شرح الاسماء الحسنى

علّامه سيدحسين همدانى دورودآبادى

- ۱۶ -


151: شاكر

اسمى براى خداى تعالى است، به دليل اين كه اعمال آن صفت، در مقام عمل و وعده جزا دادن بر همه عمل‏ها و براى هر احسانى، احسانى است.

152: شامخ‏

در فرهنگ لغت‏(231) شمخ الجبل: به معنى بلندمرتبه و طولانى.

پس آن اسم خداى تعالى است، به دليل بلندمرتبگى خداوند بر همه چيزهايى كه غير خودش است.

153: شهيد

خداوند تعالى مى‏فرمايد:

و كذلك جعلنا امة وسطا لتكونا شهداء على الناس و تكون الرسول عليكم شهيدا؛

ما هم چنان شما مسلمين را به آيين اسلام هدايت كرديم و با اخلاق معتدل و سيرت نيكو بياراستيم، تا گواه مردم باشيد، چنان چه پيغمبر را گواه شما كرديم. (232)

يوسف بن ابى سعيد مى‏گويد:(233)

كنت عند ابى عبدالله عليه‏السلام ذات يوم، فقال لى:

اذا كان يوم القيامة و جمع الله تبارك و تعالى الخلائق، كان نوح عليه‏السلام اول من يدعى به، فيقال له: هل بلغت؟ فيقول: نعم. فيقال: من يشهد لك؟ فيقول: محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم.

فيخرج نوح عليه‏السلام فيتخطى الناس حتى يجى‏ء الى محمد صلى الله عليه و آله و سلم و هو كيثب المسك و معه على عليه‏السلام و هو قوله عز و جل: فلما راوه زلفةً سيئت وجوه َالّذِينَ كفروا فيقول نوح عليه‏السلام: يا محمد! اءنّ الله تبارك و تعالى سألنى هل بلّغت؟ فقلت: نعم، فقال: من يشهد لك؟ فقلت: محمد صلى الله عليه و آله و سلم، فيقول: يا جعفر و يا حمزة، اذهبا و اشهدا له انه قد بلّغ.

فقال ابوعبدالله عليه‏السلام: فجعفر و حمزة هما الشاهدان للانبياء بما بلغوا.

فقلت: جعلت فداك فعلى عليه‏السلام اين هو؟

فقال: هو اعظم منزلة من ذلك.

نزد امام صادق عليه‏السلام بودم؛ پس حضرت به من فرمودند:

وقتى روز قيامت شود و خداوند تبارك و تعالى خلائق را جمع مى‏كند، حضرت نوح عليه‏السلام اولين كسى است كه او را مى‏خواهند، پس به نوح گفته مى‏شود: آيا تبليغ كردى؟ مى‏گويد: بله، پس مى‏گويند: چه كسى براى تو شهادت مى‏دهد؟ حضرت نوح مى‏گويد: محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم.

پس نوح عليه‏السلام خارج ميشود و مردم به خطا مى‏افتند تا اين كه به محمد صلى الله عليه و آله و سلم مى‏رسد، در حالى كه آن حضرت همراه على عليه‏السلام بر راهى ضخيم و استوار خواهد بود و فرموده خداوند عز و جل است كه مى‏فرمايد:

فلما راوه زلفةً سيئت وجوه َالّذِينَ كفروا؛

چون كافران، عذاب سخت را نزديك خود به چشم مشاهده كنند، رخسار آن‏ها از (خوف) زشت و سياه شود. (234)

نوح عليه‏السلام مى‏گويد: اى محمد! خداوند تبارك و تعالى از من سؤال كرد: آيا تبليغ كردى؟ من گفتم: بله، فرمود: چه كسى به نفع تو شهادت مى‏دهد؟ گفتم: محمد صلى الله عليه و آله و سلم.

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى جعفر و اى حمزه برويد و شهادت دهيد كه حضرت نوح تبليغ كرده است.

امام صادق عليه‏السلام فرمود: جعفر و حمزه، اين دو نفر شاهد بر انبياء هستند، به آن چه كه تبليغ كرده و رسانده‏اند.

راوى گفت: من فداى شما بشوم! پس على عليه‏السلام كجاست؟

حضرت فرمود: على عليه‏السلام جايگاهش بالاتر از آن است.

پس حقيقت شهادت، عبارت است از كشف حجاب بين شاهد و مشهود و احضار شاهد، مشهود را در عالم او و احاطه شاهد بر مشهود و الا جعفر و حمزه (بلكه اميرالمؤمنين عليه‏السلام و رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم) در زمان حضرت نوح عليه‏السلام نبودند و آن جا حاضر نبودند.

پس شهيد اسمى است براى خداوند تعالى به دليل عدم حجاب بين خود و ما ديگران.

154: شاهد

اسمى است براى خداوند تعالى به دليل فعليت آن صفت به نسبت به همه موجودات.

155: شايى‏

اميرالمؤمنين عليه‏السلام در خطبه‏اى كه در كتاب كافى‏(235) روايت شده، مى‏فرمايد:

شاء الاشياء لا بهمة، درّاك لا بخديعة.

خداوند اشياء را مى‏خواهد، ولى نه با همتش و اشيا را درك مى‏كند، نه با خيالش.

براى اشياء، جهانهايى است: اولين جهان كه اطلاق شى‏ء بر آن صحيح است، جهان مشيت است كه اول ظهورش در جهان امكان است و جهان مشيت، جهان بساطت و جهان احديت است، امكان اطلاق شى‏ء بر آن نيست، مگر اطلاق وجود.

اين اسم خداوند متعال به اعتبار اين كه كليدهاى غيبى - كه در عالم امكان اطلاق شى بر آن‏ها وجود ندارد - شى‏ء بشوند و انزال به عالم مشيت.

حرف صاد

156: صبور

حقيقت صبر: تحمل كردن سختى‏ها و مشكلات و فشارها؛ و لازمه آن، شكيبايى و استقامت و ناله نكردن است. در حضرت بارى تعالى صبر به صورت عدم انفعال در مقابل عصيان و سركشى بندگان (مخلوقات) و كافر شدن بندگان و يا مشكوك شدن ايشان تجلى مى‏يابد.

صبور اسمى از اسامى حضرت حق است، به جهت اين كه اين صفت از صفات ذاتى خداست و نه صفتى كه گاهى بروز كند و گاهى سقوط.

157: صبار

اسمى از اسامى حضرت حق است، به جهت اين كه اين صفت به صورتى شديد و افراطى در او بروز و ظهور مى‏كند.

158: صابر

اسمى از اسامى حضرت حق است، به جهت اعمال صفت صبر و ترتيب دادن لوازم آن از جمله شكيبايى در مقابل گناهان بندگان و عدم انتقال در عين قدرتمند بودن.

159: صادق‏

حقيقت صدق (راستى و درستى) عبارت است از راستى و درستى هر چيزى؛ پس راستى و درستى ناطق در خبر دادن صحيح و حقيقى است و صداقت خبر، در بردارنده حقيقت امر و واقعيت است.

در اين باره حضرت حق مى‏فرمايد: يوم ينفع الصادقين صدقهم؛

روزى كه راستى و درستى درستكاران به ايشان سود رساند(236)

مشخص است كه در روز قيامت، تنها چيزى كه مايه نزول بركت است، اعتقاد به وحدانيت حضرت حق و نبوت پيامبران و امامت ائمه اطهار، منتصب از سوى خداوند است و نه چيز ديگر، حتى اگر اعتقادى باشد كه مطابقت زيادى با اين اعتقاد داشته باشد.

صادق، اسمى از اسامى حضرت حق است، به جهت اين كه خداوند مگر به حقيقت و راستى خبر نمى‏دهد.

160: صدوق‏

اسمى از اسامى حضرت حق است، به جهت شدت وجود صفت صدق در او.

161: صريخ المستصرخين‏

صريخ: فريادرس.

مستصرخ: فريادخواه.

اسمى از اسامى حضرت حق است، به جهت فريادرسى از فريادخواهان.

162: صافح‏

صفح: ترك عقاب و عذاب؛ كه شايسته عقوبت است، البته نه به صورت جزمى و قطعى.

صافح اسمى از اسامى حضرت حق است، به جهت اين كه به گناهكاران، اميد بخشش و عفو مى دهد، اگر بخواهد آن‏ها را عذاب مى‏كند و اگر بخواهد آن‏ها را مى‏بخشد. در اين باره خداوند مى‏فرمايد:

و ما خلقنا السماوات و الارض و ما بينهما الا بالحق و اءنّ الساعة لآتية فاصفح الصفح الجميل؛

و ما آسمان‏ها و زمين و آن چه بين آن‏ها است را جز به حق (حكمت) خلق نكرديم و به درستى كه آن زمان (قيامت) خواهد آمد. پس بگذر، گذشتنى زيب. (237)

از محتواى اين آيه شريفه دريافت مى‏شود كه آن‏ها شايسته عذاب الهى هستند، ولى عذابشان به زمانى ديگر به تأخير مى‏افتد؛ به خلاف عفو، كه عبارت است از بخشش گناهكار به صورت كاملا قطعى و يقينى.

163: صمد

صمد: قصد.

صمد، صفت مشبهه‏اى از مصدر مذكور است؛ خداوند كسى است كه در حوائج مهم به او روى مى‏كنند.

كفعمى در كتاب مصباحش‏(238) نقل مى‏كند:

عن ابى عبدالله الحسين عليه‏السلام، اءنّ بعث اهل البصرة اليه عليه‏السلام يسألونه عن الصمد، فقال:

اءنّ الله قد فسرّه: لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد لم يخرج منه شى‏ء: كثيف كالولد، و لا لطيف كالنفس و لا ينبعث منه البدوات كالنوم و الغم و الرجاء و الرغبة و الشبع و الخوف و اضدادها و كذا هو لا يخرج من كثيف كالحيوان و النبات و لا لطيف كالبصر و سائر الآلات.

اهالى بصره، نزد امام حسين عليه‏السلام شرفياب شده و در مورد صمد سؤال كردند. آن حضرت فرمود:

خداوند آن را تفسير نموده است: نه زائيده و نه زائيده شده است و هيچ كس مثل و مانند او نيست(239) از او چيز كثيفى مثل فرزند و چيز لطيفى مثل روح خارج نمى‏شود و نه چيزى همانند خواب از او سر مى‏زند و نه مسائلى هم چون اندوه و اميدوارى و رغبت و بى ميلى و ترس و بر عكس اين‏ها ندارد و همچنين او از چيز كثيفى مثل حيوان و گياه و نه از چيز لطيفى مثل روح و ساير چيزهاى ديگر خارج نمى‏شود.