برق و روشنایی در نجفآباد
برق و روشنایی در نجفآباد
پنج،شش ساله بودم که مرحوم پدرم برای معالجه چشم به اصفهان رفته بودند. چند روز که از مسافرت ایشان به اصفهان گذشت یک روز درشکهای از اصفهان دنبال من و مادرم فرستادند.
در آن زمان اتومبیل کمیاب و اغلب برای رفتن به اصفهان که شهر معروف بود از الاغ و اسب استفاده میشد. که مسافت بین نجفآباد- اصفهان را لااقل مدت ۱۲ ساعت طی میکردند. در آن موقع رفتن به اصفهان با درشکه که ۴ تا ۵ ساعت طول میکشید خیلی بحثانگیز و نادر بود.
در آن مسافرت به اصفهان چیزی که جالب بود و قابل قبول برای من،نبود. چراغ برق در خیابانهای اصفهان بود. چون در نجفآباد برق نبود و برای روشنایی معابر از چراغ فانوس نفتی که به چراغ مرکبی معروف بود و توسط مأموران شهرداری که سپور بلدیه نامیده میشدند هرشب به پایهها و یا درختها هر یک به فاصله تقریباً ۵۰۰ متر آویزان میکردند و آخرشب جمع می نمودند و دیدن اینکه این چراغ برق همزمان و ناگهانی بدون آنکه کسی آنها را مانند چراغ فانوس روشن کند خود به خود روشن میشد.
لذا بعد از مراجعت به نجفآباد به همسالان و دیگران شرح این چراغها با آب و تاب برای آنها میگفتم فوقالعاده جالب و قبول این موضوع برای آنها مشکل بود و بعضیها این توجیه را برای خود داشتند که نفت از راه سیمهای هادی برق به این چراغها برسد و سبب روشنایی آنها شود.
«خاطرات هشتاد ساله دکتر سید مصطفی مرتضوی» به همت فضل الله خلیلی، کاری از انتشارات مهر زهرا
برق و روشنایی در نجفآباد
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰