كردند خيلى منتشر نكردند. اسرائيل يك همچنين كسى است كه با اسلام اين طور دشمنى دارد. چند وقت پيش از اين ، پارسال بود كه قرآن را تحريف كرده بود، امروز هم كه - در چند وقت پيش ‍ ازاين هم - يك همچنين نسبتى به قرآن داده و آن هياهو را بار آورده ، خداوند ان شاء الله تائيد كند اين دانشجوهايى كه در خارج هستند، آنها با كمال جديت تكذيب كردند اين معنا را و نوشتند و نشر كردند و ملاقات كردند و با- عرض مى كنم - سران آنها ملاقات كردند كه مطلب يك مطلب دروغى بوده است و در مطبوعات آنها منتشر كردند. خوب حالا يك همچنين خدمتى چقدر
ارزنده است ، ببينيد ما تا حالا يك همچنين خدمتى كرديم ؟ آنها دانشجوهاى علوم جديده هستند منتها دانشجوى مسلم بيدار، من و شما هم دانشجوى قديم هستيم لكن خواب و گرفتار. اوضاع اين جا كه نبايد يك كلمه صحبت كرد! اصلا صحبت ، با مرجعيت منافات دارد! صحبت ، با آخوندى اصلا منافات دارد! آخوند نبايد صحبت كند!
روحانيت بايد در كار دولت دخالت كند.
حضرت امير ملا نبود خطبه هاى به آن طولانى داشت ؟! حضرت رسول خودشان خطبه هاى به آن طولانى دارند، ايشان ملا نبودند؟! وقتى نوبت به ماها مى رسد عذرها درست مى كنيم براى اين كه ما مى خواهيم از زير بار در برويم . شما اين طور تربيت نشويد آقا، شما موظفيد براى اين كه به اسلام خدمت بكنييد موظفيد، خدمت همين نيست كه درس بخوانيد،اين هم يك شعبه است ، موظفيد كه گرفتارى هايى را كه براى مسلمين پيش مى آيد، شما دخالت در آن بكنيد، موظفيد دخالت بكنيد. هى به گوش ما خواندند كه آقا شما چكار داريد با كار دولت ، دولت است ، نمى دانم چه است ، هى به گوش ما خواندند ما هم باورمان آمد كه نبايد دخالت در كار دولت بكنيم ، نبايد معارضه بكنيم .
مخالفت اولياء الله با حكام جائر.
از اول تاريخ بشر تا حالا، دولت هاى جائر را مقابلشان انبيا ايستاده بودند و علما ايستاده بودند، آنها عقلشان نمى رسيد؟! خداى تبارك و تعالى كه موسى را مى فرستد كه اين شاهنشاه را از بين ببر، خداى تبارك و تعالى مثل من و شما نمى دانست قضيه را كه نبايد با شاه مخالفت كرد؟! در روايت است كه ، طبرى نقل مى كند كه (ملك الملوك ) را پيغمبر فرموده است كه منفورترين كلمات است پيش من ، يعنى شاهنشاه ، اين جزء كلمات منفور است كه به كسى از بشر نسبت داده شده ، اين مال خداست . از اولى كه بساط انبيا بوده است تا زمان رسول اكرم تا بعدها زمان ائمه (عليهم السلام ) مرتب مقابله كردند، توى حبس هم بودند مقابله كردند، موسى بن جعفر توى حبس هم مقابله مى كرد، حضرت ابى عبدالله با آن تقيه كذائى و كذائى ، آن روايت معموله را مى فرمايد و مقابله مى كند با آنها، مقابله مى كند با كلام ، با تبليغ ، تبليغ بر ضدشان مى كند، مردم را سوق مى دهد به خلاف آنها، معاويه يك سلطانى بود در آن وقت ، حضرت امام حسن بر خلافش قيام كرد در صورتى كه آنوقت همه با آن مردك بيعت كرده و سلطانش حساب مى كردند، حضرت امام حسن قيام كرد تا آنوقتى كه مى توانست ، وقتى كه يك دسته علاف نگذاشتند كه كار را انجام بدهد، با آن شرايط صلح كرد كه مفتضح كرد معاويه را، آن قدر كه حضرت امام حسن معاويه را مفتضح كرد به همان قدر بود كه سيدالشهدا يزيد را مفتضح كرد.
مقابله هميشه بوده است بعدها هم علماى بزرگ هميشه ، هميشه علماى بزرگ مخالفت مى كردند باقدرت ها، هميشه علماى بزرگ مخالفت مى كردند براى اين كه مى ديدند كه اين مخالفين ، قلدرها، بودجه مملكت را خرج عياشى هاى فرنگشان و كذا مى كنند، قرض مى كنند به عهده اين ملت و مى روند
به عياشى ، چند كرور قرض كرد اين شخص و رفت دو مرتبه ، سه مرتبه مگر تمام مى شود شهوات انسان ، علما با آنها مخالفت مى كردند آن وقت هم قدرت داشتند، ملت يك ملت زنده اى بود كه همراهى مى كرد با اينها كارها از پيش شان مى رفت . ما هم اگر زنده باشيم كار از پيش مان مى رود، اشتباه نكنيد منتهى ما هر كدام مان يك حكمى داريم . اگر صد ميليون آدم صد ميليون راى داشته باشد، اين نمى تواند كار بكند (يدالله مع الجماعه ) اجتماع مى خواهد، متفرقه ها كار از آنها نمى آيد. اگر امروز علماى ايران ، قم ، مشهد، تبريز، اصفهان ، ساير اعضاى مملكت اگر چنانچه اعتراض كنند به اين مطلب و به اين كثافت كارى ها كه اينها دارند مى كنند، اين جنايتكارى ها كه اينها دارند مى كنند، اين عياشى كه اينها مى خواهند راه بيندازند كه ملت و مملكت را به باد مى دهد، بدون شك تاثير مى كند و هيئت حاكمه در برابر ملت عقب نشينى خواهد كرد. خود ما در ابتداى مبارزه اخير ديديم كه به علت اتحاد و فعاليت دست جمعى ما دولت وقت عقب نشينى كرد. اما اگر بنا شد يكى براى جهتى و ديگرى براى جهت ديگر تكليف شرعى نداشته باشيم آن وقت مصيبت است . وجود چنين معممينى براى اسلام مصيبت است . معممى مثل من مصيبت است . من به شما اعلام خطر مى كنم و مى گويم كه آينده شما تاريكتر از حالا خواهد بود. شما قدرى به فكر باشيد. اين جا ننشينيد تكليف شرعى مخصوص خودتان درست كنيد. شما قدرت داريد و در مردم نفوذ داريد . نيروى شما بيش از نيروى امام حسين (ع ) است . امام حسين (ع ) نيروى چندانى نداشت و قيام كرد. او هم اگر نعوذبالله تنبل بود مى توانست بنشيند و بگويد تكليف شرعى من نيست كه قيام كنم . دربار اموى خيلى خوشحال مى شد كه سيدالشهدا بنشيند و حرف نزند و آنها بر خرمراد سوار باشند اما او مسلم بن عقيل را فرستاد تا مردم را دعوت كند به بيعت تا حكومت اسلامى تشكيل دهد و اين حكومت فاسد را از بين ببرد. اگر او هم در مدينه سرجايش مى نشست و وقتى آن مردك آمد و بيعت خواست نعوذبالله مى گفت : بسيار خوب ! خوشحال مى شدند و دستش را هم مى بوسيدند. امروز هم اگر هياءت حاكمه شما را احترام كند بايد توجه داشته باشيد كه اين احترام مثل احترامى است كه به امامزاده مرده مى كنند. به امامزاده مرده خيلى احترام مى كنند چون خطر و ضرر براى قدرتشان ندارد اما امامزاده زنده اى اگر يك كلمه بگويد، يا اگر خود حضرت امير(ع ) باشد و مخالفت كند، همان بساطى را كه سر ديگران در آوردند سر او هم در مى آورند.
اينهايى كه به امور جامعه و مصيبت هاى مردم اهتمام ندارند و از جناياتى كه در كشور اسلامى مى شود، غافلند و ساكتند و سرگرم خوردن و لذت بردن و زندگى مادى خود هستند مصداق همان آيه شريفه اند: (يتمتعون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوى لهم ) بهره و لذت مى برند و مى خورند چنانكه حيوانات مى خورند و جايشان جهنم است .اينها كه غافلند و نمى دانند كه از بودجه اسلام دارند ارتزاق مى كنند و بايد براى اسلام و مسلمين خدمت كنند مثل حيوانند. حيوان نمى داند اين خوراكى كه دارد از كجا آمده است تمام دنيا كشته شوند اگر علفش سرجايش باشد خوشحال است و عين خيالش نيست ، او علفش را مى خواهد و مى خورد (ياكلون كما تاكل الانعام ) دنيا عار دارد از اينها، مسلمين عار دارند از اينها.
صحيفه نورجلد 1 صفحه 175
خداوند ان شاءالله همه شما را تاييد كند و بيدار كند،حوزه هاى مسلمين را و اسلام را و علماى اعلام را تاييد كند و آنها را متوجه كند به اين مفاسد و شما همه موظفيد به دعا كردن به اسلام و مسلمين و اين بيچاره ها كه الان گرسنه هستند و بيچاره هستند و گرفتار هستند و عده اى در حبس هستند و عده اى در رنج هستند و عده اى در بيمارستان ها هستند و عده اى را كه پستان هايشان را مى خواهند عمل بكنند و اينها، دعا كنيد به اينها، اينها مسلمان هستند، اينها بيچاره اند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

تاريخ : 21/8/50
پيام امام خمينى به ملت شريف ايران در مورد سپاه دين
هدف اصلى دولت هاى استعمارگر، محو اسلام و علماى
اسلام .
بسمه تعالى
خدمت عموم طبقات ملت محترم ايران - ايدهم الله تعالى - پس از اهدا سلام و تحيات كرارا" تذكر داده ام كه تنها چيزى كه مى تواند سد راه اجانب و دول استعمارگر باشد و نگذارد سلطه بر ذخائر ممالك اسلامى پيدا كنند اسلام و علماء جليل اسلام است و اين حقيقتى است كه در طول تاريخ براى دول استعمارگر ثابت شده است . از نخست وزير اسبق خبيث دولت استعمارگر انگلستان نقل شده است كه تا قرآن بين مسلمين است ما نمى توانيم در مقاصد خود پيشرفت كنيم . هدف اصلى دولت هاى استعمارگر محو قرآن ، اسلام و علماء اسلام است و براى وصول به اهداف استعمارى خود هر چند نغمه اى را به وسيله عمال خبيث خود آغاز مى كنند و چهره ضد اسلامى و ضد ملى آنها را ظاهرتر مى سازند، چنانكه اخيرا نغمه سپاه دين را از حلقوم كثيف يكى از عمال سرسپرده خود آغاز كرده اند.
سپاه دين ، عامل استعمار براى كنار زدن علما و محو احكام اسلام .
نغمه سپاه دين در شرائطى ساز مى شود كه دستگاه جبار هر روز ضربه هاى پيگيرى به پيكره اسلام وارد مى كند و دست جنايتكار اسرائيل را در تمام شؤ ون اقتصادى سياسى و نظامى ايران باز گذاشته است . بسيارى از علماء اعلام ، خطباء عظام ، محصلين علوم اسلامى و ملت شريف ايران در زندان ، تبعيد و تحت شكنجه به سر مى برند و جوانان غيور وطنخواه اعدام و تيرباران مى شوند و يا مقدمات محاكمه و اعدام آنها فراهم مى شود. اينحانب به ملت محترم ايران اعلام خطر مى كنم كه اگر خداى نخواسته ايادى اجانب و دشمنان اسلام در اين مقصد شوم و كمرشكن توفيق پيدا كنند،اولا" علماء اعلام و وعاظ و مروجين اسلام را كنار زده و ثانيا اسلام و احكام آسمانى آن را محو و نابود مى نمايند. خطر اين سپاه ناميمون كه بايد در خدمت استعمار، جميع حقائق اسلام را به نفع آنها توجيه و تاويل كند بزرگترين خطرى است كه مسلمين و در راس آنها علماء اعلام با آن مواجه شده اند. آنها در تجربه هاى طولانى خود فهميدند كه علماء معظم اسلام و وعاظ محترم با مجاهدات پيگير خود ملت ها را به نفع اسلام و قرآن سوق داده هيچ گاه با تهديد و تطميع به نفع دستگاه جبار و اجانب چپاولگر قدمى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 177
برنداشته اند و با كمال قدرت پست هاى خود را حفظ كرده و مساجد و مجامع را در خدمت قرآن كريم و اسلام عزيز در دست دارند و اگر چند نفر معمم بى حيثيت و از خدا بى خبر به نفع دستگاه جبار قدمى بردارد، مطرود جامعه علميه و جوامع اسلامى است ، لهذا اين نقشه خطرناك را كشيده اند تا به خيال باطل خود دست علماء اعلام و مبلغين را كوتاه كرده و اسلام را به وسيله عمال خود بازيچه قرار دهند و اساس ديانت را برچينند تا به مقصد خود كه قبضه كردن تمام ذخائر كشور است برسند و ملت مسلم را عقب مانده و استعمار زده نگه دارند.
حوزه هاى علميه حافظ استقلال و تماميت ممالك اسلامى .
بايد ملت اسلام بدانند خدمت هائى كه علماء دين به كشورهاى اسلامى در طول تاريخ كرده اند قابل شمارش نيست . در همين اعصار اخير، نجات كشور از سقوط قطعى مرهون مرجع وقت (مرحوم ميرزاى شيرازى ) و همت علماى مركز بود. حوزه هاى علميه و علماء اعلام هميشه حافظ استقلال و تماميت ممالك اسلامى بوده اند، خدمت هائى راكه با الهام از اسلام براى آرامش و حفظ انتظامات كشورها كرده اند عشرى از اعشار آن را دولت ها و قواى انتظامى نكردند، با آنكه هيچ تحميلى بر بودجه مملكت نداشته اند. در نظر اجانب و عمال خائن آنها بايد اين سنگر شكسته شود تا با خيال راحت به تاخت و تاز و چپاول و عياشى به زندگانى ننگين خود ادامه دهند.
وظيفه مسلمين بخصوص علماى اسلام مخالفت با سپاه دين است .
اينك بر مسلمين غيور و خصوص نسل جوان روشنفكر است كه با كمال جديت از اين نغمه ناموزون خانمانسوز اظهار تنفر كنند و مساجد و محافل دينى را هر چه بيشتر گرم كنند و علاقه خود را به اسلام و علماء اعلام و وعاظ و خطباء محترم دامت بركاتهم بيش از پيش ابراز نمايند و با اين اظهار علاقه مشتى محكم به دهان عمال استعمار خذلهم الله بكوبند.
بر كافه علماء اعلام و وعاظ محترم است كه اگر گلايه هائى از هم دارند، ناديده گرفته و خود را مجهز نموده ، صفوف خود را فشرده تر كرده و در صف واحد در اين امر حياتى چاره جوئى كنند و بر آنان و ساير دانشمندان و علاقه مندان به اسلام و استقلال كشور است كه ملت مسلمان خصوصا ساكنين قراء و قصبات را از اين فكر شيطانى كه با نام فريبنده سپاه دين مى خواهند دين و استقلال كشور را پايمال كنند، آگاه سازند و با هر وسيله ممكن مفاسد اين نغمه شوم را به مردم برسانند.
اينجانب از نسل جوان اهل علم و منبرى تقاضا دارم به طبقه بزرگان و علما احترام شايسته نمايند و از حضرات اعلام تقاضا دارم كه با نسل جوان با مهر و عطوفت رفتار فرمايند. رجاء واثق است كه با خواست خداوند متعال عمال خبيث اجانب در اين امر نيز مثل ساير كارهاى ضد اسلامى و ضد انسانى در پيشگاه ملت با شرافت ايران ايدهم الله تعالى مفتضح تر شوند. خداوند تعالى حافظ دين
و حوزه هاى دينى است (انا نحن نزلنا الذكر و اناله لحافظون ) از خداوند متعال قطع ايادى استعمار و عامل خائن آن را خواهانم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
استفتاء از محضر امام خمينى درباره كمك به خانواده زندانيان سياسى
محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى خمينى دام جهاده
بعد عرض التحيه و السلام
با توجه به فتاوى حضرت آيت الله در رساله شريفه توضيح المسائل در ابواب جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و با توجه به بيانات آن حضرت در موارد عديده راجع به وظيفه شرعى و عرفى همگان از محضر مبارك استفتاء مى شود كه آيا مى توان از وجوه شرعيه براى كمك به مخارج خانواده زندانيان سياسى استفاده كرد يا خير؟ و در صورت اجازه وجوه شرعيه مذكور در كدام صنف از اصناف قرار خواهند داشت و حدود اين اجازه تا چه ميزان است .
والسلام عليكم و على عبادالله الصالحين
فتواى امام :
بسم الله الرحمن الرحيم
اشخاصى كه به حسب وظيفه شرعيه الهيه و براى حفظ اسلام و احكام مقدسه آن و صيانت كشورهاى اسلامى از سلطه اجانب خذلهم الله تعالى ، قيام به امر به معروف و نهى از منكر با شرائط مقرره آن نموده اند و براى آنها در اين انجام وظيفه گرفتارى از قبيل حبس يا قتل پيش آمده است و خانواده آنها محتاج به كمك و سرپرستى هستند، مومنين از هر طبقه موظفند كه با كمال حفظ احترام آنها به كمك و پشتيبانى آنها قيام كنند و حاضر نشوند به خانواده برادران غيرتمند خود سخت بگذرد و مجازند تا ثلث از سهم مبارك امام عليه السلام را در اين مورد صرف كنند.
از خداوند تعالى قطع ايادى اجانب و عمال خائن آنها را خواستار است و توفيق مومنين را در خدمت به اسلام و مسلمين مسئلت مى نمايد. (انه ولى النعم ).
تاريخ :28 شهر رمضان مبارك 1391
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ 6/9/50
قسمتى از خطابه امام خمينى در رابطه با اخراج ايرانيان از عراق
بسمه تعالى
بعد از آنكه مصلحت و نظر خواهى خود را به صورت تلگراف به مقامات عراقى رسانيدم ، نه تنها جوابى ندادند بلكه با شدت عكس العمل نشان دادند .در اين صورت فكرم به اين منتهى شد كه وجودم ديگر در اينجا لزومى ندارد و لذا فردا تذكره ام را نزد مقامات رسمى مى فرستم و درخواست خروج مى نمايم . (گريه حضار) البته من در هر جا كه باشم به ياد برادران و آقايان افغانى ها،پاكستانى ها، هندى ها، عراقى ها و ديگر آقايان هستم و همچنان كه در اينجا به آنان توجه داشتم در جاى ديگر هم كه باشم علاقه و ارتباطم با آنان محفوظ خواهد بود و اميدوارم كه آقايان و برادران ايرانى ان شاءالله به سلامت به مقصد برسند و در حوزه هاى دينى مستقر شوند و حوزه ى دينى را در قم و اگر نشد، در مشهد حفظ كنند و من اميدوارم كه ان شاءالله به زودى به اين حوزه ها برگردند و خدواند تبارك و تعالى قادر است كه شما آقايان را كه امروز با اين وضع از اينجا خارج مى شويد با وجود تمامى علاقه اى كه به اقامت در جوار اميرالمومنين (ع ) و به حفظ اين حوزه داريد، باز به حوزه ها بازگرداند.
در هر صورت ديگر براى من ناگوار است كه در اينجا باشم در حالى كه دوستان من به اجبار دارند مى روند و برادران دينى ما را با اين وضع دارند اخراج مى كنند، در صورتى كه شنيده ام زمانى كه تصميم داشتند يهوديان مقيم عراق را اخراج كنند به آنان شش ماه مهلت دادند و جلسه اى ترتيب دادند تا زير نظر هيئتى اموال آنان عادلانه به فروش برسد و وجه حاصله در اختيارشان قرار گيرد ولى با شما آقايان و شيعه و ايرانيان اينطور رفتار مى كنند و در كشورى كه با مسلمين اينطور رفتار مى نمايند، با مجاورين قبور ائمه (ع ) اين وضع معامله مى كنند، اقامت براى من دشوار است بنابراين فردا گذرنامه ها را مى فرستم و از مقامات مربوطه مى خواهم كه به ما اجازه خروج از عراق و حركت به سوى لبنان را بدهند تا به لبنان برويم و همچنان كه شهيدين در آنجا به شهادت فائز شدند، ما هم بلكه ان شاءالله به اين فيض برسيم (گريه شديد حضار). انعكاس بدرفتارى و خشونت مقامات عراق و ايران در دنيا به نفع شما خواهد بود چون در عالم منعكس خواهد شد كه با ما در ايران و عراق چگونه معامله مى كنند و وضع يك دسته شيعه در ايران آنطور و در عراق اينگونه است . هم اكنون در اين سرماى سخت ايران وضع اين مردم در به در، اين كسبه و تجار و كارگران و بيچارگانى كه از اينجا رانده شده اند، خيلى بدتر از شماست و من براى آنها بسيار متاسفم ، اينها با زن و بچه در سرحد ايران گرفتار كسانى هستند كه با آنان بدتر از اين معامله مى كنند.
تاريخ : 2/10/50
بيانات امام خمينى در مورد نقش حوزه هاى علميه در حفظ و صيانت از اسلام
نتايج هجرت رسول اكرم (ص )
بسمه تعالى شانه
برنامه رسول اكرم (ص ) قبل از مهاجرت به مدينه ، روزهائى كه در مكه بسر مى برند فقط تبليغ الى الله و معرفى ذات مقدس حق تعالى و معرفى اسلام بود، ياورانى نداشتند تا بتوانند با كمك آنان با مشركين بجنگند و اسلام را گسترش دهند و همانطور كه در قرآن ملاحظه مى فرمائيد سوره هايى كه در مكه نازل شده فقط جنبه پند و موعظه و معرفى اسلام را دارد و از جنگ و جدال صحبتى نيست و متن احكام در آن كمتر ذكر شده و آن روز كه حضرتش با آن وضع شكست خورده و ناگوار از مكه خارج گرديد، افراد عادى كه سطحى فكر مى كنند نمى توانستند پيش بينى كنند كه اين مهاجرت چه مصالحى به دنبال خواهد داشت ، لكن وقتى كه به مدينه تشريف بردند معلوم شد چه نتايجى بر هجرت ايشان مترتب بود و چگونه توانستند اسلام را در مدينه گسترش دهند و يارانى پيدا كنند، بالاخره با فتح و ظفر به مكه باز گشتند، به آن گونه كه بزرگان قريش نزد آن حضرت خاضع شدند و حضرت هم آنان را آزاد ساخت .
اكنون اگر چه عده كثيرى از ايرانيان بر اثر اختلافى كه بين دولتهاست وجه المصالحه شدند و با اين وضع فجيع از اين مملكت بيرونشان مى ريزند لكن ممكن است مصالح بزرگى در كار باشد كه ما نمى دانيم و خداوند تعالى همانطور كه حضرت رسول اكرم (ص ) را فاتح و غالب به مكه برگردانيد، شما را به اين حوزه ها بازگرداند و روزى برسد كه نجف بيش از حالا قوى باشد. ما اطمينان داريم كه دير يا زود حوزه علميه به حال اول خود باز مى گردد و شما ان شاءالله اگر به وظايف دينى و علمى خود عمل كرديد باز به نجف برميگرديد. بار علم بار سنگينى است كه به عهده شماست ، آن طور نيست كه تنها وظيفه شما تحصيل مشتى الفاظ و مفاهيم باشد بلكه حفظ اسلام و احكام اسلام است كه به شما سپرده شده و شما امين وحى الهى هستيد و بايد در ضمن تحصيل علم مشغول تهذيب نفس هم باشيد و چنانكه غير را تبليغ مى كنيد نفس خود را هم اصلاح نمائيد، وظائف خود را فراموش نكنيد، با هم صلح و صفا داشته باشيد، دسته بندى و اختلافات را كنار بگذاريد، باهم برادر باشيد، با روح واحد و صفاى باطن براى اسلام كار كنيد.
ملت ها پشتوانه حوزه هاى علميه .
شما اهل علم هستيد و همه از يك ريشه و ورق يك شجره مى باشيد و اگر شما به عهد خود وفا كنيد، خداى تعالى هم وفاى به عهد خواهد كرد و شما را به حوزه ها باز خواهد گردانيد و ان شاءالله باز در اينجا يكديگر را ملاقات مى كنيم و اگر من كه روزهاى آخر عمرم را مى گذرانم در ميان شما نبودم ، شما هستيد و بار ديگر در اينجا مجتمع خواهيد شد.
در هر صورت مساله زوال حوزه در كار نيست ، حوزه سرجايش باقى خواهد بود و صرفنظر از جنبه هاى معنوى و الهى ، اصولا" از نظر موازين طبيعى هم زوال حوزه هاى علميه ممكن نيست زيرا حوزه ها مورد توجه تمام مسلمين بخصوص شيعه مى باشد و پشتوانه آن ملتها هستند و آنچه ملتها پشتيبانش باشند دولت ها نمى توانند با آن مبارزه كنند، دولت ها زودگذرند و عمرشان كوتاه است ، پشتوانه نجف ملتهاى بزرگند و از اين جهت محفوظ خواهد بود. اكنون در حوزه هاى ما محصلين افغانى ، پاكستانى ، هندوستانى ، عراقى و ديگر ممالك عربى مشغول تحصيلند و اين دولت كه اصلا" نمى توان نام آن را دولت گذارد قدرت ندارد كه در برابر ملت ها ايستادگى كند و اگر با من و شما معارضه نمايد با ملت ها نمى تواند معارضه كند.
سنگر حوزه ها را حفظ كنيد.
اگر آقايان ايرانى را اخراج كردند ديگر آقايان كه از ممالك ديگرند بايد بايستند و به وظايف دينى خود اهميت دهند.
مثل شما مثل فوج هاى سربازى است ، اگر دشمن به فوجى حمله كرد و آنان را شكست داد فوج هاى ديگر پا برجا مانده و جاى گروه هاى از بين رفته را مى گيرند. دشمن از خدا مى خواهد كه وقتى يك گروه سرباز را از پاى در آورد بقيه پا به فرار گذاشته ميدان را خالى كنند. آقايانى كه از ديگر ممالك در اينجا هستند بايد پا برجا باشند و به تحصيل علم و تهذيب نفس ادامه دهند و اگر مراجع و من كه يكى از طلاب هستم از اينجا رفتيم باز لازم است كه آقايان بمانند و به وظائف خود عمل نمايند، البته رفتن من روى مصالحى است كه ممكن است بسيارى ندانند ولى ديگر آقايان بايد باشند و سنگر را خالى نكنند.
غلبه هميشه با مظلوم است .
چنان كه ما سابقا"ديديم حوزه قم به هم خورد، چه به هم خوردنى ، عده معدودى پريشان حال كه هميشه تحت فشار و آزار بودند استقامت كردند، طولى نكشيد كه ورق برگشت ظالم سابق را بردند و حوزه به هم ريخته آن روز به صورت حوزه پنج شش هزار نفرى امروز درآمد.... شما غالبيد مغلوب نيستيد. اگر تاريخ ظلمه و ستمديدگان دنيا را مطالعه كنيد مى بينيد كه غلبه هميشه با مظلوم است . معاويه با آن قدرت و عظمت و بساطى كه داشت از بين رفت و امروز در شام كه مركز سلطنت او بود حتى از
قبر او خبرى نيست ....
... اين كسبه بيچاره ، آنهائى كه ساليان دراز در عراق بوده اند و ابدا" در ايران علقه اى ندارند، دوست و آشنا و خويشاوندى ندارند وضع آنها بسيار مايه تاسف است و اميدوارم ملت ايران با آنها خوش رفتارى كنند. آنها مهمانند و من انتظار دارم كه ملت شريف و مسلمان ايران با مهمانان و برادران خود مهربان باشند، به آنان پناه دهند، منزل و پوشاك و غذا بدهند، گرفتارى هايشان را برطرف نمايند و مهمتر آنكه آنانى را كه به اوضاع ايران آشنا نيستند آشنا كنند. شما آقايان كه به ايران مى رويد سلام مرا به برادران ايرانى ابلاغ كنيد و بگوئيد فلانى از شما استدعا دارد كه نسبت به برادران راند شده از عراق كه شايد جمعيتشان حدود صدهزار نفر باشد و در بلاد ايران متفرق مى شوند تا مى توانيد مستقيما" كمك كنيد و خوش رفتارى كنيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 22/4/51
پاسخ امام خمينى به نامه دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا و كانادا
بسيج استعمار براى نابودى اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا و كانادا ايدهم الله تعالى مرقوم محترم شما واصل شد.
مجاهدات و كوشش هاى خستگى ناپذير شما جوانان روشن ضمير مسلمان در راه درك صحيح اسلام و شناسايى حقيقت قرآن كريم ، موجب اميدوارى و خرسندى مسلمانان بيدار است اينجانب با قدردانى از روح اسلامى و حقيقت جوئى شما جوانان غيور با ايمان لازم است متذكر شوم كه در پيمودن اين راه مقدس ، بس با مشكلات و خطرات مواجه هستيد و دست هاى مرموز دشمنان اسلام از هر طرف جهت باز داشتن شما از نيل به مقصد كوشش خواهند كرد.

next page

fehrest page

back page