انتقاد هنرمندانه به اصناف نجف آباد
نمایش شروع میشد؛ خان با ادبیات مخصوص خودش، لُغُز گویی، کنایه و اشاره، با دلِ پر خونی که از بعضی کاسبها و نانواها داشت، چند کار را یکجا انجام میداد. تخلف بعضی کسبه را به زبان طنز گوشزد میکرد تا شاید از گرانفروشی و احتکار دست بردارند.
برق و روشنایی در نجفآباد
پنج،شش ساله بودم که مرحوم پدرم برای معالجه چشم به اصفهان رفته بودند. چند روز که از مسافرت ایشان به اصفهان گذشت یک روز درشکهای از اصفهان دنبال من و مادرم فرستادند.
اولین مدرسه دولتی نجفآباد
اولین مدرسه دولتی و اداره فرهنگ آنروز نجفآباد در (سال 1315ش) عبارت بود از یک دفتر کار که توسط مرحوم نظام اداره میشد و شش کلاس ابتدایی و سه کلاس دبیرستان و به قول آنروز تا سیکل داشت.
حمامهای قدیمی نجفآباد
در آن موقع حمام در منازل بطور کلی وجود نداشت و تمام افراد مجبور بودند از حمام عمومی استفاده کنند برای آب حمامها از جویهای آب که قبلاً شرح آن داده شد استفاده میکردند. لذا تمام حمامها در عمق پنج تا شش متری بنا شده بود.
آسیاب های نجف آباد
فضل الله خلیلی از پژوهشگران تاریخ معاصر نجف آباد، در کتاب «مقدمه ای بر تاریخ و فرهنگ مردم نجف آباد» که توسط انتشارات مهر زهرا منتشر شده، مهم ترین آسیاب های آبی نجف آباد در دوران قاجار و ماقبل آن را چنین برشمرده است.
صوفیان نجف آباد
صوفيان نجف آباد مانند غلامحسين معيني و حيدر علي موحدي، مجالس را در منازل خود برگزار مي کردند. آقاي معيني شب هاي جمعه و آقاي موحدي شب هاي سه شنبه اقدام به برگزاري مي کردند. شب هاي دوشنبه نيز اکثراً به پاقلعه خانقاه اصفهان مي رفتند.
آغاز یک فتنه در نجف آباد در ماه رمضان
او چندين سال به ارشاد مردم نجف آباد پرداخت. امام جماعت و مورد وثوق مردم بود. در نماز جماعت روزهاي جمعه او مسجد پر از جمعيت شده و علاوه بر آن در خيابان نيز فرش پهن کرده مردم مشغول نماز مي شدند.
موقوفات جالب یک مسجد در نجف آباد
فضل الله خلیلی پژوهشگر تاریخ شفاهی نجف آباد، در بخشی از کتاب «مقدمه ای بر تاریخ و فرهنگ مردم نجف آباد»، تعدادی از موقوفات مسجد بازار نجف آباد را چنین شرح داده است:
اولین کتابخانه نجف آباد
فکر تأسيس کتابخانه در نجف آباد که عموم مردم بتوانند از آن بهره ببرند، ابتداء از طرف افرادي چون غلامحسين منزه، يدالله راستي و حیدر بهمن پور مطرح شد.
آداب و رسوم نجف آبادی ها در ماه رمضان
نجفآباد صاحب آئین کهنی در ماه مبارک رمضان است که هنوز هم در خاطر مردم این شهر مانده است، قصه "ماهبگم" از جمله رسومی است که قدیمیترها بیشتر آن را بهیاد میآورند.
ردیف بودجه قاطر
روزی یکی از مردان عشایر به اتاقم آمد. خشمگین و ناراحت بدون مقدمه به شکایت معلمی که نام را در خاطر ندارم، پرداخت. «آقا معلم قاطرم را گرفته و اثاث خود را بار کرده و در کوه کُتل رهاس کرده. قاطر از بالای کوه پرت شده، سقط کرده»
امنیت دختران معلم
مشکلی که در آن سال ها بود، کمبود معلم بود. نبود مجوز استخدام و ناچیز بودن نرخ حق التدریس آزار دهنده بود. روستائیان هم در شهریورماه هر سال به اداره می آمدند و درِ آن را از پاشنه در می آوردند.