برخی ساکنین شهرهای اطراف نجفآباد در حوادث محرم سال1357 مشارکت داشتند و همین زمینهای شد برای تشدید اختلافات قومی و قبیلهای.
در آن زمان به دلیل نبود برق و تجهیزات سرمایشی، امکان نگهداری گوشت به مدت طولانی وجود نداشت. قصابها در مورد گوسفند به دلیل حجم کم لاشه مشکل چندانی نداشتند ولی اگر نیت کشتن شتر داشتند، باید از قبل فکری برای فروش این حجم زیاد از گوشت میکردند.
شیخبهایی در طراحی شهر نجفآباد، نقشۀ شطرنجی منظمی با تعدادی خیابان موازی و خیابانهایی عمود بر آن طراحی کرده بود که متاسفانه قبل و بعد انقلاب، شهرداریها چندان مواظبش نبودند و الآن چیزِ چندانی از آن باقی نمانده.
کمربندیهای شهر تا آستانۀ انقلاب به صورت خاکی، تاریک، بدون علائم ترافیکی و پرحادثه بودند طوری که تا سالها بعد از احداث کمربندیها، خیلی از رانندگان از راندن در این جادهها خوف داشتند.
اوایل دهۀ40، پایِ تلفن به نجفآبادِ سی هزار نفری باز شد و یکصد شماره تلفن را در اختیار ادارات و برخی افراد خاص قرار دادند. سیستم تلفنها طوری بود که با چرخاندن دستهای به «تلفنچی» وصل شده و او شما را به شمارۀ مورد نظر وصل میکرد.
کشاورزان قدیمی نجفآباد رسم داشتند در هر محله یا «طاق»، قطعه زمینی را به کارهای مشترک کشاورزی و عامالمنفعه اختصاص دهند که وجه مشترک بیشتر این زمینها، کاشت دهها اصله درخت توت بود.
در غیبت برق و تجهیزات امروزی، در چهار گوشۀ شهر یخچالهایی در عمق زمین ساخته شده بود که بخشی از نیاز تابستانۀ شهروندان به یخ را تامین میکرد.
از دیگر چهرههای شناخته شدۀ نجفآباد در موضوع شهرکسازی باید به «حاجاسدلله مهدیه» اشاره کرد. مهدیه جزء کارشناسان محبوب و مورد اعتماد در موضوع زمین و مستغلات بود که دو حمام عمومی هم داشت.
سال44 برخی گروههای کمونیستی استقلالطلب در منطقۀ «ظَفار» کشور عمان شورش کردند. جنگ که طولانی شد، ایران به عنوان ژاندارم منطقه با درخواست سلطان عمان و چراغسبز انگلیس در سال51 به این کشور نیروی نظامی اعزام کرد.
نزدیک انقلاب که شدیم، شایعه شد که ساواک قصد تصاحب زمین قبرستان ششجوبه و تبدیل آن به نمایندگی ساواک در نجفآباد را دارد.
یکی از رسوم قدیمی شبهای نوروز در نجف آباد، میوه بردن کارگرها برای استادکارشان بود. با زحمت زیاد یک نارنج خریده و به عنوان تحفه میبردند تا به جایش پنج ریال عیدی بگیرند.
امیدِ همه به شبهای عید یا عروسیها بود تا دستشان به بشقاب پُلو برسد؛ پلویی که حداکثر مخلفاتش، ماست یا چیزی در همان حد بود.